تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,330 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,909,712 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,961,679 |
The Congruency of Structure and Content Regarding the Two Theories of “Nazm” and “Defamiliarization” (Regarding the Holy Surah “Layl”) | ||
Linguistic Research in the Holy Quran | ||
مقاله 6، دوره 6، شماره 1 - شماره پیاپی 11، تیر 2017، صفحه 69-86 اصل مقاله (356.91 K) | ||
نوع مقاله: Research Article | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/nrgs.2017.21524 | ||
نویسندگان | ||
vesal meimandi1؛ shekoofeh sharififar* 2 | ||
1Associate Professor, Department of Arabic Language and Literature, Faculty of Foreign Languages, University of Yazd, Yazd, Iran | ||
2PhD Candidate of Arabic Language and Literature, Faculty of Foreign Languages, University of Yazd, Yazd, Iran | ||
چکیده | ||
God has been promised by His servants to do in the way the Holy Quran has asked. To act upon the recommendations of the Holy Book would be possible when its meanings realization is possible too. Understanding of the exact meaning of the Holy Quran, like any other meaningful text, primarily requires decoding the words arranged together as the chain rings. For the same reason, the present study, regarding the uses of the Koranic word “Salah” and its mere investigation in the Holy Quran as well as the ignorant poem, has discussed the semantic evolution of it in the semitic languages such as Arabic. Then it has discussed the origin as well as the etymology of the word. In addition, some interpretational approaches have also been proposed. Finally, regarding the corresponding meanings of the word, 5 sections will be proposed as follows:"To desire crave and attention, ''Eulogy and praise", "To worship for prayer", "Obedience" and "Entry and attendance".The concept of attendance and flexibility is common among all the derivatives of the word such as Tasliyah and Eqame Salah.. | ||
کلیدواژهها | ||
Quran؛ Koranic terms؛ Linguistics؛ Etymology؛ Salaah | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه با بعثت پیامبر اسلام (ص) و نزول قرآن مجید تمامی آنچه را که انسانها در امر هدایت بدان نیاز داشتند، از عالم غیب و ملکوت بر عالم ناسوت و زمینیان نازل شد، تا بشریت با پیروی از دستورات قرآن مجید و درک معارف و حقایق والای آن به سعادت و تکامل برسند، ازهمینروی خداوند متعال از انسانها میخواهد تا در قرآن بیندیشند و در آن تفکّر و تدبّر کنند: «کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» (ص: 29). امّا فهم و دریافت این صحیفه هدایت بهطور قطع لوازمی را میطلبد که بدون در اختیارداشتن آنها هرگز نمیتوان در ساحل سعادتش رحل اقامت افکند. یکی از این لوازم درک و دریافت مفاهیم آیات قرآن مجید و معانی واژههای آن با توجه به فرهنگ زمان نزول آیات است. سابقه این امر به عصر رسول گرامی اسلام (ص) باز میگردد؛ زیرا بر طبق آیاتی از قرآن، آن حضرت موظّف بودند تا کلام الهی را برای مردم تبیین کنند و اختلاف و ابهام آنها را برطرف سازند «... وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» (نحل:44)، «وَمَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ إِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» (نحل: 64). با گسترش اسلام و مسلمانشدن اقوام و ملل دیگر و به دنبال آن ارتباط کلامی بیش از پیش اعراب با مردم تازه مسلمان، تأثیرپذیری زبان عربی از دیگر زبانها شدت یافت و موجب شد معنای برخی از لغات در نظر آنان غریب و مشکل جلوه کند و خود را نیازمند بررسی و کنکاش بیشتر برای درک صحیح قرآن ببینند. اوّلین فردی که کتابی با عنوان غریبالقرآن تألیف کرد، «ابوسعید ابان بن تغلب» (141ق) از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق (ع) است (طریحی، 1085، ص5). ازسویدیگر در قرآن کریم بهطور طبیعی از واژههای دخیل و کلمات معرّبی استفاده شده که قبل از نزول قرآن و بعضی از آنها به دلیل روابط تجاری، فرهنگی و اجتماعی قوم عرب با سایر اقوام، در میان مردم رایج بوده است. همچنین در قرآن کریم مطالب فراوانی از اقوام گذشته و امّتهای غیرعرب بیان شده است؛ بنابراین از اصطلاحات و اعلام ویژه آنها نیز استفاده شده است. بههمین دلیل در نمونههایی که معنای کلمات معرب یا اصطلاحات مربوط به اقوام و ملل گذشته نامعلوم بوده است و با بررسی مفاهیم آن کلمات در زبان مرجع، مفهوم آنها در عبارات قرآنی روشن میشود. بررسی زبانشناختی چنین واژههایی ضروری مینماید. در نمونههایی که واژه معرّب از واژگان شرعی قرآن باشد، ضرورت بررسی دوچندان است؛ زیرا فهم و شناخت دقیق انسان نسبت به مفهوم واقعی آنها موجب تقویت ایمان میشود و درنتیجه عمل بهتر به آن واجب شرعی را به دنبال دارد. واژه شرعی «صَلاة» و مشتقات آن را گروهی از اهل لغت (فراهیدی، 1409، ج7، ص153؛ ابنسیده، 1421، ج8، ص372؛ ابندرید، 1987، ج1، ص897) ذیل اصل «صلو» و گروهی دیگر (ابنفارس، بیتا، ص300 ؛ فیروز آبادی، 1426، ص1303) ذیل اصل «صلی» آوردهاند و برخی نیز (ابنمنظور، بیتا ج14، ص464؛ راغب، بیتا، ص373) آن را ذیل اصل «صلا» بررسی کرده و به ناقص یایییا واوی بودن آن اشارهای نکردهاند. «آرتور جفری» (1959م) در کتاب واژههای دخیل در قرآن مجید واژههای «صَلَوات» و «صَلّی» را بررسی کرده است و آنها را عاریتی و دخیل میداند (جفری، 1372ش، ص293). «حازم علی کمال الدین» نیز در کتاب معجم مفردات المشترک السّامی فی اللغة العربیّةواژه «صَلاة» و مشتقات آن را بررسی کرده است (کمالالدین، 1429، صص246- 247). مقاله «جستاری در واژگان شرعی قرآن» (1391ش) به قلم جعفر نکونام، واژههای شرعی قرآن را بررسی کرده است و حقیقت شرعیبودن آنها را ردّ میکند. اما تاکنون تحقیق جامع و مستقلی در زمینه وجوه اشتقاق و مفاهیم واقعی واژه «صَلاة» و مشتقات آن و ارتباط معنایی آنها در قرآن مجید صورت نگرفته است. براینمبنا در پژوهش حاضر کوشش شده است، با بررسی دقیق واژه شرعی «صَلاة» و مشتقّات آن در قرآن مجید و شعر جاهلی از دید ریشهشناسی و سیر تحوّل معنایی آن پاسخی برای پرسشهای زیریافته شود: 1 ـ ریشه و خاستگاه واژه «صَلاة» چیست؟ 2 ـ وجوه اشتقاق این واژه کدامند؟ 3 ـ ارتباط معنایی بین وجوه اشتقاق واژه مذکور چیست؟ 4 ـ مفاهیم واقعی واژه «صَلاة» و مشتقات آن و ارتباط معنایی آنها در قرآن مجید کدامند؟
1. کاربرد قرآنی واژه صلاة واژه صلاة و دیگر مشتقات آن نظیر (صَلِّ ـ یُصَلّون ـ صَلَوات ـ مُصَلّین ـ مُصَلّی)، بیش از 99 بار درآیات قرآن به کار رفته است و اگر واژههایی مثل (تَصلی ـ اِصلَوها ـ نُصلِهِ ـ صالوا ـ صِلیّاً ـ صَلّوه ُـ أُصلیهِ ـ تَصلیَة ـ صالِ ـ تَصطَلونَ) نیز از مشتقات واژه «صلاة» در نظر گرفته شود، تعداد آنها در قرآن کریم به بیش از 124 بار میرسد. جستجو در منابع لغوی ما را به این حقیقت سوق میدهد که این واژه در اصل بر مفهوم «دعا» یعنی «طلب، میل وتوجه» دلالت دارد (زبیدی،1422، ص437). برای مثال «فیروزآبادی» در این زمینه میگوید: «الصَّلاةُ الدُّعاءُ» (فیروزآبادی، 1426، ص1304). در این مقاله با جستجوی مفاهیم اولیه و سپس تطور معنایی واژه «صلوة» و بررسی مشتقات آن، سعی شده است، مفاهیم واقعی کاربرد واژه در قرآن کریم و ارتباط معنایی آنها استخراج شود.
