تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,402 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,204,382 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,074,642 |
انطباق واجی واکههای انگلیسی با فارسی در چارچوب انگارة شنیداری | ||
نشریه پژوهش های زبان شناسی | ||
مقاله 4، دوره 10، شماره 1 - شماره پیاپی 18، تیر 1397، صفحه 43-60 اصل مقاله (1.02 M) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jrl.2018.109442.1167 | ||
نویسندگان | ||
وحید صادقی* 1؛ ندا بیگدلی2 | ||
1دانشیار گروه زبان انگلیسی و زبان شناسی دانشگاه بین المللی امام خمینی، ایران | ||
2دانشجوی دکتری گروه زبانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران ، ایران | ||
چکیده | ||
انطباق واجی به تغییراتی گفته میشود که بر وامواژههای زبان اِعمال میشود تا ساخت واجی وامواژهها با نظام آوایی آن زبان هماهنگ شوند. در پژوهش حاضر، نحوة انطباق واجی واکههای زبان انگلیسی با فضای واکهای زبان فارسی در چارچوب نظریة همگونی شنیداری بررسی شده است. نظریة همگونی شنیداری، انطباق واجی را نوعی تغییر واجی در زبان وامگیرنده میداند که با حداقل تغییرات آوایی در فضای آکوستیکی گفتار همراه است. بر اساس این، پیرو پیشبینیهای این نظریه فرض شد انطباق واجی واکههای انگلیسی با فارسی تابع فاصلة آکوستیکی بین واکهها در یک فضای واکهای - تطبیقی (انگلیسی-فارسی) است. در این پژوهش، مرحلة نخست از فرایند انطباق واجی واکهها در چارچوب واجشناسی آزمایشگاهی انجام شد. برای به دست آوردن فضای واکهای زبانهای فارسی و انگلیسی از پیکرههای گفتاری طبیعی این زبانها (پیکرة فارسدات برای زبان فارسی و پیکرة آکسفورد بوکورمز برای زبان انگلیسی آمریکایی) استفاده شد. مقادیر بسامدهای F1 و F2-F1 برای محاسبة فضای واکهای فارسی و انگلیسی و همچنین فضای واکهای تطبیقی واکهها اندازهگیری شدند. نتایج نشان دادند انطباق واجی واکههای زبان انگلیسی با فارسی تابع فاصلة آکوستیکی - ادراکی بین واکههای دو زبان است؛ به این معنا که هر واکه از زبان انگلیسی در فرایند انطباق واجی به واکهای در زبان فارسی نگاشته میشود که بیشترین شباهت آوایی ممکن را با آن داشته باشد. | ||
کلیدواژهها | ||
انطباق واجی؛ نظریة همگونی شنیداری؛ فضای واکهای؛ شباهت آکوستیکی؛ فاصلة آکوستیکی | ||
اصل مقاله | ||
1. مقدمه انطباق واجی[1] به معنای تغییراتی است که بر وامواژههای یک زبان مطابق با نظام آوایی آن زبان اعمال میشود. یکی از نظریههایی که بهطور خاص به مسئلۀ انطباق واجی وامواژهها پرداخته، نظریة همگونی شنیداری[2] است. این نظریه، تغییرات واجی وامواژهها را تابع عوامل و سازوکارهای درک گفتار میداند. فرضیة اساسی این نظریه آن است که تمامی انطباقهای واجی تغییرات آوایی کمینهای هستند که در حین درک شنیداری گفتار حاصل میشوند (پپرکمپ[3]، 2005؛ پپرکمپ، وندلین [4]و ناکامورا[5]، 2008). بر اساس این موضوع، انطباق واجی، تابع نوعی همگونی ادراکی است که در حین درک شنیداری گفتار روی میدهد و براساس آن، آواها و ساختهای آوایی غیربومی به نزدیکترین آواها و ساختهای آوایی در زبان وامگیرنده نگاشته میشوند (شکل 1). نزدیکترین صورت آوایی بومی صورتی است که با صورت آوایی غیربومی حداقل فاصلة آکوستیکی را داشته باشد. نقش دستوری واجی زبان وامگیرنده این است که ساختهای آوایی مجاز برای جایگزینی یک ساخت آوایی غیربومی (و بیشتر غیرمجاز) را برای دستور ادراکی (با رمزگذارندة آوایی در نظام درک شنیداری گفتار) فراهم کند. بر اساس این موضوع ، چون انطباق واجی تابع همگونی ادراکی است، تغییر از یک صورت آوایی غیر بومی بهصورت آوایی بومی شامل حداقل تغییرات آوایی است (پپرکمپ و همکاران، 2008). از دیدگاه نظریة همگونی شنیداری، واجشناسی بومی زبان قادر نیست برخی الگوهای واجی بهکاررفته در کلمات قرضی را بر مبنای اصول و محدودیتهای واجیِ ناظر بر ساخت واجی کلمات بومی تببین کند. تغییرات واجی وامواژهها در چارچوب نظریة همگونی شنیداری اساساً ماهیت آواشناختی دارند و به عوامل درک گفتار وابستهاند. وجود این انطباقهای واجی و ناسازگاری آنها با واجشناسی زبان وامگیرنده اساساً نشان میدهد واجشناسی وامواژهها باید در بخشی مجزا از دستور واجی زبان بومی قرار گیرد (پپرکمپ، 2005). رویکرد همگونی شنیداری به انطباق واجی را با ذکر یک مثال توضیح میدهیم. زبان کُرهای همخوان رسای کناری /l/ ندارد و ازاینرو، تقابل واجی /l/ و/¨/ در این زبان وجود ندارد. نتایج مطالعات شنیداری نشان دادهاند شنوندههای کُرهای به دلیل نبود تقابل /l/ و /¨/ در نظام آوایی زبان خود، به درک شنیداری این تقابل آوایی قادر نیستند؛ مثلاً اینگرام[6] و پارک[7] (1998) ثابت کردهاند شنوندههای کُرهای نمیتوانند همخوانهای روان انگلیسی /¨/ و /l/ را در آغاز کلمه از یکدیگر تشخیص دهند. بهعلاوه نتایج مطالعات اینگرام و پارک (1998) و کنستویچ[8] و سون[9] (2001) نشان داده است همخوان /l/ آغازی در وامواژههای انگلیسیِ زبان کُرهای به /¨/ تطبیق داده میشود. یعنی شنوندههای کُرهای همخوان /l/
شکل 1- درک شنیداری (رمزگشایی آوایی) واحدهای آوایی بومی و غیربومی. X , Y فضای آکوستیکی آواهای [x] و [y] را در سطح تحقق آوایی نشان میدهند. در هنگام درک شنیداری گفتار، آواهای بومی (که با نشانه O مشخص شدهاند) در فضای آکوستیکیx , y بهصورت عناصر آوایی متناظرشان در فضای آوایی زبان درک میشوند (یعنی هرگونه تظاهر آوایی X در فضای آکوستیکی بهصورت /x/ و هرگونه تظاهر آوایی Y در فضای آکوستیکی بهصورت /y/ شنیده میشود). آوای غیربومی (که با نشانة * مشخص شدهاند) در فضای آکوستیکی به Y نزدیکتر از X است و بنابراین بهصورت /y/ درک میشود (برگرفته از پپرکمپ و همکاران، 2008).
