
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,706 |
تعداد مقالات | 13,973 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,609,027 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,329,021 |
بحران شلیل: بررسی علتها و عوامل، تحلیل واکنشها و پیامدها | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 9، دوره 9، شماره 3 - شماره پیاپی 35، مهر 1396، صفحه 115-129 اصل مقاله (1007.89 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2017.21786 | ||
نویسندگان | ||
غفار پوربختیار* 1؛ حاتم موسایی2 | ||
1استادیار تاریخ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر، ایران | ||
2دانشجوی دکتری تاریخ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر، ایران | ||
چکیده | ||
در 10مرداد1301/2اگوست1922، در ﺗﻨﮕﮥ شلیل واقع در چهارمحالوبختیاری، دستهای از نیروهای نظامی با حمله سواران بختیاری روبهرو شدند. خانهای بختیاری در ابتدا دخالت خود را در این حادثه انکار کردند؛ اما مدتی بعد میزان دخالت آنها در این حادثه آشکار شد. وقوع این حادثه ﺗﺄثیر بسیاری بر روابط سهجاﻧﺒﮥ خانهای بختیاری، رضاخان وزیر جنگ و سفارت انگلیس در تهران گذاشت. رضاخان پهلوی، وزیر جنگ، بهدنبال بهرهبرداری لازم از این حادثه بود؛ پس تلاش کرد تا خانهای بختیاری را نزد نخبگان و تودﮤ مردم بدنام و بیاعتبار کند و با اخذ غرامت سنگین از خانها، ﺑﻨﻴﮥ مالیشان را تضعیف کند. ازسویدیگر سفیر انگلیس در تهران سیاستی مبهم و دوپهلو اتخاذ کرد. سیاستی که به ضرر خانها و به سود رضاخان و دولت مرکزی تمام شد. سرانجام پس از مدتی درگیری میان طرفین و چانهزنی بسیار با وساطت سر پرسی لورین (Sir Percy Loraine)، سفیر انگلیس، میان طرفین بر سر پرداخت مبلغ 150هزار تومان خسارت ازسوی خانهای بختیاری توافق شد. | ||
کلیدواژهها | ||
بحران؛ ﺗﻨﮕﮥ شلیل؛ خانهای بختیاری؛ رضاخان؛ سفارت انگلیس | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه در 10مرداد1301/2 آگوست در گردﻧﮥ شلیل واقع در منطقه سرحدی میان چهارمحالوبختیاری و خوزستان حادثهای رخ داد که بر روابط آینده بختیاریها و دولت مرکزی ﺗﺄثیرات عمیقی گذاشت. در این روز نیروهای نظامی دولت مرکزی که از اصفهان وارد چهارمحالوبختیاری شده بودند، بههنگام عبور از جاده بختیاری و در تنگه لگامگیر در منطقه شلیل، با کمین سواران بختیاری روبهرو و قتلعام شدند. این حادثه که بهسرعت به بحران بزرگی تبدیل شد، اتفاقی بسیار مهم و سرنوشتساز در تاریخ روابط بختیاریها با دولت مرکزی و بهویژه شخص رضاخان پهلوی بود؛ تاحدیکه ﻧﻘﻂﮥ عطفی در تاریخ روابط سهجاﻧﺒﮥ خانهای بختیاری، رضاخان و سفارت انگلیس دانسته شد؛ اما ﻣﺘﺄسفانه در منابع و متون تاریخ معاصر ایران به این حادثه مهم کمتر توجه شده است. آگاهی ما از این حادثه یا از متون تاریخ محلی بختیاریها و بهویژه خاطرات سردارظفر و خاطرات سرداربهادر به دست آمده است یا از مکاتبات سیاسی دیپلماتهای انگلیسی در تهران استخراج شده است. در مواقعی نیز دانستههای خود را به معدودی اسناد بایگانیشده در سازمان اسناد ملی ایران مدیون هستیم. هدف از انجام این پژوهش، آگاهییافتن از زوایای مبهم و ناشناخته حادثه شلیل است. کشف علتها و عوامل ﺗﺄثیرگذار بر وقوع این حادثه و بررسی و تحلیل کنشها و واکنشهای خانهای بختیاری، رضاخان در سمت وزیر جنگ و سفارت انگلیس در برابر این حادثه مدنظر پژوهشگر این پژوهش است. اصلیترین پرسشهای مدنظر پژوهشگر آن است که دولت مرکزی و شخص رضاخان ازیکسو و سفارت انگلیس ازسویدیگر، در بهرهبرداری از این حادثه چه اهدافی داشتند. علتها و عواملی که موجب دخالت آنها در این ماجرا شد، چه بود. این پژوهش بر این فرضیه استوار است که هم دولت ایران و هم سفارت انگلیس به علتهای سیاسی و در راستای موقعیت زمانی بهدنبال بهرهبرداری از وقوع حادثه شلیل بودند تا با تضعیف خانهای بختیاری بستر تقویت رضاخان را فراهم آورند.
