تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,658 |
تعداد مقالات | 13,565 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,197,877 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,287,361 |
بررسی تأثیر ابعاد رویکردهای سازمان بر موفقیت محصولات جدید با متغیرهای مدیریت دانش مشتری و دانش بازار (پژوهشی در شرکتهای دانشبنیان پارک علم و فناوری خلیج فارس (بوشهر) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تحقیقات بازاریابی نوین | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 6، شماره 3 - شماره پیاپی 22، آذر 1395، صفحه 87-108 اصل مقاله (589.68 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/nmrj.2016.21074 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مجید اسماعیل پور* 1؛ منیژه بحرینی زاد2؛ حسینعلی قائدی3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار مدیریت بازاریابی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه خلیج فارس، بوشهر، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار مدیریت بازاریابی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه خلیج فارس، بوشهر، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه خلیج فارس، بوشهر، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رقابت در بازار امروزی و پایداری در این میدان پرتلاطم، نیازمند جهتگیریهای مناسب شرکتها و سازمانهاست. شرکتها، بهخصوص شرکتهای نوآور باید بتوانند با دانش و اطلاعاتی که از مشتریان، بازار و رقبا بهدست میآورند، محصولات متناسب با شرایط محیط و بازار را تولید کنند تا پایداری آنان در میدان رقابت تضمین گردد. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر رویکردهای سازمان بر موفقیت محصولات جدید با متغیرهای مدیریت دانش مشتری و دانش بازار است. تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر گردآوری دادهها از نوع توصیفی- پیمایشی و همبستگی است. جامعة آماری پژوهش، شامل مدیران و کارشناسان مؤسسات دانشبنیانِ پارکهای علموفناوری خلیج فارس است. حجم نمونه پژوهش 96 نفر است که از روش نمونهگیری تصادفی ساده استفاده شده است. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه است. روایی پرسشنامه با روایی محتوا و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ تایید شده است. برای تجزیهوتحلیل دادهها از مدلسازی معادلات ساختاری و نرم افزار اسمارت پیالاس استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که رویکرد بازارمحوری سازمان، بر مدیریت دانش مشتری و دانش بازار تأثیر معنادار و مثبتی دارد؛ همچنین، رویکرد تکنولوژیمحوری سازمان، بر مدیریت دانش بازار، رویکرد کارآفرینیمحوری سازمان، بر مدیریت دانش مشتری تأثیر معنادار و مثبتی دارد؛ همچنین، مدیریت دانش بازار بر موفقیت محصولات جدید و مدیریت دانش مشتری، بر موفقیت محصولات جدید تأثیر مثبت و معناداری دارد؛ اما رویکرد تکنولوژیمحوری سازمان، بر مدیریت دانش مشتری و رویکرد کارآفرینیمحوری سازمان بر دانش بازار تأثیر معنادار و مثبتی ندارد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بازارمحوری؛ تکنولوژیمحوری؛ کارآفرینیمحوری؛ مدیریت دانش مشتری؛ مدیریت دانش بازار؛ موفقیت محصولات جدید | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
امروزه بسیاری از سازمانها با محیطهای رقابتی مواجه میشوند که از ویژگیهای این محیطها، افزایش فناوریهای جدید، بیرونقی و از رواج افتادن سریع و تغییرات شدید در خواستههای مشتریان است. شرکتها، باید برای رقابت موفقیتآمیز، در توسعه مداوم محصولات جدید و افزایش نرخ این محصولات تلاش فراوان کنند (کاتلر و کلر[1]، 2015). این امر، نیازمند فرایندهای توسعه محصولات منعطف و توانایی برای دستیابی به دانش و صلاحیتهاست. حمایت از فرایندهای توسعه محصولات جدید به کمک اطلاعات جدید در مورد نیازهای بازار و فناوریها، میتواند هزینه و زمان توسعه و خطرپذیری شکست را به میزان بسیار زیادی بکاهد (پنتینا و استراتون[2]، 2007). مزایای رقابتی شرکت، در بازار پویای امروز، به قابلیتهای شرکت برای انتقال مؤثر محصولات نو به مشتریان وابسته است. اولویتهای مشتریان بهدلیل تغییرات سریع فناوری و چرخه عمر کوتاه محصول، بهسرعت در حال تغییر است، بنابراین، شرکتها باید اطلاعات در مورد سلیقهها و تقاضاهای مشتریان و استراتژیهای رقبا را جمعآوری کند و به تولید محصولات جدید اقدام کند (جمشیدی، 1390). بازارمحوری، در توانمندسازی شرکتها برای درک مشتریان و رقبا و توسعه راهکارهای مناسب در تولید محصولات جدید نقش مهمی دارد (ندوبیسی و افتخار[3]، 2012). مدیریت دانش بازار و دانش مشتری بر عملکرد نوآوری تأثیر مثبتی دارد. بدون این دانشها، شرکتها نمیتوانند محصولات و خدمات دارای ارزش بالا را به مشتریان ارائه دهند (لین و همکاران[4]، 2011). دانش، مؤلفهای رقابتی و کلیدی در اقتصاد جهانی شمرده میشود، پس برای موفقیت در این بازار، باید دانش و مشتری را در کنار هم پیش چشم داشت تا در رقابت با رقبا موفقیت بهدست آید. مدیریت دانش مشتریان و فراگیری دانش بازار، برای سازمانها این فرصت را فراهم میکند که با احتمال بیشتری فرصتهای بازار را تشخیص دهند و مزیت رقابتی خود را افزایش دهند. مدیریت دانش مشتری در ارتباط با بهدست آوردن، اشتراکگذاری و بسط دانش مشتریان و با هدف سودرسانی مشترک بین مشتریان و سازمان است (کریمخانی، 1391). رقابت و پایدارماندن در بازار، نیازمند همسویی با محیط و خواستهها و سلیقههای مشتریان است (کاتلر و کلر، 2015 ). آنچه میتواند این فضا را سودمندانه پیش ببرد، استفاده از دانش مشتریان، انتقال دانش به آنان و کسب اطلاعات و دانش درباره آنان یعنی مدیریت دانش مشتری؛ و همچنین نیاز به دانشی است که از بازار و محصولات و رقبا بهدست میآید، یعنی مدیریت دانش بازار (کریم خانی، 1391). با وجود نمایانبودن نقش دانش و مدیریت آن و همچنین مشتریمداری، باز بسیاری از شرکتها، بهویژه مؤسسات دانشبنیان در رقابت شکستمیخورند و محصولات آنها مدت زمان زیادی دوام نمیآورد؛ در اکثر موارد این شکست به انحلال این شرکتها منجر میگردد. با این اوصاف، سؤال این است که چرا بسیاری از این شرکتها در رقابت دوام نمیآورند، اما برخی دیگر که تعداد آنها بسیار اندک است، از این رقابت سربلند بیرون میآیند. چرا فقط تعداد کمی از این شرکتها نیازهای مشتریان را بهخوبی برآورده میکنند و حتی با اقدامات خود مشتریان دیگر شرکتها را نیز جذب میکنند؟ برای پاسخگویی، به درک عمیقی از دانش و مدیریت آن نیاز است. گرایشها و رویکردهای مؤسسات و شرکتهای دانشبنیان و استفاده از دانش بازار و دانش مشتری، به میزان زیادی بر موفقیت محصولات جدید این شرکتها تأثیرگذار است، بنابراین شکاف اصلی بین شرکتهای دانشبنیانی که رویکردهای موفقیتآمیزی در قبال معرفی محصولات خود بهکارمیگیرند و در بازار دوام بیشتری میآورند و شرکتهایی که خیلی زود از صحنه رقابت کنار میروند، این است که شرکتهای موفق، قبل از تولید و ارائه محصول به بازار، نخست با تحقیق در بازار، دانش لازم را در مورد بازار، رقبا و مشتریان کسب میکنند و ساختار و روش مناسبی را برای کسب، انتقال و بهکارگیری این دانش در پیش میگیرند؛ درصورتیکه اگر اینچنین پژوهشهایی انجام نگیرد و سازمانها از رویکردهای مناسب در توسعه محصول جدید آگاهی لازم را نیابند و به مقوله دانش و مدیریت آن توجه کافی نکنند، نهتنها نمیتوانند موفقیتی در بازار رقابتی به دست آورند، بلکه بهدلیل هزینههای هنگفتی که متحمل میشوند، سریع شکست میخورند و از صحنه رقابت کنار میروند. در این زمینه، تحقیقات اندکی در ایران انجام شده است که جامع نیستند و بهصورت توصیفی به تحقیق پرداختهاند. باتوجه به کاستیها و نواقص مطالعات گذشته، همچنین نیاز شدید شرکتهای دانشبنیان به موفقیت محصولاتشان، انجام پژوهشی در زمینه تأثیر مدیریت دانش مشتری و دانش بازار و رویکردهای شرکت بر بهبود عملکرد نوآوری سازمانهای دانشبنیان و موفقیت محصولات این مؤسسات مفید مینماید. بنابراین مسئله اصلی در این پژوهش آن است که رویکردهای بازارمحوری، تکنولوژیمحوری و کارآفرینیمحوری سازمان چگونه میتوانند بر موفقیت محصولات جدید از طریق دو متغیر مدیریت دانش مشتری و دانش بازار در شرکتهای دانش بنیان تأثیر بگذارند؟ در ادامه پس از تشریح ادبیات نظری و تجربی موجود دربارة موضوع پژوهش، مدل مفهومی طراحیشده که نحوه ارتباط متغیرهای اصلی پژوهش را نشان میدهد، ارائه خواهد شد و سپس با جمعآوری دادهها به آزمون مدل مفهومی طراحیشده پژوهش پرداخته میشود. همچنین بر اساس یافتههای این پژوهش، پیشنهادهایی کاربردی به دست داده شدهاند.
