تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,682 |
تعداد مقالات | 13,763 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,245,832 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,756,820 |
بکارگیری سیستمهای دینامیکی جهت تحلیل تأثیر مدیریت دانش بر تعالی سازمان | ||||
پژوهش در مدیریت تولید و عملیات | ||||
مقاله 3، دوره 5، شماره 1، فروردین 1393، صفحه 39-52 اصل مقاله (458.86 K) | ||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||
نویسندگان | ||||
محمد دهقانی سریزدی* 1؛ محمد صالح اولیاء2 | ||||
1دانشجوی دکترای مهندسی صنایع دانشگاه یزد | ||||
2دانشیار دانشکده مهندسی صنایع دانشگاه یزد | ||||
چکیده | ||||
سازمان زمانی در مسیر تعالی قرار میگیرد که در کنار بسترسازی مناسب و انجام فعالیتهای درست، به نتایج قابل قبول و مناسبی دست یابد. تلاش مدلهای تعالی همانند مدل EFQM این بوده است تا در ارزیابی عملکرد سازمان تعادلی بین توانمند سازها و نتایج برقرار سازند. مدیریت دانش یکی از این توانمندسازهاست که با توجه به اهمیت یافتن منابع دانشی روز به روز جایگاه مهمتری می یابد. جهت ارزیابی فعالیتهای انجام شده در راستای مدیریت دانش، به مدلهایی نیاز داریم که بتواند آن را در تمامی ابعاد مورد بررسی قرار دهد. یکی از مدلهای ارزیابی مدیریت دانش، مدلKMAT میباشد. در این پژوهش به منظور ارتباط بخشیدن مابین دانش و تعالی سازمانی، از ابزار سیستمهای دینامیکی استفاده شده تا رفتار و تأثیر مدیریت دانش بر تعالی سازمان مورد مطالعه قرار گیرد. لذا در این پژوهش با بکارگیری ابزار سیستمهای دینامیکی و بر اساس تلفیقی از مدل KMAT و مدل EFQM، مدلی پویا جهت بررسی رفتار و اثربخشی مدیریت دانش بر تعالی سازمان، ارائه گردید. همچنین پس از ارزیابی کارایی مدل، سیاستهای مختلف ارزیابی شده و بهترین سیاست انتخاب گردید. | ||||
کلیدواژهها | ||||
مدیریت دانش؛ ابزار سنجش و ارزیابی مدیریت دانش؛ تعالی سازمانی؛ بنیاد مدیریت کیفیت اروپایی؛ سیستمهای دینامیکی | ||||
اصل مقاله | ||||
1 مقدمه هدف اصلی این تحقیق، ایجاد مدل دینامیکی برای اندازهگیری اثربخشی فرآیندهای مدیریت دانش بر تعالی سازمان ها بوده ، سعی بر این است که جنبههای کلیدی تاثیرگذار در مدیریت دانش بر ارتقای سازمان از طریق شبیهسازی مدل مزبور، تجزیه و تحلیل شود. با بررسی و مرور منابع مرتبط با بهبود و به کارگیری مدل بنیاد مدیریت کیفیت اروپایی ([1]EFQM) و مدیریت دانش، مشاهده می شود در زمینه های مختلفی همچون ابزار سنجش و ارزیابی مدیریت دانش ([2]KMAT): ارزیابی مقایسه ای مدیریت دانش(مارتا دی جاگر ،1999)، معیارهای مدیریت دانش(بوز ،2004)، مدیریت دانش و تولید جدیدی از خدمات اطلاعاتی(اجی کومار ،2010)، راهی برای سنجش شدت دانش تیم(پال و همکاران، 2004)، هستی شناسی پیشنهادی برای کسب دانش و تجمیع برای مدیریت دانش بالینی (واراپورن و همکاران، 2010) انجام شده است. همچنین، با بررسی و مرور منابع مرتبط با به کارگیری سیستم های دینامیکی در مدیریت دانش و به کارگیری سیستم های دینامیکی در مدل EFQM، مشاهده می شود در زمینه های مختلفی همچون تصمیم گیری بر پایه دانش در سطوح بالای راهبردی با استفاده از سیستم های دینامیکی(ییم و همکاران،2000)، تحلیل مدل تعالی EFQM با استفاده از سیستم های دینامیکی (دهقانی و همکاران، 2009)، ساختار علی از مدل تعالی EFQM(جاکوپ و همکاران، 2009)، رابطه متقابل میان معیارهای مدل EFQM در سازمان های کوچک و متوسط ایرانی(ساده و همکاران، ،2010) انجام شده است. علی رغم پژوهش های گذشته به نظر می رسد ترکیب مدیریت دانش و مدل EFQM برای بررسی نحوه تاثیرگذاری مدیریت دانش بر تعالی سازمان به خوبی شفاف نشده است. بر این اساس، در این تحقیق با بهرهگیری از تلفیقی از مدل KMAT و مدلEFQM ، مدلی از این تعامل به تصویر کشیده شده است. دانش میتواند در ابعاد مختلف؛ یعنی در بعد فرآیند، رهبری، فرهنگ، تکنولوژی و