تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,423 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,846,801 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,142,240 |
موسیقی درونی در غزلیات وصال شیرازی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فنون ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 9، شماره 3 - شماره پیاپی 20، مهر 1396، صفحه 61-78 اصل مقاله (714.73 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/liar.2017.93949 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نازنین نوری* 1؛ موسی پیری2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانش آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، مشهد، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، زاهدان ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمد شفیعبن محمد اسماعیل شیرازی، معروف به میرزا کوچک، متخلص به وصال، متولد سال 1197ق و متوفای 1262ق در شیراز، از جمله شاعران برجسته و موسیقیدان نهضت بازگشت است که در غزلسرایی دستی توانا داشته است و در عین تقلید از سرآمدان غزلسرایی، صفات اصلی بهترین نمونههای شعر سنتی را حفظ کرده است و غزلیاتش نوای آهنگین و پرجذبهای دارد. هدف از این پژوهش بررسی موسیقی درونی غزلیات شاعر با استفاده از روش تحقیق تحلیلی-بسامدی و نشان دادن این مسئله است که موسیقی درونی تا چه میزان بر نظم آهنگ شعر او تأثیر گذارده و اینکه وصال چگونه با استفاده از تکرار که رکن اساسی موسیقی درونی است، معنی شعر را به خواننده القا کرده است. تحقیق بیانگر این مطلب است که وصال، با توجه به اطلاع از تأثیر نوای خوش موسیقی بر روان آدمی و آگاهی از جنبههای زیباشناختی موسیقی الفاظ، توانسته است با استفاده از شگردهای گوناگون موسیقی درونی، انتخاب واژههای زیبا و دلنشین، ایجاد تناسب، تکرار و هماهنگی آوایی واجها بر روح خواننده اثر بگذارد و معنا را بر دل و جان مخاطب بنشاند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
وصال شیرازی؛ غزلیات؛ موسیقی درونی؛ تکرار | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه ارتباط تنگاتنگ شعر و موسیقی، موضوعی انکارناپذیر است که عموم اهل فرهنگ و هنر، بهویژه ادبا و موسیقیدانان به آن باور دارند. گویی این دو هنر آسمانی، از یک جایگاه برخاستهاند تا زیباییها را به آدمی بنمایانند و ضمن تلطیف روح، او را در رسیدن به کمال و درک جمال خداوندی یاری کنند. «موسیقی صناعتی است که مشتمل باشد بر الحان در آنچه التیام الحان بدان کامل شود، به تصویت انسانی یا به آلات. پس میگوییم موسیقی عبارت است از جمع نغمات ملائمه که بر شعری ترتیب کند در دوری از ادوار ایقـاعی» (مراغهای، 1369: 9) و شعـر را «گرهخوردگی عاطفه و تخیل در زبانی آهنگیـن تعبیر میکنند» (شفیعی کدکنی، 1367: 15). یکی از ویژگیهای زبان شعر، بهرهگیری ارادی این زبان از تمهیدات و شگردهای شاعرانهای است که آن را از حالت روزمره و محاورهای خارج میکند و به آن جنبۀ هنری میبخشد. در این میان، ملموسترین عاملی که زبان را تعالی میبخشد، موسیقی شعر است. موسیقی شعر، نتیجۀ توازنها و تناسبهایی است که عناصر آوایی و صوتی یک مجموعه گفتاری در محور همنشینی زبان به وجود میآورد و نقش مهمی در انسجام درونی شعر دارد و تخیل و عاطفۀ نهفته در شعر را به مخاطب منتقل میکند. موسیقی شعر را به چهار نوع موسیقی بیرونی، درونی، کناری و معنوی تقسیم کردهاند (همان: 392)، که در این نوشتار فقط موسیقی درونی شعر وصال بررسی میشود. از آنجا که مدار موسیقی (به معنی عام کلمه) بر تنوع و تکرار استوار است، هر کدام از جلوههای تنوع و تکرار، در نظام آواها، که از مقولۀ موسیقی بیرونی(عروضی) و کناری (قافیه) نباشد، در حوزۀ مفهومی این نوع موسیقی قرار میگیرد؛ یعنی «مجموعه هماهنگیهایی که از رهگذر وحدت یا تشابه یا تضادّ صامتها و مصوتها در کلمات یک شعر پدید میآید، جلوههای این نوع موسیقی است. این نوع موسیقی شعر، مهمترین قلمرو موسیقی است و استواری و انسجام و مبانی جمالشناسی بسیاری از شاهکارهای ادبی، در همین نوع از موسیقی نهفته است» (شفیعی کدکنی، 1370 : 92). در حقیقت، موسیقی درونی، نظمآهنگی است که از تناسب و تکرار و همنشینی و همخوانی صامتها و مصوتها ایجاد میشود و در کنار دیگر عناصر موسیقیساز (وزن، قافیه و...)، شعر را به اوج لذت موسیقایی نزدیک میسازد. شگردهایی که در حوزۀ این موسیقی نقشآفرینی میکنند، آرایههایی نظیر انواع جناس، ردالصدر و... هستند که همگی زیرمجموعۀ تکرارند؛ بنابراین، تکرار، در بررسی موسیقی درونی شعر، نقش بسزایی دارد.
