تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,647 |
تعداد مقالات | 13,387 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,129,985 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,066,271 |
تبیین نظری – فلسفی اثرات رسانه های گروهی برفضای جغرافیایی | ||||||||||
جغرافیا و برنامه ریزی محیطی | ||||||||||
مقاله 8، دوره 27، شماره 4 - شماره پیاپی 64، اسفند 1395، صفحه 117-130 اصل مقاله (450.15 K) | ||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/gep.2017.98142 | ||||||||||
نویسندگان | ||||||||||
سید عباس احمدی2؛ | ||||||||||
1استادیار جغرافیای سیاسی دانشگاه یزد، یزد، ایران | ||||||||||
2استادیار جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران، تهران، ایران | ||||||||||
چکیده | ||||||||||
یکی از ابزارهای اثرگذار در عصر مدرنیته رسانههای جمعی نظیر رادیو، تلویزیون، اینترنت و... هستند که با تکیه به آنها، سرعت حرکت اطلاعات و تغییرات پیرو آن در فضای جغرافیایی افزایش چشمگیری یافته است. به عبارت بهتر به کمک ابزارهای ارتباطی و رسانهای، اطلاعیابی از وضعیت فضاها و مکانهای جغرافیایی، توسعۀ زیادی یافته و از این طریق، سرعت مقایسۀ مکانها و فضاهای جغرافیایی با یکدیگر نیز افزایش یافته است. این روند، فشردگی مکانی - فضایی را شدت بخشیده و نقش مهمی در ساخت فضا و ایجاد تغییر در فرایندهای حاکم بر آن داشته است؛ بنابراین به نظر میرسد در عصر حاضر، یکی از مهمترین عوامل ایجاد تحول و بازساخت در فضاهای جغرافیایی و حتی قضاوت دربارۀ چگونگی عملکرد نیروهای تصمیمگیر و برنامهریز آنها رسانههای جمعی هستند. در این راستا با توجه به محتوای نظری موضوع در این پژوهش کوشش شده است به روش توصیفی - تحلیلی با تبیین کارکردهای رسانههای گروهی در چگونگی ایجاد تغییر در فضای جغرافیا از منظر فلسفی، رویکرد نوینی در تحلیل رابطۀ متقابل رسانه و فضای جغرافیایی ارائه شود. نتایج پژوهش بیانگر آن است که رسانههای گروهی از طریق تأثیر بر ادراک محیطی مردم و نیروهای تصمیمگیر نیروی ایجاد تحول و بازساخت فضا را به میزان شایان توجهی افزایش دادهاند. | ||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||
رسانه های گروهی؛ فضای جغرافیایی؛ فلسفه؛ بازساخت | ||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||
مقدمه در دهههای گذشته تحولات چشمگیر فناوری در صنعت رسانهای موجب اثرگذاری هر چه بیشتر ابزارهای رسانهای در ابعاد مختلف جامعه و محیط و از جمله در علوم جغرافیایی شده است (Stevenson, 1995: 3). این رسانهها میزان دسترسی به اطلاعات را برای شهروندان افزایش داده، انباشت و توزیع اطلاعات را سرعت بخشیده و محدودیتهای زمان و فاصله را کاهش داده است (کاظمی، 1390: 235). به عبارت بهتر رسانهها چنان در زندگی روزمرة عصر حاضر نفوذ کردهاند که به واقع به یکی از عناصر تفکیکناپذیر و تأثیرگذار بر فضای جغرافیایی تبدیل شدهاند. به طور کلی سخنگفتن از روابط اجتماعی و حتی علتیابی بروز تغییرات انسانی شکلگرفته در فضای جغرافیایی عصر جدید تا اندازة زیادی به معنای بحث دربارۀ مقدار، نوع و چگونگی، کنترل و مدیریت زایش اطلاعات از نهادها و ابزارهای ارتباطی و رسانهای و اثرات آن در رفتارها و ارادۀ نیروهای تصمیمگیر در فضای جغرافیایی است (McKenzie, 1994: 5). ولی دربارۀ تأثیرگذاری رسانههای ارتباطی بهویژه از بُعد نظری - فلسفی در علوم جغرافیایی کمتر مطالعه شده است. یکی از بنیادها و شالودههای برنامهریزی و تصمیمگیری فضایی، مقایسۀ کمیت و کیفیت عملکرد نیروهای برنامهریز و تصمیمگیر در دو فضای جغرافیایی متمایز است. در واقع در پرتو تبادل اخبار و اطلاعات از مکانها و فضاهای جغرافیایی است که نهادها، بازیگران و عناصر تصمیمگیر به سنجش و مقایسۀ مکانها و فضاهای جغرافیایی با یکدیگر قادر هستند و بر این مبنا تصمیمات، مسیرها و روندهای بهینۀ برنامهریزی و آمایش فضا را انتخاب میکنند (King, 2003: 382). به عبارت بهتر در جهان امروز، افراد و نهادهای تصمیمگیر و تصمیمساز نمیتوانند مستقیماً رویدادها را مشاهده کنند. اطلاعیابی و اطلاعرسانی از بخش مهمی از رویدادهای محیط اطراف ضرورتاً به وابستگی به ابزاری به نام «رسانهها» نیازمند است (Lewis, 1997: 49-63). امروزه بخش مهمی از شناخت افراد و نهادها از محیط جغرافیایی از طریق رسانهها گسترش و تقویت مییابد (لال، 1379: 15). بنابراین یکی از مفاهیم اساسی در مطالعۀ تأثیرات فضایی رسانهها بهخصوص رسانههای جهانی، تصویرسازی از محیط پیرامون است. در واقع این کانونهای خبری، تبیین و واکاوی پدیدههای دنیای پیرامون و نمایاندن رابطۀ فرد با محیط را انجام میدهند و دستور کاری برای افراد و حکومتها تعیین میکنند که چهارچوب کلی ادراک محیطی و فضای فکری آنها را فراهم میکند (گیبنز، 1381: 134). در این راستا امروزه بازنمایی واقعیتهای جهان خارج برای مخاطبان، بیشتر به وسیلۀ رسانهها ایجاد میشود؛ به طوری که نتیجۀ کارکرد آنها ذهنیتسازی، انگارهپردازی، متقاعدسازی، گفتمانسازی و معماری افکار عمومی از محیط (محسنیانراد، 1382: 13) و در کل، تصویرسازی از موقعیت، ویژگیها و محتوای فضاهای جغرافیایی برای حکومتها و فعالان تصمیمگیر است (حافظیان، 1388: 44). بنابراین اهمیت این کانونهای رسانهای در قابلیت اثربخشی، ایجاد تصمیم و