تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,646 |
تعداد مقالات | 13,379 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,117,205 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,062,889 |
بررسی روند تحولی تعالی معنوی از نوجوانی تا پیری: مطالعۀ مقطعی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های علوم شناختی و رفتاری | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 7، شماره 2 - شماره پیاپی 13، بهمن 1396، صفحه 13-22 اصل مقاله (421.04 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/cbs.2017.86864.0 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
راضیه طبائیان* 1؛ شعله امیری2؛ حسین مولوی1 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1گروه روانشناسی، دانشکدۀ علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2گروه روانشناسی، دانشکدۀ علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف این پژوهش، بررسی روند تحولی تعالی معنوی از دورۀ نوجوانی تا پیری در شهر اصفهان در سال 90-91 بود. حجم نمونه 409 نفر را شامل میشد. پژوهش با توجه به هدف، مطالعۀ مقطعی بود؛ بنابراین افراد بر حسب سن در 4 گروه سنی شامل 77 نفر نوجوان (18-14 ساله)، 202 نفر جوان (39-19ساله)، 113 نفر میانسال (65-40 ساله) و 23 نفر پیر (88-66 ساله) و بر طبق جنسیت در دو گروه جنسی (213 زن و 196 مرد) در پژوهش شرکت کردند. روش نمونهگیری در گروه سنی نوجوان به صورت چندمرحلهای تصادفی و در سایر گروهها به صورت در دسترس بود. به منظور بررسی سازۀ تعالی معنوی از مقیاس ارزیابی احساسات مذهبی و معنوی (پیدمونت،2010) استفاده شد. این مقیاس پیش از انجام پژوهش تجزیه و تحلیل و روایی و پایایی آن تأیید شد. نتایج حاصل از تحلیل کواریانس نشان داد که میان گروههای سنی از نظر روند تحولی تعالی معنوی، تفاوت معنیداری وجود دارد (05/0>P). مقایسههای زوجی نیز بیانگر وجود تفاوت معنیدار میان گروه سنی اول (18-14) با گروههای سنی سوم (65-40) و چهارم (88-66) و همچنین میان گروه سنی دوم (39-19) با گروههای سنی سوم (65-40) و چهارم (88-66) بودند (05/0>P). نتایج نشان داد روند تحولی تعالی معنوی از نوجوانی تا پیری به صورت سیر صعودی است و در پیری به بالاترین حد خود میرسد، ولی تفاوت معنیداری بین دو جنس مشاهده نشد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تعالی معنوی؛ تحول؛ نوجوانی؛ پیری؛ مطالعۀ مقطعی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه تجربۀ اصلی معنوی، شناخت واقعیت تعالی است که معنایابی در زندگی را برای فرد به همراه دارد و به سؤالات شخصی که در زندگی به دنبال آن است، پاسخ میدهد. تعالی یکی از ظرفیتهای بنیادین فرد است؛ یعنی منبعی از انگیزۀ درونی که رفتارها را انتخاب و هدایت میکند و حرکت میدهد. در واقع یک الگوی گسترده برای فهم وجودی که از حد ادراکات انسان فراتر میرود و همه چیز را همساز و هماهنگ میکند، وجود دارد (پیدمونت[1]، 1999، 2003 و 2005). پیدمونت (1999، 2005) معتقد است که مذهب و معنویت، گرایشهای همگانی در تار و پود زندگی آدمی است. اگرچه فرهنگها و مذاهب مختلف، آیین و مناسک مختلفی برای نیل و شرح و بسط این غایتِ معنادار دارند (وربیت[2]، 1970؛ به نقل از پیدمونت، 1999)، همسانی شگفتانگیزی در محتوای آن وجود دارد. به عبارت دیگر با وجود اینکه شکل صوری اعمال متفاوت است، از لحاظ محتوا و هدف شباهتهای بسیاری در آنها دیده میشود. مذاهب مختلف بر محدودبودن دید انسان نسبت به درک کامل واقعیتها تأکید دارند؛ چراکه درک انسان به زمان و مکان خاصی