تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,423 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,846,799 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,142,239 |
تحلیل بینامتنی راحة الصّدور و شاهنامه بر مبنای ترامتنیت ژرار ژنت | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 8، دوره 9، شماره 1 - شماره پیاپی 33، اردیبهشت 1396، صفحه 107-120 اصل مقاله (234.07 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2017.21415 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرشته محمّدزاده* | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دانشگاه فردوسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف این جستار، بررسی و تحلیل روابط و مناسبات بینامتنی راحة الصّدور و شاهنامه است. روش پژوهش، تطبیقی و مبتنی بر ترامتنیت ژرار ژنت و با رویکرد بینامتنیّت اوست. روش گردآوری دادهها نیز کتابخانهای است. پرسشهای پژوهش این است که کدام یک از انواع بینامتنیّت از دیدگاه ژرار ژنت در راحة الصّدور وجود دارد و این متن تاریخی با چه نیّت و چگونه با شاهنامه رابطة بینامتنی ایجاد کرده است؟ حاصل پژوهش نشان داد که هدف مؤلّف راحةالصّدور از برقراری رابطة بینامتنی آگاهانه با شاهنامه، تبدیل این اثر به یک سیاستنامه و اندرزنامه است. انواع بینامتنیّت صریح، غیرصریح و ضمنی با هدف احیا و تداوم اندیشة ایرانشهری و مشروعیتدادن به حکومت ترکمانان سلجوقی در این متن تاریخی به کار رفته است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
راحةالصدور؛ شاهنامه؛ بینامتنیّت؛ ژرار ژنت؛ اندیشة ایرانشهری | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدّمه بینامتنیّت (intertextuality) از رویکردهای مطالعاتی در گفتمان و نقد ادبی و هنری است که در نیمة دوم قرن بیستم ایجاد شد. در بینامتنیّت یا تعامل و مناسبات بینامتنی به کاربرد آگاهانة متن یا متنهایی در خلال متن دیگر تأکید میشود. بنابراین هیچ متنی جدا از متنهای دیگر شکل نمیگیرد و نمیتوان آن را بدون ارتباط با متون دیگر درک کرد. این رویکرد بر این اندیشه مبتنی است که متن، نظامی بسنده و مستقل نیست، بلکه پیوند دوسویه و تنگاتنگی با سایر متون دارد. عمل خواندن هر متن در ارتباط با مجموعهای از روابط متنی است که تفسیرکردن و کشف معنای آن متن به کشف همین روابط وابسته است (Allen, 2000: 1). از این رو طبق رویکرد بینامتنیّت، هر اثر بازخوانش و واگویهای از متنهای پیشین است و هیچ متنی بدون روابط بینامتنی به وجود نمیآید.
فرضیة اصلی پژوهش این است که راوندی آگاهانه بنا بر اقتضای اوضاع فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران، بهویژه عراق عجم در دوران سلجوقیان با شاهنامه رابطة بینامتنی ایجاد کرده است. انگیزة اصلی از برقراری چنین رابطهای، بازنمایی و تداوم اندیشة ایرانشهری است که به طور کامل در شاهنامه نمود یافته است. در این پژوهش، روش کار بر استخراج عناصر بینامتنی، دستهبندی آنها در قالب بینامتنیّت سهگانة ژنت و سرانجام بررسی و تحلیل دادهها بر اساس معیارهای بینامتنی ژنت، مبتنی است. پس از پیشینة پژوهش، مبانی نظری تحقیق معرّفی میشود و سپس پیوندهای بینامتنی و چگونگی آن در قالب بینامتنیّت صریح، غیر صریح و ضمنی تنظیم و بیان میشود. نوع تحلیل دادهها نیز کیفی است. 1ـ1پیشینة پژوهش دربارة این موضوع، پژوهش مستقلی با رویکرد بینامتنیّت ژرار ژنت، وجود ندارد. چهار پژوهش با موضوعی نزدیک به این پژوهش انجام شده است که در آنها پژوهشگران کوشیدهاند در تصحیح شاهنامه، جایگاه و اهمّیت ابیات منقول شاهنامه را در راحةالصدور بررسی کنند. بیشتر این پژوهشها را یدالله بهمنی مطلق انجام داده است. او در پایاننامة کارشناسی ارشد خود با عنوان «تأثیر شاهنامه بر راحةالصدور و ارزش راحةالصدور در تصحیح شاهنامه» و پژوهش دیگری با عنوان «شاهنامه و راحةالصدور» (1389) علاوه بر مقابلة ابیات شاهنامه در راحةالصدور با چاپهای شاهنامه، کوشیده است مضامین ابیات شاهنامه را نیز بیان کند. او در مقالة «اهمّیت راحةالصدور در تصحیح شاهنامه» (1390) با هدف دستیابی به میزان اهمّیت این متن در تصحیح شاهنامه از میان پانصد و نود و چهار بیت منقول شاهنامه در راحةالصدور، ابیاتی را برای نمونه انتخاب کرده است و سپس آنها را با چاپهای معتبری مثل خالقیمطلق، دبیرسیاقی، مسکو و عزیزالله جوینی و نسخهبدلهای آنها مطابقت داده است. پس از ذکر تفاوتها و تشابهات آنها با دلایل علمی علّت برتری ابیات شاهنامه در راحةالصدور را بیان کرده است. منوچهر اکبری و علی غلامی، در مقالة «ابیات شاهنامه در راحةالصدور و آیۀ السّرور» (1390)، کتاب تاریخی ـ ادبیراحةالصدور را یک نمونة برجسته از منابع فرعی در تصحیح شاهنامه دانستهاند. آنها پس از استخراج صد بیت نخست شاهنامه از متن این اثر آن را با دستنویسهای کهن و معتبر مطابقت دادهاند و اختلافهای ضبط را ذکر کردهاند. باید توجّه داشت که ابیات شاهنامه یکی از عناصر متنراحةالصدور است و فقط برای پند و اندرز، استشهاد نشده است. بنابراین در این تحقیق، سعی بر این است که همة مناسبات و روابط بینامتنی راحةالصدور و شاهنامه بر مبنای ترامتنیّت ژرار ژنت و با رویکرد بینامتنی، شناسایی، بررسی و تحلیل شود.
