تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,686 |
تعداد مقالات | 13,791 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,418,297 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,801,131 |
عوامل اجتماعی ـ فرهنگی مرتبط با میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی در خلخال | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جامعه شناسی کاربردی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 9، دوره 28، شماره 1 - شماره پیاپی 65، فروردین 1396، صفحه 131-144 اصل مقاله (262.52 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jas.2017.21255 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
صمد عابدینی* 1؛ شیدا طالبی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار، گروه علوماجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خلخال، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2کارشناس ارشد پژوهش علوماجتماعی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خلخال، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف این پژوهش، بررسی جامعهشناختی عوامل اجتماعی و فرهنگی مرتبط با گرایش شهروندان شهر خلخال به ورزش همگانی بود. چارچوب نظری پژوهش، ترکیبی از نظریۀ جامعهپذیری ورزشی هورن (2000)، نظریۀ خودآیینهای چارلز هورتن کولی (1902)، نظریۀ عمل پیر بوردیو (1990) و نظریۀ فمنیستی هریس (1996)، چو و فلشین (2001) است. روش پژوهش، پیمایش و ابزار گردآوری دادهها پرسشنامۀ محققساخته بود. از شهروندان بالای 15 سال شهر خلخال با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای تصادفی 379 نفر برای نمونۀ آماری پژوهش انتخاب شدند. تحلیل آماری یافتهها نشان داد بین متغیرهای حمایت خانواده، تصور خویش از بدن، سرمایۀ اجتماعی، سرمایۀ فرهنگی و سرمایۀ اقتصادی شهروندان و میزان گرایش آنان به ورزش همگانی، رابطۀ مثبت دارد (05/0 ≤ P). تفاوت میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی بر اساس جنسیت، سن، شغل و سطح تحصیلات، معنادار و بر اساس وضعیت تأهل، غیرمعنادار است و نمرۀ میانگین میزان گرایش به ورزش همگانی شهروندان 50 است. همچنین یافتههای پژوهش درخصوص نوع ورزشهای همگانی مورد علاقۀ شهروندان شهر خلخال نشان میدهد ورزشهای آبی، ورزشهای بومی ـ محلی، ورزش بزرگسالان، ورزش کارکنان دولت، ورزشهای طبیعی مثل کوهنوردی، ورزش صبحگاهی، آمادگی جسمانی، پیادهروی خانوادگی، بهترتیب از اولویتهای ورزشهای همگانی مورد علاقۀ شهروندان شهر خلخال محسوب میشوند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ورزش همگانی؛ حمایت خانواده؛ تصور خویش از بدن؛ سرمایۀ اجتماعی؛ سرمایۀ فرهنگی؛ سرمایۀ اقتصادی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسأله در دهههای اخیر، بسیاری از جوامع با سرعت به سمت صنعتیشدن و اقتصادیشدن رفتهاند و زندگی انسان در آنها به زندگی ماشینی بدل شده است. زندگی ماشینی، ابتکار عمل را از انسان گرفته و او را دچار فقر حرکتی کرده که بهدنبال خود مشکلات متعدد جسمی، روانی و اجتماعی را پدید آورده است (جوادیپور و سمیعنیا، 1392: 22)؛ بنابراین نقش ورزش و فعالیت بدنی، راهبردی بسیار مهم است که توانایی بالقوهای در یاریرساندن به اهداف سلامتی، اجتماعی و اقتصادی دارد. ورزشهای همگانی و تفریحی، بخشی مهم از این راهبرد است؛ زیرا ورزش همگانی، ماهیتی تفریحی، آزادانه و انتخابی دارد و همین امر سبب شکلگیری آثار مختلف آن از قبیل سلامت جسمانی و روانی، لذتبخشی و با نشاط بودن شده است (زنگیآبادی، 1388: 19). ورزش همگانی، پرداختن عامۀ مردم به ورزش حتی در زمانی کوتاه با توجه به امکانات موجود و شرایط افراد است و در این میان، وظیفۀ اصلی سازمان تربیت بدنی و نهادهای مربوط، دعوت از مردم برای ورزشهای همگانی مانند پیادهروی، دوچرخهسواری، کوهپیمایی، دوهای عمومی و ورزشهای بومی و محلی است. ورزش همگانی، دامنۀ سنی سه تا بالای هفتاد سال را شامل میشود و انواع مختلف فعالیتهای جسمی شامل بازیهای غیرمنظم و خودجوش محلی تا تمرینهای بدنی منظم را در بر میگیرد و شامل ورزش صبحگاهی، فعالیت در پارکها و فضای باز، کوهپیمایی یا کلاسهای آمادگی جسمانی میشود و عموماً به ورزشهای گروهی غیررقابتی و بدون هزینه و یا ارزانقیمت اطلاق میشود (سازمان تربیت بدنی جمهوری اسلامی ایران، 1384: 11). امروزه حدود 50 ورزش در جهان، ورزش همگانی شناخته شده است که طیفی از دویدنهای آرام تا بازیهای المپیک را در بر میگیرد (سمیعنیا و همکاران، 1392: 222). از لحاظ تعداد شرکتکنندگان در ورزش همگانی، تعداد شرکتکنندگان در ورزش همگانی در سال 1379 در ژاپن 68 درصد، سوئد 50، استرالیا 52، دانمارک 45، هنگکنگ 54 درصد و در سال 1998، نروژ 41، سنگاپور 38، فرانسه 35، چین 33، ایتالیا و جمهوری چک 33، یوگسلاوی، فیلیپین و اسپانیا 20 درصد بوده است و ایران با 92/5 درصد در ردۀ آخر قرار دارد (مظفری و قره، 1384: 154ـ151). این در حالی است که در بند 3 اصل سوم قانون جمهوری اسلامی ایران به گسترش تربیت بدنی و ورزش همگانی بهصورت رایگان تأکید شده است (ادارۀ کل تنقیح و تدوین مقررات جمهوری اسلامی ایران، 1359: 4). در پژوهشهایی که در زمینۀ عوامل مؤثر بر گرایش به ورزش همگانی و نیز راههایهای توسعۀ آن انجام شده، به عوامل مختلفی اشاره شده است. صالحی و همکاران (1389) در پژوهشی نشان دادند تنبلی، نبود همراه و همپای مناسب و آلودگی هوا بهترتیب از عوامل بازدارندۀ انجام فعالیت فیزیکی هستند و حمایتهای اجتماعی اطرافیان، سابقۀ قبلی انجام فعالیتهای ورزشی و قرارگیری در طیف طبیعی تودۀ بدنی، نقشی مهم در پیشبینی مراحل آمادگی افراد از نظر انجام فعالیت جسمانی دارند (صالحی و همکاران، 1389: 17). آفرینش خاکی و همکاران (1384) نشان دادند عوامل اقتصادی، کمبود امکانات، کمبود پایگاههای ورزش صبحگانی، وضعیت خانوادگی و کمبود بودجۀ ورزشی بهترتیب از موانع توسعۀ ورزش همگانی به شمار میآیند و بهبود وضعیت