بیان مسئله تکرار، که یکی از اساسیترین ارکان موسیقی درونی شعر است، در جمالشناسی شعر نقش برجستهای دارد و در بررسی سبک شخصی یک شاعر نیز اهمیت دارد. تمام هنرهای قدیم برمبنای تکرار شکل گرفتهاند و ادبیات (شعر) نیز در مقام یک هنر از تکرار بهره بسیاری برده است. تکرار از جمله ترفندهایی است که در کتب بلاغی و بدیعی دربارۀ آن بحث شده است؛ البته « در ادب فارسی بعد از اسلام، بهخصوص به تاثیر از نثر عربی، از تکرار پرهیز میشده است و آن را از جمله معایب سخن میدانستهاند» (متحدین، 1354: 484). «سعدی نیز آنجا که دربارۀ فصاحت سحبان وائل سخن میگوید، شرط فصاحت را تکرار نکردن سخن دانسته آن را از جمله آداب ندیمان پادشاه میشمارد. خواجه نصیر نیز تکرار سخن را جایز نمیداند، مگر به ضرورت و میگوید: «و سخن مکرر نکنند، مگر بدان حاجت افتد» (جمالی، 1383: 61). اما در بسیاری موارد نه تنها تکرار ملالآور نیست، بلکه اگر درست و بهجا به کار رفته باشد، در برانگیختن حس زیباییشناسی و القای معنی، تأثیر فراوانی دارد؛ البته باید در نظر داشت که تکرار در راستای لفظ و فرم شعر اهمیت مییابد؛ یعنی «آنجا که تکرار از جهت معنوی بهجا نشسته باشد، زنگ کلام نیز مؤثرتر جلوه میکند و این نغمه خوشآهنگ، در قبول معنای مورد نظر، یاریدهنده است. بالعکس، تکراری که نتیجۀ «در کاری دشوار افکندن» و اعنات در معنی لغوی آن باشد، ملالانگیز است و اثر دیگر زیباییهای کلام را نیز در هم میشکند. از این رو، تکرار از مواردی است که آمد و بیرون شد از آن، توانایی و ذوق سرشار میخواهد» (متحدین، 1354: 501). تکرار عامل اساسی در ایجاد توازن یعنی جنبۀ موسیقایی کلام است که ظاهراً از نظر قدما در موضوع فصاحت از عیوب کلام محسوب شده است و شاید دلیل آن هم بیتوجهی آنان به نقشهای زبانی و درآمیختن این نقشها با هم باشد؛ زیرا زبان علاوه بر خبررسانی، یک وظیفه مهم دیگر نیز دارد و آن تبین احساسات و عواطف انسان است و اگر بنا بر نظر متقدمان عیبی دارد، مربوط به زبان خبر است، نه زبان عاطفی؛ زیرا «در زبان عاطفی مسئله خبررسانی مطرح نیست، بلکه نشان دادن عواطف با واژهها مطرح است و تکرار یکی از ابزارهای بسیار بااهمیت برای این کار است که زبان عاطفی برای عینیت بخشیدن به عواطف شدید از آن استفاده میکند. همچنین، بسیار است که موسیقی، وحدت و حتی شعریت شعر با تکرار رابطه دارد، اعم از تکرار حروف، کلمه، گروه، جمله، وزن و...، فرنگیها نیز تکرار را شامل واج (حرف ملفوظ) هجا، واژه، عبارت، مصرع، بند، یا طرحهای وزنی میدانند و آن را وسیله اساسی وحدت بخشیدن در همۀ اشعار ذکر میکنند که ممکن است سبب تقویت، تکمیل یا حتی جانشین وزن شود» (وحیدیان کامیار، 1376: 21، 23، 24و 25). بنابراین، همنوایی صامتها و مصوتها، هماهنگی و تکرار واژهها و جملهها، شگردهایی است که برای تدارک همانندیهای کلی کلام به کار میروند و چون اساس موسیقی کلام تکرار است، این تکرار یا به صورت وزن عروضی (موسیقی بیرونی شعر) یا به صورت قافیه و ردیف (موسیقی کناری شعر) یا به صورت موسیقی درونی شعر، یعنی مواردی از سجع و جناس و طرد و عکس و انواع تصدیر و... بروز میکند. در درون ابیات نیز تکرارهای آوایی (صامتها و مصوتها) یا تکرار کلمه یا تکرار عبارت (گروه اسمی یا گروه فعلی) جلوهگر میشوند و جایگاه مکانی این تکرارها نیز گاه منظم و مقید است، یعنی آوا یا واژه یا عبارت مکرر در اول یا وسط یا پایان دو قرینه (مصراع) میآید، یا نامنظم و آزاد است؛ یعنی تکرار در جایگاههای نامنظم و اختیاری در طول مصراع یا مصراعها قرارمیگیرد. وصال شیرازی از جمله شاعرانی است که توانسته با استفاده درست از این شگرد زیباییآفرینی، اشعار موسیقایی به خواننده ارائه و مقصود خود را به او القا کند.
پیشینۀ تحقیق دربارۀ موسیقی و شعر و مسائل زیباشناختی آن کتابهای متعددی از پیشنیان مانند: حدائقالسحر (رشیدالدین وطواط، 1362)، المعجم فی معاییر اشعارالعجم (شمس قیس رازی، 1388)، بدایعالافکار (واعظ کاشفی، 1369) و از ادبای متأخر کتاب موسیقی شعر (شفیعی کدکنی، 1370) تألیف شده است که در این آثار به عناصر گوناگون ایجاد موسیقی در شعر اشاره شده است. همچنین مقالاتی چون «موسیقی شعر» (ابوحمزه، 1385)، «موسیقی در اسلام» (ایرانی، 1374)، «هنر موسیقی، پیوند شعر و موسیقی» (امینی، 1390)، «موسیقی در ایران، ارتباط شعر و موسیقی» (مهردادپی، 1378)، «تکرار اساس موسیقی شعر» (جمالی، 1383)، «شعر و موسیقی» (سجادی، 1381)، و نیز بهطور مشخص دربارۀ بررسی موسیقی شعر یکی از شاعران، مانند «حافظ و موسیقی» (ملاح، 1351)، «بررسی مهمترین جلوههای موسیقی شعر خاقانی و غزل انوری و خاقانی» (اتحادی، 1390)، «بررسی موسیقی شعر رودکی» (آقاحسینی و احمدی، 1388)، «شعر و موسیقی در سماع مولویان» (توفیق سبحانی، 1387) نوشته شده است، اما در هیچیک از این آثار بهطور مشخص اشارهای به موسیقی شعر وصال شیرازی نشده است و حتی کتابها و مقالاتی هم که دربارۀ زندگی و سرگذشت و آثار وصال نوشته شده است، مانند «خاندان وصال» (نوابی، 1344)، «وصال شیرازی» (روستاییان، 1333)، «وصال شیرازی» (صفایی ملایری، 1338)، «آثار وصال شیرازی با تاریخی پس از زمان وفاتش» (قلیجخانی، 1389) و تصحیح دیوان وصال (طاووسی، 1378)، در بررسیهای خود از موسیقی شعر وصال سخنی به میان نیاوردهاند.
