تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,415 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,720,789 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,121,313 |
تأثیر غیرخطی شهرنشینی بر مخارج بخش عمومی: رویکرد الگوی رگرسیون انتقال ملایم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اقتصاد شهری | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 3، شماره 1، شهریور 1397، صفحه 43-58 اصل مقاله (628.16 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/ue.2018.103861.1023 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابوالقاسم گل خندان* 1؛ محمد علیزاده2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری اقتصاد بخش عمومی، گروه اقتصاد، دانشکده علوم اقتصادی و اداری، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار، گروه اقتصاد، دانشکده علوم اقتصادی و اداری، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطاﻟﻌﮥ حاضر اثرگذاری غیرخطی شهرنشینی را بر مخارج بخش عمومی (دولت)، در ایران طی سالهای 1339تا1393 بررسی کرده است. به این منظور از الگوی رگرسیون انتقال ملایم (STR)، در حکم یکی از برجستهترین الگوهای تغییر رژیمی، استفاده شده است. نتایج حاصل از برآورد الگوی STR، ضمن تأیید تأثیر غیرخطی شهرنشینی بر مخارج بخش عمومی، نشان داده که شهرنشینی در قالب ساختاری دو رژیمی، با سطح آستانهای (بهینه) حدود 28/55درصد، بر مخارج بخش عمومی در ایران اثر گذاشته است. در رژیم نخست، شهرنشینی بهعلت بروز پیامدهای خارجی مثبت و صرفهجوییهای ناشی از مقیاس در تولید کالاهای عمومی، بر مخارج بخش عمومی تأثیر منفی گذاشته است؛ اما پس از عبور از سطح آستانهای (مقدار 28/55درصد) و در رژیم دوم، بهعلت بروز پدیدﮤ ازدحام خارجی و بعضی پیامدهای خارجی منفی، تأثیرگذاری آن مثبت است. بر این اساس باید گفت فرﺿﻴﮥ اثرگذاری U شکل شهرنشینی بر مخارج بخش عمومی در ایران رد نمیشود. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شهرنشینی؛ مخارج بخش عمومی؛ الگوی رگرسیون انتقال ملایم (STR) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه
امروزه به نحو فزآیندهای پذیرفته شده است که برای تحقق توﺳﻌﮥ اقتصادی و اجتماعی، وجود بخش عمومی (دولت) کارآمد اهمیت اساسی دارد. دولتی که قادر است با تخصیص ﺑﻬﻴﻨﮥ هزینهها و درآمدها اقتصاد را به سطح کارآیی بهتری سوق دهد (کوئه[1] و همکاران، 2008: 2). در این راستا، بررسی عوامل تأثیرگذار بر مخارج بخش عمومی اهمیت خاصی دارد؛ زیرا یکی از عوامل اصلی تشکیلدهندﮤ درآمد ملی است؛ همچنین با تأثیر بر عملکرد سیاستهای مالی، تغییر در تصمیمات اقتصادی را موجب میشود و از سوی دیگر نیز به معیاری مهم برای سنجش اندازﮤ دولتها تبدیل شده است. بنابراین در شاخههای مختلف اقتصادی از آن بحث میشود (شکور،[2] 2011: 329). در ادبیات بخش عمومی نیز برای توجیه افزایش مخارج دولت، علتهای نظری بسیاری ارائه شده است؛ مثل «فرضیه واگنر»،[3] که در آن ادعا میشود کشش درآمدی تقاضا برای کالاهای بخش عمومی بیشتر از واحد است. در نظریههای دیگر، شوکهای اقتصادی علت افزایش ناگهانی اندازﮤ دولت بیان شده است؛ به طوری که اندازﮤ دولت هیچگاه به سطح پیشین خود باز نمیگردد. همچنین، «اثر قیمتهای نسبی»[4] نیز در حکم علت رشد بخش عمومی مطرح شده است. رویکردهای دیگری هم در چارچوب «تئوری انتخاب عمومی»[5] وجود دارد که بر اساس آن سطح مخارج دولت نشاندهندﮤ تقاضای مؤدیان مالیاتی رأیدهنده برای کالاها و خدمات عمومی است (مداح و همکاران، 1393: 730). از سوی دیگر، استدلال بعضی از اقتصاددانان در طرف عرﺿﮥ دولت، سیاست و بوروکراسی و...، این است که دولت ممکن است برحسب برناﻣﮥ خود عمل کند؛ به این معنی که به صورت الزامی تقاضای مؤدیان مالیاتی رأیدهنده[6] را دنبال نمیکند. فرﺿﻴﮥ متغیرهای اجتماعی نیز، در حکم یکی دیگر از فرضیههای مطرحشده در اقتصاد بخش عمومی، افزایش مخارج عمومی را به متغیرهای اجتماعی نظیر جمعیت، شهرنشینی، نرخ تکفل و... نسبت میدهد (علیزاده وگلخندان، 1395الف: 136و137). در این راستا، متغیر شهرنشینی یکی از متغیرهای اجتماعی بحثبرانگیز و مهمِ تأثیرگذار بر مخارج بخش عمومی است؛ زیرا مطالعههای تجربی انجامشده در این زمینه، به ﻧﺘﻴﺠﮥ واحد و یکسانی دست نیافتهاند. در سالهای گذشته، ایران گسترش سریع شهرها و افزایش چشمگیر جمعیت شهری را شاهد بوده است. جمعیت شهری ایران که در نخستین سرشماری انجامشده در سال 1335 حدود 31درصد از کل جمعیت بود، در آخرین سرشماری در سال 1390 به 4/71درصد افزایش یافت. پدیدﮤ افزایش شهرنشینی در کشور را باید معلول عواملی نظیر مهاجرت روستاییان به شهرها بهعلت توﺳﻌﮥ صنعتی، اسکان و تمرکز عشایر در شهرهای نوبنیاد، تبدیلشدن تعدادی از نقاط روستایی به شهر و استحال آبادیهای اطراف شهرهای بزرگ و افزایش طبیعی جمعیت نقاط شهری دانست (شکیبایی و همکاران، 1394: 2). تاکنون دربارﮤ راﺑﻄﮥ شهرنشینی و مخارج بخش عمومی مطالعههای داخلی معدودی انجام شده که در بیشتر آنها بررسی این موضوع هدف اصلی نبوده و به متغیر شهرنشینی در حکم متغیر کنترلی نگریسته شده است؛ همچنین برای بررسی این رابطه از الگوهای خطی استفاده کردهاند؛ در حالیکه ممکن است از ترکیب آثار مثبت و منفی شهرنشینی بر گسترش مخارج عمومی،که در ادامه توضیح داده شده است، رابطهای غیرخطی پدید آید. بر این اساس در مطاﻟﻌﮥ حاضر تلاش میشود با بهکارگیری الگوها و ابزارهای پیشرفتهتر در زﻣﻴﻨﮥ علم اقتصادسنجی، ایرادهای موجود در مطالعههای پیشین تاحدود بسیاری رفع شود و نتایج درخور اعتمادتری ارائه شود.
