تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,659 |
تعداد مقالات | 13,579 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,262,190 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,312,515 |
زمینههای بحران ارزاق عمومی (غله) توسط بریتانیا در ایران و مدیریت بر آن در ﻧﻴﻤﮥ غربی کشور سالهای 1296و1297ش/1917و1918م | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 3، دوره 11، شماره 1 - شماره پیاپی 41، فروردین 1398، صفحه 19-34 اصل مقاله (376.96 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2018.112286.1488 | ||
نویسندگان | ||
میثم صاحب؛ علی اکبر کجباف* ؛ مرتضی دهقان نژاد | ||
گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||
چکیده | ||
ایرانیان در طول تاریخ، به طور متناوب با قحطی و بحران ارزاق روبهرو بودهاند. در طول سالیان متمادی، عوامل متعددی بر بحران ارزاق تأثیر گذاشته است که در نگرشی کلی میتوان این عوامل را به دو دسته عوامل طبیعی و عوامل انسانی تقسیم کرد که عامل انسانی در دو دسته داخلی و خارجی جای میگیرد. وضعیت شبهاستعماری و سیاست اقتصادی خاصی که روسیه و بهویژه بریتانیا از ابتدای دوره قاجاریه بر ایران تحمیل کردند، کمبود ارزاق و گرانی و قحطی را تشدید کرد. تداوم چنین وضعی به بحران ارزاق و قحطی عمومی در اواخر سلطنت ناصرالدینشاه منجر شد و هزاران نفر جان خود را از دست دادند. سیاستهای اقتصادیِ انگلستان که پیش از جنگ جهانی اول با بستن قراردادهایی در ایران به اجرا درآمده بود، در اواخر جنگ جهانی اول بر وخامتِ اقتصادی و بحران ارزاق عمومی افزود. در اسناد، ارزاق عمومی بیشتر با عناوین غله و نان آمده است. در این ایام، بریتانیا بیشترین حضور نظامی را در ایران داشت و در بحران، نقش مستقیم و غیرمستقیم ایفا کرد. در این جستار با روشی تحلیلیتوصیفی و با تأکید بر اسناد، تلاش شده است به این پرسشها پاسخ داده شود که زمینههای بروز بحران ارزاق توسط بریتانیا چه بود و این بحران را چه نیروهایی مدیریت میکردند. فرض ما بر این مبنا استوار است که قراردادهایی همچون میرجوار، نفت، 1907 و 1915 زﻣﻴﻨﮥ بحران ارزاق توسط بریتانیا را در ایران فراهم کرد. بر این اساس انگلیسیها با کمک نیروهای مختلفی همچون کنسول بریتانیا، بانک شاهنشاهی، پودراتچیها و تعامل با برخی از ملاکانِ حاکم و تجار موجب پیادهشدن مقدمۀ واجب سیاستشان، یعنی تهیۀ ارزاق برای نیروهای نظامی خود شدند. به این ترتیب باید گفت بریتانیا برای تأمین منافع خود، در مدیریت بحران ارزاق نقش مهمی داشت. | ||
کلیدواژهها | ||
بحران ارزاق؛ بریتانیا؛ غله؛ قحطی | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه پس از سقوط ﺳﻠﺴﻠﮥ صفویه، تکاپوهای اقتصادیسیاسی بریتانیا برای تسلط بر آسیای غربی، بهخصوص با فرستادن سرویسهای جاسوسی با همکاری روسیه، تداوم یافت (همفر، 1386: 91و92). ناآرامیهای دورﮤ افشاریه تاحدی حضور اقتصادی بریتانیا را کمرنگ کرد؛ اما در دورﮤ کریمخان زند، تلاشهای آنها برای خارجکردن مسکوکات1 از ایران افزایش یافت (آوری، 1387: 351). شروع دورﮤ قاجاریه با اوج تکاپوهای اقتصادیسیاسی قدرتهای استعماری انگلستان و روسیه در خاورمیانه و ایران همزمان شد. در دورﮤ فتحعلیشاه، بهدنبال شکستهای نظامی و سیاسی ایران از روسیه، این تکاپوها اوضاع اجتماعیاقتصادی را در چنان وضعی قرار داد که مردم به طور متناوب با قحطی و بحران ارزاق مواجه میشدند. در نامهای که قائممقام فراهانی در تاریخ آخر رمضان1242ق/1206ش/1827م به نیابت از عباسمیرزا برای فتحعلیشاه نوشت در این باره چنین گفت: «از همه بدتر قحطی خوراک و گرانی نرخ و خالیبودن انبارهای قلعهها و شهرها که همه خرج سیورسات و قشونکشی پارسال شد... قحط و غلا هم کار مردم را به جایی رسانده که قوت لایموت خود را مشکل تحصیل میتوانند کرد طاقتدادن یک فلس ندارد» (قائممقامی، 1357: 89 و90). در دورﮤ پادشاهی محمدشاه و ﻧﻴﻤﮥ نخست سلطنت ناصرالدینشاه چنین وضعیتی کموبیش ادامه یافت. این اوضاع از یک سو از وضعیت شبهاستعماری تحمیلی بر کشور و از سوی دیگر، از بحرانهای مالی دولت ناشی بود (آدمیت، 1356: 123). بهدنبال چنین وضعی، فقدان اقدامات اصلاحی موجب قحطی عمومی سال 1287و1288ق/1249ش/1870م شد که فاجعهبارترین قحطی از ابتدای دورﮤ قاجار بود؛ به طوری که آدمخواری رواج یافت و گفته شده است برخی از مردم حتی اطفال خود را میکشتند و میخوردند (جابری انصاری، 1321: 278؛ ظلالسلطان، 1325: 211؛ صفتگل، 1387: 63). از ﻧﻴﻤﮥ دوم سلطنت ناصرالدینشاه، بریتانیاییها که با مخالفت علما مواجه شده و موفق نشده بودند سیاستِ اقتصادی خود را بهصورت کامل اجرا کنند، در رقابت با روسیه، ایجاد معدود طرحهای عمرانی را در ایران مانع شدند. در چنین وضعی، مشکلات اجتماعیاقتصادی دو چندان شد و نارضایتیهای گسترده در شورشهای شهری و نامههای دادخواهانه به حکام نمود یافت (رجبی (دوانی)، 1390: 249تا255) و در ترور ناصرالدینشاه به اوج رسید. در دورﮤ سلطنت مظفرالدینشاه مشکلات با شدت بیشتری تداوم پیدا کرد و درنهایت، به انقلاب مشروطه ختم شد. انقلاب مشروطه به انجام اصلاحاتی منجر شد؛ اما وضعیت پیچیدﮤ استعماریِ تحمیلی اوضاع سیاسیاقتصادی را بهگونهای پیش برد که بریتانیا از سالهای ابتدای دهه 1330ق/1290ش/1911م، به بهاﻧﮥ ناامنی، ابتدا در جنوبشرق و سپس در جنوب ایران نیروی نظامی پیاده کرد. نیروهای بریتانیایی که در طول دورﮤ قاجار بهصورت مقطعی در ایران حضور مییافتند این بار تا اواخر جنگ جهانی اول و کودتای 1299ش/1920م در ایران ماندند. حضور نیروهای بریتانیایی قیمت غلات و ارزاق عمومی را افزایش داد و زمینهساز بحران ارزاق در اواخر جنگ جهانی اول، بهویژه شدت بحران در مناطق غربی کشور، شد. بحرانی که تلفات کمسابقهای بر جای نهاد. پیشینۀ پژوهش آبادیان در کتاب ایران؛ از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند به این موضوع اشارههایی کرده است. محمدقلی مجد در کتاب قحطی بزرگ، براساس اسناد وزارت امور خارجۀ آمریکا، نقش بریتانیا را در ایجاد بحران ارزاق و قحطی برجسته کرده و بدون توجه به علتهای مختلف بحران و زمینههای پیش از آن، بیشتر بهصورت روایتی اسناد را آورده است. محمدرضا پردلی نیز در مقاﻟﮥ دهصفحهای بررسی علل قحطی ایران در خلال جنگ جهانی اول، بهصورت کلی و فقط در دو صفحه از این مقاله، علتهای قحطی را بهشکل الف. خشکسالی، ب. کمبود امکانات و راهها جهت انتقال ارزاق و ج. حضور نیروهای خارجی بیان کرده است. مسعود کوهستانینژاد در مقالۀ سال دمپختک و سهیلا ترابی فارسانی نیز در مقالۀ ایران در سالهای جنگ جهانی اول در اداﻣﮥ علتهای بحران ارزاق، به نقش نیروهای خارجی در بحران ارزاق اشارهای گذرا کردهاند. بنابراین لازم دانسته شد در این جستار نقش بریتانیا در ایجاد زمینههای بحران ارزاق در ایران و مدیریت بر آن، بهطور اختصاصی در نیمه غربی کشور، بهصورت مفصل بررسی شود.