اندازهگیری مدیریت شده (ابعاد مدلKMAT) و تأثیر آن بر شاخص های نتایج شامل: مشتریان، کارکنان، جامعه و نتایج کلیدی عملکرد (که در مدل EFQM آورده شده است) اندازهگیری شود. اندازهگیری باید در هر دو نوع کمی و کیفی و با رویکردی سیستماتیک انجام شود. یکی از این روش های سیستماتیک، سیستمهای دینامیکیاست. سیستمهای دینامیکی امکان مدل سازی و بررسی الگوهای رفتاری پدیدهها را برای تصمیمسازی مبتنی بر پیشبینی فراهم میکند (استرمن، 2000)، (استرمن، 2002). برای برقراری ارتباط مدیریت دانش بر تعالی سازمان، لازم است که ارتباط علی و معلولی بین ابعاد مدل KMAT و شاخص های نتایج مدل EFQMرا برقرار سازیم. رویکرد سیستمی میتواند ساختار علی و معلولی را شفاف سازد. رویکرد سیستمی بیان میکند، تمام جنبههای متفاوت و حوزههای سازمان به هم ارتباط دارند و شخص نمیتواند یک حوزه یا یک کل را بدون تأثیر گذاشتن بر حوزههای مرتبط دیگر بهبود بخشد. از طرفی، از بین هزاران متغیر قابل مشاهده و روابط آنها تنها ارتباطات یا حلقههای علت و معلولی ویژهای در تعیین رفتار کلی سیستم غالب هستند. در این تحقیق، پس از آنکه روابط میان متغیرها تعریف شد و یک مدل تلفیقی دینامیکی برای اندازهگیری اثربخشی مدیریت دانش ایجاد گردید، سناریوهای مختلف در خصوص توسعه برنامه های مدیریت دانش، تعیین و نتایج حاصل از سناریوهای مختلف ارزیابی میگردد.
2- مبانی نظری 2-1- مدل KMAT :مدیریت دانش به مهم ترین سرمایه ارزشمند سازمانی؛ یعنی سرمایه های فکری[3] مربوط می شود. مدیریت دانش با تبدیل سرمایه های انسانی به دارایی های فکری سازمان یافته، ایجاد ارزش می کند. مدیریت دانش مستلزم وجود رهبری آگاه و تأثیرگذار در سازمان است. از عناصر جلوبرنده مدیریت دانش، فرهنگ سازمانی است. برای توسعه مدیریت دانش در سازمان باید فرایند ها و تکنولوژی های مدیریت دانش به طور نظام مند مدیریت و به طور مداوم تمامی این عناصر اندازه گیری شوند. لذا برای کنترل و بهبود این ابعاد لازم است از مدلی استفاده گردد که جایگاه فعلی سازمان در مدیریت دانش را در تمامی این ابعاد ارزیابی کند. مدل KMAT یکی از این مدل هاست. مدل KMAT جایگاه سازمان را در پنج بعد فرآیند ها، رهبری، تکنولوژی، فرهنگ سازمانی و اندازهگیری بررسی می کند.
2-2- بنیاد مدیریت کیفیت اروپایی(EFQM) :در سالیان اخیر از میان مدل های استاندارد ارزیابی عملکرد، مدل های تعالی سازمانی راه دستیابی به عملکرد کلاس جهانی و بهبود عملکرد کسب و کار را هموار نموده و توجه ویژه ای را در سازمانها و شرکتهای مختلف برانگیختهاند و از بین این مدل ها، مدل تعالی سازمانیEFQM به عنوان چارچوبی برای خودارزیابی سازمانی گسترش یافته است. مدل EFQM دارای نه معیار است. پنج معیار آن، توانمندسازها و چهار معیار دیگر نتایج هستند. معیارهای”توانمندساز“، آنچه را یک سازمان انجام میدهد پوشش میدهند و معیارهای ”نتایج“ ، آنچه را یک سازمان به دست میآورد. ”نتایج“ بر اثر اجرای ”توانمندسازها“ به دست میآیند و”توانمندسازها“ با گرفتن بازخور از ”نتایج“ بهبود مییابند. توانمندسازها شامل رهبری، خطمشی و استراتژی،کارکنان، مشارکت ها و منابع، فرآیندها هستند و نتایج نیز شامل نتایج مشتریان، نتایج کارکنان، نتایج جامعه و نتایج کلیدی عملکرد است. 2-3- سیستم های دینامیکیبه تصویر کشیدن اثرات بازخوردی و غیرخطی متغیرهای تصمیم ساز در سیستم های پیچیده برای انسان امری مشکل است. آدمی اغلب با خطی فرض نمودن رابطه میان متغیرها، نسبت به پیش بینی اقدام نموده، در حالی که این مسأله میتواند به تصمیمگیریهای نادرست منجر گردد. سیستم های دینامیکی روشی است که برای تحلیل چنین سیستمهای اقتصادی اجتماعی پیچیده و غیرخطی به کار میرود. روش های متفاوتی برای مدل سازی سیستم های دینامیکی وجود دارد که در این تحقیق یکی از ساده ترین آنها شامل مراحل: تعریف مسأله، مدل سازی دیاگرام علت و معلولی، ایجاد مدل دینامیکی، اجرای شبیه سازی، تحلیل و به کارگیری نتایج، مختصرًا بیان میگردد.
