تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,646 |
تعداد مقالات | 13,378 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,112,855 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,061,582 |
بررسی الگوی تحلیل گفتمان میشل فوکو و مباحث علم معانی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 10، شماره 2 - شماره پیاپی 38، تیر 1397، صفحه 53-79 اصل مقاله (669.29 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2017.104295.1116 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرزانه امیرپور1؛ سیده مریم روضاتیان* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار زبان وادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تحلیل گفتمان برگرفته از گرایشهای نوین زبانشناسی است و میکوشد روابط و احساسات نهفته در کلمات و درون متن را آشکار کند. این نظریه بهطور مستقیم با تأثیرپذیرفتن از اندیشة میشل فوکو ایجاد شد و در متون ادبی به موضوعاتی فراتر مانند پیوند معنایی، نحو جملات، کنشهای گفتاری، بافت، بسامد کنشها و انواع جملات میپردازد. این پژوهش در پی آن است تا ثابت کند همة گزارههای تحلیل گفتمان با منشأ غربی در علم معانی فارسی نیز وجود دارد. به همین سبب در این پژوهش نامههای عاشقانة چهار منظومة غنایی برپایة الگوی تحلیل گفتمان بررسی و سپس با مباحث علم معانی تطبیق داده میشود. سبک نحوی جملات و کنشهای گفتاری نامههای عاشقانه در هر چهار منظومه، رابطة مستقیمی با پیوست معنایی و بافت موقعیتی جملات دارد و با تغییر این بافت، سبک نحوی جملات و کنشهای گفتاری نیز تغییر میکند. علم معانی بر اقتضای حال تأکید دارد و آن را شرط اصلی بلاغت میداند؛ با تطبیق کنشها و سبک نحوی جملات با این علم روشن شد کنشهای کلامی در نامههای عاشقانه کاملاً درست و بنابر اقتضای حال به کار رفته است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تحلیل گفتمان؛ میشل فوکو؛ علم معانی؛ نامههای عاشقانه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدمه زبان مجموعهای از نشانهها وحروف و اصوات قراردادی و مهمترین ابزار پیوند در برقراری روابط انسانی است. این پدیده از دیرباز نظر صاحبان اندیشه را به خود جلب کرده و دربارة کارکردهای گوناگون آن مباحث مختلفی مطرح شده است. امروزه تحلیل گفتمان (Dicource Analysis)رویکردی بین رشتهای است که گفتمان نوشتاری و یا گفتاری، تأثیرات جامعه بر گفتمان، نوع روابط انسانی و چگونگی تولید و بازتولید آن در زبان را بررسی میکند. گرایش اول تحلیل گفتمان در زبانشناسی و سطح دیگر آن در فلسفة سیاسی و اجتماعی است (صالحیزاده، 1390: 114). تحلیل گفتمان بر متون و گفتمانهای سیاسی و اجتماعی تأکید و توجه ویژهای دارد؛ اما اگر پذیرفته شود ادبیات و آثار هنری و ادبی میتوانند در خدمت ارتباط و انتشار عقاید و افکار باشند، آنگاه متون ادبی را نیز با این رویکرد میتوان تحلیل و تفسیر کرد. در نظریة تحلیل گفتمان، روابط جنسیتی و فرهنگی و ارزشهای اجتماعی بررسی میشود. این رویکرد همچنین به روابط میان افراد و چگونگی نمایش این روابط در متن نیز توجه میکند (ر.ک: خلیلی، 1384: 1). هدف تحلیل گفتمان، یافتن جهانبینی در آن سوی متون است تا ناگفتههای گوینده و نویسنده و اهداف اصلی آنان آشکار شود (ر.ک: ون دایک، 1382: 4). در تحلیل گفتمان به مجموعه شرایط اجتماعی مؤثر در ایجاد متن یا گفتار و رابطة ساختار و واژهها، در گزارهای کلی توجه میشود. «واژهها هرکدام بهتنهایی مفهوم خاص خود را دارا هستند؛ اما در شرایط وقوع و در اذهان گوناگون معانی متفاوتی خواهند داشت؛ درنتیجه انتقال، دریافت و تاثیرگذاری متفاوت و گوناگونی در پی دارند» (یحیایی، 1378: 24)؛ بنابراین برپایة این نظریه هرگونه اثر و نوشتهای برای هدفی ویژه نوشته میشود که در ارتباط با موقعیت و بافت اجتماعی زمانه زاده شده است. بررسی و تحلیل اشعار از دیدگاه تحلیل گفتمان به فهم بهتر ادبیات میانجامد؛ زیرا با این روش مخاطب آثار ادبی لایههای زیرین زبان ادبی را درک میکند و معنا و منظور واقعی نویسنده را درمییابد؛ همچنین میفهمد که آیا شاعر با چینش مختلف واژهها در جملات در پی آن است تا پنهانی، ذهن مخاطب را به سوی اهداف خود هدایت کند و یا اینکه بیشتر، حقایق را آشکار میکند و به خواننده اجازه میدهد تا خود اظهار نظر کند و برداشتهای ویژة خود را داشته باشد (آشوری، 1377: 210). این پژوهش نشان میدهد در نامههای عاشقانة چهار منظومة غنایی برای انتقال بهتر و روشنتر معانی از کدام روشهای زبانی و ارتباطی و گفتمانی برای بلاغت کلام استفاده شده است. نامههای عاشقانه نخستینبار در ویس و رامین کاربرد یافت و روش فخرالدین اسعد در سرودن این نامهها، سرآغاز دهنامهسرایی در ادبیات فارسی است (ن.ک: صفا، 1370، ج3: 555). فروزانفر معتقد است «فخرالدین اسعد زبان پهلوی میدانسته و داستان ویس و رامین را از یک اصل پهلوی ترجمه نموده و در اشتقاق بعضی کلمات دم از پهلویدانی خود زده است» (فروزانفر، 1350: 365)؛ بنابراین پیشینة نامههای عاشقانه به دوران اشکانی میرسد. منبع دیگر برای تحلیل، نامههای خسرو و شیرین نظامی (537 ـ612) است. «ریشههای این داستان، ماجرایی تاریخی متعلق به دورة ساسانی است و هستة آن از شاهنامه برگرفته شده؛ اما در کتب المحاسن و الاضداد (167) غرر اخبار ملوک فرس (439ـ440) و تاریخ بلعمی (220) نیز به این داستان اشاره شده است» (ریاحی، 1358: 31). در منظومة لیلی و مجنون (537ـ612)، لیلی پس از مرگ پدر مجنون، نامهای به او مینویسد و با زبانی عاشقانه او را دلداری میدهد. مجنون نیز در پاسخ او گلههای عاشقانة خود را با زبانی لطیف بیان میکند. به اعتقاد برخی پژوهشگران داستان لیلی و مجنون اقتباسشده از یک موضوع مردمی قدیمی است که در ادبیات بابلی رواج داشته است (ریپکا، 1354: 300)؛ اما کراچکوفسکی معتقد است «اصل و ریشة داستان به عربها تعلق دارد» (کراچکوفسکی، 1373: 24). منبع دیگر برای تحلیل در این پژوهش، نامههای موجود در شیرین و خسرو امیر خسرو دهلوی (651ـ725) است. نامة خسرو به شیرین، سراسر سرزنش است و شیرین نیز در پاسخ، از او گلهمند است. مقایسة مباحث نظریة تحلیل گفتمان با مباحثی از علم معانی نشان میدهد که علمای علم بلاغت سالها پیش از طرح این نظریة ارتباطی در غرب، به زوایای یک گفتمان صحیح و تأثیرگذار آگاه بودند و آن را در قالب مباحثی از علم معانی مطرح کردهاند. کاربرد صحیح علم معانی و بحث اقتضای حال در این چهار اثر ارزشمند ـ که کاملاً با نظریة میشل فوکو(Michel Foucault) سازگار است ـ سبب تأثیرگذاری این نامهها شده و آنها را به متونی تبدیل کرده است که از همة مبانی علم ارتباطات برخوردارند و بر ذهن و احساس شنونده بسیار تأثیر میگذارند. بررسی متون ادبی با رویکرد به علم معانی از گذشته وجود داشته است؛ اما امروزه با طرح نظریههای نوین و ارائة دیدگاههای جدید زبانشناسی و گفتمانکاوی، روشهای مختلفی برای مطالعة علمی متون معرفی شده است و پژوهشگران با بهرهگیری از آنها متون ادبی را تحلیل و بررسی میکنند. یکی از این دیدگاهها نظریة سبکشناسی گفتمانی است که برپایة نظریههای میشل فوکو، ژاک دریدا (Jacques Derrida) و میخاییل باختین (Mikhail Bakhtin) پایهریزی شده است (ر.ک: مکاریک، 1390: 260). در نظریههای میشل فوکو، بنیانگذار تحلیل گفتمان، تأکید بر این است که بین متن و بافت تعامل وجود دارد. «از دیدگاه فوکو در تحلیل گفتمان، مجموعه شرایط اجتماعی زمینة وقوع متن یا نوشتار، گفتار، ارتباطات غیرکلامی و رابطة ساختار و واژهها در گزارهای کلی نگریسته میشوند و تحلیل گفتمان برجستهترین روش تحلیل ارتباط است» (یحیایی، 1378: 23)؛ بنابراین در این پژوهش برای هدفمندکردن گفتمانکاوی در متون منظور، همة ابیات نامههای عاشقانه در منظومههای ویس و رامین، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و شیرین و خسرو ازنظر سبک نحوی و کنش گفتاری ابیات و رابطة میان پارهگفتهها باتوجهبه عوامل برونمتنی و درونمتنی بررسی میشود. 1ـ1 هدف پژوهش هدف از این پژوهش پاسخگوئی به پرسشهای زیر است: 1) از کنشهای گفتمانی در هریک از نامههای منظور به چه میزان استفاده شده است؟ 2) آیا بافت موقعیتی بر سبک بیان جملات تاثیرگذار بوده است؟ 3) آیا کنشهای کلامی و گفتمانی با مباحث علم معانی مطابقت دارد؟ 4) آیا سبک نحوی جملات از عهدة بیان معنا و منظور گویندگان برآمده است؟ 5) در هریک از نامهها کدام کارکردهای گفتمانی کاربرد بیشتری داشته است؟ 6) آیا با مشخصکردن شمار کنشهای گفتاری و سبک نحوی نامههای منظور، فهم دقیقتری از افکار و اندیشة شاعر به دست میآید؟ 1ـ2 روش پژوهش در این مقاله نامههای عاشقانة چهار منظومة غنایی ازنظر سبک نحوی و شمار نوع جملات بهطور دقیق تحلیل میشود. این نامهها ازنظر مباحث خبر و انشا و فصل و وصل در علم معانی بررسی و سپس با اصول تحلیل گفتمان مطابقت خواهد شد. روش پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است؛ اما به سبب تعداد نمودارها، هریک از بخشهای بررسیشده در قالب جدول ارائه میشود؛ همچنین نمودار کلی فراوانی سبک نحوی و نوع جملات در نتیجهگیری ارائه خواهد شد. 1ـ3 پیشینة پژوهش باتوجهبه بررسیهای انجامشده، تاکنون پژوهشهای اندکی دربارة نامههای عاشقانه انجام شده که از جملة آنها عبارت است از: 1) علیاکبر خانمحمدی (1387) در مقالة «دهنامهسرایی یک نوع ادبی ناشناخته در زبان فارسی» سیر دگرگونی نامههای عاشقانه را بررسی کرده است. 2) علیاصغر باباصفری و بتول حیدری (1392) در پژوهش خود، سیر دگرگونی دهنامه و سینامهسرایی در شعر فارسی را باتکیهبر تحلیل ساختاری و محتوایی بررسی کردهاند. 3) سمانه جعفری (1395) در پژوهشی به تحلیل کمی و محتوایی نامههای عاشقانه پرداخته است. تاکنون هیچ یک از متون نظم فارسی برپایة مقایسة مباحث تحلیل گفتمان با علم معانی واکاوی نشده است؛ البته برخی از متون نظم، تنها برپایة نظریة گفتمان تحلیل شده که از آن جمله عبارت است از: 1) عباس هفشجانی و همکاران (1393) در مقالهای به تحلیل گفتمان شعر طنز مشروطه پرداختهاند. 2) طاهر جعفری (1395) در مقالة «تحلیل گفتمانی شعر خوان هشتم و آدمک»، شعر اخوان ثالث را از این منظر بررسی کرده است. 3) سهیلا فرهنگی (1385) در مقالة «تحلیل گفتمانی شعر پیغام ماهیها از سهراب سپهری»، شعر پیغام ماهیهای سهراب سپهری را از منظر تحلیل گفتمان واکاوی کرده است. 4) پریسا صالحی (1392) در مقالة «نگاهی به کارکرد اسطوره و نماد در آثار قیصر امینپور از منظر تحلیل گفتمان» به بررسی این موضوع پرداخته است.
