
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,706 |
تعداد مقالات | 13,973 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,616,737 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,333,190 |
بررسی و تحلیل مرگ و زندگی انسان نخستین، حیوان (گاو) و گیاه در اساطیر ایران از منظر نمادگرایی با تکیه بر شاهنامة فردوسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 9، شماره 2 - شماره پیاپی 34، مرداد 1396، صفحه 37-48 اصل مقاله (209.47 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2017.21653 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سعید بزرگ بیگدلی1؛ زهرا فتحی* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اندیشۀ مرگ و زندگی یکی از مهمترین اصول عقاید و باورهای آدمیان است. انسان از گذشتههای دور تاکنون، بعد از آفرینش و مشاهدۀ مرگ، همواره در پی جاودانگی و در آرزوی بیمرگی بوده است. در باور مردم گذشته و در بیشتر آیینها، مرگ پایان زندگی و نابودی مطلق نیست؛ بلکه میتواند عاملی برای زندگی بهتر و والاتر باشد. در اسطوره و روایتهای کهن مرتبط با انسان نخستین، حیوان (گاو) و گیاه، مرگ و زندگی از اهمیت خاصی برخوردار بوده بهگونهای که این سه عنصر آفرینش را به یکدیگر پیوند زده است. هدف این پژوهش بازشناسی شکل ارتباط میان سه عنصر اصلی آفرینش (انسان، حیوان یا گاو و گیاه) در اسطورههای ایران است؛ افزونبر آن دریافت رابطۀ میان مرگ و زندگی دوبارة این سه عنصر از اهداف دیگر این جستار است. بنابراین این مقاله بر آن است تا به این سؤالات پاسخ دهد که این سه عنصر اصلی آفرینش چگونه در اساطیر ایران نمود یافتهاند و چه ارتباطی میان مرگ و زندگی آنها وجود دارد؟ این پژوهش با بررسی اسطورۀ مرگ و زندگی انسان نخستین در ایران، با رویکرد نمادگرایانه و به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی انجام شد. در این جستار میتوان دریافت افراد مختلفی در اسطورههای آفرینش ایرانی، در جایگاه نخستین انسان قرار دارند؛ کیومرث در اسطورههای زردشتی، جمشید در اساطیر ایران و هند و مهر یا میترا در آیین میتراییسم، در جایگاه نخستین انسان معرفی شدهاند. ارتباط میان مرگ و زندگی انسان، گاو و گیاه نیز بهصورت مستقیم است؛ بهطوریکه مرگ یکی به زندگی دیگری میانجامد و رشد و حیات دیگری مرگ یکی دیگر از عناصر آفرینش را به همراه خواهد داشت؛ البته سرانجام، این عمل به تکمیل آفرینش و عناصر آن میانجامد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مرگ و زندگی؛ اسطوره؛ نمادگرایی؛ انسان نخستین؛ حیوان (گاو) و گیاه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدمه انسان از همان آغاز آفرینش با مرگ روبرو شده است و به همین سبب از راههای گوناگون به جاودانگی و دستیابی به زندگی دوباره میاندیشید. آدمیان با ناکامی در رسیدن به آرزوی بیمرگی، خواستههای خود را با استفاده از خیالپردازی، در قالب داستان بیان میکنند و این موضوع به آفرینش اسطورهها در طول سالیان انجامیده است. بنابراین میتوان گفت «اسطوره جزء تخیلات نیست، بلکه در زمرة واقعیات و بخشی از واقعیت است بهگونهایکه آدم ابتدایی آن را زیسته و به آزمایش وجدان دریافته است» (باستید، 1370: 48). اسطوره از آغاز آفرینش زندگی انسان و عناصر دیگر سخن میگوید و مرگ و زندگی آنها را تبیین میکند. «اسطورة کیهانزایی یا آفرینش گیتی حقیقی و راست است چون این جهان وجود دارد تا درستی آن را اثبات کند؛ اسطورة منشأ پیدایش مرگ نیز به همان اندازه حقیقی و راست است چون میرندهبودن انسانها آن را اثبات میکند» (الیاده، 1391: 19). بنابراین اسطوره همواره متضمن روایت یک خلقت است؛ یعنی میگوید چگونه چیزی پدید آمده، موجود شده و هستی خود را آغاز کرده است. اسطوره فقط از چیزی سخن میگوید که واقعاً روی داده و بهطور کامل پدیدار گشته است (همان، 1362: 14ـ15). اسطورهها، حقایقی از اندیشهها و افکار مردم نخستین است که با داستانهای مختلف درآمیخته و بهصورت نمادین و رمزگونه بیان شده است. به همین سبب با زدودن لایههای پنهانی آن به اصول و حقایقی میتوان دست یافت. اسطورة آفرینش از مهمترین مسائل اسطورهای در میان همة ملتهاست و هرکدام از این ملتها به گمان خود داستانهایی دربارة آفرینش انسان نخستین دارند. درحقیقت اسطورة خلقت، از اسطورههایی است که با همة لایههای پنهان و رمزگونهاش، سرانجام خواننده را از وجود یک اصل و حقیقت مهم آگاه میکند. 1ـ1 پیشینة پژوهش دربارة اسطورههای پیدایش انسان، مرگ و زندگی و ارتباط آن با انسان، پژوهشهای بسیاری به ثمر رسیده است. در این باره به کتاب و مقالههای متعددی میتوان اشاره کرد. کتابهای بندهش (1378)، پژوهشی در اساطیر ایران (1375)، گل رنجهای کهن (1372)، نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایران (1377)؛ و مقالاتی مثل «شاهنامه و موضوع نخستین انسان» (1372)، «آفرینش نخستین مرد و زن» (1371)، «اساطیر پیدایش انسان» (1383)، «انوشگی در ایران باستان» (1383)، «جمشید در منشور اساطیر» (1388)، «آیین میترا» (1382)، با معرفی نخستین انسان در اسطورههای ایرانی به ارتباط او با گیاهان و آفرینش و مرگ او اشاره کردهاند. در این جستار مرگ و زندگی نخستین انسان (کیومرث، جمشید، میترا) در اسطورههای ایران و رابطۀ آن با گاو و گیاه بهطور نمادین بیان میشود که در این زمینه تاکنون پژوهش مستقلی انجام نشده است.
