تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,646 |
تعداد مقالات | 13,379 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,117,281 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,062,913 |
بهجهالشعرا و رویکردی نو در تذکرهنگاری دورة قاجار (با معرفی حدیقهالشعرا) | ||
متن شناسی ادب فارسی | ||
مقاله 6، دوره 10، شماره 2 - شماره پیاپی 38، تیر 1397، صفحه 81-95 اصل مقاله (328.23 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2017.99973.1016 | ||
نویسندگان | ||
راضیه به آبادی* 1؛ عباس نیکبخت2؛ مریم شعبانزاده3 | ||
1دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران | ||
2استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران | ||
3دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران | ||
چکیده | ||
تذکرههای فارسی از منابع اصلی تاریخ ادبیات است. نهضت تذکرهنویسی فارسی در دورة قاجار و در آستانة مشروطه شتاب بیشتری گرفت؛ درونمایة انتقاد مانند انواع دیگر نثر به جریان تذکرهنویسی این دوره وارد شد و در شکل تذکرههای نقیضهای و طنز نمود یافت. نظیرههایی نیز برای این آثار انتقادی ـ مطایبهای نوشته شد. یکی از مقلدین این رویکرد جدید، محمدکاظم تبریزی ملقب به اسرارعلیشاه است. او به تقلید از یخچالیة مذهب و با انتقاد از سطحینگری و بیتدبیری عوام، گزینشی از یادداشتهای خود را فراهم کرد و آن را با قلم هجو و مزاح و حکایات عجیب و افسانههای غریب آراست. او این اثر را بهجهالشعرا و رموز نجبا نامید. نویسنده این تذکره را از اشعار سست و بیارزش و هجوی و لفاظی را گرد آورد و بیقیدوشرط این اشعار و سرایندگان آنها را ستود؛ البته نویسنده در نوشتن این اثر انگیزهای ویژه داشت که از نظر پژوهشگران به دور مانده است! آشکارنشدن هدف این نوشتار، مخالفتها و داوریهایی را نسبت به این اثر و نویسندة آن درپی داشته است. در این پژوهش، تذکرة بهجهالشعرای اسرارعلیشاه و انگیزة نوشتن آن بررسی میشود؛ همچنین با معرفی تذکرة حدیقهالشعرای اسرار و بررسیارتباط آن با بهجهالشعرا، هدف نگارش بهجهالشعرا، یعنی رویکرد انتقادی و مطایبهای آن روشنتر میشود. | ||
کلیدواژهها | ||
تذکرهنویسی قاجار؛ بهجهالشعرا؛ حدیقهالشعرا؛ اسرارعلیشاه | ||
اصل مقاله | ||
1ـ مقدمه 1ـ1 تذکره و جایگاه آن در نثر فارسی ابتدای مشروطه یادآوردن، آنچه موجب یادآوری شود، وسیلة تذکر، یادگار، ازجمله معانی تذکره است (دهخدا: ذیل ماده). تذکره دراصطلاح کتابی است که در آن احوال شاعران نوشته شده باشد (همان). تذکرههای ادبی فارسی از سنت اخبارنگاری و معجمنویسی و نوشتههایی مانند طبقات و انساب در علم و ادب عربی ـ اسلامی ریشه گرفتهاند (قربانیزرین، 1380: 778 ـ 774)؛ اما کمال این آثار نتیجة بالیدن در فرهنگ شعری فارسی است. با دقت در فهرست تذکرههای فارسی در طول حدود هشت قرن تذکرهنویسی فارسی، از مناقبالشعرا در اوایل قرن ششم هجری تا دورة معاصر، میتوان دریافت که جریان تذکرهنویسی رو به افزایش بوده است (اصیل، 1386: 329). این پیشرفت و افزایش میتواند علتهای مختلفی داشته باشد؛ برخی از آن علتها عبارت است از: - افزایش ذخیرة ادبی (افزایش تعداد شاعران و انواع شعر با گذر زمان)؛ - گسترش توجه به ادبیات و فرهنگ فارسی در عهد صفویه و قاجار همراه با گسترة مکانی، نوع مخاطب و...؛ - تأکید بر حفظ نام و آثاری که در شرایط مختلف مانند حملة مغول و غزها و... شاید از بین رفته باشند؛ - افزایش جریانهای شعری و بیانیهها و گفتمانهای ادبی. در ایران از دورة صفوی به تذکرهنویسی شاعران معاصر بیشتر توجه شد. تذکرهنویسی در این دوره حالت میانهروی خود را از دست داد1 و به بازار پیکار و رقابتهای تند تبدیل شد؛ اما عصر قاجار دورهای ویژه در تذکرهنویسی فارسی است. تذکرهنگاری در این روزگار بسیار شکوفا میشود2 بهگونهایکه محک و معیار لازم برای سنجش سخنشناسی و مایههای ذوق و قریحه و قدرت شاعری به شمار میرود.3 قرن سیزدهم را عصر رستاخیز ادبی مینامند. در این دوره کمابیش همه نوع نثری ـ تاریخنویسی، روزنامهنگاری، تذکرهنویسی، داستاننویسی و... ـ وجود داشت. مهمترین ویژگیهای نثر فارسی در آستانة مشروطه در دو موضوع درخور بررسی است: ویژگیهای لفظی (form) و ویژگیهای موضوعی و درونمایگی (theme). انتقاد بارزترین ویژگی نثر این دوره است؛ «انتقاد از همهکس و همه چیز؛ از شاه و رجال حکومتی گرفته تا شاعران و نویسندگان و مردم عادی» (رحیمیان، 1380: 23). پرداختن به این درونمایه، کمکم دستمایة نویسندگان تذکرهها نیز قرار گرفت. با تفکر در تذکرهها و بررسی سیر تاریخی آنها در فاصلة قرن ششم تا چهاردهم هجری، میتوان دریافت که معرفی ادبیات شعری در زبان فارسی، از گزینش اشعار تنها، به سوی زندگینامهنویسی و سپس به جانب نوشتن تذکرههایی با نگاه انتقادی پیش میرود و سرانجام به شکل تاریخ ادبیات نمود مییابد. بعضی از تذکرهنویسان در عصر قاجار به بیان دیدگاههای انتقادی در زمینههای مختلف پرداختند؛ مانند تفاوتهای سبکی شاعران، سیر دگرگونی شعر، برخی موضوعات نظری دربارة شعر و شاعری، مسایل اجتماعی ادبیات و....4 طنز و مطایبه در انواع نثر این دوره و حتی دورههای بعد با اهداف انتقادی کاربرد یافت. این رویکرد در تذکرههای این دوره نیز نمود یافت و تذکرههای نقیضهای5 با لحن طنز به نگارش درآمد و نظیرههایی بر آن نوشته شد. یکی از این نظیرهها، بهجهالشعرای اسرارعلیشاه تبریزی است. بیتوجهی به نوع این اثر، برداشتها و قضاوتهای مبهمی را دربارة آن به همراه داشته است (ر.ک: مجد، 1391: 19- 18)؛ (اسرار، 1392: 1007)؛ (اقبال آشتیانی، 1328: 142 ـ 141). تذکرهها سرشار از اطلاعات کتابشناسی و تاریخی و جغرافیایی و رجالی و شعریاند و بهطور کلی به همین سبب گرفتار تصحیف و تحریف و گاه تخریب کاتبان و حتی نویسندگان شدهاند؛ نویسندگان بعدی کمکم این تحریفها و نادرستیها را بدون جستجو و تحقیق به منابع بعدتر انتقال دادند. در تذکرههای نخستین به سبب بیدقتی و جستجونکردن در آثار و احوال شاعران، خطاها و سهلانگاریهای تاریخی بسیاری دیده میشود. افسانهپردازی، معرفی اغراقآمیز و مبالغه در ستایش شاعران، رونویسی بدون کنکاش و پژوهش از تذکرههای پیشین، دوستداشتنها و دشمنیها و بیدقتی در گزینش اشعار، از عیبها و کاستیهای تذکرههای نخستین فارسی است. موضوعاتی اینچنین موجب میشود که پژوهشگران هر اشتباه و ناراستی و ناهمخوانی محتوای تذکرهها را به این ویژگی آنها نسبت دهند و درپی بررسی بیشتر و واکاوی انگیزة نویسندگان آنها برنیایند. اینگونه قضاوتها دربارة تذکرههای منظور نیز آشکار است؛ همانگونه که همواره دربارة تذکرههای مشابه آن و نیز تذکرههای تقلیدشده از آن نیز دیده شده است (ر.