تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,402 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,204,115 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,074,563 |
تحلیل زبانشناختی اختلاف قرائت در ماده «فَتَحَ» و «فتَّح» | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Linguistic Research in the Holy Quran | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 13، دوره 7، شماره 1، آذر 2018، صفحه 213-228 اصل مقاله (621.48 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/nrgs.2018.23005 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Rooholla Nasiri؛ Zahra Ghasemnejad* | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Iran | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان منابع دانش لغت معنای «فتح» به تخفیف و «فتَّح» به تشدید را دو گونه بیان کردهاند: برخی «فتح» و «فتَّح» را مترادف دانستهاند؛ اما عدهای از لغتپژوهان در معاجم لغوی «فَتح» و «فـتَّح» را از نظر معنا متفاوت دانستهاند. بازتاب این اختلاف در بیان معنای «فتح» به تخفیف و تشدید در قرائت قرآن مشاهده میشود. برخی قاریان در قرائت خود ماده «فتح» و «فتَّح» را به یک معنا دانستهاند؛ بنابراین در بیشتر آیات قرآن فعل «فتح» را بدون تشدید قرائت کردهاند. برخلاف بیشتر قراء، ابنعامر از قاریان هفتگانه یکی از مبانی قرائی خود را تفاوت معنایی این دو واژه دانسته و معتقد است فعل «فتَّح» به تشدید برخلاف «فَتح» به تخفیف بر تکثیر و تکرار دلالت دارد. بههمینسبب در تمام نمونهها که کلمه پس از فعل «فتح» جمع است، فعل را به تشدید خوانده است. در این نوشتار کوشش شده است بازتاب آرا لغتپژوهان بر قرائت قرآن کریم یا بالعکس و اثبات وحیانینبودن قرائتهای هفتگانه ماده «فتح» در لغت با روش توصیفیتحلیلی و زبانشناختی بررسی شود. نتیجه حاصل از پژوهش نشان میدهد تحلیل اختلاف قرائت در آیات مشابه این نظریه را تقویت و تأیید میکند که قراء در اختیار قرائت خود تنها به نقل متکی نبودهاند و در برخی نمونهها اجتهاداتی داشتهاند و گاهی اختلاف قرائت بر آرا لغتپژوهان اثر داشته است. همچنین تحلیل قرائت قاری در آیات مشابه نادرستی برخی از اظهارات و توجیهات قرائی صاحبان منابع احتجاج قرائات را تأیید میکند؛ همانگونه که بر نادرستی برخی استنادات صاحبان معاجم لغوی صحه میگذارد که به دلیل توجهنکردن به اختلاف قرائت به وجود آمده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
--قرآن؛ تحلیل زبانشناختی؛ فتح؛ فتَّح؛ قرائات | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1مقدمه ماده «فتح» سی و چهار مرتبه در قرآن کریم بهصورت اسم، فعل ماضی و مضارع به کار رفته است. قاریان قرآن کریم در قرائت فعل ماضی و مضارع «فتح» به تخفیف و «فتَّح» به تشدید اختلاف نظر دارند. پدیدآمدن اختلاف قرائت در این موضوع اهمیت دارد. ابنعامر تنها قاریای است که در قرائت این واژه به کلمه بعد توجه کرده و معمولاً قرائت او برخلاف قرائت سایر قراء است. این فرضیه در اینجا مطرح میشود که ابنعامر با توجه به مبانی و معیارهایی قرائت ماده «فتَّح» را اختیار کرده است. تحلیل اختلاف قرائت ابنعامر در آیات مشابه دلیل و قرینهای بر رد نظر اهل سنت است که همه وجوه قرائی را وحی میپندارند. گرچه امروزه در منابع قرائی ما دلیل یا قرینه قطعی وجود ندارد که هریک از قاریان هفتگانه یا غیر آن با توجه به ضوابط خود قرائتی را اختیار کرده باشند و عنایت آنها بیشتر به نقل قرائات بوده است تا تدبر و درایت در آن، پژوهشهایی به این سبک که اختلاف قرائت در آیات مشابه را تحلیل میکند، دلیل و قرینهای بر اختیار قرائت قاری براساس درایت و تدبر در آیات است؛ البته در این سنخ از تحقیق که اختلاف به قاری بر میگردد نه به وحی، باید به علت و منشأ پیدایش اختلاف نیز پی برد که در نگاه اول به نظر میرسد، منشأ اختلاف به منابع لغوی بر میگردد. بههمینسبب در نوشتار حاضر به روش توصیفیتحلیلی و زبانشناختی پنج موضوع بررسی میشود: الف. واژه «فَتَح» و «فَتَّح» در منابع لغوی. ب. واژه «فَتَح» و «فَتَّح» در کتابهای نحوی. ج. بازتاب اختلاف زبانشناختی «فَتَح» و «فَتَّح» در دانش قرائات. د. «فَتَح» و «فَتَّح» در کلام مفسران قرآن کریم. هـ. تحلیل آرا لغتپژوهان، مفسران و قاریان قرآن کریم. هرچند آیه بحثشده از نمونههایی است که قرائت آن تغییرهای بنیادین در مفهوم و معنای آیه ایجاد نمیکند؛ اما بررسی آن به این دلیل مهم است که نظریههای جدیدی را با تکیه بر تحلیل قرائت قاری در آیات مشابه ارائه میکند. دربارۀ پیشینۀ موضوع باید گفت پس از مراجعه به پایگاههای اطلاعاتی مانند: www.sid.ir و www.irandoc.ac.ir و شمارههای مختلف مجلات علمیپژوهشی، نوشتاری یافت نشد که با تحقیق حاضر همپوشانی داشته باشد. در تفاسیر و منابع قرائی نیز این مطلب بهصورت مختصر و پراکنده ذکر شده است. همچنین در بیشتر تفاسیر اختلاف قرائت و حوزههای معنایی این کلمه بهصورت تحلیلی و تبیینی بررسی نشده است. مطالعۀ منابع احتجاج قرائات نیز در ذیل آیاتی که واژه «فتح» در آن به کار رفته است، تنها اختلاف قرائت و دلیل اختیار قرائت قاری را نشان میدهد؛ اختیاری که معمولاً به کلمه بعد باز میگردد. ذکرشدنی است که کتابهای قرائی هیچیک قرائت قاری در آیات مشابه را تحلیل نکردهاند و شاید این پژوهش در این راستا پیشرو باشد که با تکیه بر تحلیل آیات مشابه برخی از نظریات را تأیید و رد میکند. نوآوری این پژوهش از این حیث است که برای ابطال مبنای وحیانینبودن قرائات سبعه سعی در رد روایات مطرحشده در این زمینه ندارد و تنها با تکیه بر تحلیل قرائت قاری در آیات مشابه نشان میدهد، برخی از قراء در قرائت خود دارای مبانی خاصی بوده و برایناساس به اجتهاد پرداختهاند. ازسوییدیگر این تحقیق خطاهای برخی از لغتپژوهان و صاحبان منابع احتجاج قرائات را بهوضوح نشان میدهد تا استفاده از این منابع در تحقیقات با تأمل بیشتری صورت گیرد.