جزئیات ماجرای شلیل در 23تیر1301/17ژوئیه1922، دستهای از نیروهای دولتی به فرماندهی سرهنگ حسن آقانصیری، اصفهان را به قصد عزیمت به خوزستان ترک کردند. هدف واقعی از اعزام چنین نیرویی به خوزستان هنوز بهطور کامل روشن نشده است؛ اما گویا این عده مأموریت داشتند تا با عبور از خاک بختیاری به شوشتر عزیمت کنند و به مؤیدالدوله، حاکم خوزستان، کمک کنند، چون در کانون تعرض شیخ خزعل قرار داشت. این دسته از 112 افسر، 218 پیاده، 136 سوار و 31 توپچی متشکل بود و 3 مسلسل ماکزیم و 1 توپ کوهستانی اشنایدر در اختیار داشت. این نیرو که بدون اطلاع خانهای بختیاری وارد منطقه چهارمحال شده بود، در 10مرداد1301/2اگوست1922 در گذرگاه لگامگیر منطقه شلیل با حمله سواران ناشناسی روبهرو شد. روایتها درباره میزان تلفات واردآمده بر قوای دولتی ضدونقیض بود. دولت تعداد تلفات را سیصد نفر اعلام کرد (گاهنامه پنجاهساله سلطنت پهلوی، 2535: 22). کسروی نیز مینویسد آنان نابود شدند و گویا کمتر کسی از آنان جان به در برد (کسروی، 1373: 234 ). بهنوشته دیپلماتهای انگلیسی، تلفات واردآمده به این دسته بسیار سنگین بود و حدود 100 نفر کشته و بیش از 100 نفر زخمی یا مفقودالاثر را شامل میشد
ریشههای تاریخی حادثه شلیل. در تاریخ روابط خانهای بختیاری با دولت مرکزی واقعه شلیل حادثهای مهم و تأثیرگذار بود. این واقعه اتفاقی ساده نبود، بلکه با ابهامها و پیچیدگیهای خاصی همراه بود. برای کشف علتها و عوامل این واقعه و پیبردن به ریشههای تاریخی آن لازم است در ابتدا به قدرت خانهای بختیاری در انقلاب مشروطیت و پسازآن، اشاره مختصری کنیم. خانهای حاکم بر ایل بختیاری از قدیم در چهارمحالوبختیاری قدرت و نفوذ بسیاری داشتند. باوجوداین در دوران انقلاب مشروطیت آنان به حمایت از مشروطهخواهان برخاستند و با حمله به پایتخت و فتح تهران، استبداد محمدعلیشاه قاجار را سرنگون کردند. آنان پس از فتح تهران، در کشور قدرت بیحدوحصری به دست آوردند و مناصبی همچون نخستوزیری، سرپرستی وازتخانههای داخله و جنگ و حکومت ایالت مهم و ثروتمند همچون اصفهان، یزد، اراک و کرمان را از آن خود کردند. خانها از دیرباز با دولت و مقامات انگلیسی روابط دوستانهای داشتند که مبتنیبر صمیمیت و وفاداری طرفین به یکدیگر بود. این روابط که از دوران سلطنت محمدشاه قاجار آغاز شده بود (لایارد، 1376: 111) با انعقاد قرارداد جاده بختیاری با برادران لینچ و پس از آن با قرارداد نفتی میان خانهای بختیاری و دارسی شکل مستحکمتری به خود گرفت (گارثویت، 1373: 191).. اما پس از آغاز جنگجهانیاول، روابط میان طرفین دچار اختلال شد و به سردی گرایید. در دوران جنگجهانیاول، خانهای جوان بختیاری به حمایت از دول عثمانی و آلمان برخاستند و ضد دول روس تزاری و انگلیس دست به اسلحه بردند (سپهر، 1362: 1398). ازسویدیگر خانهای بزرگ بختیاری نیز بهظاهر هوادار روس و انگلیس بودند؛ اما در عمل همراهی چندانی با این دو دولت نکردند (دانشور علوی، 1377: 172). اکنون ماه عسل خانهای بختیاری و سفارت انگلیس در تهران رو به پایان بود. با پیروزی انقلاب بلشویکی روسیه در اکتبر 1917 و بهقدرترسیدن لنین و یارانش، تغییراتی در سیاست خارجی دولت جدید روسیه به وجود آمد. دولت انقلابی روسیه در بیانیههای متعددی اعلام کرد که بهدنبال ایجاد انقلاب در کشورهای همسایه و بهویژه ایران است تا از این طریق، انقلاب خود را به هندوستان که دژ انقلاب است، صادر کند بنابراین دولت انگلیس در راستای جلوگیری از نفوذ کمونیسم در ایران و بهویژه کشاندهنشدن پای بلشویکها به خوزستان، سیاست جدیدی مبتنیبر پایاندادن به هرگونه نبود تمرکز و رویآوردن به ایجاد دولتی متمرکز در ایران را پیشه خود ساخت. این در حالی بود که دولت انگیس در سالهای گذشته سیاست حفظ دولت نیمهمتمرکز قاجار و حمایت از نیروهای گریز از مرکزی، همچون خانهای بختیاری یا شیخخزعل را سرلوحه کار خود قرار داده بود؛ اما اکنون ایجاد هرگونه اغتشاش و بینظمی در خوزستان و بهویژه در چاهها و تأسیسات نفتی، ضمن گسترش تفکر بلشویکی در جنوب، منافع دولت انگلیس در مناطق نفتخیز را به مخاطره میانداخت. ازاینرو سفارت انگلیس و بهویژه شخص لورین، سفیر جدید انگلیس که در اواخر آذر1300//اواسط دسامبر1921 وارد تهران شده بود (لورین، 1363: 31 ) بهدنبال این بود که در جنگ قدرت میان رضاخان ازیکطرف و