2ـ تحلیل گفتمان چیست؟ گفتمان کاربرد زبان در سطحی بالاتر از جمله و یا بند است و مطالعة گفتمان، مطالعة جنبههای مختلف کاربرد زبان به شمار میآید. فرکلاف گفتمان را، چه نوشتاری و چه گفتاری، مانند یک کارکرد اجتماعی میبیند (ر.ک: فرکلاف، 1379: 5ـ13). تحلیل گفتمان یعنی مجموعهای از روشهای کشف که بهطور نظاممند در مطالعة پدیدهها از آنها استفاده میشود؛ بنابراین «گفتمان را مراودة کلامی، بدهبستانی گوینده و شنونده و بازنمود یکصدا در دل یک متن میدانند» (میلز، 1382: 9). فوکو و دیگر متفکران برجستة غربی به نظریة گفتمان در قرن اخیر معنایی جدید دادند. «به همین دلیل امروزه بسیاری از نویسندگان غربی به هنگام کاربرد این مفهوم تأکید دارند آن را به معنای فوکویی آن یا به معنای فراساختارگرایی به کار برند» (سلیمی، 1383: 50). این شاخه از زبانشناسی بر اهمیت بافت اجتماعی (بافت فرهنگی و بافت موقعیتی) در تولید و توسعة زبان تأکید میکند. با این نگرش میتوان گفت، گفتمان، نمایانگر تبیین زبان فراتر از جمله و کلمات و عبارات است و آن را در نشانهها و کنشهای غیرکلامی و کلیة ارتباطات میان افراد میتوان جستجو کرد. درحقیقت تحلیل گفتمان یک روش علمی بین رشتهای در زبانشناسی است که کارکرد زبان را در جامعه بررسی میکند. پس این رویکرد برآمده از زبانشناسی و نشانهشناسی و درمجموع برآمده از یک آگاهی اجتماعی ـ سیاسی برای مطالعة زبان و گفتمان و ارتباطات است. این نگرش متون را در ارتباط با بافت اجتماعیای تجزیه و تحلیل میکند که این آثار در بستر آن به وجود آمدهاند؛ بنابراین در همان بافت نیز باید تفسیر شوند (ر.ک: آقاگلزاده، 1385: 46). رویکرد تحلیل گفتمان معتقد است عواملی مانند بافت تاریخی و روابط قدرت و سلطه و نهادهای اجتماعی و فرهنگی و جهانبینانه، متن یا صورت زبانی و معانی جدیدی را به وجود میآورند؛ «بنابراین تحلیل گفتمان چگونگی تبلور و شکلگیری معنا و پیامهای زبانی را در ارتباط با عوامل درون زبانی و عوامل برونزبانی مانند زمینة اجتماعی و فرهنگی و موقعیتی بررسی میکند» (لطفیپور ساعدی، 1372: 10). اصطلاح تحلیل گفتمان در ادبیات غرب به وجود آمد؛ سپس به زبانشناسی اروپایی و آمریکایی وارد شد و روزبهروز گسترش یافت. بررسی متون از این دیدگاه سبب شد نوعی سبکشناسی به نام سبکشناسی تحلیل گفتمان در ادبیات به وجود آید که هدف آن بررسی ویژگیهای زبانی و اجتماعی و فرهنگی متون است. «در این بررسی ادبی، دو مکتب بزرگ وجود دارد. نخست مکتب انگلیسیـآمریکایی که مطالعه را بر اشکال متفاوت ارتباط شفاهی قرار میدهد و دوم مکتب فرانسوی که گفتمانکاوی را براساس متون مکتوب بنیان نهاده است» (مکاریک، 1390: 260). مکتب فرانسویِ این رویکرد که برپایة آثار میشل فوکو به وجود آمده است، بهطور اساسی و البته نه محدود، متون نوشتاری را در بافت نهادی و اجتماعی و سیاسی آنها بررسی میکند. بنابراین دیدگاه فوکو بر اهمیت بسترهای تاریخی متفاوت و تأثیر مفهوم قدرت بر شکلگیری گفتمان نیز تأکید دارد؛ رویکرد این پژوهش تنها برپایة نظریههای زبانشناسی و ارتباط کلامی فوکو است. رویکرد گفتمانشناسی فوکو در زمینة ارتباطات زبانی به معنای تجلی زبان در گفتار و نوشتار است؛ اما بهطور اساسی بر زبان در جایگاه حرکت و عمل تأکید میکند. از این دیدگاه «کلمات و مفاهیم که اجزای تشکیلدهندة ساختار زبان هستند، ثابت و پایدار نیستند و در زمانها و مکانهای متفاوت، ارتباط آنها دگرگون میشود و معانی متفاوتی را القا میکنند. دگرگونی این ارتباطات خود زادة دگرگونی شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است؛ بنابراین چون این شرایط ثابت و پایدار نیستند، ساختار زبان نیز که توضیحدهندة این شرایط است نمیتواند ثابت باقی بماند» (عضدانلو، 1380: 16). فوکو بر آن است که گفتمان فرایندی ارتباطی است که در دو چارچوب اتفاق میافتد؛ چارچوب زبانی که عبارت است از جملههای گفتاری که گوینده برای شنونده بازگو میکند و چارچوب نوشتاری که نویسنده برای خواننده میفرستد؛ درنتیجه «گفتمان رخدادی کلامی است که از چند عنصر تشکیل شده است: فرستنده، گیرنده، پیام یا موضوع و هدف» (محسنیان راد، 1369: 392). نکتة مهم این است که در گفتمان «هدف، تأثیر بسزایی در استراتژی گوینده و نویسنده دارد و در شکل گفتار و شیوة ساخت آن تأثیر میگذارد و بسیاری از متغیرهای سبکی را تفسیر میکند که با فرایند زبانی همراه است» (ر.ک: ساروخانی، 1372: 74). فوکو معتقد است کنشهای کلامی روزمره همواره به کنشهای کلامی جدی تبدیل میشود و این به نظر او مظهر ارادة متمایل به حقیقت است. به نظر او هر کنش کلامی در صورتی جدی است که دربارة آن، قوانینی برای اعتبارسنجی بتوان ایجاد کرد؛ برای مثال جملة «باران خواهد بارید» یک کنش کلامی روزمره است که تنها معنا و اهمیت محلی و مکانی دارد؛ اما اگر کارشناس هواشناسی این گزاره را باتوجهبه قواعد ویژهای بیان کند، یک کنش کلامی جدی به شمار میرود (فوکو، 1379: 124). علمای بلاغت نیز از قدیم به پدیدة بافت و ارتباط ساخت با بافت جمله توجه داشتهاند و این نکته بهخوبی از عبارت معروف «لکل مقام مقال» دریافت میشود. به همین سبب در علم معانی، ارتباط ساخت کلام با بافت آن اهمیت بسیاری دارد و معیار سنجش کلام و حسن و قبول آن به انطباق کلام با مقتضای حال یا به بیان دیگر به رعایت موقعیت بستگی دارد. سکاکی معتقد است «بلاغت کلام همان مطابقت آن با مقتضای حال همراه با فصاحت آن است؛ یعنی رعایت موقعیت نکره و معرفه، اطلاق یا تقیید، تقدیم یا تأخیر، ذکر یا حذف، فصل یا وصل و کاربرد انواع جملات خبری یا انشایی که به میزان آگاهی یا ناآگاهی مخاطب بستگی دارد» (سکاکی، 1420ق: 73). این دیدگاه سکاکی دربارة لایههای زیرین کلام بیانگر ارتباط بافت و موقعیت با شیوة کلام و سبک گفتار است و همچنین انطباق مباحثی از علم معانی با نظریههای جدید گفتمان را آشکار میکند. بر این پایه مدت زمان بسیاری نیست که اصطلاح گفتمان در زبان فارسی و حوزة فرهنگی ایرانی کاربرد گسترده یافته؛ اما به شکل عملی در سنت علم معانی از گذشتههای دور کاربرد داشته و در قالب بحثهای متعدد در کلام بررسی میشده است.
3ـ واکاوی جملات ازنظر سبک نحوی بنابر نظریة تحلیل گفتمان نخستین مرحله در تحلیل متون، واکاوی جملات ازنظر سبک نحوی آنهاست. رابطة دستوری میان جملهها در سبکشناسی به چند لایه تقسیم میشود که آنها را در دو لایة سبک نحوی گسسته و سبک نحوی همپایه میتوان خلاصه کرد. «سبک نحوی گسسته دربردارندة گروهی از اندیشههای مستقل است که در جملههای کوتاه مقطع و مستقل در کنار یکدیگر میآیند و هر جمله دربردارندة یک اندیشة مستقل است و میتوان آنها را با نقطه از هم جدا کرد. این سبک باعث سرعت اندیشه و هیجانانگیزی میشود و به روند داستان و روایت شتاب میبخشد» (فتوحی، 1391: 276)؛ اما سبک همپایه در جملات بلند به کار میرود و گفتگویی آرام را رقم میزند. این سبک، جملههای مستقل را با واو عطف به هم پیوند میزند و از نوع سبکهای ترکیبی است که در آن جملهها به هم وابستهاند و حرکت سبک را کند میکند. این جملات برای توضیح مطالب مهم و گاه مبهم به کار میرود (همان: 277). این مبحث از نظریة بررسی گفتمان بهطور دقیق با مبحث فصل و وصل در علم معانی منطبق است. وصل از دیدگاه علم معانی پیوستن جملهای به جملة دیگر با حرف عطف و فصل ترک پیوند دو جمله است. بررسی پیوستگی و گسست جملات ازنظر مطابقت با اقتضای وصل یا فصل آنها یکی از مباحث علم معانی است. به بیان دیگر ویژگی دستوری و معنایی جملهها اقتضا میکند گاهی با حروف عطف به یکدیگر وصل شوند و گاه ویژگیهایی دارند که از وصل جملهها به یکدیگر جلوگیری میکند. وصل در اصل به معنی پیوستن و مقابل آن فصل یعنی گسستن است؛ اما در اصطلاح علمای معانی وصل آن است که جملهای با حروف عطف بر جملة دیگر پیوند زده شود و بین حروف عطف، بهویژه در این مبحث، به واو عطف بیش از همه توجه میشود؛ تاحدی که بعضی فصل و وصل را به آوردن و نیاوردن واو عطف تفسیر کردهاند: «فصل آن است که دو جمله را از یکدیگر جدا ساخته، مابین آنها حرف عطف نیاورده باشند» (همایی، 1374: 127). علمای علم بلاغت از گذشتههای دور به مبحث فصل و وصل اهمیت بسیار دادهاند. عبدالقاهر جرجانی در اهمیت فصل و وصل میگوید: «این مبحث را حدّ بلاغت دانستهاند، به جهت غموض و دقتی که در این مقوله است؛ تا آنجا که هیچکس فضیلتی را در این راه احراز نمیکند؛ مگر آنکه در تمام مطالب بلاغت کامل شدهباشد» (جرجانی، 1368: 291)؛ همچنین بلاغتنویسانی مانند جاحظ همواره فصل و وصل را مهمترین و باارزشترین شگرد علم معانی دانستهاند (مهدوی دامغانی، 1375: 20)؛ زیرا معتقد بودند هرکس در این مبحث به کمال مطلوب برسد، در ابواب و مباحث دیگر علم بلاغت نیز چیرگی یافته است. بنابراین «واو» یک عنصر پیوندی و انسجامی است که از گذشته تاکنون در آثار بلاغی بر اهمیت آن تأکید کردهاند. این واژه از پیوندهای افزایشی است؛ فرشیدورد معتقد است: «ضمن افزودن دو یا چند جملهواره یا کلمه یا گروه به یکدیگر، آنها را همپایه میکند» (فرشیدورد، 1382: 276)؛ اما همایی معتقد است «علامت وصل در فارسی منحصر به «و» نیست. هرکدام از حروف عطف (اگر، که، تا، هرچند، چونکه، تا و...) باتوجهبه معنا و قاعدة دستوری، موضع وصل را تعیین میکند» (همایی، 1374: 130). البته در علم معانی طرح قواعد اتصال و انفصال جملهها در صورتی ارزش دارد که با استفاده از آن به تأثیر کلام بر مخاطب بتوان افزود. رعایت موارد فصل برای گویندة بلیغ تا هنگامی لازم است که آسیبی به معنای سخن وارد نشود و کلام را به سخنانی بریده و بیربط تبدیل نکند؛ زیرا به همان اندازه که فصلِ بجا در سخن به بلاغت و استواری آن میافزاید، نابجابودن و بیتوجهی به جایگاه فصل و وصل از رسایی سخن و شیوایی آن میکاهد و حتی گاهی سخن را نامربوط و گسسته نشان میدهد؛ بنابراین شاعران و سخنپردازانی که به اهمیت فصل از وصل و جایگاه آن توجه نمیکنند، هرگز به آفرینش آثار و اشعار جاودانه دست نمییابند. باتوجهبه نتایجی که از بررسی نحوة فصل و وصل ابیات در نامههای عاشقانه به دست آمد، میتوان گفت مطالعة جایگاه فصل و وصل، نشاندهندة مهارت شاعر در استفاده از گنجایش و توانمندی زبان برای بیان مطالب است و چیرگی در این فن به سلامت ذوق نویسنده و مهارت در چینش اجزای کلام وابسته است. همچنین کاربرد ادات وصل باعث میشود تا در بخشهایی که به آرامش شاعر نیاز دارد، سبکی آرام شکل گیرد و شاعر بتواند از این سبک کند برای بیان نکات مهم بهره برد و مخاطب خود را به تأمل و تفکر دعوت کند.
