تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,402 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,206,955 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,075,497 |
تعیین محدوده یثرب/مدینه در دوره پیامبر؛ رویکردی انتقادی به مطالعههای خاورشناسی | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 4، دوره 11، شماره 1 - شماره پیاپی 41، فروردین 1398، صفحه 35-49 اصل مقاله (761.47 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2018.110763.1414 | ||
نویسنده | ||
مهران اسماعیلی* | ||
استادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشکدۀ الهیات و ادیان، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران | ||
چکیده | ||
در ابتدای دوران اسلامی، یثرب از سکونتگاههای عمده منطقه حجاز بود. بهعلت مهاجرت پیامبر(ص) به آنجا و شکلگیری حکومت پیامبر در آن سرزمین و همچنین نزول بخش درخور توجهی از پیامهای الهی در یثرب، این سکونتگاه اهمیت چشمگیری داشت. این مقاله بر آن است دریابد مستشرقان تا چه اندازه موفق شدهاند به واقعیت تاریخی یثرب/مدینه نزدیک شوند و همچنین تصورشان از محدوده یثرب/مدینه چگونه است. برای پاسخ به این مسئله ابتدا آرای خاورشناسان درباره یثرب/مدینه مرور میشود؛ سپس نتایج مطالعههای خاورشناسی با آخرین دستاوردهای پژوهشگران مسلمان، در حوزه تاریخ محلی مدینه، مقایسه خواهد شد تا میزان مطابقت آنها با یکدیگر مشخص شود. از سوی دیگر، بهعلت محاصرهبودن سکونتگاه مدینه در میان دشتگدازههای یثرب، برای تعیین مساحت این سکونتگاه از سامانه GIS استفاده خواهد شد. نتایج نشان میدهند باوجود پژوهشهای متعدد مدینهشناختی، خاورشناسان بر سر محدوده آن به توافق نرسیدهاند. خاورشناسان الگوی «دولتشهر مدینه» ولهاوزن (J.Wellhausen) را دنبال نکردند. الگوی «شهرک مدینه» که فرانتس بوهل (F.Buhl) در آغاز سده بیست میلادی/چهاردهم هجری و نیز هَری مانت (H.Munt) در پایان آن مطرح کرد توجیه کافی نداشت. وات (W.Watt) بین تعبیر «واحه» و «شهرک» در تردید ماند و لِکِر (M.Lecker) الگوی «شهرکهای خوشهای» را دنبال کرد. درنهایت، شولر (M.Scholler) بدون اینکه برای سکونتگاه یثرب الگویی ارائه کند یا نامی بر آن نهد، برای نخستینبار مساحت یثرب/مدینه را معادل «چندین مایل مربع» دانست که چندان صائب نبود. نقشههای بازسازیشده خاورشناسان نیز به طور معمول گویای الگوی «شهرک» بودند و مساحت اندک مدینه را به 25 هکتار تقلیل میدادند؛ در حالی که مطالعههای انجام شده روی سکونتگاههای طوایف اوس و خزرج نشان میداد مساحت این منطقه بالغ بر چهار هزار هکتار بوده است. | ||
کلیدواژهها | ||
خاورشناسان؛ یثرب؛ مدینه؛ جغرافیای تاریخی؛ صدر اسلام | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه امروزه مدینهشناسی و به طور کلی شناخت همهجاﻧﺒﮥ تحولات عصر پیامبر(ص) اهمیت بیشتری پیدا کرده است. از سویی، مدینه نخستین جامعه مسلمان بود؛ از سویی دیگر، مدینه پایگاه حکومت دهساله پیامبر هم بود و تجارب اسلامی در عرصههای اجتماعی و اداری و سیاسی ابتدا آنجا محقق شد. تعالیم پیامبر به طور عمده درون جامعه مدینه شنیده شد و سپس نقل شد و نخستین نگارش تاریخ پیامبر(ص) و نقل یا ثبت سخنان و سیره ایشان در این شهر انجام شد؛ از این رو شناخت مدینه، علاوهبر فهم بهتر رویدادهای عصر رسالت، در جایگاه بافت و زمینه فهم سنتهای نبوی هم حائز اهمیت است. سنتهایی که پژوهشگران میکوشند مبانی نظری و چارچوبهای نظری دانشهای تخصصی خود را از آن استخراج کنند. در وهله نخست، بهنظر میرسد جغرافیای تاریخی مدینه باید موضوعی شناختهشده باشد و برای پژوهشگرانی که از تاریخ مطالعههای آنها دههها گذشته است، مساحت آن باید مشخص باشد. مرور ابتدایی مطالعههایی که تاکنون صورت گرفته است خلاف این فرض را نشان میدهد. پیش از ورود به بحث، شایسته است گفته شود بازه زمانی بررسیشده در این مقاله عصر پیامبر(ص) است. از حدود نیم سده پیش از هجرت پیامبر(ص) تا پایان سده نخست هجری ساختار جغرافیاییاجتماعی یثرب بدون تغییر باقی ماند؛ از این رو در این مقاله، هرگاه از یثرب سخن گفته شود مقصود دورﮤ ﻣﺘﺄخر مرﺣﻠﮥ پیشااسلامی است و چنانچه از مدینه سخن به میان آید مقصود مدینه در دورﮤ پیامبر(ص) است. در این مقطع زمانی، این سکونتگاه تغییرات ساختاری اندکی به خود دیده است (اسماعیلی، 1393: 29تا46)؛ بنابراین در متن مقاله، از تعبیر «یثرب/مدینه» استفاده شده است. از طرفی، بهنظر میرسد یثربی که بطلمیوس به آن اشاره کرده سکونتگاه کوچکی بیش نبوده است؛ از طرف دیگر، از سده سوم هجری/نهم میلادی مدینه شهری شناخته شد با ابعادی محدود و بارویی مشخص که تا سده سیزده هجری/نوزدهم میلادی ادامه حیات داد و در چند دهه اخیر رو به گسترش گذاشت (اسماعیلی، 1393: 29تا46)؛ از این رو، یثرب دوره باستانی و همچنین مدینه سدﮤ سوم هجری به بعد موضوع این بررسی نیست. این مقاله فقط بر یثرب در آستاﻧﮥ مهاجرت پیامبر(ص) متمرکز شده است و در پی پاسخدادن به این پرسش است که یثرب عصر پیامبر(ص) چه مساحتی داشت و چه قلمرویی را دربرمیگرفت. شهرهای تاریخی به طور معمول شهرهایی بودند که با محدوده و مساحتی اندک طراحی میشدند