تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,646 |
تعداد مقالات | 13,379 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,117,529 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,062,972 |
تخصص کمیته حسابرسی و مدیریت انتظارات | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نشریه پژوهش های حسابداری مالی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 10، شماره 1 - شماره پیاپی 35، فروردین 1397، صفحه 37-54 اصل مقاله (1.06 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/far.2018.107590.1169 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
غلامرضا کرمی* 1؛ امید فرجی2؛ امین رحیم زاده3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1گروه حسابداری، دانشکده مدیریت، دانشگاه تهران، تهران، ایران. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دکترای حسابداری، مدرس دانشکده مدیریت و حسابداری ، پردیس فارابی دانشگاه تهران، قم، ایران. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3گروه حسابداری، دانشکده مدیریت، دانشگاه قم، قم، ایران. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
با وجود افزایش سازوکارهای نظارتی بر مدیریت سود، مدیران برای تأمین انتظارات تحلیلگران و سرمایهگذاران از سود، انگیزه دارند. از سوی دیگر، ناآگاهی افراد برونسازمانی نسبت به شیوههای مدیریت انتظارات، برخلاف آگاهی نسبت به روشهای مدیریت سود، موجب ترغیب مدیریت به کاهش سطح انتظارات بهجای افزایش میزان سود میشود. از آنجا که افزایش میزان و تعداد تجدیدنظرها در انتظارات تحلیلگران و سرمایهگذاران، واکنش منفی بازار را به همراه دارد، پیشبینی میشود حضور متخصصان حسابداری و مالی در کمیتۀ حسابرسی منجر به کاهش این تجدیدنظرها شود. در این پژوهش، به بررسی رابطۀ تخصص حسابداری و مالی در کمیتۀ حسابرسی با مدیریت انتظارات پرداخته شده است. بدینمنظور، نمونهای از 112 شرکت پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران، طی سالهای 1391 تا 1395 انتخاب شد. نتایج آزمون فرضیهها نشان داد حضور اعضای متخصص در کمیتۀ حسابرسی، بر احتمال رخداد مدیریت انتظارات و ایجاد اختلاف سود نامنفی حاصل از آن تأثیر نمیگذارد؛ اما میزان مدیریت انتظارات کاهش مییابد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مدیریت انتظارات؛ تخصص کمیتۀ حسابرسی؛ اختلاف سود نامنفی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه تأمین سود مورد انتظار تحلیلگران، موضوعی است که در دهههای اخیر، بارها مورد پژوهش واقع شده است. شرکتهایی پاداش میگیرند که در بازارهای مالی توانستهاند سود مورد انتظار تحلیلگران را تأمین کنند و آنهایی جریمه میشوند که موفق به این امر نشدهاند [11،22]. این موضوع، اهمیت بالای راهبرد «رساندن سود اعلامشده و سود مورد انتظار تحلیلگران به هم، خواه با کاهش یا افزایش سود و یا تعدیل انتظارات تحلیلگران» و منافع و مضرات استفاده از این راهکار را نمایان میسازد. بدینترتیب، از آنجا که از دست دادن سود هدف، بر قیمت سهام شرکت اثرات منفی میگذارد، شرکتها، مدیران خود را تشویق به تأمین انتظارات تحلیلگران میکنند و برای انگیزهدادن به آنها، از مشوقهای گوناگون استفاده میکنند؛ بنابراین مدیران برای جلوگیری از اختلاف سود منفی انگیزه دارند [11،31]. اختلاف سود، بهصورت سود اعلامشده منهای اجماع آخرین پیشبینی تحلیلگران از سود، تعریف شده است [29]. برای تأمین انتظارات تحلیلگران و در نتیجه، جلوگیری از اختلاف سود منفی، مدیران احتمالاً به دستکاری سود به سمت بالا (مدیریت سود افزایشی) و یا جهتدهی انتظارات تحلیلگران از سود، به سمت پایین (که مدیریت انتظارات نامیده میشود) میپردازند [15،30]. شیوههای فوق را سازمان تنظیم مقررات مطبوعات مالی، اغلب «بازیهای اختلاف سود» نامیده است [9]. لیو، تیراس و ژوانگ [29]، در پژوهش خود نشان دادند مدیریت انتظارات، پیامدهای منفی برای بازار دارد. در واقع، مدیریت انتظارات بدینصورت انجام میشود که چون تحلیلگران در اوایل دورۀ پیشبینی، معمولاً پیشبینیهای خوشبینانه دارند، مدیران برای القای تعدیل رو به پایین در پیشبینیهای تحلیلگران، انتظارات سود تحلیلگران را از طریق تزریق بدبینی به پیشبینیهای آنها با دادن سرنخهای منفی یا به اصطلاح، راهنمای رو به پایین بهوسیله انتشار راهنمای سود و یا از طریق مطبوعات مالی جهتدهی میکنند؛ بدین ترتیب، به تعدیل رو به پایین پیشبینیهای تحلیلگران به سوی سطح قابل دسترس منجر میشود. راهنمای سود، حاکی از هر ابزار و یا شیوهای است که مدیریت، از آن برای علامتدهی به بازار بهره میبرد. از آنجا که مسئولیت اصلی کمیتۀ حسابرسی، نظارت بر فرایند گزارشگری مالی است، تخصص حسابداری و مالی در کمیتۀ حسابرسی، برای شناختن و محدودکردن دستکاریهای احتمالی، پیشبینی شده است. با اینحال، مدیریت انتظارات صرفاً یک شیوه گزارشگری است و بهطور مستقیم بر کیفیت گزارشگری مالی تأثیر نمیگذارد. مدیریت انتظارات، نمونهای از سوءاستفادۀ مدیران از اختیارات خود راجع به افشای داوطلبانه برای رسیدن به هدف کوتاهمدت است [33]. در طول دهۀ گذشته، مسئولیت کمیتۀ حسابرسی تکامل یافته است که شامل نظارت بر افشای داوطلبانه نیز شده است. این امر نشان میدهد کمیتۀ حسابرسی به احتمال زیاد قادر به محدودکردن مدیریت انتظارات از طریق کاهش سوء استفاده مدیران از افشاست. باور قانونگذاران بر این است مسئولیت کمیتۀ حسابرسی، به نظارت بر فرایند گزارشگری مالی (الزامی) محدود نمیشود، کمیتههای حسابرسی، آخرین نگاهبان فرایند افشای مالی (اعم از الزامی و داوطلبانه) هستند. ادبیات موجود، شواهدی را دربارۀ رابطه بین کمیتههای حسابرسی و افشاهای داوطلبانۀ شرکت فراهم کرده است. کارامانو و وافیس [20] دریافتند شرکتها درحضور متخصص حسابداری در کمیتۀ حسابرسی، راهنمای سود مدیریت دقیقتری منتشر میکنند. بهعلاوه، لیو و ژوانگ [28] نشان دادند دقت راهنمای سود مدیریت، با دقت پیشبینی تحلیلگران، رابطۀ مثبت، و با پراکندگی پیشبینی، رابطۀ منفی دارد. همانطور که ذکر شد، طبق پژوهشهای انجامشده در خارج از ایران، شرکتهایی که از خدمات متخصصان حسابداری و مالی در کمیتۀ حسابرسی، بیشتر بهره میبرند، راهنمای سود مدیریت دقیقتری منتشر میکنند که خود به افزایش دقت پیشبینی تحلیلگران منجر میشود. افزایش دقت پیشبینی تحلیلگران، در نهایت به افزایش دقت در ارزیابی ریسک و بازده مورد انتظار و در نتیجه، کاهش اختلاف بین بازده مورد انتظار و بازده واقعی منجر میشود و از آنجا که بازده مورد انتظار سرمایهگذاران، متوسط پاداشی است که انتظار دارند در آینده کسب کنند، تمایل افراد به سرمایهگذاری بیشتر میشود که خود، به افزایش قیمت سهام و حجم معاملات منجر میشود و در نهایت، به نفع سهامداران و بازار سرمایه است. پیامدهای منفی مدیریت انتظارات بر بازار و ناآشنایی با شیوه و آثار مدیریت انتظارات در حرفۀ حسابداری در ایران، پژوهشگر را بر آن داشت که با توجه به اهمیت موضوع و اینکه تاکنون در ایران، پژوهشی در این زمینه صورت نگرفته است، به مطالعۀ آن بپردازد. عطف به اینکه افکار سرمایهگذاران در بورس اوراق بهادار، از آمار و ارقام و اطلاعات منتشرشده تأثیر میگیرد و از سوی دیگر، با توجه به نبودِ اطلاعات مدون مربوط به پیشبینی تحلیلگر حرفهای در ایران، مدیران توانستهاند خود بهتنهایی بیشترین تأثیر را بر افکار عمومی سرمایهگذاران داشته باشند؛ بنابراین، در این پژوهش، مدیریت انتظارات از طریق تغییر در پیشبینیهای مدیریت از سود هر سهم سنجیده میشود. از آنجا که بدارد، کتورو و کورتوآ [13] و لین و هوانگ [27]، متوجه یک ارتباط منفی بین تخصص حسابداری در کمیتۀ حسابرسی و مدیریت سود رو به بالا شدند که نشان میدهد نظارت یک متخصص حسابداری، به کاهش مدیریت سود منجر میشود، در این پژوهش، با هدف کاهش آثار منفی مدیریت انتظارات بر بازار، این پرسش مطرح میشود که آیا حضور متخصص حسابداری و مالی در کمیتۀ حسابرسی، بروز و میزان مدیریت انتظارات را نیز کاهش میدهد یا نه. این پژوهش گامی برای آغاز پژوهشهای آتی برای شناخت مدیریت انتظارات و معرفی آن به حرفه و بسط متون مرتبط است. نتایج پژوهش، فعالان امر را در بهینهسازی سازوکارهای نظارتی یاری میرساند. در ادامه، پس از بررسی مبانی نظری و پیشینۀ پژوهش، به تدوین فرضیهها پرداخته میشود و پس از معرفی الگوها و متغیرها، آزمون فرضیهها صورت میگیرد و در پایان، یافتهها و نتیجهگیری ارائه میشود.
