
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,717 |
تعداد مقالات | 14,060 |
تعداد مشاهده مقاله | 34,060,476 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,639,148 |
واکاوی روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی در دهه نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 2، دوره 9، شماره 1 - شماره پیاپی 33، اردیبهشت 1396، صفحه 1-22 اصل مقاله (367.58 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2017.21388 | ||
نویسندگان | ||
صادق شفیعی* ؛ اصغر منتظرالقائم؛ محمد علی چلونگر | ||
دانشگاه اصفهان | ||
چکیده | ||
روابط ایران و عربستان چه مسائلی بودهاند؟ پیروزی انقلاب اسلامی چه تاثیری بر روابط ایران و عربستان گذاشت؟ تفاوتهای مذهبی و ایدئولوژیکی چه تاثیری بر روابط ایران و عربستان گذاشتهاند؟ سایر عوامل تاثیرگذار در روابط ایران و عربستان چه مسائلی بوده و این عوامل در روابط ایران و عربستان چه نقشی داشتهاند؟ این پژوهش بر این فرضیه استوار است که در دهه اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی، روابط ایران و عربستان با چالش و تنش همراه بود؛ بهطوریکه روابط دو کشور به تیرگی گرایید. در بررسی علل تیرگی روابط دو کشور در این دوره به عواملی مانند ماهیت ایدئولوژیکی دو کشور، پیروزی انقلاب اسلامی و ترس از صدور آن به عرستان، رقابت در بلوک قدرت و نقش قـدرتهای فرامنطقهای، جنگ تحمیلی، حج ابراهیمی، مسئله فلسطین، ژئوپلیتیک نفت و گاز خلیجفارس، تشکیل شورای خلیجفارس و برخی دیگر از عوامل میتوان اشاره کرد. این نوشتار به روش توصیفی و تحلیلی، با تکیه بر منابع اصلی و پژوهشی و با روش کتابخانهای است و در پارهای از نمونهها، از اسناد موجود در مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه استفاده شدهاست. | ||
کلیدواژهها | ||
انقلاب اسلامی ایران؛ عربستان سعودی؛ جمهوری اسلامی ایران؛ امام خمینی(ره) | ||
اصل مقاله | ||
جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی از قدرتهای مهم منطقه خاورمیانه و خلیجفارس محسوب میشوند که دارای وسعت سرزمینی و منابع عظیم فسیلی و موقعیت ژئوپولیتیک هستند. به علت قرارگرفتن شهرهای مکه و مدینه در عربستان و ادعای آن کشور درخصوص رهبری جهان عرب و جهان اسلام و پیوندهای استراتژیک با غرب و بهویژه امریکا، بهصورت طبیعی کشوری تاثیرگذار در تحولات منطقهای محسوب میشود. پادشاه این کشور نیز بهعنوان خادم الحرمینالشریفین و مجری اصلی برگزاری مناسک حج است. جمهوری اسلامی ایران نیز به لحاظ داعیه رهبری جهان اسلام و به لحاظ سیاست مستقل و اسکتبارستیز خود، حامی کشورها و نهضتهای اسلامی بودهاست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این رقابت در حوزه نفوذ و تاثیرگذاری در میان کشورهای اسلامی بیشتر شد. وقوع انقلاب اسلامی در ایران، همانطورکه تحول ژرفی در نظام سیاسی و اقتصادی و اجتماعی داخل کشور ایجاد کرد، آغازگر تحول درخور توجهی در روندها و گرایشهای سیاست خارجی ایران نیز بود. حاکمیت ارزشهای انقلابی، گرایش به آرمانهای اسلامی، استکبارستیزی، حمایت از مسلمانان، پشتیبانی از مستضعفان، آرمانگرایی و غیره از جمله اصولی بودند که روندهای سیاست خارجی را تحتتأثیر قرار دادند (نجاتی، 1394: سایت پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی) و واکنش اعضای نظام بینالملل را برانگیختند؛ بهطوریکه نه تنها دو ابرقدرت نظام دو قطبی آن زمان، یعنی ایالات متحده و شوروی، بلکه دیگر قدرتهای جامعه جهانی و تمامی قدرتهای منطقه خاورمیانه نیز در مقابل سیاست خارجی تجدیدنظرطلب و مواجههجویانه ایران واکنش نشان دادند. در این میان، عربستان به علت ساختار خاص اجتماعی و فرهنگی از دیگر کشورهای خاورمیانه و حتی کشورهای همسایه خود در حوزه جنوبی خلیجفارس متمایز است. ساختارهای خاص سیاسی همراه با آموزههای بهشدت سنتی و مذهبی و نیز سیطره افکار و ایدههای سلفی، در قالب وهابیت، به جامعه عربستان ترکیب منحصربهفردی بخشیدهاست. این کشور حدود یکچهارم ذخایر اثباتشده نفت جهان را در اختیار دارد (رحمانیان، 1394: 13). از این منظر، ثبات یا ناامنی در این کشور نفتخیز برای قدرتهای بزرگ، بهویژه ایالات متحده آمریکا، اهمیت بسیاری دارد. با توجه به نزدیکی جغرافیایی و اشتراکهای تاریخی و فرهنگی متعدد بین ایران و عربستان و همچنین تاثیرگذاری این دو کشور در جهان اسلام، واکاوی روابط ایران و عربستان در دهه نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، از اهمیت ویژهای برخودار است. از اهداف این پژوهش، واکاوی علل و انگیزههای تیرگی روابط ایران و عربستان در دهه نخست پس از انقلاب اسلامی ایران و نیز تبیین تاثیر پیروزی انقلاب اسلامی بر روابط ایران و عربستان سعودی است. درباره روابط ایران و عربستان در دهه اول پس از انقلاب اسلامی، هیچ منبعی وجود ندارد که بهطور کامل و دقیق به این روابط پرداخته باشد. تنها اثر موجود در این زمینه، کتاب روابط ایران و عربستان دردو دهه اخیر اثر بهرام اخوان کاظمی است که در سال 1373، چاپ شدهاست. بخش اصلی کتاب به روابط ایران و عربستان، در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی اختصاص یافتهاست؛ اما روابط این دو کشور طی سالهای 1357تا 1368ش /1979تا 1990م بهصورت کلی بیان شده و به جزئیات پرداخته نشده و به جریانهای مذهبی و فرهنگی بهندرت توجه شدهاست. گفتنی است که برخی منابع دیگر نیز، بهصورت جزئی و غیرتخصصی، به موضوع این پژوهش پرداختهاند.
عوامل موثر در روابط دو کشور الف. عوامل چالشبرانگیز بهطور کلی، وقوع انقلاب اسلامی ایران تغییراتی را در سطح منطقهای و بینالمللی به دنبال داشت که بازیگران منطقهای و بینالمللی همگی چنین تحولاتی را به نفع خود تعبیر و تفسیر نکردند و با نگرانی تحولات آن را دنبال میکردند.؛ بنابراین تلاش برای ایجاد ائتلاف، بهمنظور تضعیف آن آغاز شد. عربستان با توجه به خلا ایجادشده در سیاست دوستونی نیکسون در منطقه، در پرکردن این خلا و ارتقای قابلیتهای خود، با حمایت سیستم بینالمللی، سعی داشت. تنها امتیاز عربستان در مقابل سایر قدرتهای منطقه، پشتیبانی متحدان غربیاش بود. در چنین وضعی، مقامات عربستان برخورد به ظاهر دوستانهای را پیش گرفتند؛ اما بهتدریج، رابطه دو کشور سلسله اختلافات تلخی را تجربه کرد که تا به امروز نیز تداوم دارد. پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها از اهمیت روابط دو کشور نکاهید، بلکه روابط دو کشور را با حساسیت خاص همراه کرد و به آن پیچیدگی فوقالعادهای بخشید؛ بهویژه در دهه نخستین انقلاب که روابط دو کشور از حالت عادی خارج شد و به تیرگی گرایید. در بررسی مناسبات ایران و عربستان در این دوره، دو دسته عامل دخیل هستند که کیفیت و کمیت روابط دو کشور را تعیین میکنند؛ دسته اول عوامل اساسی یا عوامل چالشبرانگیز هستند و دسته دوم عوامل فرعی یا عوامل تنشزا. عوامل دسته اول عبارتاند از: 1. پیروزی انقلاب اسلامی و ترس از صدور آن (انقلاب اسلامی بهعنوان نماینده اسلام انقلابی)؛ 2. ماهیت ایدئولوژیکی و فرهنگی دو کشور؛ 3. رقابت در بلوک قدرت و شیوه تعامل با قـدرتهای فرامنطقهای. عوامل دسته دوم عبارتاند از: 1. جنگ تحمیلی؛ 2. حج ابراهیمی؛ 3. مسئله فلسطین؛ 4. ژئوپلیتیک نفت خلیجفارس؛ 5. تشکیل شورای خلیخفارس؛ 6. برخی اقدامات خصمانه دیگر از طرف عربستان همانند دخالت در کودتای نوژه، ماجرای توطئه قطبزادهشریعتمداری، تلاش برای محکومکردن ایران در شورای امنیت و درگیریهای پراکنده نظامی بین ایران و عربستان (اسناد وزارت امور خارجه، سالهای 1362 تا 1364، کارتن 23، پرونده/4/216216: ص51 تا 54). پیروزی انقلاب اسلامی و ترس از صدور آن: وقوع انقلاب اسلامی در ایران اتفاقی عظیم و به قول رابین رایت (robin Wright)، تحلیلگر آمریکایی، انقلاب کبیر بود(Wright,2000: 20) . پیروزی این انقلاب در ایران، بر رژیم عربستان سعودی ضربهای کوبنده وارد کرد: اول از آن جهت که رژیم عربستان سلطنتی و همانند شاه ایران وابسته به ایالات متحده آمریکا و غرب بود؛ بنابراین این نگرانی برای دولت سعودیها وجود داشت که اگر جنبشی مردمی توانست حکومت ایران را ساقط کند، همین اتفاق میتواند برای آنها رخ دهد. دوم سعودیها مدعی بودند که کشورشان سرزمین وحی و دولتشان پرچمدار اسلام در جهان کنونی است و وهابیت بر بنیانهای واقعی و اصیل اسلام تکیه دارد و تنها کشوری هستند که در تمامی زمینهها، فرامین قرآن را اجرا میکند؛ اما آنان شاهد انقلابی آن هم در کشوری نزدیک به خود بودند که به ادعای دوست و دشمن، ریشه اسلامی داشت و خواستار اجرای احکام اسلام بود. درعینحال، تفسیری متفاوت بلکه متضاد با اسلام سعودی ارائه میکرد (آقایی، 1368: 55 و 56). این انقلاب تنها چالشی منطقهای و ساده برای عربستان سعودی نبود، بلکه چالشی داخلی نیز بود؛ زیرا امام