تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,640 |
تعداد مقالات | 13,343 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,984,555 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,003,352 |
معرفی کتاب « مطلع» و جایگاه آن در کتب بلاغی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فنون ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 4، شماره 2، آبان 1391، صفحه 69-92 اصل مقاله (255.29 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یحیی کاردگر* 1؛ فاطمه مهدوی2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار گروه زبان وادبیات فارسی، دانشگاه قم | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانش آموخته کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه قم | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
«مطلع» از متون بلاغی ـ عروضی قرن یازدهم هجری است که رضیالدّین محمد بن محمدشفیع مستوفی از وزرای ادیب عصر صفویه، آن را به نگارش درآورده است. این اثر به اشاره خلیفه سلطان مازندرانی، وزیر دانشمند دربار صفویان، نوشته شده و به او نیز اهدا شده است. موضوع کتاب؛ عروض، قافیه، معانی، بیان و بدیع است. و بر پایه آثار بلاغی و عروضی قبل از خود؛ بویژه حدائقالسحر، معیارالاشعار، معیارجمالی تألیف شدهاست. این اثر میتواند حلقه مفقودۀ بلاغت دوره تیمور و قاجار را به خوبی روشن نماید و در ترسیم سیر کتب بلاغی سهمی بسزا داشته باشد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطلع؛ عروض؛ قافیه؛ معانی؛ بیان؛ بدیع؛ نقد و تحلیل | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه پژوهشهای بلاغی، ریشهدارترین و کهنترین پژوهشهایی هستند که در حوزة مطالعات ادبی مورد توجه دانشمندان و ادیبان قرارگرفتهاند. معرفی و چاپ این پژوهشها که به صورت نسخههای خطی در کتابخانههای ایران و جهان موجودند، در ترسیم علمی خط سیر علوم بلاغی و تعیین فراز و فرودهای آن در گستره ادب فارسی نقش اساسی دارد. خوشبختانه، بخشی از این آثار به کوشش دانشمندان و پژوهشگران فاضل معرّفی و چاپ شدهاند، امّا آثار بسیاری مورد بیمهری قرارگرفته و هنوز منتشر نشدهاند. از این روی، سخن گفتن در باب تحوّلات علوم بلاغی در زبان فارسی، با چون و چراها و تردیدهای بسیاری همراه است. آنچه کاستیهای پژوهش در این حوزه را آشکار میسازد، عدم توازن در چاپ و انتشار آثار دورههای مختلف است که عملاً تدوین تاریخ تحول علوم بلاغی را با دشواریهای بسیاری مواجه ساخته است. در این میان، ادبیات دوره صفویه و آثار به جای مانده از این عصر حکایتی دیگر دارد. هنجارگریزیها و سنّتشکنیهایی که در حوزههای مختلف علمی و ادبی در عصر صفویه رخ دادهاست، موجب شده این دوره، علی رغم برجستگیهای ویژه مورد بیمهری قرار گیرد و بسیاری از دستاوردهای فکری، علمی و ادبی دانشمندان این عصر در پرده گمنامی بماند. در حالی که هنجارگریزیها، باریکبینیها و نگاه شاعرانه ادیبان این عصر به جهان و پدیدههای آن توانسته است نمونهها و شواهد عالی بسیاری از شگردهای بلاغی را خلق کند و بخشی از توانمندیهای زبان فاخر فارسی را آشکار سازد. بیتردید تدوین تاریخ مطالعات بلاغی بدون توجه به آثار به جای مانده از این عصر میسر نیست. کتاب «مطلع» یکی از کتب مغفول مانده بلاغی عصر صفویه است که در مقایسه با دیگر آثار بلاغی این عصر که چاپ و منتشر شدهاند، برجستگیهای ویژه دارد و برخلاف آثار بلاغی عصر صفویه که تحت تأثیر کتب بلاغی عربی و هندی تألیف شدهاند کوشیده است با تلفیق سنّتهای بلاغی عربی و فارسی و معاصرگرایی طرحی نو دراندازد و از دیگر آثار بلاغی متمایز شود. سخن صفا در باب این کتاب میتواند اهمیت و جایگاه آن را آشکار سازد: «این کتاب بسیار خوب تدوین شده و بسط و توضیح وافی مطالب در آن نشانهای است بارز از کمال اطلاع رضیالدینمحمد از دانشهای بلاغی عربی و فارسی» (صفا،1386: 405). در این مقاله میکوشیم با معرفی این اثر، بخشی از کاستیهای عرصة پژوهشهای بلاغی را مرتفع کنیم و راه را جهت تدوین کتب عالمانه در باب تاریخ و سیر تحوّل علوم بلاغی فراهم آوریم. 