تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,328 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,886,900 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,950,141 |
رویکردهای رواندرمانبخش مولانا در حکایت پادشاه و کنیزک مثنوی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهشهای ادب عرفانی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 11، شماره 1 - شماره پیاپی 32، اردیبهشت 1396، صفحه 143-158 اصل مقاله (163.47 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jpll.2017.21601 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمدرضا متقی نیا* 1؛ حسنعلی ویس کرمی1؛ مصطفی محمدزاده2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشگاه لرستان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشگاه فرهنگیان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
داستانهای مثنوی معنوی بهصورت چندبعدی بیان شده است؛ بهگونهای که یک داستان آن را از چندین بعد میتوان تحلیل کرد. یکی از این داستانها، حکایت مشهور پادشاه و کنیزک است. این داستان تاکنون از جوانب مختلفی مانند اخلاق پزشکی و عشق بررسی شده؛ اما به بعد مهم درمان روانشناسانة داستان کمتر توجه شده است. به همین سبب در این پژوهش، نگارندگان با بررسی داستان پادشاه و کنیزک، سعی کردهاند تا روشهای درمان کنیزک را با رویکردهای رواندرمانی معاصر، تطبیق دهند. تحلیل روانشناسانة داستان پادشاه و کنیزک نشان میدهد این داستان آمیزهای از رویکردهای روانشناسی مشاورهای، شرطیسازی، تداعیگرایی، روانتحلیلی و نظریههای عشق است و در آن روشهای درمانی حساسیتزدایی منظم، سطح آستانه و عشقدرمانی بهطور هدفمند در هم آمیخته است. یافتههای پژوهش گویای نبوغ مولوی در تلفیق رویکردهای مختلف رواندرمانی و ایجاد روشی یکپارچه برای درمان است که میتواند برای استفادة متخصصان رواندرمان سودمند باشد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مولوی؛ مثنوی؛ داستان پادشاه و کنیزک؛ رواندرمانی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مثنوی معنوی اثر ارزشمند مولانا جلالالدین محمد مولوی بلخی، از شاهکارهای ادب فارسی و حتی ادبیات جهان، دربردارندة معانی بلند، اندیشههای ژرف و مضامین مختلف است (شریفی و عرفانیان قونسولی، 1389: 78). در عصر حاضر، مثنوی مرجعی است که راه را از بیراه و خوب را از بد میشناساند و در هنگام ضرورت، راههایی برای نجات انسانها میتواند ارائه دهد (همان: 77). هدف علم روانشناسی مطالعة رفتار آدمی برای جلوگیری از آسیبهای فردی و اجتماعی و درمان افراد مبتلا به بیماریهای روانی است (اتکینسون و همکاران، 1385: 72)؛ (Woolfolk, 2004: 21). یکی از ویژگیهای مهم نظریههای روانشناسی، کاربردیبودن اصول و مفاهیم مطرح در آنها است. برای جامعیت نظریههای روانشناسی در بین محققان، باید جنبههای درمانی نیز مد نظر قرار گیرد؛ در غیر این صورت این نظریهها در پیشگیری یا درمان اختلالات روانی نمیتواند نقشی ایفا کند (هرگنهان و السون، 1388: 144). دستورالعملها و مضامین مثنوی در همة زمانها و برای همة انسانها کاربردی است. از آنچه بیان شد میتوان دریافت علم روانشناسی و مثنوی مولانا حداقل در بعضی سطوح، هدف مشترکی دارد و شناخت چنین هدفی در پرتو بررسی دقیق این کتاب ارزشمند امکانپذیر است. مولانا برای انتقال اندیشههای خود و تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطبان، از روشهای