تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,649 |
تعداد مقالات | 13,393 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,187,911 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,069,892 |
تأثیر فعل «کانَ» در پیدایش وجوه قرائت قرآن | ||
Linguistic Research in the Holy Quran | ||
مقاله 12، دوره 7، شماره 1، آذر 2018، صفحه 201-212 اصل مقاله (310.49 K) | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/nrgs.2018.22805 | ||
نویسنده | ||
روح الله نجفی* | ||
تهران- دروازه دولت- دانشگاه خوارزمی- دانشکده ادبیات- گروه علوم قرآن | ||
چکیده | ||
تحلیلهای نحوی متفاوت از آیات قرآن با پدیده اختلاف قرائت در این متن مقدس، پیوندی تنگاتنگ و درخور تحقیق دارد. در این راستا پارهای از اختلافات قاریان قرآن به انعطافپذیری نحوی فعل «کانَ» باز میگردد. بدین شرح که گاه دَوَران میان ناقص یا تامّبودن فعل «کانَ»، سبب اختلاف قرائت شده است. همچنین انعطافپذیری قواعد زبان عربی در تعیین اسم و خبر فعل ناقص «کانَ» به توسعه اختلافات انجامیده است. افزون بر این دو عامل گاه مؤنث مجازیبودن اسم «کانَ» یا امکان رجوع آن به لفظی مؤنث یا مذکر برحسب سیاق آیه به قرائت مذکر و مؤنث فعل «کانَ» منتهی شده است. بدینسان فعل «کانَ» دست کم از سه سو در پیدایش اختلافات میان قاریان مؤثر بوده است. در این تحقیق کوشش شده است تا با استشهاد به شواهد متعدد از نقش فعل «کانَ» در پیدایش وجوه قرائت، پرده برداشته شود. | ||
کلیدواژهها | ||
فعل«کانَ»؛ فعل ناقص؛ اسم و خبر؛ اختلاف قرائت؛ اعراب قرآن | ||
اصل مقاله | ||
1- طرح مسئله از منظر دانش نحو فعل «کانَ» میتواند ناقص یا تام باشد. اگر ناقص باشد، اسمی مرفوع و خبری منصوب دارد و اگر تام باشد، مرفوعی دارد که اهل فن گاه آن را اسم «کانَ» خواندهاند (نک: زجاج، ج2، ص41؛ باقولی، ص130) و گاه فاعل (نک: طبرسی، ج1، ص501؛ اهدلی، ج1، ص302؛ صبّان، ج1، ص365). پارهای از کاربردهای فعل «کانَ» در آیات قرآن از این امکان برخوردار بودهاند که همزمان فعل ناقص یا فعل تام تلقی شوند و این امر به اختلاف قاریان در خوانش مرفوع یا منصوب برخی واژگان انجامیده است؛ زیرا نسخههای نخستین قرآن فاقد علائم اِعراب بودهاند (نک: معرفت، ص 19-16). علاوه بر جواز ناقص یا تامانگاشتن فعل «کانَ» دو عامل دیگر یعنی جواز تشخیص متفاوت اسم و خبر «کانَ» و جواز مذکر یا مؤنثآمدن «کانَ» به سهم خود سبب پدیدارشدن وجوه متفاوت قرائت در پارهای از آیات قرآن شده است. در این زمینه پرسش مقاله حاضر آن است که تأثیر فعل «کانَ» در پیدایش وجوه مختلف قرائت قرآن تفصیلاً به چه سان است و آن دسته از اختلافات قاریان که پیرامون فعل «کانَ» پدیدار شدهاند، در کدام مواضع قرآن ملاحظه میشود. در مقاله حاضر کوشش شده است تا اختلافات قاریان قرآن پیرامون فعل «کانَ» بررسی و به شواهد و نمونههایی چند اکتفا شود. از میان قاریان متعدد قرآن نیز بیشترین تکیه این تحقیق بر قاریان هفتگانه (یعنی ابنکثیر، نافع، ابوعمرو، ابنعامر، عاصم، حمزه و کسائی) است. 2- بازتاب ناقص یا تامانگاشتن فعل «کانَ» در اختلافات قاریان قرآن غالب کاربردهای فعل «کانَ» در زبان عربی و در آیات قرآن به صورت فعل ناقص است. فعل ناقص فعلی است که بر سر مبتدا و خبر درمیآید و مبتدا را اسم منصوب خود میسازد و از آن خبر میدهد. «کانَ» فعل ناقص است و بر نسبتداشتن خبر به اسم -بیشتر در زمان گذشته- دلالت دارد. ازدیگرسو گاه فعل «کانَ» میتواند تام باشد. در حالت تام «کان» فاعل دارد و معنای آن وجود و وقوعیافتن، پدیدآمدن و رخدادن است. به عقیده فخر رازی (ج7، ص95)، معنای «کانَ» خواه تامّ باشد و خواه ناقص، «حدوث و وقوع» است. اما گاه مراد متکلّم حدوث نفس یکچیز است که در این حالت یک واژه (فاعل«کانَ») کفایت میکند و گاه مراد حدوث وصفی برای آن شیء است که در این حالت به دو واژه (اسم و خبر «کانَ») نیاز است تا موصوفبودن یکی به دیگری بیان شود. بههرتقدیر در آیاتی متعدّد از قرآن دَوَران میان ناقص یا تامانگاشتن فعل«کانَ»، سبب اختلاف قرائت قاریان شده است. برای نخستین نمونه در آیه «إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَکْتُبُوهَا» (بقره: 2/282) قرائت عاصم، «تِجَارَةً حَاضِرَةً» - به نصب - است؛ اما قرائت باقی قاریان هفتگانه، «تِجَارَةٌ حَاضِرَةٌ» - به رفع - است (دانی، ص85)، «تِجَارَةً حَاضِرَةً» یعنی تجارتی که ثمن و کالای آن حاضر است (معامله نقد). در قرائت نصب «تَکُون» فعل ناقص فرض شده و بر این مبنا اسم آن «هی» مستتر و «تِجَارَةً» خبر آن است. «هی» مستتر برحسب معنای آیه به «التجارة» بر میگردد؛ اما لفظ «التجارة» در جملات پیشین مذکور نیست. ازاینرو برخی چون ابنعاشور(ج2، ص580) ضمن ارجاع ضمیر مستتر به «التجارة» بر آن شدهاند که «التجارة» با عنایت به خبر «کان» فهمیده میشود. به نظر میرسد به جای این تحلیل بلند، سادهتر آن است که بگوییم اسم کان «التجارة» است که محذوف و مقدر است. یعنی «الاَّ أَن تَکُونَ التجارةُ تِجَارَةً حَاضِرَةً» (مگر آنکه معامله، معاملهای نقد باشد). ازدیگرسو در قرائت رفع «تَکُون» فعل تام و بینیاز از خبر فرض شده و «تِجَارَةٌ» فاعل آن و مرفوع است. بر وفق قرائت رفع معنا چنین است: «مگر آنکه تجارتی نقد، واقع شود» ابنعاشور (ج2، ص580)، از قرائت رفع با تعبیر «قرائت جمهور» یاد کرده است. به گفته طبری (ج3، ص156)، قرائت نصب از نظر قواعد عربی جائز است و عرب میگوید «إن کان طعاماً طیّباً فأتنا به» (اگر طعام، طعامی نیکوست، برای ما بیاور). چنانکه میگوید: «إن کان طعامٌ طیّبٌ فأتنا به» (اگر طعام نیکویی وجود دارد، برای ما بیاور). بااینوجود طبری با استشهاد به اجماع قاریان بر قرائت رفع و شاذبودن قرائت نصب خوانش رفع را اختیار میکند و تصریح میورزد که قرائت غیر آن را اجازه نمیدهم.[1] (همان). شاذ شمرده شدن قرائت نصب از جانب طبری با آنکه قرائت عاصم به نصب است، ازآنروست که طبری و ابنمجاهد (برگزیننده قاریان هفتگانه) معاصر بودهاند و در زمان طبری هنوز نظام قرائتهای قاریان هفتگانه اعتبار و شهرت والای خود را پیدا نکرده بود. بهعلاوه محتمل است که «جامعالبیان» طبری پیش از «السبعة» ابنمجاهد نگاشته شده باشد. ابوالقاسم هذلی (512) نیز بر آن است که «تَکونَ» در این آیه به معنای «تَقَعَ» (واقع شود) است. ازاینرو وی قرائت رفع را اختیار میکند. مثال دیگر در این زمینه آیه «...لاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِنکُمْ» (نساء: 4/29) است. قرائت سه قاری کوفه از این آیه «تِجَارَةً» - به نصب - و قرائت باقی قاریان هفتگانه «تِجَارَةٌ» - به رفع - است (دانی، ص95). ابنعاشور (4/101) قرائت رفع را «قرائت جمهور» میشمارد. استثناء «إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً...» در این آیه استثنایی منقطع است؛ زیرا تجارت همراه با تراضی طرفین در شمول «خوردن مال دیگران به باطل» نمیگنجد. در قرائت رفع «تَکُونَ» فعل تام و «تِجَارَةٌ» فاعل آن است (یعنی مگر آنکه تجارتی، واقع شود). اما در قرائت نصب «تَکُونَ» فعل ناقص و خبرش «تِجَارَةً» است. اسم آن نیز ضمیر مستتر «هی» است که به «الأَمْوَال» باز میگردد. مکّی بن ابی طالب قیسی (263) بر آن است که قرائت نصب نظم و ارتباط جملات آیه را به یکدیگر برقرار میکند؛ زیرا در آن، تقدیر سخن چنین است: «إِلاَّ أَن تَکُونَ الأَمْوَالُ امْوَالَ تِجَارَة عَن تَرَاضٍ منکُمْ». سپس «الأَمْوَال» به دلیل ذکر پیشین آن، محذوف و مقدّر شده و در «امْوَالَ تِجَارَةٍ» نیز حذف مضاف رخ داده است (همان). برایناساس قیسی (264) بیان میدارد که اگر اتفاق دو قاری حَرَم و دیگران بر رفع نبود، نصب را اختیار میکردم که بر وفق آن آغاز و پایان کلام تطابق دارد. به باور ابنخالویه (65) در این آیه برخلاف آیه 282 بقره، قرائت نصب نیکوست؛ زیرا لفظ «الاموال» مذکور است. به گفته طبری (5/40) با توجّه به «مستفیض»بودن هر دو خوانش در میان قاریان شهرها و نزدیکی معنای آنها هر دو قرائت، «صواب» و «جایز» هستند، گرچه وی قرائت نصب را از قرائت رفع بیشتر میپسندد. نمونه دیگر از دَوَران میان ناقص یا تامانگاشتن فعل «کانَ» در آیه «یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ فَإِن کُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَ وَإِن کَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ» (نساء: 4/11) دیده میشود. در این موضع قرائت همه قاریان هفتگانه «وَاحِدَةً» - به نصب - است. مگر نافع که «وَاحِدَةٌ» - به رفع - خوانده است (دانی، ص94). نحّاس (ج1، ص275)، قرائت رفع را قرائت اهل مدینه میخواند. ابوحیان (ج3، ص191) و ابنعاشور (ج4، ص47) قرائت نصب را «قرائت