ک: اخوان ثالث، 1374: 145). البته اهمیت تصحیح نسخههای خطی را نمیتوان نادیده گرفت. استفاده از متنی پیراسته، اصلی بایسته در کارهای تحقیقی است و راه را بر برداشتهای سطحی و اشتباه خواهد بست. آشکار است که اینگونه برداشتهای سطحی و قضاوتهای عجولانه، برخاسته از مراجعة شتابزده به همه یا قسمتی از متن تصحیحنشدة تذکره بوده است. با استفاده از نسخة معرفیشدة حدیقهالشعرا و نیز بررسی سایر تألیفات اسرار، تصحیح و تحلیل و بازشناسی منابع و روش بهجهالشعرا آسان خواهد شد. در این پژوهش، با تحلیل بهجهالشعرا و مراجعه به منابع مختلف، بهویژه آثار دیگر نویسنده، علت نگارش این اثر همچنین نوع تذکره بررسی شد. سپس باتوجهبه آن، برخی ویژگیهای محتوایی و زبانی متن تذکره بیان و با معرفی حدیقهالشعرای اسرار، ارتباط آن با بهجهالشعرای او نیز آشکار شد؛ درنتیجه بعضی ابهامها دربارة ارتباط این دو و انگیزة نوشتن آنها از بین رفت. 1ـ2 رویکردی نو در تذکرهنگاری انگیزههای نگارش تذکرهها متفاوت بوده است.6 در میان اهداف و انگیزههای گوناگون، فراهمکردن تذکرهای برای ثبت اشعار سبُک و بیارزش، انگیزهای بیمانند است که هدفهای ویژهای مانند انتقاد و هجو و سرگرمی و... را دنبال میکند. میرزا محمدعلی مذهب اصفهانی متخلص به بهار7 با انشایی به شیوة آتشکدة آذر بیگدلی از اشعار سست و گفتار ناسودمند عدهای از یاوهسرایان و هرزهدرایان عصر خود سخن میگوید و انتقاد میکند؛ بیهودهگویانی که ادعای شاعری و سخنوری داشتند. مذهب درپی آن بوده است تا یخچالیه8 را نقیضة آتشکدة آذر قرار دهد؛9 اما اثر او «درواقع نقیضة همة تذکرههاست» (همان: 142). این رویکردِ ویژة مذهب و ظرایف ادبی همراه با طنزپردازیهای دلنواز و لطافت بیان او، همواره توجه همگان را برانگیخته است و نظیرههایی در تقلید از آن ایجاد شده است (ر.ک:زیاری و فشارکی، 1392: 164 ـ 162). یکی از مهمترین نظیرههای یخچالیة مذهب، بهجهالشعرای محمدکاظم تبریزی (متولد 1265 ق) است که با همان اهداف انتقادی یخچالیه نوشته شده است؛ اما انتقاد و اعتراض او رنگی دیگر دارد. نویسندة یخچالیه بر آن است که آتشکده سرمشق کار او بوده است.10 او «تنها طرح کلی تذکرة خود را از آن اقتباس کرده و تعهد چندانی به رعایت اسلوب آن نمیبیند» (همان: 162). اسرار نیز در پیروی از نظیرة خود مانند مذهب به تقلید کامل اعتقادی ندارد. این ویژگی در نظیرهنویسی و نقیضهپردازی ستوده شده است؛ زیرا اجبار و وادار شدن به تقلید عبارتبهعبارت و کلمهبهکلمه، میدان را برای هنرنمایی تنگ میکند و نتیجة خوبی به دست نمیآید (ر.ک: اخوانثالث، 1374: 139 و 186). 2ـ بهجهالشعرا و نویسندة آن نویسندة بهجهالشعرا، محمدکاظم تبریزی ملقّب به اسرارعلیشاه (1265 11 ـ حدود 1315 12ق) است. او از پانزده سالگی قصد داشت تا زندگانی را به نوشتن بگذراند و از همان زمان به سرودن غزل پرداخت؛ اما به سبب عیبجویی و نکوهش نزدیکان، زمانی را به خاموشی گذراند و بعدها در بیست و چهار سالگی به مثنویسرایی و سپس ستایش ائمة اطهار و ستمدیدگان کربلا روی آورد؛ اما دوباره با عیبجویی تنگنظران روبرو شد.13 پس از آن در سال 1299 هجری قمری، فردی او را برمیانگیزد که «عزیزا! دل بد مدار. سخن را موافق طبع اهل روزگار بیار» (اسرارعلیشاه، نسخة 9328: 6) و از او میخواهد که در نوشتن، خودپسند نباشد و بهجای چکامهسرایی و گرامیداشتن دوستان در سرودهها به هجو روی آورد؛ زیرا هجوگویان در دیدة مردم روزگار بیشتر ستایش میشوند (همان). اسرار در مقدمة بهجهالشعرا به این ماجرا و چگونگی تصمیمش برای نوشتن کتاب اشاره کرده است؛ او شبی در خانة یکی از دوستانش یخچالیـة میـرزا محمدعلی ندیم (در شرح حال بعضی شعرای فارسیزبان) را میبیند که در عهد محمدشاه نوشته شده است. یکی از فارسیزبانان در آن جمع بـه طعنه میگوید: «ﭼﻪ میبودی که ﻣﺠﻤﻮﻋﻪای ﻫﻢ در احوالات و اشعار ﺷﻌﺮای اتراک که در این خاک پاکاند، درج میشد تا کمالات عالیة این سلسلة علّیه میﻓﻬﻤﻴﺪﻳﻢ« (اسرارعلیشاه، نسخة 85408: 2). اسرار از این سخن غمگین میشود و برای اعتراض به این شرایط و شکوه از پسند عوام تصمیم میگیرد به خواستة این دوست جامة عمل بپوشاند. پس به قصد شکوه و انتقاد، کار نگارش تذکرة مطایبهآمیز خود را آغاز میکند. او کتابی دربارة اشعار سخنوران بذلهسرا و نوحهخوانان آذربایجان نوشته بود. این اثر شرح حال کسانی است که بیشتر شعرهایشان به زبان ترکی بود و برخی غزلیات و قطعات و رباعیات فارسی در دیوانشان کاربرد اندکی یافته بود. اسرار این اثر را حدیقهالشعرا (تألیف 1298 14ق) مینامید. اسرار، خود در مقدمة این کتاب آن را ذیلی بر مجمعالفصحای رضاقلیخان هدایت میداند و معتقد است این اثر دربردارندة شاعرانی است که نامی از آنها در مجمعالفصحا و سایر تذکرهها نیامده است. او با هدف انتقاد از بعضی اشعار سست و بیمزة سخنوران روزگار خود، گزینشی از یادداشتهای خود فراهم کرد و آن را با قلم مزاح و چاشنی هجو آراست و با حکایات و افسانههایی عجیب و حیرتآور همراه کرد و آن را بهجهالشعرا و رموز نجبا نام نهاد. هدف اصلی نویسنده از تدوین بهجهالشعرا (تألیف 1299 15ق)، «نقد بعضی از اشعار سست و بیمزة سخنوران آن قرن میباشد که منباب مطایبه در مقابل یخچالیة میرزا ابوطالب مذهب به قلم آورده است» (تربیت، 1378: 83 ـ 82). انبوهی از عوام سادهدل و رفیقان هجوپسند از این کتاب و مطایبات و هجویات آن استقبال کردند و آن را ستودند. او در این باره مینویسد: «اوراقی چند از نظم [و] نثر در تنبیه و تکبیر شعرای بیقوافی و قواعد که در معلمخانة ابجدخانی هنوز از تدریج آحاد به مدارج عشرات عروج نکردهاند، تلفیق شده، مسمی به بهجهالشعرا گردید و اطباق دیگر از حکایات ضحکآور مانند کلیات نشاطی و سوزنی، مسمی به رموز نجبا جمع آمد. هنوز از مسودة اوراق به ترتیب اطباق نیامده بود که همسالان سادهدل و رفیقان دلکسل هجومآور شده، بنای نسخهبرداری و صورتنویسی نهادند. عمومالناس به دیدنش راغب و به خواندنش طالب گشتند...» (اسرارعلیشاه، نسخة 9328: 8 ـ 7). اسرار این کتاب را در انتقاد به همین سطحینگریها و بیتدبیری مردم روزگارش نگاشت و از اینکه راستی سخن آن فرد بر وی آشکار شد و درواقع عوام را چنین غافل و «زنبوروار به دور شیرینی آن زهر هلاهل دایرشده» (همان) میبیند، بسیار اندوهگین میشود. او مینویسد: «... لاکن خودم در پیش نفس خود منفعل و شرمنده بودم که چرا باید مرد بابصیرت، عاقبتاندیش نشده، مآل امر را ملاحظه ننموده، مرتکب فعلی و عملی بوده باشد که در آینده از آثار و علامت او هدف سرزنش و شماتت اهل وجد و حال باشد. اگرچه الان بزرگان عصر و اکابر زمان ما طالب کمال و مربی اهل حال نیست؛ لاکن از انصاف دور است که از برای دیگران خود را در میان سربلندان، سرافکنده و شرمنده کنی و بلکه در مجمع فصحا از طلقا شمرده شوی» (همان: 9 ـ 8). همانطورکه گفته شد روشننشدن نوع این تذکره و هدف از نوشتن آن، داوری بعضی از پژوهشگران را تحت تأثیر قرار داد و این موضوع به شگفتی و ابهام انجامید (برای نمونه ر.