تغییر در سایر فضاهای جغرافیایی نهفته است (مولانا، 1384: 54). با توجه به سرعت فزایندۀ گردش اطلاعات و دسترسی فزایندۀ تودههای مردم به آنها، این ابزارها و تفکر حاکم بر آنها در جایگاه یکی از مبناها و سرچشمههای تأثیرگذاری در فضاهای جغرافیایی مطرح است. بر این مبنا پیشبرد فضاسازی جغرافیایی و مقایسۀ مکانها و فضاهای جغرافیایی با یکدیگر در جهان امروز و پخش فضایی دستاوردهای نوآورانۀ فضایی - مکانی بیش از پیش به میزان انگارهسازی رسانهای، وابسته (توانبخش، 1386: 56) و ارتباطات به بخش مهمی از ابزار مقایسۀ مکانها تبدیل شده است (دبریکس، 1388: 195). بنابراین با توجه به این که دربارۀ تأثیرگذاری رسانههای گروهی در فضای جغرافیایی کمتر مطالعه شده است، این سؤال اساسی مطرح میشود که آیا باید سرچشمۀ بخشی از تغییرات موجود در ابعاد مختلف فضای جغرافیایی را در کارکرد رسانهها جستجو کرد؟ به عبارت بهتر با توجه به کارکردهای بیبدیل برخاسته از این ابزارها و تأثیرگذاری آنها در فضاهای جغرافیایی، آیا باید آنها را یکی از مهمترین مبادی تغییر و تحول فضا قلمداد کرد؟ در صورت پذیرش این موضوعات، کارکردهای ایجادکنندۀ تغییر در ابعاد انسانی فضا مبتنی بر عملکرد رسانههای گروهی چیست؟
روش تحقیق پژوهش بنیادین و نظری باید به نتایج تازه منتهی شود که مبیّن ماهیت یا تشخیص رابطۀ بین پدیدهها و ارائۀ نظریۀ متقن و تا حد امکان تعمیمپذیری باشد. درجه ارزشگذاری نظریهها به درجۀ شمول آنها بستگی دارد. به عبارت بهتر در یک پژوهش بنیادین و نظری در حوزۀ علوم انسانی هر اندازه میزان شمول و توان تعمیم آن نظریه زیاد باشد، مقدار اعتبار آن نظریه افزونتر میشود. در این راستا در تبیین رابطۀ تأثیرات رسانه بر ایجاد تغییرات در بُعد انسانی فضای جغرافیایی در ابعاد مختلف، کوشش شده است تا با دستیابی به دادههای معرفتی اصیل و تعمیمپذیر، گزارهای نظری و جهانشمول در تبیین رابطۀ این دو متغیر ارائه کرد. بنابراین مقاله از نوع بنیادین و روش جمعآوری دادهها و اطلاعات در این پژوهش، اسنادی و کتابخانهای و شیوۀ تحلیل اطلاعات نیز توصیفی - تحلیلی است. به این منظور سعی شده است با استفاده از ادبیات و منابع کتابخانهای داخلی و خارجی، در مرحلۀ نخست، مفهوم فضای جغرافیایی و تغییرات آن از حیث نظری - فلسفی تبیین شود. سپس با استخراج کارکردهای رسانهها و تلفیق کارکردهای این ابزارها با بنیادهای نظری تغییرات فضایی، مصداق جدیدی از سرچشمۀ تغییرات موجود در محیط جغرافیایی معرفی گردد.
مبانی نظری مفهوم فضای جغرافیایی اصولاً در فلسفۀ علم، هر یک از مجموعههای علوم باید بنمایه و مبنای هستیشناسانۀ خاص خود را داشته باشند. این بنمایه، زمینهساز و مبنای تمایز حوزۀ معرفتشناسانۀ یک علم را از مجموعۀ علوم مجاور فراهم میکند و حریم معرفتی ویژۀ یک علم را تولید میسازد. در جغرافیا نیز مطالعۀ رابطۀ متقابل انسان و محیط در قالب مفهوم فضا، بنمایۀ هستیشناسانۀ این علم را دربرمیگیرد. به بیان دیگر هر فضای جغرافیایی، الزاماً سطح مشخصی از زمین را به خود اختصاص میدهد که حریم مشخص، وسعت، همگنی و ساختار مشخص دارد (رامشت و باباجمالی، 1388: 115). به طور کلی فضا در مفهوم حقیقی به معنای یک حوزۀ مشخص جغرافیایی متشکل از یک یا چند مکان انسانساخت با کارکرد مشترک است که یک بستر طبیعی را در تأثیر خود قرار داده و از آن نیز تأثیر پذیرفته است. در یک فضا، منظور از مکان، نقاطی هستند که یک کارکرد مشترک دارند و غالباً محصول تفکرات و عملکردهای انسانی هستند (پوراحمد، 1386: 80). از این رو فضای جغرافیایی را نباید الزاماً یک محیط طبیعی صِرف قلمداد کرد، بلکه فضای جغرافیایی، بستر طبیعی و مجموعهای از یک یا چند مکان انسانساخت همکارکرد است که این کارکرد برای تأمین نیازهای افراد انسانی در آن فضا عمل میکند (بهفروز، 1384: 76). بنابراین فضای جغرافیایی محل زیست انسان و تشکیلشده از عناصر طبیعی و انسانساخت است (حافظنیا و دیگران، 1389: 85-86). به بیان دیگر فضا تعیّن بخش رابطۀ انسان و محیط به صورت ملموس و عینی است (Harvey, 1991: 207) و اگر تعریف علم به صورت مطالعۀ پدیدههای عینی و حسی پذیرفته شود، فضا معرّف عینی رابطۀ انسان و محیط و موضوع اصلی علوم جغرافیایی است. بدین ترتیب فضا با ابعاد مختلف زندگی جوامع انسانی نظیر فرایندهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و طبیعی درآمیخته است. بدیهی است باورها، اندیشهها و کنشهای جوامع انسانی در ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در تلفیق با بستر طبیعی، منشأ ظهور، معنادهی و هویتسازی برای یک فضا است. بنابراین هر فضای خاص، اختصاصات و ویژگیهای مختص به خود را دارد؛ در عین حال در مطالعۀ فضاهای جغرافیایی، روابط جهانشمول و پایداری نیز وجود دارد که صرفاً مختص یک فضای خاص جغرافیایی نیست. علوم جغرافیایی، مبانی و اصول جهانشمولی دارد که در تمام فضاها و مکانها جاری است؛ ولی هر فضای جغرافیایی نیز در مقیاسهای مختلف، اختصاصات و ویژگیهای خاص خود را دارد که ممکن است در فضاهای مجاور یافت نشود. بنابراین مطالعات علوم جغرافیایی در شاخههای مختلف، یکسری مبانی معرفتی جهانشمول و همچنین مطالعه در ویژگیها مکانها و فضاهای مشخص را دارند. این در حالی است که برداشت از مفهوم فضا در طی قرن اخیر متفاوت بوده است؛ به طوری که وجه غالب مطالعات جغرافیایی تا اواسط قرن