2. ریشهشناسی واژه «صَلاة» کاربرد واژهها در معانی حقیقییا مجازی زمان خود از ویژگیهایی است که هر گوینده در کلام خویش به آن اهتمام دارد و نکته توجّهبرانگیز در این زمینه آن است که در بررسی معنای حقیقییا مجازییک لفظ یا ترکیب باید حوزه هر اصطلاح مشخص باشد؛ چراکه گاهییک لفظ یا اصطلاح در یک حوزه، حقیقت و در حوزه دیگر مجاز است. این حقیقت در رابطه با درک و فهم واژگان قرآن کریم از اهمیت دوچندانی برخوردار است؛ زیرا قرآن کریم به زبان عصر نزول سخن گفته «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ...» (ابراهیم:4) و واژگان را در معانی رایج آن زمان به کار برده است. در اینجا تطور معنایی واژه «صلاة» در زبانهای سامی و از جمله زبان عربی و سپس ریشه و خاستگاه این واژه بررسی شده است. 2ـ1. واژه «صلاة» درقاموسهای عربی ازمیان معانی ذکرشده در کتاب العین(نزدیکترین قاموس عربی به زمان نزول قرآن)، معنای «دعا» مفهوم غالبی است که برای این واژه ذکر شده است. خلیل در این خصوص میگوید: «صَلَواتُ الرَّسولِ لِلمُسلِمینَ: دُعاؤُهُ لَهُم وَذِکرُهُم ... وَصَلاةُ النّاسِ عَلَی المَیِّتِ، الدُّعاءُ» (فراهیدی، 1409، ج7، ص154). روایات و شواهد شعری مختلفی که کتب لغت برای این واژه ذکر کردهاند، نظر خلیل را تأیید میکند؛ چنانچه در این بیت شعر از «أعشی» ملاحظه میشود: «تَقولُ بِنتی وَقَد قَرَّبتُ مُرتَحَلاً (أعشی، 1950، ص101) عبارت «عَلَیکِ مِثلُ الَّذی صَلَّیتِ»یعنی همانند آنچه که برای من خواستی و دعا کردی، از خیر و خوبی به تو برسد. وی همچنین در وصف شراب میگوید: «وَقابَلَها الرّیحُ فِی دَنِّها (أعشی، 1950، ص35) یعنی برای آن دعا کرد که ترش و خراب و فاسد نشود. اکثر کتب لغت از این حدیث نیز در تأیید مفهوم «دعا» مدد جستهاند؛ قال رسول الله (ص): «إذا دُعِی أَحَدُکُم إِلَی الطَّعامِ فَلیُجِب، فَإِن کانَ مُفطِراً فَلیَأکُل، وَإِن کانَ صائِماً فَلیُصَلِّ». «وقتییکی از شما به مهمانی دعوت شد، باید اجابت شود (و برود)، اگر روزه نبود باید بخورد و اگر روزهدار بود پس باید دعا کند»؛ یعنی برای میزبان دعا کند و خیر و برکت طلب کند. بررسی اشعار جاهلی نشان میدهد که کاربرد مشتقات «صلاة» در معانی دیگر نیز رایج بوده است. «أعشی» ممدوح خود، قیس بن معدی کرب را در تقوای الهی از راهبان معتکف در عبادتگاه برتر میداند و میگوید: «وَمَا أَیبُلِیُّ عَلی هَیکَلٍ (أعشی، 1950، ص53). «(قیس) راهب معتکف در جایگاهی که خود آن را بنا کرده و صلیبی در آن قرار داده نیست که پیوسته برای پرستش و عبادت فرمانروا، گاهی سجده و گاهی با دعا به درگاه او تضرّع کند». در این بیت عبارت «صَلَواتِ المَلیکِ» به معنای «پرستش و عبادت مالک» به کار رفته است. وی همچنین فعل «صَلّی عَلی» را به معنای «أثنی عَلی وَبارَکَ» به کار برده است، آنجا که در وصف شراب میگوید: «لَها حارِسٌ ما یَبرَحُ الدَّهرَ بَیتها (أعشی، 1950، ص293). «بادهنوش همانند نگهبانی که حریص بر نگهداری از گنج خود است، مراقبت میکند که چیزی با شراب آمیخته نشود و وقتیکه در خم برداشته میشود و شراب از آن جاری میشود، پیوسته و آهسته زیر لب آن را میستاید و تقدیس میکند». «أعشی» در قصیدهای دیگر که در مدح پیامبر(ص) سروده است، به وصایای آن حضرت اشاره میکند و میگوید: «وَصَلِّ عَلی حینِ العَشِیّاتِ وَالضُّحی (أعشی، 1950، ص137). «شب و روز تسبیح کن و شیطان را ستایش نکن و خداوند را ستایش کن». در این بیت «صَلِّ عَلی» به معنای «سَبِّح» آمده است که به آیه «...وَاذْکُر رَّبَّکَ کَثِیرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَالإِبْکَارِ» (آل عمران: 41) اشاره دارد. برای دریافت معنایی جامع و کامل از واژه «صلاة»، معانی بهکاررفته در کتب لغت (العین، تهذیب، مقاییس، قاموس، تاج ، لسان) بررسی میشود: گروهی از اهل لغت معنای «دعا و طلب خیرکردن» را برای این واژه ذکر کردهاند، مانند: «الصّلاة وَهِیَ الدُّعاء» (ابنفارس، بیتا، ج3، ص300)، «الصَّلاةُ الدُّعاءُ» (فیروزآبادی، 1426، ص1304). این معنا شامل دعای پیامبر در حقّ مسلمانان و دعای مسلمانان در حقّ یکدیگر میشود: «صَلَواتُ الرَّسولِ لِلمُسلِمینَ: دُعاؤُهُ لَهُم وَذِکرُهُم ... وَصَلاةُ النّاسِ عَلَی المَیِّتِ، الدُّعاءُ» (فراهیدی، 1409، ج7، ص154). ابنمنظور نیز معنای «دعا و طلب استغفار» را برای این واژه ذکر میکند و میگوید: «الصَّلاةُ الدُّعاءُ وَالاستِغفارُ» (ابنمنظور، بیتا، ج14، ص464). از دیگر معانی توجّهبرانگیز اهل لغت برای این واژه مفهوم «تمجید و حسن ثناء» است. بدین معنا که هرگاه واژه «صلاة» در ارتباط با خدا نسبت به پیامبر اکرم (ص) به کار رفته باشد، بر تمجید و حسن ثناء خداوند نسبت به ایشان دلالت دارد. «خلیل» در بیان این معنا میگوید: «وَصَلَواتُ اللهِ عَلَی انبِیائِهِ وَالصّالِحینَ مِن خَلقِهِ، حُسنُ ثَنائِهِ عَلَیهِم وَحُسنُ ذِکرِهِ لَهُم» (فراهیدی، 1409، ج7، ص154). ابنمنظور و فیروزآبادی نیز با عبارتهای «صَلاةُ اللهِ عَلَی رَسولِهِ، رَحمَتُهُ لَهُ وَحُسنُ ثَنائِهِ عَلَیهِ» (ابنمنظور، بیتا، ج14، ص464) و «حُسنُ الثَّناءِ مِن اللهِ عَزَّ وَجَلَّ عَلَی رَسولِهِ (ص)» (فیروزآبادی، 1426، ص1304) به این مفهوم اشاره کردهاند. گاهی نیز منظور از واژه «صلاة» درود خداوند نسبت به انسانهای شکیبا و بردبار در سختیهاست که در این صورت به معنای «رحمت» است و بر نوعی توجّه و اهمیتدادن دلالت میکند: «فَأَمّا الصَّلاةُ مِن اللهِ تَعالی فَالرَّحمَةِ» (ابنفارس، بیتا، ج3، ص300)، «الصَّلاةُ... مِن اللهِ رَحمَةٌ» (ابنمنظور، بیتا، ج14، ص464). فراهیدی درود خداوند بر بندگان صالح خود را همان «آمرزش» آنها میداند و میگوید: «وَصَلَواتُ اللهِ عَلَی الصّالِحینَ مِن خَلقِهِ ... مَغفِرَتُهُ لَهُم» (فراهیدی، 1409، ج7، ص154). این واژه در خصوص فرشتگان نیز به کار میرود که در این صورت به معنای «استغفار» است «وَصَلاةُ المَلائِکَةِ الاستِغفارُ» (فراهیدی، 1409، ج7، ص154)، «الصَّلاةُ مِن المَلائِکَةِ دُعاءٌ وَاستِغفارٌ» (ابنمنظور، بیتا، ج14، ص464)؛ زیرا فرشتگان با این کار برای انسانها طلب آمرزش میکنند. از دیگر مفاهیم ذکرشده در کتب لغت عبارت است از: «نماز و عبادتی که در شرع آمده و در آن رکوع و سجود است». ابنفارس این معنا را بدینگونهبیان میکند: «الصَّلاةُ هِیَ الَّتی جاءَ بِها الشَّرعُ مِن الرُّکوعِ وَالسُّجودِ وَسائِرِ حُدودِ الصَّلاةِ» (ابنفارس، بیتا ، ج3، ص300). اهل لغت اصل این معنا را «دَعا» دانستهاند: «عِبادَةٌ فیها رُکوعٌ وَسُجودٌ ... وَصَلَّی صَلاةً، دَعا» (فیروزآبادی، 1426، ص1304) و وجه تسمیه آن را از باب نامگذاری کل به جزء میدانند: «الصَّلاةُ الرُّکوعُ وَالسُّجودُ... وَ بِهِ سُمّیَت الصّلاةُ لِما فیها مِن الدُّعاءِ وَالاستِغفارِ» (ابنمنظور، بیتا، ج14، ص464). زبیدی در کتاب «تاج العروس» وجوه اشتقاق واژه «صلاة» را از دیدگاه دو گروه بررسی میکند: الف) گروهی از اهل لغت این واژه را ناقص «واوی» دانستهاند و در وجوه اشتقاق آن نظرات متفاوتی را بیان میکنند: 1- مشتق از «صَلّی» و اسمی است که در جایگاه مصدر قرار گرفته و در این صورت به معنای «دَعا» است. اولین بار جوهری این وجه را ذکر کرده است. 2- در اصل به معنای تعظیم است و بهخاطر تعظیمکردن برای خداوند، نماز به این نام خوانده شده، ابناثیر در «النهایة» به این وجه اشاره کرده است. 3- مشتق از « صَلَوَین» است و در تعریف آن گفته شده است: «هُما مُکتَنِفا ذَنَبِ الفَرَسِ وَغَیرِهِ مِمَّا یَجرِی مَجری ذَلِکَ». وجه اشتقاق آن به این دلیل است که حرکت پشت اولین چیزی است که در اعمال نماز ظاهر میشود. ابوعلی و ابنجنی به این وجه اشاره کردهاند. ب) گروهی دیگر از اهل لغت این واژه را ناقص «یایی» دانستهاند که آرای آنان نیز در وجوه اشتقاق آن متفاوت است: 1- زجاج آن را مشتق از «صَلِیَ»یعنی لزوم و واجببودن میداند و میگوید: «إِنَّ الاصلَ فی الصَّلاةِ اللُّزومُ... وَهِیَ مِن أَعظَمِ الفَرضِ الَّذی أُمِرَ بِلُزومِهِ». 2- ابنفارس این واژه را مشتق از «صَلَّیتُ العودَ بِالنّارِ» میداند که به معنای «نرم و درنتیجه راستکردن چوب با آتش» است؛ زیرا نمازگزار با خشوع نرم میشود. 3- راغب نیز آن را مشتق از «الصِّلَی» و به معنای «صَلَّی الرَّجُلُ» میداند؛یعنی «الصِّلَی» که همان آتش برافروخته خداوند است، «نارُ اللهِ الموقَدَةُ» را با این عبادت از خود دور کرد (زبیدی، 1422، صص441ـ 442).
2ـ2. واژه «صلاة» در زبانهای سامی از دیدگاه زبانشناسان مسلمان واژه(«صَلّی»salla) در آرامی عهد قدیم به صورت (sla ) و در سریانی به شکل (salli) و در حبشی به شکل (salaya) به کار رفته است. همچنین واژه «صلاة» (salah) در حبشی به شکل (salot) و در سریانی به شکل (sluta) به کار رفته است (کمالالدین، 1429، ص247). اهل لغت بهصراحت میگویند: که «صَلوتا» عبری بوده و در اصل کنیسههاییهود است و متناسب با عبادت «صلاة» است که در آنجا انجام میشود. زبیدی در این خصوص میگوید: «الصَّلَواتُ کَنائسُ الیَهودِ...سُمّیَت بِذلِکَ لِکَونِها مَواضِعَ عِبادَتِهِم» (زبیدی، 1422، ص440). در «العین» آمده: «صَّلَواتُ الیَهودِ کَنائِسُهُم واحِدُها صَلوة أَو صَلوتا» (فراهیدی، 1409، ج7، ص154). فیروزآبادی نیز به این حقیقت اشاره میکند، آنجا که میگوید: «الصَّلَواتُ کَنائِسُ الیَهودِوَأَصلُهُ بِالعِبرانیَّةِ صَلوتا» (فیروزآبادی، 1426، ص1304). این ماده در عربی کامل شده و دربارۀ عبادت مخصوص به کار رفته است. واژه «صلی» از سریانی و آرامی گرفته شده و به معنای عبادت مخصوص است که به آن در عربی «صلاة» گفته میشود؛ ولی تنها اصل مستقل در عربی در زمینه این ماده، همان ستایش و تمجید زیبای مطلق است که شامل درود و غیره میشود (مصطفوی، 1368، ج6، صص272 ـ 273).
