تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,402 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,204,775 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,074,729 |
اثربخشی درمان فراشناختی بر حافظة کاذب جانبازان مبتلا به اختلال به PTSD | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های علوم شناختی و رفتاری | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 8، شماره 1 - شماره پیاپی 14، خرداد 1397، صفحه 15-24 اصل مقاله (481.21 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/cbs.2018.104255.1084 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حمید کاظمی* 1؛ سلمان قربانی2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1گروه روان شناسی. دانشگاه پیام نور. تهران. ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2شبکه بهداشت و سلامت. مرکز نجف آباد. اصفهان. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر درمان فراشناختی بر حافظة کاذب افراد مبتلا به اختلال استرس پس از یک سانحه بود. این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون انجام شد. جامعة آماری آن همة جانبازان مبتلا به تشخیص PTSD مراجعهکننده به مراکز شهر اصفهان و شهرستان نجفآباد بودند. از بین آنها تعداد 30 بیمار مبتلا به PTSD بهصورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و بهطور تصادفی در گروههای آزمایش و کنترل قرار داده شدند (هر گروه 15 نفر). آزمودنیها در هر گروه قبل و پس از درمان بهوسیلة پرسشنامههای اطلاعات جمعیتشناختی و آزمون حافظة کاذب رودیگر و مک درموت آزمایش شدند. هشت جلسة درمان گروهی فراشناختی روی گروه آزمایش انجام شد. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد گروه آزمایش در مرحلة پسآزمون، بهبودی معناداری در حافظة کاذب یافتند (05/0P<)؛ ولی تفاوت معناداری در مؤلفة یادآوری کاذب مشاهده نشد. با توجه به یافتههای این پژوهش مبنی بر تأثیر درمان فراشناختی بر بهبود کاذب، از این درمان برای بهبود این متغیرها در افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه استفاده میشود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
درمان فراشناختی؛ حافظة کاذب؛ اختلال استرس پس از سانحه؛ جانباز | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه یکی از بزرگترین استرسهایی که فرد در طی زندگی خود با آن روبهرو میشود، تجربة جنگ است. جنگ یکی از عوامل تأثیرگذار بر میزان شیوع، زمان شروع و سیر اختلالات روانی به حساب میآید. در هر جنگ صدماتی بر افراد وارد میشود. از جمله صدماتی که بهصورت شایع در جنگهای بزرگ و کوچک رخ میدهد، اختلال استرس پس از سانحه[1] است. این اختلال، ناتوانکننده است که در برخی افراد پس از مواجهه با تروما رخ میدهد. نشانههای آن خاطرات مکرّر مزاحم، اجتناب، کنارهگیری و بیشبرانگیختگی است. انجمن روانپزشکی آمریکا در سال 2013 اعلام کرد شیوع اختلالات PTSD بین جانبازان شیمیایی و غیرشیمیایی بهترتیب 40/0 و 28.1/0 است (محقق مطلق و همکاران، 1392). اختلال PTSD با نقایص شناختی در توجه، فراشناخت، کنترل اجرایی و حافظه ارتباط دارد (اسکات و همکاران، 2017). تحقیقات نشان دادهاند این افراد بیشترین نقایص را در حوزة حافظه نشان میدهند (بروین و همکاران، 2007؛ اسکات و همکاران، 2015). کانستنس[2] و همکاران (2005) مطرح کردند در اختلال استرس پس از سانحه کارکرد طبیعی حافظه مشکل پیدا میکند و اطلاعات همراه با خطا پردازش و بازیابی میشوند. سگوویا[3] و همکاران (2015) نشان دادند آشفتگیهای حافظه در این بیماران با نشانههای اجتناب و کرختی بیشتر ارتباط معنیداری دارد. الگوهای نظری PTSD معتقدند ماهیت حافظة مرتبط با تروما در مزمنشدن نشانههای اختلال نقش مهمی دارند. اهلر و کلارک[4] (2000) و فوآ و لزاک[5] (1986) بیان کردند اطلاعات مرتبط با تروما ساختارهای پراکندهای در حافظة بیماران PTSD دارند و برای درمان موفق باید به این اطلاعات توجه شود. بسیاری از محققان معتقدند که حافظة مرتبط با تروما پراکندهتر و آشفتهتر از حافظة مرتبط با حوادث غیرتروماتیک است (بایرن[6] و همکاران، 2000؛ ترومپ[7] و همکاران، 1995). فوآ و همکاران (1995) پیشبینی کردند درمانهایی که به سازمانبندی حافظة مرتبط با تروما منجر شود، علائم PTSD را کاهش میدهد. کلیم[8] و همکاران (2008) مطرح کردند پیوستهنبودن[9] حافظة تروما با سایر اطلاعات زندگینامهای فرد ممکن است با PTSD مرتبط باشد. نتایج تحقیقات وان مینون[10] و همکاران (2002) این یافته را تأیید میکند. بازماندگان جنگ که با احساس خطر و تهدید ارتباط داشتهاند، در پردازش اطلاعات، بیشتر نشانههای تهدید را رمزگردانی میکنند و زمانیکه در بافت بازیابی قرار میگیرند، بیشتر حوادث تنیدگیزای گذشته را به یاد میآورند (وبر[11] و همکاران، 2005). مطالعات عصبشناختی، شواهدی را در حمایت از این نظریه فراهم میکنند که تنیدگی باعث آسیب هیپوکامپ میشود. ازآنجاکه هیپوکامپ تأثیر مهمی در حافظة کاری دارد، تنیدگی مداوم به نقایص در تحکیم اطلاعات منجر میشود (لین[12] و همکاران، 2015؛ وستبرگ[13]، 2004؛ ادوهرتی[14] و همکاران، 2017). ازجمله اختلالات شایع حافظه در این گروه از بیماران حافظة کاذب[15] است. حافظة کاذب در مبتلایان به اختلال PTSD، شایعتر از افراد عادی است و تا 95 درصد گزارش شده است (استامپر و مکمالن[16]، 2006). ساختاری که باعث میشود افراد تجاربی را به یاد بیاورند که هرگز اتفاق نیفتاده، هنوز بهخوبی شناخته نشده است (تیوسکی و مارش[17]، 2000)؛ اما به نظر میرسد حافظه بهنوعی در اثر حوادث تغییر مییابد و اطلاعات قبلی را به شکل جدیدی تولید میکند (پارک و کلسترم[18]، 2007؛ باسدن و ریسن[19]، 2002). کلیم و همکاران (2008) دریافتند بیماران مبتلا به PTSD هنگام گوشدادن به داستانهای کاذب دربارة ترومایشان به گونة معناداری، زمان بیشتری نسبت به گروه کنترل برای بازیابی خاطرات و تشخیص درست یا غلطبودن این داستانها صرف میکنند؛ درحالیکه در رابطه با داستانهای کاذب دربارة حوادث غیرمرتبط با تروما تفاوت معناداری وجود ندارد. پیچیدگی و مزمنبودن این بیماری موجب انجام تحقیقاتی شده است؛ برای مثال مداخلة