بیستم فقط به دنبال الگویابی، ریختشناسی و تبیین شرایط موجود بود که نمونهای از این رویکرد در اندیشۀ افرادی چون ارنست برگس، هومر هویت، براون و... مشاهده میشود. ولی پس از جنگ جهانی دوم و با اوجگیری فزایندۀ تعارضات نظری بین شرق و غرب، چگونگی تغییر و تلاش برای بهینهسازی فضا بر مبنای مکاتب نظری هرچه بیشتر در نظر قرار گرفت. بنابراین در بُعد کاربردی در علوم جغرافیایی، جهتدهی، میزان و شدت این تغییرات با عامل سیاست و آمایش فضایی، تنظیم، مدیریت و کنترل میشود. بهویژه در دو سدة اخیر با صنعتیشدن جوامع، هرچه بیشتر نقش نهادهای تصمیمگیری و ابزارهای فناوری در پیریزی تغییرات فضایی در ابعاد مختلف افزایش یافته است. از این رو، بررسی تأثیر متقابل نهادها و ساختارهای سیاسی، اجتماعی و همچنین ابزارهای حاصل از پیشرفت فناوری در ابعاد مختلف فضا از جمله موضوعات مهم مطالعه در علوم جغرافیایی است. بر این مبنا دیگر صرفاً یافتن الگوهای پراکنش فضایی پدیدهها و تحلیل آنها در نظر نبود، بلکه بر دخالت در فضای موجود برای دستیابی به تعادل بیش از پیش تأکید شد. به این دلیل از این زمان به بعد فضا هر چه بیشتر ماهیت نظری پیدا کرد و از طرز تفکر ساختارها و نهادهای سیاسی و حکومتی متأثر شد. در تأثیر ورود نظریهها و همچنین فناوری به فضا مفهوم فضا بسیار نسبی و آمادۀ تغییر شد. به طوری که در مکاتب نظری مختلف، تفسیرهای متفاوتی از فضاها و چگونگی بهینهسازی آن ارائه شد. در تأثیر این روند، طی دهههای اخیر، فضای جغرافیایی از حیث موضوعی و کارکردی ابعاد و شاخههای تخصصی یافت که هر کدام از این ابعاد در تعامل با یکدیگر یک سیستم و نظام را به وجود میآورد و در شاخههای مختلف علوم جغرافیایی، مطالعه و بررسی میشود. بدیهی است تغییر شرایط هر کدام از این ابعاد، سایر ابعاد را نیز در تأثیر قرار خواهد داد. بخشی از علل ظهور تغییرات فضایی - مکانی از افزایش قیاسات مکانی - فضایی به کمک ابزارهای ارتباطی و از جمله رسانهها ناشی میشود که سطحبندی و مقایسۀ عملکرد برنامهها را در فضا نمایان میکند. بنابراین فرهنگسازی بر اساس عملکرد رسانه کاملاً و اقعی و عینی است و در تمام ابعاد فضا حتی بر اقتصاد تأثیر بهسزایی دارد مفهوم رسانههای گروهی رسانههای گروهی یا جمعی، دستهای از ابزارها و وسایل هستند که توانایی در تأثیر قراردادن افکار و دیدگاههای جمع زیادی از افراد و گروههای اجتماعی را دارند و بهطور مشخص از محصولات عصر مدرنیته به شمار میروند (کازنو، 1387: 3). این رسانهها میزان دسترسی به اطلاعات را برای شهروندان افزایش داده، انباشت و توزیع اطلاعات را سرعت بخشیده و محدودیتهای زمان و فاصله را کاهش داده است (کاظمی، 1390: 235). در این راستا الوین تافلر، تمدن بشری را شامل سه مرحلۀ کشاورزی، صنعت، فراصنعت یا عصر ارتباطات می داند و معتقد است در عصر فراصنعتی، قدرت در دست کسانی است که بر شبکههای اطلاعاتی و ارتباطی تسلط دارند. مک لوهان، دانشمند کانادایی نیز در نظریۀ دیگری تاریخ بشر را به سه دورۀ عصر فرهنگ شفاهی، عصر تمدن چاپی و عصر تمدن الکترونیک تقسیم میکند و میگوید: «در عصر الکترونیک، قدرت در دست صاحبان شبکههای تلویزیونی و شبکههای کامپیوتری و ماهوارهها است» (مولانا، 1371: 54). رسانه از مظاهر تمدن جدید است و کارکرد اصلی آن بازنمایی واقعیتهای جهان خارج برای مخاطبان است؛ زیرا اغلب دانش و شناخت افراد از جهان به وسیلۀ رسانهها شکل میگیرد. به عبارت بهتر نقد نمایش واقعیت، امروزه بر محور «قدرت رسانه» صورت میگیرد (قزلسفلی، 1392: 322). از سوی دیگر بخش مهمی از مباحث مربوط به هویت، هنر، سلیقه، معماری، محیط جغرافیایی، سبک زندگی و... که جزء خصوصیات و نمادهای روابط اجتماعی محسوب میشوند، به دست افراد و از طریق مصرف متون و تصاویر رسانهها مفهومپردازی و اجرا میشوند (بنت، 1386: 120). بنابراین از مهمترین کارکردهای رسانههای گروهی اطلاعرسانی و توانایی آنها در شکلدهی مدیریت افکار عمومی جوامع است (تامیسون، 1380: 54). به عبارت بهتر مهندسی و مدیریت مجموع عقاید افراد یک جامعه نسبت به موضوعات مختلف بهویژه موضوعاتی که تغییرات فضای جغرافیایی را در پی دارد با رسانههای گروهی انجام میشود (بنت، 1386: 120). امروزه رسانهها چنان در زندگی روزمرة عصر مدرن نفوذ کردهاند که به واقع، یکی از عناصر تفکیکناپذیر فضای جغرافیایی در عصر مدرنیته هستند. به طور کلی فرهنگ تودههای مردم از طریق رسانههای گروهی، انتقال، اشاعه و نهادینه میشود. شکلدهی به خواست و ادراک مردمی، تأثیر مهمی در شکلدهی به آیندة فضای جغرافیایی دارد و این ابزار، یکی از قویترین ابزارها برای ایجاد تغییرات فضایی به دست انسانها محسوب میشود (Christopher, 2014: 363). از این رو در مطالعۀ فلسفۀ جغرافیا توجه به عوامل مؤثر بر شکلدهی به اذهان و افکار عمومی توسط رسانه از اهمیت زیادی دارد. به طور کلی در دهههای گذشته تحولات چشمگیر فناوری در صنایع رسانهای اتفاق افتاده و این تغییرات، خلق تفکرات، فضاها و مکانهای جدید را سبب شده است. سخنگفتن از تغییرات فضایی در عصر جدید تا اندازة زیادی به معنای بحث دربارۀ فرهنگ و اثرات رسانهای است (Stevenson, 1995: 3). بنابراین رسانههای گروهی نقش بسیار مهمی در شکلگیری ابعاد مختلف فضای جغرافیایی دارند. حتی امروزه حفظ تعادل اکولوژیک در بُعد طبیعی فضا نیز به اطلاعرسانی و آگاهیبخشی صحیح و