ایجاد زمینههای بحران ارزاق توسط بریتانیا در سالهای نیمه دوم سلطنت ناصرالدینشاه که به عصر امتیازات معروف شد، اوضاع کشور از دو واقعه حکایت داشت: محاصرﮤ اقتصادی و هدایت سیاست ایران در محدودهای که دو قدرت استعماری میخواستند. این امتیازات به طور معمول با مخالفت علما مواجه میشد و لغو میشد؛ اما منطق مناسبات بهگونهای بود که امتیازات جدیدی جایگزین میشد؛ برای مثال، پس از لغو امتیاز رویتر امتیاز تأسیس بانک شاهنشاهی جایگزین آن شد و پس از لغو امتیاز تالبوت، برای حق فسخ امتیاز، بانک شاهنشاهی بریتانیا وامی به تالبوت داد که شاخصهای برای وابستگی ایران به بریتانیا شد (آبادیان، 1376: 185و186؛ فوران، 1382: 285و286). با به سلطنت رسیدن مظفرالدینشاه چنین وضعی ادامه یافت و انگلستان تا سال 1294ش/1915م، موفق شد دو قرارداد با ایران و دو معاهده با روسیه به امضا رساند. این قراردادها در حالی که منافع کوتاهمدتِ روسیه و بهویژه بریتانیا را تأمین میکرد، بهانۀ حضور نیروهای نظامی این دو کشور را در صورت به خطر افتادن منافعشان فراهم میکرد. حضور سپاهیان بریتانیا و روسیه نیز خود مستلزم تهیه ارزاق و تدارکات لازم بود که بهتدریج با شروع خشکسالیها و جنگ جهانی اول، زمینههای ایجاد بحران ارزاق را در کشور به وجود آورد. البته این بحران در تمام مناطق ایران یکسان نبود و در اواخر جنگ جهانی اول که حضور نیروهای بریتانیایی در نیمۀ غربی کشور افزایش یافته بود، بحران ارزاق در این بخش از کشور شدت بیشتری داشت. قراردادهای زمینهساز بحران ارزاق عبارت بودند از: 1. قرارداد میرجوار این قرارداد که در سال 1284ش/1905م میان مشیرالدوله و مارلینگ (Marling)، وزرای امور خارجه دو کشور ایران و بریتانیا، به امضا رسید زﻣﻴﻨﮥ حضور دولت انگلستان را در جنوبشرق و سپس جنوب ایران فراهم کرد. در فصل سوم این قرارداد آمده بود دولت ایران اجازه خواهد داد ساکنان روستاهای سرحدی میرجوار و دزدآب هرگاه مایل باشند به پایگاههای بریتانیا که در خاک هند واقع شدهاند هر ساله تا مقدار هفتصد خروار تبریز غله و آذوقه بفروشند و نیز اجازه خواهد داد که بدون هیچ ممانعتی هر ساله مقدار هزار و پانصد خروار تبریز غله و مقدار پنجاه خروار روغن از سیستان برای پایگاههای سرحدی بریتانیایی رباطقلعه و سایر پایگاهها حمل شود. برای تمام این غلهها و روغن که به خارج فرستاده میشود باید از بریتانیاییها گمرک متعارفی گرفته شود که از سایر ملتها گرفته میشود (ساکما، کارتن240، پروندۀ1493، سند41و46). ابهام در قرارداد 1284ش (میرجوار)، زمینه را برای مداﺧﮥ بریتانیا و بحران ارزاق فراهم میکرد؛ زیرا مشخص نشده بود وضعیت قحطی و مشکلات کمبود ارزاق را چه کسی یا چه مرجع دارای صلاحیتی باید تعیین کند. در سند آمده بود شرایط معاهده «راجع است به سالهایی که غله مثل سالهای متعارفی بوده باشد و دولت انگلیس در حمل این غله سابقالذکر از هیچ یک از نقاطی که از فوق ذکر شد درخواست نخواهند کرد. یعنی در وقتی که به طور وضوح معین شود که واقعاً به واسطه آفت زراعت از ملخ یا زنگ یا سایر آفات فوقالعاده قحطی حاصل شده باشد» (ساکما، کارتن240، پروندۀ1493، سند41و46). بنابراین بریتانیا پیش از شروع بحران ارزاق و جنگ جهانی اول پیشبینی آینده را کرده بود و خود را آماده میکرد. در همین راستا، آنها پیش از جنگ جهانی اول به واسطه تجار هندی و از ابتدای جنگ با کشتی بخار آوریستان مقدار درخور توجهی غله از سیستان و بوشهر میخریدند و از کشور خارج میکردند (اسنادوخ، 1331ق، کارتن42، پروندۀ5، سند2؛ ساکما، کارتن240، پروندۀ18279، سند77). آنها در صورت لزوم، برای حفظ منافع خود، به اَعمال خشونتآمیز و تهدیدآمیز متوسل میشدند (دایر، 1378: 64 و 85 و 184 و 188 و 189؛ ساکما، کارتن240، پروندۀ1493، سند22و321) و در بیشترِ مواقع تلاش میکردند با تعامل با برخی از مسئولان دولتی و ملاکان، غله و تجهیزات خود را فراهم کنند و این روش را تا اواخر جنگ ادامه دهند (مجد، 1387: 146و147؛ محبوبفریمانی، 1382: 467؛ ساکما، کارتن240، پروندۀ1493، سند265). بنابراین باید قرارداد میرجوار را نخستین بهانۀ حضور نیروهای بریتانیا برای اشغال ایران و به دنبال آن، تهیۀ ارزاق (غله) دانست که تا اواخر جنگ جهانی اول ادامه یافت.
