تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,651 |
تعداد مقالات | 13,406 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,243,250 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,085,068 |
اثر بخشی مداخله مثبتنگر گروهی بر بهزیستی روانشناختی، تابآوری و شادکامی دختران نوجوان بیسرپرست | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش نامه روانشناسی مثبت | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 2، شماره 2 - شماره پیاپی 6، شهریور 1395، صفحه 35-50 اصل مقاله (625.51 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/ppls.2016.21335 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ریحانه هنرمندزاده1؛ ایلناز سجادیان* 2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخله مثبتنگر گروهی بر بهزیستی روانشناختی، تابآوری و شادکامی دختران نوجوان بیسرپرست تحت حمایت بهزیستی استان اصفهان انجام گرفت. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون، با گروه کنترل و پیگیری بود. بدین منظور از مراکز نگهداری دختران نوجوان بیسرپرست استان اصفهان در پاییز و زمستان 1394، 3 مرکز به شیوه نمونهگیری هدفمند انتخاب و از بین آنها 30 نفر که ملاکهای ورود به مطالعه را دارا بودند در دو گروه آزمایش و کنترل بهطور تصادفی جایگزین شدند (هر گروه 15 نفر). گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقهای مداخله گروهی مثبتنگر دریافت کردند اما گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکردند. آزمودنیها، قبل و بعد از مداخله و 45 روز بعد در مرحله پیگیری به مقیاس بهزیستی روانشناختی (ریف)، مقیاس تابآوری (کانر و دیویدسون) و پرسشنامه شادکامی آکسفورد (آرگایل، مارتین و کروسلند) پاسخ دادند. نتایج تحلیل کواریانس چند متغیره حاکی از افزایش بهزیستی روانشناختی، تابآوری و شادکامی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بود. به علاوه در مرحله پیگیری نیز این تأثیر پایداری خود را حفظ کرد. بنابراین میتوان از مداخله مثبتنگر برای ارتقاء بهزیستی روانشناختی، تابآوری و شادکامی دختران نوجوان بیسرپرست استفاده نمود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مداخله مثبتنگر؛ بهزیستی روانشناختی؛ تابآوری؛ شادکامی؛ نوجوانان دختر بیسرپرست | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دوران نوجوانی اهمیت خاصی در زندگی انسان دارد و روانشناسان این دوره را دوران احساسگرایی، بحرانهای سازنده و فشار و طوفان نامیدهاند (کاملی، قنبری هاشمآبادی و آقامحمدیان، 1390). تاثیر این دوره سنی در زندگی افراد و جامعه بسیار قابل توجه است زیرا رفتار بزرگسالان در نوجوانی تثبیت میشود. این در حالی است که بیشتر مشکلات سلامت روان در سنین نوجوانی و ابتدای جوانی شکل میگیرد (شکیبا و ضیایی، 1390). خانواده به عنوان یکی از این عوامل، در تربیت فرزنــدان در سنین مختلف به ویژه در کودکی و نوجــــوانی نقش به سزایی دارد (لویس، ملتبی و دی، 2005). صاحب نظران معتقدند محیط گرم و دوستانه خانواده که درآن پدر و مادر و اعضای دیگر خانواده دارای روابط خوب و صمیمانهای هستند معمولاً افرادی سالم، با شخصیتی مثبت بار میآورد و بالعکس عدم وجود خانواده یا زندگی در خانوادهای از همپاشیده، اساس کجرویها در نوجوانی را پایهگذاری میکند (کاپانی و کیران، 2007؛ کیشا، کنث، دِنیا، پاتون و کاری، 2009). یکی از عوامل خانوادگی مخاطرهآمیز برای دوران نوجوانی بیسرپرستی است. نوجوانان بیسرپرست دچار محرومیتها، احساس شکست و گاه دچار صدمهها و ضربههای روانی میشوند (محبی، محمدی و قاسمی،1390). حمایـت والـدین و اطرافیـان در کسـب سلامت و بهبود کیفیت زندگی فرزندان مـوثر اسـت و دور شـدن از محبـت والـدین، بـرآورده نشـدن نیازهـای مختلـف دوره رشـد مانند نیاز به تعلق، تحسین و محبت منجر به گزارش شـیوع بـالاتر بحرانها و آسیبهـای روانـی، اخـتلالات رفتـاری، پرخاشـگری، اضـــطراب و افســـردگی، احساس گناه، ناامیدی، ترس، خشم، تمایـــل بـــه مصـــرف مـــواد مخـــدر و ناهنجاریهای اجتماعی در بین نوجوانان محروم از والـدین یـا بـیسرپرست شده است (کوئرنر و مکی، 2004؛ اورودادو، 2010). پژوهشها حاکی از وجود اختلالات شناختی، رفتاری، هیجانی و رشدی و سلامت روان پایینتر در این افراد است (سیمسک، ایرول، ازتاپ و مونیر، 2007) که این مساله خود بهزیستی روانشناختی[1] آنها را کاهش میدهد. براساس الگوی ریف، بهزیستی روانشناختی از شش عامل پذیرش خود )داشتننگرشمثبت نسبت خود(، رابطه مثبت با دیگران )برقراری روابط گرم و صمیمی با دیگران و توانایی همدلی(، خود مختاری )احساس استقلال و توانایی ایستادگی در مقابل فشارهای اجتماعی(، زندگی هدفمند )داشتن هدف در زندگی و معنا دادن به آن)، رشد شخصی (احساس رشد مستمر) و تسلط بر محیط )توانایی فرد در مدیریت محیط) تشکیل میشود (ریف و سینکر، 2008). بهزیستی روانشناختی شامل ارزشهای شناختی افراد از زندگی میشود. آنها شرایط خود را که به انتطارات، ارزشها و تجارب قبلیشان وابسته است ارزشگذاری میکنند (داینر اویشی و لوکاس، 2003). موسی سی، کین یاندا، ناکاسوجا و ناکی گودی (2007) نشان دادند که نوجوانان بیسرپرست، اختلال عاطفی و رفتاری بیشتری نسبت به گروه دارای سرپرست دارند و این گروه در مقایسه با سایر گروهها سلامت جسمی، روانی و عاطفی کمتری دارند. مطالعات نشان میدهد که نوجوانان بیسرپرست میزان بهزیستی روانشناختی