تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,398 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,196,562 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,072,319 |
نقش مؤلفه های تفکر انتقادی در پیشبینی خودکارآمدی دانشجویان پزشکی (مطالعة موردی: دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رویکردهای نوین آموزشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 12، شماره 2 - شماره پیاپی 26، اسفند 1396، صفحه 46-59 اصل مقاله (360.76 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/nea.2018.95748.0 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زهره متقی* 1؛ محمد نجفی2؛ کمال نصرتی هشی3؛ مصطفی حاتمی4 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری رشتة فلسفه تعلیم وتربیت، دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2عضو هیأت علمی دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دانشجوی دکتری رشتة فلسفه تعلیم وتربیت، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
4دانشجوی دکتری رشتة برنامه ریزی درسی، دانشگاه هرمزگان، بندرعباس، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف این پژوهش، بررسی نقش مؤلفههای تفکر انتقادی در پیشبینی خودکارآمدی (تلاش، خودتنظیمی و پشتکار) در بین دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوة گردآوری دادهها، توصیفی- همبستگی است. جامعة آماری این پیمایش 6089 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان است که با روش نمونهگیری تصادفی و با استفاده از فرمول حجم نمونة کوکران تعداد 361 نفر از آنها برای نمونة پژوهش انتخاب شد و برای جمعآوری دادهها از پرسشنامة استانداردشده و محققساخته استفاده شده است. روایی محتوایی پرسشنامة محققساخته در این پژوهش نیز ازطریق بازبینی کارشناسان این حوزه تأیید شده و سپس پایایی کل پرسشنامه بهروش آلفای کرونباخ 90/0 محاسبه شده است. برای تحلیل دادهها، نرمافزار آماریSPSS 20 به کار گرفته شده است. نتایج بهدستآمده با توجه به فرضیات پژوهش نشان میدهد مؤلفههای بلوغ شناختی و درگیری ذهنی از ابعاد گرایش به تفکر انتقادی، روی تلاش دانشجویان تأثیرگذار است؛ اما مؤلفة خلاقیت نتوانست تلاش دانشجویان را پیشبینی کند. مؤلفههای خلاقیت و درگیری ذهنی نیز توانست خودتنظیمی دانشجویان را پیشبینی کند؛ اما بلوغ شناختی روی خودتنظیمی دانشجویان تأثیرگذار نبود و درنهایت، ابعاد گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) پشتکار دانشجویان را پیشبینی کرد؛ به عبارت دیگر، ابعاد تفکر انتقادی بر پشتکار دانشجویان تأثیرگذار بود. به طور کلی، مؤلفههای تفکر انتقادی بهجز در چند مؤلفه بر خودکارآمدی دانشجویان تأثیرگذار است و آن را پیشبینی میکند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گرایش به تفکر انتقادی؛ خودکارآمدی؛ خلاقیت؛ بلوغ شناختی؛ درگیری ذهنی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
برخی از صاحبنظران اعتقاد دارند که سه نیروی فرهنگی -اجتماعی وجود دارد که تعلیم و تربیت باید زمینة استمرار آنها را فراهم کند. این سه نیرو عبارت از «آزادی»، «کثرت» و «مشارکت» است؛ بنابراین در یک محیط غنی آموزشی، فرد باید بدون جهتدادن و به طور آزاد و متفکرانه کاوش کند؛ آموختههای خود را وحدت بخشد و به سوی تعالی گام بردارد (گالوپ، ۱۹۸۵ به نقل از شعبانی، ۱۳82)؛ اما به نظر میرسد که اغلب نظام آموزشی نهتنها چنین رسالتی را فراموش کردهاند، بلکه به نوعی در جهت خلاف آن گام برداشته و در برنامة خود پرورش روحیة تفکر انتقادی و تجزیهوتحلیل منتهی به آن را فراموش کردهاند؛ در حالی که اگر قرار است فراگیران خوب تربیت شوند و شهروندان مفیدی برای آینده باشند، باید افرادی خلاق، نقّاد و دارای بینش علمی و آزادی اندیشه باشند(بزرگی، ۱۳۸۱: ۲۴)؛ زیرا آنچه در دنیای کنونی انسان را قادر میسازد تا خود را با سلاح علم، هنر، اخلاق و معنویت مجهز سازد، پرورش قدرت فکری اوست (میرکمالی، 99:1378). از سوی دیگر، تغییرات مداوم و سیر تصاعدی و سریع اطلاعات بشری، کشمکش و جدال بین ارزشهای فکری متفاوت ایجاب میکند که نظامهای آموزش و پرورش عالیترین کوششهای خود را برای این مهم به کار گیرند. با این نگاه، تربیت انسانهای صاحب اندیشه از مهمترین اهداف تعلیم و تربیت و برنامهای که درآن، فراگیر به جای انباشتن اطلاعات علمی در ذهن، بیاموزند که چگونه بیندیشند، تصمیم بگیرند و دربارة امور مختلف قضاوت کنند، در اولویت قرارمیگیرد؛ بر این اساس، پل (1987) محصول نهایی تعلیم و تربیت را پرورش ذهن کاوشگر افراد میداند. تفکر[1] در این بحث، به معنای جستجوی شعور و آگاهی است که به کسب معرفت، ارزشیابی آن و همچنین تولید معرفت جدید معطوف میشود (شعبانی، 1382).