تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,646 |
تعداد مقالات | 13,378 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,112,933 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,061,603 |
معناداری وقایع زندگی از دیدگاه قرآن و روان شناسی وحدت مدار: مبنایی برای طراحی تمرین های هنری مؤثر | ||
الهیات تطبیقی | ||
مقاله 4، دوره 8، شماره 18، اسفند 1396، صفحه 37-54 اصل مقاله (797.54 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/coth.2017.80271 | ||
نویسندگان | ||
علی زاده محمدی1؛ افسانه ناظری2؛ مهدی مطیع3؛ پریسا داروئی* 4 | ||
1دانشیار پژوهشکدۀ خانواده دانشگاه شهیدبهشتی تهران، تهران، ایران | ||
2استادیار دانشکدۀ تجسمی دانشگاه هنر اصفهان، اصفهان، ایران | ||
3دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||
4دانشجوی دکترای پژوهش هنر دانشگاه هنر اصفهان، اصفهان، ایران | ||
چکیده | ||
درک و شناسایی معناداری وقایع زندگی، یکی از اساسیترین موضوعات در کیفیت و تحول مثبت زندگی انسان است و همواره در سلامت روانی و رضایتمندی او از زندگی نقش مهمی داشته است. این پژوهش بر آن است تا با بررسی معناداری وقایع زندگی در قرآن و روانشناسی وحدتمدار، به ساختاری مفهومی برسد تا بر اساس آن، تمرینها و برنامههای هنری مؤثر برای استفاده در مداخلات روانشناختی طراحی شود؛ بنابراین، با بررسی مسئلۀ معناداری وقایع زندگی در قرآن و روانشناسی وحدتمدار، مفهوم نگرش وحدانی در تجربهها و رخدادهای زندگی استنباط شد که بهمنظور عینیسازی، ملموسکردن و انطباق بهتر با رویدادهای زندگی، بهترتیب، سه شاخص شناخت و پذیرش وحدتمدار وقایع زندگی، پیوستگی کثرتهای متضاد و معنابخشیدن به کثرتهای زندگی از آن استخراج شد و هریک مبنای طراحی تمرینهایی هنری قرار گرفت تا با استفاده از هنر وحدتمدار، وقایع زندگی معنادار شوند و با از بین بردن بار منفی برخی وقایع، نقش مثبت آنها در رشد و تعادل زندگی جستجو شوند؛ بهطوریکه فرد باروایت وحدانی زندگی خویش و با انجام تمرینهای هنری وحدتمدار، منطبق با مفاهیم استخراجشده، به همراه تفسیر آن با دیدگاه قرآنی و روانشناسی وحدتمدار، بهخوبی هر آنچه از وقایع زندگی برداشت کرده است، شرح و با مثالهای زندگی خود انطباق دهد. | ||
کلیدواژهها | ||
قرآن؛ معناداری وقایع زندگی؛ روان شناسی وحدت مدار؛ هنر | ||
اصل مقاله | ||
1. مقدمه: معناداری وقایع زندگی، اهمیت زیادی در احساس راحتی، رضایت و درک هدفداری در زندگی دارد؛ بهطوریکه بعضی افراد از یک احساس کلی به نام بیمعنایی زندگی رنج میبرند. این افراد معنایی را که به زندگی ارزش و تداوم میبخشد، نمیشناسند. آنان طعمۀ خلأ درونی و پوچی زندگی شدهاند. این خلأ وجودی بیشتر به شکل ملالت و بیحوصلگی پیوسته خودنمایی میکند. ماشینیترشدن شکل زندگی امروزی، به این بحران شدت میبخشد. در زندگی صنعتی با رفتن جامعه به سمت اتوماسیون و کمشدن ساعات کار، اوقات فراغت افراد زیاد میشود؛ درنتیجه افسردگی ویژهای سراغ آنان میآید. دلیل آن، هجوم اندیشههایی است که شخص احساس میکند از زندگی خود خشنود نیست و معنا و ارزشی وجود ندارد که این همه تلاش و زحمت را توجیه کند (فرانکل 1385). برخی روانشناسان مانند آلپورت (Allport, 1954)، فرانکل (Frankl, 1972)، مازلو (Moslov, 1962) معناداری در زندگی را مهمترین عامل مؤثر بر کنشهای روانشناختی مثبت میدانند. پس توجه و اهمیت به معنای زندگی در حوزۀ روانشناسی بسیار شایان توجه قرار گرفته است. از نظر فرانکل و دیگر روانشناسان انسانگرا، معناداری زندگی کاملاً به نگرش انسان به زندگی بستگی دارد. پاسخی که به مسئلۀ معنای زندگی داده میشود، بر تجربۀ ما از زندگی و کنشهای روزمره ما تأثیر میگذارد. خلق معانی ادراکی از جهان برای ما فراهم میآورد و مسیر زندگی ما را در جهان مشخص میکند (Marshal, 1986: 125؛ فرانکل 1375). درحقیقت، معنا روش کلنگرانه از ارزیابی زندگی است که دستیابی درست به آن به پایینآمدن سطح عواطف منفی (چون افسردگی و اضطراب) و کاهش خطر ابتلا به بیمارهای روانی منجر میشود (Feldman & Snyder, 2005)؛ بهعبارتی، معنا در زندگی، یکی از پیشبینیکنندههای رفاه انسان و رضایت از زندگی نیز هست (Ho & Cheung, 2010; Halama & Dedova, 2007)؛ بهطوریکه یکی از مداخلات مطرح در سلامت روان، معنادرمانی است که در اثربخشی آن مطالعات مختلف اثبات شدهاند و فرد را در یافتن معنای زندگی یاری میدهد و کاهش تنشها و مشکلات روانشناسی او را سبب میشود (Frankl, 1984). علاوه بر آن، در حوزههای مربوط به دین نیز، اعتقادات دینی تبیینهای بنیادینی برای معنابخشی به زندگی ارائه میدهند.
2. طرح مسئله: اگرچه معناداری زندگی، ادراک و شناختی ذهنی است، وابستگی تمام به نگرش انسان به زندگی دارد و دین عاملی است که به نگرش و جهانبینی فرد جهت میدهد؛ درنتیجه، ضرورت بررسی روانشناسی دینی نیز احساس میشود. فرانکل، روانشناس پدیدارشناس، کارکرد روانشناختی دین را در یاریرساندن به تلاش فرد در جستجوی معنی، ارج مینهاد و فروم (Fromm) ارزش دین را از دیدگاه فرهنگی وسیعی ملاحظه میکرد (الیاده، 1375). دین اسلام نیز هم در سیرۀ پیامبر(ص) و هم در حکمتهای مطرحشده از پیشوایان دین، دارای طرحهایی برای معنادارکردن زندگی بشر است؛ البته بیش از همه در قرآن، هدف الهی در معناداری زندگی و معنابخشی به زیستن انسانها مشاهده میشود. در کتاب انسانساز قرآن دربارۀ معناداری زندگی، بسیار یاد شده است و پژوهشگران قرآنی، این مفهوم را استنباط و تفسیر کردهاند؛ بنابراین قرآن در آیات اعتقادی، کتاب تبیین اصل معناداری زندگی و در آیات احکام و آیات اخلاقی، راه و روش زندگی معنادار است (شکرانی، 1388). بسیاری از مفاهیم نظامیافتهای که دانش روانشناسی در قالب رویکردهای مختلف به آن دست یافته، قرآن کریم به آن اشاره داشته و آن را بهخوبی تبیین کرده است. به عبارت دیگر، بخشی از شگفتی و اعجاز روانشناختی قران کریم، طرح موضوعاتی ساختاری دربارۀ ماهیت و رشد انسان است که روانشناسی معاصر بخشی از آن را شناسایی کرده است. ازجملۀ این موضوعات، مفهوم معناداری رویدادهای زندگی است که روانشناسی مثبتنگر و روانشناسان انسانگرا به آن نظر دارند؛ با این تفاوت که نگاه معنادار قرآن کریم به انسان امری بنیادی و فطرتنگر است و نه تجربی. ازجمله ویژگیهای روانشناسی قرآن توجه به سیر غایتمدار و جاودانۀ انسانی آن است که یادآور فطرت متصل انسان به هستی یگانه و اصل خویش یعنی پروردگار است که درنهایت به سوی او باز میگردد (بقره: 46). فراموشی این اتصال باعث جدایی از خود واقعی، فراموشکردن خود، ترس از دست دادن و ناایمنی میشود که ریشۀ عمدۀ نگرانیها و اضطراب بنیادی است (حشر: 19 و یونس: 62). این اتصال به مبدأ، ترس بنیادی و احساس جدایی را زایل میکند؛ همان احساسی که مکاتب روانشناسی وجودی و معناگرا نیز خلأ آن را در بین نظریات خود احساس کردهاند. روانشناسی وحدتمدار که نگاهی وحدانی و دینی به فطرت انسان و عالم دارد، همۀ تحولات و نابسامانیهای ذهنی اشخاص را در چگونگی پاسخگویی به نیاز اتصال وحدانی خویش در مراحل رشد زندگی توصیف میکند و جدایی و فقدانها از اتصال وحدانی و تضعیف دلبستگی آن در مراحل رشد را عامل اصلی اضطراب و ترس بنیادی و منشأ بسیاری از اختلالات ذهنی میداند. این ترس بنیادی، جایگزین عشق و پیوند میشود و درنتیجه، بیاعتمادی ریشه میگیرد. وحدت که منشأ فطری و الهی دارد، سرچشمۀ اتصال و دلبستگی است و با کششی