مختلفی بهره برده است. داستانپردازی یکی از مهمترین این روشها است (شکیبایی،گلیجی و خلعتبری، 1389: 134)؛ (شوهانی، 1382: 92). تأثیرگذاری داستان اصولاً به سبب سادگی و بیآلایشی ظاهری، وامداری آن از زندگی روزمرة عامة مردم و همچنین ارتباط این داستانها با فطرت انسانی است (شکیبایی،گلیجی و خلعتبری، 1389: 135)؛ (صفری و ظاهری عبدوند، 1389: 41). مولانا برای انتقال مضامین مختلف از داستان استفاده میکند؛ بنابراین شناخت الگوی عملی اندیشههای او به بررسی دقیق این داستانها وابسته است. حکایت «پادشاه و کنیزک» یکی از این داستانها است که دویست و یازده بیت مثنوی را در بر میگیرد. این حکایت در بین همة داستانهای دفترهای ششگانة مثنوی شریف، از ویژگیهای ممتاز عرفانی، اخلاقی، فلسفی و علمی خاصی برخوردار است؛ حتی بعد از نینامه، در صدر دفتر اول قرار دارد (وهابزاده، 1386: 2)؛ (فروزانفر، 1382: 5)؛ (فروزانفر، 1385: 14). پژوهشگران، این داستان را از جنبههای مختلفی بررسی کردهاند؛ اما تاکنون از بُعد رواندرمانبخش (درمان روانشناختی) کمتر به آن توجه شده است؛ به بیان دیگر در پژوهشها، مشخص نشده است که اصول درمانی در این داستان، با چه رویکردی از رویکردهای روانشناسی معاصر مطابقت دارد؛ همچنین به شناسایی انواع روشهای رواندرمانی در داستان پادشاه و کنیزک، توجهی نشده است. در این نوشتار، کوشش بر آن است تا راهکارهای درمانی مولانا در حکایت پادشاه و کنیزک، از منظر رویکردها و روشهای رواندرمانی معاصر، بررسی و تحلیل شود. 1ـ1 پیشینة پژوهش آثار مختلفی در بررسی حکایت پادشاه و کنیزک، به رشتة تحریر درآمده است. بعضی از آنها، این حکایت را از منظر روانشناختی بررسی کردهاند (ر.ک: نصراصفهانی و شیری، 1393: 148). مقالة «تحلیل کهنالگویی داستان پادشاه و کنیزک» (1389)، داستان را از منظر روانشناسی یونگ تحلیل میکند. برخی دیگر از تحقیقات نیز این حکایت را از ابعاد دیگری بررسی کردهاند؛ برای مثال، وهابزاده (1386) در مقالة «نخستین داستان دفتر اول مثنوی معنوی از دیدگاه اخلاق پزشکی با نگاهی بر تفسیر زندهیاد دکتر زرینکوب» حکایت را از دیدگاه اخلاق پزشکی بررسی میکند. رنجبر (1386) نیز در مقالة «تحلیل داستان شاه و کنیزک در مثنوی مولوی»، سطح تمثیلی و برخی از نظریههای مولوی را در این داستان بررسی و اثبات کرده است. قبادی و گرجی (1386) نیز در مقالة «تحلیل داستان پادشاه و کنیزک بر مبنای شیوة تداعی آزاد و گفتگوی سقراطی»، این داستان را براساس روش ترکیب تداعیآزاد و التزام به رعایت اصول گفتگوی سقراطی تحلیل کردهاند. هاشمیان و عابدی نصرآبادی (1389) در «یک قصه بیش نیست» با مقایسة عشق افلاطونی و عشق پادشاه و کنیزک، عشقهای مجازی و حقیقی را در این حکایت بررسی کردهاند. کریمی (1383) نیز در کتاب عشقدرمانی (رواندرمانی عارفانه)، این حکایت را از دیدگاه رواندرمانی عارفانه بررسی کرده است. بهطورکلی تاکنون محققان، حکایت پادشاه و کنیزک را بهطور جامع از منظر رویکردها و فنون مختلف رواندرمانی، بررسی نکردهاند. 1ـ2 روش پژوهش این پژوهش با استفاده از روش کتابخانهای و تحلیل منابع انجام شده است. نویسندگان با مراجعه به متون شرح مثنوی و نیز مقالات مرتبط با موضوع، مصداقهای درمانی حکایت پادشاه و کنیزک را با رویکردها و فنون رواندرمانبخش معاصر، انطباق دادند؛ برای این منظور ابتدا رویکردهای روانشناسی مرتبط و برخی از مهمترین روشهای درمانی آن معرفی شد؛ سپس مصداقهای موجود در داستان برای هریک از این رویکردها و روشها، ارائه شد.