مبانی نظری و پیشینۀ پژوهش مدیریت انتظارات در پژوهشهای قبل از جمله ایزدینیا، ربیعی و حمیدیان [1] و مشایخی، مهرانی، مهرانی و کرمی [6]، شواهدی از مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی و مدیریت سود واقعی، برای رسیدن به آستانههای سود ارائه شده است. انواع مدیریت سود، بر کیفیت سود تأثیر میگذارد. روش دیگر برای جلوگیری از منفیشدن اختلاف سود که مشکل فوق را ندارد، بدینصورت است که انتظارات تحلیلگران و سرمایهگذاران از سود، قبل از اعلام سود واقعی، بهسمت پایین جهتدهی بشود که از آن، با عنوان «مدیریت انتظارات» یاد میشود. شواهد متعددی را کازنیک و لو [21]، فرانسیس، لافوند، السون و شیپر [19] و اسکینر و اسلوان [31] ارائه کردهاند مبنی بر اینکه، مدیران برای کاهش سطح انتظارات تحلیلگران مالی از سود، قبل از اعلام سود سالانه، سودهای کمتری را به استفادهکنندگان گزارش میدهند. ماتسوموتو [30] نیز نشان داد بین موارد جهتدهیشده انتظارات و افزایش احتمال رسیدن به سود مورد انتظار تحلیلگران، رابطۀ معناداری وجود دارد. ویلیام، بیانگ و اینوساک [35] دریافتند شرکتها به مدیران ارشد خود، پاداش زیادی از نوع اختیار خرید سهام اعطا میکنند تا آنها بتوانند بدون افزایش در اقلام تعهدی غیرعادی حسابداری، انتظارات تحلیلگران و سرمایهگذاران را قبل از اعلام سود واقعی، به سمت پایین جهتدهی کنند و همچنین، بتوانند بهصورت متوالی این کار را انجام دهند. بنابراین، مدیریت انتظارات، بهصورت هدایت رو به پایین پیشبینیهای تحلیلگران توصیف میشود. از نظر محیط اطلاعاتی، مدیریت انتظارات، اثر مدیران بر فرایند پیشبینی تحلیلگران، با دستکاری افشاهای مالی شرکت، در نظر گرفته میشود. باور سنتی نشان میدهد هم پیشبینیهای خصوصی و هم پیشبینیهای عمومی، برای هدایت پیشبینی تحلیلگران، رو به پایین، استفاده میشوند. مشاهده شده است مدیران برای این منظور، به شکل ویژهای از پیشبینیهای خصوصی بهره میبرند. میزان سوگیریهای عمومی، با افزایش سوگیری اطلاعاتی افزایش مییابد که به شکل خصوصی به تحلیلگران ابلاغ شده است. در واقع، مدیریت برای کاهش آثار منفی مدیریت انتظارات بهطور خصوصی، نیاز به مدیریت انتظارات بهطور عمومی دارد [29]. ویژگی برجستۀ مدیریت انتظارات که آن را از مدیریت سود متمایز میکند، این است که از طریق شخص سومی به نام تحلیلگر انجام میشود که مدیر شرکت، به آنها هم بهصورت عمومی با انتشار پیشبینی عمومی سود و هم بهصورت خصوصی از طریق راهنمای سود خصوصی اطلاعات میدهد. ورسانو و ترومن [33] نشان دادند شرکتها از این دو کانال بهجای یکدیگر استفاده میکنند. آنها همچنین نشان دادند مدیران، به روشهای دیگری غیر از پیشبینیهای مدیریت نیز، سعی در هدایت پیشبینیهای تحلیلگران و سرمایهگذاران دارند. در نگاه اول، چگونگی انتفاع مدیریت شرکت از مدیریتکردن انتظارات واضح نیست. اینگونه بهنظر میرسد که اگر پیشبینی تحلیلگر، فقط یک برآورد از سود گزارششدۀ شرکت است، پس، به منزلۀ یکبار اعلام سود اضافی است و در تعیین قیمت سهام در زمان اعلام سود، تأثیرگذار نخواهد بود. در پی ارتباط خصوصی با تحلیلگران، مدیریت شرکت اطلاعاتی را در اختیار آنها قرار میدهد. تحلیلگران، با استفاده از این اطلاعات پیشبینیهای خود را تعدیل میکنند. همچنین، سرمایهگذاران که متوجه ارتباط خصوصی مدیریت با تحلیلگران هستند، به تعدیل پیشبینیها توسط تحلیلگر، واکنش نشان میدهند و آن را حاوی اطلاعات مؤثر میدانند و بر اساس آن، بازده مورد انتظار خود را تعدیل میکنند که کاهش هزینۀ سرمایه را برای شرکت بهدنبال دارد. از سوی دیگر، مدیر در زمان اعلام سود، به انتشار اطلاعات به شکل عمومی میپردازد [16]. تفاوت بین بازده واقعی و بازده مورد انتظار، ریسک اطلاعاتی ایجاد میکند. اگر بازده واقعی شرکت، با بازده مورد انتظار بازار، برابر باشد، سرمایهگذاران اینگونه برداشت میکنند که بازده واقعی، حاوی همان اطلاعاتی است که در پیشبینیهای تحلیلگران وجود داشت و این بدان معناست که عدمتقارن اطلاعاتی، بین مدیریت و سرمایهگذاران وجود ندارد و شرکت از نظر اطلاعاتی، ریسکی را متوجه سرمایهگذاران بالقوه و بالفعل نمیکند؛ بنابراین، بازار بهعنوان پاداش، تقاضای این سهام را افزایش میدهد و در نتیجه، قیمت سهام نیز افزایش مییابد که نشان میدهد، مدیریت انتظارات میتواند یک راهبرد مؤثر برای افزایش رفاه یک مدیر باشد.