خانهای بختیاری و شیخخزعل ازطرفدیگر از سیاست زیرکانه «منتظر باش و نگاه کن» بهره ببرد و در کشمکش میان شیخخزعل و بختیاریها با رضاخان به شیوه کجدار و مریز، یعنی تاکتیک سنتی انگلیسیها، جانب هیچ کدام از طرفین را نگیرد (انصاری، 1377: 223). البته این عقیده نیز وجود دارد که سفیر انگلیس در سیاستی تعمدی و زیرکانه، خانهای بختیاری را با رضاخان درگیر کرد. در 30تیر1301/24ژوئیه1922 و همزمان با ورود نظامیان دولتی به خاک چهارمحالوبختیاری، در جلسهای که میان لورین و دو تن از خوانین ارشد بختیاری مقیم تهران، یعنی نجفقلیخان صمصامالسلطنه و نصیرخان سردارجنگ، صورت گرفت لورین با استفاده زور در مقابل دولت مرکزی بهعنوان آخرین راه چاره موافقت کرد. بهگفته خود لورین: «خوانین بختیاری پیشنهاد نیرو کردند، من گفتم که این پیشنهاد قطعاً بهعنوان آخرین راه چاره خواهد بود و فعلاً لازم نیست» (لورین، 1363: 221). اما خوانین با خوشحالی و با این امید جلسه را ترک کردند که در مقابله با رضاخان، سفارت انگلیس از آنها حمایت میکند و استفاده از زور بر ضد رضاخان را تجویز میکند. سردارظفر در این باره مینویسد که: «انگلیسیها به صمصامالسلطنه و سردارجنگ گفته بودند که نگذارید نظامیان از راه بختیاری به خوزستان بروند» (سردارظفر، 1352: 39). بنابراین به نظر میرسد که دولت انگلیس در راستای اتخاذ سیاست جدید خود در ایران، مبنیبر دستکشیدن از حمایت دوستان قدیمی در مقابل دولت مرکزی، بختیاریها را بهصورت ضمنی و غیرمستقیم به جلوگیری از عبور نظامیان از جادﮤ بختیاری تحریک کرد. این مسئله موجب میشد تا آنها با دولت مرکزی درگیر شوند و بهانه لازم به دست رضاخان بیفتد تا اقدامات بعدی خود را در برابر بختیاریها تکمیل کند. ﻧﻜﺘﮥ جالب این است که در تهران و سایر شهرها این شایعه منتشر شده بود که دولت انگلیس برای جلوگیری از اعزام این نیروها به سمت میادین نفتی در خوزستان، بختیاریها را برای حمله به نظامیان تحریک کرده است (سند شماره168/1004). اما جالبتر اینکه همزمان با رخدادن حادﺛﮥ شلیل پیل (Peel)، کنسول انگلیس در اهواز، این شهر را به مقصد نامعلومی ترک کرد (سند شماره168/1004). در نامهای که مدتی قبل از حادثه شلیل از نظمیه اصفهان به مقامی ناشناس در تهران نوشته شده است، اظهار شده است که پس از حرکت نیروهای دولتی به سمت چهارمحال، شایعهای در شهر اصفهان منتشر شد که میان این نیروها و بختیاریها جنگ درگرفته است (سند شماره168/1004). با توجه به اینکه تاریخ این ناﻣﮥ 13تیر1301/7ژوئیه1922 بود و در این تاریخ هنوز ده روز به آغاز حرکت این نیرو از اصفهان مانده بود، پخش این شایعه قبل از وقوع حادثه از رنگوبوی حساس و سیاسی واقعه شلیل نشان دارد. واکنشها به حادﺛﮥ شلیل. پس از وقوع حادﺛﮥ شلیل، اخبار واقعه بهسرعت در سراسر کشور منتشر شد و همگان از آن باخبر شدند. افکار عمومی از اینکه عدهای فرزندان وطن را به قتل رسانده بودند و تحقیر و اهانت به ارتش را موجب شده بودند، به خشم آمدند و موج شدیدی از طوفان خشم و نفرت در برابر عاملان این حادثه سراسر کشور را فرا گرفت (گارثویت، 1375: 138). روزنامهها در سرزنش این عمل، مقالات آتشینی را همراه با ذکر جزئیات حادثه منتشر کردند و مجازات مرتکبان آن را از دولت خواستار شدند. نمایندگان مجلس شورای ملی عاملان این عمل غیرانسانی را بهعنوان خائن و آدمکش محکوم کردند. احساسات عموم مردم و بهویژه جامعه شهری از این عمل جریحهدار شده بود. رجال ملی و علاقهمند به استحکام قدرت دولت مرکزی ضمن ابراز نفرت و انزجار خود از این حادثه، تقویت هرچه بیشتر قدرت دولت را خواستار شدند. بیشتر مردم و مطبوعات با هیاهو و سروصدای بسیار، اعدام فوری عاملان حادثه و بسیج نیروهای نظامی را برای تنبیه و مجازات عشایر تقاضا کردند (Cronin .2000: 357). با وقوع حادثه، خانهای بختیاری که خود را در مظان اتهام یافتند، بهسرعت هرگونه دخالت خود را در این واقعه انکار کردند. آنها اعلام کردند که این عمل را عشایر کهگیلویه انجام دادهاند؛ زیرا بخش وسیعی از جاده بختیاری از کنار قلمرو کهگیلویهوبویراحمد میگذشت (سرداربهادر، 1378: 75). واقعیت این بود که کهگیلویهایها سالها قبل از واقعه شلیل، بهطور مکرر در جاده بختیاری راهزنی مسلحانه انجام داده بودند (نوئل، 1393: 54 ) و از دید خانها همین واقعه، حادثه جدید را بر همگان مشتبه میکرد. اما مدتی بعد از وقوع حادثه، بختیاریها کمی عقبنشینی کردند. آنها اعلام کردند که هیچ دخالتی در این ماجرا نکردهاند؛ اما ازآنجاییکه این حادثه در قلمرو آنها اتفاق افتاده است، حاضرند مسئولیت استرداد اموال غارتشده و تنبیه و مجازات مرتکبان حادثه را برعهده گیرند. بختیاریها تسلیحات و اموال نظامیان را مدتی بعد مسترد کردند؛ اما در مسئله مجازات عاملان حادثه هیچ اقدامی نکردند (Iran political …, v . 