2ـ رویکردهای رواندرمانبخش مولانا در حکایت پادشاه و کنیزک 2ـ1 درمان مبتنی بر رویکرد مشاورهای روانشناسی مشاورهای، یکی از مهمترین رویکردهای رواندرمانبخش است که در آن رواندرمانگر با برقراری ارتباط مشاورهای، مشکلات رجوعکننده را برطرف میکند. این رویکرد، بر مصاحبة مشاورهای مبتنی است. مصاحبة مشاورهای، رابطة متقابل بین رواندرمانگر و مراجعهکننده است که با هدف شناسایی نوع مشکل، ارائة اطلاعات مفید به رجوعکننده و تشویق او به تفکر دربارة مشکل، یافتن راهحلهای احتمالی و درنهایت، اجرای روش درمانی، طرحریزی میشود. روانشناسی مشاورهای از فنونی مانند گوشدادن، انعکاس، سازماندادن، رهبری و تشویق بهره میبرد و اصولی مانند ایجاد محیط آرام و بیصدا، کسب شرح حال مراجعهکننده، ایجاد همدلی، اطمینانبخشی به مراجعهکننده دربارة حل مشکل و حفظ اسرار او، از بایستههای آن به شمار میرود (شفیعآبادی، 1390ب: 114)؛ (مرادی، 1383: 104ـ106). 2ـ1ـ1 ایجاد محیط آرام و بیصدا ایجاد یک محیط آرام و مناسب یکی از نخستین اصول رواندرمانی است (شفیعآبادی، 1390 الف: 130). طبیب نیز با آگاهی از ضرورت وجود چنین محیطی برای درمان، بهخوبی چنین شرایطی را برای درمان کنیزک آماده میکند:
2ـ1ـ2 کسب شرح حال بیمار کسب اطلاعات دربارة بیمار که در روانشناسی، شرح حال نامیده میشود یکی از مهمترین مراحل و زیربنای هر رویکرد رواندرمانی است. هرچه این شرح حال، کاملتر باشد، برای مثال کسب اطلاعات بستگان، محل سکونت و...، تشخیص مشکل و درمان آن نیز سادهتر است (قاضی، 1387: 78-77). حکیم بهزیبایی، به این اصل توجه میکند و مانند یک رواندرمانگر ماهر، پس از خلوت با کنیزک، با ملایمت، بهگونهای که موجب بدگمانی وی نشود، سوابق او را میجوید؛ نکاتی مثل موطن اصلی، خویشاوندان، نحوة بهبردگیافتادن، شهرها و خواجگانش (فروزانفر، 1382: 12):
2ـ1ـ3 ایجاد همدلی یکی از فنون مشاوره و رواندرمانی، همدلی با مراجعهکننده است (مرادی، 1383: 105). اصطلاح همدلی در فرهنگ لغت، بهمعنای فهم و پذیرش احساسها، نیازها و رنجهای شخص دیگر است (درویزه، 1382: 22). این اصطلاح، نخستین بار در اوایل قرن بیستم در پژوهشهای روانشناسی به کار رفت. همدلی در نظر روانشناسان، توانایی درک حالات عاطفی و مهارتهای رفتار با دیگران بر مبنای واکنشهای عاطفی آنها است (رهنورد و جویبار، 1387: 107). همدلی، همراهی با انسانها است. در همدلی، پاسخ ما به دیگران از مرحلة اظهار همدردی فراتر میرود و بر واقعگرایی، رفتار صادقانه، انعکاس احساسات و پاسخ به عواطف دیگران متمرکز میشود (مرادی، 1383: 104). حکیم نیز با رفتار و گفتار، احساس همدلی را در دل کنیزک بهوجود میآورد تا او بدون هیچگونه ترسی، حقایق و وقایع را آشکار کند:
2ـ1ـ4 اطمینانبخشی به مراجعهکننده برای حل مشکل اطمینانبخشی به بیمار دربارة حل مشکل آزارندة او و امیدوارکردنش به فرایند درمان، یکی از مهمترین وظایف درمانگر است (حسینیان، 1391: 168). حکیم بهخوبی این اطمینان را در ذهن کنیزک ایجاد میکند:
2ـ1ـ5 حفظ اسرار مراجعهکننده حفظ اسرار مراجعهکننده، یکی از اصول اساسی و مسلّم در مشاوره و رواندرمانی است. مراجعهکننده زمانی اسرار خود را بازگو خواهد کرد که از رازداری رواندرمانگر مطمئن شود. از سوی دیگر، لازم است که رواندرمانگر از مراجعهکننده بخواهد تا مشکلاتش را نه برای همگان بلکه فقط برای افراد خاص مطرح کند؛ زیرا ممکن است فرایند درمان با مشکل روبهرو شود (حسینیان، 1391: 163). حکیم نیز به این اصل توجه میکند و از کنیزک (مراجعهکننده) میخواهد که مشکل خود را نزد کسی بیان نکند تا مشکل سریعتر حل شود:
2ـ2 درمان مبتنی بر رویکرد شرطیسازی (روش حساسیتزدایی) شرطیسازی، یکی از تأثیرگذارترین رویکردهای روانشناسی است. به موجب این رویکرد، رخدادهای مجزا میتواند تحت شرایط خاصی با همدیگر پیوند یابد و از سوی موجود زنده واکنشهای یکسانی را به دنبال داشته باشد؛ در این حالت گفته میشود این دو رخداد، شرطی شده؛ یعنی به هم بسته شده است؛ مثلاً وقتی فردی با یادآوری خاطرة یک تصادف وحشتناک به اضطراب، تپش قلب و واکنشهای هیجانی دچار میشود، گویی خود را در لحظة تصادف میبیند؛ درواقع، تصادف وحشتناک (رخداد اول) با تصورات ذهنی فرد در لحظة تصادف (رخداد دوم)، شرطی شده است؛ یعنی خاطرة تصادف، واکنشهای جسمانی مشابه با تصادف (رخداد دوم) مثل ترس، اضطراب شدید، ضربان قلب بالا و... را به دنبال میآورد (سیف، 1388)؛ (سانتراک، 1385). روش حساسیتزدایی، یکی از کاملترین کوششها برای کاربرد رویکرد شرطیسازی در رواندرمانی است. در این روش، درمانگر برای دوری از ایجاد واکنشهای شدید در مراجعهکننده و رفع این واکنشها، رویدادهای اضطرابزا را بهترتیب از خفیفترین تا شدیدترین حالت، به وی ارائه میکند تا حساسیت او نسبت به مسئلة مدنظر از بین رود (میلتنبرگر، 1382: 87). مطابق با رویکرد شرطیسازی، تفکرات و عقاید پنهان نیز همانند یک محرک واقعی، پاسخ جسمانی از قبیل تپش قلب، عرق و... را میتواند ایجاد کند. از این رو نهتنها وقایع محیطی، بلکه افکار نیز باعث پاسخهای هیجانی میشود (کرین، 1388: 246). در داستان پادشاه و کنیزک، حکیم از این نکته استفاده میکند و با اجبار کنیزک به تصور محرکهای مختلف (اشخاص مختلف)، به مشاهدة نمودِ جسمانی این محرکها (نبض) میپردازد. هنگامی که پرسوجوی حکیم به شهر سمرقند میرسد، نام این شهر در کنیزک، انفعال نفسانی به وجود میآورد و نبض او بیاختیار، نامتعادل حرکت میکند و اینگونه کلید مشکل به دست حکیم میافتد (فروزانفر، 1382: 43):
طبیب برای رفع حساسیت کنیزک نسبت به محرکهای اضطرابزا، اشخاص و وقایع، از روش درمانی حساسیتزدایی بهخوبی بهره میبرد و همانند درمانگری ماهر، توالی محرکهای اضطرابزا را کمکم به کنیزک ارائه میکند:
2ـ3 درمان مبتنی بر رویکرد روانتحلیلی (روش روانکاوی) رویکرد روانتحلیلی، یکی از قدیمیترین رویکردهای روانشناسی است. به باور صاحبنظرانِ این رویکرد، شخصیت، بُعد پنهان زندگی انسان است که از سه سطح خودآگاه، نیمهآگاه و ناخودآگاه تشکیل میشود. علاوه بر این، به عقیدة آنان، جنبة خودآگاه، قسمتی از شخصیت است که در حال حاضر به آن توجه داریم. نیمهآگاه، قسمت دیگری از شخصیت و بسیار نزدیک به آگاهی ما است؛ اما مهمترین، درونیترین و اسرارآمیزترین قسمت شخصیت، بخش ناخودآگاه است که بهطور مستقیم مشاهده نمیشود و منشأ بسیاری از رفتارها و باورهای آدمی است (جقتایی و انصاری پویا، 1394: 60)؛ (محمدی باغملایی و حسینیکازرونی، 1392: 11). روانکاوان در نظریههای خود میکوشند تا بخش ناخودآگاه شخصیت انسان را بررسی کنند. به باور آنها، بُعد ناخودآگاه، همانند کوه یخی در زیر آب است که مشاهده نمیشود؛ اما عامل اصلی اضطراب و اختلالات روانی است (طاهری و همکاران، 1392: 107)؛ (گلیزاده و گبانچی، 1392: 258). شاید مشهورترین روش درمانی مدنظر روانشناسان پیرو رویکرد روانتحلیلی، روش روانکاوی باشد. در این روش درمانی، روانکاو از مراجعهکننده میخواهد تا شرح حالی از خود بیان کند. بدین منظور رواندرمانگر به پرسوجو از خاطرات و گفتههای او میپردازد و دوباره آنها را برای وی بازگو میکند. به باور روان شناسانِ روانکاو، این تبادل گفتار، روزنهای برای تظاهر ناخودآگاه شخص فراهم میکند. از این رو با تحلیل دقیق گفتار و حالات فیزیکی مراجعهکننده در هنگام بازگویی شرح حال یا شرح یک حادثه، امکان آگاهی از قسمتهای پنهان شخصیت برای درمانگر فراهم میشود (اتکینسون و همکاران، 1385: 331). روش درمانی طبیب از منظری همانند روشهای درمانی روانکاوان است:
طبیب با بررسی دقیق حالات بدنی کنیزک (نبض، تعریق و پریشانی) در پی یافتن منشأ این احوالات نهفته در بخش ناخودآگاه وی است. درواقع کنیزک با استفاده از نقابهای روانی (اصطلاح کاربردی روانکاوان و بهمعنای هرگونه ظاهرسازی برای جلوگیری از تظاهر حالات درونی) حوادث مربوط را پنهان میکند؛ اما طبیب مانند روانکاو چیرهدست با بررسی دقیق حالات کنیزک، از حوادث پنهان در لایههای درونی شخصیت او آگاهی مییابد. 2ـ4 درمان مبتنی بر رویکرد تداعیگرایی (روش سطح آستانة تحریک) یکی از رویکردهای حوزة روانشناسی، رویکرد تداعیگرایی است. به باور روانشناسان پیرو این رویکرد، وقوع دو رخداد مجزا با فاصلة زمانی بسیار اندک از یکدیگر، به تداعی آنها یا به عبارت دیگر، تصورشدن آنها با هم میانجامد؛ مثلاً پدری را تصور کنید که همیشه با ورود به خانه، بلافاصله به کودک خود تنقلات میدهد. بعد از مدتی، برای این کودک، ورود پدر به خانه، بهمنزلة کسب تنقلات خواهد بود؛ از این رو گفته میشود که کودک، ورود پدر را با تنقلات، تداعی کرده است. مثال دیگر، استشمام یک بوی خاص و آمدن خاطرات ویژه به ذهن است. در این مثال، بو با آن خاطره، تداعی شده است (هرگنهان و السون، 1388: 256). در بین روشهای درمانی تداعیگرایان، روش آستانة تحریک شهرت زیادی دارد. در این روش، درمانگر باید محرک را با چنان درجهای از ضعف ارائه کند که به پاسخ نینجامد. این روانشناسان برای بیان این روش، گذاشتن زین بر پشت اسبی سرکش را مطرح میکنند. به باور آنها، نزدیکی به اسب سرکش و گذاشتن زین بر پشت او، به لگدزدن و گریختن اسب میانجامد؛ اما اگر بهجای زین، پتوی نازکی را بر پشت اسب بگذارند، احتمالاً واکنش تندی از خود نشان نخواهد داد. اگر اسب، آرام بماند بهتدریج پتوهای سنگینتری بر پشت او میتوان گذاشت؛ سپس بهجای پتو از یک زین سبک میتوان استفاده کرد و سرانجام زین معمولی را بر پشت او قرار داد. از روش آستانة تحریک در زندگی روزمره نیز استفاده میشود؛ مثلاً برخی غذاهای ناخوشایند کودکان، در آنان واکنشی منفی ایجاد میکند؛ مادر ابتدا کودک را به خوردن یک قاشق از این غذا ترغیب میکند؛ سپس بهتدریج، پس از تشویق کودک به خوردن مقدار بیشتری از آن غذا، سرانجام کودک با اشتیاق کامل غذا را خواهد خورد (همان: 257). طرح گامبهگام سؤالات درمانی حکیم برای رسیدن به هدف و تمثیل بیرونکشیدن خار از پا، تداعیکنندة روش آستانة تحریک و تمثیل تداعیگرایان (گذاشتن زین بر پشت اسب) از این روش است:
حکیم سؤالات خود را بهگونهای بیان کرده است که کنیزک از تفکر و اندیشة نهانی او آگاه نشود. این معنی را مولانا با تمثیل برآوردن خار از پا، بیان میکند و تدبیر طبیبان نادان را مانند رفتار شخصی میداند که خاری را زیر دم خری مینهد و خر، دُم بر خار میفشارد؛ خار زیر دم جای گرفته و درد را افزون میکند (فروزانفر، 1382: 44). 2ـ5 درمان مبتنی بر نظریههای عشق (روش عشق درمانی) بخشی از نظریههای روانشناسی، خاص حوزة عشق است. نظریههای مهم در این حوزه عبارت است از: صور عشق الین هاتفیلد (Elaine Hatfield)، مثلث عشق رابرت استرنبرگ (Robert Sternberg) و رنگهای عشق جانلی (John Lee). به باور هاتفیلد، عشق بهطور کلی بر دو نوع است: عشق دلسوزانه و عشق احساساتی. مشخصههای عشق دلسوزانه، احترام متقابل، دلبستگی و اعتماد است؛ اما شاخصههای عشق احساساتی، هیجان شدید، جاذبة جنسی، عطش عاطفی، دمدمی مزاجی و اضطراب