آغازی وامواژههای انگلیسی را بهصورت /¨/ میشنوند. اینگرام و پارک (1998) توضیح دادهاند علت انطباق /l/ به /¨/ این است که /¨/ نزدیکترین واحد آوایی به /l/ در فضای آکوستیکی همخوانها در زبان کُرهای است؛ بنابراین در زبان کُرهای صورت آوایی بهینه برای وامواژهای که با /l/ آغاز میشود؛ صورتی است که شنوندههای کُرهای آن را نزدیکترین معادل آوایی برای صورت واجی غیردستوریِ زبان وامدهنده (وامواژههایی که با /l/ آغاز میشوند) تلقی میکنند. بر اساس این، انطباق واجی در چارچوب رویکرد همگونی شنیداری، نوعی تغییر واجی در زبان وامگیرنده است که با حداقل تغییرات آوایی در فضای آکوستیکی گفتار همراه است؛ درحالیکه الگوهای واجی بومیِ زبان وامگیرنده لزوماً از نوع تغییرات آکوستیکی کمینه نیستند (دپو[10] و همکاران، 1999 ؛ پپرکمپ و دپو، 2003). انطباق واجی در چارچوب نظریة همگونی شنیداری فرایند دو مرحلهای است. در مرحلة نخست، با اندازهگیری پارامترهای آکوستیکی مربوط به عنصر آوایی هدف (زبان مبدأ) و عنصر (عناصر) آوایی متناظرش در زبان مقصد (مجموعة عناصری که میتوانند بهطور بالقوه معادل عنصر آوایی مبدأ به کار برده شوند)، میزان فاصلة آکوستیکی (شباهت آوایی) این عناصر با یکدیگر معلوم میشود. در مرحلة دوم، ساختهای طبیعی دربردارندۀ عنصر آوایی هدف، بهمنزلۀ محرکهای هدف شنیداری در تعدادی آزمایش درک مقولهای (شامل آزمونهای شناسایی، تشخیص یا مدت زمان واکنش) برای گویشوران بومی زبان مقصد، پخش و از آنها خواسته میشود دربارۀ میزان شباهت یا تفاوت عنصر آوایی مربوطه با هریک از عناصر آوایی متناظرش در زبان مقصد قضاوت کنند. سپس، پاسخهای شناسایی با نتایج تحلیلهای آکوستیکی (نتایج مرحلة نخست) مقایسه میشوند. پیشبینی دیدگاه همگونی شنیداری آن است که عنصر معادلی که در تحلیلهای آکوستیکی به عنصر آوایی زبان مبدأ بیشترین شباهت آوایی را داشته باشد، در پاسخهای شناسایی بهعنوان گزینة بهینة شنیداری انتخاب شود (پپرکمپ و همکاران، 2008). در چنین حالتی، گزینة مدنظر معادل واجی دقیق برای بازنویسی عنصر آوایی زبان مبدأ در نظر گرفته می شود. با توجه به آنچه گفته شد در مقالة حاضر، چگونگی انطباق واجی واکههای زبان انگلیسی با فضای واکهای زبان فارسی بررسی شده است. پیرو نظریة همگونی شنیداری فرض میشود انطباق واجی واکههای زبان انگلیسی با زبان فارسی تابع فاصلة آکوستیکی بین واکهها در فضای واکهای زبان فارسی است. با توجه به گستردگی موضوع در پژوهش حاضر، فقط مرحلة نخست از فرایند دو مرحلهای انطباق واجی انجام میشود. در این مرحله با بررسی تطبیقی فضای واکهای زبان انگلیسی با زبان فارسی، فواصل آکوستیکی بین واکهها در نظام آوایی دو زبان تعیین و نتایج حاصل بهصورت گزارههایی ناظر بر میزان شباهت آکوستیکی واکهها مطرح میشوند. این گزارهها سپس مبنای آزمایشهای شنیداری مرحلة دوم فرایند انطباق واجی قرار میگیرند. فضای واکهای دو زبان انگلیسی و فارسی با یکدیگر تفاوتهای بنیادین دارند. تعداد واکههای زبان انگلیسی از زبان فارسی بیشتر است؛ بنابراین در زبان انگلیسی، واکههایی وجود دارند که معادلی برای آنها در زبان فارسی وجود ندارند. از طرف دیگر، واکههای یکسان و متناظر با یکدیگر در دو زبان لزوماً در یک جایگاه تولیدی-آکوستیکی واحد در فضای واکهای قرار نمیگیرند. بر اساس این، اگر فضای واکهای زبان انگلیسی را با اندیس i و اعضای این فضا را بهصورت زیرمجموعة {Ai , Bi,…} و فضای واکهای زبان فارسی را با اندیس j و اعضای این فضا را بهصورت زیر مجموعة {Aj , Bj,…} نشان دهیم، نخست، واکههایی در مجموعة i وجود دارند که در مجموعة j غایباند و دوم، واکههای مجموعة i با واکههای مجموعة j لزوماً با یکدیگر تناظر تولیدی-آکوستیکی ندارند. در پژوهش حاضر تلاش شده است انطباق واجی عناصر مجموعة i با عناصر مجموعة j در چارچوب نظریة همگونی شنیداریِ پپرکمپ (2005) تبیین شود.
