تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,330 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,902,987 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,959,674 |
Semantics of Heritance on Etymological Analyses | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Linguistic Research in the Holy Quran | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 6، شماره 1 - شماره پیاپی 11، تیر 2017، صفحه 17-30 اصل مقاله (359.84 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: Research Article | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/nrgs.2017.21521 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
somayeh taheri1؛ kazem tabatabaei* 2؛ gholamreza raeiseian3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1PhD Candidate, Quran and Hadith Department, Theology Faculty,Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2Professor of Quran and Hadith Department, Theology Faculty, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3Associate Professor of Quran and Hadith Department, Theology Faculty, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Etymology, by creating historical look at the changes of words and their meanings in ancient languages as well as trying to understand its logic, is one of the most important branches of diachronic linguistics. This is also the most important method for correcting the viewpoints of philologists in homonymy or polysemy and has a key role to realize the real and figurative meaning of Koranic words.The science of etymology doesn’t let the researchers of other fields of humanities such as Koranic ones to study in this area as the field needs to find the root of the words in the mostancient languages as well as the formation of words structure which itself requires learning the ancient languages and familiarity with phonetics, borrowing, morphological changes as well as semantic changes and complicated analyses.Research ahead as a case study analyzed the term 'inheritance' through the etymological methods and investigated that through ancient Semitic languages as the Akkadian, Assyrian, Hebrew, Syrian, and Ethiopic. It also shows that different meanings of the root " ورث" enjoys a semantic comprehension and the existing dominant discourse in the interpretations introduces the read meaning of the word as “dead stick” with theological semantic load and considers other meanings in the heritance as synecdoche is not accurate. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Quran؛ Etymology؛ Semitic languages؛ Spiritual Commonality؛ inheritance | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
درآمد اهمّیّت و ضرورت واژهپژوهی کلمات قرآن مجید بر محقّقین این عرصه پوشیده نیست. مصطفوی، واژهپژوه معاصر، مطالعۀ کلمات مستعمل در قرآن کریم و تبیین مفاهیم حقیقی لغوی و عرفی آنها را اساسیترین بحث قرآنی معرّفی کرده و سخنگفتن از کلمات، بدون تبیین کامل مفاهیم حقیقی آنها را بیهوده انگاشته است (بیّنات، 1374، ش8، ص90). وی در مقدّمۀ کتاب التحقیق فی کلمات القرآن، بهرهبردارى و استفاده از حقایق معارف و احکام و آداب قرآن را منوط به فهم و درک کلمات و مفردات قرآن به صورت تحقیقى و عمیق میداند و سعی و کوشش در راه درک و فهم این کلمات و مفردات را جهت تمییز بین مفاهیم حقیقى و مجازى آن امری ضروری و مقدمه تفسیر قرآن کریم معرّفی میکند (مصطفوی، 1360، ج1، ص5). بااینوجود همواره رویکرد سنّتی به این قسم از مطالعات مانع از دستاوردهای نوین بوده است؛ چراکه در اکثر نمونهها کماکان مراجعه به کتب لغت کلاسیک برای درک معنای واژه ابهاماتی در بردارد، بدین بیان که در این کتب از یک طرف ارتباط معنایی بین دو یا چند معنای اصلی بیان نشده است و درک صحیحی از «چندمعنایی1» یا «همنامی2» واژگان ارائه نمیدهد و اینکه این معانی با یکدیگر ارتباط ماهوی دارند، دارای اصل و منشا واحد هستند یا از کمترین پیوندی برخوردار نیستند، از اصول متعدّدی ناشی میشود نیز مبهم است. از طرف دیگر سیر تطوّر معنایی واژه تبیین نشده است تا از این طریق بتوان به معنای اصلی و محوری دست یافت و با آن انتقال صورتگرفته جهت ایجاد و تولید معانی دیگر شفافسازی شود. همچنین لغویان معنای جامعی را که بتوان با آن تمام کاربردهای قرآنی ریشه را تحلیل معنایی کرد، تبیین نکردهاند. بدیهی است که تعیین اصل یا اصول متعدد، معانی و ارتباط آنها با یکدیگر و دستیابی یا دستنیابی به جامع معنایی، کشف سیر تطوّر واژه و نحوۀ ساخت آن، نیازمند علمی فراتر از «علم الاشتقاق»3 است. در میان علوم مربوط به زبان دانشی که دید تاریخی به تغییرات واژگان داشته باشد، ساخت کلمات را در کهنترین زمان ـ البته تا آنجا که اطلاعات تاریخی اجازه میدهد ـ بررسی کند و نیز مسیر آن کلمه و تحولات و دگرگونیهای آن را از نظر معنا و کاربرد در گستره منطقهای که در آن تکلم میشده، بیان کند و بتواند به ریشهیابی آنها در زبانهای دیگر بپردازد «ریشهشناسی» است که در دایرۀ «زبانشناسی درزمانی4» میگنجد؛ بهاینترتیب به کمک این علم میتوان معنای واژه را با توجه به عرف معیار زمان نزول واسازی و واکاوی کرد و برگ جدیدی بر دفتر وجوه و نظایر واژگان قرآن کریم افزود. در این پژوهش سعی خواهد شد، با غلبه بر فاصلۀ تاریخی از زمان عصر نزول، یکی از واژگان قرآنی از رهگذر علم ریشهشناسی واکاوی شود و نتایج حاصل از این امر بیشتر نمایانده شود. بدیهی است این روش دربارۀ سایر واژگان قرآن کریم نیز منطبق خواهد بود و میتوان پژوهشهای وسیعی در این زمینه انجام داد.