بهموقع به افراد جامعه و تصمیمگیران به وسیلۀ این ابزارها نیازمند است(Hill & Watson , (2006: 248. بدیهی است مقیاس و گسترۀ اثرگذاری این کارکرد در مقام قیاس بین رسانههای مختلف، متفاوت است. به عبارت بهتر برخی از رسانهها به سبب داشتن زیرساختهای بهتر، اثرگذاری عمیقتر و فراگیرتری بر افکار عمومی دارند و برخی دیگر به دلیل داشتن زیرساختهای ضعیفتر بر چگونگی شکلگیری افکار عمومی، تأثیر کمتری دارند (آزاد، 1386: 89). بنابراین رسانههای گروهی از جهت اهمیت، ارزش، مقیاس و به طور کلی تبعات کارکردی در فضای جغرافیایی در مقایسه با یکدیگر، جایگاه متفاوتی دارند. به صورت طبیعی برخی از این رسانهها به دلیل داشتن زیرساختهای لازم از سطح اهمیت بالایی برخوردارند و جریان اطلاعات و اخبار منتشرشده از آنها کل جغرافیای جهان را در تأثیر خود قرار میدهد؛ چرا که در زمان حاضر نیز رشد سریع فناوری ارتباطی این امکان را فراهم آورده است که اخبار در موضوعات مختلف و غالباً در شکل الکترونیک و در حجم بالا از این کانونها به سایر فضاهای جهان توزیع شود.
یافتههای تحقیق. تغییرات فضایی و رسانههای گروهی. همچنانکه پیشتر ذکر شد، فضای جغرافیایی، مجموعهای از پدیدههای طبیعی و انسانساخت است که بشر به صورت محل زیست خود از آن استفاده میکند و مبتنی بر راهکارهای عقلانی دائماً تلاش میکند بر معضلات موجود در آن غلبه و از موهبتهای آن بیش از پیش استفاده کند (حافظنیا، 1385: 155). بر این مبنا راهکارهای بشری در جهت ارتقا و پیشرفت زندگی جامعه، فضای جغرافیایی را دایماً دچار تغییر و تحول میگردانند. به بیان دیگر، تغییر در ذات مفهوم فضا نهفته است و امروزه با توسعۀ فناوریها و اطلاعیابی از رخدادهای موجود در محیطهای جغرافیایی مختلف و ارزیابی و سنجش کم و کیف این تغییرات، چگونگی، سرعت و نوع تغییرات فضای جغرافیایی و حوزۀ زیست بشر بهمراتب بیش از گذشته است. بدیهی است افزایش سرعت مقایسۀ مکانها با استفاده از ابزارهای ارتباطی بر نوع و شکل تغییرات ایجادشده در فضا تأثیر بهسزایی داشته است و اصولاً فضای تغییر شکلیافته محصول راه حلهای قیاسی است. هر تصمیم و ارادۀ بشری برای ایجاد تغییر در فضا جدا از زیرساختها و پیشزمینههای نظری، حاصل مقایسۀ عملکرد نظریهها و تفکرات مختلف بهوسیلۀ ابزارهای ارتباطی است که سبب میشود درجۀ کارایی و عملکرد نیروهای سیاسی مشخص شود. از این رو هر کدام از فضاها و مکانها بر اساس آموزههای خود روشها و دورنمای خاصی را برای ایجاد و بهینهسازی فضای مطلوب جغرافیایی در جایگاه محیط زیست انسان ترسیم کرده که با کمک ابزارهای ارتباطی بهسرعت به حوزههای جغرافیایی اطراف قابل ارائه است. از سوی دیگر در نقطۀ مقابل، نیروهای سیاسی و حکومتها نیز قادرند بر بازنمایی و تصویرسازی مکانها و فضاها به وسیلۀ ابزارهای ارتباطی اثرگذار باشند. به بیان بهتر بخشی از هر نوع بازنمایی مکانی - فضایی، حاصل اجازۀ دسترسی و اعتباربخشی نیروهای سیاسی تصمیمگیر اعم از نهادهای حکومتی، احزاب، تشکّلها و به طور کلی فعالان سیاسی است (متقی و قرهبیگی، 1393: 54). بنابراین رابطۀ متقابل جغرافیای ارتباطات، رسانه و قدرت سیاسی از جمله مهمترین بنیادها و سرچشمههای تغییر در فضای جغرافیایی قلمداد میشود.
شکل 1. رابطۀ متقابل تغییرات فضایی و قیاسات مکانی
بدین ترتیب عملکرد، تصمیمات و ارادههای نهادهای سیاسی در تأثیر ابزارها و فرایندهای ارتباطی، موجبات تغییر و بازساخت فضا را ایجاد میکند (حافظنیا و لشگری، 1392: 138). تصمیمات این نهادها برای بهینهسازی محیط، عمل به آموزههای نظری خود، بازنمایی و تفسیر آن برای مکانهای دیگر و فضاها از طریق ابزارهای ارتباطی، تأثیرپذیری و اطلاع یابی از اتفاقات رویداده در کشورها و مکانهای دیگر دایماً مکانها و فضاهای جغرافیایی را دچار تحول، تغییر و بازساخت میکند. بنابراین فرایند تغییر فضایی، یک فرایند دایمی و پویا است که طی زمان تداوم مییابد. به طورکلی علوم جغرافیایی، رابطۀ متقابل انسان و محیط با یکدیگر را بررسی میکند. هدف از مطالعات جغرافیایی بررسی عملکرد و تأثیر انسانها و نهادهای بشری در تحول مکانها و فضاهای جغرافیایی و کوشش برای بهینهکردن محل زیست انسانها است. همچنان که ذکر شد از منظر فلسفی اگر تغییر فضای جغرافیایی در اثر عملکرد انسانها، نهادها و ساختارهای بهوجودآمده از تصمیم و ارادۀ بشر وجود نداشت، هیچ گونه تغییر انسانساختی در محیط جغرافیایی شکل نمیگرفت و از منظر مبنایی، امکان ظهور علوم جغرافیایی و زیرشاخههای آن وجود نداشت. بنابراین برای فلسفۀ تغییرات محیطی، دو سرچشمۀ بنیادین بشری قابل تصور است که عبارت از این هستند: 1- نوآوری و خلاقیت افراد و نهادهای ساکن در یک محیط جغرافیایی که برای بهینهسازی محیط جغرافیایی محل زیست خود تلاش و اِعمال اراده میکنند و این روند، دایماً فضای جغرافیایی را با تغییر روبهرو میکند. 2- از سوی دیگر، توسعه، پیشرفت و قدرت ظهوریافته در سایر مکانها و فضاهای جغرافیایی الزاماً به آن فضا محدود نخواهد شد و به طور طبیعی با شتاب کم و یا زیاد به سایر فضاهای جغرافیایی که سطح نوآوری و توسعۀ کمتری دارند، اشاعه خواهد یافت. به بیان دیگر قدرت از ماهیت سرایتی برخوردار است و تا زمانی که به کمک ابزارهای لازم به تأثیرگذاری در فضاها و مکانهای جغرافیایی دیگر و تحول در آنها قادر نشود، تعیّن، عینیت و واقعیت جغرافیایی نمییابد.