2- ادبیات نظری و پیشینه تجربی پژوهش 2-1- رویکردهای سازمان سازمانها در تولید و عرضه محصولات جدید خود از رویکردهای مختلفی میتوانند استفاده کنند، این رویکردها شمال رویکرد بازارمحوری، رویکرد تکنولوژیمحوری و رویکرد کارآفرینی محور.
2-1-1- رویکرد بازارمحوری توسعه بازارمحوری، یکی از مهمترین مسائل مورد توجه سازمانها به شمار میرود. بازارمحوری از نظر جاورسکی و کوهلی[5](1993)، گسترش فهم بازار مرتبط با نیازهای کنونی و آینده مشتریان و انتقال این آگاهی به بخشهای سازمان و در نهایت پاسخگویی همهجانبه سازمان به این موضوع است. بازارمحوری فرهنگی سازمانی است که میتواند به خلق ارزش کارآمدتر و مفیدتر برای مشتری منجر شود (ژانگ و دان[6]، 2010). بازارمحوری گویای فرهنگ سازمان است که موجب رفتارهای مؤثر و کارا در ایجاد ارزش بهینه برای خریداران میشود (ویگا و همکاران[7]، 2012). شرکتهای بازارمحور، شرکتهایی هستند که استراتژیهای کسبوکارشان بر مشتریان متمرکز است و به دنبال راههایی هستند که با مشتریان خود مشارکت نزدیک داشته باشند. نیروهای فروش این شرکتها نیز در افزایش اعتماد مشتریان به شرکت و ارزش خدمات ارائه شده به مشتری و جذب مشتری، تأثیر بسیاری دارند (سینگ و کوشی[8]، 2011). از دیدگاه زارکو و همکاران[9] (2011)، بازارمحوری شامل سه عنصر است که برای موفقیت در بازار، توجه به هر سه عنصر ضروری است، این عناصر شامل مشتریمحوری یعنی درک کافی از اهداف و نیازها و اولویتهای مشتری برای ارائه ارزش بهینه به وی، رقابتمحوری یعنی آگاهی شرکت از نقاط قوت و ضعف و استراتژیها و استعداد و ظرفیت رقیبان) و همکاری بین بخشی یعنی همکاری و ادغام بهینه منابع سازمان در خلق ارزش بهینه.
2-1-2- رویکرد فناوریمحور فناوریمحوری به تمایل شرکت مبنی بر توسعه و بهینهسازی محصولات و فناوریهای جدید اشاره دارد. قابلیت فنی بالا در فناوری یا محصول در بازار امروزی امری انکارناشدنی است. شرکتها باید تلاش کنند تا محصولات و خدمات خود را از نظر فناوری بهتر از رقبا به بازار عرضه کنند تا بتوانند در صحنه رقابت باقی بمانند (هاکالا و کوتام[10]، 2011). شرکتهای فناوریمحور، لازم نیست که صرفا فناورانه باشند، بلکه ممکن است ترکیبی از فناوریمحوری و مشتریمحوری را در پیش گیرند (میتا و همکاران[11]، 2014). اهمیت فناوری در رقابت و عملکرد اقتصادی، برای همه امری انکارناشدنی است. مدیران، مشاوران و صاحبنظران دانشگاهی تاکید دارند که نوآوریهای فناورانه به موفقیت سازمان یا شرکت در آینده کمک بسیاری میکند (بهارادواج و همکاران[12]، 2014). از نظر کابادای و آلانب[13](2012)، فناوریمحوری با دو عامل سنجیده میشود؛ نوآوربودن مصرف و محصولات فناورانه. نوآوربودن مصرف، به معنی قابلیت و تمایل به خرید محصولات و خدمات جدید و مصرف آنهاست. نیاز به مصرف محصولات نو، نیازی انگیزشی است؛ نیازی که انسان در مصرف، خود را تابع افراد نمیداند؛ چون یک چیز کاملاً جدید را تجربه میکند. این نیاز باعث میشود که افراد پیگیر اطلاعات جدید باشند و در تصمیمات مستقل عمل کنند. شاخه دیگر فناوریمحوری، وجود محصولات فنی و تکنولوژیک است. محصولاتی که بهدلیل وجود موارد خاص در ذات محصول، فرد را برانگیخته میسازد و توجه او را به خود جلب میکند. مطالعات نشان میدهند که بین جدیدبودن محصولات و عملکردهای بازاریابی (لذت از خرید و تعهد مصرفکننده) ارتباط مثبتی وجود دارد (ندوبیسی و افتخار، 2012).
2-1-3- رویکرد کارآفرینیمحوری کارآفرینیمحوری، یکی از زیرساختهای مدیریت استراتژیک است. به عبارتی دیگر، کارآفرینیمحوری یک وضعیت استراتژیکی را بیان میکند که بتواند بازاری جدید بیافریند و با ریسکپذیری به دنبال ایجاد محصولات و بازارهای جدید باشد و نسبت به رقیبان در زمینه موقعیتها و فرصتهای بازار جدید پیشقدم باشد (سیاسیا و همکاران[14]، 2014). کارآفرینی به معنی تلاش و کوششی است که در مرکز آن نوآوری قرار دارد. فعالیت کارآفرینی چه در آغاز راهاندازی و چه در ادامه حیات شرکت، نیروی محرکه شرکت و رشد و بقای آن شناخته میشود. کارآفرینیمحوری یکی از موارد لازم ادامه حیات شرکت است. کارآفرینیمحوری وضعیتی استراتژیک است که روندهای خاص شرکت، رفتارها و اقداماتی را که به شرکت اجازه میدهد تا در مسیر کارآفرینی حرکت کند منعکس میکند (اینگلین و همکاران[15]، 2014). در تعریفی دیگر، کارآفرینیمحوری شامل عناصری چون: نوآوری، پیشفعالی و ریسکپذیری است که ایجاد ارزش برای سازمان هدف آن است. سازمانی که کارآفرینیمحوری را پیشة خود ساخته است، در کسب بینش از مشتری و رقبا پیشفعال است و در ساختاردهی منابع و مسئولیت استراتژیک نوآور است و حتی اقداماتی را در اجرای مسئولیت درپیش میگیرد که با درجهای از خطر و نبود اطمینان همراه است (ندوبیسی و افتخار، 2012).
2-2- مدیریت دانش بازار کسب اطلاعات دربارة بازار یکی از بایستههای است که سازمانها باید مدنظر قرار دهند. این دانش و اطلاعات باید در دسترس مدیران و افراد سازمان قرارگیرد تا در تحلیل بازار و مشتریان بهکارگرفته شوند و بتوانند محصولات خود را متناسب با نیازمندیهای بازار توسعه دهند یا به ایجاد محصول جدیدی اقدام کنند. دانش بازار یعنی دانش سازمان از محیط کلان، رفتار رقبا و رفتار و نیازهای مشتریان. این اطلاعات باید در اختیار کارکنان و اعضای سازمان قرار بگیرد (کاتلر و کلر، 2015). از نظر چن[16](2012)، دو بعد در مدیریت دانش بازار باید مد نظر باشند: 1، قابلیت جذب دانش 2، تنوع دانش. قابلیت جذب دانش، به قابلیت شرکت در کسب، کشف، انتقال و انتشار دانش از منابع خارجی برای اهداف تجاری اشاره دارد. قابلیت جذب دانش یک شرکت، به سطح دانش و یادگیری فنی شرکت در یکسانسازی دانش از منابع خارجی وابستگی زیادی دارد. شرکتهایی که از قابلیت جذب دانش بالایی برخوردار هستند، در مقایسه با دیگر شرکتها در تولید محصولات فنی و تکنولوژیک موفقتر هستند. شرکتهایی که از قابلیت اندک جذب دانش دارند بیشتر دست به تولید محصولاتی میزنند که ویژگیهای ویژهای ندارند و بهراحتی از سوی رقبا تقلید میشوند (آدام و مارسیت[17]، 2011). تنوع دانش یک شرکت، بازتابکننده دامنهای از نواحی تکنولوژیک و کاربردی است که شرکت در آن ناحیه خبره است. برای یک شرکت یا سازمان ضروری است که در یک ناحیه فنی یا صلاحیتی ویژه، خاص شناخته شود و از این طریق در تولید محصولات خاصی، منحصر بهفرد باشد. وقتی یک شرکت بر توسعه فناوری خاصی تمرکز دارد، قطعاً سعی میکند تا دانش و مهارتهای خود را در زمینه فناوری خاص شرکت توسعه دهد(چن، 2012). تمرکز بر یک فناوری خاص و کسب دانش مختص آن فناوری، شرکت را در تولید محصولات منحصر بهفرد و جدید قادر میسازد (آدام و مارسیت، 2011).
