تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,686 |
تعداد مقالات | 13,789 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,374,037 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,788,119 |
بررسی مناسبات اجتماعیفرهنگی مهاجران لهستانی با ایرانیان؛ نمونهپژوهی شهر اصفهان (1321تا1324ش/1942تا1945م) | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 2، دوره 11، شماره 2 - شماره پیاپی 42، تیر 1398، صفحه 1-14 اصل مقاله (427.62 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2018.104890.1156 | ||
نویسندگان | ||
معصومه گودرزی بروجردی1؛ مرتضی نورائی* 2؛ ابوالحسن فیاض انوش3 | ||
1دانشجوی دکتری گروه تاریخ، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||
2استاد گروه تاریخ، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||
3دانشیار گروه تاریخ، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||
چکیده | ||
در پی تهاجم آلمان و شوروی به لهستان، در جریان جنگجهانیدوم، نیمی از خاک لهستان به اشغال اتحاد جماهیر شوروی درآمد و هزاران لهستانی به اردوگاههای کار در سیبری تبعید شدند؛ اما با ﺣﻤﻠﮥ غیرمنتظرﮤ آلمان به شوروی، سرنوشت اسرای لهستانی تغییر کرد و در شورایی که میان دولتهای متفق برگزار شد، دولت شوروی موافقت کرد تعدادی از اسرای لهستانی رواﻧﮥ ایران شوند. پناهندگان لهستانی بیش از سه سال در برخی از شهرهای ایران، ازجمله اصفهان، زندگی کردند. ورود غیرمنتظرﮤ مهاجران به اصفهان، وضعیت معیشت و بهداشت ساکنان شهر را دشوار کرد؛ اما بهتدریج، ارتباط دوسویهای میان آنها برقرار شد و مهاجران لهستانی موفق شدند بر پوشاک و پیرایش و تفریح مردم اصفهان تأثیر گذارند. آنها در معرفی و انتقال فرهنگ و هنر ایرانی به لهستان نیز نقش مهمی ایفا کردند. باتوجهبه تعداد چشمگیر پناهندگان لهستانی در اصفهان و برقراری مناسبات اجتماعیفرهنگی مهاجران با مردم این شهر، پژوهش حاضر برآن است با رویکرد توصیفیتحلیلی و برپاﻳﮥ منابع اسنادی، کتابخانهای، مطبوعاتی و تاریخ شفاهی، این مناسبات را طی سالهای 1321تا1324ش/1942تا1945م بررسی کند. با این رویکرد، پرسشهایی که مقاله حول آن تنظیم شده است عبارتاند از: تأثیر مهاجران لهستانی در گسترش روابط فرهنگی بین ایران و لهستان چه میزان بوده است؟ اسکان مهاجران لهستانی در اصفهان چه پیامدهای اجتماعی بهدنبال داشته است؟ | ||
کلیدواژهها | ||
مناسبات اجتماعی؛ مهاجران؛ ایران؛ لهستان؛ اصفهان | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه در 1سپتامبر1939م/9شهریور1318ش، با ﺣﻤﻠﮥ سربازان آلمانی به کشور لهستان، جنگجهانیدوم آغاز شد. در این جنگ، اتحاد جماهیر شوروی دولت آلمان را همراهی کرد و بیش از نیمی از خاک لهستان به اشغال اتحاد جماهیر شوروی درآمد. در پی این اشغال، صدها هزار لهستانی به مناطق شرقی روسیه، اورال و سیبری انتقال یافتند و در اردوگاههای کار اجباری مشغول بهکار شدند (بیات، 1381: 72). با ﺣﻤﻠﮥ غیرمنتظرﮤ آلمان به شوروی، سرنوشت اسرای لهستانی تغییر یافت و بهدنبال شورایی که بین دولتهای متفق برگزار شد، دولت شوروی موافقت کرد اسرای لهستانی به مکزیک، هند، نیوزیلند، بریتانیا و ایران روانه شوند. به همین علت تعداد بسیاری از آوارگان لهستانی از مسیر بندرانزلی و همچنین از سمت استان خراسان وارد ایران شدند (ساکما: 3639/293). نخستین گروه اعزامی به ایران در اوایل فروردین1321ش/مارس1942م، با چهار کشتی روسی که حامل 2900 نفر از غیرنظامیان و سربازان لهستانی بود، وارد بندرانزلی شدند (کریمی، 1378: 12). غیرنظامیان با هماهنگی متفقین و دولت ایران به شهرهای زاهدان، مشهد، انزلی، اهواز، تهران، قزوین و اصفهان روانه شدند و نظامیان پس از آنکه نیروی ازدسترﻓﺘﮥ خود را بازیافتند، برای پیوستن به ارتش آزادیبخش لهستان، ایران را ترک کردند (بیات، 1381: 72). دربارﮤ حضور مهاجران لهستانی در ایران طی سالهای جنگجهانیدوم پژوهشهای بسیاری انجام شده است که باید به «تبعات اجتماعی اسکان مهاجران لهستانی در ایران» (محسن بهشتیسرشت و دیگران، 1392)، «فعالیتهای فرهنگی مهاجران لهستانی در ایران» (رضا نیکپور، 1385)، «لهستانیهای مهاجر در ایران 1320-1323ش» (علیرضا کریمی و سیدعلی کریمی، 1378) و «لهستانیها و ایران» (علیرضا دولتشاهی، 1386) اشاره کرد؛ اما دربارﮤ حضور مهاجران لهستانی در اصفهان، تاکنون بهصورت مستقل پژوهشی صورت نگرفته است. این پژوهش درصدد است با تکیهبر منابع کتابخانهای و اسناد و تاریخ شفاهی، مناسبات اجتماعیفرهنگی مهاجران لهستانی را با مردم اصفهان بررسی کند.