1- مؤلّف مطلع رضیالدین محمّد فرزند محمّد شفیع فرزند میرحسینجان اوبهی که در تذکرهها نامش به صورتهای میرزا رضی (نصرآبادی،112:1378)، رضی خراسانی (خیّام پور،382:1368)، رضیالدّین محمّد بن محمّد شفیعالخراسانی (آقا بزرگ،1408:ج21-150)، رضیالدّین محمّد مستوفی (همان و طبفات اعلام شیعه، بی تا: ج5، 225 و افندی،1401:ج1،6) آمده است، بنا به نقل غالب تذکرهنویسان از سادات حسینی هرات2 بود؛ امّا او را از سادات باخرز یا نصرآباد3 نیز گفتهاند.از تاریخ تولّد و دوران کودکیاش اطلاعی در دست نیست. تنها میدانیم پدرش ـ شفیعای شکسته نویس، بنیانگذار خط شکسته نستعلیق ـ خوشنویس مقرر دربار شاه عباس ثانی بود4 او نیز از اوان جوانی وارد دربار صفویه شد و از همان آغاز جزء مستوفیان خاصۀ شاه عباس ثانی گشت (نصرآبادی، 1378: 122) و گویا مدتی به سعایت حاسدان دچار شده (همان) و از کار معزول بود. بنابراین قصیدهای خطاب به وزیر دانشمند و ادیب وقت «خلیفه سلطان مازندرانی» سرود5 و با جلب نظر وزیر مازندرانی، استیفای مازندران به او سپرده شد (نصرآبادی،1378: 122) پس از آن وزارت «نواب شیخ علی خان اعتمادالدوله» را تقریباً در سال1027 هـ .ق. عهدهدار شد.6 آثار و تألیفات او نشان از وسعت اطّلاعات و دامنة گسترده علوم اوست. او در ریاضیات، نجوم، علوم غریبه، زبان عربی و دانشهای بلاغی دستی توانا داشته است. رضیالدّین محمّد مستوفی در خوشنویسی نیز همچون پدر و برادران ـ میرزا محمّد امین و میرزا محمّد مهدی مستوفی ـ مهارت داشت.7 در شعر «رضی» تخلّص میکرد. ابتدا مداح شاه عباس ثانی (1052هـ.ق -1077هـ.ق) بود و پس از وفات او، وارد دربار شاه سلیمان (1077هـ.ق-1105هـ.ق) شد. در تذکرهها هیچ نشانی از تاریخ وفات او نیست. تنها با تکیه بر قراین میتوان تخمین زد که درگذشت او در یکی از سالهای 1102هـ.ق تا 1106هـ.ق رخ داده است.8 آثار و تالیفات رضیالدّین محمّد را میتوان به چهار بخش تقسیم کرد: الف. کلیات اشعار:شامل قصاید، غزلیات، مثنویات و رباعیات که در حدود چهارهزار بیت و تاریخ کتابت آن 1059 ﻫ. است (نخجوانی،1343: 199). ب. آثار پژوهشی 1- مطلع: که در این مقاله به معرفی آن میپردازیم. 2- ربیعالمنجمین فی شرح الفصول الثلاثین: در شرح سی فصل خواجه نصیر طوسی در علم هیأت که در 1069هـ.ق تحریر یافت. نسخهای از این اثر در کتابخانة مجلس و نسخهای دیگر در آستان قدس (به شماره 7128 به تاریخ کتابت 1077) موجود است و گویا به خط نویسنده است. 3- ریاضالمتهجدین فی صلاة اللیل: در اوراد و دعاها که نسخهای از این اثر به خط مؤلّف در کتابخانه فخرالدّین مجدالدین نصیری در تهران و نسخهای دیگر در کتابخانه مجلس به همراه «رساله در علم جفر و اعداد» به شماره 5161 موجود است. ج. رسالات 1- رساله در علم اعداد و جفر 2- رسالة نوروزیه 3- رسالهای در علم عروض و قافیه 4- رسالهای موسوم به حسن و دل 5- رسالة اسرار دل 6- رسالة حسن و عشق 7- رساله در تعریف شهر اصفهان در سفر اخیر از قندهار 8- رسالهای در حکایات مازندران بهشت نشان 9- سواد وقف نامه املاک و مستغلاتی در تبریز 10- رسالهای در منع شراب و ارتکاب منهیات 11- رساله نصایح و حکایات فیروز شاه به اولادش (نخجوانی، 1343: 200). د. منشأت: (همان) ایناثر در یک مجموعه به همراه کلیات اشعار و رسالات در کتابخانه ملّی تبریز موجود است. 2- معرفی نسخههای مطلع از مطلع تنها پنج نسخه در کتابخانههای زیر باقی مانده است: 1-2. نسخة خطّی مدرسه عالی شهید مطهری (سپهسالار)، به خط شکسته نستعلیق در149برگ و تاریخ کتابت 1106 هـ .ق است، که به قلم خواهرزاده نویسنده «محمّد شفیع طباطبایی» است (شماره ثبت 288). 2-2.نسخة خطّی آستان قدس رضوی، به خط نستعلیق و متعلّق به سده 12هـ .ق است. تعداد برگهای آن 268برگ و به قلم «برخوردار بن ولایت جردپادقانی» است (شماره ثبت 4968). 3-2نسخة خطّی کتابخانة ملّی و به نستعلیق و تاریخ کتابت 1067هـ .ق است که تعداد برگهای آن 165برگ است (شماره ثبت15480-5). 4-2.