است. به عقیدة هاتفیلد، عشق احساساتی، گذرا است و معمولاً بین شش تا سی ماه بیشتر دوام نمیآورد (Honari & Saremi,2015: 154)؛ (Hatfield & Rapson, 1994: 583-591). رابرت استرنبرگ، نیز در نظریة مثلث عشقی بر مسئلة دوام عشق، تمرکز کرده است. او سه مؤلفه را برای عشق در نظر میگیرد: صمیمیت، هوس و تعهد. به باور او ترکیبات متعدد از این سه بُعد، به انواع عشق میانجامد؛ مثلاً ترکیب صمیمیت و تعهد، به عشق دلسوزانه و ترکیب هوس و رابطة نزدیک، به عشق احساساتی تبدیل میشود. به باور استرنبرگ، رابطة مبتنی بر دو یا بیش از دو مؤلفه، بادوامتر از عشقی است که فقط براساس یکی از این مؤلفهها باشد (استرنبرگ، 1986: 119-135). جانلی در نظریة خود انواع عشق را به رنگهای اصلی تشبیه کرده است. به باور او همانطور که سه رنگ اصلی در طبیعت وجود دارد، برای عشق نیز سه سبک اصلی میتوان تصور کرد: عشق احساسی، عشق تصنعی و عشق دوستانه (Hendrick & Hendrick, 1986: 392). پایان حکایت پادشاه و کنیزک، عشق است. حکیم سرانجام مشکل کنیزک را درمییابد و میداند که او دل در گرو عشق نهاده است (فروزانفر، 1382: 44):
حکیم برای درمان کنیزک، معشوق او (زرگر) را شناسایی میکند و با کمک شاه، مخفیانه شربت به کام زرگر میریزد. با لاغری و زشتشدن زرگر، سرانجام آتش عشق کنیزک مانند عشقهای مادی زودگذر، فروکش میکند (فروزانفر، 1382: 44):
درواقع، آخرین مرحلة درمانی حکیم به نظریههای معاصرِ مطرح دربارة عشق، بسیار شباهت دارد. همانطور که بیان شد، به عقیدة هاتفیلد، عشقهای احساساتی مبتنی بر هیجان و جاذبة جنسی، با رنگ باختنِ جاذبة جسمانی، سریع از بین میرود. رابرت استرنبرگ نیز در نظریة مثلث عشقی خود به این مسئله اشاره میکند. از سوی دیگر جانلی در نظریة خود انواع عشق را با رنگهای اصلی مقایسه کرده است و مولانا نیز از واژة رنگ برای عشق ظاهری بهره میبرد:
حکیم که از عاقبت عشقهای مادی آگاه است و میداند که این عشقهای ظاهری، دیری نمیپاید؛ به همین سبب برای درمان کنیزک، زرگر را از میان برمیدارد و اینگونه او را درمان میکند (فروزانفر، 1382: 45).
3ـ نتیجهگیری مثنوی کتابی مشتمل بر مفاهیم دینی، تربیتی، اخلاقی و... است. این اثر با بهرهگیری از آیات و روایات سعی میکند تا تصویر کاملی از انسان نشان دهد؛ همچنین با بیان چشمانداز زندگی و آشکارسازی چالشها و بیراهههای مسیر تعالی انسان، راهکارهایی نجاتبخش برای درماندگان این مسیر ارائه میدهد. علم روانشناسی به دنبال مطالعة رفتار آدمی برای پیشگیری از ایجاد مشکلات افراد و یا درمان آنها است؛ مثنوی با این علم هدف مشترکی دارد. حکایت شاه و کنیزک بهخوبی گویای دیدگاه روانشناسانة ژرف مولانا است؛ دیدگاهی که اصول و نظریههای رواندرمانبخش معاصر را در خود جمع کرده است. بررسی حکایت پادشاه و کنیزک از منظر رواندرمانی بیانگر آن است که مولانا در این حکایت با نبوغی خاص، اصول مشاورهای را با روشهای رواندرمانبخشی، از قبیل حساسیتزدایی منظم، روانکاوی، سطح آستانة تحریک و عشقدرمانی، پیوند زده است. این اصول و روشهای درمانی، به رویکردهای روانشناسی مشاورهای، شرطیسازی، روانتحلیلی، تداعیگرایی و نیز نظریههای عشق متعلق است. بهطور کلی رویکرد تلفیقی منسجم و هدفمند مولانا برای درمان کنیزک، با فنون مشاورهای شروع میشود تا زمینهای برای ایجاد همدلی و اعتماد بین طبیب و کنیزک فراهم آید؛ سپس درمان با روشهای حساسیتزدایی منظم، روانکاوی و سطح آستانة تحریک ادامه مییابد تا به کمک این روشها مشکل کنیزک بهطور کامل تشخیص داده شود. با تشخیص مشکل، مرحلة پایانی درمان با اجرای فنون عشقدرمانی تکمیل میشود. برخلاف هر نظریة