این فرایند دارای ابعاد، انواع و ماهیتهای متفاوتی است و به شکلهای مختلف شهودی، تحلیلی، منطقی، خلاق و انتقادی بروز میکند (مارینوز، رنکین، سومیوز و برنت، 1986؛ به نقل از قدسی،1380)[2] که در بین این ابعاد، تفکر انتقادی بسترساز است. اسمیت[3] تفکر انتقادی را توانایی تمییز میان تعصب و سوگیری در استدلال و تمایل به بیان حقیقت ذکر میکند و آن تفکر را تجزیهوتحلیل ماهرانه و جسورانه مینامد؛ بنابراین تفکر انتقادی، تفکری عقلانی است که در آن فرد مباحث را به دقت تجزیه و تحلیل میکند، شواهد و مدارک معتبر را جستجو و براساس آن به نتیجة نهایی، درست و معقول میرسد (فیشر[4]، 2002) انیس، پل، مک پک و لیپمن (1991) معتقدند که حداقل دو عنصر در تفکر انتقادی اساسی است؛ اولین عنصر روحیة انتقادی است که شامل آمادگیها، نگرشها، خصوصیات ذهنی و صفات شخصی است و عنصر دیگر مهارتهای لازم برای درک درست و ارزیابی است؛ این مهارت شامل تحلیلگری[5]، استدلال[6]، تبیین و توجیه[7]، ارزیابی[8]، خودتنظیمی[9] و تفسیر[10] است؛ به بیانی دیگر، تفکر انتقادی شامل دو بعد مهارت و گرایش است. در بعد مهارتی، فرایندهای شناختی و در بعد گرایش، نگرش و انگیزة درونی فرد در برخورد با مسائل و تفکر دربارة آن مطرح میشود (پروفتو[11]، 2003). این گرایشها برای توسعة مهارتها امری ضروری است (جین بیرما و برادبر، 2004)؛ پس یک متفکر انتقادی نباید صرفاً در پی افزایش مهارتهای تفکر خود باشد، بلکه باید به طور مداوم، گرایشها و تمایلات خود را در این زمینه بررسی کند (بیلینگز و هالستد، 2005). فاشیون (2001) گرایش به تفکر انتقادی را در بردارندة هفت حیطة جستجوی حقیقت، گشودة ذهنی، بینش تحلیلی، سازمانیافتگی، اعتماد به نفس، بلوغ شناختی و کنجکاوی میداند و ریکتس[12] (2003) مؤلفههای گرایش به تفکر انتقادی را شامل خلاقیت[13]، بلوغ شناختی[14] و درگیری ذهنی[15] میداند. برخی صاحبنظران حاصل این مهارت و گرایش را خودکار آمدی فرد میدانند؛ زیرا سبب خوداندیشی و خود ارزیابی میشود. بر اساس تئوری بندورا، خوداندیشی یکی از تواناییهای منحصربهفرد انسان است که با آن، رفتار خود را ارزیابی و تغییر میدهد و این خودارزیابیها در برگیرندة دریافتهای خودکارآمدی است. خودکارآمدی، سازة اصلی تئوری اجتماعی و شناختی بندورا محسوب میشود و به برداشت افراد از تواناییهای خود برای انجام کار و فعالیت اشاره دارد. بر این اساس، افراد تمایل دارند که به فعالیتهایی بپردازند که در انجام آنها احساس اطمینان کنند و اگر افراد دربارة انجام یک فعالیت احساس ناتوانی کنند، به طور معمول از انجام آن اجتناب میورزند. باورهای خودکارآمدی بر میزان صرف انرژی برای انجام فعالیتها و میزان مقاومت در برابر موانع، اثرات مستقیم دارد (پجارس[16]، 2003 و فلا و همکاران[17]، 2009). بر پایة تئوری ارزش انتظار، انگیزش در آغاز برآیند باورهای افراد دربارة پیامدهای احتمالی کنشها و ارزشهاست که آنها به پیامدها میدهند؛ بنابراین انتظارهای پیامد با باورهای کارآمدی مرتبط است؛ چون این باورها انتظارات را تعیین میکنند و از آنجایی که پیامد مورد انتظار انسان به داوریهای آنان از کاری که میتوانند انجام بدهند وابستگی زیادی دارد، در این مواقع، اگر ادراکهای خودکارآمدی کنترل شود، انتظارهای پیامد بیگمان نقشی بسزا در پیشبینیهای رفتار خواهد داشت (بندورا[18]، 1977 و بندورا، 1982)؛ بنابراین انتظار میرود افراد در فرایند یادگیری نیز زمانی برای انجام تکالیف برانگیخته شوند که پیامد مورد انتظار برای آنها با ارزش باشد؛ اما هنگامی که پیامدها برای آنها ارزش نداشته باشد، برای انجام تکالیف آمادگی کمتری خواهند داشت. در این زمینه پژوهشهایی است که نشان میدهد خودکارآمدی با انتخاب فعالیتها، تلاش صرفشده، استقامت در انجام تکالیف و عملکرد مؤثر فراگیران ارتباط دارد؛ به نوعی که دانشجویان دارای باورهای مثبت دربارة تواناییهای