و در صورتی که چهارگوش بودند طول و عرضشان از چند صد متر فراتر نمیرفت. شهرهای دایرهای شکل نیز مساحتی مشابه داشتند. مدینه از سده سه هجری و پس از آن نیز از این قاعده مستثنا نبود. در سدههای نخست، دیوارههای این شهر بهگونهای طراحی شده بود که قبرستان بقیع در بیرون شهر بود. قبرستانی که امروزه نزدیک مسجدالنبی و در حاشیه شرقی حرم نبوی قرارگرفته است. از جهت غرب نیز سوق المَناخَة که بارانداز کاروانهای تجاری بود در بیرون از محدودﮤ نخستین شهر قرار داشت. اطلاعات ما از باروی مدینه بهوضوح نشان میدهد طول هر یک از اضلاع آن پانصدوپنجاه متر بود؛ از این رو، مساحت شهر حدود دویستوپنجاه هزار متر مربع (یکدهم میل مربع) معادل بیستوپنج هکتار میشد (کعکی، 2006: 3/2/415). دیوارههای مدینه نخستینبار در قرن سوم هجری کشیده شد و پیش از آن، مدینه فاقد بارو بود. بر این اساس، بیستوپنج هکتار مساحت اشارهشده مساحت شهر مدینه در سده سوم هجری است و این امکان وجود ندارد که آن را به دوره پیامبر(ص) تعمیم داد. در باب پیشینه پژوهش در این زمینه باید گفت مطالعههای پیشین به زبان فارسی یا عربی یا زبانهای دیگر، به مطالعههای صورتگرﻓﺘﮥ خاورشناسان بر جغرافیای مدینه نگرشی انتقادی ندارند؛ ازجمله این آثار باید به مطالعههای زیر اشاره کرد: مدینهشناسی (1364ش) اثر سیدمحمدباقر نجفی، جغرافیای تاریخی مدینه منوره (1376ش) پایاننامه کارشناسیارشد سیدمهدی مولویپور، یثرب قبلالاسلام (1986م) اثر محمد سیدالوکیل، مدینة یثرب قبلالاسلام (1993م) اثر یاسین غضبان، آثار المدینةالمنورة (1934م) اثر عبدالقدوس انصاری، خططالمدینةالمنورة (1966م) اثر صالح احمد العلی، مکة و المدینة فی الجاهلیة و عصر الرسول (1965م) اثر احمد ابراهیمالشریف، اطلس التاریخ العربی الاسلامی (1984م) اثر شوقی ابوخلیل، اطلس التاریخ العربی الاسلامی (1987م) اثر حسین مونس، اطلس تاریخ اسلام (1389ش) به کوشش ابوالفضل بنایی کاشی و اثر درخور تقدیر عبدالعزیز کعکی با نام معالم المدینة المنورة بین العمارة و التاریخ. در باب آثار مکه و مدینه و همچنین در باب تاریخ پیامبر(ص) نیز مطالعههای متعددی صورت گرفته است که در آنها رویکرد انتقادی به آرای خاورشناسان کمتر مشهود است. در این مقاله، ابتدا نظریههای خاورشناسان مرور میشود تا مشخص شود آنها به طور دقیق از یثرب/مدینه چه تصوری دارند. علاوه بر این، مشخص خواهد شد براساس تعریف هریک از خاورشناسان، یثرب/مدینه چه مساحتی داشته است. در ادامه، مطالعههای اخیر مسلمانان بررسی میشود تا نشان داده شود تصور خاورشناسان از یثرب/مدینه ناصواب است. شناخت مرزهای یثرب/مدینه با دشتگدازههای اطراف آن موضوعی است که ما را به مساحت محدودﮤ یثرب نزدیک خواهد کرد. مشخص کردن این مرزها جز با مطالعههای خاکشناسی در مدینه در دسترس نخواهد بود؛ از این رو، از مطالعههای صورتگرفته در این زمینه استفاده خواهد شد. با تعیین مرزهای دشتگدازههایی که از چند طرف یثرب/مدینه را صیانت میکردند مشخصکردن مساحت حدودی یثرب/مدینه با سامانه GIS امکانپذیر میشود. مقایسه نتایج بهدستآمده با نظریههای خاورشناسان درباره یثرب/مدینه نشان میدهد تلقی آنان از محدوده یثرب/مدینه نادرست است.
بررسی نظریههای خاورشناسان نخستین مطالعه جدیِ صورتگرفته درباره مدینه از آن پژوهشگر آلمانی، یولیوس ولهاوزن (1844تا1918م/1223تا1297ش)، است. او در بخش نخستین کتابی که با نام مدینه پیش از اسلام نوشت، جغرافیای مدینه را بررسی کرد؛ همچنین پس از مقدمههای کوتاهی دربارﮤ موقعیت جغرافیایی مدینه در حجاز و وضعیت طبیعی آن، مدینه را اینگونه تعریف کرد: «مدینه همچون خیبر و دیگر واحههای زراعی شمال غرب شبهجزیره، مجموعهای از خانههای کشاورزی، روستاها و قلعههاست که بین نخلها، باغها و مزارع پراکندهاند و بیش از آنکه یک شهر باشد یک (Synoecismus) است» (Wellhausen, 1884: 4). در زبان فارسی، (Synoecismus) به «دولتشهر» ترجمه شده است و یادآور عصر دولتشهرهای سومر در بینالنهرین و همچنین دولتشهرهای یونانی در تاریخ باستان است. در دولتشهرها، قدرتی مرکزی در شهر وجود داشت و روستاها و سکونتگاههای پیرامونی شهر، بهلحاظ سیاسی و اقتصادی و امنیتی، زیر مجموﻋﮥ آن قرار میگرفتند. تشبیه مدینه به دولتشهر از سوی ولهاوزن، با چنین ذهنیتی به تاریخ باستان باید فهمیده شود. ولهاوزن به طور مستقیم به مساحت و محدودﮤ یثرب اشاره نکرده است؛ ولی تعریف او از این سکونتگاه بیانکنندﮤ آن است که این امکان وجود ندارد مساحت مدینه را به اندازﮤ یکی از شهرهای کهن محدود دانست و در طراحی مجدد یثرب و بازسازی آن، چندین روستا را در آن باید در نظر گرفت. پس از او و در سالهای ابتدایی سده بیست میلادی، هنگامیکه نخستین ویرایش دایرةالمعارف اسلام لایدن منتشر شد، مدخل «مدینه» را فرانتس بوهل (1850تا1932م/1229تا1311ش)، پژوهشگر دانمارکی، نوشت. بوهل در شناسۀ این مدخل که در سال 1934م/1313ش منتشر شد مدینه را «شهرکی که پیامبر در آن اقامت داشت» معرفی کرد و در توصیف مدینه از واژﮤ (town) استفاده کرد (Buhl, 1916-1936: Al-Madina). امروزه در مطالعههای شهری، واژﮤ (town) به سکونتگاهی گفته میشود که از شهر (city) کوچکتر و از روستا (village) بزرگتر باشد (https://www.nationalgeographic.org/encyclopedia/urban-area/). تعریف بوهل را برای مدینه سده سوم هجری و پس از آن شاید بتوان پذیرفت؛ ولی تعمیم آن بر یثرب عصر پیامبر(ص) ناممکن است. درواقع، بوهل تعریف متأخر مدینه را بر دوره متقدم مدینه تعمیم داده است؛ بنابراین بوهل، برخلاف ولهاوزن، مدینه را شهرکی با مساحت محدود در نظر گرفته است. پس از بوهل، نوبت به ویلیام مونتگومری وات (William Montgomery Watt) (1909تا2006م/1288تا1385ش)، استاد اسکاتلندی، رسید. وات از پنجاهوپنج سالگی و بهمدت پانزده سال کرسی مطالعههای اسلامی دانشگاه ادینبرا را در اختیار داشت. وات در میانسالی و پیش از آنکه این کرسی به او واگذار شود، نخستین آثار خود را درباره پیامبر نوشت. آثاری مانند محمد در مکه (1980)، محمد در مدینه (1990)، محمد: پیامبر و دولتمرد (1996). مرور این سه اثر نشان میدهد موضوع جغرافیای تاریخی مدینه در دوره پیامبر(ص) مسئله پژوهشی وات نبوده است و او بهصورت مجزا این موضوع را بررسی نکرده است. پس از حدود سه دهه، وات مدخل «مدینه» را در ویرایش دوم دایرةالمعارف اسلام لایدن نوشت و آنجا ابهام موجود در محدوده و مساحت یثرب/مدینه را متوجه شد. در سال 1986م/1365ش، مقاﻟﮥ وات دربارﮤ مدینه در ویرایش دوم دایرةالمعارف اسلام منتشر شد. مقاﻟﮥ وات شامل دو بخش است: پیش از اسلام و پس از اسلام. او برای بررسی این منطقه در دورﮤ پیشااسلامی نام «یثرب» را انتخاب کرد و برای دورﮤ اسلامی نام «مدینه» را برگزید. تقسیم دوگاﻧﮥ وات تفکیکی زمانی است که نشان میدهد از نظر او، جغرافیای کالبدی یثرب با جغرافیای کالبدی مدینه یکسان است و جز در نام تفاوت دیگری ندارد؛ درنتیجه، هرگونه یثرب را توصیف کند وصف مدینه نیز همانگونه خواهد بود. او در بخش پیشااسلامی و هنگام توصیف یثرب، به جای آنکه از واژه شهر یا شهرک استفاده کند، یثرب را «واحه» معرفی میکند. پیش از او وِلهاوزن نیز یثرب را یکی از واحههای شمالغربی شبهجزیره دانسته بود. تفاوت وات با ولهاوزن در آن بود که ولهاوزن برای دورﮤ صدر اسلام از تعبیر «دولتشهر مدینه» استفاده کرده بود؛ ولی وات برای این دوره از «شهرک مدینه» بهره برد: «یک شهرک متشکل از تعدادی سکونتگاه که نخلستانها و مزارع اطراف آن را گرفتهاند و قلعههای کوچکی که تعدادشان به دویست قلعه میرسد، صیانت از آن را بهعهده دارند» (Watt, 1986: 5/994). ﺗﺄکید وات بر واژه «شهرک» نشان میدهد از نظر او مدینه مساحت چندانی نداشته است. حال باید درصدد پاسخ به این پرسش برآمد که گستره واحه چقدر است. واحه بیش از آنکه نشان دهد چه مقدار جمعیت در آنجا سکونت داشته و چه قلمرویی در اختیار داشتهاند از وجود آب و سرسبزی در میان بیابان حکایت میکند. واژﮤ واحه که به معنی آبادی و سرسبزی شکلگرفته در اطراف یک برکه است (Hanks, 2011: 98)، از نظر ریشهشناسی به مصر باستان بازمیگردد. کاربرد این واژه برای دیگر آبادیهای مناطق بیابانی جهان، بهاحتمال محصول تعمیمهای مطالعههای مصرشناسانه دورﮤ معاصر است. جغرافیدانان مسلمان برای تعریف و توصیف این منطقه از این واژه استفاده نکردهاند و پژوهشگران معاصر برای درک معنای آن باید به فرهنگنامههای تخصصی معاصر مراجعه کنند؛ هرچند معانی فرهنگنامهای نیز مشخص نمیکنند محدودﮤ واحه به طور معمول چقدر است و درنتیجه، در تعریف وات هم مشخص نمیشود مساحت «واحه یثرب» چقدر است. همزمان با وات، مِیر یاکوب کیستِر برخلاف انتظار، لکر در مقاﻟﮥ «رویکردی جغرافیایی به محمد در مدینه» درصدد برنیامد تمامی مؤلفهها و اجزا و بخشهای مدینه را بررسی کند و نسبت آنها را با یکدیگر بسنجد. او پس از مقدﻣﮥ کوتاهی دربارﮤ ضرورت رویکرد جغرافیایی، بخشهای خُرد آن منطقه همچون راتِج، حٌسَیکَه، الحَشّاشین، ثَمغ، زُهرَه، زُبالَه و قُف را بررسی کرد. او بیش از هر امری کوشید به سکونتگاههای یهودینشین یثرب توجه کند. سکونتگاههایی که کمتر در کانون توجه مورخان مسلمان قرار گرفته بود. هنگامیکه او آثار خود را مینوشت مسئله محدودﮤ مدینه هنوز حلنشده باقیمانده بود و لکر نمیخواست بهگونهای مقاله خود را پیش برد که ناخواسته درگیر آن مسئله شود. لکر در مقاله بازارهای مدینه/یثرب موقعیت جغرافیایی و صاحبان بازارهای چهارگانهای را بررسی کرد که سَمهودی آنها را نام برده بود؛ یعنی بازار صَفاصِف، بازار قینقاع، بازار مُزاحِم و بازار زبالَة. او به این نتیجه رسید علاوه بر این بازارها، شهرکهای متعددی در این منطقه وجود داشته است که یثرب یکی از آنهاست. مقصود لکر از شهرک یثرب همان بخش بسیار کوچکی است که در دورﮤ اسلامی طایفه بنیحارثه از اوس در آن ساکن بودند و هنگام نبرد احد یا خندق تلاش میکردند به بهاﻧﮥ حفاظت از آن از حمایتکردن پیامبر(ص) دست بردارند؛ پس نباید چنین تصور کرد که مقصود او تمام سکونتگاههای اوس و خزرج است. درواقع، مقصود او از یثرب همان یثرب کهنی است که پیش از مهاجرت اوس و خزرج اقوامی در آن سکونت داشتند و بعدها، در دوره اسلامی، سکونتگاه طایفه اوسیِ بنیحارثَه شد. بنابراین تعبیر او از یثرب با تعبیر وات و ولهاوزن متفاوت است. آنها از یثربی سخن میگفتند که سکونگاه طوایف متعدد اوسی، خزرجی و یهودی بود؛ اما یثربی که لکر از آن صحبت میکند یثرب قدیمی است که طایفهای یهودی در