شکل 2. بنیادهای فلسفی ظهور تغییرات در فضا
از دیدگاه جغرافیایی میتوان کارکردهای فضایی رسانههای دیداری و شنیداری را در قالب دیدگاههای ذیل خلاصه کرد: 1) همچنان که ذکر شد ظهور پیشرفت و توسعه در یک فضای جغرافیایی قابلیت تمرکز و ایستایی جغرافیایی نخواهد داشت و بخش مهمی از سرچشمۀ تغییرات فضایی ناشی از اثرگذاری تصمیمات و ارادههای فضاهای توسعهیافتهتر با جغرافیای ارتباطات و ابزارهای ارتباطی نسبت به فضاهای دیگر شکل خواهد گرفت. به طور کلی انتشار و مبادلۀ اندیشهها و سیاستها چه به صورت انتخابی و چه به صورت جبری بخش مهمی از فلسفۀ تغییرات ابعاد مختلف فضای جغرافیایی را به خود اختصاص میدهد. به عبارت بهتر، تولید و ظهور هر فرایند، پدیده و جریانی در مقیاسهای مختلف جغرافیایی یک کانون مرکزی و یک فضای پیرامونی دارد که ساختارها و فرایندهای این فضای پیرامونی از جریانات برخاسته از این کانون مرکزی متأثر است. بدیهی است سرچشمۀ بخش مهمی از آیندهنگری و برنامهریزی برای فضا نیز از طریق مقایسهها، قیاسات مکانی - فضایی و به بیان بهتر در تأثیر ابزارهای ارتباطی و رسانهای و نمایانکردن و الگوسازی وضعیت محیطهای جغرافیایی توسعهیافتهتر حاصل میشود. 2) از کارکردهای دیگر رسانهها، قدرت فزایندة آنها در اثرگذاری در تصمیمات نهادها، سازمانها و فعالان تصمیمگیر در جوامع هستند. این رسانهها قادرند ساخت قدرت سیاسی حاکم بر یک فضای جغرافیایی از جمله در یک کشور را به بحث بکشند (جنیدی و دیگران، 1392: 67)، فعالان و برنامهریزان محیط جغرافیایی را دایماً در معرض پاسخگویی قرار دهند، از این طریق به اصلاح برنامهها کمک کنند و به دنبال آن در تغییرات فضای جغرافیایی تأثیرگذار شوند. نقد قدرت موجود و ایجاد ذهنیت دربارۀ کارکرد قدرت حاکم تا اندازۀ زیادی به وسیلۀ رسانهها مدیریت میشود و رسانهها از ابزارهای مهم اجرای دموکراسی در جوامع مختلف هستند. از سوی دیگر به سبب برتری اطلاعاتی و ارتباطی کشورهای ثروتمند و داشتن رسانههای بزرگ، این حوزهها به کانون جغرافیایی رسانههای تأثیرگذار در جهان تبدیل شدهاند و تا اندازهای تصمیمات فعالان سیاسی در واکنش به رویدادهای منتشرشدۀ آنها گرفته میشود. به طور کلی تنوع، انعطاف، افزایش زمینههای انتخاب در تغییر سلایق استفادهکنندگان، از تبعات رشد رسانههای ارتباط جمعی است (صالحی امیری، 1391: 59) که موجبات دگرگونی در فضای جغرافیایی را فراهم میآورد. این فضاها با توانایی توسعۀ جریانات مثبت و مؤثر منتشرشده از درون خود و یا تولید جریانات و کارکردهای مخرّب و انتشار آن در فضاهای جغرافیایی دیگر توانایی ارتقا و یا انفعال سیاستها و راهکارهای فعالان سیاسی حاکم بر فضاها را دارند. این ابزارها این امکان را دارند که فرصتها و محدودیتهای جهانی را برای زندگی انسانها و حکومتها تولید کنند. همچنین این مسأله موجب ایجاد توانایی تغییر و تنظیم رفتار نهادها و افراد با خواست رسانهها میشود. بنابراین منفعلکردن سیاستها، برنامهها و راهکارهای دیگر فضاهای جغرافیایی از طریق کاربرد عوامل و ارزشهای در نظر رسانهها از علل مهم ظهور تغییرات مکانی - فضایی است. نقد نمایش واقعیت از خصوصیات و ویژگیهای دیگر «بازنمایی» است که امروزه این اقدام بر محور «قدرت رسانه» صورت میگیرد.