نسخة خطّی کتابخانه ملی پاریس، (شماره2061.suppl )، که صفا در ذیل معرفی «مطلع» مینویسد: «از این کتاب نسخهای همراه دیوان حسنخان شاملو در کتابخانه ملی پاریس از مجموعة نسخههای فارسی دیدهام که اگرچه اندک نقصی دارد؛ ولیکن نسخه خوبی است» (صفا، 1386:ج1/5، 405). 5-2.نسخه خطّی موجود در کتابخانه شخصی «شیخ علی حیدر مویّدی، (شماره ثبت 1308) به نستعلیق که تاریخ کتابت و نام کاتب مشخص نیست. تعداد برگهای آن 53 برگ و با توجه به آغاز و انجام نسخه، ظاهراً مقدار زیادی از این نسخه را موریانه خورده؛ امِّا بخشهایی از عروض باقی مانده است. لازم به ذکر است که این اثر به عنوان رساله کارشناسی ارشد در دانشگاه قم با بهرهگیری از نسخ فوق تصحیح شد. 3- ساختار کتاب «مطلع» به نام وزیر شاه سلیمان «خلیفه سلطان مازندرانی» و به اشاره او تالیف شده است. نویسنده در دیباچه اثر، پس از نعت خدا و رسول(ص) و منقبت حضرت علی(ع) به ستایش وزیر میپردازد و پس از مدحی طولانی مینویسد: «... عین فیاض احسان، عین سپهر امتنان، عین شخص اکرام، عین مرحمت ملک منعام؛ یعنی خلیفه سلطان کز نور رای او اشراق را به فرقه مشاست افتخار ـ لازالت اسباب خیام حشمته مستحکمه باوتاد الاقبال و سرادقات عظیمه مرتفعه به عروض الجلال ـ به رسم هدیه برافشانی و تحفه آن جناب معلّی گردانی، هرچند پژمردگیاش تمام و آشفتگیاش بیسرانجام باشد، از هوای آن فضا، رنگینتر از گل عارض دلبران شود... به اشاره کلک سخنآفرین الفاظ کم تحریر این مدعا بربستم و به راهنمونی خامه سر آیین سر آستین جامۀ فکر بر شکستم..» (ص90).9 و بلافاصله دلیل نامگذاری اثرش را به «مطلع» چنین مینویسد: «و معانی رنگین این مطالب را در الفاظ مطلعی غرا درج نمودم و نافههای مضامین متین این مقاصد را در حله بیتی بلند سر گشودم و به جهت مزید مناسبات و طلوع کواکب نکات از افق عباراتش به مطلع موسوم ساختم». نویسنده که اثرش را به بیتی بلند تشبیه کرده، آن را به دو مصراع تقسیم کرده: «مصراع اول: متضمن عروض و قوافى بر اسلوب ارباب عروض و وزن، مشتمل بر چهار رکن، هر رکنى از ارکانش محتوى بر سه حرف و هر حرفى راح روح پرور معانى را ظرف. رکن اول: در تعریف شعر و تفصیل اقسام اشعار و حدّ عروض و وزن و تعداد اسباب و اوتاد و شرح حروف و حرکات مبیّن بر سه حرف: حرف اول: در تعریف نظم و تعداد اقسام شعر و بیان این مطلب که نخستین کس از صرّافان درر نظم که به انسلاک لآلى شعر در رشته بیان پرداخته کیست؟ حرف دویم در حدّ عروض و وزن. حرف سیم در شرح حروف و حرکات و اسباب و اوتاد. رکن دویم: در حدّ تقطیع و بیان ازاحیف و تعداد فروعى که از استعمال ازاحیف متولّد گردند، مقرر بر سه حرف: حرف اول در حد تقطیع و بیان حروفى که در حالت تقطیع ساقط مىگردند و حروفى که زیاده مىشوند. حرف دویم در معنى زحاف و بیان اقسام زحافات مستعمله عرب و عجم. حرف سیم در تعداد حروفى که به استعمال ازاحیف متولد گردند. رکن سیم: در شرح بحورى که از ترکیب ارکان منبعث گردند و ثبت دوایر و فک بحور و تفصیل بحور اصلى و فرعى، معین بر سه حرف: حرف اول در شرح بحور و اشاره به اسم واضع آن و وجه تسمیه هر بحر. حرف دویم در ثبت دوایر و فک بحور. حرف سیم در تعداد بحور اصلى و فرعى. رکن چهارم: محتوى بر علم قوافى مشتمل بر سه حرف: حرف اول: در حد و حقیقت قافیه و ردیف و حاجب و بیان اقسام قوافى بر وجه کلّى. حرف دویم در تفصیل حروف و حرکات قافیه و انواع و اقسام آن به اعتبار حروف. حرف سیم در عیوب قوافى» (ص 91 و92). فصلبندیهای خوب و تقسیمبندیهای موضوعی کتاب به حرف و رکن موجب شده تا دستیابی به مطالب کتاب بسیار آسان باشد و خواننده بتواند براحتی از این اثر استفاده کند. هر چند این تقسیم بندی موضوعی در کتب بلاغی فارسی قبل او بویژه در معیار جمالی نیز مشاهده میشود؛ امّا مطلع با جزئینگری بیشتر و دقّت افزونتری فصل بندی شده و تقسیم هر رکن به سه حرف در بخش عروض از آشفتگی و در هم آمیختگی مطالب جلوگیری کرده است. در حرف اول از رکن اول پس از بیان اقوال مختلف در معرفی نخستین شاعر، قالبهای قصیده، قطعه، غزل، مثنوی، ترجیعبند، ترکیببند، رباعی و مستزاد معرفی میشوند و در هر یک ابتدا معنای لغوی هر قالب، سپس معنای اصطلاحی آنان و اصطلاحات خاص برخی قالبها مثل خانه و بند در ترجیعبند