2ـ مبانی نظری، بینامتنیّت اصطلاح بینامتنیّت را نخستینبار ژولیا کریستوا با تأثیر از آراء و اندیشههای میخائیل باختیندر سال 1966 میلادی در مقالة «کلمه، گفتوگو، رمان» به کار برد. اعتقاد به وجود مکالمه میان متون، مهمترین رویکرد و دستاورد باختین در زمینة بینامتنیّت است. او با طرح ارتباط بینامتنی و مکالمهگرایی متون در واقع متن را از محدودبودن در یک معنا خارج کرد. کریستوا نیز با تأثیر از نظریهها و دیدگاههای باختین، هر متن را از همان آغاز در قلمرو قدرت متون پیشین میداند. در فضای یک متن، گفتههای فراوان برگرفته از متنهای مختلف با یکدیگر تلاقی و همدیگر را خنثی میکنند (Kristeva, 1969: 52؛ به نقل از نامورمطلق، 1394: 106). با وجود این، بینامتنیّت برای کریستوا پدیدهای نیست که با آن یک متن، متن پسین را بازتولید کند، بلکه در دیدگاه او بینامتنیّت جزیی از متن است و سبب پویایی و چندصدایی در متن میشود و در بیشتر اوقات نمیتوان آن را آشکارا تشخیص داد. این نکتهای است که بینامتنیّت در مفهوم کریستوایی را از مفهوم سنّتی تأثیر و تأثّر یک متن در ارتباط با متن دیگر برای بازتولید آن جدا میکند (نامورمطلق، 1386: 85). پس از کریستوا نظریهپردازان دیگری چون رولان بارت، میکائیل ریفاتر، ژرار ژنت و لوران ژنی،روابط میان متون و چگونگی آنها را بررسی کردند. ژرار ژنت در میان آنها نظریة خود را بر مبنای تأثیرات یک متن از متن پیش قرار داد. دامنة مطالعات او ساختارگرایی، پساساختارگرایی و نشانهشناسی را در برمیگیرد و از این رو توانست روابط بینامتنی را با درنظرگرفتن همة متغیّرهای آن بررسی کند. ژرار ژنت با گسترش قلمرو مطالعات بینامتنی کریستوا و باختین و با تغییر در نگرش به این زمینة مطالعات کوشید تا هر نوع رابطهای را که یک متن میتواند با متن دیگر داشته باشد، به شکل نظاممندی مطالعه کند. بر همین اساس او عنوان «ترامتنیّت» را برای نظریة خود برگزید و سه اثر آستانهها (Seuils)، الواح بازنوشتنی (Palimsestes) و مقدّمهای بر سرمتنیت (Introduction à l’architexte) را به این موضوع اختصاص داد. ترامتنیت ژنت گستردهتر از بینامتنیّت کریستواست. ترامتنیت از دیدگاه او «تمام چیزهایی است که متن را آشکارا یا پنهان به متون دیگر مرتبط میسازد» (Genette, 1997: 2). بنابراین ژنت بینامتنیّت را یکی از اقسام ترامتنیت میداند و بر آن است که آن هنگامی ایجاد میشود که دو متن بر اساس رابطة همحضوری با یکدیگر ارتباط داشته باشند. به سخن دیگر حضور عنصر یا عناصر مشترک میان دو یا چند متن به قرارگرفتن مطالعة متن در حوزة بینامتنیّت میانجامد (نامورمطلق، 1386: 131). ترامتنیّت ژرار ژنت به پنج بخش تقسیم میشود که عبارت از این موارد هستند: بینامتنیّت، پیرامتنیّت (Paratextuality)، فرامتنیّت (metatextuality)،سرمتنیّت (architextuality) وبیشمتنیت (hypertextuality).بینامتنیّت، رابطة دو متن بر اساس همحضوری است؛ به طوری که هر گاه بخشی از متن یک در متن دیگری مثلاً متن دو حضور داشته باشد، رابطة میان این دو، بینامتنی است. در پیرامتنیّت هر متن همواره در پوششی از متنواژههایی قرار دارد که آن را به طور مستقیم یا غیر مستقیم دربرگرفته است. این متنها یا پیرامتنها همچون آستانة متن است که برای ورود به جهان متن همواره باید از آنها گذر کرد. فرامتنیّت بر اساس روابط انتقادی و تفسیری بنا شده است. هر گاه متن یک به نقد و تفسیر متن دو اقدام کند، رابطة آنها یک رابطة فرامتنی است. سرمتنیت، روابط طولی میان یک متن و متن دیگر و گونة متعلّق به متن دوم را بررسی میکند. بیشمتنیّت روابط بین دو متنی را مطالعه میکند که بر اساس برگرفتگی و اشتقاق استوار شدهاند. بر مبنای این نوع رابطة بینامتنی، هر گاه متن ب از متن الف برگرفته شود، رابطة آن دو بیشمتنی خواهد بود (نامورمطلق، 1386: 87-95). از این میان، بینامتنیت و بیشمتنیت، رابطة میان دو متن ادبی و هنری را بررسی میکنند و مباحث دیگر ترامتنیّت، رابطة میان یک متن و شبه متنهای مرتبط به آن را مطالعه میکند. این تحقیق در جستجوی روابط بینامتنی راحةالصدور و شاهنامه است. به همین سبب در ادامه، بینامتنیّت و انواع آن از دیدگاه ژنت و گونههای آن، بیان میشود و در راحةالصدور نشان داده میشود.