2. پیشینة پژوهش برخی از زبانشناسان ایرانی در رابطه با انطباق واجی پژوهشهایی انجام دادهاند. صادقی (2013) در مطالعة آزمایشگاهی، ویژگیهای آوایی تکیة واژگانی در زبان انگلیسی را بررسی کرد که فارسیزبانانِ انگلیسیآموز تولید کرده بودند. نتایج این تحقیق نشان دادند شرکتکنندگان همبستههای آکوستیکی تکیۀ واژگانی را به گونهای مشابه با گویشوران بومی زبان انگلیسی تولید میکنند؛ ولی الگوی بسامدی سازهها در تولید فارسی زبانان بهطور چشمگیری با گویشوران انگلیسی متفاوت بود. کیفیت واکههای تولید شدۀ فارسیزبانان در بیشتر موارد، چه در موضع تکیهبر و چه در موضع بدون تکیه، از تولیدهای بومی فاصله داشت. مقایسة فضای واکهای دو زبان نشان داد در تمامی موارد بین کیفیت واکههای تولیدی فارسی زبانان از نظر الگوی بسامد سازهها با تولیدهای بومی تفاوت چشمگیری وجود داشت. کرد زعفرانلو کامبوزیا و هاشمی (1394) در پژوهشی به بررسی چگونگی انطباق واجی واکههای وامواژههای زبان عربی در چارچوب نظریة بهینگی[11] پرداختند. آنها در این پژوهش پس از معرفی نظام واجی زبانهای فارسی و عربی، فرایندهای واجی دخیل در انطباق واکههای وامواژهها را به تفضیل بررسی کردند. نتایج این پژوهش نشان دادند واکة افتادۀ پیشین /aù/ وامواژههای عربی با تغییر جایگاه تولید به واکة افتاده پسین /A/ در فارسی تبدیل میشود؛ واکة کوتاه /I/ با واکة میانی /e/ و واکة کوتاه /U/ با واکة /o/ در زبان فارسی جایگزین میشوند. یافتههای این پژوهش همچنین نشان دادند در انطباق واجی این واکهها، نظام نوشتاری زبان فارسیِ وام گرفته شده از زبان عربی، بیتأثیر نیست؛ بدین معنا که صورت نوشتاری "ی" و "و" در زبان فارسی تجلّی واکههای کشیدة /i/ و /u/ است و واکههای کوتاه /I/ و /U/ در فارسی نمود نوشتاری ندارند، مگر آنکه بهصورت رسمالخط عربی و به شکل حرکت" ِ" و " ُ" بر صورت نوشتاری همخوانی ظاهر شوند. افزون بر این، این نتایج نشان دادند در زبان فارسی و عربی امکان وجود واکة مرکب به دلایل واجی و صرفی وجود ندارد. خلیفه لو، مظفری و کوشکی (1395) به بررسی فرایند سازگاری وامواژههای انگلیسی در زبان فارسی در قالب رویکرد درکی-واجیِ سیلورمن[12] (1992) پرداختند. نتایج این پژوهش نشان دادند فرایند سازگاری هم اساس درکی و هم اساس واجی دارد. درج واکه در وامواژههای انگلیسی که با قواعد واجآرایی زبان فارسی مطابقت ندارند، در سطح گفتار اتفاق میافتد؛ زیرا گویشوران به بازنمایی زیرساختی وامواژهها دسترسی ندارند و وامواژهها برای آنها در حکم صورت آوایی است. از دیگر نتایج این پژوهش این بود که فرایند سازگاری وامواژهها به شکل سیگنال آوایی وارد سطح درکی میشوند. در این سطح، عملیات انطباق آواهای غیربومی به نزدیکترین آواهای بومی انجام میشود و سیگنال آوایی، مطابق قواعد واجآرایی زبان درک میشود. سپس برونداد این سطح، درونداد سطح دوم یعنی سطحی واجی قرار میگیرد و قواعد واجی زبانِ مقصد بر روی آن اِعمال میشود که برونداد این فرایند، وامواژة سازگارشده با نظام واجی زبان مقصد است. بیجنخان (1392) فضای واکهای زبان فارسی را بر حسب مقیاس خطی هرتز و مقیاسهای غیرخطی مل، بارک و ارب به دست آورده است. او نشان داده است در فضای واکهای فارسیِ امروز هرچه از واکة پیشین افراشتۀ / i/ به سمت واکههای افتاده و از آنجا به سمت واکة پسین افراشتۀ /u/ پیش میرود، میزان همپوشی واکهای بیشتر میشود. به عبارت دیگر، همپوشی /i/ و /u/ کمینه و همپوشی /u/ و /o/ بیشینه است. بیجنخان (1392) پیامدهای واجی ناشی از فاصلة آکوستیکی واکهها را با یکدیگر در فضای واکهای بهصورت تعدادی گزاره واجی تشریح کرده است. این گزارهها بهطورکلی پیشبینی میکنند هرقدر فاصلۀ آکوستیکی بین دو واکه در فضای واکهای کمتر باشد (یا همپوشی بین آنها بیشتر باشد)، احتمال وقوع تغییر واجی بین آنها بیشتر است. اسفندیاری و علینژاد (1394) بهنجارسازی فضای واکهای زبان فارسی را بررسی کردهاند. در این تحقیق، پژوهشگران به ارزیابی شیوههای بهنجارسازی واکهها (هرتز، مل، بارک، ارب، گرستمان، لبانو، نری، وات و فابریشوز) براساس میزان همپوشانی و تناسب فضاهای واکهای دو گروه مردان و زنان پرداختهاند. شیوة بهنجارسازیِ نری با داشتن رتبة یک در انطباق فضاهای واکهای مردان و زنان، مطلوبترین شیوه در زبان فارسی برای حذف و کمینهکردن اثر فیزیولوژیکی اشخاص با مزیت حفظ اطلاعات واجی معرفی شد. سپس نمودار فضای واکهای براساس تجزیه و تحلیل متغیرهای صوتشناختیِ سازههای اول و دومِ واکهها با در نظر گرفتن دو متغیر جنسیت (مرد و زن) و بافت آوایی هجا (تکیهبر و بیتکیه) در گروههای مردان و زنان نشان داد فضای واکهای زنان در هر دو حالت تکیهبر و بیتکیه از فضای واکهای مردان بزرگتر است.