شکل 3. رابطه خبر و تغییر فضا
به طور کلی این رسانهها در برنامههای خود، دایم به ارائة تصاویر بهینهتری از زندگی، اشیا و چشماندازهای موجود در فضای جغرافیایی گرایش دارند. این مسئله، تأثیرات مختلف و بعضاً متضادی دارد. از یک طرف این شیوة تبلیغات، توقعات غیر ضروری و نابهجا در افراد جامعه ایجاد میکند و در نتیجه در این مواقع به تغییر یا خلق فضاهای جغرافیایی غیرضروری و بروز نبودن تعادلهای اکولوژیک میشود. از سوی دیگر نیز بهبود عملکردها و برنامهریزیها را در مکانها و فضاهای جغرافیایی موجب میشود. افزایش گردش اطلاعات و گسترش وسایل ارتباط جمعی در فضای جغرافیایی، افزایش سرعت مقایسۀ وضعیت و شرایط مکانها را سبب شده است که به نوبة خود اهمیت مطالعات تطبیقی را در برنامهریزی محیطی در ابعاد ملی و فراملی افزایش داده است. 3) همچنان که گفته شد تقویت و یا افول عناصر فضایی در دنیای امروز به عملکرد رسانههای جمعی بستگی زیادی دارد. به عبارت بهتر در دنیای مدرن، تصاویر موجود در رسانههای بزرگ به طور فزایندهای بر هویت اقوام و جوامع و شکلگیری و ترسیم آرمانها، برنامههای خرد و کلان، هنجارها و آرزوهای افراد جامعه تأثیر دارد (پیشگاهیفرد و دیگران، 1393: 63). امروزه شکلگیری آیندهنگری برای محیطهای جغرافیایی به عملکرد رسانههای جمعی بهویژه رسانههای مستقر در کشورهای توسعهیافته بستگی زیادی دارد (استیرانی، 1384: 225). بنابراین عناصر فضاساز نظیر تعیین غایت مطلوب برای یک مکان، نوع مصرف و شکلگیری آداب و رسوم و تفکرات در جوامع مختلف بهخصوص در جهان سوم به برآورد نیازهای واقعی جامعه تعلق چندانی ندارد و بخش مهمی از شالودههای ادراک محیطی با جذب نمودهای تصویری و متنی از رسانهها شکل میگیرد. بنابراین قسمت زیادی از مباحث مربوط به هویت، هنر، سلیقه، سبک زندگی و... که جزء خصوصیات و نمادهای فرهنگ و از عناصر فضاساز محسوب میشوند به دست افراد و از طریق مصرف متون و تصاویر رسانهها، مفهومپردازی و اجرا میشوند (بنت، 1386: 120). به طور کلی موضوعات فرهنگ تودههای مردم از طریق رسانههای گروهی، انتقال، اشاعه و نهادینه میشوند و با توجه به شکلدهی به خواست و ادراک مردمی، تأثیر مهمی در شکلدهی به آیندة فضای جغرافیایی دارند. بنابراین قویترین نیرو برای ایجاد تغییرات فضایی توسط انسانها و از ابزارهای مهم پخش فرهنگی محسوب میشوند. از این رو در جغرافیای انسانی توجه به عوامل مؤثر بر شکلدهی به اذهان و افکار عمومی توسط رسانه و ابزارهای ارتباطی اهمیت زیادی دارد.
نتیجهگیری همچنان که قبلاً گفته شد در مطالعات علوم جغرافیایی، تأثیرگذاری رسانههای گروهی در فضای جغرافیایی کمتر مطالعه شده است، ولی این رسانهها تأثیرات مختلفی در تغییرات فضای جغرافیایی دارند. فشردگی مکانی - فضایی حاصل از عملکرد رسانهها که در نتیجۀ کاهش اثر فاصلۀ فیزیکی است، موجب افزایش امکان مقایسۀ مکانها و فضاهای جغرافیایی با یکدیگر شده است. این مسأله بهویژه به الگونمایی و مرجعیتیابی کانونهای جغرافیایی پیشرو در امور اقتصادی و اجتماعی نسبت به قلمروهای جغرافیایی دیگر منجر شده است. به بیان بهتر هر چه بیشتر پویشهای فضایی - مکانی در قالب برنامهریزی و آمایش فضا برای رسیدن به شاخصهای موجود در کانونهای جغرافیایی پیشرو و توسعه یافتهتر شکل میگیرد. از این رو رسانهها چنان در زندگی روزمرة عصر مدرن نفوذ کردهاند که به واقع به یکی از عناصر تفکیکناپذیر فضای جغرافیایی در عصر مدرنیته هستند؛ به طوری که بخش مهمی از مباحث مربوط به هویت، آیندهنگری، استانداردسازی تعیین مطلوببودن و مطلوبنبودن فضا، سبک زندگی و... که جزء فرایندها و نمادهای فضاساز محسوب میشوند، به دست افراد و حکومتها و از طریق مصرف متون و تصاویر رسانهها مفهومپردازی و اجرا میشوند. این رسانهها با توجه به شکلدهی به خواستها و ادراکات محیطی مردم و حکومتها تأثیر مهمی در اثرگذاری بر نمادها و عناصر فضایی و در نتیجه شکلدهی به آیندة فضای جغرافیایی دارند. به طور کلی رسانهها مثال بسیار خوبی از درهمتنیدگی فرهنگی محسوب میشوند و این ابزار، قویترین نیرو برای ایجاد تغییرات فضایی توسط انسانها محسوب میشود. از مدتها پیش تا کنون چنین نمایان است که سنجش تفاوتها و تشابهات میان مکانها، معلول ارتباطات سریع و کارا بهویژه به وسیلۀ رادیو، تلویزیون و اینترنت است.
شکل 4. کارکردهای جریانات برخاسته از ابزارهای رسانهای
بنابراین توسعۀ فزایندۀ ارتباطات و تأثیر آن بر تصمیمهای سیاسی حکومتها سبب شده است که اهمیت جغرافیای ارتباطات و نقش رسانههای جمعی در انتقال جریان اخبار و اطلاعات در تغییرات فضایی بیش از پیش افزایش یابد. به عبارت بهتر قابلیت و توانایی معماری و هدایت افکار عمومی، شکلگیری نوعی یکپارچگی ذهنی افکار عمومی را با کانونهای تدوین و توزیع جریان اخبار و اطلاعات و رسانهها در سطح جهان موجب میشود. این نهادها نقش بیبدیلی در ایجاد اقناع، تبلیغ و ادراک ذهنی مردمان نقاط دیگر جهان دارند. از این رو کانونهای جغرافیایی مدیریت این جریان به صورت کارگاههای کنترل و هدایت افکار عمومی و تصمیمات سیاسی حکومتها در جهان امروز از اهمیت فزایندهای در کنترل فضا برخوردار هستند. کنترل و هدایت جریان اخبار از این مراکز و کانونها سبب شکلگیری ادراک ذهنی خاصی از محیط پیرامون در ذهن بینندگان، شنوندگان و تصمیمگیران حکومتها و ظهور واکنشها و تصمیمات معینی در آنها نسبت به محیط اطراف خواهد شد. به طور کلی تصور این که تصمیمسازی نیروهای سیاسی چگونه از طریق این کانونها بر سایر فضاهای جغرافیایی تغییر ایجاد میکند، چندان دشوار نیست. در واقع این ابزارها توانایی تولید فرایندها و جریانات مهم و بین مللی را دارند. وجود فلسفی جریان و پخش و شکلگیری سلسلهمراتب، نشانگر نبودن تقارن است. از این رو شایان ذکر است که همچنان که کانونها و مکانهای مدیریت جریان پول و سرمایه در جهان، تصمیمات اقتصادی حکومتها را به گونهای غیر انتخابی و جبری شکل دهند و نوعی جبر ساختاری تولید میکنند، مدیریت جریانات سیاسی و رسانهای نیز در مقیاس جهانی در قالب نهادها و بنگاههای پراکنش اخبار، تصمیمات سیاسی حکومتها را به همان صورت غیر انتخابی شکل داده و افکار عمومی جهان را معماری میکنند. به بیان دیگر، فعالان حاکم بر این کانونها قادرند بر ذائقه، علایق، طرز تفکر، بینش و نگرش سیاسی دولتمردان و سیاستمداران جوامع دیگر تأثیر گذارند و تصمیمات آنها را شکل دهند؛ ضمن این که تلقی عمومی شهروندان از محیط خارج بر مبنای چگونگی راهبری جریان اطلاعات و اخبار این کانونها صورت میگیرد. بدین ترتیب بر مبنای این قابلیتها امروزه مکانهای اصلی گردآوری و توزیع اخبار سیاسی، یکی از مهمترین منابع تغییرات فضای جغرافیایی شناخته میشوند. اثرپذیری فضاهای جغرافیایی دیگر از این نقاط بیش از آن که از انتخاب ناشی باشد از ضرورت به وجود میآید. تأثیر کارکردهای فضاها و مکانهای راهبردی در جوامع دیگر مصداق جدیدی از جبر جغرافیایی را در دورۀ جدید شکل داده است. امروزه کانونهای هدایت جریان اخبار و اطلاعات به نقاط ایجاد کنش و رفتار در حکومتها و افراد نسبت به سایر نقاط جهان تبدیل شدهاند و این مسئله با تعریف مفهومی تغییرات فضایی مطابق است.