برای برآوردهشدن نیازهای اولیه محدود است. پیدمونت این دیدگاه محدود را با نام تعالی معنوی سطح اول[3] میخواند. در سطحی بالاتر، پیدمونت (1999) موضوع تعالی معنوی را مطرح میکند که به ظرفیت درونی افراد فراتر از زمان و مکان محدود اشاره دارد؛ این منظر افراد را قادر میکند تا به زندگی از دیدگاه وسیعتر و عینیتری بنگرند. این دیدگاه متعالی، همان دیدگاهی است که شخص بین اجزای مختلف طبیعت یک وحدت وجودی را میبیند که حتی مرگ نیز این پیوندها را بر هم نمیزند. از این دیدگاه جامعتر، کلینگر و یکپارچه، افراد با زندگی یک نوع احساس وحدت پیدامیکنند و در خود نسبت به دیگران احساس تعهد میکنند (پیدمونت، 1999). الگوهای نظری و تجربی بر اساس این فرضیه که افراد تغییرات منظمی را در سطح معنویت در گسترۀ عمرشان تجربه میکنند، وجود دارد (وینک و دیلون، 2002 و 2008؛ دیلون و همکاران، 2006؛ کویینگ و همکاران[4]، 2008). وینک و دیلون[5] (2002، 2008)، دادههای طولی را بررسی کردند که نقش معنویت و دینداری را در طول یک دورۀ زندگی 60 ساله ارزیابی میکرد. این دادهها برگرفته از یک نمونه با بیش از 200 شرکتکننده بود که در دهۀ 1920 به دنیا آمده بودند. آنها تحول و بیان این ابعاد غیرمادی را از اوایل بزرگسالی تا سنین پیری سنجیدند. یافتههای آنها نشان داد که سطوح معنویت به طور معناداری در طول گسترۀ عمر بهویژه از اواسط تا اواخر بزرگسالی افزایش پیدا میکند و همچنین زنان، سطوح بالاتری از معنویت را نسبت به مردان داشتند. از سوی دیگر مشخص شد که از اوایل تا اواسط بزرگسالی، معنویت مردان نسبت به زنان افزایش بیشتری مییابد. در زنان، سطح بالای معنویت در اواخر بزرگسالی با تعداد رخدادهای منفی زندگی که در اواسط بزرگسالی تجربه میشود، بهخصوص مشکلات مالی و تعارضات با همسر و والدین، ارتباط داشت. در یک مطالعۀ دیگر با استفاده از همان مجموعۀ دادهها، مککلو و همکاران[6] (2005) سه الگوی دارای قابلیت اعتماد از تجربة مذهبی را تعیین کردند که هر یک مسیر منحصر به فردی در طول زمان داشت. گروه اول افرادی بودند که در جوانی در مذهبیبودن نمرة پایینی کسب کرده بودند و همچنان در طول زندگی خود گرایش مذهبی پایینی داشتند. گروه دوم در جوانی در مذهبیبودن نمرة بالایی به دست آورده بودند و در طول زمان نمرۀ آنها بالا مانده بود. در نهایت گروهی وجود داشتند که در جوانی سطح متوسطی از مذهبیبودن را گزارش کرده بودند که این سطح در اواسط بزرگسالی افزایش یافته و سپس در اواخر زندگی کاهش یافته بود. در مطالعهای براون و همکاران[7] (2013) بانمونهای به حجم 1534 زن و 697 مرد تأثیرات سن و جنس در روند تحولی تعالی معنوی را بررسی کردند. مطالعه به صورت مقطعی و مقایسة سه گروه سنی 29-17، 60-30 و 94-61 ساله و گروههای جنسی انجام شد. نتایج نشان داد که روند تحولی از گروه سنی اول به گروه سنی دوم به صورت صعودی با شیب درخور ملاحظه بالا میرود و از گروه دوم به گروه سوم اندکی روند نزولی میشود. بر مبنای پیشینة پژوهش که تأثیرات مرتبط با سن را نشان میداد، هدف مطالعه این بود که تعیین کند آیا سن به عنوان متغیر اثرگذار مطرح است؟ اگر چنین است روند تحول آن از نوجوانی تا پیری در نمونة ایرانی چگونه است؟ آیا روند تحولی تعالی معنوی در مردان و زنان مشابه است؟ اهداف پژوهش در قالب فرضیههای ذیل بررسی شدند: فرضیة 1: روند تحولی تعالی معنوی از نوجوانی تا پیری افزایش مییابد. فرضیة 2: بین زنان و مردان در روند تحولی تعالی معنوی تفاوت وجود دارد. فرضیة 3: بین تعالی معنوی در هر زوج از گروههای سنی تفاوت وجود دارد. فرضیة 4: سن و جنس به صورت متقابل در روند تحولی تعالی معنوی مؤثرند.
