
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,687 |
تعداد مقالات | 13,862 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,907,752 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,015,112 |
منظورشناسی و تحلیل کارگفتار در گفتگوهای داستان بیژن و منیژه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 9، دوره 10، شماره 2 - شماره پیاپی 38، تیر 1397، صفحه 139-151 اصل مقاله (384.33 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2017.77370 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
صدیقه علیپور* | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهیدباهنر کرمان، کرمان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گفتگو یکی از عناصر مهم در روایت است. بهطورکلی آفرینش روایت پس از آفرینش گفتگو (dialogue)، پدیدار و بهترین تفسیرها با این عنصر روایی ایجاد میشود. این عنصر در تحلیل ادبیات بسیار اهمیت دارد؛ به همین سبب در دیدگاهها و نظریههای جدید زبانشناسی بهویژه معنیشناسی، به آن توجه شده است. نظریۀ منظورشناسی یکی از شاخههای مهم در حوزۀ معنیشناسی است که با کارگفتارهای متنی به گفتمان روایت سامان میبخشد. با استفاده از کارگفتارها میتوان به معانی ثانویة متن دست یافت. شاهنامۀ فردوسی یکی از برجستهترین آثار روایی ادب فارسی است که به سبب جنبۀ نمایشی یا دراماتیک داستانهایش، به عنصر گفتگو توجه ویژهای دارد. در این مقاله باتوجهبه این رویکرد نقد ادبی، ابتدا مبانی نظری وابسته به گفتگو و ارتباط آن با نظریۀ منظورشناسی بررسی میشود و سپس با واکاوی و ارائۀ دستهبندی ساختارهای کارگفتار، گفتگوهای متن داستان بیژن و منیژه تحلیل میشود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گفتگو؛ منظورشناسی؛ کارگفتار؛ شاهنامۀ فردوسی؛ داستان بیژن و منیژه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدمه یکی از موضوعات جدید در نقد و بررسی گفتگوهای روایت، منظورشناسی است که در حوزۀ دانش زبانشناسی مطرح میشود. منظورشناسی زیرمجموعهای از دانش معنیشناسی در حوزۀ ادبیات است که با نظریههای اصول همکاری گرایس، اصول ادب لیچ، کارگفتار و... پیوند دارد. دو فیلسوف بزرگ، آستن و سرل نظریة کارگفتار را مطرح کردند. این نظریه گفتار را در شرایط تناسب بررسی میکند (ر.ک: یارمحمدی، 1391: 149 ـ 147)؛ این شرطها در کاربرد گفتار در موقعیت، درخور بررسی هستند. معانی جملات در مطالعات معنیشناختی ا. تارسکی (tarski) با انگیزههای هیئتی یا ترکیبی نشانهها و صورتبندی منظم آنها ارتباط دارد. به این ترتیب معنیشناسی، رابطة میان نشانهها و مدلولهای (ملموس یا انتزاعی) آنها را با تعیین شرایط جملات یا عبارات مطالعه میکند (بورشه و دیگران، 1386: 200)؛ بنابراین، زبانشناسان شناختی، دانش زبانی را حاصل کاربرد زبان میدانند که درواقع همان دانش شیوة استفاده از زبان است (croft. 2001: 25-26). برخی از آنها برای جملهها و ساختار گفتار، حوزههای مفهومی در نظر میگیرند که از آن به فضاهای ذهنی یاد میشود؛ کارگفتار (کنشگفتاری) این جملهها در موقعیتهای متفاوت، معنای متفاوتی ارائه میکند (Fauconnier, 1997:11). این بحث در قسمت منظورشناسی برای ساماندهی گفتمان زبان بیان شده است که بهطور جالب با مفهوم معانی ثانویه در علم معانی و رابطۀ آن با ذوق و استحسان در اقتضای حال جمله، ارتباط مییابد. 