و یا مشهورترین سرایندگان قالبها بیان شدهاست. سپس نویسنده به علم عروض روی میآورد که طولانیترین و مفصلترین بخش کتاب است. نگاه مؤلّف به عروض نیز نگاهی ویژه است، از این رو در براعت استهلال زیبای دیباچة اثر که نثری مسجّع و آهنگین دارد، اصطلاحات عروضی بیش از اصطلاحات بیانی و بدیعی به چشم میآید. حرف دوم از رکن اول که در چند صفحه مختصر است، تعاریف مختلف عروض و وزن از دیدگاههای مختلف بدون ذکر نام گوینده تعاریف آمده و نظر خواجه نصیر در فواید علم عروض بیان شده است. نویسنده انواع حروف ممدوده و متصوته و علّه، حرکات مجهوله و مختلسه وانواع سبب و وتد و اجزای شعر چون عروض، ابتدا، صدرو حشو و برخی اصطلاحات دیگر را به طور کامل در حرف سوم توضیح میدهد. در حرف اول از رکن دوم نیز در دو صفحه ابتدا معنای لغوی و اصطلاحی تقطیع را بیان میکند و سپس با ذکر چند مثال حروفی را که در تقطیع عروضی ساقط میشوند، برمیشمرد. در حرف دوم، زحاف و انواع آن در فارسی و عربی به طور کامل شرح داده میشود؛ به گونهای که پس از بیان تعریف زحاف و انواع آن و تفاوت زحافات عربی و فارسی، چهلوچهار زحاف معمول و مشهور معرفی میشود. ابتدا معنای لغوی هر اصطلاح وسپس معنای اصطلاحی هریک تبیین میشود. ذهن ریاضی نویسنده موجب شده تا در حرف سوم از رکن دوم با الهام از کتب معتبر عروضی قبل از خود؛ یعنی المعجم، معیارالاشعار و معیار جمالی به دستهبندیهای دقیقتری دست یازد. او «مجموع ارکان مزاحفه را [که] به حسب استقرا چهل است» (ص122) برمیشمارد و بعد فروع هریک از هشت ارکان سالم را دستهبندی میکند. در پایان این حرف نیز به شرح شانزده اصطلاح عروضی چون سالم، صحیح، معرّا و مشطور میپردازد. در حرف اول از رکن سوم معرفی بحور اصلی و فرعی نیز به طور منظّم آمده است. رضیالدین محمّد مستوفی در این فصل از کتابش به شیوة بخشهای قبلی پس از بیان معنای لغوی و اصطلاحی، تفاوت هر بحر در عروض فارسی و عربی، وجه تسمیه هر یک را به زیبایی مطرح مینماید. در حرف دوم، دایرههای موتلفه، مجتلبه، مختلفه، مشتبهه، متفقه، منتزعه معرفی شده است. سپس مواقع فروع چهلگانه متولده به استعمال ازاحیف» (ص147) را بر اساس نظریات خواجه نصیر برمیشمارد. حرف سوم از رکن سوم طولانیترین بخش عروضی در مصراع نخستین است. نویسنده بحور هر دایره را با ذکر مثالی در هریک و تقطیع آن ارائه میدهد. در این بخش اقسام شجره اخرم واخرب نیز با مثالهای متعدد تبیین میشود. نویسنده در تحلیل همه اوزان و بحور و ارائه تعاریف دقیق و ترسیم زحافات به خوبی عمل کرده و مطلع را میتوان خود آموزی برای عروض سنتی دانست. مثالهای متنوع در این حرف و دستهبندیهای مو شکافانه سبب شده تا هر تشنهای بتواند به آسانی و گام به گام با عروض سنتی آشنا شود. رکن چهارم به علم قافیه اختصاص دارد: حرف اول شامل تعاریف عمومی این علم و حرف دوم به بیان حروف قافیه اختصاص دارد که در پایان این حرف، به معرفی انواع قافیه به اعتبار انواع حرف روی و انواع حروف بعد از روی میپردازد و تلاش میکند تا اختلاف آرای متقدمین و متأخّرین را حل نماید و همچون بخش عروض، از اندیشههای خواجه نصیر طوسی متأثّر است. در حرف سوم، عیوب قافیه با تکیه بر اندیشههای معیار جمالی مطرح می شود. در تمام مصراع نخستین، حضور سنگین خواجه نصیر طوسی و شمس قیس رازی را بوضوح میتوان دریافت و مباحث عروضی این اثر را میتوان خلاصهای از عروض «المعجم» و«معیارالاشعار» و کتب عروضی پیشین دانست. او خود به تقلید خویش از آنها اذعان میکند و مینویسد: «مصراع اول متضمن عروض و قوافی بر اسلوب ارباب عروض و وزن است» (ص91). با این حال نویسنده گاه به نقد نظراتشان نیز میپردازد. مصراع دوم نیز به چهار رکن، تقسیم میشود بدون تقسیم به حروف سهگانه که در مصراع نخستین به چشم میخورد. رکن اول به فن معانی و بیان اختصاص دارد و خوشبختانه با وجود این که نویسنده در کتابش تحت تأثیر شدید «مطوّل» و «مختصر» تفتازانی است، از ذکر مباحث طولانی و خستهکننده حصر و قصر و انواع تقدیم و تأخیر خودداری کرده و تنها به مواردی همچون اطناب و ایجاز میپردازد که سنخیت بیشتری با روح زبان فارسی دارد