مدیریت بحران (دبورا و همکاران، 2017)؛ درمان حساسیتزدایی با حرکات آهستة چشم (سیکینوتی[20]، 2018)؛ مداخلة شناختی- رفتاری (پادماناهانی و ادوارز[21]، 2016؛ نیکسون و برالو، 2018؛ بلونی و همکاران، 2015) و مداخلة فراشناختی (دیویس و همکاران، 2016). در الگوی فراشناختی PTSD (ولز، 2000؛ ولز و سمبی، 200) مطرح میشود فراشناخت مانند حافظه یکی از جنبههای مهم سببشناسی PTSD است که باید به آن توجه شود؛ بهویژه عقاید فرد دربارة فکرکردن و حافظه در درمان ضروری هستند. مطابق با دیدگاه ولز (2000) بدونفاصله پس از حادثة تروماتیک، افکار مزاحم، خاطرات و برانگیختگی ایجاد میشود که جنبة عادی فرایند سازگاری با تروما است و پردازش سازگارانة خودکار[22] نامیده میشود. پس از سانحه، هدف درونی این پردازش، گسترش و بسط طرح یا نقشهای برای هدایت تفکر و عمل در مواجهه با تهدیدهای احتمالی آینده است (ولز، 2009). RAP به طور خودکار در پاسخ به افکار مزاحم شروع به فعالیت میکند و با اجرای شبیهسازیهایی (تجسم ذهنی سانحه) در رابطه با تهدید مرتبط است. شبیهسازیهای تجسم ذهنی برای گسترش نقشة شناختی راه خوبی است؛ چون علت - معلولی پیچیده و پیامدهای عمل - محرک را در طول زمان نشان میدهد. الگوی فراشناختی اختلال استرس پس از سانحه بر این اصل استوار است که بیشتر افراد از ظرفیت انطباق با حوادث آسیبزا و تکاندهنده برخوردارند و مشکلات طولانیمدت پیدا نمیکنند؛ اما RAP با فعالشدن مسدود میگردد که سندرم شناختی - توجهی[23] (CAS) نامیده میشود. CAS دربردارندة نگرانی، نشخوار، پایش تهدید و رفتارهای انطباقی غیرمؤثر است و برانگیختگی آن به رشد عقاید فراشناختی و برنامههایی منجر می شود که با حوادث تروماتیک و علائم اولیه فعال شده است. عقاید فراشناختی مثبت و منفی، CAS را در تأثیر قرار میدهد و به حفظ علائمی میانجامد که مانع تنظیم دوبارة پردازشهای عادی بدون تهدید در فرد میشود. واقعیت این است که برخی مداخلات مانند مداخلات شناختی بدونفاصله پس از مواجهه با رویدادهای آسیبزا، پردازش مفهومی را افزایش میدهند و ناخواسته فرایندهایی شبیه به سندرم شناختی – توجهی را نیرومند میکنند و درنتیجه احتمال واکنشهای استرس غیرعادی را در برخی افراد افزایش میدهند (ولز، 2000). در بعضی از مطالعات تأثیر این درمان در بهبود اختلالات مرتبط با کارکرد حافظه به اثبات رسیده است (بنت و ولز، 2010). دیاسن[24] و همکاران (2017) نشان دادند که آموزشهای فراشناختی ممکن است حافظة کاذب بیماران مبتلا به آمنزی[25] متوسط را بهبود بخشند. با توجه به شیوع نسبتاً بالای اختلال استرس پس از سانحه در کشور ایران به دنبال جنگ تحمیلی، لزوم درمانهای گسترده در این دسته از افراد وجود دارد. از طرف دیگر تحقیقات کمی در زمینة تأثیر درمانهای جدید بر کارکردهای نوروپسیکولوژی این بیماران صورت گرفته است؛ بنابراین پژوهش حاضر این سؤال را بررسی میکند که آیا مداخلات فراشناختی بر عملکرد حافظة کاذب در بیماران مبتلا به اختلال PTSD مؤثر است.
روش پژوهش طرح پژوهش حاضر از جمله طرحهای شبهتجربی با گروه آزمایش و کنترل همرا با پیشآزمون و پسآزمون است.