اقتصادی اقشار مختلف جامعه، توجه به وضعیت خانوادگی، گسترش ناوگان حمل و نقل عمومی و نیز استفاده از سرمایهگذاری بخش خصوصی از مهمترین عوامل توسعه ورزش همگانی هستند (آفرینش خاکی و همکاران، 1384: 1). نکتۀ در خور توجه پیرامون ورزش همگانی این است که توسعۀ ورزش همگانی به شرایط اجتماعی و فرهنگی بستگی دارد. جامعهشناسان ورزش به این موضوع در قالب کلی جامعهپذیری ورزشی توجه کردهاند. آنها معتقدند ورزش همگانی بدون ارتباط با تأثیرات اجتماعی و عادتهای فرهنگی دیگر و در انزوا نمیتواند درک شود. فرایندهای اجتماعی و فرهنگی موجب رشد فزایندۀ مشارکت ورزشی در زندگی مردم میشود (مهرآیین، 1387: 119). اهمیت تأثیرات متقابل ورزش و ابعاد گوناگون اجتماعی و فرهنگی به اندازهای است که توجه اولین جامعهشناسان و پیشگامان جامعهشناسی ورزش همچون مارسل موس، یوهان هویزینگا، رژه کایووا، نوربرت الیاس و پیر بوردیو را به خود جلب کرده است. «ورزش، پدیدهای اجتماعی ـ فرهنگی است که پیوندی انداموار با مجموعۀ نهادها و ساختارهای اجتماعی دارد؛ بدین معنا که دستاوردهای ورزش و فعالیتهای آن بهطور کلی یک شاخص عمومی است. از یکسو، با آن دربارۀ سطح پیشرفت اجتماعی و فرهنگی یک جامعه میتوان داوری کرد و از سوی دیگر، پیشرفت و ترقی ورزشی نیز به دادهها و عوامل اجتماعی حاکم بر جامعه وابسته است. به همین دلیل، تحلیل نهایی شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حجم و میزان هماهنگی اجتماعی موجود میان این شرایط ـ از رهگذر شماری از روابط غیرمستقیم است که تعیین میکند ورزش تا چه اندازه میتواند پیشرفت کند و تا چه حد میتواند واپس رود» (انورالخولی، 1381: 12)؛ بنابراین در تحلیل نهایی، میزان گرایش و پیشرفت در ورزش و دستاوردهای آن، با شاخصهای موجود اجتماعی و فرهنگی ارتباط زیادی دارد. بهطور کلی شش رویکرد و نظریۀ عمده که برای مطالعه فعالیتها و پدیدههای ورزشی در جامعه استفاده میشوند عبارتند از: نظریۀ کارکردگرا، نظریۀ تضاد، نظریۀ کنش متقابل نمادین، نظریۀ انتقادی، نظریۀ طرفداری از حقوق زنان (فمنیستی) و نظریۀ شاکله یا پیکرهای[1]( فتحی، 1388: 35). با توجه به این رویکردها، چارچوب نظری این پژوهش، ترکیبی از نظریۀ جامعهپذیری ورزشی هورن برای بررسی رابطۀ بین حمایت خانواده از فعالیتهای ورزشی و میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی، نظریۀ خودآیینهای چارلز هورتن کولی برای بررسی رابطۀ تصور خویش از بدن و میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی، نظریۀ عمل پیر بوردیو برای بررسی رابطۀ بین سرمایۀ اجتماعی، سرمایۀ فرهنگی و اقتصادی شهروندان، میزان تحصیلات، نوع شغل و میزان گرایش آنان به ورزش همگانی، نظریۀ فمنیستی هریس، چو و فلشین برای بررسی رابطۀ بین جنسیت، وضعیت تأهل و میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی است. پیر بوردیو بر اساس نظریۀ تمایز خود، ورزش افراد و گروهها را دقیقاً بر اساس سرمایههای اقتصادی و فرهنگی آنها تحلیل کرده است. بوردیو معتقد است سرمایۀ اقتصادی شامل (درآمد پولی، داراییها، حقوق مالی و سایر منابع مالی) و سرمایۀ فرهنگی شامل (گرایش و عادات دیرپا، هدفهای فرهنگی، قابلیتهای تحصیلی و مهارتی) مهمترین عواملی هستند که چگونگی توزیع رفتارهای ورزشی در میان اقشار متفاوت جامعه را میتوانند توضیح دهند؛ برای مثال او میگوید طبقات بورژوا برای تولید بدنی سالم، ژیمناستیک یا ورزشهای مشابه با کارکرد بهداشتی انجام میدهند؛ ولی طبقات کارگر با هدف تولید بدنی قوی به ورزش رو میآورند. بهطور کلی میتوان گفت فضای موقعیتهای اجتماعی بهواسطۀ فضای منشها به فضای «موضعگیریها» تبدیل میشود؛ به عبارت دیگر نظام فاصلهها و تفاوتهایی که نشاندهندۀ موقعیتهای مختلف در دو بعد اصلی فضای اجتماعی است، کاملاً بر مجموعۀ فاصلهها و تفاوتهایی منطبق است که در سرمایههای عاملان یا در سرمایههای گروههای عاملان وجود دارد. منظور از سرمایههای عاملان، کنشها و کالاهای ایشان است. هر مجموعه از موقعیتها با مجموعهای از منشها یا ذائقهها متناظر است که محصول شرایط اجتماعی متناسب با آن موقعیتها است. همچنین بهواسطۀ منش و توان مولد آن با مجموعهای از کالاها و داراییها متناظر است که بهدلیل تعلق به سبکی واحد به هم پیوند میخورد » (جلاییپور و محمدی، 1387 : 329 - 327). درک توزیع طبقه در ورزشهای گوناگون، در نقشههای خاص قدردانی و آگاهی آنها میتواند ارزیابی شود. طبقات با هزینههای متفاوت (اقتصادی، فرهنگی و جسمانی) و منافع بههمپیوسته در ورزشهای متفاوت مشخص میشوند. منافع جسمانی (سلامت، زیبایی، قدرت که با بدنسازی یا بهطور غیرمرئی با «حفاظت مناسب» تمرینات به دست میآید). منافع اقتصادی و اجتماعی (حرکت رو به بالا و غیره) و منافع نمادی که با ارزش موقعیتی یا توزیعی هر یک از ورزشهای مدّنظر پیوند میخورد، بهگونهای که همه یا هر یک از آنها بهصورت کم و بیش کمیاب پذیرفته میشود و این کم یا زیادی با یک طبقه، پیوستگی آشکاری دارد؛ مثل بوکس، فوتبال، راگبی یا بدنسازی که خاص طبقۀ کارگر است. تنیس و اسکی، طبقات متوسط بورژوازی و گلف، طبقات بالای بورژوازی، منافع سلطۀ فزایندهای را دربارۀ تأثیرات بدنی بهطور آشکار نشان میدهد (بهطور مثال لاغرشدن، برنزهشدن، عضلانیشدن و غیره) یا گروههای منتخب که در سطح بالایی از این ورزشها (گلف، چوگان و غیره) بهرهمند هستند (Bourdieu, 1979:20). فرهنگ جسمانی و جهتگیری سلامتی و فعالیتهایی مانند دویدن آهسته یا قدمزدن بهصورت فرهنگ بخشهایی از ثروتمندترین طبقات متوسط و طبقات حاکم در میآید. ورزشهای تیمی در میان طبقات اجتماعی به کار گرفته میشوند؛ ولی تمایزهای عمیقی در میان ورزشهای تیمی وجود دارد. درواقع بیشترین مشخصۀ ورزشهای مردمی مثل فوتبال، راگبی، کشتی و بوکس، ترکیبی است از همۀ اشکال ورزش مردمی که طبقۀ حاکم، آنها را نمیپذیرد. نهتنها رقابت اجتماعی همگانی و عوامپسند آنها، بلکه ارزشها و درخواستهای معنوی، قدرت، خشونت پایدار، فداکاری، فرمانبرداری و اطاعت از انضباط جمعی را تشدید میکند – و برعکس