ﭘﻴﺸﻴﻨﮥ روابط ایران و لهستان براساس اسناد و شواهد تاریخی، مناسبات تجاری و سیاسی دو کشور ایران و لهستان ﭘﻴﺸﻴﻨﮥ کهنی دارد. قدیمیترین سند مکتوب مربوط به روابط ایران و لهستان، نامهای است که در سال 1474م/853ش اوزونحسن، پادشاه ایران، برای کازیمیر یاگلون (Casimir Jagiellonian)، پادشاه لهستان، فرستاده است (نیکپور، 1387: 147). تشکیل حکومت صفوی ﻧﻘﻄﮥ عطف روابط سیاسی ایران و لهستان به شمار میآید. این روابط در دورﮤ زمامداری شاه عباس اول قوت بیشتری گرفت و با اعزام سفرایی میان دو کشور، زمینه برای افزایش نفوذ فرهنگ و هنر و ادبیات ایران در لهستان فراهم شد. درواقع، پژوهشهای لهستانیها در حوزﮤ فرهنگ و ادب ایران را اتوینوسکی (Etvinoski) در قرن هفدهم میلادی/یازدهم قمری و با ترﺟﻤﮥ گلستان سعدی آغاز کرد و اینگونه مردم لهستان به ادبیات فارسی، دانش، هنر، فرهنگ و رسوم ایرانیان توجه کردند و به آن علاقهمند شدند. آثار ابوعلیسینا، غزلهای حافظ و منطقالطیر عطار نیز در لهستان شناخته شد (دیندو، 1385: ش26و27/20؛ نوایی، 1381: 199). ایران و لهستان، باوجود دوری مسافت، موفق شدند در بُعد فرهنگ و ادب الهامبخش یکدیگر باشند؛ به طوری که فرهنگ لهستان در قالب آثار هنر کاتولیک، بر نقاشی عصر صفویه تأثیر گذاشت و هنر ایرانی در برخی حوزهها، ازجمله پوشاک، تأثیرگذار شد. درواقع، از اواخر قرن شانزدهم میلادی/دهم قمری تونیک بلند و کمربند ابریشمی ایرانی در جایگاه لباس ملی لهستانی شناخته شد و مردم لهستان تا پایان قرن هجده میلادی/دوازده قمری، با پوشیدن لباسهای بلند و استفاده از شنل، به مد و طرحهای ایرانی وفادار ماندند. در این سالها، بیشترین منسوجات و قالیچهها و اشیاء تزیینی که مردم لهستان استفاده میکردند از تولیدات شهرهای اصفهان و کاشان و تبریز تأمین میشد (کراسنوولسکا، 13ٍٍ68: ش51/17). پس از سقوط حکومت صفویه و به قدرت رسیدن سلاطین قاجار، با ورود تعدادی از افسران لهستانی ازجمله ژنرال باروفسکی (Barovski) به قشون عباسمیرزا، مناسبات میان دو کشور همچنان ادامه یافت (انگلیش، 1382: 22). براساس آمارهای رسمی ایران، تعداد لهستانیهایی که پیش از جنگجهانیدوم در ایران زندگی میکردند به دویست نفر هم نمیرسید. درواقع، بخش عمدﮤ آشنایی مردم ایران با لهستانیها به دورﮤ جنگجهانیدوم و ورود مهاجران لهستانی به ایران برمیگردد (لهستان و ایران، 1388: 43).
مراکز اسکان مهاجران لهستانی در اصفهان در پی ﺣﻤﻠﮥ غافلگیراﻧﮥ هیتلر به روسیه، براساس توافق استالین و ژنرال سیکورسیکی ((Sikorski، فرمانده لهستانی، مقرر شد تعدادی از اسرای لهستانی که در شوروی به سر میبردند به ایران فرستاده شوند و از آنجا به آفریقای جنوبی، هند و شرق آسیا اعزام شوند؛ بنابراین در فروردین1321ش/مارس1342م، بیش از هزار لهستانی وارد بندرانزلی شدند (ساکما: 3639/293). جمع کثیری از پناهندگان در اردوگاههایی اقامت کردند که وزارت کشور در شهرهای تهران، انزلی، اصفهان، مشهد و اهواز دایر کرده بود. آنها تا پایان جنگجهانیدوم در ایران زیستند (اطلاعات، 1321: 8).. در سال 1321ش/1942م، فعالیتهای مقدماتی برای پذیرش آوارگان لهستانی با همکاری کنسول بریتانیا آغاز شد و باتوجه به وضعیت مناسب آبوهوای شهر اصفهان، 250 نفر از کودکان لهستانی به سرپرستی پدر فرانچیشک توماسیک (Francis Thomas)، دو خواهر روحانی و تعدادی معلم بهاین شهر وارد شدند. برای بازیابی سلامت جسمانی این گروه که در پی تجربهای طاقتفرسا در کشور شوروی آن را از دست داده بودند، سه مؤسسه از آنها مراقبت کرد (Kunert & Stolarski, 2012: 51). فضای مؤسسهها بهگونهای ترتیب داده شده بود که تا حد امکان، رنج از دست دادن والدین در آن فراموش شود. نخستین مرکز، باغ بزرگ و مجلل شاهزاده صارمالدوله در محدودﮤ غرب اصفهان بود که به این کودکان اختصاص یافت. صوﻣﻌﮥ خیرﻳﮥ خواهران فرانسوی مؤﺳﺴﮥ دوم بود و سومین مؤسسه در خاﻧﮥ پدر مقدس، لازار سوئیسی (Lazar) بنا شد. با استقراریافتن این گروه 250 نفری، مقدمات ورود گروههای بعدی نیز فراهم شد. در 31خرداد1321ش/21 ژوئن1942م ویمودسکی (Vimodski)، سرپرست لهستانیها، نامهای به استاندار اصفهان ارسال کرد. متن نامه به این شرح بود: «ظرف دو روز آینده سیصد نفر دیگر از کودکان لهستانی وارد اصفهان میشوند، پیشبینیهای لازم انجام گردد تا آنها با مشکلی مواجه نشوند» (ساکما،1772/291). در سالهای 1942تا1945م/1321تا1324ش، تعداد این کودکان به 2600 نفر افزایش یافت و این سه مؤسسه بهطور فزایندهای رشد کرد و به 21 مؤسسه رسید. همین عامل باعث شد اصفهان «شهر بچههای لهستان» نامیده شود. حامی مالی این مؤسسهها جمهوری لهستان بود و نمایندگان وزارت کار و امور اجتماعی لهستان، به نمایندگی از کشور خود، در ایران خدمت میکردند (Kunert & Stolarski, 2012: 51-52). مهاجران لهستانی در بدو ورود به اصفهان، در طبقههای بالای پاساژ سلطانی در خیابان چهارباغ و حتی صفههای میدان نقشجهان سکونت گزیدند (مظاهری، 1390: 154). تعدادی از آنها نیز به خاﻧﮥ سردار بیبی مریم انتقال یافتند (کریمی، 1378: 31). برخی از مهاجران به خانوادههای بزرگ و بنام لهستان تعلق داشتند؛ بنابراین استیورسکی (Steyrski)، رئیس هیئت سرپرستی مهاجران لهستانی، از مسئولان اسکان مهاجران درخواست کرد در صورت امکان، در شهر یا حتی خارج از شهر عمارتی برای سکونت این خانوادهها در نظرگرفته شود و اجارهبهای آنها نیز پرداخت شود. او در قطع تماس اهالی شهر با اردوگاههای لهستانی تأکید بسیاری داشت و برای جلوگیری از مراودﮤ اشخاص ناشناس با این مهاجران، درخواست کرد تعدادی افسر وظیفهشناس برای نظارت بر این امر تعیین شود (ر.