خمینی(ره) پادشاهیهای خلیجفارس را بهطور کلی غیراسلامی میدانستند و آنها را به باد انتقاد میگرفتند و اقلیت شیعه مستقر در استان شرقی عربستان، با برگزاری راهپیماییها و اعتراضها به فراخوان ایشان پاسخ مناسب دادند (Gause, 2002: 197). فراخوان «سرنگونی رژیمهای فاسد و طرفدار ایالات متحده» که از تهران و قم صادر میشد، در میان اجتماعات شیعی استان شرقی و بخشهای وسیعی از جمعیت عربستان که بهشدت مذهبی و ضد غربی بودند، طرفدارانی پیدا کرد (Vassiliev, 1998: 469). در عربستان، این اعتراضها به شیعیان محدود نشد، بلکه اهلسنت و وهابیان نیز در مقابل امواج انقلاب اسلامی و اسلامخواهی جاذبه و دافعههای چشمگیر از خود نشان دادند؛ از نمونههای بارز آن میتوان به اشغال مسجدالحرام در روز اول سال 1400ق، توسط چند صد مرد مسلح، به رهبری جهیمان العتیبی اشاره کرد. این تأثیرگذاری ناشی از این باور بود که بهطور حتم، امام(ره) درست عمل کرده که توانستهاست شاه ایران را با تمام قدرتش و حمایت آمریکا سرنگون کند. از نظر آنان، امام خمینی(ره) به علت موفقیتش یک الگوی اجتنابناپذیر ایدئولوژی و انقلابی است (فولر، 1373: 93 تا 100). در واقع انقلاب اسلامی ایران از همان ابتدای شکلگیری خود، اهداف و آرمانها و شعارهای جهانی داشت و به همین علت نیز از همان آغاز شکلگیری و پیروزی این انقلاب، دشمنیهای منطقهای و جهانی با آن شروع شد (حسینی، 1392: 184). بروز برخی از وقایع فوق، به اضافه اصرار ایران بر «صدور انقلاب اسلامی» و تبلیغات سوء کشورهای غربی و در راس آنها امریکا علیه ایران، باعث شده بود که عربستان سعودی جمهوری اسلامی ایران را تهدیدی خطرناک تلقی کنند. سیستم حاکمیت عربستان مشابه ایران قبل از انقلاب بود؛ یعنی یک فرد در راس قدرت قرار میگرفت که در مقابل چالشها و مخالفتهای داخلی تنها متکی به قدرتهای خارجی و بهطور ویژه حمایتهای آمریکا بود؛ بنابراین عربستان نمیتوانست با انقلاب اسلامی ایران که تجدیدنظرطلب در وضع موجود بود سر سازش داشته باشد. از سوی دیگر نیز، ایران انقلابی به علت خصیصه انقلابیبودنش بسیار زود نوک حملات تبلیغی خود را سوی عربستان و سایر کشورهای مرتجع عرب نشانه گرفت (اخوان کاظمی، ۱۳۷۳: 21). ماهیت ایدئولوژیکی و تفاوتهای مذهبی و فرهنگی دو کشور: حکومت عربستان نوعی نظام سیاسی و مذهبی مبتنی بر آموزههای وهابیت است که برپایه اتحاد محمدبنسعود و محمدبنعبدالوهاب بنا شدهاست. سلفیها (وهابیها) با تاکید بر سنت پیامبر(ص)، تشیع را گونهای بدعت دینی به شمار میآورند و میکوشند آن را دینی متفاوت و مجزا از اسلام معرفی کنند. آنان به زعم خویش، شیعیان را رافضی مینامند و سازش اهلتسنن را با شیعیان غیرممکن میدانند. از طرف دیگر، عربستان محل نزول قرآن و خاستگاه نبیمکرم و دین مبین اسلام است. این سرزمین با در اختیارداشتن خانه خدا در مکه و مسجد و آرامگاه پیامبر(ص) در مدینه، کانون تقدیس و توجه همه مسلمانان جهان است. علاوهبر ویژگیهای فوق، بهواسطه درآمدهای مستمر نفتی و موقعیت استراتژیک جغرافیایی این کشور خواهان رهبری و مرکزیت در جهان اسلام است. در طرف مقابل، جمهوری اسلامی ایران قرار دارد که براساس تشیع جعفری(ع) و بر پایه آرای علمای برجسته شیعی همچون امام خمینی(ره)، نظریهپرداز نظریه ولایت فقیه و شهید محمدباقر صدر، نظریهپرداز نظریه جمهوری اسلامی، شکل گرفتهاست. با پیروزی انقلاب اسلامی گفتمانهایی نظیر تلاش در جهت برقراری حکومت جهانی اسلام، نفی سلطه و سلطهجویی، دعوت به اسلام و بهویژه تبلیغ مذهب تشیع، حمایت از مستضعفان و نهضتهای آزادیبخش و شروع تفکر امالقریبودن ایران برای جهان اسلام حساسیت رقابتانگیزی را برای عربستان پدید آورد. بهخصوص که امام خمینی(ره) به جهت موفقیت در تحقق و تداوم جمهوری اسلامی، به الگویی جذاب و اجتنابناپذیر برای کشورهای جهان اسلام مبدل شده بودند؛ بنابراین بُعد دیگر رقابت، به تلاش این دو کشور برای امالقراشدن در جهان اسلام بازمیگشت (شجاع، 1386: 41). از این دیدگاه، حکومتهای ایران و عربستان که بر پایه آیینهای شیعی و سلفی (وهابیت) شکل گرفتهاند، رقیبان ایدئولوژیک یکدیگر شمرده میشوند. در این راستا، عربستان سعودی سرمایهگذاری هنگفتی در گسترش و نهادینهکردن نظم سلفی در مقابل نظم شیعی انقلاب اسلامی ایران، در منطقه و جهان اسلام انجام دادهاست؛ از سوی دیگر، انقلاب اسلامی توانستهاست نمایندگی اسلام انقلابی را از دست اهلسنت (اخوانیها) به سرکردگی افرادی همانند رشیدرضا و حسنالبنا خارج کند و خود نمایندگی اسلام انقلابی را دست گیرد. عربستان نیز از طریق کمکهای هنگفت مالی، سالها از طریق سازمان الرابطه العالم الاسلامیه با شبکه وسیعی از مساجد و مدارس دینی سراسر جهان و رهبران مذهبی مرتبط شده و تلاش کردهاست تا خود را بهعنوان پشتیبان اصلی مسلمانان و رهبر جهان اسلام معرفی کند. این کمکها که همیشه به نام خادم الحرمین الشریفین، به گروههای اسلامی یا مقامات گوناگون مذهبی داده شده، موجب میشود که عربستان از این طریق، به گسترش نفوذ سیاسی خود در جهان اسلام و همچنین در بین اقلیتهای مسلمان در کشورهای غیراسلامی بپردازد. تداوم استراتژی فوقالذکر را در پیدایش گروههای تروریستی همچون القاعده و طالبان در کشورهای همسایه و جیشالعدل و جندالله در مرزهای ایران مشاهده میکنیم. از جمله انگیزههای عربستان را در پشتیبانی از چنین گروههایی، میتوان در داعیه امالقرایی جهان اسلام و لزوم کمک به مسلمانان از سوی عربستان و نیز رقابت با نفوذ منطقهای ایران و تحت فشار قراردادن آن دانست؛ زیرا سعودیها معتقدند که ایرانیها به دنبال گسترش تشیع در خلیجفارس و سایر کشورهای منطقه هستند و از این مسئله بهشدت نگراناند. از اهداف کلان جمهوری اسلامی ایران میتوان به دفاع از مـسلمانان و نـهضتهای آزادیبخش، تعارض با اسرائیل و غرب بهخصوص امریکا و استقرار جامعهای اسلامی براساس مـبانی شیعی اشاره کرد (سریعالقلم، 1379: 49). این ایـدئولوژی اسـلامی شیعی تا حدودی زمینه سیاست خارجی تقابلگرا را ایجاد میکرد. چنین ایدئولوژی که خواهان تغییر وضع موجود بود، بهسرعت در تقابل با ایدئولوژیک سنی به رهبری عـربستان سعودی قرار گرفت؛ بهنحویکه هر دو ایدئولوژی مشروعیت یکدیگر را زیر سؤال میبردند (طاهایی، 1382: 199). اما مبارزهطلبی ناشی از ظهور انقلاب اسلامی ایران، برای دولت عربستان سعودی بسیار دشوار بود. به قول شیرین هانتر: «مقابله با رادیکالیسم سکولار و کمونیسم بهعنوان پدیدههایی ضد اسلامی، خدانشناس و نامشروع برای عربستان سعودی آسان بود؛ اما عربستان سعودی نمیدانست چگونه با پدیدهای که خود را نماینده اسلام واقعی میدانست و مسلمانبودن رهبری عربستان سعودی را به مبارزه میخواند و سعودیها را نماد اسلام آمریکایی مینامید، مقابله کند» (هانتر، 1380: 260). بنابراین، شاید بتوان گفت که برجستهترین وجه تعارض عربستان با ایران، همین مقوله ایدئولوژی باشد و ازآنجاکه این عامل در شکلگیری ذهنیت و افکار سیاستمداران هر کشور نقش شالودهای دارد، پرداختن به آن راهگشای شناخت اصولی این تعارضهاست. شیوه تعامل با قـدرتهای فرامنطقهای: از دیگر مـحورهای اختلاف ایـران و عـربستان سـعودی، شیوه تعامل با قـدرتهای فرامنطقهای است. در سیاست خارجی، ایران از استراتژی اتکا به خود پیروی کرده و به پتانسیل کشورهای مـنطقه تـوجه میکند؛ ولی عـربستان در سراسر تاریخ خود، جز در دورهای کوتاه، روابطی نزدیک با غرب، نخست انگلستان و سپس ایالات مـتحده، داشتهاسـت. به عبارت روشنتر، سیاست خارجی آن کشور در چارچوب همپیمانی و همسویی با غرب جای میگیرد. تا پیش از خروج بریتانیا از خلیجفارس، اینقدرت از طریق تحتالحمایه ساختن شیوخ عرب و مقابله با قدرت ایران در خـلیجفارس، مانع عـمده نزدیکشدن دو کرانه عربی و فارسی آن بـه یـکدیگر بـود. با خـروج بریتانیا از خلیجفارس، ایالات متحده منافع خود را در پیوند با تعامل و همکاری ایران و عربستان مـیدید؛ بنابراین مقدمات هـمراهی و هـمکاری دو متحد خود را در خلیجفارس فراهم کرد. به علت هـمین حـمایت و پشـتیبانی امـریکا بـود کـه این اتحاد امنیتی غیررسمی تا اواخر حکومت پهلوی دوام آورد (احمدیان، 1389: 15). اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا از نفوذ سیاسیعقیدتی و ایدئولوژیک ایران در کشورهای منطقه نگران بود؛ زیرا مردم منطقه زمینه پذیرش ایدئولوژی انقلاب اسلامی را داشتند. قیامهای مردمی عربستان، عراق، کویت و بحرین پس از انـقلاب اسـلامی گویای این واقعیت است. پس از سقوط ایران و محوشدن سیاست دوستونی نیکسون، آمریکا بر ادامه استراتژی بـازدارندگی به مـنظور بازداشتن شوروی از گسترش به سمت جنوب میکوشید. اشغال افغانستان توسط نیروی نظامی اتحاد شوروی در سال 1358ش/1979م و نزدیکی به متحدان ایالات متحده که ضربهپذیری این کشورها را از این طریق تشدید میکرد و هچنین شـکست پیـمان سنتو پس از انقلاب اسلامی، در کل اساس منافع