و با ذکر شواهدی از اشعار انوری، امیرمعزی و دیگران آن را ملموستر مینماید. مطلع از جمله کتب بلاغی است که در صنایع بدیعی، صنایع لفظی و معنوی را از هم جدا کرده و هر دو گروه را جداگانه مورد بررسی قرار داده است. نویسنده در رکن دوم به صنایع معنوی پرداخته و در تعریف صنایع معنوی مینویسد: «و صنعت معنوی آن است که به حسب اصالت راجع به حسن معنوی بود و تحسین معنوی در آن کلام اولاً و بالذات باشد، اگرچه بعضی مقید تحسین لفظ نیز بوده باشد» (ص284). در این بخش چهل و شش صنعت معنوی بیان میشود و ویژگی عمده این رکن، ذکر شاهدی فارسی برای همه صنایع جز «تجرید» است. تقسیمبندی و مجموعهسازی که از ویژگیهای بارز کتاب است، در این رکن بیشتر به چشم میخورد. نویسنده غالب صنایع را به چند نوع و یا چند دسته تقسیم میکند، به عنوان نمونه مطابقه شامل طباق ایجاب، طباق سلب، تدبیج و ایهام تضاد است و مبالغه به سه نوع تبلیغ، اغراق و غلو تقسیم میشود. ایهام تناسب، تشابهالاطراف و تفویف نیز از اقسام مراعات النظیر است. نویسنده در این قسمت به معمّا و لغز بیش از سایر صنایع توجه میکند و آنها را مورد شرح و بسط بیشتری قرار میدهد. رکن سوم در صنایع لفظی است و بیست و چهار صنعت لفظی در این رکن، از «جناس» و انواع آن آغاز میشود و به «تاریخ» خاتمه مییابد. در این رکن نویسنده به طور گسترده به «ردالعجزعلی الصدر» میپردازد و همچون بدایع الصنایع، آن را شانزده نوع میداند. این رکن نشان از مطالعات عمیق نویسنده در کتب مختلف بلاغی است. او برای هر صنعت، شاهدی از آیات قرآن و حدیث، ادعیه، نثر فارسی و عربی و اشعاری از شاعران عرب و ایرانی ذکر میکند و گاه به نقد نظرات دیگران از جمله «شمس فخری اصفهانی» میپردازد. نظرات نویسنده در این رکن بیشتر تحت تاثیر کتاب «بدایع الصنایع» است. مضامین رکن چهارم، همچون صفحات پایانی مطوّل، در ذکر سرقات شعری و اقتباس و تضمین است. مهمترین ویژگی این رکن، ذکر نام بسیاری از گویندگان شعر فارسی مانند عرفی شیرازی، ظهیر فاریابی، امیر شاهی سبزواری به همراه شعرشان است که اشعار دیگری از آنها در ارکان قبلی استفاده شدهاست. نویسنده پس از بیان انواع سرقات شعری، به «عیوب کلام» میپردازد که معمولاً در بخش معانی مورد توجه نویسندگان علوم بلاغی قرار میگیرد و در پایان به تضمین و تلمیح و حل و عقد و اقتباس به صورت پی در پی و بدون اشاره به لفظی یا معنوی بودن، پرداختهاست. در تمام این ارکان نویسنده تلاش کرده تا ابتدا صنعت مورد نظر را از نظر لغوی معنا کند، ریشه آنها را ذکر و سپس آن را تعریف نماید و دستهبندی خاصی را ارائه میدهد و درنهایت شواهدی از آیات قرآن، بیت عربی، صحیفه سجادیه و یا نثر عربی، نثر فارسی و اشعار فارسی ذکر میکند. 4- امتیازات مطلع 1-4 ـ جامعیت اثر امتیاز اصلی مطلع این است که همه شاخههای علوم بلاغی را دربرمیگیرد؛ در واقع یکی از نخستین کتبی است که جامع همه علوم مربوط به شعر و شاعری است. در حالی که آثار بلاغی قبل از او که به این گستردگی به همه علوم عروض، قافیه، معانی، بیان و بدیع پرداخته باشند، اندک شمارند. به عبارتی دیگر میتوان گفت مطلع شامل پنج کتاب است در یک مجلّد. 2-4- فارسیگرایی نویسنده فارسیگرایی که شمس قیس در المعجم بدان توجه کرده بود و در قرون بعد در معیار جمالی شمس فخری اصفهانی (قرن 8) و سپس در حقایق الحدائق «شرف الدین رامی» (تالیف756-757) ادامه پیدا کرده بود، در مطلع برجستگی خاص یافته است. گرچه نویسنده خود را ملزم کردهاست که به پیروی از حدائق السحر و معیارجمالی، آیاتی از قرآن، احادیث، نثر عربی و ابیات عربی ذکر کند؛ اما چند بار در اثرش اشاره میکند که هدفش از تالیف این کتاب، بررسی شعر فارسی است: «... در نظر نکتهسنجان چندان ناشایسته نخواهد نمود و چون مقصود بالذات در این رساله شعر فارسی است، در هر بحر به مجرد تعداد اعاریض و ضروب شعر فارسی اختصار مینماید و صور شواهد آن را بر لوح بیان نمیگشاید...» (صص154و155). «و چون مقصود بالذات در این پریشان اوراق موافق شعر فارسی است، آنچه در باب قافیه عموماً و قافیه اشعار عرب خصوصاً مذکور خامه نکتهپرداز کرد و به تبعیت