عوامل مؤثر بر مدیریت انتظارات در تعیین میزان جانبداری (سوگیری) در پیشبینیهای خصوصی و عمومی، هدف مدیر، حداکثرسازی قیمت سهام پس از اعلام سود، منهای هرگونه هزینهای است که بر اثر فاششدن این جانبداریها حاصل میشود. مدیر، به مدیریت انتظارات عمومی، فقط در صورتی میپردازد که همچنین راهنمای پیشبینی خصوصی، به تحلیلگران ارائه کرده باشد. در واقع مدیریت انتظارات عمومی، نقش مکملی را برای مدیریت انتظارات خصوصی ایفا میکند. سرمایهگذاران، از پیشبینیهای رو به بالایی که مدیر منتشر میکند، اینگونه برداشت میکنند که مدیر در اطلاعات خصوصی خود که به تحلیلگران ارائه کرده است، پیشبینیهای رو به پایین داشته و با پیشبینیهای رو به بالا به عموم، بهدنبال جبران آثار آن است؛ یعنی از یکسو میخواهد که قیمت سهام شرکت، بالا رود و از سوی دیگر، تحلیلگران، پیشبینیهای خود را از سود کاهش دهند. از آنجا که سرمایهگذاران، به پدیده رسیدن سود واقعی به انتظارات تحلیلگران، بیش از اطلاعات سود که بهطور عمومی منتشر میشود اهمیت میدهند، مدیریت انتظارات خصوصی، به شکل مؤثرتری نسبت به مدیریت انتظارات عمومی، بر قیمت سهم پس از اعلام سود تأثیر میگذارد، که بدینترتیب، مدیر در سطح بالاتری، از جانبداری خصوصی، نسبت به عمومی استفاده میکند. میزان سوگیری عمومی، با افزایش سوگیری در اطلاعاتی که مدیر بهطور خصوصی به تحلیلگران میدهد، افزایش مییابد. از یکسو، قانون افشای منصفانه که ارتباط خصوصی بین مدیران و تحلیلگران را محدود میکند، در کاهش سطح مدیریت انتظارات عمومی، درست به اندازۀ خصوصی، کاربرد دارد؛ بنابراین، اگر هزینۀ مدیریت انتظارات عمومی، به اندازۀ کافی بالا باشد (تا حدی که میزان سوگیری عمومی به اندازۀ کافی پایین باشد)، مدیر بهدنبال ارتباط خصوصی با تحلیلگران در مورد هیچگونه اطلاعاتی نمیرود. در این حالت، سطوح سوگیریهای عمومی و خصوصی در پیشبینیها، صفر است و در واقع مدیریت انتظارات، صفر است و انجام نمیشود. این نتایج، نشاندهندۀ نقش بااهمیت هزینۀ مدیریت انتظارات عمومی در تعیین میزان قصد مدیر در ارائۀ اطلاعات خصوصی به تحلیلگران و جهتدهی انتظارات آنهاست [26]. از سوی دیگر، کیفیت سود گزارششده، عامل مهمی در تعیین میزان و حتی وجود پاداش بازار برای شرکتهایی است که سود آنها بیش از پیشبینی تحلیلگران است. چنانچه سود گزارششده، اخلال[1] بیشتری داشته و مشکوک به دستکاری باشد، پاداش بازار برای رسیدن به انتظارات کاهش مییابد و در نهایت منفی میشود (یعنی جریمه میکند). پیشبینی میشود برای جلوگیری از این منفیشدن، سازوکارهای راهبری شرکتی از جمله کمیتۀ حسابرسی هیئتمدیره، با نظارت بر افشاهای مدیریت، اخلال سود گزارششده را کاهش دهد. در حالتی که سود گزارششده، مشکوک به دستکاری نباشد، قیمت سهام، بیشتر، از اعلام سود از سوی مدیریت تأثیر میگیرد و در زمانی که مشکوک به دستکاری باشد، بیشتر از پیشبینی تحلیلگران متأثراست. این نتیجه در توضیح یافتههای پژوهش داس، کیم و پاترو [17] استفاده میشود مبنی بر اینکه ماهیت رابطه بین سود و مدیریت انتظارات، تابعی از ویژگیهایی از شرکت از جمله سابقۀ مدیریت در انجام دستکاریها و مدیریت انتظارات و نبودنِ سازوکارهای راهبری شرکتی است که منعکسکنندۀ میزان اخلال در سود گزارششده است.
تخصص کمیتۀ حسابرسی و نظارت بر افشا مدیران برای تصحیح ارزشگذاری اشتباه شرکت ناشی از عدمتقارن اطلاعاتی، علاوه بر افشای حداقل اطلاعات براساس استانداردهای موضوعه (افشای اجباری)، به افشای اختیاری اطلاعات در قالب پیشبینیها، اطلاعات مالی آیندهنگر و سایر علامتدهیها به بازار میپردازند. در ضمن میزان ارائۀ صادقانۀ اطلاعات، بر تصمیمات تأثیر میگذارد؛ زیرا اطلاعات سوگیرانه منجر به افزایش ریسک اطلاعاتی میشود. علاوه بر استقلال، تخصص کمیتۀ حسابرسی نیز اغلب ویژگی مهمی برای عملکرد مؤثر آن در نظر گرفته میشود. استدلال شده است نظارت مؤثر کمیتۀ حسابرسی ایجاب میکند اعضای آن برای ارزیابی مستقل موضوعاتی که به آنها ارائه میشود، تخصص کافی در حسابداری، حسابرسی و مالی داشته باشند. والاس، ژای و ژو [34]، در پژوهشی، بازده سهام را دربارۀ انتصاب اعضای کمیتۀ حسابرسی بررسی کردند. نتایج آنها نشان داد مادامیکه اعضای جدید کمیتۀ حسابرسی دارای تخصص مالی باشند، تأثیرگذاری قابل ملاحظهای بر قیمت سهام خواهند گذاشت. انتظار میرود تخصص در کمیتۀ حسابرسی، مدیریت انتظارات را از طریق نظارت بر افشاهای مدیریت، محدود کند؛ اول اینکه اگر متخصص، باعث افشاهای مربوطتر و شفافتر در گزارشهای مالی گذشته شده باشد، تحلیلگران، به این افشاها اعتماد بیشتری میکنند و کمتر احتمال دارد برای دستیابی به اطلاعات شرکت، پیشبینیهای بیش از حد خوشبینانه، در اوایل دورۀ پیشبینی داشته باشند. در نتیجه، مدیریت نیز، اقدام به ابلاغ اطلاعات به شکل خصوصی به تحلیلگران نمیکند [26]. ابلاغ اطلاعات به شکل خصوصی به تحلیلگران، موجب عدم استقلال آنها در فرایند پیشبینیها میشود که بدینترتیب، منافع ذینفعان تحتالشعاع قرار میگیرد. از سوی دیگر، کسب این اطلاعات بهوسیلۀ تحلیلگران موجب میشود آنها در پیشبینیهای خود دایم تجدیدنظر کنند. افزایش تعداد و میزان این تجدیدنظرها، واکنش منفی بازار را بهدنبال دارد. قابل ذکر است که خوشبینانهبودن پیشبینیها در ابتدای دوره، از آنجا که تأثیر مثبت بر بازار میگذارد و موجب بالارفتن قیمت سهام میشود، مطلوب مدیریت شرکت نیز هست؛ اما تعداد و میزان تعدیلها در سالهای متوالی اگر زیاد باشد، بازار به این موضوع در درازمدت، واکنش منفی نشان میدهد که کمیتۀ حسابرسی، با نظارت بر افشا، مانع آن میشود. دوم اینکه، کمیتۀ حسابرسی که از متخصص بهره میبرد، با نظارت بر اطلاعیههای خبری، راهنمای سود منتشرشدۀ مدیران و ارتباطات خصوصی مدیریت با تحلیلگران طی دوره، انگیزههای فرصتطلبانۀ مدیران را برای سوقدادن انتظارات تحلیلگران به سمت پایین و به سطح قابلدستیابی، کاهش میدهد و مدیران را ترغیب میکند که بهجای تأثیر بر انتظارات و نیل به اهداف سود، از طریق عملکرد واقعی به آن دست یابند. از آنجا که کمیتۀ حسابرسی، به اهمیت رسیدن به سود مورد انتظار واقف است، از مزایای آن چشمپوشی نمیکند؛ اما اجازه نمیدهد این پدیده، با مدیریت سود و یا مدیریت