حیاتی آمریکا را در کل منطقه به چالش کشاند. در مقابل، ایالات متحده استراتژیهای متعددی را از جمله تقویت و گسترش بیش از پیش روابط خود با کشورهای حوزه خلیجفارس، بهویژه عربستان سعودى، در پیش گرفت. رونالد ریگان (Reagan) که در دیماه1359/1980م زمام امور حکومت آمریکا را برعهده گرفت، اعلام کرد که ایالات متحده اجازه نخواهد داد که عربستان سعودی نیز ایران دیگری شده و مانند این کشور از اردوگاه غرب خارج شود و به دست کسانی بیفتد که میخواهند جریان حیاتی نفت را به غرب قطع کنند (جریسون، 1991: 7). مهمتر از آن، ریگان متعهد شده بود که از پادشاهی عربستان سعودی درست مثل یکی از پنجاه ایالت خود، در برابر حوادث داخلی و خارجی حمایت کند (اسدی، 1381: 434). در واقع مبانی سیاست خارجی عربستان بر پایه حفظ روابط دوستانه این کشور با کشورهای سرمایهدار غربی شکل گرفتهاست. بااینهمه، عربستان همواره کوشیدهاست تا در سیاست خارجی خود، رویکردی دوگانه را حفظ کند؛ به عبارت دیگر، این کشور باید بهصورت همزمان دو نقش متعارض را ایفا کند: رهبری جهان اسلام، دوست و متحد غرب؛ درحالیکه شاهزادگان سعودی پای شرکتهای سرمایهگذار نفتی را از اقصا نقاط جهان به این کشور باز کردهاند، مقر بسیاری از سازمانهای اسلامی نظیر بانک توسعه اسلامی و دبیرخانه سازمان کنفرانس اسلامی نیز در این کشور قرار دارد. اما برخلاف عربستان، ایران حضور نیروهای خارجی را منبع اصلی تهدید عـلیه امـنیت منطقه میدانست. ایران حضور خارجیان را بهطور مشخص، حضور استراتژیک هر قدرت غیرمنطقهای میدانست (ابراهیمیفر، 1381: 127). در واقع دخالت قدرتهای فرامنطقهای در خاورمیانه، از عوامل عمده تفاوت و گاه تضاد در جهتگیریهای عربستان و ایران در ارتباط با یکدیگر و نیز در ارتـباط بـا قدرتهای مداخلهگر بود. براساس این دیدگاه جمهوری اسلامی ایران، تنشهای نظامی میان ایران و برخی از قدرتهای فرامنقطهای حاضر در خلیجفارس به وقوع پیوست که بیشتر متاثر از وقوع جنگ تحمیلی و حمایت آمریکا از کشورهای عربی حوزه خلیجفارس بود. در پی اعلام عملیات اسکورت نفتکشهای کویت و عربستان توسط نیروی دریایی آمریکا، جمهورى اسلامى آن را اعلام جنگ غیررسمى آمریکا به ایران دانست و نیروى دریایى سپاه پاسداران و ارتش جمهورى اسلامى مأموریت مقابله به مثل با آمریکا را در خلیجفارس بر عهده گرفتند که در نهایت، به درگیریهای متعدد با نیروهای آمریکایی منجر شد.
ب. عوامل فرعی یا تنشزا در بررسی عوامل دسته دوم یا عوامل تنشزا، لازم است تاریخچه روابط دو کشور را نیز مرور کنیم تا درک بهتری از نقش این عوامل داشته باشیم.
تاریخچه روابط دو کشور پس از پیروزی انقلاب پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در روابط دو کشور تغییر و تحولی اساسی پدید آمد. مقامات عربستان در آخرین روزهای حکومت پهلوی نیز از آن حمایت کردند؛ اما پس از پیروزی انقلاب، سیاست بهشدت محتاطانهای را در پیش گرفتند و به رصد تحولات ایران پرداختند و فرازونشیبهای آن را دنبال کردند. آنان کوشیدند سیاست محافظهکارانهای را در پیش بگیرند و حتی تا مدتی، سکوت اختیار کرده و از اظهارنظر صریح درباره حوادث ایران خودداری کردند. تا اینکه دولت بازرگان به قدرت رسید و پس از بهقدرترسیدن دولت بازرگان، مقامات عربستان روابط و مناسبات خود را با ایران تجدید کردند. ملکخالد در اولین عکسالعمل خود، برپایی حکومت اسلامی را در ایران مقدمه نزدیکی و تفاهم هرچه بیشتر دو کشور خواند و فهدابنعبدالعزیز، ولیعهد این کشور، نیز گفت: برای رهبری انقلاب ایران احترام بسیاری قائل هستیم (عظیمی، 1374: 123). حتی پس از بهبودی امام خمینی(ره) از عارضه قلبی و ترخیص ایشان از بیمارستان، خالدبنعبدالعزیز پادشاه عربستان سعودی و فهد ولیعهدش، به مناسبت بهبودی ایشان طی تلگرامی ابراز خشنودی کردند (صحیفه امام، 1370: 12/11). در فروردین1358/1979م، حکومت عربستان برای تبریکگویی پیروزی انقلاب اسلامی هیئتی بلندپایه به سرپرستی محمدالسبیل، دبیرکل رابطة العالم الاسلامیه، به ایران فرستاد. هیئت مذکور در قم به خدمت حضرت امام رسید. حضرت امام با تاکید بر نقش اسلام در پیروزى مسلمانها، رهنمودهایى به هیئت نمایندگى عربستان ارائه فرمودند (صحیفه امام، 1370: 6/48 تا 53). اما در واقع، رژیم سعودی این انقلاب را خطر جدی برای خود تلقی میکرد. این ترس در سعودیها وجود داشت که انقلاب به کشورشان تسری و حکومتشان را متزلزل کند؛ بهویژه پس از تأسیس دفتر جبهه آزادیبخش شبهجزیره العرب و گردهمایی جنبشهای آزادیبخش در تهران، سعودیها مخالفت پنهان با انقلاب اسلامی را شروع کردند و بهشکلی محرمانه و با کمک برخی از کشورهای دیگر عرب، درصدد انجام طرحهایی برای دفع خطر احتمالی برآمدند. مطبوعات این کشور نیز بهتدریج با نشر مواضع و سخنرانیهای مخالفان ایران همانند سادات معدوم و فراریان، موضعگیری تند خود را علیه ایران نمایان ساختند. بهطور کلی اولین سیاست عربستان در قبال انقلاب اسلامی، مهار این انقلاب و آثار منطقهای آن از یک سو و اتخاذ استراتژی مصالحه با ایران از سوی دیگر بود؛ به عبارت دیگر، ترکیبی از استراتژیهای مهار (بازدارندگی) و مصالحهجویی الگوی رفتار سیاست خارجی عربستان را در قبال ایران انقلابی تشکیل میدادند (86 :1988Ramazani, ). پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دو رویداد مهم در عربستان رخ داد که وحشت بیش از پیش سعودیها را از انقلاب اسلامی باعث شد. این دو رویداد عبارتاند از:قیام العتیبی و قیام شیعیان عربستان و آغاز تیرگی روابط.
قیام العتیبی در اول محرم1358ش/1979م، یعنی دو هفته پس از آنکه دانشجویان مسلمانان پیرو خط امام سفارت آمریکا را در تهران اشغال کردند، هنگامیکه فقط 9 ماه از پیروزی انقلاب اسلامی میگذشت، حادثهای رخ داد که بدون شک، متاثر از انقلاب اسلامی ایران بود و وحشت کاخنشینان سعودی را باعث شد. این واقعه از آنجا شروع شد که چند صد مرد مسلح به رهبری جهیمانابنسیف العتیبی، در نخستین روز سال 1400 قمری یا آبان1358، مسجدالحرام را به اشغال خود درآوردند (دکمجیان، 1377: 255). بیشترِ همراهان جهیمان العتیبی اعضای قبایلی بودند که پیش از این، عبدالعزیز آنها را سرکوب کرده بود (کمالی، 1391: 36). قیام کنندگان به صحن حرم شریف وارد شدند و به نشانه اعتراض به حکومت عربستان، راههای ورودی و خروجی کعبه را اشغال کردند (عظیمی، 1374: 89)؛ سپس محمدبنعبدالله قحطانی، داماد جهیمان، در مقابل انبوه زائران شگفتزده ادعای مهدویت کرد. این ادعا خود، انحراف گردانندگان شورش را بهخوبی نشان میداد. ملکخالد شورایی مرکب از علما تشکیل داد و از آنها خواست فتوای تجویز حمله و تصرف مجدد مسجدالحرام را صادر کنند. در ابتد،ا گاردهای سلطنتی شروع به مقابله کردند؛ ولی چون نتوانستند شورش را سرکوب کنند، تیمی از کماندوهای خارجی متشکل از کماندوهای ضد تروریستی سازمان جاسوسی فرانسه (سدس) و سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) به عربستان اعزام شدند. این تیم با محاصره منطقه تحت تسخیر قیامکنندگان و با استفاده از وسایل پیشرفته، سرانجام توانستند تمام آنها را اسیر کنند یا بکشند. مبارزان که چند صد نفر میشدند، قبل از کشتهشدن یا دستگیری، به مدت دو هفته جنگیدند و در جنگهایی که درگرفت، قحطانی کشته و جهیمان به همراه 62 نفر از همراهانش دستگیر و اعدام شد (روزنامه اطلاعات، 30/8/1358؛ روزنامه کیهان، 30/8/1358). در این قیام، تظاهرکنندگان به افشاگری علیه فهد و برادرش فواد پرداختند (محمدی، 1386: 165). جهیمان العتیبی در یک سخنرانی، اهداف خود را اینگونه اعلام کرد: 1. پایاندادن به حکومت خاندان سعودی، چون دین ر ا نابود کردند؛ 2. قطع روابط با کشورهای مسیحی و در راس آنها آمریکا؛ 3. ازبینبردن فساد و فحشا و اجرای قانون اساسی (فاضلینیا، 1386: 103). اما خطرناکترین وجه این شورش آن بود که برای محکومکردن رژیم مذهبی سعودی، از ادبیات انقلاب اسلامی ایران استفاده میکردند (ابراهیم، 1387: 143). از همان هنگام، بدبینی ریاض و دیگر پایتختهای عربی به تئوری صدور انقلاب از تهران بیشتر شد. پس از این واقعه، تماس با ایرانیها در موسم حج و گفتوگو و تبادل نظر با آنها برای اتباع عربستان سعودی بهشدت ممنوع شد (فوییه، 1374: 194). باری روزن (Barry M. Rosen) در کتاب خود با عنوان انقلاب ایران مینویسد: انقلاب آیتالله خمینی(ره) در ایران، بهعنوان تهدیدی ایدئولوژیک برای عربستان سعودی و نیز تغییری در وضعیت استراتژیک منطقه انگاشته میشود (روزن، 1379: 81). درخور توجه است که جریان جهیمان العتیبی در میان جوانان سلفی عربستان نفوذ بسیاری پیدا کرده بود؛ در نتیجه پس از پایان خونبار اشغال مسجدالحرام، جهاد در افغانستان با تشویق و حمایت جدی حکومت سعودی روبهرو شد و بسیاری از جوانانی که میتوانستند برای بقای حکومت سعودی خطرآفرین باشند، برای جهاد به افغانستان فرستاده شدند.