فوقالعاده، ریشه و جاذبهای در همۀ حواس مغزی دارد و محرک همۀ فعالیتهای انسانی است و میل، خواست، حرکت و اراده را شکل میدهد و ترس، اضطراب و اختلال، مایۀ کاهش این عشق و دلبستگی وحدانی است. در این نگرش هر انگیزهای هدفی غایی دارد و درجهت باطنی و نهایی وحدانی خود فعالیت میکند. این مکتب، گرایش به وحدت یا اتصال به وجود یگانه را که منشأ دینداری و خداجویی است، امری فطری میداند؛ زیرا در تقابل با مکاتب روانشناسی پدیدارگرا و انسانگرا قرار دارد که معناگرایی و گرایش به معنویت و خدا را تصمیمی فردی و گرایشی فردگرایانه میدانند. در این نگرش انسان بهسوی رشد شخصی و خودشکوفایی (توسعه)، تعالی و رستگاری حرکت میکند. در نگاه این مکتب، هر اتفاقی که در زندگی بشر میافتد، به دلیل وقوع آن در گسترۀ مشیت و مقدر وحدت عالم است و بشر باید در کشف معناداری آن بکوشد تا مسیر خودشکوفایی، خود را هموار کند. با این اندیشه، وحدت درمانگر درون رویدادها و وقایع زندگی و زیباییهای مکنون آن را کشف میکند، به رنجها معنا، آگاهی، درک و غایتی سازنده میدهد و به کثرت اتفاقات زندگی وحدت میبخشد و کمک میکند تا فرد به گونهای مثبت با تجارب زندگی ارتباط برقرار کند و با امید، تقویت و تفکر مثبت با ناملایمات زندگی روبهرو شود (زاده محمدی، 1395). از سوی دیگر، شاخصۀ اصلی هنر ایرانی - اسلامی، وحدتمداری است و بهطورکلی، نمادگرایی در هنرهای تجسمی، شنیداری و نوشتاری اسلامی، سیری از وحدت به کثرت دارد. در فرهنگ ایرانی، هنر وحدتمدار قادر است آن وجه بومی و ساختاری خود که پاسخگوی فرهنگ ایرانی- اسلامی است را درجهت معنابخشی به زندگی به ظهور رساند. درنتیجه، با بهکارگیری رسانههای هنری در درک معنادار زندگی و پذیرش واقعیت خویشتن و سازگاری با خود در راستای درمان و بهزیستی اقدام کرد. مفهوم درمان و رشد، امر فرهنگی است که محتوا و کاربرد آن در جوامع مختلف تفاوت میکند؛ خصوصاً وجه هنری آن با گرایشها و عادات فرهنگی، تماس و ارتباط بیشتری دارد. ازاینرو، پس از بیان دیدگاههای قرآنی و روانشناسی وحدتمدار دربارۀ معناداری وقایع و رویدادهای خوب و بد زندگی، و استخراج برخی از مفاهیم و شاخصها، میتوان تمرینهایی هنری را درجهت آگاهی و درک معناداری وقایع زندگی طراحی کرد. این پژوهش در نوع خود نو و بدیع است و تا کنون پژوهشی مبنی بر ارتباط معناداری وقایع زندگی بهطور همزمان از سه دیدگاه (قرآن، روانشناسی وحدتمدار و هنر) انجام نشده است. اگرچه بیشتر مفسران بررسیهای زیادی درزمینۀ معناداری در قصص و تمثیلهای قرآنی انجام دادهاند و همچنین در حوزۀ روانشناسی و روانشناسی دین، دربارۀ معناداری زندگی و تأثیرات روانی آن پژوهشهای بسیاری شده است، دربارۀ معناداری وقایع زندگی بهطور خاص از دیدگاه روانشناسی وحدتمدار و آن هم به قصد خلق تمرینهای هنری در مداخلات روانشناختی، پژوهشهای خاصی انجام نشده است. اذعان به اینکه در این مقاله، از روانشناسی وحدتمدار بهمثابۀ رویکردی بهره گرفته که مبتنی بر معرفت دینی با محوریت و چارچوب نظری مفاهیم وحدت نظام هستی در آموزههای کلام الله مجید است و تلاش دارد با تجربهکردن شیوههای هنری مبتنی بر این نگرش وحدانی، روشی مؤثر در مداخلات روانشناسی را معرفی کند. سؤال اصلی این پژوهش این است که چگونه با رویکرد روانشناسی وحدتمدار مستند به آیات الهی در قرآن کریم، میتوان به وقایع زندگی با خلق تمرینهای هنری در مداخلات روانشناختی معنا بخشید و بار منفی برخی وقایع را از بین برد و نیز نقش مثبت آنها در رشد و تعادل زندگی را جستجو کرد.
3. معناداری وقایع زندگی از دیدگاه قرآن: از دیدگاه قرآن کریم، زندگی مراتبی دارد که امکان دستیابی به آن در اختیار انسان گذاشته شده است تا سیر تحول و خودشکوفایی بشر را بهسوی پروردگار عالم هموار کند و گام به گام به معنای اصیل و الهی وجود خویش در مراتب تحول آگاه شود. در این سیر وحدانی، کانونیترین مفهوم زندگی در قرآن واژۀ «حیات» است که با دیگر میدانهای معناشناختی این واژه ارتباط معنادار برقرار میکند. حیات، گاهی مقابل عدم و نیستی قرار میگیرد که با واژههایی مانند «انشاء» و «خلق» بیان میشود. همچنین حیاتبخشی همه چیز از آب و زندهشدن زمین با باران و در دامنۀ حیات طبیعی مطرح میشود و گاهی مقابل موت است که مرحلهای از زندگی است. این موت گاهی مرگ جسمی و طبیعی است و گاهی مرگ درونی و ادراکات است. حیات نیز مراتبی دارد: پایینترین مرتبه زندگی (الحیاه الدنیا) یا زندگی پست یا دم دستی است که در آن هیچ انتخاب و رشدی نیست؛ بلکه همان نقطه شروع است و این تنها بهرۀ کافران است که خود را از رشد محجوب کردهاند: «لِلَّذینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا» (بقره: 212)؛ اما آنان که با ایمان، یعنی پذیرش درونی و عمل صالح یعنی عمل بیرونی به اقتضای آن پذیرش، زندگی خود را رقم زدهاند، به حیات طیبه میرسند: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» (نحل: 97). رسیدن به این سطح برای کسانی میسر است که در انگیزۀ خود، زندگی دیگر یا برتر یا بلندتر را انتخاب کنند؛ زیرا از دیدگاه جاوداننگر و غایتمدار قرآن، آخرت جایگاه واقعی حیات است: «إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوان» (عنکبوت: 64). این حیات، کسبی است و با انتخاب و تلاش حاصل میشود؛ ازاینرو، برخی در آخرت زنده مبعوث میشوند؛ همچنین، همنشینی معنادار حیات، موت و حیات دوباره در آیات متعدد قرآن، نشانۀ پیوستگی و وحدت حیات آغازین با حیات فرجامی از دیدگاه قرآن است. قرآن کریم در برخی از داستانها مثل عزیر، ابراهیم و پرندگان، بنیاسرائیل و... به قلوب انسانها اطمینان بخشیده که وجودی پایدار و جاودان دارند و باقی هستند تا با درک معاد، زندگی خود را معنادار ببیند و حکمت و معنای آن، چه در زندگی کنونی و چه در عالم پس از مرگ، آشکار و پیآمد آن دریافت میشود. همچنین معنای زندگی در قرآن، گسترده است و با تصور و گمان مردم همخوانی ندارد؛ برای همین در زبان قرآن نفی گمان با واژگانی مانند «وَلا تَحسَبَنَّ» بیان میشود. در این رویکرد، رزقگرفتن از جانب پروردگار باعث معناداری زندگی است؛ حتی اگر در موتِ جسمی باشد، و نبود این رزقگیری بیمعنایی زندگی است: «أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ» (نحل: 21) و این دو نوع زندگی از نظر قرآن یکی نیست؛ یعنی قرآن دست روی تفاوت و ارزشگذاری گذاشته است: «وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ» (فاطر: 22). تلاش پیامآورانِ معنای زندگی رساندن بشر به سطح واقعی یا معنوی زندگی است: «اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ» (انفال: 24). بالاترین مرتبه حیات بعد از رسیدن به بهرهمندی و رؤیت تجلی حیات، تحقق به اسم «حیّ» خداوند است که او مُحی و مُمیت نیز هست. کسانی که به این مرتبه از معناداری برسند، خود، زندگی بخشند (داستان حضرت عیسی و حضرت ابراهیم علیهماالسلام). همنشینی دو اسم حسنای «حی» و «قیوم» اوج معنابخشی زندگی است. «حی قیوم» اوج اثرگذاری معنای حیات است: «الْحَیِ الَّذی لا یَمُوتُ» (فرقان: 58) (مطیع، 1388). تجلی مراتب حیات در زندگی انسان، با رضایتمندی از زندگی حاصل میشود: «عیشَةٍ راضِیَةٍ» (حاقه: 21؛ قارعه: 7) و معناداری زندگی ارتباطی مستقیم با رضایتمندی از زندگی دارد و شاید اینجا نقطۀ اتصال مباحث قرآنی به روانشناسی باشد؛ به این معنا که روانشناسی درصدد ایجاد معناداری در زندگی برای رضایتمندی به زندگی و هم نقطه اتصال اصل معنای زندگی با معناداری