2ـ نماد و نمادگرایی مکتب نمادگرایی در پایان قرن نوزدهم ایجاد شد و شارل بودلر از پیشگامان آن است. نمادگرایی پیش از آنکه یک مکتب باشد، یک مفهوم یا فلسفه است. انسان از ابتدای زندگی و آغاز شاعری به بیان حرفهای خود در قالب نماد و نشانه متمایل بوده است. نماد با فتح نون و سکون دال، از نَمود به معنی نشاندادن است که مفاهیم متعددی از آن برمیخیزد. اگر ریشة نماد را از نُمو و نُمودن، به ضمّ نون، بدانیم، معنای آن ظاهرشدن و نمایانگردیدن است (پادشاه، 1363: ذیل واژه نماد). نمادها مانند سرفصلهای کوتاه و درهمتنیده، مفاهیم و مدلولهای فشرده و موجزی را با خود حمل میکنند. سمبولیسم یا نمادگرایی هنر بیان افکار و عواطف از راه شرح غیرمستقیم و اشاره به چگونگی آنهاست که با استفاده از نمادهای بیتوضیح، عواطف و افکاری را در ذهن خواننده ایجاد میکند. بنابراین سمبولیسم کوششی برای رخنه در فراسوی جهان تصورات است؛ خواه تصورات و عواطف درون شاعر و خواه تصورات به مفهوم ایدة افلاطون؛ یعنی جهان فراطبیعی کاملی که انسان رسیدن به آن را آرزومند است (چدویک، 1375: 11-14). نمادها «از قابلیت معناپذیری بالایی برخوردارند و انعطاف لازم را برای پذیرش مفاهیم و تفاسیر متنوع دارند» (خادمی کولایی، 1386: 228). شاید به سبب همین توانایی تفسیرپذیری بسیار، در اسطورهها به خوبی جای گرفتهاند و اساطیر از آن برای بیانشدن استفاده میکنند. 2ـ1 نماد و اسطوره اسطوره از نظر مفهوم، پیام، ساختار و قالب، بیشترین پیوند را با نماد دارد. اسطورهها خود از یک حالت رمزگونگی و نمادین برخوردارند و زبان آنها نمادین است. «نمادها بیان رازآلود و پرابهام تجربههای روحی و جمعی ملتها به شمار میروند، به همین سبب همانند اسطورهها هستند» (قبادی، 1386: 31). اسطوره از قلمرو نماد است و به زبانی پیچیده، چندسویه و رمزآلود، زبان نماد، با ما سخن میگوید. نمادهای اسطورهای از ناخودآگاهی تباری و جمعی برمیآید. برای گزارش اسطوره باید با زبان نمادین آشنا بود و پیام نهفتة آن را دریافت و بازنمود (کزازی، 1372: 162). نمادهای برخاسته از ناخودآگاه جمعی و تباری، میتواند با کهنالگوها و نمونههای ازلی ارتباط یابد. 2ـ1ـ1 کهنالگو (آرکیتایپ) آرکیتایپ (Archetype) برگرفته از واژه یونانی آرکهتیپوس (Archetypos) است. این واژه در زبان یونانی به معنی مدل یا الگویی است که چیزی از روی آن ساخته میشود (انوشه، 1376: ذیل واژه سرنمون). باتوجهبه نظریههای مختلف، منشأ و ریشة آرکیتایپها یا همان نمونههای ازلی را در دو نقطه میتوان جستوجو کرد. جیمز جورج فریزر، نمایندة مکتب مردمشناسی در کتاب خود، شاخة زرین، ریشههای نخستین مناسک، آیینهای مذهبی، اسطوره و... را بررسی کرده است. منشأ دیگر آرکیتایپ تئوریهای روانشناسی یونگ (JUNG) است که البته شهرت این اصطلاح نیز بیشتر به همین حوزه مربوط است. (شمیسا، 1381: 93 و 219). کارل گوستاو یونگ، روانشناس و فیلسوف سوئیسی (1961- 1875 م)، پس از جدایی از استاد خود، زیگموند فروید و متمرکزکردن مطالعاتش بر ناخودآگاه ذهن، آن را به دو نوع فردی و جمعی تقسیم کرد. «ضمیر ناخودآگاه جمعی، میراث نیاکان ما دربارۀ شیوههای بالقوة بازنمایی پدیدههای جهان هستی است و جنبة فردی ندارد، بلکه در نزد همۀ ابناء بشر ـ شاید بتوان گفت همۀ جانداران ـ مشترک است» (بیلسکر، 1384: 64). در این باره از ناخودآگاه جمعی به کهنالگوها میتوان دست یافت. تصاویر همگانی نهفته در ناخودآگاه جمعی بهصورت اسطوره تجلی مییابد و با زبان رمز و نماد در آثار هنری آشکار میشود که این را همان کهنالگو مینامند. از این رو اسطورهها با کهنالگوهای ناخودآگاه جمعی حیات مییابد (حرّی، 1388: 15ـ 16). اسطوره، نماد و کهنالگو هر سه از جنبة ناخودآگاهی انسان سرچشمه میگیرد. اسطوره یکی از حوزههایی است که کهنالگوها در آن بهطور مشخص شکل گرفته است. آفرینش، مرگ و زندگی دوباره از باورهای اسطورهای است که در میان ملتهای مختلف جریان دارد؛ «موتیف مرگ و نوزایی یکی از متداولترین کهنالگوهای موقعیت است که نتیجۀ تشبیه و انطباق چرخش طبیعت با گردش حیات است» (کیگوردن، 1370: 30). مردم گذشته بنمایۀ مرگ و زندگی دوباره را با مشاهدة صبح، فصل بهار، جوانی و نوزایی، غروب و زمستان و نشانۀ پیری و مرگ تبیین میکردند. خاستگاه اسطوره، آفرینشهای قومی و تباری است و از نمادهایی سرچشمه میگیرد که در ناخودآگاه جمعی ریشه دارد. این اسطورهها از طریق نمادها در آثار ادبی آشکار میشود. یکی دیگر از این کهنالگوها، وجود انسان نخستین یا نمونة ازلی و اولیة انسان است که در اسطورههای بسیاری از ملتها نمود یافته است.