ک: مجد، 1391: 19 ـ 18). بر اسرار خرده گرفته شد که او الفاظ رکیک و عبارات مستهجن شاعران را بیهیچ پروا و تغییری نوشته است و ابیاتی پر از دشنام را برای نمونه آورده است و یا اینکه اشعار یک شاعر را برای «اشعار عرفانی مثال آورده، اما مضمون آن اشعار حاوی بنگکشیدن است»! (همان: 19)؛ باید گفت اسرار در مقدمة بهجهالشعرا و نیز بعضی آثار دیگرش توضیح میدهد که گزینشهای او در این کتاب برای مطایبه بوده است؛ یعنی این اثر به کنایه و برای بزرگنمایی و نیشخند به چاپلوسیها و نظرهای بیپایة برخی تذکرهنویسان نوشته شده است. او بسیار به سلیقه و پسند اهل زمان خود و بزرگان عصرش خرده میگرفت و کتاب را در انتقاد به این بیتدبیریها و سخنناشناسی و ناشاعرپروریها نوشت؛ بهطوریکه حتی پس از گردآوری تذکره برای چنین نوشتههایی خود را سرزنش میکند و از طلقا میشمارد. او پیوسته درپی دفاع از انگیزة نوشتن این تذکره است؛ برای مثال توضیح میدهد که «نگارندة این کتاب مبارک نه این مجموعه را از برای نمودن عیب کسان درست نموده؛ نه. بلکه بنایش به ارشاد است که نگاه کرده [و] عبرت نمایند» (اسرارعلیشاه، نسخة 85408: 135). او در حدیقه نیز از هر فرصتی برای توضیح و تبیین انگیزة خود بهره میبرد؛ برای مثال در پاسخ به گروهی که ستیزهگری و سرزنش را بنا نهادهاند، مینویسد: «...گرچه در دیباچة مرآتالمذاهب و بهجهالشعرا سبب تألیف این دو کتاب [بهجه و حدیقه] را نوشته[ام]، لاکن مختصرش این است که این همه از زحمات و مشقات که در تلفیق و جمعآوری ایشان کشیدهام، همگی ازجهت تذهّب اخلاق هموطنان بود که بلکه رنگ خودپرستی را از آیینة صنوبری ایشان زدوده؛ علایقة عوارضی که به ایشان مستولی شده مثل عکس روبهرو دارد تا همگی عیب این همه لفاظی و شاعری که درحقیقت آن را هنر دانستهایم، ملاحظه نماییم...» (همان، نسخة 2879: 117). اسرار در این سخنان، هدف از نگارش تذکرهاش را آراستن و پاککردن اخلاق هموطنان و نمایش بیتدبیری ایشان و نازیبایی علایق آنها، علاقه به هجو و لفاظی و حکایتهای حیرتآور و همواره دور از ادب بیان کرده است. او با بزرگنمایی لفاظیها و شاعرتراشیها و تعریف و ستودنهای نابهجای تذکرهنویسان معاصرش، آنها را نقد میکند و درحقیقت این گروه را در شکلگیری این جریانها و رواج سطحینگری عامه و چیرهشدن این علاقهها گناهکار میداند و خواستار شعر و هنر ناب است. مفیدبودن تذکره و بهرهبردن اهل دل از آن نیز از نکتههای درخور توجه اسرار بوده است؛ او در بیان علت ذکر تعدادی از بلندپایگان و پرمایگان در ردیف ژاژخایان، به این موضوع اشاره میکند که ذکر این گروه را با آگاهی و برای بهرة مخاطبان ویژه در تذکره گنجانده و در این باره کوشیده است تا اشعاری از ایشان بیاورد که با سبک و شیوة این مجموعه همخوانی داشته باشد: «اگر کسی عیبجو هم باشد که دوسه نفر مرشدی که در پایة رشد و مایة صلاح، بلکه سمت استادی دارند، چرا در این ورقه همرنگ و یکران نمودهای و در سلک ژاژخایان شمردهای؛ مثل مولانا فدوی یا مولانا لعلی یا مولانا فنا که این هرسه مذکور را پایة بلند و مایة ارجمند است که دخل به شعرای این عوالم ندارد؛ عذری که در اینجا دارم دو چیز است؛ اولاً یک نفر صاحبدل اگر بدین مبارک نظر کند، لااقل یکدوسه نفر اهل دل بیند؛ ثانیاً بعضی از اشعارشان که قریب به سبک [و] سیاق این مجموعه است، زینت اوراقش نماییم» (همان، نسخة خطی 85408: 136 ـ 135)
3ـ حدیقهالشعرای اسرار و ارتباط آن با بهجهالشعرای او اسرار در مقدمة حدیقهالشعرا درباب انگیزة تألیف این کتاب مینویسد: «میرزا رضاقلیخان لـلهباشی مستخلص به هدایت، تذکرهای مسما به مجمعالفصحا نوشته... بنای این مجمع مبارک را گذاشته به مقصود اینکه احوالات جمیع سخنوران و دانشمندان عالم را گنجیده[ی] اوراق این مبارکه کردهام؛ لهذا هرکس را قوة ادراک و ذکاوت باشد، خواهد دانست که... استادانی هستند که در هیچیک از تذکرهها نام نبردهاند؛ بلکه محسنات کلامشان نفهمیدهاند...» (همان، نسخة 2879: 4). «... و از شعرای[ی] که در تذکرهها نام برده و احوالات و اشعارشان [را] نوشتهاند، رفع نظر کرده و اکتفا به چند نفر که نامشان محو قلم گشته، ثبت کردیم» (همان: 8). اشارة مبهم اسرار در مقدمة بهجهالشعرا، ارتباط آن را با حدیقهالشعرای او بهطور آشکار نشان نمیدهد؛ در این باره نظرهای متفاوتی ارائه شده است. گویا حدیقهالشعرا «انتخابی است از تذکرة بهجهالشعرا تألیف خود وی» (گلچینمعانی، 1363، ج1: 438). همین مضمون را مصحح معارفالعارفین نیز تکرار میکند (ر.ک: ایرجپور، 1393: 80). البته با دقت در تعداد و نام و شرح حال شاعران در این دو کتاب، میتوان دریافت که بهجه گزیدهای از حدیقه است. اسرارعلیشاه از خوانندگان میخواهد که «در بعضی از اشعار که در احوالات شعرا و اشعارشان مطابق حدیقهالشعرا نباشد به نگارنده عیب نگیرند؛ شاید این اشعار آن وقت به نظر نرسیده باشد» (اسرارعلیشاه، نسخة 85408: 4)؛ بنابراین این ادعا پذیرفتنیتر میشود که اسرار منتخبی از یادداشتهای حدیقهالشعرا را برای تألیف تذکرة بهجهالشعرا تدوین کرده بود. البته خود اسرار به توجه عمومی و نسخهبرداری اطرافیان از یادداشتهایش اشاره کرده است (همان، نسخة 9328: 8)؛ اما مهمترین علت ایجاد آشفتگی، گردآوری نسخههای متفاوت از این دو کتاب است که نویسنده در زمانهای مختلف انجام داده است؛ به همین سبب خوانندگان در آثار مختلف او با اشارههای متضاد و متفاوتی از خود نویسنده روبرو میشوند. افزونبر اینها اسرار در این نسخة حدیقهالشعرا نیز در پایان بوستان دوم (همان، نسخة 2879: 118) توضیح میدهد که نسخة اصلی و نخستین کتاب را بدون ملحقات آماده کرده بود؛ اما بدخواهی از روی حسادت، برگههایی از نسخه را پاره میکند و او چون «نسخهای علیحده نداشته که دوباره مسوده آید» (همان)، بعدها همان اوراق پریشان را جمعآوری میکند و «به همراه یکدو فرد از اشعارِ» چند نفر دیگر در جایگاه ملحقات به کتاب میافزاید؛ البته به این نکته نیز اشاره میکند که این افراد برای خودنمایی شعری نوشته و فرستادهاند و به اصرار خواستهاند در تذکره گنجانده شود؛ بنابراین روشن نیست که اسرار در گردآوری بهجه کدامیک از یادداشتهای خود را در اختیار داشته است. در این نسخة حدیقهالشعرا، شرح حال 150 نفر از شاعران در یک مقدمه و دو بوستان و بخش ملحقات گردآوری شده است؛ در هر قسمت ترتیب الفبایی رعایت میشود. در بوستان اول 20 شاعر و در بوستان دوم 65 شاعر و در ملحقات نیز 65 شاعر معرفی شدهاند. بوستان اول ویژة تراجم شاعران فارس و بوستان دوم و ملحقات، ویژة شاعران ترک است. بهطورکلی نویسندگان برپایة نام و طرح کلی کتاب، نوعی بخشبندی ارائه میکنند و سپس در ارائة تراجم، ترتیب الفبایی را به کار میبرند؛ اما بهجهالشعرای اسرار، بخشبندی ویژهای ندارد؛ پس از مقدمه، شرح حال شاعران برپایة حروف الفبا تنظیم شده است. 16 در بهجهالشعرا، تراجم86 شاعر آورده شده است که 63 نفر از بوستان دوم و 12 نفر آنها از ملحقات تذکرة حدیقهالشعرای او گزینش شدهاند و 11 شاعر آن نیز در حدیقه نیستند.