روش این پژوهش، تحولی و با توجه به هدف، مطالعة مقطعی بود. برای بررسی تأثیر سن بر متغیر مورد نظر از طرح علی - مقایسهای استفاده شد. جامعة آماری این پژوهش تمام افراد در فاصلة سنی نوجوانی تا پیری (88-14 ساله) بودند که بین سالهای 1390 تا 1391در شهر اصفهان سکونت داشتند. نمونة بررسیشده 409 نفر (213 زن و 196 مرد در محدودة سنی 88- 14 ساله) بود. نمونهگیری در شهر اصفهان و با توجه به گروههای سنی مختلف، متفاوت بود. دورة بزرگسالی بر اساس تقسیمبندی منصور (1393)، سه گروه سنی در نظر گرفته شد؛ بنابراین افراد بر حسب سن در 4 گروه سنی قرار گرفتند: 1- گروه سنی نوجوان (14-19 ساله)؛ 2-گروه بزرگسال (گروه نمونة جوان (39- 20 ساله)؛ 3- گروه نمونة میانسال (65-40 ساله) و 4- گروه نمونة پیر (88-66 ساله). نمونهگیری در گروه سنی اول (18-14 سال) به صورت تصادفی چندمرحلهای از نواحی 5گانة آموزش و پرورش (نواحی 2 و 1 به طور تصادفی) و مدارس دخترانه و پسرانه از 4 پایة دبیرستان (پایة 2 و 3 به طور تصادفی) و انتخاب دانشآموزان کلاس از فهرست نام آنها (بر اساس شمارههای زوج و فرد) انجام شد (به منظور ملاحظات اخلاقی چنانچه دانشآموزی به پاسخگویی تمایل نداشت، از نمونهگیری خارج شد). نمونهگیری در سایر گروههای سنی به صورت در دسترس صورت گرفت. لازم به ذکر است که در گروه سنی دوم، بخشی از نمونه، جمعیت دانشجویی بودند که به صورت تصادفی از دانشگاههای شهر اصفهان (دانشگاه اصفهان و دانشگاه علوم پزشکی اصفهان) انتخاب شدند. بخشی از نمونة گروه سنی دوم (بخش و نمونة گروه سنی سوم (65-40) به جمعیت شاغل در ادارات دولتی و خصوصی مربوط بودند که با توجه به تقسیم بندی شهر به مناطق شهرداری و لیست ارگانهای دولتی و خصوصی در آن با استفاده از شیوة نمونهگیری در دسترس و از میان جمعیت شاغلان، انجام گرفت. نمونهگیری در گروه چهارم (88-66) با توجه به شرایط سنی خاص به صورت نمونهگیری در دسترس از کانونهای بازنشستگی ادارات دولتی، مراکز تفریحی مناطق شهرداری و انجمنها و کانونهای فرهنگی (مثلاً شب شعر ویژة سالمندان) انجام شد. جدول 1 فراوانی گروه نمونه را بر حسب سن و جنس نشان میدهد. دستیاران پژوهشی اجرای طرح را بر عهده داشتند. به منظور رعایت اخلاق در پژوهش، شرکتکنندگان با رضایت در پژوهش شرکت کردند. از آنجاکه اجرای پرسشنامهها حدود 30 دقیقه زمان نیاز داشت، از شرکتکنندگان در پژوهش با ارائة هدایایی قدردانی شد. اجرا در گروههای دانشآموزی و دانشجویی به صورت گروهی و در سایر گروهها به صورت فردی انجام شد.