ک: مرکز پژوهش و اسناد، 1389: 3/331). پیامدهای اجتماعی اسکان مهاجران لهستانی در اصفهان الف. گسترش قحطی و بیماری تیفوس بهدنبال ﺣﻤﻠﮥ متفقین در شهریور1320ش/1941م و سقوط حکومت رضاشاه کمبود خواروبار و غلّه یکی از مشکلات اصلی مردم ایران بود (گلشائیان، 1377: 542 ). کمیابی برخی از کالاها دولت را برآن داشت که برای نخستینبار قند و شکر و پارچههای نخی را جیرهبندی کند (مکی، 1364: 270). با کمبود مواد غذایی و سوخت مصرفی، شهرهایی که میزبان متفقین بودند دچار تشویش و اضطراب شدند؛ به طوری که در مهرماه1321ش/اکتبر1942م، مردم دهستانهای اطراف اصفهان بهعلت فشارهای اقتصادی و نبود مایحتاج غذایی رو به سوی شهر نهادند و دست به شورش زدند (عتیقپور، 1371: 56؛ دهقاننژاد، 1392: 63). علاوهبر قحطی و کمبود آذوقه، بیماری تیفوس نیز تلفات جانی بسیاری بر جای گذاشت. تعداد چشمگیری از اهالی شهرضا، لنجان، مبارکه و سمیرمنیز در اثر بیماری تیفوس و قحطی جان باختند (ر.ک: جنگ جهانی اول و دوم در ایران به روایت اسناد، 1392: 356تا382). در کنار قوای متفقین، اسرای لهستانی نیز نقش مؤثری در بروز قحطی داشتند؛ زیرا خریدهای آنها بهصورت یکجا و یکقلم بود؛ بنابراین حضور آنها بر گرانی و نایابی خواروبار مردم پایتخت و دیگر شهرها تأثیر بسیاری داشت (دهقاننژاد، 1392: 62). علاوهبر کمبود مواد غذایی، واقفنبودن متصدیان خرید به نرخ اجناس نیز باعث تورم بازار و سوءاستفادﮤ برخی از دلالها شده بود؛ بنابراین دولت مصوب کرد لیستی از مایحتاج مهاجران در اختیار شهرداریها قرارگیرد تا از تماس مستقیم خریداران لهستانی با کسبه خودداری شود. در پی این تصمیم، نمایندﮤ وزارت کشاورزی تأمین خواربار مصرفی روزاﻧﮥ آنها را برعهده گرفت تا در حق هموطنان ایرانی و مهاجران لهستانی ظلم نشود (مرکز پژوهش و اسناد، 1389: 3/316). پیامد این مشکلات تشکیل جلسهای با حضور پزشکان متخصص ایرانی، لهستانی، آمریکایی و انگلیسی بود که در آن مقرر شد از مقدار خرید خواروبار مهاجران لهستانی کاسته شود؛ همچنین جیرﮤ شیر، کره، سبزیجات تازه و شیرینیجات اشخاص بالغ لهستانی حذف شد (مرکز پژوهش و اسناد، 1389: 3/375).. با تمام اهتمامی که دولت برای رفع نیازهای مهاجران لهستانی انجام داد، اشیاء و لباسهای دستدوم آغشته به اقسام میکروب پناهندگان لهستانی در مقابل مبلغ مختصری به ایرانیان فقیر فروخته میشد (دهقاننژاد، 1392: 40). این مسئله بهلحاظ سرایت امراض، اهمیت ویژهای داشت؛ بنابراین با مذاکراتی، معاﻣﻠﮥ هرگونه اشیاء و پوشاک مهاجران ممنوع شد و مسئولان هیئت لهستانی و مأموران شهربانی موظف شدند برای جلوگیری از انتقال امراض مسری، اگر لهستانیها البسهای را فروختند، فروشنده را به دفتر مهاجران تحویل دهند؛ اما دادن هدایا ازسوی شهروندان ایرانی، همچنان نگرانیهایی از لحاظ اخلاقی و بهداشتی ایجاد میکرد؛ پس سفارت لهستان اعلامیهای صادر کرد مبنی بر اینکه دادن هرگونه هدیه به مهاجران بهاجبار با حضور نمایندﮤ لهستان انجام شود (مرکز پژوهش و اسناد، 1389: 3/317). براساس گزارشها و مصاحبههای انجامگرفته، پوشش مهاجران لهستانی در کانون توجه بسیاری از بانوان اصفهانی قرار گرفته بود (مقصودی، 1395). با استناد به سفرنامهها، پوشاک فرنگیان از دیرباز برای ایرانیان جذابیت فراوانی داشت و حتی البسه و مصنوعات پشمی که بانوان ارامنی ساکن اصفهان میبافتند، در دورترین نقاط ایران به فروش میرسید (ویلز، 1368: 187؛ هولستر، 1355: 63).. ب. اشاﻋﮥ ناهنجاری در جامعه. با ورود متفقین به ایران، بهعلت عادت اروپاییان به شبنشینی و حضور در اماکن عمومی، وضعیت تهران و برخی از شهرها تغییر کرد و تعداد کابارهها، بارها و دانسینگها در خیابانها و محلههای تهران افزایش یافت. بسیاری از زنان و دختران لهستانی تا پاسی از شب در کابارهها و خیابانها پرسه میزدند و اسباب عیاشی مردان هرزه و سربازان متفق را فراهم میکردند. باتوجه به چنین معضلاتی، مردمی که نمیتوانستند شاهد این اعمال خلاف هنجارهای جاﻣﻌﮥ مسلمان ایرانی باشند گروهی تشکیل دادند و به سبک عیاران، به مبارزه با این اشغالگران و مزاحمان عفت عمومی برخاستند. آنها به شیوههای مختلف، به این رفتارهای ناهنجار واکنش نشان دادند (دهقاننژاد، 1392: 37). در سایر شهرهای ایران نیز وضع تاحدودی به همین صورت بود؛ تا جایی که بدمستی سربازان متفق و حضور روسپیان موجب شد فرمانداران این شهرها برای جلوگیری از این هنجارشکنیها به نخستوزیر وقت شکایت کنند. در بیشترِ شهرهای ایران صحنههای فساد دیده میشد؛ اما در تهران بهعلت تراکم جمعیت و اقامت متفقین و پناهندگان لهستانی، گسترش فساد سیر صعودی داشت (دهقاننژاد، 1392: 37). اصفهان نیز از این وضعیت مستثنی نبود (نهچیری و تبریزچی، 1395).
ج. ازدواجهای غیررسمی و روابط نامشروع. ازدواج و روابط نامشروع یکی از پیامدهای اقامت لهستانیها در ایران بود که در پارهای مواقع با هموطنان خود یا سربازان متفق انجام میگرفت؛ حتی برخی از دوشیزگان لهستانی در کانون توجه مردان ایرانی، اعم از مسلمان یا غیرمسلمان، قرار میگرفتند و پذیرش این موضوع برای بیشترِ خانوادههای ایرانی دشوار بود؛ چون آنها به ازدواج به سبک اسلامیایرانی اعتقاد داشتند. بنابراین بهعلت آمیزش و ازدواجهای غیررسمی و مخفیانه، در شناسایی هویت فرزندان تولدیافته مشکلاتی ایجاد شد (ر.ک: انصاری، 1379: 101تا109). به گزارش اسناد، در سال 1321ش/1942م، 40 کودک لهستانی در ایران به دنیا آمدند (مرکز پژوهش و اسناد، 1389: 3/327)؛ بنابراین تحصیل پرواﻧﮥ اقامت برای مهاجران لهستانی ضرورت بسیاری یافت و باتوجه به اهمیت موضوع، دولت وزارتخاﻧﮥ جنگ، دادگستری، اداره کل آمار و اداره کل شهربانی کشور را به پیگیری سریع مراحل صدور اوراق هویت مکلّف کرد. هدف از این کار شناسایی مهاجران لهستانی بود (مرکز پژوهش و اسناد، 1389: 3/353و354).