در مقابل شاعر با کاربرد فصل و ایجاد گسست میان کلام به سخن خود شدت و هیجان و شورانگیزی بیشتری میدهد و سبب برانگیختن احساسات مخاطب میشود.1
4ـ جایگاه فصل در نامههای عاشقانه در نامههای عاشقانه، خبر و انشا با معانی حقیقی و ثانوی در کنار هم برای انتقال عواطف و احساسات استفاده میشود. این موضوع به خارجشدن مفاهیم از یکنواختی میانجامد. برپایة قواعد بلاغی، تنوع جمله ازنظر خبر و انشا به معنای کمال انقطاع آنهاست و در این صورت، دو جمله با حرف عطف به هم متصل نمیشوند. باتوجهبه این موضوع موارد زیر را در جایگاه فصل در نامههای عاشقانه میتوان بررسی کرد. 4ـ1 کمال انقطاع کمال انقطاع آوردن دو جمله است، بهطوریکه در آنها جدایی کامل دو جمله بدون استفاده از حروف ربط به برداشت نادرست نینجامد. کمال انقطاع بر دو وجه است: اختلاف در خبری و انشاییبودن دو جمله؛ اختلاف دو جمله برپایة لفظ و معنا.
4ـ2 کمال اتصال کمال اتصال هنگامی است که جملة دوم، پیرو جملة اول باشد و در جایگاه تأکید، عطف بیان یا بدل برای جملة اول به کار رود.
4ـ3 شبه کمال اتصال شبه کمال اتصال زمانی است که بتوان جملة دوم را مکمل و توضیحی برای جملة اول دانست.
4ـ4 شبه کمال انقطاع در شبه کمال انقطاع پیوند جملة دوم به جملة اول، خلاف مقصود گوینده را به شنونده یا خواننده منتقل میکند.
کاربرد حروف عطف از دلایل پیوستگی محسوس داستان در نامههای عاشقانه است و نوعی ویژگی سبکی این آثار به شمار میرود. این ویژگی سرانجام به انتقال مؤثر پیام و جذابیت و تأثیر بیشتر کلام میانجامد؛ بنابراین کاربرد و بررسی وصل و فصل، منطبق بر نظریة گفتمانی فوکو است. در بخشهایی از سخن که وصل به کار رفته است، سبک نحوی جملات، همپایه است و جملهها با عطفشدن با حروف عطف، سبکی آرام را شکل میدهند؛ گویا بیش از آنکه مطلب را توضیح دهند، از آرامش و کندی برخوردارند. «درحقیقت وجود حروف ربط، مانع سرکشی و تندی و تیزی سبک میشود» (لونگینوس، 1379: 65)؛ اما در بخشهایی که شاعر از حروف وصل استفاده نکرده است، سبکی گسسته ایجاد میکند تا بر هیجان و توجه مخاطب بیفزاید. در منظومهای مانند ویس و رامین که زادة شور عاطفی و هیجانهای چیرة عاشق و معشوق است، سبک نحوی بیشتر از نوع گسسته است و جملههای تناوبی، فضای کلام را برای گوینده باز میکند تا بهآسانی هیجانش را بیان کند و همین، شتاب متن را میافزاید. جدول زیر نشاندهندة میزان کاربرد هریک از سبکهای نحوی در نامههای عاشقانة پژوهش است. جدول1: میزان کاربرد سبکهای نحوی در نامههای عاشقانه (درصد)
برپایة نتایج بیشترین سبک نحوی همپایه در ابیات نامههای خسرو و شیرین نظامی و کمترین آن در ویس و رامین مشاهده میشود. درواقع هر دو شاعر بهخوبی توانستهاند نگرش و جهانبینی حاکم بر شخصیت داستان خود را با سبک نحوی نشان دهند. بیشتر نامههای ویس و رامین از زبان ویس نوشته شده است. ویس در این منظومه شخصیتی عاشق و پر از نیاز و هیجانات عاشقانه است؛ به همین سبب نوع جملات بیانشده از او و کاربرد سبک نحوی گسسته در بازگویی شخصیت و تفکر احساسی و عاشقانة ویس نقش مهمی دارد. از سوی دیگر نظامی در منظومة خود دو نامه آورده که یکی از خسرو و دیگری از شیرین است. در هر دو نامه سبک نحوی غالب، سبک همپایه است که با تأکید بر تأمل و تفکر در جملات، سبکی آرام است. اینکه نظامی این سبک را برای شخصیت خسرو در جایگاه پادشاه برمیگزیند، کاملاً درخور توجیه است؛ اما نکتة مهم این است که نظامی در ابیات بیانشده از زبان شیرین نیز بیشتر از سبک نحوی همپایه استفاده کرده است. در توجیه این مطلب باید گفت نظامی فردی حکیم است و در خسرو و شیرین گاه حکمت خود را از زبان شیرین بیان میکند. به همین سبب در بخشهایی از منظومه حتی شیرین مسائل دنیوی و اخروی را نیز تبیین میکند و در این بخشها بیتردید شیرین کسی جز خود نظامی نیست (ن.ک: نظامی، 1391: 398ـ399). علاقة نظامی به این شخصیت داستان سبب شده است شاعر در بخشهایی از داستان از زبان او سخن گوید و این دیدگاه شاعر بیشک در انتخاب سبک نحوی او تأثیر داشته است. «نظامی شیرین را ازنظر اصالت، زنی بزرگزاده و ازنظر زیبایی و شخصیت مظهر خردمندترین و زیباترین زنان میداند» (سعیدی سیرجانی، 1377: 16) و طبیعی است که سبک نحوی این شخصیت، دور از هیجان و همراه با تفکر و آرامش باشد. شخصیت شیرین در جایگاه برادرزاده و جانشین زن قدرتمندی به نام مهینبانو نیز از عوامل مؤثر در انتخاب این سبک نحوی برای سخنان شیرین است. در آن روزگار اعتقاد جمعی جامعه بر ضعیفبودن زن و پردهنشینی او بوده است؛ اما نظامی با انتخاب مهینبانو و شیرین در جایگاه شخصیتهای قدرتمند داستان و قراردادن آنها در عالیترین جایگاه، دیدگاه و اندیشة خود را نسبت به زن، حتی در سبک نحوی سخنان این شخصیتها، نشان داده است.
5ـ تحلیل جملات برپایة کنش گفتاری یکی دیگر از الگوهای بررسی گفتمان، تحلیل جملات برپایة کنش گفتاری است. «در کنش گفتاری، تنها معنای ظاهری منظور نیست؛ بلکه شرایط زمانی و فرهنگی و مکانی را به صورت پنهان با خود دارد و شامل ناگفتههای یک متن میشود» (یارمحمدی، 1385: 35). این کنش به پنج بخش تقسیم میشود: 5ـ1 کنش تصریحی یا اظهاری این کنش «برای بیان یک واقعه یا گزارشی از یک فرایند است. این نوع کنش تعهد گوینده را نسبت به صدق گزارهای بیان میکند و نشان میدهد که گوینده میکوشد تا حال روانی و عقیدة خود را به زبانی ساده به شنونده منتقل کند» (اکمجیان، 1382: 389). این الگوی گفتمانی را بهطور دقیق با کاربرد جملات خبری ابتدایی در علم معانی میتوان برابر دانست. برای آگاهکردن فرد بیخبر از جملة خبری استفاده میشود. در دانش معانی، انگیزههای ادبی و ثانوی خبر برپایة فصاحت و بلاغت بررسی میشود. علم معانی با این شیوه خواننده را از ژرفای اندیشه و احساسات و عواطف شاعران و نویسندگان آگاه میکند. بنابراین از دید این علم، خبر سخنی است که مدلولش در خارج (بیرون از ذهن) و جدای از گفتار وجود داشته باشد. مقصود از راستبودن خبر، هماهنگی آن با واقعیت و حقیقت است و مراد از دروغبودن خبر، ناهماهنگی آن با واقعیت است. «اینکه گفتیم ذاتاً، برای توضیح این معنی است که در احتمال صدق و کذب باید از خصوصیات و قرائن خارجی صرفنظر کرد و در این حالت که از همة قراین و امارات صرفنظر کردهایم، میگوییم کلامِ خبری ذاتاً احتمال صدق و کذب دارد؛ چه ممکن است بعضی قراین در کار باشد که بهواسطة آن جمله را دروغ محض یا راست محض بدانیم؛ مثل اینکه قضیه استدلالی باشد یا به گویندهاش نهایت اعتماد و اطمینان را داشته باشیم؛ معهذا جملة خبری ذاتاً، یعنی با قطعنظر از خصوصیات حال خبر و مُخبر، قابل صدق و کذب است» (همایی، 1374: 92). صاحب هنجار گفتار معتقد است: «مخاطب یا عالم است به حکم کلام یا جاهل است و جاهل یا منکر است و معتقد به خلاف و یا متردد است و درصدد سؤال و یا خالیالذهن؛ پس اگر عالم است، القای کلام به او لغو خواهد بود؛ مگر آنکه مقصود، غرض دیگری باشد، نه افادة حکم» (تقوی، 1363: 20ـ21)؛ بنابراین در متون بلاغی، جملة خبری را به ابتدایی و طلبی و انکاری تقسیم میکنند. پایة این تقسیمبندی بر توجه به مخاطب است. جملات خبریِ بیبهره از تأکید، خبر ابتدایی نامیده میشود. در این حالت، مخاطبی در تصور متکلم خلق شده است که در برابر خبر، حالت شک یا انکار ندارد. بیان این دسته از خبرها منطبق با کنش اظهاری در تحلیل گفتمان است که گوینده بهسادگی و بدون هیچ تأکیدی عقیدة خود را به شنونده منتقل و او را از موضوعی آگاه میکند.