جدول 1. فراوانی نمونه بر حسب گروههای سنی و جنسی
ابزارها مقیاس ارزیابی احساسات مذهبی و معنوی (ASPIRES[8]) برای برطرفکردن مسایل بین فرهنگی و اطمینان از همارزی مفهومی کلمات و عبارات، مقیاس طی چند مرحله به زبان فارسی ترجمه شد که این مرحله زیر نظر متخصص زبان انگلیسی انجام گرفت. سپس این ابزار بر مبنای نظریة پیدمونت (2010) تدوین شده است که شامل دو حیطه از عملکردهای قدسی میشود: احساسات مذهبی (RS)[9] و تعالی معنوی (ST)[10]. در این پژوهش از زیرمقیاس تعالی معنوی به منظور بررسی سازة تعالی معنوی استفاده شد. مقیاس تعالی معنوی (ST) 23 گویه دارد که دربرگیرندة سه زیرمقیاس و نمرة کل تعالی معنوی (TST)[11] است؛ این مقیاسها عبارتند از: جهانشمولنگری (UN)[12] (اعتقادی مبتنی بر هماهنگی و هدفمندی زندگی)، لذت عبادت (PF)[13] (احساسات همراه با لذت که از خلال نماز یا مراقبه تجربه شده است) و ارتباط (CN)[14] (حس تعهد و مسئولیتپذیری فردی و ارتباط با دیگران). پاسخگویی به گویهها در قالب طیف لیکرت از کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم انجام میشود. محدودیت زمانی برای پاسخگویی وجود ندارد. پیدمونت (2010) مشاهده کرد که نمرات STS قابلیت اعتماد قابل قبولی در سطح زیرمقیاسها دارند (جهانشمولنگری: 94/0، عبادتکردن: 78/0، اتصالات: 49/0 و نمرة کل تعالی معنوی: 89/0). طباییان (1391) نیز قابلیت اعتماد قابل قابل قبولی در سطح زیرمقیاسها با استفاده از روش بررسی آلفای کرونباخ گزارش کرد (لذت عبادت: 89/0، جهانشمولنگری: 69/0، ارتباط: 57/0 و نمرة کل تعالی معنوی: 89/0).
یافتهها جدول 2. میانگین و انحراف استاندارد نمرة کل تعالی معنوی به تفکیک گروههای سنی و جنسی
جدول 3. ضریب همبستگی و سطوح معناداری ویژگیهای جمعیتشناختی با متغیر پژوهش
برای مقایسة میانگین نمرات تعالی معنوی در 4 گروه سنی و 2 گروه جنسی لازم بود که در ابتدا اطلاعات جمعیتشناختی نظیر پایگاه اقتصادی، تحصیلات، وضعیت شغلی، تعداد خانوار و وضعیت تأهل بررسی شوند. ضرایب همبستگی و سطوح معناداری نشان داد که به جز وضعیت تأهل (254/0)، تحصیلات مادر (24/0-)، تحصیلات پدر (24/0-) و شغل مادر (129/0-)، سایر مؤلفهها معنیدار نبودند. در این سه مؤلفه نیز میزان رابطه آنقدر زیاد نبود که تأثیری در متغیر وابسته داشته باشد و بنابراین به کنترل آنها نیازی نبود. دربارة بررسی پیشفرض نرمالبودن توزیع نمرات گروههای نمونه در جامعه، ازآنجاکه تعداد آزمودنیها بالغ بر 40 نفر بودند، به استفاده از آزمونهای کولموگروف - اسمیرنف و شاپیرو - ویلک برای آزمون این پیشفرض نیازی نیست (مولوی، 1393).
