تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,402 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,206,869 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,075,469 |
گوهر دریای راز (تحلیل ساختار روایی و بلاغی نعتی از مخزن الاسرار نظامی) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فنون ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 8، شماره 4 - شماره پیاپی 17، دی 1395، صفحه 69-80 اصل مقاله (188.46 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/liar.2016.21100 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
طاهره قهرمانی فرد* 1؛ علی محمد پشتدار2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور تهران جنوب، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نظامی در نعت اول مخزن الاسرار، ضمن به کارگیری قابلیتهای ذاتی زبان در تأثیرگذاری بر مخاطب، واقعهای تاریخی را به شیوۀ آشنایی زدایی، بازآفرینی کرده است. چینش کلمات به نظامی در نعت اول مخزنالاسرار، ضمن بهکارگیری قابلیتهای ذاتی زبان در تأثیرگذاری بر مخاطب، واقعهای تاریخی را به شیوه آشناییزدایی، بازآفرینی کرده است. چینش کلمات به گونهای است که واژهبهواژه ابیات در محور افقی و عمودی، با یکدیگر تناسب آوایی و معنایی دارند تا نمودار انسجام متن باشند. نظامی در پی ساختاری است که با شگردهای بلاغی، بر بُعد ادبی و عاطفی کلام بیافزاید و به شیواترین وجه، حضرت رسول - صلیالله علیه و آله - و سلم را وصف نماید. روایت این اثر، با داشتن تم جذّاب، شخصیتپردازی محدود که بر یک حادثة اصلی تمرکز دارد؛ شبیه داستانهای مینیمال امروزی است؛ ولی با حضور پررنگ راوی، براعت استهلال و نتیجهگیری پایانی آن، ساختار روایی کهن را به یاد میآورد. این روایت، از پیرنگی مستحکم برخوردار است. بر خلاف موضوع تلخ آن، لحن کلام، نرم و شیرین است، علل این ناهمخوانی بدین شرح است: 1) وزن شعر (بحر سریع) که شاد و پرتحرک و پویاست؛ 2) درونمایه این اثر که بر تسلیم و شکرگزاری است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ساختار روایت؛ حضرت رسول صلیالله علیه و آله و سلم؛ آشناییزدایی؛ نظامی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و ضرورت بحث نظامی از سخنورانی است که در گسترة ادب پارسی جایگاه ویژه و مقامی برجسته دارد. «زبان نظامی، زبانی است پرمایه، خوش آهنگ و سرشار از تصویرهای خیالانگیز تشبیه، مجاز و به خصوص استعاره» (زرینکوب، 1383: 223) و هر جا که با اندیشه و بینش شاعر و حالتهای روحی او گرهخوردگی داشته باشد، پیچیده است (یوسفی، 1376: 165)؛ اما واژهها و ترکیبات شعری او به قدری روان، پویا و پرتحرکاند که خواننده، بیآنکه به دشواریهای سخن بیندیشد، آن را زمزمه میکند. استادی نظامی بیشتر در بزمسراییهای اوست؛ اما در نعت و مناجات و معراجنامه نیز هنری تمام دارد. از معراج سرودههایش چنان تازگی میتراود که پنداری همین لحظة پیش، نبی اکرم - صلیالله علیه و آله - و سلم:
عشق نظامی به حضرت رسول -- صلیالله علیه و آله - و سلم- جانمایة اصلی نعتهای او و غزلی است در قالب مثنوی. این مقاله نعتی از مخزنالاسرار را پیش چشم دارد تا با تحلیل ساختمان این اثر و بررسی ساختار روایی متن، بازخوان چند بیتی از خوش سرودههای نظامی باشد. شعر نظامی از چنان ظرفیتی برخوردار است که هر روز میتوان با بیانی متفاوت آن را مرور کرد. ما در این اثر با یک شعر اصیل مواجهیم؛ شعری که متضمن تخیل و تصاویری است که پیشتر احساس و ادراک نشدهاند؛ «تصاویری که زندگی رقم نزده، بلکه خود شاعر خلق کرده است. کلام شاعرانه، روشنگر وجودی است که همزمان با بیان شاعرانه آفریده میشود؛ با تخیل که آفرینش واقعیتی نو از راه کلام و در جان کلام است (عباسی، 1390: 32). نظامی در نعت حضرت رسول - صلیالله علیه و آله - و سلم، وقتی به واژة گوهر میرسد، از گوهر وجود به یاد گوهر دندان، یاقوت لب، مفرح، زادن گوهر ز سنگ و ... میافتد. این تداعی معنا که ذهن شاعر را به واقعة احد کشانده است، سبب میشود خاطرهای کهن با احساسی نو درقالب واژه تصویر شود. علاوه بر روح حاکم بر شعر نظامی که آن را از آثار مشابه خود ممتاز میسازد، یکی از راههای شناخت اثر ادبی، شناخت اجزای همان اثر است؛ زیرا «متن ادبی یک ساختار است و تمام عناصر موجود در آن با یکدیگر رابطهای متقابل دارند و به هم وابستهاند. در یک اثر ادبی چیزی وجود ندارد که مجزا و به تنهایی قابل مشاهده و مطالعه باشد. هر عنصر منفرد، کارکردی خاص دارد و به واسطة آن کارکرد، به کلیت اثر پیوند میخورد» (برتنس، 1383: 57). واجها، واژهها، جملهها و شیوة پیوند آنهاست که چگونگی یک اثر را نشان میدهد. تحکیم کلام، انتقال احساس، تأثیر بر خاطب، کارکرد عاطفی زبان، در این اثر است. نعت اول مخزنالاسرار که 23 بیت دارد، با نعتهای دیگر نظامی به لحاظ انتخاب موضوع متفاوت است. نظامی که در شعر قبل، از معراج بازگشته، به ناگاه در صحنۀ نبرد احد حاضر میشود و با «آشناییزدایی» از یک واقعة تاریخی، بازآفرین و تصویرساز اثری روایی، در دل شعر است. روایتی که در چینش طولی شعر با هدف اصلی او که نعت پیامبر - صلیالله علیه و آله - است؛ هماهنگی دارد.