3. روشپژوهش روششناسی پژوهشی این تحقیق، روش واجشناسی آزمایشگاهی است. برای به دست آوردن فضای واکهای زبانهای فارسی و انگلیسی از پیکرههای گفتاری طبیعی این زبانها استفاده شد. برای این منظور، پیکرة گفتاری فارسدات[13] برای محاسبة فضای واکهای زبان فارسی و پیکرة گفتاری آکسفورد بوکورمز[14] برای محاسبة فضای واکهای زبان انگلیسی آمریکایی استفاده شد.[15] از هر پیکره، بهازای هریک از واکهها، یعنی شش واکة فارسی شامل /a, A, e ,o ,u, i/ و نُه واکة انگلیسی شامل / Q, A, Ã, , E, U, u, i, I/ تعداد 60 کلمه (30 کلمه برای گویندگان مرد و 30 کلمه برای گویندگان زن) بهطور تصادفی انتخاب شد. واکههای هدف در این کلمات همگی در موضع تکیهبر و جایگاه تکیة زیروبمی هسته قرار داشتند تا اثر احتمالی بافت نوایی بر کیفیت واکه کنترل شود.[16] به این ترتیب، تعداد کل دادههای فارسی 360 کلمه و انگلیسی 540 کلمه بود. برای محاسبة فضای واکهای فارسی و انگلیسی و همچنین فضای واکهای تطبیقی واکهها، مقادیر بسامدهای F1 (همبستة آکوستیکی سطح ارتفاع زبان) و F2-F1 (همبستة آکوستیکی پیشین - پسین بودن) در مرکز واکهها اندازهگیری شد. تمامی اندازهگیریها در نرمافزار پِرَت[17]، ویرایش 12/2/5 (بورزما[18] و وینیک[19]، 2010)، روی طیفنگاشت با پهنای نوار متوسط انجام شد. در تقطیع واکهها، قویترین تناوب چاکنایی در آغاز و پایان F2 بهترتیب آغاز و پایان واکه در نظر گرفته شد. چون در بررسی تطبیقی فضای واکهای دو زبان فارسی و انگلیسی، هدف اصلی، مقایسة رفتار آوایی واکههای دو زبان، مستقل از عامل جنسیت بوده است، این عامل از سطح تحلیل کنار گذاشته شد و دادههای شرکتکنندگان مرد و زن آزمایش در تحلیلهای آماری واحد بررسی شدند. مقادیر هردو پارامتر F1 و F2-F1 از مقیاس هرتز (Hz) به ارب [20] تبدیل شدند. ارب، مقیاس غیرخطی از پاسخ شنیداری گوش انسان به بسامدها و تغییرات بسامدی است که در مقایسه با مقیاس خطیِ هرتز، پیشبینی معتبرتری از فاصلة ادراکی واکهها (یا بهطور دقیقتر، فاصلة ادراکی بین سطوح مختلف بسامد سازهها مانند F0، F1 و غیره) به دست میدهد. افزون بر این، ارب روشی کارآمد برای هنجارسازی دادههای بسامدی برای به حداقل رساندن تأثیر عوامل شخصی و اجتماعی گویندگان ازجمله عامل جنسیت است (گلسبرگ و مور، 1990). بنابراین در پژوهش حاضر فضاهای واکهایِ هدف آزمایش (شامل فضای واکهای زبان فارسی و انگلیسی و فضاهای واکهای تطبیقیِ مربوط به واکههای مختلف دو زبان) با تبدیل غیرخطیِ سازههای بسامدی به مقیاس ارب، به فضاهای ادراکی تبدیل شدند تا از یکسو تأثیر ناشی از عامل جنسیت به حداقل برسد و از سوی دیگر، تمایز واکهها از یکدیگر بیشینه شود.[21]
4. تحلیل دادهها 4-1. فضای واکهای زبان فارسی شکل (2) فضای واکهای زبان فارسی را در گفتار شرکتکنندگان آزمایش بهصورت تابعی از مقادیر بسامد F1 (همبستة آکوستیکی سطح ارتفاع زبان) و F2-F1 (همبستة آکوستیکی پیشین - پسین بودن) نشان میدهد. چنانکه مشاهده میشود فضای واکهای زبان فارسی برحسب بسامد F1 یک فضای نامتقارن است؛ به این معنا که اختلاف بسامد F1 واکهها در بخش پیشین بهطور چشمگیری نسبت به بخش پسین بیشتر است. این مسئله سبب شد فشردگی، یا به بیان دقیقتر، همپوشی واکهها در بُعد عمودی فضای واکهای (سطح ارتفاع بدنة زبان) در ناحیة پسین نسبت به ناحیة پیشین بهطور درخور توجهای بیشتر باشد.