پایینی دارا بوده و نیازمند توجه بیشتری هستند (شجاعی و سلیمانی، 1394). مطالعه تابآوری[2] در میان نوجوانان، از اهمیت بالایی برخوردار است؛ زیرا انتقال به دوره بزرگسالی، فرایندی پرچالش، پرخطر و استرسزا است (مونتگومری، اسکویین، برت، دیکه، تورنه و همکاران، 2008). بیسرپرستی یکی از عوامل خطر آفرین در نوجوانان است که باعث میشود نوجوان سازگاری پایینی داشته باشد و در حوزههای خاص سلامت جسمی، روانی، عملکرد تحصیلی و سازگاری اجتماعی ضعیف عمل کند (پرینس ایمبوری و سالکوفسکه، 2013). نظریه گسترش و ساخت هیجانات مثبت یکی از نظریات مهم در حوزه روانشناسی مثبتنگر است که به تبیین اهمیت هیجانات مثبت در زندگی میپردازد (فریدریکسون، 2001). این نظریه شامل فرضیه تابآوری است. براساس این فرضیه هیجانات مثبت باعث ایجاد شناختهای مثبت و کارآمد نیز میشود. به طور مثال، هیجانات مثبت باعث میشوند تا افراد بتوانند دید مثبتتری نسبت به مسائل داشته باشند و سختیهای زندگیشان را به گونهای دیگر تعبیر و تفسیر کنند (فریدریکسون، 2004). بسیاری از پژوهشگران تابآوری را به عنوان غلبه و گذار از حوادث ناگوار تعریف و از آن به عنوان یک ایده خوب، با ارزش کاربردی بالا برای کمک به افراد هنگام مواجهه با ناملایمات و محافظت آنان در برابر خطراتی که در طول زندگیشان به وجود میآید یاد کردهاند (هارت، بلینکو و توماس، 2007). تابآوری که در حقیقت، ظرفیت و توانایی افراد برای استقامت در برابر شرایط دشوار است، با حفظ سلامت روانی و بهزیستی روانشناختی افراد و ارتقای آن رابطه دارد (کارلتون، گوئبرت، میاموتو، اندراد و هیشیتاما و همکاران، 2006؛ ویس، 2008). تابآوری، قابلیت فرد در برقراری تعادل زیستی ـ روانی و معنوی، در مقابل شرایط مخاطرهآمیز و نوعی ترمیم خود است که با پیامدهای مثبت هیجانی، عاطفی و شناختی همراه است (ماستن، 2001). نبود یا کمبود هیجانات مثبت میتواند باعث پیدایش انواع آسیبها و مشکلات روانی شود (لاینلی و جوزف 2004). زندگی دور از خانواده و محدود بودن تعاملات خانوادگی، در طولانی مدت، نوجوانان را در خطر مشکلات و بحرانهای هویتی، ارتباطی، فردی و اجتماعی، کاهش شادکامی، احساس ناخشنودی و افت کیفیت زندگی قرار میدهد (اورودادو، 2010). داشتن هیجانات مثبت و افزایش آنها در زندگی از اهمیت ویژهای برخوردار است. شادکامی یکی از اصلیترین و مهمترین هیجانات مثبت است. شادکامی تجربه مکرر هیجانات خوشایند، نبود احساسات ناخوشایند و احساس کلی رضایت از زندگی است (بیسواس و دین، 2007). روانشناسی مثبتنگر، مطالعه علمی هیجانات مثبت، صفات فردی مثبت و ساختارهایی است که این رشد را موجب میشوند. در رویکرد مثبتنگر برخلاف سایر رویکردها که تمرکزشان بر مشکلات و ضعفهاست، افزایش هیجان مثبت و ارتقای معنای زندگی مورد تأکید و توجه است (سلیگمن، رشید و پارکس، 2006). اصول به کار رفته در مداخله های مثبتگرا از طریق افزایش هیجان مثبت، افکار مثبت، رفتارهای مثبت و ارضاء نیازهای اساسی افراد مثل خودمختاری، عشق و تعلق خاطر و ارتباط باعث کاهش افسردگی، افزایش شادکامی و احساس بهزیستی روانشناختی در افراد میشوند (لیوبومیرسکی و لایوس، 2013؛ اوهونلون و برتولینو، 2012). در سالهای اخیر، پژوهشهای زیادی به بررسی اثربخشی رواندرمانی مثبتگرا بر کاهش افسردگی و افزایش شادکامی و بهزیستی روانشناختی پرداختهاند (به عنوان مثال، سلیگمن و همکاران، 2006 و سلیگمن، استین، پارک و پترسون 2005؛ رشید و انجوم، 2007؛ سین و لیوبومیرسکی، 2009؛ لایوس، چنسلر، لیوبومیرسکی، وانگ و دوراییس وامی، 2011، لایوس، نلسون، ابرلی، شانرت - ریچر و لیوبومیرسکی، 2012؛ اسنف و لیو، 2013؛ بولیر، هاورمن، وسترهوف، ریپر، اسمیت و بولمیجر، 2013؛ سرجنت و مانگرین، 2014؛ لایوس، لی، چوی و لیوبومیرسکی، 2014؛ کروس، چنسلر، روبرتون، لیوبومیرسکی، 2014؛ جباری، شهیدی و موتابی، 1393؛ رستمی، ابولقاسمی و نریمانی 1392، اصغریپور، 1390؛ براتی سده، 1388). شواهد پژوهشها نشان میدهند که درمان به شیوه مثبتنگر بر افزایش تابآوری افراد وابسته به مواد (کردمیرزا نیکوزاده، 1390)، تابآوری، امید، خوشبینی و شادکامی نوجوانان شاهد و ایثارگر و غیر شاهد و ایثارگر (قمرانی، 1389)، سلامت روانی و امید (سلیگمن و همکاران، 2006)، خلق مثبت (شلدون و لیوبومیرسکی، 2006)، روابط و هیجانهای مثبت (رشید، 2015)، انگیزه پیشرفت، حرمت خود و شادکامی (برخوری، رفاهی و فرحبخش، 1388؛ دونالدسون، دلوت و رائو، 2015) موثر بوده است. همچنین، در مطالعات همبستگی، میتوان به رابطه مثبت و معنادار خوشبینی با تابآوری و بهزیستی روانشناختی (سوری، حجازی و سورینژاد، 1393) و امیدواری و تابآوری با بهزیستی روانشناختی (بهادری، خسرو شاهی و هاشمی نصرآباد، 1390) اشاره نمود. با وجود پژوهشهای متعدد، پژوهشی در زمینه بهبود شاخصههای روانشناسی مثبت در میان نوجوانان دختر بیسرپرست صورت نگرفته است لذا با توجه به تغییرات دوره نوجوانی، لزوم ارتقاء سلامت روان نوجوانان دختر بیسرپرست به عنوان قشر آسیبپذیر جامعه و با توجه به کمبود پژوهشی در این زمینه پژوهش حاضر سه فرضیه زیر را مورد بررسی قرار داده است: 1- مداخله مبتنی بر روانشناسی مثبتنگر بر بهزیستی روانشناختی نوجوان بیسرپرست تحت حمایت سازمان بهزیستی موثر است. 2- مداخله مبتنی بر روانشناسی مثبتنگر بر تابآوری نوجوان بیسرپرست تحت حمایت سازمان بهزیستی موثر است. 3- مداخله مبتنی بر روانشناسی مثبتنگر بر شادکامی نوجوان بیسرپرست تحت حمایت سازمان بهزیستی موثر است.