منابع آزاد، اسدالله (1386). اطلاعات و ارتباطات، چاپ اول، تهران: نشر چاپار. استیرانی، دومینیک (1384). نظریههای فرهنگ عامه، ترجمه ثریا پاکنظر، تهران: گام نو. بنت، اندی (1386). فرهنگ و زندگی روزمره، ترجمه لیلا جوافشانی و حسن چاووشیان، تهران: نشر اختران. بهفروز، فاطمه (1384). فلسفۀ روششناسی و تحقیق علمی در جغرافیا، چاپ دوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران. پوراحمد، احمد (1388). قلمرو و فلسفۀ جغرافیا، چاپ سوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران. پیشگاهیفرد، زهرا؛ خالدی، حسین؛ غلامی، بهادر و ابراهیمی، یاسر (1392). جهانیشدن ارتباطات و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر مرزهای غربی، فصلنامه جغرافیا و آمایش شهری، شمارۀ 10، صفحات ۵۵ـ۷۲. تامیسون، جان (1380). رسانهها و مدرنیته، ترجمه مسعود اوحدی، تهران: انتشارات سروش. توانبخش، مهرداد (1386). دیپلماسی رسانهای به مثابه ابزار سیاست خارجی، پژوهشکده تحقیقات استراتژیک، پژوهشنامه، شمارۀ 10، ۷۸ ص. جنیدی، رضا؛ حافظنیا، محمدرضا و احمدیپور، زهرا (1392). تبیین فرایند تصویرسازی ژئوپلیتیک ایالات متحدۀ آمریکا از شوروی سابق در دورۀ جنگ سرد، فصلنامه پژوهشنامه سیاست بینالملل، سال دوم، شمارۀ اول، صفحات 46-69. حافظیان، محمدحسین (1388). دولت، نخبگان و توسعه در خاورمیانه، تهران: انتشارات معاونت پژوهشهای سیاست خارجی مجمع تشخیص مصلحت. حافظنیا، محمدرضا و لشگری، احسان (1392). کانونهای جغرافیایی مدیریت جریان اخبار در مقیاس جهانی و ظهور مفهوم نقاط استراتژیک خبری، فصلنامه نگرشهای نو در جغرافیای انسانی، سال پنجم، شمارۀ سوم، صفحات 137- 147. حافظنیا، محمدرضا؛ احمدیپور، زهرا و قادری، مصطفی (1389). سیاست و فضا، چاپ اول، مشهد: انتشارات پاپلی. حافظنیا، محمدرضا (1385). اصول ومبانی ژئوپلیتیک، مشهد: انتشارات پاپلی. دبریکس، فرانسفوا (1388). وحشت از تصویر: روابط بینالملل و مدار جهانی تصویر، ترجمه سبحان رضایی، مجموعه مقالات مرزهای نو در ارتباطات بینالملل، ترجمه حسن بشیر، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (ع). رامشت، محمدحسین و باباجمالی، فرهاد (1388). استثناگرایی در هویت فضای مدنی ایران، فصلنامه جغرافیا و مطالعات محیطی، شماره 1، صفحه 5-15. صالحی امیری، سیدرضا (1391). مفاهیم و نظریههای فرهنگی، چاپ اول، تهران: ققنوس. قزلسفلی، محمدتقی (1392). رسانه و ساخت هویت ملی، فصلنامه سیاست، دورۀ 39، شمارۀ سوم، صفحات 321 - 349. کازنوو، ژان (1387). جامعهشناسی وسایل ارتباط جمعی، ترجمه باقر ساروخانی و منوچهر محسنی، تهران: نشر اطلاعات. کاظمی، علیاصغر(1390). جهانیشدن فرهنگ و سیاست، تهران: نشر قومس. گیبنز، جان (1381). سیاست پستمدرنیته، ترجمه منصور انصاری، تهران: انتشارات گام نو. لال، جیمز (1379). رسانهها، ارتباطات و فرهنگ، ترجمه مجید نکودوست، تهران: انتشارات ایران. لشگری، احسان (1391). مکانها و مناطق استراتژیک جهان، تهران: نشر انتخاب. متقی، افشین و قرهبیگی، مصیب (1393). ژئوپلیتیک و سینما، تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی. محسنیانراد، مهدی (1382). ارتباطشناسی، چاپ سوم، تهران: انتشارات سمت. مولانا، حمید (1384). اطلاعات و ارتباطات جهانی: مرزهای نو در روابط بینالملل، مترجم اسدالله آزاد و محمد حسنزاده، تهران: نشر کتابدار. مولانا، حمید (1371). جریان بینالمللی اطلاعات، ترجمه یونس شکرخواه، تهران: انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها. مهرداد، هرمز (1380). مقدمهای بر نظریات و مفاهیم ارتباط جمعی، تهران: نشر فاران. Christopher, B. (2014). Spaces and media capital; Media Geography, edited by Dr Paul C Adams, Dr Jim Craine, Dr Jason Dittmer, The Ashgate Research Companion, Dorchester: Dorset press, 436 page. Harvey, D. (1991). the Condition of Postmodernity: An Enquiry into the Origins of Cultural Change, 287 page. Hill, J. & Watson, A. (2006). Dictionary of Media and Communication Studies; London: Routlege, 674 page. King, A. (2003). Cultures and Spaces of Postcolonial Knowledge; Handbook of cultural geography, edited by Kay Anderson, Mona Domosh, Steve Pile and NigelThrif. Lewis, A. (1997). Democracy and free press: are they incompatible?. Bulletin, the American academy of arts and science (March 1997), no6. McKenzie, W. (1994). Virtual Geography: Living with Global Media Events, Indiana University Press, 220 page. Stevenson, Nick (1995), Understanding media culture, London: sagepress, 245 page. Thrift, N. (2000). Pandora’s box? Cultural geographies of economies’, in G. Clark, M. Feldman and M. Gertler (eds), Handbook of Economic Geography. Oxford: Oxford University Press, 568 page.