آن زندگی میکردند. او مناطق دیگری همچون راتِج، حٌسَیکَه، الحَشّاشین، ثَمغ، زُهرَه، زُبالَه وقُف را نیز شهرک میداند و در مقاله بازارهای مدینه/یثرب، تعبیر شهرکهای خوشهای (Cluster of towns) را چندین بار به کار میبرد. به این ترتیب، لکر به این پرسش که به تمام این منطقه یا سرزمین چه میگفتند جواب صریحی نداد. بنابراین، این امکان وجود ندارد که از پژوهشهای لکر به نتیجهای واضح درباب وسعت مدینه دست یافت؛ هرچند او در عنوان مقاﻟﮥ خود از واژﮤ مدینه استفاده میکند و تمام این شهرکها و بازارها را به آن منتسب میکند.. کمتر از دو دهه پس از انتشار مقالههای وات و لکر، مارکو شولر مدخل «مدینه» دایرةالمعارف قرآن را نوشت (Schöller, 2003: 3/367). شولر نیز ابهام جغرافیایی مدینه و محدودﮤ آن را متوجه شد و در این مقاله بااحتیاط بیشتری سخن گفت و برای مدینه واژﮤ شهر (city) یا شهرک (town) را به کار نبرد. شولر ترجیح داد به همان صورت که وات از ولهاوزن نقلقول کرده بود این سکونتگاه را ترکیبی از مناطق مسکونی بخواند که مزارع و باغها در حدفاصل آنها قرار داشتند. او از کاربرد «دولتشهر» ولهاوزن هم چشم پوشید. آنچه شولر به یافتههای پیشین افزود مساحت مدینه بود. از نظر او، مساحت مدینه در صدر اسلام با مساحت امروزی شهر مدینه یکسان بود و برابر با «چندین مایل مربع» بود. در حالی که بنابر برخی وبگاههای رسمی، مساحت امروزی مدینه پنجاه کیلومتر مربع، معادل 3/19 مایل مربع و 5هزار هکتار، است. (http://www.the-saudi.net/saudi-arabia/madinah/Madinah%20City%20-%20Saudi%20Arabia.htm) پس از مقاﻟﮥ شولر، در سال 2014م/1393ش، هَری مانت کتاب شهر مقدس مدینه را منتشر کرد. در این کتاب، مسئله او این بود که نشان دهد چگونه در فرایندی تدریجی و طی سه قرن، مدینه به شهری مقدس تبدیل شد تا در کنار مکه و بیتالمقدس جای گیرد (Munt, 2014: all over the book). هَری مانت در جایجای کتاب خود از مدینه با نام «شهرک» یاد کرده است؛ ولی هر جا خواسته است به جنبه قدسی آن اشاره کند، آن را «شهر» مقدّس خوانده است. برای مانت، ﻣﺴﺌﻠﮥ محدودﮤ مدینه یا یثرب در صدر اسلام اهمیت چندانی نداشت. مانت در مقالههای خود، یعنی نگارش تاریخ شهری مقدس: ابنزباله و نخستین تاریخ محلی مدینه (Munt, 2012: 1-34) و همچنین شهر پیامبر پیش از پیامبر: ابنزباله در مدینه پیش از اسلام (Munt, 2013: 1-30) نیز سراسر از مدینه پس از اسلام و یثرب پیش از اسلام با نام یک شهرک سخن گفته است. نقشههای تاریخی خاورشناسان از مدینةالنبی این امکان وجود دارد که نقشههای تاریخی بازسازیشدﮤ خاورشناسان از سرزمینهای اسلامی را نیز بخشی از مطالعههای خاورشناسی در نظر گرفت. پذیرفته است که بازسازی ﻧﻘﺸﮥ مدﻳﻨﮥ صدر اسلام از پژوهش دربارﮤ آن دشوارتر است؛ زیرا در بازترسیم ﻧﻘﺸﮥ تاریخی، پژوهشگر به ارائه تصویری کامل از مدینه ناچار است و باید موقعیت جغرافیایی تکتک مناطق و خردهمناطق مدینه و نسبتشان با یکدیگر را نشان دهد. ﻧﻘﺸﮥ اِلدِن راتِر (Eldon Rutter)، سیاح انگلیسی، نخستین نقشهای است که در سدﮤ بیست میلادی از مدینه ترسیم شد. این نقشه شهر مدینه، کوچهها، دروازهها و دیوارﮤ آن را در سالهای آغازین سده بیست میلادی نشان میدهد. با این حال، واحد اندازهگیری حاﺷﻴﮥ نقشه نشان میدهد طول اضلاع شهرِ ذوزنقهایشکل مدینه بیش از پانصد متر نیست (Rutter, 1928: 558-562)؛ درنتیجه، مساحت آن حدود دویستوپنجاه هزار متر مربع و معادل بیستوپنج هکتار یا 1/0 میل مربع است. همزمان با کوششهای خاورشناسان در نیمه دوم سده بیست میلادی، پژوهشهایی در جهان اسلام صورت گرفت که باید به برخی از آنها اشاره کرد. عبدالقدوس انصاری (1910تا1983م/1287تا1361ش)، تاریخشناس محلی مدینه، تلاش کرد در اثر خود، آثار المدینۀ المنوره (1934/1312ش) که بارها تجدید چاپ شد، نقشه تاریخی یثرب را بازسازی کند و به این منظور، از تصاویر هوایی بهره برد (انصاری، 1973). صالح احمد العَلی، استاد برجسته تاریخ و رئیس انجمن علمی عراق، در پی شناسایی نسخه خطی کتاب وفاء الوفاء فی اخبار دار المصطفی مقالهای در باب جزئیات جغرافیای تاریخی مدینه ارائه کرد و سکونتگاههای قبایل مدینه در صدر اسلام را بررسی کرد. این مقاله در سال 1966/1345ش منتشر شد (العلی، 1966). همزمان با او احمد ابراهیم الشریف در کتاب خود، مکۀ و المدینة فی الجاهلیة و عصر الرسول، همین موضوع را بررسی کرد (الشریف، 1965: 333تا339). نتایج هر سه پژوهش نشان میداد کاربرد واژﮤ «شهرک» برای مدینۀ عصر پیامبر نادرست است؛ با این همه، ﻧﻘﺸﮥ ارائهشده از مدینه در اطلس تاریخی اسلام لایدن که سالها بعد و در سال 1981م/1360ش منتشر شد، همچنان مدینه را شهرکی نشان میداد. این اطلس را که ویلیام برایس پس از دو دهه، ویرایش دوم اطلس لایدن در پی بازبینی ویراست نخست و اینبار به کوشش هییو کِنِدی، استاد مطالعات اسلامی در مدرسه خاورشناسی و مطالعات آفریقایی لندن، در سال 2002م/1379م منتشر شد. در این نسخه نیز ﻧﻘﺸﮥ مدینه درست همان ﻧﻘﺸﮥ راتِر بود که در ویراست نخست منتشر شده بود و همان شهرک مدینه را تداعی میکرد گونتا کِتِرمان (Kettermann) نیز در سال 2001م/1380ش، اطلسی تخصصی به نام اطلس تاریخ اسلام به زبان آلمانی منتشر کرد که نقشهای