روش. روش پژوهش، جامعه آماری و نمونه: پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل انجام گرفت. روش نمونهگیری از نوع هدفمند بود. با توجه به این که امکان انتخاب نمونه از بین جامعه بهطور تصادفی وجود نداشت و همچنین دسترسی به کل افراد جامعه میسر نبود بدین منظور پس از هماهنگیهای لازم، سازمان بهزیستی استان اصفهان، سه مرکز به طور هدفمند و با توجه به هدف پژوهش به منظور مطالعه به پژوهشگران معرفی و اجازه ورود به این مراکز را صادر نمود. لذا از این سه مرکز، تعداد30 نفر که شرایط ورود به مطالعه و تمایل به شرکت در جلسات آموزشی داشتند، انتخاب شدند. باتوجه به شرایط قانونی که امکان جابهجایی افراد از این سه مرکز به مکان دیگر میسر نبود یک مرکز بهطور تصادفی برای گروه آزمایش و دو مرکز دیگر برای گروه کنترل استفاده شد (هر گروه 15 نفر). لازم به ذکر است آزمودنیها در هر سه مرکز از لحاظ شرایط سنی و تحصیلی همتاسازی شدند و به منظور کنترل اثرات پیشآزمون و افزایش اعتبار درونی نتایج پژوهش از آزمون تحلیل کواریانس چند متغیری که توصیه گال، بورگ و گال (1383) نیز میباشد، استفاده گردید. کفایت حجم نمونه براساس توان آماری، مناسب بود.ملاکهای ورود به مطالعه شامل نوجوانی (سن 12 تا 18 سال)، تمایل برای شرکت در جلسات، دارا بودن سواد خواندن و نوشتن و ملاک خروج ابتلا به اختلالات حاد روانپزشکی همزمان، عدمتمایل به همکاری و غیبت بیش از دو جلسه. برای گردآوری دادهها از ابزارهای زیر استفاده شد: ابزار سنجش: مقیاس بهزیستی روانشناختی[3] (فرم کوتاه):این مقیاس توسط ریف در سال 1989 به منظور سنجش سلامت روانشناختی فردی ساخته شده و دارای 18 سوال است. براساس طیف لیکرت 6 درجهای (1 = کاملا مخالفم تا 6 = کاملا موافقم) نمرهگذاری میشود. همسانی درونی این آزمون توسط ریف (1989) به روش آلفای کرونباخ بین 65/0 تا 89/0 گزارش شده است. شواهد مربوط به اعتبار همگرای این آزمون حاکی از آن است که بهزیستی روانشناختی با مقیاسهای رضایت از زندگی و عزت نفس رابطه مثبت و با افسردگی، اعتقاد به شانس و منبع کنترل بیرونی رابطه منفی دارد (ریف، 1989). همچنین همسانی درونی کل این آزمون در پژوهشی توسط اصغری، سعادت، کرجوندانی و جانعلیزاده (1393) بر روی 35 نفر از دانشجویان به روش آلفای کرونباخ 76/0 و بر روی 343 نفر از دانشجویان دانشگاه خوارزمی با آلفای کرونباخ 81/0 برآورد شده است. آلفای کرونباخ به دست آمده از پژوهش حاضر برای این مقیاس برابر با 87/0 محاسبه گردید. مقیاس تابآوری[4]:کانر و دیویدسون (2003) با مرور منابع پژوهشی 1991-1979 حوزه تابآوری آن را تهیه نمودهاند. پرسشنامه تابآوری کانر و دیویدسون 25 عبارت دارد که در یک مقیاس لیکرتی بین صفر (کاملا نادرست) تا چهار (همیشه درست) نمرهگذاری میشود. طیف نمرات آزمون بین 0 تا 100 قرار دارد. نمرات بالا بیانگر تابآوری بیشتر آزمودنی است. کانر و دیویدسون (2003) ضریب آلفای کرونباخ مقیاس تابآوری را 89/0 گزارش کردهاند. همچنین ضریب پایایی حاصل از روش بازآزمایی در یک فاصله چهار هفتهای 87/0 بوده است. در ایران نیز ضریب پایایی این مقیاس توسط محمدی، جزائری، رفیعی، جوکار و پورشهناز (1384) 89/0 گزارش گردیده است. در پژوهش حاضر آلفای کرونباخ برای مقیاس تابآوری برابر با 75/0 به دست آمد. پرسشنامهشادکامی آکسفورد1: این پرسشنامه توسط آرگایل، مارتین و کروسلند (1989) تدوین شد. این پرسشنامه 29 سؤال دارد و به صورت طیف لیکرت 0 تا 3 (اصلاً، کم، گاهی، همیشه) نمرهگذاری میشود. محدوده نمره این پرسشنامه بین 0 تا 87 قرار دارد. مطابق نظر آرگایل حیطههای این پرسشنامه در پنج دسته قابل تفکیک میباشند: رضایت از زندگی، حرمت خود، بهزیستی ذهنی، رضایت خاطر، خلق مثبت. پایایی و روایی این پرسشنامه توسط علیپور و آگاه هریس (1386) سنجیده شده و نتایج نشان دادند که این ابزار برای اندازهگیری شادکامی در جامعه ایرانی از روایی و پایایی مناسب برخوردار است. آرگایل و همکاران ضریب پایایی این ابزار را از طریق آلفای کرونباخ 90/0 گزارش نمودند (علیپور و نوربالا، 1387). همچنین همسانی درونی این آزمون در این پژوهش از طریق ضریب آلفای کرونباخ 91/0 به دست آمد. روش اجرا و تحلیل: بعد از نمونهگیری، پرسشنامههای پژوهش به عنوان مرحله پیشآزمون اجرا شد. سپس افراد گروه آزمایش به مدت 10 جلسه مداخله گروهی مثبتنگر بر اساس الگوی رشید (2013) هفتهای دو بار به مدت 90 دقیقه قرار گرفتند. خلاصه جلسات در جدول (1) آمده است.