قیام شیعیان عربستان و آغاز تیرگی روابط به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، در محرم1358ش/اکتبر1979م شیعیان شهامت و جسارت بیشتری پیدا کردند و در روز عاشورای همان سال، مراسم عزاداری حسینی را که در عربستان ممنوع است، برگزار کردند. در این مراسم، جمعیت درحالیکه عکسهای امام خمینی(ره) را در دست داشتند، بهسوی قطیف و احسا و دیگر آبادیهای استان شرقی حرکت کردند. در درگیریهای بهوجودآمده با گارد ملی که مخالف برگزاری مراسم عزاداری بودند، 36تن از آنان کشته شدند. جمعیت 3روز تمام در حال طغیان بودند. آنها بانکها و موسسههای دیگر را به آتش کشیدند و علیه رژیم سلطنتی شعار سر دادند (آقایی، 1368: 84 و 85)؛ اما در روزهایی که نگاه رسانههای جهان به تهران و سرنوشت گروگانهای آمریکایی بود، مقامهای سعودی توانستند این دو بحران بیسابقه را با خونریزی تمامعیار پایان دهند. در پی این مسائل و پس از وقوع این حوادث، سعودیها در مقابله با ایران ملاحظه را کنار گذاشتند و شاهزاده نایف بهصراحت گفت: ایرانیها که بعد از انقلاب میگفتند دیگر ژاندارم منطقه نیستند، حالا تروریست منطقه شدهاند (رایت، 1372: 134). دولت سعودی در واکنش بعدی، برای جلوگیری از گسترش آشوب در مناطق شیعهنشین، بهسرعت سرمایه بسیاری را صرف ساختارهای اقتصادی و نظام آموزشی و سایر خدمات کرد. جادهها آسفالت شد، مدارس و بیمارستانها ساخته شد، بین مردم زمین توزیع شد و به آنها وامهای مختلف داده شد (ابراهیم، 1387: 161). دولت برای خنثیکردن قیامهای مردمی، نایف رئیس پلیس عربستان و شاهزاده احمد، معاون وزارت کشور را به آنجا اعزام کرد. این مسئله امری استثنایی بود که طرح برقرسانی به ایالت شرقی در بهمنماه1358/1980م به اجرا درآمد و همچنین دستور آزادی صدها زندان سیاسی داده شد (کدیور، 1372: 108). دولت عربستان برای مقابله با این قبیل اقدامات شیعیان، بسیاری از افسران و درجهداران شیعه را از ارتش اخراج کرده و استفاده از بلندگو و میکروفون را در مساجد شیعیان ممنوع کرد. دولت عربستان برای مخدوشکردن برنامههای صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، به پخش پارازیت بر روی این برنامهها اقدام کرد. در اقدامی دیگر مسافرت اتباع سعودی، بهخصوص شیعیان آن کشور، به ایران ممنوع شد (محمدی، 1386: 157). پس از انقلاب اسلامی، ملکخالد رابطه العالم الاسلامی را که بهظاهر نقش انجمن اسلامی را بر عهده داشت فعالتر کرد. سازمان رابطه العالم الاسلامی در جوی تبلیغی و کاذب و گسترده، در اولین واکنش حکم تکفیر امام(ره) را صادر کرد. این انجمن در اواخر سال 1400ق/1980م، اطلاعیهای صادر کرد که طی آن بیانات امام(ره) را درباره حضرت مهدی(عج) کفرآمیز خواند؛ همچنین پیشنهاد بزرگداشت هفته وحدت و گرامیداشت مقام شامخ رسالت را که با تولد آن حضرت مصادف است، شرکآمیز خواند (آقایی، 1368: 169). بهعلاوه، سازمان رابطه العالم الاسلامی دایره ویژهای را به نام «دائره المکافحه المد التبشیری»، یعنی دائره ویژه مبارزه با گسترش تبلیغات شیعه، با بودجهای خاص برپا کرد (محمدی، 1386: 158). اما همزمان در ایران نیز نزاعی بین جناح انقلابی و جناح لیبرال، یعنی دولت موقت و دولت بنیصدر، حاکم بود. مثلاً دولت موقت کاری به صدور انقلاب نداشت و با استناد به رویهها و مقررات پذیرفتهشده بینالمللی، تکیه بر صدور انقلاب را مغایر اصل مداخلهنکردن در امور داخلی سایر کشورها میدانست و معتقد بود به جای تکیه بر صدور انقلاب، بهتر است جامعهای نمونه و الگو بسازیم تا دیگران آن را سرمشق قرار دهند و از آن تقلید کنند. دکتر یزدی، وزیر خارجه دولت موقت، به صراحت اعلام کرد که: ما قصد صادرکردن انقلاب خود را نداریم (صدقی، 1368: 139). پس بهقدرترسیدن لیبرالها بهترین فرصت برای عربستان بود تا از مشکلاتی که اصرار بر صدور انقلاب برای آنان ایجاد میکرد، راحت شوند؛ چون در صورت موفقیت لیبرالها، سیاست صدور انقلاب و اصولگرایی تقلیل مییافت. براین اساس، عربستان بهصورت پنهانی به حمایت از لیبرالها پرداخت. نمونه بارز آن، کودتای نوژه و ماجرای توطئه قطبزاده شریعتمداری بود که در سال 1361ش/1982م، با اهدف گوناگونی از جمله انفجار بیت امام خمینی(ره) صورت گرفته بود. عربستان برای کمک به کودتای نوژه، چک 10میلیون دلاری اعطا کرده و برای اجرای این کودتا، نماینده سازمان سیا هماهنگیهایی را بین کشورهای منطقه نظیر عربستان، مصر، عراق و اسرائیل انجام داده بود (هاتف، 1389: 70). در ماجرای توطئه قطبزادهشریعتمداری، یکی از اتهامات قطبزاده فرستادن سیدمهدی مهدوی بهعنوان نمایندهاش به عربستان و دیدار وی با برخی مقامات عالی این کشور، از جمله فرمانده گارد ملی عربستان، برای دریافت کمک مالی بود. سیدمهدی مهدوی در اعترافات خود در دادگاه گفته بود: «...بعد از آلمان بنده سفری کردم به عربستان سعودی، هواپیما که نشست و خواستیم پیاده شویم آنجا از ما استقبال محرمانهای کردند. ...برای ایشان هم بنده شروع کردم همان حرفها که در آلمان زده بودم، زدم که در ایران وضع "ِلِه و بِلِه است، ناراحتی زیاد است فشارها و مخالفتها با رژیم زیاد است. ...پس از صحبتهای من، شروع کرد به صحبتکردن که او هم دل پُری داشت از مقامات ایران و رژیم ایران. میگفت: بله ایران منطقه را به آتش کشیده که ایران اِلِه و بِلِه کرده با اینها نمیشود کار کرد و ما هم آمادهایم اگر رژیم صحیحی در ایران باشد، همکاری کنیم و رابطه داشته باشیم. بعد با بعضی از مقامات دیگر در آنجا ترتیب ملاقاتی دادند و ملاقات کردیم» (روزنامه کیهان، 8/2/1361). اما بهتدریج، در پی سقوط میانهروها در عرصه حکومتی ایران و بهقدرترسیدن نیروهای انقلابی، اوضاع تغییر کرد و مقامات ریاض بهشدت احساس نگرانی کردند. در واقع، انقلاب ایران زنگ خطری بود برای کشورهای حاشیه خلیجفارس و بهخصوص عربستان که سیستم حاکمیت آنان نیز مشابه ایران قبل از انقلاب بود. این سیستم بهصورتی بود که یک فرد در راس قدرت قرار میگرفت و این فرد در مقابل چالشها و مخالفتهای داخلی، تنها متکی به قدرتهای خارجی و بهطور ویژه حمایتهای ایالات متحده بود. این موضوع هم ناتوانی مستمر برای خودیاری و هم ترس ریشهدار عمیق از رهاشدن به وسیله حامی و متحد سابق را منعکس میکند، همان مسئلهای که برای شاه ایران در سال 1357ش/1979م اتفاق افتاد. مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی، این ترس با مجموعه آشوبهایی در سطح منطقه خلیجفارس همراه شد و به همین علت، حاکمان این منطقه با بدبینی به انقلاب ایران واکنش نشان دادند و شعار صدور انقلاب را خطری برای حکومت خود دانستند. انقلاب ایران با ترکیب جمهوریت و اصولگرایی شیعی، به نزدیکترشدن روابط عربستان و آمریکا انجامید و هر دو کشور با نگرانیهای مشترک، درصدد مهار انقلاب برآمدند. این رویداد باعث شد تا کشورهای منطقه خلیجفارس بیش از پیش به آمریکا وابسته شوند. آنان برای حفظ خود در برابر امواج انقلاب اسلامی، بهتدریج مقدمات حضور نظامی گسترده آمریکا را در این منطقه استراتژیک فراهم آوردند و نقش قیّمی این کشورها تا به امروز بر عهده آمریکاست. این مواضع، یعنی تشکیل شورای همکاری خلیجفارس و کمکهای سخاوتمندانه عربستان به عراق و اقداماتی از این قبیل، به ناچار واکنشهای تلافیجویانه ایران را به همراه داشت و روابط دو کشور را از گذشته متشنجتر کرد. در 26اردیبهشت1363 /1984م یک نفتکش عربستانی موسوم به افتخار ینبوع هدف حمله موشکی قرار گرفت. دولت کویت نیز بهطور رسمی اعلام کرد که ایران به دو کشتی