تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,656 |
تعداد مقالات | 13,542 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,063,850 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,222,790 |
مقایسۀ سرمایۀ فرهنگی بین دو گروه زنان با سابقۀ عملهای جراحی زیبایی و بدون انجام جراحی زیبایی در شهر رشت | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جامعه شناسی کاربردی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 10، دوره 29، شماره 4 - شماره پیاپی 72، دی 1397، صفحه 167-182 اصل مقاله (666.29 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jas.2018.103670.1088 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کبری حاجی ابول لو1؛ هدا حلاج زاده* 2؛ ابراهیم مسعودنیا3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی کارشناسیارشد، گروه جامعهشناسی، دانشگاه گیلان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار، گروه جامعهشناسی، دانشگاه گیلان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دانشیار، گروه جامعهشناسی، دانشگاه گیلان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در سالهای اخیر پژوهشگران عرصة اجتماعی توجه زیادی به تحلیل و بررسی بدن داشتهاند و آن را بهمنزلۀ موضوع و هدفی برای پژوهشهای زیباشناسانه مطرح کردهاند. با افزایش آگاهی مردم از استاندارهای زیبایی، میل به نزدیکشدن به این استانداردها زیادتر شده است. هدف پژوهش حاضر تعیین تفاوت زنان بدون جراحی زیبایی و پس از جراحی ازنظر سرمایۀ فرهنگی و مؤلفههای آن است. این مطالعه در قالب طرح پسرویدادی و بهصورت مقطعی انجام شده است. دادههای مطالعه از 383 نفر از زنان (191 نفر زنانی که جراحی زیبایی داشتهاند و 192 نفر زنانی که جراحی زیبایی انجام ندادهاند)، با سنین بالاتر از 15 ساکن شهر رشت و در ماههای مهر تا آذر 1395 جمعآوری شده است. برای انتخاب نمونههای لازم از بین زنانی که جراحی زیبایی انجام داده بودند، از روش نمونهگیری دردسترس استفاده شد. این زنان برای انجام یا دریافت مراقبتهای مرتبط با جراحی زیبایی، به کلینیکهای زیبایی مراجعه کرده بودند. برای انتخاب نمونهها از زنان بدون انجام جراحی زیبایی نیز از روش نمونهگیری دردسترس استفاده شد. ابزارهای اندازهگیری عبارت بودند از: چکلیست ویژگیهای اجتماعی - جمعیتشناختی و پرسشنامههای محققساختۀ سرمایۀفرهنگی. نتایج این مطالعه نشان میدهند تفاوت معناداری بین سطح سرمایۀ فرهنگی کل و مؤلفههای آن یعنی سرمایۀ فرهنگی تجسمیافته، عینیتیافته و نهادینهشده وجود دارد. همچنین نارسایی در مؤلفههای سرمایههای فرهنگی، یکی از عوامل عمده در گرایش زنان به انجام جراحیهای زیباشناختی است؛ بنابراین، لازم است در برنامههای مداخلهای برای تعدیل و اصلاح تمایل و رفتار بیمارگونۀ زنان نسبت به جراحیهای زیبایی، به ارتقای سرمایههای فرهنگی توجه شود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سرمایة فرهنگی؛ جراحی زیبایی؛ سرمایۀ فرهنگی تجسمیافته؛ سرمایۀ فرهنگی عینیتیافته؛ سرمایۀ فرهنگی نهادینهشده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسأله طی قرون متمادی همواره زیبایی ظاهری ستایش شده است؛ زیرا این تصور وجود داشته است که زیبایی ظاهر معرف و نشانة زیبایی باطن است (Metzner, 2012: 20). نانسی اِتکوف میگوید: علاقۀ ما به زیبایی در فطرت انسانی ما ریشه دارد(Peeters, 2011: 51). بخش عمدهای از زندگی روزمرۀ ما در تعامل چهرهبهچهره با افراد دیگر سپری میشود (Heyes, 2009: 74).در جامعۀ امروزی، همواره بر زیبایی و جذابیت فیزیکی بهمنزلۀ ویژگیهای مطلوب و پسندیده تأکید میشود (Heidarzadeh Hanzaee & Andervazh, 2012: 5390). همهساله مردم هزینۀ زیادی برای بهبود زیبایی خود با شیوههای موقتی مانند آرایشکردن یا شیوههای دائمی مانند جراحی اُرتودنسی صرف میکنند. برای داشتن یک زندگی اجتماعی مطلوب انسانها مایلاند چهره و بدنی متناسب داشته باشند (Varshovi, 2012: 7). در جامعۀ معاصر هنجارهای اجتماعی - فرهنگی این پیام محکم و منسجم را به زنان منتقل میکنند که پذیرش و ارزش اجتماعی، بر ظاهر فیزیکی مبتنی است (Boute, 2010: 7).صنعت زیبایی بهطور کلی این ایده را ترویج میکند که زنان بدون لوازم و خدمات آرایشی کامل نیستند. زنان دوست دارند چنین فکر کنند که ظاهر طبیعی آنها دوستداشتنی نیست و لوازم آرایشی (محصولات، خدمات و جراحی) باید به تکمیل چنین احساسی کمک کند (Tourati, 2007: 41). شدیدترین فشارهای اجتماعی - فرهنگی که بر نارضایتی از بدن تأثیر میگذارند، بهوسیلۀ رسانههای گروهی تحمیل میشوند؛ این رسانهها شامل رسانههای نوشتاری، سینما و تلویزیوناند (Nelson, 2010: 41). نمایشهای رسانهای عمل زیبایی را مطابق با اصول بهداشتی نشان میدهند که در آن صحنههای حاوی خونریزی در عمل واقعی حذف میشود و چند عکس از نتیجۀ بعد از عمل و بهبودی به تصویر کشیده میشود (Gimlin, 2010: 61). تقاضای عمل زیبایی در غرب زیاد است؛ مانند کشیدن صورت، بزرگکردن پستانها و لیپوساکشن که عموماً بهمنزلۀ روشهای اختیاری اجرا میشوند. استفاده از این عملهای زیبایی بهطور ثابتی رو به افزایش است. بیش از 106 میلیون عمل زیبایی در ایالات متحدة آمریکا در سال 2011 انجام شده است که معمولترین آنها لیپوساکشن، بزرگکردن پستانها، جراحی شکم و جراحی پلک بوده است (Honson & Tranter, 2015: 190). در ایران جراحی زیبایی بینی از اواخر دهۀ 60 شتاب روزافزونی گرفت که عمدة مشتریان آن را زنان تشکیل میداد؛ البته در سالهای اخیر مردان نیز در زمرة افراد خواستار جراحی زیبایی بینی قرار گرفتهاند. طبق آمار اعلامشده ازطرف انجمن تحقیقات راینولوژی (جراحان بینی) ایران، ایران یکی از کشورهایی است که فراوانترین تعداد عمل جراحی بینی را در جهان دارد؛ جراحیهای زیبایی بینی در ایران هفت برابر آمریکاست و سالانه بیش از 80 هزار جراحی زیبایی بینی در کشور انجام میگیرد (اعتمادیفرد و امانی، 1392: 3)؛اما در جامعۀ مطالعهشده در این پژوهش، بین استانهای کشور، گیلان پنجمین استان بعد از تهران، اصفهان، شیراز و تبریز است که بیشترین میزان جراحیهای زیبایی در آن انجام میشود و در این میان جراحی بینی از شاخصترین عملهای زیبایی در گیلان است. بعد از این عمل، جراحیهایی نظیر کاشت گونه، لیفتیک، کاشت مو، کوچککردن شکم و سینه در رتبههای بعدی قرار دارند. محمدتقی آشوبی، معاون درمان دانشگاه گیلان، در گفتگویی در این زمینه میگوید: «بیش از 50 درصد از اینگونه عملها غیرضروری است. 3 تا 5 درصد جراحیهای زیبایی به مرگومیر ختم میشود و 30 درصد از افرادی که زیر عمل زیبایی میروند، پس از عمل دچار عوارض جسمانی و روانی همچون اختلالات تنفسی، عفونت، آمبولی، خونریزی، سرگیجۀ مزمن، افسردگی و اضطراب میشوند. بسیاری از این افراد بهعلت برآوردهنشدن انتظاراتشان سرخورده میشوند و تا مدتها بعد از عمل از مشکلات روحی و جسمی رنج میبرند» (هفتهنامۀ اقتصادی گیلان، 1393). در سالیان اخیر پژوهشهای بسیاری در زمینۀ اهمیت و ضرورت سرمایة فرهنگی انجام شده است. پژوهشگران ثابت کردهاند که بدن و فرهنگ، جدا از هم وجود ندارند؛ به عبارت دیگر، افراد هر فرهنگ و جامعهای در بدن خود تجسم مییابند. در فهمی کلی بدن، فرهنگ و بیانی از موضوعهای اساسی درون یک فرهنگ و جامعه است؛ به عبارت دیگر، بدن انسان در هر زمانی قادر است درک عمیقتری از فرهنگ و جامعهای را ارائه دهد که در آن تجسم یافته است (آزادارمکی و چاوشیان، 1381: 58). کنترل بر بدن و توجه به ترکیب، تزیین و هیبت ظاهری و بیرونی آن ابزاری است که به جوانان بهویژه دختران این امکان را میبخشد تا روایت مشخصی از هویت شخصی را حفظ کنند وآن را در معرض تماشای دیگران قرار دهند؛ بدین ترتیب فرهنگ بدن بیانکنندۀ اهمیت فزایندهای است که بدن بهمنزلۀ کانونی برای بازاندیشی فرد نسبت به خویش یافته است. بدن عرصهای برای بازآفرینی فرهنگی - اجتماعی است و تبیینکنندۀ روابط قدرت و نحوۀ تأثیرگذاری آن بر تفاوتها و نابرابریهای اجتماعی است؛ بنابراین، باید جراحی زیبایی و علل تأثیرگذار بر آن ازجمله سرمایههای فرهنگی افراد بهمنزلۀ یک موضوع اجتماعی مهم بررسی شود (علیزاده و پارسامهر، 1395: 1). مقالۀ حاضر براساس موارد یادشده درصدد مقایسۀ سرمایههای فرهنگی بین دو گروه از زنان است که گروه اول بهتازگی جراحی زیبایی انجام داده و برای پیگیری وکنترلهای بعد از عمل به کلینیکهای زیبایی مراجعه کرده بودند و در خیلی از موارد خواستار جراحیهای بیشتر نیز بودند وگروه دوم جراحی زیبایی انجام نداده بودند و برای انجام جراحی زیبایی در آینده نیز تمایلی نداشتند.
چارچوب نظری با توجه به اینکه جراحی زیبایی بهمنزلۀ کنش تمایزبخش در دورۀ معاصر حالت افراطگونه به خود گرفته است و با فرض اینکه مؤلفههای سرمایههای فرهنگی در اختیار افراد ممکن است بهمنزلۀ عوامل اثرگذار بر رواج این عملها مطرح شوند، پژوهش حاضر براساس نظریههای فمنیستی و نظریۀ بوردیو انجام شده است.
رویکرد فمنیسم به اعتقاد فمنیستها از ابتدای تاریخ تاکنون بدن زنان همیشه عرصة سیادت و کنترل بوده است. این کنترل اشکال متفاوتی به خود گرفته است. همواره بدن زنان با توجه به مد روز بیش از حد کوچک یا بزرگ دانسته شده است. هیچ بعدی از بدن زنان هرگز همان طوری که هست، کاملاً مناسب تلقی نشده است (Bordo, 2009: 23)؛ درواقع، هیچ بخشی از بدن وجود ندارد که برای دستکاریها و دگردیسی جراحان زیبایی برای تولید گونة «زن کامل» قرن بیستی، دسترسیناپذیر نباشد (Honson & Tranter, 2015: 205). بیشتر پژوهشگران فمنیستی اخیر موضوعاتی فراتر از بیماران جراحیکرده را بررسی کردهاند. آنها فرهنگ موجود برای عملهای زیبایی را مطرح کردهاند و موضوع پژوهش خود را به مقولههای زیر تغییر دادهاند: «دلایل افزایش هنجارسازی چنین عملهایی ازطریق رسانههای کاغذی» (Heyes, 2009: 75) و «نمایشهای تلویزیونی» واقعی و بیش از حد که موجب تداوم ایجاد حس آسایش با عمل زیبایی در آمریکاییها شده است. همچنین مجلات مربوط به زنان در آمریکا از جراحی زیبایی بهمنزلۀ فناوری جدیدی یاد میکنند که در دسترس همگان است و ازنظر پزشکی قانونی است. جراحی زیبایی بهطور فزایندهای جذاب است و مقاومت در برابر آن مشکل است. ازسوی دیگر، نمایشهای بیش از حد تلویزیونی بهمنزلۀ عاملی برای تشویق به بومیسازی جراحی زیبایی و درنظرگرفتن بیمار بهمنزلۀ متخصص و کارشناس عمل میکنند. تقاضای عمل زیبایی تا حدودی بهعلت ایدهآلهایی است که ازطرف فرهنگ به انسانها تحمیل میشود و نیز بهدلیل زیبایی قراردادی است که توسط رسانهها تشویق میشود؛ این تقاضا برای زنان بهصورت فرمی لاغر و خوشترکیب و برای مردان بدنی باریک و عضلانی است؛ یعنی به آن صورت که در غرب ارزش دارد (Leve et al., 2011: 123). جذاببودن با داشتن درآمد بیشتر و موفقیت شغلی، ممکن است کالایی برای عرضه در سرمایهداری پیشرفته باشد (Jones, 2008: 51). کاترین حکیم، جامعهشناس بریتانیایی، با طرح مفهوم جدید سرمایۀ جنسی و بسط آن در همۀ شئونات و لایههای اجتماعی - از نهاد خانواده گرفته تا ساختارهای قدرتمند در جامعه - زاویۀ دید تازهای را در بررسی نقش مؤلفههای جنسی در جامعۀ امروز غربی مطرح میکند. در برخی فرهنگها سرمایۀ جنسی و فرهنگی به شکل نزدیکی به هم تنیده شدهاند؛ برای مثال میتوان به معشوقههای یونان باستان وگیشاهای ژاپنی اشاره کرد. اینگونه زنان همان طور که به ظاهر و جذابیت خود اهمیت میدادند، به مهارتهای هنری و موسیقی نیز بها میدادند. معادل امروزی آنان خوانندگانیاند که در صحنهها وکلیپها جذابیت جنسی خود را عرضه میکنند (Hakim, 2012: 33). صرف هزینه برای زیباسازی دندانها، جراحی پلاستیک، عضوشدن در سالن بدنسازی یا گرفتن مربی خصوصی به فرد کمک میکند تا سرمایۀ جنسیاش را افزایش دهد (Hakim, 2012: 40). حکیم 6 مؤلفۀ زیر را برای سرمایۀ جنسی ذکر کرده است: 1- زیبایی 2- جذابیت جنسی 3- مؤلفههای اجتماعی (مانند مهارت چگونگی برقرارکردن ارتباط با دیگران) 4- سرزندگی 5- شیوۀ ظاهرشدن در جامعه 6- مسائل جنسی. او معتقد است ترکیبی از این شش مؤلفه سرمایۀ جنسی زنان و مردان را تشکیل میدهد. سرمایۀ جنسی در برخی فرهنگها با سرمایۀ فرهنگی آمیختگی دارد و در برخی دیگر راه رسیدن به سرمایۀ اقتصادی و فرهنگی است (Hakim, 2012: 26).
سرمایة فرهنگی پییر بوردیو بوردیو تحلیل خود از بدن را به تولید و تبدیل سرمایه پیوند میزند (ذکایی، 1387: 141). او هدف از مدیریت بدن را اکتساب منزلت و تمایز میداند و در تحلیل خود از بدن به کالاییشدن آن در جوامع امروزی اشاره میکند که بهصورت سرمایۀ فیزیکی ظاهر میشود. بوردیو این سرمایۀ فیزیکی را در گرو رشد و گسترش بدن میداند؛ بدین ترتیب بدن حامل ارزش در زمینههای اجتماعی میشود. ازنظر او بدن به منزلۀ شکل خاصی از سرمایۀ فیزیکی دربردارندۀ منزلت اجتماعی و اشکال نمادین تمایز است. تبدیل سرمایۀ فیزیکی درواقع به معنای ترجمه و تفسیر حضور بدنی برحسب اشکال گوناگون سرمایه در میدان کار و منزلت است (بلالی و افشارکهن، 1389: 125). به نظر بوردیو، سرمایۀ فرهنگی بهمنزلۀ یک شاخص ترکیبی شامل گرایشهای روانی افراد نسبت به مصرف و استفاده از کالاهای فرهنگی، میزان مصرف مستقیم کالاهای فرهنگی بهطور عینی و مدارک و مدارج علمی و فرهنگی است؛ بنابراین، میتوان گفت هر فردی در حالت نمادین دو بدن دارد؛ بدن جسمی و روانی که با تولد او شکل میگیرد و بدن اجتماعی که طی زندگی روزمره در یک اجتماع خاص و فرهنگ ویژه پا به عرصه میگذارد. بوردیو در تعریف سرمایۀ فرهنگی آن را دربرگیرندة تمایلات پایدار فرد میداند که در خلال اجتماعیشدن در او انباشته میشود؛ به بیان دیگر، مهارتهای رسمی و غیررسمی شامل عادتها و روشها و سلایق، سبک زندگی افراد، شبکۀ ساختاریابی، مدارک تحصیلی، کیفیت تحصیلی افراد و گرایش آنان به جمعآوری محصولات فرهنگی و هنری نیز از شاخصهای سرمایۀ فرهنگی به شمار میآیند (بوردیو، 1393: 6). سرمایة فرهنگی شکلی از سرمایة ارزشی و فرهنگ برجستة طبقات بالاست که با سرمایة اقتصادی و اجتماعی تفاوت دارد؛ ولی درنهایت به هر دوی آنها تبدیلشدنی است. مفهوم سرمایة فرهنگی ازنظر بوردیو به مجموعهای از توانمندیها و عادتها و طبعهای فرهنگی ازجمله دانش، زبان، سلیقه یا ذوق و سبک زندگی دلالت میکند. انتقال سرمایة اقتصادی از نسلی به نسل دیگر و ازطریق ارث و میراث صورت میگیرد؛ در حالی که انتقال سرمایة فرهنگی امری پیچیدهتر است (صالحیامیری و سپهرنیا، 1393: 31). تحلیل فرهنگی بوردیو با تأکید بر سرمایۀ فرهنگی بهمنزلۀ ابزار فهم تفاوتهای اجتماعی انجام میشود. او مبادلة فرهنگی را با استفاده از مفهوم سرمایه تحلیل میکند و با بهرهگیری از ساختارگرایی و جامعهشناسی دانشی این کار را بهخوبی انجام میدهد. ازنظر بوردیو سرمایة فرهنگی به سه حالت ممکن است وجود داشته باشد: حالت تجسمیافته، حالت عینیتیافته و حالت نهادینهشده (صالحیامیری و سپهرنیا، 1393: 33).