جدول 1. خلاصه جلسات مداخلهی مثبتنگر بر اساس الگوی رشید (2013)
جلسات درمانی توسط کارشناسی ارشد روانشناسی آموزش دیده و بدون اطلاع از اهداف پژوهش و با نظارت پژوهشگران به صورت بحث دو طرفه انجام گرفت. در پایان هر جلسه تکالیف خانگی داده شد و ابتدای جلسه بعد ضمن بررسی تکالیف انجام شده بازخورد لازم ارائه شد. پس از اتمام مداخله، از هر دوگروه آزمایش وکنترل پسآزمون گرفته شد و بعد از 1 ماه به منظور بررسی پایداری اثرات مداخله مجدداً ارزیابی با ابزارهای پژوهش صورت گرفت. همه دادههای جمعآوری شده با استفاده از بسته آماری برای علوم اجتماعی نسخه 22 با استفاده از روش تحلیل کواریانس چند متغیره تحلیل گردید.
یافتهها. میانگین سنی دختران پژوهش، در گروه آزمایش 2/14 سال با انحراف معیار 781/0 و در گروه کنترل میانگین سن آزمودنیها 18/14 و انحراف معیار 636/0 بود. به منظور بررسی فرضیههای پژوهش، پیش فرضهای مورد نیاز برای آمار پارامتریک بررسی شد. نرمال بودن توزیع با استفاده از آزمون کولموگرف اسمیرنوف تأیید گردید (05/0<p)، مفروضه همسانی واریانسها توسط آزمون لوین در متغیر بهزیستی روانشناختی (31/0=p)، تابآوری (26/0=p) و در متغیر شادکامی (22/0=p) در مرحله پیشآزمون تأیید گردید. ماتریس کواریانسهای مشاهده شده برای متغیرهای وابسته در دو گروه همگن بود. همچنین، ارزش لامبدا برای متغیرهای پژوهش در سطح (001/0>p) معنادار به دست آمد، بدین معنا که رابطهی بین ترکیب خطی متغیرهای وابسته با متغیر مستقل معنیدار است. میانگین نمرات بهزیستی روانشناختی (ضریب لامبدا = 213/0، 001/0=P)، تابآوری (ضریب لامبدا = 446/0، 001/0=P) و شادکامی (ضریب لامبدا = 125/0، 001/0=P) در مرحله پسآزمون و پیگیری در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنیداری دارد. نتایج تحلیل کواریانس چند متغیره نشان داد که نزدیک به 7/78 درصد از تفاوتهای فردی در افزایش بهزیستی روانشناختی، 4/55 درصد از تفاوتهای فردی در افزایش تابآوری و 8/56 درصد از تفاوتهای فردی در افزایش شادکامی در دو مرحله پژوهش به تفاوت بین دو گروه مربوط است. همچنین، نتایج نشان داده است که رابطه بین پیشآزمون با پسآزمون و پیگیری نیز معنیدار شده است (001/0=P). به عبارت دیگر، مداخله مثبتنگر گروهی باعث افزایش بهزیستی روانشناختی، تابآوری و شادکامی در گروه آزمایش شده است. توان آماری نزدیک به 1 نشان میدهد حجم نمونه برای آزمایش این فرضیه کافی بوده است. نتایج آزمون تحلیل کواریانس تک متغیری برای مقایسه دو گروه در پسآزمون و پیگیری و یا بررسی تفاوت دو گروه در مراحل پسآزمون و پیگیری به شکل مجزا در جدول (2) ارائه شده است.
جدول 2. نتایج تحلیل تک متغیری برای بررسی تفاوت دو گروه در متغیر بهزیستی روانشناختی، تابآوری و شادکامی در مراحل پسآزمون و پیگیری
براساس نتایج به دست آمده در جدول (2)، میانگین نمرات بهزیستی روانشناختی دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله پسآزمون (001/0=p) و پیگیری (001/0=p) معنیدار است. به عبارت دیگر میتوان گفت مداخله مثبتنگر گروهی نمرات بهزیستی روانشناختی در گروه آزمایش در مرحله پسآزمون و پیگیری را افزایش داده است. میزان تأثیر این مداخله بر بهبود بهزیستی روانشناختی در مرحله پسآزمون برابر با 78 درصد و در مرحله پیگیری 7/42 درصد است. میانگینهای تعدیل شده، برای متغیر بهزیستی روانشناختی در مرحله پسآزمون گروه آزمایش و کنترل به ترتیب 77/80 و 88/69 و در مرحله پیگیری 57/79 و 94/69 به دست آمد. لذا فرضیه اول پژوهش تأییدگردید. همچنین، میانگین نمرات تابآوری دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله پسآزمون (001/0=p) و پیگیری (001/0=p) معنیدار است. به عبارت دیگر میتوان گفت مداخله مثبتنگر گروهی نمرات تابآوری در گروه آزمایش در مرحله پسآزمون و پیگیری را افزایش داده است. میزان تأثیر این مداخله بر بهبود تابآوری در مرحله پسآزمون برابر با 4/55 درصد و در مرحله پیگیری 4/43 درصد است. همچنین، میانگین تعدیل شده برای متغیر تابآوری در مرحله پسآزمون گروه آزمایش و کنترل به ترتیب 47/67 و 23/55 و در مرحله پیگیری 20/66 و21/55 محاسبه شد. لذا فرضیه دوم پژوهش تأیید گردید. تفاوت میانگین نمرات شادکامی در دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله پسآزمون و پیگیری معنیدار است (05/0>p). به عبارت دیگر میتوان گفت مداخله مثبتنگر گروهی نمرات شادکامی را در گروه آزمایش در مرحله پسآزمون و پیگیری را بهبود داده است. میزان تأثیر این مداخله بر افزایش شادکامی در مرحله پسآزمون برابر با 8/54 درصد و در مرحله پیگیری 6/36 درصد است. به علاوه میانگینهای تعدیل شده، برای متغیر شادکامی در مرحله پسآزمون گروه ازمایش و کنترل به ترتیب 37/48 و 78/31 و در مرحله پیگیری 47/42 و 89/33 به دست آمد. لذا فرضیه سوم پژوهش تأیید شد.