2-3- مدیریت دانش مشتری سازمانها با توسعه فناوری، میتوانند اطلاعات مشتریان خود را جمعآوری، ذخیره و مدیریت کنند. برای مقابله با چالشهای افزایش رقابت و رقابتکردن در بازار، استفاده از اطلاعات مشتری، امری حیاتی است. به این دلیل، اطلاعات مشتری باید یکی از داراییهای شرکتی درنظر گرفته شود که میتواند برای دستیابی به مزیت رقابتی و حمایت از تجارت برای تمرکز بر مشتری استفاده شود (وانگ و یانگ[18]، 2015). این اطلاعات، ابزاری ضروری برای سازمانها در حرکت به سمت مشتریمداری و حمایت از برقراری روابط طولانیمدت با آنان و در نتیجه به حداکثررساندن موقعیتها و فرصتهای تجاری هستند (سالامون و همکاران[19]، 2015). مدیریت دانش مشتری، حوزهای از مدیریت است که در آن رویکردهای مدیریت دانش برای حمایت از تبادل دانش مشتری در سازمان، بین سازمان و مشتریان آن بهکارگرفته میشود؛ این امر موجب بهبود فرآیندهای مدیریت روابط مشتری، از قبیل خدمت به مشتری، حفظ مشتری و سودمندی روابط میشود (کریم خانی، 1391). درنگاه اول، ممکن است چنین به نظر برسد که مدیریت دانش مشتری همان مدیریت ارتباط با مشتری است، اما مدیریت دانش مشتری در برخی جنبهها، نیازمند نگرشی متفاوت از شیوه رایج در مدیریت ارتباط با مشتری میباشد. هدف از مدیریت دانش مشتری، شناسایی حیطههای بهبود خدمترسانی، توسعه و تکوین محصولات جدید است؛ جمعآوری دانش از طریق گفتوگو با مشتری انجام میگیرد؛ و اطلاعات ازمسیر تجربیات مشتری بهدست میآید (اوهمن و همکاران[20]، 2014). مدیران دانش مشتری، کمتر نگران حفظ مشتریان هستند. آنها، در مقابل این بر روی چگونگی توسعه و پیشرفت سازمان با به دست آوردن مشتریان جدید و با بهکارگیری گفتگوی فعال و ارزشافزا با آنها متمرکزند (بیسن و هانت[21]، 2012). مدیریت ارتباط با مشتری، فرآیندهای تجاری و فناوریهایی است که بر روی مدیریت و بهبود روابط با مشتریان در زمینههای فروش، بازاریابی و پشتیبانی و خدمات مشتری تمرکز دارند(فیدل و همکاران[22]، 2015). هدف از مدیریت ارتباط با مشتری، شناسایی مشتریان سودآور، یعنی بازاریابی سفارششده است. در این میان نقش کارمندان کمرنگ است و صرفا اگر مشتری کاتالوگ یا اطلاعات دیگری را درخواست کند، نقش آنان آشکار میشود؛ اطلاعات براساس دادههای آماری است. ادغام دو مفهوم مدیریت ارتباط با مشتری و مدیریت دانش مشتری، میتواند منافع بهکارگیری هر یک را ارتقا دهد و خطر شکست اجرای هر یک از آنها را کاهش دهد (اوهمن و همکاران، 2014).
2-4- موفقیت محصولات جدید توسعه محصولات جدید، از روندهای مهم شرکتهاست که مزایای رقابتی آنها را افزایش میدهد. توسعه محصولات جدید، فرایندی پرمخاطره است. بنابراین برای توسعه محصول، اغلب شرکتها مراحل مختلفی را طی میکنند. در این روند، ایده برای یک محصول جدید مطرح میشود و سپس از تعداد دروازه و مراحل برای پذیرش یا رد ایده میگذرد و نهایتاً به مرحله تجاریسازی میرسد. تحقیقات نشان میدهد که مؤلفههای زیادی هستند که در موفقیت محصولات جدید نقش دارند (کاتلر و کلر، 2015؛ سالامون و همکاران، 2015). عملکرد محصول جدید با این سؤال که سازمان چه میزان به اهداف تعیین شده رسیده است، سنجیده میشود. این اهداف میتواند میزان فروش، سهم بازار و یا اهداف منفعتی باشند (هی و همکاران[23]، 2014). تحقیقات نشان میدهد که برای فروش مناسب و ایدهآل یک محصول، باید ارزش آن محصول برای مشتریان درکشدنی و مطمئن باشد (چن و همکاران[24]، 2015). برای آنکه یک محصول اعتمادآفرین باشد، نیازمند استخراج و کشف دانش تکنولوژیک برای تولید محصول است و برای آنکه یک محصول برای مشتریان دارای منفعت ویژه باشد، نیازمند ترکیبی از اطلاعات بازار و اطلاعات تکنولوژیک است (تیسای و هسو[25]، 2014). بنابراین متخصصان بازار و کسبوکار به این نتیجه رسیدهاند که موفقیت محصولات جدید نیازمند استخراج دانش از بین عملکردهای متفاوت و یکپارچهسازی آن بین اعضای گروه یا سازمان است (چیانگ و همکاران[26]، 2013).
2-5- مؤسسات و شرکتهای دانش بنیان امروزه در اکثر کشورهای جهان، صنایع کوچک و متوسط از جنبههای مختلف اجتماعی، تولید صنعتی و ارائه خدمات نقشآفرینی میکنند. شرکت دانش بنیان، یک شرکت یا مؤسسه خصوصی یا تعاونی است که با هدف همافزایی علم و ثروت، توسعهیاقتصاد دانشمحور، تحقق اهداف علمی و اقتصادی و تجاریسازی تحقیق وتوسعه در حوزه فناوریهای برتر و با ارزش افزوده فراوان بهویژه در تولید نرمافزارهای مربوط شکل میگیرد (اللهیاری فرد و عباسی، 1390). دولتها باید با ایجاد محیطی مناسب، شرایط کار و فعالیت را برای شرکتهای کوچک و متوسط، جذب شرکتهای مبتنی بر فناوری، از طریق پارکهای علم و فناوری فراهم کنند. به همین دلیل به شرکتهای مستقر در پارکهای علم و فناوری، شرکتهای دانشمحور گفته میشود، زیرا مجموعهای از مهارتها، تواناییها، شایستگیها و افراد متخصص را دارند که خلاقیت و نوآوری در این شرکتها را به حد کمال میرسانند (سروری، 1391).
2-6- پیشینه تجربی پژوهش 2-6-1- ارتباط بازارمحوری، مدیریت دانش و موفقیت محصولات جدید موفقیت و عملکرد محصولات جدید یکی از مبهمترین و پیچیدهترین روندهایی است که شرکتها با آن روبرو هستند. سازمانها برای کاهش این ابهامات و موفقیتآمیز بودن عملکرد محصولات جدید، باید با بازار در ارتباط باشند و مشتریان خود را در جایگاه همکار ببینند (اوارد و آکروش[27]، 2016). در سالهای اخیر، تمرکز بر ارتباط بین بازارمحوری و عملکرد محصولات جدید افزایش یافته است. مطالعات نشان میدهند که بازارمحوری تأثیر مثبتی بر عملکرد محصولات جدید دارد (کاربونیل و رودریگیوز[28]، 2009). اگرچه ارتباط بین بازارمحوری و عملکرد اقتصادی بهطور گسترده و وسیعی مطالعه و بررسی شده اما تأثیر بازارمحوری بر موفقیت محصولات جدید کمتر مطالعه شده است. با وجود این، بررسیهای محققان نشانگر نقش مؤثر و کارآمد بازارمحوری بر عملکرد محصولات جدید هستند (ویگا و همکاران، 2012). نتایج پژوهش ژانگ و دان(2010)، تحت عنوان تأثیر انواع بازارمحوری بر عملکرد نوآوری محصولات نشانگر این است که هر دو نوع بازارمحوری، تأثیر مثبتی بر بهبود عملکرد نوآوری محصولات دارند. همچنین یافتههای پژوهش زارکو و همکاران(2011) نشان میدهد که مؤلفههای بازارمحوری، شامل مشتریمحوری، رقابتمحوری و همکاری بین بخشی، در عملکرد نوآورانه شرکتها و تعامل با مشتری، موجب تفاوت بین شرکتها میشوند. وونگ و تونگ[29] (2012)، در پژوهشی که باهدف تأثیر بازارمحوری بر موفقیت محصولات جدید انجام دادند، دریافتند که موفقیت محصولات جدید، تحت تأثیر تعامل بین واحدهای تحقیق و توسعه و بازاریابی، مشتریمحوری و رقابتمحوری شرکت قرار میگیرد. با درنظر گرفتن تأثیر مولفههای بازارمحوری بر عملکرد محصول جدید، نتایج نشان میدهد که بین پاسخگویی و عملکرد محصول جدید ارتباط مثبتی هست (کاربونیل و رودریگیوز، 2009). لای و لین[30] (2012)، با انجام پژوهشی بیان کردند که بازارمحوری تأثیر زیادی بر عملکرد نوآوری محصولات ندارد، اما دانش بازار و مدیریت دانش مشتری این ارتباط را آسان میکند.