3ـ گونههای رابطة بینامتنی با شاهنامه درراحةالصدور نگرش ژنت به بینامتنیّت بر مبنای همحضوری است. به این صورت که بخشی یا عنصری از پیشمتنها در متن دیگر حضور داشته باشد. ژنت در مقدّمة کتاب الواح بازنوشتی دربارة بینامتنیّت چنین مینویسد: «من به نوبة خودم آن را بیشک، شیوهای محدود به وسیلة یک رابطة همحضوری میان دو یا چندین متن تعریف میکنم؛ یعنی به طور اساسی و اغلب با حضور واقعی یک متن در متن دیگری» (Genette, 1997: 2). او بینامتنیت را به سه گونۀ بینامتنیت صریح یا اعلامشده، غیر صریح یا پنهانشده و ضمنی تقسیم میکند. 3ـ1 بینامتنیت صریح اولین نوع بینامتنیّت، بینامتنیّت صریح است. بینامتنیّت در «صریحترین و لفظیترین شکلش عمل سنّتی نقل قول (با ارجاع یا بدون ارجاع) است» (همان). به این ترتیب نقل قول از نشانههای بینامتنیّت صریح است. بینامتنیّت صریح به شکل نقل قول بدون ارجاع در راحةالصدور وجود دارد. اولین و صریحترین نشانة وجود این نوع بینامتنیّت در راحةالصدور، تصریح مؤلّف به نقل ابیات شاهنامه در متن اثر است. او هدف خود را از نوشتن تاریخ، بهجاگذاردن نام و اثر نیک دانسته است و فردوسی را راهنمای خویش معرّفی میکند: «نام نیک، مطلوب جهانیان است و در شاهنامه که شاه نامهها و سردفتر کتابهاست، مگر بیشتر از هزار بیت در مدح نیکونامی و دوستکامی هست» (راوندی،1333 :357). از این رو درراحةالصدور بیش از ششصد بیت از ابیات شاهنامه (خالقی مطلق، 1381: 297) به صورت نقل قول بدون ارجاع حضور دارد. میتوان گفت ابیات شاهنامه در فضای فکری و فرهنگی جامعه شناخته شده بوده است و به همین سبب نویسنده منبع آن را ذکر نکرده است. مثلاً در گزارش مستولیشدن خوارزمشاه بر مملکت عراق از ابیات شاهنامه به صورت نقل بدون ارجاع در تأیید متن استفاده میشود: «خوارزمشاه چهارم ماه رجب سنة تسعین و خمس مائه با عراقیان به دارالملک همدان رسید و بر تخت نشست و عراقیان را خوار و خاکسار داشت و اثر آبادانی نگذاشت ... و نان عراق قسمت کرد، اصفهان به قتلغ اینانج داد. سربست و ایالت همدان به قراقز اتابکی داد و ری به ملک یونس خان. چون او به خوارزم رسید، خداوند ملک الامرا الغ باربک ای ابه عزّ نصره خواست که قلعة فرزین با دست گیرد. قراقز را فرمود تا عصیان با یونس خان ظاهر کرد و او به ذات مبارک خود بر سر قلعه دوانید، شعر:
موضوع همة ابیات برگرفته از شاهنامه، حکمت عملی است. نمونۀ این مضامین به این صورت است: ستایش عدل و داد و خرد، شکوه و شکایت از روزگار، یاد مرگ و اهمّیت ماندن نام نیک، بیان بیوفایی دنیا، ستایش راستی و درستی و نکوهش دروغ، بیداد، جهل و کژی و پند و اندرزهای مختلف در مسیر زندگی. اما باید دید انگیزه و نیّت اصلی مؤلّف از انتخاب خودخواسته و آگاهانة این ابیات چه بوده است؟ آن طور که از محتوای متنراحةالصدور دریافت میشود، این متن تاریخی، شاهنامه را همچون یک الگو میبیند و با ایجاد رابطة بینامتنی با آن به خواستة اصلی خود دست مییابد. این خواسته عبارت از این است: آسیبشناسی پادشاهی سلجوقیان و طرح و بازپرداخت اندیشة ایرانشهری برای نزدیکشدن واقعیت اجتماعی به آرمان فکری مؤلّف. 3ـ2 بینامتنیّت ضمنی افزون بر ابیات، عناصر دیگری از شاهنامه نیز در راحةالصدور دیده میشود که با وجود حضور آنها در لابهلای متن، هیچگونه اشارهای به منبع آن یعنی شاهنامه، نشده است و تنها خوانندة آشنا با شاهنامه میتواند به وجود این رابطة بینامتنی پی برد. در اینجا گونة دوم بینامتنیّت، یعنی بینامتنیّت ضمنی نشان داده میشود. در این نوع بینامتنیّت، مؤلّف قصد ندارد متن خود را پنهان کند، بلکه با ارائة نشانههایی بر آن است که به طور غیر مستقیم مرجع کار خود را معرّفی کند. اشارات، کنایات و تلمیحات، مهمترین شکلهای بینامتنیّت ضمنی است. ژرار ژنت، بینامتنیت را در کمترین شکل صریح و لفظیاش، کنایه میداند؛ یعنی گفتهای که برای دریافت ارتباط بین آن متن و متن دیگری که به ضرورت بخشهایی به آن بازمیگردد، نیازمند ذکاوت زیادی است (Genette, 1997: 8). در این نوع بینامتنیت به دانش قبلی مخاطب برای دریافت رابطة بینامتنی موجود، نیاز است. این نوع بینامتنیّت نیز درراحةالصدور نمود یافته است. اشارات مکرّر به ابیات، شخصیتها، داستانها، واژگان، بنمایههای اسطورهای و نیز برخی مضامین شاهنامه در راستای اهداف تألیف در راحةالصدور حضور یافته است و خطّ سیر اندیشهای متن را برای بازنمایی و تداوم اندیشة ایرانشهری و احیای روزگار آرمانی ایران قرار داده است. در ادامة پژوهش، چگونگی این نوع رابطة بینامتنی بررسی میشود. 