2. قرارداد 1907 و 1915 بریتانیا که سالها پیش از انقلاب مشروطه به فکر این بود که در ایران، مناسبات سیاسی خود را با روسیه تغییر دهد، در مواجه با ایران دو سیاست متفاوت داشت که هر دو سیاست در بین سیاستمداران بریتانیایی طرفدارانی داشتند. یک دسته معتقد بودند سیاست بریتانیا در داخل ایران باید به هر قیمت قوت داشته باشد و از تجاوزهای روس در تمام مملکت جلوگیری شود. دﺳﺘﮥ دیگر میگفتند سیاست بریتانیا در ایران در خود مملکت موضوعیت ندارد و برای ممانعت از تجاوزهای روس به سرحدات هندوستان است. هر وقت این موضوع صورت خارجی حاصل کند جلوگیری خواهیم کرد و لازم نیست بدون ضرورت، مبلغی پول صرف حفظ سیاست دولت در داخل ایران شود. باوجود چنین مباحثی، سیاست کلان بریتانیا پیچیدهتر از همیشه بود؛ زیرا آنها در درازمدت با امضا قراردادها، از یک سو تضعیف قدرت روسیه را در ایران و اروپا موجب شدند و از سوی دیگر، سرکوب مشروطهخواهان در ایران و حفظ منافع تجاری خود در هندوستان را باعث شدند. ازجمله این پیمانها قرارداد 1907 بود که بین روسیه و بریتانیا به امضاء رسید و درنتیجه، ایران به دو منطقه نفوذ بین این دو کشور در شمال و جنوب و نیز یک منطقه بیطرف تقسیم شد. این قرارداد از تغییر مناسبات میان دولتهای اروپایی و همچنین مصالحه تاریخی در آسیا ناشی بود. انگلستان با امضای این قرارداد دست روسیه را در شمال کشور، یعنی عمدهترین مناطق کانون انقلاب، باز گذاشت و مخالفت با نقشههای ضد مشروطهخواهی روسیه را کنار نهاد. نخستین نشانههای این هماهنگی میان سیاست بریتانیا و روسیه در دورﮤ استبداد صغیر (1287و1288ش/1908و1909م) نمود یافت. در این دوره، هنگامیکه مردم تبریز در دو دسته موافقان و مخالفان مشروطه با یکدیگر جنگ کردند، وضعیت پیچیده اقتصادی و نبود امنیت موجب شد سپاهیان روسیه با هماهنگی بریتانیا از مرزهای شمالی به کشور وارد شوند. کنسولهای روس و انگلیس در اعلامیهای به تاریخ چهارم ربیعالثانی1327ق/1288ش/1909م چنین بیان کردند: «دولت انگلیس و روس بنا به ملاحظه شرایط انسانیت قرار دادند که راه جلفا برای حمل آذوقه به تبریز برای اهالی شهر و اتباع خارجه باز شود و مسلم است با وجود سواران قراجهداغی حمل آذوقه و تأمین راه عابرین ممکن نیست، با این ملاحظه قرار گذاشتهاند یک قوه کافی برای ترفیق حاملین آذوقه و تأمین راه از شر اشرار تعیین گردد تا اینکه راه مفتوح شود» (کسروی، 1370: 905). این در حالی بود که در آن ده ماه گرفتاری تبریز به بیگانهای کمترین آزاری نرسیده بود و هنگام نایابی خوراک، اروپاییان و بستگان ایشان از دیگران آسودهتر بودند و انجمن تبریز میکوشید تا جایی که ممکن است جلوی بهانه بریتانیا و روسیه را بگیرد (کسروی، 1370: 890). بنابراین قرارداد 1907م با آمدن سپاهیان روسیه به ایران مصداق عینی پیدا کرد. در تداوم چنین سیاستی، روسها در ایالتهای شمالی ماندگار شدند و بهویژه از ابتدای جنگ جهانی اول، اهرم فشار سیاست بریتانیا در مناطق زیر سلطه خود بودند. آنها با اعمال خشونتآمیز، به شکلهای مختلف، فروپاشی و تحلیل منابع انسانی و اقتصادی را موجب شدند؛ اما بریتانیا در بیشتر مواقع از مواجهه مستقیم و درگیری با مردم جلوگیری میکرد و با کمک عوامل خود به مقصود میرسید. ﺗﺄثیر معاهده 1907م در بحران ارزاق عمومی زمانی چند برابر شد که دولت بریتانیا براساس معاهده 1294ش/1915م، در ازای وعده خشکوخالی واگذاری قسطنطنیه و تنگههای بسفر و داردانل پس از خاتمه جنگ به روسیه، موفق شد منطقه بیطرفی که در معاهده 1907م وجود داشت به قلمرو نفوذ خود اضافه کند. از سال 1915م، بریتانیا از اعتراض به روسیه برای نقض بیطرفی ایران دست کشید و از آن دولت خواست تا هرچه زودتر نیروهای بیشتری به ایران بفرستد (میروشنیکف، 1344: 42و55). اقدامی که جز خرابی اراضی مزروعی و گرفتن اجباری غلات و نان از مردم و دولت نتیجهای نداشت و درنهایت، به مرگ چند هزار نفر منجر شد (ملائیتوانی، 1378: 289 و 290 و 291). بریتانیا که پس از قرارداد 1915م اشغال مناطق مرکزی و حتی شمالشرقی ایران را شروع کرده بود، برای تدارکات سپاهیان خود، به خرید غله و تجهیزات و خارجکردن آن از مرز، بدون پرداخت حقوق گمرکی، اقدام کرد. این کار علنی صورت میگرفت؛ به گونهای که وثوقالدوله، رئیسالوزرا، در نامهای اعتراضآمیز رسیدگی سفیر بریتانیا به این موضوع را خواستار شد (ساکما، کارتن240، پروندۀ1493، سند102؛ اسنادوخ، 1335ق، کارتن65، پروندۀ4، سند24). در سند دیگری با اشاره به ملاقات قوامالملک، از ملاکان شیراز، با ژنرال سایکس (Sykes) آمده است: «از قراری که مذکور شد... معادل دو هزار شتر و قاطر متصل مشغول حمل آذوقه و مهمات بین بندرعباس، سعیدآباد شیراز و اصفهان هستند. دو روزه شنیده میشود بخیال زیادکردن قشون جنوب هستند نود نفر قونسول اصفهان فرستاده این هفته وارد شدند در صورتی که سر خرمن تهیه آذوقه سال دیده مقداری هم از هندوستان آوردند دو روز است مجدداً جنس میخرند» (اسنادوخ، 1336ق، کارتن48، پروندۀ14، سند28). بر اساس این اسناد مشهود است که بریتانیا پا را از قراردادها فراتر گذاشته و تصمیم گرفته بود تمام ایران را اشغال کند که این امر در بحران ارزاق، بهخصوص در مناطق غربی، نقش مستقیم و غیرمستقیم داشت.
3. قرارداد نفت نفوذ روسها در میان دولتمردان ایران و گرفتن امتیازهای متعدد در ایام سلطنت مظفرالدینشاه بریتانیا را به تکاپو انداخت تا امتیاز جدیدی از ایران بگیرد. بریتانیا سرانجام در سال 1287ش/1908م موفق شد امتیاز استخراج نفت جنوب را به دست آورد که به امتیاز دارسی معروف شد. بریتانیا برای تثبیت و گسترش نفوذ خود در ایران، برخی رجال مهم را واسطۀ عقد این قرارداد کرده و برای راضی نگهداشتن آنان، سهامی نیز به ایشان واگذار کرده بود (دولتآبادی، 376: 1387). کسانی که مانع اصلاحات دستگاه مالی دولت شدند و بستر اخراج شوستر را از ایران فراهم کردند، با شروع جنگ جهانی اول، در تعامل با وابستگان خود در مناطق جنوبی ایران و بینالنهرین، نفت را از بنادر جنوبی به خارج حمل میکردند. شرکت نفت انگلیس و ایران که دستکم دوسوم آن در مالکیت دولت بریتانیا بود حجم گستردهای از محصولات نفتی خام یا پالایششده را تولید میکرد و در اختیار ارتش بریتانیا قرار میداد (مجد، 1387: 159)؛ زیرا وینستون چرچیل (Winston Churchill) شش روز پیش از جنگ جهانی اول (1293ش/1914م) تبدیل سوخت کشتیها را از زغال به نفت در دستور کار دولت بریتانیا قرار داد. بنابراین بریتانیاییها باید برای سربازان و وابستگان این کشور که در خوزستان و بصره حضور داشتند و برای حفظ منافع خود، بهویژه منابع نفت جنوب، تلاش میکردند و ارزاق تهیه میکردند (میروشنیکف، 1344: 37). دولتمردان انگلیسی در بیشتر مواقع در تعامل با دستنشاندگانشان به چنین هدفی میرسیدند. در سندی به تاریخ 1293ش/1915م، گزارش شده است که: «انگلیسیها اصرار و ابرام فوقالعاده در رفع قدغن صدور غله دارند چون شیخ در محمره این قدغن را موقوف کرده است تمام غلات دیلم و بهبهان را به محمره برده واز آنجا خارج میکنند...» (ساکما، کارتن240، پروندۀ18279، سند103). چنین سیاستی تا اواخر جنگ جهانی اول ادامه یافت. در همین راستا، کنسول بریتانیا در خوزستان قراردادهای متعددی برای خروج گوسفند و گندم بسته بود که ماهیانه از این منطقه برای نیروهای بریتانیایی در بصره فرستاده میشد (ساکما، کارتن240، پروندۀ18279، سند44 و 70 و 73 و 76). از سوی دیگر، بریتانیا برای خارجکردن نفت از کشور به ایجاد ناامنی و بحرانهای عدیده در مناطق شمالی و نیمه غربی نیاز داشت؛ یعنی مناطقی که کانون فعالیتهای سیاسی بودند. یکی از آنها بحران ارزاق بود که بهعلت تضعیف شدید مالی دولت ایجاد شده بود؛ زیرا دولت بریتانیا از سال 1915تا1920م/1294تا1299ش علاوهبر نگهداشتن منابع ناشی از استمهال3 و ندادن آن به دولت ایران در اوج بحران مالی، به بهانه اینکه دولت ایران موفق نشده است امنیت مناطق عملیات نفت را ﺗﺄمین کند، از دادن حقالامتیاز ایران ممانعت کرد (موحد، 1357: 61؛ مجد، 1387: 176 و 180 و 183 و 187). بنابراین بریتانیا با پرداختنکردن سهم ایران از منابع نفت و حضور نیروهای نظامی این کشور که به مواد غذایی و تجهیزات نیاز داشتند، موجب تضعیف مالی دولت ایران و درنتیجه شدتیافتن ناامنی و بحران ارزاق، بهویژه در مناطق غربی، شد..