3- مزایای به کارگیری سیستم های دینامیکی برای برقراری ارتباط میان مدل KMAT و مدلEFQMدر ادامه، به سه مزیت عمده توسعه و استفاده از سیستم های دینامیکی در برقراری ارتباط میان مدل KMAT و مدل EFQM اشاره می شود: 1- روابط علت و معلولی یک طرفه: در مدل دینامیکی ایجاد شده در این مقاله، تأثیر متغیرهای مدل KMAT بر روی شاخص های عملکردی بخش نتایج مدل EFQM و همچنین، در بخش نتایج تأثیر شاخص های عملکردی بر روی شاخص های برداشتی در نظر گرفته شده است. این تأثیرات به صورت رفت و برگشتی لحاظ شده، به طوری که هم امتیازات شاخص های عملکردی و هم برداشتی هر کدام به طور جداگانه بر بهبود ابعاد مدیریت دانش مؤثرند. 2- لحاظ نمودن دیمانسیون زمانی بین علت و معلول: در مدل دینامیکی ایجاد شده در این مقاله، مطابق آنچه در واقعیت رخ می دهد، تغییرات در متغیرهای مدل KMAT با تأخیر زمانی بر روی شاخص های عملکردی نتایج مدل EFQM اثر میگذارند. همچنین، در بخش نتایج، تأثیر تغییرات در شاخص های عملکردی با تأخیر زمانی بر روی شاخص های برداشتی است. 3- وجود مکانیزم شفافی برای اعتبار سنجی در مدل دینامیکی ایجاد شده در این مقاله، روابط غیر خطی بین متغیرها و ارتباطات علت و معلولی بین آنها در نظر گرفته شده است که با تنظیم سیاستهای مختلف و انجام شبیه سازی میتوان اثر سیاستهای مختلف بر مدل را ارزیابی نمود.
4- روش تحقیق:4-1- مدل سازی دیاگرام علت و معلولیدر وهله اول با توجه به متغیرهای شناسایی شده، دیاگرام علت و معلولی مدل تلفیقی حاصل شده از مدل KMAT و EFQM بر اساس نظرات خبرگان مدیریت دانش و نیز تعالی سازمانی، مطابق شکل1 ارائه شده است: در این دیاگرام مشاهده میشود که در مسیر رفت، استراتژی بر روی ابعاد مدلKMAT تأثیر میگذارد. همچنین، ابعاد مدلKMAT بر روی شاخص های عملکردی بخش نتایج مدل EFQM تأثیر گذارند و شاخص های عملکردی نیز بر روی شاخص های برداشتی بخش نتایج تأثیر گذارند. در مسیر برگشت نیز مدیریت دانش بر روی استراتژی سازمان و همچنین، امتیازات شاخص های عملکردی و برداشتی هر کدام به صورت جداگانه بر بهبود مدیریت دانش مؤثرند. لذا این مسیرهای رفت و برگشتی، حلقههایی را در مدل ایجاد کردهاند. چنانچه استراتژی بهبود یابد، بالطبع دانش در سازمان میتواند بهتر مدیریت شود و هرچه مدیریت دانش بهبود یابد، مقادیر شاخص های عملکردی در قسمت نتایج بهبود مییابد. بهبود شاخص های عملکردی، بهبود در شاخص های برداشتی را به دنبال دارد. از طرف دیگر، چنانچه دانش در سازمان بهتر مدیریت شود، استراتژی بهبود مییابد و هرچه مقادیر نتایج بهتر باشد، تلاش برای بهبود مدیریت دانش، کاهش مییابد. لذا باید بر روی گزینههایی(فعالیت هایی) بیشتر تمرکز نمود که مقادیر نتایج(شاخص های عملکردی یا برداشتی) حاصل شده از آنها کمتر باشد. لذا حلقههای ایجاد شده در این دیاگرام ، حلقههای بازخوردی منفی(متعادل کننده) است. شایان ذکر است که تغییرات در ابعاد مدل KMAT با تأخیر زمانی بر روی شاخص های عملکردی نتایج مدل EFQM تأثیر میگذارند. همچنین، در بخش نتایج، تغییرات در شاخص های عملکردی با تأخیر زمانی بر روی شاخص های برداشتی اثر گذارند. برای مابقی روابط نیز تأخیر زمانی تعریف می شود. لذا در این دیاگرام برای نشان دادن تأخیرات در روابط بین متغیرها، ازعلامت دوخط موازی(اا) روی بردارهای مربوطه استفاده شده است. در مدل ایجاد شده سه متغیر دیگر نیز با عناوین: متغیر وفاداری مشتریان، متغیر برند سازمانی و متغیر وفاداری کارکنان تعریف شده، که در بخش بعدی دلیل آن ذکر شده است. در رابطه با ارتباطات میان متغیرها در مدل، همان گونه که در شکل 4 مشاهده میکنید: لازم به ذکر است، با توجه به اینکه یکی از ابعاد مدل KMAT، اندازهگیری است، لذا این متغیر در درون شاخص های برداشتی و عملکردی مدل EFQM قرار میگیرد و به تعریف متغیر مستقلی با نام "اندازهگیری" نیاز نیست. از