جمهور» میشمارند. طبری (ج4، ص343) در توضیح آیه بر آن است که «کُنَّ» به «الاولاد» باز نمیگردد؛ زیرا در این فرض به جای «کنَّ» میبایست «کانوا» بیاید. به باور طبری صحیحتر آن است که تقدیر سخن «وإن کان المتروکات نِسَاءً» (و اگر بازمانده های میّت، زنان بودند) دانسته شود (همان). اما به عقیده ابنعاشور (ج4، ص46) «کُنَّ» به «الاولاد» باز میگردد و چون مصداق «اولاد» در این موضع تنها زنان هستند، از ساختار تأنیث استفاده شده است. در قرائت «وَإِن کَانَتْ وَاحِدَةً» - به نصب - «کانت» فعل ناقص و «وَاحِدَةً» خبر آن است. به نظر میرسد که با عنایت به مفهوم کلّی سخن میتوان اسم «کانت» را واژهای محذوف و مقدّر – نظیر «البنت»، «المولودة»، «الوارثة »، «المتروکة» - در نظر گرفت. به عقیده ابنعاشور (4/47) اسم «کانت» ضمیر مستتر است که با توجه به لفظ «أَوْلاَدِکُمْ» فهمیده میشود. پس تقدیر آیه چنین است: «وإن کانت الولدُ بنتاً واحده». ازدیگرسو در قرائت رفع «کانت» فعل تام و «وَاحِدَه» فاعل آن است و معنا آن است که «اگر دختری واحد، وجود داشت...». زجّاج (ج2، ص15) قرائت نصب را به مراتب از قرائت رفع شایستهتر میشمارد و با استشهاد به «فَإِن کُنَّ نِسَاءً» قرائت «وَاحِدَةً» - به نصب - را اختیار میکند. بههمینسان قیسی (257) با تکیه بر خوانش جماعت قاریان و به جهت هماهنگبودن با «فَإِن کُنَّ نِسَاءً» قرائت نصب را برمیگزیند. ابن ابی مریم (259) نیز «کانت» را بسان «کُنَّ» فعل ناقص میانگارد و قرائت نصب را اختیار میکند. آیه «إِنَّ اللّهَ لاَ یَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِن تَکُ حَسَنَةً یُضَاعِفْهَا» (نساء: 4/40)، نمونهای دیگر از اختلاف در ناقص یا تامانگاشتن فعل «کانَ» را بازتاب داده است. در این موضع قرائت دو قاری حَرَم یعنی ابنکثیر و نافع «حَسَنَةٌ» - به رفع - است؛ اما پنج قاری دیگر «حَسَنَةً» - به نصب - خواندهاند (دانی، ص96). طبری (ج5، ص110) قرائت نصب را «قرائت عموم قاریان عراق» و قرائت رفع را قرائت «قرائت عموم قاریان مدینه» معرفی میکند. در قرائت رفع «تَکُ» فعل تامّ و «حَسَنَهٌ» فاعل آن است. یعنی اگر «کاری نیک» پدید آید؛ اما در قرائت نصب «تَکُ» فعل ناقص، اسم آن ضمیر مستتر «هی» و خبرش «حَسَنَةً» است. محمود صافی (ج3، ص40) ضمیر مستتر «هی» را به «الذرّة» و ابنعاشور (ج4، ص129) آن را به «مِثْقَالَ ذَرَّةٍ» باز میگرداند. ابن ابی مریم (ص266) در توجیه نحوی مؤنثآمدن فعل با وجود مذکربودن لفظ «مثقال» بیان میدارد که «المثقال» در معنا همان «الذَرَّة» است. به نظر میرسد با توجه به سیاق آیه میتوان ضمیر مستتر «هی» را به «ذَرَّةٍ» باز گرداند، بیآنکه نیاز به توجیهاتی از این سنخ باشد. بههمینسان قاریان در قرائت آیه «وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِن کانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا» (انبیاء: 21/47)، اختلاف ورزیدهاند. در خوانش همه قاریان هفتگانه «مِثْقَالَ» منصوب است، مگر در خوانش نافع که به رفع آمده است (دانی، ص155). در قرائت رفع «کانَ» فعل تام و «مِثْقَالُ» فاعل آن است. «مثقال» یعنی آنچه در سنگینی و وزن مثل شیء دیگر باشد. بدینسان در قرائت رفع معنا آن است که اگر «هم وزن دانهای خَردل» موجود باشد، آن را میآوریم؛ اما در قرائت نصب «کانَ» فعل ناقص و «مِثْقَالَ» خبر آن است. برای تعیین اسم «کانَ» میتوان بر ضمیر مستتر «هو» انگشت نهاد؛ اما در سیاق آیه واژهای نمیتوان یافت که مرجع آن قرار گیرد. گرچه ابنعاشور (ج17، ص63) با توجه به جمله پیشین - «فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً» - واژه «شَیْئاً» را مرجع ضمیر معرفی میکند و ابن ابی مریم (ص530) نیز «الظُّلم» یا «الظُلامَة» را – که مصدر «لا تُظْلَمُ» هستند- اسم مقدّر «کانَ» میانگارد؛ اما این دو قول بویژه قول اخیر خلاف شیوایی و غرض آیه جلوه میکنند. هویداست که منشأ این سنخ اقوال آن بوده است که مرجع ضمیر را در الفاظ پیشین جستجو کردهاند. حال آنکه گاه میتوان با توجه به مضمون سخن اسم مقدر «کان» را تعیین کرد. چنانکه در این موضع آیه از گزاردن ترازوهای عدل (الْمَوَازِینَ الْقِسْط) در روز قیامت خبر میدهد و ترازوهای عدل را برای سنجیدن عمل آدمی بر مینهند. بدینسان میتوان دریافت که «العمل» اسم «کان» یا مرجع ضمیر «کان» در تقدیر سخن است، چنانکه زجّاج (ج3، ص304) و ابنزنجله (ص468) «العمل» را اسم مقدر «کان» دانستهاند. بدینسان در قرائت نصب معنا آن است که «اگر عمل آدمی «هموزن دانهای خَردَل» باشد، آن را میآوریم». مثال دیگر از این سنخ آیه «ما أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَایَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاء مِنکُمْ...» (حشر :59/7) است. در قرائت همه قاریان هفتگانه «دُولَةً» منصوب است، مگر در قرائت ابنعامر به روایت هشام که «دُولَةٌ» مرفوع است (دانی، ص209). ابنمجاهد (ص632) این اختلاف را گزارش نکرده است. در قرائت رفع «لَایَکُون» فعل تام و «دُولَةٌ» فاعل آن جلوه میکند و معنا چنین است: «... برای آنکه «مال گردشکننده» در میان ثروتمندان شما پدید نیاید». اما در قرائت نصب «لَایَکُونَ» فعل ناقص و «دُولَةً» خبر آن است. اسم آن نیز ضمیر مستتر «هو» است که به لفظ «ما» در سرآغاز آیه باز میگردد. بدینسان معنا آن است که «... برای آنکه آن [مال]، «مال گردشکننده» در میان ثروتمندان شما نباشد». در روایت هشام از قرائت ابنعامر خوانش فعل نیز به دو وجه «لَایَکُونَ» و «لَاتَکُونَ» به اختلاف، نقل شده است (دانی، ص209). هویداست که مؤنث مجازی بودن فاعل به هر دو وجه تذکیر وتأنیث فعل جواز نحوی داده است. قرائت «ابوجعفر» قاری نامدار مدینه نیز «کَی لَاتَکُونَ دُولَةٌ» - به تاء و رفع - است (ابنجنیّ، ج2، ص316؛ ابنمهران، ص433)، قیسی (ص634) قرائت به تذکیر فعل و نصب «دُولَةً» را قرائت جماعت و ابنعاشور (ج28، ص77) آن را قرائت جمهور میخواند. طبری (ج28، ص47) با استشهاد به گردآمدن دلیل از جانب قاریان شهرها بر این قرائت، قرائت غیر آن را اجازه نمیدهد. قیسی (ص634) اختیار قیسی (ص 634) نیز قرائت به یاء و نصب است. شاهد دیگر این فقره آیه «إِن کَانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ» (یس:36/29) است. از قاریان هفتگانه در خوانش این آیه اختلافی گزارش نشده است (دانی، ص183). اما اگر قرائت قاریان دهگانه ملاحظه شود، از میان ایشان ابوجعفر «صَیْحَةٌ وَاحِدَةٌ» - به رفع - و باقی «صَیْحَةً وَاحِدَةً» - به نصب - خواندهاند (ابنمهران، ص370). اختلاف مزبور به همین سان در آیه «إِن کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ» (یس:36/29) تکرار شده است (همان). هویداست که ابوجعفر «کانَت» را تامّ انگاشته و ازاینرو به رفع «صیحةٌ» خوانده است. در قرائت رفع معنا آن است که «جز یک صدای مهیب رخ نداد»؛ اما قرائت نصب بیان میدارد که «آن جز یک صدای مهیب نبود». در قرائت نصب «کانَت» فعل ناقص و «صَیْحَةً» خبر آن است. اسم «کانَت» نیز محذوف و مقدر است و باید واژهای مؤنث فرض شود. چنانکه زمخشری (ج4، ص12) «الأخذة» یا «العقوبة»، بنّا دمیاطی (ج2، ص400) «الأخذة» و ابنعاشور (ج22، ص219) «العقوبة» یا «الصحیة» را در تقدیر دانستهاند. شاهد آخر این فقره آیه «وَإِن کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَیْسَرَة» (بقره: 2/280) است. در رسمالخط مصحف رایج «ذوعُسْرَةٍ» با واو آمده است و قاریان هفتگانه اجمالاً به مصحف رسمی پایبند بودهاند. ازاینرو در خوانش «ذو» خلافی از ایشان گزارش نشده است (دانی، ص85). اما در خارج از چارچوب مصحف رایج با قرائت «ذاعسرة» از این آیه مواجه هستیم. نحّاس (ج1، ص177) از حجّاج الورّاق نقل میکند که در مصحف عبداللّه «وَإِن کانَ ذاعسرة» آمده است. طبری (ج3، ص131) قرائت مزبور را از ابیّ بن کعب یاد میکند. فرّاء (ج1، ص148) آن را از عبداللّه و ابیّ میشمارد و زمخشری (ج1، ص247) و آلوسی (ج3، ص73) به نام قرائت عثمان آن را ذکر میکنند. هویداست که این اقوال با یکدیگر جمع میشود. طبری (ج3، ص131) بیان میدارد که وجه «ذاعسرة» اگرچه در زبان عربی جایز است؛ اما نزد ما قرائت به آن جایز نیست؛ زیرا با خط مصاحف مسلمانان مخالف است. بههرتقدیر در قرائت رفع «کانَ» فعل تام و «ذو» فاعل آن است و معنا آن است که «اگر فردی به حَرَج افتاده، وجود داشت، پس تا هنگام گشایش انتظار کِشید». به تعبیر ابوالفتوح رازی (ج4، ص113) «اگر درویشی باشد، او را مهلت باید دادن». اما در قرائت نصب «کانَ» فعل ناقص و «ذا» خبر آن است. با توجه به مفاد آیات قبل اسم مقدّر «کان» واژهای چون «المدیون» یا «الغریم» (به معنی بدهکار) جلوه میکند. برایناساس معنا آن است که «اگر بدهکار، فردی به حَرَج افتاده بود...».