شکل 2- فضای واکهای زبان فارسی در گفتار شرکتکنندگان آزمایش بر حسب ارب
افزون بر این، بازشدگی ناحیة پیشین در مقابل فشردگی ناحیة پسینِ فضای واکهای سبب شده است سطح ارتفاع بدنة زبان برای واکههای همسطح یکسان نباشد؛ مثلاً سطح ارتفاع بدنة زبان برای واکة افتادهی پیشین /A/ و پسین /a/ یکسان نیست؛ زیرا مقدار افتادگی بدنة زبان در تولید /a/ بیشتر از /A/ است. از سوی دیگر، سطح ارتفاع بدنة زبان برای تولید واکة افراشتۀ پیشین /i/ و واکة افراشتۀ پسین /u/ یکسان نیست؛ زیرا مقدار افراشتگی بدنة زبان در تولید واکة /i/ از واکة /u/ بیشتر است. بنابراین درحالیکه واکههای پیشین از سطح تمام فضای آکوستیکی مربوط به پارامتر F1 برای ایجاد تقابل آوایی بین یکدیگر استفاده میکنند، واکههای پسین تنها از بخشی از این فضا (که متمایل به نواحی مرکزی است) برای ایجاد تمایزهای واکهای بهره میگیرند. حال توزیع واکهها را بر محور افقی فضای واکهای (پیشین - پسین بودن) بر حسب پارامتر F2-F1 در نظر بگیریم. چنانکه گفته شد بُعد افقی فضای واکهای بر تقابل واکهها از حیث پیشین و پسین بودن ناظر است. آنچه از بررسی الگوی توزیع مقادیر پارامتر F2-F1 در این شکل به دست میآید این است که بهطورکلی مقادیر F2-F1 برای واکههای پیشین از واکههای پسین بیشتر است. افزون بر این، فاصلة واکهها از یکدیگر ازنظر مشخصة ±]پسین[ تا حدی به سطح ارتفاع بدنة زبان وابسته است. چنانکه مشاهده میشود فاصلة دو واکة افتادة /a/ و /A/ نسبت به واکة نیمافراشتة /e/ و /o/ به یکدیگر نزدیک است. همچنین فاصلة آکوستیکی واکههای نیمهافراشتة /e/ و /o/ از یکدیگر از دو واکة افراشتة /i/ و /u/ کمتر است. بر اساس این، با توجه به الگوی توزیع مقادیر F2-F1 بر محور افقی، میزان فشردگی واکهها در بُعد افقی فضای واکهای برای واکههای افتاده، زیاد، برای واکههای نیمافراشته، متوسط و برای واکههای افراشته کم است. به بیان دیگر، فضای واکهای بر حسب پارمتر F2-F1 برای واکههای افتاده کوچک، برای واکههای نیمافراشته در حد متوسط و برای واکههای افراشته بزرگ است. این نتایج با یافتههای بیجنخان (1392) دربارۀ وضعیت تولیدی، آکوستیکی و شنیداری واکههای فارسی مطابقت دارد. بیجنخان (1392: 160-161) ثابت کرده است فضای واکهایِ حاصل از اتصال نقاط میانگین نواحی واکهایِ فارسی امروز به گونهای است که هرچه از ارتفاع زبان در واکههای پیشین و پسین بیشتر کاسته شود، وضعیت زبان به عقب تمایل بیشتری خواهد داشت و میزان عقبرفتگی زبان برای واکههای پیشین بیشتر از واکههای پسین است.
4-2. فضای واکهای زبان انگلیسی شکل (3) فضای واکهای زبان انگلیسیِ آمریکایی را بهصورت تابعی از مقادیر بسامد F1 و F2-F1 نشان میدهد. چنانکه مشاهده میشود فضای واکهای زبان انگلیسی نیز همانند زبان فارسی بر حسب پارامتر F1 یک فضای نامتقارن است؛ به این معنا که همپوشی واکهها در ناحیة پسین فضای واکهای نسبت به ناحیة پیشین (یا مرکزی) تا حدی بیشتر است. بُعد عمودی فضای واکهایِ انگلیسی براساس الگوی توزیع مقادیر F1 بهطور تقریبی به سه ناحیة آوایی قابل اِفراز است. واکههای /i/ از /u/ با مقادیر حداقلی بسامد F1 بهصورت +]افراشته[ تولید شدهاند؛ واکههای /Q/، /Ã/ و /A/ با مقادیر حداکثری بسامد F1 بهصورت +]افتاده[ تولید شدهاند و واکههای /E/،/I/، // و /U/ با مقادیر متوسط F1 بهصورت ]-افراشته[ و -]افتاده[ تولید شدهاند؛ البته در هر طبقه بین واکهها برحسب پارامتر F1 تفاوتهای آوایی مدرج وجود دارد؛ مثلاً در بین واکههای افراشته مقدار افراشتگی /i/ از /U/بیشتر است. در بین واکههای اُفتاده، مقدار اُفتادگی /A/ از /Q/ و /Ã/ تا حد کمی بیشتر است و در بین واکههای نیمهافراشته، واکههای /E/ و // مرکزیتر از بقیهاند؛ واکة /I/ متمایل به واکة افراشتة /i/ و واکة /U/ متمایل به واکة افراشتة /u/ است.
شکل 3- فضای واکهای زبان انگلیسی در گفتار شرکتکنندگان آزمایش بر حسب ارب
بررسی الگوی توزیع مقادیر پارامتر F2-F1 بر محور افقی فضای واکهای در گفتار انگلیسیزبانان بیانکنندۀ این واقعیت است که بهطورکلی مقادیر این پارامتر برای واکههای پیشین از واکههای پسین بیشتر است؛ البته در ناحیة پیشین فضای واکهای با کاهش سطح ارتفاع بدنة زبان از میزان پیشینبودن واکهها تا حدی کاسته شده است. بهطور مشخص، درحالیکه واکة /i/ در ناحیة پیشینِ فضای واکهای قرار گرفته است، سه واکة /I/، /E/ و /Q/ تا حدی از ناحیة پیشین فاصله گرفته و به سمت نواحی مرکزیتر فضای واکهای متمایل شدهاند. در ناحیة پسین، توزیع مقادیر F2-F1 برای واکههای مختلف /A/،//،/Ã/،/U/و/u/ تقریباً مشابه یکدیگر است و تفاوت محسوسی بین واکهها از حیث پارامتر F2-F1 مشاهده نمیشود.