| ||||||||||
مراجع | ||||||||||
آزاد، اسدالله (1386). اطلاعات و ارتباطات، چاپ اول، تهران: نشر چاپار. استیرانی، دومینیک (1384). نظریههای فرهنگ عامه، ترجمه ثریا پاکنظر، تهران: گام نو. بنت، اندی (1386). فرهنگ و زندگی روزمره، ترجمه لیلا جوافشانی و حسن چاووشیان، تهران: نشر اختران. بهفروز، فاطمه (1384). فلسفۀ روششناسی و تحقیق علمی در جغرافیا، چاپ دوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران. پوراحمد، احمد (1388). قلمرو و فلسفۀ جغرافیا، چاپ سوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران. پیشگاهیفرد، زهرا؛ خالدی، حسین؛ غلامی، بهادر و ابراهیمی، یاسر (1392). جهانیشدن ارتباطات و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر مرزهای غربی، فصلنامه جغرافیا و آمایش شهری، شمارۀ 10، صفحات ۵۵ـ۷۲. تامیسون، جان (1380). رسانهها و مدرنیته، ترجمه مسعود اوحدی، تهران: انتشارات سروش. توانبخش، مهرداد (1386). دیپلماسی رسانهای به مثابه ابزار سیاست خارجی، پژوهشکده تحقیقات استراتژیک، پژوهشنامه، شمارۀ 10، ۷۸ ص. جنیدی، رضا؛ حافظنیا، محمدرضا و احمدیپور، زهرا (1392). تبیین فرایند تصویرسازی ژئوپلیتیک ایالات متحدۀ آمریکا از شوروی سابق در دورۀ جنگ سرد، فصلنامه پژوهشنامه سیاست بینالملل، سال دوم، شمارۀ اول، صفحات 46-69. حافظیان، محمدحسین (1388). دولت، نخبگان و توسعه در خاورمیانه، تهران: انتشارات معاونت پژوهشهای سیاست خارجی مجمع تشخیص مصلحت. حافظنیا، محمدرضا و لشگری، احسان (1392). کانونهای جغرافیایی مدیریت جریان اخبار در مقیاس جهانی و ظهور مفهوم نقاط استراتژیک خبری، فصلنامه نگرشهای نو در جغرافیای انسانی، سال پنجم، شمارۀ سوم، صفحات 137- 147. حافظنیا، محمدرضا؛ احمدیپور، زهرا و قادری، مصطفی (1389). سیاست و فضا، چاپ اول، مشهد: انتشارات پاپلی. حافظنیا، محمدرضا (1385). اصول ومبانی ژئوپلیتیک، مشهد: انتشارات پاپلی. دبریکس، فرانسفوا (1388). وحشت از تصویر: روابط بینالملل و مدار جهانی تصویر، ترجمه سبحان رضایی، مجموعه مقالات مرزهای نو در ارتباطات بینالملل، ترجمه حسن بشیر، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (ع). رامشت، محمدحسین و باباجمالی، فرهاد (1388). استثناگرایی در هویت فضای مدنی ایران، فصلنامه جغرافیا و مطالعات محیطی، شماره 1، صفحه 5-15. صالحی امیری، سیدرضا (1391). مفاهیم و نظریههای فرهنگی، چاپ اول، تهران: ققنوس. قزلسفلی، محمدتقی (1392). رسانه و ساخت هویت ملی، فصلنامه سیاست، دورۀ 39، شمارۀ سوم، صفحات 321 - 349. کازنوو، ژان (1387). جامعهشناسی وسایل ارتباط جمعی، ترجمه باقر ساروخانی و منوچهر محسنی، تهران: نشر اطلاعات. کاظمی، علیاصغر(1390). جهانیشدن فرهنگ و سیاست، تهران: نشر قومس. گیبنز، جان (1381). سیاست پستمدرنیته، ترجمه منصور انصاری، تهران: انتشارات گام نو. لال، جیمز (1379). رسانهها، ارتباطات و فرهنگ، ترجمه مجید نکودوست، تهران: انتشارات ایران. لشگری، احسان (1391). مکانها و مناطق استراتژیک جهان، تهران: نشر انتخاب. متقی، افشین و قرهبیگی، مصیب (1393). ژئوپلیتیک و سینما، تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی. محسنیانراد، مهدی (1382). ارتباطشناسی، چاپ سوم، تهران: انتشارات سمت. مولانا، حمید (1384). اطلاعات و ارتباطات جهانی: مرزهای نو در روابط بینالملل، مترجم اسدالله آزاد و محمد حسنزاده، تهران: نشر کتابدار. مولانا، حمید (1371). جریان بینالمللی اطلاعات، ترجمه یونس شکرخواه، تهران: انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها. مهرداد، هرمز (1380). مقدمهای بر نظریات و مفاهیم ارتباط جمعی، تهران: نشر فاران. Christopher, B. (2014). Spaces and media capital; Media Geography, edited by Dr Paul C Adams, Dr Jim Craine, Dr Jason Dittmer, The Ashgate Research Companion, Dorchester: Dorset press, 436 page.
Harvey, D. (1991). the Condition of Postmodernity: An Enquiry into the Origins of Cultural Change, 287 page.
Hill, J. & Watson, A. (2006). Dictionary of Media and Communication Studies; London: Routlege, 674 page.
King, A. (2003). Cultures and Spaces of Postcolonial Knowledge; Handbook of cultural geography, edited by Kay Anderson, Mona Domosh, Steve Pile and NigelThrif.
Lewis, A. (1997). Democracy and free press: are they incompatible?. Bulletin, the American academy of arts and science (March 1997), no6.
McKenzie, W. (1994). Virtual Geography: Living with Global Media Events, Indiana University Press, 220 page.
Stevenson, Nick (1995), Understanding media culture, London: sagepress, 245 page.
Thrift, N. (2000). Pandora’s box? Cultural geographies of economies’, in G. Clark, M. Feldman and M. Gertler (eds), Handbook of Economic Geography. Oxford: Oxford University Press, 568 page. | ||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,222 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 462 |