سرمایۀ فرهنگی تجسمیافته سرمایۀ فرهنگی تجسمیافته ﻧـﻮﻋﻰ ﺛـﺮوت ﺑﻴﺮوﻧـﻰ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪمنزلۀ ﺑﺨﺶ ﺟﺪاﻳﻰﻧﺎﭘﺬﻳﺮی از ﻓﺮد درآﻣﺪه اﺳﺖ. این همان بخشی است که بوردیو آن را ابعاد سرمایۀ فرهنگی همراه با تولد مینامد (شارعپور و خوشفر، 1381: 137). اینگونه سرمایه و این ثروت بدنی را که به جزء جدانشدنی وجود شخص و محدودۀ اعمال عادتگونۀ او تبدیل شده است، میتوان خیلی سریع (برعکس پول، حقوق، مالکیت یا حتی القاب اشرافی) به هدیه یا خرید یا مبادله انتقال داد (صالحیامیری و سپهرنیا، 1393: 39).
سرمایۀ فرهنگی عینیتیافته اشیای مادی، کالاهای فرهنگی و رسانههایی مانند نوشتهها، کتابها، نقاشیها و ابزارهای موسیقی جزء سرمایۀ فرهنگی عینیتیافتهاند. بهرهگیری از سرمایۀ فرهنگی عینیتیافته به سرمایۀ فرهنگی تجسمیافتۀ فرد وابسته است. در مطالعۀ این نوع از سرمایۀ فرهنگی میتوان مجموع داراییها و موجودی کالاهای فرهنگی استفادهشده مانند تعداد و نوع کتابها، مجلات، تابلوهای تصویری، کامپیوتر و اشیای قیمتی فرهنگی را در نظر گرفت (صالحیامیری و سپهرنیا، 1393: 14). سرمایۀ فرهنگی عینی درواقع دسترسی فرد به منابع فرهنگی را آسانتر و بیشتر میکند و دشواریهای یادگیری را کمتر میکند. همچنین به کودک القا میکند که داشتن و استفادهکردن از این نوع کالاها نیز باارزش است (حقیقتیان و همکاران، 1391: 164). این نوع از سرمایه یکی از بدیهیترین و عینیترین اشکال سرمایۀ فرهنگی است که ممکن است تابعی از متغیرهای گوناگون فردی و اجتماعی باشد. کالاهای فرهنگی را هم میتوان بهصورت مادی تخصیص داد (که سبب سرمایۀ اقتصادی میشود) و هم بهصورت نمادی (که سبب سرمایۀ فرهنگی میشود) (شارعپور و خوشفر، 1381: 137).
سرمایۀ فرهنگی نهادینهشده عینیتبخشیدن به سرمایۀ فرهنگی ازطریق مدارک دانشگاهی و تحصیلی صورت میگیرد؛ بدین ترتیب که سرمایۀ تجسمیافتۀ بیولوژیکی، خارج از داراییهای مادی و عینی فرهنگی واقعیت پیدا میکند. این کار با کسب عناوین تحصیلی صورت میگیرد که بهصورت قانونی و نهادی تأیید شده است. این مدارک مستقل از صاحبانشان اعتبار دارند. برای مطالعۀ این نوع از سرمایۀ فرهنگی میتوان هر نوع مدرک تحصیلی، فنی، حرفهای، فرهنگی و هنری را بررسی کرد که ازسوی مراکز و انجمنهای رسمی نهادی تأیید شده است (صالحیامیری و سپهرنیا، 1393: 41). سرمایۀ فرهنگی در جهان امروزی در فرایند جهانیشدن تغییراتی کرده است؛ بهگونهای که از سرمایۀ فرهنگی در بعضی مقالات با نام سرمایۀ فنی نام برده شده است؛ زیرا دانش و معلوماتی که سرمایة تجسمیافتة افراد را برای تولید سرمایۀ عینیتیافته و نهادینهشده تأمین میکند، باید با دانش روز مطابقت داشته باشد؛ پس آشنایی با نوآوریهای آموزشی فناوری و دسترسی به شبکههای اطلاعاتی جزء جداییناپذیر مهارتها و تواناییهای عرصۀ جهانیشدن است. سرمایة فرهنگی در عصر جدید به معنای سرمایۀ آموزشی و سرمایهای است که شامل نوآوری، فناوری و دسترسی به شبکة اطلاعاتی میشود (صالحیامیری و سپهرنیا، 1393: 141). همچنین حکیم با الهامگرفتن از تقسیمبندی بوردیو دربارۀ انواع سرمایه، سرمایۀ جنسی را نیز بهمنزلۀ سرمایه معرفی میکند و معتقد است سرمایۀ جنسی نیز قابلیت تبدیلشدن به سرمایههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را دارد و نقش مهمی در محاسبات قدرت در سطوح مختلف جامعه ایفا میکند. او در تعریف سرمایۀ جنسی بیان میکند که آمیزهای از جذابیت ظاهری و اجتماعی است و مسایل جنسی بخشی از این سرمایه است (Hakim, 2012: 512). با توجه به نظریههای فمنیستی و نظریۀ کاترین حکیم میتوان چنین استدلال کرد که جراحی زیبایی فراتر از بحث رسیدن به صورت ایدهآل است و در این زمینه، موضوع منافع اقتصادی – اجتماعی هم مطرح است. این جراحیها نشان میدهند زنان میخواهند تحولی ایجاد کنند و خود را پیشرفتهتر جلوه دهند و قدرت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی پیدا کنند؛ البته این قدرت باید در بافت اجتماعی نابرابر و مردسالارانۀ حاکم ارزیابی شود که ممکن است سبب لطمهزدن به زنان شود؛ ازطرف دیگر طبق نظریۀ بوردیو داشتن سرمایۀ فرهنگی کارکردهای مختلفی دارد؛ مانند: 1- کسب مشروعیت ازطریق بقیۀ سرمایهها وابسته به تبدیلشدن آنها به سرمایة فرهنگی است. کسی که بهواسطۀ سرمایة فرهنگی منزلت دارد، قادر است روایت خود را از دنیا بر دیگران تحمیل کند. 2- داشتن سرمایۀ فرهنگی بدین معناست که فرد قادر است خود را از الزامات زندگی روزمره رها کند و نوعی گزینش دلخواه در عرصة فرهنگ انجام دهد (Aquino & Steinkamp, 2016: 434).