وقایع زندگی است؛ زیرا زندگی چیزی جز اجزای تشکیلدهندۀ آن، یعنی وقایع آن نیست و اگر مجموع وقایع به معناداری منجر باشد، به معدل کلی رضایتمندی از زندگی منجر خواهد شد. اساس و فلسفه هستی و ماهیت خلقت جهان از نظر تعالیم قرآن کریم، معنادار است. قرآن کریم، عالم را معنادار میبیند؛ بدین لحاظ که ذرهای بدون هدف و یا باطل آفریده نشده است: «وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلا» (آل عمران: 191). «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبین؛ ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُون» (دخان: 38-37) و انسان نیز، یکی از اجزای هستی، بیهوده آفریده نشده است: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً» (مؤمنون: 115)؛ «أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدى» (قیامت: 36). اندیشیدن در نظام هستی و اسرار خلقت، آدمی را به این حقیقت رهنمون میکند که جهان آفرینش، نظامی هدفدار است؛ درنتیجه دینداری و ایمان، خوشبینی به جهان هستی و هدفدار دانستن نظام آفرینش است. علاوه بر آن، در پرتو ایمان دینی، آرامش خاطر، خشنودی و رضایت از زندگی برای انسان حاصل میشود و حتی چهرۀ مرگ نیز برای او تغییر میکند و نوعی انتقال از دنیایی تنگ به جهانی فراخ ارزیابی میشود (مطهری، 1369). برای عبور از تنگناها با آن فراخی، نظام آفرینش، به گونهای طراحی شده است که هم با خوشیها و نعمتها مشوق حرکت بشر باشد و هم با سختیها و بلاها او را با فشار از تنگنا خارج کند: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ» (انبیاء: 35) «هر نفسى چشنده مرگ است و شما را از راه آزمایش به بد و نیک خواهیم آزمود و به سوى ما بازگردانیده مىشوید»؛ یعنی آزمودن انسان هم به شرّ و هم به خیر، عبور او از گذرگاه مرگ و رجوع به سمت کمال و رشد را باعث میشود. همچنین قرآن ابتلا به سختیها را در کنار خوشیها باعث رسیدن به مقام صبر و باعث اتصال به خدا و دریافت وسعت رحمت الهی میداند: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ *الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُون» (بقره: 157-155). باز در این آیات از آزمودنِ انسان با سختیها و بلاها و بشارت به صابران در برابر آنها و اقرار به رجوع الی الله و اتصال به خدا و دریافت درود و رحمت الهی سخن میگوید. همچنین انگیزۀ خوشی و ناخوشی را عبور از درگیرشدن و تعلق پیداکردن به ناخوشی و خوشی میداند؛ تا آنجا که بشر از رفتوآمد نعمتها و فراز و نشیبها عبور کند و به رستگاری معنوی دست یابد؛ آنچنان که در فضایی بالاتر از امواج سختی یا آسانی زیست کند که این، نقطۀ اوج رضایتمندی بشر از زندگی است؛ زیرا تا وقتی آدمی درگیر رفتوآمد نعمتها یا مصیبتها است، روی آرامش ندارد؛ چون سختی مصیبت و بیم زوال نعمت، همواره او را تهدید میکند: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ» (حدید: 23) و حتی در نگاهی عمیقتر سختی و آسانی باهم آمیخته شدهاند؛ یعنی روح سختیها آسانی است و هر آسانی نتیجۀ یک سختی است: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً؛ إِنَ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا» (شرح: 6-5) و اگر آدمی چشم درستبین پیدا کند، متوجه میشود خیر و شر بالاتر از سختیها و خوشیها هستند: «عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ» (بقره: 216). این مفهوم بهصورت نمادین نیز در قرآن آمده است: «وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْکَ فیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون» (فاطر: 12) «و دو دریا یکسان نیستند: این یک، شیرینِ تشنگىزدا [و] نوشیدنش گواراست و آن یک، شورِ تلخمزه است و از هر یک گوشتى تازه مىخورید و زیورى که آن را بر خود مىپوشید بیرون مىآورید؛ و کشتى را در آن، موجشکاف مىبینى تا از فضلِ او [روزى خود را] جستجو کنید و امید که سپاس بگزارید.» هم آب شور هم آب شیرین از لحاظ ارزشمندی و منفعت برای زندگی انسان یکسان است و شاید اوج نماد وحدتمداری در قرآن کریم در این آیه متجلی باشد؛ تا آنجا که قرآن، آدمی را به نقطهای بالاتر از رفتوآمدها دعوت میکند و این نقطه، تنها در سایۀ توحید حاصل میشود. توحید در لغت به معنای یگانگیسازی و یکیکردن است (باب تفعیل با معنای تعدی)؛ یعنی آدمی میتواند اتفاقات زندگی یا اجزای هستیاش را به سمت نقطهای سیر بدهد و یگانه سازد و آن یگانه خداست. این دعوت در قرآن کریم بارها تکرار شده است که شاید آیه شریفه «لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ» (روم: 4) اشارهای صریح به این معنا دارد؛ یعنی رفتوآمدهای روم و ایران و سایر وقایع زندگی هرچه باشند، فراز و نشیبی کوچک، بیش نیستند و در رفعتی بالاتر و جایگاهی والاتر، همۀ امور برای خداست و همۀ اتفاقات و رویدادهای زندگی مخلوقات، حکمتی الهی و وحدانی و سیری رو به کمال دارد. آن دلداده گرویدهای که این را دریابد به فرح، نشاط و سرور دست یافته و رضایتی باطنی پیدا کرده است و با آرامش میزید. علاوه بر کتاب تکوین، یعنی کتاب هستی، کتاب تدوین نیز دو سویه است؛ نازلکنندۀ کتاب تدوین، یعنی قرآن کریم، همان جاعل ظلمات و نور است: «وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّور» (انعام: 1) و اوست که هم هدایت میکند و هم گمراه میسازد: «یُضِلُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ» (فاطر: 8؛ نحل: 93)؛ یعنی نه تنها درنهایت هستی و رجوع الی الله یگانگی ایجاد میشود (در قوس صعود)، منشأ شر و خیر، ظلمت و نور و هدایت و ضلالت نیز یگانه است (قوس نزول)؛ یعنی از یگانگی به یگانگی. پس قرآن نیز هم هدایت میکند، هم ضلالت میبخشد؛ درحالیکه حقیقت واحد است: «یُضِلُ بِهِ کَثیراً وَ یَهْدی بِهِ کَثیرا» (بقره: 26) و هم شفا و رحمت است و هم زیادکنندۀ خسارت: «ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً» (اسراء: 82) و بنای الهی هم مدد خوبان است هم مدد بدان: «کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ» (اسراء: 20). پس در مسیر زندگی انسان نیز یگانگی و وحدت در بین تناقضات زندگی بشری وجود دارد و قرآن کریم بدینگونه وحدت در مبدأ اتفاقات و وقایع، وحدت در سیر اتفاقات و وقایع و وحدت در نتیجه و پایان اتفاقات و وقایع را تبیین میکند. نگاه وحدانی قرآن کریم در ارتباط با حوادث زندگی نگاهی اتصالی، پایدار و تابآور است؛ همانقدر که تلخیها و سختیها سستی و خطرپذیری را موجب میشوند، به همان میزان خوشیها و لذتها انسان را از خود بیخود میکنند و باعث گمراهی میشوند. اهمیت و شاخص در کنارآمدن با فراز و نشیبهای زندگی با خشنودی از مشیت و حکمت باطنی وقایع است. خداوند در آیۀ 23 سورۀ حدید میفرماید: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»ٍ: «بر آنچه از دستتان رفته اندوهگین نباشید و به آنچه به شما ارزانی داشته است شادمانی نکنید و خدا هیچ متکبر خودستایندهای را دوست ندارد». همچنین در سورۀ بقره، آیۀ 216 میفرماید: «وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»، «چهبسا چیزهایی را که ناخوش داشته باشید و آن به سود شما باشد و چهبسا چیزی را خوش داشته باشید و آن به زیان شما باشد و خداوند میداند و شما نمیدانید». این نگاه وحدانی به روایت زندگی بشری، اتصال و اطمینان باطنی را در اندیشه و رفتار مؤمن ایجاد میکند که او را در فراز و نشیبهای زندگی شکیبا، تابآور و امیدوار و او را در مقابله با مشکلات زندگی توانمند میکند.