4ـ بررسی بهجهالشعرا و تحلیل برداشتهای نادرست از آن عنوانبندی همواره با محتوا و شکل تذکره ارتباط دارد. اسرارعلیشاه نام تذکرهاش را بهجهالشعرا17 و رموز نجبا18 گذاشت (همان، نسخة 85408: 3)؛ زیرا در آن اشعار 86 19 نفر از شاعران بذلهگو برای طنز و مطایبه آورده شده است. البته استفاده از واژههایی مانند مجمع، روضه، حدیقه و... که مفهوم مجموعه را برساند نیز برای نامگذاری تذکرهها استفاده میشد؛ وجه تسمیة حدیقهالشعرای اسرار به این مفهوم اشاره دارد. اسرار در تألیف تذکرة بهجهالشعرا بهشاعران سرزمین آذربایجان در عهد قاجار توجه داشت. او به این نکته، افزونبر مقدمه، در جایجای تذکره با اصرار تأکید میکند؛ بهویژه هرجا گمان میبرد که ممکن است شاعری با شاعران دیگر با تخلص مشابه اشتباه گرفته شود، این نکته را گوشزد میکند و نام آن شاعران را نیز میآورد؛ برای مثال در ذیل مولانا اسماعیل مینویسد: «مخفی نماند هر شاعری که نگارندة کتاب در این مجموعة مبارک نام برده، از شعرای معاصرین ماست؛ بدین معنی که همة اینها در عهد دولت قاجاریه ظهور نمودهاند و شعرایی که در عهد ماضیه، همتخلص معاصرین ماست خواهم نمود» (همان: 9 ـ 8). هدف اسرار از نگارش تذکرة بهجهالشعرا، از زبان خودش، نقد طیبتآمیز بعضی از اشعار ترکی سست و نااستوار سخنوران معاصرش است؛ البته اشعاری انگشتشمار از این شاعران به فارسی یا عربی نیز آورده است. گفتنی است او در چند جای تذکره هدف خود را از نوشتن بهجهالشعرا بیان کرده است و حتی دربارة شاعران پرمایه اشاره دارد که از میان اشعار آنان، شعرهای سست و هجوی بیان شده است؛ اما باز منتقدان او را ازنظر گزینشهای شعری به بیقیدی متهم کردهاند؛ ازجملة این نقدها عبارت است از: «الفاظ رکیک و عبارات مستهجن در شعرشان [صاحبان تراجم] زیاد است و مصنف کتاب هم بیهیچ ابایی عین الفاظ را نوشته است» (مجد، 1391: 18)؛ «هفت بیت از قصائدش [دربارة افسر اردوبادی] را هم برای نمونه آورده که پر از دشنام است» (همان: 3)؛ «شعرایی را که اشعار سست و بیمزه و ناموزون گفتهاند، جمع کرده» (نخجوانی، 1343: 505). البته این اظهارنظرها درست است؛ اما هدف نویسنده از نظر دور مانده است. در روزگار اسرار، انتقاد به شکلهای مختلفی است. او در اعتراض به دروغبافیها و لفاظیهای بیپایة بعضی تذکرهنویسان، مجموعهای از اشعار سست شاعرنمایان روزگارش را گرد میآورد و آنها را با همان الفاظ بیپایه میستاید. او حتی برای بزرگنمایی این زشتیها از شاعران برتر نیز اشعاری سست و هجوی برمیگزیند؛ برای مثال دربارة همین مورد پیشین میگوید: «مولانا [افسر را] غزلیات آبدار [و] قصاید دُرربار بسیار است؛ لکن چند بیت از باب مطایبه ثبت شود» (اسرارعلیشاه، نسخه 85408: 11). محمدکاظم تبریزی تألیفات بسیاری به نظم و نثر در زمینههای تاریخ، منقبت، مذاهب، عجایب، عرفان و... دارد (ر.ک: ایرجپور، 1393: 81 ـ 79)؛ (حسینی، 1362، ج10: 86 ـ 80). منظومههایی مانند سرو و گل به تقلید از خسرو و شیرین نظامی، میر اسرار با حدود شش هزار بیت در منقبت علی(ع)، اسرارالبکاء به پیروی از شاهنامه، شمسالهدایه، احکام دین، شیخ صنعان، دیوان اشعاری مشتمل بر بیست و پنج هزار بیت و نیز شرح دیوان انوری ابیوردی و... گویای این است که اسرارعلیشاه شعرآشنا و در نویسندگی زبردست بوده است. انشای اسرارعلیشاه در بهجهالشعرا قوی و روان است و از طبع روان نویسنده نشان دارد و دیگر آنکه او دستی در نظم و نثر داشته است. اسرار تذکره را برای معرفی اشعار ترکی شاعران آذربایجان گردآوری کرده است؛ اما خود به اقتضای کلام از اشعار فارسی برای گفتارش شاهد میآورد. این موضوع نشاندهندة آن است که در دیوانهای شاعران فارسیگو دقت و مطالعة بسیار داشته است.20 او در سراسر کتابش هرجا شرح حالی مینویسد،21 از توصیفهای مبالغهآمیز و همراه با اغراق بهره میبرد؛ بنابراین استناد به نظرهای او دربارة بیشتر شاعران و قوت اشعار آنها باید بررسی شود؛ زیرا هدف اسرار از نگارش تذکرهاش طنز و مطایبه بوده است و بیشتر شاعران را به سُخره، برترین و کاملترین و داناترین و... میخواند و حتی آنان را باطلکنندة پیشگامان و متأخرین و جوابگوی بزرگانی مانند حافظ و سعدی و... میداند! باتوجهبه شباهت تخلصهای شاعران، درهم شدن شاعران مختلف با یک تخلص درتذکرهها گریزناپذیر بوده است. بعضی از گردآورندگان تذکرهها از شواهدی مانند شرایط تاریخی و شواهد شعری و یا دانش سبکشناسی خود کمک گرفتهاند تا دستکم شاعری را با شاعر دیگر درنیامیزند و هرجا لازم بوده است توضیحاتی نیز در این باره بیان کردهاند. گفتنی است حتی در بهجهالشعرا که تذکرهای طنزگونه است به این موضوع بسیار پرداخته شده است؛ شاید از اینگونه توضیحات اسرار بیم سُخره و پوچگویی برود؛ اما باز هم توجه او را نشان میدهد. او دربارة مولانا اسماعیل میگوید نباید با اسماعیل کمال شاعر قرن هفتم ـ مغولان او را در اصفهان به قتل رساندند ـ اشتباه شود (اسرارعلیشاه، نسخه 85408: 9). اسرار دربارة مولانا بلبل مینویسد: «مخفی نماند که مولانا بلبل سوای از بلبل هندی است که در زمان اکبرشاه گرکانی معاصر طوطی هندی بود» (همان: 19). همچنین ذیل مولانا فایض توضیح میدهد که «مجملاً در معاصر ما سه نفر از شعرا ظهور و تجلا نمود که تخلصشان بنا به تقریب در یک حکم است. یکی فیض» که اهل دربند است و «جز دو سه رباعی که در دیباچة کنزالمصائب در توصیف مولانا قمری نوشته، از طرز اشعار او ندیدهام» و شاعر دیگر فیاض که غیر اسم «از او هم اطلاع ندارم» (همان: 145) و سپس از فایض و سرعت فهم و نیکویی طبع وی مینویسد. محمدکاظم تبریزی افزونبر توصیفهای مبالغهآمیز پراکنده در همة کتاب، بر نظرهای بیتحقیق و بیپایه و قضاوتهای متضاد بعضی تذکرهنویسان دربارة شاعران نیز میتازد و ذیل تراجم چند تن از شعرا آشکارا اینگونه قضاوتها را به ریشخند میگیرد؛ برای مثال دربارة مولانا اسماعیل میگوید: «به غیر از اسمی و چند بیت از اشعارش» نشنیده است؛ اما بلافاصله آشکارا چند سطر دربارة او سخن میگوید که «شاعری بود فصیحزبان [و] عارفی بود ملیحبیان» که «از ملاحت کلامش توان فهمید که در دایرة معرفت بیمثل و بیبدیل خواهد بود و بر همة علوم دارا و مسلط... در علومات متعدده گوی سبقت از همگنان در ربوده است»! (همان: 8). او همچنین ادعا میکند که مولانا جودی در مصـیبت و روضهخـوانی، غزلیـات سـعدی و حـافظ و دیگران را چنـان بـا مناسـبت مـیآورده است کـه گـویی ایشان غزلیاتشان را ویژة روضهخوانی سرودهاند؛ اما ابیاتی که مثال میآورد، بهطور کامل خلاف این سخن را ثابت میکند (ر.