د. سایر معضلات اجتماعی. صدور کارت هویت تنها برای ازدواج ضرورت نداشت و بروز پارهای از رفتارها و ناهنجاریها، برای جاﻣﻌﮥ میزبان و حتی برخی از مهاجران لهستانی، مشکلات فراوانی ایجاد کرده بود. به گزارش اسناد، برخی از این میهمانان ناخوانده اقدام به سرقت میکردند. براساس گزارش شهربانی، مغازﮤ جواهرفروشی متعلق به یک ایرانی با دستبرد چند نفراز پناهندگان لهستانی روبهرو شد و مقادیری جواهر و تعدادی ساعت به ارزش دومیلیون ریال از آن مغازه ربوده شد (دهقاننژاد، 1392: 29).. باتوجه به جرائمی که برخی از مهاجران لهستانی مرتکب میشدند یا حتی در کانون اتهام قرار میگرفتند، تشخیص هویت و صدور کارت شناسایی برای آنها الزامی بود تا از هرگونه سوءاستفاده در این زمینه جلوگیری شود (مرکز پژوهش و اسناد، 1389: 3/ 358). برخی از زنان لهستانی نیز با سوءاستفاده از عقاید خرافی ایرانیان، برای گذران زندگی خود، به شغل رمالی روی آورده بودند؛ چنانکه روزناﻣﮥ اطلاعات در تاریخ 25/1/1321 در ستون آگهی خود پیامی به این شرح نقل کرد: «یک خانم لهستانی مسلط به زبان آلمانی، فرانسوی و روسی آینده و گذشته شما را شرح میدهد ...» (اطلاعات، 1321: 144). چنین اعمالی در سایر شهرهایی که مهاجران لهستانی در آنجا سکونت داشتند، ازجمله اصفهان، نیز انجام میشد. برخی از شاهدان یادآور شدند چند بانوی لهستانی در ﻣﺤﻠﮥ جلفای اصفهان با گرفتن فال قهوه و پیشگویی امرار معاش میکردند و حتی از مردم سوءاستفاده میکردند (تبریزچی: 1395).. علاوهبر جرائد داخلی، جرائد خارجی نیز برخی از اعمال مهاجران لهستانی را مغایر با اصول اخلاقی میدانستند. یکی از اتحادیههای جرائد آمریکای شمالی موسوم به جیمزآلدریج (James Aldridge)، در مورخ 19مارس1944م/29اسفند1322ش، مهاجران لهستانی ایران را به سوءاستفاده متهم کرد و خبری با این محتوا منتشرکرد: «چندین هزار لباس نظامی انگلیسی جهت ملبوس سپاهیان و نفرات عادی لهستانی داده شده بود. قسمت اعظم آن لباسها و همین طور پتوهایی که به لهستانیها داده شده بود تا به مصرف خودشان برسد در بازار بهفروش رفت... . و زمانی که مردم ایران در قحطی به سر میبردند، نمایندگان انگلیس و روس اعتراض کردند که لهستانیها را قانع کنید که مقادیری از ذخیره آرد خود را برای کمک به ایرانیان قرض بدهند؛ اما آنها امتناع کردند. همچنین وضعیت رقتبار اطفال گرسنه، آمریکاییها را برآن داشت تا مقداری شیرخشک از مسئولین لهستانی برای این اطفال درخواست کنند؛ زیرا انبارهای آنان مملو از شیر خشک بود. اما لهستانیها از پذیرش آن خودداری نمودند و مقداری از اغذیه و شیرخشک را در بازار آزاد به فروش رساندند. علاوه بر آن به خریدوفروش طلا و جواهرات نیز مبادرت ورزیدند؛ البته نه به قیمت واقعی بلکه طلا را به قیمت کمی خریداری میکردند و مجدداًَّ در فروش آن سود خوبی به دست میآوردند» (مرکز پژوهش و اسناد، 1389: 397). با انتشار این خبر در روزنامههای آمریکا، وزیر رفاه اجتماعی لهستان از حقوق مهاجران لهستانی دفاع کرد و اظهار کرد: لهستانیها از دادن آرد به ایرانیان امتناع کردهاند و حتی 180تن آرد به ایرانیها قرض داده شد که برای استرداد آن دچار زحمت شدیم. او اقدام لهستانیها را به فروش طلا و جواهر در بازارهای ایران تکذیب نکرد و گواهی داد این آوارگان برای تهیه لوازم زندگی، ناچار به انجام چنین معاملاتی بودند (مرکز پژوهش و اسناد، 1389: 398). گزارشها و اسنادی دربارﮤ سوءاستفادﮤ برخی از مهاجران لهستانی در تهران و سایر شهرهای ایران وجود دارد؛ اما لهستانیها همواره مراتب قدردانی و سپاس خود را از ملت ایران اعلام میکردند و در اوضاع ناگوار با آنها همراه و همدرد میشدند؛ تا جایی که هنگام وقوع زلزﻟﮥ گرگان، باوجود وضع نامناسب اقتصادی، کارکنان سفارت لهستان و مهاجران لهستانی مبلغ 60هزار و 800 ریال جمعآوری کردند و برای کمک به زلزلهزدگان، به رئیس تشریفات امور خارجه ایران اهدا کردند (ر.ک: اطلاعات، 1321: 548).
وضعیت فرهنگی مهاجران لهستانی در اصفهان. با ورود بچههای لهستانی به اصفهان، مراکز آموزشی ویژﮤ آنها دایر شد و کتاب و نیمکت و تمام وسایل تحصیل برای آنها فراهم شد.کتابهای درسی آنها درکشور فلسطین منتشر میشد و به اصفهان ارسال میشد (ساکما، 176/390). با شروع کار مدارس، انجمن آموزگاران لهستانی به ریاست یان کوروسینسکی (Yan Korosinski) نیز شروع به فعالیت کرد. علاوهبر انجمن مذکور، در مهر1321ش/1942م مرکز بازپروری و خدمات اجتماعی با نام «کمپ شماره 4 شهری اصفهان»، با نظارت وزارت کار و امور اجتماعی جمهوری لهستان، برای حفظ نظم و قانون راهاندازی شد. این مرکز مسئولیت کنترل و محافظت از مهاجران لهستانی را بهعهده داشت. نهاد مذکور را تادوز دیموسکی (Todos Dimovski)، گنیزمنسیویز (Ginsmensois)، دکتر استانسیلاو (Stansilav)و وینیارزوک (Viniarzouk) اداره میکردند (Kunert & Stolarski,2012, 52).