مبانی نظری. بررسی علتهای افزایش مخارج دولت یکی از موضوعهای اساسی در اقتصاد بخش عمومی است. نخستین بررسیهای انجامشده دربارﮤ علتهای گسترش بخش عمومی، به اقتصاددان معروف آلمانی آدولف واگنر[7] (1883) نسبت داده شده است که به قانون واگنر یا قانون توضیح رشد دولت معروف است (پیکاک و اسکات،[8] 2000: 2). واگنر بیان میکند با رشد درآمد سرانه، اندازﮤ نسبی بخش عمومی نیز افزایش مییابد. بیاﻧﻴﮥ واگنر برمبنای حرکتی تجربی استوار است؛ به این صورت که او ﻣﺴﺌﻠﮥ رشد بخش عمومی چند کشور اروپایی، آمریکا و ژاپن را بررسی کرده است؛ سپس عوامل تعیینکننده در تغییر نسبت هزﻳﻨﮥ عمومی به تولید ناخالص ملی را دربارﮤ آن کشورها توضیح داده است. او تصریح کرده است زمانیکه اقتصاد بهسوی صنعتیشدن پیش رود، ماهیت ارتباط بین گسترش بازارها و رفتار کارگزاران اقتصادی پیچیدهتر خواهد شد. حلوفصل این پیچیدگی در ارتباط بازارها و دیگر عناصر اقتصادی، نیاز به وضع قوانین و قراردادها و تلاش برای حفاظت از دستاوردهای جدید را بیشتر خواهد کرد. پس افزایش درآمدها در ﻧﺘﻴﺠﮥ صنعتیشدن، مستلزم دخالت بیشتر دولت و بخش عمومی در اقتصاد است. واگنر در عین حال به ظهور بخشهای خدمات بانکی دولتی، خدمات قانونی، رشد هزینههای آموزشوپرورش و خدمات بهداشتی عمومی تأکید کرده و کشش درآمدی تقاضای آنها را محاسبه کرده است. از نظر واگنر، این خدمات حساسیت درآمدی تقاضای بسیاری دارند. از این رو با افزایش درآمد حقیقی در اقتصاد، مخارج عمومی برای این خدمات به نسبت بیشتری گسترش و افزایش مییابد و این بهنوﺑﮥ خود، افزایش نسبت مخارج عمومی به تولید ناخالص ملی را باعث میشود (مولایی و گلخندان، 1392: 110). مطالعههای اقتصاد بخش عمومی دربارﮤ شناسایی عوامل تعیینکنندﮤ اندازﮤ دولت، به ایدهپردازی واگنر منتهی نشد و پس از آن نیز نظریههای متعددی ارائه شده است. پیکاک و وایزمن[9] (1961) با ارائه «نظریه چرخدندهای رشد مخارج دولت»[10] بیان کردهاند در هر نظام مبتنیبر دموکراسی که مردم دربارﮤ میزان بار مالیاتی مناسب نظر دارند، افزایش هزﻳﻨﮥ عمومی دولتها بهشدت محدود میشود؛ اما در وضع نامطلوب اجتماعی نظیر جنگ، زلزله و سیل دولتها به افزایش یکبارﮤ هزینههای خود و به دنبال آن سطح مالیاتها ناگزیر میشوند که هرچند از نرخ پذیرفتهشده تجاوز میکند، در موقعیت خاص، عموم مردم آن را میپذیرند. درنتیجه، نسبت هزینههای عمومی به تولید ناخالص ملی جهشی ناگهانی پیدا میکند. با پایان حوادث فاجعهآمیز، نرخ متناسب مالیاتی به سطح نخست خود باز نمیگردد و از این رو، هزینههای عمومی افزایشیافته نیز به سطح پیشین خود باز نخواهد گشت. از نظر بامول[11] (1967)، بهرهوری نیروی کار در بخش دولتی، در مقایسه با بخش خصوصی، ضعیفتر است؛ در حالی که نرخ افزایش دستمزد در این دو بخش یکسان است. بنابراین بهای تمامشدﮤ کالاها و خدمات دولتی در مقایسه با بخش خصوصی فزونی میگیرد؛ یعنی سهم هزینههای دولت در تولید ناخالص داخلی افزایش مییابد. ماسگریو[12] (1969) و روستو[13] (1960) گواهی دادهاند ممکن است رشد مخارج عمومی با الگوهای رشد و توﺳﻌﮥ اقتصادی جوامع مرتبط باشد. در مراحل نخست رشد و توﺳﻌﮥ اقتصادی، سرمایهگذاری بخش عمومی در حکم نسبتی از کل سرمایهگذاری در اقتصاد چشمگیر است؛ بنابراین هزینههای زیربنایی مانند راه، سیستمهای حملونقل، قوانینومقررات، بهداشت، تعلیموتربیت و سایر سرمایهگذاریها در سرماﻳﮥ انسانی برعهدﮤ بخش عمومی است. گروهی از نظریهها و مطالعههای تجربی اقتصادی نیز علتهای گسترش اندازﮤ دولت را در متغیرهای جمعیتی مانند جمعیت کل، میزان شهرنشینی، بار تکفل، تراکم جمعیت و نرخ رشد جمعیت جستوجو کردهاند. بهطور کلی، از لحاظ نظری اثر شهرنشینی بر اندازﮤ دولت مبهم است. در این راستا دو دیدگاه کلی وجود دارد: براساس دیدگاه نخست، افزایش میزان شهرنشینی با متمرکزکردن جمعیت باعث ایجاد پیامدهای خارجی مثبت و صرفهجوییهای ناشی از مقیاس در تولید کالاهای عمومی میشود و اندازﮤ دولت را کاهش میدهد (گلخندان، 1394: 49)؛ اما دیدگاه دوم معتقد است افزایش شهرنشینی پدیدﮤ ازدحام خارجی و بعضی پیامدهای خارجی منفی مانند آلودگیهای زیستمحیطی، افزایش برخوردهای اجتماعی، افزایش جرموجنایت و ایجاد زیرساختهای شهری را بههمراه میآورد. نظر به اینکه این پیامدها راهحل خصوصی و غیردولتی ندارند به مداﺧﻠﮥ بیشتر دولت و درنهایت، افزایش اندازﮤ دولت منجر میشود (گوپتا،[14] 2000: 6و7). جتر و پارمتر[15] (2012) با گسترش الگوی آلیسینا و واژیارگ[16] (1998) (A&W) در زﻣﻴﻨﮥ تأثیر جمعیت بر اندازﮤ دولت، تأثیر شهرنشینی را بر اندازﮤ دولت بررسی جبری کردند. nفرد را با درآمد یکسان y در نظر بگیرید که دربارﮤ دو کالا تصمیمگیری میکنند: مصرف انبوه کالای عمومی بدون رقیب (g) و مصرف سراﻧﮥ کالای خصوصی. تمام افراد ترجیحهای یکسانی دارند، با یک تفاوت: s فرد (با )که در شهر زندگی میکنند با فرد که در روستا زندگی میکنند، موقعیت متفاوتی دارند. در ادامه،
در راﺑﻄﮥ ذکرشده جملههای نخست و دوم بهترتیب مطلوبیت جمعیت روستایی از کالای عمومی و خصوصی را نشان میدهد؛ در حالیکه جملههای سوم و چهارم بهترتیب مطلوبیت جمعیت شهری را نشان میدهد. این تابع مطلوبیت با سادهسازی به شکل زیر نوشته میشود:
در حکم فرض آخر، محدودیت بودﺟﮥ کل را با در نظر گرفتن درآمد شخصی y، بهصورت زیر فرض میکنیم:
باتوجه به مفروضهای ذکرشده، بهراحتی ممکن است سطح ﺑﻬﻴﻨﮥ هر دو کالای عمومی و خصوصی را با بیشینهسازی مقید محاسبه کرد (جتر و پارمتر، 2012: 4). دربارﮤ کالای عمومی، سطح بهینه از راﺑﻄﮥ زیر محاسبه میشود:
باتوجه به راﺑﻄﮥ ذکرشده، بهراحتی ممکن است نرخ ﺑﻬﻴﻨﮥ مخارج دولت به GDP (اندازه دولت) را از راﺑﻄﮥ زیر محاسبه کرد:
از تحلیلهای ایستای ذکرشده، دو ﻧﺘﻴﺠﮥ اصلی به این شرح گرفته میشود: الف. تأثیر افزایش جمعیت بر اندازﮤ دولت مبهم است. این اثرگذاری به عواملی مانند نرخ واقعی شهرنشینی وابسته است؛ برای مثال، در کشوری با جمعیت به طور کامل روستایی ( )، باتوجه به درﺟﮥ جانشینی بین کالای عمومی و خصوصی، سه نتیجه به دست میآید: اگر باشد، افزایش جمعیت بر اندازﮤ دولت اثر منفی دارد؛ اگر باشد، این اثر مثبت است؛ اگر باشد اثری وجود ندارد. این نتایج تأییدکنندﮤ نتایج الگوی A&W است. با این حال برای ، نتایج بهدستآمده پیچیدهتر میشود و علاوهبر درﺟﮥ جانشینی ( )، به عوامل ترجیحها یعنی و بستگی دارد. ب. افزایش در نرخ شهرنشینی (یک افزایش در نسبت ) بدون ابهام است و به دولت بزرگتر منجر میشود؛ یعنی: . باید توجه کرد حتی برای (کشش جانشینی واحد) این اثر، مثبت باقی میماند. برخلاف توضیحهای بالا، دربارﮤ مبحث اندازﮤ جمعیت که اثر آن بر اندازه دولت به مقدار وابسته بود (جتر و پارمتر، 2012: 5). به طور خلاصه، الگوی نظری که جتر و پارمتر (2012) ارائه کردند بین نرخ شهرنشینی و اندازﮤ دولت رابطهای مثبت پیشبینی میکند؛ اما راﺑﻄﮥ بین اندازﮤ کلی جمعیت و اندازﮤ دولت به عواملی وابسته است که مشاهدﮤ آنها بسیار سخت است؛ مانند درﺟﮥ جانشینی یا ترجیحهای بین کالای عمومی و خصوصی که ممکن است خاص یک کشور باشد. با این حال، برخلاف نتایج الگوی نظری این پژوهش که فرضهای سادهای دارد، بسیاری از مطالعههای تجربی، اثر شهرنشینی را بر اندازﮤ دولت منفی به دست آوردهاند. بنابراین بررسی نوع اثرگذاری شهرنشینی بر اندازﮤ دولت، در هر نمونهای به آزمون و بررسی تجربی احتیاج دارد؛ همچنین ممکن است از ترکیب آثار مثبت و منفی شهرنشینی بر اندازﮤ دولت، نوعی راﺑﻄﮥ غیرخطی بین این متغیرها به وجود آید که باید در مطالعههای تجربی مدنظر قرار گیرد.
مطالعههای تجربی. پترو[17] (2015) در مطالعهای و با استفاده از رویکرد متوسطگیری الگوی بیزی، تعیینکنندههای قوی مخارج دولت را در 89 کشور جهان طی سالهای 1971تا2010م (دادهها بهصورت میانگین 5 ساله) بررسی کرده است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد در بین متغیرهای جمعیتی، جمعیت کل کاهشدهندﮤ اندازﮤ دولت کل و مرکزی است؛ اما جمعیت بیش از 65 سال و شهرنشینی بر اندازﮤ دولت کل و مرکزی اثر مثبت دارند. جتر و پارمتر (2013) در مطالعهای بهدنبال یافتن پاسخی به این پرسش بودند: آیا شهرنشینی بهمعنای دولت بزرگتر است؟ یافتههای این پژوهش با استفاده از دادههای ترکیبی 175 کشور دنیا طی دورﮤ زمانی 1960تا2010 و بهکارگیری روش حداقل مربعات معمولی (OLS) نشان میدهد شهرنشینی بر مخارج دولت اثر مثبت و قوی داشته است؛ به گونهای که 1درصد افزایش در نرخ شهرنشینی، به طور متوسط مخارج عمومی را 2درصد افزایش میدهد. بناروچ و پاندی[18] (2008) با استفاده از دادههای ترکیبی 96 کشور مختلف دنیا طی دورﮤ زمانی 1970تا2000 نشان دادهاند لگاریتم شهرنشینی بر مخارج مصرفی دولت اثر منفی، اما بیمعنا، داشته است. آلیسینا و واژیارگ (1998) با بهرهگیری از روش حداقل مربعات معمولی[19] (OLS) و دادههای ترکیبی کشورهای مختلف دنیا طی دورﮤ زمانی 1985تا1989 نشان دادهاند بین متغیرهای جمعیتی، هر سه متغیر لگاریتم جمعیت کل و نرخ شهرنشینی و تراکم جمعیت بر نرخ مخارج مصرفی به تولید ناخالص داخلی (شاخص اندازه دولت) اثر منفی و معنادار داشتهاند. گلخندان (1395) در قالب الگویی خطی و با استفاده از الگوی تصحیح خطای برداری[20] (VECM) نشان داده است افزایش شهرنشینی باعث گسترش اندازﮤ دولت در ایران طی دورﮤ زمانی 1358تا1393 شده است. علیزاده و گلخندان (1395ب) با استفاده از رویکرد متوسطگیری بیزی برآوردهای کلاسیکی[21] (BACE)، طی دورﮤ زمانی 1358تا1391، نشان دادهاند متغیر شهرنشینی برخلاف متغیرهای اجتماعی جمعیت و بار تکفل، بر اندازﮤ دولت در ایران اثر قوی نداشته است. گلخندان (1394) در مطاﻟﻌﮥ کشورهای گروه دیهشت طی دورﮤ زمانی 1995تا2011 و با استفاده از تحلیلهای همانباشتگی پانلی با ﻣﺴﺌﻠﮥ وابستگی مقطعی و روش بهروزرسانی مکرر و به طور کامل تعدیلشده[22] (Cup-FM)، به این نتیجه رسیده است که اندازﮤ دولت از میزان شهرنشینی تأثیرپذیری منفی و معنادار دارد. علیزاده و گلخندان (1393) با مطاﻟﻌﮥ 15 کشور درحالتوسعه و با استفاده از روش گشتاورهای تعمیمیافته[23] (GMM)، به این نتیجه رسیدهاند که تأثیرپذیری اندازﮤ دولت از میزان شهرنشینی منفی است. نوبهار (1391) در بررسی عوامل مؤثر بر اندازﮤ واقعی دولت در اقتصاد ایران طی دورﮤ زمانی 1353تا1388 و با استفاده از رویکرد خودرگرسیون با وقفههای توزیعی[24] (ARDL)، به این نتیجه رسیده است در بلندمدت، افزایش میزان شهرنشینی موجب افزایش رشد اندازﮤ دولت در کشور شده است. با