جلوههای تکرار در شعر وصال وصال شیرازی، از تکرار، برای افزایش موسیقی کلام و توسعه و القای بهتر معنی بهرة فراوانی بردهاست و تکرار را در سطوح مختلف شعر او میتوان دید. ترفندهایی که بر پایه تکرار در شعر او شکل گرفتهاند، بیشتر شامل تکرار حروف و واژه است و آنچه بیش از همه خودنمایی میکند، تکرار واژه است. شعر در مقام یک هنر کلامی منحصر به خیال و وزن نیست، بلکه بخش غالب آن را ساختارهای خاص زبان تشکیل میدهد. یکی از مهمترینِ این ساختارها واژه است. واژههای یک شعر، نقش موثّری در ایجاد زیبایی شعر دارند و شاعر خلاق و باذوق با استفاده از واژهها میتواند خلاقیّت خود را به نمایش بگذارد و آنچه این خلاقیّت را نمودار میسازد بهگزینی و همنشینی صحیح واژگان است. «الیوت، شاعر و منتقد انگلیسی معتقد است که کلمه خوب یا بد در شعر وجود ندارد، این جای کلمات است که ممکن است خوب یا بد باشد؛ یعنی این در ترکیب و نسج یا نظام شعر است که کلمات خود را نازیبا نشان میدهند وگرنه همان الفاظ نازیبا اگر به جای خود نشسته باشند، در نظام شایسته شعر، زیباترین جلوهها را خواهند داشت» (شفیعی کدکنی، 1370: 272). هر شاعر توانایی، در سرودن و آفرینش هنری، برای حسن ترکیب الفاظ تعمّد و تامّل به خرج نمیدهد؛ بلکه ذوق سلیم و قریحه هنرشناس شاعر، بیاختیار از میان واژهها مناسبترین آنها را برمیگزیند. وصال شیرازی نیز در بهرهگیری از واژگان، توان و هنر شاعری خود را به نمایش گذاشته است و از رهگذر گزینش و تکرار واژهها به زیبایی و دلنشینی اشعارش افزوده است. تکرار در دیوان وصال، به دو شکل رخ مینماید؛ گاه این تکرارها تابع نظم خاصی است که به صورت «اعنات، موازنه، ردالصدر و...» نمود مییابد و گاه به صورت آزاد است که نمونه برجسته آن را در انواع جناس میتوان دید.
تکرار آزاد انواع جناس و تکرار واژه به صورت پراکنده در طول بیت، از جمله تکرارهای آزاد اشعار وصال است.
جناس جناس آن است که گوینده یا نویسنده در سخن خود، کلمات همجنس بیاورد که در ظاهر به یکدیگر شبیه و در معنی مختلف باشند (همایی، 1386: 48). جناس از زیباترین آرایههای لفظی و از عوامل مهمّ ایجاد زیبایی شعر است که سبب جلب توجّه خواننده میشود. زیباییهای جناس و جنبههای هنری آن را ناشی از سه مقوله: «تداعی معانی، کشف ابهامانگیز میان دو واژه متجانس و غرابت واژههای متجانس میدانند» (وحیدیان کامیار، 24: 1385)؛ امّا «حقیقت این است که ارزش اصلی جناس در همجنسی حروف دو کلمه است که شعر را موسیقاییتر و نثر را منسجمتر و آهنگین میکند، به تعبیر دیگر، نظم و شعر که موسیقی وزن و قافیه را با خود دارند، جناس آن را موسیقاییتر میکند؛ چون، موسیقی خود تناسب و تکرار اصوات است و جناس- اگر در جای خود بنشیند- این موسیقی را شدّت میبخشد و شعر را گوشنواز و متلذّذ میکند و زیر و بمی تکرار حروف، لذّتی به گوش و هوش خواننده و شنونده میدهد که او را همانگونه سرمست میکند که موسیقی، و همان تأثیر را میگذارد که نتهای ملودی و سمفونی» (اشرفزاده، 1384 : 50). دانشمندان علوم بلاغی، جناس را به انواع مختلفی تقسیم کردهاند؛ نویسندۀ مقاله «کندوکاوی زیباشناسانه در مورد جناس» ضمن اشاره به انواع مختلف این تقسیمبندیها پس از بررسی دیدگاههای دانشمندان قدیم و جدید علوم بلاغی، انواع جناس را به شرح ذیل دستهبندی کردهاست: «1- جناس تام، شامل جناس مرکب و جناس لفظ 2- جناس ناقص، شامل جناس محرّف، جناس زاید، جناس مضارع و لاحق، جناس مزدوج 3- جناس قلب (یا جناس معکوس- به گفتة ابناثیر) و جناس اشتقاق 4- همصوتی یا همآوایی حروف» (اشرفزاده، 1384: 59-58). در شعر وصال، جناس به عنوان نوعی «واژهآرایی» نقش ویژهای در ایجاد موسیقی درونی اشعار او دارد و انواع جناس از پرکاربردترین انواع تکرار در شعر وی به شمار میرود.
جناس تام «الفاظ متجانس در گفتن و نوشتن، یعنی حروف و حرکات یکی و فقط در معنی مختلف باشند» (همایی، 1386: 49). این نوع جناس، که بهترین نوع جناس است، در 65 مورد از غزلیات وصال به کار رفته است، مانند «آفرین» و «بار» در ابیات زیر:
واژههای «آفرین- آفرین» در بیت اول، جناس تام دارند که خواننده، در ابتدا، نوعی همگونی را میان آنها حس میکند؛ امّا اندکی درنگ، تفاوت معنایی میان دو واژه را آشکار میسازد. همین نمایش کثرت در عین وحدت است که در انواع جناس، بهخصوص جناس تام، شگفتی خواننده را برمی انگیزد؛ «زیرا الفاظ آن از حیث صورت، وحدت دارند، در حالی که معانی دارای تنوّع و کثرتاند و این موجهای شباهت لفظی و اختلاف معنایی دوشادوش یکدیگر لذّتی مخصوص پدید میآورند» (تجلیل، 1371: 9). افزون بر جناس، در بیت اول، تکرار 8 بار مصوت بلند «ا» و 6 بار صامت غنهای «ن» و همچنین تکرار صدای «س» شکوه و طنین خاصی به بیت بخشیده است. در بیت دوم نیز افزون بر جناس تام در واژۀ «بار» تکرار این واژه و تصدیر ایجادشده و نیز تکرار صامت تکریری «ر» به همراه مصوت بلند «ā» و صامت «د» بر زیباییهای بیت افزوده است.
جناس مرکب آن است که یک یا هر دو واژۀ متجانس مرکب باشند یا به گفته صاحب المعجم «یکی کلمه مفرد باشد و دیگری از دو کلمه مرکب بود» (شمس قیس، 1388: 354). در این نوع جناس، که نشانة تلاش ذهنی شاعر است، وی با کنار هم قراردادن مفردات زبان، واژههایی میسازد که تداعیگر جناس تاماند. این نوع جناس نسبت به دیگر انواع جناس در غزل سبک عراقی، با توجه به کاربرد دشوار آن کمتر بهکار رفته است و از آنجایی که وصال نیز از پیروان این سبک است، بالطبع از سبک عراقی در به کار بردن این ترفند چندان اشتیاقی نشان نداده است. این نوع جناس که از منظر دیداری و توالی طرحها یکسان است، در القای مفاهیم موردنظر شاعر بسیار مؤثر است و لطافت و زیبایی شعر را محسوستر میکند، مانند:
در بیت اول، جناس مرکب میان واژههای «درمان و در، مان» نوعی تصدیر ایجاد کردهاست، و تناسب ایجادشده میان واژههای «حلقه و در» و «درمان و شفا» به زیبایی بیت افزوده است. در بیت دوم جناس مرکب میان «باغچه و باغ چه» و پیوند میان واژههای «باغچه، باغ، غنچه و سرو» موسیقی درونی و معنوی بیت را پرورانده است.