روانشناسی که از دیدگاه و روش درمانی خود به انسان مینگرد، رویکرد رواندرمانی مولانا در حکایت پادشاه و کنیزک، دیدگاهی کامل است که روشهای درمانی گوناگونی را برای درمان کنیزک، بهصورتی بدیع و امروزی با یکدیگر ترکیب میکند. داستانهای مثنوی از معانی و ابعاد گوناگونی برخوردار است. از این رو نباید نتیجه گرفت که هدف مولانا از حکایت پادشاه و کنیزک فقط معرفی روشهای درمان روانشناختی برای بیماران است. نکتة دیگر آنکه انطباق نظریههای رواندرمانی معاصر بر روشهای درمانی طبیب، در حکایت پادشاه و کنیزک، حتماً بهمعنای مشابهت پنداشتهای مولانا و روانشناسان غربی دربارة انسان نیست. درواقع نگاه مولانا به انسان برگرفته از آموزههای الهی مکتب اسلام است و مکاتب روانشناسی غربی ممکن است چنین نظری دربارة انسان نداشته باشند. با توجه به جامعیت روش درمانی مولانا در حکایت پادشاه و کنیزک، ضروری است تا روانشناسان و متخصصان رواندرمان، بررسی فنون رواندرمانی مثنوی را در دستور کار خود قرار دهند. از این رو شایسته است که مثنوی معنوی جزء متون اصلی رشتة روانشناسی قرار گیرد تا علاوه بر بهرهگیری روانشناسان ایرانی از اندیشهها و فنون رواندرمانبخش مولانا، امکان معرفی این اندیشهها برای روانشناسان کشورهای دیگر نیز فراهم شود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- اتکینسون، ریتا ال؛ انکینسون، ریچارد، اس؛ هیگارد، ارنست آر (1385). زمینۀ روانشناسی هیلگارد جلد1، ترجمۀ محمدنقی براهنی و همکاران، تهران: رشد، چاپ 13. 2- جقتایی، صادق؛ انصاری پویا، محمد (1394). «تحلیل کهنالگویی داستان زال و رودابه»، پژوهشنامه ادب غنایی دانشگاه سیستان و بلوچستان، شماره 24، 59 ـ 76. 3- حسینیان، سیمین (1391). مفاهیم بنیادی و مباحث تخصصی در مشاوره: آموزش کاربرد مهارتهای خود در مشاوره فردی، تهران: کمال تربیت، چاپ 15. 4- درویزه، زهرا (1382). «بررسی رابطة همدلی مادران و دختران دانشآموز دبیرستانی و اختلالات رفتاری دختران شهر تهران»، مطالعات زنان، دوره 1، شماره 3، 22 ـ 33. 5- رنجبر، ابراهیم (1386). «تحلیل داستان شاه و کنیزک در مثنوی مولوی»، پژوهشهای ادب عرفانی (گوهر گویا)، دوره 1، شماره 3، 144 ـ 166. 6- رهنورد، فرجالله؛ جویبار، منوچهر (1387). «مقایسة هوش هیجانی در میان سطوح سهگانة مدیریت»، پیام مدیریت، شماره 26، 107 ـ 118. 7- زمان احمدی، محمدرضا؛ حدادی، الهام (1389). «تحلیل کهنالگویی داستان پادشاه و کنیزک»، فصلنامه زبان و ادب پارسی، شماره 45، 88 ـ 104. 8- سیف، علیاکبر (1388). روانشناسی پرورشی نوین، تهران: دوران، چاپ 12. 9- سانتراک، جان دبلیو (1385). روانشناسی تربیتی، ترجمۀ شاهیده سعیدی، مهشید عراقچی و حسین دانشفر، تهران: رسا، چاپ 10. 10- شریفی، شهلا؛ عرفانیان قونسولی، لیلا (1389). «بررسی عرفان و معنا در حکایت امیر و خفته از مثنوی معنوی». مجلة ادبیات و عرفان، دوره 43، شماره 2، 77 ـ 97. 11- شفیع آبادی، عبدالله (1390الف).فنون و روشهای مشاوره، تهران: رز، چاپ 21. 12- ------------ (1390ب). نظریههای مشاوره و رواندرمانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ 17. 13- شکیبایی، زهره؛ گلیجی، یاسر؛ خلعتبری، جواد (1389). «تأثیر داستانهای مثنوی معنوی مولانا بر میزان مهارت پرسشگری فلسفی نوجوانان»، فصلنامه علمیپژوهشی تحقیقات مدیریت آموزشی، دوره 2، شماره 2، 118 ـ 134. 14- شوهانی، علیرضا (1382). «داستانپردازی و شخصیتپردازی مولوی در مثنوی معنوی»، پژوهشهای ادبی، شماره 2، 91 ـ 106. 15- صفری، جهانگیر؛ ظاهری عبدوند، ابراهیم (1389). «مقایسه و بررسی عناصر داستانی شیر و نخچیران در مثنوی معنوی و کلیله و دمنه». فصلنامه علمی و عمومی زبان و ادب فارسی، شماره 4، 52 ـ 40. 