الف. انتشار روزنامه مهاجران لهستانی در مدت زمانی که در ایران بودند با انتشار چند روزناﻣﮥ بدون سانسور، در روشنگری اذهان مردم سهم بسزایی داشتند (روزنامه ایران، 1328). نشریاتی که لهستانیها در ایران منتشر میکردند عبارت بودند از:. نوول اروپ (Nouvelle Europe) به معنای اروپای جدید. این ماهنامه به سردبیری ژرزی لین چاوسکی (Gorsy LinChavoski)، در سال 1322ش/1943م منتشر شد. این نشرﻳﮥ فرانسویزبان درواقع منبع سرویس اطلاعات سفارت لهستان در تهران بود (ابوترابیان، 1366: 174).. ناژپرزی یاشیل (Nazhprzy Yazciel) به معنای دوست ما. این هفتهنامه محتوای مذهبی داشت و به زبان لهستانی منتشر میشد. نخستین شمارﮤ این هفتهنامه در تاریخ 10آبان1321ش/2نوامبر1942م انتشار یافت و از آذرماه سال 1322ش /دسامبر1943م، نشر آن متوقف شد (برزین، 1371: 385). پولاک و ایرانی (Polak W Iranian) به معنای لهستانی در ایران. این هفتهنامه به زبان لهستانی منتشر میشد و در اصل، کانون آگهی وزارت کار و امور اجتماعی لهستان بود. شمارﮤ نخست این هفتهنامه در تاریخ 11/3/1321ش مطابق با 1ژوئن1942م چاپ شد و پس از آذرماه1322ش/ دسامبر1943م، انتشار آن متوقف شد (برزین، 1371: 113). .پرزگلدپولسکی (Przeglooud Polskie) به معنای گزارش لهستانی. از این ماهناﻣﮥ خبری سه شماره در ایران به چاپ رسید. این ماهنامه به واحدها و سربازهای لهستانی تعلق داشت (برزین، 1371: 106). پولسکا (Polskie) به معنای لهستان. این روزنامه از بهمن1321ش/ژانویه1943م در تهران منتشر شد (برزین، 1371: 113). اسلووپولسکی (Slowa Polskie) به معنای ندای لهستانی. این ماهنامه به نهاد حزب ملی لهستان وابسته بود و از آذرماه1321 تا فروردین1322ش/دسامبر1942 تا مارس1943م منتشر شد (برزین، 1371: 403). ژیارنکو پراوستاون (Ziarnko Prawastawne) به معنای با نسل ارتدکس. این نشریه محتوای مذهبی داشت و مخصوص کشیشهای ارتدکس لهستانی مقیم ایران بود. این ماهنامه از دی1320 تا آبان1322ش/ژانویه1942 تا نوامبر1943م، در تهران انتشار یافت (برزین، 1371: 229).. زف (Zew) به معنای صدا. این نشریه محتوای آموزشی و فرهنگی داشت و برای اتباع لهستانی بهصورت هفتگی در تهران منتشر میشد (نیکپور، 1385: 111). سایر مطبوعات روزاﻧﮥ لهستانی، با عنوانهای اورزاک بیاتی (Orzak Bayati)، پارادا (Parada) و پولاک (Polak) در اصفهان نیز توزیع میشد (Kunert & Stolarski, 2012: 52). لهستانیها در مدت کوتاه اقامت خود در ایران، فعالیتهای فرهنگی بسیاری داشتند و با نشر هشت روزناﻣﮥ مذکور، باعث روشنگری و آگاهیبخشی افرادی شدند که به دانستن اخبار بدون سانسور از جهان پیرامون خود علاقهمند بودند (لهستان و ایران، 1388: 43و44).
ب. تأسیس انجمن مطالعات ایرانی. اقدامات فرهنگی لهستانیها تنها به نشر روزنامه محدود نمیشد و در بین لهستانیها، افراد صاحبنظری بودند که با به دست آوردن آرامش نسبی فکری، به برگزاری سخنرانیهای علمی در مراکز فرهنگی ایران اقدام کردند. اظهار علاقه و پیگیریهای استادان و دانشمندان لهستانی توجه مقامهای علمی ایران را نیز جلب کرد؛ برای مثال به درخواست دکتر قاسمزاده، رئیس دانشکده حقوق، جلسهای در دانشگاه تهران تشکیل شد و تعاملات مؤثری در این راستا انجام گرفت (کیهان، 1/11/1321، ش168. 5). ثمرﮤ این تعاملات تأسیس انجمن مطالعات ایران و نگارش سه جلد کتاب مطالعات ایرانی بود. در این اثر، چهرههای درخشان و فعال ادبی معاصر، همچون میرزاده عشقی، ملکالشعراء بهار و نیمایوشیج به ادبیات لهستان معرفی شدند؛ همچنین برخی از واژگان فارسی در ادبیات لهستانی نفوذ یافت (لهستان و ایران، 1388: 46؛ دولتشاهی، 1386: 184).. فعالیتهای انجمن مطالعات ایرانشناسی برای علاقهمندان به زبان و ادبیات فارسی بستری فراهم کرد. آدام مسکویچ (Adam Miskovich)، شاعر لهستانی، با الهام از زبان و ادبیات فارسی اثری ارزنده به نام «اهریمن و اهورامزدا» به رﺷﺘﮥ تحریر درآورد. او زبان و ادبیات فارسی نیز آموزش میداد (بیات، 1381: 7). از دیگر رویکردهای انجمن مطالعات ایرانشناسی، بررسی مسائل اجتماعی روز در ایران بود (نیکپور، 1385: 116). این انجمن بیش از سه سال فعالیت مستمر و علمی داشت و با خروج مهاجران لهستانی، فعالیت انجمن نیز متوقف شد؛ اما جریان ایرانشناسی که از سالها پیش در کانون توجه مردم لهستان بود، با همان جدیّت دنبال شد و تاکنون نیز ادامه دارد (لهستان و ایران، 1388: 46).
ج. موسیقی و تئاتر لهستانی با حضور لهستانیها در ایران، رفتهرفته بازار کنسرتهای موسیقی و تئاتر لهستانی رونق یافت. هنرپیشگان لهستانی به اجرای نمایش و اکران چند فیلم سینمایی، ازجمله فیلم «عشق»، مبادرت ورزیدند. رادیو ایران نیز در هفته دو بار، برنامهای ویژه با همکاری گروهی از مهاجران لهستانی اجرا میکرد (ساکما: 761/390). هنرمندان لهستانی به سطوحی از جاﻣﻌﮥ ایرانی راه یافتند. آنها علاوهبر فعالیتهای هنری در سالنهای عمومی، برای اَشراف و متمولان نیز برنامههایی ویژه اجرا میکردند. برخی از این برنامهها تنها برای حمایت و کمک به دیگر هموطنان لهستانی ترتیب مییافت (ر.ک: دولتشاهی، 1386: 191).