1. واژه «فَتح» و «فَتَّح» در منابع لغوی محور بررسی معنای لغوی واژه «فتح» به تشدید و تخفیف پیگیری آن در لغتنامههای زبان عربی است. به این منظور برای نشاندادن تحولات و تطورات معنایی در طول چند سده لازم است تا آرای اهل لغت براساس حضور تاریخیشان _ فرد به فرد _ گزارش شود. نخستین فرهنگ لغت عربی موجود از خلیل بن احمد فراهیدی (م175) است. او «گشودن»، «آغازکردن» و «داوریکردن» را از معانی اصلی ماده «فتح» میداند. در تأیید معنای «آغازکردن» به آیه شریفه «إِن تَسْتَفْتِحُواْ فَقَدْ جَاءکُمُ الْفَتْحُ وَإِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَإِن تَعُودُواْ نَعُدْ وَلَن تُغْنِیَ عَنکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئًا وَلَوْ کَثُرَتْ وَأَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ» (انفال:19) و در اثبات معنای داوریکردن به آیه شریفه «قَدِ افْتَرَیْنَا عَلَى اللّهِ کَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِی مِلَّتِکُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللّهُ مِنْهَا وَمَا یَکُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِیهَا إِلاَّ أَن یَشَاء اللّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا عَلَى اللّهِ تَوَکَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَیْرُ الْفَاتِحِینَ» (اعراف:89) استشهاد میکند. «مفتح» نیز به معنای خزانه به کار رفته است. واژه «فتح» در العین به معنای واسع نیز دانسته شده است (فراهیدی، 1405ق، ماده فتح). نخستین نکتۀ توجهبرانگیز در این فرهنگ لغت این است که فراهیدی بین ماده «فتح» به تخفیف و «فتَّح» به تشدید تفاوتی قائل نیست و هیچ اشارهای به «فَتَّح» از باب تفعیل نمیکند. ابندرید (م321ق) ماده «فتح» را به معنای گشودن ضد «اغلاق» میداند. همچنین «داوریکردن» را از معانی «فتَح» میداند و میگوید: «فتح فلان بین بنی فلان، إذا حکم بینهم». او «مَفتح» را به معنای «کنز» و «فُتحَة» را به گمراهی و تکبر معنا کرده است (ابندرید، 1426ق، ماده فتح). ذکرشدنی است که ابندرید نیز مانند فراهیدی بین ابواب مجرد و مزید این فعل هیچ تفاوتی ذکر نمیکند. در «تهذیباللغة»أبومنصور أزهری (م370ق) «فتح» به معنای «آب جاری»، «جوی آب»، «آغاز باران»، «داوری» و «رزق و روزی» آمده است. «مفتاح» نیز به معنای «نشان و علامت» است (ازهری، 1967م، ماده فتح). ابوهلال عسکری (م382ق) در بیان معنای «فتح» به مجرد و مزید آن اشارهای نکرده است. وی «فتح» را فصل بین دو امر میداند. «داوریکردن»، «گشودن» و «حاکم» از دیگر معانی است که او برای آن ذکر کرده است (ابوهلال عسکری، ج1، ص396). در الصحاح جوهری (م393ق) برای نخستین بار با بیانی صریح بین واژه «فَتح» و «فَتَّح» تمایز قائل شده است. او معتقد است «فتح» به معنای گشودن است؛ اما «فَتَّح» به تشدید دلالت بر کثرت دارد. بههمینسبب مشدد شده است. او پس از بیان تفاوت بین ماده «فَتَح» به تخفیف و تشدید سایر معانی «فتَحَ» چون «یاریکردن»، «داوریکردن»، «گشودن»، «آب جاری از چشمه» را ذکر کرده است. نکتۀ توجهبرانگیز این لغتنامه این است که او پس از تفاوت قائل شدن بین «فتح» به تخفیف و تشدید سخنی از کسایی ذکر میکند و مینویسد: «وقارورة فُتُحٌ أی واسعة الرأس. قال الکسائی: لیس لها صِمامٌ ولا غِلافٌ» (ظرف شیشهای مایعات که دهانه آن بسیار باز است. کسایی درباره چنین ظرفی میگوید: - بهسبب وسیعبودن دهانه- چنین ظرفی درپوش و جلد ندارد) (ابنمنظور، 1408ق، ج5، ص88). برخلاف تفاوتی که جوهری بین «فَتَح» و «فَتَّح» قائل است، «فتح» و «أفتح» را به یک معنا میداند (جوهری، 1407ق، ماده فتح)؛ اما ابنفارس (م395ق) «فتَح» را به معنای «گشودن» آورده است. او معتقد است سایر