16- طاهری، محمد؛ رضایی، فریبا؛ آقاجانی، حمید (1392). «بررسی و تحلیل کهنالگوی پیر فرزانه در رسالههای سهروردی»، پژوهشهای ادب عرفانی (گوهر گویا)، شماره 1، 105 ـ 134. 17- فروزانفر، بدیعالزمان (1382). شرح مثنوی شریف (جزء نخستین و دومین از دفتر اول)، تهران: علمی و فرهنگی. 18- فروزانفر، بدیعالزمان (1385). احادیث و قصص مثنوی (تلفیقی از دو کتاب احادیث مثنوی و مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی)، ترجمۀ کامل و تنظیم مجدد از حسین داودی، تهران: امیرکبیر. 19- قاضی، قاسم (1387). نظریهها و روشهای مشاوره و رواندرمانی، تهران: نشر جنگل، چاپ6. 20- قبادی، حسینعلی؛ گرجی، مصطفی (1386). «تحلیل داستان پادشاه و کنیزک بر مبنای شیوة تداعی آزاد و گفتگوی سقراطی»، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، دوره 58، شماره 3، 178 ـ 192. 21- کرین، ویلیام کریستوفر (1388). نظریههای رشد، مفاهیم و کاربردها، ترجمة غلامرضا خویینژاد و علیرضا رجایی، تهران: رشد، چ 7. 22- کریمی، عبدالعظیم (1383). عشق درمانی (روان درمانی عارفانه)، تهران: دانژه. 23- گلیزاده، پروین؛ گبانچی، نسرین (1392). «روانکاوی شخصیتها و نمادهای عرفانی مولانا در داستان رومیان و چینیان مثنوی معنوی»، فصلنامه ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی، دوره 9، 258 ـ 280. 24- مرادی، مهناز (1383). «راهبردهایی برای تحققبخشیدن به صلاحیتهای تکنیکی و حرفهای مشاوران»، طب و تزکیه، دوره 53، 104ـ106. 25- محمدی باغملایی، اسماعیل و حسینی کازرونی، سید احمد (1392). «بررسی تصاویر کهنالگویی در غزلیات حافظ»، فصلنامه علمی پژوهشی زبان و ادبی فارسی (ادب و عرفان)، دوره 5، 11ـ25. 26- مولوی رومی، جلالالدین محمد (1375)، مثنوی معنوی، مصحح توفیق سبحانی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. 27- میلتن برگر، ریموند (1382). شیوههای تغییر رفتار، ترجمه علی فتحی آشتیانی و هادی عظیمی آشتیانی، تهران: سمت، چاپ13. 28- نصراصفهانی؛ زهرا؛ شیری، مائده (1393). «هفت شیوة رواندرمانی در مثنوی»، پژوهشهای ادب عرفانی (گوهر گویا)، شماره 1، 145 ـ 168. 29- وهابزاده، جواد (1386). «نخستین داستان دفتر اول مثنوی معنوی از دیدگاه اخلاق پزشکی با نگاهی بر تفسیر زندهیاد دکتر زرینکوب». حافظ خرداد، شماره 41، 1ـ6. 30- هاشمیان، لیلا؛ عابدی نصرآبادی، مریم (1389). «یک قصه بیش نیست (مقایسة عشق افلاطونی و عشق در مثنوی معنوی)، فصلنامه اندیشههای ادبی، دوره ۱، شماره 6، 37 ـ 54. 31- هرگنهان، بی. آر. و السون، متیو. اچ (1388). مقدمهای بر نظریههای یادگیری، ترجمۀ علیاکبر سیف، تهران: نشر دوران، چاپ23. 32- Hatfield, E. & Rapson, R. L. (1994). “Love and intimacy”. Encyclopedia of mental health. 2. pp. 583-591. 33- Hendrick, C. & Hendrick, S. (1986). “A theory and method of love”. Journal of personality and social psychology. V. 2. Pp. 392-402. 34- Sternberg, R. J. (1986). “A triangular theory of love”. Psychological Review. V. 93. pp. 119-135. 35- Honari, B. & Saremi, A. (2015). “The study of relationship between attachment styles and obsessive love style”. Social and Behavioral Sciences, 165, 152 – 159. 36- Woolfolk, A. (2004). Educational psychology (9th ed.). Boston: Allyn & Bacon. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6,379 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,619 |