جدول 3. نتایج تحلیل کواریانس به تفکیک سن و جنس
05/0>P *
طبق جدول 3 نتایج حاصل از تحلیل کواریانس در بررسی روند تحولی تعالی معنوی از نوجوانی تا پیری نشان داد که روند تحولی تعالی معنوی از نوجوانی به پیری افزایش می یابد. تفاوت گروههای جنسی، معنیدار نبود (05/0 P> )؛ بنابراین فرضیة اثر جنس تأیید نشد.
جدول4. نتایج مقایسههای زوجی در گروههای سنی
همچنین بررسی میان زوج گروههای سنی بیانگر وجود تفاوت معنیداری میان گروه سنی اول (18- 14) با گروههای سنی سوم (65-40)، چهارم (88- 66) بود. تفاوت میان گروه سنی دوم (39- 19) با گروههای سنی سوم (65-40) و چهارم (88- 66) نیز معنی دار بود (05/0>P*).
شکل 2 نشان داد که روند تعالی معنوی از نوجوانی شکل صعودی دارد؛ بهطوریکه پس از ورود به دهة 40، ناگهان شیب نمودار صعودی میشود و در پیری به بالاترین حد خود میرسد.
شکل 1. نمودار میانگین نمرات تعدیلشدة تعالی معنوی در گروههای سنی
بحث و نتیجهگیری در این پژوهش سازة تعالی معنوی طی روندی تحولی از نوجوانی تا پیری بررسی شد. با توجه به پیشینههای پژوهشی، انتظار بود که میان گروههای سنی تفاوت معنیداری گزارش شود. نتایج نشان داد که سن به عنوان عامل اساسی در روند تحولی تعالی معنوی مطرح است. این یافته با نتایج تحقیقات پیدمونت (1999، 2003) مبتنی بر اینکه تعالی خصوصیتی است که در سنین بزرگسالی تحول مییابد، همخوان بود. نتایج حاصل از مقایسة میان گروههای سنی، بیانگر تفاوت در هر زوج از گروههای سنی و وجود تفاوت معنیداری میان گروه سنی اول (18- 14) با گروههای سنی سوم (65-40) و چهارم (88- 66) بود. همچنین تفاوت میان گروه سنی دوم (39- 19) با گروههای سنی سوم (65-40) و چهارم (88- 66) معنیدار بود. به عبارت دیگر میان دو گروه سنی اول و دوم یعنی از نوجوانی تا دهة 40 با دو گروه سنی آخر یعنی از حدود دهة 40 تا پایان 88 سالگی تفاوت وجود داشت. از زاویة تحولنگری، نمودار سیر تحولی نشاندهندة روند صعودی میانگینهای تعدیلشدة نمرات از نوجوانی به سمت پیری بود که این با یافتة براون و همکارانش (2013) همخوانی داشت. پیدمونت (1999) معتقد است که این تحول تعالی معنوی با فرایند کهنسالی بیشتر افزایش مییابد. مسیری که در آن حرکت غیرقابلاجتناب به سوی مرگ، نیازی را برای انسان به دنبال میآورد تا معنا را جستوجو کند. بنابراین افراد مسنتر به دلیل وجود احساس نزدیکی بیشتر به مرگ، درک ملموستری از فرایند تعالی دارند و یا حداقل زمان بیشتری را برای کاوش در زمینة تعالی سپری میکنند. نتایج پژوهش نیز نشان داد که بالاترین میانگین نمره در تعالی معنوی به گروه سنی چهارم (88- 66) متعلق است یعنی مقارن با دورة پیری. این موضوع علاوه بر آنکه نشاندهندة تأثیر معنیدار سن در روند تحولی تعالی معنوی است، تأییدی بر دیدگاه بسیاری از نظریهپردازان شخصیت از جمله یونگ است. یونگ معتقد است که تغییرات عمدهای در شخصیت در محدودة 35 و40 سالگی رخ میدهد و گرایشی فطری به سمت فردبودن یعنی تحقق کامل خود وجود دارد. زمانیکه ساختارهای روان فردیت یافتند، مرحلة بعدی یعنی حرکت به سوی تعالی رخ میدهد. لازمة تعالی، تمرکز بیشتر بر دنیای درون و دلبستگی بیشتر به دنیای معنوی است. این گرایش به سمت وحدت شخصیت و بهمپیوستن تمام