بررسی انواع خبر برپایة احوال مخاطب در آثار بررسیشده نشان داد گویندگان در همة این آثار از خبر ابتدایی برای بیان افکار و احساسات خود بهره بردهاند و شمار این نوع جملات در همة آثار بهجز ویس و رامین بالاتر از خبر طلبی و انکاری است. نامههای عاشقانة بررسیشده، با هدف انتقال عواطف و احساسات شاعر به مخاطبان سروده شده است؛ به همین سبب شاعر میکوشد از احساسات خود بدون پیچیدگی سخن گوید و عواطف خود را آشکارا بیان کند. مخاطب اصلی شاعر در این نامهها گیرندة نامه است؛ برای مثال روی سخن نظامی در درجة اول شیرین یا خسرو بوده است؛ اما خوانندگان این آثار، یعنی مخاطبان درجة دوم و سوم این متون، نیز منظور شاعر بودهاند؛ به همین سبب هریک از شاعران برای تأثیرگذاری بیشتر بر این دسته از مخاطبین و انتقال عاطفه و احساس به آنها، از روشهای متنوعی در شیوة بیان خود بهره میبرند. این شیوههای متنوع در کاربرد خبر ابتدایی به انتقال بیشتر احساسات در این آثار انجامیده است.2 برپایة الگوی تحلیل گفتمان، کنش اظهاری در نامههای عاشقانه، شمار بسیاری دارد و ازنظر علم ارتباطات یکی از راههای مؤثر در انتقال عواطف و احساسات است. شاعر با این کنش گفتاری میکوشد توصیف خود را از عشق و معشوق با کلمات سازگار کند و هدف او بیان روشن اندیشهها و دیدگاههای عاشقانهاش است؛ بنابراین این دسته از کنشها که بیان احساس شاعر است در شعر غنایی ارزش بسیاری دارد و شمار بالای آن در خسرو و شیرین نظامی نشاندهندة آشنایی بیشتر نظامی با این ویژگی شعر غنایی، یعنی بیان سادة احساسات است. کنش اظهاری در خسرو و شیرین کنش غالب گفتار است و فراوانی آن به سبب تلاش شاعر برای زدودن ابهاماتی است که در جریان داستان میان عاشق و معشوق به وجود آمده است. جدول زیر نشاندهندة کاربرد کنش اظهاری در هریک از نامههای بررسیشده است. جدول2: درصد میزان کاربرد کنش اظهاری در نامههای عاشقانه
5ـ2 کنش ترغیبی این کنش برای بیان تقاضا، صدور دستور، ارائة پیشنهاد یا طرح پرسش است. نکتة منظوری کنش ترغیبی بر این اصل استوار است که این نوع کنش تلاش گوینده برای ترغیب و واداشتن شنونده به انجام کارهاست. این کنش در علم معانی برابر با جملات انشای طلبی مانند امر و منادا و تمنی و پرسش است. در بیشتر متون بلاغی فارسی نیز برپایة تقسیمات انشا در عربی، تمنی از انواع انشای طلبی تعریف شده است. «تمنی درحقیقت خواستن مطلوبی است که به دست آوردنش دشوار یا محال باشد. لفظ مخصوصش در عربی لیت میباشد و گاهی بهوسیلة هل و لو و لعلّ تمنی میکنند» (همایی، 1374: 107). تمنی مبتنیبر آشکارکردن درخواست آرزومندانة متکلم است و طلب و خواهش در تمنی نسبت به سایر انواع انشا کمتر احساس میشود. تمنی و ترجی حضور متکلم را پررنگ میکند و او را در آشکارکردن عواطف و احوال یاری میرساند؛ به همین سبب گمان رسیدن به مقصود در تمنی افزایش مییابد. هدف اصلی تمنی بیان احساس متکلم است و به همین سبب این مبحث در نامههای عاشقانه جایگاه ویژهای دارد؛ زیرا بیان احساس افزونبر اهمیتش در متون غنایی، مخاطب را از عواطف گوینده آگاه میکند؛ همچنین با ایجاد زمینة عاطفی بهآسانی احساسات را انتقال میدهد. این دسته از جملات در متون منظور برای بیان احساساتی مانند ناتوانی و سرزنش و تحسر و آرزومندی استفاده شده است.
طرح پرسش از موارد دیگری است که با کنش ترغیبی در ارتباط است. از دیدگاه علم معانی پرسش یا استفهام، یکی دیگر از انواع انشای طلبی است که به سبب پذیرش معانی ثانوی و تأثیرگذاری در شیوة انتقال مفهوم و احساس به مخاطب، از بخشهای مهم علم معانی به شمار میرود. «استفهام درحقیقت به معنای پرسیدن است، در مواردی که گوینده، جاهل به امری باشد» (همایی، 1374: 105). شرط نخستین انتقال پیام از گوینده به شنونده یا خواننده، برقراری ارتباط است و کلمات و جملات و نوع آنها مجرای برقراری این ارتباط به شمار میرود؛ ازاینرو ویژگیهای جملات و نوع آنها شیوة برقراری ارتباط را تحت تأثیر قرار میدهد. نامههای عاشقانه بخشی از متون غنایی است و در آنها چگونگی برقراری ارتباط برای رسیدن به اهداف گوینده مؤثر است. یکی از اهداف اصلی در این دسته از متون تأثیرگذاری بر احساسات و عواطف شنونده یا خواننده است. به همین سبب گوینده میکوشد با ابزار پرسش به این هدف خود نزدیک شود. بررسی پرسش در این متون نشان داد یکی از دلایل اصلی استفاده از جملات پرسشی در این آثار، جلب توجه مخاطب و آگاهکردن او از عواطف و احساسات متکلم بوده است؛ متکلم در این پرسشها هرگز از مخاطب یا دریافتکنندة نامه پاسخی نمیخواهد؛ بلکه تنها ذهن مخاطب را به پاسخی ترغیب میکند که برای خود متکلم روشن و آشکار است.3
شاعران در این نامهها با استفاده از شیوههای مختلف پرسش که در ادامه بیان میشود، از این کنش ترغیبی برای مقاصد منظور بهره بردهاند. 1) پرسش با آهنگ کلام: در این دسته از جملات، لفظ پرسش وجود ندارد و تنها آهنگ ادای این جملهها نشاندهندة پرسشیبودن آنهاست. این جملهها مانند همة جملههای پرسشی همراه با ادات پرسش، میتوانند در معنای حقیقی یا ثانوی به کار روند. شمار کاربرد این شیوة پرسش در مجموع نامههای غنایی بیشتر از سایر شیوههاست.
2) الفاظی که ویژگیهای اسم دارند؛ یعنی نقش مفعول بیواسطه یا مفعول باواسطه میپذیرند و میتوانند در جایگاه گزارة جمله به کار روند یا نقش مسندالیه و مسند بگیرند؛ مانند «که و کی» برای انسان و «چه و کدام» برای غیرانسان.
3) واژههای پرسش مربوط به اعداد؛ مانند چند.
4) واژة پرسشی دربارة ظرف زمان که در زبان فارسی به شکل «کی» به کار میرود.
5) واژة پرسشی دربارة ظرف مکان که در زبان فارسی به شکل «کجا» به کار میرود.
واژة «مگر» قید تصدیق است و برای استفهام و پرسش نیز به کار میرود.
6) چون و چگونه که در حالتهایی مانند حالت وصفی و مسندی و قیدی در جایگاه صفت پرسشی به کار میروند.
7) واژة پرسشی «چرا» که در زبان فارسی پرسش را میرساند.
درمجموع جملههایی که در این آثار به شکل پرسشی و در معنای ثانوی به کار رفتهاند، برای دریافت پاسخ و یا شنیدن آری و خیر بیان نشده است؛ بلکه دقیقاً برپایة شیوهای است که ارسطو در فن خطابه یادآور میشود: «برخی تأثیرات توسط شیوهای که سخنرانینویسان به کار میبرند، بر مستمعان گذاشته میشود؛ هنگامیکه میگویند: چه کسی است که آن را نداند؟ یا بر هر فردی آشکار است که... در این حالت شنونده از بیاطلاعی خویش شرمگین میشود و با سخنران اظهار موافقت میکند تا بتواند از آگاهی که دیگران برخوردارند، بهرهای برده باشد» (ارسطو، 1371: 213)؛ بنابراین کاربرد پرسش در زندهکردن متن و ایجاد ارتباط بیشتر با مخاطبین، بسیار مؤثر است؛ زیرا جملات پرسشی با محتوا و اهداف ثانوی سرزنش و امر و تنبه و ناامیدی و...، بهطور مستقیم مخاطب را در مرکز توجه قرار میدهد و نقش بیشتری در تحریک عواطف و ترغیب و شریککردن مخاطب با احساسات گوینده یا متکلم دارد. صدور دستور از موارد دیگر در کنش ترغیبی است که با بحث امر و نهی در علم معانی منطبق است. امر در معالمالبلاغه اینچنین تعریف شده است: «امر، طلب حصول فعل است، بر سبیل استعلا؛ یعنی در حالتی که طالب، خود را در شأن و مرتبه، بالاتر از کسی که از او طلب میکند، بداند. خواه در حق و واقع چنین باشد یا نه؛ بلکه فقط به حسب ادعای طالب باشد و لذا در صورت دوم، طالب را به اسائة ادب موصوف کنند» (رجایی، 1359: 149). در متون بلاغی تکیة اصلی تعاریف دربارة امر، بر طلب و درخواست انجامدادن یا ندادن عملی و برتری جایگاه گوینده نسبت به مخاطب است؛ بنابراین اگر یکی از این دو شرط در بیان امر و نهی رعایت نشود، باید گفت امر یا نهی در معنای ثانوی به کار رفته است؛ یعنی اگر امر یا نهی به قصد انجام درخواستی به کار نرود و یا جایگاه گوینده نسبت به مخاطب بالاتر نباشد، جمله با اهداف ثانوی به کار رفته است. ازنظر دستوری، فعل امر فقط در دو ساخت دوم شخص مفرد و جمع شکل مییابد و با افزودن «ن» یا «م» به آغاز ریشة مضارع فعل، فعل نهی به دست میآید؛ بنابراین اختلاف آشکاری در ساخت دستوری امر و نهی نیست و تنها معنای فعل تغییر میکند. امر و نهی در نامههای عاشقانه هم در معنای حقیقی و هم در معنای ثانوی کاربرد دارد. گویا این دسته از جملات در متون بررسیشده بیشتر با قصد تأکید و جلب توجه مخاطب به کار رفتهاند؛ همچنین کاربرد جملههای امری گاهی برای نشاندادن جایگاه برتر متکلم نسبت به مخاطب است و هدف شاعر از کاربرد این دسته از جملات، جلب توجه، افزایش تمرکز مخاطب، آگاهکردن او از علایق و تمایلات متکلم و ترغیب مخاطب است. وجود جملههای امری در متون عاشقانه به حضور مخاطب در درون متن اشاره دارد؛ زیرا کاربرد این دسته از جملات با معانی ثانوی مانند سرزنش، تهدید، تحقیر، تمنی و... در صورتی عاقلانه است که مخاطب در درون متن، حضور پررنگ داشته باشد. شاعران نامبرده به سبب لازمبودن حضور مخاطب در متن، جملههای امری را با مقاصد ثانوی به کار بردهاند و همین موضوع حالت و موقعیت برتر متکلم را نیز آشکار میکند؛ درنتیجه ارتباط بین متکلم و مخاطب در متن تقویت میشود؛ بنابراین کاربرد این نوع جملههای انشایی با تقویت زمینة عاطفی پیام و تکیهبر حضور مخاطب در متن، جریان ارتباط بین متکلم و مخاطب را تقویت میکند. متکلم هوشیار کسی است که از ابزار طبیعی مخاطبمحور در ایجاد ارتباط بهره برد و جملات امر و نهی یکی از ابزار بسیار مهمی است که سبب این موضوع میشود.4 باتوجهبه زمینة غنایی این آثار و نقش کمرنگ امر و نهی در جذب معشوق، شمار پایین این دسته از جملات را نسبت به سایر جملههای انشای طلبی بهخوبی میتوان توجیه کرد. نکتة مهم دیگر این است که این دسته از جملهها در متون بررسیشده، بیشتر در معانی ثانویهای مانند دعا، تمنا، دلجویی و... به کار رفتهاند که با فضای غنایی نامههای عاشقانه، تناسب بیشتری دارد. دعا:
تمنا:
خواهش:
استرحام:
دلجویی:
تأدیب:
سرزنش:
تسویه:
دستة دیگر از جملههای کنش ترغیبی، جملات تقاضایی است که با منادا در علم معانی منطبق است. شمیسا در باب جملههای ندایی میگوید: «اینکه ندا را جزء انشای طلبی قـرار دادهانـد، برای ایـن است که با حرف ندا توجه مخاطب را به خود طلب میکنیم. ندا در همة جملات دیده میشود. ندا حکم مخصوصـی نـدارد و معـانی مجازی هر سه نوع جمله را میتوان دربارة جملاتی که مشتمل بر حرف نداست، ذکر کرد» (شمیسا، 1386: 160 و 161). او در ادامه اندیشة خود را بـا ذکر یک مثال اینگونه تبیین میکند: «در عبارت «ای بیخبر بکوش که صاحبخبر شوی» حکم آن، همان حکم جملة امری «بکوش که صاحبخبر شوی» است (تشویق)» (همان). بـرپایة ایـن دیـدگاه اهداف ثانویای که بلاغیون برای جملههای ندایی بیان میکنند، درواقع مقاصدی است که از همة عبارت یا جملـه، چه خبـری و چه انشایی دریافت میشود. در تبیین و تحلیل کارکرد منادا در نامههای عاشقانه باید گفت با وجود اهمیت مبحث ندا در انشای طلبی و نقش آن در انتقال عواطف و پررنگکردن حضور مخاطب در متن، به این ابزار بلاغی در خسرو و شیرین و شیرین و خسرو چندان توجهی نشده است. نظامی در ضمن نامههای عاشقانة این اثر، تنها دو بار از جملههای ندایی استفاده میکند.
امیرخسرو نیز در نامههای خود تنها یکبار از جملة ندایی استفاده کرده است.
این ابزار بلاغی در ویس و رامین و بیش از آن در لیلی و مجنون کاربرد گستردهای دارد.