پیشینۀ پژوهش آزادارمکی و چاوشیان (1381) در پژوهش «بدن بهمثابۀ رسانۀ هویت» که در شهر تهران انجام شده است، نتیجه گرفتند که در طول فرایند امروزیشدن، هویت اجتماعی و سنتی بهسمت گسیختن از شالودههای ساختاری و تبدیلشدن به فرایندهای انعکاسی پیش میروند. نتایج این پژوهش نشان دادند عواملی چون جنسیت، پایگاه اقتصادی و اجتماعی، مذهب، سن و سرمایههای فرهنگی بر مدیریت بدن تأثیر میگذارند. زنان بیشتر از مردان به رژیمهای غذایی توجه میکنند و مردان بیشتر از زنان به ورزش اهمیت میدهند. افرادی که پایگاه اقتصادی واجتماعی بالاتری دارند، به ابعاد مدیریت بدن خود بیشتر توجه میکنند. افراد غیرمذهبی بیشتر از افراد مذهبی به مدیریت بدن میپردازند. فاتحی و اخلاصی (1387) در پژوهش «بررسی ارتباط میان پذیرش اجتماعی و مدیریت بدن» رابطۀ بین این دو متغیر را بین زنان 18 تا 40 سال شهر شیراز بررسی کردهاند. آنها با استفاده از نظریههای گیدنز، بوردیو وگافمن و با شیوۀ نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای به نتایج زیر دست یافتند: میانگین مدیریت بدن بین زنان برابر با 62 درصد است که نشاندهندۀ میزان بالای توجه زنان به بدن در همۀ وجوه آن اعم از آرایشی و بهداشتی و مراقبت است؛ بین مصرف رسانهای و پذیرش اجتماعی و پایگاه اقتصادی و اجتماعی با مدیریت بدن رابطۀ مستقیم و معنادار وجود دارد؛ رابطۀ معکوسی بین میزان دینداری و مدیریت بدن بین زنان وجود دارد. ورشوی (1388) در پژوهش «علل اجتماعی گرایش زنان به عملهای زیبایی» که در شهر مشهد انجام شده است، علل احتمالی گرایش زنان به انجام جراحیهای زیبایی را بررسی کرده است. رویکرد نظری پژوهش او شامل مردمشناسی، جامعهشناسی و فمنیستی است. او با استفاده از روش علی و مقایسهای و با حجم نمونۀ 160 نفر دو گروه از زنان را مقایسه کرده است: زنانی که عمل زیبایی انجام دادهاند و زنانی که عمل زیبایی نکردهاند. او بعد از تحلیل دادهها به این نتیجه رسید که زنانی بیشتر به جراحیهای زیبایی روی میآورند که سرمایۀ فرهنگی بالاتری دارند و بیشتر زیر فشارهای اجتماعیاند. همچنین زنانی که پایگاه اقتصادی و اجتماعی بالاتری دارند، بیشترین جراحیهای زیبایی را انجام میدهند؛ اما رابطۀ میزان انجام جراحیهای زیبایی با متغیر تصور از بدن و روابط اجتماعی منفی است؛ یعنی افرادی که روابط اجتماعی قویتر و تصور بهتری از بدن خود دارند، کمتر بهسمت جراحیهایی زیبایی سوق پیدا میکنند. گلبهاری (1391) در پژوهش «بررسی رابطۀ سرمایۀ فرهنگی و مدیریت بدن» که بین زنان 20 تا 59 سال تهران انجام شده است، به این نتیجه رسید که بین میزان سرمایة فرهنگی زنان و مدیریت بدن آنان رابطة معنادار مستقیم وجود دارد؛ یعنی با افزایش سرمایۀ فرهنگی زنان، میزان توجه آنان به مدیریت بدنشان بیشتر میشود؛ ولی بین تصور ذهنی از بدن زنان و میزان مدیریت بدنشان رابطة معنادار مشاهده نشده است. امیدی (1391) در پژوهش «علل اجتماعی گرایش زنان به جراحیهای زیبایی» که در شهر اصفهان انجام شده است، علل اجتماعی گرایش زنان به جراحیهای زیبایی را بررسی کرده است. نتایج پژوهش او نشان میدهند بین دینداری زنان و میزان گرایش آنان به عملهای زیبایی رابطة معنادار معکوسی وجود دارد؛ یعنی با افزایش دینداری میزان گرایش به جراحیهای زیبایی کاهش پیدا میکند. بین عرفگرایی و میزان توجه به سلامتی و مصرف رسانههای داخلی و خارجی با گرایش زنان به جراحیهای زیبایی رابطة معناداری وجود دارد. با این تفاوت که زنانی که به سلامتی خود بیشتر توجه میکنند، کمتر به عملهای زیبایی گرایش دارند. همچنین زنانی که مخاطب رسانههای خارجیاند، میزان گرایششان به عملهای زیبایی بیشتر از زنانی است که از رسانههای داخلی استفاده میکنند؛ اما بین فردگرایی و میزان گرایش زنان به عملهای زیبایی رابطهای مشاهده نشده است. رستگارخالد وکاوه (1392) در پژوهش «مطالعة زنان و پروژة زیبایی»، معانی ذهنی مراجعهکنندگان به عملهای زیبایی را بررسی کردهاند. آنها بعد از تحلیل دادهها به این نتیجه رسیدهاند که گسترش فرهنگ ظاهرگرایی بهمنزلة شرایط علی و فرایند جامعهپذیری بهمنزلة بستر و افزایش درگیری فضای ذهنی بهمنزلة شرایط مداخلهگر، بر گرایش زنان به جراحیهای زیبایی تأثیر میگذارند. قادرزاده و همکاران (1393) نیز در مقالۀ «تحلیل تجربههای زنانه از جراحیهای زیبایی» که در شهر سنندج انجام شده است، برای پیبردن به انگیزههای زنان، با 27 زن مصاحبۀ نیمهساختاریافته انجام دادهاند. آنها پس از تحلیل مصاحبهها به این نتیجه رسیدهاند که تغییر ارزشهای زیبایی، تبدیلشدن زیبایی به امری ضروری، ملالآوربودن زندگی روزمره و زیادشدن تصورات منفی از جسمانیت خویش از عوامل مهمیاند که در گرایش زنان به عملهای زیبایی مؤثرند. در این میان رسانهها و پیشرفتهای علم جراحی بهمنزلۀ شرایط مداخلهگر عمل میکنند. آنها همچنین به این نتیجه رسیدند که با وجود اینکه عملهای زیبایی سبب افزایش اعتمادبهنفس زنان میشود، عوارضی چون وسواس زیبایی، مخاطرات جسمی، اختلال در زندگی روزمره و انزوای اجتماعی را در پی دارند. علیزاده و پارسامهر (1395) در پژوهش «بررسی رابطۀ سرمایۀ فرهنگی و گرایش به جراحیهای زیبایی» رابطۀ این دو متغیر را بین دانشجویان دانشگاه یزد بررسی و مطالعه کردهاند. براساس نتایج پژوهش آنها میزان گرایش دانشجویان به جراحیهای زیبایی در حد متوسط است و نتایج تحلیل رگرسیون نشان میدهند توان پیشبینی انجام جراحی زیبایی توسط متغیر سرمایۀ فرهنگی 16 درصد است و دو بعد سرمایۀ فرهنگی تجسمیافته و عینیتیافته در گرایش زنان به جراحی زیبایی تأثیر دارند. لو[1] (2014) در پژوهش «دردی برای بدن مدرن، مصرف جراحی زیبایی در بین زنان چینی» به این موضوع اشاره کرده است که امروزه جراحیهای زیبایی بین زنان چینی گسترش فراوانی یافته است. او از روش کیفی و مصاحبههای عمیق و تحلیل محتوا استفاده کرده است. همچنین در بخش نظری پژوهش خود از مباحث فمنیستی پستمدرن برای توضیح مصرف جراحی زیبایی استفاده کرده است. او پس از مصاحبه با ده زن چینی و بررسی سایتها و مجلات به این نتیجه رسیده است که عواملی چون تغییرات اقتصادی و سیاسی دولت، تغییرات ایدئولوژیکی حزب کمونیست و تبلیغات رسانهها سبب رشد فرهنگ مصرفی بین زنان چینی شده است؛ سپس با کدگذاری اطلاعات مجلهها به این نتیجه رسیده است که زنان چینی با جراحیهای زیبایی خود را درگیر رسیدن به نوگرایی میکنند. او درنهایت چنین استدلال کرده است که افزایش جراحی زیبایی در چین تضاد سنت و تجدد را در این کشور نشان میدهد. لو و همکاران[2] (2011) در پژوهش «جراحی زیبایی و نئولیبرالیسم و مدیریت خطرها و مسئولیتپذیری»، خطرهای اینگونه جراحیها را بررسی کردهاند. آنها با بهکارگیری رویکرد پدیدارشناسی تفسیری در حوزۀ زنان، تجربیات هفت زن را مطرح کردهاند که عمل زیبایی صورت انجام داده بودند. تمرکز اصلی بررسیهای آنها بر چگونگی مقابله و مدیریت افراد شرکتکننده با خطرات دارویی است. همچنین این مسئله را بررسی کردند که زنانی که به این جراحیها تن درمیدهند، در پی عرضهکردن خود هستند که این موضوع در این پژوهش با درنظرگرفتن