6 :p.411). این امر به این علت بود که خانهای بختیاری هنوز حاضر به پذیرش این حقیقت نبودند که حمله را خودشان انجام دادهاند.. عموم مردم، روزنامهها و رجال سیاسی معتقد بودند که دست بختیاریها در کار بوده است و حتی اگر افراد کهگیلویهای مرتکب این عمل شده باشند، بهاحتمال بسیار به دستور یا به تحریک بختیاریها بوده است؛ اما موضع دولت ایران و بهویژه موضع شخص رضاخان وزیر جنگ، حسابشده و مبتنیبر دوری از هرگونه احساسات تند بود (Iran political …, v . 6: p.411). دولت مرکزی نفرت عمومی و احساسات تند مردمی ضد بختیاریها را به سود خود دید؛ اما از ارائه هرگونه نظر تند و احساساتآمیز پرهیز کرد و تنها خود را آماده بهرهبرداری از این فرصت طلایی کرد. دولت در ابتدا عقیده داشت که بختیاریها بهعلت اینکه به عبور نیروهای دولتی از میان قلمرو خود تمایل نداشتهاند و شاید هم به در خواست شیخخزعل که تلاش میکرد به هر قیمتی از رسیدن نیروهای دولتی به خوزستان جلوگیری کند، مهاجمان را به انجام این عمل تحریک کردهاند سرانجام در ﻧﻴﻤﮥ دوم فروردین1302/ ﻧﻴﻤﮥ اول آوریل1923، بحران شلیل به اوج خود رسید. رضاخان در ملاقاتی با لورین، سفیر انگلیس در تهران، فاش کرد که از پاییز گذشته، مدرک معتبری از همدستی خوانین در حادثه شلیل در دست دارد. این مدرک در حقیقت تلگرافی از سردارجنگ و صمصامالسلطنه، دو تن از خوانین ارشد بختیاری مقیم تهران، بود که از ایلخانی و ایلبیگی بختیاری خواسته بودند که به هر قیمتی که ممکن است، عبور نیروهای اعزامی را از اصفهان به خاک بختیاری متوقف کنند (Cronin, 2000: 360). پس از فاششدن این مسئله، اکثر خوانین بختیاری از تبرئه خود در حادثه شلیل ناامید شدند و دخالت خود را در این ماجراجویی پذیرفتند. خسروخان سردارظفر بختیاری در خاطرات خود، عاملان این حادثه را بختیاریها میداند و جزئیات حادثه را چنین ذکر میکند: «سردارسپه وزیر جنگ سیصد نظامی فرستاد برای خوزستان که از راه بختیاری بروند خوزستان... نظامیان از شلمزار گذشتند بیاینکه کسی را نزد خوانین بفرستند و خبر کنند که در خاک شما آمدهایم و میخواهیم برویم خوزستان، خوانین را خون ایلیت به جوش آمد. ...مشورت کردند و گفتند چون نظامیان بیاعتنایی و اهانت به ما کردند، نباید بگذاریم سالم از خاک بختیاری بگذرند. یکی ازجمله خوانین هم من بودم که رأی دادیم که بفرستند سر راه بر آنها بگیرند و تمام آنها را خلع سلاح کنند؛ ولی کسی را از نظامیان نکشند. خوانین هم دو نفر آدم بیدانش را که یکی گودرز احمد خسروی گماشته سردار فاتح و دیگری میرزاحسینقلی یتیم منشی امیرمجاهد بود، مأمور کردند بروند سر پل شالو را بگیرند و به اسم بهمئیها، نگذارند نظامیها بگذرند... وقتی ﻣﺄمورین خوانین، گردنه شلیل و پل عمارت را گرفتند و به نظامیان یورش بردند، نظامیان هم برای جنگ آماده شدند. چهار نفر از بختیاریها کشته شدند، دوازده نفر هم از نظامیان کشته شدند، جای نظامیها بد بود و راههای آنجا را هم نمیدانستند. تمام دستگیر شدند و اسب و اسلحه و توپخانه و سایر اسبابهای آنها هرچه بود، به دست بختیاریها افتاد...» (سردارظفر، 1352: 40). بنابراین جزئیات حادﺛﮥ شلیل و چگونگی نقش بختیاریها در آن هرچه باشد، درباره دخالت مستقیم بختیاریها در این حادثه هیچگونه شک و ابهامی وجود ندارد. بختیاریها با این عمل، اشتباهی استراتژیک را مرتکب شدند و دستاویز لازم را به دست رضاخان وزیرجنگ دادند. رضاخانی که منتظر بهانهای برای تضعیف بختیاریها بود. با وقوع این حادثه، رضاخان که بهدنبال فرصتی برای زهرچشمگرفتن از خانهای بختیاری بود، در ابتدا با تبلیغات گسترده خود، اعتبار و حیثیت بختیاریها را هم در نزد توده مردم و هم در چشم نخبگان خدشهدار کرد. بهویژه آنکه در تبلیغات گستردهای به همگان یادآوری میشد که در حادثه شلیل، دست قدرتی خارجی به نام انگلیس نیز در کار بوده است (سرداربهادر، 1378: 