آنجایی که خط مشی و استراتژی سازمان بر روی بعد رهبری مدیریت دانش تأثیرگذار است و رهبری نیز بر روی ابعاد فرآیندها، تکنولوژی، و فرهنگ سازمانی اثر میگذارد. اثرات آنها در دیاگرام علت و معلولی با برقراری ارتباط بین آنها نشان داده شده است. از طرف دیگر، ابعاد فرآیندها، تکنولوژی، و فرهنگ سازمانی بر روی شاخص های نتایج تأثیرگذارند و هرچه مقادیر نتایج بالاتر رود، تلاش برای مدیریت دانش کاهش مییابد. شاخص های عملکردی بر روی شاخص های برداشتی اثر میگذارند. متغیر وفاداری مشتریان[4] متأثر از شاخص های برداشتی نتایج مشتریان است. متغیر برند سازمانی[5] از شاخص های برداشتی نتایج مشتریان و نتایج جامعه اثر میپذیرد. متغیر وفاداری کارکنان[6] متأثر از شاخص های برداشتی نتایج کارکنان است. متغیر فرهنگ بر روی شاخص نتایج کارکنان تأثیرگذار است. متغیر تکنولوژی بر روی شاخصهای نتایج جامعه و نتایج کلیدی عملکرد اثر
میگذارد. متغیر فرآیندها بر روی شاخصهای نتایج مشتریان، نتایج جامعه و نتایج کلیدی عملکرد تأثیرگذار است. شاخصهای عملکردی بر روی شاخصهای برداشتی اثر میگذارند. در مدل زیر، منظور از حرف a، شاخص های برداشتی و منظور از حرف b، شاخص های عملکردی است. در مدل زیر، متغیر فرآیندها با علامت(I)، متغیر رهبری با علامت(II)، متغیر فرهنگ با علامت(III) و متغیر تکنولوژی با علامت(IV) نشان داده شده است. در مدل زیر، متغیر اندازهگیری تمامی شاخص های نتایج مدل EFQM (شاخص های نتایج مشتریان، نتایج کارکنان، نتایج جامعه و نتایج سازمان) را در برمی گیرد
.
شکل 1- دیاگرام علت و معلولی
4-2- ایجاد مدل دینامیکیدر این بخش روابط کمی میان متغیرهای مدل تعریف میشود. در اینجا واحد متغیر زمان، سال در نظر گرفته شده است. با استفاده از نرم افزار ونسیم[7] ، این مدل اجرا شده است. شایان ذکر است که بر اساس توافق میان خبرگان مدیریت دانش و نیز تعالی سازمانی، این مدل برای یک دوره 100 ساله با شروع از سال2010 شبیه سازی شده است. با توجه به اینکه مدلهای EFQM و KMAT، سازمان را در یک مقطع زمانی ارزیابی میکند، تمامی زیرمعیارهای مدل از جنس متغیر کمکی است. برای اینکه روند تجمعی پیشرفت سازمان ارزیابی و بررسی شود، لازم است سطوحی تعریف گردد که بتوان بر اساس آنها تجمع عملکرد سازمان را در طی زمان نشان داد. بر همین اساس، در طول دوره زمانی بر اساس شاخص های موجود در قسمت نتایج میتوان سطوحی را تعریف نمود که حاکی از رشد سازمان در مسیر تعالی است. در این مقاله، برای افزایش کارایی مدل، بر اساس مرور ادبیات و توافق خبرگان، سه سطح تعیین شد؛ سطوحی که سازمان ها عموما اولویت های بهبود خود را بر اساس آنها تعریف می کنند. این سطوح عبارتند از: اولین سطح، سطح برند سازمان[8] است. چارلوتی و همکاران(2003) برند سازمان را این گونه تعریف می کنند: برند سازمان عبارت است از مفهومی چند بعدی و ذهنی از برداشت ها و تجربیات مشتری نسبت به کالا و خدمات که دریافت می کند. پوپسکیو (2009) بیان نمود: راه های ایجاد ارزش افزوده و راه های کنونی سازمان، ممکن است در آینده مفید نباشند و سازمان برای حفظ نیروی محرکه خود، لازم است مدام برند خود را بهبود دهد. دومین سطح، سطح وفاداری مشتریان[9] است. کیما (2003) وفاداری مشتریان را این گونه تعریف می کنند: وفاداری مشتریان عبارت است از ترکیبی از تمایلات نشان دهنده رضایت مشتری و نیز خرید مجدد وی از محصول یا درخواست دریافت مجدد خدمت. کاتالینا (2007) کاهش شکایات مشتریان را از عوامل رقابت پذیری سازمان ذکر کردند و برای دستیابی به آن، بهبود وفاداری در مشتریان را امری ضروری دانستند. سومین سطح، سطح وفاداری کارکنان[10] است. ونگ و چن (2003) وفاداری کارکنان را این گونه تعریف می کنند: وفاداری کارکنان عبارت است از انگیزه ای فردی که از طریق یک فعالیت ذهنی یا فیزیکی، ایجاد شده و از طریق مطلوبیت های فردی، رشد