3ـ نخستین انسان آفرینش انسان یکی از مهمترین اصول و اهداف آفرینش است که در میان اسطورهها و گذشتۀ هر ملت و سرزمینی از جایگاه ویژهای برخوردار است؛ حتی میتوان گفت عناصر دیگر آفرینش، برای انسان و رفع نیازهای او به وجود آمدهاند. این موضوع در میان روایتهای اسطورهای ایران نیز مشاهده میشود؛ بهطوریکه آفرینش گیاه و حیوان (گاو) و به نوعی مرگ این عناصر در زندگی و جاودانگی انسان بسیار مؤثر و درخور توجه است. انسان از ابتدا در پی جاودانگی و بیمرگی بوده است. او این آرزوی دیرینۀ خود را میتواند در وجود گیاهان و توجه به مرگ و زندگی دوبارة آنان به دست آورد. همچنین «باور به همسانی انسان با نبات در اساطیر ملل دیگر نیز حاکی از همسویی و هماندیشی فرهنگی دیرسال انسانها و کارکرد مشترک و مشابه ذهن اسطورهپرداز آدمیان در اقصی نقاط جهان است» (خادمی کولایی، 1386: 14). به همین سبب گاهی گیاه نزد انسان از جایگاه خاص و ارزشمندی برخوردار میشود و حتی در نمونههای بسیاری پرستش میشود. علاوهبر گیاه، نزدیکی میان انسان و حیوان اولیه(گاو) نیز بسیار درخور توجه است. گاو از عناصر آفرینش و همتای انسان است که مرگ آن به جاودانگی و زندگی بهتر انسانها میانجامد. همسانی میان انسان نخستین، گاو و گیاهان اولیه، بیانگر ابتداییبودن هر سه این عنصر آفرینش است که سرانجام همه برای زندگی بهتر و والاتر انسان استفاده میشود. در میان این عناصر، وجود انسان از همه مهمتر است. شاهنامة فردوسی از متون مهم ایرانی و سرشار از اسطوره است که در آن به این موضوع نیز اشاره شده است (ر.ک: قائمی، 1392: 2).
در اسطورههای ایرانی، افراد متعددی در جایگاه نخستین انسان قرار دارند. در اساطیر ایرانی ـ زردشتی، کیومرث در این جایگاه است که ارتباط زندگی و مرگ او با گیاه و گاو درخور توجه است. 3ـ1 کیومرث کیومرث، یکی از شخصیتهای بنیادین در تاریخ اساطیری ایران است و در آیین زردشتی در جایگاه نخستین انسان معرفی شده است. بنا بر سنت ایرانی، تاریخ بشر با گیومرث آغاز میشود. «تلفظ این کلمه در زبان پهلوی و در پازند، معادل «Gayomart» و «Gayomard» بوده است» (تفضلی، 1348: 128) که بخش اول آن، به معنی زندگی و جان و بخش دوم آن، به معنی مرده و بیجان است (نیبرگ، 1974، ج 2: 82). بلعمی نیز کیومرث را چنین معنی میکند: «معنی کیومرث، زندۀ گویای میرا بود» (بلعمی، 1337: 12). در متون نسبتاً متأخر، بهطورکلی گیومرث نخستین شاه جهان شناخته شده است؛ متنهای قدیمیتر او را نخستین انسان میدانند و بنا بر این آثار گیومرث نمونۀ اولیة انسان، پیش از آفرینش جهانِ انسانی است (کریستین سن، 1377: 11). در روایتهای اسلامی، گیومرث نخستین شاه و ایجادکنندة نهاد شاهی است؛ درنتیجه او بنیانگذار نظام و تشکیلات در میان آدمیان است و نخستین پایههای تمدن به زمان وی بازمیگردد. شاهنامة فردوسی اثری ویژه در زبان فارسی است که در آن گیومرث نخستین شاه معرفی میشود.