انتظارات حاصل شود. در ادبیات پژوهش، بین تخصص حسابداری، حسابرسی و مالی و اختلاف سود نامنفی که کمتر مشکوک به دستکاری است، ارتباط مثبت و معناداری گزارش شده است که نشان میدهد کمیتههای حسابرسی متخصص، از مزایای رسیدن به سود هدف، چشمپوشی نمیکنند و حضور آنها، علامت[2] به بازار دربارۀ عملکرد آینده شرکت را تقویت میکند [29]. درواقع بازار به سود شرکتهایی که از متخصص در کمیتۀ حسابرسی استفاده میکنند، با دید مثبت مینگرد و بر این باور است که این سود، حاصل دستکاری نیست و از عملکرد واقعی شرکت حاصل میشود. لیو، تیراس و ژوانگ [29]، در پژوهش خود نشان دادند شرکتهایی که از متخصص حسابداری در کمیتۀ حسابرسی استفاده میکنند، با شیوههایی غیر از دستکاری و مدیریت انتظارات، به سود مورد انتظار بازار خواهند رسید، ولی شرکتهایی که از متخصص حسابداری در کمیتۀ حسابرسی بهره نمیبرند، محتملتر است که با مدیریت سود و یا مدیریت انتظارات، به آن رسیده باشند. ورسانو و ترومن [33] نشان دادند، هرچه بازار کاراتر باشد، فرصت مدیریت انتظارات کمتر میشود. ژولیو [36]، در پژوهش خود به این نتیجه رسید مدیران، تحت نظارت مؤثرتر سرمایهگذاران نهادی و تحلیلگران، به احتمال زیاد، به مدیریتکردن انتظارات، رو به پایین میپردازند تا مدیریتکردن سود رو به بالا. کیم و پارک [23]، در پژوهشی بررسی کردند تا چه حد مدیران از پیشبینیهای سودشان بهعنوان ابزاری برای مدیریت انتظارات یا یک شیوۀ ارتباطی بهره میبرند. با بررسی روابط میان پیشبینیهای سود مدیریت، پیشبینیهای تحلیلگران و سودهای واقعی، پیشبینیهای سود مدیریت را در سه طبقۀ انگیزشی دستهبندی کردند: 1) مدیریت انتظارات، 2) ارتباط، 3) سایر انگیزهها. نتایج پژوهش آنها نشان داد بخش مهمی از پیشبینیهای سود مدیریت (تقریباً 45درصد)، برای انتقال اطلاعات دقیق سود به بازار منتشر میشود (انگیزۀ ارتباط). همچنین، متوجه شدند بخش مهمی از پیشبینیهای سود مدیریت که برای مدیریت انتظارات انجام میشود، پس از قانون افشای منصفانه، افزایش یافته است. کریشنان و ویزواناتان [25] و دالیوال، نایکر و ناویسی [18] بهترتیب، مشاهده کردند شرکتهایی که از یک متخصص حسابداری در کمیتۀ حسابرسی بهره میبرند، حسابداری محافظهکارانهتری را ترویج میدهند و کیفیت اقلام تعهدی بالاتری ارائه میدهند، نسبت به شرکتهایی که از متخصص حسابداری در کمیتۀ حسابرسی استفاده نمیکنند. کارامانو و وافیس [20]، با نظارت بر دیگر افشاهای مالی مشاهده کردند تخصص مالی در کمیتۀ حسابرسی، با تصمیم مدیران به انتشار پیشبینیهای سود و دقت پیشبینیهای مدیریت، رابطۀ مثبت و معنادار دارد. کوه، ماتسوموتو و راجگوپال [24] متوجه شدند استفاده از مدیریت انتظارات، پس از قانون ساربنز- آکسلی، به سبب مدیریت سود محدودشده، افزایش یافته است؛ درحالیکه بارتوف و کوهن [12]، متوجه کاهش در مدیریت انتظارات شدند و اینکه نتایج آنها مربوط به حاکمیت شرکتی قویتر پس از قانون ساربنز- آکسلی میشود. برنهارت و کامپلو [14]، بیان میکنند مدیریت، پیشبینیهای تحلیلگر را بهخصوص در نزدیکی اعلام سود، با انتشار راهنمای سود، به سمت پایین هدایت میکند که احتمالاً چنین راهنمایی را نمیتوان به کسب اطلاعات جدید نسبت داد. تیان [32] نشان داد مدیریت انتظارات، به سودمندی پیشبینیهای تحلیلگر در ارزشگذاری شرکت، لطمه وارد میکند و توانایی معیارهای ارزش ذاتی را برای پیشبینی ارزش شرکت کاهش میدهد. بیک و ژیانگ [8] در پژوهشی با عنوان «استفاده از پیشبینیهای مدیریت برای تعدیل انتظارات تحلیلگران» نشان دادند سوگیری بدبینانه فراگیری در پیشبینیهای مدیریت وجود دارد؛ در نتیجه، مدیریت با موفقیت باعث میشود تحلیلگران، انتظارات خود را از سود به سطحی دستیافتنی کاهش دهند. همچنین، نتایج این پژوهش نشان میدهد شرکتهای با مالکیت نهادی بالا در کوتاهمدت، و سابقۀ طولانی در رسیدن به انتظارات، بیشتر احتمال دارد که به پیشبینیهای بدبینانه بپردازند و شرکتهای زیانده، کمتر احتمال دارد پیشبینیهای بدبینانه منتشر کنند. کاتر، تونا و وایسوکی [16] مشاهده کردند تحلیلگران، بهسرعت در پیشبینیهای سود خود در پاسخ مستقیم به راهنمای سود مدیریت که منجر به اهداف قابل دستیابی میشود، تجدیدنظر میکنند. همچنین، شرکتهایی که به انتشار راهنمای مدیریت مبادرت میکنند، بیشتر احتمال دارد به پیشبینیهای سود تحلیلگران رسیده باشند که نشان میدهد، مدیران اغلب برای اجتناب از اختلاف سود منفی، انتظارات سود تحلیلگران را به سمت پایین سوق میدهند. ابوت، پارکر و پیتر [7]، با انجام مطالعهای دریافتند نبودِ اعضای متخصص مالی در کمیتۀ حسابرسی، ارتباط معناداری با افزایش احتمال رخداد اشتباه و تقلب مالی دارد. آنها دریافتند وجود کمیتۀ حسابرسی کاملاً مستقل از اعضای هیـئتمـدیره، احتمال رخداد تقلب و اشتباه مالی را کاهش میدهد. نتایج پژوهش تاریوردی و قادری [2] نشان میدهد تخصص مالی اعضای کمیتۀ حسابرسی، بر مدیریت سود بر مبنای اقلام تعهدی تأثیر معناداری ندارد؛ اما بررسی اثر تخصص مالی اعضای کمیتۀ حسابرسی بر مدیریت سود واقعی نشان میدهد تخصص مالی اعضای کمیتۀ حسابرسی بر مدیریت سود از طریق دستکاری در فروش و کاهش مخارج اختیاری، تأثیر منفی دارد. پژوهش جامعی و رستمیان [3] نشان میدهد، تخصص مالی اعضای کمیتۀ حسابرسی، با صحت پیشبینی سود رابطۀ مثبت و با پراکندگی پیشبینیهای سود ارتباط منفی دارد. سلیمانی امیری و فصیحی [4]، در پژوهشی به بررسی رابطۀ استقلال و سطح تخصص و اندازۀ کمیتۀ حسابرسی با مدیریت سود واقعی و تعهدی پرداختند. نتایج نشان داد استقلال کمیتۀ حسابرسی، با مدیریت سود تعهدی رابطۀ معنادار و منفی دارد؛ ولی سایر ابعاد کمیته، رابطۀ معناداری با مدیریت سود تعهدی ندارند. با بررسی رابطۀ ابعاد کمیتۀ حسابرسی با مدیریت سود واقعی، مشخص شد فقط سطح تخصص مالی اعضای کمیتۀ حسابرسی، رابطۀ معناداری با مدیریت سود واقعی دارد. طالبنیا، وکیلیفرد و شهسواری [5] در مطالعهای که در بورس اوراق بهادار تهران انجام شد، نشان دادند بین وجود کمیتۀ حـسابرسی و جـذب اعتمـاد سـرمایهگـذاران، تعـداد معـاملات، حجم معـاملات و بـازده سـهام، رابطه وجود دارد؛ در نتیجه سرمایهگـذاران بـا اعتمـاد بیـشتری در ایـنگونـه شرکتها سرمایهگذاری میکنند.