از مدﻳﻨﮥ دورﮤ پیامبر(ص) را دربرداشت. کترمان در این نقشه تلاش کرد یثرب پیش از اسلام را بازسازی کند؛ ولی چندان موفق نشد و همچنان همان ذهنیت شهر پیشین را نشان میداد (Kettermann, 2001: 17). دیگر اطلسهای منتشرشده، از مدﻳﻨﮥ دورﮤ پیامبر(ص) نقشهای نداشتند. (Roolvink, 1957; Freeman-.Grenville, 1993; Ruthven, 2004; Nicolle, 2005). پرسش پیش رو آن است که چرا در دهههای پایانی سده بیست میلادی خاورشناسان متوجه نادرستی تصورشان از یثرب و مدینه صدر اسلام نشدند. بهویژه اینکه کتاب تأثیرگذار وفاء الوفاء از سَمهودی که گزارشهای جغرافیایی فراوانی از کتاب مفقود ابنزباله (د.199ق) نقل کرده بود و برخی مطالعههای پِژوهشگران مسلمان در زمینۀ جغرافیای تاریخی یثرب در دسترس بود. در این دوران، انتظار میرفت خاورشناسان برای به تصویر کشیدن مدینه، نقشههای متعددی از جغرافیای تاریخی مدینه تهیه کنند تا هریک نشاندهندﮤ وضعیت مدینه در دورﮤ مشخصی باشد؛ یا باتوجه به اهمیت دوره پیامبر(ص)، از مدینه در صدر اسلام نقشهای ارائه کنند. در حالی که علاوهبر آثار انصاری و العلی و الشریف، در سالهای پس از آن نیز مطالعههای بااهمیت دیگری صورت گرفت؛ ازجمله آنها اطلس تاریخ عربی اسلامی از شوقی ابوخلیل (1941تا2010م/1320تا1389ش)، استاد فلسطینی دانشگاه دمشق، بود که بارها تجدید چاپ شد؛ ولی در این اطلس از مدینه صدر اسلام ﻧﻘﺸﮥ مستقلی وجود نداشت و با نقشههای جنگ احد و خندق، بخشی از این نقشه ترسیم شده بود (نک: ابوخلیل، 1984). چند سال پس از انتشار ویرایش نخست از اطلس تاریخی اسلام لایدن، حسین مؤنس (1911تا1996م/1290تا1375)، استاد دانشگاه قاهره، در اثر درخور تقدیر خود، یعنی اطلس تاریخ اسلام، از یثرب و مدینه در صدر اسلام تصویری واضح ارائه کرد (مؤنس، 1987: 66). این اثر که براساس اطلاعات بهدستآمده از نسخه سمهودی تنظیم شده بود در سال 1987م/1366ش منتشر شد. در این نقشه تلاش شده بود براساس تصاویر هوایی، ابتدا ابعاد صحیح منطقه و موقعیت شاخصههای طبیعی منطقه و ابعاد و فاصله آنها از یکدیگر بهخوبی ترسیم شود و سپس، موقعیت سکونت هر قبیله جداگانه مشخص شود.
شواهد و قراین دیدهنشده پس از گذشت بیش از چهارده قرن از روزگار پیامبر(ص) شناسایی جغرافیای انسانی و مساحت دولتشهرِ ولهاوزن، واحۀ وات، شهرکهای لکر و شهر یا شهرک بوهل و شولر و مانت امری دشوار است و به همین علت این مسئله تاکنون حلنشده باقیمانده است. حال باید پرسید برای اندازهگیری مساحت این سرزمین کدام روش کارآمد است؟ واقعیت آن است که بدون شناخت کافی از جغرافیای طبیعی یثرب، بهسرانجامرساندن چنین پژوهشی ناممکن است. گزارشهای منابع جغرافیانگارانه و سفرنامهنویسان از مدینه، به طور معمول به دورههای بعد مربوط است؛ یعنی زمانیکه مدینه به یک شهر تبدیل شده بود؛ در حالی که بدون تردید، در دورﮤ پیامبر مدینه یک شهر نبود (اسماعیلی، 1397: 3تا21). درنتیجه، باتوجه به تحولات رویداده در جغرافیای مدینه، باید با گزارشهای موجود با احتیاط برخورد کرد. مهاجرت به سرزمینهای فتحشده، شیوع بیماری، خشکسالیها، بلایای طبیعی و توجه یا بیتوجهی حاکمان در برخی دورههای تاریخی به رونق شهر و رفاه ساکنان آن، کاهش جمعیت و کوچکترشدن محدودﮤ شهر را موجب میشد. از سوی دیگر، مهاجرت کوچنشینان و روستانشینان به شهر و گسترش محدودﮤ شهر در سده اخیر، بسیاری از این شواهد و قراین را در مناطق نوساخته مدفون کرده و راه را برای کاوشهای باستانشناسانه دشوار کرده است. امروزه تعیین هویت یافتههای کاوشهای باستانشناسانه و بناهای تاریخی باقیمانده از گذشته براساس حدس و گمان انجام میشود؛ برای نمونه، محل مساجدی که در زمان پیامبر(ص) بنا شدهاند، جز سه مسجد قبا و مسجد قبلتین و مسجد نبوی که اطمینان وجود دارد در همان موقعیت جغرافیایی و در دوره پیامبر(ص) بنا شدهاند، درباره دیگر مساجد اطمینان نسبی وجود ندارد. در زمان کنونی موقعیت برخی مساجد قدیمی نامعلوم است. دربارﮤ موقعیت مسجد فضیخ که مسجد بنیخطمه بود دو دیدگاه متعارض وجود دارد. دربارﮤ قلعههایی که در جنوب یثرب کشف شده است نیز نمیدانیم از آن چه کسی بوده است؛ هرچند امروزه آن را به کعببناشرف، از بزرگان قبیله بنینضیر، نسبت دادهاند که حدسی بیش نیست. بیشتر شواهد و قراینی که برای حدسزدن موقعیت جغرافیای مسکونی قبایل و عشایر یثرب ارائه میشود شواهدی است که باید در جغرافیای طبیعی یثرب جستوجو کرد؛ مانند موقعیت کوهها، دشتها، رودخانهها، درجه حرارت، میزان بارندگی و آبادانی. ولی مطالعههای صورتگرفته نشان داد بیش از همه تمرکز بر دشتگدازههای یثرب میتواند این پژوهش را گامی به پیش بَرد. دشتگدازههای یثرب مهمترین و مؤثرترین پدیده طبیعی است که فهم تاریخی را از جغرافیای یثرب، بهویژه جغرافیای انسانی و سیاسی آن، تغییر خواهد داد. برای توضیح این پدیده طبیعی میتوان گفت در مناطق بسیار وسیعی در غرب شبهجزیره و حجاز، سطح زمین از لایههای آتشفشانی سردشده پوشیده شده است؛ بنابراین برخلاف بسیاری از مناطق جهان، فوران گدازههای آتشفشانی این منطقه کمتر به کوهزایی منجر شده است. رقیقبودن گدازههایِ بهسطحآمده، موجب جریان آنها در سطح زمین و ایجاد پوششهای وسیع ماگمایی در شمال حجاز شده است. این اتفاق در