76). این مسئله نیز بیشازپیش به حیثیت و آبروی بختیاریها لطمه وارد کرد و نزد ملیگرایان ایران و حتی تودﮤ مردم آنها را بهعنوان نیرویی وابسته به انگلیس منفور کرد. سردارظفر که خود یکی از آمران حمله بختیاریها به نیروهای نظامی بود، درباره عواقب و پیامدهای این ماجرا مینویسد: «این کار نابهنگام بختیاری را بدنام و خدمات چندین ساله آنها را هبا و هدر کرد و منفور عامه شدند» (سردارظفر، 1352: 39). دومین بهرهای که رضاخان وزیر جنگ از این حادثه برد، توجیه و تقویت هرچه بیشتر نیروی نظامی خود در خوزستان و چهارمحال بود. با این واقعه، همه گروههای سیاسی و بهویژه نیروهای ملیگرا تقویت نیروی نظامی دولت را هم در مقابل بختیاریها و هم در برابر شیخخزعل پذیرفتند. بنابراین از این پس میبینیم که سیلی از نیروهای نظامی بهسوی چهارمحالوبختیاری و خوزستان سرازیر شدند و نظامیان در دستههای متعدد و از طریق خاک چهارمحالوبختیاری بهسوی خوزستان روانه شدند. در ابتدا حدود یک سال پس از وقوع حادثه شلیل، یعنی در 5مهر1302/28سپتامبر1923، دستهای نظامی متشکل از 300 نفر و از طریق جاده بختیاری، اصفهان را به مقصد شوشتر ترک کردند. رضاخان خود به اصفهان آمد و این دسته را به فرماندهی سرهنگ باقرخان روانه خوزستان کرد. این نیرو صحیح و سالم و بدون اینکه در جاده بختیاری دچار مشکلی شود، در 19آبان1302/15اکتبر1923 به شوشتر رسید در 17تیر1302/10ژوئن1923، وزارت جنگ به محمدقلی سرداربهادر، برادر کوچکتر جعفرقلیخان سرداراسعد بختیاری، که در ارتش به درجه افسری رسیده بود دستور داد تا به استخدام داوطلبان بختیاری در ارتش اقدام کند. هدف از این کار تأسیس یک مدرسه نظامی در دهکرد (شهرکرد کنونی) و آموزش نظامی جوانان بختیاری در این مدرسه بود. در پایان همین ماه، فرمانده کل لشکر اصفهان این مدرسه را افتتاح کرد (Iran political…, v. 6: Diari 521es) و سرانجام تیر1303/ژوئن1924، ستونی از نظامیان از اصفهان به سمت چهارمحال حرکت کرد و وارد دهکرد شد و بدون برخورد با بختیاریها، پس از سه هفته اقامت در چهارمحال به اصفهان بازگشت مسئله مالی و اخذ خسارت از خانهای بختیاری سومین بهرهای بود که ماجرای شلیل برای رضاخان و دولت مرکزی داشت. رضاخان در تلاش بود تا ازیکسو با واردآوردن فشارهای مالی بر خوانین و گرفتن غرامت فراوان، درس سختی به آنها دهد و ازسویدیگر با این کار بنیه مالی آنها را تضعیف کند. خانها در ابتدا مسئله را چندان جدی نگرفتند و پی به حساسیت موضوع نبردند. بنابراین آنها در مقابل اصرار دولت برای حل هرچه سریعتر ماجرا به روش سنتی خود، یعنی سیاست مسامحه و دفعوقت، روی آوردند. بنابه دستور رضاخان، قرار شد تا جلسهای با حضور محمودخان انصاری (امیراقتدار) حاکم اصفهان و امیرلشکر جنوب درباره مسئله شلیل برگزار شود (قربانپور دشتکی، 1390: 306). در نامهای به تاریخ 2دی1301/24دسامبر1922، امیرلشکر جنوب از ایلخانی وقت بختیاری خواسته است تا بنابه دستور رضاخان وزیر جنگ جلسهای با حضور امیراقتدار، حکمران اصفهان، و ایلخانی بختیاری درباره «رسیدگی به قضیه واقعه در خاک بختیاری» تشکیل شود؛ سپس اشاره میکند اما تاکنون آن جلسه تشکیل نشده است و باید هرچه زودتر تشکیل شود (سند شماره169/1004). پس از آنکه خانهای بختیاری به اهمیت موضوع پی بردند و جدیت دولت مرکزی و بهویژه اصرار شخص رضاخان وزیر جنگ را در خاتمهدادن به این مسئله دریافتند، به دست و پا افتادند و تلاش کردند تا از هر راه ممکن، مسئله را با رضاخان فیصله دهند. خانها ازیکسو به لورین، وزیرمختار انگلیس در تهران، متوسل شدند و از او خواستند برای حل اختلاف میان آنها و رضاخان واسطه شود و ازسویدیگر، نصیرخان سردارجنگ بختیاری را در جایگاه نمایندﮤ خود در حل این بحران، به دولت معرفی کردند (ابطحی، 1384: 194). سردارجنگ تلاش خود را آغاز کرد. او چندینبار میان تهران، اصفهان و چهارمحالوبختیاری رفتوآمد کرد و با خانهای بختیاری، حاکم اصفهان و مقامات نظامی اصفهان و بهویژه شخص رضاخان وزیر جنگ و نیز لورین سفیر انگلیس دیدار و مذاکره کرد. نتیجه اولیه مذاکرات طرفین این بود که خانهای بختیاری موافقت کردند تا مبلغ 10هزار تومان بابت خسارات حادﺛﮥ شلیل بپردازند. قرار شد آنها مبلغ مذکور را از بانک شاهنشاهی ایران وام بگیرند و به فرمانده پادگان اصفهان بدهند تا در میان مجروحان و خانوادههای