خود، عملکرد تحصیلی بهتری خواهند داشت و برعکس، دانشجویانی که دربارة تواناییهای خود قضاوت منفی دارند و به عبارتی خودکارآمدی ضعیفی دارند، انگیزه و عملکرد ضعیفی در امور تحصیلی خواهند داشت(زیمرمن[19]، 2000) و بر اساس شواهد، خودکارآمدی در نقش متغیر پیشبینیکنندة قوی در پیشرفت و موفقیت تحصیلی تلقی میشود (فلا و همکاران، 2009 و آیوتولا و آدیدیجی[20]، 2009 و والش[21]، 2008 )؛ بنابراین ارزیابی به خودکارآمدی فراگیران کمک میکند. این نقطة اتصال، بررسی رابطهای را بین تفکر انتقادی و میزان خودکارآمدی به یک امر تأملبرانگیز تبدیل میکند که در این پژوهش بررسی شده است. با بررسی پیشنة پژوهشی روشن است که بخشی از این ارتباط توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است؛ ازجمله خسروجردی(1386) رابطة تفکر انتقادی دانشجویان کارشناسی ارشد و رفتار اطلاعجویی آنها را بررسی کرده است و به این نتیجه میرسد که بین تفکر انتقادی و رفتار اطلاعجویی رابطة مثبت و معناداری وجود دارد. اطهری (1386) در پژوهشی با عنوان «رابطة رتبة آزمون سراسری ورود به دانشگاه و نمرات آزمون مهارتهای تفکر انتقادی دانشجویان دانشگاههای اصفهان و علوم پزشکی اصفهان» نشان میدهد که بین رتبة آزمون و تفکر انتقادی ارتباط معنیداری وجود داشته است و میانگین نمرات دانشجویان علوم پزشکی نسبت به دانشجویان دانشگاه اصفهان بیشتر بوده و این تفاوت در حیطة استنباط و کل آزمون مهارتهای تفکر انتقادی بوده است. قنبری هاشمآبادی و همکاران (1391) در پژوهشی با عنوان «بررسی رابطة گرایش به تفکر انتقادی و یادگیری خودراهبر در دانشجویان پرستاری و مامایی مشهد و نقش آن در موفقیت تحصیلی» نشان دادهاند خودراهبری و گرایش به تفکر انتقادی رابطة مثبت و معناداری باهم دارند. جرمن[22] (2008) میزان مهارتهای تفکر انتقادی در دانشجویان کارشناسی رشتة تربیت بدنی را بررسی کرده است که نتایج این پژوهش هیچگونه تفاوت معنیداری بین سطح دانشگاه و نمرات تفکر انتقادی دانشجویان و با جنسیت و سابقة آموزش نشان نمیدهد. با همین رویکرد، در زمینة خودکارآمدی نیز روحی و همکاران (1392) در مطالعهای نشان دادهاند که باورهای دانشجویان دربارة تواناییهای خود برای انجام کارها با انگیزة تحصیلی ارتباط دارد و بهبود خودکارآمدی سبب بهبود انگیزة تحصیلی دانشجویان میشود. همچنین خرازی و همکاران (1387) دریافتند خودکارآمدی بر انگیزة فراگیران تأثیرمیگذارد و زمینة پیشرفت بیشتر دانشآموزان را فراهم میکند. در پژوهش دیگری، عباسیانفرد و همکاران (1389) گفتهاند باورهای خودکارآمدی، احساس، فکر، بر رفتار و انگیزة فراگیران تأثیر میگذارد؛ بدین معنی که دانشآموز دارای سطح خودکارآمدی بسیار، به نتایج کار خود دیدگاه مثبتی دارد و درنتیجه سطح خودکارآمدی بیشتر باعث انگیزة پیشرفت و برانگیختگی درونی در فرد میشود. نیلسن (2009) نیز در مطالعه خود نشان میدهد خودکارآمدی و انگیزة تحصیلی بر عملکرد تحصیلی دانشجویان تأثیر مثبت دارد. در پژوهش چینج و چیو (2010) دانشجویان دارای خودکارآمدی بیشتر، اهداف سطح والایی را برای خود تنظیم میکنند و سرانجام موفق هم میشوند. از نظر تابرنرو و هرناندز(2011) خودکارآمدی یکی از پیش بینیکنندههای انگیزة درونی است. نی هوس و همکاران (2012) نیز نقش اثرگذار خودکارآمدی در افزایش میزان انگیزة درونی دانشآموزان را تأیید میکنند. چنگ و سالومون (2010) در بررسی رابطة میان تصوّرات قالبی، اضطراب موقعیتی و خودکارآمدی با عملکرد تحصیلی، اذعان میکنند که خودکارآمدی رابطة مثبت و معنیداری با عملکرد تحصیلی دارد. با توجه به مرور این پیشینه، روشن است که کمتر پژوهشی تا به حال رابطة بین گرایش به تفکر انتقادی و خودکارآمدی دانشجویان را بررسی کرده است؛ پس بنابر اهمیت مسئلة این پژوهش، رابطة بین گرایش به تفکر انتقادی و خودکارآمدی دانشجویان بررسی میشود.
فرضیات پژوهش فرضیة اول: ابعاد تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی، درگیری ذهنی) بُعد تلاش از مؤلفة خودکارآمدی را پیشبینی میکند. فرضیة دوم: ابعاد تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی، درگیری ذهنی) بُعد خودتنظیمی از مؤلفة خودکارآمدی را پیشبینی میکند. فرضیة سوم:ابعاد تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی، درگیری ذهنی) بُعد پشتکار از مؤلفة خودکارآمدی را پیشبینی میکند.