3- بازتاب تشخیص متفاوت اسم و خبر «کان» در اختلافات قاریان قرآن در فقره پیشین قاریان در تشخیص تام یا ناقصبودن فعل «کانَ» اختلاف نظر داشتند؛ اما در فقره حاضر در ناقصبودن فعل «کانَ» خلافی نیست؛ گرچه تشخیص متفاوت اسم و خبر «کان» سبب پیدایش وجوه مختلف قرائت شده است. مثال بارز این سنخ خلاف، در آیه «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَة الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ...» (روم: 30/10) ملاحظه میشود. قرائت سه قاری کوفه و ابنعامر در این موضع «عَاقِبَةَ» - به نصب - و قرائت باقی قاریان هفتگانه، «عَاقِبَةُ» - به رفع - است (دانی، ص174). قیسی (ص523) نیز قرائت رفع را اختیار کرده است. در قرائت رفع «عَاقِبَةُ» اسم و «السُّوأَى» خبر «کانَ» است. اما در قرائت نصب «عَاقِبَةَ» خبر مقدم «کان» و «السُّوأى» اسم مؤخر آن است. طباطبایی (ج16، ص164) مقدمشدن خبر را بر اسم برای افاده حصر میشمارد. ازدیگرسو جمله «أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ» در پایان آیه بر وفق هر دو خوانش در مقام تعلیل است و حرف لام پیش از «أن» مقدّر است. یعنی بدکاران چون آیات الهی را تکذیب کردند، سرانجامشان بدی شد. «السُّوأى» مؤنث «ألاسوَء» به معنای بدتر است، چنانکه «الحُسنی» مونث «الأحسن» است. به گفته ابنزنجله چون پس از «کانَ» با واژهای معرفه و واژهای نکره روبرو باشیم، معرفه را اسم و نکره را خبر قرار میدهیم؛ اما چون هردو معرفه باشند، در قراردادن یکی برای اسم و دیگری برای خبر، مخیر هستیم و در این آیه اسم و خبر هر دو معرفه هستند (ابنزنجله، ص556). آیه «ثُمَّ لَمْ تَکُن فِتْنَتُهُمْ إِلاَّأَن قَالُواْ...» (انعام: 6/23) مثالی دیگر از تشخیص متفاوت اسم و خبر «کان» است. در این آیه حمزه و کسائی «لَمْ یَکُن فِتْنَتَهُمْ» – به تذکیر فعل و نصب «فتنة» - خواندهاند؛ اما قرائت نافع، ابوعمرو و عاصم در روایت ابوبکر، «لَمْ تَکُن فِتْنَتَهُمْ» – به تأنیث فعل ونصب «فتنة» – است و قرائت ابنکثیر، ابنعامر و عاصم در روایت حفص، «لَمْ تَکُن فِتْنَتُهُمْ» – به تأنیث فعل و رفع «فتنة» - است (دانی، ص102-101). به گفته ابن ابی مریم اختلاف در رفع یا نصب «فِتْنَتهُمْ» بسته به آن است که در تعیین اسم و خبر، «فِتْنَتهُمْ» را اسم و «أَن قَالُواْ» را خبر «لَمْ تَکُن» تلقّی کنیم یا بالعکس (ابن ابی مریم، ص291). حال اگر ملاک در مؤنثآمدن فعل ناقص را تأنیث اسم آن قلمداد کنیم (نه خبر آن)، در این صورت قرائت به تأنیث فعل و رفع «فتنة» موافق قاعده است؛ زیرا «فتنة» که به سبب مرفوعبودن، اسم «لَمْ تَکُن» است، مؤنث مجازی است. قرائت به تذکیر فعل و نصب «فتنة» نیز موافق قاعده است؛ زیرا «أَن قَالُواْ» که اسم «لَمْ یَکُن» است، مذکر قلمداد میشود. اما قرائت به تأنیث فعل و نصب «فتنة»، خلاف قاعده جلوه میکند. زیرا در آن «أَن قَالُواْ» که اسم «لَمْ تَکُن» محسوب میشود مؤنث نیست؛ بلکه «فتنة» که خبر آن باشد، مؤنث است. طبری (ج8، ص87-86) در آیه 145 انعام در توضیح قرائت «تَکونَ مَیْتَةً» تأنیث «تَکونَ» را بهسبب تأنیث «مَیْتَةً» میداند با آنکه «مَیْتَةً» - به نصب - خبر است. عبداللطیف الخطیب (ج2، ص577) نیز در توجیه این قرائت، تأنیث فعل را بهسبب تأنیث خبر آن میانگارد. براینقیاس به نظر میرسد که در آیه 23 انعام نیز قاریان به تأنیث فعل و نصب «فتنه» مونثآمدن فعل ناقص را بهسبب تأنیث خبر آن روا انگاشتهاند. به هر تقدیر طبری (ج7، ص194) قرائت به تأنیث فعل و نصب «فتنه» را از نظر عربیدانها شاذ و غیر فصیح میشمارد؛ اما قیسی (ص296-295) با اتّکا به قرائنی چند از جمله خوانش اکثر قاریان، قرائت مزبور را اختیار میکند. شاهد پایانی این فقره آیه «أَوَلَمْ یَکُن لهمْ آیَةً أَن یَعْلَمَهُ عُلَمَاء بَنِی إِسْرَائِیلَ» (شعراء: 26/197) است. قرائت همه قاریان هفتگانه از آیه فوق «یَکُن» - به یاء - و «آیَةً» - به نصب - است، مگر ابنعامر که «تَکُن» - به تاء - و «آیَةٌ» - به رفع - خوانده است (دانی، ص166). ابوحیان (ج7، ص39) قرائت به یاء و نصب را «قرائت جمهور» معرفی میکند. در قرائت نصب «آیَةً» خبر و «أَن یَعْلَمَهُ» اسم «یَکُن» است. وجه نحوی این قرائت واضح و آشکار است؛ اما در قرائت رفع چالشی نحوی رخ مینماید. به گفته زجّاج (ج4، ص75)، ابنزنجله (ص521) و ابنخالویه (ص315) در قرائت رفع «آیةٌ» اسم و «أَن یَعْلَمَهُ» خبر «تَکُن» است. به گفته قیسی (ص498) در زبان عربی قراردادن اسم کان به حالت نکره و خبرش به صورت معرفه، قبیح است. ازاینرو برخی چون عکبریّ (ج2، ص170) و الخطیب (ج6، ص463)، سخن از امکان تامبودن فعل «تَکُن» در قرائت ابنعامر به میان آوردهاند (یعنی آیا آیهای برای آنها حادث و حاصل نشد). براینفرض «أَن یَعْلَمَهُ» میتواند بدل یا خبر برای مبتدای محذوف انگاشته شود. اما توجیه مزبور شیوایی و رسایی آیه را مخدوش میکند و وانهادن توجیه قرائت ابنعامر به همان سان که زجّاج، ابنزنجله و ابنخالویه بیان داشتند، سزاوارتر است. هرچند ناقصبودن فعل و اسمشدن «آیةٌ» با صناعت نحو چندان همخوان نباشد. بههرتقدیر قیسی (ص498) در این موضع قرائت نصب را اختیار میکند؛ زیرا اکثر قاریان برآنند و موافق قاعده سخن در زبان عربی است. به باور ابنخالویه (ص316) نیز چون معرفه و نکره گرد آیند، انتخاب آن است که معرفه اسم «کان» و نکره «خبر» آن قرار گیرد. ازاینرو وی قرائت «آیَةً» - به نصب - را اختیار میکند (همان).
4- بازتاب جواز مذکر یا مؤنثآمدن «کان» در اختلافات قاریان قرآن در آیاتی متعدّد از قرآن، مؤنث مجازی بودن اسم «کان» به جواز نحوی تذکیر و تأنیث فعل انجامیده و خوانش مذکر یا مؤنث فعل «کان» از جانب قاریان پدیدار شده است. مثال بارز این سنخ خلاف در آیه «وَمَاکَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» (احزاب: 33/36) دیده میشود. در این آیه اختلاف «یَکُونَ/ تَکُونَ» از قاریان هفتگانه گزارش شده است. بدین شرح که قرائت سه قاری کوفه و ابنعامر در روایت هشام به یاء و قرائت باقی ایشان به تاء است (دانی، ص179). هویداست که تأنیث مجازی «الْخِیَرَةُ » به هر دو خوانش مجال بروز داده است. ابوالقاسم هذلی (ص620) قرائت به یاء را اختیار میکند. با این استدلال که میان «الخیرة» و فعل «یکون» جدایی افتاده است؛ اما قیسی (ص537) با تکیه بر تأنیث لفظ «الخیرة» قرائت به تاء را بر میگزیند. آیه «...فَإِن یَکُن منکُم مائةٌ صَابِرَةٌ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ...» (انفال: 8/66)، نمونهای دیگر از این باب است. در این موضع قرائت ابنکثیر، نافع، ابنعامر و ابوعمرو «تَکن» – به تاء - است؛ اما قرائت حمزه، کسائی و عاصم «یکن» – به یاء - است (دانی، ص117). «المائه» مونث مجازی است و میان آن با فعل فاصله افتاده است. قیسی (ص350-349) با تکیه بر قاریان به تاء و با عنایت به تأنیث لفظ «المائة» قرائت به تاء را نزد خویش دوست داشتنیتر میشمارد. بههمینسان قاریان در خوانش آیه «کَأَن لم تَکُن بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُ مَوَدَّةٌ» (نساء: 4/73) اختلاف ورزیدهاند. قرائت حفص از عاصم و ابنکثیر از آیه فوق «لم تَکُن» - به تاء - و قرائت باقی قاریان هفتگانه، «لم یَکُن» - به یاء - است (دانی، ص96). در اینجا باز تأنیث مجازی «مَوَدَّة» به هر دو خوانش مجال بروز داده است. قیسی (ص269) ضمن استشهاد به خوانش جماعت قاریان قرائت به یاء را اختیار میکند. هذلی (ص528) نیز قرائت به صیغه مذکر را اختیار میکند و به سزاوارتربودن صیغه مذکر در قرآن، مؤنث غیر حقیقیبودن «مودّة» و فاصله میان آن با فعل استناد میجوید. آیه «...