طرح مسئله واژۀ قرآنی «ارث» بهجهت صورتهای متنوّع صرفی و وجوه و نظایر در قرآن کریم و وجود اختلاف آراء مفسّران متقدم و متاخر در حقیقی یا مجازیبودن برخی معانی این کلمه در قرآن و غلبۀ گفتمانی معنای فقهی آن، جهت ممارست روش «ریشهشناسی» برگزیده شده است. «ارث» و «میراث» سنتی کهن در جوامع انسانی شناخته میشود که خاستگاه آن به زمان شکلگیری کوچکترین واحد اجتماعی (خانواده) و پیدایش اولین مالکیّتها باز میگردد و قوانین آن بهتدریج و با ایجاد تحولات عمیق در جوامع تحول یافته است. این واژه به معنای «ما ترکِ میِّت» همواره درعلم فقه و حقوق مطالعه میشده است. بخش مهمّی از قوانین حقوقی به ارث و میراث تعلق دارد و بخش مهمّی از کتب فقهی نیز با نام «علم الفرائض» احکام اسلامی در زمینۀ انتقال اموال و داراییهای فرد متوفّی به بازماندگان را تشریح میکند. از سویی با مراجعه به قرآن مجید میتوان شاهد کاربرد 35 بارۀ ریشۀ صرفی «و ر ث» در هیئتهای مختلفی از جمله: 1- وَرِثَ 2- وَرِثَهُ 3- وَرِثُوا 4- تَرِثُوا 5- نَرِثُ 6- نَرِثُهُ 7- یَرِثُ 8- یَرِثُنی 9 و 10- یَرِثُها 11 و 12- یَرِثُونَ 13- أَورَثَکُم 14 15و 16و 17- أورَثَنَا 18و 19- أورَثنَاها 20- نُورِثُ 21- یُورِثُها 22و 23- أَورثتموها 24- أَورِثُوا 25- یُورَثُ 26- الوَارِثِ 27و 28- الوَارِثُونَ 29و 30و 31- الوَارِثِینَ 32- وَرَثَهَ 33- التُّراث 34و 35- میراثُ بود. مطالعۀ آیات نامبرده و دقّت در کاربرد این واژه در قرآن کریم، گویای تنوّع تأمّلبرانگیز در کاربرد این واژه و کاربردهای آن در قرآن کریم است، تأمّلی که به نوبۀ خود قادر است، در برخی مواقع شواهدی مبنی بر متفاوتبودن معانی ریشۀ ورث در قرآن کریم و روایات نشان دهد. پرسش و مسئله اصلی در این تحقیق، یافتن جامع معنایی است که بتواند تحلیل صحیح و در عین حال روشمندانهای در فهم بهتر ارتباط کاربردهای ارث در زمان نزول قرآن کریم ارائه دهد. بههمینمنظور لازم است با استفاده از روش ریشهشناسی فرایند ساخت ماده «ورث» بازسازی و ارتباط معانی آن با یکدیگر تبیین شود و تلقی اهل زبان دربارۀ این ساخت با در نظرگرفتن هیئتهای متنوع آن بیان شود.