منش سیاسی نئولیبرالیسم انجام شده است. همچنین دربارۀ تأثیرات این تجربیات بر روند فزایندة هنجارسازی عملهای زیبایی و تعهدات نئولیبرالی مردسالاری برای ساخت یک بدن زنانه ازطریق شیوههای مجاز در جامعه بحث شده است. وو[3] (2004) در پژوهش «من جراحی زیبایی کردهام»، برنامههای پخششده از رسانهها را بررسی و تحلیل کرده است؛ برنامههایی که موضوع آنها سخنرانیهای افراد مشهور و محبوبی بود که جراحیهای زیبایی را تجربه کرده بودند. او بعد از تحلیل این برنامهها و بررسی تأثیر آنها بر افراد عادی به این نتیجه رسید که رسانهها با پخش این برنامهها به عادیشدن عملهای زیبایی کمک میکنند. او 217 پرسشنامه به دختران داد تا تأثیر این برنامهها را بر گرایش دختران به عملهای زیبایی بسنجد و نتیجه گرفت که افراد هرچه بیشتر این برنامهها را ببینند، تمایل و گرایششان به عملهای زیبایی بیشتر میشود. شارپ و همکاران[4] (2014) در پژوهش «بررسی نقش رسانه وتأثیرات همسالان و نگرش زنان استرالیایی به عمل جراحی زیبایی» به این نتیجه دست یافتند که بهطور چشمگیری بین متغیرهای همسالان و رسانه با نگرش مثبت نسبت به عمل جراحی زیبایی ارتباط معنیدار وجود دارد. هانسون و ترنتر[5] (2015) در پژوهشی که بین زنان استرالیایی انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که میانسالان بیشترین متقاضی عمل زیباییاند و جایگاه اجتماعی آنان (تحصیل، شغل و درآمد) در میزان گرایششان به این نوع جراحیها مؤثر است. زنانی که عضو احزاب آزادیخواه و ملیاند، بیشتر از زنان عضو حزب کارگر و سبز، این جراحیها را انجام میدهند؛ درواقع، زنان طبقۀ متوسط مشتاقانه جراحیهای زیبایی را دنبال میکنند و این کار به یکی از جنبههای زندگی این زنان تبدیل شده است. شهروندان کشورهای پیشرفتۀ صنعتی و نیز کسانی که در سایر مناطق زندگی میکنند، بهطور افزایشی در حال دستکاری بدنهای خود و زیباسازی آنها هستند؛ برای مثال انجام عمل زیبایی در استرالیا از حد نرمال و معمول فرهنگی خارج شده است. در این پژوهش این نتیجه به دست آمد که زنانی که یکی از اعضای بدن خود را جراحی میکنند، در بیشتر مواقع به این نوع جراحیها معتاد و خواستار زیبایی بیشتر میشوند. اوکینو و استینکمپ[6] (2016) در مقالۀ «زیبایی قرضی؟ درک هویت در جراحی زیبایی صورت آسیاییها»، مقالههای انجامشده دربارۀ جراحی زیبایی را بهصورت منسجم و مدون بررسی کردهاند. بیشتر مقالههای انتخابشده در این پژوهش ارزش اقتصادی جراحی زیبایی را بهمنزلۀ انگیزههای قوی برای زنان آسیایی بررسی کردهاند. علاوه بر این آنها نشان دادند غربزدگی یا چارچوب استعمارطلب فرهنگی، از دلایل اصلی انگیزهبخش زنان برای تغییر ظاهر با جراحی زیبایی نیست. برای بررسی مفهوم هویت رابطهمحور باید انعکاس اخلاقی جراحی زیبایی بر ویژگیهای نژادی، بهمنزلۀ عاملی مهم در استعمارطلبی و ملیتگرایی فرهنگی در نظر گرفته شود. به نظر میرسد هر دو مورد مذکور بر جوامع آسیایی تأثیر میگذارند و منابعی برای فشار اجتماعیاند که فرهنگ ظلم بر زنان را افزایش میدهند؛ در حالی که جراحی زیبایی موجب کاهش این فرهنگ میشود.
فرضیههای پژوهش فرضیۀ اصلی بین میزان سرمایۀ فرهنگی زنانی که عملهای جراحی زیبایی انجام دادهاند و زنانی که این عملها را انجام ندادهاند، تفاوت وجود دارد. فرضیههای فرعی - بین میزان سرمایۀ فرهنگی تجسمیافتۀ زنانی که عملهای جراحی زیبایی انجام دادهاند و زنانی که چنین عملهایی را انجام ندادهاند، تفاوت وجود دارد. - بین میزان سرمایۀ فرهنگی عینیتیافتۀ زنانی که عملهای جراحی زیبایی انجام دادهاند و زنانی که چنین عملهایی را انجام ندادهاند، تفاوت وجود دارد. - بین میزان سرمایۀ فرهنگی نهادینهشدۀ زنانی که عملهای جراحی زیبایی انجام دادهاند و زنانی که چنین عملهایی را انجام ندادهاند، تفاوت وجود دارد. - بین ویژگیهای جمعیتشناختی (سن، تأهل، منطقه و محل سکونت و درآمد خانواده) زنانی که عملهای جراحی زیبایی انجام دادهاند و زنانی که چنین عملهایی را انجام ندادهاند، تفاوت وجود دارد.
نمودار 1- الگوی نظری پژوهش
روش پژوهش پژوهش حاضر در قالب طرح مورد - شاهدی و بهصورت مقطعی انجام شده است. جامعۀ آماری آن شامل همۀ زنان 15ساله و بالاتر از 15 سال شهر رشت است که براساس سرشماری نفوس و مسکن سال 1390 برابر با 236810 نفرند. با استفاده از فرمول کوکران، تعداد 383 نفر بهمنزلۀ حجم نمونه تعیین شدند؛ بدین صورت که تعداد 191 نفر متعلق به گروه مورد و 192 نفر متعلق به گروه شاهد بودند. برای نمونهگیری پژوهش برای هر دو گروه از زنان که عملهای جراحی زیبایی را انجام داده بودند و زنانی که این عملها را انجام نداده بودند، از روش نمونهگیری دردسترس استفاده شد. بدین ترتیب که در مناطق مختلف شهر و با مراجعه به کلینیکهای زیبایی نمونۀ مدنظر انتخاب شد. بیشتر نمونۀ زنانی که عملهای جراحی زیبایی را انجام داده بودند، از زنانی انتخاب شدند که برای انجام جراحی یا دریافت مراقبت بعد از عمل به کلینیکهای زیبایی باران و فارابی رشت مراجعه کرده بودند. معیار ورود زنان گروه مورد (زنانی که جراحی زیبایی انجام داده بودند) در مطالعه، انجام یکی از جراحیهای زیبایی بود. معیار ورود زنان گروه شاهد، پاسخ به 2 پرسش ازسوی آنها بود: آیا عمل زیبایی انجام دادهاید یا خیر؟ آیا در صورت فراهمشدن موقعیت اقدام به عمل میکنید؟ در صورتی که پاسخ آنها به این دو سؤال منفی بود، بهمنزلۀ افراد واجد شرایط در گروه مقایسه وارد مطالعه میشدند. معیار خروج زنان گروه شاهد، پاسخ مثبت به دو سؤال فوق بود.
ابزارهای اندازهگیری - چکلیست ویژگیهای اجتماعی - جمعیتشناختی: با استفاده از چکلیست عمومی شامل سؤالاتی دربارۀ سن، میزان تحصیلات خود و والدین و شغل سرپرست خانوار، ویژگیهای زمینهای نمونهها اندازهگیری شد. - پرسشنامۀ محققساختۀ سرمایۀ فرهنگی: برای سنجش سرمایۀ فرهنگی از پرسشنامۀ محققساخته استفاده شد. این پرسشنامه شامل 38 سؤال بود که 3 بعد از سرمایۀ فرهنگی (یعنی سرمایۀ فرهنگی عینیتیافته 15 سؤال، سرمایۀ فرهنگی نهادینهشده 12 سؤال، و سرمایۀ فرهنگی تجسمیافته 11 سؤال) را اندازهگیری میکرد. همۀ این سؤالات براساس یک طیف 5درجهای لیکرت - بسیار زیاد (5)، زیاد (4)، متوسط (3)، کم (2)، بسیار کم (1) - نمرهگذاری شدند. دامنۀ نمرات برای کل پرسشنامه 38 تا 190 و برای مؤلفههای سرمایۀ فرهنگی تجسمیافته 9 تا 55 و سرمایۀ فرهنگی عینیتیافته 15 تا 75 و سرمایۀ فرهنگی نهادینهشده 12 تا 60 بوده است. نمرۀ بالا در کل پرسشنامه و نیز هرکدام از مؤلفههای سرمایۀ فرهنگی، به معنای سرمایۀ فرهنگی بالاتر بود. برای تعیین اعتبار پرسشنامه از روش اعتبار صوری و نظر متخصصان استفاده شد؛ بدین صورت که بعد از طراحی پرسشنامه، 3 نفر از استادان جامعهشناسی آن را مطالعه و اعتبار آن را تأیید کردند. برای محاسبۀ پایایی ابزار اندازهگیری، از روش آلفای کرونباخ استفاده شد. ضریب پایایی برای کل پرسشنامۀ سرمایۀ فرهنگی برابر با 87/0 = α و برای مؤلفههای سرمایۀ فرهنگی تجسمیافته، سرمایۀ فرهنگی عینیتیافته و سرمایۀ فرهنگی نهادینهشده بهترتیب 86/0، 85/0 و 88/0 محاسبه شد.