جناس لفظ «در جناس لفظ دو کلمه از نظر لفظ یکسان هستند، ولی در خط تفاوت دارند. این نوع جناس بدون توجه به خط در حقیقت جناس تام است، اما از نظر خط با هم تفاوت دارند و به عبارت دیگر، از نظر دیداری جناس تام نیستند» (وحیدیان کامیار، 1385: 29)؛ مانند:
این نوع جناس که در زبانشناسی نوعی واژۀ همآواست، اگرچه از منظر دیداری متفاوت است اما همچون جناس تام بسیار گوشنواز است. به نظر میرسد وصال، به علت تنگی عرصۀ این نوع جناس خود را مقید به استفاده از این شگرد نکرده است و در کل غزلیات وی تنها 5 مورد از این نوع جناس یافت میشود.
جناس محرّف هرگاه دو رکن جناس، تنها در حرکت با هم اختلاف داشته باشند، آن را جناس محرّف گویند. این نوع جناس در میان غزلیات وصال، کم است و تنها در 11 مورد از غزلیات به کار رفته است. در این نوع جناس، به کار بردن دو لفظ که به لحاظ دیداری یکی هستند، اما در خوانش و پیوند نحوی با سایر اجزای کلام، تفاوت آنها با حرکات مشخص میشود و در لذت ذهنی و روحی مخاطب مؤثر است که اگرچه در دیوان وصال زیاد به کار نرفته، وی در همان ابیات اندک نیز به بهترین نحو از آن بهره برده است، بهخصوص که همراه این نوع جناس از شگردهای دیگر تکرار نیز استفاده کرده است. مانند واژه های« بِکِش و بِکُش»، «مُلک و مَلک» در ابیات:
در بیت اول، افزون بر جناس محرّف، میان «بِکِش و بُکُش»، میان واژههای «کار و کام» نیز نوعی جناس دیده میشود و تکرار واج «ک» که سرکش آن همچون تیغی کشیده 6 بار در بیت به کار رفته است، تداعیگر درد جانکاه عاشق است. واژة «تَرک» نیز در کنار «تیغ و خون»، تُرک را به ذهن متبادر میکند که خود نوعی ایهام تبادر است و در پروراندن موسیقی معنوی بیت بسیار تأثیر دارد. در بیت دوم، اختلاف حرکت و همانندی حروف در واژههای «مُلک و مَلِک» سبب ایجاد جناس محرّف در این بیت شده است و سجع متوازن میان واژههای دو مصراع نیز آرایه موازنه را پدید آورده است.
جناس زاید «آن است که کلمه متجانس از دیگری به حرفی زیادت باشد» (شمس قیس، 1388: 384). یکی از گونههای پرکاربرد جناس در سرودههای وصال، جناس زاید است. وی با بهرهمندی از گونههای مختلف این نوع جناس یعنی افزودن واک در آغاز، پایان و میان واژه، مفاهیم زیبایی آفریده است که یافتن همین واکِ افزون و تامّل در آن مخاطب را در درک بهتر پیام یاری می کند. واکِ افزوده در آغاز:
واکِ افزوده در پایان
نکته مهم در بیت اول کنار هم قرار گرفتن جناس و واجآرایی است؛ چنانکه شاعر، با استفاده از جناسهای متعدد و تکرارِ صامت «ج» چهاربار و مصوت بلند «ā» هفت بار، موسیقی کلامش را افزون کرده است. از طرفی تکرار صامتهای «گ و ک» که قریبالمخرجاند بر گوشنوازی بیت افزوده است. در بیت دوم نیز افزون بر جناس زاید بین خار با خاره و خارا، تکرار سه بار حرف «خ» که تلفظ آن قدری با خشونت همراه است، انجام عملی سخت را به ذهن متبادر میکند. واک افزوده در میان واژههای متجانس در کلمات یار و یاور و تکرار این واژهها که در بیت سبب موسیقیافزونی شده است؛ مانند:
جناس نقطه (خط) در این نوع جناس، واژهها از نظر خطی یکساناند و تنها اختلاف آنها در نقطهگذاری است؛ مانند «عنبر و عبیر» و «یار و بار» در ابیات زیر:
افزون بر جناس خط میان «عنبر و عبیر» موازنة ایجادشده در بیت اول موسیقی درونی این بیت را افزون کرده است و در بیت دوم بهکارگیری دو نوع جناس و تکرار واژههای (ما و عشق) در ایجاد موسیقی درونی کلام نقش مؤثری دارد.
جناس اختلافی (مضارع، لاحق) «هرگاه دو لفظ متجانس در یکی از حروف مختلف باشند، در این صورت، چنانچه دو حرف مختلف فیها قریبالمخرج باشند، جناس را مضارع نامند و هرگاه قریبالمخرج نباشند، جناس لاحق گویند» (رجایی، 1359: 401). این نوع جناس را جناس با اختلاف حرف نیز نامیدهاند (وحیدیان کامیار، 1385: 27). در این نوع جناس، واک متفاوت ممکن است در آغاز یا میان یا در واک پایانی کلمه قرار گیرد.
اختلاف در واک آغازین
در بیت اول، علاوه بر جناس میان ملامت و سلامت، دو کلمۀ عاشق و عشق ترفند اشتقاق ایجاد کردهاند. تکرار گل به شکلی تصدیرگونه و جانبخشی به این واژه در بیت دوم و جناس میان «تنگ و جنگ»، روانی و خیالانگیزی بیت را دوچندان ساخته است.
اختلاف در واک میانی مانند: «کاسه و کیسه» و «آویزه و آوازه»
در بیت اول، همصدایی میان «ز و س» در مصرع اول و تکرار واژۀ «دنیا» در مصرع دوم بر موسیقی کلام افزوده است. تضاد میان واژههای «خالی و پر» نیز در پروراندن موسیقی معنوی شعر، موثّر افتادهاست. در بیت دوم هم تناسب میان «گوش و چشم» و «گوش و آوازه» کلامی مخیل آفریده است.