متدولوژی بحث یکی از رویکردهای نوین جهت مطالعۀ لغات قرآن کریم، ریشهشناسی است که در زبان فرانسه اتیمولوژی (Etymology) گفته میشود. این کلمه در اصل واژهای یونانی است و از راه زبان لاتین به زبان فرانسه راه یافته است. اتیمولوژی از دو جزء (Etumon) به معنی «معنای اصلی و حقیقی یک واژه» و (ology) «دانش» ساخته شده است (ابوالقاسمی، 1374، ص11؛ آرلاتو، 1373، ص46). این علم به حوزهای از علم زبانشناسی مربوط است و از نوع «زبانشناسی تاریخی(historicallinguistics)» است که به تغییرات عام(generalchanges) و خاصّ(specific changes) زبان میپردازد و از طریق فهرستکردن(cataloguing) و توضیح(explaining)، این تغییرات را توصیف میکند. در کنار تغییرات، این علم به تاریخ و پیشرفت(develop) زبان نیز توجه کرده است. شاید متناقض به نظر برسد؛ ولی جنبههای دیگری از زبان که ممکن است از پایداری نسبی برخوردار باشد و تغییر محسوسی نکرده باشند، نیز برای زبانشناس تاریخی حایز اهمیت است؛ زیرا برخی از عناصر ثابت و تغییرناپذیر در یک زبان ممکن است سرنخهای مهمی دربارۀ تاریخ زبان ارائه دهد(Aronoff, 2001, 107). موضوع مطالعۀ زبانشناس تاریخی، مطالعۀ تاریخی زبان در حالت کلّی و یا مشخصاً یکواحدی از آن همچون تکواژه(Morpheme)است. ریشهشناسی در حوزۀ واژه به معنای رصد تغییرات لفظ(form change)با ثبات معنا، رصد تغییرات معنا(semantic change)با ثبات لفظ و رصد تغییرات معنا بدون ثبات لفظ و معناست. در مباحث زبانشناسی در حوزه سازهشناسی(Morphology)، ساخت واژگان به دو شکل ساخت صرفی(morphologic) و ساخت تاریخی(historical) انجام میگیرد. ساخت صرفی آن است که اهل زبان میتوانند آن را تحلیل و واسازی کنند. همچون کلمۀ راننده که از پسوند (انده) به همراه بن فعل (ران) ساخته شده، حال آنکه ساخت تاریخی به گونۀ دیگر است، بهاینمعنا که اگر از یک اهل زبان سوال شود که چگونه این واژه ساخته شده است، پاسخی برای این پرسش ارائه نمیدهد، مانند کلمه آجر که چگونگی ساخت آن برای اهل زبان روشن نیست. بهعبارتیدیگر ساختهایی را که بر اساس قواعد جاری صرفی در زبان انجام میشوند، «ساختهای صرفی» و ساختهایی را که از قواعد صرفی پیروی نمیکنند یا ممکن است ظاهری شبیه به قواعد صرفی داشته باشند؛ ولی واقعشان قواعد صرفی نیست «ساختهای تاریخی» گویند (پاکتچی، درس گفتار ریشهشناسی واژگان نهج البلاغه). علاوه بر بررسی ساخت واژگان که در ریشهشناسی مطالعه میشود، این علم تحولات آوایی کلمات را نیز تحلیل و مثلاً قواعدی را بررسی میکند که تبدیلهای آوایی صورتگرفته بین دو حرف، دو واج، دو صوت یک زبان به یکدیگر را شامل میشود. این تبدیل میتواند در اثر قرابت آوایی رخ دهد، مانند دگرگونی همگون در تبدیل حرف «دال» به حرف «تاء» (آرلاتو، 1373، ص118). موضوع دیگر که در ریشهشناسی بحث میشود، وامگیری(borrowing) است، «روندی که طی آن یک زبان یا گویش برخی از عناصر زبانی را از زبان یا گویشی دیگر میگیرد و در خود جای میدهد، «قرضگیری» یا «وامگیری» گویند». تنها شرط وامگیری از یک زبان، وجود مفهوم آن واژه و علاقه به ورود واژۀ بیگانه در زبان وام گیرنده است (آرلاتو، 1373، صص247-248). وامگیری میتواند در بین زبانهای همخانواده مانند عبری، سریانی، حبشی باشد، درعینحال میتواند بین زبانهای غیرخویشاوند مانند عربی و یونانی اتّفاق بیفتد. بههمینترتیب میتوان برای مثال ریشۀ سهحرفی «و ر ث» را در هیئتهای متفاوت در دیگر زبانهای همخانواده با زبان عربی کهن مانند زبان عبری یا زبان حبشی جستجو کرد یا حتی باز هم در بُعد زمان به عقب رفت و این واژه را در دوران سامی باستان پیجویی و نهایتاً چه بسا بتوان آن را در زبان حامی ـ سامی باستان ردیابی کرد.