فاصلۀ نقش بورژوازی – را کاهش و سرافرازی در رقابت را تشدید میکند (Bourdieu, 1979:214). «تفاوتهای طبقاتی نیز در خور توجه تماشاگران هستند. طبقات حاکم کمتر مانند دیگر طبقات به ورزش در زندگی روزمره یا تلویزیون نگاه میکنند، بهاستثنای ورزشهایی نظیر تنیس، راگبی و اسکی و بهطور خاص به ورزشهایی علاقهمند میشوند که شرایط فعالیت بدنی در ارتباط با طبقۀ آنها باشد که این شرایط با نگرش جهانی از «فلسفه و بدن» در بر گرفته شده است». بورژوازی با بدن خود همانند یک فرجام رفتار میکند. بدن خود را تکیهگاهی برای آسودگی خودش میکند. یک سبک زندگی از رونما که میتواند شاخص رفتار بورژوازی باشد که با خصوصیاتی همچون مقاومت، اندازهگیری میزان سرعت خود اعتمادی مشخص شود (بوردیو، 1979 : 218، به نقل از مهرآیین، 1387 : 115- 113) بهنظر بوردیو، مهمترین عاملهای که نحوۀ توزیع رفتارهای ورزشی را در میان اقشار متفاوت جامعه میتوانند توضیح دهند، عبارتند از : 1. سرمایۀ اقتصادی، شامل درآمد پولی، سایر منابع مالی، داراییها و حقوق مالی. 2. سرمایۀ فرهنگی شامل گرایش و عادات دیرپایی که در فرایند جامعهپذیری حاصل میشوند و هدفهای فرهنگی ارزشمندی نظیر قابلیتهای تحصیلی و مهارتی را به دنبال دارد. 3. وقت آزاد (بوردیو، 1381: 240). بوردیو مثالهایی را در رابطه با این عوامل ذکر میکند: الف) ورزشهای مردمی بهطور ضمنی با دورۀ جوانی در ارتباط هستند؛ یعنی عملاً نوعی جواز موقت در قالب شیوههای گوناگون ازجمله تلفکردن مازاد انرژی فیزیکی، البته این ورزشها خیلی زود معمولاً در لحظۀ ورود به بزرگسالی و با ازدواج کنار گذاشته میشوند. ب) ورزشهای بورژوازی که بهطور عمده بهدلیل کارکرد حفاظت جسمانی و منفعت اجتماعی انجام میشوند. محدودۀ سنی این ورزشها در فراسوی محدودۀ جوانی است، البته هرچه اعتبار و انحصار آنها بیشتر شود، مرز سنی متناظر با آنها نیز جلوتر میرود؛ (مثلاً گلف) همچنان که ژاک دو فرانس نشان داد دو قشر مختلف اجتماعی ممکن است، بنا به دو دلیل متفاوت یک ورزش خاص را (مثلاً ژیمناستیک) انجام دهند (بوردیو، 1381): 1) طبقات کارگر به هدف تولید «بدنی قوی» که واجد نشانههای بیرونی قدرت است؛ یعنی برای بدنسازی ژیمناستیک میکنند. 2) طبقات پورژوا بهدنبال تولید «بدنی سالم» ژیمناستیک یا ورزشهای دیگر انجام میدهند که کارکردشان بهطور عمده بهداشتی است. بهطور کلی میزان و چگونگی کنشهای ورزشی افراد، گروهها و طبقات اجتماعی بر اساس کم و کیف سرمایههای اقتصادی و فرهنگی آنان از دیدگاه بوردیو متفاوت است. بوردیو معتقد است نظام خوی و خصلتی که افراد کسب میکنند، به موقعیت یا (موقعیتهایی) بستگی دارد که در جامعه اشغال میکنند؛ یعنی به میزان بهرهمندی از سرمایه وابسته است. از نظر بوردیو، سرمایه هرگونه خاستگاه و سرچشمه در عرصۀ اجتماعی است که در توانایی فرد برای بهرهمندی از منافع خاصی مؤثر واقع میشود که در این صحنه به دست میآید (استونز، 1387: 335). از دیدگاه نظریۀ عمل پیر بوردیو، شهروندانی که توان دستیابی به سرمایههای زیر را دارند، برنامۀ منظم ورزشی را برای خویش و خانواده خود میتوانند برگزینند. این سرمایهها عبارتند از: سرمایۀ اقتصادی شامل درآمد پولی، سایر منابع مالی، داراییها و حقوق مالی، سرمایۀ فرهنگی شامل ماهواره، اینترنت، تلویزیون و گرایشها و عادات دیرپایی که در فرایند جامعهپذیری حاصل میشوند و هدفهای فرهنگی ارزشمندی قابلیتهای تحصیلی و مهارتی را که به دنبال دارد، سرمایۀ اجتماعی با چارچوبهای اجتماعی در فرد از قبیل خانواده، دوستان و همکاران و عضویت در باشگاههای ورزشی فرد همراه است که علاقه و اشتیاق فرد را برای مدیریت درست بر بدن و گرایش او به ورزش را بر میانگیزند؛ بنابراین بر اساس این دیدگاه، میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی را عادتواره (سلایق، سبک زندگی)، ترکیب سرمایۀ اجتماعی (خانواده، دوستان، عضویت در انجمنها و . . .)، اقتصادی (درآمد و داراییها)، فرهنگی (مهارتها، تحصیلات) و داشتن وقت آزاد تعیین میکند (بوردیو، 1381: 40). از نظر بوردیو افرادی که درآمد و دارایی دارند و مشغلۀ تأمین نیازهای اولیه را ندارند و افرادی که از رسانهها استفاده میکنند و یا تحصیلات بالاتری نسبت به دیگران دارند، سطح آگاهیشان نسبت به سلامتی روحی و روانی بیشتر است و بیشتر تمایل دارند با ورزش خودشان را با دیگران متمایز کنند. هورن به دو مرحلۀ مهم شکلگیری جامعهپذیری ورزشی یعنی مرحلۀ درگیرشدن و مرحلۀ درگیرماندن اشاره کرده است. در مرحلۀ درگیرشدن، فرد در جریان تعامل با دیگران و استفاده از منابع اطلاعرسانی با ورزش بهصورت مقدماتی آشنا میشود. فرد در این مرحله، اطلاعاتی راجع به رشتۀ ورزشی، چگونگی انجام فعالیتهای ورزشی و برخی از مسائل دیگر به دست میآورد. پس از آن با حمایتهایی که از سوی دیگران خصوصاَ خانواده دریافت میکند، وارد یک گروه ورزشی میشود. پس از آن ضمن تعامل با اعضای گروه و بر مبنای توانایی و علاقه فردی و همچنین نحوۀ برخورد گروه با او ورزش را ادامه میدهد (هورن، 2000، به نقل از هاشمی و مرادی، 1389: 165). کولی معتقد است فهم ما از خودمان در نگاهکردن در نوعی آینه شکل میگیرد. آن آینه مردم دیگری هستند که با آنان کنش متقابل داریم. ما از دیگران همچون آینهای برای ارزیابی کیستی و چیستیمان استفاده میکنیم. ما به چشمهای آنان و زبان اندامشان نگاه میکنیم و به کلامشان گوش میدهیم. اگر مردم، ما را همانگونه ارزشیابی کنند که امیدش را داریم، اگر آن چیزی را انجام دهند که ما میخواهیم، آنگاه آینه خود ما را تأیید میکند و ما همانگونه ادامه میدهیم که فکر یا عمل میکردیم. با وجود این، اگر عکس آن روی دهد، آنگاه ممکن است لازم باشد کنشها و حتی فهممان را از کیستی خود از نو ارزیابی کنیم. اگر آینه همچنان به ما تصویری را نشان دهد که با تصور ما دربارۀ خودمان متفاوت باشد، آنگاه ممکن است لازم باشد فهممان را از کیستی خود از نو ارزیابی کنیم (ریتزر، 1389: 245). کولی معتقد است افراد عموماً به نظرات مهم دیگران ، بیشتر از غریبهها اهمیت میدهند. این