بررسی مطالعههای تجربی به این نتیجه میرسیم که تاکنون در زﻣﻴﻨﮥ راﺑﻄﮥ شهرنشینی و مخارج بخش عمومی، مطالعههای داخلی و حتی خارجی معدودی انجام شده است که در بیشتر آنها بررسی این موضوع هدف اصلی نبوده است و به متغیر شهرنشینی در حکم متغیری کنترل نگریسته شده است؛ همچنین بهمنظور بررسی این رابطه، از الگوهای خطی استفاده کردهاند. در حالی که ممکن است از ترکیب آثار مثبت و منفی شهرنشینی بر گسترش مخارج عمومی، که در قسمت پیشین توضیح داده شد، رابطهای غیرخطی پدید آید. بر این اساس در مطاﻟﻌﮥ حاضر، تلاش میشود با بهکارگیری الگوی رگرسیون انتقال ملایم[25] (STR)، ایرادهای موجود در مطالعههای پیشین تاحدود چشمگیری رفع شود و نتایج درخور اعتمادتری ارائه شود. الگوی STR استفادهشده در این مطالعه، درجایگاه برجستهترین الگوی تغییر رژیمی،[26] شکل تابعی خاص و محدودکننده را بر راﺑﻄﮥ بین متغیرهای الگو تحمیل نمیکند؛ بلکه راﺑﻄﮥ غیرخطی محتمل بین متغیرها را با استفاده از تابع انتقال[27] و مبنای مشاهدههای متغیر آستانهای به شیوهای پیوسته الگوسازی میکند (جعفری صمیمی و همکاران، 1393: 22).
روش پژوهش. در این مطالعه، باتوجه به در دسترس بودن دادهها، از آمار سالیاﻧﮥ دورﮤ 1339تا1393 استفاده شده است. متغیرهای استفادهشده نیز شاخص اندازﮤ بخش عمومی (دولت)، نسبت مخارج کل دولت به تولید ناخالص داخلی (G.Size) برحسب درصد و میزان شهرنشینی،[28] نسبت جمعیت شهرنشین به کل جمعیت برحسب درصد، است. منبع دادههای آماری این متغیرها وبسایت بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و وبسایت شاخصهای توﺳﻌﮥ جهانی[29] (WDI) متعلق به بانک جهانی است.
شکل 1- روند میزان شهرنشینی و اندازﮤ دولت در ایران (1339تا1393) منبع: بانک مرکزی ج.ا.ا و WDI
شکل 1 روند میزان شهرنشینی و اندازﮤ دولت را در ایران طی دورة زمانی بررسیشده نشان میدهد. بررسی این شکل نشان میدهد در دورﮤ زمانی 1339تا1393، روند شهرنشینی در ایران با نرخ تاحدودی ثابت، بهصورت صعودی بوده است. گفتنی است میزان شهرنشینی طی دورﮤ مطالعهشده با نرخ رشد متوسط 44/1درصدی از رقمی معادل 74/33درصد در سال 1339 به رقمی معادل 86/72درصد در سال 1393 رسیده است. این امر نشاندهندﮤ رشد چشمگیر شهرنشینی در ایران طی دهههای گذشته است. همچنین، براساس شکل 1 نتیجه میگیریم اندازﮤ دولت در اقتصاد ایران، برخلاف متغیر میزان شهرنشینی، طی دورﮤ بررسیشده نوسانهای چشمگیری داشته است. به طور کلی باید گفت اندازﮤ دولت پس از روند افزایشی آن از ابتدای دورﮤ بررسیشده تا سال 1357، که در این سال متغیر اندازﮤ دولت با رقمی حدود 50درصد بیشترین مقدار خود را طی دوره بررسیشده داشته، روندی کاهشی (نزولی) داشته و گاه در برخی سالها روند ثابتی داشته است. در این مطالعه، بهمنظور بررسی تأثیر غیرخطی شهرنشینی بر اندازﮤ بخش عمومی در ایران، از الگوی رگرسیون انتقال ملایم (STR) استفاده شده است. گفتنی است سه ویژگی اساسی الگوهای STR در مقایسه با الگوهای متعارف، باعث میشود موضوع پژوهش با دقت بیشتری بررسی شود. این سه ویژگی عبارتاند از: الف. نحوﮤ اثرگذاری شهرنشینی بر رشد مخارج بخش عمومی به وضعیت سیستم بستگی دارد و راﺑﻄﮥ بین آنها ممکن است ثابت نباشد و به رژیم و وضعیتی بستگی داشته باشد که اقتصاد در آن قرار دارد؛ ب. در الگوی STR تغییر در رژیمها یا شکستهای ساختاری بهصورت درونزا با کمک الگو مشخص میشود؛ بنابراین به واردکردن متغیر موهومی یا بررسی جداگاﻧﮥ شکست ساختاری نیازی نیست. ج. الگوی STR علاوه بر اینکه قابلیت مشخصکردن تعداد دفعهها و زمان تغییر رژیم را دارد، سرعت انتقال از رژیمی به رژیم دیگر را نیز نشان میدهد (جعفری صمیمی و همکاران، 1393: 118). در الگوی STR، به طور الزامی تمام فرآیندها تغییرات شدید حول ﻧﻘﻄﮥ آستانه ندارند و تغییرات در عوامل ممکن است بهآرامی نیز صورت گیرد. در این الگوها، انتقالهای بین رژیمهای مختلف را تابع لاجستیک[30] یا تابع نمایی[31] تبیین میکند. بر این اساس و به پیروی از تراسورتا[32] (2004)، الگوی STR زیر برای بررسی اثرگذاری غیرخطی میزان شهرنشینی بر اندازﮤ بخش عمومی در ایران لحاظ شده است:
که در آن G.Size اندازﮤ بخش عمومی، برداری از متغیرهای Urbanization (شهرنشینی) و مقادیر وقفهدار آن به انضمام مقادیر وقفهدار G.Size است. بردار ضرایب قسمت خطی و بردار ضرایب قسمت غیرخطی است. جزء اخلال است که فرضشدﮤ شرط را تأمین میکند. همچنین تابع G که تابعی لجستیک، پیوسته و کراندار بین صفر و یک است به فرم زیر است که انتقال ملایم بین رژیمها را نشان میدهد:
در این تابع، s نشاندهندﮤ متغیر انتقال، عامل سرعت انتقال و c نشاندهندﮤ حد آستانه یا محل وقوع تغییر رژیم است. عامل K نیز تعداد دفعههای تغییر رژیم را نشان میدهد. بهمنظور بررسی ویژگیهای الگوی LSTR، مطابق روش وندیک[33] (1999)، فرض میکنیم متغیر وابسته y تنها تابعی از مقادیر وقفهدار خود باشد. در این صورت با فرض یک تابع انتقال دو رژیمی داریم:
Where:
این الگو، الگوی LSTR دو رژیمی نامیده میشود که عامل مکان، یعنی c، نقطهای مابین دو رژیم حدی و را نشان میدهد که است. نشاندهندﮤ سرعت انتقال بین رژیمهاست و مقادیر بیشتر بیانکنندﮤ تغییر سریعتر رژیم است. با ،انتقال بین دو رژیم بهآرامی صورت میگیرد و با افزایش مقادیر آن به 5/2، 5 و 25 سرعت انتقال از یک رژیم به رژیم دیگر سریعتر میشود.هنگامیکه و ، آنگاه است و زمانیکه است، خواهد بود؛ بنابراین رابطه 7 به الگوی آستانهای[34] (TR) تبدیل میشود. هنگامیکه ، راﺑﻄﮥ 7 به الگوی رگرسیون خطی تبدیل میشود. بهطور کلی برآورد الگوی STR سه گام اساسی دارد: گام نخست تشخیص الگوست. شروع این گام با تنظیم الگوی خطی AR است که در حکم ﻧﻘﻄﮥ شروع، برای تحلیل استفاده میشود. اداﻣﮥ این گام شامل آزمون وجود راﺑﻄﮥ غیرخطی بین متغیرها، انتخاب و تصمیمگیری دربارﮤ تعداد دفعههای تغییر رژیم است. در این مرحله بهمنظور بررسی وجود راﺑﻄﮥ غیرخطی از نوع LSTR و تشخیص متغیر انتقال و تعیین تعداد رژیمها، رگرسیون تقریبی زیر براساس بسط تیلور تابع انتقال رابطه 8 بهکار برده میشود:
که در آن است. اگر قسمتی از نباشد، خواهیم داشت:
فرﺿﻴﮥ صفر خطیبودن الگو بهصورت:
آماره آزمونهای مربوط به فرضیههای صفر فوق بهترتیب با ، و نشان داده میشود. در صورت رد فرضیه ، الگوی LSTR2 (الگوی LSTR با دو بار تغییر رژیم) یا ESTR (الگوی انتقال رژیمنمایی) تأیید میشود که با آزمودن فرﺿﻴﮥ صفر میتوان یکی از این دو را انتخاب کرد. در صورت رد فرضیههای و الگوی LSTR1 (الگوی LSTR با یک بار تغییر رژیم) انتخاب میشود. گام دوم در تخمین الگوی STR، شامل یافتن مقادیر مناسب نخستین برای تخمین غیرخطی و تخمین الگو با استفاده از الگوریتم نیوتنرافسون[35] و روش حداکثر درستنمایی است.مرﺣﻠﮥ آخر برآورد الگوی STR، ارزیابی الگوست. این مرحله به طور معمول شامل تحلیلهای گرافیکی همراه با آزمونهای مختلفی نظیر نداشتن خطاهای خودهمبستگی، ثابتبودن عوامل بین رژیمهای مختلف و نداشتن راﺑﻄﮥ غیرخطی باقیمانده در پسماندهاست (جعفریصمیمی و همکاران، 1392:122و123). شایان ذکر است بهمنظور برآورد الگو و تجزیهوتحلیلهای آماری نیز از نرمافزارهای JMALTI و EVIEWS استفاده شده است.
یافتههای پژوهش. پیش از برآورد الگو به روش STR، باید درﺟﮥ مانایی متغیرها تعیین و وجود همانباشتگی[36] (راﺑﻄﮥ بلندمدت) بین آنها اثبات شود. در این مطالعه بهمنظور تعیین درﺟﮥ مانایی متغیرها از آزمونهای دیکیفولر تعمیمیافته[37] (ADF)، فیلیسپرون[38] (PP) و الیوت، روتنبرگ و استوک[39] (ERS) استفاده شده است استفاده شده است. در این آزمونها فرﺿﻴﮥ صفر نشاندهندﮤ نامانایی متغیر (وجود رﻳﺸﮥ واحد) و فرﺿﻴﮥ مقابل نشاندهندﮤ مانایی متغیر (نداشتن رﻳﺸﮥ واحد) است. نتایج این آزمونها در جدول 1 آمده است. براساس این نتایج، سطوح احتمال محاسبهشده در آزمونهای ADF و PP و مقدار آماره t در آزمون ERS، هر دو متغیر اندازﮤ بخش عمومی و شهرنشینی در سطح 5درصد نامانا بودهاند؛ اما پس از یک بار تفاضلگیری، بهصورت مانا درآمدهاند. بنابراین متغیرها درﺟﮥ مانایی از مرﺗﺒﮥ یک، یعنی I(1)، دارند. باتوجه به نامانایی متغیرها، برای بررسی وجود یا نبود راﺑﻄﮥ بلندمدت بین آنها، از روش همانباشتگی یوهانسن[40] استفاده شده است. این روش با استفاده از دو آماره، یعنی آزمون حداکثر مقادیر ویژه[41] و آزمون اثر،[42] وجود راﺑﻄﮥ بلندمدت و تعداد روابط بلندمدت را باتوجه به طول وقفه بهینه مشخص میکند. نتایج حاصل از این دو آزمون، برای تعیین تعداد روابط بلندمدت (r)، در جدول 2 ارائه شده است. بر این اساس، وجود راﺑﻄﮥ بلندمدت بین متغیرهای اندازﮤ بخش عمومی و شهرنشینی پذیرفته میشود؛ زیرا سطوح احتمال بهدستآمده در هر دو آزمونِ حداکثر مقادیر ویژه و آزمون اثر نشان میدهد بین متغیرهای مذکور یک بردار همانباشتگی وجود دارد. پس از اثبات وجود راﺑﻄﮥ بلندمدت بین متغیرها، الگو را به روش STR تخمین میزنیم. نخستین گام در برآورد هر الگوی STR، تعیین وقفههای متغیرهای استفادهشده در الگوست. این کار با استفاده از معیارهای آکائیک، شوارتز و حنانکوئین انجام میشود. باتوجه به تعداد مشاهدههای کم، معیار شوارتز که از اصل «صرفهجویی»پیروی میکند و برای این تعداد داده مناسب است، در حکم ملاک تعیین وقفه بهینه در نظر گرفته شده است که بر اساس این معیار، وقفه بهینه برای متغیرهای اندازﮤ بخش عمومی و میزان شهرنشینی بهترتیب اعداد 1 و 2 تعیین میشود. در گام بعدی، وجود راﺑﻄﮥ غیرخطی بین متغیرها آزموده میشود و در صورت تأیید وجود راﺑﻄﮥ غیرخطی، باید از بین متغیرهای استفادهشده در الگو، متغیر انتقال مناسب و تعداد رژیمهای الگوی غیرخطی براساس آمارههای آزمون F، F2، F3 و F4 تعیین شود. نتایج برآورد این مرحله از پژوهش در قالب جدولهای 3 و 4 ارائه شده است. باتوجه به ارزش احتمال آماره آزمون F گزارششده در جدول 3، فرﺿﻴﮥ صفر این آزمون مبنیبر خطیبودن الگو برای تمام متغیرها، به جز وقفه نخست تولید ناخالص داخلی سرانه و وقفه سوم شهرنشینی، رد میشود و فرض وجود راﺑﻄﮥ غیرخطی برای این متغیرها پذیرفته میشود. گام بعدی انتخاب متغیر انتقال مناسب از بین متغیرهای انتقال ممکنه برای الگوی غیرخطی است. برای انتخاب متغیر انتقال میتوان هر متغیر بالقوهای را لحاظ کرد؛ اما اولویت با متغیر انتقالی است که فرﺿﻴﮥ صفر آزمون F آن به طور قویتری رد شده باشد. بر این اساس مناسبترین متغیر انتقال، باتوجه به جدول 3، وقفه نخست متغیر شهرنشینی (Urbanization)(t-1) تعیین میشود.