اجزای متضاد در درون روان از دیدگاه یونگ در دورة میانسالی به تحقق میرسد (شولتز و شولتز، 1392). نتایج تحقیق حاضر نشان داد که میانسالی مطرحشده در دیدگاه یونگ دقیقاً همان محدودة سنی است که نمودار تحولی، راه خود را به سمت پیری با روند صعودی و شیب قابلملاحظهای طی میکند و به لحاظ آماری تفاوت معنیداری را در خصوص روند تحولی با سنین نوجوانی و اوایل بزرگسالی نشان میدهد. مشابهت میان نتایج پژوهشهای مختلف نشاندهندة گرایشی اساسی به سمت تعالی در انسان بهویژه در سنین میانسالی است و احتمالاً با تغییرات عصب روانشناختی و سطوح شناختی مرتبط است. در زمینة عصب روانشناختی، تغییرات در مغز در اوایل بزرگسالی به توانایی استدلال پیشرفتهتر در موضوعات پیچیده و انتزاعی از قبیل مضامین معنوی و مذهبی کمک میکند. دربارة تحولات شناختی در انتقال به بزرگسالی نیز که لازمة تعالی است، طرفداران نظریههای فراانتزاعی درتحول شناخت نظیر سینات (1990، به نقل از کارت رایت[15]، 2001) نیز در این نظر با یونگ همعقیده هستند که معنویت محصول فرایند رشدیافتگی است که در مسیر زندگی اتفاق میافتد. بزرگسالان میانسال و سالمندتر پس از گذار از مطلقگرایی و تجربهکردن نسبیت در زندگی به رفتن به ماورای طریق عملیات منطق صوری و درک حقیقتی تمایل دارند که الگوی تحول شناختی پیاژه آن را توصیف کرده است. روش تازه شکلگرفتة نگرش به دنیا به تلاش و اشتیاقی معنوی منجر میشود. پیرشدن فیزیکی، اگرچه پویایی یک شخص را محدود میکند، فرصت تجربة تعمق و سکوت تفکرآمیز را فراهم میسازد و بنابراین روند تحول تعالی معنوی را تسهیل میکند. همچنین همخوانی درخور ملاحظهای میان نتایج پژوهش با مطالعات طولی وینک و دیلون (2003) وجود دارد. آنها بدون در نظر گرفتن جنس، افزایش معنیداری را در معنویت در مراحل میانی بزرگسالی یعنی دهة 50 و ابتدای 60 سالگی و مراحل بعدتر گزارش کردند. البته به نظر میرسد که این بدان معنا نیست که حتماً در میانسالی پدیدة تعالی معنوی، رخ میدهد و یا در سنین پایینتر امکان دستیابی به سطوح بالای تعالی معنوی وجود ندارد، بلکه نشان میدهد که گرایش اساسی در تمام انسانها در جهت تعالیجستن در زندگی وجود دارد. احتمالاً بسیاری از عواملی که به طور طبیعی موجبات ظهور این انگیزة درونی را فراهم میکنند و بررسی شدند، به تحقق تعالی معنوی در میانسالی منجر میشود؛ این عوامل عبارتند از: تجربة ناملایمات در زندگی، تغییرات عصبشناختی، تغییرات شناختی، دروننگری و سکوت تفکرآمیز که خاص سنین میانسالی و بعد از آن است و یا از دیدگاه پیدمونت، تجربة ناشی از احساس نزدیکی غیرقابلاجتناب به مرگ. در واقع بسیاری ازنظریههای تحول معنوی همانطورکه اشاره شد، انتظار دارند که آگاهی، بلوغ و تعهد معنوی افراد با افزایش سن افزایش یابد. پیدمونت (1999) بهوضوح بیان کرد که نمرات معنویت وقتی فرد پیرتر میشود باید افزایش یابد. او مطرح کرد که غلبة رو به افزایش مرگ، یک محرک قدرتمند در انگیزة معنوی و درگیری مذهبی است. تحول تعالی معنوی از زاویة متغیر جنس بیانگر تفاوتی معنیدار نبود. به عبارت دیگر میان زنان و مردان در خصوص روند تحولی تعالی معنوی تفاوت معنیداری مشاهده نشد. اگرچه میانگینهای تعدیلشدة نمرات در گروه زنان به طور چشمگیری