فرضیههای پژوهش بر اساس مبانی نظری و پیشینۀ پژوهش، فرضیههای زیر تدوین و بررسی و آزمون شده است: فرضیۀ 1: بین استفاده از متخصص حسابداری و مالی در کمیتۀ حسابرسی و بروز مدیریت انتظارات، رابطۀ منفی وجود دارد. فرضیۀ 2: بین استفاده از متخصص حسابداری و مالی در کمیتۀ حسابرسی و میزان مدیریت انتظارات، رابطۀ منفی وجود دارد. روش پژوهش جامعۀ آماری این پژوهش، تمامی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران و بازه زمانی آن، طی سالهای 1391 تا 1395 است. نمونه، متشکل از کلیۀ شرکتهای موجود در جامعۀ آماری است که حائز معیارهای زیر باشند: 1- تا پایان اسفند 1390 در بورس اوراق بهادار تهران پذیرفته شده باشند؛ 2- طی سالهای مورد مطالعه، اطلاعات ترکیب کمیتۀ حسابرسی و تغییرات آن را منتشر کرده باشند و بهطور کل، دادههای مورد نیاز برای استخراج متغیرهای پژوهش، در طی دوره زمانی 1391 تا 1395 موجود باشند؛ 3- در طی دورۀ پژوهش، سال مالی خود را تغییر نداده باشند؛ 4- سال مالی آنها منتهی به 29 اسفند هر سال باشد؛ 5- در گروه شرکتهای فعال در حوزه فعالیتهای مالی، از جمله شرکتهای سرمایهگذاری، بانکها، بیمهها و مؤسسات مالی به سبب ماهیت خاص فعالیت نباشند. توجه به معیارهای ذکرشده، به انتخاب 112 شرکت بهعنوان جامعۀ غربالشدۀ این پژوهش منجر شد و با توجه به دورۀ زمانی پژوهش، تعداد 560 شرکت- سال، مدنظر قرار گرفت. دادههای مورد استفاده در این پژوهش، اطلاعات واقعی، تاریخی و پیشبینی است که از سایت سازمان بورس اوراق بهادار تهران، کتابخانۀ سازمان بورس اوراق بهادار تهران و اطلاعیههای ارائهشده در تارنمای اطلاعرسانی ناشران بورسی (کدال) استفاده شده است. پژوهش حاضر، به لحاظ هدف، پژوهشی کاربردی است و از نظر رویکرد نظری- معرفتشناسی، در حوزۀ پژوهشهای اثباتی حسابداری است و از منظر روش پژوهش، جزو تحلیلهای آماری با استفاده از دادههای ثانویه است. برای آزمون فرضیۀ اول، از رگرسیون لجستیک و برای آزمون فرضیۀ دوم، از دادههای تلفیقی و رگرسیون خطی چندمتغیره استفاده شده و برای تحلیل دادهها، از نرمافزار stata14 بهره گرفته شده است.
الگوها و متغیرهای پژوهش برای آزمون فرضیههای پژوهش، متغیرها بهصورت زیر اندازهگیری و از الگوهای زیر استفاده شده است: اندازهگیری مدیریت انتظارات برای بررسی بروز مدیریت انتظارات، از یک متغیر مجازی (EXM) بهره برده شده است. بدینصورت که اگر اولین پیشبینی سود مدیریت، بیش از سود واقعی هر سهم و آخرین پیشبینی مدیریت از سود، مساوی یا کوچکتر از سود واقعی هر سهم برای دورۀ یکساله باشد، عدد یک و در غیر اینصورت، عدد صفر قرار داده میشود [11]. مانند براون و پینلو [15]، نحوۀ اندازهگیری میزان مدیریت انتظارات (WLKDN) بدینصورت است: آخرین پیشبینی مدیریت از اولین پیشبینی کسر و با کل داراییها در آغاز دوره، همگن[3] میشود و در 1000 نیز ضرب میشود. اندازهگیری اختلاف سود نامنفی اختلاف سود نامنفی، یک متغیر مجازی (MBE) در نظر گرفته شده و بهصورت زیر کدگذاری شده است: اگر سود واقعی هر سهم، مساوی یا بزرگتر از آخرین پیشبینی مدیریت برای دورۀ یکساله باشد، عدد یک و در غیر اینصورت صفر میگیرد. محاسبۀ اختلاف سود نامنفی، بدین دلیل است که در واقع، شرکتی که به سود پیشبینیشده نرسیده، پس درگیر در مدیریت انتظارات نشده است [29]. برای آزمون اولین فرضیه، یک الگوی رگرسیون لجستیک برای آزمون بروز، به شرح رابطۀ (1) برآورد شده است:
و برای آزمون دومین فرضیه، یک الگوی رگرسیون OLS برای آزمون میزان مدیریت انتظارات، به شرح رابطۀ (2) برآورد شده است:
از آنجا که تعریف و شیوۀ اندازهگیری متغیرهای وابستۀ هر دو الگو، پیش از این توضیح داده شده است، در ادامه به تعریف سایر متغیرها پرداخته میشود.
تعریف سایر متغیرها متغیر مستقل AEXP: اگر شرکت، از حداقل دو نفر متخصص حسابداری و یا مالی با مدرک حداقل کارشناسی ارشد، در کمیتۀ حسابرسی استفاده کند، یک و در غیر این صورت، صفر میگیرد. با توجه به اینکه تعداد اعضای تقریباً همۀ کمیتههای حسابرسی در ایران، 3 نفر است، برای اکثریت پیداکردن نظر متخصصان، تعداد آنها در این پژوهش، حداقل 2 نفر در نظر گرفته شده است.
متغیرهای کنترل MVE: لگاریتم طبیعی ارزش بازار حقوق صاحبان سهام در ابتدای هر دورۀ یکساله MTB: نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری شرکت در ابتدای هر دورۀ یکساله FE: قدرمطلق خطای پیشبینی که بدینصورت محاسبه میشود: اولین پیشبینی مدیریت منهای سود واقعی هر سهم در هر دورۀ یکساله، که با قیمت سهم در ابتدای هر دوره همگن میشود. LOSS: اگر شرکت در دورۀ یکسالۀ قبل، زیان گزارش کرده باشد، یک و در غیر این صورت، صفر میگیرد. NOA: خالص داراییهای عملیاتی که بدین صورت محاسبه میشود: حقوق صاحبان سهام منهای وجه نقد و اوراق بهادار قابل داد و ستد، بهعلاوۀ کل بدهیها که بهطور کل بر اساس فروش در هر دورۀ یکساله همگن شده است. مطابق پژوهش لیو، تیراس و ژوانگ [29]، ارزش بازار حقوق صاحبان سهام (MVE)، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری (MTB)، قدرمطلق خطای پیشبینی (FE) و زیان شرکتها (LOSS) کنترل میشود که ممکن است مرتبط با انگیزههای مدیران برای نیل به پیشبینیهای تحلیلگران باشد. خالص داراییهای عملیاتی (NOA) نیز برای کنترل محدودیتهای مدیریت سود، بهمانند بارتون و سیمکو [10] مد نظر قرار گرفته است؛ زیرا محدودیتهای مدیریت سود به احتمال زیاد بر استفاده از مدیریت انتظارات تأثیر میگذارند. مشابه براون و پینلو [15]، آزمونهای بروز و میزان مدیریت انتظارات، به اختلاف سود نامنفی مشروط شده و بهصورت زیر تعریف میشود: MBE: اگر سود واقعی هر سهم، مساوی یا بزرگتر از آخرین پیشبینی مدیریت در هر دورۀ یکساله باشد، عدد یک و در غیر این صورت، عدد صفر میپذیرد.