جامعه و نمونة آماری و روش نمونهگیری جامعة آماری، همة بیماران مرد مبتلا به تشخیص اختلالPTSD مراجعهکننده به مراکز درمان سرپایی شهر اصفهان و شهرستان نجفآباد بودند. با توجه به آنکه بهتر است تعداد افراد گروه در پژوهشهای آزمایشی بین 8 تا 12 نفر باشد (شفیعآبادی، 1380)، از بین این جامعه، تعداد 30 نفر از مردان با تشخیص اختلال PTSD براساس مصاحبة بالینی و معیارهایDSM-IV انتخاب شدند. آنها پس از دریافت ملاکهای ورود و رضایت شرکت در جلسات درمانی وارد طرح پژوهش شدند. در مرحلة بعد، این افراد بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند (n1=n2=15). متغیرهای پژوهش در مرحلة پیشآزمون در دو گروه سنجیده شد. گروه آزمایش تعداد 8 جلسة 90دقیقهای در درمان فراشناختی قرار گرفتند و گروه کنترل مداخلهای دریافت نکردند. پس از تمامشدن جلسات درمان، آزمون حافظة کاذب در مرحلة پسآزمون در دو گروه سنجش شد. بهمنظور رعایت اخلاق پژوهش، پرسشنامهها بهصورت کاملاً بینام در اختیار اعضای نمونه قرار گرفت تا هویت آنها فاش نشود و به شرکتکنندگان اطمینان داده شد که دادههای حاصل از پرسشنامهها در راستای اهداف و فرضیههای پژوهش حاضر استفاده خواهد شد. همچنین بعد از تمامشدن جلسات درمانی، افرادی که در گروه کنترل قرار داشتند، تعداد 4 جلسة گروهی دریافت کردند.
ابزار پژوهش آزمون دیس – رودیگر- مک درموت (DRM): این برنامه را دیس برای نخستین بار در سال 1959 برای بررسی حافظة کاذب کلمات تداعیکننده به کار برد. در این برنامه به شرکتکنندگان فهرستهایی ارائه میشود. این فهرستها دربردارندة کلماتی است که هریک از آنها به طور معنایی با یک کلمة ارائهنشده، یعنی کلمة کلیدی[26] ارتباط دارند؛ بهطور مثال شرکتکنندگان کلماتی را مثل رختخواب، استراحت، بیداری، خسته و رویا میشنوند. این کلمات با کلمة کلیدی «خواب» که ارائه نمیشود، ارتباط معنایی دارند. پس از ارائة هر فهرست، آزمون یادآوری آزاد انجام میگیرد و سپس فهرست بعدی ارائه میشود و بعد از آن آزمون یادآوری مربوط به آن فهرست و بههمینترتیب همة فهرستها ارائه میشوند. پس از ارائة همة فهرستها، آزمون بازشناسی انجام میگیرد که دربردارندة کلمات ارائهشده، کلمات کلیدی ارائهنشده و کلمات اضافه است. رودریگر و مک درمونت (1995) با استفاده از روش دونیمهکردن، پایایی نتایج آزمون یادآوری و بازشناسی را محاسبه کردند. برای آزمون یادآوری، ضریب همبستگی دونیمهکردن برابر با 8/0 و برای آزمون بازشناسی 85/0 به دست آمد. ازآنجاکه DRM یک روش سنجش حافظة کاذب است، پژوهشگران به فراخور نیازهای پژوهشی خود، نسخههای متفاوتی از آن تهیه کردهاند. در این پژوهش 6 فهرست از مجموعة فهرستهای اصلیDRM انتخاب شد. در ایران آلفای کرونباخ کل آزمون 89/0 به دست آمد (زارع و قربانی، 1395). طرح درمان فراشناختی ولز برای اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) در جدول 1 ارائه شده است.
جدول 1. طرح درمان فراشناختی برای اختلال استرس پس از سانحه (جلسات درمانی ولز، 2009)
دادهها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره و با بهکارگیری نرمافزار آماری SPSS 18 تحلیل شدهاند.
یافتهها تحلیل یافتهها با آزمون کواریانس صورت گرفت. استفاده از آزمونهای پارامتریک از جمله آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره، مستلزم رعایت یکسری پیشفرض است؛ این پیشفرضها عبارتند از: 1- نمونهگیری یا گمارش تصادفی آزمودنیها؛ .
جدول 2. میانگین و انحراف معیار مؤلفههای حافظة کاذب در گروههای آزمایش و کنترل در پیشآزمون و پسآزمون
نتایج تحلیل کواریانس مؤلفههای حافظة کاذب در پسآزمون پس از کنترل پیشآزمون در جدول 3 ارائه شده است.