مدیریت بریتانیا بر بحران ارزاق در اواخر جنگ. جهانی اول (1296 و1297ش/1917و1918م) در. نیمۀ غربی ایران. .پس از تشکیل دومین دولت علاءالسلطنه در شعبان 1335ق/1296ش، گرانی و کمبود خواربار آنچنان عرصه را بر دولت تنگ کرد که علاءالسلطنه سومین کاﺑﻴﻨﮥ خود را در 23محرم1336ق/1296ش تشکیل داد. در چنین موقعیتی وضعیت در تمام ایران، بهخصوص در نیمۀ غربی، آشفته بود. نیروهای روسی که از سالها پیش از جنگ جهانی اول در ایران بودند و سپاهیان بریتانیایی که از ابتدای جنگ جهانی اول به بهانه حضور آلمان کشور را اشغال کرده بودند، باعث آشفتگی بیشتر در اداره امور شدند. این آشفتگی زمانی بیشتر شد که در دهه نخست ماه نوامبر 1917، اکتبر به تقویم قدیمی روسی، بلشویکها به رهبری لنین (Lenin) سررشته کارها را در روسیه به دست گرفتند و شیرازﮤ نیروهای روسیه تزاری در ایران از هم پاشیده شد. در چنین موقعیتی، نیروهای انگلیسی که پیشتر مناطق شرقی و جنوبی کشور را اشغال کرده بودند به مناطق مرکزی و غربی هم توجه کردند. دولت علاءالسلطنه که در حالت انفعالی قرار داشت کنارهگیری کرد و عینالدوله با جوسازی برخی از تجار و بازاریان برای دومینبار در تاریخ 6صفر 1336ق/1296ش/1917م کاﺑﻴﻨﮥ خود را تشکیل داد (پورآرین، 1385: 455). . در حالی که تغییر کابینهها باعث میشد تضعیفشدن دولت بیشتر شود، در نیمه غربی کشور ال. سی. دنسترویل2 (L. C. Dunsterville)، فرمانده نیرویهای بریتانیا، برای تسلط بر غرب کشور و مقابله با بلشویکها و ممانعت از دستیابی آنها به چاههای نفت باکو از سمت بغداد وارد ایران شد. او با سازماندهی تغذیهای و نظامی نیرویهای لجامگسیختۀ تزاری روسیه و به کار گرفتن آنها عملیات خود را شروع کرد. درنتیجه، بریتانیا برای فراهمکردن ارزاق نیروهای خود از عواملی بهره برد که عبارت بودند از:. الف. کنسول بریتانیا و بانک شاهنشاهی. از میان نیروهایِ مجریِ سیاستِ بریتانیا در بحران ارزاق، کنسولگریها که در بیشتر شهرهای ایران نماینده داشت مهمترین نقش را بازی میکردند. در یکی از اسناد به تاریخ 17صفر1336ق/آبان1296ش/دسامبر1917م، دربارﮤ نقش مستقیم کنسول بریتانیا در خرید ارزاق در کرمانشاه چنین آمده است: «… قونسول انگلیس از چندی قبل شروع به خریدن جنس کرده و مأمورین قونسولگری در اطراف شهر و قصر به عنوان آذوقه اردوی روس خریداری جنس مینمایند بدیهی است با این ترتیب عاقبت امر آذوقه خیلی وخیمتر از حالت حالیه شده… با مقامات مربوطه مذاکره و قرار بگذارید که از این به بعد مأمورین قونسولگری خریداری جنس را موقوف دارند…» (اسنادوخ، 1336ق، کارتن65، پروندۀ11، سند41).. از دیگر اقدامهای کنسول بریتانیا دفاع از کارهای نظامیان یا تبرئهکردن آنها از اعمالی بود که بهخصوص در خرید ارزاق انجام میدادند. در سندی به تاریخ رمضان 1336ق/تیر1297ش، در این باره چنین آمده است: «با سفارت انگلیس مذاکره و تقاضای جلوگیری شد میگویند چون وزارت داخله از تهیه آذوقه برای نظامیان انگلیس ممانعت میکنند نظامیان ناچار هستند متوسل به این پودراتچیها باشند…» (اسنادوخ، 1336ق، کارتن66، پروندۀ24، سند328). چنین مداخلاتی در تمام کشور وجود داشت و واکنشهای حکام و نایبان آنها را موجب میشد. در 11محرم1337ق/مهر1297ش، براساس دستور ریاست وزار، حکومت اصفهان درباه مداخلاتی که ژنرال کنسول بریتانیا در امر ارزاق شهر میکردند با وزیر مختار بریتانیا مذاکره کرد. وزیر مختار اظهار کرد اگر کنسولگری مداخلههایی کرده است به این علت است که حکومت در امر ارزاق مراقبت نمیکند. در مقابل، حکومت اصفهان بیان کرد کنسول اجازﮤ مداﺧﻠﮥ مستقیم را ندارد و باید به تهران اعلام کند (اسنادوخ، 1337ق، کارتن65، پروندۀ1، سند5). در همدان وضع از اصفهان وخیمتر بود. کمرهای ضمن وقایع دوشنبه 9ذیحجه1336 میآورد: «آقای آقاسیدمحمد طباطبایی همدانی تشریف آورده، صحبت همدان و اینکه نان را قونسول انگلیس از قرار آدمی شش سیر در آنجا بیشتر اجازه نداده که هر شبانهروزی به مردم بیشتر ندهند آن هم به همه داده نمیشود…» (کمرهای، 1382: 527). علاوهبر ورود مستقیم کنسول بریتانیا در خرید ارزاق، به طور معمول بانک شاهنشاهی که در این ایام مهمترین مؤسسه مالی معتبر در ایران بود با خرید ارزاق به پشتوانۀ کنسول، سیاست بریتانیا را بهگونهای متفاوت ادامه میداد. بانک شاهنشاهی بازوی مالی سیاست بریتانیا در ایران بود. در سندی دربارﮤ همکاری بانک و اعضای کنسولگری و همچنین تبرئه آنان توسط کنسول در اوج قحطی به تاریخ 20صفر1336ق/1296ش چنین آمده است: «کرمانشاهان… قونسول انگلیس پس از مذاکرات لازمه اعلانی انتشار دادند که دیگر بانک و اعضای قونسولخانه به هیچ وجه دخالت در خرید و حمل غله از شهر به خارج نخواهند نمود…» (اسنادوخ، 1336ق، کارتن65، پروندۀ11، سند34). این در حالی بود که ژنرال دنسترویل که چند ماه پس از این در همدان و قزوین ارزاق خریداری میکرد، دربارﮤ نقش بانک شاهنشاهی در فراهمکردن بستر مالی خرید ارزاق گفته بود: «مسئله تهیه ارزاق هم مانند سابق چندان سخت و مشکل نبود؛ ولی یک ناملایم جدیدی عرض اندام نمود و آن هم قحطی پول و مسکوکات رایج بود… در سایه کفایت و حسن تدبیر آقای ماک موری، مدیر شعبه بانک انگلیس در همدان، نقود و مسکوک رایج با سرعت لازم جریان پیدا کرده و قحطی پول هیچ وقت محسوس نشد از چه راهی او به این مقصود رسید هیچ کس سر در نیاورد» (دنسترویل، 1361: 255). بنابراین کنسول بریتانیا به شیوههای مختلف، از خرید ارزاق گرفته تا تبرئه نظامیان و بانک شاهنشاهی، سیاست دولت متبوع خود را پیاده میکرد.