شاهدی دیگر نیز در شاهنامه وجود دارد که به نخستینبودن کیومرث اشاره کرده است (ر.ک: خالقی مطلق، 1362: 224):
باتوجهبه اینکه در روایات زردشتی، کیومرث نخستین انسان است، ارتباط نزدیکی میان او، گاو و گیاه وجود دارد. 3ـ1ـ1 ارتباط آفرینش و مرگ کیومرث با حیوان (گاو) در اسطورههای ایرانی، آفرینش کیومرث همراه با پیدایش گاو است. انسان و حیوان در شرایط مشابه و بهصورت کاملاً همسان به وجود میآیند؛ هر دو، جزء مهمترین عناصر آفرینش هستند و به نوعی تکمیل آفرینش با آنها صورت میگیرد. در بندهشن دربارة آفرینش انسان و گاو آمده است: «کیومرث بر سوی چپ و گاو بر سوی راست هرمزد آفریده شدند. دوری ایشان یکی از دیگری و نیز دوری از آب دائیتی به اندازۀ بالای خود ایشان بود. کیومرث دارای چشم، گوش، زبان و دخشک بود. هرمزد کیومرث را با گاو از زمین آفرید. او از روشنی و سبزی آسمان نطفة مردمان و گاوان را فراز آفرید» (فرنبغ دادگی، 1378: 41). بنابراین آفرینش انسان و گاو در شرایط همسانی صورت گرفته است. این موضوع دربارة مرگ این دو نیز مشاهده میشود؛ بهطوریکه مرگ هر دو به یک صورت و در یک موقعیت مشابه اتفاق میافتد. «پس اهریمن بر گاو آمد، گاو به سوی نیمروز، بر دست راست افتاد و هرمزد آن تن و آیینه (شکل) گاو را برگرفت و به ماه سپرد. سپس چون بر کیومرث آمد، کیومرث به سوی نیمروز بر طرف چپ افتاد، هرمزد آن تن او را برگرفت و به خورشید سپرد؛ زیرا گاو چنان بود که ماه و کیومرث چنان بود که خورشید» (همان: 69ـ70). بعد از آنکه اهریمن گاو و انسان را نابود میکند، اتفاقی مهم به نزدیکترشدن ارتباط این دو میانجامد. اهریمن با همة تلاشش نمیتواند انسان و گاو را به نابودی مطلق برساند و زندگی هر کدام در شکلی دیگر جلوهگر میشود. «بنا بر سنت زرتشتی، نخستین انسان و نخستین حیوان، کامل و بیمرگ آفریده شدند و تا وقتی اهریمن به آنها تاخت آورد. حملة او در اورمزد روز اول فروردین هنگام نیمروز روی داد. گاو که آسیبپذیرتر بود، اول مُرد و مَرد سی روز پس از او. با وجود این در عالم معنا، مرگ آنها بازگشتپذیر ماند تا در زندگی نُوی دوباره آغاز شود. نطفة گاو به ماه انتقال یافت و تطهیر شد. نسلهای جدید از حیوانات از آن بر روی زمین پدیدار گردید و همچنین از قسمتهای مختلف بدن او، انواع غله و گیاهان دارویی رویید» (کراسنوولسکا، 1382: 102ـ 103)؛ همچنین در هنگام مرگ کیومرث «از آن تخم که بر زمین رفت، به چهل سال مشی و مشیانه بر رستند که از ایشان رونق جهان و نابودی دیوان و ازکارافتادگی اهریمن بود» (فرنبغدادگی، 1378: 66). مرگ انسان نخستین و گاو یکتاآفریده به زندگی بهتر و جاودانة انسانها میانجامد. آنها با مرگ خود به نوعی در تکمیل آفرینش شرکت میکنند. 3ـ1ـ2 ارتباط مرگ و زندگی کیومرث با گیاه بعد از مرگ انسان نخستین، کیومرث، گیاهی دو شاخه، ریواس، به وجود میآید که نسل ابتدایی انسانها از این گیاه است. «وقتی انسان (کیومرث) مُرد تخمهاش در زهدان مادر زمین افتاد که بعد از چهل سال بهصورت روییدن یک گیاه که دو شاخة آن یکی بهصورت مرد و دیگری زن سخت درهمپیچیده بودند، نخستین زوج انسان را به وجود آورد. نام مرد مشیه «masya» و نام زن مشیانک «masyanak» بود» (کراسنوولسکا، 1382: 103). از سوی دیگر نام این انسان نخستین، کیومرث، در اساطیر ایرانی به گونهای است که پیوند میان انسان و گیاه را آشکارتر میکند. «گیومرث که جزء اول آن «گیه» میتواند صورت پیشین «گیاه» و «مرث» یا «مرتن» صورتی از مردم باشد و میتواند صورتی از «گیه مرت» به معنای مردمگیاه باشد که بهصورت «مهرگیاه» هم آمده است» (موسوی، 1389: 186). در گذشته، همسانی انسان و گیاه از اعتقادات آدمیان بوده است و این موضوع خاص اسطورههای ایرانی نیست؛ بلکه در میان اساطیر ملتهای دیگر نیز جریان دارد. «در حماسههای هندی، انسان از شاخة نی متولد شد و بنا بر باور قبایل استرالیایی ملبورن، نخستین انسان از درخت ابریشم زاده شد. در ماداگاسکار برآنند که انسان از درخت موز به دنیا آمده است. در مالزی این تصور را مییابیم که نخستین انسانها از درختان بامبو [خیزران] بیرون آمدهاند» (خادمی کولایی، 1386: 14ـ15). اعتقاد به همسانی انسان و گیاه در اساطیر ملتهای دیگر، نشانة همسویی و هماندیشی دیرینۀ انسانهاست؛ همچنین بیانگر کارکرد مشترک و مشابه ذهن اسطورهپرداز آدمیان در همة نقاط جهان است. ذهن انسان، مرگ و زندگی خود را با استفاده از عناصر طبیعت توجیه و تبیین میکند. انسان بیمرگی و زندگی پس از مرگ را در گیاهان شاهد بوده و آن را