جدول 3: نتایج تحلیل کواریانس بر مؤلفههای حافظة کاذب در پسآزمون با کنترل پیشآزمون
چنانچه در جدول 3 مشاهده میشود، در یادآوری صحیح، بهبود یادآوری صحیح، بازشناسی صحیح و بازشناسی کاذب بین گروه کنترل و آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد (05/0 > P)؛ ولی در یادآوری کاذب و بهبود یادآوری کاذب بین دو گروه تفاوت معناداری وجود ندارد (05/0 < P).
بحث و نتیجهگیری فرضیة تحقیق مطرح میکند درمان فراشناختی باعث بهبود حافظة کاذب در بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه میشود. نتایج نشان داد در یادآوری صحیح، بهبود یادآوری صحیح، بازشناسی صحیح و بازشناسی کاذب بین گروه کنترل و آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد؛ ولی در یادآوری کاذب و بهبود یادآوری کاذب بین دو گروه، تفاوت معناداری وجود ندارد؛ نتایج با یافتههای دیاسن و همکاران (2017)، کلیم و همکاران (2007)، استامپر و همکاران (2006)، وان مینیون و همکاران (2002) و ترسکی و همکاران (2000) همسو است. آنها نشان دادند افراد مبتلا به PTSD در یادآوری واژهها با بار هیجانی، حافظة کاذب بیشتر نشان میدهند. در تببین بروز حافظة کاذب چه در سطح بازشناسی و چه در سطح یادآوری به الگوی سندرم شناختی – توجهی اشاره میشود. همانگونهکه ولز (2000) مطرح میکند افراد مبتلا به PTSD در سندرم شناختی – توجهی در پاسخ به یک راهانداز (در این مطالعه، تکلیف حافظة کاذب) دچار پریشانی میشوند. این پریشانی دربردارندة تداخل افکار تردیدآمیز، تصاویر مزاحم و هیجانات همراه با تنش است. مجموع این افکار، تصاویر و هیجانات به بروز تکانهها یا تحریف واقعیت منجر میشود؛ برای مثال آشفتگی شدید در مراجع با یادآوری واژههای مرتبط با تروما. فنون فراشناختی استفادهشده در جلسات مانند آموزش به تعویق انداختن نگرانی، متوقفساختن و پرکردن شکاف حافظه است؛ در این روش به بیمار آموزش داده میشود هروقت فکر یا علامت مزاحمی (برای مثال افزایش برانگیختگی) تجربه میکند، ابتدا باید وقوع آن علامت را تأیید کند و بعد به خودش بگوید: در حال حاضر نشخوار فکری، نگرانی یا تحلیل رویداد آسیبزا را انجام نمیدهم، فقط به علامت اجازه میدهم تا خودبهخود ناپدید شود و بعداً فعالانه دربارة آن فکر میکنم. روش دیگر حذف راهبردهای مقابلهای غیرانطباقی است؛ این روش راهبردهای مقابلهای غیرانطباقی را دربرمیگیرد که برای سازگاری با موقعیت سودمند نیستند. درمانگر به طور دقیق استفاده از راهبردهای دیگر را برای کنترل علائم، کاهش تهدید، کنترل افکار و کاهش اضطراب بررسی میکند. پس از شناسایی این راهبردها درمانکننده به بیمار کمک میکند مشکلسازبودن آنها را درک کند؛ برای مثال برخی از این راهبردها نوعی اجتناب از افکار و خاطرات ناراحتکننده محسوب میشوند. سپس لازم است دربارة مشکلات ناشی از اجتناب شناختی بحث شود. پس از شناسایی پیامدهای منفی هرکدام از راهبردهای مقابلهای بیمار، درمانکننده از او میخواهد استفاده از آنها را متوقف کند. این به اصلاح خطاهای فراشناختی (تصحیح سندرم شناختی - توجهی) منجر میشود؛ درنتیجه سوگیری در توجه، یادآوری و بازشناسی را به همراه دارد و از بروز حافظة کاذب در سطح یادآوری و بازشناسی جلوگیری میکند. تحقیقات ولز و متیوس (1994)، مایو و همکاران (2001)، ولز (2000)، ونزولاف و ویگنر (2000)، باتلر و همکاران (1995) و هاشمی و همکاران (1389) با نتایج همسو است. الگوی فراشناختی PTSD0 ولز (2000) مطرح میکند حافظههای پراکنده تنها وقتی مهم هستند که برای تمرکز بر افکار ناسازگار و راهکارهای انطباقی به کار روند. فردی ممکن است این حافظة تکهتکهشده را علامتی منفی تعبیر کند؛ برای مثال «کاهش حافظة من به معنای آن است که مشکل دارم». همچنین ممکن است