4-3. بررسی تطبیقی فضای واکهای فارسی و انگلیسی پس از بررسی فضای واکهای زبانهای فارسی و انگلیسی، بهازای هریک از واکههای انگلیسی، تعدادی واکة فارسی را که با آن واکه بیشترین شباهت آوایی را داشتتند، شناسایی و فضای واکهای تطبیقی آنها برحسب بسامدهای F1 و F2-F1 به دست آمد. در این بخش، فضای واکهای تطبیقی واکههای انگلیسی با واکههای احتمالیِ معادل آنها در زبان فارسی بهطور جداگانه بررسی شد. شکل (4)، دادههای F1 و F2-F1 واکة /i/ انگلیسی و /i, e/ فارسی را درون فضای واکهای واحد نشان میدهد. چنانکه مشاهده میشود مقادیر هر دو بسامد F1 و F2-F1 واکة /i/ انگلیسی به واکة /i/ فارسی نزدیکتر است؛ درحالیکه بیضی توزیع دادههای /i/ انگلیسی بر هردو محور عمودی و افقی با دادههای /i/ فارسی همپوشی دارد، هیچ ناحیهای از بیضی دادههای /i/ انگلیسی با /e/ فارسی همپوشی ندارد. این واقعیت نشان میدهد کیفیت واکة /i/ انگلیسی به واکة /i/ فارسی نزدیکتر از واکة /e/ است.
شکل 4- فضای واکهای تطبیقی واکة /i/ انگلیسی و /i, e/ فارسی
شکل (5) مقادیر پارامترهای F1 و F2-F1 واکة /i/ انگلیسی و /i, e/ فارسی را در قالب فضای واکهای تطبیقی نشان میدهد. چنانکه مشاهده میشود توزیع مقادیر هردو بسامد F1 و F2-F1 برای واکة /I/ انگلیسی به واکة /e/ فارسی نزدیکتر از واکة /i/ است. دادههای F2-F1 واکة /I/ انگلیسی و /e/ فارسی هردو تقریباً در ناحیة بسامدی 18 تا 19 ارب واقع شدهاند؛ درحالیکه واکة /i/ فارسی از این ناحیة بسامدی فاصلة قابل توجه دارد و در ناحیة بسامدی 20 تا 5/22 ارب قرار گرفته است. F1 واکة /I/ انگلیسی نیز به /e/ نزدیکتر از /i/ است. تجمع مقادیر بسامد F1 بر محور عمودی برای واکة /I/ انگلیسی و واکة /e/ فارسی در ناحیة 5/10 تا 11 ارب است؛ درحالیکه تجمع مقادیر F1 برای واکة /i/ فارسی از آنها به طور چشمگیری کمتر است (تمرکز بیشینة مقادیر F1 برای این واکه در ناحیة 9 ارب است)؛ بنابراین در زبان فارسی واکة /e/ ازنظر هردو پارامتر سطح ارتفاع بدنة زبان (F1) و پیشین - پسین بودن (F2-F1) در مقایسه با /i/ به واکة /I/ انگلیسی شباهت بیشتری دارد.
شکل 5- فضای واکهای تطبیقی واکة /I/ انگلیسی و /i, e/ فارسی
شکل (6) دادههای F1 و F2-F1 واکة /E/ انگلیسی و واکههای /a, e/ فارسی را درون یک فضای واکهای واحد نشان میدهد. این شکل بهخوبی نشان میدهد مقادیر هردو پارامتر F1 و F2-F1 واکة /E/ انگلیسی با مقادیر این پارامترها برای واکة /e/ فارسی بر محورهای عمودی و افقی فضای واکهای همپوشی شایان توجهای دارد؛ ولی دادههای F1 و F2-F1 واکة [a] فارسی در هردو بُعد عمودی و افقی فضای واکهای در ناحیهای کاملاً مجزا از /E/ و /e/ توزیع شدهاند. این واقعیت بیانکنندۀ تناظر آکوستیکی واکة /E/ انگلیسی و واکة /e/ فارسی است.
شکل 6- فضای واکهای تطبیقی واکة /E/ انگلیسی و /a, E/ فارسی
شکل 7- فضای واکهای تطبیقی واکة /Q/ انگلیسی و /A, a, e/ فارسی
شکل (7) فضای واکهای تطبیقی واکة /Q/ انگلیسی و /a, A, e/ فارسی را نشان میدهد. در این شکل به روشنی میبینیم که واکة /a/ فارسی در مقایسه با واکههای /e/و /A/ ازنظر هردو پارامتر F1 و F2-F1 به واکة /Q/ انگلیسی شباهت بیشتری دارد؛ درحالیکه بیضی دادههای /Q/ انگلیسی با /a/ فارسی با توجه به نزدیکی نسبی مقادیر پارامتر F2-F1 همپوشی دارد، بیضی این واکه با هیچیک از دو واکة /e/ و /A/ فارسی به دلیل فاصلة زیاد مقادیر F2-F1 همپوشی ندارد. شکل (8) مقادیر پارمترهای F1 و F2-F1 واکة /u/ انگلیسی و /u, o/ فارسی را درون فضای واکهای واحد نشان میدهد و مشاهده میشود الگوی توزیع دادهها برای واکة /u/ انگلیسی به واکة /u/ فارسی شباهت بیشتری دارد. دادههای /u/ انگلیسی و /u/ فارسی ازنظر هردو پارامتر F1 و F2-F1 با یکدیگر همپوشی درخور توجهی دارند؛ درحالیکه میزان همپوشی دادههای واکة /u/ انگلیسی و /o/ فارسی بسیار اندک است (ضمن آنکه این همپوشی صرفاً به پارامتر F2-F1 مربوط است).
شکل (9) مقادیر پارامترهای F1 و F2-F1 واکة /U/ انگلیسی و واکههای /u, o/ فارسی را درون فضای واکهای واحد نشان میدهد. دقت در این شکلها نشان میدهد واکة /U/ انگلیسی به واکة /o/ فارسی نسبت به /u/ شباهت بیشتری دارد. این شباهت ناشی از توزیع نسبتاً برابر مقادیر بسامد F1 برای واکههای /U/ و /o/ است. مقادیر بسامد F2-F1 واکة /U/ در ناحیهای در حد فاصل بین /o/ و /u/ فارسی واقع شدهاند و برتری مشخص و قاطعی را به نفع هیچیک از این واکهها نشان نمیدهند.