معانی فتح از همین معنا نشأت میگیرد. برای نمونه «فتَح» و «فتاحة» به معنای «داوریکردن» است. «فاتح» به معنای داور است، ابنفارس به این بیت نیز استشهاد است: «ألاَ أَبْلِغْ بنیعوفٍ رسولاً بأنِّی عن فتاحتکم غنیُّ» هان! به بنیعوف این پیام را برسانید که من از داوری شما بینیازم. در این بیت «فتاحة» به معنای داوری است. «فتح» به اشک خارجشده از چشم نیز اطلاق میشود. معنای دیگر «فتح» «یاریکردن» است. «استفتاح» نیز به معنای «یاریخواستن» است. «فواتحالسور» به معنای آغاز و ابتدای سورههاست. «فُتُح» نیز به معنای واسع و گشوده است؛ اما ابنفارس به معنای «فتح» به تشدید حرف تاء اشارهای نکرده است (ابنفارس، 2002م، ماده فتح). راغب (م502ق) «فتح» را به معنای گشودن و بازکردن میداند و آن را به دو نوع تقسیم میکند. یک قسم از گشودن و بازکردن که با چشم مشاهده میشود؛ اما نوع دیگر با بصیرت فهمیدنی است. همچون گشودن غم که خود بر دو نوع است، در برخی نمونهها همچون از بین رفتن غم یا برطرفشدن فقر در امور دنیوی است: «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ» (انعام:44)؛ اما قسم دیگر گشودهشدنی است که در علوم ذکر میشود. راغب برای این معنای فتح به آیه «إنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً» (فتح:1) استناد میکند که در تفسیر آن گفته شده است: «بل عنى ما فتح على النّبیّ من العلوم والهدایات التی هی ذریعة إلى الثّواب، والمقامات المحمودة التی صارت سببا لغفران ذنوب» (راغب اصفهانی، 1416ق، ماده فتح). ابنمنظور اندلسی (م630ق) در لسانالعرب درباره مشددبودن «فتَّح» چنین گفته است: تشدید در «فتَّح» نشان از زیادت و مبالغه دارد و در اینباره به آیه 40 سوره أعراف اشاره کرده است: «إِنَّ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ» که جمعبودن أبواب با مشددبودن فعل «لاتفتَّح» تناسب دارد. ابنمنظور «فتح» را به معنای «آغاز باران»، «درخواست از خداوند»، «آب جاری بر زمین»، «جوی آب»، «یاری»، «داوریکردن» و «اجابتکردن» آورده است. «فتّاح» را نیز به معنای «بسیار بخشنده» و «مفتح» را به معنای «خزانه و گنجینه» دانسته است. همچنین «الفتوح من الإبل» را به «شتر بسیار شیرده» معنا کرده است. او برخلاف تفاوتی که بین «فَتَح» و «فَتَّح» قائل است، «فتح» و «أفتح» را به یک معنا میداند (ابنمنظور، 1408ق، ماده فتح). فیروزآبادی (م729ق) در کتاب «قاموس المحیط» مینویسد: فعل «فتح» و «فتّح» مترادف است. فتح به معنای گشودن است. «فتح» به سکون حرف دوم به معنای «آب جاری»، «یاریکردن» و «داوری» است. «فُتُح» (به ضم اول و دوم) به معنای گشوده و واسع است. همچنین در ادامه میگوید: «فاتح» به معنای «قاضی» و «فتوح» به معنای «صبور» و «استفتاح» به معنای «یاریکردن» است (فیروز آبادی، 2005م، ماده فتح). طریحی (م1087ق) با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات معانی مختلف «فتح» همچون «گشودن»، «داوریکردن»، «یاریکردن» را بیان میکند و در پایان میگوید: «وفتحت الأبواب شدد للتکثیر»؛ بنابراین او بین «فتح» به تخفیف و «فتَّحَ» به تشدید تفاوت قائل شده است (طریحی، 1408ق، ماده فتح). زبیدی (م1205ق) «فتَحَ» را به معنای «گشودن» میداند و معنای مجازی آن را «یاریکردن» و «آب جاری» دانسته است. همچنین اشاره کرده که «فتَّح» به تشدید حاء به معنای گشودن است. علاوهبراین بر کثرت نیز دلالت دارد (حسینی زبیدی، 1414ق، ماده فتح). با توجه به آرا لغتپژوهان گفته میشود: جوهری برای نخستین بار بین دو واژه «فَتَحَ» و «فَتَّحَ» تفاوت قائل شده است و پس از او ابنمنظور در لسانالعرب و زبیدی در تاجالعروس بر این باورند. آرا لغتپژوهان در فعل «فَتح» پس از بیان اختلاف قرائت قاریان و آرا مفسران قرآن کریم تحلیل میشود.