عقاید فراشناختی مثبت دربارة آن داشته باشد؛ مثلاً «من نباید به چیزی فکر کنم. اگر به خاطراتم فکر کنم، نشانههای من مجدداً تکرار میشوند». داشتن این عقاید سبب میشود افراد تمرکز بر حادثه را با کارهایی مانند بازبینی مرتب شکافهای حافظهشان پرکنند و این نشخوار مانع از پردازشهای انطباقی نرمال میشود (ولز، 2008). استفاده از فنون پرکردن شکافهای حافظه و نیز ارزیابی و شناسایی راهبردهای کنترل فراشناختی که در این تحقیق استفاده شد، خطای اسنادی بهخصوص دربارة خود را کاهش میدهد و احتمال دارد منابع اطلاعاتی و حافظهای فرد دربارة افراد دیگر و اشیا را نیز بهبود بخشد. راهکارهای نظارتی استفادهشدة افراد نیز اعمال کنترل بر جزئیات را بهبود میبخشد که این خود شکلگیری حافظة کاذب را کاهش میدهد. در تبیین تأییدنشدن فرضیة دوم فرعی مبنی بر اثربخشی درمان فراشناختی بر بهبود یادآوری کاذب به ماهیت روش سنجش حافظة کاذب اشاره میشود. به اینصورت که در تکلیف مدنظر گروهها واژههای متعددی بهتکرار برای آزمودنی ارائه میشود؛ تکرار این واژهها خود خطای یادآوری را هم در مرحلة پیشآزمون و هم در مرحلة پسآزمون افزایش میدهند. از جمله محدودیتهای پژوهش حاضر، محدود بودن نمونه به جامعة مردان است. نمونهگیری در دسترس نیز از محدودیتهای دیگر این مطالعه بود. البته به دلیل اینکه گمارش افراد برای گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی بود تا حدودی این محدودیت کنترل شده است؛ ولی بااینحال باید در تعمیمپذیری نتایج به افراد غیرداوطلب، احتیاط کرد. پیشنهاد میشود تأثیر درمان فراشناختی با سایر مداخلات روانشناختی مانند درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، درمان شناختی – رفتاری، دارودرمانی و غیره مقایسه شود. همچنین پژوهشهایی با آزمودنیهای هر دو جنس انجام شود و تأثیر درمان فراشناختی در هر دو گروه جنسیتی مقایسه شود. این پژوهش با حمایت مالی دانشگاه پیام نور استان اصفهان انجام شده و برگرفته از طرح پژوهشی «اثربخشی درمان فراشناخت بر حافظة کاذب جانبازان مبتلا به اختلال به PTSD» است. [1]. Post-traumatic stress disorder (PTSD) [2] . Cottencin [3] . Segovia [4] .Ehlers & Clark [5] .Foa & Lezak [6] Byrne [7] .Tromp [8] . Kleim [9] .Disjointedness [10] .Van Minnen [11] . Weber [12] . Lane,Ryan [13]. Westerberg [14] . O'Doherty [15] . false memory [16]. Sumpter &McMillan [17]. Tversky & Marsh [18] . Park & Kihlstrom [19]. Basden & Reysen [21] . Padmanabhanunni, & Edwards [22] . Rapid Automatic Processes (RAP) [23] .Cognitive Attentional Syndrome (CAS) [24] . Deason [25] .Amensia [26]. critical | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زارع، ح.؛ قربانی، ط.، (1395)، مقایسة اثر القای خلق مثبت و منفی بر حافظة کاذب و حافظة صحیح افراد دارای نشانههای اضطراب - افسردگی و افراد عادی، فصلنامه تازههای علوم شناختی، ۱۸(۳)، 80-89. محقق مطلق، ج.؛ ممتازی، س.؛ موسوینسب، ن.؛ عرب، ع.؛ صبوری، الف. و صبوری، الف.، (1392)، بررسی علائم اختلال استرس پس از سانحه در جانبازان شیمیایی در مقایسه با جانبازان مذکر غیرشیمیایی، مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، 56(6)، 368-361. هاشمی، ز.؛ علیلو، م. م. و هاشمی نصرتآبادی، ت.، (1390)، اثربخشی درمان فراشناختی در کاهش علائم افسردگی و باورهای فراشناختی در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی، مجلة تحقیقات علوم رفتاری، 9(2)، 133- 141. American Psychiatric Association (2013), Diagnostic and statistical manual of mental disorders (DSM-5). The American Psychiatric Association, Arlington, VA.