2-6-2- ارتباط فناوری محوری، مدیریت دانش و موفقیت محصولات جدید دانش و فناوری از استراتژیها و منابع مهم ایجاد مزیت رقابتی است و نوآوری فناورانه موفقیتآمیز ارتباط بسیار نزدیکی با اساس و پایه دانش دارد. لای و لین(2012)، در پژوهش با عنوان ارتباط بین مدیریت دانش و نوآوری فناورانه با توسعه محصول جدید، به این نتیجه رسیدند که ایجاد، کسب، انتشار و یکپارچگی دانش با نوآوری فنی ارتباط عمیقی دارد و انتشار دانش در شرکت، میتواند سرعت و کیفیت نوآوری تکنولوژیک را بهبود بخشد. در زمینه ارتباط بین مدیریت دانش و عملکرد توسعه محصول جدید، نتایج نشان میدهد که فقط ایجاد و کسب دانش بر عملکرد توسعه محصول جدید دارای تأثیر زیادی است. در مورد ارتباط بین نوآوری تکنولوژیک و عملکرد توسعه محصول جدید نیز نتایج حاکی از آن است که نوآوری فرایند و نوآوری محصول، بر عملکرد توسعه محصول جدید اثرگذار است. تی سانگ[31](2008) در پژوهشی تأثیر فناوری اطلاعات بر سیستمهای مدیریت دانش را برسی کرده است که نتایج آن نشان میدهد که مؤلفههای اساسی در بهبود و توسعه سیستمهای مدیریت دانش با فناوری اطلاعات تسهیل مییابد. البته فناوری اطلاعات از همه فاکتورهای مؤثر در سیستمهای مدیریت دانش پشتیبانی نمیکند و فناوری اطلاعات بیشتر، برای ابزار کمکی مدیریت دانش بهکار گرفته میشود و این خود انسانها هستند که بخش مهمی از سیستم مدیریت دانش را تشکیل میدهند. باهارادوای و همکاران( 2014)، در پژوهشی نشان دادند که فناوری اطلاعات در پروسه تسهیم دانش و تبادل و ترکیب دانش تأثیر بهسزایی دارد. لارسن و ملیسیانی[32](2010)، در پژوهشی دریافتند که ارتباط بین فناوری اطلاعات و ارتباطات و جریانهای دانش سازمان در سهم بازار آن سازمان تأثیر معنادار و مثبتی دارند.
2-6-3- ارتباط کارآفرینیمحوری، مدیریت دانش و موفقیت محصولات جدید نوآوری، شکل اولیه ایجاد دانش است. سازمان باید از مدیریت دانش برای کسب و ایجاد دانش در فعالیتهای جدید خود استفاده کند. بنابراین میتوان گفت که مدیریت دانش و نوآوری فناورانه ارتباط مثبت و معناداری با موفقیت محصولات جدید دارند (لای و لین، 2012). کارآفرینیمحوری، عملکرد محصولات جدید شرکت را تحت تأثیر قرار میدهد. بسیاری از محققان عوامل میانجیگر داخلی را در ارتباط این دو عنصر دخیل میدانند که از جمله این عوامل میتوان به مواردی مانند در دسترسبودن منابع، قابلیتهای بازاریابی، استراتژیها و مدیریت دانش اشاره کرد (مو[33]، 2015). عدهای دیگر نیز عوامل تعدیلکننده خارجی مثلِ نبود اطمینان محیطی، خطرات و پویاییهای بازار، چرخه عمر صنعت و شبکههای خارجی را در این ارتباط دخیل میدانند (اینگلین و همکاران، 2014). نتایج حاصل از پژهشهای سیاسیا و همکاران (2014) و اینگلین و همکاران(2014) نشان میدهد که کارآفرینیمحوری هنگامی که در کنار قابلیت جذب دانش قرار بگیرد، تأثیر مثبتی بر عملکرد شرکت دارد. ندوبسی و افتخار(2012)، پژوهشی در زمینه بررسی ارتباط بین کارآفرینی، نوآوری و عملکرد کیفی در شرکتهای کوچک و متوسط انجام دادند. نتایج پژوهش آنها گویای آن است که بین این سه عامل ارتباط مستقیم و معناداری وجود دارد؛ بهخصوص سه فاکتور کارآفرینی (ریسکپذیری، پیشفعالی و استقلال) ارتباط بسیاری با نوآوری و عملکرد کیفی دارد. بوجیکا و فوینتس[34] ( 2012)، در پژوهشی نشان دادند که کسب دانش و کارآفرینی تأثیر مثبتی بر عملکرد شرکتها دارند؛ اما کسب دانش در ارتباط بین کارآفرینی شرکت و عملکرد شرکت، تأثیر تعدیلکنندگی منفی دارد که این امر به سطح منابع مبتنی بر دانش بستگی دارد. یافتههای پژوهش ژانگ و دان(2010) نیز نشان میدهد که نوآوریمحوری تأثیر مثبت و معناداری بر موفقیت محصولات جدید دارد. سینگ و تونگ[35] (2011)، پژوهشی در زمینه عملکرد و موفقیت محصولات جدید انجام دادهاند که یافتههای تحقیق آنها نشان میدهد که موفقیت محصولات جدید، حاصل همکاری بین واحد تحقیق و توسعه و بازاریابی است. مشتریمحوری و رقابتمحوری در ارتباط بین این دو واحد و موفقیت محصولات جدید دارای نقش تعدیلکنندگی هستند. یافتههای تعدادی دیگر از پژوهشها که در زمینه متغیرهای اصلی پژوهش انجام شدهاند، در جدول 1 آمده است.
جدول 1: پژوهشهای انجام شده در مورد متغیرهای پژوهش
2-7- فرضیهها و مدل مفهومی پژوهش
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر ابعاد رویکردهای سازمان بر موفقیت محصولات جدید با توجه به نقش میانجیگری مدیریت دانش مشتری و دانش بازار شکل گرفته است. با مطالعه و بررسی پیشینه نظری و تجربی موضوع پژوهش، و با در نظرگرفتن نتایج پژوهشهای ویگا و همکاران(2012)؛ کاربونیل و رودریگویز(2009)؛ ژانگ و دان(2010)؛ زارکو، رویز و یوستا(2011)؛ نیخیل و همکاران( 2014)؛ وونگ و تونگ(2012)؛ لین و همکاران (2012)؛ لای و لین(2012)؛ سینگ و تونگ(2011)؛ بوجیکا و فوینیس(2012)؛ ندوبسی و افتخار(2012)؛ تی سانگ(2008)؛ لارسن و ملیسیانی(2010)؛ سیاسیا و همکاران(2014) و اینگلین و همکاران (2014)؛ فرضیههای زیر تدوین گردیده است تا از طریق جمع آوری دادههای اولیه با ابزار گردآوری دادهها، این فرضیه ها سنجیده و آزموده شوند. فرضیه 1- بازارمحوری بر مدیریت دانش بازار تأثیر معنادار و مثبتی دارد. فرضیه 2- بازارمحوری بر مدیریت دانش مشتری تأثیر معنادار و مثبتی دارد. فرضیه 3- تکنولوژیمحوری بر مدیریت دانش بازار تأثیر معنادار و مثبتی دارد. فرضیه 4- فناوری محوری بر مدیریت دانش مشتری تأثیر معنادار و مثبتی دارد. فرضیه 5-کارآفرینی محوری بر مدیریت دانش بازار تأثیر معنادار و مثبتی دارد. فرضیه 6- کارآفرینیمحوری بر مدیریت دانش مشتری تأثیر معنادار و مثبتی دارد. فرضیه 7- مدیریت دانش بازار بر موفقیت محصولات جدید تأثیر معنادار و مثبتی دارد. فرضیه 8- مدیریت دانش مشتری بر موفقیت محصولات جدید تأثیر معنادار و مثبتی دارد. مدل مفهومی این پژوهش، ترکیبی از مدلهای پیشینه تجربی که در سطور بالا به آنها اشاره شده است، میباشد. با مشخصشدن متغیرهای اساسی موضوع پژوهش و برقراری ارتباط بین آنها با پشتوانه پیشینه نظری و تجربی، مدل و چارچوب مفهومی این پژوهش تدوین گردیده است. چارچوب مفهومی این پژوهش به در شکل (1) ارائه شده است.