خواهد بود، بدین جهت اگر جمیع آنچه با قافیه تازی متعلق است، مرقوم کلک بدایع طراز نشود، دقیقهشناسان حمل بر تکامل راقم این ارقام لاطائل نخواهند فرمود» (ص205). به همین دلیل تعداد ابیات عربی به کار رفته در کتاب (160بیت) در مقایسه با تعداد ابیات فارسی (683 بیت)، کمتر از 20% کل ابیات کتاب را به خود اختصاص داده است. 3-4 ـ تفکیک علوم بلاغی از یکدیگر نویسنده در مقدمة مصراع دوم، قبل از پرداختن به علم معانی، پس از ذکر افرادی چون قوامی گنجهای، خواجه سلمان ساوهای و اهلی شیرازی که «قصایدی غرّا مشتمل بر صنایع به رشته نظم کشیدهاند» مینویسد: «لیکن در هیچ یک از این مؤلّفات بلاغت سمات و قصاید صنعت آیات از روی ترتیب به ذکر صنایع نپرداخته و صنایع لفظی و معنوی را از هم جدا نساختهاند و در این وقت که کلک پریشان نگار این مجموعه طراز دفتر نادانی به تحریر ارقام این دفتر پریشان میپرداخت و مکنونات خاطر را در باب این مطالب رقم زده صفحه تحریر میساخت، به خاطر قاصر رسید که در نگارش مطالب این فن مراعات ترتیب نماید و آنچه از این مقوله مذکور زبان قلم میگردد به رویت صفحات اوراق را در ترقیم آن آراید» (ص284و285). به گفتة نویسنده، او نخستین کسی است که علوم معانی، بیان و بدیع را از یکدیگر جدا ساخته است؛ ولی این تقسیمبندی در انوارالبلاغه نیز دیده میشود و همگی متأثّر از مفتاحالعلوم سکّاکی و مطوّل تفتارانی است، اما باید اذعان کرد که جزئینگری نویسنده در گنجاندن هر مطلب در جای مناسب خود درخور تحسین است. هرچند نویسنده بارها از سر تواضع اثرش را «پریشان اوراق» و«پریشاندفتر» خوانده است.10 فصلبندی جذاب کتاب به مصراع، رکن و حرفکه با عنوان و موضوع اثر هماهنگی بسیار دارد، موجب شده تا از پریشانی مطالب و تداخل حوزههای مختلف بلاغی برکنار ماند. 4-4 ـ گستردگی و تنوع شواهد 1-4-4- شواهد فارسی 1-1-4-4: شواهد نظم درج نام 52 شاعر فارسی زبان در شواهد شعری این اثر موجب شده، تا نام گویندگانی که ذکر چندانی از آنها در کتب بلاغی و تاریخی نیست، برای آیندگان حفظ گردد. این ویژگیِ شباهتی به کتب بلاغی قبل از مطلع همچون ترجمانالبلاغه، حدائقالسحر، المعجم و معیارالاشعار دارد و سبب گشته تا نام برخی شاعران هم عصر نویسنده که هنوز دیوانشان به چاپ نرسیده، همچون ملا ملک قمی( متوفی1024) و رشدی رستمداری (متوفی 1037) در کنار اشعار شاعرانی چون امیر شاهی سبزواری، آصفی هروی، عرفی شیرازی و نظیری نیشابوری که نامشان در کتب بلاغی همعصر نویسنده، همچون «رساله بیان بدیع» و «انوارالبلاغه» دیده نمیشود، ثبت شود و در کنار شاعران پرآوازهای چون سعدی، حافظ و انوری قرار گیرند. با توجه به یافتهها، بیشترین ابیات از حکیم انوری ابیوردی (87 بیت) است، سپس به ترتیب از آنِ جامی (28بیت)؛ نظیری نیشابوری(27بیت)؛ عطایی (27بیت)؛ حافظ (18بیت)؛ عرفی شیرازی (11بیت)؛ سعدی (10بیت)؛ ظهوری ترشیزی (8 بیت)؛ قوامی گنجهای (8 بیت)؛ خلاقالمعالی (9 بیت) و فخری اصفهانی (9بیت). نویسنده تلاش کرده تا از ابیات به کار رفته در کتب بلاغیِ دیگر کمتر استفاده کند و گویا تنها زمانی به آنها دست یازیده که در یافتن مثال تازه در تنگنا قرار گرفته است. رضیالدین محمد مستوفی در میان کتب بلاغی بیشترین بهره را به ترتیب از شواهد آثار زیر برده است : بدایعالصنایع (9 بیت)؛ حدائقالسحر (7 بیت)؛ المعجم (7 بیت)؛ معیارجمالی (4 بیت)؛ حقایق الحدائق(4 بیت)، عروض سیفی، قافیه جامی و معیارالاشعار نیز (هر کدام یک بیت). با وجود این که خود نیز در شعر دستی دارد، فقط در دو مورد اشعار خود را به استشهاد میآورد. یک بار در صفحه350 ذیل تضمین المزدوج:
و بار دیگر در صفحه 352 ذیل توشیح:
با توجه به توضیح کتاب «حشو این رباعی، موشح است به این بیت مطلع کوکب سخندانی / مخزن گنجهای پنهانی و سر هر مصراع موشح است به حرفی که مطلع از تالیف آن حرفها حاصل میشود» (ص352). 2-1-4-4: شواهد نثر نویسنده در مصراع دوم به تبعیت از حدائقالسحر، شواهدی از نثر در ذیل برخی صنایع به استشهاد آورده که البته بسامد این شواهد بیشتر از شواهد نثر در حدائقالسحر است. مثلاً ذیل طباق سلب (ص285)؛ جناس تام مماثل (ص326)؛ جناس مستوفی (ص327)؛ جناس ترکیب (ص327)؛ جناس مفروق (ص327)؛ دو مثال در جناس محرف (ص328)؛ چهار مثال در ردالعجزعلیالصدر (صص 333و334)؛ دو مثال در سجع (ص338)؛ موازنه (ص340)؛ لزوم مالایلزم (ص343)؛ موصّل (ص334)؛ تصحیف (ص348)؛ تضمین المزدوج (ص 350)؛ حل (ص367) جملاتی ذکر شدهاند، به عنوان نمونه شاهد منثور تشبیه مطلق چنین است: «خرمنش چون کره خاک گران و عزمش چون فلک الافلاک سبک عنان» (ص273) 2-4-4- شواهد عربی 1-2-4-4: آیات قرآن 156 آیه در این اثر به عنوان شاهد به کار رفته است که غالب این شواهد از مطول و مختصر تفتازانی و حدائقالسحر اخذ شده است. به عنوان مثال آیه 79 و80 سوره ضحی که ذیل تصحیف (ص348) آمده، در مطوّل نیز در جناس (ص688) ذکر شده و یا آیه 9 سوره ضحی که ذیل لزوم مالایلزم (ص343) آمده، در صفحه 696 مطوّل در سجع دیده میشود و نیز آیه10 سوره نوح که در رد العجزعلیالصدر (ص334) آمده است، در صفحه 689 مطوّل ذیل همین صنعت مشاهده میشود. همچنین میتوان آیه 76 سوره انعام را ذکر کرد که در صفحه 305 مطلع در مذهب کلامی آمده است و در ص668 مطول نیز ذیل همین صنعت ضبط شده است و یا آیات 20 و 21 سوره یس که در اطناب (ص 256) ذکر شده، در مطوّل هم ذیل همین مبحث آمده است. 2-2-4-4: ابیات عربی در این اثر160 بیت عربی ـ غالباً بدون اشاره به نام گوینده بیت، به کار رفته است که غالب آنها از مطول اقتباس شده، تنها هشت بیت آن در مطوّل و دیگر کتب بلاغی یافت نشد. نویسنده اشعار عربی را ترجمه نمیکند و هیچ گونه توضیحی در مورد آنها ارائه نمیدهد و نکات بلاغیشان را شرح و بسط نمیدهد و تنها در برخی موارد در نهایت اختصار و ایجاز به توضیح لغوی بسنده میکند. مثلاً در صفحه 281 در بیت:
مینویسد: «که از مجامع اضغان "قلوب" که مجامع حقدند، مراد است، چه ضغن و حقد یکی است و آن معنی واحد است». و یا در صفحه 287 در توضیح بیت زیر مینویسد:
«که در این بیت ضحک به معنی ظهر است و اگرچه ظهور مقابل بکی نیست؛ نهایت معنی حقیقی ضحک مقابل آن است». و حداکثر توضیح نویسنده را در صفحه 292 میتوان مشاهده کرد:
«در این بیت تزاوج میان احتراب و تذکر قربی که در شرط و جزا واقعند، وقوع یافته در این که فیضان خون بر احتراب و فیضان دم بر تذکره قربی که در شرط و جزا واقعند، وقوع یافته در این که فیضان خون بر احتراب و فیضان دم بر تذکر قربی مرتب گشته». 3-2-4-4: حدیث نویسنده در توضیح و معرفی برخی صنایع همچون تشبیه مطلق (ص273)؛ استعاره (ص276)؛ کنایه (ص282)؛ قلب بعض (ص231)؛ اشتقاق (ص332)؛ لزوم مالا یلزم (ص343)؛ تصحیف (ص348) شواهدی از احادیث حضرت رسول(ص) و حضرت علی(ع) ارائه کرده است. در هفت صنعت فوق، نویسنده شش حدیث از حضرت رسول(ص) و دو حدیث از حضرت علی(ع) ذکر میکند که برخی از این احادیث در کتب بلاغی پیشین به چشم میخورد. از جمله: حدیث نبوی «اللهم استر عوراتنا و آمِنَ روعاتنا» (ص331) در صفحه 16 حدائقالسحر ذیل قلب بعض و حدیث نبوی «الارواح الجنود مجنده فما تعارف منها ایتلف و ما تناکر منها اختلف» در صفحه 26 همین کتاب در ذیل اعنات مشاهده میشود و حدیث «یشیب ابن آدم و یشیب فیه خصلتان: الحرص و طول الامل» در صفحه 493 مطول آمده است. 4-2-4-4: ادعیه گرایش به تشیّع، بویژه شیعه دوازده امامی در عصر صفوی سبب شده تا نویسنده که خود از رجال دربار صفویان است، طرحی نو دراندازد که در کتب بلاغی متقدمین مشاهده نمیشود. او در ذیل صنایع مطابقه11 (ص284)؛ تنسیق الصفات12 (ص318)؛ تجنیس مضارع13 (ص329)؛ سجع14 (ص338)؛ ترصیع مع التجنیس15 (ص 339)؛ موازنه16 (ص 340)؛ اقتباس17 (ص367) عباراتی از «صحیفه سجادیه» را به عنوان شاهد انتخاب نموده است.