روششناسیپژوهش این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوة گردآوری دادهها، توصیفی-همبستگی است. جامعة آماری این پیمایش 6089 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال 1393 است که با روش نمونهگیری تصادفی و با استفاده از فرمول حجم نمونة کوکران تعداد 361 نفر از آنها برای نمونه پژوهش انتخاب شدند. در این پژوهش بهمنظور جمعآوری دادههای لازم، از پرسشنامه استفاده شد. پرسشنامه علاوه بر سؤالهای جمعیتشناختی از دو بخش تشکیل شده است. مشخصات دو پرسشنامة استفادهشده به شرح زیر است: الف) پرسشنامة گرایش به تفکر انتقادی: پرسشنامة گرایش به تفکر انتقادی (ریکتس[23]، 2003) یک ابزار خودگزارشی است که میزان تمایل به تفکر نقادانه را میسنجد. تفکر انتقادی، تفکری است با استفاده از راهبردها یا مهارتهای شناختی که احتمال دستیابی به بازده مطلوب را افزایش میدهد. این پرسشنامه دارای 33 عبارت و سه زیرمقیاس: خلاقیت (11 عبارت)، بلوغ شناختی (9 عبارت) و درگیری ذهنی (13 عبارت) است. این مقیاس پس از آنکه مور[24]، رود[25] و پنفیلد[26] (2003) به نتایج متفاوت و مهمی دربارة پرسشنامة گرایش به تفکر نقادانه کالیفرنیا (CCTDI)[27] دست یافتند، طراحی شد. ریکتس سعی کرد یک مقیاس کوتاهتر، تأثیرگذارتر و پایاتر تهیه کند. پرسشنامة گرایش به تفکر انتقادی براساس مقیاس تفکر انتقادی فاشیون و همکاران (2001) ساخته شده است. آزمودنی باید در یک مقیاس لیکرت 5 درجهای(از شدیداً مخالفم=1 تا شدیداً موافقم=5) میزان مخالفت یا موافقت خود با هر یک از عبارات را مشخص کند. ریکتس (2003) به منظور هنجاریابی پرسشنامة گرایش به تفکر انتقادی آن را روی 60 نفر از دانشجویان اجرا کرد. ضریب پایایی پرسشنامة گرایش به تفکر انتقادی به طور جداگانه 84/0 و زیرمقیاسهای آن بدین شرح گزارش شده است: زیرمقیاس خلاقیت = 75/0، زیرمقیاس بلوغ شناختی = 57/0 و زیرمقیاس درگیری ذهنی = 86/0. در زمینة نمونه سؤالهای این پرسشنامه باید گفته شود که در سؤال 1 از پاسخدهندگان پرسیده میشود «من همیشه معتقدم چیزهای بیشتری برای یادگیری وجود دارد» یا در سؤال 13 پرسیده میشود «من دوست دارم به تمام چیزها فکر کنم»
ب) پرسشنامة سنجش خودکارآمدی:بخش دوم، پرسشنامة محققساخته دربارة خودکارآمدی دانشجویان (انصاری، 1389) است. پرسشنامة سنجش خودکارآمدی براساس سه مولفة کلیدیتر یعنی تلاش، پشتکار و خودتنظیمی در 20 گویه طراحی شده است. برای مؤلفههای پشتکار و خودتنظیمی هرکدام 7 گویه و برای مؤلفة تلاش 6 گویه اختصاص داده شده است. برخی از سؤالات از پرسشنامههای استاندارد موجود گرفته شده و دیگر سؤالات به فراخور مؤلفههای موجود طراحی شدهاند (انصاری، 1389). همچنین در این پرسشنامه 20 گویه به صورت مقیاس لیکرت از کاملاً مخالف (1) تا کاملاً موافق (5) در 5 سطح درجهگذاری شده است. ضریب پایایی پرسشنامه خودکارآمدی به طور جداگانه 89/0 و زیرمقیاسهای آن، ازجمله زیرمقیاس تلاش= 73/0، زیرمقیاس خود تنظییمی= 79/0 و زیرمقیاس پشتکار= 75/0 برآورد شد. همچنین برای تعیین پایایی کل پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که در حد 90/0برآورد شد که این مقدار، نشانة پایاییِ بالای ابزار به کار گرفته شده است. روایی سؤالات[28] نیز پس از بررسی و ترتیب اثر دادن نظر استادان و خبرگان تأیید شد. همچنین نمونه سؤال این پرسشنامه هم در سؤال 3 عبارت «معتقدم که میتوانم تاحدود زیادی آنچه ذهنم را روی آن متمرکز کردهام، حاصل سازم» است و در سؤال 18 عبارت «من فکر میکنم افراد به همان اندازه که زحمت میکشند به نتیجه می رسند» است. برای تجزیهوتحلیل دادههای این پژوهش از نرمافزار 20spss در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد که در سطح آمار توصیفی از توزیع فراوانی، درصد و درسطح آمار استنباطی از آزمون رگرسیون چندگانه و از روش همزمان استفاده شده است.
یافتههای پژوهش 176 نفر از دانشجویان، مرد و 185 نفر زن هستند. از نظر سنی 261 نفر بین 15 تا 25 سال، 99 نفر بین 26 تا 35 سال و 1 نفر بین 36 تا 45 سال قرار دارند و 114 نفر از دانشجویان دارای تحصیلات کارشناسی، 87 نفر کارشناسی ارشد و درنهایت 160 نفر از دانشجویان در نمونة پژوهش دارای تحصیلات دکتری هستند (جدول1).
جدول1: ویژگی های جمعت شناختی نمونه
فرضیة اول:ابعاد تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی، درگیری ذهنی) بُعد تلاش از مؤلفه خودکارآمدی را پیشبینی میکند.