1. ریشهشناسی مادّۀ «و ر ث» ریشهشناسی واژگان زبان عربی بهویژه کلمات نورانی قرآن کریم، به معنای یافتن ریشۀ واژه در طیفی از زبانهای همخانواده با زبان عربی است. زبان عربی بهنوبۀ خود جزء خانوادۀ بزرگ زبانهای سامی است، شلوتزر(Schlözer) در سال 1781 میلادی این زبانها را به (اللغات السامیه) نامگذاری کرد.سام یکی از فرزندان نوح نبی (ع) است که در تورات به آن اشاره شده است. این مستشرق آلمانی برای زبانهای عبری، عربی، آشوری و ملتهای دیگر که از نسل سام بن نوح بودند، این نام را اختیار کرده است (مشکور، 1357، ج 1، ص15؛ عبدالتواب، 1367، ص33). ازهمینروی به دانشمندانی که زبانهای سامی را مطالعه میکنند، سامیشناس(Semitist) گویند. همه زبانها زیرمجموعۀ خانوادۀ زبانهای سامی دارای قواعد و قوانین مشترک هستند؛ ازاینرو مثلاً کاربرد زبان سریانی و عبری در زبان عربی و بالعکس، بهمنزلۀ واژگان دخیل نخواهند بود؛ چراکه همه این زبانها از خانواده واحد و از زبان مادر یعنی سامی هستند (السّامرائی،1405هـ، ص23). زبانهای سامی خود به خانوادۀ بزرگتری از زبانها به نام «زبانهای حامی - سامی» یا «آفروآسیایی» تعلّق دارند. این زبانها به چهار شاخۀ اصلی شمالی حاشیهای، شمالی مرکزی (کنعانی، آرامی)، جنوبی مرکزی و جنوبی حاشیهای (یمنی، حبشی) تقسیم میشوند. زبان شمالی حاشیهای بیشتر در منطقه عراق امروزی بینالنهرین و زبان شمالی مرکزی مربوط به منطقه شام، اعمّ از سوریه و لبنان و فلسطین است. زبان جنوبی مرکزی مربوط به زبانهایی است که در ناحیه حجاز و نجد رواج دارند. زبانهای جنوبی حاشیهای مربوط به عربستان جنوبی و منطقه حبشه است (برای مطالعه بیشتر رک: درآمدی بر زبانشناسی تاریخی، آنتونی آرلاتو؛ تاریخ اللغات السامیه، اسرائیل ولفنسون؛ فصول فی فقه العربیه، رمضان عبدالتّوّاب). 2. صورتهای تلفّظ مادّۀ «ورث» در زبانهای سامی مطابق با جدول نظیرهایی که در ابتدای کتاب «اورل» و «موسکاتی» موجود است، ریشۀ مادّۀ (ورث) در زبانهای سامی به صورت ذیل آمده است: جدول 1: صورتهای تلفّظ مادّۀ «و ر ث» در زبانهای سامی
Moskati, 1980, p.28)Orel, 1995, p.446;) در ادامه ریشه مادّۀ (و ر ث) را در زبانهای آفروآسیایی و سامی باستان پی میجوییم:
2-1. ریشهشناسی مادّۀ «و ر ث» در زﺑﺎن ﺣﺎﻣﻲ ـ ﺳﺎﻣﻲ ﺑﺎﺳﺘﺎن زبانهای «حامی - سامی» یا «آفرو آسیایی(Afro-Asiatic languages)» حوزۀ وسیعی از زبانهای آسیا و آفریقا را در بردارد. زبانهای شمال آفریقا و نواحی مرکزی آفریقا متعلق به این خانوادۀ زبانی است. شاخ آفریقا نیز در منطقه اتیوپی در حد گستردهای درگیر این خانواده است. نیجریه، موریتانی، مالی و بخشهای وسیعی از چاد و سودان و میانههای آفریقا در این زبان ریشه دارند. زبانهای چادی، بربری، سامی باستان، کوشی، مصری، اُمُتیک، زیرشاخههایی از این خانوادۀ بزرگ زبانی است. گسترۀ ریشۀ سه حرف «و ر ث» و معانی آن در زبانهای حامی - سامی به صورت زیر است:
جدول 2: ریشهشناسی مادّۀ «و ر ث» در زﺑﺎنﺣﺎﻣﻲ - ﺳﺎﻣﻲﺑﺎﺳﺘﺎن
2-2. ریشهشناسی مادّۀ «و ر ث» در زبان اکدی زبان اکدی زیرشاخه زبانهای سامی باستان «شمال حاشیهای» است. منابعی که میتوان برای این موضوع از شاخه شمالی حاشیهای و برای زبان اکدی انتخاب کرد، فرهنگ «Black» و همکارانش است. این فرهنگ نسبتاً جدید و حاوی جدیدترینخوانشها از زبان اکدی است؛ چراکه در سال 2000 انتشار یافته و یافتن کلمات در این فرهنگ از سهولت بیشتری نسبت به سایر فرهنگها برخوردار است. فرهنگ دیگر در زبان اکدی فرهنگ دانشگاه شیکاکو است که قدمت کاربردهای واژگان را در زیرشاخۀ آشوری نیز بیان میکند.
جدول 3: ریشهشناسی مادّۀ «و ر ث» در زبان اکدی
2-3. ریشهشناسی مادّۀ «و ر ث» در زبان عبری از شاخه زبانهای سامی شمالی مرکزی و شاخه کنعانی، زبان عبری، به دلیل کاربرد فراوان و حجم انبوه لغات و اصطلاحات، مرجع مهمی جهت ریشهشناسی واژگان به شمار میرود. بهترین و مناسبترین فرهنگی که زبانشناسان برای زبان عبری مدّنظر قرار میدهند، فرهنگ «Gesenius» است. جدول اطلاعات ریشهشناختی در این فرهنگ به این شرح است:
جدول 4: اطلاعات ریشهشناختی درفرهنگ «Gesenius»
(Gesenius,1939,439)
2-4. ریشهشناسی مادّۀ «و ر ث» در زبان آرامی زبان آرامی از دیگر شاخههای زبانهای سامی شمالی مرکزی به شمار میرود. فرهنگی که در اینزمینه رهگشا است، فرهنگ آرامی باستان یا فرهنگ «Jastrow» است. دادههای ریشهشناسی دربارۀ مادّۀ «ورث» در این کتاب به این شرح است:
جدول 5: دادههای ریشهشناسی دربارۀ مادّۀ «ورث» در فرهنگ آرامی باستان یا فرهنگ «Jastrow»
(Jastrow,1903, v.1, p.598)
2-5. ریشهشناسی مادّۀ «و ر ث» در زبان سریانی زبان سریانی از دیگر زیرشاخههای زبانهای سامی شمال مرکزی است. برای پیجویی واژه در اینزبان میتوان به فرهنگ چهار زبانۀ، سریانی، عربی، انگلیسی، فرانسۀ «Costaz» مراجعه کرد. مشتقات این ریشه و معانی آن در زبان سریانی به این شرح است:
جدول 6: ریشهشناسی مادّۀ «و ر ث» در زبان سریانی
(Costaz,2002,p.145)
2-6. ریشهشناسی مادّۀ «و ر ث» در زبان حبشی زبانهای سامی جنوبی شامل دو زیرشاخه حبشی و سبئی است. در زیرشاخۀ حبشی فرهنگ مفیدComparative Dictionary of Geez فرهنگ تطبیقیزبان گعز یا حبشی کلاسیک است. این فرهنگ از گعز به انگلیسی است و به دست یک سامیشناس به نام Leslauتدوین شده است. لسلاو مشتقّات و معانی این مادّه را چنین شرح میدهد:
جدول 7: ریشهشناسی مادّۀ «و ر ث» در زبان حبشی
(Leslu, 1991, p.618)
2-7. ریشهشناسی مادّۀ «و ر ث» در زبان سبئی در زیرشاخه سبئی از فرهنگ چهارزبانهای به نام «beeston» استفاده میکنیم. این کتاب یک فرهنگ چهارزبانه به نام سبائیک دیکشنرییا فرهنگ سبائیک است. گزارش اشتقاقات و معانی مادّۀ ورث در این فرهنگ اینگونه است:
جدول 8: ریشهشناسی مادّۀ «و ر ث» در زبان سبئی