پیشینة پژوهش مخزنالاسرار نظامی، به عنوان اثری ادبی و عرفانی، از دیرباز مورد اهتمام ادبپژوهان و محققان بوده است. دشواریهای این اثر که حاصل آمیختن زبان شعر با حکمت و اصطلاحات علمی و آفرینش ترکیبات جدید استعاری است؛ دانشوران را بر آن داشت که به شرح این اثر ماندگار بپردازند. شرح محمد بن قوام بلخی (معروف به کرّی) در سده هشتم هجری از قدیمیترین شرحها بر مخزنالاسرار است (قوجهزاده، 1383: 19). جدیدترین شرحها را ادبپژوهانی چون بهروز ثروتیان، برات زنجانی، وحید دستگردی و حسینعلی یوسفی، پدید آوردهاند. آنچه در تمام شرحها مد نظر بوده است، معانی لغوی واژهها و ترکیبات، صنایع ادبی و تفسیر ابیات با توجه به آیات قرآنی و احادیث نبوی است و مخزنالاسرار از جنبههای گوناگون سبکی، بلاغی، محتوایی بررسی شده است. برخلاف چهار گنج دیگر نظامی، مجموعه مخزنالاسرار بنای داستانی ندارد؛ بنابراین، در مقالههای امروزی، حتی بخشهای روایی این اثر به طور جداگانه تحلیل ساختارگرایانه نشدهاند؛ اما گسترش نظریههای ادبی، این فرصت را فراهم کرده است تا خوانشی دوباره از متون کهن داشته باشیم.
1- تحلیل ساختار کلی شعر ساختار طولی نعت اول مخزنالاسرار را به چهار بخش میتوان تقسیم کرد: 1- از بیت 1 تا 4 که وصف حضرت رسول اکرم - صلیالله علیه و آله - است. 2- بیت 5 که به منزلة براعت استهلالی است برای شروع روایت. 3- از بیت 6 تا 20 که تنة اصلی روایت است. 4- بیت 21 به بعد بیان نتیجه و بازگشت به نعت است.
2- موسیقی شعر وزن گوشنواز بحر سریع به این ابیات شکوه خاصی بخشیده است. بحری با وزن تند و طربانگیز که بیشتر مناسب منظومههای بزمی است. تأثیر این وزن را در لحن کلام خواهیم دید. یکی از عوامل برجستهسازی که تلخی موضوع را در این اثر روایی کمرنگ میکند، وزن شعر است. «برجستهسازی زبان و غرابت بخشیدن به آن از طریق سازماندهی عروضی و تکرار اصوات، شالودة شعر را میسازند» (کالر، 1382: 107). «وزن در سرعت انتقال مضامین کاملاً مؤثر است» (ذوالفقاری، 1380: 94). خوشآهنگی اثر، خواننده را چنان مجذوب خود میکند که پیچیدگی کلام را از یاد برده، راه دشوار را آسان مییابد. اصوات و افکار بین خود و آنچه در پی نمود آناند، پیوندهایی دارند و همواره معلوم شده است که درک نظم آن پیوندها با درک نظم پیوندهای افکار مرتبط است. بنابراین، زبان شاعران همیشه نوعی تکرار یکسان و هماهنگ اصوات را ایجاب کرده است که بدون آن شعر، شعر نیست (دیچز، 1379: 189). موسیقی شعر، قابلترجمه نیست؛ برای مثال، همآوایی و همخوانی واکهای مصرع «شمسة نهمسند هفتاختران» که آغاز زیبای این اثر است، قابلانتقال به زبان ترجمه نخواهد بود. اولین هنجارشکنی و آشناییزدایی این شعر آن است که نظامی روایتی غمناک را با وزنی شاد تنظیم کرده است که با درونمایة آن بیارتباط نیست. 3-1- بخش اول: وصف پیامبر - صلیالله علیه و آله نظامی شعرش را از اوج آسمان، از «شمسة نهمسند هفتاختران» آغاز میکند؛ از جایی که متناسب با مقام مورد ستایش باشد. «شمسه» در اصطلاحات نجومی، بالاترین جایگاه فلک است (غزنی،139:1363). پیامبر اکرم - صلیالله علیه و آله - نیز در چینش نظام هستی، بالاترین جایگاه را دارد. از طرفی، شمسه، فلزی خورشیدشکل بود که بالای قبهها نصب میکردند؛ هم برای زیبایی، هم برای محفوظ ماندن از بلاها. در تصویر خیالانگیز نظامی، تمام عالم، قبهای است که پیامبر خاتم، خورشیدی فروزان بر سر آن و حافظ این نظام است. کارکرد ادبی زبان در این مصرع و درنگی که برای دریافت معنا نیاز دارد بیشتر از مصرع دوم است. بیت دوم که با نام منعوت آغاز میشود، به گونهای ادامه مصرع دوم است: نگین حلقة پیغمبران، احمد مرسلی - صلیالله علیه و آله - است که خرد خاک اوست؛ که هر دو جهان بستة فتراک اوست، که... در بین چهار بیت اول، تنها بیت سوم، فعلی از نوع اسناد دارد و در سه بیت دیگر هیچ نوع فعلی نمیبینیم؛ زیرا جملهها به قصد ارجاع بیان نمیشوند و در کارکرد