3ـ2ـ1 بازنمود اندیشة ایرانشهری منظور از اندیشة ایرانشهری «مجموعهای از آراء و عقاید ایرانیان در طول تاریخ و دربارة اساسیترین مفاهیم سیاسی بهویژه مسئلة فرمانروایی است» (رستموندی، 1388: 25). اندیشة سیاسی در شاهنامه با قالب سیاستنامه و اندرزنامه خود را نشان میدهد و در آن از چگونگی کسب قدرت و شیوههای حفظ آن سخن میرود. از این رو یکی از اهداف متن از ایجاد رابطة بینامتنی با شاهنامه، بازنمایی و تداوم اندیشة ایرانشهری است. ابیات شاهنامه و عناصر دیگر به طور ضمنی در متن راحةالصدور حاضر میشود تا با الگوبرداری از شاهنامه، یک سیاستنامه و اندرزنامه باشد و هدف از آن تجدید ساختارهای کهن فرمانروایی ایرانشهری در دورة اسلامی و توجیه چیرگی ترکمانان بر ایران است (طباطبایی، 1375: 10). مهمترین اهداف تاریخنویسان از مطالعۀ اندیشة ایرانشهری و جریان سیاستنامهنویسی در دورة اسلامی در این مطالب خلاصه میشود: توجّه به اندیشة سیاسی ایرانشهری برای بنیان نظری، توجّه به اوضاع سیاسی روز و انتقاد از آن، رهنمود به پادشاه تا امور سیاسی و اجتماعی جامعه و رفتار سیاسی خود را اصلاح کند، اندرزدهی به او بر مبنای تجربة گذشتگان بهویژه پادشاهان عجم در ملکداری و آموزش آداب و رسوم پادشاهی بر اساس سنّتهای پادشاهی ایران باستان در حایگاه انگیزه و هدف مؤلّف و بهرهگیری از روش اندرزنامهنویسی به صورت گنجاندن نکتههای سیاسی و اجتماعی در قالب داستان و حکایت بهویژه حکایتهایی از پادشاهان ایران باستان (کشاورز افشار و دیگران، 1389: 39-40). همان طور که بیان شد، نابسامانیهای زمانه، یکی از اساسیترین بنیانها در سیاستنامهنویسی است. به طوری که تأکید بر نابسامانیهای زمانه را میتوان به وجه سلبی، بازپرداخت اندیشة سیاسی ایرانشهری دانست (رستموندی، 1388: 52). راحةالصدور نیز با تأثّر از اندیشة ایرانشهری قالببندیشده در شاهنامه و نگرش خاص به نهاد پادشاهی و بیان و نقد اوضاع اجتماعی عصر، آگاهانه با شاهنامه ارتباط مضمونی و اندیشهای برقرار میکند و زمانة خود را آسیبشناسی میکند. مؤلّف که مسائل و مشکلات سیاسی ـ اجتماعی جامعة خود را بهخوبی درک کرده است و میبیند که نظام فکری و اخلاقی ایران پیش از اسلام خلل پذیرفته است، آشکارا در چندین جای کتاب، اوضاع جامعه را نقد میکند. از آن جمله، پریشانی اوضاع عراق در سالهای پس از مرگ سلطان طغرل بن ارسلان است. در این سالها هیچ امنیتی در عراق وجود نداشت. سربازان خوارزمشاه، آنجا را تصرّف کرده بودند و مردم از ظلم و بیقانونی سرداران و سپاهیان او، رنج بسیاری میکشیدند. علاوه بر بیحرمتی به دانشمندان، به علم و اخلاق نیز بیاعتنایی میشد: «در شهور سنة ثمان و تسعین [و خمسمائه] در جملة عراق، کتب علمی و اخبار و قرآن به ترازو میکشیدند و یکمن به نیم دانگ میفروختند و قلم ظلم و مصادرات بر علما و مساجد و مدارس نهادند ... به هیچ مسجدی در عراق، بوریا نمانده است که ظالمان به محفوری بدهند و پنبه نیست که بیوهزنان به ریسمان کنند تا از آن اطلس خرند و خلاف در مردم است که از جور و ظلم آواره شدند و از قحط بمردند و اغراض نفسانی بر مردم چنان استیلا آورد که دمار از همه برآورد ... .معارف عراق در آفاق آوارهاند و اهل اسواق به خود درمانده و بیچارهاند» (راوندی، 1333: 33-38). او بدون فاصله پس از ذکر این اوضاع بد و نابسامان از ابوالفتح کیخسروبن قلج ارسلان میخواهد که با عدل خویش وضعیت نامناسب عراق را تغییر دهد و بار دیگر با آمدنش به عراق، روزگار مطلوب را به آنجا بازگرداند و دولت آلسلجوق را احیا کند: «چون حال بدین رسید و کار بدین انجامید، بر جهانیان واجبست که به تضرّع و ابتهال از ملک ذوالجلال درمیخواهند تا از آنجا که لطف اوست، احیای دولت آل سلجوق بکند و بیخ ظلم از جهان برکند و بر پادشاه اسلام واجبست، سلطان قاهر عظیم الدّهر کیخسرو بن قلج ارسلان ـ خلّد الله رایات دولته و آیات سلطنته ـ که نیّت عدل کند و با خدای ـ عزّ و جلّ ـ نذر کند که احیای مراسم عدل کند از تربیت علما و تقویت اسلام و نصرت شریعت دادن و قواعد معدلت نهادن ... و بنیادی که اسلاف سلاطین آل سلجوق نهادند بر آن برود و تیمارداشت رعیتان و عمارت جهان پیشه گیرد تا ملک تعالی این ملک به وارث مستحق بازرساند و پادشاه را بر تخت سنجر و ملکشاه و برکیارق بنشاند و این دولت تا قیامت بماند» (همان: 38). در جای دیگر اوضاع نابسامان عراق و آرزوی خود را به این شکل بیان میکند:
راوندی پس از انقراض دولت آل سلجوق، تألیف راحةالصدور را تمام میکند و تصمیم میگیرد تا آن را به غیاث الدّین ابوالفتح کیخسرو بن قلج ارسلان (588- 607 ه.ق.) از سلاجقة آسیای صغیر، اهداکند. به همین سبب در سراسر کتاب، این پادشاه برای او همچون یک شاه آرمانی است و بر آن است تا با پند و اندرز غیر مستقیم او اندیشة آرمانی خود را به واقعیت پیوند زند. او که در شاهنامه نمود این پادشاه را یافته است، در این راه از بخشیدن خصلتها و مؤلّفههای پادشاه آرمانی به کیخسرو بن قلج ارسلان دریغ نمیکند. در شاهنامه پادشاه آرمانی، نژاد، گوهر، هنر و خرد دارد و از فرّه ایزدی و تأیید و پشتیبانی الهی برخوردار است. راوندی بر اساس این کوشیده است ممدوح خود، ابوالفتح کیخسرو بن قلج ارسلان را مجمع همة ویژگیهای یک شاه آرمانی نشان دهد. از این رو در آغاز کتاب در بخش ستایش او ،خودخواسته، ابیات مربوط به داستان پادشاهی کیخسرو را از شاهنامه برمیگزیند. فردوسی در این ابیات پس از طرح مؤلّفههای شاه آرمانی، کیخسرو را جامع این نشانهها میداند. راحةالصدور نیز در واقع با یک بیان استعاری، کیخسرو بن قلج ارسلان را در جای کیخسرو شاهنامه مینشاند و او را هم شاهی آرمانی معرّفی میکند و هم به طور ضمنی از او میخواهد چنین باشد: «سلطان قاهر عظیمالدّهر غیاث الدّنیا و الدّین، ابوالفتح کیخسرو ابن السلطان السعید قلج ارسلان ... شجرة سلجوق است، درختی که بیخش تقویت و تربیت دین و ثمرهاش بنای خیرات از مدارس و خانقاهها و مساجد ... و آیین عدل را تازه گردانیدن و رسم سیاست زنده داشتن، شعر:
(راوندی، 1333: 29)، (فردوسی، 1386، ج 3: 3-4 ) از نکات دیگر مهم و اساسی در اندیشة ایرانشهری که با ویژگیهای شاه آرمانی مرتبط است، عدالت و انصاف، راستی و درستی و پرهیز از بیدادگری است. در این میان، ویژگی و اصل عدل و داد برای مؤلّف به پیروی از فردوسی اهمّیت بیشتری دارد؛ به طوری کهراحةالصدور با سخنی در ستایش عدل آغاز میشود: «افتتاح به عدل کردم که سیرت پادشاه عادل غیاث الدّین است و در هر دوری عمارت جهان و امن عالمیان از عدل بوده است» (راوندی، 1333: 69). سپس سخن با استشهاد به آیات قرآن و احادیث پیامبر و ابیات شاهنامه محکم و استوار میشود. نمودار ذیل نشاندهندة نسبت و میزان اهمّیت چهار مؤلّفة عدل، خرد، راستی و پرهیز از بیداد است که مؤلّف بر اساس ابیات شاهنامه ذکر کرده است و از آن به منزلة ویژگیهای شاه آرمانی یاد میکند. نمودار1ـ فراوانی مهمترین مؤلّفههای پادشاه آرمانی در راحةالصدور بر مبنای اندیشة ایرانشهری در شاهنامه
نکتهای که باید به آن توجّه کرد این است که گزینش و نقل غیر مستقیم ابیاتی از شاهنامه درراحةالصدور با معانی بیاعتباری و زودگذری دنیا، قطعیبودن مرگ، لزوم نهادن نام نیک پس از خود، پرهیز از آزمندی، تحمّل مکافات اعمال و حاکمیت تقدیر و سرنوشت، در واقع پادشاهان سلجوقی را به رعایت اصول لازم برای مشروعیتدادن به حکومت و داشتن رفتاری مانند پادشاهان آرمانی ایران، فرامیخواند. راوندی این گونه در پوشش شعر، همة عوامل درگیر قدرت را متوجّه میکند که قدرت مطلق از آن خداست و از این رو باید در اعمال سیاسی خود تجدید نظر کنند. بنا بر آنچه تا کنون بیان شد، رابطة بینامتنی با شاهنامه در پیشبرد اهداف و انگیزههای فکری متن، جایگاه مؤثّری داشته است. به سبب وجود همة جنبههای اندیشة ایرانشهری در شاهنامه، مولّف راحةالصدور نیز کوشیده است تا حدّ ممکن از آنها برای مشروعیتدادن به حکومت سلجوقیان استفاده کند. در راستای این بررسی، آشکار شد که از میان عناصر شاهنامه که به طور ضمنی برای مشروع جلوهدادن حکومت سلجوقی بهویژه کیخسرو بن قلج ارسلان، بیان شده است، دو عنصر از همه مهمتر است: یکی فرّه ایزدی و دیگری شخصیتهای شاهنامه. فرّه ایزدی با هدف مشروعیتدادن کاریزمایی به قلج ارسلان و شخصیتهای شاهنامه با هدف تشابهجویی میان آنها و شخصیتهای عصر سلجوقی در متن راحةالصدور حضور دارد. 3ـ2ـ2 مشروعیت کاریزمایی فرّه ایزدی سیادت یا مشروعیت کاریزمایی، یکی از انواع مشروعیت است که به سبب تقدّس، قهرمانی و یا سرمشقبودن بر مبنای فرمانبرداری و اطاعت غیر معمول از یک فرد استوار است (وبر، 1374: 276-277). کاریزما یا فرّ، عطیه و پرتو الهی است و ناگزیر باید آن را فقط خاصّ شهریاری دانست که یزدانپرست، پرهیزگار، دادگر و مهربان باشد (پورداود، 2536، ج 2: 309). در شاهنامه نیز فرّه، اساسیترین ویژگی شاه آرمانی است. فردوسی این اندیشه را در نامة کیخسرو پس از تسلّط بر دژ بهمن چنین بیان میکند:
فرّه ایزدی از مفاهیم بنیادین اندیشة ایرانشهری درراحةالصدور است که با هدف مشروعیتدادن به پادشاهی ابوالفتح کیخسرو بن قلج ارسلان استفاده شده است. مؤلّف در ستایش او چنین میسراید:
3ـ2ـ3 تشابهجویی یکی دیگر از بینامتنهای مؤثّر در راحةالصدور، وجود اشارههای ضمنی مکرّر به پادشاهان و پهلوانان شاهنامه است. راوندی با این روش بر آن بوده است که تا حدّ امکان، پندار و اندیشة آرمانی خود را به کردار واقعی نزدیک کند. تشابهجویی، اصالتدادن به عناصری از انسان یا اجتماع از رهگذر مقایسه و تشبیه با عناصر اصیل و قدیمی است (حسنزاده، 1382: 20).راحةالصدور در راستای این اصل، القاب و عناوین پادشاهان ایرانی مانند «خسرو» و «پادشاه» را به فرمانروایان سلجوقی نسبت میدهد. «اسامی و القابی که ما برای نامیدن اشخاص به کار میگیریم، میتوانند دارای بار ایدئووژیک باشند» (Jeffries, 2010: 17). بیتردید انتخاب این القاب و عنوانها برای حاکمان غیر ایرانی سلجوقی با تأثیرپذیری از نهاد حاکم و مکتب فکری مسلّط بر جامعه بوده است. ایجاد تشابه و همانندی میان شخصیتهای عصر سلجوقی و شخصیتهای شاهنامه از برجستهترین روشهایی است که درراحةالصدور با هدف کسب مشروعیت برای حاکمان سلجوقی، دیده میشود. متن از این روش، سود جسته است؛ روشی که یکی از شیوههای بلاغی مؤثّر برای تثبیت یک مکتب فکری است. در میان پادشاهان و پهلوانان انبوه شاهنامه، کیخسرو، افریدون، جمشید، انوشیروان، بهرام و رستم به این منظور برگزیده میشوند. این شخصیتها از جمله شخصیتهای مهم و تأثیرگذار و برخی از آنها پادشاهان آرمانی در شاهنامه هستند. از این رو در متن راحةالصدور بیشتر از همه، حضور یافتهاند. راوندی بر این باور است که سرزمین ایران بهحق به ابوالفتح کیخسرو بن قلج ارسلان به میراث رسیده است. او که پادشاه آرمانی در نظر مؤلّف است با لقب خسرو ایران، همۀ ویژگیهای فرّ جمشید، قدر بهرام، سیرت فریدون، عدل انوشروان و شجاعت و جنگاوری رستم را یکجا دارد.