دورﮤ میوسن، از دوران سنوزوئیک و در بیستوسه تا پنج میلیون سال پیش افتاده است (داستانپور، 1373: 83). در گذشته به اراضی پوشیدهشده از سنگهای ماگمایی حَرَّه میگفتند. معادلهای فارسی بهکاررفته در دورﮤ معاصر، از این پدیده تصور روشنی به خواننده منتقل نمیکنند و به همین علت در این مقاله، برای بیان آن از معادل دشتگدازه (lava field) استفاده شده است. دشتگدازهها خاصیتهای متعددی دارند؛ از جمله اینکه بهمثابه سدّی امنیتی عمل میکنند و قبایل و عشایری که در مجاورت آنها اقامت دارند، بهسان جوامعی که در مناطقی کوهستانی زندگی میکنند، از امنیت نسبی برخوردار میشوند؛ زیرا عبور و تردد از میان دشتگدازهها ناممکن است و سنگهای سردشده و تیز آن تمام سطح زمین را پوشانده است و عبور از میان آن بهسادگی ممکن نیست. از این رو در صورت وجود موقعیت مناسب، قبایل ترجیح میدهند در کنار دشتگدازهها اقامت داشته باشند تا مطمئن شوند از آن جهت آسیبی به آنها نخواهد رسید. نامهایی همچون حَرَّه بنیبَیاضَه (یعقوبی، 1422: 151)، حره بنیسلیم (ابنالفقیه، 1416: 90) نشان میدهد چه قبیلهای در کنار آن دشتگدازه زندگی کرده است. گسترش مطالعههای دانشگاهی در قرن بیست میلادی، از این پدیده در غرب شبهجزیره شناخت بیشتری ارائه کردهاند (کعکی، 2006: الجزء الثالث، المجلد الثانی، 415). در اثر این مطالعهها، دشتگدازههای بزرگ غرب شبهجزیره، شناسایی و شمارش و نامگذاری شدهاند. در گذشته، سه دشتگدازﮤ کوچک یثرب را جداگانه واقم و وَبرَه و شوران نامگذاری میکردند؛ در حالی که امروزه مشخص شده است تمام دشتگدازههای یثرب بخشهای کوچکی از دشتگدازه بزرگ رَهَطاند که بیست هزار کیلومتر مربع مساحت دارد. دشتگدازههای شرقی و غربی و جنوبی یثرب محوطهای امن و نعلاسبیشکل را برای ساکنان آن سرزمین تأمین کرده بود که با حفر خندق در شمال آن، امنیت کامل این منطقه فراهم میشد. از آنجا که یثرب سکونتگاه طوایف اوسی و طوایف خزرجی و طوایف یهودی بود، باید مشخص شود کدام قسمتهای این نعلاسبی سکونتپذیر بوده است. نخستین مورخان مسلمان زمانیکه میخواستند هجرت پیامبر(ص) را گزارش کنند از جایی به نام قُبا نام بردند که پیامبر مدتی در آنجا اقامت کردند. قبا منطقه مسکونی چند قبیله از اوس بود؛ قبایلی همچون بنیعمروبنعوف، بنیضُبَیعَۀبنزید و بنیامیۀبنزید (سمهودی، 2001: 1/347). جغرافیای منطقه قبا نشان میدهد این منطقه در جنوب نعلاسبی مدنظر قرار گرفته است. از طرف دیگر، میدانیم نبردهای احد و خندق در کنار کوه احد در شمال یثرب اتفاق افتاده است. بررسی گزارشهای نبردهای احد و خندق نشان میدهد دو قبیله بنیعبدَالاَشهَل از اَوس و بنیسَلِمه از خزرج در شمالیترین مناطق نعلاسبی مدنظر ساکن بودند و خندق در نزدیکی خانههای آنها بود (واقدی، 1989: 2/450). بر این اساس مشخص میشود قبایل اوس و خزرج در بخشهای جنوبی و شمالی منطقه نعلاسبی مدنظر زندگی میکردند؛ درنتیجه محدودﮤ یثرب با مساحت کل اراضی درون نعلاسبی برابر است. نکتهای که باقیمانده، تردیدی است که وات و پس از او دیگران آن را بررسی کردهاند و آن اینکه یثرب نام کل این منطقه بوده است یا نام بخشی از آن. منشأ این ابهام آیه 13 سوره احزاب است که درباره حوادث نبرد خندق نازل شده است. در این آیه آمده است: «ساکنان یثرب یکدیگر را صدا میزدند و به همدیگر میگفتند خانههایتان در معرض تهدید است». در این آیه، مقصود از یثرب بخش کوچکی از یثرب دوره پیامبر(ص) است که طایفه بنیحارثه در آن زندگی میکردند؛ چنانکه در نقشههای محمد شوقی مکی و مایکل لکر هم موقعیت آن مشخص شده است. این بخش را باید یثرب قدیم نامید؛ یعنی بخشی که تاریخی طولانیتر داشت و در دوره پیامبر، قبیله بنیحارثه از اَوس در آن زندگی میکردند. در برابر یثرب قدیم باید از یثرب جدید سخن گفت که با افزایش مهاجرت به این منطقه شکل گرفت و منطقهای به شکل نعلاسب را دربرمیگرفت که از سه طرف، دشتگدازهها از آن صیانت میکردند. یثرب جدید منطقهای گسترده بود و سکونتگاه تمام طوایف اوسی، طوایف خزرجی و طوایف یهودی را دربرمیگرفت؛ بنابراین یثرب قدیم هم درون آن قرار داشت. امروزه محاﺳﺒﮥ مساحت منطقه نعلاسبی یثرب جدید دشوار است؛ زیرا برای این کار باید مرزهای دشتگدازههای یثرب معلوم شود؛ اما باتوجه به گسترش محدودﮤ شهر و ساختوسازهایی که در مناطق دشتگدازهای صورت گرفته، مرز واسط میان محدودﮤ نعلاسبی و دشتگدازههای یثرب مدفون شده است. درنتیجه، برای شناخت محدودﮤ مدینه به تخصصهای دیگری نیاز است. در مقاﻟﮥ حاضر از مطالعههای خاکشناسی صورتگرفته در مدینه استفاده شد تا جزئیات مرز حائل میان دشتگدازه با یثرب جدید مشخص شود و پس از آن، محاﺳﺒﮥ مساحت یثرب جدید ممکن شود. محمدشوقی مکّی، استاد جغرافیای دانشگاه ملکسعود ریاض، پس از مطالعههای فراوانی که روی خاک و سنگهای این منطقه انجام داد مرز دشتگدازهها با مناطق مسکونی یثرب را در نقشه مشخص کرد (مکی، 1985: 12). بررسی نقشه مدنظر با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی (Geographic Information System) (GIS) نشان داد مساحت منطقه مدنظر در نقشه مکی حدود 40 کیلومتر مربع (15.5 مایل مربع)، معادل چهار هزار هکتار، است. مساحتی که حدود 10 کیلومتر طول و 4 کیلومتر عرض دارد.