2. واژه «فتح» و «فتَّح» در کتب نحوی برای «فعَّل» به تشدید عین کاربردهای متعددی ذکر شده است که از مهمترین آنها تکثیر است؛ یعنی زیاد انجامدادن کاری. برای مثال «جوَّل» به معنای بسیار مسافرتکردن است. از دیگر کاربرد این باب تعدیه است. مثل «فرَّحته» یعنی او را شاد کردم. از دیگر کاربرد این باب سلب است، «جلَّدته» یعنی پوستش را از تنش جدا کردم. البته گاهی این باب معنای همان «فَعَلَ» به تخفیف عین را دارد، برای نمونه فعل «زیَّل» به معنای همان «زال» است؛ یعنی جدا کرد (أسترآبادی، 1982م، ص92). اما بیشتر علمای صرف کاربرد اصلی «فعَّل» را «تکثیر» میدانند؛ یعنی فاعل کاری را زیاد انجام دهد. دربارۀ کاربرد «فعَل یفعَل» به فتح عین در ماضی و مضارع کاربرد خاصی ذکر نشده است. استرآبادی بهصراحت ذکر کرده است که این باب کاربرد خاصی ندارد (أسترآبادی، 1982م، ص67-92).
3. بازتاب اختلاف زبانشناختی «فَتَح» و «فَتَّح» در دانش قرائات تفاوت معنایی که در برخی کتب لغت برای واژه «فتح» به تخفیف و تشدید بیان شده است، در قرائت قراء سبعه نیز به چشم میخورد و سبب اختلاف قرائت شده است. برخی از قراء فعل «فتح» و «فتَّح» را به یک معنا دانستهاند؛ اما افرادی چون ابنعامر مبنای خود در قرائت ماده «فتح» را توجه به تفاوت معنایی ماده «فتح» و «فتَّح» دانسته و هرکجا واژه پس از «فتح» جمع بوده، به تشدید «فتَّح» قرائت کرده است تا دلالت بر تکرار و تکثیر داشته باشد. در شش آیه از قرآن کریم کلمه «أبواب» پس از فعل «فتح» ذکر شده است. جالب است که ابنعامر در هر شش نمونه برخلاف سایر قراء به وجه مزید و «فتَّح» خوانده است. برای نمونه در آیه «فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ» (انعام:44) ابنعامر برخلاف سایر قراء سبعه به تشدید قرائت کرده است. در توضیح آیه شریفه و اختلاف قرائت موجود در آن گفته میشود: فعل «فَتَحْنَا» به دو وجه «فَتَحْنَا» و «فَتَّحْنَا» قرائت شده است: الف. قرائت مشهور آیه «فَتَحْنَا» به تخفیف است (ابنجزری، بیتا، ج2، ص258). در توجیه قرائت جمهور میگویند: «فَتَحْنَا» از «فتح یفتح» است و دلالت بر یک مرتبه (مرة واحدة) دارد (نویری، 2009م، ج2، ص299؛ ابنخالویه، 1421ق، ص78) یا اینکه بر قلیل و کثیر دلالت دارد. پس قرائت «فَتَحْنَا» بر معنای کثرت در قرائت «فَتَّحْنَا» دلالت دارد، علاوهبرآن که «فَتَحْنَا» معنای قلت را هم میرساند. ب. ابنعامر «فَتَّحْنَا» با تشدید تاء قرائت کرده است (قلانسی، 1404ق، ص308). «فَتَّحْنَا» با تشدید به معنای «مرَّة بعد مرَّة» است که معنای کثرت و تکرار را میرساند. دلیل ابنعامر واژه «أَبْوَابَ» است که در ادامه آیه بهصورت جمع ذکر شده است. البته ابنعامر در دیگر آیات که لفظ پس از فعل «فَتَح» جمع باشد، با تشدید قرائت کرده است (بغوی، 1420ق، ج2، ص124). مکی قرائت با تشدید و تخفیف را دو لغت میداند و معتقد است در قرائت با تشدید تکرار و تکثیر وجود دارد؛ اما قرائت به تخفیف را به دلیل اجماع قراء اختیار میکند (مکی بن ابی طالب، 1404ق، ج1، ص432). ابنعامر در آیات «إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء» (اعراف:40)، «وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَبِّکُمْ وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْکَافِرِینَ» (زمر:71)، «وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ» (زمر:73)، «فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِر» (قمر:11)، «وَفُتِحَتِ السَّمَاء فَکَانَتْ أَبْوَابًا» (نبأ:19)، فعل «فتح» را به دلیل واژه «أبواب» که پس از آن آمده است، «فتّح» با تشدید خوانده است. ابنعامر در آیه «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَـکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ» (اعراف:96) نیز برخلاف سایر قراء سبعه فعل «لفتحنا» را مشدد قرائت میکند تا با واژه جمع «برکات» هماهنگی داشته باشد. در توضیح قرائت «لفتحنا» گفته میشود: فعل «لَفَتَحْنَا» به دو وجه «لَفَتَحْنَا» و «لَفَتَّحْنَا» قرائت شده است: الف. قرائت مشهور آیه «لَفَتَحْنَا» با تخفیف است (ابنجزری، بیتا، ج2، ص258). فعل «لَفَتَحْنَا» فعل ماضی از ثلاثی مجرد است. طرفداران قرائت مشهور معتقدند: قرائت به تخفیف بر کثرت هم دلالت دارد؛ اما فعل مشدد تنها بر کثرت دلالت دارد (ابنخالویه، 1421ق، ص159). ب. ابنعامر «لَفَتَّحْنَا» با تشدید تاء قرائت کرده است (ابنمجاهد، 1988م، ص286). مستند ابنعامر کلمه «بَرَکَاتٍ» است که بهصورت جمع به کار رفته است و قرائت با تشدید دلالت بر دفعات مکرر و پی در پی دارد (ابنزنجله، 1402ق، ص288)؛ بنابراین قرائت ابنعامر هماهنگ با سیاق کلمات است. در آیه شریفه «حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن کُلِّ حَدَبٍ یَنسِلُونَ» (انبیاء:96) نیز ابنعامر برخلاف سایر قراء «فُتِّحَت» قرائت کرده است. مکی بن ابیطالب در علت قرائت به تشدید مینویسد: «التشدید أقوی لأن ثَمَّ سدا وبناء وردما»: (تشدید قویتر و مناسبتر است؛ زیرا در برابر آنان سد و مانعهای بسیار محکم و خللناپذیر وجود داشته است)(مکی بن ابیطالب، ج2، ص114). ابنعامر در قرائت فعل مضارع «تُفَتَّحُ» در آیه شریفه «إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء وَلاَیَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ» (اعراف:40) همچون عاصم با تشدید قرائت میکند. فعل «تُفَتَّحُ» به سه وجه «تُفَتَّحُ» و «تُفتَحُ» و «یُفتَح» قرائت شده است: الف. قرائت مشهور آیه «تُفَتَّحُ» با تاء و تشدید است (دانی، 1930م، ص110). «تُفَتَّحُ» فعل مضارع مجهول از باب تفعیل است. علت قرائت با تاء لفظ «أَبْوَابُ» است که مؤنث غیرحقیقی است (مکی بن ابیطالب، 1404ق، ج1، ص462). فعل «تُفَتَّحُ» با تشدید قرائت شده است و دلالت بر تکرار دارد «مرَّة بعد مرَّة» (ابنزنجله، 1402ق، ص282). به نظر میرسد سیاق کلمات بر قرائت مشهور دلالت دارد؛ زیرا واژه «أبواب» بهصورت جمع به کار رفته است و دلالت بر درهای متعدد دارد؛ بنابراین فعل «تُفَتَّحُ» با تشدید دلالت بر گشودن همه درها در دفعات متعدد دارد (ابوعلی فارسی، 1404ق، ج4، ص150-151). ب. ابوعمرو «تُفتَحُ» با تاء و بدون تشدید خوانده است (ابنجزری، بیتا، ج2، ص269). «تُفتَحُ» فعل مضارع مجهول از ثلاثی مجرد است. قرائت با تخفیف دلالت بر یک بار و یک دفعه دارد (ابنزنجله، 1402ق، ص282). البته قرائت بدون تشدید معنای کثرت نیز از آن برداشت میشود (ابنخالویه، 1413ق، ج1، ص180). طرفداران قرائت ابوعمرو به آیه «فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ» (قمر:11) استناد میکنند (ابن ابی مریم، 1414ق، ج2، ص527). ج. حمزه و کسایی «یُفتَح» با یاء و تخفیف قرائت کردهاند (ابنمجاهد، 1988م، ص280). علت قرائت با یاء فاصلهای است که با جار و مجرور «لَهُمْ» بین فعل و کلمه «أَبْوَابُ» ایجاد شده است و در این حالت تذکیر و تأنیث فعل صحیح است (مکی بن ابیطالب، 1404ق، ج1، ص462). با توجه به قرائت فعل «تُفَتَّحُ» در این آیه شریفه به این نکته اشاره میشود که در برخی نمونه در کتابهای احتجاج قرائات در توجیه یک وجه قرائی نکتهای ذکر شده است که کلی است و بر جزئیات تطبیقپذیر نیست. مکی بن ابیطالب علت قرائت به تشدید در آیه شریفه را واژه «ابواب» در ادامه آیه ذکر میکند که این موضوع تنها درباره قرائت ابنعامر صدق میکند؛ اما درباره قرائت عاصم کاملاً اشتباه است؛ زیرا اگر عاصم به تفاوت «فتح» به تخفیف و تشدید معتقد بود، در آیاتی همچون «وَفُتِحَتِ السَّمَاء فَکَانَتْ أَبْوَابًا» (نبأ:19) نیز بهصورت مشدد قرائت میکرد درحالیکه عاصم تنها در این آیه فعل «تُفَتَّحُ» را بهصورت مشدد خوانده است و این موضوع بر این مطلب دلالت دارد که تحلیل قرائت قاری در آیات مشابه به نتایج دقیقی میرسد که گاه نادرستی برخی اظهارات منابع احتجاج قرائات را نشان میدهد. گویا مکی بن ابیطالب در بیان علت قرائت به تشدید به قرائت عاصم، حمزه، نافع و.... در سایر آیاتی که ماده «فتح» در آنها به کار رفته، توجهی نداشته است. ابنعامر در سایر نمونهها که واژه پس از فعل «فتح» مفرد آمده است، همانند سایر قراء «فتح» به تخفیف خوانده است. وی در آیات: «وَإِذَا لَقُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلاَ بَعْضُهُمْ إِلَىَ بَعْضٍ قَالُواْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَآجُّوکُم بِهِ عِندَ رَبِّکُمْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» (بقره:76)، «وَلَمَّا فَتَحُواْ مَتَاعَهُمْ وَجَدُواْ بِضَاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَیْهِمْ قَالُواْ یَا أَبَانَا مَا نَبْغِی هَـذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَیْنَا وَنَمِیرُ أَهْلَنَا وَنَحْفَظُ أَخَانَا وَنَزْدَادُ کَیْلَ بَعِیرٍ ذَلِکَ کَیْلٌ یَسِیرٌ» (یوسف:65)، «وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاء فَظَلُّواْ فِیهِ یَعْرُجُونَ» (حجر:14)، «حَتَّى إِذَا فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَابًا ذَا عَذَابٍ شَدِیدٍ إِذَا هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ» (مؤمنون:77)، «قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ» (سبأ:26)، «مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» (فاطر:2) و «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا» (فتح:1) فعل «فتح» را به تخفیف خوانده است.