عاطفی زبان، هدف بیان احساس و ایجاد تأثیر است و جملات عاطفی معمولاً صورت مشخصی ندارند. شعر از افلاک آغاز میشود و در بیت دوم با خاک پیوند میخورد (خرد خاک اوست) و به دریا و صحرا گسترش مییابد و در بیت چهارم با سنبله، دوباره به آسمان باز میگردد تا لعلگر آفتاب شود. سنبلزلف معشوق، به لحاظ لفظ و معنا، سنبله را در ذهن شاعر، تداعی کرده است. سنبله (عذرا یا سماک اعزل) نام ششمین برج سال است؛ طبق افسانهها، سنبله، خوشه گندمی را نشان میدهد که در دست دوشیزهای است و فرارسیدن زمان کشت را به یاد دهقان میآورد. در روزگار گذشته، آن را ستاره نیکبختی میدانستند (دگانی، 1391: 43-44). اگر سنبله، آسمان شب را میآراید، گیسوی دلدار، فراتر از سنبله، چهرة روز (یا معشوق) را آراسته. 3-2- بخش دوم: براعت استهلال بیت پنجم به منزلة براعت استهلالی است، برای ورود به صحنة روایت. نظامی با حسن تعلیلی دلنشین، به سیرة نبوی اشاره میکند که آن حضرت هرگز به صدای بلند، خنده نفرمودهاند و همواره لبخندی ملیح آن چهرة دلارام را آراسته بود.
امروزه «خوشخنده» به کسی میگویند که بسیار بخندد؛ ولی در این بیت منظور خندهای است که دندانهای شخص نمودار شود. تصویر این بیت بر پایة دو استعاره و یک مجاز است. شکر که تصویری از لبهای پیامبر اکرم - صلواتالله علیه - است، با خنده، پیوند معنایی دارند و گوهر که تصویری از دندان پیامبر - صلیالله علیه و آله - است، با صدف که مجازی از مروارید است، هماهنگ است. البته بنای این حسن تعلیل بر تفضیل مشبه است. در بیت چهارم، سخن از گوهر وجود پیامبر - صلیالله علیه و آله - است که با توجه به ابیات بعد، میتوان گوهر بیت چهارم را هم گوهر دندان تصورکرد، با وجه شبه درخشش و زیبایی. اما بیت پنجم به صراحت گوهر دندان را مطرح میکند. دندانی که حادثة روایت بر محور او میچرخد. 3-3- بخش سوم: آشناییزدایی درتنة اصلی روایت روایت این شعر برگرفته از غزوة احد است. «در سال سوم هجری مشرکان قریش به تلافی شکست جنگ بدر و خونخواهی از کشتگان خود راهی مدینه شدند و در چهار کیلومتری شهر مدینه، در دامنة کوه احد با مسلمانان وارد جنگ شدند. مشرکان سه هزار نفر بودند. با سازوبرگ پیشرفته و مسلمانان هزار تن بیش نبودند. ابتدا مسلمانان بر قریش پیروز شدند. ولی تیراندازانی که مأمور محافظت از جناح لشگر مسلمانان بودند به طلب غنایم مقر خود را ترک کردند. خالدبن ولید از فرصت استفاده کرد و با سواران خود به قلب لشگر اسلام زد. در گرماگرم نبرد، چند تن از مشرکان قصد جان پیامبر کردند که در اثر آن دندان ایشان شکست و صورتشان شکاف برداشت. همچنین 74 نفر از مسلمانان به همراه حمزه عموی پیامبر در این جنگ به شهادت رسیدند (جوادی، فانی، خرمشاهی، 1375: 496). نظامی تمام این واقعه را در شعر خود نقل نمیکند؛ بلکه تنها برش کوتاهی از آن را در نظر دارد. تنها این قسمت را که ابن هشام روایت کرده است: در جنگ احد «عتبة بن ابی وقّاص دندان رسول خدا را شکست و لب پایین ایشان را مجروح ساخت» (آیتی، 1379: 318). نظامی به شیوة آشناییزدایی، این صحنه را از نو میآفریند؛ زیرا شاعر «چیزی را که قبلاً بوده تقلید نمیکند، بلکه نمایش میدهد» (دیچز، 1379: 108). گاهی تکراری شدن یک موضوع از اثر عاطفی و احساسی آن میکاهد. آشناییزدایی یعنی ناآشنا ساختن همین مفاهیم تکراری، با استفاده از واژههای متفاوت، نگاه جدید، وزن که با هنجارهای همیشگی برابر نیست و ... . اینکه ساحلنشینان صدای امواج را نمیشنوند، جملة معروفی است که شکلوفسکی و دوستانش را وارد مقولة آشناییزدایی نمود. آنان در صدد راهی بودند که ساحلنشینان بار دیگر صدای امواج را بشنوند (مهدی پورعمرانی، 1386: 251). آنها در پی اثبات این سخن بودند که هنرمند باید به گونهای به آفرینش ادبی روی آورد که حتی تکراریترین موضوعات هم جدید به نظر برسد. شکلوفسکی «شعر را تازه کردن و عجبیب کردن میدانست» (ولک، 1382: 279). شاعر گنجه با استفاده از شگردهای