شکل 9- فضای واکهای تطبیقی واکة /U/ انگلیسی و /u, o/ فارسی
شکل 10- فضای واکهای تطبیقی واکة // انگلیسی و /A, o/ فارسی
شکل (10) مقادیر پارامترهای F1 و F2-F1 واکة // انگلیسی و /A, o/ فارسی را در قالب فضای واکهای واحد نشان میدهد. در این شکل مشاهده میشود توزیع مقادیر F1 و F2-F1 واکة // با هردو واکة /o/ و /A/ فارسی همپوشی دارد؛ هرچند میزان این همپوشی برای واکة /o/ اندکی بیشتر از /A/ است. بر اساس این، هر دو واکة /o/ و /A/ فارسی واکههای متناظر // انگلیسی تلقی میشوند.
شکل 11- فضای واکهای تطبیقی واکة /Ã/ انگلیسی و /A, o/ فارسی
شکلهای (11 و 12) بهترتیب فضای واکهای تطبیقی واکة /Ã/ انگلیسی و واکههای /A, o/ فارسی و واکة /A/ انگلیسی و واکههای/a, A, o/ فارسی را نشان میدهد. این شکلها به روشنی نشان میدهند واکة /A/ فارسی با هردو واکة /Ã/ و /A/ انگلیسی بیشترین انطباق آوایی را دارد. شباهت آوایی بین /Ã/ و /A/ در شکل 11 تا حد زیادی ناشی از نزدیکی مقادیر بسامد F1 است؛ هرچند مقادیر F2-F1 این واکهها نیز به یکدیگر نزدیک است. واکههای /A/ انگلیسی و فارسی نیز در شکل (12) نزدیکترین واکهها به یکدیگرند. شباهت آوایی این دو واکه، بیشتر حاصل نزدیکی درخور توجه مقادیر پارمتر F2-F1 این واکهها به یکدیگر است؛ البته مقادیر F1 این دو واکه نیز با یکدیگر همپوشی نسبی دارند.
شکل 12- فضای واکهای تطبیقی واکة /A/ انگلیسی و /A, o, a/ فارسی
5. بحث و نتیجهگیری مطابق با پیشبینیهای نظریة همگونی شنیداری فرض شد انطباق واجی واکههای زبان انگلیسی با فارسی تابع فاصلة آکوستیکی بین واکهها در فضای واکهای زبان فارسی است. باید توجه داشت انطباق واجی در چارچوب رویکرد شنیداری فعالیت شناختی در حوزة درک گفتار است که بر اساس آن، واحدهای آوایی زبان مبدأ (بهصورت مقادیر پیوستة آکوستیکی) بهصورت واحدهای واجی زبانِ مقصد بازشناسی میشوند. بر اساس این، اگر مابهازای واجیِ واحد آواییِ مبدأ در زبان وامگیرنده وجود نداشته باشد، آن واحد بهناچار بهصورت یکی از واحدهای واجیِ موجود در آن زبان بازشناسی میشود؛ بنابراین به هنگام انطباق واجی واکههای انگلیسی با فارسی، با توجه به نابرابربودن تعداد واکههای دو زبان، الزاماً یک نگاشت یکبهیک بین واکهها برقرار نمیشود. به بیان روشنتر، چون تعداد واکههای انگلیسی از فارسی بیشتر است، گاه دو واکة انگلیسی- که دستکم یکی از آنها مابهازای واجی در فارسی ندارد - به یک واکة فارسی نگاشته میشوند. بر اساس این، یافتههای حاصل از مطالعة تطبیقی فضای واکهای انگلیسی و فارسی بهصورت گزارههای زیر بیان میشوند.
1- واکة /i/ در زبان فارسی بیشترین شباهت آکوستیکی ممکن را به واکة /i/ انگلیسی دارد؛ بنابراین انتظار میرود شنوندههای فارسی، واکة /i/ انگلیسی را بهصورت واکة /i/ فارسی درک کنند. در نتیجه انتظار میرود واکة /i/ انگلیسی در فرایند انطباق واجی به واکة /i/ فارسی نگاشته شود. 2- واکة نیمهافراشتة پیشینِ /e/ نزدیکترین واکه در نظام ششواکهای زبان فارسی به واکة /I/ انگلیسی است؛ بنابراین، واکة /e/ محتملترین گزینه برای انطباق واجی واکة /I/ انگلیسی به نظام واکهای زبان فارسی است. 3- واکة /e/ در زبان فارسی نزدیکترین معادل آکوستیکی واکة /E/ انگلیسی است؛ بنابراین انتظار میرود واکة /E/ انگلیسی در انطباق واجی به واکة /e/ فارسی نگاشته شود. 4- واکة /a/ فارسی بیشترین شباهت آکوستیکی را به واکة /Q/ انگلیسی دارد؛ ازاینرو، واکة /Q/ انگلیسی در فرایند درک گفتار یا انطباق واجی، باید به واکة /a/ فارسی نگاشته شود. 5- واکة افراشتۀ پسینِ /u/ نزدیکترین واکة فارسی به واکة /u/ انگلیسی است؛ بنابراین انتظار داریم /u/ انگلیسی در فرایند درک گفتار یا انطباق واجی به واکة /u/ نگاشته شود. 6- هر دو واکه /u/ و /o/ فارسی گزینههای آکوستیکی متناظر با واکة /U/ انگلیسی هستند. بنابراین واکههای /u/ و /o/ فارسی محتملترین گزینهها برای انطباق واجی واکة /U/ انگلیسی با نظام آوایی زبان فارسی است. 7- واکههای /o/ و /A/ در زبان فارسی با واکة // انگلیسی تقریباً به یک اندازه تناظر آکوستیکی دارند؛ بنابراین واکة // انگلیسی در فرایند انطباق واجی به احتمال فراوان به یکی از واکههای /o, A/ فارسی نگاشته میشود. 