شکل 1: مدل مفهومی پژوهش
3- روششناسی پژوهش
این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش اجرا، توصیفی- پیمایشی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل مدیران، کارشناسان مؤسسات و شرکتهای دانشبنیان مستقر در پارک علم و فناوری خلیج فارس(استان بوشهر) است. براساس اطلاعات موجود، 35 مؤسسه و شرکت دانشبنیان در این پارک علم و فناوری وجود دارد و تعداد مدیران و کارشناسان این مؤسسات و شرکتها بیشتر از 108 نفر هستند. براساس فرمول جامعه آماری محدود کوکران با سطح اطمینان 95درصد و سطح خطای نمونهگیری 5 درصد، تعداد نمونه آماری بالغ بر 86 نفر شده است. با توجه به در اختیاربودن فهرست اعضای جامعه آماری، در این پژوهش از روش نمونهگیری تصادفی ساده استفاده شده است. تعداد 100 پرسشنامه بهطور حضوری بین اعضای جامعه آماری توزیع شد و نهایتاً تعداد 96 پرسشنامه جمع آوری شد. ابزار گردآوری دادههای این پژوهش، پرسشنامه است. پرسشنامه این پژوهش از سه قسمت تشکیل شده است که شاملِ بخش مقدمه، بخش سئوالات جمعیتشناختی و بخش سئوالات سنجش متغیرهای اصلی پژوهش. برای سنجش متغیرهای اصلی پژوهش، تعداد 28 سئوال با تلفیق پرسشنامهها و تحقیقات محققان دیگر در ارتباط با موضوع پژوهش، طراحی شده است. مقیاس سنجش متغیرها در این پژوهش، طیف پنج گزینه لیکرت(از کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم) است. جدول 2 اطلاعات لازم در خصوص چگونگی طراحی سئوالات پرسشنامه را ارائه می دهد. با توجه به اینکه پرسشنامه این پژوهش از روی پرسشنامهها و تحقیقات محققان دیگر طراحی شده است و روایی آن قبلاً سنجیده شده، بنابراین میتوان گفت که پرسشنامه پژوهش از روایی لازم برخوردار است. ولی با وجود این، برای تعیین روایی پرسشنامه پژوهش، مجدداً از روش اعتبار محتوای صوری استفاده شده است. با این هدف، پرسشنامه طراحیشده در اختیار تعدادی از استادان دانشگاه در حوزه مدیریت و بازاریابی و مدیران و کارشناسان مؤسسات و شرکتهای مستقر در پارک علم و فناوری خلیج فارس قرار گرفت و از آنها خواسته شد تا نظر خود را در مورد روایی پرسشنامه بگویند. پس از جمعآوری نظرات، پرسشنامه نهایی طراحی شده است. برای سنجش پایایی پرسشنامه پژوهشف از رایجترین روش ارزیابی پایایی پرسشنامه یعنی ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. ضریب آلفای کرونباخ برای تمامی متغیرها از 7/0 بالاتر و برای کل پرسشنامه نیز برابر با 83% بوده که ضریب مناسبی میباشد و حاکی از آن است که پایایی ابزار پژوهش در سطح مناسبی قرار دارد. همچنین برای سنجش روایی سؤالات پرسشنامه، از شاخص میانگین واریانس استخراج شده (AVE) و برای سنجش پایایی پرسشنامه از ضریب پایایی ترکیبی (CR) نیز استفاده شده است. جدول 2 نتایج شاخصهای روایی و پایایی پرسشنامه را نشان میدهد.
جدول 2: متغیر های پژوهش و منابع استخراج گویهها و نتایج پایایی ابزار گردآوری دادهها (پرسشنامه)
فورنل و لارکر، برای محاسبه روایی همگرا،[36] استفاده از معیار AVE را پیشنهاد دادهاند. اگر AVE حداقل برابر با 5/0باشد، بیانگر آن است که متغیرها از روایی همگرای مناسبی برخوردارند. به این معنی که یک متغیر پنهان قادر است بیش از نیمی از واریانس شاخصهای متغیرهای آشکار خود را بهطورمتوسط توضیح دهد. با توجه به اینکه در این تحقیق شاخص میانگین واریانس استخراج شده(AVE) برای تمامی متغیرهای تحقیق بالای 5/0 است، پس روایی همگرای متغیرهای مدل تأیید میشود. ضریب پایایی ترکیبی(CR) و ضریب آلفای کرونباخ، پایایی ابزار اندازهگیری را میسنجند. همانگونه که جدول 2 نشان میدهد، با توجه به اینکه مقدار ضریب پایایی ترکیبی(CR) و ضریب آلفای کرونباخ برای تمامی متغیرهای پژوهش بیشتر از 7/0 است، بنابراین پایایی سئوالهای متغیرهای موجود در پرسشنامه در حد مناسب و پذیرفتنی هستند. برای آزمون فرضیهها و مدل مفهومی پژوهش از روش مدلسازی معادلات ساختاری(روش حداقل مربعات جزئی) با نرمافزار اسمارت پی ال اس
4- تجزیه و تحلیل دادهها و یافتهها 4-1- ویژگیهای جمعیت شناختی پاسخگویان برای تحلیل دادههای پژوهش از آمار توصیفی جهت تحلیل متغیرهای جمعیت شناختی استفاده شد. جدول 3 درباره متغیرهای جمعیتشناختی پژوهش است که با گردآوری 96 پرسشنامه تجزیه و تحلیل شدهاند.
جدول3. ویژگیهای جمعیتشناختی پاسخگویان
همانگونه که جدول 3 نشان میدهد، بیشترین جنسیت پاسخگویان مرد با 2/66 درصد، بییشترین سطح تحصیلات پاسخگویان کارشناسی با 3/47درصد، بیشترین سن پاسخگویان جوانان بودهاند و در دامنه 20 تا 30 سال با 6/41درصد و بیشترین نوع فعالیت شرکتهای دانشبنیان پارک علم و فناوری خلیج فارس از نوع فناوری ارتباطات با 31درصد میباشد.
4-2-آزمون مدل مفهومی پژوهش مدل مفهومی و فرضیههای پژوهش از روش مدلسازی معادلات ساختاری و با نرمافزار اسمارت پیالاس، سنجیده شدهاند. نمودار 2، مدل پژوهش را در حالت تخمین ضرایب مسیر استاندارد نشان میدهد. کلیه متغیرهای تحقیق به دو دسته متغیرهای پنهان و آشکار تبدیل میشوند. متغیرهای آشکار(مستطیل) یا مشاهدهشده بهگونهای مستقیم از سوی پژوهشگر اندازهگیری میشود، درحالیکه متغیرهای مکنون(بیضی) یا مشاهدهنشده بهگونهای مستقیم اندازهگیری نمیشوند، بلکه بر اساس روابط یا همبستگیهای بین متغیرهای اندازهگیری شده استنباط میشوند. متغیرهای مکنون بیانگر مجموعهای از سازههای نظری هستند که مستقیماً دیده نمیشوند و با سایر متغیرهای مشاهدهشده ساخته و مشاهده میشوند.
نمودار 2. تحلیل عاملی تأییدی، مدل اندازهگیری و ساختاری به همراه مقادیر ضرایب استانداردشده
اعداد داخل بیضی شاخص ضریب تعیین هستند. ضریب تعیین (R2) بررسی میکند که متغیر(های) مستقل چند درصد از واریانس یک متغیر وابسته را تبیین میکنند. بنابراین طبیعی است که این مقدار برای متغیر مستقل، مقداری برابر صفر و برای متغیر وابسته، مقدار بیشتر از صفر باشد. هر چه این میزان بیشتر باشد، ضریب تأثیر متغیرهای مستقل بر وابسته بیشتر ماست. بنابراین میتوان گفت که سه متغیر؛ بازارمحوری، فناوریمحوری و کارآفرینیمحوری جمعاً توانستهاند575/0 از واریانس متغیر مدیریت دانش بازار و 649/0 از واریانس متغیر مدیریت دانش مشتری را تبیین کنند. آن درصد باقیمانده به خطای پیشبینی مربوط است و میتواند شامل دیگر عوامل تأثیرگذار بر این متغیر باشند که در این پژوهش آنها در نظر گرفته نشدهاند. همچنین مدیریت دانش بازار و مدیریت دانش مشتری نیز توانستهاند به میزان 307/0 از واریانس متغیر موفقیت محصولات جدید را تبیین کنند.