1ـ1 پیشینۀ تحقیق نقد کارگفتار منظورشناسانه یکی از موضوعات نقد زبانشناسی است که در تحلیل آثار کمتر به آن توجه شده است. مقالات «منظورشناسی جملههای پرسشی در اشعار اخوان ثالث» از رحیمیان و بتولی آرانی چاپشده در مجلۀ علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز (بهار 1383)، «منظورشناسی جملههای پرسشی در غزلیات سعدی» از باقری و محمودی، چاپشده در مجلۀ بهار ادب (بهار 1392)، «تحلیل متنشناسی زیارت حضرت امام رضا(ع) برپایۀ نظریۀ کنشگفتار» از محمدرضا پهلواننژاد و مهدی رجبزاده چاپشده در مجلۀ مطالعات اسلامی (پاییز و زمستان 1389) در این زمینه سخن گفتهاند. دربارة داستان بیژن و منیژه از منظر روایتشناسی مقالاتی به انجام رسیده است که در ادامه معرفی میشود: «مقایسة عنصر طرح یا پیرنگ در منظومة بیژن و منیژة فردوسی و خسرو و شیرین نظامی» از ناصر نیکوبخت و خورشید نوروزی در مجلۀ علوم انسانی الزهرا (بهار 1385) و «بازشناسی کهنالگوها و عناصر نمادین در داستان بیژن و منیژه» از طیبه جعفری و زینب چوقادی در مجلۀ فنون ادبی دانشگاه اصفهان (بهار و تابستان 1392). گفتنی است دربارة عنصر گفتگو از دیدگاه نقد کارگفتار منظورشناسی تاکنون پژوهشی انجام نشده است. 1ـ2 اهمیت پژوهش عنصر گفتگو در ادبیات غرب تا اوایل قرن بیستم در رمانها و قصهها، بهجز قصههای طنزآلود و خندهآمیز، ویژگیهای بیان معمولی انسانها را نداشت؛ اما از قرن بیستم به بعد گفتگو در جایگاه عنصر شکلدهندۀ روایت اهمیت یافت (داد، 1378: 254). ناتورالیستها برای نخستینبار زبان گفتگو را به شیوة عادی و طبیعی در داستان به کار بردند (میرصادقی، 1376الف: 471). داستان نویسان، در ایران دوران معاصر کوشیدهاند تا درونمایۀ داستان و شخصیتهای آن را با استفاده از گفتگوهای سازگار با جملههای داستانی و زمینۀ متنی داستان نشان دهند. با پیشرفت رمان توجه به آن فزونی گرفت و نویسندگان بسیاری آثار خود را با گفتگوهای سازگار و هماهنگ با شخصیتها پدید آورند (انوشه، 1376: 1179). همۀ اینها نشان میدهد که عنصر گفتگو در روایت اهمیت بسیاری دارد و باید از دیدگاههای مختلف و تازه در نقد تحلیلی آن بهره برد. شاهنامۀ فردوسی یکی از متون ادبیات کهن است که روایات داستانی نمایشی آن، از عنصر گفتگو بهرة فراوانی برده است؛ مطالعۀ آن از دیدگاه زبانشناسی بهویژه کارگفتار، فرصتی ایجاد میکند تا با نگاهی تازه، شکوه بلاغت در ساختار زبان این اثر بزرگ آشکار گردد. 1-3 روش پژوهش این جستار باتوجهبه صدای شخصیتهای داستانی، همة گفتگوهای داستان ـ چه صورتهای واقعی و چه ذهنی ـ را نقد و تحلیل میکند. برای تقسیمبندی گفتارها از نظریۀ کارگفتار آستین و شرطهای تناسب سرل در حوزۀ منظورشناسی استفاده میشود. برپایة نظریۀ آستین سه کنش در گفتار مطرح میشود: بیانی، منظوری و تأثیری (صفوی، 1384: 81). کنشهای بیانی یک پارهگفتار وقتی معنادار است که گوینده آن را تولید کند. کنشهای بیانی یا آواییاند یا همدلی که نوع دوم در نوشتار مطرح است و بیشتر با شکلبندی جمله در موقعیت عمل درخور تبیین است (لاینز، 1391: 352). کنشهای منظوری همان عمل گفتار است که قصد گوینده را بهصورت اشاره یا آشکار بیان میکند و کنشهای تأثیری به تأثیراتی میپردازد که یک پارهگفتار بر مخاطب میگذارد (ر.ک: آقاگلزاده، 1391: 8 ـ 7)؛ (همان، 1390: 30 ـ 25). نظریهپردازان، نظریۀ آستین را نقد کردند. سرل، با نقد این تقسیمبندی، پنج نوع کنشگفتار را پیشنهاد کرد: 1) اظهاری: بیان صادق خبر در جهان خارج است؛ 2) ترغیبی: مخاطب را به پذیرش مطلوببودن جهان خارج طبق خواست گوینده مجبور یا تشویق میکند؛ 3) تعهدی: گوینده را متعهد به انجام کاری در آینده میکند؛ 4) عاطفی: دیدگاه یا حالت روانشناختی گوینده را بیان میکند؛ 5) اعلامی: کنشهای نهادینهای است که تغییراتی را در جهان خارج ایجاد می کنند (Searle, 1975:344-371). طبقهبندی سرل گسترده به نظر میآید؛ اما خود چالشی منتقدانه را میطلبد که در گنجایش این مقاله نیست. البته سرل از یک زاویۀ دیگر، کنشهای گفتاری را به مستقیم و غیرمستقیم تقسیم میکند. این تقسیمبندی برخاسته از رعایت ادب است و با چهار شرط تناسب، درخور بررسی است. شرطهای سرل عبارت است از: شرط محتوایی قضیه، شرط آمادگی، شرط صداقت و شرط اساسی (ر.ک: یارمحمدی، 1391: 149 ـ 147). این مقاله میکوشد تا برپایة دیدگاههای مرتبط با منظورشناسی کارگفتارها، گفتگوهای داستان بیژن و منیژه را تحلیل کند؛ برای این هدف از نظریۀ کنشهای منظوری آستین و کنشهای غیرمستقیم سرل بهره میبرد که با شرطهای تناسب همراه است.