فخرالدین اسعد در ویس و رامین 33 بار با استفاده از حروف ندای «ا»، «ای» و «الا ای» و نظامی در «لیلی و مجنون» 20 بار و تنها با استفاده از حرف «ای»، مخاطب را ندا قرار دادهاند و اینگونه به تأثیرگذاری بیشتر و انتقال بهتر عواطف و احساسات خود پرداختهاند.5 همة نمونههای مربوط به انشای طلبی در ذیل کنش ترغیبی نامگذاری شده است؛ به همین سبب این کنش در نامههای عاشقانه شمار بسیاری دارد و بهویژه کنش غالب در سخن شاعران برای بیان درد فراق و بیان امید وصال عاشق و معشوق است. استفاده از پرسش بلاغی و امر و ندا و تمنا، کلام را مؤثرتر و هیجان انگیزتر میکند و گوینده با کاربرد هریک از این جملات، افزونبر آگاهکردن مخاطب نسبتبه وضع و احوال درونی و کنونی شخصیتهای داستان، او را ترغیب نیز میکند. کاربرد کنش ترغیبی در نامههای عاشقانه نشان میدهد متکلم در هر نامه با استفاده از جایگاه اجتماعی خود تا چه اندازه به ترغیب مخاطب روی آورده است. بیشترین شمار این کنش گفتاری در نامههای ویس و رامین دیده میشود. ویس در این نامهها در جایگاه عاشق قرار دارد و همة نامههایش به رامین از سر سوز و اشتیاق و برای به پایان رساندن هجران است؛ همین موضوع سبب فراوانی این جملات در ویس و رامین شده است. جدول زیر بسامد تکرار کنش ترغیبیی را در نامههای عاشقانه نشان میدهد. جدول3: درصد میزان کاربرد کنش ترغیبی در نامههای عاشقانه
5ـ3 کنش عاطفی این کنش برای بیان احساسات و نگرشها و ذهنیت افراد نسبت به رخدادهاست. گوینده با اینگونه کنشها، حالت درونی و احساسات خود را با مخاطب در میان میگذارد. این بحث از سبکشناسی گفتمانی را بهطور دقیق با مبحث جملههای انشای غیرطلبی در علم معانی میتوان برابر دانست. برپایة علم معانی در کتابهای بلاغت عربی و فارسی، انواع انشای غیرطلبی عبارت است از: صیغههای مدح و ذم، صیغههای تعجب، قسم، صیغههای عقود و ایقاعات، افعال رجا یا ترجی (رجایی، 1359: 132). همچنین برخی دعا را از انواع انشای غیرطلبی میدانند؛ زیرا در عربی صیغة دعایی ویژهای وجود ندارد و از بعضی جملات خبری، دعا اراده میشود؛ اما در فارسی بیشتر، دعا با صیغههای ویژهای به کار میرفته است (همان: 133). منابع بلاغی عربی و فارسی این نوع جملات را از حوزة بررسیهای بلاغی خارج کردهاند؛ اما این دسته از جملات، هم در علم معانی و هم در نظریة تحلیل گفتمان از ارزش ارتباطی ویژهای برخوردار است. در متون غنایی و نامههای بررسیشده، برای برخی از این جملات، معنای ثانوی میتوان در نظر گرفت؛ همچنین در این آثار شبهجملاتی برای قسم و دعا و یا تعجب به کار میرود که نقش تأکیدی آنها را نباید از نظر دور داشت؛ زیرا این شبهجملات اگرچه یک جملة کامل نیستند، در ایجاد ارتباط بین متکلم و مخاطب بسیار تأثیر دارند. در عربی مدح و مذمت مانند عقود، ساخت جداگانهای دارد؛ اما در فارسی همواره بهصورت معنی ثانوی جملات خبری و انشایی یا شبهجملات بیان میشود. این جملهها بیشتر، توصیف و اغراق در صفات نیک ممدوح و تأیید اوست؛ به همین سبب این جملهها در نامههای عاشقانه نیز ساخت ویژهای ندارند و در قالب جملههای خبری و انشایی و در جایگاه معنی ثانوی آنها بیان شده است. شاعران در همة نامههای عاشقانه با استفاده از جملات خبری و انشایی و شبهجملات و با معنی ثانوی مدح و ذم، بار احساسی و عاطفی کلام خود را بیشتر کردهاند. نیاز به ابراز هیجانات و شورانگیزی بخشهایی از این نامهها سبب کاربرد اینگونه جملات در این آثار شده است. این موضوع در ایجاد و ژرفابخشیدن ارتباط میان متکلم و مخاطب بسیار تأثیر دارد. مدح و ذم در نامههای بررسیشده، بیشتر با کاربرد صفات برشمرده برای مخاطب است که به مدح و ثنا نزدیک میشود. در آغاز این نامهها توصیفاتی برای ستایش و ثنای پروردگار بیان شده است؛ اما توصیفات معشوق در متن نامهها، نمونههایی از مدح و ذم است.
آشکارکردن تعجب و شگفتی نیز از کنشهای دیگر عاطفی است. در علم معانی فارسی تعجب با شبهجملاتی مانند زهی، عجبا، وه، وا، شگفتا... و یا در قالب جملههای خبری و انشای طلبی در جایگاه معنی ثانوی بیان میشود. جملات تعجبی در معنی مجازی یا کنایی نیز به کار میروند؛ به همین سبب برای آنها کارکرد بلاغی میتوان در نظر گرفت. در نامههای عاشقانه این دسته از جملات در قالب جملههای خبری یا انشایی و با معنی ثانوی به کار رفتهاند.
جملات قسم و دعایی دستة دیگری از جملات با کنش عاطفی هستند. قسم یا سوگند آن است که شخصی برای اثبات برحقبودن خود و راستی گفتههایش با گواه قراردادن خداوند یا امر مقدسی، بر سخن خود تأکید کند. درواقع قسم جملة خبری است که از حرف قسم و مورد قسم و فعل جمله ـ معمولاً به قرینة معنوی حذف میشود ـ ساخته میشود. قسمهای رایج در زبان فارسی ازنظر ساختار، دو دسته هستند: دستة اول سوگندهایی به شکل شبهجمله است که از عربی به فارسی وارد شدهاند؛ مانند والله؛ دستة دوم مانند به جان تو، سوگندهایی است که در اصل یک جملة خبری است و فعل آنها به قرینة معنوی حذف شده است (علوی مقدم و اشرفزاده، 1376: 65). البته هدف حقیقی متکلم از بیان قسم، اثبات حقانیت سخن است و برای افزودن بار تأکیدی جمله به کار میرود. در میان نامههای عاشقانة بررسیشده، تنها فخرالدین اسعد، 6 بار از جملات خبری به شکل قسم استفاده کرده است تا با این شیوه بر تأکید کلام بیفزاید. در بخشهای بررسیشدة سه منظومة دیگر، هیچ شاهدی از کاربرد قسم یافت نشد.
دعا به معنای درخواست از خداوند است. تفاوت دعا با سایر انواع طلب در انشا، مرتبة پایین خواهشگر نسبت به خواهششونده است. بعضی از اهل بلاغت دعا را جملة امری معرفی کردهاند و آن را طلب محترمانه در قالب جملات امر و نهی و در معنی ثانوی دعا دانستهاند؛ گروهی دیگر نیز آن را انشای غیرطلبی دانستهاند. البته در میان علمای بلاغت دربارة انشاییبودن دعا اختلافی نیست؛ اما دربارة طلبی یا غیرطلبیبودن آن اختلافنظر است. دعا در فارسی از اقسام انشای طلبی و در عربی غیرطلبی دانسته شده است (ر.ک: علوی مقدم، 1376: 65)؛ (شمیسا، 1373: 137). دعا در بررسی نامههای عاشقانه در سه شکل و ساخت به کار رفته است: الف: جملة امری با معنی ثانوی دعا:
ب: جملة دعایی که در ساختار آن فعل دعایی به کار رفته است. فعل دعایی معمولاً مضارع التزامی است که قبل از آخر آن الفی افزوده میشود و در نفی، میمی به آن اضافه میکنند؛ مانند مبیناد.
ج: شبهجملههای دعایی: همة جملههای دعایی عربی در فارسی، شبهجمله به شمار میرود. این شبهجملات بهصورت جملة معترضه و تأکیدکنندة معنای جمله اصلی است.
بنابراین در همة آثار پژوهششده، از جملات دعایی استفاده شده است و سبب آن نیز دقت متکلم به فراهمکردن زمینة مناسب عاطفی و برقراری ارتباط قوی با مخاطب برای انتقال بهتر عواطف و احساسات است. بهطور قطعی هدف اصلی متکلم در این دسته از جملات، کاربرد دعا در معنای اصلی آن نیست؛ بلکه هدف متکلم آن است که بهجای استفاده از جملات خبری یا امری با کاربرد دعا با مخاطب سخن گوید و از این راه او را بیشتر تحت تأثیر قرار دهد؛ همچنین متکلم با کاربرد این دسته از جملات میکوشد افزونبر آشکارکردن حسن نیت خود در عشق، آن را به مخاطب اثبات کند. این دسته از جملات در نامههای عاشقانه در جایگاه معنی ثانویی جملات و با کارکرد عاطفی به کار رفتهاند؛ صورت مشخصی ندارند و برپایة معنا تشخیص داده میشوند؛ «به این معنی که هر جملهای که بیانگر احساس گوینده باشد و به قصد اخبار ادا نشود جملة عاطفی میخوانند» (شمیسا، 1373: 133). در تحلیل گفتمان این دسته از جملات را با عنوان کنش عاطفی میشناسند؛ زیرا دربردارندة شور و هیجان و احساسات گوینده و نشاندهندة درجة دوستی یا نفرت او از موضوع است. در ادب غنایی، بافت موقعیتی کلام به تأثیرگذاری بر شنونده از راه برانگیختن عواطف نیاز دارد. نامههای عاشقانه سرشار از عواطف و هیجانات درونی است و کاربرد این دسته از جملات در این نامهها به سبب اقتضای موقعیت، موضوعی آشکار است. شاعر از این جملات برای انتقال احساسات خود بهره میبرد و حالتهای درونی خود را بیان میکند. به همین سبب یکی از کنشهای توجهشده در شعر غنایی، کنش عاطفی است؛ زیرا عاطفه مبنای شعر عاشقانه است. اساس پیوند عاشقانه در این آثار نگرش عاطفی است و همین موضوع سبب کاربرد اینگونه جملات در نامههای عاشقانه است. شاعر در این آثار گاه از چهارچوب داستان و شعر خود نیز فراتر میرود و سخنگوی عاطفة جمعی بشر میشود. در نامههای عاشقانه بسامد کنش عاطفی به موقعیت متکلم و مخاطب و یا اقتضای حال آنها نیز بازمیگردد. کنش عاطفی در لیلی و مجنون و پس از آن در ویس و رامین بیشتر از بقیة آثار است؛ در خسرو و شیرین نظامی و شیرین و خسرو امیرخسرو نیز کمترین بسامد را دارد. سبب شمار بالای این کنش در لیلی و مجنون آن است که رویکرد نظامی به عشق لیلی و مجنون با چاشنی عرفان آمیخته شده است و نظامی با این داستان میکوشد از زبان مجنون و در جایگاه یک عاشق، جوشش شور و عشقی عارفانه را نیز ترسیم کند. به همین سبب کنش عاطفی که اساس آن جملههایی مانند قسم و دعاست، در این اثر بیش از سایر آثار است. شمار بالای این کنش در ویس و رامین نیز به سبب موقعیت و بافت ویژة داستان است؛ زیرا ویس در نامههایش به رامین که بیشتر نامهها را در بر میگیرد، همة حالات یک عاشق هجراندیده را به تصویر میکشد و با کاربرد جملات عاطفی در برانگیختن عواطف و احساسات معشوق میکوشد. کاربرد این جملات در نامههای ویس و رامین سبب شده است تا فخرالدین اسعد بتواند به زیبایی و در جایگاه یک عاشق، عاطفه و احساس خود را در قالب عشقی زمینی بیان کند. 6 جدول4: درصد میزان کاربرد کنش عاطفی در نامههای عاشقانه