اختلاف در واک پایانی(جناس مطرف)
در بیت اول، تضادّ میان واژههای «سوگ و سور»، تنسیقالصفات و تکرار کسره اضافۀ بهکاررفته در مصرع اول و ایجاد نوعی تصدیر، موسیقی معنوی و درونی بیت را افزون کرده است. در بیت دوم نیز تکرار واژة «دل و عجب»، به شکلی تصدیرگونه، به زیبایی کلام افزوده است.
جناس قلب «این جناس که به نامهای باشگونه، مقلوب و معکوس نامور است، آن است که حرفهای دو واژه همگون از دیدگاه نوعی حروف و شماره آن برابر باشند. لکن از لحاظ ترتیب مخالف و برعکس یکدیگر بیایند» (تجلیل، 1371: 54). صنعت قلب در بدیع، اهمیت زیادی دارد و دلیل قدرت و توانایی شاعر و ادیب است، «امّا شرط اصلی در محاسن و زیبایی آن است که فصاحت و بلاغت را رعایت کرده و معنی را فدای الفاظ نکرده باشند» (همایی، 1386: 66). این نوع جناس تلاش ذهنی بالا و دایرۀ لغات وسیعی را میطلبد که برخی شاعران خود را مقید به استفاده از آن نمیکنند، وصال نیز گرچه چندان علاقهای به استفاده از این ترفند نشان نداده است، در ابیات زیر به نحو مطلوبی از آن استفاده کرده است.
در بیت اول، واژههای «لذّت و ذلّت» جناس قلب ساختهاند و جناس میان «سُرور و سَرور» «سور و سرور» و تکرار واج «س و ر» در مصرع دوم نیز زیبایی بیت را دو چندان کردهاست. در بیت دوم نیز واژههای مجال و جمال جناس قلبالبعض ساختهاند و آنچه سبب موسیقایی بودن این واژهها شده حروف مشترک بهکاررفته در آنهاست.
جناس اشتقاق و شبهاشتقاق اشتقاق و شبهاشتقاق در کتابهای بدیع عبارت است از آوردن الفاظی که همریشهاند یا حروف مشابه آنها چندان زیاد است که گمان میرود همریشه هستند. زیبایی این نوع جناس در همریشگی و اشتراک واجی و ضربآهنگ نزدیک لفظ است، در حقیقت هنوز آهنگ واژۀ اول در ذهن مخاطب طنینانداز است که آهنگ واژۀ متجانسی دیگر گوش را مینوازد و به این ترتیب مخاطب را به تامّل وامیدارد و باعث لذت روحی وی میگردد. وصال در ابیات زیر با واژههای «نصیحت، ناصح و نصوح» و «سوختن و سوز» به موسیقیآفرینی پرداخته است.
در بیت اول، همریشگی واژههای «نصیحت، ناصح و نصوح» و تکرار واج «س» آهنگ زیبایی به بیت داده است. از سویی، قرار گرفتن دو لفظ متجانس در کنار هم و نزدیکی آوایی آنها در جهت افزایش آهنگ کلام مؤثر بوده است. در بیت دوم نیز علاوه بر اشتقاق، شاعر با استفاده از صفیری که از واج «س» و همصدایی آن با «ز» به گوش میرسد و تداعیگر درد و ناله ناشی از سوزش است، تصویر زیبایی آفریده است. از سویی، تناسب میان «شمع، پروانه و سوختن» موسیقی معنوی بیت را پرورانده است. جدول1. بسامد انواع جناس در غزلیات وصال شیرازی
تکرار یک یا چند واژه به صورت پراکنده در طول بیت تکرار یک یا چند واژه، 520 مورد از تکرارهای غزلیات وصال را به صورت پراکنده تشکیل میدهد. وصال، گاه با این ترفندِ شاعری بر مفهوم موردنظر خویش تأکید میکند و معنا و مضمون را در ذهن خواننده میپروراند؛ مانند:
با وجود اینکه واژهها در این بیت چند بار تکرار شدهاند، از زیبایی صوری و معنوی بیت کاسته نشده است. شاعر علاوه بر گنجاندن مفهوم غنایی مورد نظر خود در بیت، موسیقی درونی بیت را به کمک جناسها پرورانده است، و در بیت:
هم، با تکرار واژه «رفت» و «و» عطفی که در میان آنها آورده است تحسّر درونی خود را به خواننده القا میکند و در بیت:
افزون بر تکرار واژههای «درد و حرمان»، اشتقاق و جناس بهکاررفته در بیت، همچنین همصدایی (س و ز) موسیقی بیت را دوچندان کرده است و در ابیات:
گزینش و تکرار هنرمندانة واژهها سبب میشود تا خواننده، از هر مصراع، آهنگ و طنین خاصی احساس کند. با تکرار واژه «فرخ» به گونه تنسیقالصفات، بر فرخندگی یار تأکید میورزد.
تکریر تکریر نوع دیگری از تکرار واژه است که آن را مکرر هم گویند. «این صنعت چنان است که کلمه را مکرر کنند یا بیشتر از دو بار برای تأکید یا تعظیم یا انذار و تنبیه و ...» (نجفقلیمیرزا، 1362: 132). یکی از منتقدان ادبی معاصر اعتقاد دارد: «اگرچه تکریر از خانواده جناس نیست، به لحاظ نقش موسیقایی میتواند همان وظیفه را عهدهدار شود و آن موردی است که کلمه به یک معنی دو بار در شعر بیاید که نوع مبتذل آن کار همه کس است و نوع خلاق آن دشوار دیده میشود» (شفیعی کدکنی، 1370: 305). این نوع تکرار را از دستة تکرارهای طبیعی میدانند (وحیدیان کامیار، 1385: 18). وصال شیرازی، در ابیات زیر، از این آرایه در جهت تأکید، القای مفهوم و موسیقاییتر کردن کلام خود، استفاده کرده است.
چنین تکرارهایی نشاندهنده کثرت و تأکید و شدّت هستند. در نمودار زیر، فراوانی هر کدام از تکرارهای آزاد اشعار وصال مشخص شده است.
تکرارهای منظم در غزلیات وصال تکرارهای منظم در غزلیات وصال شامل اعنات، مزدوج، ردالصدر، ردالعجز، تشابهالاطراف، عکس، ترصیع و موازنه است. هماطور که قبلاً هم گفته شد، تکرار واژه، در حقیقت نوعی واژهآرایی است که اگر هنرمندانه و بهجا استفاده شود، زیبایی و نوای خاصی به سخن میبخشد. نظم و جای قرارگرفتن واژه نیز میتواند در تأثیرگذاری آن نقش داشته باشد. وصال از این نوع تکرارها برای تأکید و برجستهسازی مفاهیم مورد نظر خود بهره برده است.