4. «فَتَح» و «فَتَّحَ» در کلام مفسران مفسران قرآن کریم چندان توجهی به قرائت فعل «فتَحَ» و «فَتَّح» نداشتهاند و در تفسیر آیاتی که فعل «فتح» و مشتقات آن به کار رفته است، چندان توجهی به تفاوت معنایی فعل مجرد و فعل مزید از باب تفعیل ندارند. بررسی تفاسیر موجود نشان میدهد، مفسران در ذیل آیاتی که فعل «فَتَح» و «فَتَّح» به کار رفته است، به سه موضوع پرداختهاند: الف. بسیاری از مفسران سعی کردهاند، معانی لغوی و اصطلاحی این فعل را بررسی کنند. برای نمونه طبری در بیان معنای «فتح» به معانی لغوی ذکرشده در کتب لغت اشاره میکند و مینویسد: «وأصل الفتح فی کلام العرب: النصر والقضاء والحکم، یقال منه: اللهم افتح بینی وبین فلان: أی أحکم بینی وبینه، ومنه قول الشاعر: ألا أبلغ بنی عصم رسولا بأنی عن فتاحتکم غنی قال: ویقال للقاضی: الفتاح ومنه قول الله عز وجل: «رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَیْرُ الْفاتِحِینَ» أی أحکم بیننا وبینهم» (طبری، 1412ق، ج1، ص294). ذکرشدنی است که شیخ طوسی در تبیان نیز همین مطلب را در بیان معنای «فَتحَ» ذکر میکند و به بیت شعری که طبری اشاره کرده است، نیز استناد میکند. علاوه بر آنچه طبری مطرح کرده است، شیخ طوسی معنای جدیدی برای ماده «فَتَح» بیان میکند که در هیچیک از منابع لغوی ذکر نشده است و حتی مفسران دیگر نیز از آن سخن نگفتهاند. ایشان معتقد است ماده فتح به معنای «علم» نیز است: «ویقال فتح بمعنى علم، فقال افتح على هذا أی اعلمنی بما عندک فیه» (طوسی، بیتا، ج1، ص315). ابنقتیبه نیز معنای فتح را بیان میکند و یکی از معانی آن را قضاء میداند. وی میگوید: «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً أی: قضینا لک قضاء عظیما ویقال للقاضی: الفتّاح. قال الفرّاء: والفتح قد یکون صلحا ویکون أخذ الشیء عنوة ویکون بالقتال. وقال غیره: معنى الفتح فی اللغة: فتح المنغلق والصّلح الذی جعل مع المشرکین بالحدیبیة کان مسدودا متعذّرا حتى فتحه الله تعالى» (ابنجوزی، 1422ق، ج4، ص125)؛ البته به نظر میرسد راغب اصفهانی در مفردات به این وجه از معنای ذکرشده شیخ طوسی توجه کرده است و یک قسم از معانی ماده «فتح» را گشودنی میداند که در علوم مطرح است (راغب اصفهانی، 1416ق، ماده فتح). بنابراین در برخی نمونهها دیده میشود، مفسران معنای ماده «فتح» را بررسی کردهاند؛ ولی در هیچیک از تفاسیر دیده نمیشود که مفسر تفاوت معنایی «فَتَح» و «فَتَّح» را بررسی کند، همانگونه که در منابع لغوی نیز چندان توجه عمیقی به آن نشده است. ب. نمونه دیگری که در کلام مفسران مشاهده میشود، بیان اختلاف قرائت آیه همراه با توجیه آن است. شیخ طوسی در ذیل آیاتی که در قرائت «فتح» اختلاف شده است، اختلاف قرائت را بیان میدارد. وی در ذیل آیه شریفه «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ» (انعام:44) میگوید: ابنعامر، ابوجعفر و ورش در این آیه و سورههای اعراف، انبیاء و قمر با تشدید قرائت کردهاند. روح در سوره انبیاء و قمر با آنها همرأی است و بقیه قراء بهصورت تخفیف خواندهاند. کسانی که مشدد خواندهاند تشدید دلالت بر تکثیر دارد؛ ولی قرائت با تخفیف دلالت بر یکبار انجامشدن دارد (طوسی، بیتا، ج4، ص137). طبرسی نیز بیان میدارد: ابوجعفر فعل «فتح» را در کل قرآن بهصورت مشدد و ابنعامر در سورههایی که پس از فعل «فتح» واژه جمع آمده است، بهصورت مشدد خوانده است: «قرأ أبوجعفر فتحنا بالتشدید فی جمیع القرآن ووافقه ابنعامر إلا قوله وَلَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً وحَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً فإنه خففهما ووافقهما یعقوب فی القمر وقرأ الباقون فی جمیع ذلک بالتخفیف» (طبرسی، 1372ش، ج4، ص465) و در توجیه وجه مشدد و مخفف مینویسد: «من ثقل أراد التکثیر والمبالغة ومن خفف لم یرد ذلک» (طبرسی، 1372ش، ج4، ص465). آلوسی قرائت مشدد را دال بر تکثیر میداند: «وقرأ أبوجعفر وابنعامر «فتّحنا» بالتشدید للتکثیر» (آلوسی، 1415ق، ج4، ص144)؛ بنابراین برخی از مفسران علت قرائت به تشدید را تکثیر و عدهای تکثیر و مبالغه میدانند. ج. برخی از مفسران تنها به اختلاف قرائت بسنده و آن را ذکر میکنند، بدون آنکه سخنی از دلایل اختلاف قرائت به میان آورند: شوکانی میگوید: «جمهور قراء «فتحنا» به تخفیف و ابنعامر و یعقوب به تشدید قرائت کردهاند (شوکانی، 1414ق، ج5، ص148). بنا بر مطالب بیانشده گفته میشود: از آنجا که اختلاف قرائت در این قبیل از آیات اختلاف معانی عمیقی را ایجاد نمیکند و در تفسیر قرآن نیز اثر چندانی ندارد، مفسران چندان توجهای به آن نکرده و نهایتاً با بیان اختلاف قرائت از کنار آن گذشتهاند.