تصور از احساساتی که دیگران نسبت به ما دارند، رفتار ما را تغییر میدهد. افراد میآموزند با توجه به محیطی که در آن قرار میگیرند، رفتار خود را تغییر دهند (دیلینی، 1387: 238). بر اساس این دیدگاه، میزان مشارکت شهروندان در ورزشهای همگانی، نخست تحت تأثیر پیامهایی است که افراد در ارتباط با خانواده و گروه دوستان در زمینۀ پیامدهای فعالیت ورزشی دریافت میکنند. دوم، اگر تصوری که افراد در مورد ویژگیها و تناسب اندام خود دارند با قضاوتهای دیگران همخوان نباشد، ممکن است فرد رفتار خود را با بدن خود تغییر دهد و برای رسیدن به تناسب اندام به رویکرهای همچون شرکت در فعالیتهای ورزشی روی بیاورد؛ زیرا افراد برای ظاهرشان اهمیت زیادی قائل هستند. یکی از مسائل محوری در حوزۀ جامعهشناسی ورزشی (صاحبنظران جامعه شناسی و پژوهشگران حوزۀ علوم اجتماعی) تحلیل فعالیتهای ورزشی ورزشکاران بر اساس سرمایههای اقتصادی و فرهنگی است؛ یعنی اینکه سرمایههای اقتصادی و فرهنگی، تا چه حد کمیت و کیفیت فعالیتهای ورزشی را در جامعه تحت تأثیر قرار میدهد. بسیاری از پژوهشگران داخلی و خارجی، فعالیتهای ورزشی افراد را بر اساس سرمایههای اقتصادی– اجتماعی بررسی کردهاند. لوشن و همکاران، میزان و چگونگی فعالیت ورزشی افراد را بر اساس طبقات اجتماعی و سرمایههای آنان تحلیل کردهاند. آنها به این نتیجه رسیدهاند که بهعلت تفاوت سرمایههای افراد طبقات مختلف بهویژه طبقات بالا با سایر طبقات، میزان، نوع و نحوۀ فعالیتهای ورزشی آنان با هم متفاوت است. زلمان نیز به نتیجهای مشابه این پژوهش رسیده است. او بیان میکند ورزشهای طبقۀ بالا، هزینهبر، بدون تماس فیزیکی و معطوف به اهداف اجتماعی است نه اهداف رقابتی؛ ولی ورزش طبقات متوسط و پایین، ورزشهای کمهزینه، پربرخورد و رقابتیتر است. پژوهشهای تورشتاین وبلن در سال 1899 هم مؤید تأثیرات طبقه و سرمایۀ افراد با چگونگی فعالیتهای ورزشی آنان است. در ایران نیز رحمتاله صدیق سروستانی، رابطۀ قشربندی اجتماعی و فعالیتهای ورزشی را تحلیل و تأیید کرده و به نتیجهای تقریباً مشابه وبلن رسیده است. رضا اسماعیلی هم در پژوهش خود، طبقۀ اجتماعی و میزان درآمد خانوادههای افراد را در فعالیتهای ورزشی آنان تأیید کرده است. او در پژوهش خود، به رابطهای مستقیم بین وضعیت اجتماعی – اقتصادی افراد و فعالیتهای ورزشی دست یافته است (غلامی، 1381: 8-6). پیروان نظریۀ فمنیستی نیز با تأکید بر جنسیبودن فعالیت ورزشی معتقدند معنا، سازمان و هدف ورزش در ارزشها و تجربۀ مردان ریشه دارد و برای تجلیل از خصوصیات و مهارتهای مربوط به مردانگی در جامعه تعریف شده است (بیرل، 2000، به نقل از رحمتی و کبیری، 1392: 4). خلخال، شهری سنتی است که بیشتر افراد در آن ارتباطات چهره به چهره دارند، فعالیتهای ورزشی ازقبیل پیادهروی خانوادگی، شرکت در ورزشهای عصرگاهی و صبحگاهی، فعالیت ورزشی در پارکها، کوهنوردی محلی، ورزشهای بومی- محلی، طنابکشی، داژبال و طنابزنی میتواند در این شهر جلوۀ خاصی نسبت به شهرهای دیگر ایران داشته باشد. شناسایی عوامل اجتماعی و فرهنگی مرتبط با گرایش شهروندان خلخال به ورزش همگانی به بهترین شکل به مدیران شهری خلخال میتواند کمک کند تا با یک برنامهریزی دقیق، ورزش را در اوقات فراغت شهروندان جای دهند تا مردم ورزش همگانی را برای سبک زندگی خویش انتخاب کنند. این در حالی است که اگر از شناخت این واقعیت و برنامهریزی بر اساس آن غفلت شود، شهروندان خلخالی از جنبههای سلامت جسمی و روانی بهعلت کمتحرکی، گسترش ناهنجاریهای اجتماعی بهعلت برنامهریزی نامناسب مدیریت شهری برای اوقات فراغت، استفادۀ نادرست از فرصتهای فرهنگی ـ آموزشی موجود در ورزش همگانی آسیب میبینند. هدف این پژوهش، آگاهی از میزان گرایش شهروندان خلخالی به ورزش همگانی و بررسی عوامل فرهنگی و اجتماعی مرتبط با آن است. برای این منظور، ارتباط گرایش به ورزش همگانی با تصور خویش از بدن، سرمایۀ اجتماعی، سرمایۀ فرهنگی، سرمایۀ اقتصادی تعیین میشود. همچنین توزیع گرایش به ورزش همگانی با توجه به متغیرهای سن، جنسیت، نوع شغل، میزان تحصیلات و وضعیت تأهل تفاوتسنجی میشود.
روششناسی پژوهش جامعۀ آماری پژوهش، جمعیت بالای 15 سال شهر خلخال بود که بالغ بر 29765 نفر (14444 نفر مرد و 15321 نفر زن) برآورد شد (سرشماری عمومی نفوس و مسکن، 1390). از این تعداد 379 نفر برای حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران محاسبه شده است. روشهای نمونهگیری در این پژوهش، نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای و تصادفی است. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش با توجه به زیرساختها و فضاهای عمومی موجود در شهر خلخال، پرسشنامۀ محققساخته بود. پرسشنامه شامل 13 پرسش دربارۀ مشخصات فردی، 5 گویه برای حمایت خانواده از فعالیت ورزشی فرد، 7 گویه برای تصور خویش از بدن، 26 گویه برای سرمایۀ اجتماعی، 17 گویه برای سرمایۀ فرهنگی، 4 گویه برای سرمایۀ اقتصادی و12 گویه برای گرایش به ورزشهای همگانی بود. مقیاس اندازهگیری گویهها، طیف لیکرت پنجگزینهای و روش امتیازگذاری بهترتیب 1 تا 5 بود و سطح اندازهگیری پرسشهای سرمایۀ اقتصادی، فاصلهای و اندازهگیری پرسشهای مشخصات فردی بهصورت اسمی چندحالتی بود. شکل پرسشهای پرسشنامه نیز از نوع بسته و شیوۀ اجرای آن حضوری بود. برای تعیین اعتبار ابزار پژوهش (پرسشنامه) از روش اعتبار صوری و ارجاع پرسشنامه به متخصصان در حوزۀ جامعهشناسی استفاده شده است. برای ارزیابی و سنجش پایایی پرسشنامه مبتنی بر قدرت تبیینکنندگی گویهها نیز از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. ضریب نهایی آلفای کرونباخ برای هریک از متغیرهای پژوهش عبارتند از: حمایت خانواده از فعالیت ورزشی فرد (860/0)، تصور خویش از بدن (881/0)، سرمایۀ اجتماعی (875/0)، سرمایۀ فرهنگی (685/0)، سرمایۀ اقتصادی (793/0) و متغیر وابسته یعنی میزان گرایش به ورزشهای همگانی (837/0). ضریب کلی آلفای پرسشنامه نیز (822/0) محاسبه شد که نشاندهندۀ پایایی مناسب و مطلوب ابزار مورد استفاده است.