جدول 2: ضرایب رگرسیون چندگانه بین عوامل گرایش به تفکر انتقادی با تلاش از مؤلفة خودکارآمدی
به منظور تحلیل فرضیة اول از آزمون رگرسیون چندگانه و از روش همزمان استفاده شد؛ از این رو ابتدا تمام متغیرهای مستقل را وارد مدل کرده تا اثر آنها روی مؤلفههای متغیر وابسته (تلاش) اندازهگیری شود. با انجام مدل رگرسیون همزمان مشاهده شد که فرضیة اول یعنی متغیرهای بلوغ شناختی و درگیری ذهنی از ابعاد گرایش به تفکر انتقادی روی مؤلفة تلاش از ابعاد خودکارآمدی دانشجویان معنادار است؛ بدین معنی که متغیرهای فوق روی تلاش دانشجویان تأثیر دارد؛ پس فرضیة اول تأیید میشود. این موضوع در جدول 2 نمایان است و عوامل معنادار فوق (بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) 162/0 درصد تغییرات مرتبط با تلاش دانشجویان را پیشبینی میکند (155/0= ، 162/0= ، 403= ). جدول شمارة 2 همچنین نشاندهندة آن است که از بین ابعاد گرایش به تفکر انتقادی، مؤلفة خلاقیت گزارششده در مدل معنیدار نیست؛ به دیگر سخن، مؤلفة مذکور روی مؤلفة تلاش از ابعاد خودکارآمدی دانشجویان تأثیرگذار نبوده است. همچنین با توجه به ستون بتا باید گفت بیشترین تأثیر را متغیر درگیری ذهنی روی تلاش دانشجویان دارد و آن را پیشبینی میکند. فرضیة دوم: ابعاد تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی، درگیری ذهنی) بعد خودتنظیمی از مؤلفة خودکارآمدی را پیشبینی میکند. جدول 3 : ضرایب رگرسیون چندگانه بین عوامل گرایش به تفکر انتقادی با خودتنظیمی از مؤلفة خودکارآمدی
برای تحلیل فرضیة دوم از آزمون رگرسیون چندگانه و از روش همزمان استفاده شده است و با انجام مدل رگرسیون همزمان مشاهده شد که فرضیة دوم یعنی متغیرهای خلاقیت و درگیری ذهنی از ابعاد گرایش به تفکر انتقادی روی مؤلفة خودتنظیمی از ابعاد خودکارآمدی دانشجویان معنادار است؛ بدین معنی که متغیرهای فوق بر خودتنظیمی دانشجویان تأثیر دارد؛ فرضیة فوق تأیید میشود. در جدول 3 نمایان است و مؤلفههای معنادار فوق (خلاقیت و درگیری ذهنی) 191/0 درصد تغییرات مرتبط با خودتنظیمی دانشجویان را پیشبینی میکند (185/0= ، 191/0= ، 437= ). جدول شماره 3 همچنین نشان دهنده آن است که از بین ابعاد گرایش به تفکر انتقادی، مؤلفه بلوغ شناختی گزارش شده در مدل معنی دار نیست یعنی مؤلفه فوق بر روی مؤلفه خودتنظیمی از ابعاد خودکارآمدی دانشجویان تأثیرگذار نبوده است. همچنین با توجه به ستون بتا باید گفت بیشترین تأثیر را متغیر درگیری ذهنی روی خودتنظیمی دانشجویان دارد و آن را پیشبینی میکند. فرضیة سوم.ابعاد تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) بُعد پشتکار از مؤلفة خودکارآمدی را پیشبینی میکند.
جدول 4 : ضرایب رگرسیون چندگانه بین عوامل گرایش به تفکر انتقادی با پشتکار از مؤلفة خودکارآمدی
برای تحلیل فرضیة سوم نیز از آزمون رگرسیون چندگانه و از روش همزمان استفاده شد و با انجام مدل رگرسیون همزمان مشاهده شد که فرضیة سوم یعنی ابعاد تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) بُعد پشتکار از مؤلفة خودکارآمدی را پیشبینی میکند؛ یعنی اینکه متغیرهای فوق بر پشتکار دانشجویان تأثیر دارد و فرضیة فوق تأیید میشود که در جدول 4 نمایان است؛ بنابراین مؤلفههای معنادار فوق (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) 216/0 درصد تغییرات مرتبط با پشتکار دانشجویان را پیشبینی میکند (209/0= ، 216/0= ، 464= ). در جدول 4 همچنین با توجه به ستون بتا میتوان گفت بیشترین تأثیر را متغیر درگیری ذهنی بر پشتکار دانشجویان دارد و آن را پیشبینی میکند. بحث و نتیجهگیری به این دلیل که تفکر انتقادی به عنوان یک پیامد مطلوب آموزشی ازجمله اهداف در خط مشیهای آموزشی و در پاسخ به فرضیة اول پژوهش باید گفت به منظور تحلیل فرضیة فوق از آزمون رگرسیون چندگانه و از روش گام به گام استفاده شد؛ نتایج نشان داد متغیرهای بلوغ شناختی و درگیری ذهنی از ابعاد گرایش به تفکر انتقادی، مؤلفة تلاش از ابعاد خودکارآمدی دانشجویان را پیشبینی میکند؛ یعنی اینکه متغیرهای مذکور روی تلاش دانشجویان تأثیرگذار است. در واقع عوامل معنادار فوق (بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) 162/0 درصد تغییرات مرتبط با تلاش دانشجویان را پیشبینی میکند و بیشترین تأثیر را متغیر درگیری ذهنی روی تلاش دانشجویان دارد و همچنین نتایج نشان داد از بین مؤلفههای گرایش به تفکر انتقادی، فقط مؤلفة خلاقیت روی تلاش دانشجویان تأثیرگذار نبوده است و چنین نتیجهای نیاز به پژوهشهای مکمّل در این زمینه را بیشتر میکند. در زمینة بلوغ شناختی و درگیری ذهنی دانشجویان میتوان گفت دانشجویانی به لحاظ بلوغ شناختی در سطح بالایی هستند که دوست دارند در زمان تصمیمگیری به تمام دیدگاهها گوش دهند و نگاه عادلانه