4. معناداری وقایع زندگی از دیدگاه روانشناسی وحدتمدار نگاه روانشناسی وحدتمدار بر وقایع زندگی، نگاهی وحدانی و غایتمدار و برگرفته از حکمت وحدانی قرآن است. روانشناسی وحدتمدار، مبتنی بر فلسفه و نگرش وحدت نظام هستی است که وجود انسان را پرتو و ذرهای از وجود یگانۀ عالم دانسته که ذاتی درجهت خودشکوفایی و تحقق خویشتن و گرایش به اصل خود دارد و در این مسیر سیر و تحول مثبت پیدا میکند (رحیمیان، 1393). پیشینۀ فلسفۀ وحدت وجود را میتوان تا فلاسفة قبل از سقراط پیگیری کرد. همة فلاسفه قبل از سقراط معتقد بودند که قادرند در پس کثرات جهان، نظم و وحدتی زیربنایی بیابند. در سیر اندیشۀ مغرب زمین نظرات باروخ (بندیکت) اسپینوزا (Baruch Spinoza ) (1632-1677م) هرچند نگاه طبیعتگرایانهای به مفهوم وحدت دارد که با نگاه فطرینگر و توحیدی از وحدت کاملاً متفاوت است، تاحدودی ظرفیت لازم را برای مرجعیت قابلیت اعتماد نظری روانشناسی وحدتمدار دارا است. در شرق، محیالدین ابن عربی (638-435 ق)، عارف بزرگ آندلسی و مبتکر کلمه «وحدت وجود» در عرفان اسلامی، معتقد است عارف چون به جهان بنگرد، یک حقیقت بیند که در همۀ مظاهر و جلوههای مختلف، متکثر و ظهور پیدا کرده است. در عرفان اسلامی طریق سیر آفاقی (بروننگری) و سیر انفسی (دروننگری) برای درک یگانگی، وحدت وجود و اتصال به عالم است (ابن عربی، 1366). ملاصدرا نیز برای مفهوم «وحدت وجود» بیانی منطقی و عقلانی ارائه داد و آن را با تجارب عمیق عرفانی درآمیخت (دهنوی، 1393). اما منبع نظری برای استخراج معناداری زندگی بشری در این پژوهش، براساس حکمت متعالی است که فلاسفه اسلامی مفهوم کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت را از تفسیر برخی از آیات قرآنی کشف کردهاند؛ برای مثال، بسیاری از فلاسفه اسلامی، حکیمان، عارفان آیۀ ۳۵ سوره نور را دلیل روشنی بر توصیف وحدت وجود و موجود دانسته و از فهم حکمت متعالی و درک عرفانی آن بهره جستهاند. در این آیۀ شگفتآور آمده است: «خداوند نور آسمانها و زمین است مثل نور او، چون چراغدانی است که در آن چراغی و آن چراغ در شیشهای است؛ آن شیشه گویی اختری درخشان است از درخت خجسته زیتونی که نه شرقی است و نه غربی افروخته میشود؛ نزدیک است که روغنش هرچند بدان آتشی نرسیده باشد، روشنی بخشد، روشنی بر روی روشنی است، خدا هرکه را بخواهد با نور خویش هدایت میکند و این مثلها را خدا برای مردم میزند و خدا به هر چیزی داناست». از این آیه، سهروردی (شیخ اشراق) چنین تعبیر میکند که نور جوهری، همان وجود جاری در کل کائنات است که زمین و آسمان و هرچه در آن هست، همه از آن نور ازلی پدید آمدهاند و حکمت اشراق او تفسیر همین آیه است. صدرالمتألهین ماهیات و ممکنات عالم را آیینۀ وجود حق تعالی و تجلی حقیقت مقدس حق تعالی میداند که ذات اقدس الهی در هریک از ماهیات به حسب آن ماهیات ظهور کرده است (ابراهیمی دینانی، 1389). درواقع، تکثرات و تمایزات وجود، تقنیات حق تعالی و ظهورات نور او و شئونات حق تعالی هستند (صدرالمتألهین، 1368). عقل وجود را از ماهیت تجریه میکند؛ اما در خارج یک حقیقت واحده بیشتر وجود ندارد، و آن همانا وجود است. نکته اصلی تمایز بین عقاید فلاسفه و عرفا این است که عرفا شق مربوط به کثرت واقعی وجود را قبول ندارند؛ اما فلاسفه آن وحدت بسیط را عین کثرت واقعی میدانستند. از طرفی در نظریۀ اصالت وجود صدرالمتألهین آنچه علت به معلول میدهد، عین اضافه است (اضافه اشراقی نه اضافه مقولی) و اشراقشده عین اشراق است؛ چون حقیقت معلول، عین اضافه به علت است، پس معلول جلوهای از علت و شأنی از شئون آن است. بر این اساس، حقیقت وجود شئون مختلفی دارد که همگی، تجلیات آن حقیقت واحده هستند (ابراهیمی دینانی، 1389). روانشناسی وحدتمدار هم با اتکاء بر این حکمت متعالی وحدتنگر و بهرهگیری از آن کوشیده است تا اتصال وحدانی بین خویشتن فرد و تحولات و محیط او برقرار کند و فرد از اتفاقات زندگیاش که همان ابتلائات طبیعی مراحل تحول او هستند، دریافت و ادراکی مثبت برای تغییر سازنده خود بگیرد. تاکنون مفهوم «وحدت» بیشتر از منظر فلسفی و بیانی عارفانه و ارتقاء انسان توصیف شده است؛ اما نظریۀ روانشناسی وحدت، جایگاه و حضور این مفهوم کهن را در ساختار روانی و شخصیت و کارکرد آن در فرایند رشد بهزیستی روانی انسان متناسب با موضوعاتی توصیف کرده است که در روانشناسی امروزی مطرح است و موقعیت وحدت را در انگیزه و رفتار و فرایند شکلگیری رویدادهای زندگی توضیح میدهد (دهنوی، 1393: 154). روانشناسی وحدتمدار، رویکرد نوینی از رویآورد معناگرا در روانشناسی است که مبانی و ساختار آن در ایران، تجربه و زاده محمدی آن را در سال 1389 تبیین کرد. این رویآورد، مبتنی بر دیدگاه فلسفی - عرفانی وحدتِوجود و هدف آن تقویت خودآگاهی از حضور وحدانی خویشتن در همۀ فعالیتهای زندگی است (نصیری، 1390). از نظر روانشناسی وحدتمدار، همۀ اتفاقات زندگی بشر با توجه به شرایط وقوع آن، منطق و معنایی باطنی دارند و هدف غایی را دنبال میکنند. سودمندی و خیر آن هرچند در آن زمان بهطور مستقیم درک نمیشود، در زمان خود راه میگشاید و آشکار میشود (زادهمحمدی، 1395). به عبارت دیگر، کتاب زندگی هرکس برخلاف کثرت و فصول به ظاهر متضادش، بخشهای بههمپیوسته، منسجم و جدانشدنی دارد و تقریباً هر رویداد آن اجتنابناپذیر بوده و ضرورت وقوع داشته است؛ درنتیجه، در درون هر رویداد، پیامهای عقلانی و حکمت ارزندهای وجود دارد که باید کشف و از نیروی آن برای اصلاح و جبران و ارتقاء به شرایط بالاتر استفاده شود (زادهمحمدی، ب1390: 254 و 259). کار درمانگر کشف وحدت و معنای زندگی مراجع است تا با تجارب و اتفاقات زندگی خود راحتتر کنار آید و از ظرفیتهای آن درجهت اعتلای خود، استفاده و خودآگاهتر به خود توجه کند و خشنود شود. در نگاه این مکتب، چیزی در عالم، تصادفی و خیالی نیست؛ بلکه در خود، هدف منطقی و غایتی نهانی دارد و معنایی که باید کشف و نیروی آن در اختیار گرفته شود (زادهمحمدی، 1395).
5. تطبیق مفاهیم معناداری وقایع زندگی از دیدگاه قرآن و روانشناسی وحدتمدار: از دیدگاه قرآن کریم و نظریۀ وحدت وجود، اسماء الهی یگانگی و وحدت دارند: «لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» (طه: 8؛ حشر: 24) و همۀ آنها در اوج زیبایی و شکوهاند. پس فرقی بین «نافع» و «ضارّ» نیست، جاعل ظلمات و نور یکی است، هادی و مضل هر دو اسماء حسنای الهیاند و ابتلا به خیر و شر و آزمودن خداوند بنده را هم به خیر و هم به شر، یک منشأ دارد. قابض و باسط یکی است، ذوالجلال و الاکرام یک وصف است و چنین است سایر اسماء به ظاهر متناقض یا متضاد الهی و چون هستی چیزی جز ظهور و تجلی اسماء الهی نیست، پس همۀ اتفاقات هستی پیوست و یگانگی دارد و کاملاً به هم مرتبط هستند و بر هم تأثیر و تأثر دارند. خداوند در قرآن کریم حتی هلاک مردمان و فرماندادن به آن را به خویش نسبت میدهد: «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً» (اسراء: 16)، «و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای «مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا بیان میداریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدت درهم میکوبیم» و البته این نسبت در نظام مشیت الهی است و نظام مشیت الهی یگانگی و پیوستگی دارد. حتی هم اوست که به شیطان مهلت گمراهکردن میدهد: «فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرین» (حجر: 37؛ ص: 80) و هم اوست که در مشیت خویش خنده و گریه میگذارد: «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکى» (نجم: 43) و میمیراند و زنده میکند: «وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْیا» (نجم: 44). پس ریشۀ نگاه عارفان در نظریۀ وحدت وجود و به تبع آن، نظریۀ روانشناسی وحدتمدار در قرآن کریم درخور جستجو است. دربارۀ مفهوم معناداری وقایع زندگی، رویکرد روانشناسی وحدتمدار با بهکارگیری مفاهیم قرآنی کوشش دارد از حکمت متعالی و وحدانی قرآن کریم بهره بجوید و با نگرشی وحدانی، وقایع زندگی را با حکمتی غایی و معنادار و جاوداننگرانه در سیر تحول و رشد افراد و مراجعان به کار گیرد. هر اتفاقی در زندگی، هدفی سازنده در ارتقاء فهم و تعالی انسان دارد و هدف از وقایع و ابتلائات زندگی که همان مشیت الهی خوانده میشود، تمرکزی سازنده بر درک و فهم حال خویشتن است تا روشنشدگی حاصل شود. این نگرش وحدانی به رویدادهای زندگی با عنوان «مفهوم وحدتنگری در تجارب و رخدادهای زندگی» بحث شده است.