2- منظورشناسی پارهگفتارهای گفتگویی در داستان بیژن و منیژه - اساس هر روایت، شخصیتها هستند و گفتگو جزء جداییناپذیر آنهاست؛ به همین سبب یونسی معتقد است گفتگو در جایگاه مهمترین عنصر داستانی در کنش شخصیتها شایستة طرح است (یونسی، 1351: 326). باختین باور دارد که کلمات و عباراتی که مؤلف به وسیلة اشخاص برای بیان سخن به کار میبرد، موقعیت و شرایطی را ایجاد میکند که شخصیت گویندۀ گفتگو معرفی میشود؛ همچنین زبان داستان زندگی و معنا مییابد (Bakhtin, 1981: 357-358)؛ (باختین، 1384: 105). او معتقد است که نویسندۀ روایت، بهطورکلی شخصیت را برای گفتگو میآفریند و این گفتگو هستی او را پدیدار میکند و به ایجاد کنش میانجامد (اخوت، 1371: 127). در روایت، گفتگو به وسیلة شخصیتها، عمل داستانی را به نمایش میگذارد؛ به همین سبب جزو پیکرۀ روایت است؛ هرچند که از خود استقلالی ندارد (میرصادقی، 1376ب: 464). گادامر فیلسوف معاصر، مهمترین رابطۀ مفسر با متن را گفتگویی میداند که با عناصر متنی آشکار میشود (گادامر، 1388: 7)؛ این گفتگو آشکارترین میانجی بین راوی و خوانندگان یا به بیان بهتر بین مؤلف و خوانندگان است (کرنز، 1999: 117)؛ به همین سبب نقشهای مختلفی برای رسیدن به هدف روایت انجام میدهند (وستلند، 1371: 145). آنطورکه گادامر میگوید، گفتگو کمک میکند حقیقت اثر، خود را آشکار کند (گادامر، 1388: 7). برپایة نظریۀ آستین، کارگفت اصطلاحی است که توان غیربیانی پارهگفتارها را مطالعه میکند (همان: 368). برخی از زبانشناسان بر این باورند که پارهگفتارها به فرهنگ وابسته است؛ اما باید گفت بیشتر، جهانی و حتی بنیادی هستند و بهطورکلی با بیان خبر و طرح پرسش و ایجاد ترغیب تحلیل میشوند (همان: 360 ـ 361). گفتگوها بخشی از ساختارهای کارگفتاری هستند که در تحلیل منظورشناسانۀ روایت مؤثرند. در ادامه سعی میشود با استفاده از کنشهای کارگفتی آستین و شرطهای کارگفتار سرل، منظورشناسی گفتگوها تحلیل شود. - برپایة نظریۀ منظورشناسی آستین که در راستای اثباتگرایی فلسفی او مطرح شد، پارهگفتارها به دو شکل، درخور بررسیاند؛ پارهگفتارهای گزارشی که به بیان خبر میپردازد و پارهگفتارهای کارگفتی که گوینده برای انجام کاری بیان میکند (لاینز، 1391: 342 ـ 341). در ادامه سعی میشود تا برپایة این تقسیمبندی، داستان بیژن و منیژه بررسی گردد. 2ـ1 پارهگفتارهای کارگفتی باختین معتقد است که نویسندة داستان، شخصیت را برای گفتگو میآفریند. سخنگفتن به کنش میانجامد؛ پس هر سخن کنشی است و هر کنشی برابر با سخنگفتن است (اخوت، 1371: 126). گفتگوهای کنشی در درون پارهگفتارهایی ارائه میشوند که در قالب دستور، فرمان یا خواهش و... به کار میروند (لاینز، 1391: 358). این کارگفتارها در داستان بیژن و منیژه در چند وجه، شایستة منظورشناسی میشوند: 2ـ1ـ1 کارگفتارهای فکرمدار در باور میرصادقی گفتگو تنها به معنای مکالمه و صحبتکردن نیست؛ بلکه دادوستد افکار و عقاید است (میرصادقی، 1376ب: 470). نمونة آن را در شاهدهای زیر از داستان بیژن و منیژه میتوان مشاهده کرد که شرط اساسی این گفتگوها، هدایت فکری مخاطب است و چون با لحن پیرانه و کدخداگونه همراه میشود، مخاطب را به تفکر و در ادامه به پذیرش و اعتماد به صداقت گفتار گوینده برمیانگیزد: - گفتگوی پیران ویسه با افراسیاب دربارة نتایج بد کشتن بیژن:
- گفتگوی کیخسرو با رستم دربارة تدبیر برای نجات بیژن:
در هر دو شاهد منظور گوینده تقاضایی برای انجام کاری است که هم شرط آمادگی مخاطب برای پذیرش فراهم است و هم مخاطب شرط اساسی را برای پذیرش و انجام تقاضا دارد؛ درنتیجه، کارگفتار تبادل فکر در ایجاد کنش شخصیتهای داستانی مؤثر واقع میشود. 2ـ1ـ2 کارگفتارهای عاطفی گفتگو از نگاه دیگر، به مفهوم دادوستد احساسها و اندیشهها میان دو یا چند شخصیت است (انوشه، 1376: 1179). این کارگفتارها برای ترغیب یا برانگیختن عواطف و احساساتی کاربرد دارد. اصلیترین کارگفتارهای عاطفی در داستان بیژن و منیژه در ادامه بیان میشود. 2ـ1ـ2ـ1 کارگفتار همدلی در این باره نیز مانند کارگفتار فکرمدار، همة شرطها در موقعیت برازنده بین گوینده و مخاطب جریان دارد؛ درنتیجه انتقال احساسی، به شورانگیزی و ایجاد همدلی در شخصیتها و سیر داستان میانجامد. - گفتگوی منیژه با بیژن دربارة اظهار عشق و علاقه:
2ـ1ـ2ـ2 کارگفتار تقابل و ستیزه گاهی گفتگوها به صورت ستیزه و تقابل یا کشمکش خودنمایی میکنند؛ در این هنگام در یک محور مفهومی در تقابل با محور دیگر مفهومی میتوانند قرار بگیرند تا به قول کالر تعابیری تازه ارائه دهند (کالر، 1975: 126). شرط اساسی کارگفتار اینگونه پارهگفتارها، ایجاد تعلیق در داستان و برانگیختن مخاطب به انجام کاری ستیزهگرانه است؛ نتیجة آن هدایت ذهن خواننده به سوی نوعی حس درونی برای تأیید درستی گوینده در برابر نادرستی مخاطب است. در ادامه نمونههایی از این کارگفتار بیان میشود. - گفتگوی خشمگین و تهدیدآمیز افراسیاب با بیژن و دستور به دار آویختن او به گرسیوز که در ظاهر بیان کارگفتار ستیزهجویانه علیه بیژن است؛ اما بهطور غیرمستقیم، منظور، ستیزهجویی و تقابل با کشور ایران است:
- گفتگوی پرخاشگونه و دشنامآمیز کیخسرو با گرگین و دستور انداختن او به سیاهچال؛ درواقع در باطن پارهگفتارها، کارگفتار ستیزه و تقابل با بدخویی بیان شده است:
2ـ1ـ3 کارگفتارهای تهییجی شخصیتها با گفتگوهای خود، احساسات مخاطبان خود را مهار میکنند یا برمیانگیزند (چهلتن، 1380: 74)؛ در این هنگام گفتگو یک عامل بازدارنده و مخالف است تا حرکت داستان را در یک جا متوقف کند. در این گفتگوها، شرط محتوایی تقاضای صمیمانة گوینده، نه دستوری، از مخاطب مطرح شده است و گوینده قطعیت دارد. شرط آمادگی پذیرش مخاطب نیز فراهم است؛ درنتیجه، این گفتگو شرط اساسی تأثیرگذاشتن بر مخاطب و برانگیختن او را بر انجام کار قطعی میکند. این کارگفتارها در داستان بیژن و منیژه به دو صورت برجسته است که در ادامه بیان میشود. 2ـ1ـ3ـ1 کارگفتار بازدارنده گفتگوی نصیحتگرایانة گیو با بیژن که منظور، کارگفتار بازداشتن او از فعل نبرد با گرازان در مرز توران است:
گفتگوی تقاضامند رستم با بیژن که منظور، کارگفتار بازداشتن او از فعل کشتن گرگین است:
2ـ1ـ3ـ2 کارگفتار سوقدهنده (هدایتکننده) این گفتگوها برانگیزانندة شخصیتهای داستانی به انجام کنشهای هیجانانگیز در پیشبرد داستان است. - گفتگوی گرگین با بیژن که هدف، کارگفتار برانگیزاننده برای هدایت به سوی فعل رفتن جانب اردوگاه منیژه است:
- گفتگوی کیخسرو با رستم که منظور، کارگفتار برانگیزاننده برای هدایت به سوی فعل نجات بیژن از کشور توران است:
- گفتگوی نمایندة گلهبانان با کیخسرو که هدف، کارگفتار برانگیزاننده برای هدایت به سوی فعل کمککردن به گلهبانان است تا از حملۀ گرازان رها شوند:
همانطورکه از نمونهها برمیآید، رویکرد همة کنشها ترغیبی و برانگیزاننده است. 2ـ2 پارهگفتارهای گزارشی یا توصیفی آستین در این باره، اصطلاح گزارشی را به توصیفی برتری میدهد؛ زیرا معتقد است که همة پارهگفتارهای بیان خبر صادق یا دروغین، بهطور قطعی توصیفی نیستند. در باور او کارگفتارها فقط به بیان وصف یا گزارش نمیپردازند؛ بلکه نویسنده از آنها برای انجام کاری، نه برای گفتن چیزی، بهره میبرد (لاینز،1391: 342). از نظر آستین، کارگفتهای گزارشی بهطور اساسی در پارهگفتارهایی مطرح میشوند که هدفشان چیزی جز توصیف یا گزارش است؛ این کارگفتها به صورتهای مستقیم و غیرمستقیم بیان میشوند (لاینز، 1391: 349 ـ 337) و در راستای تکمیل فرآیند کارگفتهای کنشی عمل میکنند. در داستان بیژن و منیژه، منظور گوینده از بیان توصیف یا گزارشهای مبالغهآمیز، بزرگنمایی حماسی و ایجاد روحیۀ فاعلانه در شنونده، برای انجام کنشهای پیشبرندۀ داستان، است. - گفتگوی منیژه با رستم که در پارهگفتارهای گزارشی، حادثۀ گرفتاری بیژن را در چاه افراسیاب بیان میکند از این نوع است؛ منظور از این پارهگفتار ترغیب کنش عاطفی دلسوزی و کمکخواهی است:
این نوع پارهگفتارها، گاهی برای تأثیرگذاری ویژگیهای اخلاقی و روحی و فکری شخصیتهای داستانی بر خواننده (موام، 1352: 11) استفاده میشود و در ایجاد کنش عاطفی بسیار مؤثر است. نمونههایی از آن در ادامه بیان میشود. - گفتگوی راوی با مخاطب که با استفاده از پارهگفتارهای توصیفی، شخصیت رستم را تعریف میکند و منظور آن برانگیختن حس ستودن و شرط اساسی آن ایجاد حس غرور ملی و افتخار به منش شجاعانۀ پهلوانی در مخاطب است:
برخی از پارهگفتارهای توصیفی به تعریف موضوعی میپردازند و منظور اصلی آنها برانگیختن حسی در مخاطب و شنونده است. برای نمونه در شواهد زیر منظور اصلی برانگیختن حس شورآفرین عاشقانگی است. - گفتگوی ندیمه با منیژه در پارهگفتارهای توصیفی تعریف شخصیت بیژن:
- گفتگوی راوی با مخاطب در پارهگفتارهای توصیفی حضور منیژه بر سر چاه بیژن:
- گفتگوی گرگین با بیژن در پارهگفتارهای توصیفی تفریحگاه منیژه:
البته همۀ نمونههای ذکرشده، در موقعیتی هستند که شنونده برای پذیرش گفتگو، اشتیاقی درونی دارد. 2ـ3 کارگفتار لحن یکی از وظایف توضیحی گفتگو اشاره به لحن داستان است. لحن داستان به یاری گفتگو منتقل میشود و گاه حتی شکل یک تحلیل روانی را به خود میگیرد (یونسی، 1351: 389 ـ 380). باختین معتقد است که تغییر در آهنگ سخن بر ارتباط ایجادشده از طریق گفتار تأثیر حساسی دارد (Bakhtin, 1984:201). در تقسیمبندی آستین، کارگفتارهای آوایی باتوجهبه جزئیات کیفیت صدا، سرعت، کشش و... معنی تولید میکند؛ بنابراین یک پارهگفتار مشابه، از زبان چند نفر میتواند معانی متفاوتی را ارائه کند (لاینز، 1391: 350 ـ 348). در داستان بیژن و منیژه، لحن و آهنگ سخن در بیان منظور گوینده مؤثر است. نمونههای آن در ادامه بیان میشود. - مکالمۀ کیخسرو و بیژن برای دستور مبارزه با گرازان: (لحن فرمان همراه با ستایشی، برانگیزاننده است.)