به همه افراد داشته باشند و زمانی که شخصی با آنها مخالفت میکند معمولاً او را نادیده نمیگیرند و به دنبال راهحلهای ساده نیستند و به دور از تبعیض و تعصب و بهسرعت قضاوت و تصمیمگیری نمیکنند؛ همچنین، فردی که دارای بلوغ شناختی هست، بنابراین میزان زیادِ بلوغ شناختی و درگیری ذهنی دانشجویان سبب میشود آنان بتوانند بسیاری از اهدافی را که برای خوشان تعیین میکنند، محقق سازند و پیروزمندانه بر بسیاری از مشکلات غلبه کنند و مطمئن شوند که میتوانند؛ وظایف کاری متنوع خودشان را به طور مؤثری انجام دهند و بسیاری از کارها و وظایف را در مقایسه با دیگران به بهترین شکل ممکن انجام دهند و حتی به این باور میرسند که افراد به همان اندازه که زحمت میکشند به نتیجه میرسند و معمولاً جایگاه و موقعیت افراد همان چیزی است که استحقاق آن را دارند؛ بنابراین نتیجة فوق با یافتههای در پژوهش کرمی و همکاران (1393) تا حدودی همسوست؛ بهطوریکه پژوهش آنها نشان داد بین گرایش به تفکر انتقادی معلمان با سبک تدریس فعال، رابطة مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج آزمون فرضیة دوم پژوهشابعاد تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) بعد خودتنظیمی از مؤلفة خودکارآمدی را پیشبینی میکند) نشان داد متغیرهای خلاقیت و درگیری ذهنی از ابعاد گرایش به تفکر انتقادی بر مؤلفة خودتنظیمی از ابعاد خودکارآمدی دانشجویان معنادار است؛ به عبارت دیگر، متغیرهای فوق روی خودتنظیمی دانشجویان تأثیر دارد و فرضیة فوق تأیید میشود؛ بنابراین، مؤلفههای معنادار فوق (خلاقیت و درگیری ذهنی) 191/0 درصد تغییرات مرتبط با خودتنظیمی دانشجویان را پیشبینی میکند و در این میان بیشترین تأثیر را متغیر درگیری ذهنی روی خودتنظیمی دانشجویان داشته است؛ اما از بین مؤلفههای گرایش به تفکر انتقادی، فقط مؤلفة بلوغ شناختی روی مؤلفة خودتنظیمی تأثیری را نشان نداد و آن را پیشبینی نکرد؛ بنابراین در چنین شرایطی نیاز به پژوهشهای مکمل به شدت احساس میشود؛ زیرا در بسیاری از مواقع، اتفاق میافتد نتایج پژوهش از عوامل خارج از کنترل یا شیوة پاسخدهی نمونة آماری پژوهش تأثیر میپذیرد که در چنین مواقعی با قطعیت نمیتوان گفت که واقعا بلوغ شناختی دانشجویان تأثیری بر خودتنظیمی آنها داشته یا خیر. پس بهطورکلی میتوان گفت متغیرهای خلاقیت و درگیری ذهنی از ابعاد گرایش به تفکر انتقادی، خودتنظیمی دانشجویان را پیشبینی میکند؛ بنابراین در چیستی خلاقیت دانشجویان میتوان گفت خلاقیت آنان به این وابسته است که آنها بیشتر اوقات از مسائل اطرافشان آگاه باشند و اعتقاد داشته باشند که همیشه چیزهای بیشتری برای یادگیری وجود دارد و راههای گوناگونی برای پاسخدادن به یک سؤال هست و برایشان داشتن درک عمیق راجع به یک موضوع بسیار مهم و حیاتی است و ... . درگیری ذهنی دانشجویان نیز همانطور که در بالا توضیح داده شد، به افرادی اشاره میکند که به دنبال فرصتهایی برای حل مشکلات هستند و به موضوعات زیادی علاقهمند هستند و میتوانند بین موضوعات گسترده و گوناگون ارتباط برقرار کنند و از پیداکردن پاسخهای سؤالات چالشبرانگیز احساس لذت کنند و ... . پس به طورکلی میزان زیاد خلاقیت و درگیری ذهنی دانشجویان سبب تقویت خودتنظیمی آنها میشود؛ بهگونهای که دانشجویان میتوانند اهداف کلی را به اهداف جزئی و قابل دستیابی تبدیل کنند و بر اساس تغییر شرایط، در صورت لزوم، اهدافشان را تغییر دهند یا در صورت نیاز به تصمیمگیری لحظهای، راهحلهایی را به کار میگیرند که در موقعیتهای مشابه قبلی موفق بوده است، اهداف کوتاهمدت و بلندمدت را مرتبط با فعالیتهای پیش روی خود تنظیم میکنند، دادههای جمعآوری شده از منابع مختلف را با توجه به شرایط و موقعیت، به یکدیگر ارتباط میدهند و درنهایت با توجه به بازخورد دوستان و همکاران، مهارت خود را در اجرای برنامههای تدوینشده ارتقا میدهند. بنابراین، یافتههای فوق با نتیجة پژوهش قنبری هاشمآبادی و همکاران (1391) تا حدودی همسوست؛ هرچند پژوهش آنها در حیطة خودتنظیمی نیست، اما نتایج آنها نشان داد خودراهبری و گرایش به تفکر انتقادی رابطة مثبت و معناداری باهم دارند. همچنین در پژوهش دیگر برخورداری و همکاران (1388) نشان دادند بین گرایش به تفکر انتقادی و عزت نفس ارتباط معنیداری برقرار است. نتایج آزمون فرضیة سوم پژوهش نیز (ابعاد تفکر انتقادی: خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) بُعد پشتکار از مؤلفة خودکارآمدی را پیشبینی میکند، نشان داد ابعاد تفکر انتقادی، پشتکار دانشجویان از مؤلفة خودکارآمدی را پیشبینی میکند؛ یعنی اینکه متغیرهای فوق روی پشتکار دانشجویان تأثیرگذار است و فرضیة فوق تأیید شده است و مؤلفههای معنادار فوق (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) 216/0 درصد تغییرات مرتبط با