متغیرهای زمینهای متغیرهای سن، تحصیلات، وضعیت تأهل، وضعیت شغلی، درآمد شخصی، درآمد خانوادگی، وضعیت مسکن و پایگاه اجتماعی - اقتصادی در مقیاس فاصلهای، اسمی و ترتیبی بررسی شدهاند. متغیر پایگاه اجتماعی - اقتصادی از ترکیب دو متغیر منزلت شغلی سرپرست خانواده و درآمد خانواده به دست میآید.
شاخصهای سنجش سرمایههای فرهنگی در بعد سرمایۀ فرهنگی تجسمیافته میزان آشنایی زنان با مقولاتی مانند خوشنویسی، نقاشی، موسیقی، زبانهای خارجی، هنرمندان، دانشمندان و خوانندگان سنجیده شد. در بعد سرمایۀ فرهنگی عینیت یافته میزان دسترسی زنان به امکانات وکالاهای فرهنگی مختلف مانند تابلوهای نقاشی، استخر، کتابخانههای شخصی، موزهها، کامپیوتر، شبکههای مجازی، صنایع دستی، ماهواره و... ارزیابی شد. در بعد سرمایۀ فرهنگی نهادینهشده میزان شرکت زنان در کلاسهای فنی - حرفهای وآموزشی مانند زبانهای خارجی، کامپیوتر، آرایشگری، رانندگی، حسابداری و صنایع دستی بررسی شد. برای سنجش پایگاه اجتماعی و اقتصادی ترکیبی از متغیرهای تحصیلات والدین و درآمد خانواده و منزلت شغلی سرپرست خانوار در نظر گرفته شد؛ سپس با طیف لیکرت با مقادیر بسیار زیاد، زیاد، تا حدودی، کم و خیلی کم سنجیده شد (ستوده و چاوشیان، 1385: 21). دادهها پس از جمعآوری و استخراج، با استفاده از نسخۀ 22 نرمافزار SPSS تحلیل شدند. در سطح آمار توصیفی، از ویژگیهایی مانند فراوانی، درصد فراوانی، میانگین و انحراف معیار استفاده شد. همچنین در سطح آمار استنباطی و برای مقایسۀ دو گروه مورد و شاهد، از آمارۀ t مستقل برای مقایسۀ میانگینهای دو گروه در زمینۀ سرمایۀ فرهنگی و مؤلفههای آن استفاده شد. یافتههای پژوهش
جدول 1- ویژگیهای جمعیتشناختی پاسخگویان
جدول 2- مقایسۀ ویژگیهای جمعیتشناختی و پایگاه اقتصادی – اجتماعی بین دو گروه مطالعهشده
براساس جدول 1، میانگین سن زنانی که عمل جراحی زیبایی کردهاند برابر با 9/31 است؛ در حالی که میانگین سن زنانی که عمل جراحی زیبایی نکردهاند برابر با 7/28 است. اطلاعات مربوط به وضعیت تأهل نشان میدهد پاسخگویان مجرد که عمل جراحی زیبایی کردهاند، 70 فراوانی (18 درصد) دارند و پاسخگویان مجرد که عمل جراحی زیبایی نکردهاند، 124 فراوانی (9/31 درصد) دارند. در جدول 2 آزمون تیتست برای بررسی متغیر سن بین دو گروه نشان میدهد سطح معناداری برابر با 000/0 و کمتر از 05/0 است که نشاندهندۀ وجود تفاوت معنادار بین دو گروه است؛ به عبارت دیگر، افرادی که عمل جراحی زیبایی داشتهاند، سن بالاتری نسبت به افرادی دارند که این عمل را نداشتهاند. اطلاعات حاصل از آزمون خیدو نشان میدهد با سطح معناداری 000/0 بین وضعیت تأهل تفاوت وجود دارد؛ بهطوری که بین زنانی که عمل جراحی زیبایی نداشتهاند، افراد مجرد بیشترند؛ اما بین زنانی که عمل جراحی داشتهاند، افراد متأهل بیشترند. همچنین آزمون خیدو برای تحصیلات نشان میدهد با سطح معناداری 000/0 بین گروههای تحصیلی تفاوت وجود دارد؛ بهطوری که بین زنانی که عمل جراحی نداشتهاند، افراد دارای تحصیلات دیپلم تا کارشناسی بیشترین فراوانی را دارند. علاوه بر این، آزمون خیدو برای پایگاه اجتماعی و اقتصادی نشان میدهد با سطح معناداری 000/0 بین پایگاه اجتماعی و اقتصادی افراد تفاوت وجود ندارد؛ بهطوری که پایگاه اجتماعی و اقتصادی بین زنانی که عمل جراحی انجام ندادهاند و زنانی که عمل انجام دادهاند، تفاوتی را نشان نمیدهد. آزمون تی برای متغیر درآمد نیز سطح معناداری برابر با 23/0 و بیشتر از 05/0 را نشان میدهد که نشاندهندۀ وجودنداشتن تفاوت معنادار بین زنان هر دو گروه در میزان درآمد است؛ به عبارت دیگر، میزان درآمد بین زنانی که عمل جراحی زیبایی نداشتهاند و زنانی که عمل جراحی زیبایی داشتهاند، اختلاف چشمگیری ندارد.
آزمون فرضیههای پژوهش: مقایسۀ میانگین سرمایۀ فرهنگی و مؤلفههای آن بین دو گروه مورد و شاهد اطلاعات حاصل از آزمون فرضیۀ اول نشان میدهد میانگین سرمایۀ فرهنگی تجسمیافته برای افرادی که عمل جراحی زیبایی داشتهاند برابر با 08/21 و برای افرادی که عمل جراحی زیبایی نداشتهاند برابر با 73/32 است. سطح معناداری فرضیه نیز برابر با 000/0 و کمتر از 05/0 است که نشاندهندۀ وجود تفاوت معنادار بین دو گروه است؛ به عبارت دیگر، افرادی که عمل جراحی زیبایی نداشتهاند، سرمایۀ فرهنگی تجسمیافتة بالاتری نسبت به افرادی دارند که عمل جراحی زیبایی داشتهاند. اطلاعات حاصل از آزمون فرضیۀ دوم نشان میدهد میانگین سرمایۀ فرهنگی عینیتیافته بین افرادی که عمل جراحی زیبایی داشتهاند برابر با 88/28 و برای افرادی که عمل جراحی زیبایی نداشتهاند برابر با 17/44 است. سطح معناداری فرضیه نیز برابر با 000/0 و کمتر از 05/0 است که نشاندهندۀ وجود تفاوت معنادار بین دو گروه است؛ به عبارت دیگر، افرادی که عمل جراحی زیبایی نداشتهاند، سرمایۀ فرهنگی عینیتیافتۀ بالاتری نسبت به افرادی دارند که عمل جراحی زیبایی داشتهاند. اطلاعات حاصل از آزمون فرضیۀ سوم نشان میدهد میانگین سرمایۀ فرهنگی نهادینهشده بین افرادی که عمل جراحی زیبایی داشتهاند برابر با 41/17 و برای افرادی که عمل جراحی زیبایی نداشتهاند برابر با 54/25 است. سطح معناداری فرضیه نیز برابر با 000/0 و کمتر از 05/0 است که نشاندهندۀ وجود تفاوت معنادار بین دو گروه است؛ به عبارت دیگر، افرادی که عمل جراحی زیبایی نداشتهاند، سرمایۀ فرهنگی نهادینهشدۀ بالاتری نسبت به افرادی دارند که عمل جراحی زیبایی داشتهاند. اطلاعات حاصل از آزمون فرضیۀ چهارم نشان میدهد میانگین سرمایۀ فرهنگی کل بین افرادی که عمل جراحی زیبایی داشتهاند برابر با 38/67 و برای افرادی که عمل جراحی زیبایی نداشتهاند برابر با 46/102 است. سطح معناداری فرضیه نیز برابر با 000/0 و کمتر از 05/0 است که نشاندهندۀ وجود تفاوت معنادار بین دو گروه است؛ به عبارت دیگر، افرادی که عمل جراحی زیبایی نداشتهاند، سرمایۀ فرهنگی کل بالاتری نسبت به افرادی دارند که عمل جراحی زیبایی داشتهاند.