اعنات اعنات، در کاری دشواری افکندن است و در اصطلاح آن است که شاعر خود را ملزم به آوردن حرف یا واژههایی کند که لازم نیست. یک نوع از اعنات رعایت تکرار حرف یا حروفی بیش از نیاز قافیه است که سبب خوشآهنگی قافیه میگردد. نوع دوم، تکرار یک یا چند واژه در همة ابیات یک شعر است، که برخی، این نوع تکرار را جنون محض میدانند که «عملاً دور از قلمرو هر دو نوع موسیقی صوتی و معنوی است» (شفیعی کدکنی، 1377: 306)، امّا این نوع تکرار در دیوان برخی از شعرا دیده میشود و شاعران برای القای حس یا مفهومی خاص آن را به کار میگیرند. در حقیقت، این تکرار بازتاب هیجانات شاعر است؛ زیرا میان عواطف شدید و تکرار لفظ رابطهای طبیعی وجود دارد. «به گفته لیچ، تکرار برای کسی که در حال هیجان فوقالعاده است تقریباً غیرارادی است» (وحیدیان کامیار، 23: 1376)؛ بنابراین، اگر این تکرارها به منظور خاصی و به طور طبیعی در نسج کلام بیایند؛ به طوری که اندیشه شاعرانه یا هدف معنوی تکرار آن را ایجاب کند، موجب محاسن بسیار در شعر میشود. «این صنعت شعری از تکرار الفاظ در محلهای نامعین صحبت میکند. به این جهت ارزش بلاغی لفظ مکرر در این صنعت بیش از جنبه صوتی آن است» (متحدین، 1354: 512). وصال شیرازی، در غزلهای 301- 764- 765 دیوان خود از این نوع تکرار استفاده کردهاست. در غزل 301، افزون بر قرار دادن گروه اسمی «دلت» به عنوان قافیه، با تکرار واژة «دل» در کل غزل احساس اندوه درونی و شکوه و شکایت خود را از بیمهری یار به خواننده این گونه القا کرده است.
ازدواج، تضمینالمزدوج، مزدوج «آن است که در اثنای جمله نثر یا نظم، کلماتی را پیوسته یا نزدیک به یکدیگر بیاورند که در حرف روی موافق باشند» (همایی، 1386: 47). قرار گرفتن چنین واژههایی نزدیک به هم، سبب دلنشینی بیشتر کلام میگردد و«وحدت در عین کثرت را آسانتر به ذهن میرساند» (وحیدیان کامیار، 39: 1385). در غزلیات وصال از این نوع صنعت بدیعی 35 مورد به کار رفته است.
در بیت اول، واژههای سجعدار «بوی و موی» در کنار هم تضمینالمزدوج ایجاد کردهاند. علاوه بر آن، تکرار تصدیرگونة این سجعها و تکرار واژههای «بنفشه و تو» نیز به غنای موسیقی درونی بیت افزوده است. از طرفی نیز واژة «بوی» در مصرع اول از نوعی ایهام برخوردار است، که به همراه تناسب بهکاررفته میان بنفشه و باغ موسیقی معنوی بیت را پرورانده است. در بیت دوم بهکارگیری تضمینالمزدوج و جناس زیبایی بیت را دوچندان کرده است.
تصدیر در اصطلاح عروض، آغاز مصراع اول صدر و پایان آن عروض، آغاز مصرع دوم ابتدا و پایان آن عجز نامیده میشود. در اصطلاح بدیع، اگر کلمهای که در اول بیت آمده باشد، در پایان هم آورده شود، آن را ردالصدر الیالعجز گویند که در برخی از کتابهای بدیع، با نام ردالعجز علیالصدر (تصدیر) از آن یاد میکنند (فشارکی، 1387: 46؛ نجفقلی میرزا، 1362: 141). انواع گوناگون تصدیر در اشعار وصال شیرازی دیده میشود، وی با استفاده از این آرایه به استحکام، زیبایی و موسیقاییتر شدن کلام خود افزوده است. وجود انواع گوناگون تصدیر، نشان از ذوق و طبع زیباشناسانة او دارد. در ذیل، نمونههایی از ردالصدر بهکاررفته در غزلیات وصال آورده شده است.
نمونه دیگر تصدیر آوردن آخرین واژه بیت اول در آغاز بیت دوم است که «زیبایی آن ناشی از تداعی و نظم و غرابت است» (وحیدیان کامیار، 43: 1385)؛ مانند:
نمونههای دیگر انواع تصدیر در غزلیات وصال:
تشابهالاطراف آن است که یک یا چند واژه از کلمات اواخر مصراع اول در اوایل مصراع دوم و کلمهای از اواخر مصراع دوم در اوایل مصراع سوم و... بیاید؛ در حقیقت، تشابهالاطراف را میتوان نوعی بازی با کلمات دانست که سبب آرایش کلام میگردد (وحیدیان کامیار، 1376: 51). کاربرد این ترفند نیز در شعر وصال زیاد نیست. هرچند در همین موارد اندک نیز از آن هنرمندانه استفاده کرده است؛ مانند:
عکس «بیت دارای دو نیممصرع مساوی است که مصرع اول در مصرع دوم تکرار میشود، اما گاهی نیممصرعهای اول عوض میشود» (وحیدیان کامیار، 1376: 52). در واقع، جابهجایی اجزای کلام است؛ مانند بیت:
شاعر هر مصراع را به دو نیم مصراع تقسیم کرده و واژههای نیم مصرع دوم مصرع اول را در نیم مصرع دوم مصرع دوم به صورت عکس به کار برده است. افزون بر عکس، موازنة ایجاد شده در این بیت و تکرار واژه «ننگ» به صورتی تصدیرگونه، موسیقی درونی بیت را دو چندان کرده است. در برخی ابیات، عکس تنها در یک مصراع دیده میشود و گاهی نیز در یک بیت، دو عکس به چشم میخورد؛ مانند:
موازنه «وزن هر یک از واژههای مصرع اول به ترتیب با معادلهای خود در مصرع دوم مساوی است» (وحیدیان کامیار، 1385: 53). این ترفند، سبب خوشنوایی وموسیقایی شدن شعر میگردد. در موازنه، واژگان مصراع یا قرینة اول با واژگان قرینة دوم سجع متوازن دارند و در واقع هموزن هستند و این هموزنی علاوه بر خیالانگیزی بر تأکید مطلب میافزاید. شاعران هنرمند و باذوق، بهویژه شاعران قرن پنجم و ششم، از این صنعت برای زیبایی و گیرایی شعر خویش بسیار سود بردهاند. وصال شیرازی نیز برای موسیقاییتر شدن اشعارش از این شگرد شاعری استفاده کرده است. این ترفند هنرمندانه در 85 مورد از ابیات غزلیات وصال به کار رفته است.