وَتَکُون َلَکُمَا الْکِبْرِیَاء فِی الأَرْضِ» (یونس:10/78) شاهدی دیگر از مذکر یا مؤنثخواندن فعل «کان» است. در قرائت قاریان هفتگانه از این آیه بر وفق گزارش ابنمجاهد (ص329-328) و ابوعمرو دانی (ص125) اختلافی وجود ندارد. اما به گفته ابنالجزری (ج2، ص215-214) از ابوبکر (راوی عاصم) دو وجه «یَکونَ» و «تَکُونَ» منقول است. ابنمهران (ص235) نیز قرائت «یکون» - به یاء - را قرائت شعیب بن ایوب از یحیی از ابوبکر معرفی میکند، چنانکه آن را قرائت عاصم به روایت حمّاد، قرائت زید از یعقوب و قرائت حسن نیز میشمارد (همان). هذلی (ص569) در این آیه قرائت به یاء را اختیار میکند به این سبب که تأنیث «الْکِبْرِیَاء» حقیقی نیست و میان آن با فعل فاصله افتاده است. بههمینسان در آیه «مَایَکُونُ مِن نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ» (مجادله:58/7) میتوان اختلاف در مذکر یا مؤنثخواندن «کانَ» را مشاهده کرد. البته از قاریان هفتگانه در این موضع، اختلافی گزارش نشده است (دانی، ص209 -208)؛ اما اگر قرائت قاریان دهگانه ملاحظه شود، از میان ایشان ابوجعفر، «تَکُونُ» - به تاء - و باقی «یَکُونُ» - به یاء - خواندهاند (ابنمهران، ص431). شوکانی (ج2، ص978) قرائت به یاء را «قرائت جمهور» میخواند. آمدن حرف «مِن» پیش از «نَجْوَى ثَلَاثَةٍ» عمومیت و شمول نجوای میان سه تن را موکّد میدارد؛ یعنی هرگونه نجوای میان سه تن، مشمول حکم ذکر شده است. «یَکُونُ» یا «تَکُونُ» در این آیه بر وفق هر دو قرائت، فعل تام است و معنا آن است که «هیچ نجوایی میان سه تن وجود ندارد...». ابوحیان (ج8، ص233) و ابنعاشور (ج28، ص24) وجه قرائت «تَکُونُ» را تأنیث «نجوی» معرفی کردهاند. به عقیده ابوحیان (ج8، ص233) مؤنثآمدن فعل در این سنخ نمونهها، موافق قاعده و در کلام عرب بیشتر است؛ زیرا «مِن» زائد است و فعل به فاعل مؤنث اِسناد مییابد. آیاتی چون «وَمَا تَأْتِیهِم مِّنْ آیَةٍ مِّنْ آیَاتِ رَبِّهِمْ...» (انعام: 6/4) و «ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا...» (حجر: 15/5) نیز قرائت تأنیث را مویّد میدارند. با این همه تأنیث «نجوی» حقیقی نیست و حرف «مِن» میان فعل و فاعل فاصله افکنده است. ازاینرو قرائت به تذکیر، جواز مییابد، چنانکه در دانش نحو بیان شده است (شرتونی، ج2، ص176). ازدیگرسو جمع مکسر بودن اسم «کان» نیز منشأ پیدایش اختلاف در خوانش مذکر یا مؤنث این فعل شده است؛ زیرا در زبان عربی، جمع مکسر در حکم مفرد مؤنث است. برای نمونه در آیه «مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَکُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى یُثْخِنَ فِی الأَرْضِ» (انفال: 8/67)، قرائت ابوعمرو «تَکُونَ» -به تاء- است؛ اما شش قاری دیگر «یَکُونَ» - به یاء - خواندهاند (دانی، ص117). «الاسری» جمع مکسر «الاسیر» است و الف تأنیث نیز دارد، گرچه میان آن و فعل با جار ومجرور فاصله افتاده است. قیسی (ص350) در این موضع با دلایلی چند از جمله خوانش جماعت قاریان قرائت به یاء را اختیار میکند. گاه نیز در اختلاف قرائتهای قرآن با نمونههایی مواجه هستیم که بر وفق سیاق امکان رجوع فعل «کان» به لفظی مؤنث یا مذکر وجود داشته است و این امر سبب اختلاف در خوانش مذکر یا مؤنث «کان» شده است. برای نمونه میتوان از آیه «لَقَدْکُنتَ فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَکَشَفْنَاعَنکَ غِطَاءکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ» (ق: 50/22) یاد کرد. از قاریان هفتگانه در خوانش آیه فوق اختلافی گزارش نشده است (دانی، ص202)؛ اما ابوالقاسم هذلی (ص640) قرائت «کُنتِ» - به کسر تاء - را از جَحدری و قرائت «کُنتَ» - به فتح تاء - را از سایر قرّاء قرآن نقل کرده است. ضمایر ذکرشده در ادامه آیه نیز (یعنی ضمیرکاف در «عَنک»، «غِطَاءک» و «بَصَرُک») برحسب یکی از این دو خوانش به کسر یا به فتح خوانده خواهد شد (همان). هذلی (ص640) خود قرائت به کسر تاء را برمیگزیند، براینمبنا که خطاب آیه به «نَفْس» باشد که در آیه پیشین ذکر شده است: «وَجَاءتْ کُلُّ نَفْسٍ معَهَا سَائِقٌ وَشَهِیدٌ» (ق: 50/21). هویداست که «نَفْس» مؤنث مجازی است و اگر فعل بدان بازگردد، لزوماً باید مؤنث بیاید. ازدیگرسو برخی، تذکیر واژه «کل» را مبنای قرائت به صیغه مذکر قلمداد کردهاند (الخطیب، ج9، ص107). برایناساس منشأ پدیدارشدن اختلاف قرائت در این موضع امکان رجوع فعل به لفظی مؤنث یا مذکر در سیاق آیه بوده است.