5ـ4 کنش تعهدی این دسته از جملات برای بیان تعهد گوینده به تحقق یک عمل است. در این کنش گوینده با تأکید میکوشد تا شنونده را متقاعد کند کلامش صادق است و این برای کسب اطمینان مخاطب ضروری است. این بخش از الگوی گفتمان کاملاً با مبحث خبر طلبی و انکاری در علم معانی انطباق دارد. 5ـ4ـ1 خبر طلبی در نامههای عاشقانه در همة نامههای بررسیشده، کارکرد و شمار انواع خبر نشاندهندة اهمیت انتقال آشکار و مستقیم پیام در زبان آنهاست. برخلاف تصور، برای بیان احساسات و احوال در این آثار غنایی، بیشتر از جملههای خبری استفاده شده است و جملات انشایی در این باره نقش کمتری دارند. توجه به احوال مخاطب و درنظرگرفتن سطح آگاهی او تعیینکنندة میزان استفاده از انواع جملههای خبری است؛ به همین سبب گویندگان این آثار، نخست از خبر ابتدایی برای بیان اندیشه و احساس خود بهره گرفتهاند و پس از آن از جملات خبری طلبی استفاده کردهاند.7 در علم معانی، اقتضای ظاهر ایجاب میکند شاعر، مخاطب غیرمنکر را فردی در تردید یا انکارکننده بپندارد. درحقیقت اصل نخستین در کلام آن است که کلام برای اینگونه مخاطبان، بدون تأکید آورده شود؛ اما در همان حال که مخاطب تردید و انکاری ندارد، او را منکر میپندارد و کلام را به شیوههای مختلف تأکید میکند. مهمترین شیوههای تأکید و آوردن خبر طلبی در این نامهها عبارت است از: - کاربرد امر در قالب تنبیه و تحذیر: این ساختار افزونبر افزیش بار تأکیدی جمله برای جلب توجه مخاطب استفاده میشود:
- مبالغه در وصف:
- استفاده از ضمیر مشترک:
- کاربرد ضمیرهای شخصی در ابتدای جمله:
تکرار کلمه:
- کاربرد ادات تأکید:
- تکرار ضمیر:
- تأکید با ادات قصر:
- تأکید با حرف عطف «که»:
- تأکید با حروف منفی که به قصر کلام نیز میانجامد:
- تکرار کلام:
- قسم:
همانگونه که نمودار نشان میدهد، در نامههای عاشقانة ویس و رامین نسبت به سایر آثار بررسیشده، از جملات خبری ابتدایی کمتر استفاده شده است؛ اما کاربرد خبر طلبی در این اثر بیش از سایر آثار است. در مقابل در نامههای خسرو و شیرین بیشترین و کمترین میزان کاربرد جملات خبری بهترتیب برای خبر ابتدایی و سپس طلبی است. دربارة رابطة متکلم و مخاطب برپایة خبر ابتدایی میتوان گفت متکلم هنگام بیان خبر ابتدایی، قاطعتر است و نسبت به مخاطب جایگاه برتری دارد؛ به بیان دیگر هرجا نویسنده، جملات خبری ابتدایی به کار برد و از این راه پیامی را به مخاطب انتقال دهد، وضعیت خود را در جایگاهی برتر از مخاطب تثبیت میکند. در آثار بررسیشده بهترتیب بیشترین تعداد جملات خبری ابتدایی برای خسرو و شیرین، شیرین و خسرو، لیلی و مجنون و ویس و رامین است؛ بنابراین میتوان گفت گوینده در خسرو و شیرین وضعیت خود را در جایگاهی برتر از مخاطب تثبیت میکند و از نقش مخاطب در متن میکاهد؛ همچنین بر قطعیبودن و آشکاری انتقال معنا میافزاید و متکلم را چیره نشان میدهد. در ویس و رامین نقش مخاطب در متن پررنگتر است. اساس نگارش نامههای عاشقانه، بیش از آنکه برای خبررسانی و آگاهی مخاطب از موضوعاتی باشد، برای انتقال عواطف و احساسات است؛ یعنی گوینده میخواهد حالات روحی و عاطفی و درونی خود را با مؤثرترین کلام به مخاطب نامه انتقال دهد. به همین سبب در این آثار لازم است حضور متکلم و گوینده نسبت به مخاطب پررنگتر باشد؛ به همین سبب در میان آثار بررسیشده بیشترین حضور متکلم بهترتیب در خسرو و شیرین، شیرین و خسرو، لیلی و مجنون و در پایان در ویس و رامین مشاهده میشود. حضور مخاطب در ویس و رامین به سبب کوشش گوینده برای برقراری ارتباط قوی با مخاطب، در مقایسه با سایر آثار بسیار محسوستر است. روشهای متنوع فخرالدین اسعد در کاربرد جملات خبری طلبی و انکاری در متن، که پیشتر بیان شد، به تقویت حضور مخاطب در متن و شمار بالای کنش تعهدی در این اثر انجامیده است. کنش تعهدی افزونبر نشاندادن نقش متکلم و مخاطب در متن برای جلب اطمینان مخاطب نیز ضرورت دارد. متکلم در نامههای بررسیشده با تأکیدکردن بر سخن خود میکوشد شک و تردید احتمالی مخاطب را نسبت به عشق خود از میان ببرد. جدول5: درصد میزان کاربرد کنش تعهدی در نامههای عاشقانه
5ـ5 کنش اعلامی این کنش برای نامگذاری واقعه و آگاهیدادن دربارة یک رخداد به کار میرود. این کنش دربارة کارهایی است که اگر با موفقیت انجام شود به تغییراتی در اجتماع میانجامد. افعالی مانند خبردادن، محکومکردن و منصوبکردن این کنش را دارند. (ر.ک: سرل، 1385: 13-19) این کنش دربردارندة گفتارهایی است که همزمان با بیان آنها تغییرات واقعی در جهان خارج ایجاد میشود. مؤثربودن این کنشها به نهادهای اجتماعی و قانونی وابسته است و به همین سبب آنها را کنشهای نهادینه میتوان نامید. گوینده در این جملات با بیان جمله در جهان خارج تغییر میآفریند و بین محتوای گزارة جمله و جهان خارج سازگاری ایجاد میکند. در نامههای عاشقانه نمونهای از این جملات یافت نشد و به نظر میرسد این مبحث تحلیل گفتمان بیش از اینکه با مباحث علم معانی در ارتباط باشد، با مباحث دستور زبان فارسی ارتباط دارد. نمودار1: میزان کاربرد کنشهای گفتمانی در نامههای عاشقانه
نمودار2: میزان کاربرد سبکهای نحوی در نامههای عاشقانه
6ـ نتیجهگیری توجه به سبک نحوی جملات و کنش گفتاری آنها از مباحث بیانشده در تحلیل گفتمان است. این شاخه از علم زبانشناسی به قرن بیستم مربوط میشود و برپایة اندیشههای میشل فوکو شکل گرفته است. این نظریه میکوشد با در نظر گرفتن شمار انواع کنش و سبک نحوی جملات، به لایههای زیرین سخن، نوع ارتباط، بافت فکری شاعر و حتی بافت اجتماعی پی برد. در این پژوهش مباحثی از علم معانی در انطباق با نظریة تحلیل گفتمان فوکو بررسی شد. این مبحث گفتمانی ازجمله علوم جدید غرب است؛ اما سالها پیش دانشمندان اسلامی این مباحث را در ضمن مباحثی از علم معانی مطرح کردهاند. همچنین یافتهها نشان میدهد شمار نوع کنشهای گفتاری و سبک نحوی جملات که در انطباق با مباحثی از علم معانی است، رابطة مسقیمی با نوع اندیشه و جهانبینی حاکم بر تفکر شاعر و بافت جامعه دارد و باتوجهبه عوامل بیرونی این شیوه از بیان و گفتگو به وجود آمده است. بر همین بنیان نامههای عاشقانة چهار منظومة غنایی از دیدگاه علم معانی و نظریة تحلیل گفتمان بررسی شد و یافتهها ثابت کرد، هریک از مباحث تحلیل گفتمان با یکی از مباحث علم معانی سازگار است. برپایة نتایج، کنش اظهاری و ترغیبی و تعهدی و عاطفی بهترتیب پرشمارترین کنشهای گفتمانی این نامهها هستند. شمار بسیار کنش اظهاری در نامههای عاشقانه نشاندهندة این نکته است که در شعر غنایی، بیان عواطف و ابراز احساسات محور اصلی گفتمان است. دومین کنش برجسته در نامههای عاشقانه کنش ترغیبی است؛ زیرا گوینده در کنش ترغیبی و جملات انشای طلبی، مانند امر و تمنا و منادا و پرسش بلاغی، در پی ترغیب و برانگیختن عواطف مخاطب است و این نکته نیز از مبانی اصلی شعر غنایی است. کنش تعهدی دربردارندة جملات خبر طلبی و تأکیدی است و پس از کنش ترغیبی بیشترین فراوانی را در این آثار دارد. پس از آن کنش عاطفی شمار بسیاری دارد. کاربرد بسیار این دسته از جملات در نامههای عاشقانه به سبب آن است که بنیان پیوند عاشقانه در این آثار نگرش عاطفی است. گاهی شاعر در این آثار از چهارچوب داستان و شعر خود نیز فراتر میرود و سخنگوی عاطفة جمعی بشر میشود. بیشتر جملات این کنش، قسم و دعاست و شمار بسیار آن در لیلی و مجنون به سبب نگاه عرفانی نظامی به عشق لیلی و مجنون است. در ویس و رامین نیز جملات عاطفی به سبب موقعیت و بافت ویژة این داستان و سیر حوادث، بیش از دو اثر دیگر کاربرد داشته است؛ زیرا ویس در نامههای بسیارش به رامین، حالات یک عاشق هجراندیده و گرفتار بیوفایی معشوق را به تصویر میکشد و با کاربرد جملات عاطفی میکوشد عواطف و احساسات معشوق را برانگیزد. فخرالدین اسعد با کاربرد بسیار این جملات توانسته است بهزیبایی و در جایگاه یک عاشق، جوشش شور و شوق عاشقانه را در قالب عشقی زمینی بیان کند. بیشترین سبک نحوی در نامهها از نوع گسسته است؛ زیرا شاعر با کاربرد جملههای گسسته و فصل جملات، بر بار احساسی و هیجانی شعر خود میافزاید و با دادن وزن تند به شعر، جنبة غنایی و احساسی آن را شدت میبخشد. سبک و کنش از جایگاه والایی برخوردار است و نتایج نشان میدهد در این نامهها هر دو در کنار یکدیگر استفاده شده است تا بر مخاطب بسیار تأثیر گذارد. از سوی دیگر قراردادهای موجود بر پیوند جملات و پیوند آنها با بافت اجتماعی در نامههای عاشقانه به ایجاد ارتباط و گفتمانی موفق انجامیده است و افزونبر اینکه گویندگان این آثار از شیوههای صحیح گفتمان و برقراری ارتباط آگاهی داشتهاند؛ در انتقال آن به مخاطب نیز موفق بودهاند.