ترصیع این آرایه را نوعی تکرار دستوری میدانند که دو مصراع از نظر نحوی یکسان هستند (وحیدیان کامیار، 1385: 53). در ترصیع، واژههای مصراع یا قرینه اول با واژههای مصراع دوم هموزن و همقافیه هستند و به تعبیری دیگر، میان کلمات مصرع اول با مصرع دوم سجع متوازی برقرار است. به همین سبب، این آرایه از غنای موسیقایی بالایی برخوردار است. ترصیع کامل در غزلیات وصال بسیار اندک است، اما ترصیع ناقص- که ناشی از تقابل سجع متوازی و متوازن یا، به عبارتی، موازنه و ترصیع با هم است - بیشتر به کار رفته است.
در نمودار زیر بسامد انواع تکرار منظم در اشعار وصال، به نمایش گذاشته شده است.
نمودار1. بسامد انواع تکرار منظم در غزلیات وصال تکرار صامتها و مصوتها یکی از پرکاربردترین انواع تکرار، تکرار واج است. صامتها و مصوتها (واجها)، از جمله عوامل مهمّی هستند که افزون بر نقش موسیقایی، در انتقال احساس موجود، در فضای شعر به خواننده، بسیار موثّرند. به همین دلیل، گاه شاعران از واژگانی استفاده میکنند که واجهای موجود در آنها با فضای شعر هماهنگی داشته باشند و در انتقال و القای معانی، بدون توجّه به معنی آشکار واژهها، مؤثّرتر باشند. این صنعت بدیعی، که واجآرایی نیز نامیده میشود، ارزش زیباشناختی بالایی دارد. وصال شیرازی، بسته به ذوق و هنر خود، برای تصویرسازی و زیبایی و غنای موسیقی اشعار خود، از این صنعت بدیعی استفادة بسیار کرده است و در این میان موسیقی برخاسته از واجآرایی صامتها در اشعار او محسوستر است.
تکرار صامتها تکرار صامتها از نظر واجآرایی در شعر وصال نقش برجستهای دارد. وی در غزلیات خود حداکثر بهره را از تکرار و موسیقی حاصل از آنها برده است. آهنگ حاصل از این گونه تکرار، در شعر او، در سطح بالایی دیده میشود؛ البتّه این تکرار دربارۀ همه صامتها با یک بسامد، دیده نمیشود، بلکه برخی از صامتها در حدّ وسیعتری در غزلیات وی به کار رفتهاند؛ ازجمله حروف «س، ش، ن، ز» بیشترین واجآرایی را در اشعار او ایجاد کردهاند. این واج ها، در زبانشناسی تقریباً جزء واجهای مشابه هستند، «س و ز» در جایگاه و شیوۀ تولید یکساناند. از سویی «س و ز» به علت صفیری بودن از موسیقی خاصی برخوردارند و بهترین صامتها برای تصویرآفرینی به شمار میروند. «ش» نیز نرمی و ملایمتی خاص دارد. صامت غنهای «ن» هم از طنین خاصی برخوردار است که بهخصوص همراه مصوت بلند ā شکوه خاصی به ابیات میدهد. از آنجایی که وصال خود موسیقیدان است و با نواها و تأثیر آنها آشنایی داشته این واجها را با روحیۀ آرام و حساس خود موافقتر یافته است. تکرار صامتها را در اشعار وصال به گونههای متفاوت میتوان دید. گاه این نوع تکرارها با گونهای التزام در مقاطع خاصی از واژه به کار رفته است؛ مانند:
تکرار هفت بار صامت «خ»، در ابتدای برخی از واژهها، صدای «خرخر» را به هنگام بریدن گلو به ذهن تداعی میکند که بیانگر سختی نفس کشیدن و دردی طاقت فرساست.
در این بیت، واجها با ظرافت و زیبایی خاصی به موسیقیآفرینی پرداختهاند. تکرار 9 بار واج «ت» در مقاطع پایانی واژهها، 5 بار واج «س» و همصدایی آن با «ز»، موسیقی زیبایی به بیت بخشیده است. این تکرارها با پیوندهای هنری بهکاررفته در واژههای «چشم و مژگان» و جناس میان «هست- مست» و تکرار واژههای «ناز، هم و هست» موسیقی معنوی و درونی شعر را افزون کرده است.
تکرار هفت بار حرف «ش» چهار بار «س» و پنج بار «خ» تداعیگر هیاهو و آشوب است. این تکرارها به همراه قافیۀ درونی «شاخزن، دهن و سخن» موسیقی دلنوازی را در بیت ایجاد کرده است. جناس میان سه واژه «شیخ، شوخ، شاخ» نیز به استحکام و انسجام بیت افزوده است.
تکرار واج «ش» در مصرع اول علاوه بر ایجاد موسیقی، شیرینی و دلپذیری مجلسی خوش و شاد را در ذهن خواننده تداعی میکند. نکتۀ مهم در مورد تکرار صامت در شعر وصال این است که گرچه این تکرارها از مقولۀ تکرارهای آزاد به حساب میآیند، شاعر از آنها به صورتی منظم استفاده میکند. گاه نیز واج تکراری، جایگاه خاصی در واژه ندارد؛ به عبارت دیگر، گاه این واجِ تکراری در وسط یا اول یا آخر واژه میآید و در این موارد، شاعر صامت تکراری را به صورت آزاد به کار می برد.
تکرار مصوت بلند «آ»، حرف تکریری «ر» و صامت دمشی «ح»، سمفونی دلپذیری را در بیت ایجاد کرده است که دمیدن رایحهای روحانی را تداعی میکند. از سویی، انطباق مقاطع افاعیل عروضی با مصوت بلند «آ» در مصرع اول، آهنگ نرم و ملایمی را ایجاد میکند که احساس لطافت راح ریحانی را بیشتر میپروراند.
تکرار ده بار صامت «ن» که از نرمی و روانی خاصی برخوردار است، در کنار هشت بار مصوت بلند «آ» موسیقی لطیفی به بیت داده است؛ از سویی، تکرار واژههای «جان» و جناس آن با «جهان» به این لطافت و زیبایی افزوده است.
تکرار پنج بار واج «خ» با آهنگ خاص خود، سختی رخت کشیدن را در ذهن تداعی میکند؛ از طرفی تکرار حروف طنینی (5 بار «ن» و 3 بار «م») نیز طنینافکنِ نالة حاصل از این سختی است و به این ترتیب، شاعر، با چینش هنرمندانۀ حروف در کنار هم، موسیقی هماهنگ با مضمون پدید آورده است.