6. مفهوم وحدتنگری در تجارب و رخدادهای زندگی براساس جهانبینی ابن عربی (مبتکر واژه وحدت وجود) وجود انسان، مرکب از خیر و شر و [دارای قابلیت ادراک] سود و زیان است (ابن عربی، 2005م: 138 به نقل از کساییزاده، 1392: 162) و «لذتها از ثوابت عالم و دردها (رنجها) از عوارض آن هستند؛ بنابراین، عالم در ذات خود مورد رحمت خداوند است» (همان: 207 به نقل از همان) او (خداوند) در برابر بلا، صبر و رضایت را روزی بنده خویش میکند و از جهتی که او انتظار ندارد، برایش فرجی حاصل خواهد کرد (همان، ج 2: 539 به نقل از همان). ابن عربی وجود درد در نفس دردمند را «بلا» مینامد. از نظر او، در ذات وقایع دردآور و رنجآفرین، عذابی وجود ندارد و تنها در جایی که رویارویی با آنها موجب درد در نفس آدمی شود، بلا و عذاب عارض شده است (همان، ج 1: 746). با این توصیف هدف از درک وحدت وجود زندگی، ارتقاء پذیرش و تابآوری فرد در برابر مشکلات است؛ نگرشی که بتواند با نگاهی معنادار به این کثرتهای وقایع خوب و بد زندگی فردی نگریسته شود و فرد، وحدت این کثرتها برای انسجام و یکپارچگی زندگی و لزوم وجودش را باور و معنای آن را درک کند. با این برخورد و مواجهه، رویدادهای مختلف زندگی دیگر برایش رنجآور و دردناک نخواهد بود. از دیدگاه قرآن و روانشناسی وحدتمدار، مفاهیم وحدانی را بهخوبی میتوان در سه شاخص ساخت و به سازگاری و بهزیستی روانی افراد و بیماران کمک کرد: الف) شناخت و پذیرش وحدتمدار وقایع زندگی؛ ب) پیوستگی کثرتهای متضاد و ج) معنابخشیدن به کثرتهای زندگی عینی و برونی. 6-1. شناخت و پذیرش وحدتمدار وقایع زندگی: توجه وحدتمدار به رویدادهای زندگی، پذیرش تجارب تلخ و شیرین و محرومیتهای گذشته را آسان، و آنها را در تاروپود سرنوشت انسانی، حکیمانه رفو و ترمیم میکند و با حضور اینجا و اکنونی، نیروی اعتماد و عشق را آزاد و رها میکند و دل را به عشق و محبت زنده میکند (زادهمحمدی، 1390 الف: 255). همانگونه که ذکر شد قرآن کریم در آیۀ 23 سورۀ حدید، برای ایجاد زندگی متعادل و معنادار به انسانها یادآوری میکند که در خوشیها سرمست نگردند و در گرفتاریها مأیوس نباشند. از این آیه میتوان به شناخت و پذیرش غم و شادی از دیدگاه قرآن پی برد. با توجه به اشارات فوق، برای درک معناداری زندگی لازم است در ابتدا، شناخت و به دنبال آن پذیرش از وقایع خوشایند و ناخوشایند در زندگی حاصل آید. 6-2. پیوستگی کثرتهای متضاد: مطالعه در نظام آفرینش برای یافتن هدفداری نظام عالم یکی از دستورهای قرآن کریم است. چنین مطالعهای نشاندهندۀ آن است که هر موجودی در جهان آفرینش از اجزایی خاص تشکیل شده است که این اجزا با تناسب و ارتباط و هماهنگی یکدیگر هدفی خاص را دنبال میکنند. عنصر هدفداری و غایتمندی اساسیترین عامل در پیوستگی، ارتباط و هماهنگی نظام جهان است؛ زیرا اساساً بدون هدف، مجموعهای نظاممند ایجاد نمیشود. از نظر قرآن کریم، آفرینش براساس حق صورت گرفته است و نشانههای آن برای صاحبان علم و آگاهی در نظام هستی گسترده شده است. «ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِکَ إِلاَّ بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُون» (یونس: 5)و در آفرینش الهی بینظمی و گسستی وجود ندارد. «ما تَرى فی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ» (ملک: 3). منظور از عدمتفاوت در این آیه این است که تدبیر الهی چون حلقههای زنجیر در سراسر جهان بههمپیوسته و متصل است و خداوند اجزا و اعضای جهان خلقت را طوری آفریده است تا بتوانند به هدفی برسند که برای آن خلق شدهاند و دیگران مانع آن نشوند. چنانچه گذشت قرآن هم در منشأ پیدایش وقایع و هم در سیر رخداد آنها و هم در نتیجه و غایت آنان به یگانگی قائل است. شاید سیل بنیانکن آیه شریفه: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» (بقره: 156) بیشترین وضوح را در این معنا دارد که همۀ هستی از خدا به خداست. همچنین هم اوست که هم اول است هم آخر، هم ظاهر است، هم باطن: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ» (حدید: 3). اجزای هستی نیز در حرکتی هماهنگ و یکسو به نقطهای مشخص و پایانی یگانه شناورند: «وَ الشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها ...؛ وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِل» (یس: 39-38)؛ «کُلٌ فی فَلَکٍ یَسْبَحُون» (انبیاء: 33؛ یس: 40)؛ «لِکُلِ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ» (انعام: 67)؛ چنانچه آدمی نیز بهسوی قرارگاهی در حال رفتن است: « إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرار» (غافر: 39)؛ «أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَة» (فاطر: 35). با تفکر در مضمون چنین آیاتی، هدفداری نظام خلقت و معناداری زندگی برای رسیدن به آرامش و قرار («فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ» (قمر: 55)) از نظر قرآن کریم مشخص میشود. از نگاه روانشناسی وحدتمدار نیز، کتاب زندگی هرکس باوجود کثرت و فصول ظاهراً متضادش، بخشهای بههمپیوسته، منسجم و جدانشدنی دارد. مسائل زندگی هرکس در بستر زمانی، معنا و مفهوم منحصربهفردی دارد. «هر اتفاقی در مجموعۀ شرایط، کاملاً هماهنگ و پیوسته با گذشته، آینده و سرشت و محیط او است و با ماجراهای پس و پیش خود از هر سو جوش خورده و یکی شده و مانند نقوش فرشی بههمپیوسته است» (زادهمحمدی، 1390 الف: 255). 6-3. کشف معنای کثرتهای زندگی: در اینجا پس از پذیرش یکپارچگی خوب و بد زندگی و پیوستگی و اتصال آن به یکدیگر، میتوان بهطور مستقیم درک کاملتری از معناداری وقایع و اتفاقات زندگی داشت. با استناد به سورۀ بقره، آیۀ 216: «وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»، «چهبسا چیزهایی را که ناخوش داشته باشید و آن به سود شما باشد و چهبسا چیزی را خوش داشته باشید و آن به زیان شما باشد و خداوند میداند و شما نمیدانید». از نظر قرآن کریم که حکمت برتر و بنیادین بشری را مطرح میکند، همهچیز در عالم از ثروت، علم و مکنت تا مصیبت، بلا و ناکامی، همه امتحان و برای رشد بشر هستند. در نگرش وحدتمدار، نهایتِ هر اتفاقی که رخ میدهد هدف و حکمت خیر و پرورش سازندهای وجود دارد و قصد آن، راهگشایی و هدایت بشر به خلوص و هوشیاری و کشف خود بهسوی پیشرفت، سعادت و روشنشدن راه است. قطعاً هر تجربۀ تلخی بهطور طبیعی با خود، غم، آزردگی و عصبانیت میآورد؛ اما کمکم پادتنهایی در روح میسازد که آگاهی ما را از وضعیت خود بالا میبرد و فرد را با واقعیت سازگار میکند (همان: 257-258).