جدول 1- نتایج آزمونهای ریشه واحد
* وقفه انتخابی برای آماره آزمونهاتوسط معیار شوارتز انتخاب شده است و علامت Δ، به تفاضل اشاره دارد. * مقادیر بحرانی آزمون ERS در سطوح 1، 5 و 10درصد بهترتیب عبارتاند از: 77/3- و 19/3- و 89/2-. منبع: محاسبات پژوهش جدول 2- نتایج آزمون همانباشتگی یوهانسن
منبع: محاسبات پژوهش جدول 3- نوع الگو و انتخاب متغیر انتقال
منبع: محاسبات پژوهش
انتخاب الگوی مناسب برای متغیر انتقال وقفه نخست شهرنشینی، باتوجه به آمارههای F2، F3 و F4، گام بعدی در تخمین الگوست. باتوجه نتایج گزارششده در جدول 4 و توضیحهای ارائهشده در روش پژوهش، الگوی پیشنهادی مناسب برای متغیر انتقال (Urbanization)
جدول 4- نوع الگوی متغیر انتقال
منبع: محاسبات پژوهش
مرﺣﻠﮥ دوم در الگوسازی هر الگوی STR، مرﺣﻠﮥ تخمین است. باتوجه به ماهیت غیرخطی این الگوها، این مرحله با یافتن مقادیر مناسب نخستین برای تخمین الگو شروع میشود. با استفاده از این مقادیر نخستین، الگوی نیوتنرافسون و حداکثرسازی تابع ML، عوامل برآورد میشوند که نتایج در قالب جدول 5 گزارش شدهاند. براساس سطوح احتمال ضرایب تخمینی ارائهشده در این جدول، تمام ضرایب تخمینی در سطح اطمینان 95درصد معنادار و پذیرفتنی است.
جدول 5- نتایج تخمین الگو
* اعداد داخل پرانتزنشاندهنده سطوح احتمالاند. منبع: محاسبات پژوهش
مقادیر نهایی تخمینزدهشده برای عوامل یکنواختی ، 64/1 و برای مقدار آستانهای میزان شهرنشینی، یعنی c، 28/55درصد است؛ بنابراین تابع انتقال بهصورت زیر خواهد بود: G(1.64, 55.28, (Urbanization)t-1) (1 exp{ 1.64((Urbanization)t-1 55.28)})-1 باتوجه به نکتههای اشارهشده در بخش روششناسی پژوهش، در رژیم نخست G 0 و در رژیم دوم G 1 است؛ بنابراین برای رژیم نخست داریم: (G.Size)t 1.28 0.81(G.Size)t-1 0.08(Urbanization))t 0.04(Urbanization))t-1 0.01(Urbanization))t-2 و برای رژیم دوم، که حاصل جمع ضرایب تخمینی بخش خطی و غیرخطی است، خواهیم داشت: (G.Size)t 1.73 0.73(G.Size)t-1 0.14(Urbanization))t 0.05(Urbanization))t-1 0.07(Urbanization))t-2 براساس معادلههای رگرسیون برآوردشده و باتوجه به اینکه مجموع ضرایب متغیر شهرنشینی در رژیم نخست و دوم بهترتیب با 11/0- و 16/0 برابر است، چنین استنباط میشود که با افزایش یکدرصدی در میزان شهرنشینی در ایران تا سطح آستاﻧﮥ 28/55درصد، طی دورﮤ بررسیشده، نخست اندازﮤ بخش عمومی (دولت) بهعلت ظهور آثار مثبت شهرنشینی، یعنی پیامدهای خارجی مثبت و صرفهجوییهای ناشی از مقیاس در تولید کالاهای عمومی با متمرکزکردن جمعیت، حدود 11/0درصد کاهش یافته است. اما در رژیم دوم هنگامیکه مقدار متغیر میزان شهرنشینی بیش از مقدار آستانهای یعنی 28/55درصد بوده است، با افزایش یکدرصدی در میزان شهرنشینی در ایران طی دورﮤ بررسیشده، اندازﮤ بخش عمومی (دولت) بهعلت ظهور آثار منفی شهرنشینی همچون پدیدﮤ ازدحام خارجی و بعضی پیامدهای خارجی منفی مانند آلودگیهای زیستمحیطی، افزایش برخوردهای اجتماعی، افزایش جرموجنایت و ایجاد زیرساختهای شهری، حدود 16/0درصد افزایش داشته است. بنابراین باید گفت فرضیه اثرگذاری U شکل شهرنشینی بر اندازﮤ بخش عمومی در ایران تأیید میشود. باتوجه به اینکه طی حدود دو دﻫﮥ گذشته میزان شهرنشینی در ایران از سطح آستانهای آن، یعنی مقدار 28/55درصد، فراتر رفته است میتوان گفت اقتصاد ایران در رژیم دوم واقع شده است و روند کنونی شهرنشینی در آن، گسترش مخارج بخش عمومی را موجب میشود. مرﺣﻠﮥ سوم و بهعبارتی مرﺣﻠﮥ پس از تخمین الگو، مرﺣﻠﮥ ارزیابی الگوست. این قسمت را با تحلیل گرافیکی آغاز میکنیم. باتوجه به تابع لاجستیک مربوط به تغییر رژیم در شکل 2، میتوان لحظه تغییر رژیم را برای الگوی برآوردشده ملاحظه کرد. همانطور که این شکل نشان میدهد و براساس توضیحهای ارائهشده در قسمت روش پژوهش، باید گفت زمانیکه میزان شهرنشینی به سطح آستانه 28/55درصد میرسد، محل وقوع تغییر رژیم:G 0.5 از رژیم نخست که حالت حدی آن G 0 است به رژیم دوم که حالت حدی آن G 1 است، بهآرامی منتقل میشویم.