بحث این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخله مبتنی بر روانشناسی مثبتنگر بر بهزیستی روانشناختی، تابآوری و شادکامی دختران نوجوان بیسرپرست تحت حمایت سازمان بهزیستی استان اصفهان انجام گرفت. یافتهها نشان داد که مداخله مثبتنگر گروهی بهطور معناداری باعث افزایش بهزیستی روانشناختی نوجوانان دختر بیسرپرست شده است. نتایج این پژوهش با یافتههای سین و لیوبومرسکی (2009) که به صورت فراتحلیل بر 51 مداخله مثبتنگر شامل 4266 آزمودنی انجام گرفت مبنی بر اثربخشی مداخلات مثبتنگر بر بهزیستی روانشناختی و همچنین، با پژوهش رستمی و همکاران (1392) مبتنی بر اثربخشی درمان مبتنی بر کیفیت زندگی و شادزیستن (به عنوان یک درمان مثبتنگر) بر افزایش بهزیستی روانشناختی و مؤلفههای مهارت محیطی، رشد شخصی، هدف در زندگی، روابط مثبت با دیگران و پذیرش خود همسویی دارد. در تبیین این یافته باید به این نکته اشاره نمود که یکی از آموزشهای مورد استفاده در مداخله روانشناسی مثبتنگر، آموزش خوشبینی است، همسو با نتایج پژوهش سوری و همکاران (1393) و بهادری و همکاران (1390) میتوان گفت که آموزش خوشبینی و امید به عنوان اصول مورد استفاده در مداخله مثبتنگر، میتواند بهزیستی روانشناختی را افزایش دهد. یکی از مداخلات روانشناسی مثبتنگر ارزیابی توانمندیهای شخصی است. در این مداخله، مراجع به تعیین توانمندیهای منشی خود میپردازد. 24 توانمندیهای منشی به منظور ایجاد و تقویت تعهد و سیالیت مورد بحث قرار میگیرند. بدیهی است که این مداخله نقاط قوت فرد را به او گوشزد میکند و او را متوجه توانمندیهای خود میکند و در نتیجه، نگرش مثبت شخص به خود و گذشتهاش که یکی از عوامل بهزیستی روانشناختی است افزایش پیدا میکند. همچنین، یافتهها نشان داد که مداخله مثبتنگر باعث افزایش تابآوری نوجوان بیسرپرست گردید. برمبنای فرضیه تابآوری نظریهی فریدریکسون (2004)، هیجانات مثبت باعث ایجاد حلقههای صعودی[5] میشود. حلقههای صعودی از نظرمفهومی در نقطه مقابل حلقههای نزولی افسردگی قرار دارد. زمانی که فرد هیجانات مثبت دارد، دیدی گسترده و غیرتونلی را تجربه میکند که این دید غالباً به تفکرات مثبت و خوشبینانه منجر میشود که این تفکرات خودشان هیجانات مثبت بیشتری را ایجاد میکنند و بدین ترتیب حلقههای صعودی شکل میگیرند که این حلقهها باعث افزایش تابآوری فرد میشوند. در تبیین این یافته از پژوهش حاضر میتوان گفت که مداخله مثبتنگر میتواند به فرد کمک کند تا با افزایش توجه به خود و کنترل بیشتر برخود، استرس کمتری را تجربه کند، کنار آمدن موفقیتآمیز فرد با عوامل استرسزا و موفقیتهای دشوار، تابآوری فرد را نسبت به آن موقعیت نشان میدهد. تابآوری، صرف مقاومت منفعل در برابر آسیبها یا شرایط، تهدیدکننده نیست بلکه فرد تابآور، مشارکتکنندة فعال و سازندهی محیط پیرامونی خویش است. یکی دیگر از تکنیکهای مورد استفاده در مداخله مثبتنگر، آموزش قدردانی و سپاسگزاری میباشد. در این مداخله تأکید بر خاطرات خوب و قدرشناسی به عنوان شکلی پایدار از سپاسگزاری مورد بحث قرار میگیرد. در این جا نیز نقش خاطرات خوب و بد، با تمرکز و تأکید بر قدرشناسی مورد بحث قرار میگیرد. مراجعان پس از تأمل، نخستین پیشنویس یک نامهی قدرشناسی را خطاب به کسی که هرگز آن گونه که باید و شاید از وی قدردانی نکردهاند مینویسند. یافتههای پژوهش حاضر با نتایج پژوهش قمرانی ( 1389) مبنی بر تاثیر آموزش قدردانی بر افزایش تابآوری همسویی دارد و تاییدی بر نقش آموزشهای مبتنی بر مثبتنگری بر افزایش تابآوری میباشد. به علاوه، از دیگر تکنیکهای مورد استفاده در این مداخله افزایش امید است. مراجعین به زمانهایی میاندیشند که چیزهای مهمی را از دست دادهاند اما در مقابل فرصتهای جدیدی فرارویشان قرار گرفته است. همچنین فرصت بالقوهی رشد در پی تحمل ضربههای روحی نیز مورد بررسی قرار میگیرد. به علاوه، یافتهها نشان داد که مداخله مثبتنگر باعث افزایش شادکامی نوجوان بیسرپرست گردید. یافتهها با مطالعاتی که اثربخشی مداخلات مثبتنگر را در کاهش مشکلات هیجانی و افزایش شادکامی نشان دادهاند، همسو است (سین و لیوبومیرسکی، 2009؛ رشید و انجوم، 2007؛ سلیگمن و همکاران، 2006؛ سلیگمن و همکاران، 2005؛ جباری و همکاران، 1393). به عنوان مثال، در مطالعه سلیگمن و همکاران (2006) مداخله مثبتنگر باعث کاهش نشانههای افسردگی و افزایش میزان شادکامی شد. البته، در این مطالعه افراد دارای تشخیص بالینی افسردگی شرکت داشتند، در حالی که در پژوهش حاضر، افراد دارای مشکلات پیش بالینی بودند. در رابطه با افزایش معنادار میزان شادکامی میتوان گفت که یکی از اهداف مهم مداخلات مثبتنگر، افزایش شادکامی، بهزیستی و رضایتمندی از زندگی است. بنابراین، در این رویکرد رسیدن به میزان