(beeston, 1982, p.162)
2-8. ریشهشناسی «ورث» در زبان عربی زبان عربی در ذیل شاخۀ جنوبی مرکزی قرار دارد، پیجویی نخستین جهت یافتن «جامع معنایی»در نزد لغویان و مراجعه به کتب لغت متقدم و متأخر، ما را به گونههایی از معانی ارث میرساند:
جدول 9: ریشهشناسی «ورث» در زبان عربی
3. توضیح ساخت مادّۀ «ورث» مبتنی بر ریشهشناسی مطابق بر تحلیل برخی از سامیشناسان واژۀ «warasa» ریشه در زبانهای کوشی زیرشاخه زبانهای آفرو آسیایی دارد (Leslu, 1991, p.618). ریشۀ این واژه در زبان چادی غربی که یکی از زیرشاخههای زبانهای آفروآسیایی به شمار میرود به صورت «ras» آمده است. بنا بر اینتحلیل، ماده «و ر ث» از ریشۀ آفروآسیایی «ras» به معنای مرگ (death) به صورت وامواژه از طریق زبان کوشی وارد شاخه حبشی از زبانهای جنوب حاشیهای شده و با اضافهشدن حرف علّۀ /w/ به ریشۀ «ras» واژۀ «warasa» ساخت یافته است. در گام بعدی و در انتقال این کلمه به زبان عربی، هم خوان /s/ تبدیل به هم خوان /ṯ/ شده و کلمۀwaraṯ به وجود آمده است. ras<waras<waraṯ
3-1. دستهبندی و تحلیل معنایی مادّۀ «ورث» مبتنی بر ریشهشناسی نتایج معانی حاصل از مطالعۀ ریشهشناسانۀ مادّۀ «و ر ث» در زبانهای آفروآسیایی و سامی باستان همچون اکدی، آشوری، عبری، سریانی، حبشی و سبئی را میتوان در تقسیمبندی ذیل ارائه کرد:
جدول 10: دستهبندی و تحلیل معنایی مادّۀ «ورث» مبتنی بر ریشهشناسی
بررسی معانی موجود در هر زیرشاخه و دستهبندی و تصفیۀ اشتراکات و افتراقات نشان میدهد، واژه «ورث» مشترک معنوی و دارای ریشۀ مشترک در زبانهای سامی باستان با تنوّع معنایی است. این معانی عبارتند از: «مرگ»، «ارثبردن»، «گرفتن»، «مالکشدن»، «منتقلکردن»، «جانشینشدن»، «تصاحب و غصب کردن». بررسی ارتباط معانی فوق با یکدیگر ما را به وجود یک جامع معنایی در این ریشه رهنمود داشت. معنای «گرفتن و بهدستآوردن» معنی مشترک بهدستآمده از ریشهشناسی است که در ادامه شرح میدهیم.
3-2. معنای محوری (گرفتن و بهدستآوردن) و ارتباط آن با سایر معانی ریشهشناسی ریشۀ «و ر ث» نشان میدهد، معنای «گرفتن» (to get, to take) و «بهدستآوردن» (acquire) معنای محوری مادّۀ «و ر ث» است که در کهنترین زبانهای سامی همچون اکدی و آشوری ریشه دارد. در دیگر زبانهای سامی، شاخههایآرامی، عبری، حبشی، سبئی، اوگاریتینیز این معنا مشاهده میشود.
3-2-1. ارتباط معنای محوری با معنای «مرگ» و «ارث بردن» کهنترین معنایی که برای ریشۀ آفروآسیایی این ماده وجود دارد، «مرگ» است که به زبانهای مصری، چادی غربی، کوشی زیرشاخههایAwiya, Afar, Bilin باز میگردد (Leslu, 1991, p.618). آنچه از مرگ یک نفر به دست میآید» اموال و داراییهای اوست، وارث (heir/heiress) کسی است که مایملکِ متوفّی را «به دست میآورد». مفهوم ارثبردن مال و دارایی در همه زبانهای سامی به جز زبان اکدی و آشوری وجود دارد.