2ـ3. واژه «صلاة» در زبانهای سامی از دیدگاه مستشرقان «اشپرنگر» (Sprenger خاورشناس و ایرانشناس اتریشی 1813ـ1893م)، معتقد است که فعل «صَلَّی» از روی «صَلاة» ساخته شده است که معنای اصلی آن بریانکردن، برشتن وسرخکردن است. وی واژه «صَلّی» را واژهای دخیل میداند (جفری، 1372، ص294). «نولدکه» (Noldeke خاورشناس آلمانی 1836ـ1930م)، احتمال میدهد که واژه «صَلاة» از یک منبع آرامی گرفته شده باشد. وی این واژه را یک واژه قدیمی قرضی میداند که شعرای قدیم عرب آن را به کار بردهاند و در دوره پیش از اسلام واژهای کاملاً آشنا بوده است. البته اصل واژه چنانکه عموم دانشمندان اذعان دارند از « » (salota) است؛ زیرا واژه حبشی « » (salot) نیز از همان منبع گرفته شده است. «جفری» میگوید: «ممکن است واژه از آرامی اخذ شده باشد؛ اما احتمال سریانیبودن منشأ آن بیشتر است» (جفری، 1372، ص294). مورخ «ونسنیک» ((Vensinckیادآور شده که عبارت متداول «اقام الصلوة» یک عبارت صحیح و سلیس سریانی است. «روسینی گلوساریوم» (Rossini Glossarium) نیز معتقد است که ماده « » (salo) به معنای نماز و دعا (preces) در سنگنبشتههای عربستان جنوبی آمده است (جفری، 1372، ص294). مفسران دربارۀ معنای واژه «صَلَوات» اتفاقنظر ندارند. برخی آن را جمع «صَلاة» و به معنای عبادت مخصوص میدانند. طبرسی در این خصوص میگوید: «صَلَوات وصُلُوات فَیُمکِن أَن یَکونَ جَمع صَلاة وَإِن کانَت غَیر مستعملة، فیکون مثل حجرة وحُجُرات وحَجَرات» (طبرسی، 1403، ج7، ص153). علّامه طباطبایی نیز به این نکته اشاره میکند و میگوید: «الصَّلَواتُ جَمعُ صَلاة وهِیَ مُصَلَّى الیَهودِ، سَمَّی بِها تَسمِیَةً لِلمَحَلِّ بِاسمِ الحالِّ» (طباطبایی، 1397، ج14، ص385). مجاهد نیز در تفسیر خود «صلوات» را مشترک بین اهل کتاب و مسلمانان میداند و میگوید: «الصَّلَواتُ وَالمَساجِدُ لِأَهلِ الکِتابِ وَأَهلِ الإِسلامِ» (مجاهد، 1410، ص482). برخی دیگر نیز واژه «صَلَوات» را اسم مکان و به معنای کنیسهیهودیان میدانند، مانند قول زمخشری: «وسُمِّیَت الکَنیسَةُ «صلاة» لِأَنَّهُ یُصَلّى فیها وقیل: هِیَ کَلِمَةٌ مُعرّبةٌ، أَصلُها بِالعِبرانیَّةِ: صَلوثا» (زمخشری، 1430، ص697)، بیضاوی و نسفی: «الصَّلَواتُ کَنائِسُ الیَهودِ، سُمِّیَت بِها لِأَنَّها یُصَلّى فیها، وَقیلَ أَصلُها صَلوتا بِالعِبرانیَّةِ فَعُرِّبَت» (بیضاوی، 1416، ج4، ص129؛ نسفی، بیتا،ج2، ص311). در کتب تفسیر به این معنا از قول «قتادة» نیز اشاره شده است (طبرسی، 1403، ج7، ص157؛ سیوطی، بیتا، ج6، ص60). ولی بهطور کلی مفسّران به این نکته اذعان دارند که مقصود از «صلوات» کنشت (کنیسه) یهودیان است و اغلب معتقدند که واژه از عبری قرض گرفته شده است. در آیه 40 سوره حج نیز واژه «صَلَوات» به این معنا آمده است. «جفری» این واژه را عاریتی و دخیل میداند و معتقد است که اندیشه عبریبودن این واژه از این مفهوم که معنای آن کنشت است، حاصل شده است و میتوان آن را از واژه آرامی « » (salota) به معنای دعا و نماز مشتق دانست؛ ولی نظریه سریانیبودن آن احتمال صحت بیشتری دارد؛ زیرا با آنکه واژه سریانی « » (slusa)به معنی نماز و دعاست؛ ولی واژه پرکاربرد « » (massalosa)به معنای پرستشگاه و عبادتگاه است. واژه « »(salot) به معنای نمازخانه و عبادتگاه در یک سنگنبشته عربستان جنوبی آمده است؛ بنابراین ممکن است واژه نخست به زبان عربستان جنوبی راه یافته و سپس از آنجا وارد زبان عربی شمالی شده باشد (جفری، 1372، ص294).
3. ساختارهای نحوی و لغوی واژه «صلاة» در قرآن کریم اکنون پس از بررسی نظر پیشینیان و معاصران درخصوص مفهوم واژه «صلاة» شاید بتوان مفاهیم بهکاررفته در قرآن کریم را بررسی کرد. بررسی بیش از 99 نمونه کاربرد واژه «صلاة» و مشتقات آن در قرآن کریم نشان میدهد که این واژه با مشتقات خود در قرآن با ساختارهای نحوی و مفاهیم اساسی ذیل به کار رفته است.
3ـ1.کاربرد مشتقات واژه «صلاة» همراه حرف جر «علی» مشتقات واژه «صلاة» در قالب فعل «صَلَّی،یُصَلِّی» از مصدر «تَصلِیَة» همراه حرف جرّ «عَلی»، در شش آیه از قرآن کریم به کار رفته است. گاهی خداوند از دعای پیامبر در حق مسلمانان سخن میگوید: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاَتَکَ سَکَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (توبه: 103)، یعنی قبول صدقاتشان را برایشان طلب کند (طبرسی، 1403، ج5، ص118) و رسم دعا بدینگونه بوده است که بگویند: «خداوند به مالت خیر و برکت دهد» که این نوعی تشکر از کوششها و تمجید اطاعت آنهاست (طباطبایی، 1397، ج9، ص377) و در ادامه به این حقیقت اشاره میکند که دعای پیامبر مایه آرامش و تسلّی خاطر آنهاست و از آنجا که مفهوم «دعا» بهطور مطلق «طلب میل و توجّه» است (مصطفوی، 1368، ج3، ص218)، در ادامه آیه به شنوا و دانابودن خداوند نسبت به دعا و درخواست مخلصان تصریح میکند؛ بنابراین این میل و توجّه دوجانبه است و در جایی دیگر دعاهای پیامبر را مایه تقرّب به خداوند میداند: «وَمِنَ الأَعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَّهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (99: توبه). گاهی«صلاة» به خداوند و فرشتگان نسبت داده شده: «هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا» (احزاب: 43) که به معنای توجّه و اهمیت خاص خداوند نسبت به مؤمنان است که موجب سعادت اخروی و رستگاری ابدی میشود و ذیل آیه روشن میکند که این توجّه همان رحمت خداوند است. درجایی دیگر خداوند مؤمنان را برای پیشرفت در کار خود به صبر و مقاومت پیشهکردن و یاد و ذکرخدا و طلب توجه او دعوت میکند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» (153:بقره) و در ادامه پس از برشمردن صفات صابران به توجه متقابل و مضاعف خداوند اشاره میفرماید: «أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» (بقره: 157). نسفی و زمخشری در تفسیر این آیه «صلوات» را به مفهوم «الحُنُو وَالتَعَطُّف» یعنی «شفقت و مهربانی و نرمی» دانستهاند و معتقدند که به جای «رأفة» قرار داده شده است، مانند: «رأفةً وَ رَحمَةً» (حدید: 27) و «رءوفٌ رَحیمٌ» (توبه: 117)، یعنی ثناء جمیل و عطوفت و رحمت پی در پی از جانب پروردگارشان برای آنهاست. در ترجمههای فارسی نیز بیشتر «درود و الطاف خداوند» به کار برده شده است. در جایی دیگر به «صلاة» خدا و فرشتگان و مردم بر پیامبر