شادی بیشتر هدف است و جامعه برای رسیدن به شکوفایی به افراد شاد نیاز دارد. اصول به کار رفته در مداخله مثبتنگر، عبارت بودند از بخشش و گذشت (برای از بین بردن خشم، تلخی و دیگر هیجانهای منفی)، دریافت تبریک یا تحسین، قدرشناسی و سپاسگزاری (اظهار شکر به خاطر تجربههای مثبت) که تاکنون در مطالعات مختلف اثربخشی آن مشخص شده است (شلدون و لیوبومرسکی، 2006)، امید و خوشبینی، تجربه تعهد و معنا در زندگی از طریق روابط و پیوند با دیگران و به کار بردن توانمندیهای برجسته در خدمت دیگران، آموزش سبک پاسخدهی فعال - سازنده در تعامل با دیگران که این سبک پاسخدهی باعث سطوح بالاتری از شادی، رضایت، اعتماد و صمیمیت در افراد میشود، مثبت حرف زدن، مشارکت در فعالیتهای لذت بخش، همه از اصولی است که در این شیوه مداخله به افزایش شادکامی در افراد میانجامد. برمبنای نظریه روانشناسی مثبتنگر، افزایش ارتباطات اجتماعی و گسترش شبکههای دوستی با بالا بردن حمایت اجتماعی، در افزایش میزان شادکامی و ارتقای سلامت روان مؤثر است (اوهونلون و برتولینو، 2012). به علاوه، شلدون و لیوبومیرسکی (2006) اثربخشی تکنیک قدردانی و سپاسگزاری را در افزایش خلق مثبت نشان دادند که این تمرین یکی از مؤثرترین تمرینهای این بسته، برای افزایش هیجانهای مثبت و شادکامی محسوب میشود. در تبیین اثربخشی این مداخله میتوان به این نکته اشاره نمود که در مداخله مثبتنگر، افراد سعی میکنند ویژگیهای مثبت را شناسایی و نامگذاری کنند. این بدین معنا نیست که از نظر روانشناسی مثبتنگر تجارب منفی اهمیت ندارند. در مداخلات مثبتنگر، گاه افرادکاملاً در مورد مشکلاتشان صحبت و گاه هیجانات منفی را دوباره تجربه میکنند. بنابراین، هدف دیدگاه مثبتنگر، تبدیل همه هیجانات منفی افراد به هیجانات مثبت نیست. گاه افراد در مورد خاطرات تلخ و رنجشهایشان حرف میزنند و گاه از آن ها خواسته میشود که خاطرات تلخ را بنویسند تا با این کار دردهای شناختی و هیجانی مرتبط با آن خاطره کاهش یابد. در این مداخله نیز تمرینهایی در رابطه با شناسایی و نامگذاری ویژگیهای مثبت و همچنین تمرینهایی در مورد نوشتن هیجانات منفی با روشی خاص وجود داشت. بنابراین، به نظر میرسد که رواندرمانی مثبتنگر بدون تأکید بر علایم منفی افسردگی و فقط از طریق افزایش احساس لذت، تقویت توانمندیها و ویژگیهای مثبت فردی و استفاده از آنها در زندگی روزمره و افزایش احساس معنا و هدفمندی در زندگی میتواند باعث کاهش علایم و نشانههای خلق پایین و افزایش بهزیستی روانشناختی، تابآوری و شادکامی فرد شود. از جمله محدودیتهای انجام این پژوهش، عدمکنترل دقیق تمام متغیرهای تأثیرگذار و نمونهگیری غیرتصادفی (هدفمند) بود و با توجه به مشکلات قانونی در جابهجایی دختران، نمونهگیری به صورت گروههای دست نخورده برای گروههای آزمایش و کنترل صورت گرفت. همچنین، این مطالعه بر نوجوانان دختر بیسرپرست تحت پوشش بهزیستی استان اصفهان صورت گرفت، لذا در تعمیم نتایج آن به سایر نوجوانان بیسرپرست بایستی جانب احتیاط رعایت شود. علاوه بر این، برای جمعآوری اطلاعات و بررسی تغییرات آزمودنیها تنها از گزارشهای خود افراد استفاده شد در حالی که با به کارگیری روشهای مختلف میتوان اطلاعات کاملتری در مورد تغییرات آزمودنیها به دست آورد. همچنین، ملاکی برای سنجش میزان یادگیری افراد از آموزشهای ارائه شده در دست نیست. لازم است که اثربخشی مداخله مثبتنگر در مقایسه با سایر مداخلات رایج سنجیده شود. پیشنهاد میشود مطالعاتی شبیه این مطالعه با روش نمونهگیری تصادفی انجام گیرد و در این مطالعات تغییرات آزمودنیها از طریق انجام مصاحبه، مشاهدات بالینی وگزارشهای مراقبین و معلمان این دختران بررسی شود. همچنین، با انجام غربالگری این مطالعه بر نمونههای بالینی نیز تکرار گردد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصغریپور، ن، (1390). مقایسه اثربخشی رواندرمانی مثبتگرا با رواندرمانی شناختی ـ رفتاری در کاهش علایم افسردگی اساسی. پایاننامه دکتری روانشناسی بالینی، انستیتو روانپزشکی ایران. اصغری، ف. سعادت، س. عاطفی کرجوندانی، س. جانعلیزاده کوکنه، س. (1393). رابطه بین خودکارآمدی تحصیلی با بهزیستی روانشناختی، انسجام خانواده و سلامت معنوی در دانشجویان دانشگاه خوارزمی. مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی، 14(7)، 594-581. براتی سده، ف. (1388). اثربخشی مداخلههای روانشناسی مثبتگرا جهت افزایش نشاط، خشنودی از زندگی، معناداری زندگی و کاهش افسردگی؛ مدلی برای اقدام. پایاننامه دکتری روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی. برخوری، ح.، رفاهی، ژ.