شکل1- نقشه اِلدِن راتِر (1928) در ویرایش نخست و دوم اطلس تاریخی اسلام لایدن
شکل2- نقشه مایکل لکر از بازارهای یثرب/مدینه
شکل3- منطقه نعلاسبی یثرب در آستانه اسلام
نتیجه این پژوهش نشان داد خاورشناسان در ارائه تعریف از مدینه و تعیین مساحت آن با یکدیگر همنظر نیستند. تعدادی از خاورشناسان همچون بوهل در سال 1934م و مانت در سال 2013م بر شهرکبودن مدینه تأکید کردند. باتوجه به دیوارهای بازمانده از مدینه تا اوایل سده بیست میلادی که نقشه آن موجود و اندازههای آن مشخص است، شهرکبودن مدینه به این معنی است که مدینه شهرکی چهارضلعی بوده که طول هر ضلع آن حدود 500 متر بوده و مساحت آن از 25 هکتار بیشتر نبوده است. از طرف دیگر، خاورشناسانی همچون ولهاوزن معتقدند مدینه مجموعهای از روستاهاست؛ بنابراین به طور طبیعی، باید مساحت مدینهای که در باروی آن محصور شده است، بسیار بیشتر از 25 هکتار باشد. وات نیز که در سال 1986م گفت مدینه از چند سکونتگاه تشکیل شده بود که نخلستانها و مزرعهها و قلعههایی را دربرمیگرفت گویا همین نظر ولهاوزن را پذیرفته بود. نظر او به نظر ولهاوزن بسیار نزدیک است؛ ولی برای مدینه از واژﮤ شهرک استفاده کرد که با تعریف او متناقض بهنظر میرسد. لکر در سال 1986م و پس از آن در مقالههایی که نوشت به طور کلی مدینه را تعریف نکرد و درباره مساحت آن و اینکه چه قلمرویی را دربرمیگرفت صحبتی نکرد. او معتقد است در این منطقه شهرکهای خوشهای وجود دارد و این عبارت میتواند معادل مجموعه روستاهای ولهاوزن تلقی شود. او یثرب را تعریف کرده و یکی از آن شهرکها را یثرب شمرده است؛ ولی مدینه را تعریف نکرده و مساحتی از آن ارائه نکرده است؛ به همین علت وقتی در مقاله و نقشه خودش از بازارهای مدینه یا یثرب صحبت کرده مشخص نشده است بازارهای مدینه یعنی کجا؛ زیرا از مدینه تعریفی ارائه نکرده است. علاوه بر این، یثربی که او در مقاله خود معرفی کرده است یثرب قدیم است و با دادههای موجود از یثرب عصر پیامبر(ص) سازگاری ندارد. یثرب قدیم بسیار کوچکتر از آن است که بازارهای متعددی درون خود جای دهد؛ کما اینکه او در نقشه خود هم نشان داده است برخی از این بازارها با یثربِ او کیلومترها فاصله دارند. همین دشواریها باعث شد شولر هم تعریف واضحی از مدینه ارائه نکند و آن را ترکیبی از مناطق مسکونی بداند (2003م). با این حال شولر برای نخستینبار در پی تعیین مساحت مدینه برآمد و آن را با مساحت امروزی شهر مدینه برابر دانست؛ یعنی «چندین مایل مربع». ولی براساس برخی وبگاههای رسمی، مساحت امروزی مدینه 50 کیلومتر مربع معادل 19.3 مایل مربع است. اگر مساحت مدینه را 50 کیلومتر مربع در نظر بگیریم، 200 برابر بزرگتر از مساحت شهرک مدینه است که باروها آن را احاطه کرده بودند. چنین تعریفی نشان میدهد مساحت مدینه چقدر از یک شهرک فراتر است؛ ولی شولر در محاسبه چنین مساحتی قدری دچار خطا شده و آن را معادل «چند مایل مربع» دانسته است که البته بیشتر از اینهاست. اطلسهای گوناگونی نیز که از سرزمینهای اسلامی ارائه شده است به طور معمول از شهر مدینه نقشهای ارائه نکردهاند. در دایرةالمعارف لایدن دو ویراست از نقشه مدینه وجود دارد که هر دو نقشههای الدن راتر، سیاح انگلیسیاند. این سیاح در اوایل سده بیست میلادی از مدینه دیدن کرد و نقشههای او همچنان همان ذهنیت شهرکبودن مدینه را تداعی میکنند. نقشه کترمان نیز همین وضعیت را دارد و با نگاه لکر و شولر به طور کامل فاصله دارد. شناخت جغرافیای طبیعی، تاحدود چشمگیری مسئله مساحت مدینه/یثرب در عصر پیامبر(ص) را حل میکند. مطالعههای محمد شوقی مکی مرزهای منطقه نعلاسبی را نشان میدهد که از سه جهت شرق و غرب و جنوب با دشتگدازههای رهط احاطه شده و مصون شده بود. دهاﻧﮥ فضای نعلاسبی مدنظر در شمال آن و در مجاورت کوه احد قرار دارد که در سال پنج هجری با حفر خندقی امنیت کامل آن تأمین شد. بهنظر میرسد یثرب دورﮤ پیامبر همین منطقه نعلاسبی است که سکونتگاههای بسیاری را دربرگرفته بود. اطلاعات ما از سکونتگاههای اوس و خزرج نشان میدهد آنها در آن منطقه پراکنده بودند؛ بنابراین این امکان وجود دارد که مساحت یثرب عصر پیامبر(ص) را با مساحت منطقه نعلاسبی مدنظر معادل دانست. براساس بررسی که هنگام این پژوهش انجام شد و با تکیهبر سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS)، مساحت این منطقه حدود 40 کیلومتر مربع برآورد میشود؛ یعنی چهارضلعی به طول 10 کیلومتر و عرض 4 کیلومتر. بر این اساس، میتوانیم بازارهایی را که لکر به آنها اشاره کرده و قلعهها و نخلستانها و مزرعههایی که در تعریف ولهاوزن و وات آمده است درون آن در نظر بگیریم. . سپاسگزاری از دکتر عباس احمدوند و دکتر قنبرعلی رودگر برای دردسترس قراردادن منابع لاتین و از دکتر ابراهیم استارمی برای تطبیق ترجمه متن آلمانی یولیوس ولهاوزن و از دکتر رومینا سیاحنیا برای محاسبه مساحت منطقه براساس سامانه GIS صمیمانه سپاسگزارم. پینوشت 1. به خاطر آورید زمانی را که گروهی از آنها گفتند: «ای اهل یثرب اینجا جای توقف شما نیست؛ به خانههای خود بازگردید!» و گروهی از آنان از پیامبر اجازه بازگشت میخواستند و میگفتند: «خانههای ما بیحفاظ است!»، در حالی که بیحفاظ نبود؛ آنها فقط میخواستند فرار کنند. | ||