یافتههای پژوهش یافتههای توصیفی دادههای تجربی نشان میدهند از کل حجم نمونه 7/51 درصد مرد و 3/48 درصد زن هستند. 5/47 درصد افراد در ردۀ سنی 25ـ15 سال قرار دارند، 9/21 درصد در ردۀ سنی 35ـ26 سال، 5/19 درصد در ردۀ سنی 45ـ36 سال، 8/5 درصد در ردۀ سنی 55ـ46 سال و 3/5 درصد افراد نیز در ردۀ سنی بالاتر از 56 سال قرار دارند. بیشترین فراوانی به ردۀ سنی 25ـ15 سال متعلق است. از کل پاسخگویان، 1/50 درصد مجرد و 9/49 درصد متأهل هستند. از نظر میزان تحصیلات، 9/17 درصد مدرک زیردیپلم، 8/24 درصد دیپلم، 3/20 درصد فوق دیپلم، 4/27 درصد لیسانس و 5/9 درصد افراد نیز مدرک فوق لیسانس و بالاتر داشتند. بیشترین فراوانی مربوط به پاسخگویانی بود که تحصیلات لیسانس داشتهاند. از نظر اشتغال، 4/3 درصد پاسخگویان شغل کارگری، 4/22 درصد کارمند، 4/3 بازاری و 5/14 درصد شغل آزاد داشتهاند. 2/56 درصد افراد نیز گزینۀ سایر (خانهدار، دانشجو و بازنشسته) را انتخاب کردهاند که بیشترین فراوانی را داشته است. نتایج یافتههای توصیفی متغیرهای مستقل و وابسته نشان میدهد میانگین نمرۀ حمایت خانواده از فعالیت ورزشی فرد 49/16 (با توجه به بازه نمره 5 تا 25) است. میانگین نمرۀ تصور شخصی از بدن 54/25 (با توجه به بازه نمرۀ 14 تا 35)، سرمایۀ اجتماعی 25/101 (با توجه به بازه نمرۀ 57 تا 144)، سرمایۀ فرهنگی 87/32 (با توجه به بازه نمرۀ 17 تا 47)، سرمایۀ اقتصادی 87/8 (با توجه به بازه نمرۀ 4 تا 24) بوده است. همچنین نتایج پژوهش نشان میدهد نمرۀ میانگین متغیر میزان گرایش به ورزش همگانی شهروندان شهر خلخال 86/49 است.
یافتههای استنباطی آزمون فرضیههای پژوهش جدول 1- نتایج آزمونهای آماری دربارۀ ارتباط عوامل مطالعه با گرایش به ورزش همگانی
با توجه به جدول 1 بین دو متغیر حمایت خانواده از فعالیت ورزش فرد و میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی، رابطهای معنادار وجود دارد. ضریب همبستگی پیرسون بهدستآمده (284/0) و سطح معنیداری آن (000/0) است که نشاندهندۀ رابطۀ بین دو متغیر در سطح حداقل 95 درصد اطمینان است. نتایج دربارۀ رابطۀ بین تصور شخصی از بدن و میزان گرایش افراد به ورزش همگانی با توجه به ضریب همبستگی بهدستآمده (174/0) و سطح معنیداری بین دو متغیر (001/0) نشان میدهد بین دو متغیر، رابطۀ معنادار و مثبت وجود دارد. بین دو متغیر سرمایۀ اجتماعی شهروندان و میزان گرایش آنان به ورزش همگانی با توجه به ضریب همبستگی (364/0) و سطح معناداری (000/0) رابطۀ مثبت، مستقیم و در حد متوسط و در سطح حداقل 95 درصد اطمینان وجود دارد؛ به عبارت دیگر با افزایش سرمایۀ اجتماعی شهروندان، میزان گرایش آنان به ورزش همگانی نیز افزایش مییابد. همچنین نتایج نشان میدهد بین متغیر سرمایۀ فرهنگی شهروندان و میزان گرایش آنان به ورزش همگانی با توجه به ضریب همبستگی (479/0) و سطح معناداری (000/0) رابطۀ مثبت، مستقیم و نسبتاً قوی و در سطح حداقل 95 درصد اطمینان وجود دارد. با توجه به فرضیۀ پنجم پژوهش مشاهده میشود سطح معنیداری آزمون (000/0) کمتر از 05/0 است و ضریب همبستگی بین دو متغیر با میزان (233/0) مثبت، مستقیم و نسبتاً ضعیف است؛ بنابراین بین متغیر سرمایۀ اقتصادی شهروندان و میزان گرایش آنان به ورزش همگانی، رابطهای معنادار وجود دارد. همانگونه که در جدول 1 نیز مشاهده میشود مقدار T بهدستآمده در واریانسهای برابر (323/2) محاسبه شده است که سطح معناداری T از سطح معناداری مدّنظر (05/0) کمتر است؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی برحسب جنسیت آنان متفاوت است و مردان بیشتر از زنان، ورزش همگانی میکنند. با توجه به فرضیۀ هفتم پژوهش، سطح معنیداری آزمون بیشتر از 05/0 به دست آمده است؛ بنابراین فرض صفر را نمیتوان رد کرد؛ یعنی میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی بر اساس وضعیت تأهل آنان متفاوت نیست. میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی برحسب سن آنان متفاوت است. مقدار F بهدستآمده برابر (786/3) و سطح معناداری آن (005/0) است که از سطح معناداری مدّنظر (05/0) کمتر است؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت که میانگین متغیر گرایش شهروندان به ورزش همگانی گروههای مختلف سنی متفاوت است. نتایج نشان میدهد میانگین متغیر گرایش شهروندان به ورزش همگانی برای پاسخگویانی که سن 25ـ15 دارند 56/49 و برای پاسخگویانی که سن 35ـ26 دارند، 51/47 و برای پاسخگویانی که سن 45ـ36 دارند، 49/54، برای پاسخگویانی که سن 55ـ46 دارند، 86/49 و برای پاسخگویانی که سن 56 و بالاتر دارند، 25/45 است. میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی برحسب نوع شغل آنان متفاوت است. مقدار F بهدستآمده برابر (411/12) و سطح معناداری آن (000/0) است که از سطح معناداری مدّنظر (05/0) کمتر است؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت میانگین متغیر گرایش شهروندان به ورزش همگانی گروههای مختلف شغلی متفاوت است. نتایج نشان میدهد میانگین متغیر گرایش شهروندان به ورزش همگانی برای پاسخگویانی که شغل کارگری دارند، 38/42، برای پاسخگویانی که شغل کارمندی دارند، 25/57، برای پاسخگویانی که شغل بازاری دارند، 23/51، برای پاسخگویانی که شغل آزاد دارند، 56/51 و برای پاسخگویانی که به کارهای دیگر اشتغال دارند، 85/48 است. نتایج نشان میدهد میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی برحسب میزان تحصیلات آنان متفاوت است. مقدار F بهدستآمده برابر (606/9) و سطح معناداری آن (000/0) است که از سطح معناداری مدّنظر (05/0) کمتر است؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت میانگین متغیر گرایش شهروندان به ورزش همگانی گروههای مختلف تحصیلی متفاوت است. میانگین متغیر گرایش شهروندان به ورزش همگانی برای پاسخگویانی که میزان تحصیلات زیر دیپلم دارند، 04/52، برای پاسخگویانی که میزان تحصیلات دیپلم دارند، 16/46، برای پاسخگویانی که میزان تحصیلات فوق دیپلم دارند، 09/53، برای پاسخگویانی که میزان تحصیلات لیسانس دارند، 56/46 و برای پاسخگویانی که میزان تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر دارند، 03/56 است و این نشان میدهد هرچه سطح آگاهی و سرمایۀ فرهنگی افزایش مییابد، فرد بیشتر به سلامت روانی و جسمی خود توجه میکند؛ بنابراین میزان گرایش به ورزشهای همگانی هم بیشتر میشود.