- مکالمۀ بیژن و منیژه برای ابراز عشق که با لحنی پرسشگونه و برای دلجویی از بیژن بیان شده است:
- مکالمۀ بیژن و افراسیاب دربارة عمل بیژن (حریمشکنی توران) که خشم افراسیاب را با لحنی کنایهآمیز بیان کرده است:
این نوع کارگفتار افزونبر گفتگوی حضوری، باتوجهبه لحن پیغام شفاهی یا نوشتاری نیز درخور بررسی است؛ نمونههایی در ادامه بیان میشود. - مکالمۀ گرگین با رستم برای کمکخواهی که با لحنی التماسآمیز و درعینحال پشیمانگونه بیان شده است:
نامۀ کیخسرو به رستم و برانگیختن او برای نجات بیژن که با لحنی ستایشگرانه و قدرشناسانه بیان شده است:
در همة شواهد بالا، از لحن محکم گوینده معلوم است که شرط محتوایی، بر انجام عمل خواستهشده از مخاطب بنا شده است؛ گوینده یقین دارد که مخاطب شرط آمادگی را دارد و کار خواستهشده را انجام میدهد؛ منظور گوینده حقیقی است و شرط صداقت (همراه با چاشنی اغراق) با آن سازگار است؛ البته شرط اساسی تقاضا ایجاد کنش قطعی در مخاطب است که مؤثر واقع میشود. برخی از پارهگفتارها مخفیکارانهاند؛ بنابراین با لحنی سست و غیرطبیعی بیان میشوند. در گفتگویهای زیر در داستان بیژن و منیژه، بیصداقتی کلام گویندگان از طریق فریبکاریهای بیانی، به مخاطب گوشزد میشود؛ درنتیجه باورپذیری مخاطب کاهش مییابد؛ بهگونهایکه به یقین میرسد اتفاقات، آنطورکه نقل میشوند، رخ ندادهاند. این موضوع به برانگیختن حس انزجار مخاطب نسبت به شخصیتهای دروغزن میانجامد. نمونههای زیر از آن جمله است. - گفتگوی بیژن با افراسیاب و داستانپردازیهای دروغگویانة او دربارة دیدارش با منیژه به میانجیگری پری جادویی:
در این پارهگفتارها، بیژن میکوشد تا با لحنی صادقنما با استفاده از قصهپردازیهای فریبکارانه مثل جادوی پریان، بر شنونده تأثیر گذارد؛ اما موفق نمیشود و با پاسخ خشمگین افراسیاب روبرو میگردد.
- گفتگوی گرگین با گیو و خیالبافیها و دروغپردازیهایش دربارة بیژن و تعقیب گور و ناپدید شدنش:
او در پیشگاه شاه خود را میبازد و پارهگفتارهایی با لحنی سست و هراسان، فریبکاری او را آشکار میکند:
در این گفتگوها، همة شرطهای سرل، واژگونه عمل کردهاند؛ در شرط محتوایی، گویندگان با استفاده از لحن قصهگویانه و حقیقتنما، عملی را ادعا میکنند که انجام ندادهاند. آنها فقط میخواهند خود را صادق نشان دهند؛ اما شنوندگان در ادامۀ داستان دربارۀ سخن آنها تردید میکنند و درنتیجه به پارهگفتارها، واکنش نپذیرفتن و تأثیر وارونه نشان میدهند. 2ـ4 کارگفتار فضا گفتگو گاهی فضای داستان را طبیعی و جاندار میکند. متن داستان را تنظیم و صحنة داستان را بهخوبی نشان میدهد (انوشه، 1376: 1179). فضای داستان بهطورکلی دربرگیرندۀ شرایط مکانی و زمانی ویژهای است که داستان در آن واقع میشود و بهطور اساسی با گفتگو به خواننده منتقل میشود؛ بنابراین گفتگو باید بیگمان با محیط داستان سازگار باشد (یونسی، 1351: 374 ـ 372). گفتگو در متن روایت، افزونبر پیشبرد عمل داستان، معرفی شخصیتها و بیان درونمایه، معانی ثانویۀ دیگری را نیز ارائه میکند که در موقعیت گفتار به پذیرش حقیقتمانندی داستان و باورپذیری ذهن خواننده میتواند بیانجامد (کادن، 1380: 247). ارتباط کلامی هیچگاه خارج از پیوند آن با موقعیت ملموس و موجود خود، درک نمیشود و درخور توضیح نیست (تودوروف، 1377: 90)؛ بنابراین متن، واحد سازندۀ بافتی است که باتوجهبه موقعیتی ویژه در آن تولید میشود؛ تغییر میکند و بهروز میشود تا بر خواننده تأثیر گذارد (لاینز، 1391: 372 ـ 371). نظریۀ کارگفت در این وضعیت به درون پارهگفتارها یا گفتگوها میآید تا توان غیربیانی ویژهای را بیان کند که از بافت برخاسته است. در این گفتگوها عملی خواسته نمیشود؛ اما شرط اساسی گوینده این است که ذهن مخاطب برای درک یک محتوای ویژه آماده شود و هدف ثانویۀ او انتقال باورها و اعتقادات خود است. در داستان بیژن و منیژه، اعتقاد به خداوند و یاریگری او در همۀ لحظههای زندگی در بافت اعتقادی ایران اسلامی نهفته است و در این داستان بهطور کامل برجسته شده است. هسوخاست مسیحی (وفات 399) معتقد است: «شناختی که ما از طریق عبادت خدا پیدا میکنیم تجربهای است که مستقیم ما را به خدا مرتبط میکند» (به نقل از آرمسترانگ، 1383: 255). این باور در اعتقادات ایران همیشه مطرح بوده است. در آیین زرتشت پرستش یک وظیفة دینی است: «... به گیتی نخست به دین استواربودن و آن را به کار بستن و آن را ستایشنمودن» (آسموسن، 1386: 3 و 4). پرستش آشکارا در آیات بسیاری از قرآن کریم و احادیث بزرگان تأکید شده است: «فاذا قضیتم الصلوه فاذکروا الله قیاماً و قعوداً...» (نساء: 103). در گفتگوی بیژن با خدا، اعتقاد به نیایش در فضای فرهنگ مذهبی ایران ریشه دارد:
پیامرسانی باد در زیرنگاشتهای ادبیات فارسی موجود است. باد صبا در اشعار شاعران مختلف پیامرسان است؛ برای نمونه در شعر حافظ شیرازی آمده است:
در این داستان، پارهگفتار گفتگویی بین بیژن و باد آمده است که باد مسئولیت خبررسانی را به عهده دارد:
گاهی این نوع کارگفتارها در سطوح مختلف ذهن و برای بیان احساسات و نظرات استفاده میشود؛ حال یا از طریق گفتاری است که شاید مخاطبی داشته باشد یا از طریق گفتار بدون مخاطب است (میرصادقی، 1376ب: 410) که در مرحلة پیش از گفتار مطرح میشود (بیات، 1387: 78 ـ 77) و منظور ثانوی از آن آشکارکردن احساسات و نظراتی است که به ساختار نهایی داستان ارتباط دارد (مقدادی، 1378: 192). این پارهگفتارها بسیار با بافت فرهنگی پیوند دارند و از آشکارشدن علنی و عینی پرهیز داده میشوند. نمونة زیر از این جمله است. - گفتگوی ذهنی افراسیاب با خودش دربارة دلدادگی منیژه به بیژن که دشمن او به شمار میرفت. دیدگاه مردسالاری قرنها بر متون ادبی ایرانی سایه افکنده است. در این گذشتۀ ادبی، مردان جامعه به زن بیشتر به دیدۀ حقارت مینگریستند؛ البته قدرت مردسالارانه، بیشتر در زیر احکام شرعی به نمایش گذاشته میشد (عنبرسوز، 232: 1390). در پارهگفتارهای زیر، کارگفتار چیرگی نگاه مردسالارانۀ حاکم بر بافت، با بیان خشمآلود افراسیاب دربارة دخترش آشکار است:
3ـ نتیجهگیری گفتگو تجزیهکنندۀ راویها و شخصیتها و آشکارترین میانجی بین راوی و خوانندگان است. گفتگو کمک میکند تا تحلیلگر، از طریق این رابطه و رابطۀ درونمتنی آن با عناصر دیگر متنی، روایت را تفسیر کند. به همین سبب است که پیشرفت داستان را وابسته به عمقبخشیدن به گفتگو دانستهاند. بهطورکلی گفتگو بر مدار یک هیئت گفتمانی چرخش دارد که متن آن را القا میکند تا معانی ثانویه و جامعتری را به مخاطب منتقل کند. نظریة منظورشناسی در نقد زبانشناسانه، یکی از حوزههای نظریهای مرتبط با گفتگوست که برای ساماندهی گفتمان زبان طراحی شده است. منظورشناسی دربارة معانی ثانویة پارهگفتارهاست. کارگفتارها، کلیدیترین واحدهای ساختاری زبان است که با گفتگوها، جملهها، پارهگفتارها و گفتمان میتوان آنها را تحلیل کرد. کارگفتارهای گفتگویی در روایتهای داستانی، افزونبر تولید کنش و حرکت در متن، خواننده را از طریق دانش منظورشناسی به درک و فهم معانی ممکن و موجود ثانوی و پنهان در متن هدایت میکند. داستان بیژن و منیژه یکی از داستانهای نمایشی حماسۀ بزرگ فردوسی است که با داستانپردازی و شورانگیزیاش، برای بیان منظورخود از کارگفتارهای متنوعی بهره گرفته است: - کارگفتی: ایجادکنندۀ کنشهای داستانی است و رویکردی ترغیبی دارد. نمونههایی مانند فکرمداری و عاطفی و هیجانبرانگیز در این حوزه درخور تحلیل است. - گزارشی: بیشتر با شرح حادثه یا رویداد همراه است و موجب مبالغه و شورآفرینی در داستان و خواننده میشود. شرط اساسی این کارگفتارها نیز کوشش نویسنده برای برانگیزاندن حسی ویژه در مخاطب است که او را به کنشی خاص هدایت میکند. - لحنی: گاهی به صورت آشکار و مستقیم مطرح میشود و در آن شخصیتها رودرروی هم قرار میگیرند و مکالمۀ صادقی را ارائه میکنند که انواع لحنهای خشم، صمیمیت، تقاضا یا فرمان و غیره را در بر دارد. - فضامند: بهطورکلی به سطوح ذهنی بیرون از متن روزنه گشودهاند تا فضای ذهنی خواننده را با معانی اندیشهمحور فرامتنی، مثل باورها، اعتقادات و ارجاعات فرهنگی پیوند دهند. سرانجام سخن اینکه پارهگفتارهای گفتگویی در این داستان بهطورکلی جنبة زینتی ندارند؛ بلکه با نقشآفرینی، عمل داستان را در مسیر معینی پیش میبرند و با از بین بردن تنشهای پیشآمده در روند حوادث، عمل داستان را به نتیجه میرسانند. کارگفتارهای این داستان نیز، بیشتر ترغیبی و توصیفی هستند. این کارگفتارها به کمک لحن و فضامندی، افزونبر آشکارکردن معانی ثانویه، گفتمان کلی متن را در ذهن خواننده ساماندهی میکنند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- قرآن کریم. 2- آرمسترانگ، کارن (1386). دگرگونی بزرگ: جهان در زمان بودا، برگردان ع. پاشایی و نسترن پاشایی، تهران: فراروان. 