7. هنر وحدتمدار قرآن کریم در همۀ قصص و تمثیلها و بیان تاریخی وقایع ادوار بشری، هدفی اصلی و بنیادین دارد که آن هم توجه و تقرب مؤمن به اصل و فطرت خویشتن و رشد درجهت وجود یگانۀ عالم، یعنی پروردگار است. تجلی این اتصال، اندیشه و رفتار صالح است که اصالت وجود را بارور میکند. درنهایت، همۀ حکایات و قصص قرآنی، ذهن را به مفهوم واحد الهی متصل میکند و یادآور این نکته است که همواره بدانیم از اوییم و بهسوی او در حال سیر و تحول هستیم و اتفاقات زندگی ابتلائاتی برای یادآوری و راهنمایی بشر به این سیر الهی هستند. به بیان دیگر، تمثیل و قصص، در شکل بیانی، هنری و زیبا درجهت رشد وحدانی انسان است. همچنین در این راستا هنر وحدتمدار وجه و جهتی به انسجام زندگی وحدانی انسان دارد. هنر وحدتمدار روشی دینی و معنوی است که درک معناداری وقایع زندگی را آسان و نگاه به زندگی را غایتمدار و امیدوار میکند؛ درنتیجه، نیروی مثبتی در اندیشه و خیال برای سازگاری با چالشهای زندگی فراهم میکند. اساس روانشناسی و هنر وحدتمدار، ساختاری وحدانی دارد که در فرهنگ، ادب و هنر اصیل ایرانی ریشه و عمق دارد. شاخصۀ اصلی هنر دینی و اسلامی ایران، بنیانی وحدانی دارد. نمادگرایی در هنرهای تجسمی، شنیداری و نوشتاری اسلامی سیری از وحدت به کثرت را جلوهگر است و بیانکنندۀ مفهوم «انا الله و انا الیه راجعون» را در خود دارد. به تعبیر زیبای مولانا: صورت از بیصورتی آمد برون باز شد کانّا الیه راجعون. هنر، زبان تخیل، تصور و الهام، ابزاری برای بیان حال و انطباق و سازگاری و خلق ایدههای نو برای گذر از وقایع سخت زندگی بوده است. هنر وحدتمدار ریشهای کهن در هنر ایرانی دارد که مفاهیم معنادار آن به سازگاری و انطباق روانی مردم در دورههای مختلف کمک کرده است؛ برای مثال، بیشتر آثار هنری با تمثیلهای معنوی و اسلامی، نمایش کثرت به وحدت است که درواقع، اتصالی وحدانی را ایجاد میکند تا فرد در آغوش این اتکا، احساس ایمنی، امیدواری و معنا کند و خود را تنها و بیکس نبیند و درک کند در هر حال رو بهسوی او دارد و امیدوار است. در رویکرد وحدتمدار، هنر ابزاری است تا مراجع وضعیت خود را در حالت یکپارچه ببیند و رویدادها را بخشی از هوشیاری یکپارچۀ خود درک کند و با وقایع زندگی یکدست شود و از حالت تضاد فاصله بگیرد و کشف کند چگونه تجارب، حتی تلخ را بخشی از تجربه و حکمت زندگی ببیند و راه امید را باز کند و با نیروی بیشتری در تغییر خود شرکت کند. تمرینات و پرسشهای هنری مؤثر، مراجع را در گسترۀ زمانی و پیوستگی رویدادها و معناداری آن قرار میدهد، افزایش توان مشاهدهگری او را در فرایندی پیوسته تقویت میکند و نیروی عشق، همدلی و مسئولیتپذیری فرد را برای تکمیل نقصانهای وحدتمدار ترغیب میکند؛ ازاینرو، برجستهترین اثر این روش، برانگیختن امید و پذیرش مثبت، تحرک، شور و نشاط و رغبت است و احساس و ایمانی، معنوی و رضایتبخش میآفریند که حتی مأیوسترین مراجعان را به فعالیت، تحرک و بهکارگیری انرژی خود ترغیب میکند (زادهمحمدی، 1390). وظیفۀ هنر درمانگر وحدتمدار، هدایت ذهن به درک یکپارچگی معنادار وقایع زندگی خود با نوشتن قصۀ زندگی و یا ترسیم نقاشی و نمایش تصاویر بر شن و مجسمهسازی و یا نمایش است و پایاندادن به سرگردانی در فضای بههمریخته از خود است. برای یکبار هم که شده زندگی و همۀ ماجراهای آن را بهگونهای پیوسته و وحدتمدار بنگرد و فرایند تحولات خود را نظاره کند و به آسودگی و معناداری و قضاوت بیغرضی دربارۀ خود دست یابد. نگرش وحدتمدار بهخودیخود عشق و اعتماد میآفریند و شفابخش است و به ذهن و خیال، جهت، اثر و انرژی مثبت میدهد. هنر بهترین وسیله برای بیان این پیوستگی ذهنی و تحرک فطری است. هرجا عشقی گمشده و سرگشته است، بهسادگی با هنر، بازنمایی و بازسازی میشود و نیروی خودانگیز و شهودی را فعال و راه وحدت هوشیار با ناهوشیار را همواره میکند. (زادهمحمدی، 1390). در روش هنر وحدتمدار با ایجاد اتصالات وحدانی با تمثیلهای مختلف هنری و رسانههای آن مانند نقاشی، سفال، نمایش، معماری، شعر و ادبیات، ذهن را از تضادنگریها پالایش مییابد و اتفاقات زندگی را در شکلی معنادار بهگونهای مثبت منتقل میکند و اثری درمانگر و شفابخش پیدا میکند. استفاده از هنر، تسهیلگری است که راه نفوذ تخیل مثبت و دریافت الهام و شهود را بر ذهن، باز و معنا ایجاد میکند. همانگونه که قرآن کریم با بیان قصص و کلام نافذ شعرگونه و آهنگین، اندیشه و فکر را با نظام هستی و رشد و تعالی واقعی آشنا و خودآگاهی را توسعه میدهد و همواره انسان را به رحمت و پیوند الهی امیدوار و دلگرم میکند.
8. تمرینهای هنر وحدتمدار با در نظر گرفتن تمرینهای هنری که بتواند روایت وحدانی زندگی را برونی سازد، درک یکپارچه و معناداری از زندگی را نشان دهد، از استرس و تضادنگری بکاهد و نیز براساس مفهوم وحدتنگری در وقایع زندگی و سه شاخص آن، که قبلاً ذکر شد، طراحی تمرینهایی به دست میآیند که قادر هستند به فرد در درک معناداری وقایع زندگیاش کمک رسانند. این تمرینها با ورود در مداخلات روانشناختی، تأثیر مثبتی بر بهزیستی ذهنی مراجعان میگذارند و به زندگی آنان روایت وحدانی و معناداری میبخشند. 8-1. تمرین «نقاط سیاه و سفید زندگی»، با هدف شناخت و پذیرش وحدتمدار وقایع زندگی جستجوکردن وقایع عطف و مهم (سیاه و سفید زندگی) با هدف شناخت و پذیرش وحدتمدار وقایع زندگی ازطریق رسانههای هنری، به مراجع کمک میکند تا با پذیرش تجارب تلخ و شیرین در کنار یکدیگر به درک مفهوم یکپارچگی وقایع و رویدادهای زندگی دست یابد. بدینگونه که فرد ابتدا در دفتری روایت زندگی خویش را تصویر میکند؛ حتی در کنار ترسیم میتواند از نوشتن نیز بهره گیرد، با فرم و رنگ نمادپردازی میکند و یا با چسباندن (کلاژ) تصاویر آماده (مثلاً از روزنامهها و مجلات) یا استفاده از عکسهای قدیمی و خانوادگی، وقایع زندگی خود را در هر زمان و مکان که به یادش آمد، تصویرسازی کند؛ سپس با مبنا قراردادن خاطرات نقششده اعم از خاطره افراد، اشیاء، خانه و کودکی و انتخاب هر خاطره براساس خوشایندی یا ناخوشایندی (تلخی یا شیرینی) آن، به ترتیب با چسباندن نقاط سیاه و سفید بر روی تلق شفاف بر هر صفحه از دفتر خاطرات گذارده میشود که با مشاهدۀ بصری پراکندگی نقاط سیاه و سفید و تنوع آنها، یکپارچگی و تنوع رویدادهای خوش و ناخوش در جریان زندگی به دست میآید و به سفیدیهایی که از آن غافل بودند و سیاهیهایی پی برده میشود که بیشتر بر آن تمرکز داشتند. این تمرین بهگونههای دیگر نیز ترسیم میشود؛ برای مثال، با تمرین «خط زندگی»، جریان زندگی به شکل نقشۀ راهها کشیده و در هر قسمت، حوادث و اتفاقات مهم زندگی ثبت میشود (با همان روشهای پیشنهادی ترسیم، چسباندن و نوشتن) و سپس به هدف اصلی به دست میآید که قراردادن تلق و تفکیک خاطرات خوش و ناخوش با چسباندن نقاط سیاه و سفید است. اگر تمرین با کمک درمانگر انجام شود، تفسیر برنامۀ نقاط سیاه و سفید زندگی و تطبیق آن با زندگی هر شخص در نظر گرفته میشود (برای بیان مستقیم و آسانتر، بهتر است از افراد خواسته شود تا جملۀ «من با دیدن نقاط سیاه و سفید زندگیم...» را تکمیل کنند). برای تفسیر، پیشنهاد میشود درمانگر با معناکردن آیههای مرتبط با اهداف هر تمرین (که در بخشهای قبل بدانها اشاره شد)، به زندگی فرد معنا ببخشد و توان او را در برابر مشکلات بیافزاید. 