ب. ژنرالها و نظامیان بریتانیا بریتانیا که از ابتدای دهه 1290ش/1330ق در نواحی جنوبشرقی حضور داشت، با شروع جنگ جهانی اول بهتدریج تمامی مناطق جنوبی را تصرف کرد. در همین راستا، ژنرال سایکس با پیادهشدن در سواحل بندرعباس و گذشتن از نواحی مرکزی ایران، در 16محرم1335ق/1295ش، به شیراز رسید و با حمایت فرمانفرما و با ایجاد پلیس جنوب به طور کامل بر نواحی جنوب مسلط شد. در تداوم چنین سیاستی، ژنرال دنسترویل در اواخر ژانویه1918/نیمه ربیعالثانی1336ق/1بهمن1296ش، بههمراه چهارده افسر با چهلویک کامیون و یک تانک از بغداد به قصد ایران بیرون آمد (پورآرین، 1385: 461). هدف استراتژیک دنسترویل ممانعت از دستیابی بلشوکها به چاههای نفت باکو و کمک به ضد انقلابیهای قفقاز و درنهایت تسلط بر غرب ایران بود. مسیر نیروهای دنسترویل از کرمانشاه به سمت همدان و قزوین بود که بهعلت سرمای شدید و حضور نیروهای میرزاکوچکخان و کمیته انقلاب بلشویکها موفق نشد به پیشروی خود ادامه دهد و به همدان عقب نشست و شروع کرد برای سپاهیان خود ارزاق بخرد. در سندی به تاریخ 23ربیعالثانی1336ق/بهمن1296ش این موضوع چنین گزارش شده است: «…درخصوص انگلیسیهایی که ورود آنها را با تلگراف رمز نمره 174 به عرض رسانده در همدان صحبتهای مختلف زیاد است نظمیه راپورت میدهد که مشغول بستن کنترات برای آذوقه هزار نفر هستند و دیگری خبر میآورد که با امیرافخم داخل مذاکره گرفتن هزار نفر سوار میباشند…» (اسنادوخ، 1336ق، کارتن66، پروندۀ24، سند18.1). دنسترویل در ایام حضور در همدان به شیوههای مختلف، بهخصوص با کمک شعبه اطلاعات خود، از محلهای احتکار غله آگاه شد و مقدار فراوانی از آن را خریداری کرد؛ زیرا قرار شده بود علاوهبر تدارکات سپاه خود، آذوقۀ سپاهیان بیچراخوف (Bicherakhov) فرمانده روس و علوفۀ چهارپایان آنها را فراهم کند تا آنها را در حکم مقدمه سپاه خود به سوی قزوین گسیل کند. او در این باره میگوید: «با همه موانع و مشکلات ما با کمال سهولت کلیه مواد غذایی را تهیه کردهایم و در حال حاضر من میتوانم یک بریگاد قشون را در نواحی بین همدان و قزوین و منجیل از هر حیث نگاهداری کنم…» (دنسترویل، 1361: 71 و 82 و 101 و 102 و 170). ژنرال بریتانیایی آنقدر ارزاق در اختیار داشت که در شعبان1336ق/خرداد1297ش با ایجاد دکان خبازی، در مقابل به کار گماردن مردان و اهالی گرسنه و فقیر برای جادهسازی و مسطحکردن مسیرهایی که کامیونها و وسایل نظامی باید عبور میکردند، بخشی از آن ارزاق را به مردم میدادند (اسنادوخ، 1336ق، کارتن66، پروندۀ24، سند220). این وضعیت در ماههای بعد هم ادامه یافت و نظامیان انگلیس بر تمامی نقاط ایران، بهویژه مناطق غربی، مسلط بودند. در سندی گزارش شد که خوانین درجزین عراق به مقام ریاست وزارء اعلام کردند نظامیان بریتانیا دو نفر از عموزادههای آنها را که برای کسب معیشت به همدان رفته بودند بدون علت توقیف کردند و علاوه بر اینکه نصف محصول صاحبان املاک را بهزور جمعآوری کردند و به همدان بردند، مقدمه این عمل را که چاپ اعلامیه و فرستادن به تمام روستاها بود شروع کردند و سختگیری هم کردند (اسنادوخ، 1336ق، کارتن66، پروندۀ24، سند383). ژنرال دنسترویل حتی پس از آنکه در توافقی با میرزاکوچکخان پذیرفت در تهیه ارزاق دخالتی نکند از بندر انزلی مقدار درخور توجهی برنج برای بادکوبه تهیه کرد (دنسترویل، 1361 : 378). بنابراین ژنرالها و نظامیان عامل دیگر سیاست بریتانیا بر بحران ارزاق بودند و نفس حضور آنها موجب میشد صاحبان غله قیمت اجناس را تغییر دهند (اسنادوخ، 1336ق، کارتن65، پروندۀ11، سند22). ج. پودراتچیها و اشرار پودراتچیها کسانی بودند که برای سپاهیان روسی ارزاق، علوفه و تجهیزات فراهم میکردند. با خارجشدن روسها از ایران، پودراتچیها به خدمت نظامیان بریتانیایی درآمدند و با کمک بانک شاهنشاهی، ارزاق را خریداری کردند و دست به احتکار زدند (عینالسلطنه، 1378: 6/4904). در سندی به تاریخ 26رمضان1336ق/تیر1297ش از وزارت داخله به امور خارجه در این باره چنین آمده است: «از قرار اطلاعات واصله همدان از نو دچار زحمت پودراتچی شده…. مشغول ایجاد مشکلات و زحمت هستند متمنی است از حالا داخل مذاکرات شده و قرار قاطعی در این باب بدهید و تکلیف مأمورین دولت را با پودراتچیها معلوم کنید این مطلب را هم لزوماً به استحضار آن وزارت جلیله میرساند که جلوگیری از معاملات پودراتچیها تا یک حدی شدت عمل هم لازم دارد…» (اسنادوخ، 1336ق، کارتن66، پروندۀ24، سند328). سرعت کار پودراتچیها بهحدی شد که وزارت داخله در نامهای به وزارت امور خارجه به تاریخ 22شوال1336ق/مرداد1297ش اظهار ناامیدی کرد و گفت: «…برای سوء عملیات پودراتچیها اقدامات مؤثری به وسایل متعدده بنمایند وزارت داخله با اقدامات مزبور موافق و با هرگونه پیشنهادی که علیالفور در این موضوع بشود مساعد است مذاکرات با سفارت و مخابرات با لندن فائده نداشته و ترتیب اثری نمیدهد قسمت عمده مناظر رقتخیر سال قبل و قحطی… از ناحیه همین پودراتچیها بوده که سابقاً خود را از بستگان نظام روس و اینک از منتسبین انگلیس محسوب میدارند…» (اسنادوخ، 1336ق، کارتن65، پروندۀ14، سند105). به غیر از پودراتچیها، اشرار از دیگر عوامل پیشرفت سیاست بریتانیا و وخیمشدن بحران ارزاق بودند. نایب حسین کاشی و پسرش ماشاءاللهخان یکی از این اشرار بود که بریتانیا در سالهای جنگ جهانی اول بهشدت از او حمایت میکرد و او خود را تبعه بریتانیا میدانست (کحالزاده، 1370: 405و406). در اواخر جنگ جهانی اول پشتیبانی بریتانیا از اشرار آشکارتر شد. ﻣﺄموران بریتانیا اشرار را تقویت میکردند و به اَشکال مختلف، آنان را برای خدمت در سپاه خود جذب میکردند؛ به طوری که گفته شده است فتحالدوله، پسر مفتاحالدوله، با پول انگلیسیها چند نفر اشرار را دور خود جمع کرد و آنها مسلح در شهر حرکت میکردند و به طور علنی به انگلیسیها