نمودار 3. تحلیل عاملی تأییدی، مدل اندازهگیری و ساختاری به همراه مقادیر ضرایب معناداری (t-value)
نمودار3، مدل متفاوت پژوهش را در حالت قدر مطلق ضرایب معناداری (|t-value|) نشان میدهد. درواقع، این مدل تمامی معادلات اندازهگیری(بارهای عاملی) و معادلات ساختاری(ضرایب مسیر) را با استفاده از آماره t، آزمون میکند. طبق این مدل اگر مقدار آماره t برای مسیرها بزرگتر از 96/1 شود، ضریب مسیر و بار عاملی در سطح اطمینان 95% معنادار است و اگر مقدار آماره t برای مسیرها کمتر از مقدار 96/1 باشد، در نتیجه بار عاملی یا ضریب مسیر، معنادار نیست. همچنین اگر مقدار آماره tبیشتر از 58/2 شود، در این صورت ضریب مسیر و بار عاملی در سطح اطمینان 99% معنادار است. شاخصهای برازش مدل، یکی از مهمترین مراحل در تحلیل مدلسازی معادلات ساختاری است. این شاخصها برای پاسخ بدین پرسش است که آیا مدل بازنماییشدة دادهها، مدل مفهومی پژوهش را تأیید میکند؟ برای بررسی برازش مدل اندازهگیری و سازگاری درونی گویههای سنجش، باید به ضرایبی چون ضریب آلفای کرونباخ، پایایی مرکب و میانگین واریانس استخراجشده دقت کرد که دادههای مربوطه در جدول شماره (2) ارائه شده است. شاخصی که برای ارزیابی کلی مدل ساختاری در نرمافزار پیالاس از آن استفاده میشود؛ شاخص [37]GOF است. این شاخص با گرفتن ریشه مجذور از متوسط اشتراک برای همه سازهها و متوسط R2 مربوط به سازههای درونزا محاسبه میشود. بر مبنای اندازه مشخصشده از R2 و با استفاده از ارزش حداقلی 5/0 برای میزان اشتراک، معیار GOF با توجه به نمونه، مقدار 25/0 پذیرفتنی است و مقادیر بالاتر از 36/0 بیانگر برازش قوی مدل است(وتزیلز و همکاران[38]، 2009). مقدار محاسبهشده GOFبرای مدل پژوهش، 536/0 است که بر برازش بسیار بالای مدل دلالت دارد. اکنون پس از استخراج دادههای تحلیل عاملی تأییدی، میتوان به آزمون فرضیههای اصلی پژوهش پرداخت. بر طبق نتایج به دستآمده از ضرایب مسیر استاندارد و ضرایب معناداری یا آماره t (نمودار های 2و3)، میتوان گفت که متغیرهای (بازارمحوری، تکنولوژیمحوری و کارآفرینیمحوری) در سطح اطمینان 99% بر دانش بازار تأثیر معنادار و مثبتی دارند. همچنین میتوان گفت که متغیر بازارمحوری در سطح اطمینان 99% بر مدیریت دانش مشتری تأثیر معنادار و مثبتی دارد. در ضمن با توجه به ضریب بهدستآمده بین متغیر کارآفرینیمحوری و مدیریت دانش مشتری، میتوان گفت که، در سطح اطمینان 95%، کارآفرینیمحوری بر مدیریت دانش مشتری تأثیر معنادار و مثبتی دارد، اما از آنجا که ضریب بین فناوریمحوری و مدیریت دانش مشتری عدد 1.077 هست، بنابراین نمیتوان گفت که بین فناوریمحوری و مدیریت دانش مشتری ارتباط معناداری وجود دارد. در مورد ارتباط بین دو متغیرمدیریت دانش بازار و مدیریت دانش مشتری با موفقیت محصولات جدید نیز با توجه به آنکه مقدار ضرایب معناداری یا آماره t خارج بازه منفی 58/2 تا مثبت 58/2 قرار گرفته است، پس میتوان گفت که این دو متغیر تأثیر مثبت و معناداری بر متغیر موفقیت محصولات جدید دارند. جدول 4 خلاصه نتایج آزمون فرضیه های اصلی پژوهش را نشان میدهد.
جدول4: آزمون فرضیههای اصلی پژوهش
5- نتیجهگیری و پیشنهادها 5-1- نتیجهگیری
در این پژوهش سعی شده است تا ارتباط و تأثیر رویکردهای شرکتهای دانشبنیان (رویکردهای فناوریمحوری، کارآفرینیمحوری و بازارمحوری) بر موفقیت محصولات جدید با دو متغیر مدیریت دانش مشتری و دانش بازار بررسی شود پس از مطالعه ادبیات نظری و مرور پیشینه تحقیقات انجامشده در این زمینه، فرضیهها و مدل مفهومی پژوهش طراحی گردید و سپس از طریق مدلسازی معادلات ساختاری با نرمافزار اسمارت پیالاس، آزمون و سنجیده شدند. همانگونه که جدول 4 نشان میدهد، یافتههای این پژوهش بیانگر ارتباط و تأثیر مثبت و معنادار رویکرد بازا محوری بر مدیریت دانش بازار است؛ این نشان می دهد که بین رویکرد بازارمحوری و مدیریت دانش و اطلاعات مورد نیاز درباره بازار، رقبا و مشتریان، ارتباط مستقیم و معناداری وجود دارد؛ به بیان دیگر مشتریمحوری، رقابتمحوری و همکاریهای بین بخشی در مؤسسات دانشبنیان، در کسب دانش و اطلاعات در زمینه بازار از سوی این موسسات تأثیرگذار است. همچین نتایج این پژوهش حاکی از آن است که رویکرد بازارمحوری بر مدیریت دانش مشتری تأثیر مثبت و معناداری دارد. این یعنی، بازارمحوری مؤسسات دانشبنیان در کسب دانش از مشتری و انتقال دانش به مشتری و تسهیم آن بین کارکنان و در نهایت کاربست این دانش تأثیر بهسزایی دارد. این نتیجه افزون بر اینکه مهر تأییدی بر نتایج حاصل از پژوهش لین و همکاران (2012) است، میتواند یافتههای پژوهش سینگ و تونگ (2011) را نیز تأیید کند. آنها در تحقیق خود به این نتیجه رسیده بودند که بین واحد تحقیق و توسعه که مسئول جمعآوری اطلاعات بازار است، با واحد بازاریابی ارتباط و تأثیر مستقیمی وجود دارد. بر طبق نتایج استخراجشده از جدول 4، میتوان گفت که رویکرد فناوریمحوری بر دانش بازار در مؤسسات دانشبنیان تأثیر مثبت و معناداری دارد. در تفسیر این نتیجه میتوان گفت که تکنولوژیمحوری مؤسسات دانشبنیان و منطبق کردن خود با تغییرات تکنولوژیک، در کسب اطلاعات از رقبا و بازار و مشتریان تأثیر زیادی دارد. این نتیجه با نتایج محققانی چون یانگ و همکاران(2012)، لای و لین(2012)، مهتا و همکاران(2014)، لارسن و میلیسیانی(2010) و تی سنگ(2008) مطابقت دارد. یافتههای این پژوهش بیانگر نبود تأثیر معنادار بین رویکرد تکنولوژیمحوری بر مدیریت دانش مشتری است. این بدین معنی است که تکنولوژیمحور بودن مؤسسات دانشبنیان بر مدیریت دانش مشتری، با توجه به اینکه ارتباط مثبت و مستقیمی وجود دارد، اما تکنولوژیمحوربودن مؤسسات دانشبنیان بر مدیریت دانش مشتری تأثیر ندارد؛ از اینرو فرضیه فوق تایید نمیشود. این نتیجه بهنوعی مغایر با نتایج تحقیقات محققانی مثل؛ یانگ و همکاران(2012)، لای و لین(2012)، مهتا و همکاران(2014)، لارسن و میلیسیانی(2010) و تی سنگ(2008) است. همچنین یافته دیگر این پژوهش بیانگر آن است که رویکرد کارآفرینیمحوری بر مدیریت دانش بازار تأثیر مثبت و معناداری ندارد. در تفسیر این نتیجه باید ذکر کرد که بین سه عنصر کارآفرینیمحوری یعنی پیشفعالی، خطرپذیری و نوآوری با مدیریت دانش بازار هرچند ارتباط و تأثیر معناداری وجود دارد، اما این ارتباط و تأثیر مستقیم نیست بلکه منفی است. یعنی اگر کارآفرینیمحوری یک واحد تغییر کند، دانش بازار به میزان 345/0 در جهت عکس افزایش مییابد. این یافته به نوعی با نتایج یافته پژوهش بوجیکا و فونتس (2012) مطابقت دارد. نتایج پژوهش آنها بیانگر این بود که کسب دانش در نقش تعدیلکنندگی بین عملکرد محصولات شرکت و تکنولوژیمحوری شرکت، تأثیری منفی دارد. یافتههای دیگر این پژوهش بیانگر ارتباط و تأثیر مثبت و معنادار بین رویکرد کارآفرینیمحوری و مدیریت دانش بازار است. گرایش کارآفرینی مؤسسات دانشبنیان، تا حد زیادی نیاز به دانش مشتری را ضروری میداند. با توجه به اینکه کارآفرینیمحوری اقدامی خطرپذیرانه و نوآورانه است، پس برای موفقیت در بازار پررقابت امروزی که با تغییرات مداوم در نیاز و خواسته مشتریان همراه است، کسب دانش مشتری و اشتراکگذاری این دانش و در نهایت استفاده بهینه از آن امری ضروری است. یافتههای این بخش پزوهش با نتایج حاصل از پژوهش های بوجیکا و فونتس (2012) همسوست. نتایج این پژوهش، بیانگر ارتباط و تأثیر مثبت و معنادار مدیریت دانش بازار و موفقیت محصولات جدید است. این بدین معنی است که بین مدیریت دانش بازار و موفقیت محصولات جدید ارتباط عمیق و مثبتی وجود دارد. دانش و اطلاعات بهدست آمده از بازار، رقبا و مشتریان و استفاده بهینه از این دانش در تولید محصولات جدید متناسب با نیازهای بازار نقش بهسزایی دارد. یافته پژوهشهای سیاسکیا و همکاران (2014) و اینگلین و همکاران (2014) نیز بیانگر وجود چنین رابطه و تأثیری بوده است. آخرین یافته این پژوهش نشان میدهد که مدیریت دانش مشتری بر موفقیت محصولات جدید تأثیر مثبت و معناداری دارد. مؤسسات دانشبنیان با استفاده از راهکار مدیریت دانش مشتری و کسب این دانش از مشتریان و همچنین توزیع این دانش بین کارکنان مؤسسه و در نهایت استفاده بهینه از این دانش، میتوانند در تولید محصولات متناسب با نیازها و سلایق نوآورانه مشتریان، موفق عمل کند تا بتواند در بازار از رقبای خود پیشی بگیرند. این نتیجه مطابق با نتایج تحقیقات حیدری و اخوان (1391) و موخرجی (2012) است. آنها در پژوهشهای خود دریافته بودند که شرکتها با در دست داشتن اطلاعات بههنگام و درست میتوانند محصولاتی مطابق با نیازها و خواستههای مشتریان را تولید کنند و اثربخشی بیشتری را در محصولات جدید ایجاد کنند.