می کند. آلینا وکاتالینا) (2007 وفاداری کارکنان را از عوامل رقابت پذیری سازمان ذکر کردند که سازمان باید برای حفظ بقای خود، وفاداری کارکنانش را مورد توجه قرار دهد. تمامی سطوح فوق از تغییر متغیرهای کمکی مدل، تاثیر می پذیرند و برای نشان دادن حرکت در مسیر تعالی،کمک بزرگی به سازمان میکنند، زیرا بر اساس آنها میتوان اثرات سیاست ها، سیستم ها، و فعالیت های سازمان را که در طی زمان بر روی هم انباشته شده و حاکی از عملکرد گذشته و حال سازمان هستند، مشاهده نمود. با توافقاتی که میان خبرگان صورت گرفت، تعیین شد که در هر دوره زمانی، سطح برند سازمان، از تجمع متغیر نرخ برند[11] به دست میآید که ورودیهای آن شاخص های برداشتی نتایج مشتریان[12] و نتایج جامعه [13]است. همچنین، در هر دوره زمانی، سطح وفاداری مشتریان، حاصل تجمع متغیر نرخ رضایتمندی مشتریان[14] است که ورودیهای آن شاخص های برداشتی نتایج مشتریان[15] است. همچنین، در هردوره زمانی، سطح وفاداری کارکنان، حاصل تجمع متغیر نرخ رضایتمندی کارکنان[16] است که ورودیها شاخص های برداشتی نتایج کارکنان[17] است. در مدل دینامیکی ایجاد شده، در رابطه با ارتباط بخشیدن میان شاخص های عملکردی و شاخص های برداشتی نتایج، از متغیر adjust استفاده شده است. برای ارتباط میان این متغیرها، در نرم افزار ونسیم، متغیرکمکی adjust از نوع lookup تعریف شده است ( با توجه به اینکه نمی توان معادله صریحی برای رابطه میان دو متغیر تعریف نمود، متغیر از نوع lookup تعیین می شود.) سپس در درون نرم افزار، از طریق تعریف زوجهای مرتب داده به صورت (x,y) که از داده های گذشته یا نظرات خبره برای دو متغیر مرتبط به دست آمده، نرم افزار نموداری را از میان داده های گذشته رسم می کند و به عنوان نمودار برآورد در نظر می گیرد. برای مثال، برای شاخص عملکردی نتایج مشتریان[18]، جهت تعدیل نمودن ارتباط میان متغیرI و این شاخص، متغیرکمکی adjust استفاده شده است که نرم افزار بر اساس مقادیر موجود، روند تغییرات معلول را بر اساس تأثیر تغییرات علت به صورت نمودار مطابق شکل زیر نشان میدهد:
شکل2- نمودار متغیر adjust 6b
بر اساس تعریف معادلات دینامیکی و تعریف روابط میان متغیرها، مدل دینامیکی، ایجاد شد:
شکل3- مدل دینامیکی
5- آزمون کارایی مدل دینامیکیدر این تحقیق برای آزمون کارایی مدل، از آزمون های متفاوتی نظیر: آزمون سازگاری واحدها، ارزیابی ساختار و شرایط حدی استفاده شده که در ادامه توضیحات آنها آورده شده است: آزمون سازگاری واحدها: این تست شامل تحلیل دیمانسیون معادلات نرخ است. در عین سادگی این تست، بسیاری از مدل ها از این تست رد می شوند و یا تنها به وسیله پارامترهایی که معنی کم یا هیچ معنایی در واقعیت ندارند، پذیرفته می شوند. این آزمون بر اساس مطابقت تمامی واحدها توسط گزینه تست واحدها[xix] در نرم افزار ونسیم تصدیق گردید. آزمون ارزیابی ساختار، سازگاری رفتار مدل با ساختار آن را بررسی میکند. این مسأله ایجاب میکند که در مدل شبیهسازی شده، رفتار متغیرها در بازخورد مثبت و منفی باید به ترتیب نمائی و هدفجو باشد. بر همین اساس، همان طور که در دیاگرام علت و معلولی ملاحظه میشود، متغیرهای مدل حلقههای بازخوردی منفی را تشکیل میدهند و باید رفتار آنها در مدل شبیهسازی شده هدفجو باشد. برای مثال: رفتار هدفجویشاخص عملکردی نتایج مشتریان که در نمودار ذیل به خوبی نمایان است: آزمون شرایط حدی، بر مقاوم بودن مدل در شرایط حدی تأکید دارد؛ به این معنا که تحت هر شرایطی با تغییر یافتن سیاست ها و یا مقادیر ورودی ها، مدل باید رفتار مورد انتظار را از خود نشان دهد. برای مثال، وقتی که مقادیر اولیه متغیرهای مدیریت دانش را به میزان زیاد افزایش یا کاهش دهیم، باز هم مقادیر تمامی متغیرها در همان رنج واقعی خود تغییر کند. این موضوع در مدل بررسی شد و مدل با لحاظ شرایط حدی مورد تصدیق قرار گرفت.