بحث و نتیجه هدف از انجام این پژوهش، بررسی عوامل فرهنگی و اجتماعی مرتبط با میزان گرایش شهروندان شهر خلخال به ورزش همگانی بود. با تحلیل یافتهها، نتایجی به شرح زیر به دست آمد: بین حمایت ذهنی و عاطفی خانواده از فعالیتهای ورزشی فرد و میزان گرایش افراد به ورزش همگانی، رابطهای معنادار وجود داشت. افرادی که خانواده از فعالیت ورزشی آنان حمایت ذهنی و عاطفی میکردند، گرایش به ورزش همگانی بالاتری نیز داشتند. هورن معتقد است افراد با حمایتهایی که از سوی دیگران خصوصاً خانواده دریافت میکنند، وارد یک گروه ورزشی میشوند. پس از آن ضمن تعامل با اعضای گروه و بر مبنای توانایی و علاقۀ فردی و همچنین نحوۀ برخورد گروه با او ورزش را ادامه میدهد (هورن، 2000، به نقل از هاشمی و مرادی، 1389: 165). این نتایج با نتایج پژوهش یاردی و لنت[2] (1998)، ویلیامسون و همکاران[3] (1998)، وایت و ویلسون[4] (2002)، دالمن و لیوایز[5] (2010)، فتحی (1388) و هاشمی و مرادی (1389) همخوانی دارد. خانواده بهدلیل گستره و عمق تأثیرات بر فرد در طول زندگی، جایگاهی مهم در فرایند جامعهپذیری ورزشی افراد دارد؛ بنابراین متولیان توسعۀ ورزش لازم است در کنار توسعۀ امکانات فیزیکی به این نکته توجه داشته باشند که کار توسعۀ ورزش همگانی کاری فرهنگی است که باید با استفاده از تخصص و تجربۀ متخصصان فرهنگی تحقق پذیرد؛ بهعبارت دیگر زمانی افراد در جامعه به سمت ورزش روی میآورند که تحت تأثیر فرایند جامعهپذیری، در ورزش نیز جامعهپذیر شده باشند. این کار مستلزم آگاهکردن خانواده از اهمیت و جایگاه ورزش در زندگی افراد و همچنین اصلاح نگاه آنان به ورزش است. خانوادهها باید به این امر توجه داشته باشند که ورزش با دیگر جنبههای موفقیت در زندگی فرزندان آنها منافات ندارد و باید بعدی مؤثر و مفید در زندگی در نظر گرفته شود تا بستر اجتماعی لازم برای حضور و فعالیت مستمر و ماندگار افراد در عرصۀ ورزش فراهم شود. بین تصور خویش از بدن و میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی، رابطهای معنادار وجود داشت. این یافته، نظریۀ خودآیینهای کولی را تأیید میکند. بر اساس این دیدگاه، میزان مشارکت شهروندان در ورزشهای همگانی، نخست تحت تأثیر پیامهایی است که افراد در ارتباط با خانواده و گروه دوستان در زمینۀ پیامدهای فعالیت ورزشی دریافت میکنند. دوم اینکه، اگر تصوری که افراد در مورد ویژگیها و تناسب اندام خود دارند، با قضاوتهای دیگران همخوان نباشد، ممکن است فرد رفتار خود را با بدن خود تغییر دهد و برای رسیدن به تناسب اندام به رویکردهای همچون شرکت در فعالیتهای ورزشی روی بیاورد؛ زیرا افراد برای ظاهرشان اهمیت زیادی قائل هستند. نتایج حاصل از این فرضیه در راستای دستاوردهای مطالعات کلیپاتریج و همکاران[6]، (2005) و جعفری (1380) و تأییدی بر نتایج بهدست آمدۀ سایر پژوهشگران در این زمینه است. عوامل روانی اجتماعی دیگر مانند فشارهای اطرافیان به فرد برای داشتن بدنی ایدهآل و یا اثر رسانهها با تبلیغ ظاهرهای خاص که عوامل موفقیت فردی و اجتماعی به شمار میآیند، بر احساس فرد از خود میتوانند تأثیر بگذارند. تصویر مثبت از خویش، اثر بسیار زیادی بر سلامت و رشد فیزیکی و روانی فرد دارد. این تأثیرات در همۀ حیطههای زندگی خود را نشان میدهند. افراد با تصویر مثبت از خود، عزت نفس، پذیرش خود و رویکرد مثبت و سالم نسبت به غذا و ورزش دارند. تصویر از خویش یکی از مقولات مهم در شکلگیری هویت فردی است. بین سرمایۀ اجتماعی، سرمایۀ فرهنگی و اقتصادی شهروندان و میزان گرایش آنان به ورزش همگانی، رابطهای معنادار وجود دارد. بوردیو معتقد است نظام خوی و خصلتی که افراد کسب میکنند به موقعیت یا (موقعیتهایی) بستگی دارد که در جامعه اشغال میکنند؛ یعنی به میزان بهرهمندی از سرمایه وابسته است. از نظر بوردیو، سرمایه هرگونه خاستگاه و سرچشمه در عرصۀ اجتماعی است که در توانایی فرد برای بهرهمندی از منافع خاصی مؤثر واقع شده که در این صحنه حاصل میشود (استونز، 1387: 335). بر اساس نظریۀ عمل پیر بوردیو، میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی را عادتواره (سلایق، سبک زندگی)، ترکیب سرمایۀ اجتماعی (خانواده، دوستان، عضویت در انجمنها و . . .)، اقتصادی (درآمد و داراییها)، فرهنگی (مهارتها، تحصیلات) و داشتن وقت آزاد تعیین میکند. بهلحاظ تجربی این نتیجه با نتایج پژوهشهای ویلیامسون و همکاران (1998)، لیندستروم و همکاران (2003)، سیپل[7] (2007)، دالمن و لیوایز (2010)، پرینس و همکاران[8] (2012) فتحی (1388)، پارسامهر و ترکان (1391)، عادلخانی و همکاران (1391) و اسلامی و همکاران (1392) هماهنگی دارد و تأییدی بر نتایج این پژوهشها است؛ بنابراین با برنامهریزی و پژوهش بر متغیرهای تأثیرگذار بر افزایش سرمایۀ اجتماعی، زمینه را برای افزایش تمایل و شرکت در فعالیتهای بدنی در بین اقشار جامعه و گروههای شغلی میتوان فراهم کرد. با تقویت اجتماعات محلی، کمک به گسترش این اجتماعات در میان زنان و مطرحشدن ورزش همگانی در گفتمان عمومی جامعه، ورزش همگانی را میتوان گسترش داد. افزایش سطح آگاهی اقشار مختلف جامعه را در مورد فواید ورزش از مهمترین عوامل مؤثر بر توسعۀ ورزش همگانی باید دانست که به توجه بیشتر مسؤولان نیاز دارد در این راستا مدیریت شهری با برگزاری کارگاهها، دورهها