ک: همان: 33 ـ 31). ناگفته نماند که تذکرة اسرار انتقادی و ریشخندی است؛ اما مخاطبِ خود را از دریافت برخی اطلاعات بیبهره نمیگذارد. نویسندگان تذکرهها همواره در ضمن شرح حال شاعران به آثار و تألیفات و دیوانهای شعری ایشان نیز اشاره میکنند و حتی از کتابها و آثار دیگر خودشان نیز نام میبرند. ارائة این اطلاعات، خدمت مهمی به تاریخادبیاتنویسی است. نویسندة تذکرة بهجهالشعرا ذیل مولانا طالب محزون، مولانا غم دل، مولانا مضطر و چند تن دیگر، از دیوانها و آثار آنان نیز یاد کرده است (ر.ک: همان: 122، 132، 166 و...). همچنین آنگاه که سفرهای مولانا لعلی و ملاقاتهای او را شرح میدهد، به کتاب خود اشاره میکند و مینویسد: «شرح همة آنها را در روضهالحکما نوشتهام» (همان: 161). همواره تذکرهها منبع دریافت برخی اطلاعات اجتماعی، علمی، ادبی و... هستند. تذکرة مطایبهای اسرار از بیماری همهگیر وبا در حدود سالهای 1264 هجری خبر میدهد (همان: 198) و به ترجمة ترکی نصابالصبیان ابونصر فراهی از مولانا مضطر22 به نام مشوقصبیان اشاره میکند (همان: 168). در سراسر تذکرة بهجهالشعرا گزارشها و حکایاتی است که برخی اطلاعات اجتماعی را از میان آنها میتوان دریافت؛ مانند رواج رفتار ناپسند و آفت اجتماعی شاهدبازی که نویسنده بیپرده از آنها گزارش میدهد (همان: 167، 169، 150 و...)؛ نمونههای دیگری از این نوع نیز در این اثر مشاهده میشود.
5ـ معرفی نسخهها 5ـ1 حدیقهالشعرا الف) در جلد اول تاریخ تذکرههای فارسی نسخهای از حدیقهالشعرا نام برده شده است. این نسخة نوشتهشده در قرن سیزدهم هجری، در تبریز و متعلق به کتابخانة خصوصی جناب حاج حسین نخجوانی است23 (ر.ک: گلچینمعانی، 1363، ج1: 438)؛ گلچینمعانی به استناد سخنان اقبال آشتیانی در مجلة یادگار (1328: 142 ـ 141) از آن نام برده است.24 ب) نسخة شمارة 2879 که با کد 3060742 در گنجینة نسخههای خطی کتابخانه ملی تهران نگهداری میشود. محمدجعفر این نسخه را در تاریخ 1309 هجری قمری بر کاغذ فرنگی و به خط نستعلیق خوش نوشت. این اثر 71 برگ 14 سطری و جلد چرمی دارد. گویا نویسندة تاریخ تذکرههای فارسی از نسخة کتابخانة ملی آگاهی نداشته؛ زیرا نامی از آن نیاورده است. این نسخه با خط نستعلیق خوب و خوانایی نوشته شده و نسخة کاملی است؛ به همین سبب در ادامه معرفی میشود. اسم شاعرانی که شرح حال آنها در این تذکره آمده است، برای استفادة پژوهشگران، بهویژه در حوزة تاریخ ادبیات عصر قاجار، در ادامه بیان میشود. بوستان اول: اصطبلی، اصغر، آزرمی، باخرزی، تموزی، تونی، جانی، حیوتی، حلالی، خلوری، خموشی، دلغم، داغدار، رزمی، سبزی، شمشاد، صنوبری، صبوری، کفری، مؤبد. بوستان دوم (ذکر شعرای ترک): آتشی، اسماعیل، اشکریز، اعمی، افسر، باقر، پرغم، پروانه، تالاندی، توپچی، ثاقب، جبار، جوری، حسن سرابی، حقیر، حلیم هروی، خلیفه، خیام، بلبل، دلریش، دلسوز، دلگیر، ذکری، راجی، رضا، زاهد، ساعد، ساقی، سرمست، سلطان، سمطوری، سید محسن نقاش، شاکر، شاهباز، شایق، شکوهی، شیدا، صابری، صبوری، ضیاء، طالب، محزون، طغرا، طلوعی، طهوری، عبقری، غشی، غمدل، فاخر، فارغ، فنا، قمری، کاشف، کفاش، لاطف، معلی، مجمر، مظلوم، مفطر، ملاکریم، میر، ناجی، ناطق، نباتی، یوسف. ملحقات (باقی شاعران ترک): آقاجان ارشاد، اشتیاق، حکیمالهی، بزمی، بلبل، بیسواد، بینوا، تراب، تشنه، تمکین، ثابت، حاجیآقا حکاک، حیرانعلی، حیرتی، دلخون، دیوانه، ذلیل، ذکری، راضی، راغب، ربیعی، رسمی، رفیع، رموز، رونق، زنبق، سری، سکری، ساقی، شاهمردان، شکری، شمسی، صابری، صادق، صفا، طراز، طوطی، عبدالله، عطار، عبدی، فایض، فایق، فروغی، فیض، قدسی، قصاب، قدسی بادکوبه، گلشن، گنجی، مجروح، مجنون، مبهوت، محیی، محمد، مخلص، مؤبد، ملا، مهجور، منشی، مواج، ناجی، ناظم، ناصر، ناصح، واقف. 5ـ2 بهجهالشعرا الف) نسخة شمارة 1569 کتابخانة مرکزی تبریز از مجموعة اهدایی جناب حاج حسین نخجوانی است. ب) نسخة خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی با شمارة ثبت 85408 و شمارة قفسه 9174 است. حسن حسینی در تاریخ دهم صفر 1299 آن را نوشته است. این نسخه در 202 صفحه بدون حاشیه با نستعلیق کمابیش بدخط و مغلوط 12 سطری نگارش یافته و ممهور به مهر کتابخانه جعفر سلطانالقرایی است. برخی ویژگیها و شیوة نگارش این نسخه عبارت است از: پیوند نشانة مفعول به واژة قبل مانند طوطی ناطقة انسانیرا؛ پیوند حرف اضافه به متمم آن مانند بنظر؛ کاربرد تای گرد عربی مانند تربیهاش؛ ساخت و کاربرد واژگان و ترکیبات خاص مانند «قلمی گردید» در معنای نوشته شد؛ حذف واو معدوله مانند خاسته/ خواسته، خاهد/ خواهد؛ کاربرد مخفف واژهها مانند «اس»25 که گویا مخفف اسرار است؛ حذف افعال بدون قرینه؛ شروع تراجم با واژة «مولانا» قبل از نام یا تخلص شاعر؛ کاربرد واژههای ترکی و حتی کلمات و اشعار عربی؛ 26 تأثیرپذیری از صرف و نحو عربی و کاربرد عبارات و جملات عربی که بهویژه در مقدمه بسامد بسیاری دارد؛ مانند مفردة حیات، کمالات عالیه، سلسلة علیه، منباب، محاذات، مسوّد، اعنی، مستتَر، داعی، مغفور، امعان، دیباجه (معرب دیباچة فارسی)،27 بلاانتها، احبا، نعم ما قیل، اما بعد. در پایان، در توضیح غلطهای املایی نسخة بهجهالشعرا مانند خاندن/ خواندن، سبط/ ثبت، خاهد/ خواهد، تواظع/ تواضع، خورد/ خرد و...، باید گفت برپایة آثار منظوم و منثور محمدکاظم تبریزی به فارسی در زمینههای تاریخ، منقبت، مذاهب، عجایب، عرفان و... (ر.ک: ایرجپور، 1393: 81 ـ 79)؛ (حسینی، 1362، ج10: 86 ـ 80) میتوان دریافت با وجود آثار فراوان اسرار به زبان فارسی، خط و نگارش او خوب نبوده است و املای نادرست واژهها شاید به نویسندة اثر بازمیگردد. البته نادرستیهای املایی در این نسخة حدیقهالشعرا کمتر است؛ اما رونویسی نادرست و بدخوانی و بدفهمی کاتب به آن افزوده شده است.