خاص زبانی و ادبی، چون تکرار، تناسب آوایی و معنایی در محور عمودی و افقی بیتها. حسن انتخاب واژهها در محور جانشینی و ترکیب ادبی آنها در محور همنشینی و ... از این واقعة تاریخی آشناییزدایی میکند؛ به گونهای که گیرندة پیام او با احساسی تازهتر این متن ادبی را مرور کند. به گفتة لوتمان، هر متن ادبی از چندین نظام ساخته میشود (واژگانی، نوشتاری، وزنی، واجی و نظایر آن) و از طریق برخوردها و تنشهای مداوم میان این نظامهاست که مفهوم پیدا میکند. هر کدام از این نظامها نمایشگر هنجاری است که نظامهای دیگر از آن منحرف میشود؛ به عنوان مثال، وزن انگارة خاصی را به وجود میآورد که ممکن است نحو در تقابل آن قرار گیرد. به این ترتیب، هر یک از نظامهای متن، نظامهای دیگر را آشناییزدایی میکند و به آنها برجستگی ویژهای میبخشد (ایگلتون، 1380: 140). زبان نظامی در این روایت که از بیت 6 تا 18 بدان پرداخته، بر محور آشناییزدایی است؛ چنان که گذشت زمان از طراوت آن نکاسته است. 3-3-1- تحلیل ساختار روایی شعر 3-3-2- روایت؛ یعنیماجراهایی که در زمان رخ میدهند و از تسلسل برخوردارند و به واسطة کنش شخصیتها و یا از طریق صدای راوی و یا تلفیقی از این دو نقل میشود (ایگلتون، 1384: 45). در این داستان، ترتیب و توالی منطقی روایت که در روایات معمول سنتی آغاز و میانه و پایان مشخصی دارند، رعایت نشده است. بلکه نظامی همچون داستانهای مدرن امروزی، روایت را از میانة داستان، از خود حادثه با گره و تعلیق آغاز میکند. با یک سؤالِ «سنگ چرا گوهر او را شکست؟» مجرم در صحنه حضور دارد و باید به سؤالات راوی پاسخ دهد؛ بدین ترتیب عناصر داستان در این روایت به شرح زیر است: 3-3-3- موضوع داستان: شکسته شدن دندان حضرت رسول - صلیالله علیه و آله - و مجروح شدن لب ایشان است. 3-3-4- طرح داستان: در طب قدیم، مفرح دارویی شادیآور بود که از یاقوت و مواد کانی دیگر ترکیب مییافت و برای درمان بیماریهایی چون سودا، خفقان و غش به کار میرفت (مهری، 278:1391). در این روایت، سنگی که از بیماری سودا رنج میبَرد، به دنبال مفرّحی برای درمان خویش است. به محض اینکه چشمش به لعل لب و گوهر دندان پیامبر - صلیالله علیه و آله - میافتد، دیوانهوار این لعل و گوهر را میساید. بدین ترتیب، بیماری او بهبود مییابد؛ ولی حالا او مجرمی است که توان پرداخت دیة این جرح را ندارد. حتی اگر تمام جواهرات زمین را هم استخراج کنند، برابر دیة لب و دندان ایشان نخواهد شد. بنابراین، فتح (شخصیت سوم داستان) وارد صحنه میشود. او با جان و دل، در میدان نبرد، دست و پایی میزند. شاید با شکست دشمن بتواند دیة این جراحت را بپردازد؛ اما حضرت نبی - صلیالله علیه و آله - شکرگزارانه از سر دندان گذشته و بی هیچ چشمداشتی، همه را بخشیده است. در میدان نبردی که علم و خنجر لشگرش، دست و زبان حضرت رسول باشد، دیگر نیازی به این دندان شکسته نیست. 3-3-5- زاویة دید در این اثر دانای کل است که سررشتة سخن را به دست دارد. نگاه بیرونی که روایت را پیش میبرد؛ در داستان مداخله میکند و از ابتدا تا انتها حضور مؤثر دارد. 3-3-9- شخصیتها: شخص اولی و اصلی داستان حضرت نبی - صلیالله علیه و آله - است و شخصیت ضدقهرمان این روایت «سنگ» است که شخصیتی «ایستا» دارد. در اول داستان بیمار است و سودایی، در انتها نیز ناتوان و درمانده. «فتح» شخصیت سوم داستان است که با اخلاص و فداکارانه در پی رضایت محبوب است. 3-3-7- صحنهپردازی: فعلهایی که نشاندهندة ظرف زمانی این روایتاند، «گذشته» است و ظرف مکانی آن، میدان جنگ است. ناوردگه، صف، لشگر، علم، خنجر، واژههایی است که نظامی در صحنهپردازی استفاده میکند. در ناوردگهی که لشگرها آراستهاند، بیرق افراشتة این صحنه، دست پیامبر - صلیالله علیه و آله - است. وسیلة نبرد او نیز سخنان الهی است. 3-3-9- پیرنگ داستان قوی است. روابط علی و معلولی آن را اینگونه میتوان شرح کرد: سنگ چون بیمار است؛ مفرحی میخواهد. آن مفرح کجاست؟ در وجود نازنین گوهرآفرینش. به چنین شخصی نمیتوان دست سود و حریم او را شکست؛ اما سنگ سودایی است و این توجیه دوم عمل نابخردانة اوست. حال باید در پی دیه و جبران خسارت بود؛ پس لازم است، فتح هم به میدان بیاید، اما از دست او هم کاری ساخته نیست؛ زیرا حضرت نبی هم از دندان، هم از دیه چشم پوشیده است. چرا؟ تا زمینة هدایت برای خلق خدا فراهم شود ... . عجیب نیست اگر این اثر ادبی پیرنگی مستحکم داشته باشد؛ زیرا نظامی دستی تمام در آفریدن علت دارد. چنانکه دیدهایم او در حسن تعلیلهایش هم شگفتیآفرین است؛ بهخصوص، حسن تعلیلهایی که دربارة اوصاف حضرت نبی دارد؛ برای مثال، خط ننوشتن حضرت را چنین بیان میکند:
پای زدن بر حرف و انگشت زدن بر حرف هر دو نشانة تحقیر کردن امر نوشتن است، اما در مصرع بعد میگوید: اگر تو مینوشتی، آن وقت این نوشته آنقدر عظمت پیدا میکرد که کسی لایق لمس کردن نوشتة تو نبود. پس تو به این دلیل کتابت ننمودی که کسی به خط تو انگشت نساید و خردهگیری هم نتواند. بررسی این حسن تعلیلها مقال دیگری میطلبد؛ اما نمونهای ذکر شد تا شاهدی باشد بر اینکه نظامی توانایی ژرفی در به هم پیوستن حوادث و ایجاد رابطة علت و معلولی بین آنها دارد. 3-3-10- جریان سیال ذهن: مانالوگ یا تکگویی درونی از مهمترین عناصر جریان سیال ذهن، یعنی تداعی احساسات و معانی، ضمن روایت است. مانالوگ صحبت یکنفرهای که ممکن است مخاطب داشته باشد یا نداشته باشد (میر صادقی، 41:1376). واگویههای نظامی را بارها در این روایت میبینیم، پرسش و پاسخهای متن، نمونهای از جریان سیال ذهن نظامی است. نظامی دائم از خودش میپرسد: سنگ چرا گوهر او را شکست؟ اگر این مصراع را با تکیه بر واژة «او» بخوانیم، چنین معنایی به ذهن تداعی شود. چرا او؟ او که حتی دل سنگی را هم نیازرده؟ چرا او؟ اینگونه سؤالها را در کلام عامیانه هم شنیدهایم. وقتی مصیبتی به کسی میرسد میگوید: چرا من؟ من که آزارم به یک مورچه هم نمیرسد؟ جمله استفهامی نظامی، علاوه بر تعجب و اظهار اندوه با توبیخ و ملامت سنگ نیز همراه است. در جای دیگر باز میپرسد: سیم دیت بود مگر سنگ را؟ یا گوهر سنگین ... کی دیت گوهر دندان اوست؟ این سؤالهای بلاغی که داستان را پیش میبرد، درگیری ذهن شاعر است که مفهومی از حسرت و ملامت را تکرار میکند. 3-3-11- درونمایة این روایت آشکار شدن کرم پیامبر - صلیالله علیه و آله - بر جهانیان است تا زمینة هدایت خلق فراهم شود و نمایشی باشد از رضا و تسلیم و رقت قلب ایشان که حتی دل سنگی را نیازرده؛
این بیت، بخش پایانی روایت است که پیام نهایی داستان را بازگو میکند، به همان شیوة روایات تعلیمی؛ زیرا هدف شاعر تنها بیان داستان نیست بلکه پروردن مطلب برای او مهمترین هدف است. 3-3-12- ارتباط لحن داستان با درونمایه موضوع این روایت، به ظاهر تلخ است و برخی از واژههایی که در ساختمان اثر به کار رفته چون سنگ، گوهر سنگین دندان، صدف، علم، خنجر، ناوردگه، لشگر، خشکی سودا، خستن، سیم دیت ... به نظر سخت و بیروحاند. سنگ نماد بیرحمی و سختی؛ علم و خنجر نماد جنگاند. با این همه، چینش این کلمات در محور همنشینی به گونهای است که در لطافت کلام نظامی، محو میشوند و از ضخامت واژگانی آنها کاسته میشود. وقتی که در کنار واژههایی چون شکرانه، فتح، دهن تنگ، دست و زبان قرار میگیرند، در موسیقی شعر، نرم و سبک و جاری میگردند. بنابراین، گیرندة این پیام یا مخاطب با لحنی خشن و اندوهبار مواجه نیست. دو عامل مهمی که بر خلاف موضوع، لحن کلام را آرام و عاطفی جلوه میدهد: 1- وزن و موسیقی شعر است که در ابتدای این جستار به آن اشاره کردیم. 2- درونمایة اثر که بر پایة تسلیم و رضاست. ما در این روایت با نوع نگاه خود نظامی مواجهیم. بینشی که حاصل تربیت عرفانی اوست. مجرم اصلی صحنه روایت او سنگی است بیرحم و سودایی. او به سنگ جان بخشیده تا از قضا و قدر شکایتی نکند؛ تا تقدیر الهی را زیر سؤال نبرد؛ زیرا خدای رحمان، همیشه راقم خیر است.