جدول 3- مقایسۀ سرمایۀ فرهنگی بین دو گروه مورد و شاهد
نتیجه طبق نظر بوردیو بین سرمایة فرهنگی و مدیریت بدن رابطه وجود دارد. جراحیهای زیبایی نیز یکی از اقداماتی است که زنان برای مدیریت بدن خود انجام میدهند. در این پژوهش بعد از سنجش و تحلیل دادها رابطۀ معنادار بین دو متغیر سرمایۀ فرهنگی و جراحی زیبایی مشاهده شد. آزمون فرضیههای پژوهش نشان میدهد بین همۀ ابعاد سرمایۀ فرهنگی (عینیتیافته، تجسمیافته و نهادینهشده) و میزان سرمایۀ فرهنگی کل بین گروهی که عمل جراحی زیبایی انجام دادهاند و گروهی که انجام ندادهاند، تفاوت معنادار دارد؛ بهطوری که میزان سرمایۀ فرهنگی بین افرادی که عمل جراحی زیبایی نداشتهاند بیشتر از افرادی است که عمل جراحی زیبایی داشتهاند. یافتههای پژوهش حاضر در این نتیجه که افراد با سرمایۀ فرهنگی بالاتر، تمایل کمتری به عمل جراحی زیبایی دارند، مغایر با نتایج پژوهشهای ورشویی (1388)، ابراهیمیو بهنوییگدنه (1389)، محمدپناهاردکان و یوسفی (1390) و گلبهاری (1391) است. با این حال، باید به این نکته اشاره کرد که برخلاف چند سال گذشته و با افزایش بیرویۀ عمل جراحی زیبایی، افراد با سرمایۀ فرهنگی بالاتر بهدنبال روشهای دیگری برای تمایزیابی هستند و این مسئله در تفاوت بین پژوهش حاضر با پیشینۀ آن مؤثر است. در بعد سرمایۀ فرهنگی تجسمیافته، افرادی که تجربۀ جراحی زیبایی نداشتند در گویههای مربوط به ورزشکردن، تسلط بر زبانهای خارجی، نمرۀ به مراتب بالاتری را کسب کردند. در بعد سرمایۀ فرهنگی عینیتیافته میتوان چنین استنباط کرد که کالاهای فرهنگی دردسترس این دو گروه از زنان تاحدودی متفاوت است. استفاده از کتابخانههای شخصی و تابلوهای نقاشی و همچین مطالعات غیردرسی در گروهی که جراحی زیبایی نداشتند به مراتب بیشتر است.زنانی که کالاهای فرهنگی آنان بیشتر ماهواره و شبکههای مجازی است، با توجه به امکاناتی که دارند تلاش بیشتری برای افزایش سرمایههای جنسی خود ازطریق جراحیهای زیبایی انجام میدهند که این نتیجه تأییدی بر نتایج لو و همکاران (2011) است که آنها در نتایج پژوهش خود اشاره کردند که نمایشهای رسانهای عاملی برای تشویق و افزایش تمایل به جراحی زیبایی در نظر گرفته میشود. نئولیبرالیسم ازطریق رسانه به هنجارسازی و ترویج زن ایدهآل قرن بیست و یک میپردازد؛ بهطوری که این زن ایدهآل همة تلاشش را میکند تا زیباتر شود. این رسانهها در عین حال که سبب تسریع در آموزش و اطلاعرسانی میشوند، سبب کمرنگترشدن لایههایی از سرمایههای فرهنگی ازجمله کتابخوانی، نوآوری و خلاقیت بین مردم میشوند و عرصة رقابت را به موضوعاتی محدود میکنند که ازطریق رسانهها تحمیل میشود؛ یکی از این موضوعات همان جراحی زیبایی است. در بعد سرمایۀ فرهنگی نهادینهشده که افراد با شرکت در کلاسهای آموزشی مدارکی را برای کار یا غیره به دست میآورند، این پژوهش نشان داد زنانی که بیشتر در پی آموزش مهارتها و هنر و مدارک فنیوحرفهایاند، کمتر در پی افزایش سرمایههای جنسی خود هستند. در یکی از پژوهشهای پیشین که هانسون و ترانتر (2015) علل اجتماعی گرایش زنان به جراحی زیبایی را بررسی کردهاند، مشخص شده است میانسالان بیشترین متقاضیان جراحی زیباییاند. این مسئله در این پژوهش نیز مشاهده شد. بین زنانی که عملهای جراحی زیبایی انجام داده بودند، زنان بالای سی سال بیشتر مشاهده شد. عمل بوتاکس (جوانسازی صورت) بعد از عمل بینی بیشترین فراوانی را در بین انواع دیگر جراحی زیبایی بین زنان شهر داشته است. زنان بالای سی سال با افزایش سن، با انجام جراحیهای زیبایی میخواهند جذابیت و جوانی رابه خود برگردانند و سرمایههای جنسی خود را افزایش دهند. این پژوهش مانند پژوهش هانسون و ترانتر (2015) نشان داد عمل زیبایی تلاشی برای جوانسازی یا ساختن دوبارۀ خود است. همچنین برای بعضی افراد میل به دستکاری بدن ازطریق جراحی بهعلت نارضایتی از بدن است. الیوت[7] (2008: 114) بیان میکند که عمل زیبایی «فرجهای برای بالارفتن سن در جامعۀ سنگراست». خیلی از مردم برای اینکه بهتر یا جوانتر به نظر برسند عملهای جراحی انجام میدهند. یافتههای ما این مدعا را تأیید میکند که عمل زیبایی روشی برای نرمالسازی ظاهر شخص برای مطابقت با انتظارات فرهنگی است (Hanson & Tranter, 2015: 203). در پژوهشهای انجامشده توسط ورشوی (1388)، امیدی (1391) و هانسون و ترانتر (2015)، این نتایج به دست آمدهاند که جراحی زیبایی بیشتر به زنان طبقۀ متوسط متعلق است؛ اما این پژوهش نشان میدهد زنانی که تجربة جراحی زیبایی داشتند، متعلق به طبقة خاصی نبودند و از افرادی با درآمدهای بالا گرفته تا افرادی با کمترین درآمد به جراحی زیبایی تن میدهند. همان طور که مطابق با یافتهها بین دو گروه از زنان که عملهای جراحی زیبایی انجام داده بودند و زنانی که چنین عملهایی را انجام نداده بودند، ازنظر پایگاه اقتصادی و اجتماعی تفاوتی مشاهده نشد؛ بنابراین، ممکن است امروزه عامل فرهنگ بیشتر از سرمایة اقتصادی در گرایشداشتن به جراحی زیبایی برای زنان مؤثر باشد. به نظر بوردیو سرمایة فرهنگی تعیینکنندة سطح منزلت و اعتبار فرهنگی و سطوح مختلف ساختار طبقاتی در جامعه است. افراد همیشه توسط ترکیبی از دو سرمایة اقتصادی و فرهنگی رتبهبندی میشوند. این محیطها بهلحاظ سطح و گسترة فرهنگی از همدیگر متمایز میشوند. درون هر محیط رتبة بالاتر، فرهنگی با اعتبار بالاتر دارد و همین امر سبب تسلط و مشروعیت سلطة صاحبان سرمایة فرهنگی میشود (بوردیو، 1393: 91)؛ به عبارت دیگر، افراد با سرمایۀ فرهنگی بالاتر، بهطور معمول نقش مهمی در مشروعیتبخشی و تمایزیابی دارند. درنهایت میتوان چنین استنباط کرد که زنانی که سرمایههای فرهنگی را بیشتر جذب کردهاند و نمرات بالایی را در سرمایههای فرهنگی کسب کردهاند، کمتر از سرمایۀ بدنی برای ابراز قدرت در عرصههای اجتماعی و فرهنگی استفاده میکنند؛ درواقع، در سالهای گذشته که عمل جراحی زیبایی بهمنزلۀ یک مسئلۀ جدید وارد جامعه شد، افراد با سرمایۀ فرهنگی بالا از آن بهمنزلۀ وسیلهای برای تمایزیابی و مشروعیتبخشی به خود استفاده کردند؛ زیرا امکان دسترسی به اینگونه عملهای جراحی در سالهای گذشته برای همۀ اقشار جامعه بهآسانی فراهم نبود؛ اما با گذشت زمان و فراهمشدن شرایط، زنان با سرمایۀ فرهنگی بالا بهدنبال راه و روش جدیدی برای تمایزیابی خود هستند. این امر ممکن است دلیلی برای رغبتنداشتن زنان با سرمایههای فرهنگی بالا به عملهای جراحی زیبایی و افزایش سرمایههای جنسیشان باشد. این زنان از روشهای جدید مدیریت بدن فارغ از عمل جراحی زیبایی و با روشهای جدیدتری مانند ورزشکردن، بهبود تغذیه و رژیمهای غذایی، سرمایههای بدنی خود را افزایش میدهند؛ بنابراین، زنان با سرمایۀ فرهنگی بالاتر از روشهای دیگر مدیریت بدن که به سلامتی آنان نیز آسیب نزند برای ابراز قدرت و مشروعیتبخشی به خود استفاده میکنند که این امر ممکن است نگاه انتقادی زنان با سرمایههای فرهنگی بالا را به کالاییشدن بدن نشان دهد. در پژوهش حاضر محدودیتهایی نیز وجود داشت. نخستین محدودیت مربوط به شیوۀ پژوهش بود که بهدلیل استفاده از روشهای کمی، امکان شناخت و تجزیهوتحلیل انگیزههای واقعی و جزیی زنان و بررسی محتوای سرمایههای فرهنگی آنها بهطور دقیق فراهم نبود؛ بنابراین، پیشنهاد میشود برای تکمیل و شناخت بهتر این مسئله پژوهشهای کیفی در این زمینه انجام شود. محدودیت دیگر اختصاص جامعۀ مطالعهشدۀ پژوهش به زنان بود. همان طور که میدانیم، مردان نیز عملهای جراحیهای زیبایی را انجام میدهند؛ بنابراین، در این زمینه نیز پیشنهاد میشود در پژوهشهای بعدی سرمایههای فرهنگی مردان و انگیزههای فردی و اجتماعی آنها برای انجام چنین عملهایی تجزیهوتحلیل شوند تا بهتر بتوانیم تأثیر سرمایۀ فرهنگی را بر تصمیم افراد برای انجامدادن عملهای جراحی زیبایی در سطح جامعه بررسی کنیم. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آزادارمکی، ت. و چاوشیان، ح. (1381). «بدن بهمثابۀ رسانۀ هویت»، مجلۀ جامعهشناسی ایران، ش 4، ص 75-57. ابراهیمی، ق. و بهنوییگدنه، ع. (1389). «سرمایۀ فرهنگی، مدیریت ظاهر و جوانان (مطالعۀ دختران و پسران شهر بابلسر)»، مجلۀ زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)، د 8، ش 3، ص 176-153. اعتمادیفرد، م. و امانی، م. (1392). «مطالعۀ جامعهشناختی انگیزۀ زنان از گرایش به جراحیهای زیبایی»، مجلۀ پژوهشنامۀ زنان، س 4، ش 2، ص 22-1. امیدی، م. (1391). بررسی علل اجتماعی گرایش زنان اصفهانی به جراحی زیبایی در شهر اصفهان، پایاننامۀ کارشناسیارشد، دانشگاه علامه طباطبایی. بلالی، الف. و افشارکهن، ج. (1389). «زیبایی و پول: آرایش و جراحی»، مجلۀ مطالعات راهبردی زنان، س 12، ش 47، ص 140-99. بوردیو، پ. (1393). تمایز: نقد اجتماعی قضاوتهای ذوقی، ترجمۀ: حسن چاوشیان، تهران: ثالث. حقیقتیان، م.؛ انصاری، الف. و عسکری، ن. (1391). «تناسب اندام و رابطۀ آن با عوامل اجتماعی و روانی در میان زنان شهر اصفهان»، فصلنامۀ علمی - پژوهشی مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان، د 10، ش 4، ص 179-159. ذکایی، س. (1387). «جوانان ، بدن و فرهنگ تناسب»، فصلنامۀ تنظیمات فرهنگی، ش 1، ص 172-141. رستگارخالد، الف. و کاوه، م. (1392). «زنان و پروژۀ زیبایی (مطالعۀ معانی ذهنی عمل جراحی زیبایی)»، نشریۀ زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)، د 11، ش 4، ص 478-453. ستوده، ع. و چاوشیان، ح. (1385). «کاربرد مجموعههای فازی برای رتبهبندی منزلت در شهر رشت»، مجلۀ مطالعات اجتماعی ایران، د 1، ش 2، ص 38-7. شارعپور، م. و خوشفر، غ. (1381). «رابطۀ سرمایۀ فرهنگی با هویت اجتماعی جوانان (مطالعۀ موردی شهر تهران)»، نامۀ علوم اجتماعی، ش 2، ص 147-133. صالحیامیری، ر. و سپهرنیا، ر. (1393). الگوی ارتقای سرمایۀ فرهنگی در ایران، تهران: ققنوس. علیزاده، ک. و پارسامهر، م. (1395). «بررسی رابطۀ بین سرمایۀ فرهنگی و گرایش به جراحی زیبایی (مورد مطالعه: دانشجویان دختر و پسر دانشگاه یزد)»، همایش بینالمللی افقهای نوین در علوم تربیتی، روانشناسی و آسیبهای اجتماعی، تهران، انجمن افق نوین علم و فناوری. فاتحی، الف. و اخلاصی، الف. (1387). «مدیریت بدن و رابطۀ آن با پذیرش اجتماعی»، مطالعۀ راهبردی زنان، د 11، ش 41، ص 9-41. قادرزاده، الف.؛ خالقپناه، ک. و خزایی، س. (1393). «تحلیل تجربههای زنانه از جراحی زیبایی (مطالعۀ کیفی دلایل و پیامدهای جراحی زیبایی)»، نشریۀ زن در توسعه و سیاست، د 12، ش 1، ص 20-1. گلبهاری، ن. (1391). بررسی رابطۀ سرمایۀ فرهنگی و مدیریت بدن، پایاننامۀ کارشناسیارشد، دانشگاه الزهرا. محمدپناهاردکان، ع. و یوسفی، ر. (1390). «بررسی باورها در مورد ظاهر و احساس کهتری در افراد داوطلب جراحی زیبایی»، نشریۀ پوست و زیبایی، د 2، ش 2، ص 97-85. ورشوی، س. (1388). عوامل اجتماعی مؤثر بر جراحی زیبایی در شهر مشهد، پایاننامۀ کارشناسیارشد، دانشگاه فردوسی مشهد. هفتهنامۀ اقتصادی گیلان، گیلان آنلاین. (1393). «راه بیبازگشتی که دختران رشتی میپیمایند». Aquino, S. J. & Steinkamp, N. (2016) “Borrowed Beauty? Understanding Identity in Asian Facial Cosmetic Sergery.” Med Health Care and Philos, 19(3): 431-441.
Bordo, S. (2009) “Twenty Years in the Twilight Zone.” In C. J. Heyes & M. Jones (Eds), Cosmetic Surgery: Afeminist primer. Farnham: Ashgate, 21–33.
Boute, V. M. (2010) Beauty and Bwlonging: How Appearance Self-Appraisals Affect Perceived Relational Value, Relationship Standards and Desire for Interpersonal Contact. The Degree of Dissertation for Doctor of Philosophy; The Department of Psychology; The faculty of Psychology; Wilfrid Laurier University.
Elliott, A. (2008) Making the Cut: How Cosmetic Surgery is Transforming our Lives. London: Reaktion Books.
Gimlin, D. (2010) Imagining the other in Cosmetic Surgery. Body and Society, 16(4): 57-76.
Hakim, C. (2012) The New Rules: Internet Dating, Playfairs and Erotic Power. London: Gibson Square.
Heidarzadeh Hanzaee, K. & Andervazh,L. (2012) “The Influence of Brand Loyalty on Cosmetics purchase Intention of Iranian Female Consumers.” Journal of Basic and Applied. Sci. Res, 2(5): 5389-5398.
Heyes, C. (2009) “Diagnosing Culture: Body DysmorphicDisorder and Cosmetic Surgery.” Body & Society, 15(4): 73-93.
Honson, D. & Tranter, B. (2015) “The Social Basics of Cosmetic Surgery in Australia.” Journal of Sociology, 51(2): 189-206.
Jones, M. (2008) Skintight: An Anatomy of Cosmetic Surgery. Oxford, New York: Berg Publishers.
Leve, M. Rubin, L.& Pusic, A. (2011) “Cosmetic Surgery and Neoliberalism: Managing Risk and Responsibilities.” Feminism and Psychology, 22(1): 122-141.
Luu, M. A. (2014) Perspiration and Motivation: An Examination of Body Image and Exercise. The Degree Master of Arts. The Faculty of the Department of Psychology; The State University. Jupiter. Florida.
Metzner, M. (2012) Perceptions of Beauty. The Degree of Bachelor of Arts in Liberal and Sciences; The Faculty of the Harriet L. Wilkes; Honors College; Florida Atlantic University; Jupiter. Florida.
Nelson, K. C. (2010) Cosmetic Surgery Media, Marketing and Advertising Requires More Regulation. The Degree of Master of Arts; The Faculty of the Graduate School of the University of Texas at Austin.
Peeters, L. (2011) Who is The Fairest of Them All? On The Punishment of Unethical Behavior. Master Thesis. The Faculty of Economics and Management; Hogeschool-Universiteit Brussel.
Sharp, G. Tiggemann, M. & Mattiske, J. (2014) “The Role of Media and Peer Influences in Australian Attitudes towards Cosmetic Surgery.”Body Image, 11(4): 482-487.
Tourati, C. M. (2007) Representations of Cosmetic Surgery in Women’s Magazines. The Degree of Master of Arts. the State University of Kent.
Varshovi, S. (2012) Facial Makeup Detection Using HSV Color Space and Texture Analysis. Degree of Master of Computer Science; The Department of Computer Science and Software Engineering; The University of Concordia University. Montreal. Quebec. Canada.
Woo, K. J. (2004) “The Beauty Complex and the Cosmetic Surgery Industry.” Korea Journal, 44 (2): 52-82. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,560 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 977 |