3-2-2. ارتباط معنای محوری با معنای «انتقال» «به دستآوردن» هرچیزی نیازمند «انتقال»(transmit) آن از کسی به کس دیگر است؛ ازاینرو مفهوم «انتقال» که در زبانهای آرامی و عربی ذکر شده است، با معنای محوری «بهدستآوردن» مرتبط است.
3-2-3. ارتباط معنای محوری با معنای «تملّک و مالکبودن» «بهدستآوردن» (to take) چیزی، اعم از ترکۀ میّت و از آن خودکردن آن همراه با اقتدار و تسلّط، مالکیّت (possession) آن چیز را به وجود میآورد که در اغلب زبانهای سامی بعد از مفهوم بهارثبردن بیشترین بسامد را دارد.
3-2-4. ارتباط معنای محوری با معنای «غصبکردن» معانی دیگر مرتبط با این معنای محوری، «تصاحبکردن» (seize) و «غصب کردن» (confiscate) و از «آن خود کردن» (become owner) است که در خانوادههای زبانهای سامی مشاهده میشود. آنجا که «گرفتن» و «بهدستآوردن» همراه با «زور و اجبار» (force) باشد، معنای «تصاحبکردن» و «غصبکردن» را به همراه دارد، این معنا در زبانهای اکدی و عبری وجود دارد. اگر یک شغل یا جایگاهیا منصب حکومتی تصاحب شود، به آن «جانشینی» (succeeding) گفته میشود، کاربرد این معنا در زبانهای (آرامی، عبری و حبشی) است. گفتنی است متعلّق معنای «بهدستآوردن» و «گرفتن» میتواند هریک از اشیاء، مال، ثروت، دارایی، خانه، زمین، سود، مقام و موقعیت و کتاب مقدس و...باشد. بهاینمعنا که یک فرد حقیقی میتواند همه این نمونهها را به دست آورد.
4. تحلیل قول لغویان و مفسران با توجه به نتایج ریشهشناسی در اینجا لازم است از رهاورد ریشهشناسی در دقیقشدن قول برخی از لغویان سخن به میان آوریم. خلیل بن احمد در معنای ایراث میگوید: «الإیراث الإبقاء للشّی» (فراهیدی، 1409، ج 8، ص234) و صاحب ابنعبّاد میگوید: «المورثُ: المُبقی و الوارث: الباقی» (صاحب بن عباد، ج10، ص162). با توجه به نقل لغویان، مفهوم ابقاء از معانی محوری این ریشه است؛ درحالیکه در هیچیک از زبانهای سامی معنای ابقاء دیده نمیشود و میتوان گفت این تفسیر لغوی برآمده از تفسیر آیات (الله یرث الارض ومن علیها وهو خیر الوارثین) است و از اینجا به کتب لغت راه یافته است. همچنین قیود نسب و سبب در انتقال ارث از میراثگذار به میراثبر که ابنفارس مطرح میکند (1404، ج6، ص105)، در زبانهای سامی همچون کتب عربی کلاسیک جای ندارد، ممکن است این غلبۀ معنایی متأثر از زندگی قبیلهای حاضره العرب و بادیه العرب باشد.