راههای تأمین معیشت مهاجران لهستانی در اصفهان لهستانیها بیش از سه سال در اصفهان زندگی کردند و برای امرار معاش، در حِرَف مختلفی مشغول به کار شدند. عدهای از بانوان لهستانی در جایگاه پرستار، در بیمارستانها و خانههای اعیان اشتغال یافتند و با پذیرش ایرانیان روبهرو شدند (لهستان و ایران، 1388: 5). تعدادی از بانوان لهستانی در ﭘﻴﺸﮥ خدمتکاری وارد خانههای متمولان اصفهانی شدند و بر آرایش و پیرایش و پوشش بانوان خانه تأثیرگذاشتند. در بسیاری از مواقع، مستخدمان در مقایسه با کارفرمایان خود سطح تحصیلات بیشتری داشتند. برخی از آنها در نواختن ویلن و پیانو تبحر خاصی داشتند؛ بنابراین موسیقی را به کارفرمایان خود آموزش میدادند (تبریزچی، 1395).. براساس اسناد منتشرشدﮤ ریاست جمهوری، سه نفر از بانوان لهستانی با اسامی الن (Ellen) و اسلاو اونیوگراد سکایا Slaveennio grad Skaya)) و الزبیتاهالبرفلد (Elzbyta Halberfeld) همراه دختری چهارساله در مقام پرستار و متصدّی تربیت اطفال، در خانوادﮤ محمد سپهر و عباس آریا استخدام شدند (مرکز پژوهش و اسناد، 1389: 354). عدهای از دوشیزگان لهستانی نیز در برخی از رستورانها و هتلها، ازجمله هتل فردوسی، مشغول به کار شدند و در جذب بیشتر مشتری ایرانی و خارجی تأثیر گذاشتند (ساکما، 1/76، 390). علاوهبر رستورانها و هتلها، شرکتهای خارجی نیز از متقاضیان استخدام بانوان لهستانی بودند (لهستان و ایران، 1388: 6). تعدادی از زنان لهستانی نیز برای رفع نیاز مالی خود، تقاضای چرخخیاطی کردند و مشغول به دوختن لباس و یونیفرم ارتشی شدند. خیاطان و طراحان لهستانی از این حرفه درآمد مناسبی کسبکردند و ساﻳﮥ روش خیاطی لهستانی را بر بازار پوشاک ایرانی انداختند (ساکما،761/390). سبک پیرایش جوانان و نوجوانان مهاجر لهستانی نیز توجه ایرانیان را جلب کرد؛ بنابراین افرادی که تجربهای در آرایش و پیرایش داشتند، موفق شدند در تهران و شهرهای دیگر، ازجمله اصفهان، مشغول به کار شوند و از این حرفه درآمد مناسبی به دست آورند (ساکما، 761/390). درودگری از دیگر پیشههایی بود که مهاجران لهستانی در شهر اصفهان بهصورت خودجوش راهاندازی کردند. در این کارگاهها، نجّاران به طراحی و ساخت مصنوعات چوبی مشغول شدند و با توجه به شهرت و حسن کیفیت مصنوعات چوبی لهستان در جهان، تولیدات آنها با استقبال روبهرو شد. پناهندگان لهستانی علاوهبر فعالیت در این پیشهها، مهارتهایی همچون قلمزنی بر روی مس، نقره و قالیبافی را نیز زیر نظر استادان اصفهانی فرا گرفتند (لهستان و ایران، 1388: 6). با استناد به گفتههای کهنسالان اصفهانی، برخی از مهاجران لهستانی به شغل دلودوزی و کفاشی و پینهدوزی نیز اشتغال داشتند. به نقل از شاهدان عینی، آنها در خیابان مطهری فعلی (پهلوی سابق) بساط دلودوزی و پینهدوزی خود را پهن میکردند (نهچیری و تبریزچی، 1395). احداث کافهرستوران، اغذیهفروشی و نوشابهفروشی از دیگر راههای امرار معاش مهاجران لهستانی، بود؛ البته بیشترِ مشتریان این اماکن سربازان متفق و لهستانی بودند (ساکما،732/ 385). طبخ نان و شیرینی یکی دیگر از راههای امرار معاش مهاجران لهستانی بود؛ برای مثال آنها نان شیرمال مخصوصی به نام پُنجیک پخت میکردند. این نان توجه سربازان متفق و حتی مردم اصفهان را جلب کرد و طبخ آن همچنان ادامه دارد (تبریزچی، مقصودی و زارعی، 1395). پناهندگان لهستانی در بیشتر شهرهایی که سکونت داشتند کلوپهای احداث کردند (ساکما، 761/ 390).. کافهقنادی پولونیا (Polonia) واقع در خیابان چهارباغ عباسی یکی از این کلوپها بود. این مکان در کانون توجه ورزشکاران اصفهانی بود. فضای آرام همراه با موسیقی غربی موجب شده بود برخی از مربیان ورزشی اصفهان، ازجمله ایران تاژ، شباهنگ، فیلسوف و نیلفروش پس از اتمام تمرین و مسابقات، به اتفاق افراد تیم، در کافه پولونیا حضور یابند (تبریزچی، 1395). درواقع، شعبه اصلی کافه پولونیا در شهر تهران قرار داشت و مکانی برای تفریح سربازان متفق بود. در این کافهها بانوان لهستانی با نواختن ویلون و خواندن آواز و اجرای برنامههای مفرّح، اسباب سرگرمی آنها را فراهم میکردند (سینایی، 1352). علاوهبر کافه پولونیا، لهستانیها تعداد دیگری میخانه احداث کردند که با اعتراضهای فراوان شهروندان ایرانی روبهرو شد؛ زیرا این اماکن را عاملی برای ترویج بیعفتی و فساد در جامعه میدانستند (ساکما،8010/ 397).