کشتهشدگان حادثه توزیع کند. این توافق در مراحل اولیه مذاکرات بود که هنوز عمق و میزان نقش واقعی بختیاریها در حادﺛﮥ شلیل روشن نشده بود. وزیر جنگ تنها از طرف شخص خود حاضر شد بپذیرد که میان عامه مردم شهرت دهند که بختیاریها در ماجرای شلیل مقصر نیستند؛ بلکه خسارتی که خانها پرداخت میکنند، فقط برای این است که این حادثه ﺗﺄسفبار در سرزمین آنها رخ داده است خوانین نیز از ترس واکنش تند و قاطعاﻧﮥ تهران بهشدت عقب نشسته بودند. آنها اکنون به اندازه کافی از عمق دشمنی دولت تهران به خود آگاه شده بودند؛ اما تمایل داشتند تا ضمن آرامکردن حس عصبانیت و انتقامجویی دولت و بهویژه وزیر جنگ، از کشمکش علنی با دولت اجتناب ورزند. ازسویدیگر سردارجنگ نیز همچنان تلاش میکرد و به مذاکرات خود با طرفین ادامه میداد. او سرانجام بار دیگر اعلام کرد که بستری را مهیا کرده است که اجازه میدهد بحران شلیل حلوفصل شود. مطابق این بستر، خوانین بختیاری هرگونه دخالت خود را در حادثه شلیل تکذیب میکردند؛ اما در عوض میپذیرفتند که مبلغ 10هزار تومان به خانوادههای قربانیان حادثه بپردازند؛ زیرا این حادثه در قلمرو آنها صورت گرفته بود. اما رضاخان که اکنون از بار مشکلاتش کاسته شده بود و در مقایسه با گذشته، موقعیتش تثبیت و تقویت شده بود، زیر بار این توافق نرفت. او تصمیم گرفته بود که به خانهای بختیاری اجازه ندهد بار دیگر قدرت سیاسی آسیبدیده خود را بازیابند. بنابراین رضاخان سیاست جدیدی مبنیبر سختگیری بیشتر به خانها را در پیش گرفت. پرداخت خسارت نقدی 10هزار تومانی را که سردارجنگ، نماینده بختیاریها، پذیرفته بود، رضاخان در چشم برهمزدنی به مبلغ 480هزار تومان افزایش داد که جریمهای بسیار سنگین برای بختیاریها بود (ابطحی، 1384: 190). البته وزیر جنگ جعفرقلیخان سرداراسعد و خانهای نزدیک و وابسته به وی را بهصراحت از هر مسئولیتی در حادثه شلیل تبرئه کرد و از پرداخت هرگونه خسارت و جریمه معاف کرد. اکنون خوانین بختیاری از موقعیت بد خود آگاهی داشتند؛ اما از دادن هرگونه پاسخ محکم به وزیر جنگ ناتوان بودند. بنابراین آنان اعلام کردند که نه میخواهند و نه میتوانند مبلغ مطالبهشده را بپردازند با رسیدن بحران شلیل به این مرحله، اکثر خوانین بختیاری ناامید شدند و دخالت خود را در حادثه شلیل پذیرفتند. لورین، سفیر انگلیس در تهران، در جلسهای با صمصامالسلطنه و سردارجنگ، خانهای ارشد بختیاری مقیم تهران، بر سر استفاده از زور بهعنوان آخرین راه چاره در مقابل دولت مرکزی موافقت کرد؛ اما اکنون پس از شنیدن نقش بختیاریها در حادثه شلیل، در حالتی عصبانی، از رفتار خانها چنین شکوه کرد: «گذشتن از این دریای عمیق دورویی، خیانت، دروغگوییو اهداف مرموزانه بینهایت مشکل است» (Cronin, 2000: 360). او به خانها توصیه کرد تا پیشنهاد رضاخان برای پرداخت نقدی را تاجایی بپذیرند که با جبران حیثیت ازدسترفته ارتش و خسارات وارده به آن برابر باشد. لورین در تلگراف محرمانه 18آوریل1923/28فروردین1302 به پیل (Peel)، کنسول انگلیس در اهواز و همان کسی که مقارن با حادثه شلیل کنسولگری اهواز را به مقصد نامعلومی ترک کرده بود، درباره مسئله شلیل و مشاجره بختیاریها و رضاخان این نکته را به وی خاطرنشان کرد: «وزیر جنگ سرگرم تهیه و اعزام قوا به بختیاری است؛ زیرا خوانین بختیاری در مورد پرداخت مبلغ غرامت مطالبهشده، اظهار میدارند که استطاعت پرداخت آن را ندارند و البته تمایلی به این کار هم نشان نمیدهند. من شاه، تخستوزیر (قوامالسلطنه) و خوانین را از مخاطره جدی که از برخورد قوای مسلح بختیاری و قوای دولتی پدید خواهد آمد آگاه کردم و خاطرنشان ساختهام که دولت انگلستان نمیتواند خطرات و تهدیداتی را که متوجه معادن نفت خواهد شد، با بیاعتنایی بنگرد. هر سه آنها (شاه، نخستوزیر و خوانین) به وخامت اوضاع تصدیق دارند؛ اما رضاخان وزیر جنگ هنوز در اصرار خود برای جنگ با بختیاریها پابرجای است. امیدوارم با اعمال نفوذ بتوانم قضیه را حلوفصل کرده بهطوریکه مانع مداخله قوای دولتی گردم...» (لورین، 1363: 226). سرانجام درحالیکه نزدیک بود ماجرای شلیل جنگی خونین را میان خانهای بختیاری و رضاخان شعلهور کند، با میانجیگری لورین بحران حلوفصل شد. خوانین که در اثر فشار دولت و اصرار سفارت انگلیس بهطور کامل تضعیف شده بودند و روحیه خود را باخته بودند، کوتاه آمدند و عقبنشینی