اشاره میکند و میفرماید: «إنَّ اللهَ وَملائکَتَهُ یُصَلّونَ عَلی النّبیّیا أیُّها الّذینَ ءامَنوا صَلّوا عَلیهِ وَسَلِّموا تَسلیماً» (احزاب: 53). از آنجا که «صلاة» در اصل به معنای «انعطاف» بوده، صلوات بر پیامبر به معنای انعطاف و توجّه مطلق خداوند به پیامبر اکرم (ص) با رحمت خود است. همچنین صلوات ملائکه بر آن حضرت، انعطاف آنهاست بر ایشان به اینکه او را تزکیه و برایش استغفار کنند و صلوات مؤمنین بر آن جناب به پیروی خدای سبحان و ملائکه اوست. از طریق شیعه و سنی هم روایت بسیار رسیده است مبنی بر اینکه صلواتفرستادن مؤمنین بر پیامبر اکرم (ص) این است که از خدا بخواهند بر او و خاندان او درود بفرستد (طباطبایی، 1397، ج16، ص507)؛ یعنی خداوند و ملائکه بر پیامبر تحیت و درود میفرستند و او را ثنا و تمجید میکنند و مؤمنان نیز باید برای ایشان درود و تهنیت بفرستند و به زیبایی تمجید کنند (مصطفوی، 1368، ج6، ص273) و صلوات خداوند بر انبیاء و بندگان صالحش، همان حسن ثنا و تمجید آنهاست (فراهیدی، 1409، ج7، ص154) و صلوات خداوند و فرشتگان بر پیامبر،یک لفظ با یک معنای واحد بوده و در هر دو به مفهوم تعظیم و بزرگداشت است (زبیدی، 1422، ص439). همچنین در آیه 84 سوره توبه خداوند رسول اکرم (ص) را از خواندن نماز میّت بر اجساد منافقان و طلب استغفار برای آنها نهی میکند: «وَلا تُصَلِّ عَلی أحَدٍ مِنهُم ماتَ أَبَداً وَلا تَقُم عَلی قَبرِهِ ...»؛ زیرا بهخاطر احاطه و استیلای کفر در دل آنها، فاقد ایمان هستند و راهی بهسوی نجات ندارند. با توجه به کیفیت نماز میّت میتوان دریافت که این نماز شامل تحیت و ثنا و دعاست و با کیفیت نمازهایی شامل رکوع و سجود و.... متفاوت است. هرگاه «صلاة» به معنای ثنا و تمجید باشد، همراه حرف «علی» به کار میرود که این قاعده با آیات فوق مطابقت دارد. ثنا و تمجید از جانب خداوند نشانه رضایت خدا و اطاعت بنده است و از جانب فرشتگان، نشانۀ در مسیر بندگی و خلوص و مطیعبودن آن فرد است و از جانب پیامبر، نشانه وجود ایمان و اطاعت از خدا و پیامبر است و از جانب مؤمن، نشانه عشق و تعلّق و تمایل به تقرّب است (مصطفوی، 1368، ج6، ص274).
3ـ2. کاربرد واژه «صلاة» در مفهوم «دعا و طلب میل و توجه» در قرآن کریم آنجا که از توجّه و ثنا و تسبیح خداوند سخن به میان میآید، این عمل علاوه بر هرکس که درآسمانها و زمین است، به پرندگان نیز نسبت داده شده است و با لفظ «صلاة» بیان میشود: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ» (نور: 41) که ظاهراً غرض توجه و رویکردن به خداست. واژه «الصلاة» به معنای «الدعاء» بوده (زمخشری، 1430، ص732) و دعا عبارت است از اینکه داعی، مدعوّ را متوجه خود کند و نشاندهندۀ این نکته است که داعی حاجتی دارد که مدعوّ بینیاز از آن است. بنابراین «صلاة» در این آیه بر تنزیه خداوند بیشتر دلالت دارد تا بر تحمید و ثنای او (طباطبایی، 1397، ج15، ص132). بهعبارتدیگر «کُلٌّ قَد عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسبیحَهُ» به معنای «أَنَّ جَمیعُ ذلِکَ قَد عَلِمَ اللهُ تَعالى دُعاءَهُ إلى توحیدِهِ وَتَسبیحِهِ وَتَنزیهِهِ» است (طبرسی، 1403، ج7، ص259). در جایی دیگر عمل مشرکان را که راه مسجد الحرام را به روی بندگان خدا میبندند، نکوهش میکند و مستحق عذاب میداند، آنگاه به توصیف عبادت آنها میپردازد و میفرماید که دعا و تسبیح آنها در خانه کعبه چیزی جز صوتزدن و کفزدن نیست و تنبیهی است بر بیهودگی و ابطال کار آنها: «وَمَا کَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکَاءً وَتَصْدِیَةً فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ» (انفال: 35) و منظور از «صلاة» دعاست، بدین معنا که «دعاء و تسبیح» مشرکان چیزی جز «مکاء و تصدیة» نیست، گویا اینکه اصلاً دعا و تسبیحی نداشتهاند (طبرسی، 1403، ج4، ص463؛ زمخشری، 1430، ص412) و چنین افرادی شایستگی ولایت بر خانه کعبه را ندارند (ابوحیّان، 1413، ج4، ص485). درحقیقت با توجه به این دسته از آیات، مفهوم اولیه «صلاة» همان «دعا و انعطاف و طلب میل و توجّه» است.
3ـ3.کاربرد واژه «صلاة» در مفهوم «نماز» در دستهای دیگر از آیات قرآن کریم «صلاة» در مفهوم «نماز»، یکی از عبادات، به کار رفته است. بعضی وجه تسمیه آن را از باب نامگذاری کل به جزء دانستهاند. درحقیقت در نماز توجّه و انعطافی از بنده به خدا است، همانطور که از خدا به بنده و نماز در واقع یادآوری مخصوص خدا و رویکردن به سوی اوست با کیفیتی که شرع بیان داشته و فریضه نماز «صلاة» نامیده شده است؛ زیرا نمازگزار با اعمال خود و بهجاآوردن آن مطابق دستورات خداوند، پذیرش خواسته خود و بهرهمندی از ثواب الهی را طلب میکند (طبری، 1374، ج1، ص248). هیچ دین و شریعتی بدون نماز نیست، هرچند که در کیفیت آن با هم متفاوت باشند. دربارۀ بنیاسرائیل، خداوند به موسی (ع) وحی فرمود که خانههای خویش را مقابل هم قرار دهید و نماز بخوانید: «وَأوحَینا إِلی موسی وَأَخیهِ أَن تَبوّءا لِقَومِکُما بِمِصرَ بُیوتاً وَاجعَلوا بُیوتَکُم قِبلَةً وَأَقیموا الصّلاةَ وَبَشِّر المُؤمنینَ» (یونس: 87). در خصوص حضرت ابراهیم (ع) آمده: «رَبِّ اجعَلنی مُقیمَ الصّلوةِ وَمِن ذُرّیَتی رَبّنا وَتَقَبّل دُعاءَ» (ابراهیم: 40). راجع به حضرت عیسی و شریعت او میفرماید: «وَاجعَلنی مُبارَکاً آَینَ ما کُنتُ وَأوصِنیبالصَّلوةِ وَالزّکوةِ مادُمتُ حَیّاً» (مریم: 31). در حالات اسماعیل صادقالوعد آمده: «وَکانَ یَأمُرُ أهلَهُ بِالصّلوةِ وَالزّکوةِ وکانَ عِندَ رَبِّه مَرضیّاً» (مریم: 55) و راجع به انبیاء سلف فرموده: «وَجَعَلناهُم أئمَّةً یَهدونَ بَأمرِنا وَأَوحَینا إلَیهِم فِعلَ الخَیراتِ وَإقامَ الصَّلوةِ وَإیتاءَ الزّکوةِ وَکانوا لَنا عابِدینَ» (انبیاء: 73). لقمان به پسرش میفرمود: «یا بُنَیَّ أقِم الصّلوةَ وَأمُر بالمَعروفِ وَانهَ عَن المُنکَرِ وَاصبِر عَلی ما أصابَکَ إنَّ ذلِکَ مِن عَزمِ الاُمورِ» (لقمان: 17). قوم شعیب به وی میگفتند: «قالوا یا شُعَیبُ أَ صَلوتُکَ تَأمُرُکَ أن نَترُکَ ما یَعبُدُ ءاباءُنا أو نَفعَلَ فی أموالِنا ما نشاؤا إنَّکَ لَأنتَ الحَلیمُ الرَّشیدُ» (هود: 87) و خداوند خطاب به مؤمنان فرموده: «وَحافظوا عَلی الصلَواتِ وَالصّلوة الوُسطیوَقوموا لِلّهِ قانِتینَ» (بقره: 238)؛ بنابراین میفرماید: «... إِنّ الصّلوة کانَت عَلی المُؤمِنینَ کِتاباً موقوتاً» (نساء: 103).