5-2- پیشنهادهای کاربردی به مؤسسات و شرکتهای دانش بنیان 1- یافتههای این پژوهش نشان میدهد که رویکرد بازارمحوری بر مدیریت دانش بازار و مدیریت دانش مشتری تأثیر مثبت و معناداری دارد. ازآنجاییکه بازارمحوری یک فرهنگ سازمانی است که میتواند به خلق ارزش کارآمدتر و مفیدتر برای سازمان منجر شود، باید شرکتها در ایجاد بازارمحوری داخلی و خارجی تمام تلاش خود را بهکارگیرند. با توجه به اینکه بازارمحوری سه مقوله مشتریمحوری، رقابت محوری و همکاری بخشهای سازمان را پوشش میدهد، پس به شرکتها توصیه میشود که این مؤلفهها را برای کارمندان خود تفهیم کنند تا آنها بتوانند در انجام وظیفه خود این سه عامل را مد نظر داشته باشند. شرکتها باید با بهکارگیری راهکار بازارمحوری به کسب دانش در مورد مشتریان، رقبا و بازار دست یابند و تمام کارکنان خود را از این اطلاعات آگاه سازند تا اثربخشی آنان را افزایش دهند. 2- یافتههای این پژوهش نشان میدهدکه رویکرد فناوریمحوری بر مدیریت دانش بازار و مدیریت دانش مشتری تأثیر مثبت و معناداری دارد. با توجه به اینکه فناوری یکی از مهمترین مؤلفههای مؤثر در موفقیت در بازار است و نظر به اینکه دانش مزیت رقابتی برای شرکتها محسوب میشود، به مؤسسات و شرکتها توصیه میشود که تکنولوژیهای کارآ و مؤثری را پیگیری کنند که میتوانند درکسب، ذخیره، تسهیم و انتقال دانش از مشتریان، رقبا، کالاها و بازار و غیره به سازمان کمک شایانی کنند و برای کسب این فناوری هزینه کنند. چونکه این هزینه نوعی سرمایهگذاری است. به عبارت دیگر، این هزینهها منافعی را برای شرکتها به دنبال دارد که میتوانند در رقابت سرآمد باشند. 3- یافتههای این پژوهش نشان میدهد که رویکرد کارآفرینیمحوری بر مدیریت دانش مشتری تأثیر مثبت و معناداری دارد. ایجاد فرهنگ خطرپذیری، پیشفعالی و نوآورانگی، مکمل بودجهبندی سازمان است. سازمانی که بسیار محتاط کار میکند و فقط منتظر است که دیگران کاری را انجام دهند و او مقلد صرف باشد تا شاید بتواند نهایتا همانند دیگران سهم بازار را در اختیار داشته باشد؛ اما شرکتی که فرهنگ کارآفرینی را مدنظر قرار میدهد، میتواند رهبر بازار باشد. البته این امر نیازمند آن است که شرکتها اطلاعات و دانش لازم را در مورد بازار، رقبا و مشتری داشته باشند. بنابراین، کارآفرینیمحوری رویکردی مؤثر برای موفقیت مؤسسات و شرکتها در ارائه محصولات جدید پیشنهاد میشود. ولی باید توجه داشت که شرکتها باید حتما قبل از اقدام به کاربست این رویکرد، اطلاعات کافی از بازار، رقبا و مشتری را کسب کرده و مدیریت کند. 4- یافتههای این پژوهش نشان میدهد که مدیریت دانش بازار و مدیریت دانش مشتری بر موفقیت محصولات جدید تأثیر مثبت و معناداری دارد، بنابراین به مؤسسات و شرکتها پیشنهاد میشود که حتما قبل از اقدام به تولید محصولات جدید، دانش و اطلاعات لازم را در مورد سلیقههای مشتریان، محیط خارجی، رقبا و بازار کسب کنند و آن را بین تمام اعضای سازمان به اشتراک بگذارند و در استفاده از این اطلاعات بسیار جدی باشند. شرکتها باید تلاش کنند که محصولات جدید آنها با خواسته و انتظارات آشکار و پنهان مشتریان مطابقت بیشتری داشته باشد و همچنین نسبت به کالاها و خدمات رقبای بازار از مزیت ویژهای برخوردار باشند. در واقع محصولات جدید این شرکتها باید برای بازارها و مشتریان هدف، ارزشی بالاتر نسبت به رقبا بیافریند.
5-3- پیشنهادهای پژوهشی برای محققان بعدی از آنجا که مدل ارائهشده مدلی است که میتواند در تمامی شرکتها و مؤسسات تولیدی و خدماتی به کار رود، توصیه میشود که اگر محققی بخواهد در این زمینه تحقیقی انجام دهد، این تحقیق را در شرکتهایی غیر از مؤسسات و شرکتهای دانشبنیان و در سطح وسیعتر و جامعه آماری بزرگتری انجام دهند تا نتایج کاملتری در زمینه موضوع مورد نظر حاصل شود. همچنین محققان بعدی میتوانند تأثیر دو رویکرد رقابتمحوری و مشتریمحوری را بر روی موفقیت محصولات جدید بررسی کنند و بیازمایند. پیشنهاد می شود که محققان علاقهمند به پژوهش در این حوزه، بررسی تأثیر ابعاد رویکردهای سازمان بر عملکرد سازمانی را مطالعه و بررسی کنند.
5-4- محدودیت های پژوهش یکی از محدویتهای این پژوهش ابزار گردآوری دادههای آن است. پرسشنامه یکی از متداولترین ابزارهای گردآوری دادههای پژوهش در حوزه علوم اجتماعی و رفتاری است که خود محدودیتهایی دارد. همچنین جامعه آماری این پژوهش محدود به مؤسسات و شرکتهای دانشبنیان مستقر در پارک علم و فناوری خلیج فارس بوده است و ازآنجاییکه تعداد این شرکتها کم هستند، پس تعداد نمونههای این پژوهش کوچک است و بنابراین باید در تعمیم نتایج این پژوهش قدری تأمل کرد. یکی دیگر از محدویتهای این پژوهش، آشنایی ِ اندکِ تعدادی از مدیران و کارشناسان مؤسسات و شرکتهای دانشبنیان با برخی از مفاهیم مرتبط با موضوع پژوهش بوده است. هر چند که محققان برای غلبه بر این محدودیت، پرسشنامهها را حضوری توزیع کردهاند و سئوالات پرسشنامه برای مدیران توضیح داده شد، ولی با وجود این، سطح معلومات اندک آنها با مفاهیم مرتبط با موضوع پژوهش ممکن است در تکمیل پرسشنامهها تأثیر گذاشته باشد. (1) این مقاله مستخرج از پایان نامه کارشناسی ارشد آقای حسینعلی قائدی به راهنمایی نویسندگان نامبرده در دانشگاه خلیج فارس- بوشهر است.