، و فرحبخش، ک. (1388). اثر بخشی آموزش مهارتهای مثبتاندیشی به شیوه گروهی بر انگیزه پیشرفت، عزت نفس، و شادکامی دانشآموزان پسر پایه اول دبیرستان شهر جیرفت. فصلنامه رهیافتی نو در مدیریت آموزشی، 2(5)، 144- 131. بهادری خسروشاهی ج، هاشمی نصرآباد، ت. (1390). رابطه امیدواری تابآوری بهزیستی با روانشناختی در دانشجویان. اندیشه و رفتار (روانشناسی کاربردی)، 6(22)، 50-41. جباری، م.، شهیدی، ش.، موتابی، ف. (1393). اثربخشی مداخلهی مثبتنگر گروهی در کاهش نگرشهای ناکارآمد و افزایش میزان شادکامی دختران نوجوان. مجله روانشناسی بالینی. 6(2)، 74-65. رستمی، م.، ابو القاسمی، ع.، نریمانی، م. (1392). اثر بخشی درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر بهزیستی روانشناختی زوجین ناسازگار، فصلنامه مشاوره و رواندرمانی خانواده، 15(1)، 124-105. سوری، ح.، حجازی، ا.، سورینژاد، ح. (1393). رابطهی تابآوری و بهزیستی روانشناختی، نقش واسطهای خوشبینی، دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، 15(1)، 15-5. شجاعی، ا.، سلیمانی، ا. (1394). بررسی تأثیر آموزش هوش معنوی بر بهزیستی روانشناختی و مؤلفههای آن در دانشآموزان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی شهرستان اردبیل. مجله روانشناسی مدرسه، 4(1)، 121-104. شکیبا، م.، ضیایی، م. (1390). مقایسه سلامت روان دختران دانشآموز تحت سرپرستی مراکز شبانه روزی بهزیستی با دختران دانشآموز دبیرستان دانشگاه در شهر زاهدان. مجله تحقیقات علوم پزشکی زاهدان. 14(2)، علیپور، ا.، آگاه هریس، م. (1386). اعتبار و روایی فهرست شادکامی آکسفورد در ایرانیها. فصلنامه روانشناسان ایرانی، 3(12)، 298-287. علیپور، ا.، نور بالا، ا. ع. (1378) . بررسی مقدماتی پایایی و روایی پرسشنامه شادکامی آکسفورد در دانشجویان دانشگاههای تهران. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، 5، 66- 55. قمرانی ا. (1389). اثر بخشی آموزش قدردانی بر امید، تابآوری، خوشبینی، شادکامی نوجوانان شاهد ایثارگر و نوجوانان غیر شاهد و ایثارگر. پایاننامه دکتری رشته مشاوره دانشگاه اصفهان. کردمیرزانیکوزاده، ع. (1390). مقایسه اثربخشی برنامه مداخله مبتنی بر روان شناسی مثبتنگر و گروه درمانی آدلری در ارتقای تابآوری افراد وابسته به مواد. فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درمانی. 2(5)، 27-1. کاملی، ز.، قنبری هاشمآبادی، ب. ع.، آقامحمدیان شعرباف، ح. (1390). بررسی اثر بخش گروه درمانی شناختی متمرکز بر طرحواره بر تعدیل طرحوارههای ناسازگاری اولیه در دختران نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست. پژوهش روانشناسی بالینی و مشاوره، 1(1)، 98- 83. گال،م.، بورگ، و.، گال، ج. (1383). روشهای تحقیق کمی و کیفی در علوم تربیتی و روانشناسی. ترجمه: ا. ر.، نصر، ح.ر.، عریضی، م.، ابوالقاسمی، م.ج.، پاک سرشت، ع.، کیامنش، خ.، باقری، م.، خیر. جلد دوم. تهران: سمت. محبی، س.، محمدی، ع.، قاسمی، ن. (1390). مقایسه شاخصهای ناسازگاری براساس آزمون ترسیم آدمک و میزان اختلالات رفتاری در کودکان بیسرپرست و عادی، ارمغان دانش، 16(6)، 585-578. محمدی، م.، جزایری، ع.ر.، رفیعی، م. ح.، جوکار، ب.، پورشهناز، ع. (1384). بررسی عوامل مؤثر بر تابآوری در افراد در معرض سوء مصرف مواد مخدر. فصلنامه روانشناسی دانشگاه تبریز، 1 (3 و 2)، 224-203. Argyle, M., Martin, M. & Crossland, J. (1989). Happiness as a function of personality. In J. P. Forgas & J. M. Innes (Eds.), Recent advances in social psychology: An international perspective, (pp. 189-203). North Holland: Elsevier Science Publishers.
Biswas, R., Dean, B. )2007). Positive psychology coaching: Putting the science of happiness to work for your clients. New York: John Wiley and Sons.
Bolier, L., Haverman, M., westerhof, G, Riper, H., Smit, F., & Bohlmeijer, E. (2013). Positive psychology interventions: A meta - analysis of randomized controlled studies. Public Health, 13 (119), 1-20.
Carlton, B. S., Goebert, D. A., Miyamoto, R. H., Andrade, N. N., Hishinuma, E. S., Makini, G. K., Yuen, N. Y. C., Bell, C. K., McCubbin, L. D., Else, I. R. N., & Nishimura, S. T. (2006). Adolescents Resilience, family adversity and wellbeing among Hawaiian and non-Hawaiian adolescents. International Journal of Social Psychiatry, 52(4), 291-308.
Conner, KM., & Davidson, J.R.T. (2003). Development of a new resilience scale: The Conner-Davidson Resilience Scale (CD-RISC). Depression and Anxiety, 18(2), 76-82
Diener E, Oishi S, lucas R E. (2003). Personality, Culture, and subjective Well - being. Annual Review of Psychology, 54, 403 – 425.