3ـ4. کاربرد واژه «صلاة» همراه لفظ «إقامة» و مشتقات آن در قرآن کریم هرجا که خدایتعالی با واژه «صلاة» ستایش شود، یا بر آن ستایش تشویق شده باشد، همراه لفظ «إقامة» و مشتقات آن آمده است، مثل آیات «والمُقیمینَ الصّلوة» (نساء: 162)، «وَأقیموا الصّلوة» (بقره: 43) و ... . خداوند درآیه 2 سوره انفال به صفاتی از مؤمنان اشاره میکند که مستلزم دارابودن حقیقت ایمان است و متّصفبودن به این صفات نفس را برای تقوا و اطاعت از خدا و رسول آماده میکند؛ بنابراین میفرماید: «إِنّما المُؤمِنونَ إِذا ذُکِرَ اللهُ وجِلَت قُلوبُهُم»؛ زیرا وقتی نور ایمان بهتدریج در دل مؤمنان تابیده میشود، بهحد تمام میرسد و حقیقتش کامل میشودو در قلب اثر میکند؛ بنابراین در هنگام ذکر خداوند دلهایشان از عظمت و جلال خداوند تکان میخورد و ترسان و لرزان میشود. هرقدر مؤمن بیشتر در آیاتی که انسان را بهسوی معرفت حقّ رهبری میکند، سیر و تأمّل کند، ایمانش از جهت کیفیت قویتر و زیادتر میشود، تا آنجا که به مرحله یقین برسد: «وَإِذا تُلیَت ءایاتُهُ زادَتهُم إیماناً». وقتی ایمان انسان زیاد شد و به حدّی از کمال رسید که مقام پروردگار و موقعیت خود را شناخت و به حقیقت مطلب پی برد و فهمید که تمامی امور به دست خداوند سبحان است، بر خود حق و واجب میداند که بر او توکل کند و تابع اراده او شود و بر طبق شرایع و احکام او عمل کند «وَعَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلونَ». وقتی ایمان بهحدّ کمال خود در دل مستقر شد، قهراً انسان بهسوی عبودیت معطوف میشود و پروردگار خود را با خلوص و خضوع عبادت میکند و این عبادت همان نماز است. علاوهبراین بهسوی اجتماع نیز معطوف میشود و نیازهای آنان را برطرف میکند و از آنچه خداوند به او ارزانی داشته است، از مال و علم و غیره انفاق میکند: «الّذینَیُقیمونَ الصّلاةَ وَمِمّا رَزَقناهُم یُنفِقونَ» (انفال: 3). بهپاداشتن نماز روشنترین مظهر عبادت خداست. همچنین دادن زکات از قویترین ارکان جامعه دینی است و این دو نمونه و اشاره به همه وظایف دینی انسان مؤمن در برابر خالق و خلق که بر تمامیّت ایمان به آیات خدا ذکر شده است (طباطبایی، 1397، ج9، ص12). اقامه نماز عبارت است از انجام صحیح آن و بهجاآوردن حقوق و ارکان و شرایط آن نه فقط انجام صورت ظاهری آن، بلکه درستی نمازی که با اقامه حاصل میشود، همان توجه به خداوند تعالی و خشوع حقیقی در برابر او و احساس نیاز به اوست (رشیدرضا، 1947، ج1، ص108). چنین نمازی از دیدگاه خداوند تمجید وستایش میشود. در قرآن کریم 44 بار واژه «صلاة» همراه لفظ «إقامة» و مشتقات آن به کار رفته و در بیش از 20 نمونه آن نماز و زکات قرین هم ذکر شده است. در این دسته از آیات قرآن کریم به مؤمنان وعده پاداش و درجات قرب به مقام پروردگار داده شده است و از آنجا که ایمان دارای مراتب مختلف بوده؛ بنابراین درجاتی هم که خداوند بهازای آن میدهد متفاوت است.
3ـ5. کاربرد واژه «صَلّی» و مشتقات آن فعل «صَلّی» در 4 آیه از قرآن کریم بدون حرف جر «عَلی» در مفهوم «اطاعت و بندگی، تواضع وخشوع در برابر خدایتعالی» به کار رفته است. گاهی خداوند از شرط فلاح و رستگاری سخن میگوید: «قَد أفلَحَ مَن تَزَکّی» (14: أعلی) و تزکیه نفس یعنی «زدودن عقاید فاسد از قلب» را اولین شرط معرفی میکند. سپس به شناخت و معرفت قلبی به ذات و صفات و اسماء خداوند اشاره میکند: «وَذَکَرَ اسمَ رَبِّهِ» (15: أعلی) و درنتیجه فرد در خدمت خداوند قرار میگیرد و آثار این شناخت و معرفت که همان خضوع و خشوع است، در اعضا و جوارح او ظاهر میشود. خداوند این حقیقت را با عبارت «فَصَلّی» بیان میکند (رازی، 1402، ج31، ص148). این آیات از نظر روایات وارده از شیعه و سنی، تنها دربارۀ زکات فطره و نماز عید نازل شده است (طباطبایی، 1397، ج20، ص269)، دراینصورت باید توجه داشت که نماز عید فطر به صورت جماعت است و فرد با نام مأموم در آن شرکت میکند؛ بنابراین فعل «صَلّی» به کار برده شده است، همانگونه که در آیه 102 سوره نساء نیز وقتی خداوند از نمازخواندن سربازان در میدان جنگ به صورت جماعت سخن به میان میآورد، از واژههای «لَم یُصَلّوا» و «فَلیُصَلّوا» استفاده میکند. در جایی دیگر خداوند ابتدا به صورت مؤکّد عطا و بخشش فراوان خود را به پیامبر متذکّر میشود: «إِنّا أَعطَیناکَ الکوثَر» (کوثر: 1) و سپس بهشکرانه آن نعمتها، امر به اطاعت و عبادت خداوند میکند: «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانحَر» (کوثر: 2). رازی در تفسیر این آیه میگوید: شکر عبارت است از «تعظیم» که سه رکن دارد: 1- مربوط به قلب است و اینکه بداند نعمت از خداست نه دیگری؛ 2- مربوط به زبان است و اینکه او را مدح کند؛ 3- مربوط به عمل است و اینکه در خدمت او باشد و برای او تواضع کند و نماز شامل همه این معانی است (رازی، 1402، ج32، ص129). وی ضمن ذکر وجوه دیگر تفسیر، این وجه را شایستهتر میداند؛ زیرا به عرف شرع نزدیکتر است. همچنین در قرآن کریم آنجا که «توجّهنکردن به بندگی و عبادت خدایتعالی» را مطرح میکند، واژه «لا صَلَّی» به کار برده شده است: «لا صَدَّقَ وَلا صَلَّی» (قیامة: 31) و در آیه بعد به نقطه مقابل آن اشاره میکند: «وَلکِن کَذَّبَ وَتَوَلّی» (قیامة: 31)، یعنی بهجای تصدیق دعوت حقّی که قرآن متضمن آن است، تکذیب میکند (طباطبایی، 1397، ج20، ص114) و اصول