و حتی با توزیع بروشور، شرکتکنندگان در ورزش همگانی و بهخصوص زنان را که تربیتکنندگان نسلها هستند، از اهمیت ورزش در نشاط و شادابی خانواده و تأثیر آن بر رشد حرکتی و هوش کودکان و . . . آگاه کند تا از این راه به گسترش ورزش همگانی و درنتیجه سلامت جامعه بتوان کمک کرد. ورزش، وسیلهای است که از آن برای ایجاد روابط دوستانه و ارتباطات اجتماعی جدید بهویژه بین طبقات مختلف از لحاظ مذهب و قومیت میتواند استفاده شود. به عبارت بهتر، فعالیتهای ورزشی میتواند موجب ایجاد ارتباط بین گروهها در شبکههای اجتماعی مختلف شود. ورزش با افزایش اعتماد به نفس، گسترش ارتباطات اجتماعی و افزایش اخلاقگرایی بر سرمایۀ اجتماعی تأثیر میگذارد. میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی بر اساس جنسیت آنان متفاوت بود و مردان بیشتر از زنان، ورزش همگانی انجام میدادند. هریس معتقد است از نظر فرهنگی، مرزهای میان مرد و زن در برابر هرگونه تغییری بهشدت ایستادگی و مقاومت میکند. این یک حقیقت آشکار است، بهویژه زمانی که ورزش و مسابقات ورزشی را بررسی میکنیم؛ زیرا بسترهای فرهنگی به نقش سنتی مرد اجازه داده است سطح رفتاری مطلوب و استاندارد را تا حد زیادی به ظهور برساند، حال آنکه رفتاری که زن بهواسطۀ آن با ورزش پیوند برقرار میکند از سوی جامعه بهویژه مردان، تقویت نمیشود؛ زیرا این رفتار بعدها به رفتاری غیرزنانه و نامطلوب تبدیل میشود؛ بنابراین رفتار زن ضرورتاً دربردارندۀ موفقیت در ورزش رقابتی نیست (انورالخولی، 1381: 103). بهلحاظ تجربی این یافته با نتایج پژوهش فتحی (1388) و پارسامهر و ترکان (1391) همسو است. نتایج پژوهش نشان میدهد میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی بر اساس وضعیت تأهل آنان متفاوت نیست. مرور پژوهشهای انجامشده، نتایج مختلفی را نشان میدهد. نتایج پژوهش لیندستروم و همکاران (2003) نشان میدهد مجردها بیشتر ورزش میکنند. در پژوهشهای داخلی، پژوهش فتحی (1388) نشان میدهد مشارکت ورزشی متأهلان بیشتر است. دلیل آن میتواند ناشی از نوع ورزش باشد. مجردها که عموماً جوان هستند، گرایش کمتری به ورزشهای همگانی برعکس ورزشهای قهرمانی دارند. میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی بر اساس سن آنان متفاوت است. بدینترتیب ملاحظه میشود در میان گروههای مختلف سنی کسانی که در گروه سنی 45ـ36 سال قرار دارند، گرایش بیشتری به ورزش همگانی دارند و گروه سنی 56 سال و بیشتر، کمترین میزان گرایش را به ورزش همگانی دارند. همچنین ملاحظه میشود جوانان نسبت به دو گروه بالاتر، میزان میانگین پایینتری دارند که این در خور تأمل است؛ بنابراین در مدارس و دانشگاها باید بستر و زمینۀ لازم برای گسترش ورزش همگانی فراهم شود. میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی بر اساس شغل آنان متفاوت است. در این بین میانگین میزان گرایش به ورزش همگانی کسانی که شغل کارمندی دارند، بیشتر از گروههای دیگر است. علت آن میتواند سطح تحصیلی بالای این گروه و داشتن وقت آزاد برای ورزشکردن باشد. همچنین ثبات شغلی و نداشتن دغدغۀ شغلی از عوامل مهم در انتخاب رفتارهای سالم است. این نتیجه با نظریۀ عمل بوردیو منطبق است. بهنظر بوردیو مهمترین عاملهایی که نحوۀ توزیع رفتارهای ورزشی را در میان اقشار متفاوت جامعه میتوانند توضیح دهند، عبارتند از: 1. سرمایۀ اقتصادی، شامل درآمد پولی، سایر منابع مالی، داراییها و حقوق مالی. 2. سرمایۀ فرهنگی، شامل گرایشها و عادتهای دیرپایی که در فرایند جامعهپذیری حاصل میشوند و هدفهای فرهنگی ارزشمندی نظیر قابلیتهای تحصیلی و مهارتی را به دنبال دارد. 3. وقت آزاد (بوردیو، 1381: 240)؛ بنابراین سیاستگذاریهای دولت به بهبود و پیشرفت فعالیتهای ورزشی در میان اقشار مختلف جامعه میتواند یاری برساند. میزان گرایش شهروندان به ورزش همگانی بر اساس سطح تحصیلات آنان متفاوت است. ملاحظه میشود میزان گرایش به ورزش همگانی کسانی که تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر دارند، از همۀ گروههای تحصیلی بیشتر است. این یافته، نظریۀ عمل بوردیو را تأیید میکند؛ زیرا این گروه، سرمایۀ فرهنگی بالاتری دارند که اجازه میدهد سبک زندگی سلامتمحوری را برای خود و خانوادۀ خود برگزینند. این یافته با یافتههای پژوهش لیندستروم و همکارانش (2003)، عادلخانی و همکاران (1391) هماهنگ است؛ ولی با پژوهش فتحی (1388) مغایرت دارد. همچنین یافتههای پژوهش درخصوص نوع ورزشهای همگانی مورد علاقۀ شهروندان شهر خلخال نشان میدهد ورزشهای آبی، ورزشهای بومی ـ محلی، ورزش بزرگسالان، ورزش کارکنان دولت، ورزشهای طبیعی مثل کوهنوردی، ورزش صبحگاهی، فوتبالدستی، آمادگی جسمانی و ایروبیک، پیادهروی خانوادگی، گردشگری ورزشی، دارت، طنابکشی، پرواز بادبادکها، بازیهای فکری، پینتبال، طنابزنی، ورزشهای تفریحی و نمایشی، یوگا، ماهیگیری و داژبال بهترتیب از اولویتهای ورزشهای همگانی مورد علاقۀ شهروندان شهر خلخال محسوب میشوند؛ بنابراین مسئولان تربیت بدنی و شهرداری شهر باید به این ورزشها توجه ویژهای داشته باشند و با برنامهریزی زمینۀ فعالیت و گسترش این ورزشها را فراهم کنند. در یک جمعبندی کلی، یافتههای پژوهش نشان داد این مطالعه به اهداف تعیینشده رسیده و نتایج بهدستآمده با چارچوب نظری هماهنگ بوده است.