تکرار مصوتها همانگونه که تکرار متناسب صامتها موسیقی گوشنواز و زیبایی را در اشعار وصال ایجاد کرده است، مصوتها نیز نقش برجستهای در خوشنوایی اشعار وی دارند. در این میان، آرایش سخن با مصوتهای بلند، بیشتر و چشمگیرتر از مصوتهای کوتاه است.
تکرار هفت بار مصوت بلند «ا» در این بیت با شعلههای بلند آتشی که وجود عاشق را ذوب میکند هماهنگی دارد و از طرفی کشش صدای «آ» و خروج آزادانۀ نفس، هنگام ادای آن، صدای فریاد و کمک خواهی عاشق را نیز به ذهن تداعی میکند و البتّه تکرار هشت بار صامت «ن» نیز طنین این فریاد را فزونی میبخشد.
تکرار مصوت بلند «ā» در این بیت افزون بر ایجاد موسیقی، تداعیگر دستهای بلندشده به سوی آسمان است که با محتوای بیت کاملاً تناسب و هماهنگی دارد. «وقتی که مقاطع افاعیل بر مصوت بلند «آ، او، ای» (I,ū,ā) منطبق شود، آهنگ حاصل از وزن عروضی، به سبب باز بودن دهان و خروج آزادانه نفس به هنگام ادای این مصوتها، نرمتر و ملایمتر میشود، و این کیفیت در مورد مصوت بلند «آ» نسبت به دو مصوت دیگر شدیدتر است؛ زیرا مجرای خروج نفس، یعنی دهان، هنگام ادای آن بازتر است و در نتیجه شدت ارتفاع صوت کمتر میشود و این حالت سبب میگردد که به طور طبیعی کیفیت ریتمیک وزن تقلیل بیشتری پیدا کند و درنتیجه، ارتفاع صدای ما هنگام خواندن شعر از شدّت فروافتد و ملایمتر شود» (پورنامداریان، 101: 1382).
تکرار هفت بار مصوت بلند «ی» که نرم و ملایم است، حالت افسردگی و سکون را به خواننده القا میکند. تتابع اضافات یکی دیگر از انواع تکرارِ مصوتها، که در غزلیات وصال به چشم میخورد، تکرار مصوت «e» است. قدما تکرار مصوت را مانع روشنی و رسایی سخن میدانستند، در حالی که امروزه در ادبیات بر این باورند که این تکرار، همچنین تکرار مصوت «اُ»، موسیقی بیت را افزون میکند و بر تأثیر کلام میافزاید. وصال شیرازی گاه با آوردن ترکیبهای اضافی و وصفی در پی یکدیگر آهنگ خاصی را به کلام داده که بر ذهن خواننده تأثیر میگذارد.
تکرار کسره اضافه در مصرع دوم، علاوه بر ایجاد موسیقی، دراز بودن موی معشوق را نیز به خواننده القا میکند.
شاعر با استفاده از کسرۀ اضافه، افزون بر ایجاد موسیقی گوشنواز، اوصاف و زیبایی معشوق را به گونهای زیبا، به نمایش گذاشته است و تنسیقالصفات زیبایی آفریده است. به طور کلی، ابزار آفرینش موسیقی شعر، در غزلیات وصال، فقط قرینهها و الگوهای وزنی و ردیف و قافیه نیستند و در جای جای ابیات، گاه به صورت منظم و زمانی به طور پراکنده، تکرارهای لفظی و آوایی بسیار به چشم میخورد که سبب زیبایی و برجستگی آوایی کلام وی شده است.
نتیجهگیری تکرار یکی از ارکان اساسی موسیقی درونی است که در صورت کاربرد مناسب و بهجا میتواند بر جنبۀ شناختی یک اثر تأثیرگذار باشد. وصال شیرازی، با استفاده از انواع تکرارهای آزاد و منظم نه تنها بر جنبۀ موسیقایی شعرش افزوده، که عاطفه و احساس نهفته در شعرش را به مخاطب منتقل کرده است. در میان انواع تکرار، تکرار آزاد بیشترین بسامد را در غزلیات وی دارد که در این میان نقشآفرینی انواع جناس، علاوه بر افزون کردن موسیقی کلام او، تداعیگر معنی مورد نظر وی به مخاطب است. بررسی بیت به بیت غزلیات وی نشان میدهد که شاعر در بین انواع جناس، علاقه وافری به استفاده از جناس زاید و اختلاف در نوع حرف دارد که اگرچه همچون جناس تام ریتم یکنواخت موسیقی حروف را ندارد، به دلیل زیر و بمی حرکاتی که دارد، تأثیر موسیقاییشان از جناس تام بیشتر است. این دو نوع جناس، روی هم رفته، 413 مورد از جناسهای غزلیات وی را به خود اختصاص داده است. از آنجایی که این نوع جناسها به دلیل اختلاف واج و اختلاف افزونهها، علاوه بر ایجاد موسیقی، خواننده را به تأمّل بیشتر وامیدارد، وی توانسته است پیام و مفاهیم مورد نظر خود را با قدرت بیشتری به مخاطب انتقال دهد. تکرارهای منظم غزلیات وی نیز در برجستهسازی مفاهیم مورد نظرش بسیار مؤثر بوده و جنبه هنری کلامش را فزونی بخشیده است. در میان انواع تکرارهای منظم، تصدیر با 595 مورد در رتبه اول قرار دارد، وی با آگاهی از اینکه تکرار در فواصل معین به برجستهسازی مضمون کمک میکند، با استفاده از این ترفند، به موسیقیآفرینی پرداخته و به حسن تأثیر کلامش افزوده است. تکرار آواها و صامت و مصوتهای شعر وی نیز تصویرساز زیباییآفرینی و القاکنندۀ معانی خاص مورد نظر او به مخاطب است و از سویی نیز دست خواننده را در بررسی ذوقی اشعار وی باز میگذارد. در تکرار واجها نیز واجآرایی صامتها که محسوستر و زیباترند، از موسیقی و تکرار مصوتها در شعر او بیشتر نمود یافته و در بین مصوتها، آرایش سخن با مصوتهای بلند کلام او را دلنشینتر و موسیقاییتر کرده است. نکته بارز دیگر، که در ابیات وی به چشم میخورد، استفاده همزمان از شگردهای گوناگون تکرار در ابیات است. به این ترتیب، تکرارهای لفظی و آوایی بسیاری که در شعر او به چشم میخورد، سبب زیبایی و برجستگی آوایی کلام او شده که این خود یک مشخصه سبکی در غزلیات اوست.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,290 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 706 |