3- آسموسن، ج. پ (مترجم) (1386). گزیدة اندرز پدران دینی: مندرج در دیانت زرتشتی، برگردان فارسی از فریدون وهمن، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات. 4- آقاگلزاده، فردوس (1390). تحلیل گفتمان انتقادی: تکوین تحلیل گفتمان در زبانشناسی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. 5- ------------ (1391). «توصیف و تبیین ساختهای زبانی ایدئولوژیک در تحلیل گفتمان انتقادی»، پژوهشهای ادبیات تطبیقی (جستارهای زبانی)، دوره سوم، شماره دوم، 26 ـ 1. 6- اخوت، احمد (1371). دستور زبان داستان، اصفهان: فردا. 7- انوشه، حسن (1376). فرهنگنامه ادب فارسی، دانشنامه ادبی، ج2، تهران: طبع و نشر. 8- باختین، میخاییل (1384). زیباشناسی و نظریۀ رمان، ترجمه آذین حسینزاده، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات هنری وزارت فرهنگ. 9- بیات، حسین (1387). داستاننویسی جریان سیال ذهن، تهران: علمی فرهنگی. 10- بورشه، ت و دیگران (1386). زبانشناسی و ادبیات، تاریخچۀ چند اصطلاح، ترجمۀ کوروش صفوی، تهران: هرمس، چاپ دوم. 11- تودوروف، تزوتان (1377). منطق گفتگویی میخائیل باختین، ترجمة داریوش کریمی، تهران: نشر مرکز. 12- چهلتن، امیرحسین (1380). گفتگو، نسل سوم، یوسف علیخانی، تهران: نشر مرکز. 13- داد، سیما (1378). فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران: مروارید، چاپ دوم. 14- صفوی، کوروش (1384). فرهنگ توصیفی معنیشناسی، تهران: فرهنگ معاصر. 15- عنبرسوز، مریم (1390). زن در ایران باستان، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان. 16- فردوسی، ابوالقاسم (1373). شاهنامه، ویراسته مهدی قریب و محمدعلی بهبودی، تهران: توس. 17- کادن، جان آنتونی (1380). فرهنگ توصیفی ادبیات و نقد، ترجمه کاظم فیروزمند، تهران: شادگان. 18- گادامر، هانس گئورک (1388). ادبیات و فلسفه در گفتگو، به کوشش رابرت پاسلیک، ترجمه و تقریر و شرح زهرا زواریان، تهران: نقش و نگار، نقد فرهنگ. 19- لاینز، جان (1391). درآمدی بر معنیشناسی زبان، ترجمۀ کورش صفوی، تهران: نشر علمی. 20- مقدادی، بهرام (1378). فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی (از افلاطون تا عصر حاضر)، تهران: فکر روز. 21- میرصادقی، جمال (1376الف). داستان و ادبیات، تهران: انتشارات آیه مهر. 22- ---------- (1376ب). عناصر داستان، تهران: سخن. 23- موآم، سامرست (1352). دربارۀ رمان و داستان کوتاه، ترجمه کاوه دهگان، تهران: فرانکلین. 24- وستلند، پیتر (1371). شیوههای داستاننویسی، ترجمه محمدحسین عباسپور تمیجانی، تهران: نشر مینا. 25- یارمحمدی، لطفالله (1391). درآمدی به گفتمانشناسی، تهران: هرمس. 26- یونسی، ابراهیم (1351). هنر داستاننویسی، تهران: امیرکبیر، چاپ دوم. 27- Bakhtin, M.M. (1984), problems of Dostoevsky’s poetics, Minneapolis, university of Minnestoa press. 28- -------------, (1981), the Dialogic Imagination, Trans caryl Emerson and Michael Holquist, Austin, university of Texas. 29- Croft, William (2001), radical construction grammar: syntactic theory in typological perspective, oxford, oxford university press. 30- Culler Jonathan D. (1975), Structuralist Poetics, structuralism, linguistics and the study of literature, Routledge and Keganpaul, London. 31- Kearns, Michael (1999),Rhetorical Narratology, u of Nebraska press. 32- Fauconnier, Gilles (1997) Mappings in Thought and Language. Cambridge: CambridgeUniversity Press. 33- Searle. J. R. (1975), A taxonomy of illocutionary acts, Language and 34- Knowledge, Minneapolis: University of Minneapolis Press. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 5,693 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 612 |