بیشتر از مردان دیده شد، این تفاوت معنیدار نبود. اثر تعاملی سن و جنس نیز تفاوتی معنیدار را نشان نداد. البته روند تحولی میانگینهای تعدیلشدة نمرات تعالی معنوی در زنان از نوجوانی تا پیری به صورت صعودی است و بیشترین میانگین به ششمین گروه سنی (88- 66) مربوط است؛ ولی روند تحولی میانگینهای تعدیلشدة نمرات درگروههای سنی در مردان نشاندهندة روند نزولی از نوجوانی به سمت اوایل بزرگسالی است و سپس از حدود دهة چهل تا دهة هشتاد روند تحولی صعودی میشود. با توجه به پیشینة پژوهشی انتظار بر این بود که مسایل غیرمادی بخش مهمی از زندگی اغلب افراد در گسترة عمرشان باشد. به علاوه این مطالعات نشان دادهاند که ماهیت درگیریهای انسان در امور غیرمادی در طول زندگیش تغییر میکند. از دهة 40 به بعد در زمینة تعالی معنوی، روند صعودی مشاهده شد. حرکت به سمت میانة بزرگسالی زمانی است که افراد عشق را مییابند و ازدواج میکنند، خانواده تشکیل میدهند و به امید ساختن یک زندگی به یک مسیر شغلی متعهد میشوند. اینجا مسایل معنا و درگیری در اجتماع مهم میشوند. ساختن یک آینده مستلزم داشتن برنامهای برای دنبالکردن است؛ بنابراین نیاز به آفرینش یک معنای غایی در این مرحله چشمگیرتر میشود؛ چون این به آفرینش یک زمینۀ تفسیری برای فهم خویشتن کمک میکند. داشتن یک حس گسترده از معنای فردی ثبات هیجانی فراهم میکند که در عوض فرد را قادر میسازد که به یک تعهد طولانیمدت سرسپردگی پیدا کند. این همچنین به فرد کمک میکند که یک حس اجتماعی را بیابد و پرورش دهد که در آن حمایت اجتماعی و محلی را برای هویت فرد و نیازهای زایندگی فراهم آورد. پس دراواسط بزرگسالی سطوح بالاتر مشارکت مذهبی و تعالی معنوی افزایش مییابد. به نظر میرسد، بالابودن سطوح مشارکت مذهبی در پیری به این دلیل باشد که اعتماد بیشتری برای افراد فراهم میکند که آنها در زندگی بعدی به امنیت معنوی غایی دست خواهند یابند. [1]-Piedmont [2]-Verbit [3]-theme spiritual transcendence [4]-Koenig [5]-Wink & Dillon [6] - McCullough & et al [7]- Brown, T. & et al [8]- Assessment of Spirituality and Religious Sentiments (ASPIRES) [9] -Religious Sentiments (RS) [10]-Spiritual Transcendence (ST) [11]-Total Spiritual Transcendence (TST) [12]-Universality [13]-Prayfulfilment [14]-Connectedness [15] Cartwright | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شولتز، د. و شولتز، س. ال. (1394)، نظریههای شخصیت، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، انتشارات نشر ویرایش. طباییان، س. ر. (1391)، بررسی سیر تحولی تعالی معنوی، ارزشهای انسانی بنیادی و باورهای دینی از نوجوانی تا پیری: یک مطالعة مقطعی، پایاننامه دکتری، دانشگاه اصفهان. منصور، م. (1393)، روانشناسی ژنتیک (تحول روانی از تولد تا پیری)، تهران، انتشارات سمت. مولوی، ح. (1393)، راهنمای عملی AMOS-SPSS در علوم رفتاری، اصفهان: انتشارات پویش اندیشه. Brown, T., C., T., Gehlert, N., & Piedmont, R. (2013), Age and Gender Effects on the assessment of spirituality and religion sentiments(ASPIRES) scale: A cross-sectional analysis, The Journal of Religion and Spiritualit.