شکل 2- نمودار تابع لاجستیک مربوط به تغییر رژیم منبع: یافتههای پژوهش در مرﺣﻠﮥ ارزیابی، علاوهبر تحلیل گرافیکی، خطاهای احتمالی در مرﺣﻠﮥ تخمین نیز بررسی میشود. نخستین آزمون بررسیشده، آزمون وجودنداشتن خطای خودهمبستگی است. ارزش احتمال آزمون F برای وقفههای یک تا هشت این آزمون در جدول 6 آمده است که بر اساس آن، فرﺿﻴﮥ صفر این آزمون مبنیبر وجودنداشتن خودهمبستگی در سطح اطمینان مناسبی برای تمامی وقفهها رد نمیشود.
جدول 6. ارزش احتمال آزمون F برای وقفههای مختلف
منبع: محاسبات پژوهش
دومین آزمون بررسیشده، آزمون باقینماندن راﺑﻄﮥ غیرخطی در پسماندهای الگوست. باتوجه به ارزش احتمال آزمون F برآوردشده (72/0)، فرﺿﻴﮥ صفر این آزمون مبنیبر وجودنداشتن راﺑﻄﮥ غیرخطی اضافی، در سطح اطمینان مناسبی رد نمیشود. بنابراین الگو به طور کلی موفق شده است راﺑﻄﮥ غیرخطی بین متغیرها را تصریح کند. آزمون بررسیشدﮤ دیگر به ثابتبودن عوامل در رژیمهای مختلف مربوط است. ارزش احتمال آماره F این آزمون 005/0 برآورد شده است که بر اساس آن، فرضیه صفر این آزمون مبنیبر یکسانبودن ضرایب در قسمت خطی و غیرخطی در سطح احتمال 99درصد رد میشود. از آزمونهای دیگر که خطاهای احتمالی در مرﺣﻠﮥ تخمین الگوی STR را بررسی میکنند باید به آزمونهای ARCH-LM و Jarque-Bera اشاره کرد که بهترتیب برای بررسی خطاهای وجود ناهمسانی واریانسها و نرمالنبودن باقیماندهها به کار برده میشوند. نتایج این آزمونها در جدول 7 ارائه شده است. براساس ارزش احتمال آمارههای F و ، فرﺿﻴﮥ صفر آزمون ARCH-LM مبنیبر وجودنداشتن ناهمسانی واریانس مشروط به خودرگرسیونی (ARCH)، در سطح اطمینان مناسبی رد نمیشود؛ همچنین براساس ارزش احتمال آماره آزمون Jarque-Bera، فرﺿﻴﮥ صفر مبنیبر نرمالبودن پسماندها در سطح اطمینان مناسبی رد نمیشود. جدول 7- ارزش احتمال آزمونهای ARCH-LM و Jarque-Bera
منبع: محاسبات پژوهش بهطور خلاصه، مطابق آزمونهای ارزیابی الگو، الگوی غیرخطی تخمینزدهشده از نظر کیفی پذیرفتنی ارزیابی و تحلیل میشود. نتیجهگیری مطاﻟﻌﮥ حاضر در راستای بررسی راﺑﻄﮥ غیرخطی و تناقض در نتایج مطالعههای پیشینِ صورتگرفته دربارﮤ راﺑﻄﮥ بین گسترش شهرنشینی و اندازﮤ بخش عمومی، از کاراترین رویکردهای اقتصادسنجی غیرخطی به نام الگوی STR استفاده کرد؛ سپس نحوﮤ تأثیرگذاری شهرنشینی بر گسترش مخارج بخش عمومی را در ایرانطی دورﮤ زمانی 1339تا1393 برآورد کرد. نتایج بهدستآمده بر وجود راﺑﻄﮥ غیرخطی بین متغیرهای مطالعهشده دلالت میکند و آزمونهای اقتصادسنجی لازم، برای توضیح رفتار غیرخطی بین متغیرها، لحاظ وقفه نخست متغیر شهرنشینی را در حکم تابع انتقال و حد آستانهای را که بیانکننده الگوی دو رژیمی است پیشنهاد کرده است. در الگوی STR نهایی، عامل شیب 64درصد برآورد شده است. مکان وقوع تغییر رژیم یا حد آستانهای شهرنشینی (سطح یهینه) نیز 28/55درصد برآورد شده است. نتایج مربوط به برآورد ضرایب متغیرهای لحاظشده در الگو نیز نشان میدهند شهرنشینی در رژیم نخست بر اندازﮤ بخش عمومی تأثیر منفی داشته که با عبور از حد آستانهای و واردشدن به رژیم دوم، این اثرگذاری مثبت شده است. این نتیجه بیانکنندﮤ تأثیر نامتقارن شهرنشینی بر اندازﮤ بخش عمومی و تأیید فرﺿﻴﮥ منحنی U شکل، بین شهرنشینی و اندازﮤ بخش عمومی در ایران است. باتوجه به نتایج این پژوهش مبنیبر فراتررفتن سطح شهرنشینی از حد بهینه آن و قرارگرفتن اقتصاد ایران در رژیم دوم، باید گفت روند فعلی شهرنشینی در ایران، افزایش مخارج بخش عمومی را باعث خواهد شد. شهرنشینی در کشور ما چند ویژگی عمده دارد؛ مانند شتابانبودن، دارای توزیع بسیار نامتوازن و تمرکزگرایانه، برونزابودن و در چند دهه اخیر در ارتباط مستقیم با فروپاشی اقتصاد کشاورزی و روستایی بوده است. این عوامل سبب بروز پدیدﮤ ازدحام خارجی و بعضی پیامدهای خارجی منفی مانند آلودگیهای زیستمحیطی، افزایش برخوردهای اجتماعی، افزایش جرموجنایت، ایجاد زیرساختهای شهری، بیکاری پنهان، ترافیک و... شده است. نظر به اینکه این پیامدها راهحل خصوصی و غیردولتی ندارند، به مداخله بیشتر دولت و درنهایت، افزایش اندازﮤ بخش عمومی منجر شدهاند. بنابراین بهمنظور دستیابی به بخش عمومی کوچکتر، باتوجه به این موضوع که اندازﮤ دولت در ایران از حد بهینه آن فراتر رفته است، باید سیاستگذاریهای لازم برای کنترل و کاهش شهرنشینی در کشور صورت پذیرد. بر این اساس پیشنهاد میشود با شناسایی عوامل مهاجرت جمعیت به شهرها و بهخصوص کلانشهرها و تلاش برای بهبود آنها، از مهاجرت افراد به شهرها جلوگیری شود تا با توزیع متعادلتر جمعیت در مناطق مختلف جغرافیایی کشور و استفاده کاراتر از منابع و امکانات بالقوﮤ هر منطقه، مخارج بخش عمومی کشور کاهش یابد. [1]. Kueh [2]. Shakoor [3]. Wagner’s law [4]. Relative Price Effect [5]. Public Choice Theory [6]. Voter-Taxpayers [7]. Adolph Wagner [8]. Peacock & Scott [9]. Peacock and Wiseman [10]. The Retched Theory of Government Growth [11]. Baumol [12]. Musgrave [13]. Rostow [14]. Gupta [15]. Jetter & Parmetter [16]. Alesina & Wacziarg [17]. Petro [18]. Benarroch & Pandey [19]. Ordinary Least Square [20]. Vector Error Correction Model [21]. Bayesian Averaging of Classical Estimates Approach [22]. Continuously-Updated and Fully-Modified [23]. Generalized Method of Moment [24]. Auto regression Distributed Lag [25]. Smooth Transition Regression [26]. Regime-Switching [27]. Transition Function [28]. Degree of Urbanization [29]. World Development Indicators [30]. Logistic Function [31]. Exponential Function [32]. Terasvirta [33]. Van Dijk [34]. Threshold Regression [35]. Newton-Raphson [36]. Co-Integration [38]. Philips and Peron [39]. Elliot, Rothenberg & Stock [40]. Johanson [41]. Maximal Eigenvalue Test [42]. Trace Test | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جعفری صمیمی، احمد، منتظری شورکچالی، جلال و موسی تاتار(1392)، "امید به زندگی و رشد اقتصادی در ایران، مدل رگرسیون انتقال ملایم،" فصلنامه رشد و توسعه اقتصادی، ش13، ص 117تا128. شکیبایی، علیرضا، احمدینژاد، محمدرضا، کمالالدینی، زهرا و طالقانی، فاطمه (1394). "تأثیر شهرنشینی و سرریزهای آن بر توزیع درآمد استانهای ایران با رهیافت اقتصادسنجی فضایی،" فصلنامه نظریههای کاربردی اقتصاد، ش3، ص1تا26. علیزاده، محمد و گلخندان، ابوالقاسم (1393). "آزمون فرضیه لویاتان برای کشورهای منتخب درحالتوسعه،" دو فصلنامه اقتصاد و توسعه منطقهای، س21، ش8، ص50تا80. ---------------------------- (1395الف). "تعیینکنندههای قوی اندازه بخش عمومی تحت نااطمینانی: مطالعه کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی (رویکرد میانگینگیری مدل بیزی)،" فصلنامه اقتصاد مقداری، س5، ش19، ص127تا162. ----------------------------- (1395ب). "تعیینکنندههای قوی اندازه بخش عمومی در ایران: رویکرد متوسطگیری بیزی برآوردهای کلاسیکی (BACE)،" فصلنامه مطالعات کاربردی اقتصاد ایران، س13، ش4، 1تا28. گلخندان، ابوالقاسم (1394). "جهانیشدن و اندازه دولت: آزمون فرضیه رودریک،" فصلنامه سیاستهای راهبردی و کلان، س3، ش10، ص39تا62. -------------- (1395). "جهانیشدن و اندازه دولت در ایران: با معرفی شاخص جدید جهانیشدن KOF،" مجله اقتصادی، ش11و12، ص5تا38. مداح، مجید، جیحونتبار، فوزیه و رضاپور، زهره (1393). "توهّم مالی و تقاضا برای مخارج دولت در اقتصاد ایران،" مجله تحقیقات اقتصادی، ش4، ص729تا750. مولایی، محمد و گلخندان، ابوالقاسم (1392)."رابطه بین اندازه دولت و رشد اقتصادی در ایران: رویکرد آزمون باند و علیت تودا و یاماموتو،" فصلنامه راهبرد اقتصادی، س2، ش7، ص107تا130. نوبهار، حمیدرضا (1391). بررسی عوامل مؤثر بر اندازه واقعی دولت و تأثیر آن بر رشد اقتصادی مطالعه موردی اقتصاد ایران، رساله کارشناسیارشد، دانشگاه تبریز، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی. Alesina A. and Wacziarg, R. (1998). "Openness, Country Size and Government", Journal of Public Economics, 69(3), 305-321. Baumol, W. (1967). "Macroeconomics of Unbalanced Growth: The Anatomy of Urban Crisis", American Economic Review, 57, 415-426. Benarroch, M. and Pandey, M. (2008). "Trade openness and government size", Economics Letters, 101, 157-159. Gupta, K. (2000). "An Inquiry in to Determinants of Size in Developing Countries and Related Issues of Socioeconomic Development", State University New York at Stony Brook. Jetter, M. and Parmeter, C. F. (2012). "Country Size and Government Size: A Reassessment", Working Paper, 1-33. Jetter, M. and Parmeter, C. F. (2013). "Does Urbanization Mean Bigger Governments?" http://repository.eafit.edu.co/bitstream/10784/744/1/2013_11_Michael_Jetter.pdf, 1-22. Kueh, J. S. H., Chin-Hong, P. and Chiew-Meu, W. (2008). "Bounds Estimation for Trade Openness and Government Expenditure Nexus of ASEAN-4 Countries", MPRA Paper 12351. University Library of Munich, Germany, 1-7. Musgrave, R. A. (1969). Fiscal System, New Haven and London: Yale University Press. Peacock, A. T. and Scott, A. (2000). "The Curious Attraction of Wagner’s Low", Public Choice, 102(2), 1-17. Peacock, A. T. and Wiseman, J. (1961). "The Growth of Public Expenditure in the United Kingdom", Princeton: Princeton University Press. Petro, K. (2015). "Robust Determinants of Government Expenditures: a Model Averaging Approach", Department of Economics, University of Cyprus, 1-27. Rostow, W. W. (1960). "The Stages of Economic Growth: A Non-Communist Manifesto", Cambridge: Cambridge University Press, 4–16. Shakoor, S. & Zakaria, M. (2011). "Relationship between Government Size and Trade Openness: Evidence from Pakistan", Transmit Stud Rev, 18, 328-341. Terasvirta, T. (2004). "Smooth transition regression modeling", in H. L¨utkepohl and M. Kratzig (Eds), Applied Time Series Econometrics, Cambridge University Press, Cambridge, 17, 507-552 Van Dijk, D. (1999). Smooth transition models: extensions and outlier robust inference, PhD Thesis, Erasmus University Rotterdam. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 925 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 629 |