خدمت میکردند. او با رئیس امنیه و نظمیه ملاقات میکرد و آنها را نیز موافق خود کرده بود. او همچنین افراد بیسروپا را با پول هنگفت برای خریداری جنس به اطراف میفرستاد و اداره حکومت را هم در نفوذ خود درآورده بود (اسنادوخ، 1336ق، کارتن65، پروندۀ6، سند101؛ اسنادوخ، 1336ق، کارتن66، پروندۀ24، سند231). در اسناد گزارش شده است که اشرار و پودراتچیها مشغول جمعآوری ارزاق شدهاند؛ بهخصوص به وزارت داخله خبر رسیده است که بیشترِ پودراتچیهای ظالم که نزد قشون روس بودند به خدمت بریتانیا درآمدهاند و «به این ترتیب یقیناً امسال فجایع بزرگتری ظهور خواهد کرد؛ زیرا کرمانشاهان، همدان، زنجان و قزوین دیگر طاقت تحمل این وضع را ندارند و یکباره مضمحل خواهند شد. بهخصوص که مردمان بداخلاق ایرانی هم داخل این کار شده به عنوان تهیه آذوقه هستی مردم را میبرند» (اسنادوخ، 1336ق، کارتن66، پروندۀ24، سند307). د. ملاکان حاکم و تجار برخی از ملاکان بزرگ و تجار از دیگر نیروهایی بودند که در ایام بحران ارزاق، سیاست بریتانیا با آنها در تعامل بود. این گروه با بریتانیا مناسبات درازمدت و مشترک و بدهوبستانهای سیاسیاقتصادی داشتند. در اینجا به دو تن از تجار و چند نفر از ملاکان حاکم اشاره میکنیم. در یکی از اسناد به تاریخ خرداد 1297/ژوئن1918، نقش تجار برای تهیه ارزاق بریتانیا بسیار برجسته شده و آمده است باتوجه به نزدیکی ملایر به همدان که محل توقف سپاهیان بریتانیاست، بیشترِ اجناس و آذوقه ولایات به کمک تجار و ﻛﺴﺒﮥ کلیمی به همدان حمل میشود و شاید معاملات سلف هم نموده باشند (ساکما، کارتن240، پروندۀ702، سند16و34). در این ایام بریتانیا لیستی از اسامی تجار ایرانی فراهم کرد و معاملات آنها را بهدقت بررسی کرد و به مسدودکردن حساب تُجاری اقدام کرد که با آلمانیها معامله میکردند. این لیست که به لیست سیاه معروف شد باعث شد بخشی از تجار منافع خود را در همکاری نزدیک با بریتانیا دنبال کنند (اتحادیه، 1356: 32). در سند دیگری به تاریخ 29رجب1336ق/اردیبهشت1297ش، این تعامل در تربت چنین گزارش شده است که: «... حاج امینالتجار مقدار زیادی گندم بهطور سلف از قرار خرواری دوازده تومان به انگلیسها فروخته که در سر خرمن تحویل بدهد و تقریباً بیست هزار تومان هم وجه نقد قبلاً به عنوان مساعده و اطمینان از وقوع معامله از آنها گرفته است...» (اسنادوخ، 1336ق، کارتن66، پروندۀ35، سند9). تعامل میان ملاکان حاکم با بریتانیا بهگونهای بود که دنسترویل، ژنرال بریتانیایی که در این ایام در غرب ایران بود، میگوید: «من اطلاعاتی راجع به نقطهنظر حکومت خودمان نسبت به نهضت دموکراسی ایران پیدا کردهام. بهعقیده من ما نبایستی طوری رفتار کنیم که ایرانیان هوشیار شده بفهمند با اینکه ما خودمان یک مملکت دموکراسی هستیم در مملکت آنها ملاکان و سرمایهداران عمده را بر علیه نهضت دموکراسی تقویت میکنیم؛ البته در عین حال ما نبایستی با طبقات ممتازه ملاکان ایران قطع رابطه کرده و به کلی به هم بزنیم چون که نفوذ و تأثیرات آنها در طبقات مختلفه و عمده سکنه مملکت بهمراتب از دموکراتها بیشتر است…» (دنسترویل، 1361: 173). باتوجه به این دیدگاه بود که بریتانیا بهصورت پنهان و آشکار، در تعامل با ملاکان حاکم، لوازم ضروری سپاهیان خود را فراهم میکرد. یکی از این ملاکان فرمانفرما بود که به گفته منابع، در ایران متمولترین فرد به شمار میآمد (رئیسالاطباء، 1389: 182). او مسئول بود ارزاق را به نام خود بخرد و در کاروانسراهای اطراف شهر شیراز برای بریتانیایها ذخیره کند (اسنادوخ، 1336ق، کارتن48، پروندۀ14، سند61). در طول جنگ جهانی اول، بهویژه اواخر جنگ یعنی از سال 1296ش تا مرداد1297ش/1917تا آگوست1918م، وضعیت ارزاق روزبهروز بدتر شد؛ زیرا سیاست کلان بیشترِ نخبگان سیاسی ایران در تعامل مثبت با بریتانیا نبود و مسئولان بریتانیایی به مذاکرات نمایندگان وزارت خارجه، وزارت داخله و وزارت مالیه ایران اعتنایی نمیکردند و دور تشدید بحران ارزاق و مرگومیر و سقوط و تعویض دولتها ادامه یافت (اسنادوخ، 1336ق، کارتن66، پروندۀ24، سند327). بریتانیایها در توجیه اقدامات و حضورشان در ایران، در نامهای به تاریخ 27شعبان1336ق/خرداد1297ش از لندن به صمصامالسلطنه، رئیسالوزرا، اعلام کردند حمله دشمن از راه ایران هماکنون مهمترین منافع دولت بریتانیا را در افغانستان که در سرحد هندوستان است و حتی در خودِ هندوستان تهدید میکند؛ پس برای منافع بریتانیا اهمیت فوری دارد که بیطرفی ایران در عمل رعایت شود؛ ولی وقایع چهار سالۀ اخیر نشان داده است هرقدر دولت ایران مایل باشد، بدون کمک نمیتواند از نقشهها و تجاوزهای دشمن جلوگیری کند (اسنادوخ، 1336ق، کارتن66، پروندۀ24، سند396). در چنین وضعی بود که بریتانیا باید تا رسیدن به توافق، به ناامنی در ایران به شیوههای مختلف ادامه میداد. درنتیجه کشور بهگونهای در ناامنی و هرجومرج فرو رفت که جنگلیها محصول املاک وثوقالدوله و قوامالسلطنه را در رشت تصرف کردند و وثوقالدوله برای حفظ املاک خود به بریتانیاییها متوسل شد (کمرهای، 1382: 476). این در حالی بود که بریتانیا آنقدر بر اوضاع بحران ارزاق مسلط بود که هنگام تخلیه رشت و انزلی «یک ملیان پول ایرانی، انگلیسی، اشیا و اجناس و آذوقه نفت و بنزین جا گذاشت» (عینالسلطنه، 1378: 7/5670). در همین راستا بود که وثوقالدوله با پشتیبانی جمعی از نخبگان با بریتانیا به توافق رسید و در 27شوال1336ق/مرداد1297ش دولت دوم خود را تشکیل داد. پس از تشکیل دولت او جریان تحویل ارزاق به انگلیسیها بیشازپیش جنبه رسمی یافت. کمرهای در همین باره در خاطرات خود میآورد: «...