پینوشتها 1. کاربرد وصل در نامههای عاشقانه: - شواهد کاربرد حرف ربط «که»: ویس و رامین: (220/ 13)؛ (220/ 18)؛ (220/ 19)؛ (220/ 20)؛ (220/ 22)؛ (221/ 9)؛ (221/ 18)؛ (221/ 19)؛ (221/ 22)؛ (222/ 1)؛ (222/ 9)؛ (222/ 14)؛ (232/ 11)؛ (232/ 18)؛ (232/ 23)؛ (232/ 24)؛ (233/ 3، 4، 7، 9، 13، 14، 15، 16، 17، 20، 21-26)؛ (234/ 2-4)؛ (234/ 7، 9، 11، 13، 15، 18، 22، 27)؛ (235/ 2، 7، 9، 13، 15، 16، 19، 21، 23، 28)؛ (236/ 10، 12، 15، 19)؛ (237/ 1، 7، 26، 27، 28)؛ (238/ 9، 17)؛ (239/ 11، 13، 20، 26، 27، 28)؛ (240/ 1، 3، 7، 16، 26)؛ (241/ 2، 3، 6، 7، 10، 15، 18، 24، 25، 28)؛ (242/ 1، 3، 4، 5، 6، 11، 12، 13، 16، 17، 20، 24)؛ (243/ 2، 8، 12، 15، 17، 23، 26)؛ (244/ 4، 7، 8، 9، 10، 11، 12، 14، 17، 18، 19، 21)؛ (245/ 16، 22، 25)؛ (246/ 6، 14، 19، 21، 25)؛ (247/ 4، 5، 6، 8، 9، 11، 15، 16)؛ (248/ 1، 2، 3، 12، 17، 21، 25، 27)؛ (249/ 3، 5، 8، 12، 17، 19، 20)؛ (250/ 14، 16، 19، 20، 25، 27، 28)؛ (251/ 5، 8، 12، 13، 21، 22)؛ (252/ 2، 8، 16-25)؛ (253/ 2-13، 18)؛ (269/ 12، 14، 17، 18، 19، 23)؛ (270/ 18، 25). خسرو و شیرین: (262/ 10، 11، 15)؛ (263/ 2، 5، 8، 12، 13)؛ (264/ 10، 12، 14)؛ (265/ 7، 9، 16، 17)؛ (266/ 3، 13، 16؛ 268/ 17)؛ (269/ 3، 6، 9، 10، 11، 13، 17، 18)؛ (270/ 5، 9، 12، 13). لیلی و مجنون: (190/ 3، 7)؛ (191/ 1، 8)؛ (192/ 2، 12، 13)؛ (193/ 1)؛ (195/ 4، 8، 11، 12، 14، 16)؛ (196/ 11، 13)؛ (197/ 2، 5). شیرین و خسرو: (165/ 11)؛ (166/ 2، 4، 7، 10، 11)؛ (167/ 1، 3، 4)؛ (168/ 4، 9، 10، 12)؛ (170/ 1)، (171/ 10، 11)؛ (172/ 1، 8، 11)؛ (173/ 2، 3، 9، 10)؛ (174/ 4، 9، 11)؛ (175/ 5، 7، 9)؛ (176/ 5-10)؛ (177/ 2-4، 8)؛ (178/ 3، 8، 9، 10، 11)؛ (179/ 6، 12)؛ (180/ 1، 8)؛ (181/ 3، 9، 10). - شواهد کاربرد حرف ربط «واو» ویس و رامین: (220/ 15، 19)؛ (221/ 17، 23)؛ (222/ 2، 3، 14)؛ (231/ 14)؛ (232/ 19، 20، 29)؛ (233/ 1، 7، 26)؛ (234/ 11، 16، 25)؛ (235/ 1، 15، 23)؛ (236/ 1)؛ (237/ 8)؛ (238/ 25)؛ (239/ 4، 15)؛ (240/ 3)؛ (241/ 17، 23)؛ (243/ 9)؛ (244/ 2، 5)؛ (245/ 3، 14، 15، 17، 25)؛ (246/ 4، 7، 9، 11، 22)؛ (249/ 1، 2)؛ (250/ 8، 26)؛ (251/ 3، 6، 8، 9)؛ (252/ 3، 8، 10)؛ (269/ 19). خسرو و شیرین: (262/ 13، 14)؛ (263/ 1، 2، 4، 12)؛ (265/ 7، 6، 8، 9، 15، 18)؛ (268/ 18)؛ (269/ 8)؛ (270/ 2، 8). لیلی و مجنون: (187/ 6-8، 11، 17)؛ (188/ 1)؛ (189/ 2، 3)؛ (190/ 13)؛ (191/ 6)؛ (192/ 14)؛ (194/ 1، 7)؛ (197/ 6). شیرین و خسرو: (165/ 7، 11)؛ (167/ 7)؛ (168/ 1)؛ (172/ 3)؛ (179/1-3)؛ (179/ 11)؛ (180/ 10)؛ (181/ 8). - شواهد کاربرد حرف ربط «تا»: ویس و رامین: (220/ 17)؛ (221/ 25)؛ (235/ 16)؛ (235/ 22، 25)؛ (236/ 4، 7، 17، 19)؛ (237/ 18، 19)؛ (241/ 17، 23)؛ (243/ 9)؛ (244/ 2، 5، 20)؛ (245/ 3، 14، 15، 17، 25)؛ (246/ 4، 7، 9، 11)؛ (249/ 1، 2)؛ 250/ 8، 23، 26 (251/ 3، 6، 8)؛ (252/ 3)؛ (269/ 19). خسرو و شیرین: (262/ 13، 14)؛ (263/ 1، 2)؛ (264/ 12)؛ (265/ 7، 6،8، 9، 15، 18)؛ (268/ 18)؛ (270/ 2، 8). لیلی و مجنون: (187/ 6-8، 11، 17)؛ (188/ 1، 3، 5)؛ (190/ 13)؛ (191/ 5، 6، 14)؛ (194/ 1، 7)؛ (195/ 8)؛ (197/ 6). شیرین و خسرو: (165/ 11)؛ (166/ 7)؛ (168/ 11)؛ (172/ 9)؛ (173/ 10)؛ (179/ 1-3)؛ (180/ 10)؛ (181/ 8). 2. کاربرد خبر ابتدایی در نامههای عاشقانه: - شواهد خبر ابتدایی در نامههای منظومة ویس و رامین: (220/ 6)؛ (220/ 7)؛ (220/ 8)؛ (220/ 10)؛ (220/ 11)؛ (220/ 14)؛ (220/ 15)؛ (220/ 16، 17، 18، 19، 23)؛ (221/ 2-13، 17، 19-25، 27، 28)؛ (222/ 6-13)؛ (231/ 8-15)؛ (232/ 1-10، 19-22، 27، 29)؛ (233/ 1، 6، 7، 18، 19، 25، 29)؛ (234/ 1، 4، 5، 9-15، 17، 18، 19، 21-24)؛ (235/ 2، 4، 5، 6، 10، 11، 13، 14، 17، 25، 26، 27، 28، 29)؛ (236/ 6، 11، 12، 20، 23، 25)؛ (237/ 1، 6، 7، 8، 11-15، 17، 20، 21، 22، 25، 26، 27)؛ (238/ 2، 5، 8، 10، 12، 21، 22)؛ (239/ 4، 8، 10، 11، 14، 15، 22، 23، 26، 27، 29)؛ (240/ 2-4، 12-16، 21-23)؛ (241/ 1، 2، 4، 10، 14، 17، 19، 25، 26)؛ (242/ 2-7، 9، 15، 17، 19، 23، 26)؛ (243/ 3، 5، 6، 8، 11، 12، 18، 19، 23، 24، 25)؛ (244/ 6، 14، 25)؛ (245/ 1، 2، 7، 8، 9، 11، 14، 15)؛ (246/ 3-5، 8، 10، 12، 17، 20، 21، 22، 24، 25)؛ (247/ 1-3، 6، 7، 10، 12، 13، 14، 16، 17، 18، 20، 21، 23، 24)؛ (248/ 15، 27)؛ (249/ 8-10، 12، 14، 18، 20، 22، 23، 25)؛ (250/ 1-3، 6، 7، 11، 15، 17، 22، 23، 24)؛ (251/ 1، 5، 8، 9-11، 14، 19)؛ (252/ 10، 11، 13، 14)؛ (253/ 21-26)؛ (269/ 3-9، 11، 14، 15، 19، 20)؛ (270/ 1، 4، 5، 8، 9، 11، 20، 23، 26 - 29). - شواهد خبر ابتدایی در خسرو و شیرین نظامی: (262/ 10-15)؛ (263/ 1، 3-7، 10-13)؛ (264/ 1-6، 8، 9، 11)؛ (265/ 2، 5، 15-19)؛ (266/ 1-4)؛ (267/ 15، 16)؛ (268/ 2، 5-10، 12، 15، 16)؛ (269/ 1، 4، 7، 8، 12)؛ (270/ 8). - شواهد خبر ابتدایی در لیلی و مجنون نظامی: (186/ 15)؛ (187/ 7-9، 19)؛ (188/ 4، 5، 8، 10، 12)؛ (189/ 1، 3، 5-8، 11، 12)؛ (190/ 1، 2، 4، 5، 10، 12، 13،15)؛ (191/ 1-7، 12)؛ (192/ 14)؛ (193/ 3، 4، 8، 10)؛ (194/ 3، 4)؛ (195/ 1، 2، 5، 8-10، 13-15)؛ (196/ 1-5)؛ (197/ 3، 5، 6، 8)؛ (198/ 2). - شواهد خبر ابتدایی در شیرین و خسرو: (165/ 6، 9، 10)؛ (166/ 1، 4، 6، 7، 10)؛ (167/ 3، 5، 7، 8، 9، 11)؛ (168/ 1، 3-5، 9)؛ (169/ 2، 9-11)؛ (170/ 3، 8، 9، 10)؛ (171/ 1-9، 11)؛ (172/ 1،2، 4-12)؛ (173/ 1، 2، 4-9، 11)؛ (174/ 2، 3، 5، 6، 8، 9، 12)؛ (175/ 1، 4، 5-7)؛ (176/ 3، 4، 6، 11)؛ (177/ 5-7، 9)؛ (178/ 1، 4، 6)؛ (179/ 1-3، 7، 9، 11)؛ (180/ 1، 4، 10، 11)؛ (181/ 2، 4، 5، 7، 8، 10، 11)؛ (182/ 1، 2، 3). 3. کاربرد پرسش در نامههای عاشقانه - شواهد کاربرد پرسش در نامههای ویس و رامین: (220/ 12، 20، 22)؛ (221/ 9، 16)؛ (233/ 4، 5، 8، 27)؛ (234/ 16)؛ (235/ 8، 19،18،20)؛ (236/ 15، 18، 22، 24)؛ (237/ 2، 16، 28)؛ (238/ 1، 13، 15، 16، 23)؛ (239/ 17، 24)؛ (240/ 18، 21، 25)؛ (241/ 3، 7، 16)؛ (242/ 10، 11، 12، 13، 14)؛ (243/ 2)؛ (244/ 8، 13، 17، 18، 19، 20، 21، 22، 23، 26)؛ (245/ 21)؛ (246/ 2)؛ (247/ 9، 15، 22)؛ (248/ 2-10، 25)؛ (249/1، 2، 6، 11، 16)؛ (250/ 26)؛ (269/ 22)؛ (270/ 13، 14، 15، 21). - شواهد کاربرد پرسش در نامههای خسرو و شیرین: (263/ 2)؛ (264/ 10، 13)؛ (265/ 3، 4)؛ (269/ 5، 14، 15)؛ (271/ 1). - شواهد کاربرد پرسش در نامههای لیلی و مجنون: (188/ 1، 6، 11)؛ (190/ 6، 14)؛ (191/ 14)؛ (192/ 2-5)؛ (194/ 6)؛ (195/ 3، 4، 6، 16). - شواهد کاربرد پرسش در نامههای شیرین و خسرو: (168/ 11، 12)؛ (169/ 6)؛ (174/ 1، 11)؛ (175/ 2، 3)؛ (176/ 8، 9)؛ (177/ 3، 4)؛ (178/ 5، 7، 12)؛ (180/ 2، 5، 8). 4. کاربرد امر و نهی در نامههای عاشقانه - شواهد کاربرد امر و نهی در نامههای ویس و رامین: (233/ 17)؛ (236/ 3، 4)؛ (238/ 4)؛ (239/ 18، 20)؛ (241/ 28)؛ (245/ 5، 6، 17، 20)؛ (246/ 18)؛ (249/ 24)؛ (250/ 9؛ 13، 14، 16، 18)؛ (251/ 24، 25)؛ (252/ 1-6، 8)؛ (270/1 7، 18). شواهد کاربرد امر و نهی در نامههای خسرو و شیرین: (264/ 14)؛ (265/ 13)؛ (269/ 11، 13، 15، 17، 18)؛ (270/ 2، 3، 5، 6، 9، 11، 13). شواهد کاربرد امر و نهی در نامههای لیلی و مجنون: (189/ 2)؛ (190/ 3، 8، 6)؛ (192/ 12)؛ (193/ 2، 5، 6، 7)؛ (194/ 11)؛ (195/ 3). شواهد کاربرد امر و نهی در نامههای شیرین و خسرو: (168/ 6، 10)؛ (169/ 4، 5)؛ (170/ 1، 2، 4، 7)؛ (176/ 5، 7)؛ (177/ 2)؛ (178/ 9، 10)؛ (180/ 8)؛ (181/ 9). 5. کاربرد منادا در نامههای عاشقانه: - شواهد کاربرد منادا در نامههای ویس و رامین: (221/ 19)؛ (233/ 20-23)؛ (235/ 22)؛ (236/ 17)؛ (238/ 24، 25)؛ (239/ 12، 21)؛ (240/ 16، 20)؛ (242/ 1)؛ (243/ 13)؛ (244/ 1، 12)؛ (245/ 23)؛ (246/ 12، 13، 16)؛ (247/ 8، 11)؛ (248/ 24)؛ (249/ 3، 4، 13، 15)؛ (250/ 4، 25)؛ (251/ 19)؛ (252/ 9)؛ (269/ 21). - شواهد کاربرد منادا در نامههای لیلی و مجنون: (187/ 10-18)؛ (191/ 13)؛ (192/ 1، 6، 7، 8، 9، 10، 11)؛ (194/ 2)؛ (196/ 8)؛ (197/4). 