نقش مهاجران لهستانی در اشاعه فرهنگی میان دو ملت از پیامدهای عمدﮤ مهاجرت، تعامل فرهنگی با ملتهای مختلف است. پذیرش فرهنگهای گوناگون به وسیله مهاجران و ساکنان بومی نخست با مقاومت و واکنشهای منفی همراه است؛ اما بهتدریج به دادوستد فرهنگی تبدیل میشود و از تبادل آنها فرهنگ متعالیتری به وجود میآید (دورانت، 1367: 90تا94). درواقع، عناصر فرهنگی بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم از جامعهای به جوامع دیگر تسرّی مییابد و بهتدریج فرهنگ، فنون، اندیشهها، فرآوردهها و مهارتهای بیشتری ذخیره میکند. هنگامیکه جامعهای عناصر فرهنگی تازهای را از جامعه دیگر اقتباس کرد با دخلوتصرف در آن، شیوههای زندگی و باورهای خود را با آن سازگار میکند. کوچ اجباری لهستانیها به ایران نیز اثرهای دوسویهای به جا گذاشت و در مواقعی این تعامل به اشاﻋﮥ فرهنگی به شیوﮤ مذکور منجر شد. در ساﻳﮥ چنین تعاملاتی بود که در مورخ 21/4/1322، روزناﻣﮥ Aftontidningen چاپ استکهلم مقالهای منتشر کرد و درآن دربارﮤ مهماننوازی ایرانیها به مهاجران لهستانی چنین نوشت: «امروز یک کشور اسلامی آداب بزرگمنشی را از خود بروز میدهد و آن ایران است» (مرکز پژوهش و اسناد، 1389: 389).. ارتباط فرهنگی و اقتصادی و سیاسی که از قرنها پیش میان ایران و لهستان آغاز شده بود، با ورود مهاجران لهستانی قوّت بیشتری یافت. درواقع، جنگجهانیدوم با تمام پیامدهای ناگواری که از خود به جا گذاشت، موفق شد میان دو ملتایران و لهستان تعاملهای بیشتری ایجاد کند. این تعاملها باعث شد بانوان ایرانی از پوشش و پیرایش بانوان لهستانی ﺗﺄثیر پذیرند. لباس و کلاه فرنگی دختران لهستانی آنچنان برای جوانها و نوجوانهای اصفهانی جذابیت داشت که به گفته برخی از آنها این نوع پوشش، بخشی از خاطرات گذشته آنها را تشکیل میدهد. حسن کامشاد نیز در خاطرات خود به پوشش و کلاههای فرنگی دختران و پسران لهستانی اشاره کرده است. او در این زمینه چنین میگوید: «هر روز در صفی طولانی پسران و دختران لهستانی که زمان جنگ به اصفهان پناه آورده بودند، دو بهدو از جاده کنار نهر فرشادی در جنوب دبیرستان ادب میگذشتند. همه کلاه بر سر داشتند و کلاههای ساخت فرنگ آنها، آن روزها بین جوانها بسیار خواستار داشت...» (کامشاد، 1387: 46).. با گذشت بیش از نیمقرن از حضور مهاجران لهستانی، یاد و خاطرﮤ کوچهباغهای جلفای اصفهان که روزی میزبان بازیهای کودکاﻧﮥ آنها بود، هنوز در حاﻓﻆﮥ این مهاجران نقش بسته است. این کودکان لهستانی در کنار آموزش الفبای ملی و زبان مادری خود، الفبای فارسی را نیز با جدیّت فراگرفتند و پس از گذشت سالها، همچنان الفبای فارسی را مرور میکنند. مهاجران لهستانی از شهر اصفهان در حکم مأمنی یاد میکنند که زخم غربت و آوارگی آنها را مرهم نهاد و مردم اصفهان نیز یاد و خاطرﮤ آن روزها را هنوز زنده نگاه داشتهاند (سینایی، 1352). درواقع، پناهندگان لهستانی، اصفهان را شهر خود میپنداشتند و باتوجه بهاین باور، چندین نمایشنامه با مضمون «لهستانیهای مهاجر در اصفهان» نوشته شد و بازیگران ایرانی این تئاترها را در کشور لهستان اجرا کردند (لهستان و ایران، 1388: 46). تئاتر «اصفهان؛ شهر بچههای لهستان» به کارگردانی رکسانا مهرافزون را بازیگران ایرانی و لهستانی در 3ژوئن2015 م/13خرداد1394ش در شهر ورشو اجرا کردند. میروسلاوکوکور (Miroslavkokor)، استاد دانشگاه و پژوهشگر تئاتر در لهستان، رکسانا مهرافزون را در اجرای این تئاتر یاری رساند. همراه با اجرای نمایش، سارا رمضانی نوجوان 14ساله نیز کارگاهی با نام «لالایی» در شهر ورشو برگزار کرد. این تیم با اجرای این نمایش و کارگاه، فرهنگ دو کشور و ارتباطهایی که بهدنبال کوچ اجباری لهستانیها به ایران و شهر اصفهان ایجاد شده بود، بهتر شناساندند (ایسکانیوز (Escanioz)، 1395؛ مهرافزون، 1396).
بازماندگان مهاجران لهستانی در اصفهان. جنگجهانیدوم با تمام تلفات و هزینههای سنگینی که برجا گذاشت، سرانجام در 18 اردیبهشت 1324 ش/8 می 1945م بهطور رسمی پایان یافت. در تیرماه1324ش/جولای1945م، دانشآموزان لهستانی برای ادامه تحصیل از سمت تهران و اهواز به لبنان فرستاده شدند وآخرین اقدام برای انتقال آنها در 12اکتبر1945م/20مهر1324ش انجام شد (Kunert & Stolarski, 2012: 53).. .در پی خروج آنها از ایران، مؤسسههای متعلق به مهاجران لهستانی در اصفهان منحل شد و به درخواست مسئولان لهستانی، بیشترِ مهاجران این شهر را ترک کردند. البته تعداد بسیاری از آنها پس از پایان جنگ به کشور خود بازنگشتند و در کشورهای دیگر اقامت گزیدند. از میان این افراد، سیصد نفر زندگی دائمی در ایران را ترجیح دادند و در این کشور تشکیل خانواده دادند. ثمرﮤ این ازدواجها را باید یکی از پلهای ارتباطی میان دو کشور محسوب کرد؛ همچنین شاید بتوان یکی از ماندگارترین اسناد حضور لهستانیها در ایران را وجود 2هزار و 836 آرامگاهی دانست که از آنها به جا مانده است. در این میان تهران با داشتن سه گورستان لهستانی، بیشترین تعداد آرامگاه را در خود جای داده است که اصلیترین آن گورستان دولاب است. در اصفهان نیز، از لهستانیهایی که موفق به بازگشت به سرزمین مادری خود نشدند، آرامگاهی باقی مانده است. این قبور درگورستان ارامنه، جایی نزدیک به دامنه کوه صفه، قرار دارد. قبور لهستانیها در شهر اصفهان در بخش جداگانهای در سمت شرقی گورستان واقع شده است. در این بخش هجده قبر، یک نظامی و هفده غیرنظامی، وجود دارد. نشان اصلی گورستان لهستانیها نماد یادبودی از سنگ خاراست که بر روی آن نشان عقاب لهستان حکاکی شده است. این نشان، عقاب تاجدار است و تصویری از مادر مقدس (Czetochowa) بر روی سینه آن دیده میشود. در زیر این نشان چنین نگاشته شده است: «به یادبود هموطنان لهستانی تبعیدی». در مقابلاین یادبود، سنگ قبر تئودور میرونویچ (Theodore Mirowwitch)، نماینده پادشاه لهستان، وجود دارد و بر روی سنگ قبر نگاشته شده است: «تئودور میرونویچ گناهکار، نماینده اعلیحضرت پادشاه لهستان در 26دسامبر1686 در اینجا آرمیده است» (Kunert & Stolarski, 2012: 53). نتیجه. لهستانیها مهمانان ناخواندهای بودند که در زمان جنگجهانیدوم وارد ایران شدند و تعدادی از این مهاجران، ازجمله کودکان، در اصفهان سکونت گزیدند. آنها بیش از سه سال در