6ـ نتیجهگیری بعضی از گردآورندگان تذکرهها برای سرگرمی و یا با هدف انتقاد و بهسخرهگرفتن شیوة ناپسند و رایج تذکرهنویسی و نیشخند شاعرنمایان بیمایه، تذکرههایی با لحن طنز نوشتهاند28 و اینگونه جریان تذکرهنویسی معاصر خود را نقد کردهاند؛ اما همواره این انگیزهها از دید بسیاری از پژوهشگران به دور مانده است. بهجهالشعرای اسرارعلیشاه یکی از تذکرههایی است که به سبب این ناآگاهیها به بیمهری و داوری نادرست مخاطبانش دچار شده است. در این پژوهش با معرفی اسرار و بهجهالشعرا و حدیقهالشعرای او، این رویکرد انتقادی ـ مطایبهای بهجه و نیز جریان نوشتن آن بررسی شد. اسرار تذکرهای ذیل مجمعالفصحای رضاقلیخان هدایت به نام حدیقهالشعرا نوشت که دربردارندة شاعرانی است که در مجمعالفصحا و سایر تذکرهها نامی از آنها نیامده است. او به پیروی از میرزا محمدعلی مذهب و باتوجهبه شرایط روزگار خود و پذیرش عوام، نظیرهای بر یخچالیه مینگارد. اسرار با هدف انتقاد از بعضی اشعار سست سخنوران روزگار خود و اعتراض به ستایشهای بیپایة تذکرهنویسان از اینگونه اشعار، گزینشی از یادداشتهای خود فراهم میکند و آن را با قلم هجو و مزاح و حکایات و افسانههایی عجیب و شگفتآور میآراید. او این اثر را بهجهالشعرا و رموز نجبا نام مینهد. اسرار در هریک از آثار متعدد خود از بیتدبیری و سطحینگری عوام شکایت میکند؛ او شعرناشناسی و لفاظیهای بیپایه و داوریهای بیتحقیق تذکرهنویسان را در شکلگیری این باورها مؤثر میداند و از آن انتقاد میکند. اسرار تذکرة مطایبهای بهجهالشعرا را در انتقاد و نیشخند به این بیتدبیری عوام و نیز شیوة ناپسند تذکرهنویسی نگاشته است. بنابراین با روشنشدن هدف نویسنده، شایسته نیست که خوانندگان، این تذکرة اسرار را به سبب کاربرد واژههای رکیک و یا تراجمنویسی از ناشاعران و یا لفاظی و ستایش از شعرهای ناخوب و...،29 سرزنش کنند.
پینوشتها 1. عملی نابایسته و قضاوتی ناعادلانه است که تذکرهنویسان یک دوره، برای مثال تذکرهنویسان دورهای در زمان صفوی، انکار شوند؛ فقط به جرم اینکه شعرهای ناخوب [!] و ناشاعرانی [!] را در تذکرههای خود آوردهاند که برای سرگرمی چند بیتی نگاشتهاند و یا اینکه به آنان بتازند به این سبب که با معرفی افراد و بیان اتفاقات بیاهمیت حجم تذکرههای خود را افزایش دادهاند. تذکرهنویسان با فراهمکردن دادهها و مواد نخستین محققان، بر جامعة ادبی پس از خود حق دارند. این گروه که برخی آنان را صاحبان تذکرههای بزرگ و نویسندگان ماجراهای بیاهمیت میدانند، تذکرههای انتقادی و اصلاحشده و پیراستهای ننوشتهاند؛ اما دادههای خامی از اطلاعات عصرشان ثبت کردهاند که هریک شاید بتواند آغاز جریانی، سبکی یا نوعی تازه باشد. مورخان عصر کنونی نیز ریشة هر نوآوری و تغییر امروز را در جرقههای کمسوی گذشته میجویند که جستهگریخته اینجا و آنجا نمودی کرده و شاید خاموش شدهاند. آنها میدانند که بررسی همهجانبه و قضاوت درست وقتی صورت میگیرد که افزونبر افراد و جریانهای ادبی بزرگ، به هر حرکت بیرون از این جریانها و حتی مخالف با آنها نیز توجه شود. آشکار است که داوری دربارة شاعران و نویسندگان نوپرداز و یا یک سبک نوپا و نوبنیاد که هنوز بنیة آن شکل نیافته است، کار آسانی نیست. این موضوع حتی دربارة مورخان ادبی بزرگ کنونی و پرداختن به جریانهای ادبی روز دورة آنان کم دیده شده و بسیار احتیاطآمیز است. پس باید با ثبت و ضبط دقیق جزئیات ادبی هر دوره، مسیر داوری آیندگان دربارة آن دوره روشنتر شود. 2. یکی از عوامل اصلی رشد تذکرهنویسی در این عصر، علاقة بسیار پادشاهان قاجار، بهویژه فتحعلیشاه، به شعر و مسایل ادبی و جاودانهکردن نام خود در جایگاه حمایتکنندة فرهنگ و ادب بود. فتحعلیشاه خود نیز شاعر بود و خاقان تخلص میکرد. او درپی آن بود تا گذشتة پرشکوه تاریخ ادب فارسی و رونق ادبی و فرهنگی دربار قاجار را مانند دربار محمود غزنوی دوباره زنده کند. به همین سبب در دوران فتحعلیشاه و نوادگان او، توجه به شاعران و نویسندگان و شعر و ادب یکی از مسایل مهم دربار بود (فتحعلیشاه قاجار، 1370: 32). 3. تذکرههای فارسی ازنظر اصالت و سند دو دستهاند (ر.ک: شفیعیون، 1393الف: 95)؛ دستة اول تذکرههای تحقیقی هستند که نویسندگان آنها در ثبت و ضبط مطالب به مستندسازی و تحقیق میپردازند و شرح حال معاصران را تا حد امکان از خود آنها میگیرند؛ اما در دستة دوم، نویسندگان همواره شیفتة لفاظی و افسانهسازی هستند و به رونویسی از تذکرههای دیگر میپردازند. البته باید توجه کرد که آنچه تذکرهنویسان هر دوره دربارة فضای هنری عصر خود بیان میکنند، به واقعیت نزدیک است. بررسی نوشتههای این افراد و اطلاعات پراکنده و البته مستند آنها، در شناخت فضای ادبی و هنری که در آن زیستهاند، بسیار راهگشاست. نویسندگان برخی از تذکرههای تحقیقی و اصیل با دیوانها یا خود صاحبان تراجم رویارویی مستقیم و چهرهبهچهره داشتهاند و میتوان از این تذکرهها برای نسخهبدلی از اشعار آنها بهره برد (ر.ک: شفیعیون، 1393ب: 112)؛ (سالمیان و یاری، 1391: 71). 4. این جریان اندکاندک تذکرهنویسی را به تاریخادبیاتنویسی، یعنی بررسی سیر تکامل ادبیات و دگرگونی آن، نزدیک کرد. 5. در لغت به معنی مخالف و معادل واژة فرنگی پارودی (Parody) است (اخوان ثالث، 1374: 11 و 17). نظیرة طنزآمیز را نقیضه گویند که میتواند بهطور کامل همسو و منطبق با نقد باشد. نقیضهسازان با اهدافی مانند استهزا و هزل و سرگرمی و یا انتقاد اجتماعی به نقیضهسازی آثار میپردازند (همان: 121 ـ 116). 6. ازجمله: 1) کسب نام و آوازه؛ 2) سرگرمی و لذتبردن ادبـی؛ از مهمترین اهداف تذکرهنگاری ایجاد اثری برای سرگرمی و لذتبردن ادبی بوده است. صاحب تذکرة آتشکده (آذر بیگدلی، 1374: 4) سبب نوشتن تذکرهاش را لذت ادبی و نویسندة بیانالمحمود (محمودمیرزا قاجار، نسخه خطی دانشگاه تبریز) هدف خود را سرگرمیهای ادبی و مشاعره بیان کردهاند؛ 3) ثبت زندگی و اشعار دوستان؛ 4) یادکرد و ثبت نام و آثار رفتگان (دوستان سفرکرده و مهاجر یا آنها که به دیار باقی شتافتهاند.)؛ 5) زدودن دردها و خستگیهای روحی، بهویژه در غربت؛ 6) پاسخگویی به درخواست شاهان و امیران برای نوشتن تذکره؛ 7) ارادت به یک فرقه یا گروه ویژه؛ 8) رقابت با تذکرهنویسان و جوابگویی به آنها؛ 9) تقلید و آزمایش و نمایش توانایی خود در نگارش؛ 10) طرح یک موضوع یا نوع ادبی محبوب نویسنده؛ 11) نقد و جستجوی ادبی؛ برای مثال انگیزة واله داغستانی از نوشتن ریاضالشعرا فقط ضبط احوال و زنده نگاهداشتن نام گذشتگان و گردآوری اسامی موزونان معاصر نبوده است؛ بلکه او بر آن بوده است که تذکرهاش به گفتة خودش بر جستجو استوار باشد و از جنبههای مختلف برای طالبان فضل و هنر مفید باشد. او هدف اصلی نوشتن تذکرة خود را «تبیین مراتب سخن و تنبیه بیگانگان فن تذکرهنویسی» (واله داغستانی، 1384: 2606) بیان کرده است؛ 12) انتقاد و هجو و مطایبه و تمسخر. 7. او در سنین جوانی، فرهنگ تخلص کرده است؛ البته بعضی منابع برخلاف این موضوع را نقل کردهاند (ر.ک: زیاری و فشارکی، 1392: 162). 