و در همه حال بر قضای الهی، رضای باید داد.
چون فکر حاکم بر اثر، شکر و تسلیم است، لحن داستان، از تلخی به شیرینی میگراید و نگاه جمیل حضرت رسول - صلیالله علیه و آله - سخن را از خار به گل میرساند.
این روایت از آنجا که بر روی یک حادثة اصلی تمرکز دارد، شخصیتپردازیش محدود و تم جذّابی دارد، شبیه داستانهای مینیمال است، ولی از آن جهت که در داستانهای مینیمال حضور راوی کمرنگ است، با آن تفاوت پیدا میکند؛ زیرا حضور راوی یا دانای کل را در این اثر نمیتوان نادیده گرفت. 3-4- بخش چهارم: بازگشت به نعت سه بیت پایانی شعر در حالی که همخوانی خود را با ابیات پیشین حفظ میکند، بازگشتی به نعت است، گرچه در بیان عاطفه، قدرت ابیات آغازین را ندارد. میتوان گفت این چند بیت هم بیان نتیجة روایت باشد. در هر صورت، هدف کل شعر، وصف حضرت رسول است که نظامی بدان دست یافته. او از خار حادثه به دامن باغ میگریزد تا از گل وجود پیامبر بهره گیرد و بلبل نغمهسرای این گلستان باشد.
5- انسجام متن و شیوههای بلاغی هر اثر ادبی، مجموعهای از جملههاست که بر اساس قواعدی خاص به هم میپیوندند و کلیتی منسجم پدید میآورند. عواملی که میان جملهها ارتباط برقرار میکند و متنی یکپارچه را به وجود میآورد، عناصر انسجام متن نامیده میشود. «درک ارزش شعر، تجربه و تشخیص کیفیات ارزشمند زیباییشناختی و روابط ساختمانی است که در شعر وجود دارد» (رنه ولک، 1382 :289). در شعر نظامی، انسجام را در سطح زبان، در جنبههای آواشناختی، نحوی، واژگانی و معناشناختی میتوان دید. او در پی ساختاری است که بر بُعد ادبی کلام بیفزاید. مخاطب شعر نظامی میداند که در بسیاری از ابیات، پیام مستقیم قابلدریافت نیست و باید از پیچ و خم آرایهها و تصویرهای هنری بگذرد و تناسبهای لفظی و معنایی را دریابد تا پیام شعر را درک کند. در کارکرد ادبی «جهتگیری پیام» به سوی خود پیام است. از نظر یاکوبسن، در کارکرد شعری فرایند زبان بر خود پیام تأکید میکند که این تأکید جنبههای شاعرانه و زیباآفرینی زبان را برجسته میکند (علوی مقدم، 1377: 224). همچنین یاکوبسن شعر را «کارکرد زیباییشناسیک زبان و هجوم سازمانیافته و آگاه به زبان هر روزه» میداند (احمدی، 1375: 68). کارکرد ادبی پیام، آگاهی به همین جنبههای زیباییشناسی پیام است. با شناخت اینکه چه چیزی پیامی کلامی را به اثری هنری تبدیل میکند، شگردهای خاص زبانی، چون تناسب آوایی که از تکرار واجها و هجاها و واژهها به وجود میآید. تناسب معنایی در مراعاتالنظیرها و تضادها ... تصویرسازی با تشبیه و استعاره و ... از عواملی است که در ساختار کلام ادبی مؤثر است. حال برخی از عناصر زیبایی شعر نظامی را که در انسجام متن و همخوانی ابیات مؤثر است، مرور میکنیم. 5-1- تناسب آوایی علاوه بر وزن کلی شعر که تمام ابیات را به هم پیوند میدهد، موسیقی شعر بر ضربآهنگی است که از تکرار واجها در میان ابیات و هماهنگی واژهها در پایان مصراعها به وجود میآید؛ برای مثال، در مصرع اول تکرار واک a (هفت بار) و تکرار واک e (سه بار) شعر را به تحرک وامیدارد. بیشترین ارتباط آوایی کلمات در محور افقی به شرح زیر است: جناس: تاب، آفتاب/ ختم، خاتم سجع متوازی: ناز، راز/ تنگ، سنگ/ لشگر، خنجر/ خار، مار/ زاغ، باغ سجع مطرف: خاک، فتراک/ نخست، شکست/ کان، دندان/ سنگ، آهنگ/ گزای، سای/ اختران، پیغمبران در محور عمودی، مصوت e و صامتهای s، g، n بیشترین تکرار را دارند، علاوه بر اینکه سه واژة سنگ (10 بار)، دندان (8 بار) و گوهر (12 بار) در مجموع 30 بار در کل شعر تکرار شدهاند. گویا بنای شعر بر این سه واژه است که در ایجاد تناسب معنایی هم مؤثر است. 5-2- تناسب