این شهر زیستند و برخی در این شهر ازدواج کردند و هرگز به موطن خود بازنگشتند. حضور پناهندگان لهستانی پیوند گرمی میان دو ملت ایجاد کرد؛ به گونهای که با ورود کودکان لهستانی به اصفهان، علاوهبر مؤسسههایی که برای آنها در نظرگرفته شده بود، باغ زیبا و مصفایی هم با هدف تسکین آلام آنها در اختیارشان قرار گرفت. این پیوند آنچنان استوار شد که در برخی از مواقع هنگام وقوع بلایا، باعث همدردی آنها با ایرانیان شد؛ ازجمله باید به وقوع زلزله گرگان اشاره کرد که در آن لهستانیها بهصورت خودجوش به کمک زلزلهزدگان این منطقه شتافتند. این مهاجران در ابتدای ورودشان بهایران، برای گذران زندگی، مجبور به خریدوفروش اشیا و حتی لباسهای خود بودند؛ اما بهتدریج در مشاغل مختلفی ورود یافتند. برخی از این پناهندگان نیز با علاقهای وافر، به آموزشدیدن بافت فرش و منبّتکاری و قلمزنی مشغول شدند. خیاطان و طراحان پوشاک لهستانی نیز، باتوجه به مهارتی که در این زمینه داشتند، در زمان کوتاهی موفق شدند بر پوشاک ایرانی سایه اندازند. تعدادی از این مهاجران با سوءاستفاده از عقاید خرافی ایرانیان، برای خود کسبوکار پردرآمدی، همچون رمالی و فالگیری، ایجاد کردند و برخی نیز با احداث کافهها و مراکز تفریحی، در گسترش فساد و بیبندوباری در ایران تأثیر بسیاری گذاشتند.. البته در میان مهاجران لهستانی ساکن در ایران، چهرههای شاخصی وجود داشتند که جذب جامعه علمیفرهنگی ایران شدند. آنها با تشکیل انجمن مطالعات ایرانی، به پژوهش و چاپ نشریهها و مقالههایی در حوزههای مختلف ادبی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران اقدام کردند. نتایج این پژوهش نشان داد بنیانگذاری و فعالیت مرکز مطالعات ایرانی توسط این مهاجران چنان ریشههای فرهنگیاجتماعی غنی داشت که باوجود خروج آنها از ایران، کرسیهای ایرانشناسی در شهر ورشو همچنان به فعالیت خود ادامه دادند. درواقع، این انجمنها با برگزاری جلسهها و نمایشگاهها اشتراکهای فرهنگی دو ملت را معرفی میکنند. | ||
مراجع | ||
الف. کتابها . ابوترابیان، حسین، (1366)، مطبوعات ایران از شهریور1320تا1326ش، تهران: اطلاعات. . انصاری، هرمز، (1379)، مقدمهای بر جامعهشناسی اصفهان، به کوشش احمد جواهری، تهران: نقشجهان. . انگلیش، باربارا، (1382)، جنگ ایران و انگلیس؛ جدایی هرات، ترجمه منصور اتحادیه و سعادت پیرا، تهران: تاریخ ایران. . برزین، مسعود، ( 1371)، شناسنامه مطبوعات ایران 1215تا1357ش، تهران: بهجت. . بیات، نصرالله،( 1381)، لهستان، تهران: وزارت خارجه. . دولتشاهی، علیرضا، (1386)، لهستانیها و ایران، تهران: بال. . دورانت، ویل، (1367)، تاریخ تمدن،ج4، ترجمه احمد آرام و دیگران، تهران: انقلاب اسلامی. . دهقاننژاد، مرتضی و لطفی، الهام، (1392)، جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران در جنگجهانیدوم، اصفهان: نگارخانه. . عتیقپور، محمد، ( 1371)، بلوای نان، تهران: شریف. . کامشاد، حسن، (1387)، حدیث نفس، تهران: نی. . گلشائیان، عباسقلی، (1377)، گذشته و اندیشههای زندگی؛ خاطرات من، تهران: انیشتین. . لهستان و ایران، (1388)، گردآوری سفارت لهستان، تهران: کتابسرا. . مظاهری، هوشنگ، (1390)، سیصد تصویر، اصفهان: غزل. . مکی، حسین، (1364)، تاریخ بیست ساله، ج8، تهران: ایران. . نوایی، عبدالحسین و عباسقلی غفاریفرد، (1381)، تاریخ تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، تهران: سمت. . ویلز، (1368)، ایران در یک قرن پیش، ترجمه غلامحسین قراگوزلو، بیجا: اقبال. . هولستر، ارنست، (1355)، ایران در یکصدوسیزده سال پیش، ترجمه محمد عاصمی، تهران: وزارت فرهنگ و هنر.
ب. اسناد منتشرنشده . سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران(ساکما): 761/290. . ------------------------------:1772/291. . ------------------------------: 3639/293. . ------------------------------: 732/385. . ------------------------------: 761/390. . ------------------------------: 8010/397. اسناد منتشرشده . جنگجهانیاول و دوم در ایران به روایت اسناد، (1392)، به کوشش الهام ملکزاده، زهراحامدی، زهرا علیزاده، تهران: مجلس شورای اسلامی (بهارستان). . اسنادی از اشغال ایران در جنگجهانیدوم، (1389)، ج3، تهران: مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری.
ج. مقالات . دیندو، سیراکاسکا جولانتا، (1385)، « نفوذ فرهنگ و هنر ایران در فرهنگ و هنر لهستان در عصر صفوی»، ترجمه بدرالسادات علیزاده مقدم، تاریخ روابط خارجی، ش26و27، ص21تا34. . کراسنوولسکا، آنا، (1368)، «ایرانشناسی در لهستان»، ترجمه حسین معصومی همدانی، کتابداری آرشیو و سند پژوهی، ش51، ص16تا20. . کریمی، علیرضا و سیدعلی کریمی، (1378)، «لهستانیهای مهاجر در ایران 1323-1320ش»، تاریخ معاصر ایران، ش9، ص7تا40. . نیکپور، رضا، (زمستان1385)، «فعالیتهای فرهنگی مهاجران لهستانی در ایران»، تاریخ انجمن، ش24، ص111. . ــــــــــــ، (زمستان1387)، « نگاهی به تاریخ روابط لهستان و ایران»، بررسیهای نوین تاریخی، ش5، ص147تا153. د. روزنامه . اطلاعات، 1321، س 17، ش5119، 19/12/1321 و 5042، ص1و8. . ــــــــــــ ، 1321، س17، ش5042، ص1. . ایران، س 9، ش2502.، 5/4/1328، ص12. . کیهان، ش168، 1/11/1321. ه. سایت . ایسکانیوز؛ WWW.MAGAZINE.AFTAB باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران، 14اردیبهشت 1395، ساعت 12:26.
و. مصاحبهها . تبریزچی، محمدرضا، (14دی1395): محل مصاحبه مرکز مطالعات و پژوهشهای صائب، آرشیو شخصی. . زارعی، محمود، (18آبان1395)، محل مصاحبه منزل شخصی، آرشیو شخصی. . مقصودی، حسین، (25آذرماه1395)، محل مصاحبه میدان نقشجهان، آرشیو شخصی. . مهرافزون، رکسانا، (2آذرماه1396)، محل مصاحبه موزه هنرهای معاصر اصفهان، آرشیو شخصی. . نهچیری، اصغر، (19شهریور1395)، محل مصاحبه منزل شخصی، آرشیو شخصی.
ز. منابعلاتین . Polish War Cemeteries In Iran (2012). Kunert Anadrezej Krzysztof,Stolarski Rafal E, Warszawa, RadaOchronyPamieci Walk I Meczenstwa.
ح. فیلم . سینایی، خسرو (1352)، مرثیه گمشده. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 8,596 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,203 |