دعوت را نمیپذیرد و آنچه را که مربوط به فروع دین و عبادت و بندگی خداوند است، پیروی نمیکند؛ بلکه از آن روی میگرداند. از مقایسهبین الفاظ دو آیه میتوان دریافت که «لا صَدّقَ» در مفهوم «کَذّبَ» و «لا صَلَّی» در مفهوم «تَوَلّی» به کار برده شده است. طبری نیز در تفسیر خود «لا صَلَّی» را به معنای «تَوَلَّی عَن طاعَةِ اللهِ» میداند (طبری، 1374، ج24، ص81). در قرآن کریم عاقبت کار این گروه از انسانها با استفاده از فعل مجرد «لا یَصلی» اینگونه بیان شده است: «لا یَصلاها إِلّا الأشقی الَّذی کَذَّبَ وَتَولّی» (اللیل: 15) و مراد از «صلی النار» پیروی آن و ملازم آن بودن است و مفهوم خلود را میرساند (طباطبایی، 1397، ج20، ص306). بهعبارتدیگر انسان با تصدیق دعوت حقّ و خضوع و خشوع در برابر خداوند خود را ملازم الطاف الهی قرار میدهد و رویگردانی از اطاعت خداوند منجر به ملازمت با آتش قهر الهی میشود. در سوره «الحاقة» نیز در خصوص این اشقیای مجرم که نامه عملشان به دست چپ آنها داده میشود، خداوند به ملائکه دستور میدهد که او را بگیرید و در آتش بیفکنید: «ثُمَّ الجَحیمَ صَلّوهُ» (الحاقة: 31) و «صلّوهُ» امر از ماده «صلو» به معنای ملازم قراردادن آدمی با آتش است (طباطبایی، 1397، ج19، ص400). زمخشری این مفهوم را با عبارت «صلی النار وصلاه النار» بیان میکند (زمخشری، 1430، ص1137). رازی و بیضاوی نیز در تفسیر این آیه معتقدند که «صَلّیتُهُ» به معنای «أصلَیتُهُ» است، همانند «کَرّمتُهُ» و «أَکرَمتُهُ» و مفهوم آیه را با عبارت «لا تُصلوهُ إِلّا الجَحیم» بیان میکنند.
3ـ6. کاربرد واژه «مُصَلّین» در مفهوم «پیروان» در دستهای دیگر از آیات قرآن کریم واژه «مُصَلّین» به کار رفته است. خداوند در سوره معارج به این حقیقت اشاره میکند که انسان مخلوقی طبعاً حریص و بیصبر است: «إِنَّ الإنسانَ خُلِقَ هَلوعاً» (19: معارج) در برابر شرّ و زیان جزع و بیقراری میکند و اگر مال و دولتی به او برسد، از دیگران دریغ میکند. آنگاه «مُصَلّین» را از این قاعده مستثنی میکند: «إِلّا المُصَلّین» (معارج: 22) و طی آیات 23 تا 34 این سوره این گروه را معرفی و 8 نمونه از صفات آنان را ذکر میکند. طبرسی واژه «مصَلّین» در این سوره را به معنای «موحّدین مطیعین» میداند (طبرسی، 1403، ج10، ص124). سیوطی نیز در تفسیر خود در خصوص این واژه به معنای «مؤمنین» اشاره میکند. در سوره مؤمنون خداوند فلاح و رستگاری را به مؤمنان اسناد میدهد و میفرماید: «قَد أفلَحَ المؤمِنونَ» (مؤمنون: 1) آنگاه طی آیات 2 تا 9 این سوره مؤمنان را معرفی و 6 نمونه از صفات آنان را ذکر میکند. سیاق این آیات همانند آیات ذکرشده از سوره معارج است و از مقایسه این دو میتوان نتیجه گرفت که منظور از «المُصَلّین» همان «المؤمنین» است؛ درنتیجه این واژه را میتوان به معنای «پیروان واقعی» در ترجمه به کار برد. در این صورت میتوان گفت که مراد از «المصَلّین» در سوره مبارکه ماعون پیروانی است که کمتوجّه به نماز هستند و آن را خارج از وقت، همراه ریا، بدون خشوع و خضوع و... به جا میآورند و زکات و احسان را نیز از دیگران منع میکنند (زمخشری، 1430، ص1223). بهعبارتدیگر افرادی که در رابطه خود با خالق سست هستند و در ارتباط با خلق خدا نیز بیتفاوتاند و به وظایف خود عمل نمیکنند، زمخشری از این گروه با نام «مُتّسمین بالاسلام» یاد میکند. 4. وجوه اشتقاق «صلاة» از دیدگاه مفسران مفسران در وجوه اشتقاق واژه «صلاة» نظرات متعددی را مطرح کردهاند. رازی این واژه را مشتق از «صَلی» میداند و در این خصوص میگوید: «اشتِقاقُها مِن الصَلی وَهِیَ النّارُ مِن قَولِهِم«صَلَّیتُ العَصا» إذا قَوَّمَها بِالصَّلی» (رازی، 1402، ج2، ص29). یعنی از «صلی» مشتق شده که به معنای آتش است، همانگونه که وقتی عصا را با آتش گرم میکنیم تا راست شود، میگوییم: «صلیتُ بالنارِ» نمازگزار نیز تلاش میکند که باطن و ظاهر خود را متعادل کند، همانند تلاش برای راستکردن چوب با نزدیککردن آن به آتش. زمخشری و نسفی معتقدند که این واژه بر وزن «فَعَلَة» مشتق از «صَلّی» و همانند «زَکاة» از «زَکّی» است. در خصوص حقیقت معنایی «صَلّی» میگویند: «حقیقةُ صلّی، حَرَّکَ الصَلَوَین، لِأنّ المُصَلّییفعل ذلک فِی رُکوعِهِ وَسُجودِهِ» (زمخشری، 1430، ص38؛ نسفی، 1416، ج1، ص13). بنابر این نظر، واژه «صلاة» بر وزن فعلة از «صلی»یعنی «حرکت پشت انسان» مشتق شده است و به اعمال ظاهری نماز اشاره دارد؛ زیرا نمازگزار این حرکت را در رکوع و سجود انجام میدهد. طبری نیز در خصوص وجه تسمیه «صلاة»، عبادت واجب معتقد است که نمازگزار با اعمال خود و بهجاآوردن نماز مطابق دستورات خداوند، پذیرش خواسته خود و بهرهمندی از ثواب الهی را طلب میکند (طبری، 1410، ج1، ص248). این وجه نیز نشاندهندۀ باطن نماز است و بر معنای «دعا و طلب میل و توجّه» تکیه دارد. برخی دیگر از مفسران نیز واژه «صلاة» را عبارت از «ملازمت و همراهی و جدانشدن» میدانند و معتقدند که از «المُصَلّی» مشتق شده است؛ یعنی اسبی که در مسابقه در پی اسب برنده و پیشتاز میآید (رازی، 1402، ج2، ص275). در کلام عرب به اسب پیشتاز در مسابقه «سابق» و به اسبی که مقام دوم را دارد و در پی اسب سابق در حرکت است «مُصَلِّی» گفته میشود و «صَلَّی الفَرَسُ» به معنای «تَلا السّابِقَ» است؛ زیرا سر اسب مصلّی در پشت اسب سابق قرار میگیرد (زبیدی، 