8-2. تمرین «دایره و نمودار یک دهه از زندگی» با هدف بصیرت به پیوستگی کثرتهای متضاد و زنجیرۀ اتصالی رخدادهای زندگی این تمرین به توسعۀ بینش پیوستگی دربارۀ کثرتهای رخدادهای متضاد زندگی کمک میکند. در این برنامه از فرم آمادۀ دایرهای شکل استفاده میشود. «دایرۀ زندگی» درحقیقت نمادی از همان «دایرۀ قسمت» است که از چهار دایرۀ متحدالمرکز، تشکیل و به ده قسمت (قطاع) تقسیم میشود. این تمرین از افراد میخواهد از بین سنوات طیشدۀ عمر خود یک دهه از زندگی که بیشترین فراز و نشیب را داشته است، انتخاب کنند، سپس در قطاع بزرگتر (دایرۀ دوم از مرکز) آن خاطرات خوش یا ناخوش را به همان روش هنری مانند ترسیم، رنگ، نماد و یا حتی با چسباندن (کلاژ) تصویر کنند یا بنویسند. در مرحلۀ بعد از آنان خواسته میشود در هر قطاع از دایرۀ اول کوچک، تاریخ هر رویداد تصویرشده را بنویسند و سپس در قطاع دایرۀ سوم براساس ترتیب تقدم و تأخر زمانی، آنها را مرتب کنند و در آخر، براساس خوشایندی یا ناخوشایندی هر واقعه، با توجه به ترتیب تاریخی هر قطاع از دایرۀ سوم، هر بخش از قطاعهای آخر از دایرۀ بزرگ را سفید یا سیاه کنند. دیدن ریتم فراز و نشیب در شکل سیاه و سفید وقایع زندگی هر فرد در یک دهه در «حلقۀ وحدانی»، از ابتدا تا انتهای آن بنا به ترتیب وقوع هر اتفاق و انسجام و لزوم وجود قطاعهای سیاه و سفید زنجیر مانند به دنبال یکدیگر، نشاندهندۀ پیوستگی رویدادها و زنجیرۀ بههمپیوستۀ تجارب تلخ و شیرین و اتصال یکپارچۀ آنها است. در این تمرین نیز همانند تمرین بالا، تفسیر هر تمرین مطابق با اهداف آن و ارجاع به آیات قرآن و روانشناسی وحدتمدار وقایع زندگی معنا پیدا میکند. این تمرین، همچنین در شکل «نموداری از یک دهه از زندگی» نیز اجرا میشود. آن نیز در فرمی آماده با محور مختصاتی ترسیم میشود که محور افقی به ده بخش، برای واردکردن با ترتیب تاریخ اتفاقات ترسیم یا نوشته شده در آن دهه، تقسیم و محور عمودی به دو بخش میشود که یکی با مربع سیاه و دیگری با مربع سفید علامتگذاری شدهاند (مربع سیاه را اول و مربع سفید را دوم قرار میدهند تا فرازهای زندگی را سفیدها و خوشیها و فرودها را سیاهها و ناخوشیها تشکیل دهند). فرد با انطباق هر تاریخ و اتفاق سیاه یا سفید آن به نقطههایی میرسد. با وصلکردن این نقطهها به یکدیگر نمودار زندگی کامل میشود. همچنین معنابخشی به این تمرین با تکیه بر مفاهیم قرآنی و روانشناسی وحدتمدار، شکل امیدبخش و شکیبایی را در برایر مشکلات ایجاد میکند و به اوج و فرودهای نمودار معنا میدهد. هدف تمرین «حلقۀ وحدانی و نمودار یک دهه از زندگی»، یعنی «بصیرت به پیوستگی کثرتهای متضاد و زنجیرۀ اتصالی رخدادهای زندگی»به صورتهای دیگری نیز اجرا میشود؛ برای مثال، با تمرین «پلکان زندگی»، با کشیدن اتفاقات مهم زندگی (خوب و بد) در کادرهای کوچک مربعی و چینش و چسباندن آن کادرها به ترتیب زمان وقوع بهصورت پلکانی، به لزوم وجود این اتفاقات و پیوستگی آنها برای صعود، تحول مثبت و روبهرشد زندگی پی برده میشود (فرم چینش پلکانی، بیشتر به درک این مفهوم کمک میکند) و معنای هر اتفاق (بهمثابۀ یک پله) بهدرستی درک میشود. 8-3. تمرین «بازی زندگی» با هدف معنابخشیدن به کثرتهای زندگی در این برنامه با دادن فرمی آماده در دو صفحه از افراد خواسته میشود اتفاقاتی را در نظر بگیرند و براساس آنچه در راهنمای هر کادر از آنها خواسته شده است، در مکان مناسب از فرم «بازی زندگی» با نماد، عکس، تصاویر ترسیمی یا حتی نوشتاری بیانگری کنند. در فرم اول، از فرد خواسته میشود به اتفاقی فکر کند که سالها آرزوی وقوع آن را داشته است؛ اما پس از وقوع، نتیجۀ خوبی برای او نداشته است. رویدادهایی به ظاهر خوشایند که اندکی بعد به تلخی گرایش یافتهاند. فرم دوم طوری طراحی شده که فرد باید به اتفاقی بیاندیشد که برای او بسیار ناخوشایند بوده و تحمل آن اتفاق در ابتدا برایش سخت بوده است، اما پس از گذشت زمان، نتیجۀ خیر و خوشایندی داشته است. وقایعی به ظاهر تلخ که چندی بعد معنایی شیرین و سازندهای داشتهاند. این آگاهی نسبت به خیری که برای دستیابی به آن، رنج تحملپذیر میشود، یکی از عوامل معنادارشدن رنج و درنتیجه، رضایتمندی از آن است. در پایان، مانند تمرینهای قبل، تفسیر تمرین و انطباق آن با دیدگاه قرآن و روانشناسی وحدتمدار است و اینبار افراد باید هرآنچه از «بازی زندگی» برداشت کردهاند، شرح و با مثالهای زندگی خود انطباق دهند. هدف معنابخشیدن به کثرتهای زندگی و کشف آن معنا که با تمرین پیشنهادی «بازی زندگی» پیشنهاد شد، به گونههای دیگری نیز اجرا و هدف فوق حاصل میشود؛ برای مثال، با تمرین «قبل و بعد اتفاق» بدینگونه که با ترسیم کادری در وسط کاغذی افقی، واقعه و رویدادی مهم و تأثیرگذار را در زندگی (ازدواج، تصادف، نقل مکان به منزل جدید، بیماری، مرگ عزیز و...) نقاشی میکنند یا میچسبانند (با همان روشهای بیانگری که قبلاً ذکر شد) و سپس در کادری با همان قطع در قبل و بعد از کادر اصلی، احساس و باور آن زمان خود را ترسیم میکنند و سپس نمادگونه یا نوشتاری، معنای این اجرا را تفسیر میکنند که درحقیقت کشف معنای آن واقعۀ خاص از زندگی است. در تمام این تمرینهای هنری پیشنهادی، سعی شده است با هدف قراردادن سه شاخص استخراجشده از مفهوم «وحدتنگری وقایع و رخدادها» که از قرآن و روانشناسی وحدتمدار استنباط شد، معناداری وقایع زندگی بهطور غیرمستقیم درک شود. درمجموع، مراجع با انجام این تمرینات، مشکل خود را بهعنوان تجربهای مؤثر همراه با نگاهی مثبت بازیافت میکنند. از بروننمایی هنری، مشکل بر روی صفحه با ترسیم (نقاشی، عکاسی، جعبه شن و سفال و دیگر رسانههای هنری) برای پیداکردن راهحلهای بهتر منتقل میشود و فرد در مییابد قصۀ زندگیاش بر حکمت سازندهای بنا شده و بیهمتاست و با نگاهی وحدانی بر زندگی خود، معنای سازندۀ شفابخش را درک و شناسایی میکند. این تمرینات هنری وحدتمدار، علاوه بر کاربرد شخصی، در مداخلات درمانی نیز استفاده میشوند؛ اگرچه در چند نمونۀ بالینی، معناداری این تمرینات آزموده شده است (داروئی، 1395).