پیشنهادهای پژوهش نتایج پژوهش نشان میدهد نمرۀ میانگین متغیر میزان گرایش به ورزش همگانی شهروندان شهر خلخال 86/49 است که با توجه به حداکثر نمرۀ 81 در حد نسبتاً ضعیف است. با توجه به این نتایج، برای افزایش میزان گرایش شهروندان شهر خلخال به ورزش همگانی، سیاستها و راهکارهای زیر را میتوان پیشنهاد کرد: ـ تلویزیون ملی و شبکۀ استانی سبلان، نقشی ویژه در زمینۀ گسترش ورزشهای همگانی دارد؛ بنابراین افزایش ساعات برنامههای ورزشی بهخصوص ورزشهای همگانی صبحگاهی و عصرگاهی در گرایش به این ورزشها اهمیتی ویژه دارد. ـ مدیران شهری خلخال باید با اختصاص بودجۀ بیشتر در فضاسازی ورزشی و توسعۀ کمّی فضاهای سبز شهر و تبلیغ و معرفی ورزش همگانی به مردم، آنها را برای شرکت در این ورزشها ترغیب کنند. ـ گسترش همکاری نهادهای شهر خلخال با دانشگاههای خلخال برای مطالعۀ ورزشهای همگانی بومی منطقه با انعقاد قراردادهای پژوهشی. ـ بسترسازی فرهنگی برای حضور بیشتر زنان شهر خلخال در ورزشهای همگانی با تنظیم بنرها و تراکتهای تبلیغاتی برای ارتقای سطح آگاهی عمومی شهروندان خلخال. [1] Configuration theory [2] Yordy Galen & Lent robert [3]Vilhjalmsson et al. [4] White & Wilson [5] Dollman & Lewis [6] Kilpatrich et al. [7]Seippel [8]Prins et al.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آفرینش خاکی، ا.؛ تندنویس، ف. و احمدمظفری، س.ا. (1384). «مقایسۀ دیدگاههای اعضای هیأت علمی، مربیان، ورزشکاران و مدیران در مورد چگونگی توسعۀ ورزش همگانی»، نشریۀ علوم حرکتی و ورزش، ج 1، ش 5، ص 22-1. ادارۀ کل تنقیح و تدوین مقررات مجلس شورای اسلامی. (1359). قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. استونز، ر. (1387). متفکران بزرگ جامعهشناسی، ترجمۀ: میردامادی، م.، تهران: نشر مرکز، چاپ پنجم. اسلامی، ا.؛ محمودی، ا.؛ خبیری، م. و نجفیان رضوی، س.م. (1392). «نقش وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی در انگیزۀ مشارکت شهروندان به ورزشهای همگانی ـ تفریحی»، پژوهشهای کاربردی در مدیریت ورزشی، دوره 2، ش 3، ص 104-89. انورالخولی، ا. (1381). ورزش و جامعه، ترجمۀ: شیخی، ح. ر. تهران: سمت. بوردیو، پ. (1381). نظریۀ کنش: دلایل عملی و انتخاب عقلانی، ترجمۀ: مردیها، م. تهران: نقش و نگار. پارسامهر، م. و ترکان، ر. (1389). «بررسی رابطۀ بین سرمایه اجتماعی و مشارکت ورزشی (مطالعه موردی: پرستاران بیمارستانهای دولتی شهر یزد)»، پژوهش پرستاری، دوره 7، ش 26، ص 79-69. جعفری، م. (1380). بررسیعواملفرهنگیگرایشزنانبهورزشدرتهران، پایاننامهکارشناسیارشد دانشگاهآزاداسلامی.تهران. جوادیپور، م. و سمیعنیا، م. (1392). «تبیین موقعیت راهبردی و ارائۀ استراتژی توسعۀ ورزش همگانی در ایران»، پژوهشهای مدیریت ورزشی و علوم حرکتی، س 3، ش 5، ص28-15. دیلینی، ت. (1387). نظریههای کلاسیک جامعهشناسی، ترجمۀ: صدیقی، ب. و طلوعی، و.، تهران: نشر نی. رحمتی، م. م. و کبیری، س. (1392). «تحلیل جنسیتی عاملهای اجتماعی مؤثر در مشارکت ورزشی: مطالعۀ موردی ورزشکاران شهر رشت»، نشریۀ مطالعات فرهنگی در ورزش، ش 2، ص 15-1 ریتزر، ج. (1389). مبانی نظریۀ جامعهشناسی معاصر و ریشههای کلاسیک آن، ترجمۀ: مسمیپرست، تهران: نشر ثالث. زنگیآبادی، ع.؛ تاجیک، ز. و غلامی، ی. (1388). «تحلیل پراکنش فضایی مبلمان ورزشی در پارکهای شهری و تأثیر آن بر رضایت و استقبال شهروندان (مطالعۀ موردی: شهر اصفهان)»، فصلنامۀ جغرافیا و مطالعات محیطی، س 1، ش 2، ص 34-15. سازمان تربیت بدنی جمهوری اسلامی ایران. (1384). مطالعات تفضیلی توسعه فرهنگ ورزش، تهران: انتشارات سیب سبز. سمیعنیا، م.؛ پیمانیزاد، ح . و جوادیپور، م. (1392). «آسیبشناسی ورزش همگانی در ایران و ارائۀ راهکارهای توسعه بر اساس مدل SWOT»، مطالعات مدیریت ورزشی، ش 20، ص 238-221. صالحی، ل.؛ تقدیسی، م. ح.؛ قاسمی، ه. و شکروش، ب. (1389). «بررسی عوامل تسهیلکننده و بازدارندۀ انجام فعالیت فیزیکی در سالمندان شهر تهران»، مجلۀ تخصصی اپیدمیولوژی ایران، دوره 6، ش 2، ص 27-17. عادلخانی، ا.؛ ﻣﻮﺳﻮی،ک. و ﻓﺮاﻫﺎﻧﯽ، ا. (1391). «سرمایۀ فرهنگی شرکتکنندگان در ورزش همگانی: سیاستگذاریها و راهکارها»، فصلنامۀ مجلس و راهبرد، س 19، ش 69، ص 32-5 فتحی،س. (1388). «تبیینجامعهشناختیمشارکتورزشیدانشجویان»،پژوهشنامۀعلوماجتماعی، س 3،ش 4، ص 173-145. مظفری، ا. ا. و قره، م. ع. (1384). «وضعیت ورزش همگانی ایران و مقایسۀ آن با چند کشور منتخب جهان»، نشریۀ علوم حرکتی و ورزش، ش 6، ص 171-151. مهرآیین، م. (1387). نظریات جدید جامعهشناسی و ورزش، تهران: انتشارات جامعهشناسان. هاشمی، س. و مرادی، ا. (1389). «بررسی نقش خانواده در جامعهپذیری ورزشی»، مجلۀ جامعهشناسی ایران، دوره 11، ش 4، ص 168-143. Bourdieu, P. (1979) Distinction: Critique Socialo du Jugement Coll Sens Commun, Paris:Minuit.
Dollman, J. & Lewis, R. (2010) “The Impact of Socio Economic Position on Sport Participation among South Australian youth”. Journal of Science and Medicine in Sport, 1:318-322.
Kilpatrich, K.M. Herbert, E. & Bartholomew, J. (2005) “College Students’ Motivation for Physical Activity L: Differentiating Men’s and Women’s Motives for Sport Participation and Exercise”. Journal Am Coll Health, 54(2):87-94.
Lindstrom, M. Moghaddassi, M. Merlo, J. (2003) “Social Capital and Leisure Time Physical Activity: A Population Based Multilevel Analysis in Malmö, Sweden”. Journal of Epidemiology and Community Health, 57: 23-28.
Prins, Richard G. Sigrid, M. Mohnen. Frank, J. Van Lenthe. J. B. & Anke, O. (2012) “Are Neighbourhood Social Capital and Availability of Sports Facilities Related to Sports Participation among Dutch Adolescents?”. International Journal of Behavioral Nutrition and Physical Activity, 9(90):2-11. http://www.ijbnpa.org/content/9/1/90
Seippel, O. (2007) “Sports in Civil Society: Networks, Social Capital and Influence”. European Sociological Review, 24 (1):69-80.
Stempel, C. (2005). "Adult Participation Sports as Cultural Capital; A Test of Bourdieu’s Theory of the Field of Sports". International Review for the Sociology of Sport, 41(4): 411–432.
Yordy Galen, A. Lent Robert, W. (1998) “Pridicting Aerobic Exercise Participaton: Social Cognitive, Reasoned Action and Planned Behavior models”. Jornal of Sport & Exercise Psychology, 23(5): 91–100.
Vilhjalmsson Runra, Thorlindsso Therd fur(1998) “Factors Related to Physical Activity: a Study of Adolescents”. Journal Social Science and Medicine, 47(12):2067-2076.
White, P. & Wilson, B. (2002) “Distinctions in the Stands. an Investigation of Bourdieu's Habitus. Socioeconomic status and Sport Spectator Shipin Canada”, International Review for the Sociology of Sport, 37(1):5-16.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 10,480 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,759 |