پشتکار دانشجویان را پیشبینی کرده است؛ بنابراین بیشترین تأثیر را متغیر درگیری ذهنی بر پشتکار دانشجویان داشته است. بنابراین میتوان گفت متغیرهای خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی از ابعاد گرایش به تفکر انتقادی، پشتکار دانشجویان را پیشبینی میکند؛ به عبارت دیگر، میزان بسیارِ خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی دانشجویان سبب میشود آنها در مواجهه با کارهای مشکل با اطمینان زیاد مشکل را حل کنند و به طور کلی، اعتقاد دارند میتوانند به نتایجی که برایشان مهم است، دست یابند و معتقدند میتوانند تا حدود زیادی آنچه ذهنشان را روی آن متمرکزکردهاند، به دست آورند. حتی زمانی که کارها سخت و دشوار باشد، به خوبی از عهدة آنها برمیآیند. به طور کلی فکر میکنند تکرار فعالیتها موجب بهبود عملکردشان میشود و اطمینان دارند که وجود موانع و مشکلات در هر کاری، چیزی طبیعی است و ربطی به شانس و اقبال آنها ندارد؛ بنابراین با توجه به اینکه این پژوهش برای اولین بار تأثیر مؤلفههای گرایش به تفکر انتقادی بر خودکارآمدی و مؤلفههای آن را بررسی کرده است، پس نمیتوان به مقایسة نتایج این پژوهش با پژوهشهای دیگر تکیه کرد و در برخی موارد هم که در بالا برای بررسی مقایسهای گام برداشته شد، بیشتر پژوهش بعدی مدنظر بود که تا حدودی قرابت کاری باهم داشتند. از این رو، این امر میطلبد پژوهشهای زیادی در این زمینه برای تأیید و رد نتایج این پژوهش در جوامع آماری متفاوت انجام شود تا با قطعیت بیشتر بتوان برای بهبود نظامهای تربیتی به لحاظ گرایش به تفکر انتقادی و خودکارآمدی دانشجویان گامهای مفیدی برداشت. [1]- thinking [3]- Smit [4]- Fisher [5]- analytic [6]- inference [7]- explanation [8]- evaluation [9]- self-regulation [10]-interpretation [11]- Profetto [12]-Ricketts [13]-innovativeness [14]-cognitive maturity [15]-engagement [16]-Pajares [17]-Ferla, Valcke, and Cai [18]-Bandura [19]-Zimmerman [20]-Ayotola & Adedeji [21]-Walsh [22]-German [23]- Ricketts [24]- Moore [25]- Rudd [26]- Penfield [27]- California Critical Thinking Dispositions Inventory | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
انصاری، سجاد. (1389). تأثیر آموزش مهارتهای اجتماعی برانگیزش پیشرفت و خودکارآمدی تحصیلی، پایان نامة کارشناسی ارشد دانشگاه تهران. اطهری، زینب السادات. (1386). رابطة رتبة آزمون سراسری ورود به دانشگاه و نمرات آزمون مهارتهای تفکر انتقادی دانشجویان دانشگاههای اصفهان وعلوم پزشکی اصفهان. پایاننامة کارشناسی ارشد رشتة برنامهریزی آموزشی، دانشگاه اصفهان، دانشکدة علوم تربیتی. بزرگی، عباس. (۱۳۸۱). رشد خلاقیت در محیط کلاس و مدرسه، رشد معلم، شمارة 169، 26-24. برخورداری، معصومه؛ جلالمنش، شمسالملوک؛ محمودی، محمود. (1388). ارتباط گرایش به تفکر انتقادی و عزت نفس در دانشجویان پرستاری، مجلة ایرانی آموزش در علوم پزشکی، شمارة 21، 19-13. خسروجردی، محمود؛ قربان جهرمی؛ رضا. (1386). بررسی رابطة تفکر انتقادی دانشجویان کارشناسی ارشد با رفتار اطلاعجویی آنها، مجلة اطلاعشناسی، شمارة 2، 151-133. خرازی، سیدعلی نقی؛ اژهای، جواد؛ قاضی طباطبایی، سیدمحمود؛ کارشکی، حسین. (1387). بررسی رابطة اهداف پیشرفت، خودکارآمدی و راهبردهای فراشناختی: آزمون یکالگوی علّی. مجلة روانشناسی و علوم تربیتی، (3)38، 78-69. روحی، قنبر؛ بطحایی، سید احمد؛ شعوری بیدگلی، علیرضا؛ بادله، محمدتقی؛ رحمانی، حسین. (1392). ارتباط خودکارآمدی و انگیزة تحصیلی در بین گروهی ازدانشجویان علوم پزشکی، مجلةمرکزمطالعاتوتوسعةآموزشعلومپزشکییزد، 8 (1)، شمارة پیاپی 9، 51-45. شعبانی، حسن. (1382). روش تدریس پیشرفته (آموزش مهارتها و راهبردهای تفکر)، تهران : سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت). قنبری هاشمآبادی، بهرام علی؛ گراوند، هوشنگ؛ محمدزاده قصر، اعظم؛ حسینی، سیدعلی اکبر. (1391). بررسی رابطة گرایش به تفکر انتقادی و یادگیری خودراهبر در دانشجویان پرستاری و مامایی مشهد و نقش آن در موفقیت تحصیلی، فصلنامة مطالعات و توسعة آموزش علوم پزشکی یزد، شمارة 4، 21- 15. عباسیان فرد، مهرنوش؛ بهرامی، هادی؛ احقر، قدسی.(1389). رابطة خودکارآمدی با انگیزة پیشرفت در دانشآموزان دختر پیشدانشگاهی. فصلنامةروانشناسی کاربردی، 4 (1)، 101-95. کرمی، مرتضی؛ رجائی، ملیحه؛ نامخواه، مرتضی. (1393). بررسی میزان گرایش به تفکر انتقادی در معلمان مقطع متوسطه و نقش آن در سبک تدریس آنان، فصلنامة پژوهش در برنامهریزی درسی، شمارة 40، 47-33. مارینوز، رابرت؛ رنکین؛ سومیوز، کارلین؛ برنت، رونالد. (1380).ابعاد تفکر در برنامة درسی و تدریس،ترجمة قدسی احقر، تهران: انتشارات یسطرون. میرکمالی، محمد. (۱۳۷۸). تفکر خلاق و باروری آن در سازمانهای آموزشی، مجلة روانشناسی و علوم تربیتی، شمارة 59، 120- 99.