8. نام کتابهای انتقادی بهگونهای بوده است که مخاطب به هنگام خواندن نام کتاب شگفتزده میشود (نوشاهی، 1369: 96). عنوان ابتکاری یخچالیه برای کتاب، قرینة آشکاری بر نقیضهبودن آن است که در کمال لطف و شوخطبعی گزینش شده است؛ البته بهجهالشعرای اسرار و نظیرههای دیگر یخچالیه از این مزه خالی است. 9. این حالت نقیضی از همان عنوان کتاب مشاهده میشود. بهار تذکرهای جدی به نام تذکرة مدایحالمعتمدیه نوشته است. این اثر دربردارندة مدایح و مختصری از زندگانی شاعرانی است که منوچهرخان معتمدالدوله گرجی (1263 ـ 1200 ق) را ستودهاند و البته اشعار جدی نیز داشته است (زیاری و فشارکی، 1392: 161- 160). او در یخچالیة خود، «در نظم و نثر، کارکی خواندنی و کمابیش ماندنی کرده» (اخوان ثالث، 1374: 145) است. بهار «در تذکرة پارودیک خود، شیوة نامرضیة تذکرهنویسی و کار تذکرهنویسان فارسی را به مسخره گرفته است و الحق بعضی قطعات آن در نهایت لطف هزل و ملاحت است و حاکی از ذوق سلیم و قوت قریحة هزلی نویسنده» (همان). 10. شادروان محمد محیط طباطبایی بیان میکند که نویسنده در مقدمة کتاب میگوید در شرححالها به کسی نظر ندارد و شاعران معرفیشده در یخچالیه، «مجهول خیالیه» (مذهب اصفهانی، 1321: 23) هستند؛ اما چنانکه پدر ایشان از سخنوران سالهای پیش اصفهان نقل کردهاند، هر ترجمهای مربوط به یکی از معاصرین اوست و تا آن زمان هنوز نکتهسنجان اصفهان میتوانستهاند برخی از تراجم احوال را درست با اسم و رسم یکی از معاصرین او تطبیق دهند (همان: ح)؛ همانطور که با وجود نظر بعضی محققان (اقبال آشتیانی، 1326: 80)، (همان، 1328: 142)، صاحبان تراجم در تذکرههای اسرار ساختگی نیستند (ر.ک: رنجبری حیدرباغی، 1394: 34). 11. خود او در زندگینامة خودنوشتی که در پایان معارفالعارفین آورده است، میگوید: «فقیر کاظم بن میرزا محمد تبریزی در ششم ماه مبارک ذیقعدهالحرام در سال هزار و دویست و شصت و پنج هجری... در دارالسلطنة تبریز فرحانگیز از بیدای عدم به فضای وجود قدم نهاد» (اسرارعلیشاه، نسخه 3689: 314). تاریخ تولد او در منابع دیگری مانند حدیقهالشعرا (اسرارعلیشاه، نسخه 2879: 114) و روی جلد منظرالاولیا (محدث، 1388) نیز 1265 قمری ثبت شده است. البته باز خود او در مرآتالمذاهب چنین مینویسد: «بر ضمایر صافیه اهل عرفان و اصحاب بصیرت و ایقان پوشیده نخواهد ماند که تراب اقدام اهل ارادت و گرد راه صاحبان محبت اعنی اسرارعلی تبریزی از مبداء و ابتدای سال هزار و دویست و هشتاد و دو که سمند تیزکام زندگانی به منزل پانزدهم عمر رسیده بود...» (اسرارعلیشاه، نسخه 9328: مقدمه)؛ این سخنان سال تولد او را 1267 هجری نشان میدهند [!] 12. تاریخ وفات او برپایة روی جلد منظرالاولیا (محدث، 1388) و نیز (درایتی، 1391: 12/ 849 و 23/ 977 و...) و (همان، 1389: 4/ 585 و 7/ 1134 و 10/ 237 و...) بیان شده است. باتوجهبه نوشتههای محمدکاظم تبریزی مانند مرآتالمذاهب (تألیف حدود 1303) و معارفالعارفین (تألیف 1306) و... (ر.ک: ایرجپور، 1393: 81- 79)؛ (نیز نسخ ذکرشده که تاریخ نوشتن آخرین نوشتة او را سال 1309 ذکر کردهاند)، این تاریخ پذیرفتنی است. بعضی وفات وی را 1299 هجری دانستهاند (زیاری و فشارکی، 1392: 163) که پذیرفتنی نیست. 13. اسرار چنان تحت تأثیرحب و بغضها و غرضورزیهای اطرافیان آزار میبیند که کنزالغرائب و بحرالعجائب را، دربردارندةداستانهای تاریخی غریب و صنایع عجیب،در جواب ایشان و بهویژه پسر عموی خود مینگارد که سخنان او را دروغ میپنداشت و همهجا بازگو میکرد (اسرارعلیشاه، نسخه 05738). 14. به نقل از (همان، نسخه 85408: 3). آقای گلچینمعانی (1363، ج1: 438) به اشتباه تاریخ 1295 هجری را ثبت کردهاند. 15. این تاریخ در مقدمة مرآتالمذاهب (همان، نسخه 9328: 6) 1299 هجری ثبت شده است. دربارة رباعی مادهتاریخ نوشتن این تذکره (همان، نسخه 85408: 3) آوردهاند که این رباعی رسانندة سال نگارش اثر نیست و «شاید این هم از مسخرگیهای خود مؤلف باشد» (گلچینمعانی، 1363، ج1: 131). (با کمی چشمپوشی شاید بتوان بخش «که بهجت کاشف اسرار»، از مصراع دوم را برای مادهتاریخ در نظر گرفت که آن هم 1298 میشود!) 16. بررسی نسخة موجود نشان میدهد که نویسنده بهجز حرف اول تخلص یا نام شاعر، در رعایت حروف بعدی مقید نبوده است بهطوریکه «طلوعی» را قبل از «طالب» و «ساعی» را بعد از «سروری» و «سکری» و... آورده است و البته به همین نیز پایبند نبوده و برای مثال «پروانه» را قبل از «بینوا» ثبت کرده است. این مسئله در حدیقه کاربرد کمتری دارد. او در هر دو کتاب گاه اسم و گاه تخلص شاعر را در ترتیب الفبایی وارد میکند؛ برای مثال «حسن سرابی» را در ردیف «حلیم» و «حقیر» در حرف ح آورده است. 17. به شکل «لهجهالشعرا» نیز ثبت شده است (ر.ک: اسرار تبریزی، 1393: 15). 18. این واژه در نسخة کنونی خوانا نیست و «سرور ندبا» خوانده میشود. این ثبت از مرآتالمذاهب (اسرارعلیشاه، نسخه 9328: 8) انتخاب شده است. در حدیقهالشعرا (همان، نسخه 2879: 116) و نیز رموز نجبا «فی مضحکه» آمده و جالب است که جدا از بهجهالشعرا ذکر شده است. 19. دکتر مجد (1391: 2) 83 نوشتهاند؛ هرچند خود ایشان نام 85 نفر را همراه با توضیحاتی ثبت کردهاند! 20. گویا او یا نخواسته به اشعار ترکی استناد کند و یا مضامین منظورش را در ابیات ترکی نیافته است (همان: 18). 21. جز در نمونههایی انگشتشمار ازجمله مولانا صفا که بیشتر اشعارش را سخنان بیپایه دانسته (اسرارعلیشاه، نسخه 85408: 114) و مولانا شهباز که از فقر او و ناآشناییاش با علم قافیه گفته است (همان: 109). 22. بعضی «مضطر» را «مظفر» (مجد، 1391: 19) و «نصابالصبیان» را «لغاتالصبیان» (همان: 16) ثبت کردهاند. 23. این نسخه با کد 1649، بهتازگی به کتابخانة مرکزی تبریز اهدا شده است. 24. ایشان در نقل مطالب این مجله بسیار بهجا، اشتباهبودن نسبت کتاب به حاجیکاظم کورهپز را یادآوری کردهاند. 25. گفتنی است این واژه هم در مقدمه و هم پایان نسخه، نشان حک و اصلاح دارد. شاید این مسئله با محتوای انتقادی و هجوی تذکره بیارتباط نباشد؛ زیرا نگارش تذکرة انتقادی از معاصرین در هر دوره خواهناخواه پیامدهایی از نوع دشمنی و حب و بغض نویسندگان و هوادارانشان داشته است. این موضوع در باب مؤلف یخچالیه نیز مشاهده میشود (ر.ک: مذهب اصفهانی، 1321: 2). 26. افزونبر نقل شواهد شعر ترکی ـ با توجه به اینکه هدف اسرار معرفی اشعار ترکی شاعران آذربایجان بوده است ـ قلم اسرارعلیشاه در مقدمه و شرح حالها، از کاربرد کلمات ترکی و حتی واژهها و اشعار عربی به دور نیست. 27. البته باید توجه کرد که همواره در نسخههای خطی قدیم و حتی دستنویسهای متأخر، دقت در نقطهگذاری حروف مرسوم نبوده است. 28. برای نمونه، تذکرة نقیضهای یخچالیه، نهتنها در عنوان خود، بلکه در محتوا، با اسمهای خیالی و محتوای بیارزش، تذکرة آتشکده و نیز گروهی از شاعران مشهور را به ریشخند گرفته است. «عجب آن است که بعضی از فضلا آن را کاری جدی و ازقبیل تذکرههای جدی و معمول پنداشتهاند» (اخوان ثالث، 1374: 145). 29. ر.ک: مجد، 1391: 19 ـ 18؛ اقبال آشتیانی، 1328: 142 ـ 141؛ نخجوانی، 1343: 505 و نیز اسرار تبریزی، 1393: مقدمه.