کردند. رضاخان نیز حاضر شد از مبلغ 480هزار تومان پیشنهادی خود کوتاه آید. پایان بحران چنین رقم خورد که طرفین پس از چانهزنی بسیار و با اکراه، اینگونه به توافق رسیدند که خوانین مبلغ 150هزار تومان به دولت بپردازند (سرداربهادر، 1378: 92). با این توافق، از وقوع جنگی زودهنگام و تمامعیار میان دولت مرکزی و بختیاریها جلوگیری شد. البته عدهای از خوانین بختیاری از اینکه باید سهمی در پرداخت خسارت حادﺛﮥ شلیل داشته باشند، بهشدت ناراضی بودند. آنها معتقد بودند که مسببان واقعه و بهویژه امیرمفخم و سردارظفر، ایلخانی و ایلبیگی وقت بختیاری، بایستی تمام خسارت را جبران کنند. سردارظفر خود در این باره مینویسد: «...یک روز من و امیرمفخم رفتیم حضور وزیر جنگ. من عرض کردم اگر باید تمام غرامت جنگ را من و امیرمفخم بدهیم، دو سه سال ببینم املاک ما را کسی میخرد، میتوانیم بدهیم یا نه، اگر باید تمام خوانین بدهند، امر بفرمایید کمپانی نفت از سهام نفت بدهند. سردارمحتشم خواست سخنی بگوید، رضاخان وزیر جنگ فرمود: دیگر جای سخنی باقی نمانده است هیچ نگویید که ابدا ً پذیرفته نمیشود. لاجرم کسی دیگر دم نزد...» (سردارظفر، 1352: 37). سرانجام بر سر نحوه پرداخت نیز توافق نهایی صورت گرفت و راهحلی پذیرفته شد که سردارظفر ذکر کرده بود؛ به این صورت که شرکت نفت ایران و انگلیس در قراردادی تقبل کرد طی پنج سال، سالی سیهزار تومان از جانب بختیاریها به وزارت جنگ بپردازد و درعوض، از چهار نفر از خوانین بختیاری تعهد و تضمین گرفت تا مبلغ مذکور را از سود سهام نفت خانها برای شرکت کسر کند (سردارظفر، 1352: 37)..
نتیجه 10.مرداد1301/2اگوست1922، در ﺗﻨﮕﮥ لگامگیر ﻣﻨﻂﻘﮥ شلیل حادثهای اتفاق افتاد که ﺗﺄثیر بسیار چشمگیری به جا گذاشت. در این حادثه، سواران بختیاری به نظامیانی که از اصفهان حرکت کرده بودند و قصد عبور از خاک چهارمحالوبختیاری به خوزستان را داشتند، حمله کردند و آنها را غارت کردند و به قتل رساندند. این حادثه باعث شد تا بحرانی در کشور و در روابط میان بختیاریها و دولت مرکزی ایجاد شود که از آن به نام بحران شلیل یاد میشود. آنچه در این میان اهمیت دارد نوع واکنش جناحهای مختلف به این حادثه است. جناحهای مرتبط با این واقعه عبارتاند از: خانهای بختیاری، دولت مرکزی و بهویژه شخص رضاخان وزیر جنگ و سفارت انگلیس در تهران.. پس از وقوع حمله، قربانیان این حادثه بلافاصله هویت مهاجمان را بختیاری اعلام کردند؛ اما خانهای بختیاری در ابتدا هرگونه نقش و دخالت خود را انکار کردند و کهگیلویهایها را در کانون اتمام قرار دادند. اما پس از اینکه مدارک محکم و انکارناشدنی حاکی از نقش مستقیم بختیاریها در حادثه شلیل فاش شد، آنها شرکت خود را در این حادثه پذیرفتند و در گام دوم، تلاش کردند تاجاییکه ممکن است خسارت و غرامت کمتری درخصوص این حادثه بپردازند. آنها با حمله به نظامیان در تنگه شلیل اشتباهی استراتژیک مرتکب شدند و بهاﻧﮥ خوبی به رضاخان دادند تا سیاستهای خود را اجرا کند. رضاخان وزیر جنگ کوشش کرد تا. تهدیدهای نظامی بختیاریها را به فرصت تبدیل کند.. او در ابتدا از هرگونه اقدام شتابزده و احساسی اجتناب ورزید و تصمیم گرفت تا در سیاستی زیرکانه و تدریجی، برنامههای مدنظر خود را اجرا کند. رضاخان با تبلیغات خود، هم در نزد نخبگان ملی جامعه و هم در نزد توده مردم، خانهای بختیاری را بهعنوان نیروهایی جنایتکار، خائن به ملت و بهویژه وابسته به بیگانگان، دولت انگلیس، معرفی کرد و به اعتبار آنها آسیب چشمگیری زد. رضاخان سپس با اخذ غرامت مالی هنگفت از بختیاریها، هم ﺑﻨﻴﮥ مالی آنها را تضعیف کرد و هم ضرﺑﮥ سنگینی به آنها وارد کرد. او در گام سوم و به بهانه حادثه شلیل، در بین عموم نخبگان و حتی توده مردم، برای تقویت نیروی نظامی دولت در مناطق بختیارینشین همچون چهارمحال و خوزستان توجیه بسیار مناسبی به دست آورد. اما سفارت انگلیس در تهران و بهویژه شخص سرپرسی لورین، سفیر جدید انگلیس که طی جلسهای با دو خان بزرگ بختیاری مقیم تهران، یعنی صمصامالسلطنه و سردارجنگ، استفادﮤ خانها از اسلحه بر ضد نظامیان دولتی را آخرین راه چاره تجویز کرده بود، پس از وقوع حادثه شلیل تلاش کرد تا در راستای منافع دولت متبوع خود، بهرهبرداری لازم را از این بحران ببرد.. سفارت که بیش از هر مسئلهای نگران چاهها و ﺗﺄسیسات نفتی خوزستان بود، حفظ امنیت