یافتههای پژوهش نگارۀ 1- نتایج تحلیل توصیفی دادههای پژوهش
منبع: یافتههای پژوهش
نگارة 2- نتایج تحلیل فراوانی دادههای کیفی پژوهش
منبع: یافتههای پژوهش
طی بررسیهای صورتگرفته مشخص شد که 61 درصد از شرکتها در طی دورۀ پژوهش، حداقل برای یک دوره از متخصصان حسابداری و یا مالی در کمیتۀ حسابرسی بهره بردهاند، هرچند که این آمار، برای شرکت-سالهای مدنظر پژوهش 31درصد است. در 56درصد شرکت- سالهای مدنظر پژوهش، اختلاف سود نامنفی گزارش شده است. با این حال، از شرکت- سالهایی که از متخصص بهره بردهاند، 68درصد آنها، اختلاف سود نامنفی گزارش کردهاند. این افزایش در زمان حضور متخصص، همانطور که ادبیات پژوهش پیشبینی کرده بود، به سبب توجه بیشتر این متخصصان به اهمیت اختلاف سود نامنفی و کمک به مدیریت شرکت برای ایجاد این اختلاف سود به شیوههایی غیر از مدیریت سود و مدیریت انتظارات حاصل شده است. همچنین، 65درصد مواردی که مدیریت انتظارات رخ داده است، در حالتی بوده که کمیتۀ حسابرسی از متخصص حسابداری بهره نبرده است. 35درصد شرکت- سالها، نیز روند بدبینانه در پیشبینی سود داشتهاند. نتایج آزمون فرضیۀ اول پژوهش یکی از شرطهای لازم برای دقت نتایج بهدست آمده با روش رگرسیون لجستیک، فقدان همبستگی میان متغیرهای مستقل الگوست. از آنجا که متغیرهای مستقل الگو، همبستگی بسیار قوی با یکدیگر ندارند، امکان تخمین ضرایب الگو، با استفاده از رگرسیون لجستیک وجود دارد. همچنین، در رگرسیون لجستیک، محدودیت نرمالبودن متغیرهای مستقل و برابری واریانسهای دو گروه وجود ندارد. در این الگو کافی است مشخص شود پدیدۀ مورد نظر اتفاق افتاده است یا نه. آماره والد برای هر یک از ضرایب، نشاندهندۀ معناداری ضریب مربوطه است. این آماره دارای توزیع χ2 با درجه آزادی یک است. همانطور که در نگارۀ (3) مشاهده میشود، سطح معناداری فقط برای ضریب متغیر قدرمطلق خطای پیشبینی، کمتر از 5درصد است؛ بنابراین این ضریب، در سطح اطمینان 95 درصد، معنادار است.
نگارۀ 3- نتایج آزمون فرضیۀ اول پژوهش
منبع: یافتههای پژوهش
تعیین میزان نیکویی برازش الگوی برآوردشده الف) آماره کایدو که مقدار این آماره برابر51/42 بهدست آمده است. احتمال آماره کایدو که مقدار آن برابر 00/0 و در نتیجه کمتر از 05/0 است، نشاندهندۀ ردشدن فرض صفر مبنی بر صفربودن کلیۀ ضرایب متغیرهای مستقل در سطح اطمینان 95درصد است، در نتیجه، رگرسیون معنادار است. ب) آماره شبه R2 یا R2 مک فادن، که در الگوی تخمینزدهشده، برابر07/0 بهدست آمده است که برای رگرسیون لجستیک، عدد قابل قبولی است.
تفسیر ضرایب همانگونه که در نگارۀ (3) مشاهده میشود، فقط متغیر قدرمطلق خطای پیشبینی، در سطح اطمینان 95 درصد، با متغیر بروز مدیریت انتظارات، رابطۀ معکوس (منفی) و معنادار دارد. ضریب متغیر قدرمطلق خطای پیشبینی در الگوی تخمینزدهشده، برابر با (56/1-) است؛ یعنی در در ایران، از آنجا که مدیران در مقابل انحراف سود واقعی از سود پیشبینی، با جرایم قانونی روبهرو نمیشوند، تمایل به انتشار خوشبینانۀ سود دارند. اگر پیشبینی سود مدیران، از دیدگاه سرمایهگذاران در بازار، معتبر و مورد توجه باشد، حداقل در کوتاهمدت، باعث افزایش قیمت سهام میشود. پژوهشهای زیادی نشان دادهاند مدیران، انگیزۀ زیادی به افشاهایی دارند که قیمت سهام را بالا ببرد. علاوه بر این، اخبار خوب دربارۀ دورنمای سودآوری آتی شرکت، در متقاعد کردن ذینفعان، به مدیران کمک میکند تا موقعیت شغلی خوبی داشته باشند. با در نظر گرفتن موارد فوق، احتمال دارد پیشبینیهای خوشبینانه، منافع زیادی برای مدیرانی که در سال گذشته، عملکرد آنها ضعیف بوده در بر داشته باشد. از سوی دیگر، به نظر میرسد شرکتهایی که سوابق ضعیف دارند و اقبال چندانی از طرف بازار به آنها نمیشود و یا اینکه سود آنها فاصلۀ زیادی با پیشبینیهای خوشبینانۀ اول دوره دارد، چندان تمایلی به انتشار راهنمای سود و مدیریت انتظارات ندارند، چراکه اختلاف زیاد عملکرد واقعی و پیشبینیهای اول دوره، با این شیوهها قابل جبران نیست و بهتر است که درگیر مدیریت انتظارات نشوند؛ زیرا فاششدن این جانبداری، برای شرکت، هزینه دارد و بازار، به افزایش میزان تعدیلها و تعداد آنها، واکنش منفی نشان میدهد. اینگونه است که پیشبینی میشود با افزایش قدرمطلق خطای پیشبینی، مدیریت، کمتر درگیر کاهش انتظارات شود. سطح معناداری متغیر حضور متخصص حسابداری در کمیتۀ حسابرسی در الگوی تخمین زدهشده، تقریباً برابر با (30/0) است؛ بنابراین، حضور متخصص حسابداری در کمیتۀ حسابرسی، احتمال رخداد (بروز) مدیریت انتظارات نسبت به عدمرخداد (بروز) آن را متأثر نمیسازد؛ بنابراین، فرضیۀ اول این پژوهش مبنی بر اینکه «بین استفاده از متخصص حسابداری و مالی در کمیتۀ حسابرسی و بروز مدیریت انتظارات، رابطۀ منفی وجود دارد» رد میشود. نتایج فوق، با نتایج پژوهش لیو، تیراس و ژوانگ [29] مطابقت ندارد.
نتایج آزمون فرضیۀ دوم پژوهش با توجه به نگارۀ (4)، مقدار آماره VIF به عدد 1 نزدیک است؛ بنابراین فرض عدمهمبستگی متغیرهای توضیحی برقرار است. نتایج آزمون وایت نیز نشان میدهد، مشکل ناهمسانی واریانس خطاها دیده نمیشود. با توجه به نتایج آزمون لیمیر، روش مناسب برای برآورد الگوی مورد بررسی، در طبقۀ تلفیقی قرار دارد. لازم به ذکر است که طی این پژوهش، شاخص سال- صنعت نیز کنترل شده است. نتیجۀ آزمون الگوی مذکور با استفاده از روش دادههای تلفیقی و روش حداقل مربعات معمولی (OLS) در نگارۀ (4) ارائه شده است.