1422، ص440). به نظر میرسد که این وجه اشتقاق مربوط به نماز جماعت باشد؛ زیرا از نظر ظاهری در حالت رکوع و سجود حالت مأموم نسبت به امام جماعت همانند حالت اسب مصلّی نسبت به سابق است. از جنبه باطنی و معنوی نیز نمازگزار در حقیقت پیرو و دنبالهرو فرد اول و راهنمای خود است. بهعبارتدیگر «نماز جماعت عبارت است از تذلّل و خضوع در برابر معبود بهتبعیّت از یک رئیس که همان امام جماعت است، بهطوریکه در عرف گفته شود آن جماعت به صورت دستهجمعی در برابر خداوند تذلّل کردند» (بروجردی، بیتا، ج3، ص84). روایات وارده از شیعه و سنّی نیز نشاندهندۀ این حقیقت است که اصل و مبنا در نماز، جماعت است و از ابتدای تبلیغ دین اسلام، پیامبر (ص) فریضه نماز را که مأمور به تبلیغ آن بودهاند، به صورت جماعت برپا میکردند و نماز جماعت سنّت پیامبر خوانده شده است و اگر کسی آن را بدون دلیل و از روی بیمیلی و بیتوجّهی به جماعت مسلمانان ترک کند، به نماز واقعی دست نمییابد: «الصَّلَواتُ فَریضَةٌ وَلَیسَ الاِجتِماعُ بِمَفروضٍ فِی الصَّلاةِ کُلِّها وَلکِنَّها سُنَّةٌ وَمَن تَرَکَها رَغبَةً عَنها وَعَن جَماعَةِ المُؤمِنینَ مِن غَیرِ عِلَّةٍ فَلا صَلاةَ لَهُ» (عاملی، بیتا، ج8، ص285؛ کلینی، بیتا، ج3، ص372). نتیجهگیری واژه صلاة و دیگر مشتقات آن نظیر (صَلِّ ـ یُصَلّون ـ صَلَوات ـ مُصَلّین ـ مُصَلّی) بیش از 99 بار در آیات قرآن به کار رفته است و اگر واژههایی مثل (تَصلی ـ إِصلَوها ـ نُصلِهِ ـ صالوا ـ صِلیّاً ـ صَلّوه ُـ أُصلیهِ ـ تَصلیَة ـ صالِ ـ تَصطَلون) نیز از مشتقات این واژه در نظر گرفته شود، تعداد آنها در قرآن کریم به بیش از 124 بار میرسد. این آیات از جهت معنا و مفهوم در پنجدسته کلی بررسی میشود: 1- آیاتی که واژه صلاة و مشتقات آن در مفهوم «دعا» به کار رفته است، مثل: «أَلَم تَرَ أنَّ اللهَ یُسَبِّحُ لَهُ مُن فی السَّمواتِ وَالأرضِ وَالطَّیرِ صافّاتٍ کُلٌّ قَد عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسبیحَهُ وَاللهُ عَلیمٌ بِما یَفعَلونَ» (41: نور). 2- آیاتی که واژه صلاة و مشتقات آن در مفهوم «حسن ثنا و تمجید» به کار رفته است، مثل: «إِنَّ اللهَ وَمَلائِکَتَهُ یُصَلّونَ عَلی النَّبی ...» (56: أحزاب). 3- آیاتی که واژه صلاة و مشتقات آن در مفهوم عبادت مخصوص «نماز» به کار رفته است، مثل: «الّذینَیُؤمِنونَ بِالغَیبِ وَیُقیمونَ الصَّلاةَ وَمِمّا رَزَقناهُم یُنفِقونَ» (3: بقرة). 4- آیاتی که واژه صلاة و مشتقات آن در مفهوم «اطاعت وپیروی از دستورات» به کار رفته است، مثل: «قَد أَفلَحَ مَن تَزَکّی * وَذَکَرَ اسمَ رَبِّه فَصَلّی» (أعلی: 41و42). 5- آیاتی که واژه صلاة و مشتقات آن در مفهوم «دخول و ملازمت» به کار رفته است، مثل: «وَتَصلِیَةُ جَحیمٍ» (واقعة: 94). بررسی این شواهد نشان میدهد که معنای جامع «صلاة»، انعطاف و توجّه است که بنا به اختلاف نسبت، متفاوت میشود؛ بنابراین نسبت «صلاة» به بنده در مفهوم دعا و طلب میل و توجّه است و این نسبت در خصوص خداوند، رحمت و توجّه و توفیق در عبادت و عصمت از هر بدی است و از جانب فرشتگان، طلب آمرزش برای انسانهاست. «صلاة» در اصل در زبانهای سامی به معنی «عبادت مخصوص و صدازدن و فراخواندن» بوده، سپس وارد زبان عربی شده و در مفهوم «دعا» به معنای «طلبکردن و درخواستکردن» به کار رفته است و از باب مجاز به نماز هم اطلاق میشود؛ زیرا دعا بخشی از نماز است. بین واژههای «الصلاة»، «الصلی» و«الصلو» تناسب وجود دارد و همگی در مفهوم «رویآوردن و نزدیککردن» مشترک هستند. «الصلاة» رویآوردن به مقام برتر نورانی است که همان ارتباط با خداوند و حضور در مقابل اوست. «الصلی» رویآوردن به آتش است. «الصلو» نشاندادن محبت و دوستی و بیان درود وتمجید براییک مقام است. پس لفظ «صلاة» یایی باشد یا واوی، در اصل نشاندهندۀیک مفهوم مشترک است. با بررسی در حد امکان منابع لغوی و تفسیری در خصوص واژه «صلاة» و وجوه اشتقاق آن به نظر میرسد که هر یک از وجوه اشتقاق این واژه اعم از یایییا واوی نشاندهندۀ ظاهر یا باطن نماز هستند. آنجا که واژه «صلاة» مشتق از «صَلی»، «صَلّی»یا «صِلی» و به معنای «متعادلشدن با خشوع»، «دعا و طلب میل و توجّه» یا «دورشدن از آتش» در نظر گرفته شده است. به باطن و شرایط قبول نماز در پیشگاه الهی اشاره دارد و آنجا که این واژه مشتق از «مُصَلّی»یا «صَلَوَین» و به معنای «ملازمت و همراهی و جدا نشدن» یا «حرکت پشت انسان در حال رکوع و سجود» در نظر گرفته شده است، به ظاهر نماز و شرایط صحت آن دلالت دارد. شاید فرضیه اشتراک اشتقاق در خصوص معتلّات دیگری نیز صدق کند که اثبات آن بررسیهای بیشتری را میطلبد. همچنین در بعضی از آیات که واژه صلاة و مشتقات آن به کار رفته، صرفاً مفهوم عبادت نماز مراد نیست؛ بلکه مفهوم پیروی و دنبالهرویکردن مدّنظر است، پیروی از پیامبری که یکی از وظایف وی اقامه نماز بوده است. پیروی حق و دستورات آن که موجب جلب رحمت و توجّه پروردگار و خلود در بهشتی میشود که تجسم اعمال خود فرد است، یا پیروی باطل که نتیجه آن دخول و خلود در آتش و جهنمی خواهد بود که تجسم اعمال بد انسان است؛ بنابراین بهتر است در ترجمه این نمونهها لحاظ شود.
| ||
مراجع | ||
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 54,161 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,878 |