Basden , B. H., Reysen, M. B. (2002), Transmitting false memories in social groups. American Journal of Psychology, 115(2), 211-31.
Bennett, H. & Wells, A. (2010), Metacognition,memory disorganization and rumination in post- traumatic stress symptoms. Journal of Anxiety disorder, 24(3), 318-325.
Brewin, C. R., Kleiner, J. S., Vasterling, J. J., & Field, A. P. (2007), Memory for
emotionally neutral information in posttraumatic stress disorder: A meta analytic investigation. Journal of Abnormal Psychology, 116(3), 448-463.
Butler, G., Wells, A., Dewick, H. (1995), Differential effects of worry and imagery after exposure to a stressful stimulus: A pilot study. Behavioral and cognitive psychotherapy, 23, 45-56.
Byrne, C. A., Hyman, I. E., Scott, K. L. (2001), Comparisons of memories for traumatic events and other experiences. Applied Cognitive Psychology, 15, 119–133.
Cottencin, O., Vaiva, G., Huron, C. & etal. (2007), Inhibition of action, thought, and emotion: A selective neurobiological review. Integrative neuroscience, 12, 99–114.
Davis, L. W., Leonhardt, B. L., Siegel, A. & etal. (2016), Metacognitive capacity predicts severity of trauma-related dysfunctional cognitions in adults with posttraumatic stress disorder. Psychiatry Research, 237, 182-187.
Deborah, C., Beidel, B., Christopher, F. & etal. (2017), Trauma management therapy with virtual-reality augmented exposure therapy for combat-related PTSD: A randomized controlled trial. Journal of Anxiety Disorders, In Press, Corrected Proof.
Deason, R. G., Nadkarni, N. A., Tat, M. J. & etal. (2017), The use of metacognitive strategies to decrease false memories in source monitoring in patients with mild cognitive impairment. Cortex, 91, 287-296.
Luine, V., Villages, M., Martinex, C., McEwen, B. S. (1994), Repeated stress cause reversible impairments of spatial memory performance. Brain Research, (639), 167-170.
Galletly, C., Clark, C. R., McFarlane, A. C. (2001), Weber DL. Working Memory in Posttraumatic Stress Disorder An Event-Related Potential Study. Journal of Trauma Stress, 14(2), 295-309.
Kleim, B., Wallott, F., Ehlers, A. (2008), Are trauma memories disjointed from other autobiographical memories in posttraumatic stress disorder? An experimental investigation.Behavioural and Cognitive Psychotherapy, 36, 221–234.
Lane, R. D., Ryan, L., Nadel, L., Greenberg, L. (2015), Memory reconsolidation, emotional arousal, and the process of change in psychotherapy: New insights from brain science. The Behavioral and Brain Sciences, 38-51.
Mayou, R. A, Bryant, B., Ehlers, A. (2001), Psychological predictors of chronic posttraumatic stress disorder after motor vehicle accidents. Journal of abnormal psychology, 158,1231-1238.
O'Doherty, D. C. M., Tickell, A., Ryder, W. & etal. (2017), Frontal and subcortical grey matter reductions in PTSD. Psychiatry Research: Neuroimaging, 266; 1–9.