نگارۀ 4- نتایج آزمون فرضیۀ دوم پژوهش
منبع: یافتههای پژوهش
طبق نگارۀ (4)، نتایج آزمون فرضیۀ دوم، سطح معناداری آماره F را کمتر از سطح خطای قابل پذیرش نشان میدهد؛ از این رو، کل الگوی رگرسیونی معنادار است. مشاهده میشود رابطۀ متغیر حضور متخصص در کمیتۀ حسابرسی و میزان مدیریت انتظارات، در سطح خطای 5 درصد، منفی و معنادار است. این موضوع نشان میدهد استفاده از متخصص حسابداری در کمیتۀ حسابرسی، میزان مدیریت انتظارات را که مدیریت شرکت، برای رسیدن به اختلاف سود نامنفی بهدنبال آن است، کاهش میدهد؛ بنابراین فرضیۀ دوم پژوهش که بدینصورت بیان شد که «بین استفاده از متخصص حسابداری و مالی در کمیتۀ حسابرسی و میزان مدیریت انتظارات، رابطۀ منفی وجود دارد» تأیید میشود. سطح معناداری همۀ متغیرهای کنترلی غیر از خالص داراییهای عملیاتی، کمتر از 5 درصد است که بیانکنندۀ رابطۀ معنادار این متغیرها در سطح اطمینان 95 درصد، با میزان مدیریت انتظارات است. جهت رابطۀ متغیرهای نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری، قدرمطلق خطای پیشبینی و زیان شرکت در سال قبل، مطابق انتظار است و با پژوهشهای براون و پینلو [15]، و لیو، تیراس و ژوانگ [29] همخوانی دارد؛ اما دربارۀ متغیر ارزش بازار حقوق صاحبان سهام، برای رابطه، خلاف انتظار است و با پژوهش لیو، تیراس و ژوانگ [29] و براون و پینلو [15]، مغایرت دارد. همچنین، ضریب تعیین تعدیلشدۀ الگوی برازششده، حدود 23 درصد است، به این معنا که 23 درصد از تغییرپذیری در میزان مدیریت انتظارات را میتوان باکمک رگرسیون توضیح داد.
نتیجهگیری این پژوهش، به بررسی تأثیر استفاده از متخصص حسابداری و مالی در کمیتۀ حسابرسی بر بروز و میزان مدیریت انتظارات پرداخته است. ردشدن فرضیۀ اول نشان میدهد حضور متخصصان حسابداری و مالی در کمیتۀ حسابرسی، بر احتمال رخداد مدیریت انتظارات نسبت به عدمرخداد آن تأثیر نمیگذارد. بهنظر میرسد اعضای متخصص کمیتۀ حسابرسی در محیط این پژوهش، با شیوههای متنوع جهتدهی به انتظارات و تأثیرگذاشتن بر بازار بهوسیلۀ مدیریت چندان آشنا نیستند و یا توان اعمال نظارت و تخصص خود بر تمامی این شیوهها را ندارند و نمیتوانند مانع بروز آن شوند. از سوی دیگر، نتایج فرضیۀ دوم، بیانکنندۀ رابطۀ منفی و معنادار استفاده از متخصص در کمیتۀ حسابرسی و میزان مدیریت انتظارات است. بدان معنا که در حضور متخصص در کمیتۀ حسابرسی، میزان مدیریت انتظارات کاهش مییابد. از آنجا که برای اندازهگیری میزان مدیریت انتظارات، از پیشبینیها استفاده شده است، واضح است که این اقلام میتواند به راحتی تحت نظارت قرار گیرد؛ هرچند که مدیریت میتواند از ابزارهای دیگری استفاده کند. این نتایج، مطابق با ادبیات پژوهش است. نتایج این پژوهش، مشابه پژوهش لیو، تیراس و ژوانگ [29] است که بیان میکند تخصص حسابداری در کمیتۀ حسابرسی، با محدودکردن افشاهای داوطلبانۀ مدیران، تأثیر مدیران بر پیشبینیهای تحلیلگران و بدینترتیب، مدیریت انتظارات را کاهش میدهد و به حفظ استقلال فرایندهای پیشبینی تحلیلگران کمک میکند. همچنین، نتایج این پژوهش، با پژوهشهای ذیل همخوانی دارد: پژوهش لین و هوآنگ [27] که نشان دادند بین تخصص حسابداری در کمیتۀ حسابرسی و مدیریت سود، ارتباط منفی وجود دارد. پژوهش کارامانو و وافیس [20]، که بیانکنندۀ نظارت متخصص حسابداری در کمیتۀ حسابرسی، بر افشاهای مدیریت شرکت است که به انتشار راهنمای سود مدیریت دقیقتری منجر میشود. پژوهش بارتوف و کوهن [12] که نشان دادند کاهش در مدیریت انتظارات، مربوط به حاکمیت شرکتی قویتر پس از قانون ساربنز- آکسلی میشود. بهطور خلاصه، نتایج نشان میدهد تخصص حسابداری و مالی در کمیتۀ حسابرسی، انگیزههای فرصتطلبانۀ مدیران را برای تأثیر بر شیوههای شناختهشدۀ افشای شرکت و فرایند پیشبینی تحلیلگران کاهش میدهد. محدودیتی که این پژوهش با آن روبهرو بوده است، نبودِ اطلاعات مدون دربارۀ پیشبینیهای تحلیلگران حرفهای در ایران بود که به ناچار و با توجه به ادبیات پژوهش، برای بررسی مدیریت انتظارات، از پیشبینیهای مدیریت از سود هر سهم استفاده شد. در راستای نتایج پژوهش، توصیه میشود فعالان بازار سرمایه و حسابرسان مستقل، به سود شرکتهایی که فقط انتظارات را پوشش میدهند و یا اندکی از آن متجاوز است، با تردید بیشتری بنگرند. ضمن پیشنهاد تشکیل کمیتههای تخصصی افشا در شرکتها، بهتر است کمیتههای حسابرسی موظف شوند نظرات خود را دربارۀ افشاهای بهویژه داوطلبانۀ شرکت، به صورت گزارشی جامع به عموم ارائه کنند. در پایان، با توجه به نتایج پژوهش، به قانونگذاران توصیه میشود، برای افزایش توان نظارتی، کمیتههای حسابرسی را ملزم به بهکارگیری متخصصان حسابداری و مالی در ترکیب خود کنند. با توجه به ادبیات و پیشینۀ پژوهش، هر یک از موارد ذیل میتواند موضوعات پژوهشی باشد و کنکاش شود: - مدیران، در سهماهههای مختلف یک سال مالی، بیشتر علاقهمند هستند به کدام روش (مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی، مدیریت سود واقعی و یا مدیریت انتظارات)، به اهداف سود دست یابند و چرا. - کدام شیوههای جبران خدمات مدیران، بهترتیب اولویت، بیشترین انگیزه را برای مدیران، برای ورود به بازیهای اختلاف سود ایجاد میکنند. - تعامل بین حاکمیت شرکتی و فشار شرکت برای رسیدن به اهداف سود بررسی شود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1-ایزدینیا، ناصر، ربیعی، حامد و نرگس حمیدیان. (1392). بررسی رابطه بین اهرم مالی و مدیریت سود واقعی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران. پیشرفتهای حسابداری دانشگاه شیراز، دورۀ پنجم، شمارۀ اول، صص 54-33. 2-تاری وردی، یداله و صلاحالدین قادری. (1396). بررسی تأثیر نقش تخصص مالی کمیتۀ حسابرسی بر نگرش کوتاهمدت مدیران. مطالعات تجربی حسابداری مالی، سال 14، شمارۀ 54، صص 158-135. 3-جامعی، رضا و آزاده رستمیان. (1395). تأثیر تخصص مالی اعضای کمیتۀ حسابرسی بر ویژگیهای سود پیشبینیشده. پژوهشهای حسابداریمالی و حسابرسی، سال هشتم، شمارۀ 29، صص 17-1. 4-سلیمانی امیری، غلامرضا و صغری فصیحی. (1394). بررسی رابطۀ ویژگیهای کمیتۀ حسابرسی با مدیریت سود تعهدی و واقعی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران. بررسیهای حسابداری، دورۀ دوم، شمارۀ 8، پاییز 1394، صص 34-15. 5-طالبنیا، قدرتاله، وکیلیفرد، حمیدرضا و منصوره شهسواری. (1389). بررسی تأثیر وجود کمیتۀ حسابرسی بر جلب نظر سرمایهگذاران جهت سرمایهگذاری در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران. حسابداری مدیریت، سال سوم، شمارۀ چهارم، صص 48-35. 6-مشایخی، بیتا، مهرانی، ساسان، مهرانی، کاوه و غلامرضا کرمی. (1384). نقش اقلام تعهدی اختیاری در مدیریت سود شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران. بررسیهای حسابداری و حسابرسی، دورۀ 12، شمارۀ 4، صص 74-61. 7- Abbott, J.L., Parker, S. and P.F. Gray. (2002). Audit Committee Characteristics and Financial Misstatement: A Study of the Efficacy of Certain Blue Ribbon Committee Recommendations. Working Paper, University of Memphis, Santa Clara University and University of Georgia.