الگوی زندگی پس از مرگ و بهار پس از خزان میدانسته است؛ زیرا او اولین جریانهای زندگی را از یک گیاه میبیند. ارتباط سهگانة انسان، حیوان (گاو) و گیاه در داستان کیومرث، نخستین انسان اساطیر ایرانی ـ زردشتی، بهخوبی نمایان است. 3ـ2 مهر مهر یا میترا از ایزدان باستانی ایران است و نقش مهمی در اسطورههای ایرانی دارد. مهرپرستی یکی از مهمترین آیینهای ایران باستان است. در اساطیر ایرانی وصف نخستین انسان یا پیشنمونه، فقط برای کیومرث نیست. در دورههای مختلف، شخصیتهای دیگری نیز چنین لقبی را داشتهاند. در آیین مهر، غول نخستین یا همان انسان اولیه در شخصیت مهر بهخوبی نمایان است (کریستین سن، 1377: مقدمه). زمانی که مهر به جهان پا میگذارد، از همان آغاز به تکامل آفرینش میپردازد. داستان تولد مهر نیز نشاندهندة ارتباط او با گیاه و حیوان، (گاو)، است. 3ـ2ـ1 ارتباط آفرینش مهر با گیاه روایتهای متفاوتی دربارة تولد مهر وجود دارد. در همة این روایات گیاه به گونهای نقش اساسی دارد. گل نیلوفر، نماد آیین مهری دانسته شده است که با زندگی و آفرینش مهر در ارتباط است. «گل و گیاه نیلوفر از نمادهای مشهور مهری است که با آب سروکار دارد و روی سطح آب میروید؛ مادر مهر از تخمهای که در آب است آبستن میشود و میترا را میزاید» (رضی، 1381: 271). این روایت میتواند عامل تقدس این گیاه در بین پیروان این آیین باشد. در روایات دیگر نیز ایزد مهر هنگام تولد، با گیاه ارتباط مییابد. در آغاز تولد، گیاه برای تغذیه و تنپوش به ایزد مهر یاری میرساند؛ حتی میتوان گفت زندگیبخش اوست. «پس از تولد، ایزد مهر را طوفانی شدید در معرض تهدید قرار داد. به همین جهت در پناه درختی، به احتمال انجیر، خود را قرار داد. از میوۀ این درخت تغذیه کرد و با برگهایی که از آن چید، برای خودش تنپوشی فراهم کرد. آنگاه خود را برای پیکاری که یک وظیفۀ مقدس و حیاتی بود، آماده کرد» (همان: 304). در همة این روایات حضور و نمود گیاه در زندگی انسان نخستین مشاهده میشود. مهر نیز مثل همتایان دیگر خود، کیومرث و جمشید، ارتباط نزدیکی با گیاه دارد و به نوعی زندگی او از ابتدای آفرینش، همراه با گیاه است. 3ـ2ـ2 ارتباط مهر با حیوان (گاو) مهرپرستی یا آیین مهر، آیینی بر پایة پرستش میتراست که در فارسی میانه، مهر نامیده میشود. سابقة این مذهب به پیش از آیین زردشت بازمیگردد. قربانیکردن یکی از عقاید این آیین بزرگ است. در آیین مهر، میترا یا مهر در پی قربانیکردن گاوی در عمل آفرینش شرکت میجوید و باتوجهبه این روایت، باور قربانی در مهرپرستی شکل میگیرد. «در تندیسهای دین میترایی مشاهده میشود که میترا زانو زده و در عقب، گاو نری نشان میدهد، در حالی که خنجری را در تهیگاه گاو فرو کرده است. در بعضی از این آثار دُم گاو نر به سه ساقۀ غلّه ختم میشود و در یکی از آنها ساقههای غلّه به جای خون از جای زخم خنجر بیرون زده است. اینگونه آثار مسلماً حاکی از آناند که گاو نر که به نظر میرسد ذبح آن یکی از ویژگیهای عمدة آیین میترا باشد، دستکم در یکی از جنبههایش مظهر روح غله محسوب میشده است» (فریزر، 1382: 525 ـ 526). ایزد مهر با قربانیکردن گاو، حیاتی را بر روی زمین میگستراند و با این عمل به گیاهان و جانوران زندگی جدیدی میبخشد. «در این آیین، غلبة مهر بر گاو نخستین، یکی از ضروریات انقلاب زمستانی و طلیعبخش چیرگی نور بر تاریکی و گرما و بهار بر سرما و زمستان بوده است» (استخری، 1381: 89). شباهت این گاو به گاو یکتاآفریده، نکتة درخور توجه این آیین است؛ انواع گیاهان سودمند و دارویی پس از مرگ گاو یکتاآفریده به وجود میآید؛ در کالبد گاو آیین مهر نیز زندگی و حیات جریان مییابد. «زمانی که مهر، گاو را قربانی کرد، آنگاه معجزهای عجیب اتفاق افتاد؛ از بدن قربانی در حال مرگ همة سبزیها و گیاهان سودمند به وجود آمد و زمین از سبزه پوشیده شد. از مغز حرام او گندم رویید که به مصرف غذا میرسد و از خون او «رَز» رویید که نوشیدنی مقدس از آن به دست میآید» (کریستین سن، 1377، 126). در بخش ضرورت وجود گاو در آیین میتراییسم نیز به این نکته میتوان دست یافت که با مرگ و قربانی یکی از اصول آفرینش، زندگی و حیات دوباره شکل میگیرد. آیین قربانی بهصورت نمادین، به گستردگی و توسعة زندگی انسان، همچنین رسیدن به آرزوی جاودانگیاش میانجامد. «در واقع قربانیکردن و فدیهدادن وسیلهای برای دسترسی داشتن به ماناست تا ارتباط و انس انسان با ارواح برقرار شود. همچنین که قربانی موجب طول عمر آدمی میشود» (زمردی، 1382: 327). در این روایت