تجاریاش حمله کردهاست (جعفری ولدانی، 1373: 102). این کشتیها قصد فروش نفت را به نیابت از عراق داشتند و این اقدام ایران به تلافی کمکهای بیدریغ عربستان و کویت به عراق بود؛ اما این اقدام ایران خشم اعضای شورای همکاری خلیجفارس را برانگیخت و آنها با تلاشهای بیسابقه دیپلماتیک، موضوع را به شورای امنیت کشاندند؛ در نتیجهِ تلاشهای عربستان و دیگر اعضای شورای همکاری خلیج فارس، در 12خرداد1363/1ژوئن1984م، شورای امنیت قطعنامه 552 را که در آن، از حق دریانوردی آزاد و تجارت در آبهای بینالمللی دفاع شده بود، تصویب کرد. اقدامی که برای شورا و سیاست مهار و بازدارندگی عربستان موفقیتی محسوب میشد. نکته حائز اهمیت این است که در این مقطع، اردن ریاست دورهای شورای امنیت را به عهده داشت. چند روز پس از صدور این قطعنامه، یعنی در 15خرداد1363/4ژوئن1984م، دو فروند اف-15 ایگل عربستان سعودی با اطلاعاتی که از هواپیماهای تجسسی آمریکایی از نوع آواکس دریافت کرده بودند، یک فروند فانتوم اف-4 نیروی هوایی ایران را بر فراز جزیره العربی هدف قرار دادند و سرنگون کردند. این نخستین اقدام مستقیم نظامی عربستان علیه ایران بود که اعتراض جمهوری اسلامی ایران را به دولت سعودی باعث شد و روابط دو کشور را بیش از پیش تنشآلود کرد (اسناد وزارت امور خارجه، سالهای1362تا1364، کارتن23، پرونده/4/216، ص51 تا 54). برخی از اخبار، از دخالت نیروهای نظامی آمریکا در این ماجرا حکایت میکند (اسناد وزارت امور خارجه، سالهای1362 تا 1364، کارتن23، پرونده/4/216: ص74). بهعلاوه، این کشورها معتقد بودند که ایران تظاهرات و آشوبهایی را در میان جمعیت شیعه ساکن این کشورها برانگیخته است. بین سالهای 1361تا1364ش/1982تا1985م مجموعهای از قتلها، هواپیمارباییها، انفجار اتومبیلهای حامل مواد منفجره در سراسر منطقه خاورمیانه و نیز بروز جنگ نفتکشها در خلیجفارس، همه و همه به سوءظن این کشورها به ایران افزود؛ اما سرویسهای امنیتی این کشورها هیچ مدرکی از دستداشتن ایران در این بمبگذاریها یا ارتباط ایران با گروههایی که به اقدامات خشونتبار در عربستان دست میزدند، نیافتند. فقدان مدارک روشن، مبنی بر دستداشتن ایران در این حوادث، عمان و امارات متحده عربی را به سوی بهبود روابط دو جانبه با ایران و میانجیگری بین ایران و عربستان سوق داد. این تلاشها به نزدیکی مجدد و محدود عربستان و ایران منتهی شد؛ اما چندی بعد و پس از آنکه شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه 598 را تصویب کرده و در آن، از هر دو طرف برای آتشبس و انعقاد موافقتنامه صلح دعوت کرد، عربستان همراه با دیگر متحدان خود اعلام کرد درصورتیکه ایران از پذیرش قطعنامه خودداری کند، این کشور را تحریم خواهند کرد.
بهبود موقت مناسبات دو طرف با وقوع حادثه ربودهشدن یک فروند هواپیمای سعودی در 15آبان1363/6نوامبر1984 توسط اتباع کشور یمن و فرود آن در فرودگاه مهرآباد و اقدامات مثبت جمهوری اسلامی در پایاندادن به این حادثه بدون خونریزی و تحویل هواپیما به کشور عربستان، روابط دو کشور تاحدودی بهبودی یافت (رحمانیان، 1394: 261). شاید بتوان سال 1364ش/1985م را اوج این سیاست آشتیجویی دانست که درعینحال، نقطه عطفی در مناسبات دو طرف محسوب میشد. در این سال برای نخستینبار پس از انقلاب اسلامی، وزیر امور خارجه عربستان به تهران سفر کرد. سفری که آغاز دوره تشنجزدایی و پیشرفت در مناسبات دو کشور محسوب میشود. شاید این سفر در پی سفر جنجالی مک فارین (McFarlane) به ایران و تلاش دولت آمریکا برای جلب رضایت جمهوری اسلامی ایران و همراستایی سیاستهای عربستان با آمریکا بوده (جندقی، 1394، سایت مجله گذرستان) یا با ابتکار شورای همکاری خلیجفارس صورت گرفته یا با ابتکار ایران، یعنی دعوت ولایتی از همتای عربستانی خود بوده باشد؛ بههرحال در راستای ایجاد تحول در روابط دو طرف، این سفر گام مهمی محسوب میشد. باید یادآور شد که وزیر خارجه عربستان از این سفر دو هدف مهم را تعقیب میکرد: 1. متقاعدکردن ایران برای انجام مذاکره صلح با عراق؛ 2. بهبود مناسبات دو طرف. در همان سال علیاکبر ولایتی، وزیر خارجه ایران، نیز به عربستان مسافرت کرد. این اقدامات دیپلماتیک تحول عمیقی در مناسبات دو طرف پدید نیاورد؛ اما تا حد بسیاری از حجم تنشهای موجود در روابط بین دو کشور کاست. بعد از آن نیز، تماسهای دیپلماتیک بین دو کشور همواره تا پایان جنگ ادامه داشت. نقطه حساس این دیپلماسی مقامات ایران زمانی بود که در خرداد1364/ژوئن1985 سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان، به ایران سفر کرد. گفته شد که ایران از مواضع انقلابی خود دست برداشته و متحد ارتجاع شدهاست (روزنامه جمهوری اسلامی، 2/3/1364). درحالیکه در مذاکرات مسئولان ایران با سعود الفیصل، میتوان حفظ اصول را تشخیص داد. در این سفر، ایران و عربستان بر سر تولید کمتر نفت از اوت تا سپتامبر1986، به توافق رسیدند و قیمتها برای هر بشکه نفت، تا 18و20 دلار افزایش یافت. تیرگی مجدد مناسبات دو طرف این طلیعه خوشِ بهبود روابط مدت چندانی طول نکشید؛ زیرا روابط ایران آمریکا بهبود نیافت و مک فارلین به هدف خود نرسید و روابط دو کشور ایران و عربستان به حالت سابق بازگشت. مواضع خصمانه عربستان علیه جمهوری اسلامی ایران مانند فروش نفت عراق توسط کشتیهای عربستانی، کمکهای سخاوتمندانه عربستان به عراق، تشکیل شورای همکاری خلیجفارس و اقداماتی از قبیل کمکهای اطلاعاتی به عراق برای حمله به جزایر سیری و... ترس این کشور را از واکنشهای تلافیجویانه ایران باعث شد. در ۲۸و۲۹مرداد1365/1986م فاروق الشرع، وزیر خارجه سوریه، وارد تهران شد و پیام حافظ اسد را به مقامات ایران تسلیم کرد. مدتی بعد نیز عبد الحلیم خدام، معاون رئیس جمهوری سوریه، وارد تهران شد و دومین پیام حافظ اسد را به رئیس جمهوری ایران تسلیم کرده و چند ساعت بعد از ورود، تهران را ترک کرد. هاشمی رفسنجانی در این باره میگوید: «شب آقای خامنهای خبر دادند که بیشتر برای وساطت درمورد برخورد ما با عربستان سعودی آمده و خواستهاست که کشتیهای عربستان را در سیاست مقابله به مثل نزنیم و ادعای فهد را در خصوص عدم همکاری با عراق در زدن [جزیره] جزیره سیری و... عدم ایذاء زوّار بازداشت شده در عربستان را گفته و بالاخره از آقای خامنهای قول گرفته که تا دو هفته دیگر، کشتیهای عربستان را نزنیم» (هاشمی رفسنجانی، 1388: 231). از سوی دیگر، نیروهای امنیتی عربستان در ایام حج سال 13۶۵ش/1986م، موفق به کشف مواد منفجره از تعدادی زائر ایرانی شدند که گویا از باند مهدی هاشمی، برادر داماد آیتالله منتظری، بودند. پلیس سعودی مواد منفجره را کشف و این افراد را به محض ورود به عربستان بازداشت کرد (محمدی، 1386: 163). این جریان دستمایه تبلیغات ضد ایرانی سعودیها و معرفی ایران بهعنوان کشوری تروریستی شد. تاثیر حج ابراهیمی در روابط دو کشور موضوع مواد منفجره در سال 1365ش/1986م خاتمه یافت؛ اما در سال 1366ش/1987م، طی راهپیمایی حجاج ایرانی، درگیری شدیدی میان پلیس سعودی و حجاج ایرانی و غیرایرانی صورت گرفت که به فاجعهای خونین تبدیل شد. امام خمینی(ره) پس از به ثمررساندن انقلاب اسلامی و بنیاننهادن نظام سیاسی و حکومتی اسلام در ایران، اصل برائت از مشرکان را احیاء کردند و مسلمانان جهان را درباره این عبادت بزرگ به شناخت و بصیرت رساندند. ایشان ظرفیت حج را در فرایند تحقق بیداری اسلامی و در راستای وحدت جهان اسلام در مقابل اسکتبار و استعمار مطرح کردند. ایشان از همان ابتدای انقلاب، هر ساله برای حجاج بیتالله الحرام پیام ارسال میکردند و خواستار انجام مراسم حج با محتوای واقعی آن میشدند (حشمتزاده، 1387: 96). امام خمینی(ره) در این پیامها خواستار وحدت مسلمانان در برابر استکبار جهانی بودند. این پیامها باعث تبلیغ و روشنگری علیه سلطه مستکبران و دمیدن جسارت به کالبد خسته و بیرمق ستمدیدگانی میشد که قرنها در اثر استعمار اعتمادبهنفس خود را از دست داده بودند. در مقابل عربستان سعودی که پیوندهای استراتژیک با غرب و بهویژه ایالات متحده آمریکا داشت، از سرایت انقلاب به کشور خود بهشدت نگران بود و تلاش میکرد که به بهانههای مختلف، مانع برگزاری مراسم برائت از مشرکان شود؛ برای مثال روحانیان حجاز حج را مراسم و مناسکی فردی خواندند و توجه به مسائل اجتماعی و برپایی تظاهرات را در حج مزاحمت برای حاجیان و حتی بدعت معرفی کردند و این قبیل اعمال تظاهرکنندگان را مشمول آیاتی همچون «...