8- Baik, B. and G. Jiang. (2006). The Use of Management Forecasts to Dampen Analysts’ Expectations. Journal of Accounting and Public Policy, Vol. 25, No. 5, Pp. 531– 553.
9- Barsky, N. (2002). The Market Game. Wall Street Journal, May 8, A.18.
10- Barton, J. and P. Simko. (2002). The Balance Sheet as an Earnings Management Constraint. The Accounting Review, Vol. 77, No. S-1, Pp. 1-27.
11- Bartov, E., Givoly, D. and C. Hayn. (2002). The Rewards to Meeting or Beating Earnings Expectations. Journal of Accounting and Economics, Vol. 33, No. 2, Pp. 173–204.
12- Bartov, E.D. and D.A.N. Cohen. (2009). The ‘‘Numbers Game’’ In The Pre-and Post-Sarbanes-Oxley Aras. Journal of Accounting, Auditing and Finance, Vol. 24, No. 4, Pp. 505–534.
13- Bedard, J., Chtourou, S.M. and L. Courteau. (2004). The Effect of Audit Committee Expertise, Independence, and Activity on Aggressive Earnings Management. Auditing: A Journal of Practice & Theory, Vol. 23, No. 2, Pp. 13–35.
14- Bernhardt, D. and M. Campello. (2007). The Dynamics of Earnings Forecast Management. Review of Finance, Vol. 11, No. 2, Pp. 287-324.
15- Brown, L. and A.S. Pinello. (2007). To What Extent Does The Financial Reporting Process Curb Earnings Surprise Games?. Journal of Accounting Research, Vol. 45, No. 5, Pp. 947–981.
16- Cotter, J., Tuna, I. and P.D. Wysocki. (2006). Expectations Management and Beatable Targets: How Do Analysts React to Explicit Earnings Guidance?. Contemporary Accounting Research, Vol. 23, No. 3, Pp. 593–624.
17- Das, S., Kim, K. and S. Patro. (2011). An Analysis of Managerial Use and Market Consequences of Earnings Management and Expectation Management. The Accounting Review, Vol. 86, No. 6, Pp. 1935-1967.
18- Dhaliwal, D., Naiker, V. and F. Navissi. (2010). The Association Between Accruals Quality and the Characteristics of Accounting Experts and Mix of Expertise on Audit Committee. Contemporary Accounting Research, Vol. 27, No. 3, Pp. 1–41.
19- Francis, J., LaFond, R., Olsson, P. and K. Schipper. (2003). Earnings Quality and the Pricing Effects of Earnings Patterns. Available at SSRN 414142.
20- Karamanou, I. and N. Vafeas. (2005). The Association Between Corporate Boards, Audit Committees, and Management Earnings Forecasts: An Empirical Analysis. Journal of Accounting Research, Vol. 43, No. 3, Pp. 453–486.
21- Kasznik, R. and B. Lev. (1995). To Warn or Not to Warn: Management Disclosures in the Face of An Earnings Surprise. The Accounting Review, Vol. 70, No. 1, Pp. 113-134.
22- Kasznik, R. and M. McNichols. (2002). Does Meeting Expectations Matter? Evidence From Analyst Forecast Revisions and Share Prices. Journal of Accounting Research, Vol. 40, No. 3, Pp. 727-759.
23- Kim, Y. and M.S. Park. (2012). Are All Management Earnings Forecasts Created Equal? Expectations Management Versus Communication. Review of Accounting Studies. Vol. 17, No. 4, Pp. 807-847.
24- Koh, K., Matsumoto, D.A. and S. Rajgopal. (2008). Meeting or Beating Analyst Expectations in the Post-Scandals World: Changes in Stock Market Rewards and Managerial Actions. Contemporary Accounting Research, Vol. 25, No. 4, Pp. 1067–1098.
25- Krishnan, G.V. and G. Visvanathan. (2008). Does the SOX Definition of an Accounting Expert Matter? The Association Between Audit Committee Directors’ Accounting Expertise and Accounting Conservatism. Contemporary Accounting Research, Vol. 25, No. 3, Pp. 827–857.
26- Libby, R., Hutton, J., Tan, H. and N., Seybert. (2008). Relationship incentives and the optimistic/pessimistic patterns in analysts’ forecasts. J. Account. Res. 46(1), 173–198.
27- Lin, J.W. and M.I. Hwang. (2010). Audit Quality, Corporate Governance, and Earnings Management: A Meta-Analysis. International Journal of Auditing, Vol. 14, No. 1, Pp. 57–77.
28- Liu, M.H.C. and Z. Zhuang. (2011). Management Earnings Forecasts and the Quality of Analysts’ Forecasts: The Moderating Effect of Audit Committees. Journal of Contemporary Accounting and Economics. Vol. 7, Pp. 31–45.
29- Liu, M.H.C., Tiras, S.L. and Z. Zhuang. (2014). Audit Committee Accounting Expertise, Expectations Management, and Nonnegative Earnings Surprises. Journal of Accounting and Public Policy, Vol. 33, No. 2, Pp. 145–166.
30- Matsumoto, D. (2002). Management's Incentives to Avoid Negative Earnings Surprises. The Accounting Review, Vol. 77, No. 3, Pp. 483-514.
31- Skinner, D. and R. Sloan. (2002). Earnings Surprises, Growth Expectations, and Stock Returns or Don't Let An Earnings Torpedo Sink Your Portfolio. Review of Accounting Studies, Vol. 7, No. 2-3, Pp. 289-312.
32- Tian, Y. (2007). The Impact of Earnings Management and Expectations Management on The Usefulness of Earnings and Analyst Forecasts In Firm Valuation. A Thesis Presented to the University of Waterloo in Fulfilment of the Thesis Requirement for the Degree of Doctor of Philosophy in Accounting. Waterloo, Ontario, Canada.
33- Versano, T., and Brett Trueman. (2017). Expectations Management. The Accounting Review: September 2017, Vol. 92, No. 5, pp. 227-246.
34- Wallace, N.D., Xie, B. and W. Xu. (2004). Market Reaction to Voluntary Announcements of Audit Committee Appointments: The Effect of Financial Expertise. Journal of Accounting and Public Policy, Vol. 42, No. 1, Pp. 220-294.
35- William, J.K., Byung, T.R. and I. Suk. (2011). Consistency in Meeting or Beating Earnings Expectations and Management Earnings Forecasts.Journal of Accounting and Economics, Vol. 51, No. 1–2, Pp. 37-57.
Zhu Liu, A. (2014). Can External Monitoring Affect Corporate Financial Reporting and Disclosure? Evidence From Earnings and Expectations Management. Accounting Horizons,Vol. 28,No.3,Pp.529-559. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,727 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,283 |