معنایی چینش کلمات در اثر نظامی به گونهای است که مخاطب را به درنگ و تأمل وامیدارد، بهخصوص ابیات نخستین. واژهبهواژة ابیات با یکدیگر ارتباط معنایی دارند. ارتباطهایی از نوع تناسب، تضاد، مراعاتالنظیر و تداعی معنا. در محور افقی شمسه و هفت اختر و نه مسند (استعاره از نه فلک) مراعاتالنظیر از اصطلاحات نجومیاند، رسل و پیغمبران ترادف معنایی دارند و ختم و خاتم (به کسر تا) اگر خوانده شود، در یک معنا هستند. سنبل، تازه، صحرا/ گوهر، دریا/ روزتاب، آفتاب/ گوهر، لعل/ خنده، شکر، خوش/ مفرح، درشکن، لعلسای/ سیمدیت، خستن/ صف، ناوردگه، لشگر، علم، خنجر/ باغ، گل، خار/ طاووس، زاغ، بلبل/ مهره، مار، نمونههای دیگری از ارتباط معنایی واژگان در محور افقی است. اما در محور عمودی واژهها با زنجیرهای نامرئی به هم پیوند میخورند. گویا تداعی معنا، واژهها را در یک رشته طولی قرار میدهد. بدین ترتیب که تکرار واژة گوهر در بیت چهارم او را به یاد گوهر دندان میاندازد و با لبخندی که نمادی از لطافت باطن است، ارتباط پیدا میکند و این دو واژه (لب و دندان) حادثة روایت را برای او تداعی میکند. واژههایی چون گوهر، صدف، لعل، درج تنگ، مفرح، دُر، عناصر دیگری هستند که با هم تناسب معنایی دارند؛ همانگونه که سنگ و خشکی سودا، مفرح، در ساختار معنایی شعر تأثیر میگذارند و آن را گسترش میدهند. 5-3- تصویرسازی زبان ادبی، زبانی است مخیل و تصویری، یعنی مرکب از تشبیه و استعاره و مجاز و کنایه و سمبل و اسطوره (شمیسا، 1381: 33). خواجهنصیر نیز جوهر شعر را تخیل میداند و کلام مخیل به کلامی میگویند که در خواننده انفعال نفسانی ایجاد کند (طوسی، 1326: 587). بیگمان یکی از زیباییهای این اثر نظامی استفادة گستردة او از خیالهای مبتنی بر تشخیص، تشبیه، استعاره و کنایه است. سنگ و فتح، شخصیت اصلی و فرعی این روایتاند. در تشبیه نیز نظامی از ابزار توصیف بهره میگیرد؛ یعنی تشبیه او تشبیه واژه به واژه نیست، بلکه نوعی تشبیه تفصیل است که موجب بسط بلاغی کلام میشود. او نمیگوید شخص مورد ستایش من چون شمسه، گوهر، خاتم، سنبل است بلکه در تصویر شعری او حضرت رسول - صلیالله علیه و آله -، شمسهای است بالای نه مسند و هفت اختر که بر تمام عالم اشراف دارد. یا اینکه دیگر پیامبران چون حلقة انگشتریاند که حضرت رسول نگین آن است (که بر دیگر پیامبران تفضیل دارد). او تازهترین سنبلی است که در صحرای ناز میروید، خاصترین گوهری که از دریای راز میتوان به دست آورد ... . غیر از یک بیت آخر، تمام تصویرهای تشبیهی در این شعر از نوع بلیغ مؤکد است؛ یعنی هیچگونه ادات تشبیهی به کار نرفته است، تا همانندی بیشتر باشد. بیشتر تشبیهها در این شعر از نوع محسوس به محسوس است تا تصاویر ملموستر باشد. البته از تشبیه معقول به محسوس هم برای عمیق بخشیدن به پیام خود استفاده کرده است. خرد با تمام عظمتی که دارد خاک اوست، تشبیه ناز به صحرا، راز به دریا و طبع به گل نمونههای دیگر تشبیه معقول به محسوس است. دیگر شاخصة زبانی در این شعر، استعارة مصرحه است که موجب برجستهسازی کلام اوست. «کلمات غریب تنها مایة سردرگمی ما هستند و کلمات متعارف هم فقط آنچه را از پیش میدانیم به ما منتقل میکند، تنها با استعاره میتوان به بهترین وجه چیزی تازه حاصل کرد. استعاره صورت کوتاهشدة تشبیه است که در یک کلمه فشرده شده است. کلمه در جایگاهی که به آن تعلق ندارد قرار میگیرد که گویا بهراستی جای خود اوست و دریافت این شباهت است که مایة التذاذ میشود (ماوکس، 1380: 24). استعارة مصرحه: نه مسند: نه فلک/ سنبل: زلف/ گوهر: دندان و در بیت سوم استعاره از وجود، درج تنگ: دهان/ دٌر: دندان/ لعل: لب/ باغ: کلام یا معنا/ خار: دشمن یا حادثة تلخ/ دُم طاووس، گل: معانی دلپذیر/ رشته: سخن/ زاغ و دم مار: معانی ناخوشآیند. مفاهیم کنایی نیز در این شعر بسامد بالایی دارند: دو عبارت خاک کسی شدن و بسته فتراک بودن، خرد را به شخصی تشبیه میکند که خاک اوست و در مصرع دوم هر دو جهان را چون شکاری میداند که بسته فتراک اوست. در نتیجه، میشود گفت این دو عبارت کنایی در استعارة مرکب به کار رفتهاند. البته در مصرع اول همانطور که قبلاً هم اشاره شد، میشود خرد را مستقیماً به خاک تشبیه کرد. نکته قابلتوجه آن است که نظامی از عبارات کنایی که با واژة «دندان» مرتبط است در این اثر بسیار بهره برده است: دندانکنان/ سر دندان گرفتن/ از بن دندان/ چیزی به دندان نداشتن/ خنجر دندانهدار/ دندان بها. 6- کارکرد عاطفی زبان در کارکرد عاطفی جهتگیری پیام به سوی خود گوینده است. زبان حال گوینده در کارکرد عاطفی نمود مییابد. این کارکرد، تأثری از احساس و عاطفة گوینده است (علویمقدم، 1377: 232). بیشترین نمود عاطفی نظامی در جملات پرسشی است که در جریان سیال ذهن اشاره شد. از طرفی، جملاتی که با افعال پرسشی به پایان میرسند درگیری ذهن مخاطب را در پی دارند و گیرنده باید پویا باشد تا زیبایی پیام را دریابد و معانی ثانوی جملات را دنبال کند. جملاتی چون «سنگ چرا گوهر او را شکست؟، سیم دیت بود مگر سنگ را؟، یا گوهر سنگین زمین، کی دیت گوهر دندان اوست؟»، علاوه بر توبیخ و ملامت سنگ، با اظهار تأسف و تأثر نظامی همراه است. در پایان شعر نیز وقتی میخواهد فضای شعر را شیرینتر کند، به کلی خار را کنار میگذارد و میگوید باغ پر از گل سخن خار چیست؟ که دعوت به شادباشی است و رشته پر از مهره، دم مار چیست؟ گریزی است به مهرورزی و دوستی. سپس با دو جملة ترغیبی کم زاغ گیر و طرف باغ گیر، پیام خویش را مؤکد میسازد و شعری را که از آسمان آغاز کرده، در گلستان به نوای بلبل ختم میکند.
7- نتیجه شاعر گنجه با استفاده از شگردهای خاص زبانی و ادبی، چون تکرار، تناسب آوایی و معنایی در محور عمودی و افقی بیتها، حسن انتخاب واژهها در محور جانشینی و ترکیب ادبی آنها در محور همنشینی و ... به شیوة آشناییزدایی، واقعهای تاریخی را به شکل روایتی در دل نعت بازآفرینی میکند؛ به گونهای که گیرندة پیام او، با احساسی تازهتر، این متن ادبی را مرور کند. بررسی و تحلیل ساختاری این سروده نشان میدهد که افزون بر نعت که هدف اصلی است، اجزا و واژگان اثر دریافتی منسجم و نظاممند در خدمت بازآفرینی موضوع مطرح شده است. شیوههای بلاغی کلام نیز در خدمت موضوع است تا تأثیری واحد را القا کند. سه واژة دندان، سنگ، گوهر در ایجاد تناسب آوایی و معنایی شعر، بیشترین تأثیر را دارند. بعد از حضرت رسول - صلیالله علیه وآله - که قهرمان داستان است، سنگ و فتح، شخصیت اصلی و فرعی این روایتاند. این اثر، با داشتن تم جذّاب، شخصیتپردازی محدود که بر یک حادثة اصلی تمرکز دارد؛ شبیه داستانهای مینیمال امروزی است؛ ولی با حضور پررنگ راوی، براعت استهلال و نتیجهگیری پایانی آن، به ساختار روایی کهن میماند. پیرنگ استوار این روایت را نمیتوان نادیده گرفت، همچنین نمود عاطفی شعر نظامی را که با جملات پرسشی در جریان سیال ذهن نقشآفرینی میکند. بر خلاف موضوع که به واقعهای غمناک اشاره دارد؛ لحن این روایت، نرم و شیرین است، دو عامل مهم این ناهمگونی عبارتاند از: الف- وزن (بحر سریع) که کلام را پرتحرک و پویا ادا میکند. ب- درونمایه این اثر که بر پایة تسلیم و شکرگزاری نبی اکرم است.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,484 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 719 |