5. تحلیل آرا لغتپژوهان، قاریان و مفسران قرآن کریم مطالعه و بررسی منابع دانش لغت روشن میکند: بیشتر لغتپژوهان فعل مجرد «فَتَح» و مزید «فَتَّحَ» را به یک معنا میدانند. برای نخستین بار جوهری بین این دو واژه تفاوت قائل شده است و پس از آن به تأسی از جوهری افرادی چون ابنمنظور، طریحی و زبیدی تفاوت این دو واژه را در کتب خود ذکر کرده و معتقدند «فَتَّح» به تشدید دلالت بر تکرار و تکثیر دارد. ابنمنظور در بیان ماده «فتح» مطالب جوهری در الصحاح را ذکر میکند. جوهری در بیان ماده «فَتَح» مطلبی از کسایی نقل میکند: «وقارورة فُتُحٌ أی واسعة الرأس. قال الکسائی: لیس لها صِمامٌ ولا غِلافٌ». این مسئله بر ارتباط بین قرائات و دانش لغت دلالت دارد. ذکرشدنی است که ابنعامر در قرن دوم بین ماده «فَتحَ» و «فتَّحَ» تفاوت قائل شده است؛ درحالیکه جوهری برای اولین بار در قرن چهارم این تفاوت را در کتاب خود ذکر میکند. برایناساس این فرضیه بیان میشود که تحلیل قرائت قاریان خود موضوعی بوده که برخی از صاحبان معاجم لغوی به آن توجه داشتهاند و براساس آن تفاوت واژگان و معانی آنها را بیان میکنند؛ البته اثبات این فرضیه زمانی است که قرائت قاریان قرآن کریم در آیات مشابه دیگر همچون قرائت فعل «فتح» تحلیل شده است و با آرا لغتپژوهان مقایسه و ارزیابی میشود. ابنمنظور در لسانالعرب برای بیان تفاوت بین «فَتَحَ» و «فتَّح» به آیه شریفه: «إِنَّ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ» (اعراف:40) استناد میکند. با توجه به سخن ابنمنظور فعل «لاتفتَّح» مشدد شده است تا با واژه جمع «أبواب» تناسب داشته باشد. استناد ابنمنظور به این آیه شریفه صحیح نیست؛ زیرا در قرائت «لاتفتَّح» اختلاف وجود دارد و تنها چهار قاری، عاصم، نافع، ابنکثیر و ابنعامر با تشدید قرائت کردهاند. جالب است که همین چهار قاری در آیه شریفه «فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِر» (قمر:11) با وجودی که کلمه «أبواب» جمع است، فعل را بهصورت مفرد خواندهاند؛ بنابراین استناد ابنمنظور به یک آیۀ دارای اختلاف قرائت صحیح نیست. از سویی این استناد زمانی صحیح نیست که در سایر آیات هم قرائت قاریان به همین نحو باشد، درحالیکه در دیگر آیات با وجود جمعبودن واژه «أبواب»: «وَفُتِحَتِ السَّمَاء فَکَانَتْ أَبْوَابًا» (نبأ:19) و «فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ» (قمر:11) قرائت مشهور به تخفیف «فَتَح» است. ذکرشدنی است در هیچیک از معاجم لغوی در بیان تفاوت دو فعل «فَتَحَ» و «فَتَّحَ» به اشعار یا سخنان عرب جاهلی استناد نشده است. با توجه به استناد اشخاصی چون ابنمنظور، زبیدی و... به آیات قرآن کریم تصور میشود نحوه قرائت قاریان قرآن کریم در برخی از آیات قرآن بر آرا و اظهارات لغتپژوهان تأثیر داشته است. بنابر آنچه بیان شد ابنعامر تنها به واژه پس از فعل «فتح» توجه داشته است. اگر آن کلمه جمع باشد بهصورت مشدد قرائت میکند تا دلالت بر تکثیر داشته باشد و این موضوع درباره سایر قراء صدق نمیکند. سایر قراء سبعه در بیشتر نمونه به تخفیف و در برخی نمونهها هم مشدد خواندهاند که جدول زیر این موضوع را بهخوبی نشان میدهد:
در این جدول نشان میدهد ابنعامر دارای یک قاعده در قرائت فعل «فتح» است و در هیچ نمونهای از این قاعده تخلف نمیکند. وی بر این باور است که فعل «فتَّح» به تشدید بر تکثیر دلالت دارد، پس در تمام نمونههایی که واژه پس از آن جمع است، باید مشدد قرائت شود. اما سایر قراء هفتگانه قاعده خاصی در قرائت فعل «فَتَح» ندارند. در یک تقسیمبندی گفته میشود: قراء سبعه به غیر از ابنعامر در تمام نمونههایی که پس از فعل «فَتَح» حرف «علی» به کار رفته است یا پس از آن هیچ حرفی به کار نرفته است، بهصورت تخفیف قرائت کردهاند. اما در نمونهای که پس از فعل «فتَحَ» حرف «لام» به کار رفته است، اگر همراه با کلمه جمعی بوده است آن را مشدد خواندهاند: «إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء وَلاَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ »(اعراف:40) یا در اسم از ماده فتح نیز این قانون جاری است: «جَنَّاتِ عَدْنٍ مُّفَتَّحَةً لَّهُمُ الْأَبْوَابُ» (ص:50). تنها در آیه «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا» (فتح:1) با وجودی که پس از آن حرف «لام» آمده است، همه قراء بهصورت تخفیف خواندهاند که پس از آن واژه جمعی به کار نرفته است یا همانگونه که راغب در کتاب مفردات میگوید، در این آیه شریفه گشودن در علوم منظور است که با آیات دیگر متفاوت است. جالب است که مفسران نیز نکتهای غیر از نکات ذکرشده در منابع لغوی و قرائی درباره فعل «فَتَح» و «فَتَّح» بیان نکردهاند، تنها شیخ طوسی یکی از معانی «فَتَح» را برای اولین بار «علم» میداند که به نظر میرسد، بعدها راغب اصفهانی از این سخن شیخ الهام گرفته است و یکی از معانی فعل «فَتح» را گشایش در علوم میداند.