شکل4- نمودار رفتار هدفجوی شاخص عملکردی نتایج مشتریان
برای مثال، مقادیر متغیر خطمشی و استراتژی و نیز متغیر رهبری در مدیریت دانش، در دو حالت حدی؛ یعنی 0 و100، آزمون و نتایج آن بر روی شاخص عملکردی نتایج مشتریان بررسی شد. مشاهده شد که رفتار این متغیر در شرایط حدی نیز تغییری نکرده است که در نمودار ذیل نشان داده شده است:
شکل5- رفتار شاخص عملکردی نتایج مشتریان در شرایط حدی
6- سناریو سازیدر مدل دینامیکی ایجاد شده، پس از ارزیابی کارایی مدل ، به منظور ارزیابی سیاست های مختلف، برای هر کدام از متغیرهای I، II، III، IV، و استراتژی، متغیر improvement تعریف شده که بیان کننده میزان پیشرفت آنها است (میزان پیشرفت بر اساس اهداف و سیاست های آتی سازمان تعیین میشود). میزان پیشرفت را میتوان برای سیاست های مختلف اعمال نمود تا با اجرای مدل، بهینهترین سیاست ها برگزیده شود. با توجه به محدود بودن منابع و با در نظر گرفتن انواع استراتژیهای قابل اجرا در سازمان، تقسیم منابع میان چهار بخش مدیریت دانش (رهبری، فرهنگ، فن آوری و فرآیند مدیریت دانش) به گونهای باید انجام گیرد که در کل مدل بیشترین اثربخشی ایجاد شود، به طوری که بهترین روند در سطوح وفاداری مشتریان، وفاداری کارکنان و برند سازمان حاصل گردد. به منظور شبیهسازی مدل دینامیکی، ابتدا باید تعدادی متغیر اصلی را برای بررسی انتخاب نموده و سپس بر اساس سناریوهای مختلف به انجام شبیهسازی و ارزیابی نتایج آنها پرداخت. متغیرهای اصلی مورد نظر برای بررسی، سطوح وفاداری مشتریان، وفاداری کارکنان و برند سازمان هستند. انجام شبیهسازی نیز به چهار سناریوی زیر مربوط میشود: سناریوی اول: سناریوی اول با عنوان " رویکرد مدیریت دانش بر محوریت تکنولوژی " است که توجه زیادی به مقوله تکنولوژی های مورد نیاز مدیریت دانش دارد. تکنولوژی نقش تعیین کننده در رشد و پیشرفت مدیریت دانش دارد و تأثیر آن بر روی شاخص های نتایج به تعالی سازمان منجر میشود. در این سناریو متغیر تأکیدی و مورد توجه، متغیر IV است. لذا در این سناریو، متغیر improvement IV را که بیان کننده میزان پیشرفت این متغیر است، 50% افزایش میدهیم. سناریوی دوم: سناریوی دوم با عنوان " رویکرد مدیریت دانش بر محوریت فرهنگ سازمانی " است که توجه بیشتر به مقوله فرهنگسازی و اشاعه آن در سازمان دارد. کارکنان به عنوان ارزشمندترین سرمایه سازمانند که باید در بین آنها فرهنگ تسهیم و تبادل دانش رشد کند. در این سناریو متغیر تأکیدی و مورد توجه، متغیر III است. لذا در این سناریو، متغیرهای improvement III را که بیان کننده میزان پیشرفت این متغیر است، 50% افزایش میدهیم. سناریوی سوم: سناریوی سوم با عنوان " رویکرد مدیریت دانش بر محوریت فرآیند " است که توجه بیشتر به مقوله فرآیندهای مدیریت دانش دارد. فرآیندها نقش اساسی در تحقق اهداف مدیریت دانش دارد. در این سناریو متغیر تأکیدی و مورد توجه، متغیر I، است. لذا در اینجا متغیر improvement I را که بیان کننده میزان پیشرفت این متغیر است، 50% افزایش میدهیم. سناریوی چهارم: سناریوی چهارم با عنوان " رویکرد کلی محور در مدیریت دانش " است که توجه متوازن روی هر سه بعد تکنولوژی، فرهنگ و فرآیندهای مدیریت دانش دارد. لذا در این سناریو متغیرهای تأکیدی و مورد توجه متغیرهای I، III، و IV هستند. در این حالت با توجه به محدود بودن منابع و برقراری توازن بین هر سه مقوله فوق، سازمان به ناچار باید پیشرفت یکسان و با سرعت کمتری کند. لذا همه متغیرهای improvement این سه بخش را 20% افزایش میدهیم. نتایج حاصل از هر یک از سناریوها برای سطوح وفاداری مشتریان، وفاداری کارکنان و برند سازمان چنین میشود:
شکل6- نمودار روند سطح وفاداری کارکنان تحت سناریوهای مختلف
شکل7- نمودار روند سطح وفاداری مشتریان تحت سناریوهای مختلف
شکل8- نمودار روند سطح برند سازمان تحت سناریوهای مختلف