نیز همانند داستان آفرینش کیومرث در آیین زردشتی، ارتباط سهگانهای میان انسان، گیاه و حیوان (گاو) وجود دارد. 3ـ3 جمشید جمشید یا جم از دیگر افرادی است که در جایگاه انسان نخستین قرار میگیرد. او یکی از قهرمانان باستانی مشترک ایران و هند است. در هند برجستهترین نقش وی فرمانروایی جهان مردگان است و در ایران پیش از هر چیز یکی از شاهان پرشکوه پیشدادی و نمادی از دوران طلایی جهان به شمار میرود. شخصیت اصلی او به دوران هند و ایرانی بازمیگردد؛ یعنی دورهای که هندیان و ایرانیان با هم میزیستند و فرهنگ مشترکی داشتند. جم در دورۀ هند و ایرانی نخستین انسان معرفی میشود؛ اما بعدها هم در ایران و هم در هند این نقش به شخصیتهای دیگری منتقل شده است. «جم همان یِمه yima، پسر ویوَهَونت vivahvant، اوستاست که با یَمه yama، پسر ویوسونت vivasvant، اساطیر هندی مطابقت دارد» (کریستن سن، 1377، ج 2: مقدمه). انسان نخستین در اساطیر آفرینش، نیمهخداست یا نسب خدایی دارد. او فرزند خدایان است و یا از خاستگاهی فرامادی و خدایی برآمده است؛ همچنین یا جفتی ندارد و یا جفت اولیهای است که نسل انسانها را به وجود میآورد (قائمی، 1392: 41). «نام یَمَه معمولاً به معنی «جفت و توأمان» توجیه میشود. یَمَه و یمی یا یِمَه «جم» و یمگ «جمگ» یک زوج توأمان هستند. درواقع افسانه جم و جمگ و افسانه مشی و مشیانه احتمالاً دو شاخه از یک اصل هستند» (کریستن سن، 1377: 333). دوران زندگی این نخستین انسان یا پادشاه، بر جاودانگی او تأکید میکند. «ویژگی برجستة جم در وداها این است که وی نخستین کس از بیمرگان است که مرگ را برمیگزید. راه مرگ را سپرد تا راه جاودانان را به مردمان نشان دهد. چون او شاه مردگان بود، مرگ را «راه یمه» دانستند. جم در ایران به سبب فرمانروایی هزارسالهاش در زمین بسیار احترام میشود. ویژگی این فرمانروایی آرامش و وفور نعمت بوده است و در طی آن دیوان و اعمال زشتشان ـ ناراستی، گرسنگی و بیماری و مرگ ـ هیچ نفوذی نداشتند» (هینلز، 1371: 55 ـ 56). معرفی جمشید در جایگاه نخستین انسان به ارتباط او با حیوان (گاو) و گیاه میانجامد. 3ـ3ـ1 ارتباط زندگی و مرگ جمشید با گیاه ارتباط جمشید با گیاه، در ارتباط و نزدیکی پدر او با گیاه جستجو میشود. پدر جمشید قربانیکننده و محافظ هوم، ایزد گیاهی، است. «ویوسونت، از ریشه vas به معنای درخشیدن، پدر اشوینها و پدریمه (جم) و منواست که این واپسین شخص در اساطیر ودائی نیای بزرگ و نخستین نژاد مردم است. رابطة خاصی میان سومه و ویوسونت موجود است. سومه دوستی صمیمانهای با وی دارد؛ با او زندگی میکند و نیایشهای ویوسونت سبب جاریشدن سومه میگردد» (بهار، 1375: 473 ـ 474). جمشید جاودانه و بیمرگ یکی از مواهبی است که این گیاه به پدر او میبخشد؛ اثر این گیاه در جاودانگی جمشید نمودار است. داستان آفرینش جمشید از زبان زردشت بدین گونه است: «اوستای متأخر، یسن 9، بندهای 3 ـ 5: 3. آنگاه زردشت گفت: «درود به هوم! نخستین انسانی که تو را، ای هوم، برای جهان مادی فشرد که بود؟ چه بهرهای بدو داده شد؟ چه نیکبختی بدو رسید؟» آنگاه هوم مقدس، دوردارندة مرگ گفت: «ویونگهان نخستین انسانی بود که مرا برای جهان مادی فشرد. این بهره بدو داده شد، این نیکبختی بدو رسید که او را پسری زاده شد، جمشید (یمه درخشان)، دارندة رمه خوب، فرّهمندترین در میان مردمانی که به دنیا آمدهاند که نگاهی چون خورشید دارد، کسی که در شهریاری خود چارپایان و مردمان را نامیرا، آب و گیاه را ناخشکیدنی، خوردنیها را تمام نشدنی ساخت» (کریستن سن، 1377: 298). این سخن تأییدکنندة ارتباط زندگی انسان نخستین با گیاه است. دربارة مرگ این انسان نخستین نیز روایتی وجود دارد که تبارِ گیاهیِ او را قوت میبخشد و آن، اشاره به وجودِ درختیِ اوست. «جمشید شاه یکی از پادشاهان ایرانی است که مرگ ویژهای دارد. مرگ او با شخصیتش درهم آمیخته است. در مرگ جمشید، ارّهکردن او به دست ضحاک، نشانههایی از پیوند پیکرینگی انسان با درخت است. جمشید همانند درختان از سرتاپا ارّه میشود تا دیگر رویشی نداشته باشد. بهرام پژدو با «بهشتیشاخ» و انوشیروان مرزبان با عبارت «درخت شاه جمشید» از او یاد میکنند. متون اوستایی، پهلوی، فارسی زردشتی، فارسی و عربی در گزارش مرگ جمشید به این نکته، مرگ درختی جمشید، پرداختهاند. در این روایتها تنها در صورت پیوستگی جمشید با درخت و ارّهکردن همزمان این دو، او را میتوان از بین برد» (اکبری مفاخر، 1392: 48، 58). در شاهنامه نیز به این نوع مرگ جمشید اشاره شده است.