[1] Kotler & Keller [2] Pentina & Strutton [3] Ndubisi & Iftikhar [4] Lin et al. [5]Jaworski and Kohli [6] Zhang & Duan [7] Vega et al. [8] Singh & Koshy [9] Zarco et al. [10] Hakala & Kohtam [11] Mehta et al. [12] Bharadwaj et al. [13] Kabadayı & Alanb [14] Sciascia et al. [15] Engelen et al. [16] Chen [17] Adam & Marcet [18] Wang, & Yang [19] Solomon et al. [20] Oehmen et al. [21] Bicen & Hunt [22] Fidel et al. [23] He et al. [24] Chen et al. [25] Tsai & Hsu [26] Chiang et al. [27] Awwad & Akroush [28] Carbonell & Rodrıguez [29] Wong & Tong, [30] Lai & Lin [31] Tseng [32] Laursen & Meliciani [33] Mu [34] Bojica & Fuentes [35] Sing & Tong [36] Fornell & Larcker | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- اللهیاری فرد، ن. و عباسی، ر. (1390). بررسی الگوی مناسب ساختار سازمانی شرکتهای دانش بنیان، فصلنامه تخصصی پارکها و مراکز رشد و فناوری، دوره 8، شماره 29، ص. 47-54. 2- جمشیدی، س. (1390). نقش مدیریت دانش مشتری در سازمانهای دانشبنیان، جهت کسب برتری رقابتی. کنفرانس ملی فناوری اطلاعات و جهاد اقتصادی.کازرون: دانشگاه سلمان فارسی کازرون. 3- حیدری، ص. و اخوان، پ. (1391). مدیریت دانش مشتری فاکتوری مؤثر در کسب مزیت رقابتی. چهارمین کنفرانس بین المللی مدیریت بازاریابی. تهران. 4- سروری اشلیکی، ز. (1391). ارائه مدل مفهومی از شرکتهای دانشبنیان. کنفرانس ملی کارافرینی و مدیریت کسب و کارهای دانشبنیان. مازندران: دانشگاه مازندران. 5- کریم خانی، ف. (1391). ارائه یک مدل مفهومی برای کارآمدی مدیریت دانش مشتری در یک سازمان مشتریمدار. کنفرانس ملی حسابداری، مدیریت مالی و سرمایهگذاری. گرگان: دانشگاه جامع علمی کاربردی استان گلستان. 6- Adam, K., & Marcet, A. (2011). Internal rationality, imperfect market knowledge and asset prices. Journal of Economic Theory, 146(3), pp.1224-1252. 7- Awwad, A., & Akroush, M. (2016). New Product Development Performance Success Measures: An Exploratory Research. EuroMed Journal of Business, 11(1), pp. 117-132. 8- Bharadwaj, A., Bharadwaj,, S., & Benn. (2014). Information Technology Effects on Firm Performance as Measured by Tobin's q. Management Science, 45(7), pp. 1008 - 1024. 9- Bicen, P., & Hunt, S. (2012). Alliance market orientation, new product development, and resource advantage theory. Journal of Business & Industrial Marketing, 27(7), pp. 592–600. 10- Bojica, A., & Fuentes, M. (2012). Knowledge acquisition and corporate entrepreneurship:Insights from Spanish SMEs in the ICT sector. Journal of World Business, 47(3), pp. 397-408. 11- Carbonell, P., & Rodrıguez, A. (2009). The effect of market orientation on innovation speed and new product performance. Journal of Business & Industrial Marketing, 25(7), pp. 501–513. 12- Chen, A.; Peng, N., & Hung, K. (2015). Managing salespeople strategically when promoting new products—Incorporating market orientation into a sales management control framework. Industrial Marketing Management, Volume 47, pp.147–155. 13- Chen, J. (2012). A hybrid knowledge-sharing model for corporate foreign investment in China’s construction market. Expert Systems with Applications, 39(9), pp. 7585-7590. 14- Chiang, H., Shih, H., & Hsu, C. (2013). High commitment work system, transactive memory system, and new product performance. Journal of Business Research, 67(4), pp. 631-640. 15- Chua, A., & Banerjee, S. (2013). Customer knowledge management via social media: the case of Starbucks. Journal of Knowledge Management, 17(2), pp. 237-249. 16- Engelen, Kubea, H., Schmidt, S., & Flatten, T. (2014). Entrepreneurial orientation in turbulent environments: The moderating role of absorptive capacity. Research Policy, 43(8), pp. 1353-1369. 17- Fidel, P.; Schlesinger, W., & Cervera, A. (2015). Collaborating to innovate: Effects on customer knowledge management and performance. Journal of Business Research, Volume 68, Issue 7, pp.1426–1428. 18- Hakala, H., & Kohtam, M. (2011). Configurations of entrepreneurialcustomer and technology. International Journal of Entrepreneurial Behaviour & Research, 17(1), pp. 64-81. 19- He, Y., Lai, K., Sun, H., & Chen, Y. (2014). The impact of supplier integration on customer integration and new product performance: The mediating role of manufacturing flexibility under trusttheory. International Journal of ProductionEconomics, Volume 147, PP. 260-270. 20- Hernandez, I., & Miranda, F. (2011). Linking internal market orientation and new service performance. European Journal of Innovation Management, 14(2), pp. 207-226. 21- Kabaday, E., & Alanb, A. (2012). Revisit Intention of Consumer Electronics Retailers: Effects of Customers’ Emotion, Technology Orientation and WOM Influence. International Conference on Leadership, Technology and Innovation Management, Volume 41, pp. 65-73. 22- Kotabe, M., Jiang, C., & Murray, J. (2011). Managerial ties, knowledge acquisition, realized absorptive capacity and new product market performance of emerging multinational companies: A case of China. Journal of World Business, 46(2), pp. 166-176. doi:10.1016/j.jwb.2010.05.005 23- Kotler, P., & Keller, K. (2015). Marketing Management, UK: Peason, 15th edition. 24- Jaworski, B. J., & Kohli, A. K. (1993). Market Orientation: Antecedents and Consequences. Journal of Marketing, Volume 57, PP. 53–70. 25- Lai, Y., & Lin, F. (2012). The Effects of Knowledge Management and Technology Innovation on New Product Development Performance -An Empirical Study of Taiwanese Machine Tools Industry, Procedia - Social and Behavioral Sciences, Volume 40, pp. 157-164. 26- Laursen, K., & Meliciani, V. ( 2010). The role of ICT knowledge flows for international market share dynamics. Research Policy, 39(5), pp. 687–697. 27- Lin, R.; Che, R., & Ting, C. (2012). Turning knowledge management into innovation in the high-tech industry. Industrial Management & Data Systems, 112(1), pp. 42-63. 28- Mehta, N., Hall, D., & Byrd, T. (2014). Information technology and knowledge in software development teams: The role of project uncertainty. Information & Management, 417-429. 29- Mu, J. (2015). Marketing capability, organizational adaptation and new product development performance. Industrial Marketing Management, Volume 49, pp.151–166. 30- Mukherji, S. (2012). A framework for managing customer knowledge in retail industry. IIMB Management Review, 24(2), pp. 95-103. 31- Ndubisi, N., & Iftikhar, K. (2012). Relationship between entrepreneurship, innovation and performance. Journal of Research in Marketing and Entrepreneurship, 14(2), pp. 214-236. 32- Oehmen, J.; Olechowski, A.; Kenley, R., & Daya, M. (2014). Analysis of the effect of risk management practices on the performance of new product development programs. Technovation, 34(8), pp. 441-453. 33- Pentina, I., & Strutton, D. (2007). Information processing and new product success: a meta-analysis. European Journal of Innovation Management, 10(2), pp. 149-175. 34- Sciascia, S.; D’Oria, L.; Bruni, M., & Larrañeta, B. (2014). Entrepreneurial Orientation in low- and medium-tech industries: The need for Absorptive Capacity to increase performance. European Management Journal, 32(5), pp. 761-769. 35- Sing, W., & Tong, C. (2011). The Mediating Effects of Customer and Competitor Orientations on New Product Success. International Journal of Business and Management, 6(8), pp. 34-43. 36- Singh, R., & Koshy, A. (2011). A new conceptualization of salesperson’s customer orientation. Marketing Intelligence & Planning, 30(1), pp. 69-82. 37- Solomon, M. R.; Marshall, G. W., & Stuart, E. W. (2015). Marketing: Real People, Real Choices. USA: Prentice Hall, 8th edition. 38- Tsai, K., & Hsu, T. (2014). Cross-Functional collaboration, competitive intensity, knowledge integration mechanisms, and new product performance: A mediated moderation model. Industrial Marketing Management, 43(2), pp. 293-303. 39- Tseng, S. (2008). The effects of information technology on knowledge management systems. Expert Systems with Applications, 35(2), pp. 150-160. 40- Vega, M., Silva, F., & Ruı´z, D. (2012). Does the firm’s market orientation behaviour influence innovation’s success? Management Decision, 50(8), pp. 1445-1464. 41- Wang, M., & Yang, T. (2015). Investigating the success of knowledge management: An empirical study of small- and medium-sized enterprises. Asia Pacific Management Review, Volume 21, pp.74–92. 42- Wong, S., & Tong, C. (2012). The influence of market orientation on new product success. European Journal of Innovation Management, 15(1), pp. 99-121. 43- Yang, R., Chen, J., & Wang, W. (2012). Assessing impacts of information technology on project success through knowledge management practice. Automation in Construction, Volume 22, pp. 182–191. 44- Zarco, A., Ruiz, P., & Yusta, A. (2011). The impact of market orientation dimensions on client cooperation in the development of new service innovations. European Journal of Marketing, 45(12), pp. 43-67. http://dx.doi.org/10.1108/03090561111095595 45- Zhang, J., & Duan, Y. (2010). Empirical study on the impact of market orientation and innovation orientation on new product performance of Chinese manufacturers. Nankai Business Review International, 1(2), pp. 214-231. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,858 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,363 |