ولاجدال فی الحج» دانستند (بقره، 197)؛ همچنین سب و لعن دشمنان را مردود کردند و آن را انحراف از دین برشمردند (انعام، 108) و جسارت به مکه و کعبه دانستند (هیئة الکبار العلماء، 1408ق: 389 تا 394). در رابطه با اهمیت مراسم حج و برائت از مشرکان در راستای اهداف انقلاب اسلامی باید گفت که تداوم حج و برائت و توسعه آثار برونمرزی انقلاب این امید را برمیانگیخت که بهزودی همه مسلمانان و محرومان جهان، همانند الگوی مردم ایران در برابر رژیم شاه، با درک مظلومیت و حقانیت انقلاب اسلامی علیه استکبار و استبداد در همه نقاط دست به انقلاب خواهند زد و از این طریق، راه بقا و دوام انقلاب اسلامی ایران را نیز باز خواهند کرد (حقی، 1394: وبلاگ شخصی). زیرا برگزاری تظاهرات با اقبال زوار کشورهای مختلف از این مراسم و توسعه و ترویج تدریجی مواجه شده بود. بهطوریکه جمعیت شرکتکننده در راهپیماییهای برائت به چند صدهزار نفر هم رسیده بود (کیهان، 29/6/1360و30/6/1360). ازآنجاکه مسئولیت برگزاری مراسم حج در منطقه حجاز بر عهده دولت عربستان بود، مقامات ایرانی برای متقاعدکردن طرف مقابل در برگزاری تظاهرات تلاش بسیاری کردند. با این همه، دامنه اختلافات سال به سال گستردهتر میشد؛ بهعنوان نمونه، در سال 1360ش/1981م در شهر مکه راهپیمایی عظیمی به سمت مسجدالحرام برگزار شد که تعداد شرکتکنندگان آن نزدیک به یک میلیون نفر بود و صفوف آن به چند کیلومتر رسید و حجاج با پای برهنه وارد حرم میشدند و ماموران سعودی با ماسک و پوتین و کلاه در داخل حرم مستقر شده بودند. در این سال، میان زائران ایرانی و ماموران امنیتی سعودی برخوردهایی به وجود آمد؛ اما در سال 1361/1982م، به برهمزدن تظاهرات آرام و ضرب و شتم زائران منجر شد و هر سال به تعداد جمعیت و شدت آن افزوده میشد. این راهپیماییها که باعث وحشت سعودیها میشد، نشاندهنده موفقیت جمهوری اسلامی در انتقال پیام انقلاب اسلامی ایران به حجاج سایر کشورها بود؛ بهطوریکه هر ساله جمعیت انبوهی از حجاج کشورهای دیگر (غیرایرانی)، برای شناخت انقلاب اسلامی ایران، به ستادهای تبلیغی ایران در مکه و مدینه هجوم میآوردند. ترس سعودیها در این باره بهحدی بود که صحبتکردن اتباع کشور سعودی را با ایرانیها نوعی جرم میدانستند و مکافات این عمل زندان بود (زورق، ۱۳۶۱: ۵۲). در حادثه خونین سال 1366ش/1987م، بیش از 400تَن از حجاج به شهادت رسیدند که 325تَن آنان ایرانی بودند. این جنایت در ظاهر برای سرکوب مراسم برائت از مشرکان اتفاق افتاد؛ اما با توجه به اینکه حکومت سعودی در زمره حکومتهای وابسته به ایالات متحده آمریکا محسوب میشود، میتوان کشتار حجاج ایرانی در سال 1366ش را براساس دستور آمریکا و در جهت مقابله با «صدور انقلاب اسلامی» تحلیل کرد. دلیل دیگری که میتوان اثبات کرد که عربستان فاجعه جمعه سیاه مکه را با هماهنگی آمریکا اجرا کرد، در سیاستهای خصمانه آمریکا علیه جمهوری اسلامی برای پذیرش قطنامه 598 تجزیه و تحلیل میشود. پس از این حادثه خونین، در 26شهریور1366/17ستامپر1987 مردم خشمگین تهران به سفارت عربستان حمله کردند و به ضرب و شتم دیپلماتهای سعودی پرداختند. یکی از این دیپلماتها به نام مساعد العامدی، از شدت جراحات وارده جان سپرد. ایران همچنین خواستار آن شد که خادمی حرمین شریفین از دست سعودیها خارج شود. این حوادث موجب تیرگی روابط شد و در نهایت در تاریخ 6/2/1367/آوریل1988، عربستان به قطع یکجانبه مناسبات سیاسی با جمهوری اسلامی اقدام کرد. و به این ترتیب، امکان گرفتن ویزای حج برای زائران ایرانی میسر نشد و حتی در مراسم حج زائران ایرانی هم وقفه افتاد. ازاینرو از اوایل سال 1989م/1368ش، ایران تلاشهای خود را برای حضور مجدد در فرضیه حج آغاز کرد. سرانجام جنگ خلیجفارس در بهبود روابط میان دو کشور نقش مؤثری ایفا کرد و در تاریخ 27اسفند1369/18مارس1991، روابط سیاسی دو کشور بار دیگر برقرار شد. مراسم برائت از مشرکان پس از توقف در سالهای 1367تا1369ش/1988تا1990م، با وجود تنگناها و تحریمها، از 1370ش/1991م دوباره در مکه انجام شد؛ در سال 1370ش، برابر با ششم ذیحجه1411، در مقابل بعثه مقام معظم رهبری و در سال 1371ش، برابر با ششم ذیحجه1412، در اطراف بعثه رهبر معظم انقلاب انجام شد. از سال 1372ش/1993م به بعد، با وجود توافق سال 1370ش/1991م با دولت سعودی برای برگزاری مراسم برائت، برای اجتناب از خونریزی این مراسم همه ساله در منی و عرفات و در زیر چادرها برگزار شدهاست (مهدویراد، 1372: 143 تا 167).
سایر عوامل تنشزا جنگ تحمیلی جنگ تحمیلی پرهزینهترین طرح مشترک آمریکاعربستان، در راستای کوشش آنها برای مهارکردن انقلاب اسلامی ایران بودهاست و صدام حسین وسیله انجام این هدف شد. در تابستان 1359ش/1980م، عراقیها که علاقهمند بودند موافقت آمریکا را برای حمله به ایران کسب کنند، وزیر خارجه خود را به عربستان و اردن فرستادند تا با مقامات آمریکایی مذاکره کند و اطمینان یابد که آمریکا مخالف حمله عراق به ایران نیست. به طبع آمریکا مخالفتی نداشت. سعودیها آنقدر محتاط بودند که بدون مشورت با واشنگتن، خود را بهعنوان پشتیبان در جنگ قریبالوقوع درگیر نکنند. گزارش سعودیها حاکی از آن است که نماینده واشنگتن یعنی برژینسکی (Brzezinski)، مشاور امنیت ملی کارتر، به برنامه اشتیاق نشان داد. به گفته منابع وابسته به دولت سعودی، عراقیها اطلاعاتی درباره اوضاع دفاعی آشفته ایران دریافت کردند که آمریکا و از طریق دولت سعودی به آنها داده بود (جعفری ولدانی، 1371: 157). در نتیجه، با آنکه نظام پادشاهی عربستان سعودی چندان قرابتی با جمهوری متمایل به چپ صدام حسین نداشت، زمینه را برای تضعیف تهران از طریق تشویق بغداد برای حمله به ایران مناسب دید. در واقع رویدادهای سال ۱۳۵۸ش/1979م عربستان و ترس از سرایت انقلاب اسلامی و اقدامات آشکار و پنهان در منطقه زمینهای شد تا دو کشور عراق و عربستان سعودی به یکدیگر بیشتر نزدیک شوند. یک سال قبل از شروع جنگ تحمیلی، پیمان امنیت متقابل بین دو کشور امضاء شده بود؛ همچنین در کنفراس سران عرب که در جده برگزار شد، کشورهای عربی در جریان حمله عراق به ایران قرار گرفتند و موافقت خود را با تجاوز صدام اعلام کردند (درویشی، 1386: 173). طی جنگ تحمیلی تنها عربستان و کویت، علاوهبر کمکهای لجستیکی، بیش از ٦٠میلیارد دلار به عراق کمک کردند. فهد پادشاه عربستان نیز در سخنانی اظهار کرده بود: «اگر عراق میگوید افرادش را فدا کردهاست، ما نیز با پول، سلاحهای پیشرفته و همکاری بینالمللی در این فداکاری سهیم بودهایم» (دورودیان، 1380: 31).