آنچه بیان شد میتواند بیانگر ارتباط زندگی و مرگ انسان نخستین با گیاه باشد. 3ـ3ـ2 ارتباط زندگی و مرگ جمشید با حیوان (گاو) نکتة درخور توجه، ارتباط میان انسان نخستین و حیوان یعنی گاو است که در روایات مختلف بیان شده است. این موضوع دربارة جمشید نیز صادق است؛ بهطوریکه در روایتهای اسطورهای مربوط به جمشید، وجود و حضور یک گاو آشکار است. این حیوان با زندگی و مرگ جمشید ارتباط نزدیکی دارد. «دانشمندان ایرانی آوردهاند که جم، کاکیل را بهصورت انسانی دید رنگارنگ با زیباترین چهره که بر گاوی سوار بود و آن گاو از هفت گوهر ترکیب یافته بود: زر، سیم، روی، مس، آهن، ارزیر، سرب، نیکوترین و زیباترین گاوی که میتوان دید. آن سوار بر درِ او (جم) در سرزمین بابل ایستاده بود، در دست شاخهای سوسن داشت و مردم را به نامها و صفاتشان میخواند و از ترکیب گوهرهای گاو خویش آنان را بهرهمند میساخت و با این کار گوهرهای گاو رو به کاهش میگذاشت» (کریستن سن، 1377: 518). گاو اشارهشده به نوعی مقدس است و جایگاه والایی دارد. شاید بتوان این حیوان را همان گاو پرمایه یا برمایه، همتای آبتین، پدر فریدون و پسر جمشید دانست؛ زیرا ویژگیهای گاوی که جمشید میبیند مشابه همان ویژگیهای گاو برمایه در شاهنامه است.
جمشید از اجداد فریدون است و در اسطورهها، اجداد او این گونه معرفیشدهاند: «فریدون پسر اَسفیانِ پر گاو، پسر اسفیان سوگ گاو، پسر اسفیان بور گاو، پسر اسفیان سیاه گاو، پسر اسفیان سپید گاو، پسر اسفیان دَفر گاو، پسر اسفیان رمه گاو، پسر اسفیان ون فروغ گاو، پسر اسفیان، پسر جم، پسر ویونگهان» (بهار، 1381: 149). باتوجهبه این روایت میتوان گفت جمشید از نخستینهایی است که ارتباط خاندانی و نزدیکی با گاو دارد. از سوی دیگر، گاو، عامل پیدایش و آفرینش این خاندان است و این موضوع به گلهداری و رمۀ بسیار جمشید نیز ارتباط دارد. نقش گاو در داستان بعدی شاهنامه، یعنی داستان فریدون و دایگی گاو برمایه، به خوبی آشکار است؛ حتی میتوان گفت گاو برمایه و آبتین پدر فریدون، در یک جایگاه هستند و از ویژگیهای همسانی برخوردارند؛ زیرا آن دو عامل مهم انتقامگیری فریدون از ضحاک هستند.
نقش گاو در اسطورة جمشید در جایی دیگر نیز نمود دارد و آن زمانی است که این گاو باعث نابودشدن جاودانگی جمشید میشود. «از جم همچنین به گناهکار یاد میگردد. زردشت او را سرزنش کرده که برای خشنودی مردمان خوردن گوشت گاو را به آنان توصیه کرده است. ماهیت دقیق گناه او را بهیقین نمیدانیم. حدس زدهاند که قربانیکردن گاو که گمان میرفته موجب بیمرگی انسان میشود، با جم ارتباط دارد و بدینسان به جم قدرتی را نسبت دادهاند که درواقع به عقیدة زردشت، از آنِ خدا بوده است، یعنی قدرتی که انسان را بیمرگ سازد» (هینلز، 1371: 56 ـ 57). در این روایت نیز نقش اصلی گاو، نیروی جاودانگی و خاصیت زندگی بعد از مرگ، مشاهده میگردد. جمشید با اطلاع از این ویژگی، این حیوان را برای مردم خود قربانی میکند تا به بیمرگی و جاودانگی دست یابند. این امر یادآور عمل ایزد مهر است؛ البته با این تفاوت که این مسئله از نظر آیین زردشتی گناه و عامل مرگ قربانیکننده است؛ اما همین عمل در آیین مهری، بسیار خوب و مفید است. در این روایت خاصیت دوگانة مرگ و زندگی در وجود گاو مشاهده میشود؛ مرگ این حیوان به جاودانگی و بیمرگی مردم میانجامد؛ اما برای قربانیکنندة جاودان خود یعنی جمشید، مرگ و نابودی به همراه دارد. سرانجام میتوان گفت نقش گاو و گیاه در زندگی و مرگ این انسان نخستین اساطیری ایران نیز به خوبی نمود یافته است.
4ـ نتیجهگیری ارتباط انسانهای نخستین با گیاه و حیوان(گاو) میتواند نمایانگر ابتداییبودن هر سه باشد؛ همچنین نشاندهندة ارتباط تنگاتنگ میان عناصر اولیة آفرینش است که بهنوعی زندگی اولیه از وجود این سه عنصر سرچشمه میگیرد. مرگ هریک از این عناصر با زندگی جدید و بهتری همراه است. در روایتهای انسان نخستین و شیوة زندگی و مرگ او در اساطیر ایران، ارتباطی سهگانه میان مرگ و زندگی دوبارة انسان، گیاه و حیوان (گاو) میتوان دریافت. در اسطورههای ایران کیومرث، مهر و جمشید در جایگاه نخستین انسان معرفی میشوند که البته ارتباط سهگانه میان آنها کاملاً محسوس است. این ارتباط سهگانه در قالب جدول زیر نشان داده شده است.