در میان پادشاهان سلجوقی به طغرل، مسعود بن محمّد ملکشاه، سلیمان و سنجر توجّه بیشتری شده است و آنها از این گونه القاب و عناوین و اینهمانیها برخوردار شدهاند. مؤلّف در ستایش ایشان چنین مینویسد: «سلطان سنجر، هیبت خسروان و فرّ کیان داشت. آیین جهانداری و قوانین شهریاری و ناموس ملک نیکو دانستی» (همان: 168) و «آن سلطان (طغرل) جمشیدفرّ حیدردل تهمتنتن حاتمکف را هر روز اثری پدید میآمد از خصایص پادشاهی و امارات جهانداری» (همان: 332). 3ـ2ـ4 تلمیح نوع دیگر بینامتنیّت ضمنی از دیدگاه ژنت، تلمیح است. تلمیح در اصطلاح علم بدیع، آن است که به یک آیه، حدیث، داستان، مثَل، شعر یا یکی از اصطلاحات علوم در ضمن کلام منظوم یا منثور اشاره کنند، بیآنکه از اصل آن سخنی به میان آید (مدنی، 1969، ج 4: 266). مؤلّف در گزارش دو واقعه از گفتمان حماسی و اشارات و ارجاعات دو داستان شاهنامه به صورت ضمنی کمک میگیرد تا در این پوشش، ضمن ارائة گزارشی از رویداد، نیّت و طرز فکر خود را نیز دربارة آن بیان کند، بر تأثیر کلام خود بیفزاید و زیبایی آن را دوچندان سازد. یکی از این دو داستان، داستان حملة رستم به توران در پی انتقام سیاوش و نابودی آنجاست. مؤلّف در این باره ضمن استفاده از واژهها و ترکیبات شاهنامه در توصیف اغراقآمیز صحنههای نبرد کیخسرو بن قلج ارسلان با هدف دلاور و شجاعدانستن ممدوح خود به این داستان شاهنامه نیز اشاره میکند و حتّی ممدوح را برتر از رستم میداند: «به زخم تیغ آبدار، فتنه از روی روزگار بستردی و به نوک نیزة سنانگذار، آفت عصیان از جهان برداشتی و چون از بهر کین دین، میان بستی و ران بر یکران گشادی، صرصر تازی در زین و شمشیر هندی در دست تو چون شیر با شمشیر و رمحت بسان اژدرها و از گرد سوارانت زمین با آسمان یکسان و از نیزة غلامان، هوا مقابل نی استان، فغان و بانگ کوس غلغل در صحن زمین فکنده و خروش نای رویین بر طاق سپهر رسید و از خون فرعونان، دریا و جیحون براندی و چون موسی عمران خصمان را در دریا بماندی، به تیغ تیز... 2 که حیدر در صفین و رستم در توران نکرد» (راوندی، 1333: 25). داستان غلبة ضحّاک بر جمشید، داستان دیگر شاهنامه است که به صورت ضمنی به آن اشاره میشود و ب اینگونه وجود رابطة بینامتنی را نشان داده است. مولّف از این داستان در گزارش ماجرای کشتهشدن پسر جامع نیشابوری، مهتر فرّاشان سلطان آلب ارسلان سلجوقی استفاده میکند: «گویند بعد از مدّتی در عهد سلطان ملکشاه، پسر این جامع فرّاش را غلامی از غلامان خلیفه بکشت در بغداد، جامع در طلب قصاص چون پلنگ و شیر میغرّید و چون نهنگ و اژدرها میدمید و چون ضحّاک بیباک که قصد جمشید کرد یا بهرام، روی به کین ناهید نهاد، جامع از پس غلام میدوید» (همان: 122).