مسئله فلسطین یکی از جنبههای تقابل تهران و ریاض موضوع فلسطین است. جمهوری اسلامی با اتکا به اصل 154 قانون اساسی، یعنی حمایت از نهضتهای آزادیبخش، به پشیبانی از آرمان فلسطین پرداختهاست و اینگونه اسرائیل که پیش از انقلاب همپیمان ایران محسوب میشد، به دشمن شماره یک ایران تبدیل شد؛ بهطوریکه در 22بهمن1357/1979م، درحالیکه تنها چند ساعات از پیروزی انقلاب گذشته بود، مردم به سفارت اسرائیل که از چند روز قبل اسرائیلیها آنجا را تخلیه کرده بودند، هجوم بردند و پرچم فلسطین را بر سر در آن نصب کرده و آنجا را به مردم فلسطین هدیه کردند. دولت جدید ایران نیز از تمام اسرائیلیهایی که دارای مقام رسمی بودند، خواست که بهسرعت ایران را ترک کنند. این حکم اخراج اعضای هیئت نمایندگی اسرائیل و آژانس یهود و اعضای هواپیمایی اسرائیل (العال) و نمایندگان شرکتهای مقاطعهکار اسرائیلی را شامل میشد (تقویم تاریخ انقلاب اسلامی، 1369: 274). امام خمینی(ره) بهعنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران، معتقد بودند که اسرائیل غده سرطانیست و باید نابود شود (صحیفه نور، 1370: 15/109). درحالیکه حکومت سعودی همواره با حمایت از تلاشهای صلحطلبانه و هم جهت با سیاستهای آمریکا، سعی در بهرسمیتشناختن اسرائیل داشتهاست؛ بهعنوان مثال فهد، ولیعهد وقت عربستان سعودی، در آبان1360/اوت1981 طرحی هشت مادهای را عرضه کرد که براساس ماده 7 این طرح، رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخته میشد (علی بابایی، 1374: 438). اعلام آخرین جمعه ماه مبارک رمضان توسط امام خمینی(ره) بهعنوان روز قدس، در راستای حرکت عملی در جهت حمایت از مردم فلسطین بودهاست. مخالفت آشکار جمهوری اسلامی با طرحهای سازش اعراب و اسرائیل، آخرین تلاشهای صهیونیستها را در به سازشکشاندن جهان اسلام ناکام گذاشتهاست. به جرات میتوان گفت نه تنها مقاومت اسلامی در لبنان بلکه مقاومت اسلامی در فلسطین نیز، محصول راهبردی است که جمهوری اسلامی ایران درباره فلسطین اتخاذ کرده بود. حضرت امام(ره) از همه توانمندیهایی که در اختیار داشتند، برای وحدت مسلمانان در راستای نجات فلسطین استفاده کردند. ایشان حتی بارها پیشنهاد استفاده از نفت را بهعنوان سلاحی بازدارنده در برابر اسرائیل مطرح کردند که هیچگاه با استقبال کشورهای تولیدکننده نفت، مانند عربستان، روبهرو نشد. از اقدامات دیگر ایشان، توجه ویژه به مسئله فلسطین در موسوم حج آن هم به شیوههای گوناگون بودهاست؛ از جمله در پیامهایی که هر ساله برای حجاج صادر میکردند (صحیفه نور، 1370: 18/69). ایشان به علت حمایت سعودیها از اسرائیل، به انتقاد صریح از آنها پرداختند و در این باره فرمودند: مسلمانان نمىدانند این درد را به کجا ببرند که آلسعود و خادمالحرمین به اسرائیل اطمینان مىدهد که ما اسلحه خودمان را علیه شما به کار نمىبریم و براى اثبات حرف خود با ایران قطع رابطه مىکنند. واقعاً چقدر باید رابطه سران کشورهاى اسلامى با صهیونیستها گرم و صمیمى باشد که در کنفرانس سران کشورهاى اسلامى، مبارزه صورى و ظاهرى با اسرائیل نیز از دستور کار آنان و جلسات آنان خارج میشود. اگر اینها یک جو غیرت و جمیت اسلامى و عربى داشتند، حاضر به چنین معامله کثیف سیاسى و خودفروشى و وطنفروشى نمىشدند (صحیفه نور، 1370: 20/232). این خود واقعیتی است که آینده فلسطین به حمایت بیچون چرای ایران اسلامی از آن بستگی دارد؛ چنانکه دکتر ابولؤلؤ، از رهبران جهاد اسلامی، در این زمینه میگوید: «در حقیقت، ایران مسلمانان دیگر را زنده کرد. فلسطینیها همواره به ایران نگاه میکنند و ایران اراده مستضعفان است. ایران قدرت اسلامی را در جانهای مسلمانان بیدار کرد. پیروزی انقلاب اسلامی عامل عمدهای در تشکیل سازمان جهاد اسلامی فلسطین و پیدایش انتفاضه بود که نیروی ایمان را در درون مسلمانان زنده کرد» (سلیمانی، 1379: 264). اما از نگاه سعودیها، تمام اقدامات جمهوری اسلامی ایران مصداق بارز دخالت در امور اعراب است؛ زیرا ایرانیها و فلسطینیها نه تنها به زبانی مشترک سخن نمیگویند بلکه ایران برخلاف اعراب، تا به حال در هیچ جنگی علیه اسرائیل نبوده و خسارات چنین نبردی را متحمل نشدهاست که اکنون بخواهد در این مناقشه به ایفای نقش بپردازد. روشن است که اسرائیل نیز درصدد آن است که ریاض را به برقراری روابط علنی با خود وادار کند؛ همچنین آشکار است که فشار لابی صهیونیستی علیه ریاض در کنگره آمریکا، بهاحتمال با این هدف انجام میگیرد که دولت سعودی راه همگرایی با اسرائیل را بهعنوان راه رهایی از خطر ایران پیشه کند. درصورتیکه چنین اتفاقی رخ دهد، سعودی در واقع بزرگترین هدیه را تقدیم ایران خواهد کرد و بر میزان خطرات داخلی و خارجی علیه خود خواهد افزود.
شکلگیری شورای همکاری خلیجفارس عربستان سعودی در سال 1981م/1360ش در وضعی که دو رقیب اصلیاش، یعنی ایران و عراق، درگیر جنگ بودند با تشویق ایالات متحده، اقدام به تشکیل شورای همکاری خلیجفارس کرد. این شورا متشکل از شش کشور عربستان، بحرین، کویت، عمان، قطر و امارات متحده عربی بود که دبیرخانه آن در ریاض قرار داشت و در بدو امر، تنها سازمانی اقتصادی و سیاسی بود؛ ولی به سمت توسعه مناسبات نظامی و امنیتی میان اعضا نیز حرکت میکرد (ر.سیوتز، 1386: 151) تا بهتدریج، اعضای شورا وزن ژئوپلیتیکی خود را در مقابل قدرت منطقهای ایران افزایش دهند؛ بهویژه که ایالات متحده هم از آنها حمایت سیاسینظامی میکرد. تشکیل شورای همکاری خلیجفارس سیاستی بود که غرب، بهویژه آمریکا، براساس زمینههای موجود در منطقه و تشدید احساس نگرانی برای حکام منطقه از ناحیه انقلاب اسلامی و تجاوز شوروی، مطرح کرده بود (حافظنیا، 1384: 70). با وقوع انقلاب اسلامی ایران، آمریکا به منظور حفظ موازنه قدرت در خاورمیانه سیاست دوستونی خود را به استراتژی حمایت از دولتهای خلیجفارس تغییر داد (خسروی، 1387: 33) و این جریان به نفع عربستان سعودی تمام شد؛ زیرا پیروزیهای جنگی ایران و به تبع آن افزایش اعتماد بهنفس این کشور و انتقاد از کشورهای حوزه خلیجفارس به علت کمک آنها به عراق، ترس شیخنشینهای عرب را از ایران باعث شده بود. در آن زمان، بهطور کامل آشکار شده بود که عراق توانایی شکست ایران را ندارد. با تحققنیافتن ادعاهای عراق مبنی بر پیروزی سریع و کامل، رهبران این شورا دریافتند که ایران میتواند از جنگ به منزله ابزاری در راستای تقویت انقلاب استفاده کند.
اوپک اوپک همواره یکی از میادین اصلی رقابت ایران و عربستان بودهاست. در اواخر سال 1364/1986م و اوایل سال 1365ش/1986م که اوپک سیاست دفاع از قیمتهای هنگفت نفت را در پیش گرفته بود و پیوسته سهم تولید خود را در بازار جهانی کاهش میداد، عربستان سیاست جنگ قیمت در بازار نفت را در پیش گرفت. عربستان در آذر1364/1985م، در جلسه 76 اوپک، با طراحی توطئه نفتی علیه ایران طرح جدیدی را مبنی بر دفاع از سهمیه اوپک در بازار جهانی حتی به بهای کاهش قیمت نفت ارائه کرد. این طرح با وجود مخالفت ایران تصویب شد و عربستان و سایر شیخنشینها در معارضه با ایران، بازارهای نفتی را آنچنان اشباع کردند که قیمت نفت به کمترین سطح خود در تاریخ رسید. در آن زمان، یک واقعیت سیاسی عربستان را مجبور میکرد تا در بازار نفت تصمیمی تعیینکننده اتخاذ کند. آن واقعیت سیاسی این بود که در جنگ تحمیلی، رزمندگان ایرانی موفق شده بودند بندر استراتژیک فاو را تصرف کنند و بر سهچهارم میادین نفت عراق تسلط یابند (جلیلوند، 1388: 45). هدف اصلی این توطئه آن بود که با قطع درآمدهای ارزی حاصل از نفت ایران و همچنین با بمباران پایانههای نفتی ایران توسط عراق، با ایجاد مشکلات داخلی و تضعیف تدارکات و پشتیبانی جنگی، ایران را به پای میز مذاکره بکشاند. درصورتیکه قیمتهای هنگفت نفت میتوانست موفقیتهای بیشتر ایران را در جنگ تضمین کند. حاکمان سعودی تصمیم گرفتند از یک سو تولید خود را افزایش دهند و بر سیاست دفاع از قیمتهای هنگفت نفت اوپک خط پایان بکشند و از سوی دیگر با کاهش قیمتها، از حدود 30دلار به کمتر از 10دلار در هر بشکه، توان مالی ایران را برای پیروزی در جنگ تحلیل ببرند (بیل، 1371: 494 تا 496). افزایش تولید نفت عربستان و کویت و دیگر کشورهای حامی عراق که از جمله اهدف آن کاهش قیمت نفت و کاستن از درآمد ایران بود و از ماهها قبل آغاز شده بود، مازاد دو میلیون بشکهای در بازار نفت و کاهش قیمت نفت به حدود یکسوم قیمت گذشته را موجب شد؛ حتی در بعضی معاملات، نفت به بشکهای 5دلار رسید.