همانطور که مشاهده میشود، گیاه در آفرینش، مرگ و زندگی دوبارة انسان و گاو نقش بسیار مهمی دارد؛ به همین سبب انسان در اسطورهها به این عنصر آفرینش بهطور ویژهای نگاه میکند؛ آن را الگویی برای زندگی بعد از مرگ میداند و با این دیدگاه، ذهن خود را از مرگ و نابودی تسلی میبخشد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- استخری، پروین (1381). «میتراییسم»، تاریخ (نامه انجمن)، ش 7، 150 ـ 160. 2- اکبری مفاخر، آرش (1392). «روایت گورانی مرگ درخت شاه جمشید»، مجموعه مقالات همایش هزاره شاهنامه 24 و 25 اردیبهشت 1390، به کوشش محمدجعفر یاحقی، تهران:فرهنگستان زبان و ادب فارسی نشر آثار، 152 ـ 160. 3- الیاده، میرچا (1391). اسطوره و واقعیت (myth and reality)، ترجمۀ مانی صلاحی علامه، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه. 4- ------- (1362). چشماندازهای اسطوره، ترجمة جلال ستاری، تهران: توس. 5- انوشه، حسن (1376). دانشنامة ادب فارسی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. 6- باستید، روژ (1370). دانش اساطیر، ترجمة جلال ستاری، تهران: توس. 7- بلعمی، ابوعلی محمد (1337). تاریخ بلعمی، با مقدمه و حواشی محمدجواد مشکور، تهران: کتابخانۀ خیام. 8- بهار، مهرداد (1375). پژوهشی در اساطیر ایران، تهران: آگاه. 9- -------- (1381). از اسطوره تا تاریخ، تهران: چشمه، چاپ سوم. 10- بهار، مهرداد و اسماعیل پور، ابوالقاسم (1371). «آفرینش نخستین مرد و زن»، زندهرود، ش 1، 201 ـ 204. 11- بیلسکر، ریچارد (1384). یونگ، ترجمة حسین پاینده، تهران: طرح نو. 12- پادشاه، محمد (شاد) (1363). فرهنگ آنندراج، زیر نظر محمد دبیرسیاقی، تهران: خیام. 13- تفضلی، احمد (1348). واژهنامۀ مینوی خرد، تهران: توس. 14- جنولی، گراردو و شجاعی، علیرضا (1382). «آیین میترا»، هفت آسمان، ش 19، 95 ـ 102. 15- چدویک، چارلز (1375). سمبولیسم، ترجمة مهدی سحابی، تهران: نشر مرکز. 16- حرّی، ابوالفضل (1388). «کارکرد کهنالگوها در شعر کلاسیک و معاصر فارسی در پرتو رویکرد ساختاری با اشعار شاملو»، ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی، ش 15، 9 ـ 34. 17- خادمی کولایی، مهدی (1386). «جستاری در باب اسطورهها و نمادهای نباتی»، پیک نور، سال هفتم، ش 1، 3 ـ 21. 18- خالقی مطلق، جلال (1362). «شاهنامه و موضوع نخستین انسان»، ایران نامه، ش 6، 223 ـ 228. 19- ----------- (1372). گل رنجهای کهن (برگزیده مقالات درباره شاهنامه فردوسی)، به کوشش علی دهباشی، تهران: نشر مرکز. 20- خسروی، یدالله (1383). «انوشگی در ایران باستان»، کتاب ماه هنر، ش 75 و 76، 84 ـ 97. 21- رضایی، مهدی (1383). «اساطیر پیدایش انسان»، کتاب ماه هنر، ش 75 و 76، 58 ـ 73. 22- رضی، هاشم (1381). تاریخ آیین رازآمیز میترایی در شرق و غرب پژوهشی در تاریخ آیین میترایی از آغاز تا عصر حاضر، تهران: بهجت. 23- زمردی، حمیرا (1382). نگرش تطبیقی ادیان و اساطیر در شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی و منطقالطیر، تهران: زوار. 24- شمیسا، سیروس (1381). انواع ادبی، تهران: فردوس، چاپ نهم. 25- فردوسی، ابوالقاسم (1373). شاهنامه (متن انتقادی از روی چاپ مسکو)، به کوشش حمید سعیدیان، تهران: قطره. 26- فرنبغ دادگی (1378). بندهش، گزارنده مهرداد بهار، تهران: توس. 27- فریزر، جیمز جورج (1382). شاخة زرین (پژوهشی در جادو و دین)، ترجمه کاظم فیروزمند، تهران: آگاه. 28- قائمی، فرزاد (1392). «بررسی کهنالگوی انسان نخستین و نمودهای آن در بخش پیشدادی شاهنامه فردوسی بر مبنای اسطورهشناسی تحلیلی»، ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی، سال 9، ش 31، 1 ـ 26. 29- قبادی، حسینعلی (1386). آیین آینه: سیر تحول نمادپردازی در فرهنگ ایرانی و ادبیات فارسی، با همکاری محمد خسروی شکیب، تهران: دانشگاه تربیت مدرس مرکز نشر آثار علمی. 30- کراسنوولسکا، آنا (1382). چند چهرة کلیدی در اساطیر گاهشماری ایرانی، ترجمة ژاله متحدین، تهران: ورجاوند. 31- کریستنسن، آرتور (1377). نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایران، ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران: چشمه. 32- کزازی، میرجلالالدین (1372). رؤیا، حماسه و اسطوره، تهران: نشر مرکز. 33- کیگوردن، والتر (1370). «درآمدی بر نقد کهنالگویی»، ترجمة جلال سخنور؛ ادبستان فرهنگ و هنر، ش 16، 28 ـ 31. 34- لطیفنژاد، فرخ (1388)، «جمشید در منشور اساطیر»، ادبیات فارسی دانشگاه آزاد مشهد، ش 24، 1 ـ 23. 35- موسوی، سید کاظم؛ مددی، غلامحسین (1389): «بازتاب باورهای اساطیری رستنیها در شاهنامه فردوسی»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، سال 18، ش 67، 161 ـ 192. 36- نیبرگ، هنریک ساموئل (1974). دستورنامۀ پهلوی (A manual of Pahlavi)، تهران: اساطیر با همکاری مرکز بینالمللی گفتگوی تمدنها. 37- هینلز، جان (1368). شناخت اساطیر ایران، ترجمة احمد تفضلی و ژاله آموزگار، تهران: کتابسرای بابل نشر چشمه. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 5,430 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,367 |