مراجع | ||
. ابراهیم الشریف، احمد، (1965)، مکة و المدینة فی الجاهلیة و عصر الرسول، قاهره: دار الفکر العربی. . ابنالفقیه، احمد، (1416ق)، البلدان، بیروت: عالم الکتب. . ابوخلیل، شوقی، (1984)، اطلس التاریخ العربی الاسلامی، دمشق: دارالفکر. . اسماعیلی، مهران، (تابستان1393)، «تحولهای ساختاری در جغرافیای زیستی مدینه»، مطالعات تاریخ اسلام، س6، ش21، ص29تا46. . -----------، (بهار و تابستان1397)، «دهستان یثرب/مدینه در دوره پیامبر بر پایه شواهد و قراین سدههای نخست هجری»، تاریخ تمدن اسلامی،دوره14،ش27، ص3تا21. . انصاری، عبدالقدوس، (1973)، آثار المدینة المنورة، نوبت سوم، بیروت: دارالعلم للملایین. . داستانپور، محمد، (1373)، زمینشناسی تاریخی، کرمان: دانشگاه شهید باهنر کرمان. . سمهودی، علی، (2001)، وفاءالوفاء باخبار دارالمصطفی، به کوشش قاسم سامرائی، لندن: موسسۀ الفرقان للتراث الاسلامی. . العلی، صالح احمد، (1966)، «خطط المدینة المنورة»، مجلة العرب. . کعکی، عبدالعزیز، (2006)، معالم المدینة المنورة بین العمارة و التاریخ، الجزء الثالث: تاریخ و عمارة الحصون و الآطام، الأسوار و الأبواب، القلاع و الأبراج، المجلد الثانی، بیروت: دار احیاء التراث العربی. . مکی، محمدشوقی، (1985)، اطلس المدینةالمنورة، ریاض: جامعةالملکسعود. . مؤنس، حسین، (1987)، اطلس تاریخ الاسلام، قاهرة: الزهراء. . واقدی، محمدبنعمر، (1989)، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، بیروت: دارالاعلمی. . یعقوبی، احمدبنابییعقوب، (1422)، البلدان، بیروت، دارالکتب العلمیة. . Brice, William C., (1981), An Historical Atlas of Islam, Leiden, Brill, (1th ed).
. Buhl, Frants, (1934), al-Madina, EI1, vol3, Leiden, Brill.
. Hanks, Reuel R., Encyclopedia of Geography Term, Theme and concepts, England, Oxford, ABC-CLIO LLT.
. Kennedy, Hugh, (2002), An Historical Atlas of Islam, Leiden, Brill, (2th ed).
. Kettermann, Günter, (2001), Atlas zur Geschichte des Islam, Primus Verlag.
. Lecker, Michael, (1985), Muhammad at Medina: a Geographical Approach, Jerusalem, Studies in Arabic and Islam (JSAI) 6, pp. 29-62.
. ------------------------, (1986), On the markets of Medina (Yathrib) in pre-Islamic and early Islamic times, Jerusalem Studies in Arabic and Islam 8, 133-47.
. -----------------------, (1996), Biographical notes on Ibn Shihab al-Zuhri, Journal of Semitic Studies 41, 21-63.
. -----------------------, (2009), Lost towns: Zuhra and Yathrib, in Jeremie Schiettecatte and Christian Robin (eds.), L’Arabie à la veille de l’Islam: Bilan clinique, Paris: De Boccard, 29-35.
. Liddell, Henry, (1869), A Greek-English Lexicon, Oxford, Clarendon press.
. Munt, Harry, (2012), Writing the History of an Arabian Holy City: Ibn Zabāla and the First Local History of Medina, Arabica, 59.
. ------------------, (2013), The Prophet’s City before the Prophet in History and Identity in the Late Antique Near East (ed: Philip Wood), New York, Oxford University Press.
. -----------------, (2014), the Holy City of Medina: Sacred Space in Early Islamic Arabia, Cambridge University Press.
. Nicolle, David, (2005), Historical Atlas of the Islamic world, Newyork, Checkmark book.
. Rutter, Eldon, (1928), the Holly Cities of Arabia, London and New York, Putnam.
. Schöller, Marco, (2003), "Medina", Encycloapedia of the Quran, Vol 3, pp. 367-372.
. Watt, W. M., (1986), "Al-Madina", EI2, vol 5, p.994, Leiden, Brill.
. Wellhausen,Julius, (1889), Medina vor dem Islam. Muhammads Gemeindeordnung von Medina. Seine Schriften und die Gesandtschaften an ihn, In: Skizzen Und Vorarbeiten, Berlin, Teil 4. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,669 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,095 |