| ||
مراجع | ||
1- آذر بیگدلی، لطفعلیبیگ (1374). آتشکده، تصحیح سید جعفر شهیدی، تهران: امیرکبیر. 2- اخوان ثالث، مهدی (1374). نقیضه و نقیضهسازان، به کوشش ولیالله درودیان، تهران: زمستان. 3- اسرارعلیشاه تبریزی، محمدکاظم، بهجهالشعرا، نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره ثبت 85408، شماره قفسه 9174، به نوشتة حسن حسینی در تاریخ دهم صفر 1299 هجری قمری. 4- ------------ حدیقهالشعرا، نسخة شماره 2879، کد 3060742 در گنجینة نسخ خطی کتابخانه ملی تهران، به نوشتة محمدجعفر در تاریخ 1309 هجری قمری. 5- ----------- (1393). حدیقهالشعرا، با مقدمه و تصحیح حسین محمدزاده صدیق، تهران: تکدرخت. 6- ----------- (1388). منظرالاولیا، به تصحیح میرهاشم محدث، تهران: مجلس. 7- -----------، کنزالغرائب و بحرالعجائب، نسخه خطی شماره 05738، نگارش 1303 هجری قمری، نوشتهشده در تاریخ نوزدهم صفر 1306 هجری قمری، متعلق به مجمع ذخایر اسلامی (کدنا). 8- -----------، مرآتالمذاهب، نسخه خطی شماره 9328، با شماره ثبت 85566/ 12036، تهران: کتابخانه مجلس شورای اسلامی. 9- ------------ (1392). مرآتالمذاهب، به تصحیح سید حیدر میرحلی، جشننامة استاد سید احمد اشکوری (به کوشش رسول جعفریان)، تهران: علم، 1095 ـ 1005. 10- -----------، معارفالعارفین، نسخه خطی شماره 3689، تهران: کتابخانه مجلس شورای اسلامی. 11- اصیل، حجتالله (1386). «تذکره»، دانشنامه ادب فارسی، جلد دوم، به سرپرستی حسن انوشه، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 330 ـ 329. 12- اقبال آشتیانی، عباس (1328). «بعضی از نوادر و شعرای دورة قاجاریه»، مجله یادگار، جلد پنجم، سال پنجم، شماره هشتم و نهم، 147- 141. 13- ----------- (1326). «کتاب حدیقهالشعرا ...»، مجله یادگار، سال چهارم، شماره چهارم، 80. 14- ایرجپور، محمدابراهیم (1393). «بازشناسی و معرفی تذکره ناشناخته معارفالعارفین»، متنشناسی ادب فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال پنجاهم، دوره بیست و یکم، (دوره جدید: شماره اول از سال ششم) 88 - 77. 15- تربیت، محمدعلی (1378)، دانشمندان آذربایجان، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد. 16- حسینی، احمد (1362). فهرست نسخههای خطی کتابخانهی آیهالله مرعشی، قم: کتابخانهی آیهالله مرعشی. 17- درایتی، مصطفی (1389). فهرستوارة دستنوشتههای ایران (دنا)، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی. 18- -------- (1391). فهرستگان نسخههای خطی ایران (فنخا)، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. 19- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، نسخة دیجیتال. 20- رحیمیان، هرمز (1380). آشنایی با ادبیات معاصر ایران، تهران: دانشگاه پیام نور، چاپ هشتم. 21- رنجبری حیدرباغی، احمد (1394). «نگاهی به دو تذکره شعر از اسرار علیشاه تبریزی و نقد و بررسی تصحیح حدیقهالشعرای اسرار»، فصلنامه میراث، سال دوم، شماره ششم و هفتم، 46 ـ 31. 22- زیاری، حسن؛ محمدیفشارکی، محسن (1392). «تتبعی در تذکره یخچالیه»، فصلنامه آینه میراث، شماره پنجاه و سوم، 178 ـ 159. 23- سالمیان، غلامرضا؛ یاری گلدره، سهیل (1391). «نقش تذکرهها و فرهنگها در تصحیح متون»، متنشناسی ادب فارسی، سال چهارم، شماره پانزدهم (سوم از دوره جدید)، 74 ـ 59. 24- شفیعیون، سعید (1393الف). «گذری دیگرگون بر تذکرههای ادبی»، نشریه فنون ادبی، سال ششم، شماره یازدهم، 104 ـ 85. 25- -------- (1393ب). «نقد چاپ عرفاتالعاشقین، مصداقی برای بایستههای تصحیح تذکرههای ادبی فارسی»، متنشناسی ادب فارسی، شماره بیست و چهارم (چهارم از دوره جدید)، 166 ـ 103. 26- فتحعلیشاه قاجار (1370). دیوان اشعار، تصحیح حسن گلمحمدی، تهران: اطلس. 27- قربانیزرین، باقر (1380). «تذکرهنویسی فارسی»، دانشنامه جهان اسلام، جلد ششم، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دایرهالمعارف اسلامی. 28- گلچینمعانی، احمد (1363). تاریخ تذکرههای فارسی، جلد اول و دوم، تهران: کتابخانه سنایی. 29- مجد، امید (1391). «نگاهی به سبک شعری شعرای آذربایجانی عهد قاجاریه (بااتکابه تذکره بهجتالشعرا)»، مجله پژوهشهای ادبی و بلاغی، سال اول، شماره اول، 19 ـ 2. 30- محمودمیرزا قاجار، بیانالمحمود، نسخه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تبریز. 31- مذهب اصفهانی (متخلص به بهار)، میرزامحمدعلی (1321). تذکره یخچالیه، به تصحیح احمد گلچینمعانی، تهران: شرکت تضامنی حیدری، چاپ سوم. 32- نخجوانی، حاج حسین (1343). موادالتواریخ، تهران: کتابفروشی ادبیه. 33- نوشاهی، عارف (1369). «نامگذاری کتابهای فارسی در شبهقاره»، ترجمه جلال حسین، نشریه کتابداری، شماره شانزدهم، 93 ـ 100. 34- واله داغستانی، علیقلی بن محمدعلی (1384). ریاضالشعرا (5 جلد)، با مقدمه و تصحیح محسن ناجی نصرآبادی، تهران: اساطیر. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,290 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 472 |