9. نتیجه گیری: قرآن کریم، آخرین کتاب آسمانی، توجه زیادی به معناداری زندگی مبذول داشته و با مصادیق بسیاری به معناها و اهداف آن نیز اشاره کرده است. قرآن علاوه بر معنادارخواندن آفرینش، بهطور خاص به معناداربودن وقایع زندگی، رنجها و مشکلات در کنار خوشیها و راحتیها هم اشاره دارد و انسان را به آگاهی و پیوستگی وقایع تذکر میدهد و به تفکر و کشف آن معانی دعوت میکند. در روانشناسی وحدتمدار نیز، مشکل (تجربهای مؤثر) با هدف و دارای حکمت غایی و باطنی کنکاش میشود و بهعنوان بخشی از وضعیت و شرایط سازندۀ فرد که نقص یا توانایی او را آشکار میکند، میل و انگیزه برای به تکاملرساندن و خودشکوفایی را بر میانگیزاند تا انسان در سیر زندگی، حکمت وحدتمدار و شفابخشی را در درون خود کشف کند. در بررسی و تحلیل روش وحدتمدار، قصۀ زندگی هرکس، تعارضات و اضطرابهای درونی نمایان میشوند؛ اما هر تعارضی کلیدی برای گشایش و انرژی مثبت است. این حکمت باید فهمیده و ارتباط وحدتمدار آنها کشف شود تا میان انرژی دنیای درونی و بیرونی رابطۀ مسالمتآمیز و یکپارچه ایجاد شود تا انرژی نهانیِ سرکوبشده و مزاحم بازیافت شود. با توجه به ضرورت و نکاتی که دربارۀ مسئلۀ معناداری وقایع زندگی، چه در قرآن و چه در روانشناسی وحدتمدار ذکر شد، هر فردی میتواند و ناگزیر است دیر یا زود، با توجه، تعمق و کسب نگرش وحدتمدار از زندگی، حکمت پیوستۀ اعمال و نقش سازنده و پرورشدهندۀ تجارب خود را در سیر زندگی درک و کشف کند تا در مواجهه با رویدادهای زندگی، ابتدا خوشیها و ناخوشیهای رویدادهای زندگی را در کنار هم بپذیرد، از پیوستگی این کثرتها آگاهی یابد و سپس با کشف معنای هر رویداد تعبیری تازه از شکستها، ضعفها، کاستیها و ناملایمات به دست آورد و به نیروی معنوی کافی برای تابآوری و پذیرش مشکلات دست یابد. انسان چه بخواهد، چه نخواهد، نظام هستی مسیر خویش را طی میکند و طرح زندگی اجرا میشود. مهمترین مسئلهای که قرآن، عرفان و روانشناسی وحدتمدار درصدد ارائۀ آن به بشر است، معرفت و شناخت این نظام است و بعد، پذیرش آن و هماهنگشدن با ضربآهنگ هستی. اگر کسی نظام هستی را به معرفت دریابد و به رضایت با آن هماهنگ شود، با بیشترین نشاط و کمترین آسیب به نتیجه میرسد؛ چه امواج زندگی او سخت و مصیبتوار باشد، چه آرام و نوازشگر. کشف معنا در رخدادهای زندگی ازطریق رسانههای هنری با نیروی تعالی بخشیاش، موجب پدیدآییِ ظرفیتهای مثبتی برای پذیرش و مقابلۀ سازگارانه با مشکلات موجود میشود. فرد باروایت وحدانی زندگی خویش در انجام تمرینهای هنری وحدتمدار، منطبق با مفاهیم استخراجشده، به همراه تفسیر آن با دیدگاه قرآنی و روانشناسی وحدتمدار، بهخوبی هر آنچه از وقایع زندگی برداشت کرده، شرح و با مثالهای زندگی خود انطباق میدهد. هنر وحدتمدار به مراجع و بیمار کمک میکند تا با بازیافت نیرو از درون پدیدهها و رخدادهای به ظاهر متضاد و مختلف پدیدهها، وحدت و نیروی زندگی را کشف کند و تابآور و امیدوار بر زندگی حال، متمرکز شود و به آن اتصالی محکم یابد. | ||
مراجع | ||
منابع: 1- قرآن کریم. 2- ابراهیمی دینانی، غلامحسین، (1389)، «وحدت و کثرت وجود از دیدگاه حکمت متعالیه»، مجلۀ اندیشه صادق، شماره 8و9. 3- ابنعربی، محیالدین، (2005م)، شجرة الکون (المختار من رسائل ابن عربی)، بیروت، دارالکتب العلمه. 4- ابنعربی، محیالدین، (بیتا)، الفتوحات المکیه (4 جلد)، بیروت، دار صاد. 5- ابن عربی، محیالدین، (1366)، شرح فصول الحکم، ترجمۀ پارسا خواجه محمد، تهران، مرکز نشر دانشگاهی. 6- الیاده، میرچا، (1375)، دینپژوهی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. 7- داروئی، پریسا، (1395)، «تصویرسازی خاطرات بهمثابۀ روشی در طراحی بستۀ هنردرمانی بیانگر با رویکرد وحدتمدار و تأثیر آن بر بهزیستی ذهنی زنان»، رساله دکتری پژوهش هنر، دانشگاه هنر اصفهان. 8- دهنوی، سعید، (1393)، «اثربخشی رواننمایشگری مبتنی بر رویکرد وحدتمدار بر اضطراب مرگ، احساس انسجام و تاب آوری مبتلایان به مالتیپل اسکلروزیس»، پایاننامۀ کارشناسی ارشد رشتۀ روانشناسی دانشگاه آزاد قزوین، دانشکده روانشناسی. 9- رحیمیان، الهه، (1393)، «بررسی اثر هنردرمانی وحدتمدار بر افزایش تابآوری خانواده و عزت نفس نوجوانان بدسرپرست»، پایاننامۀ کارشناسی ارشد رشتۀ روانشناسی خانواده درمانی پژوهشکده خانواده دانشگاه شهیدبهشتی، پژوهشکده خانواده. 10- زادهمحمدی، علی، (1388)، هنردرمانی، مقدمهای بر هنردرمانی ویژه گروهها، تهران، قطره. 11- زادهمحمدی، علی، (1390 الف)، روانشناسی وحدتمدار، تهران، قطره. 12- زادهمحمدی، علی، (1390ب)، «هنردرمانی وحدتمدار رویکردی ایرانی»، مجموعه مقالات سومین کنگره سراسری هنردرمانی در ایران، تهران، دانشگاه شهیدبهشتی، صص 232-221. 13- زادهمحمدی، علی، (1393)، جهانشناسی وحدتمدار، کیمیای وحدت، تهران، قطره. 14- زادهمحمدی، علی، (1395)، مکتب روانشناسی وحدتمدار، مقایسۀ تطبیقی، تهران، نشر قطره. 15- شکرانی، رضا، (1388)، «معنای معناداری زندگی و معنای زندگی در قرآن»، همایش ملی معناداری زندگی، اداره کل امور فرهنگی دانشگاه اصفهان. 16- شیرازی، صدرالدینمحمد (ملاصدرا)، (1368)، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقیله (الاحیاه التراث العربیه)، مکتبه المصطفوی، قم. 17- فتحالهی، ابراهیم، (1388)، متدولوژی علوم قرآنی، تهران، دانشگاه امام صادق(ع). 18- فتحالهی، ابراهیم، (1387)، «معناداری زندگی در قرآن کریم»، مجموعه مقالات مسابقات بین المللی قرآن، جلد سوم، تهران، اسوه، 19- فرانکل، ویکتور، (1375)، انسان در جستجوی معنی، اکبر معارفی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم. 20- فرانکل، ویکتور، (1385)، انسان در جستجوی معنی، ترجمۀ نهضت صالحیان و مهین میلانی، تهران، درسا، چاپ هفدهم. 21- مطیع، مهدی، (1388)، «لایههای معنایی زندگی در قرآن کریم»، همایش ملی معناداری زندگی، اداره کل امور فرهنگی دانشگاه اصفهان. 22- نصیری آنیس، (1393)، «بررسی اثر آموزش روانشناسی وحدتمدار بر در تنیدگی، رابطۀ مادر و کودک و خودشکوفایی مادران دارای کودکِ مبتلا به درخودماندگی (اتیسم)»، پایاننامۀ کارشناسی ارشد رشته روانشناسی خانواده درمانی پژوهشکدۀ خانواده دانشگاه شهیدبهشتی،پژوهشکدۀ خانواده. 23- نصیری، حبیباله؛ جوکار، بهرام، (1387)، «معناداری زندگی، امید، رضایت از زندگی و سلامت روان در زنان»، مجلۀ پژوهش زنان، ش 2، 157-176. 24- Allport, G. W. (1954) “The Individual and His Religion”, New York: Macmillan. 25- Allport, G. W. (1954) “The Individual and His Religion”, New York: Macmillan. 26- Feldman, D & Snyder, C. (2005). Hope and the meaningful life: Theorical and Emprical Associations between Goal-directed Thinking and life meaning, Journal of Social and clinical psychology, 24, 401-421. 27- Frankl, V. (1963) “The Doctor and the Soul: From Psychotherapy to Logo Therapy” (R. Winston & C. Winston, Trans) New York: A. A. Knopf. 28- Frankl, V. (1966) “What Is Meant by Meaning?” Journal of Existentialism, 7, 21- 28. 29- Frankl, V. (1972) “The Feeling of Meaninglessness: A Challenge to Psychotherapy” American Journal of Psychotherapy, 32, 85- 89. 30- Frankl, V. (1984) “Man’s Search for Meaning”(3rded.) New York: First Washington Square Press (Original Work Published 1963). 31- Frankl, V.E. (1963) “Man’s Search for Meaning: An Introduction to Logo therapy”, New York: Washington Square Press. 32- Halama P, Dedova M. Meaning in life and hope as predictors of positive mental health: Do they explain residual variance not predicted by personality traits? Studia Psychologica 2007; 49: 191–200. 33- Ho MY, Cheung FM, Cheung SF. (2010). The role of meaning in life and optimism in promoting well-being. Pers Individ Diff, 48: 658-663. 34- Marshall, V.W. (1986). A Sociological Perspective on Aging and Dying. In V.W. Marshall (Ed.), the Social Psychology of Aging, Beverly Hills. CA: Sage Publications. Pp: 125-146. 35- Maslow, A. H. (1962) “The Farther Reaches of Human Nature”, New York: Viking 36- Thomson, Garrett (2003). On The Meaning of Life, Melbourne: Wadsworth.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 5,117 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,045 |