نتیجهگیری بهرهگیری از مطالعات زبانشناختی بهویژه زبانشناسی تاریخی در واکاوی معنایی مفردات قرآن مجید و تبیین اشتراکات لفظی و معنوی واژگان کلام وحیانی تأثیر بهسزایی دارد، تفسیر دقیقتری از معانییک واژه، مترادفها و متضادها ارائه میدهد و بلکه بالاتر راهی موثق در تصحیح قول لغویان به شمار میرود. در این مسیر بهرهگیری از اطلاعات زبانشناختی ابزار مهمی در استفاده از فرهنگهای زبانهای سامی به شمار میرود، چه یافتن همخوانها و واکههایی نظیر ریشۀ سهحرفی واژۀ مزبور در دیگر زبانهای سامی بهآسانی و بدون اطلاع از مبانی آن امکانپذیر نیست. بررسی احتمالات زبانشناختی مادّۀ «و ر ث» نشان میدهد، قدمت این واژه به زبانهای آفروآسیایییعنی حدود 12 هزار سال پیش باز میگردد. توضیح ساخت واژه به این صورت است که در گام نخست ریشۀ ثنایی «ras» از خانوادۀ زبانهای آفروآسیایی و مشخصاً کوشی به زبانهای سامیجنوبی و مشخصاً زبان حبشی وارد میشود و در گام دوم حرف علّه واو به آغاز این ریشه افزوده میشود و کلمۀ «warasa» شکل میگیرد. در مرحلۀ بعدی پس از انتقال واژه به زبان عربی در یک تحوّل آوایی هم خوان /s/ به /ṯ/ تغییر مییابد و مادّۀ «waraṯ» ساخته میشود. همچنین پیجویی معانی واژگان این مادّه مبتنی بر تحلیلهای ریشهشناسانه در زبانهای سامی نشان میدهد که این واژه مشترک معنوی و دارای معانی مرگ، ارثبردن، گرفتن، مالکشدن، منتقلکردن، جانشینشدن، تصاحب و غصبکردن است. از میان این معانی، معنای «گرفتن و بهدستآوردن» محوری و کلیدی است و جامع معانی این ریشه است. پس از نزول آیات وحیانی، تشریح و تفسیر آیات فقهی و تلاش براییادگیری و آموزش احکام فقهی، اهمیتیادگیری علم الفرائض را دوچندان کرد، کلام نبوی مبنی بر اینکه نیمی از یادگیری فقه به یادگیری علم الفرائض یا احکام ارث و میراث باز میگردد، حاکی از همین امر است. همین نمونهها سبب غلبۀمعنای فقهی شده و معانی کهن آن را در تنگنا قرار داده است. غلبۀ گفتمانی معنای ارث به ترکۀ میّت بر فضای تفسیر آیات نیز تأثیر گذاشته، تشتّت آراء تفسیری را موجب شده است.
پینوشتها: 1- «چند معنایی» (polysemy) یا «اشتراک معنوی» زمانی به وجود میآید که یک واژه با وجود ریشههای متّحد المعنی، دچار چندگانگی معنایی شده باشد. این کلمات پس از ترجمه به زبان عربی هم به کلمۀ واحدی ترجمه خواهند شد. همچون کلمات «چشم» و «چشمه» که هر دو به «عین» ترجمه میشوند (صفوی، 1380، صص50-67؛ پاکتچی، 1392، صص180-186؛ نیازی، شهریار؛ مهین، حاجی زاده، 1385، صص 77-96). 2- در نقطۀ مقابل «چند معنایی»، «همنامی» (Homonymy) یا «اشتراک لفظی» قرار دارد. همنامی زمانی به وجود میآید که معانی مختلف یک لفظ هیچگونه ارتباطی با یکدیگر ندارند و حقیقت امر به وجود دو ریشه با دو معنای کاملاً متفاوت بازگردد. دراینصورت شباهت بدنۀ دو واژه به یکدیگر کاملاً تصادفی بوده است (Rajimwale, 2006, p.107). این نکته در ترجمۀ واژه نیز بهوضوح مشاهده میشود، همچون: «شیر درّنده» و «شیر خوراکی» که دو اصل و ریشۀ متفاوت با دو معنای متفاوت دارند و در ترجمه به زبان عربییکی «أسد» و دیگری به «حلیب» ترجمه میشود (پاکتچی، 1392، ص186). 3- علم الاشتقاق عبارتند از: «تولید برخی الفاظ از الفاظ دیگر و ارجاع آنها به یک اصل که مشخصکنندۀ منشا و ریشه آنهاست. این اصل هم نشانگر معنای مشترک و اصلی الفاظ و هم گویای معنای اختصاصی و جدید آنها است. اشتقاق دانشی عملی ـ مقایسهای است که وسیلهای خوب برای رشد و گسترش زبانها و افزایش سرمایه واژگانی محسوب میشود و اصطلاحات و کلمات مناسبیبرای شئون مختلف زندگی فراهم میآورد» (عبدالتواب، 1367ش، صص327ـ328). 4- زبانشناسی به دو شاخه مهم «درزمانی» و «همزمانی» تقسیم میشود. زبانشناسی درزمانی (تاریخی) به تحولات زبان در طول تاریخ آن و در بستر زمانی معین توجه دارد و زبانشناسی همزمانی (توصیفی) وضع فعلی زبان را بدون درنظرگرفتن سابقه یا تحولات تاریخی آن مطالعه میکند (صفوی، 1360، ص30؛ آرلاتو، 1373، ص19).
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,682 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 857 |