این ﺗﺄسیسات را در دستور کار و سرلوحه سیاست خود قرارداد. جزئیات و حقایق نقش سفارت و کنسولگری انگلیس در اهواز در حادﺛﮥ شلیل روشن نیست. عقیدﮤ. عامه مردم بر این بود که انگلیسیها بختیاریها را برای حمله به نظامیان تحریک کردهاند که البته بعدها بختیاریهایی همچون سردارظفر نیز به این نکته اعتراف کردند؛ اما لورین آشکارا معتقد بود که در جنگ قدرت میان دولت مرکزی به رهبری رضاخان و شیخخزعل و خوانین بختیاری که تحت حمایت انگلیس و دوستان انگلیس در جنوب هستند، انگلیس نباید روابط دوستانه خود را با روسای طوایف قطع کند بلکه به جای آن بایستی از سیاست هوشمندانه «منتظر باش و نگاه کن» حمایت کند. بر هر عقل سلیمی روشن است که این بیطرفی انگلیس در حقیقت حمایت از رضاخان بود و بهطور کامل به سود او بود. پس از تصفیه حساب سنگین رضاخان با خانهای بختیاری، خوانین روحیه خود را از دست دادند و از آن پس، برای مقابله با رضاخان تمایل کمتری داشتند. بخشی از آنها، همچون سرداراسعد و جناحش، به رضاخان پیوستند و بخشی دیگر نیز در مقابل او سیاست کجدار و مریزی در پیش گرفتند. حداقل پس از بحران شلیل، دیگر هیچگاه خوانین بزرگ بختیاری به مقابله چندان جدی با رضاخان پهلوی نپرداختند. خوانین جوان نیز با بعضی از اصلاحات رضاخان در ایران موافق بودند؛ اما حداقل تا زمان شورش خود بر ضد او در سال 1308ش، هنوز در مقابل سیاستهای خصمانه رضاخان در برابر بختیاریها سرتمکین و اطاعت فرود نیاورده بودند. | ||
مراجع | ||
کتابنامه. الف. اسناد. . سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، اسناد خاندان بختیاری و اعتلاءالملک، سند شماره168/1004، نامه یکی از مقامات نظمیه اصفهان در 13تیر1301 به یکی از مقامات در تهران. . -------------------------، اسناد خاندان بختیاری و اعتلاءالملک، سندشماره169/1004، نامه محمودخان آیرم امیرلشکر جنوب به سردارظفر ایلخانی بختیاری در 2دی1301.
ب. کتابهای فارسی . ابطحی، علیرضا، (1384)، نفت و بختیاریها، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. . انصاری، مصطفی، (1377)، تاریخ خوزستان 1878–1935، ترجمه محمد جواهرکلام، تهران: شادگان. . دانشور علوی، نورالله، (1377)، جنبش وطنپرستان اصفهان و بختیاری، تهران: آنزان. . سپهر، مورخالدوله، (1362)، ایران در جنگ بزرگ، تهران: ادیب. . سرداربهادر، قلیخان، (1378)، خاطرات سرداراسعد بختیاری، به کوشش ایرج افشار، تهران: اساطیر. . قربان پوردشتکی، خدابخش، (1390)، انگلیس و بختیاری (1925– 1896م)، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. . لایارد، هنری، (1376)، سفرنامه لایارد، ترجمه مهراب امیری، تهران: آنزان. . لورین، پرسی (1363) . شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان . ترجمه ی محمد رفیعی مهرآبادی . تهران : فلسفه . . کسروی، احمد ( 1373) . تاریخ پانصد ساله خوزستان . تهران: آنزان . . کوپر، مریان سی (1392) . علف (همراه با کوچ بختیاری). . ترجمه شاهرخ باور (شیرازی). تهران : نامک . . گارثویت، جن راف ( 1375 ) . بختیاری در آئینه تاریخ . ترجمه ی مهراب امیری . تهران : آنزان – سهند . . گارثویت، جن راف ( 1373 ) . تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری . ترجمه ی مهراب امیری . تهران : سهند . . گالت، چارلز الکساندر ( 1387 ) . ایل بختیاری . ترجمه و کوشش کاوه بیات و محمودطاهر احمدی . تهران : شیرازه . . گاهنامه ی پنجاه ساله سلطنت پهلوی ( 2535 ) . تهران : کتابخانه پهلوی، ج 1 . . نوئل، ادوارد ویلیام چارلز ( 1393 ) . سفر نامه ی بهمئی . ترجمه ی کاوه بیات . تهران : نامک .
ج. نشریات . سردار ظفر بختیاری، خسروخان « خاطرات سردارظفر بختیاری» مجله وحید، 1352، شماره 221، قسمت 32
د. منابع انگلیسی . Iran Political Diaries 1881–1965 (1997), Editor Robert Jarman, UK, Archive Edition limited , V. 6.
. Cronin, Stephanie, Riza shah and The Distinegration of Bakhtiyari Power In Iran 1921–1934, Iranian Studies Journal, V 33 , N. 3–4, summer/Fall 2000 , PP. 349–376.
. Fatemi, N. S, Diplomatic History of Persia 1917–1923 (1952), R. F. moore Co, Newyork . | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,291 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 640 |