در شکل 6، نشان میدهد که میان چهار سناریوی تعریف شده، سناریوی دوم با عنوان " رویکرد مدیریت دانش بر محوریت فرهنگ سازمانی"، روند بهتری را دنبال کرده و بیان میکند که از میان بخش های مختلف مدیریت دانش، فرهنگ سازمانی عامل مهمتری در رشد وفاداری کارکنان است و بعد از آن به ترتیب سناریوی چهارم و سپس سناریوی اول یا سوم است. در شکل 7، نشان میدهد که میان چهار سناریوی تعریف شده، سناریوی سوم تحت عنوان " رویکرد مدیریت دانش بر محوریت فرآیند"، روند بهتری را دنبال میکند و بیان میکند که از میان بخش های مدیریت دانش، عاملی که باعث رشد بهتر وفاداری مشتریان میشود، فرآیند مدیریت دانش است و بعد از آن به ترتیب سناریوی چهارم و سپس سناریوی دوم و بعد از آن سناریوی اول است. در شکل 8، نشان میدهد که میان چهار سناریوی تعریف شده، سناریوی سوم تحت عنوان " رویکرد مدیریت دانش بر محوریت فرآیند"، روند بهتری را دنبال میکند و بیان میکند که از میان بخش های مدیریت دانش، عاملی که باعث رشد بهتر وفاداری مشتریان میشود، فرآیند مدیریت دانش است. و بعد از آن به ترتیب سناریوی چهارم و سپس سناریوی دوم و بعد از آن سناریوی اول است. در نهایت، با مقایسه کلی بر روی هر چهار سناریو، میتوان نتیجه گرفت: چناچه اولویت سازمان بر وفاداری کارکنان باشد، رویکرد مدیریت دانش باید بر محوریت فرهنگ سازمانی باشد و چنانچه تأکید سازمان بر وفاداری مشتریان و برند سازمان باشد، رویکرد مدیریت دانش باید بر محوریت فرآیند باشد. 7- بحث و نتیجه گیریسازمان ها بدون توجه به نوع فعالیت، اندازه و ساختار و یا میزان بلوغ سازمانی به منظور رشد تعالی سازمانی ، به مدیریت مناسب دانش سازمانی نیاز دارند، اما با بررسی پژوهش های گذشته، به نظر می رسد ترکیب مدیریت دانش و مدل EFQM برای بررسی نحوه تاثیرگذاری مدیریت دانش بر تعالی سازمان به خوبی شفاف نشده است. بر این اساس، در این تحقیق با بهرهگیری از تلفیق مدل KMAT و مدلEFQM ، تعامل این دو مقوله مهم به تصویر کشیده شده است. همچنین، با توجه به اینکه تمام جنبههای متفاوت و حوزههای سازمان به هم ارتباط دارند و شخص نمیتواند یک حوزه یا یک کل را بدون تأثیر گذاشتن روی حوزههای مرتبط دیگر بهبود دهد، لذا دانش سازمانی باید با یک رویکرد سیستماتیک مدیریت شود. یکی از این روش های سیستماتیک، سیستم های دینامیکی است.در این راستا ، تحقیق حاضر مدلی را با استفاده از ابزار پویایی شناسی سیستم و بر اساس تلفیقی از مدلKMAT و مدل EFQM، ارائه نموده است تا رفتار پویای جاصل از تاثیر مدیریت دانش بر تعالی سازمانی را تحلیل نموده و مدیران بتوانند از میان سیاست های قابل اجرا در مدیریت دانش، بهترین سیاست ها را برای رشد سریعتر تعالی سازمانی انتخاب نمایند. بدین ترتیب، در مدل ارائه شده، سعی شد تا تأثیر ابعاد مدلKMAT بر روی مدل EFQM با استفاده از مدل پویایی شناسی سیستم نشان داده شده و در نهایت، با استفاده از نرم افزار ونسیم، روند تغییرات به ازای مقادیر مختلف تجزیه و تحلیل شود. همچنین، برای نشان دادن مسیر رشد بهتر برای ادامه راه سازمان، چهار سناریو تعریف گردید. نتایج این سناریوها حاکی از آن بود که انتخاب سناریوی مناسب، بستگی به آن دارد که سازمان اولویت خود را بر وفاداری کارکنان قرار دهد یا اولویت بر وفاداری مشتریان و برند سازمان باشد و بر اساس اولویت های سازمان، رویکرد برتر انتخاب می شود. نتایج نشان دادند، چنانچه اولویت سازمان بر وفاداری کارکنان باشد، رویکرد مدیریت دانش باید بر محوریت فرهنگ سازمانی باشد و چنانچه تأکید سازمان بر وفاداری مشتریان و برند سازمان باشد، رویکرد مدیریت دانش باید بر محوریت فرآیند باشد. تحلیل تأثیر ابعاد مدل KMAT بر روی نتایج مدل EFQM با استفاده از پویایی شناسی سیستم، مجموعهای از مزیتها را ایجاد میکند که مهمترین آنها عبارتند از: شبیهسازی اثر عوامل مؤثر بر روی نتایج،اجرای آنالیزهای " چه میشود اگر" برای یادگیری از سناریوها و تهدیدهای بالقوه آینده؛ قابلیت نمایش بصری ارتباطات بین مدیریت دانش و تعالی سازمانی؛ کاهش ریسک برنامه های اجرایی از طریق شبیه سازی و بررسی پیامدهای سیاست های مختلف، قبل از پیاده سازی مدل دینامیکی؛ و لحاظ نمودن دیمانسیون زمانی بین علت و معلول. از زمینههایی که برای تحقیقات بعدی میتواند مطرح باشند:
[1] European Foundation for Quality Management [2] Knowledge Management Assessment Tool [3] Intellectual Capital [4] Customers Loyalty [5] image [6] People Loyalty [7] Vensim [8] Level of Image [9] level of customers loyalty [10] level of People Loyalty [11] Image [12] Customer Result(a) [13] Society Result(a) [14] customers satisfaction [15] Customer Result(a) [16] People satisfaction [17] People Result(a) [18] Customer Result(b) [xix] Unit Cheque | ||||
مراجع | ||||
Bose, R. (2004). "Knowledge management metrics". Industrial Management & Data Systems. 104(6), 457-468. Dehghani Saryazdi M.,Owlia, M.S., Kiani, B., & Noughandarian K. (2009). "Analysis of EFQM excellence model using system dynamics". Iranian Journal Of Management Sciences Winter. 3(12), 65-82. Sadeh, E., & Arumugam, V.C. (2010.( "Interrelationships among EFQM Excellence Criteria in Iranian Industrial SMEs". European Journal of Economics. Finance and Administrative Sciences. ISSN 1450-2887. (19). Eskildsen, J.K., Kristensen, K., & Juhl, H.J. "The Causal Structure of The EFQM Excellence Model". International Journal of Quality & Reliability Management.. 18(8), 783 - 795 Jager, M. de. (1999). "The KMAT: benchmarking knowledge management". Library Management. 20 (7), 367-372. Nirmal Pal, N., Sundaresan, S., Ray, J., Bhargava, H., Glantz, E., McHugh M.W. (2004). "Knowledge Quotient™ (KQ): A Way to Measure the Knowledge Intensity of Your Team". The Penn State eBusiness Research Center. Waraporn, P., Meesad, P., & Clayton, G. (2010). "Proposed ontology based knowledge acquisition and integration framework for clinical knowledge management". IJCSNS International Journal of Computer Science and Network Security. 10 (3), 30-36. Ajay Kumar. S. (2010). "Knowledge management and new generation of libraries information services: A concepts". International Journal of Library and Information Science. 1(2), 024-030. Smits, M.T., & Moor, A. de. (2004). "Effective knowledge management in knowledge-intensive organizations". Proceedings of the 5th European Conference on Organizational Knowledge. Learning and Capabilities:1-10 Sterman, J. D. (2000). "Business Dynamics: Systems Thinking and Modeling for a Complex World". Irwin McGraw-Hill, London. Sterman, J. D. (2002). "All Models Are Wrong: Reflections on Becoming a Systems Scientist", System Dynamics Review, 18(4), 501-531. Yim, N.H., Kim, S.H., Kim, H.W., & Kwahk, K. (2000). "Knowledge based decision making on higher level strategic concerns: system dynamics approach". Expert Systems with Applications 27, 143–158. Charlotte, M., Echtner, J.R., & Ritchie, B. (2003). "firms’ international competitiveness", The journal of tourism studies. 14(1), 1146- 1149. Popescu R.I. (2009). "successful brands or key to any company's success", Economia. Seria Management, 12(1), 174-179. Kima, M.K., Parkb, M.C. & Jeong D.H. (2004). "The effects of customer satisfaction and switching barrier on customer loyalty in Korean mobile telecommunication services", Telecommunications Policy 28, 145–159. Cătălina, R., Alina, C. (2007). "firms’ international competitiveness", management and marketing, 1146-1150. Hsu, C.H., Weng, M.W., & Chen, C.Y. (2010). "Pharmaceutical Care of People in the Community for the Recognition Rate and the Pharmaceutical Service Satisfaction Study", Proceedings of the 2010 International Conference on Industrial Engineering and Operations Management Dhaka, Bangladesh, January. 9 – 10, Zsidisin G.A. (2003). "A grounded definition of supply risk", Journal of Purchasing and Supply Management, 9(5–6), 217–224.
| ||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,423 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,771 |