6. شواهد کاربرد انشای غیرطلبی در نامههای عاشقانه: - سایر شواهد انشای غیرطلبی مدح در نامههای ویس و رامین: (252/ 16-26)؛ (253/ 1-20، 27، 28)؛ (270/ 22). - سایر شواهد انشای غیرطلبی مدح در نامههای خسرو و شیرین: (263/ 8، 9، 12)؛ (268/ 1، 3، 17)؛ (268/ 18)؛ (270/ 7). - سایر شواهد انشای غیرطلبی مدح در نامههای لیلی و مجنون: (187/ 1-5)؛ (191/8 -11). - سایر شواهد انشای غیرطلبی مدح در نامههای شیرین و خسرو: (165/ 6، 8)؛ (173/ 3). - سایر شواهد انشای غیرطلبی تعجب در نامههای ویس و رامین: (220/ 13)؛ (221/ 11)؛ (234/ 6)؛ (235/ 2، 7)؛ (237/ 24)؛ (239/ 8، 17)؛ (240/ 9)؛ (243/ 2)؛ (244/ 13)؛ (247/ 15)؛ (249/5، 6). در نامههای عاشقانة سه اثر دیگر، این دسته از جملات در قالب جملات خبری یا انشایی و با معنی ثانوی تعجب به کار رفتهاند. - سایر شواهد انشای غیرطلبی قسم در نامههای ویس و رامین: (232/ 14،15، 16، 18)؛ (235/ 15)؛ (249/ 17). - سایر شواهد انشای غیرطلبی دعا در نامههای ویس و رامین: (234/ 20)؛ (247/ 19)؛ (251/ 34)؛ (251/ 25)؛ (252/ 1-6)؛ (252/ 8)؛ (253/ 29)؛ (269/ 10). - شواهد انشای غیرطلبی دعا در نامههای خسرو و شیرین: (265/ 14)؛ (270/ 6)؛ (270/ 14)؛ (271/ 2). - شواهد انشای غیرطلبی دعا در نامههای لیلی و مجنون: (190/ 9)؛ (192/ 13)؛ (193/ 2)؛ (196/ 6)؛ (198/ 1). - شواهد انشای غیرطلبی دعا در نامههای شیرین و خسرو: (168/ 7)؛ (180/ 9). 7. شواهد خبر طلبی در نامههای عاشقانه: - شواهد خبر طلبی در ویس و رامین: (221/ 1)؛ (222/ 2، 3)؛ (232/ 11-13، 23-26، 28)؛ (233/ 2، 3، 14-17، 26، 28)؛ (234/ 2، 6، 7)؛ (235/ 1، 3، 7، 9، 12، 16، 23، 24)؛ (236 /1، 5، 6، 8، 9، 10، 13، 16، 19)؛ (237/ 3، 4، 5، 9، 10، 18، 19، 23، 24)؛ (238/ 3، 7، 11، 14، 18، 19، 20)؛ (239/ 1، 2، 3، 5، 6، 9، 15، 25، 28)؛ (240/ 1، 5-11، 18)؛ (241/ 5، 6، 9، 11، 12، 15، 18، 20-24، 27)؛ (242/ 8، 18)؛ (243/ 1، 4، 9، 10، 15-17، 27)؛ (244/ 2-5، 7-10، 15، 16، 24)؛ (245/ 3، 4، 10، 12، 13، 18، 19، 24، 25)؛ (246/ 1، 7، 9، 11، 15، 18، 19، 23)؛ (247/ 4، 24)؛ (248/ 1،11، 14، 17-26)؛ (249/ 6، 7، 19، 21)؛ (250/ 5، 10، 12، 19، 20، 21)؛ (251/ 2-4، 7، 12، 13، 15-17، 20، 28)؛ (252/ 7، 12، 13)؛ (269/ 12، 13، 16-18)؛ (270/ 2، 3، 6، 12، 13، 24، 25)؛ (221/ 26)؛ (222/ 4)؛ (233/ 4، 9، 10، 11-13)؛ (234/ 3، 13، 25)؛ (236/ 2)؛ (241/ 29)؛ (243/ 20)؛ (248/ 12، 13، 16)؛ (250/ 8)؛ (251/ 6، 18)؛ (269/ 23)؛ (270/ 7، 10). - شواهد خبر طلبی در خسرو و شیرین: (264/ 7، 12)؛ (265/ 1، 7، 8، 9، 10، 11، 12)؛ (268/ 11، 13، 14)؛ (269/ 2، 3، 6، 9، 16)؛ (270/ 1، 4، 10، 12). - شواهد خبر طلبی در نامههای لیلی و مجنون: (188/ 2، 3، 7، 9)؛ (189/ 4، 9، 10)؛ (190/ 7، 11)؛ (193/ 1، 11، 12)؛ (194/ 5، 7، 8)؛ (195/ 7، 11، 12)؛ (196/ 9، 10، 11، 12، 13)؛ (197/ 1، 2، 7). - شواهد خبر طلبی در شیرین و خسرو: (165/ 11)؛ (166/ 2، 8، 9، 11)؛ (167/ 1، 2، 4، 6، 10، 12)؛ (168/ 2، 8)؛ (169/ 1، 3، 7، 8)؛ (171/ 12)؛ (172/ 10، 3)؛ (174/ 4، 7، 10)؛ (175/ 8)؛ (176/ 10)؛ (177/ 1، 10)؛ (178/ 2، 3، 8، 21)؛ (179/ 4، 5، 8، 10، 12)؛ (180/ 3، 6)؛ (181/ 1، 3، 6). | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- آشوری، داریوش (1377). «گفتار و گفتمان». راه نو، سال اول. شمارة7، 20-21. 2- آقاگلزاده، فردوس (1385). تحلیل گفتمان انتقادی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. 3- ارسطو (1371). ریطوریقا (فن خطابه)، ترجمه پرخیده ملکی، تهران: اقبال. 4- اکمجیان و همکاران (1382). زبانشناسی درآمدی بر زبان و ارتباط، ترجمة علی بهرامی، تهران: رهنما. 5- باباصفری، علیاصغر؛ حیدری، بتول (1392). «سیر تطور دَهنامه و سینامهسرایی در شعر فارسی باتکیهبر تحلیل ساختاری و محتوایی»، پژوهشنامه ادب غنایی، دورة1، شمارة21، 25-48. 6- تقوی، نصرالله (1363). هنجار گفتار در فن معانی و بیان و بدیع فارسی، اصفهان: فرهنگسرای اصفهان، چاپ دوم. 7- جرجانی، عبدالقاهر بن عبدالرحمن (1368). دلائل الاعجاز، ترجمة محمد رادمنش، مشهد: آستان قدس رضوی. 8- جعفری، سمانه (1395). «نامههای عاشقانه در مشهورترین منظومههای غنایی ادب فارسی»، فصلنامه علمی- تخصصی مطالعات زبان و ادبیات غنایی، دورة6، شمارة18، 7-20. 9- جعفری، طاهر (1395). «تحلیل گفتمانی شعر خوان هشم و آدمک مهدی اخوان ثالث»، تحقیقات جدید در علوم انسانی، سال دوم، شمارة4، 43-56. 10- خانمحمدی علیاکبر (1387). «دهنامهسرایی یک نوع ادبی ناشناخته در زبان فارسی»، گلچرخ، شمارة 21، 17- 20. 11- خلیلی، مهسا (1384). تحلیل کلام انتقادی متن کتاب فارسی مقطع دبستان، پایاننامة کارشناسی ارشد، تهران: دانشگاه تهران. 12- دهلوی، امیرخسرو (1962). شیرین و خسرو با مقدمة غضنفر علی اف. مسکو: اداره نشریات ادبیات خاور. 13- رپیکا، یان (1354). تاریخ ادبیات در ایران، ترجمه عیسی شهابی، تهران: انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 14- رجایی، محمدخلیل (1359). معالم البلاغه، شیراز: انتشارات دانشگاه شیراز. 15- ریاحی، لیلی (1358). قهرمانان خسرو و شیرین، تهران: امیرکبیر. 16- ساروخانی، باقر (1372). جامعهشناسی و مسائل ارتباط جمعی، تهران: اطلاعات. 17- سرل، جان (1385). افعال گفتاری، ترجمه محمدعلی عبداللهی، قم: پژوهشگاه علوم انسانی. 18- سعیدی سیرجانی، علیاکبر (1377). سیمای دو زن، تهران: نشر پیکان. 19- سکاکی، ابویعقوب یوسف بن محمد بن علی (1420ق). مفتاح العلوم، بیروت: دارالکتب العلمیة. 20- سلیمی، اصغر (1383). «گفتمان در اندیشه فوکو»، کیهان فرهنگی، شماره 219، تهران: کیهان، 50-55. 21- شمیسا، سیروس (1373). انواع ادبی، تهران: فردوس، چاپ هشتم. 22- صالحی، پریسا؛ نیکوبخت، ناصر (1392). «نگاهى به کارکرد اسطوره و نماد در آثار قیصر امینپور»، پژوهشهای ادبی و سبکشناسی، دوره4، شمارة12، 95-117. 23- ---------- (1386). معانی، تهران: میترا، چاپ نخست از ویرایش دوم. 24- صالحیزاده، عبدالهادی (1390). «درآمدی بر تحلیل گفتمان میشل فوکو، روشهای تحقیق کیفی»، معرفت فرهنگی و اجتماعی، شماره7، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی. 25- صفا، ذبیحالله (1370). تاریخ ادبیات در ایران جلد سوم، تهران: فردوس، چاپ هفتم. 26- عباسی هفشجانی، سجاد و همکاران (1393). «تحلیل گفتمان شعر طنز مشروطه»، پژوهشهای نقد ادبی و سبکشناسی، شماره1 (پیدرپی 17)، 165-192. 27- عضدانلو، حمید (1380). گفتمان و جامعه، تهران: سمت. 28- علوی مقدم، محمد؛ اشرفزاده، رضا (1376) معانی و بیان، تهران: سمت، چاپ دوم. 29- فتوحی، محمود (1391). سبکشناسی: نظریهها، روشها و رویکردها، تهران: سخن. 30- فرشیدورد، خسرو (1382). جمله و تحول آن در زبان فارسی، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم. 31- فرکلاف، نورمن (1379). تحلیل انتقادی گفتمان، ترجمة فاطمه شایسته پیران و دیگران، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه. 32- فروزانفر، بدیعالزمان (1350). سخن و سخنوران، تهران: خوارزمی. 33- فرهنگی، سهیلا (1385). «تحلیل گفتمانی شعر پیغام ماهیها از سهراب سپهری»، پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی، شمارة6، 69-84. 34- فوکو، میشل (1379). فراسوی ساختگرایی و هرمنوتیک، ترجمه: حسین بشیریه، تهران: نشر نی. 35- کراچکوفسکی، ایگنانی اولیانویچ (1373). پژوهشی در ریشههای تاریخی لیلی و مجنون، ترجمه کامل احمدنژاد، تهران: زوار. 36- گرگانی، فخرالدین اسعد (1389). ویس و رامین، تصحیح مجتبی مینوی، تهران: هیرمند. 37- لطفیپور ساعدی، کاظم (1372). «درآمدی بر سخنکاوی». مجله زبانشناسی، دورة10 شمارة1، 9-39. 38- لونگیتوس (1379). رساله لونگیتوس در باب شکوه سخن، ترجمة رضا سیدحسینی، تهران: نگاه. 39- محسنیان راد، مهدی (1369). ارتباطشناسی، تهران: سروش. 40- مکاریک، ایرنا ریما (1390). دانشنامه نظریه ادبی معاصر، ترجمة مهران مهاجر و محمد نبوی، تهران: آگه. 41- مهدوی دامغانی، احمد (1375). «در باب بلاغت»، نامه فرهنگستان، شمارة7، 15ـ53. 42- میلز، سارا (1382). گفتمان، ترجمه: فاطمه شایسته پیران، تهران: مرکز مطالعات رسانه. 43- نظامی، الیاس بن یوسف (1376). لیلی و مجنون، به کوشش سعید حمیدیان، تهران: نشر قطره. 44- ----------------- (1391). خسرو و شیرین، به کوشش سعید حمیدیان، تهران: نشر قطره، چاپ سیزدهم. 45- ون دایک، تئون. ای (1382). مطالعاتی در تحلیل گفتمان: از دستور متن تا گفتمانکاوی انتقادی، گروه مترجمان، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها. 46- همایی، ماهدخت بانو (1374). یادداشتهای علامه همایی دربارة معانی و بیان، تهران: انتشارات هماذر، چاپ سوم. 47- یارمحمدی، لطفالله (1385). ارتباطات از منظر گفتمانشناسی انتقادی، تهران: هرمس. 48- یحیایی ایلهای، احمد (1378). «ضرورت بازاندیشی در تعریف روابط عمومی»، فصلنامه تحقیقات روابط عمومی، سال دوم، شماره اول، 5-11. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 5,676 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,657 |