نتیجه در تحقیق حاضر با تکیه بر روش تحلیل قرائت قاریان قرآن کریم در آیاتی که ماده «فتح» در آن به کار رفته است، نتایج ذیل حاصل میشود: 1. قراء در اختیار قرائت خود تنها به نقل متکی نبودهاند و در برخی نمونهها اجتهاداتی داشتهاند. تحلیل قرائت ابنعامر در آیاتی که فعل «فتح» در آن به کار رفته است، نشان میدهد ابنعامر در قرائت اینگونه آیات دارای مبنایی است که به هیچوجه از آن تخلف نکرده است. وی در هر آیهای که کلمه پس از فعل «فتح» جمع باشد، فعل را بهصورت مشدد «فتَّح» میخواند تا دلالت بر تکثیر و مبالغه داشته باشد؛ بنابراین تحلیل قرائت قاری در آیات مشابه اجتهاد قراء در اختیار قرائت را تأیید و نظر اهل سنت را رد میکند. آنها معتقدند که همۀ وجوه قرائات وحی بر رسول خدا (ص) بوده است. همچنین این موضوع روایات مبنی بر وحیانیبودن اختلاف قرائات را به چالش میکشاند. 2. تصور رایج این است که با تکیه بر منابع لغوی برخی از اختلاف قرائات توجیه میشود؛ درحالیکه تحقیق حاضر نشان میدهد، منابع لغوی در این باره لازم هستند، اما کافی نیستند؛ زیرا در برخی نمونهها قراء تحت تأثیر آرا قاریان قرآن کریم اختلاف واژه را مطرح کردهاند. نکته توجهبرانگیز دیگر این است که استناد به آرا قراء در بیان معانی واژه برای اولین بار در «الصحاح» جوهری انجام شده است (حذف عبارت چون تکرار مکرر است). ذکرشدنی است که ابنعامر در قرن دوم بین قرائت فعل «فَتحَ» و «فتَّحَ» تفاوت قائل شده است؛ درحالیکه جوهری برای اولین بار در قرن چهارم این تفاوت را در کتاب خود ذکر میکند. برایناساس این فرضیه بیان میشود که تحلیل قرائت قاریان خود موضوعی بوده است که برخی از صاحبان معاجم لغوی به آن توجه داشتهاند و براساس آن تفاوت واژگان و معانی آنها بیان میشود؛ البته اثبات این فرضیه زمانی است که قرائت قاریان قرآن کریم در آیات مشابه دیگر همچون قرائت فعل «فتح» تحلیل شده است و با آرا لغتپژوهان مقایسه و ارزیابی میشود. 3. تحلیل قرائت قاریان در آیاتی که ماده «فتح» در آن به کار رفته است، نادرستی برخی از اظهارات و توجیهات قرائی صاحبان منابع احتجاج قرائات را تأیید میکند. برای نمونه مکی بن ابیطالب علت قرائت به تشدید در آیه 40 سوره اعراف را واژه «ابواب» در ادامه آیه ذکر میکند که این موضوع تنها درباره قرائت ابنعامر صدق میکند؛ اما درباره قرائت عاصم کاملاً اشتباه است؛ زیرا اگر عاصم به تفاوت «فتح» به تخفیف و تشدید معتقد بود، در آیاتی همچون «وَفُتِحَتِ السَّمَاء فَکَانَتْ أَبْوَابًا» (نبأ:19) نیز بهصورت مشدد قرائت میکرد؛ درحالیکه عاصم تنها در این آیه فعل «تُفَتَّحُ» را بهصورت مشدد خوانده است. این موضوع بر این مطلب دلالت دارد که تحلیل قرائت قاری در آیات مشابه به نتایج دقیقی میرسد که گاه نادرستی برخی اظهارات منابع احتجاج قرائات را نشان میدهد. گویا مکی بن ابیطالب در بیان علت قرائت به تشدید به قرائت عاصم، حمزه، نافع و.... در سایر آیاتی که ماده «فتح» در آنها به کار رفته است، توجهی نداشته است. 4. پژوهش حاضر بر نادرستی برخی استنادات صاحبان معاجم لغوی صحه میگذارد که در اثر توجهنکردن به اختلاف قرائت به وجود آمده است. ابنمنظور در بیان تفاوت بین معنای «فَتَح» و «فَتَّحَ» به آیه شریفه «إِنَّ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ» (اعراف:40) استناد میکند که با توجه به اختلاف قرائتی که در آیه وجود دارد، استناد او به این آیه صحیح نیست. صحیحنبودن استناد زمانی بیشتر جلوه میکند که دیده میشود، قاریانی که در این آیه شریفه فعل را از باب تفعیل و مشدد خواندهاند، خود در سایر آیات قرآن که فعل «فتح» با کلمه «أبواب» آمده است، وحدترویه نداشته و به تخفیف قرائت کردهاند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
8. ابندُرَید، محمد بن حسن (1426ق)، جمهرة اللغة، ترتیب و تصحیح: عادل عبدالرحمن بدوی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,893 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 470 |