4ـ بینامتنیّت غیر صریح سومین گونة بینامتنیت در راحةالصدور، بینامتنیت غیر صریح و پنهان است. در این نوع بینامتنیّت، یک متن به صورت پنهان در متن دیگر حضور دارد و مرجع بینامتن نیز در آن مشخّص نیست. به عبارت دیگر، شاعر یا نویسنده، آگاهانه عناصر یا بخشهایی از متن دیگر را در متن خود میآورد، بدون آنکه به منبع خود اشارهای کند. سرقت ادبی ـ هنری یکی از مهمترین گونههای بینامتنیّت غیر صریح است. بینامتنیت «در شکل کمتر صریح و کمتر رسمی آن همانا سرقت ادبی است که عاریت بدون اعلام، ولی همچنان لفظی میباشد» (Genette, 1997: 2). ابیات بسیاری درراحةالصدور از نظر وزن، قالب، لحن، ترکیب کلام و حتّی شیوة بیان، مانند شاهنامه است. این ابیات، سرودة خود مؤلّف است و او با تأثّر از شاهنامه این ابیات حماسی را سروده است. نکتهای که با مطالعة بینامتنیراحةالصدور به دست میآید آن است که ابیاتی از شاهنامه بهعمد در لابهلای سرودة مؤلّف گنجانده شده است، بدون آنکه به منبع آنها اشاره شود. گویی مولّف اینگونه خواسته است ابیات سرودة فردوسی را به خود نسبت دهد. در این باره یک رابطة بینامتنی غیر صریح و اعلامنشده از نوع سرقت ادبی ایجاد شده است؛ زیرا فقط مخاطب آشنا با شاهنامه میتواند به رمزگشایی بینامتنی دست یابد. 4ـ1 سرقت ادبی سرقت ادبی آن است که «سخنوری پیکره یا پیام (= لفظ یا معنی) و گاه هر دو را آگاهانه از دیگری بستاند، بیآنکه آشکارا و به نام یا پوشیده و به کنایه از او یاد کند» (کزّازی، 1384، ج3: 632). سرقت ادبی، انواع گوناگونی دارد که از میان آنها، نسخ یا انتحال درراحةالصدور، فراوان است. در نسخ، لفظ و معنی بدون هیچ دگرگونی و تغییر، سرقت و به فرد، نسبت داده میشود (همایی، 1370: 358)، (شمس قیس رازی،1360: 464)، (تهانوی، 1862، ج1: 679). این نوع سرقت ادبی به دو صورت در متنراحةالصدور دیده میشود که در ادامه ذکر میشود. الف) گاه بیت یا ابیاتی از شاهنامة فردوسی بدون هیچ تغییری در لفظ یا معنی و حتّی بدون ذکر منبع در میان ابیات سرودة مؤلّف درج میشود. نمونههای بسیاری از این نوع سرقت ادبی در راحةالصدور وجود دارد. در نمونة زیر که به قصد پند و اندرز سروده شده است، بیت اول و آخر از شاهنامه و در میان آن دو بیت، سرودة راوندی است، بدونآنکه به مرجع سخن اشارهای شود:
در نمونة ذیل نیز که با همین انگیزه آورده شده است، مؤلّف، دو بیت اول را از شاهنامه گرفته است و دو بیت بعد را خود سروده است:
ب) یک مصراع را از شاهنامة فردوسی آورده است و مصراع دیگر را از خود افزوده است. البتّه گاهی مصراع افزودهشده به سبب تعقید معنوی و ضعف تألیف، مشخّص است. در نمونههای ذیل مصراعهای اول از شاهنامه و مصراعهای دوم از راوندی است:
5ـ نتیجهگیری در این پژوهش بر اساس رویکرد بینامتنیّت ژرار ژنت، میزان و چگونگی ارتباط راحةالصدور و شاهنامه تبیین شد. نتیجة این بررسی نشان داد که متن تاریخی راحةالصدور، آگاهانه و خودخواسته با شاهنامه رابطة بینامتنی برقرار کرده است و شاهنامه در شکلگیری ساختار و محتوای این اثر تاریخی، جایگاه مهمّی داشته است. طبق دیدگاه ژرار ژنت، سه نوع رابطة بینامتنی میان متون وجود دارد: صریح، غیر صریح و ضمنی. با این بررسی مشخّص شد که هر سه نوع بینامتنیّت در راحةالصدور موجود است. مؤلّف با مشاهدة اوضاع نابسامان عراق عجم در عصر سلجوقی، همانند فردوسی تصمیم میگیرد، سیاستنامهای بنویسد و این گونه پادشاهان سلجوقی را با اندیشة ایرانشهری و نوع حکومت پادشاهان ایران باستان آشنا کند. در این مسیر، شاهنامه را الگوی خود قرار میدهد و با ایجاد رابطة بینامتنی با آن، بسیاری از مفاهیم این اندیشه را در کتاب خود وارد میکند. مؤلّف، بیش از ششصد بیت از شاهنامه را برمیگزیند که این ابیات جایگاه مهمّی در این زمینه دارند. مفاهیمی چون عدل، راستی و درستی، گوهر، خرد، دانش و پرهیز از بیداد که لازمة یک پادشاه آرمانی است و در ابیات شاهنامه بیان شده است به پادشاهان سلجوقی بهویژه ابوالفتح کیخسرو بن قلج ارسلان، نسبت داده میشود. از عناصر دیگر شاهنامه که به طور ضمنی درراحةالصدور حضور دارد، بنمایة اسطورهای فرّه ایزدی و شخصیتهای شاهنامه است. متن، علاوه بر ابیات شاهنامه از این دو عنصر نیز برای مشروعیتدادن به حکومت سلجوقیان و ایرانی جلوهدادن ترکان سلجوقی بهره گرفته است و از این طریق کوشیده است آنها را ترغیب کند تا مانند پادشاهان آرمانی ایران باستان، ادرة امور را انجام دهند. هدف دیگر از ایجاد رابطه با شاهنامه که به صورت غیر صریح خود را نشان داده است، سرودن ابیاتی، بیشتر حکمی و اخلاقی با تأثیر از وزن، بحر و واژهها و ترکیبات شاهنامه است. اما آنچه توجّه مخاطب آشنا با شاهنامه را جلب میکند، این نکته است که مصراعها و ابیات شاهنامه بدون ذکر منبع در لابهلای ابیات سرودة راوندی یافت میشود؛ گویی مؤلّف قصد داشته است این ابیات را به خود نسبت دهد و در نهایت، سرقت ادبی انجام داده است. با وجود این،راحةالصدور در عصری که توجّه چندانی به شاهنامه نمیشد، با بسامد بسیار زیاد و به شکلهای گوناگونی با شاهنامه، رابطة بینامتنی برقرار کرده است و با آن گفتوگو کرده است. شاهنامه نیز مانند همة عصرها در این بخش تاریخی فرهنگ ایران توانسته است افق انتظارات مخاطبان خود را برآورد. به این ترتیب در یک نتیجهگیری کلّی میتوان گفتراحةالصدور با ایجاد رابطة بینامتنی با شاهنامه، بار دیگر اندیشة ایرانشهر نمودیافته در شاهنامه را زنده کرده است و به این گونه جایگاه مهمّی در مسیر تداوم هویت تاریخی و فرهنگی ایران در عصر سلجوقیان داشته است.