8- واکة /A/ فارسی به واکههای /Ã/ و /A/ انگلیسی بیشترین شباهت آکوستیکی را دارد؛ بنابراین انتظار میرود واکههای /Ã/ و /A/ در فرآیند انطباق واجی هر دو به /A/ فارسی نگاشته شوند. در پژوهشهای آتی گزارههای واجی فوق مبنای طرح فرضیههای آزمونهای ادراکی در چارچوب نظریة همگونی شنیداری قرار داده خواهد شد. در این آزمونها، ساختهای طبیعی دربردارندۀ واکههای زبان انگلیسی بهمنزلۀ محرکهای هدف شنیداری در تعدادی آزمایش درک مقولهای برای گویشوران بومی زبان فارسی پخش میشوند تا شنوندهها دربارۀ میزان شباهت واکههای انگلیسی با واکههای معادل احتمالیشان در زبان فارسی قضاوت کنند. سپس با بررسی پاسخهای شنیداری بهدستآمده و ارزیابی آنها ازحیث مطابقت با گزارهها یا فرضیههای واجی فوق دربارۀ میزان اعتبار نظریة همگونی شنیداری بحث خواهیم کرد. [1] phonological adaption [2] Theory of Perceptual Assimilation [3] Sh. Peperkamp [4] I. Vendelin [5] K. Nakamara [6] J. Ingram [7] S. G. Park [8] M. Kenstowicz [9] H-S. Sohn [10] E. Depoux [11] Optimal Theory [12] D. Silverman [13] Farsdat [14] Oxford Bookworms [15] درخور ذکر است تنها دادههای مربوط به گویشوران لهجة معیار (فارسیِ تهرانی) از پیکرۀ فارسدات انتخاب شدند. [16] برای شناسایی محل وقوع تکیۀ واژگانی از معیارهای واجیِ مطرحشده در اسلامی (1388) استفاده شد. پیرو اسلامی (1388)، تکیه در زبان فارسی بیشتر روی هجای پایانی کلمات قرار میگیرد و این الگو دربارۀ انواع مختلف کلمات فارسی ازجمله اسم، صفت، قید، فعل و غیره صادق است. وندهای اشتقاقی و وندهای تصریفی تکیهبرند ولی واژهبستها، نوعی دیگر از وندهای غیراشتقاقی، فاقد تکیهاند و بنابراین وقتی واژهبستها به کلمه اضافه میشوند، جایگاه تکیۀ کلمه تغییر نمیکند. [17] Praat [18] P. Borsema [19] D.Weenink [20] ERB (Equivalent Rectangular Bandwidth) [21] درخور ذکر است الگوی کلی توزیع مقادیر F1 و F2-F1 برای شرکتکنندگان مرد و زن آزمایش مشابه یکدیگر بود و تقاوتهای بینجنسیتیِ چشمگیری در هیچ ناحیهای از فضای واکهای زبانهای فارسی و انگلیسی مشاهده نشد. با وجود این، میزان تغییرات ازنظر عامل جنسیت در واکههای پسین بیشتر از واکههای پیشین بود. | ||
مراجع | ||
اسفندیاری، نسیم و علینژاد، بتول (1394). «بهنجارسازی فضای واکهای زبان فارسی». پژوهشهای زبانشناسی، ش 2، صص 15-34. اسلامی، محرم (1388). «تکیه در زبان فارسی. پردازش علائم و دادهها»، ش 1 (11)، صص 3-12. بیجنخان، محمود (1392). نظام آوایی زبان فارسی. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت). خلیفهلو، سیدهفریده، مظفری، زهرا و کوشکی، فاطمه (1395). « سازگاری واژگان قرضی: رویکردی درکی - واجی». جستارهای زبانی، ش7، صص 97- 123. کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه و هاشمی، افتخارالسادات (1394). «انطباق واجی واکههای وامواژههای عربی در فارسی؛ رویکرد بهینگی». جستارهای زبانی، ش6، صص 229-257. Boresma, P., & Weenik. D. (2010). Praat: doing phonetics by computer, Version 5.1.27. praat manual. Retrieved from: http:// www. fon.hum.uva.nl/praat.
Dupoux, E., kakehi. K, Hirose. Y, Pallier. C & Mehler. J. (1999). “Epenthetic vowels in Japanes: A perceptual illusion”. Journal of Experimental Psychology: Human perception andperformance 25(6), 1568-1578.
Glasberg, B. R., & Moore, B. C. (1990). “Derivation of auditory filter shapes from notched-noise data”. Hearing research 47(1-2), 103-138.
Ingram, J. C., & Park, S. G. (1998). “Language, context, and speaker effects in the identification and discrimination of English /r/ and /l/ by Japanese and Korean listeners”. The Journal of the Acoustical Society of America 103(2), 1161-1174.
Kenstowicz, M. & Sohn S-H. (2001). “Accentual adaption in North Kyungsang Korean”. In M. Kenstowicz (ed). Ken Hale. A Life in Language, 239-270. Cambridge, MA: MIT Press.
Peperkamp, S., & Dupoux, E. (2003, August). “Reinterpreting loanword adaptations: the role of perception”. In Proceedings of the 15th international congress of phonetic sciences . 367- 370.
Peperkamp, S. (2005). “A Psycholinguistic Theory of Loan word Adaptation”. Proceedings of the30th Annual meeting of the Berkeley Linguistic Society, 8, 341-352.
Peperkamp, S. Vendeline , I. Nakamara, K (2008) . “On the perceptual Original of Loanword Adoptions: Experimental Evidence from Japanese”. Phonology 25, 154-131.
Sadeghi, V. (2013). “Production of English Lexical Stress by Persian EFL Learners”. Journal of Teaching Language Skills 31(4), 79-102.
Silverman, D. (1992). “Multiple scansions in loanword phonology: evidence from Cantonese”. Phonology 9(2), 289-328.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,148 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 592 |