Ayotola, A. Adedeji, T. (2009). The relationship between mathematics self-efficacy and achievement in mathematics. Procedia – Social and Behavioral Sciences, 1, 953-957. Bandura, A. (1977). Self-efficacy: Toward a unifying theory of behavior change. Psychological Review, 84, 191-215. Bandura, A. (1982). Self-efficacy mechanism in human agency. American Psychologist, 37, 122-147. Billings, D. M. & Halstead, J. A. (2005). Teaching in nursing: A guidefor faculty. Publishing Services Manager. Chang, B. G. & Solomon, J. (2010). Stereotype Threat Test Anxiety and specific self-efficacy as predictors of promotion exam performance. Group & Organization Management. 35, 77-107. Cheng, P. Chiou, W. (2010). Achievement, attribution, self-efficacy, and goal setting by accounting undergraduates. Psychological Reports. 106(1), 1-11. Facion, P. (2001). A look across four years at the disposition toward critical thinking among undergraduate student. Journal of General Education, 50, 29 –55. Facion, P. & Facion, N. & Giancarlo, C. (2001). The California Critical Thinking Disposition Inventory (CCTDI). California: Academic Press. Fisher, A. (2002). What is critical thinking it? Retrieved March 12, 2008, from http://www.cambridage. org. Ferla, J. Valcke, M. Cai, Y. (2009). Academic self-efficacy and academic self-concept: Reconsidering structural relationships. Learning and Individual Differences, 19, 499–505. German, Nicole A. (2008). Assessment of critical thinking skills among undergraduate athletic training students. PhD Thesis. Jin, G. Bierma, T. J. & Broadbear, J. (2004). Critical thinking among environmental health undergraduates and implications for the profession. Journal Environment Health, 67(3), 15-20. Ku, K. Y. L. (2009). Assessing students’ critical thinking performance: Urging for measurements using multi-response format. Thinking Skills and Creativity, 4, 70–76. Nilsen, H. (2009). Influence on student academic behavior through motivation, self-efficacy and value- expectation: An action research project to improve learning. Issues in Informing Science and Information Technology, 6, 544-556. Niehaus, K. Rudasill, K. M. Adelsen, J. L. (2012). Self-efficacy, intrinsic motivation and academic outcomes among Latino middle school students participating in an after-school program. Hispanic Journal of Behavioral Sciences. 34(1), 118-136. Pajares, F. (2003). Self-efficacy, beliefs, motivation and achievement in writing: A review of the literature. Reading & Writing Quarterly. 19, 139-158. Paul, R. (1987). Dialogical thinking - critical thought essential to the acquisition of rational knowledge and passions. mIn J. Baron and R. Sternberg (Eds.). Teaching thinking skill, New York: F. W Freeman, 127-148 Profetto, M. G. J. (2003). The relationship of critical thinking skills and critical thinking dispositions of baccalaureate nursing students. Journal Advance Nurse, 43(6), 569-577. Ricketts, J. C. (2003). The efficacy of leadership development, critical thinking dispositions, and student academic performance on the critical thinking skills of selected youth leaders. A PhD dissertation. University of Florida. Stapleton, p. (2011). A survey of attitudes towards critical thinking among Hong Kong secondary school teachers: Implications for policy change. Thinking Skills and Creativity, 6(1), 14–23. Tabernero, C. Hernandez, B. (2011). Self-efficacy and intrinsic motivation guiding environmental behavior. Environment and Behavior. 43(5), 658-675. Walsh, K. A. (2008). The relationship among mathematics anxiety, beliefs about mathematics, mathematics self-efficacy and mathematics performance. Nursing Education Perspectives, 29(4), 226-229. Zimmerman, B. (2000). Self-efficacy: An essential motive to learn. Contemporary Educational Psychology, 25, 82–91. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,689 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,215 |