Donaldson, S. I., Dollwet, M., & Rao, M. A. (2015). Happiness, excellence, and optimal human functioning revisited: Examining the peer – reviewed literature linked to positive psychology. Journal of Positive Psychology, 10(3), 185–195.
Fredrickson, B. L. (2001). The role of Positive emotions in positive Psychology: the broaden - and build theory of Positive emotions. American Psychologis. 56(3), 218-226.
Fredrickson, B. L. (2004). The broaden – and – build theory f positive emotions. Philosophical Transactions of the Royal Society of London. 359 (1449), 1367-1377.
Hart, A., Blincow, D. & Thomas, H. (2007). Resilient therapy. New York: Routledge.
Kapanee, A.R., Kiran, R. (2007). Attachment style in relation to family functioning and distress in college student. Journal of the Indian Academy of Applied Psychology, 33(1), 15-21.
Keisha, L., Kenneth, T., Deneia, T., Patton, G. Carrie, B. (2009). Influence of multiple attachments on well-being: A model for African Americans attending historically black colleges and universities. Journal of Diversity in Higher Education; 2(1), 35-45.
Koerner, A.F., Maki, L. (2004). Family communication patterns & social support in families of origin & adult children. subsequent intimate relationships. Paper presented at the International Association for Relationship Research Conference. Madison, July, 22-25.
Kruse, E., Chancellor, J., Ruberton, P. M. & Lyubomirsky, S. (2014). An upward spiral between gratitude and humility Social psychological and personality Science, 5(7), 805- 814.
Layous, K., Nelson, S. K. Oberle, E., Schonert-Reichl, K. A., & Lyubomirsky, S. (2012). Kindness counts: prompting prosocial behavior in preadolescents boosts peer acceptance and well – being. Plos one, 7 (12).
Layous, K., Chanceller, J., Lyubomirsky, S, Wang, L., & Doraiswamy, M (2011) Delivering happiness: Translating positive psychology intervention research for treating major and minor depression disorders. Journal of Alternative and Complementary Medicine, 17(8), 675- 683.
Layous, K., Lee, H., Choi, I. Lyubomirsky, S. (2014). Culture matters when designing a successful happiness- increasing activity: A comparison of the United States and South Korea. Journal of Cross- Cultural Psychology, 44 (8), 1294- 1303.
Lewis, C. A. Maltby, J. & Day, L. (2005). Religious orientation, religious coping and happiness among UK adults. Personality and Individual Difference, 38 (5), 1193-1202
Linely, P.A., Joseph, S. (2004). Positive psychology in practice. New York: John Wiley and Sons; Differences ,38, 1193 – 1202.
Lyubomirsky, S. & Layous, K. (2013). How do simple positive activites increase well – being? Current Directions in psychological Science, 22(1), 57-62.
Masten A S. (2001). Ordinary magic: Resilience processes in development. American psychologist, 56(3), 227- 238.
Montgomery, J. M., Schwean, V. L., Burt, J. A. G., Dyke, D. A., Thorne, K. J., Hindes, Y. L., McCrimmon, A. W., Kohut, C. S. (2008). Emotional intelligence and resiliency in young adults with Asperger’s Disorder. Canadian Journal of School Psychology. 23, 70-93.
Musisi, S., Kinyanda, E., Nakasujja, N. & Nakigudde, J. (2007). A comparison of the behavioral and emotional disorders of primary school - going orphans and nonorphans in Uganda. African Health Sciences, 7(4), 202-213.
O’Honlon B., bertolino, B. (2012). The therapist 's notebook on positive psychology. New York: Routledge.
Okrodudu, G. (2010). Influence of parenting styles on adolescent delinquency in Delta Central Senatorial District. Edo Journal of Counselling, 3, 58-86.
Prince-Embury, S. & Saklofske, D. H. (2013). (Eds.) Resilience in Children, Adolescents and Adults: Translating Research for Practice. New York: Springer.
Rashid, T, Anjum, A. (2007). Positive psychotherapy for young adults and children. In: Abela JRZ, Lankin BL, editors. Depression in children and adolescent: Causes, treatment and prevention. (p. 250-288). New York: Guilford press.
Rashid, T. (2015). Positive Psychotherapy: A Strength- based approach. Journal of Positive Psychology, 10, 25- 40.
Rashid, T. (2013). Positive psychology in practice: Positive psycho-therapy. The Oxford handbook of happiness (p. 978-993). New York: Oxford University Press.
Ryff, C. D. & Singer, B. H. (2008). Know thyself and become what you are: A eudemonic approach to psychological well-being. Journal of Happiness Studies, 9, 13-39.
Ryff, C.D. (1989). Happiness is everything, or is it? Explorations on the meaning of psychological well-being. Journal of Personality and Social Psychology. 57(6), 1069-1081.
Seligman, M. Rashid, T., & Park, A. C. (2006). Positive psychotherapy. American Psychology, 61, 774 -788.
Seligman, M., Steen, T. A., Park, N., Peterson, C. (2005). Positive psychology progress: Empirical validation of intervention. American Psychologist, 60, 410-421.
Senf. K., & Liau, A. (2013). The effects of positive interventions on happiness and depressive symptoms, with and examination of personality as a moderator. Journal of Happiness Study, 14 (2), 591 – 612.
Sergeant, S. & Mongrain, M. (2014). An online optimism intervention reduces depression in pessimistic individuals. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 82(2), 263-274.
Sheldon, K. M., Lyubomrisky, S. (2006). How to increase and sustain positive emotion: The effect of expressing gratitude and visualizing best positive selves. Journal of Positive Psychology. 1(2), 73-82.
Simsek, Z., Erol, N., Öztop, D., Münir, K. (2007). Prevalence and redictors of emotionaland behavioral. Children and Youth Services Review. 29 (7), 883-899.
Sin, N. L., & Lyubomirsky, S. (2009) Enhancing well- being and alleviating depressive symptoms with positive psychology interventions: A practice friendly meta – analysis. Journal of Clinical Psychology, 65, 467- 487.
Weiss, G. L. (2008). Toward the mastery of resiliency. Canadian Journal of School Psychology, 23)1(, 127- 137. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 13,399 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 5,445 |