Cartwright, B. (2001), Cognitive developmental theory and spiritual development. Journal of Adult Development, 8 (4), 213-220.
Dillon, M., Wink, P., & Fay, K. (2003), Is spirituality detrimental to generativity? Journal for the Social Scientific Study of Religion, 42, 427-442.
Koenig, L. B., McGue, M., Iacono, W. G. (2008). Stability and change in religiousness during emerging adulthood. Developmental Psychology, 44, 532-543. doi: 10.1037/0012-1649.44.2.532
McCullough, M. E., Enders, C. K., Brion, S. L., & Jain, A. R. (2005), The varieties of religious development in adulthood: A longitudinal investigation of religion and rational choice. Journal of Personality and Social Psychology, 89, 78-89, doi: 10.1037/0022-3514.89.1.78.
McCullough, M. E., Tsang, J., & Brion, S. (2003), Personality traits in adolescence as predictors of religiousness in early adulthood: Findings from the Terman Longitudinal study. Personality and Social Psychology Bulletin, 29, 980-991, doi:10.1177/0146167203253210.
Piedmont, R. L. (2010), Assessment of Spirituality and Religious Sentiments (ASPIRES): Technical manual (2nd ed.), Timonium, MD: Author.
Piedmont, R. L., Ciarrocchi, J. W., Dy-Liacco, G. S., & Williams, J. E. G. (2009), The empirical and conceptual value of the spiritual transcendence and religious involvement scales for personality research. Psychology of Religion and Spirituality, 1(3), 162-179.
Piedmont, R. L, Werdel, M. B., & Fernando, M. (2009), The utility of the assessment of spirituality and religious sentiments(ASPIRES) scale with Christians and Buddhists in SRI Lanka. Journal of Research in the Social Scientific Study of Religion, 20, 131-143.
Piedmont, R. L. (2007). Cross-cultural generalizability of the Spiritual Transcendence Scale to the Philippines: Spirituality as a human universal. Journal of Mental Health, Religion, and Culture, 10, 89-107
Piedmont, R. L., Hassinger, C. J., Rhorer, J., Sherman, M. F., Sherman, N. C., & Williams, J. E. G. (2007), The relations among spirituality and religiosity and Axis II functioning in two college samples. Research in the Social Scientific Study of Religion, 18, 53-73.
Piedmont, R. L. (2005), The role of personality in understanding religious and spiritual constructs. In R. F. Paloutzian, & C. L. Park (Eds.), Handbook of the psychology of religion and spirituality (pp. 253-273), New York, NY: The Guilford Press.
Piedmont, R. L. (2004), Spiritual transcendence as a predictor of psychological outcome from an outpatient substance abuse program. Journal of Psychology of Addictive Behaviors, 18, 213-222.
Piedmont, R. L., & Leach, M. M. (2002), Cross-cultural generalizability of the Spiritual Transcendence Scale in India: Spirituality as a universal aspect of human experience. Journal of American Behavioral Scientist, 45, 1886-1899.
Piedmont, R. L. (1999), Does spirituality represent the sixth factor of personality? Spiritual transcendence and the five – factor model. Journal of Personality, 67, 985 – 1014.
Wink, P., & Dillon, M. (2008), Religiousness, spirituality, and psychosocial functioning in late adulthood: Findings from a longitudinal study. Psychology of Religion and Spirituality, (1), 102-115, doi:10.1037/1941-1022.S.1.102.
Wink, P. & Dillon, M. (2003), Religiousness, spirituality, and psychological functioning in late adulthood: Findings from a longitudinal study. Journal of Psychology and Aging, 18 (4), 916-924.
Wink, P. & Dillon, M. (2002), Spiritual development across the adult life course: Findings from a longitudinal study. Journal of Adult Development, 9 (1), 79-94. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6,937 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 827 |