نتیجه جمهوری اسلامی ایران و عربستان همواره بهعنوان دو کشور و دو قدرت تاثیرگذار جهان اسلام، در منطقه خاورمیانه و خلیجفارس مطرح بودهاند. پیروزی انقلاب اسلامی ایران با گفتمانهایی نظیر تلاش در جهت برقراری حکومت جهانی اسلام، نفی سلطهپذیری و سلطهجویی، حمایت از مستضعفان و نهضت آزادیبخش و تبلیغ اسلام و دعوت به آن، بهویژه تبلیغ مذهب شیعه، نه تنها از اهمیت روابط دو کشور نکاست، بلکه پدیده نوین انقلاب و رخدادهای متاثر از آن، به همراه تغییرات منطقهای و بینالمللی، روابط دو کشور را با حساسیت خاص همراه کرد و به آن پیچیدگی فوقالعادهای بخشید. از همان ابتدای انقلاب، سوءظن سعودیها به آنچه آن را تلاش جمهوری اسلامی برای صدور انقلاب اسلامی با ایدئولوژی شیعی و ضدغربی میدانستند، شکل گرفت. شاید بتوان گفت که برجستهترین وجه تعارض عربستان با ایران، مقوله ایدئولوژی و تفاوتهای مذهبی است و ازآنجاکه این عامل در شکلگیری ذهنیت و افکار سیاستمداران هر دو کشور نقش شالودهای دارد، پرداختن به آن راهگشای شناخت اصولی این تعارضهاست. علاوه براین، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ضربهای کوبنده بر رژیم عربستان سعودی وارد کرد؛ از آن جهت که رژیم آنها سلطنتی بود و مانند شاه ایران وابسته به آمریکا بودند و این نگرانی برای دولت سعودیها وجود داشت که اگر جنبشی مردمی توانست حکومت ایران را ساقط کند، همین اتفاق میتواند برای آنها رخ دهد؛ بنابراین عربستان با نگرانی، درصدد مهار انقلاب برآمد. واکنش آلسعود مجموعهای از اقدامات قهرآمیز و خصمانه بود که از همکاری در کودتای نوژه، پشتیبانی از عراق در جنگ با ایران و کشتار حجاج در مراسم حج سال 1366 تا بسیاری از اقدامات دیگر پیش رفت. بهطوریکه در دهه نخستین انقلاب اسلامی، روابط ایران و عربستان از حالت عادی خارج شد و به تیرگی گرایید. در بررسی سایر علل موثر در تیرگی روابط ایران و عربستان در این دوره، به عوامل چالشبرانگیز و تنشزای دیگری همانند رقابت در بلوک قدرت و تعامل با قـدرتهای فرامنطقهای، جنگ تحمیلی، حج ابراهیمی، مسئله فلسطین، ژئوپلیتیک نفت و گاز خلیجفارس، تشکیل شورای خلیجفارس و برخی اقدامات دیگر عربستان نیز باید اشاره کرد. اما پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران در سال 1368ش و تغییر در وضع نظام بینالمللی پس از سقوط کمونیسم، همراه با سایر تحولات منطقهای همانند جنگ خلیجفارس اول، فضا برای ترسیم روابط تازه مهیا شد؛ بهویژه در اواسط دهه 70شمسی و پس از اعلام سیاست تنشزدایی از سوی جمهوری اسلامی ایران، دو طرف با وجود اختلافات موجود، برای برطرفکردن ابهامات موجود و نزدیکی روابط تلاش کردند؛ اما در کل، هیچگاه سوءظن و بدگمانی عربستان به ایران برطرف نشد. به نظر میرسد تا زمانی که پادشاهان سعودی با القای قدرتهای بینالملی، به ایران اسلامی بهعنوان خطری نگاه میکنند که تلاش میکند با صدور انقلاب اسلامی و گسترش مذهب تشیع، سیادت آنها را بر جهان عرب دچار چالش کند و ایران نیز تغییر محوریت جهان عرب را از عربستان دنبال میکند، نمیتوان برای روابط دو کشور چشمانداز روشنی را متصور بود. با وجود اختلاف و تضادهای فراوان ایران و عربستان، دو کشور دارای نقاط اشتراک و همگرایی بسیاری هستند که نخبگان مذهبی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی دو کشور میتوانند از این طریق، نقش مهمی در بهبود روابط داشته باشند. برجستهترین وجه تعارض عربستان با ایران مقوله ایدئولوژی و تفاوتهای مذهبی است؛ بنابراین مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی که در سال 1369ش به دستور مقام معظم رهبری تأسیس شد، میتواند محلی برای گردهمایی نخبگان و صاحبنظران مذهبی دو کشور و کاستن از تنشهای مذهبی دو کشور باشد. در بیان سایر راهکاری عملی برای تغییر سیاستهای خصمانه عربستان باید گفت که جمهوری اسلامی ایران باید تلاش کند که با جامعه عربستان ارتباط عمیق و موثری برقرار کند؛ بنابراین باید دیپلماسی عمومی ایران در برابر عربستان فعال شود تا مردم عربستان بتوانند نیات و اهداف جمهوری اسلامی را بهصورت صحیح بشناسند. جمهوری اسلامی فقط نباید به بیانات سیاسی و خطابقراردادن دولت سعودی اکتفا کند؛ بلکه باید با مردم و جوامع آنها ارتباط صحیح برقرار کند. | ||
مراجع | ||
. آقایی، سیدداود، (1368)، سیاست و حکومت در عربستان سعودی، تهران: کتاب سیاسی. . ابراهیمیفر، طاهره، (1381)، الگوهای اعـتمادسازی در منطقه خلیجفارس، تهران: وزارت امور خارجه، . ابراهیم، فؤاد، (1378)، عربستان سعودی، تهران: دانشگاه امام صادق(ع). . اخوان کاظمی، بهرام، (1373)، «مروری بر روابط ایران و عربستان در دهه اخیر»، قم: تبلیغات اسلامی. . اسدی، بیژن، (1381)، خلیجفارس و مسائل آن، تهران: سمت. . بیل، جمیز، (1371)، عقاب و شیر، ترجمه مهوش غلامی، تهران: کوبه. . بینام، (1390)دستاوردهای عظیم انقلاب شکوهمند اسلامی ایران در گستره جهان، ج2، تهران: سازمان ارتباطات فرهنگی. . تقویم تاریخ انقلاب اسلامی، (1369)، گروه تحقیق، صداو سیمای جمهوری اسلامی ایران، تهران: سروش. . جریسون، بنسون لی، (1991)، العلاقات السعودیهء-الأمریکیهء؛ فی البدء کان النـفط، ترجمه سـعد هـجرس، بیروت: دار الجیل. . جعفری ولدانی، اصغر، (1371)، کانونهای بحرانی در خلیجفارس، تهران: کیهان. . ---------------، (1373)، روابط عراق با کویت، تهران: کیهان. . حافظنیا، محمدرضا، (1384)، نقش استراتژیک خلیجفارس و تنگه هرمز، تهران: سمت. . حشمتزاده، محمدباقر، (1387)، تاثیر انقلاب اسلامی بر کشورهای اسلامی، چ4، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. . حقی، محمد، (1/5/94)، انقلاب اسلامی و قرائت نوین از حج، سایت، //haghi59. blogfa. com/post-68. aspx http . خسروی، غلامرضا، (1387)، آمریکا و خاورمیانه، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. . درودیان، محمد، (١٣٨0)، پایان جنگ: سیری در جنگ ایران و عراق، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ. . درویشی، فرهاد، (1386)، جنگ ایران و عراق و پرسشها و پاسخها، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ. . دکمجیان، هرایر، (1377)، جنبشهای اسلامی در جهان عرب، تهران: کیهان. . ر. سیوتز، کارول، (1386)، اتحاد شوروی و خلیجفارس در دهه 1980م، ترجمه بیژن اسدی، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ. . رایت، رابین، (1372)، شیعیان مبارزان راه خدا، ترجمه علی اندیشه، تهران: قومس. . رحمانیان، حسین، (1394)، عربستان سعودی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالملل وزارت امور خارجه اداره نشر. . روزن، باری، (1379)، انقلاب ایران، ایدئولوژی و نمادپردازی، ترجمه سیاوش مریدی، تهران: موسسه هنر، فرهنگ و ارتباطات. . سریعالقلم، محمود، (1379)، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؛ بازبینی نـظری و پارادایـم ائتلاف، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک. . سلیمانی،محمد باقر(1379) بازیگران روند صلح خاورمیانه، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه. . صحیفة نور، (1370)، تهران: وزارت ارشاد اسلامی مرکز مدارک فرهنگی انقلاب. . صدقی، ابوالفضل، (1368)، سیاست خارجی ایران (از آغاز تا سال 68)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. . عظیمی، رقیهالسادات، ( 1374)، عربستان سعودی (کتاب سبز)، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالملل. .علی بابایی، غلامرضا (1374)، فرهنگ تاریخی - سیاسی ایران و خاورمیانه ،ج4، تهران: رسا. . فاضلینیا، نفیسه، (1386)، ژئوپلیتیک تشیع و نگرانی غرب از انقلاب اسلامی، قم: شیعهشناسی. . فولر، گراهام، ( 1373)، قبله عالم ژئوپلتیک ایران، ترجمه عباس مخبر، تهران: مرکز. . فوییه، کلود، (1367)، نظام آلسعود، ترجمه نورالدین شیرازی، بیجا: فراندیش. . کدیور، جمیله، (1372)، رویارویی انقلاب اسلامی ایران و آمریکا، تهران: اطلاعات. . کمالی، حمیدرضا، (1391)، خاورمیانه9 ویژه مسائل داخلی عربستان سعودی، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر. . محمدی، منوچهر، (1386)، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، چ2، بیجا: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. . مهدویراد، محمدعلی و رسول جعفریان، (1372)، با کاروان عشق، تهران: معشر. . نجاتی، حمزه، (1/3/1394)، «تأثیر انقلاب اسلامی بر عربستان سعودی»، سایت پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی www. ensani. Ir. . هاشمی رفسنجانی، علیاکبر، (1388)، کارنامه و خاطرات سال 1365؛ اوج دفاع، به اهتمام عماد هاشمی، تهران: معارف. . هانتر، شرین، (1380)، آینده اسلام و غرب: برخورد تمدنها یا همزیستی مسالمتآمیز، مترجم همایون مجد، تهران: فرزانروز.
ب. اسناد . اسناد وزارت امور خارجه، سالهای 1362 تا 1364، کارتن23، پرونده/4/216.
ج. روزنامه . روزنامه جمهوری اسلامی، 2/3/1364. . روزنامه کیهان، 30/8/1358. . روزنامه کیهان، 8/2/1361.
د. مقاله . احمدیان، حسن و سیدداود آقایی، (1389)، «روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی»، فصلنامه سیاست، ش15، ص1تا20. . جلیلوند، آمنه، (پاییز1388)، «جنگ و تأثیرات آن بر اقتصاد نفتی ایران»، فصلنامه نگین ایران، ش30، سال8، ص39تا53. . جندقی، عباس، (5/4/1394)، «بازنگری ماجرای مک فارلین»، مجله الکترونیکی گذرستان، ش28 (gozarestan. ir). . حسینی، سیدمحمدصادق و ابراهیم برزگر، (1392)، «نظریه پخش و بازتاب انقلاب اسلامی ایران بر عربستان سعودی»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، ش33، س10، ص177تا188. . شجاع، مرتضی، (1386)، «رقابتهای منطقهای ایران و عربستان و موازنه نیروها در خاورمیانه»، فصلنامه اطلاعات سیاسی- اقتصادی، ش239و240، س21، ص40تا53. . طاهایی، سیدجواد، (1382)، «پارادوکس عربستانی»، مجله راهبرد، ش27، س11، ص191تا231. . عطایی، فرهاد و محمد منصوریمقدم، (1392)، «تبارشناسی سیاست خارجی عربستان»، فصلنامه روابط خارجی، ش1، س5، ص133تا168. . مهدیزاده، اکبر، (1383)، «بررسی سیاست خارجی و رفتار عربستان در قبال جنگ ایران»، فصلنامه نگین ایران، ش4، س3، ص32تا40. . هاتف ، سپهر، (تیر1389)، «کودتای نوژه؛ توطئهای نافرجام»، یاد ایام، ش58. . هیئة الکبار العلماء، (1408ـ1409)، «قرار هیئة الکبار العلماء»، مجلة البحوث الاسلامی، ش23.
ز. کتاب های لاتین . Gause III, F. Gregory, (2002), "The Foreign Policy of Saudi Arabia". In Raymond Hinnebusch and Anoushirvan Ehteshami. Ed. The Foreign Policies of Middle East States. London: Lynne Reiner Publishers. . R. K. Ramazani, (1988), Revolutionary Iran, Baltimore: The Johns Hopkins University Press Vassiliev, Alexei, (1998), The History of Saudi Arabia. London: Sagi Books. .
. Wright, robin, ( 2000), "The last great revolution: Turmoil and Transformation in Iran" Knopf, New York. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6,739 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,180 |