پینوشتها 1. برای دستیابی به اطّلاعات بیشتر دربارة کتاب راحةالصدور ر.ک: (طیبیفرد، 1389: 84)، (اقبال، 1381: 173-204). 2. محمّد اقبال، مصحّح راحةالصدور توضیح داده است که در این قسمت، سه کلمه ناخواناست. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
- اقبال، محمّد. (1381). «تتبّعی در راحةالصدور راوندی». ترجمة محسن محمّدی فشارکی، تاریخ اسلام، ش 11، 173-204. 2- اکبری، منوچهر؛ غلامی، علی. (1390). «ابیات شاهنامه در راحةالصدور و آیۀ السّرور»، فردوسیپژوهی (مجموعه مقالات)، به کوشش منوچهر اکبری، تهران: خانة کتاب، 31-52. 3- بهمنی مطلق، یدالله. (1374). تأثیر شاهنامه بر راحةالصدور و ارزش راحةالصدور در تصحیح شاهنامه، پایاننامة کارشناسی ارشد، دانشکدة ادبیات دانشگاه تهران. 4- -----------. (1389). شاهنامه و راحةالصدور، تهران: دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی. 5- ------------. (1390). «اهمّیت راحةالصدور در تصحیح شاهنامه»، ادب فارسی، دورة جدید 1، شمارة 3-5، 209-225. 6- پورداود، ابراهیم. (2536). یشتها، به کوشش بهرام فرهوشی، تهران: دانشگاه تهران، چاپ سوم. 7- تهانوی، محمّد علیبن علی. (1862). کشّاف اصطلاحات الفنون، به کوشش محمّد وجیه و دیگران، کلکته. – حسنزاده، اسماعیل. (1382). «هویت ایرانی در تاریخنگاری بیهقی و جوینی»، فصلنامة مطالعات ملّی، سال چهارم. ش 1، 69-100. 8- خالقی مطلق، جلال. (1381). سخنهای دیرینه، به کوشش علی دهباشی، تهران: افکار. 9- راوندی، محمّد بن علی. (1333). راحةالصدور و آیه السرور، به سعی و تصحیح محمّد اقبال، تهران: امیرکبیر. 10- رستموندی، تقی. (1388). اندیشة ایرانشهری در عصر اسلامی، تهران: امیرکبیر. 11- شکوهی، فریبا. (1388). «راحةالصدور و آیۀ السّرور»، دانشنامة زبان و ادب فارسی، به سرپرستی اسماعیل سعادت، جلد سوم، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 281-286. 12- شمس قیس رازی، محمّد. (1360). المعجم فی معاییر اشعار العجم، تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، به کوشش مدرس رضوی، تهران. 13- صفا، ذبیحالله. (2536). تاریخ ادبیات ایران، ج 2، تهران: امیرکبیر. 14- طباطبایی، جواد. (1375). خواجه نظامالملک، تهران: طرح نو. 15- ﻃﻼﺋﻲ، مولود؛ ﻃﻐﻴﺎﻧﻲ، اﺳﺤﺎق؛ ﻃﻼﺋﻲ، مهرناز. (1392). « ﻣﻘﺎﻳﺴﺔ ﺗﻄﺒﻴﻘﻲ ﻣﻨﻈﻮﻣﺔ ﻟﻴﻠﻲ و ﻣﺠﻨﻮن ﻧﻈﺎﻣﻲ و ﻧﻤﺎﻳﺸﻨﺎﻣﺔ ﺳﻴﺮاﻧﻮدوﺑﺮژراک روﺳﺘﺎن از ﻣﻨﻈﺮ ﺑﻴﺶﻣﺘﻨﻴﺖ ژرار ژﻧﺖ»، دو ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﺔ ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎی ادﺑﻴﺎت ﺗﻄﺒﻴقی، دورة 1، شمارة 1 (پیاپی 1)، 95-119. 16- طیبیفرد، کاظم. (1389). «آشنایی با کتاب راحةالصدور»، آینة پژوهش، ش 123، 84 ـ 88. 17- فردوسی، ابوالقاسم. (1386). شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق. تهران: مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی. 18- کزّازی، میرجلالالدّین. (1384). «سرقات ادبی»، دانشنامة زبان و ادب فارسی، به سرپرستی اسماعیل سعادت، جلد سوم. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. 19- کشاورز افشار، مهدی؛ طاووسی محمود؛ ضیمران، محمّد. (1389). «اندیشة سیاسی ایرانشهری در نگارگری ایرانی»، نامة هنرهای تجسّمی و کاربردی، ش 6، 35-56. 20- مدنی، صدرالدّین سید علی بن معصوم. (1969). انوار الرّبیع فی انواع البدیع، به کوشش شاکر هادی شکر، نجف. 21- نامور مطلق، بهمن. (1386). «ترامتنیت، مطالعة روابط یک متن با دیگر متنها»، پژوهشنامة علوم انسانی، ش 56، 127-142. 22- وبر، ماکس. (1374). اقتصاد و جامعه، ترجمة عباس منوچهری، مهرداد ترابینژاد و مصطفی عمادزاده، تهران: مولی. 23- همایی، جلالالدّین. (1370). فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران: هما. 24- Allen, Graham. (2000). Intertextuality, London: Routledge.- 25- Genette, Gerard. (1997). Palimpsests, Literature in second degree. Chana Newman and Claude doubing sky (trans). University of Nebraska Press, Lincoln NE and London. 26- Jeffries, L. (2010). Critical Stylistics, The Power of English, Houndmils, Basingstoke: Palgrave Macmillan. 27- Kristeva, Julia. (1969). Semeiotike, Recherches pour une sémanalyse, Paris: Seuil. 28- Poulin, Jacques. (1988 ). Volkswagen Blues, Montréal: Leméac- | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,798 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 957 |