Padmanabhanunni, A., Edwards, D. (2016), Derailed by a sugar daddy: An investigation of the failed treatment of an adolescent township rape survivor with PTSD. Child Abuse with PTSD. Child Abuse Research in South Africa, 17(2), 83-94.
Park, L., Kihlstrom, J. F. (2007), Social influence on false memory. APA Monitor, 42(4), 29-37.
Reginald, D. V., Nixon, D. B. (2018), Using Explicit Case Formulation to Improve Cognitive Processing Therapy for PTSD. Behavior Therapy, In Press, Corrected Proof.
Roediger, H. L., McDermott, L. (1995), Creating false memory: Remembering words not presented in lists. Journal of Experimental psychology, 21(4), 803-814.
Scott, J. C., Harb, G., Brownlow, J. A., Greene J., Gur R. C., Ross R. J. (2017), Verbal memory functioning moderates psychotherapy treatment response for PTSD-Related nightmares. Behaviour Research and Therapy, 91, 24-32.
Scott, J. C., Matt, G. E., Wrocklage, K. M. & etal. (2015), A quantitative meta-analysis of neurocognitive functioning in posttraumatic stress disorder. Psychological Bulletin, 141(1), 105-140.
Segovia, D. A., Strange, D., Takarangi, M. K. T. (2015), Encoding disorganized memories for an analogue trauma does not increase memory distortion or analogue symptoms of PTSD. Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry, 7, 1-32.
Sumpter, R. E. & McMillan, T. M. (2006), Errors in self- report of post- traumatic stress disorder after sever traumatic brain injury. Brain Injure, 20(1), 93-9.
Tversky, B., Marsh, E. J. (2000), biased retellings of events yield biased memories. Cognitive Psychology, 40(1):1-38.
Sykinioti, S. (2018) The Effectiveness of Eye Movement Desensitisation and Reprocessing with Refugees Experiencing Symptoms of Posttraumatic Stress Disorder. European Journal of Trauma & Dissociation, In Press, Corrected Proof.
Tabatha, B. S. J., Fredman, N. D., Pukay, M. A., Macdonald, C. M., Monson, C. (2015), Cognitive-Behavioral Conjoint Therapy for PTSD: Application to an Operation Enduring Freedom Veteran. Cognitive and Behavioral Practice, 22(4), 458-467.
Tromp, S., Koss, M. P., Figueredo, A. J., Tharan, M. (1995), Are rape memories different? A comparison of rape, other unpleasant and pleasant memories among employed women. Journal of Traumatic Stress, 8, 607–627.
Van Minnen, A., Wessel, I., Dijkstra, T., Roelofs, K. (2002), Changes if PTSD patient’s narratives during prolonged exposure therapy: A replication and extension. Journal of Traumatic Stress, 15, 255–258.
Wells, A. and Sembi, S. (2004), Metacognitive therapy for PTSD: A core treatment manual. Cognitive and Behavior practice, 11, 365 – 377.
Wells, A. (2000), Emotional disorders and metacognition Innovative cognitive therapy. Chichester: Wiley.
Wells, A. (2008), Meta-cognition and worry: A cognitive model of generalized anxiety disorder. Behavioral and cognitive psychotherapy, 23, 301-320.
Wells, A. & Matthews, G. (1994), Qualitative dimensions of normal worry and normal obsession: a comparative study. Behavior research and therapy, 32: 867- 870.
Weber, D. L., Clark, C. R., McFarlane, A. C., Moores, k. A., Morris, P., Egan, G. F. (2005), Abnormal frontal and parietal activity during working memory updating in post-traumatic stress disorder. Psychiatry Research, (140), 27- 44.
Wenzlaft, E. M. & Wegner, D. M. (2000), Thought suppression. Annual Review of Psychology, 51, 59-91.
Westerberg, H. (2004), Working Memory: Development, Disorders and Training. Sweden, Journal of the American Academy of Child & Adolescent Psychiatry, 44 (2), 177-186. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,977 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 959 |