یکصدوشصت هزار خراور گندم دولت به آنها اجازه داده که از قرار خرواری بیست تومان از ایران خودشان از مردم بخرند… هشتاد هزار خروار گندم از حدود عراق، کمره، گلپایگان، جاپلق، کزاز، فراهان [خریداری کردهاند] و نیز انگلیسیهای واردین کمره گفتند سه روز دیگر پنجاه نفر انگلیسی برای خرید گندم به کمره وارد میشوند به قدر دو ساعتی… صحبت بینانی و قحطی که از دست انگلیسیها و خادمین ایرانی آنها میکشیم آنها هم از بینانی معطل مانده بودند که چه کنند» (کمرهای، 1382: 505). در ادامه همین مناسبات در تاریخ محرم1337ق/آبان1297ش، به دستور رئیسالوزرا، وزارت مالیه به امور خارجه اطلاع داد که «…تعلیمات لازمه به اداره مالیه اصفهان صادر گردید که مقدار یکصدوهشتاد خروار غله به ژنرال قونسولگری اصفهان تحویل داده و قیمت آن را موافق نرخ روز نقدا دریافت دارند» (اسنادوخ، 1337ق، کارتن65، پروندۀ1، سند6). در حالی که هنوز قحطی و بحران ارزاق ادامه داشت در کرمانشاه عباسمیرزا، پسر فرمانفرما که با بریتانیا مناسبات حسنهای داشت، در نامهای به وثوقالدوله اعلام کرد کنسول بریتانیا ارزاق لازم را دارد و تصور میکنم صلاح این است که دوهزار خروار از جنس دولتی تا آخر سال بهمرور به آنها داده شود که محتاج خرید نشوند و دستور دهید وزارت مالیه به مالیه اینجا دستور لازم را بدهد (فرمانفرما، 1366: 581). انگلیسیها حتی پس از تشکیل دولت دوم وثوقالدوله به خرید ارزاق بهصورت غیرقانونی ادامه دادند. در سندی به تاریخ رجب1337ق/اردیبهشت1298ش، درباره این موضوع در شمالغربی کشور (ماکو) چنین گزارش شده است: «...با امر صادره اولیای دولت اخراج غله از اول ممنوع بود؛ با این حال یک ماه قبل آقای اقبالالسلطنه قریب 7هزار پوط غله به انگلیسها فروخته و تسلیم دادند... و بعد در این اواخر باز انگلیسها طالب غله شدند. آقای اقبالالسلطنه هم به آنها قول داد و غله خود را از همه انبارهای دهات حمل داده به قریه عرب که سرحد ایران و مقابل شاهتختی است نقل دادند» (اسنادوخ، 1337ق، کارتن65، پروندۀ3، سند17). درنتیجه بریتانیایها موفق شدند تا اوایل سال 1298ش/1919م، با مساعدت دولت ایران، بهصورت رسمی و غیررسمی و پنهان و آشکار، گندم و حتی حیوانات را هم برای فراهمکردن مایحتاج سپاهیان خود به بینالنهرین منتقل کنند (ساکما، کارتن240، پروندۀ18279، سند70 و75).
نتیجه در ایران، بحران ارزاق و قحطی سابقهای به قدمت تاریخ این کشور دارد. این موضوع از ابتدای دورۀ قاجاریه با تحمیل سیاست اقتصادی روسیه و بهخصوص انگلستان بر ایران به دور متناوب مشکلات معیشتی، قحطی و بحران ارزاق منجر شد. در اداﻣﮥ این وضعیت شبهاستعماری، فارغ از علتهای داخلی، بود که قحطی عمومی سال 1872م/1249ش در اواخر نیمه نخست سلطنت ناصرالدینشاه رخ داد. پس از آن در نیمۀ دوم سلطنت ناصرالدینشاه، نفوذ اقتصادی انگلستان با مخالفتهای جدی و لغو امتیازات تالبوت و رویتر مواجه شد؛ اما قراردادهایی که در طول سلطنت مظفرالدینشاه و پس از آن تا سالهای جنگ جهانی اول منعقد شد زمینههای بحران ارزاق را فراهم کرد. این قراردادها عبارت بودند از: قراردادهای میرجوار (1905م/1284ش) و استخراج نفت (1908م/1287ش) میان انگلستان و ایران و قراردادهای 1907 و 1915 میان انگلستان و روسیه. در این میان، پس از انقلاب مشروطه گوناگونی عوامل دخیل در سیاست و اختلافات نخبگان سیاسی، بیشازپیش موجب پچیدهشدن سیاست انگلستان و پیادهشدن زمینههای بحران ارزاق شد. درنتیجه بریتانیاییها از سال 1911م/1290و1291ش با استفاده از قرارداد میرجوار بهتدریج با کمک تجار هندی و خاندانهای وابسته و نظامیان، ارزاق را برای سپاهیان خود فراهم میکردند. آنان که با قرارداد 1907م روسها را به شمال ایران دعوت کرده بودند، با امضای قرارداد 1915م/1294ش با روسیه، مناطق مرکزی ایران را هم ضمیمه منطقه نفوذ خود کردند. برای تثبیت این اقدام، ژنرال سایکس را از راه بندرعباس وارد مناطق مرکزی کردند و سپس شیراز را تصرف کردند. سایکس با ایجاد پلیس جنوب و تعامل با ملاکان حاکمی همچون فرمانفرما و قوامالسلطنه مایحتاج نیروهای خود را فراهم میکرد. پس از آن بریتانیا برای تسلط کامل بر نیمه غربی که در آن ایام محل تلاقی نیروهای متخاصم در جنگ جهانی اول بود و مقابله با امواج انقلاب بلشویکی روسیه، در ژانویه1918م/1296و1297ش ژنرال دنسترویل را از بغداد به غرب ایران فرستاد. درنتیجه در اواخر جنگ جهانی اول بیشترین تعداد نیروهای نظامی انگلستان در ایران حضور یافتند. مواد تغذیهای این سپاهیان را کنسول بریتانیا، بانک شاهنشاهی، ژنرالها و نظامیان، پودراتچیها و اشرار به شیوههای مختلف و تعامل رسمی و غیررسمی با برخی از ملاکان حاکم و تجار فراهم میکردند. در اواخر جنگ که ایران در ناامنی و هرجومرج مطلق به سر میبرد و بخش درخور توجهی از این ناامنی را بریتانیا ایجاد کرده بود از یک سو کنسول بریتانیا به مذاکرات سیاسی مسئولان ایرانی برای خریدارینکردن ارزاق پاسخهای مبهم داد و از سوی دیگر، سرویسهای اطلاعاتی بریتانیا مخفیانه و گاهی آشکارا از اماکن احتکار و انبار ارزاق آگاه میشدند و با پرداخت وجه یا بهزور ارزاق را به دست میآوردند. ضعف دولت مرکزی در طول سال 1296ش تا نیمههای سال 1297ش/1917و1918م موجب شد بریتانیا پودراتچیها و اشرار و نیروهای بیکار بسیاری را به کار گیرد. بریتانیاییها با به کار گماردن این نیروها، در مواقع پاسخگویی به دولت ایران خرید ارزاق را به آنها نسبت میدادند و خود را تبرئه میکردند. آنها که تا پیش از تشکیل دولت دوم وثوقالدوله بیشتر بهصورت پنهانی و از مجاری غیررسمی برای سپاهیان خود ارزاق فراهم میکردند در اواخر شوال1297ش/1918م با دولت وثوقالدوله به توافق رسیدند. این توافق تعامل بریتانیا را با برخی از نخبگان ملاک حاکم و تجار بیشازپیش برقرار کرد. بنابراین بریتانیاییها با امضا قراردادها و معاهدات، سیاست اقتصادی خود را به ایران تحمیل میکردند و اینگونه کشور را ناامن و بیثبات میکردند و پس از آن با کمک مجریان سیاستهای خود، مایحتاج و ارزاق سپاهیان خود را ﺗﺄمین میکردند. اقدامی که به قحطی ارزاق و مرگ چندین هزار نفر منجر شد.