5- نتیجه تحقیق حاضر با استشهاد به نمونههایی متعدد از اختلاف قرائت قاریان قرآن آشکار کرد که فعل «کانَ» در پیدایش وجوه مختلف قرائت تأثیری در خور ذکر داشته است. بهعلاوه استخراج و دستهبندی نمونهها نشان داد که تأثیرگذاری «کانَ» در سه قالب و شکل رخ داده است. در شکل نخست احتمال ناقص یا تامبودن فعل «کانَ» سبب اختلاف در رفع و نصب واژگانی شده است که امکان فاعل بودن برای فعل تام یا خبربودن برای فعل ناقص را داشتهاند. در شکل دوم اختلاف قاریان ریشه در تعیین اسم و خبر فعل ناقص «کان» دارد و دَوَران در تشخیص اسم وخبر به اختلاف در رفع و نصب انجامیده است. در شکل سوم با مذکر یا مؤنث آمدن «کانَ» در مواضعی مواجه شدیم که جواز نحوی هر دو وجه وجود داشته است. [1] «انّ الذی اختاره من القراءه ثم لا استجیز القراءه بغیرها الرفع فی التجاره الحاضره لاجماع القراء علی ذلک وشذوذ من قرأ ذلک نصباً عنهم». | ||
مراجع | ||
1- آلوسی، شهابالدین محمود (1420 ق)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی. 2- ابن ابی مریم، نصر بن علی شیرازی (2009 م)، الموضح فی وجوه القرائات وعللها، تحقیق: عبدالرحیم الطرهونی، بیروت: دار الکتب العلمیه. 3- ابنالجزری، ابوالخیر محمد بن محمد (2011م)، النشر فی القرائات العشر، بیروت: دارالکتب العلمیه. 4- ابنجنیّ، ابوالفتح عثمان (15-1414ق)، المحتسب فی تبیین وجوه شواذ القراءات، قاهره: وزاره الاوقاف، المجلس الاعلی للشئون الاسلامیه. 5- ابنخالویه، حسین بن احمد (1427 ق)، اعراب القرائات السبع و عللها، بیروت: دارالکتب العلمیه. 6- ابنزنجله، ابوزرعه عبدالرحمن بن محمد (1418ق)، حجة القرائات، تحقیق: سعید الافغانی، بیروت: موسسة الرسالة. 7- ابنعاشور، محمد الطاهر (1420ق)، التحریر و التنویر، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی. 8- ابنمجاهد (1972م)، کتاب السبعه فی القراءات، تحقیق شوقی ضیف، قاهره: دارالمعارف. 9- ابنمهران، ابوبکر احمد بن حسین (بیتا)، المبسوط فی القرائات العشر، تحقیق: سبیع حمزه حاکمی، دمشق: مطبوعات مجمع اللغة العربیة. 10- ابوحیان اندلسی، محمد بن یوسف (2010م)، تفسیر البحر المحیط، بیروت: دارالکتب العلمیه. 11- ابوالفتوح رازی، حسین بن علی (1366ش)، روض الجنان و روح الجنان، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی. 12- اهدلی، احمد میقری بن احمد (1427ق)، البرهان فی اعراب آیات القرآن، بیروت: مکتبه العصریه. 13- باقولی، نورالدین علی بن حسین (2011م)، کشف المشکلات وایضاح المعضلات فی اعراب القرآن وعلل القرائات، بیروت: دارالکتب العلمیه. 14- بنّا دمیاطی، احمد بن محمد (1407ق)، اتحاف فضلاء البشر بالقرائات الاربعة عشر، تحقیق: شعبان محمد اسماعیل، بیروت: عالم الکتب. 15- الخطیب، عبداللطیف (1430ق)، معجم القراءات، دمشق: دار سعدالدین. 16- دانی، ابوعمرو عثمان بن سعید (1430ق)، التیسیر فی القرائات السبع، تصحیح: اوتوپرتزل، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیه. 17- زجّاج، ابواسحاق ابراهیم السری (1427ق)، معانی القرآن واعرابه، تصحیح: عرفان بن سلیم، بیروت: المکتبه العصریه. 18- زمخشری، محمود بن عمر (1429ق)، الکشّاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت: دار الکتاب العربی. 19- شرتونی، رشید (1422ق)، مبادی العربیة، تنقیح: حمید محمدی، قم: مؤسسه انتشارات دارالعلم. 20- شوکانی، محمد بن علی (1430 ق)، فتح القدیر، بیروت: دارالکتاب العربی. 21- صافی، محمود (1383ش)، الجدول فی اعراب القرآن و صرفه و بیانه، تهران: نشر احسان. 22- صبّان، محمد بن علی (1429ق)، حاشیة الصبّان علی شرح الاشمونی علی الفیة ابن مالک، بیروت: دارالفکر. 23- طباطبایی، محمدحسین (1430ق)، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم: مؤسسه دارالمجتبی. 24- طبرسی، فضل بن حسن (1388ش)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، قم: انتشارات نور وحی. 25- طبری، محمد بن جریر (بیتا)، تفسیر الطبری: جامع البیان عن تأویل آی القرآن، بیروت: دار احیاء التراث العربیّ. 26- عُکبریّ، ابوالبقاء عبداللّه بن حسین (1421ق)، املاء مامنّ به الرحمن، بیروت: دارالکتب العلمیه. 27- فخررازی، محمد بن عمر (26-1425ق)، تفسیر الفخر الرازی المشتهر بالتفسیر الکبیر و مفاتیح الغیب، بیروت: دارالفکر. 28- فرّاء، یحیی بن زیاد (1432ق)، معانی القرآن، تحقیق عمادالدین بن سید آل درویش، بیروت: عالم الکتب. 29- قیسی، مکی بن ابی طالب (1432ق)، الکشف عن وجوه القراءات السبع وعللها و حججها، بیروت: کتابناشرون. 30- معرفت، محمد هادی (1390ش)، علوم قرآنی،تهران: انتشارات سمت. 31- نحّاس، ابوجعفر احمد بن محمد (2004م)، اعراب القرآن، بیروت: دار و مکتبة الهلال. 32- هذلی، ابوالقاسم یوسف بن علی (1428ق)، الکامل فی القرائات، تحقیق: جمال بن السید، بیجا: مؤسسة السما. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 11,477 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 407 |