پینوشت 1. منظور از مسکوکات طلا و بهخصوص نقره است؛ چون در آن ایام سکههای نقره در مبادلات روزمره رواج بیشتری داشت. 2. L. C. Dunsterville 3. استمهال یعنی دولت انگلستان و روسیه به طور موقت از دریافت قسط بهرههای طلب خود که از درآمد گمرکات حاصل میشد صرفنظر کنند و درعوض، مبلغی برابر درآمد گمرکات به ایران بپردازند. | ||
مراجع | ||
الف. کتاب . آبادیان، حسین، (1376)،اندیشه دینی و جنبشی ضد رژی در ایران، تهران: مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران. . آدمیت، فریدون و هما ناطق، (1356)، افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشرنشده دوران قاجار، تهران: آگاه. . آوری، پتر و گاوین همبلی و چارلز ملوین، (1387)، تاریخ ایران به روایت کمبریج از نادرشاه تا انقلاب اسلامی، ترجمۀ مرتضی ثاقبفر، ج7، دفتر1، تهران: جامی. . پورآرین، فؤاد، (1385)،انقلاب فراموششده؛ دولتهای عصر مشروطه تا کودتا 1299ش (برنامهها و دشواریها)، تهران: چاپار. . جابری انصاری، حاجمیرزاحسنخان، (1321)، تاریخ اصفهان و ری و همه جهان، تهران: روزنامه و مجله خرد. . دایر، رجینالد، (1378)، مهاجمان سرحد، ترجمۀ حمید احمدی، تهران: نی. . دنسترویل، (1361)، خاطرات ژنرال دنستروپل سرکوبگر جنگل، ترجمۀ حسین انصاری، با مقدمۀ تحلیلی و فهارس علی دهباشی، تهران: فرزان. . دولتآبادی، یحیی، (1387)، حیات یحیی، مقدمه، تصحیح و تعلیقات مجتبی برزآبادی فراهانی، ج1، تهران: فردوس. . رئیسالاطباء، میرزاعلاءالدینحسین، (1389)، درةالانوار حسنی، تصحیح علیاکبر صفیپور و پرتو پروین، ج1، شیراز: تختجمشید. . رجبی (دوانی)، محمدحسن، (1390)، مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه دوره قاجار، ج1، تهران: نی. . صفتگل، منصور و جان گرنی، (1387)، قم در قحطی بزرگ، قم: کتابخانۀ بزرگ آیتالله مرعشی نجفی. . ظلالسلطان، مسعودمیرزا، (1325)، تاریخ و سرگذشت مسعودی، تهران: بینا. . عینالسلطنه، قهرمانمیرزا، (1378)، روزنامه خاطرات عینالسلطنه (از تاجگذاری تا پایان حکومت علاءالسلطنه)، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، ج6، تهران: اساطیر. . ____________________، (1378)، روزنامه خاطرات عی السلطنه (روزگار پادشاهی احمدشاه قاجار از عینالدوله تا کودتا)، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، ج7، تهران: اساطیر. . فرمانفرما، عبدالحسینمیرزا، (1366)، گزیدهای از مجموعه اسناد عبدالحسینمیرزا فرمانفرما (1340-1325ق)، به کوشش منصوره اتحادیه (نظاممافی) و سیروس سعدوندیان، ج2(37-1336ق)، تهران: تاریخ ایران. . فوران، جان، (1382)، مقاومت شکننده؛ تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال 1500میلادی مطابق با 879 شمسی تا انقلاب، ترجمۀ احمد تدین، چ4، تهران: رسا. . قائممقامی، جهانگیر (1357)، نامههای پراکنده قائممقام فراهانی (بخش یکم نامههای مربوط به جنگهای ایران و روسیه)، تهران: بنیاد فرهنگ ایران. . کسروی، احمد، (1370)، تاریخ مشروطه ایران، چ16، تهران: امیرکبیر. . کحالزاده، میرزاابوالقاسمخان، (1370)، دیدهها و شنیدهها؛ خاطرات میرزاابوالقاسمخان کحالزاده منشی سفارت امپراتوری آلمان در ایران، به کوشش مرتضی کامران، چ2، تهران: البرز. . کمرهای، سیدمحمد، (1382)، روزنامه خاطرات؛ برآمدن دولت وثوقالدوله، به کوشش محمدجواد مرادینیا، ج1، تهران: شیرازه. . مجد، محمدقلی، (1387)، قحطی بزرگ، ترجمه محمد کریمی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. . محبوبفریمانی، الهه، (1382)، اسناد حضور دولتهای بیگانه در شرق ایران، مشهد: آستان قدس رضوی. ملائیتوانی، علیرضا، (1378)، ایران و دولت ملی در جنگ جهانی اول، تهران: مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران و بنیاد مستضعفان و جانبازان. . موحد، محمدعلی، (1357)، نفت ما و مسائل حقوقی آن، چ3، تهران: خوارزمی. . میروشنیکف، ل. ی، (1344)، ایران در جنگ جهانی اول. ترجمۀ ع. دخانیاتی، تهران: امیرکبیر. . همفر، (1386)، خاطرات همفر جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی، ترجمۀ محسن مؤیدی، چ11، تهران: امیرکبیر.
ب. روزنامه . اتحادیه (نظام مافی)، منصوره (1356) «لیست سیاه ایران در جنگ جهانی اول 1918 - 1914» مجله نگین، شمارۀ146، ص31تا 34.
ج. سند . ادارۀ اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه (استادوخ)، 1331ق، کارتن 42، پروندۀ 5. . ____________________، 1335ق، کارتن 65، پروندۀ 4. . ____________________، 1336ق، کارتن 48، پروندۀ 14. . ____________________، 1336ق، کارتن 65، پروندۀ 6. . ____________________، 1336ق، کارتن 65، پروندۀ 11. . ____________________، 1336ق، کارتن 65، پروندۀ 14. . ____________________، 1336ق، کارتن 66، پروندۀ 24. . ____________________، 1336ق، کارتن 66، پروندۀ 35. . ____________________، 1337ق، کارتن 65، پروندۀ 1. . . ____________________، 1337ق، کارتن 65، پروندۀ 3. . سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران (ساکما)، کارتن 240، پروندۀ 702. . ____________________، کارتن 240، پروندۀ 1493. . ____________________، کارتن 240، پروندۀ 18279. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,143 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 637 |