به عنوان نمونه دعای زیر در ذیل «تجنیس مضارع» آمدهاست: «خَلَقَ لَهُمُ النَّهارَ لیَسرَحُوا فى اَرضِهِ طَلَباً لِما فیهِ نَیلُ العاجِلِ فى دُنیاهُم وَ دَرَکَ الاجِلِ فى اُخْریهُم» (ص 329) نویسنده همچنین ذیل صنعت مقابله عبارتی از«دعای سمات» را به عنوان شاهد انتخاب کرده است که این گزینش نیز در کتب بلاغی بینظیر است: «اِنّى اَسئلُکَ بِاسمِکَ الَّى خَلَقتَ بِهَا الظُلمَةَ وَ جَعَلتَهَا لَیلاً وَ جَعَلتَ اللَّیلَ سَکَناً وَ خَلَقتَ بِهَا النُورَ وَ جَعَلتَهُ نَهاراً وَ جَعَلتَ النَّهارَ نُشُوراً مُبصِراً» 18( ص287) 5-2-4-4: نثر عربی نویسنده در ذیل تدبیج (ص286)؛ محذوف (ص344) و اقتباس (ص367 ) عباراتی را از مقامات حریری استخدام کرده است و در برخی صنایع نیز عبارات مشهور یا ضربالمثلهایی از زبان عربی را به عنوان شاهد آورده که برخی از این شواهد از حدائق السحر و مطوّل اقتباس شدهاند، از آن جمله عبارت «هم بحار العلم الّا انهم جبال الحلم» ذیل تاکید المدح بما یشبه الذم آمده (ص 311)، در حدائق السحر ذیل همین صنعت دیده میشود ویا ضرب المثل «القتل انفی للقتل» (ص 260) در مطوّل ذیل ایجاز مشاهده میشود. 5-4 ـ استناد به اقوال پیشینیان و تأثیرپذیری از کتب معتبر بلاغی و عروضی 1-5-4- کتب فارسی 1-1-5-4- حدائقالسحر چند بار نیز به نام حدائقالسحر و نویسندهاش مستقیماً اشاره شده و همه جا از او با احترام یاد میشود و غالباً به تصریح به نام رشیدالدین وطواط و اثر او اشاره میکند، از جمله در جناس: «و مولانا رشیدالدین در «حدایق السحر» تجنیس مذیل را تجنیس مطرّف، که مذکور شد، دانسته...» (ص329). که تجنیس مذیل در حدائقالسحر اینگونه تعریف شدهاست: «تجنیس مطرف جنان بوذ کی دو لفظ متجانس را همه حروف متفق بوذ مکرحرف آخر» (همان:10). در تسمیط پس از تعریف آن و ذکر چند مثال، سخنش را به نظر وطواط استناد میکند و مینویسد: «و مولانا رشیدالدین وطواط تصریح کرده است که این مسمط است...» (ص346) که این صنعت در حدائقالسحر چنین تعریف شدهاست: «این صنعت جنان بوذ کی شاعر بیتی را بجهار قسم کند و در آخر سه قسم سجع نکاه دارد...» (وطواط، 62:1362) و برخی موارد، همچون سایر آثار بلاغی، غیرمستقیم به اندیشههای بدیعی وطواط اشاره مینماید: «تصحیف: عبارت است از ایراد کلماتی که در حالت کتابت مشابه هم باشند و آن را بعضی تجنیس خط خوانند.» (ص348) که مقصود از «بعضی»، رشیدالدّین وطواط است که تجنیس خط را این چنین تعریف کردهاست: «این صنعت رامضارعه ومشاکله نیز خوانند و این جنان باشذ کی دولفظ آورده باشذ که در خط متشابه یکدیگر باشنذ و در نطق مخالف» (وطواط، 62:1362). با وجود این که نویسنده در اثرش از آیات قرآن، احادیث، نثر عربی، ابیات فارسی و عربی موجود در حدائقالسحر بسیار استفاده نموده؛ امّا تنها در مورد زیر به این اقتباس اشاره کرده است: «وطواط گوید: شعر: و اُدرِک اِن زرتُ دار ودودٍ دَرّاً و دُرّاً وِرداً وَرداً» (ص344) که این بیت در صفحه 64 حدائقالسحر ذیل مقطع آمده است. 2-1-5-4 - المعجم فی معاییر اشعار العجم با وجود تأثیر بسیار نویسنده از المعجم بویژه در بخش عروض، هیچ اشاره مستقیمی به این اثر گرانسنگ و نویسنده آن نشده است، اما دو بار در تعریف مصطلحات عروضی به رساله عروض عربی شمس قیس رازی موسوم به «رسالة کافی»19 اشاره شده است: «موفور: رکنى بود که در اول بیت بوده اول آن وتد مجموع بود و از خرم به سلامت باشد و بعضى مطلق جزوى که از خرم به سلامت بود، موفور خوانند، چنانچه در «رسالة کافى» تصریح شده» (ص131). «مصرّع: هر بیت که هر دو مصراع آن متساوى و مقفّا باشد و در رساله عروض تالیف «زینالدین عبدالغنى بن عمر بن محمد اشلمى»، در «رساله کافى» در علم عروض و قوافى و دیگر رسایل عربى، مصرّع را بیتى ذکر کردهاند که عروض آن به سبب الحاق به ضرب تغییر یابد در زیاده و نقصان» (ص132). که این اشاره نشان از وجود نسخههایی از این رساله تا زمان رضیالدین محمد مستوفی است که از منابع مورد استفاده او در نگارش مطلع بودهاست. نویسنده به طور غیرمستقیم در چند مورد به «المعجم» اشاره کرده است از جمله در فروع مفعولات در صفحه 128 مینویسد: «مفعولات به سکون تا و به قولی مفعولان به سکون نون» که مقصود از به قولی نظر شمس قیس رازی است: «ذکر منشعبات مفعولاتُ و آن جهارده است: مفاعیلُ فاعلاتُ فَعِلاتُ مفعولان...» (شمس قیس، 63:1360). پارهای از ابیات که به عنوان شاهد در صنایع شعری یا بخش عروض ذکر شده، برگرفته از المعجم است. مثلاً بیت زیر که ذیل خزم (ص 132) آمدهاست، از المعجم ذیل همین مبحث اخذ شدهاست:
(ر.ک. شمس قیس رازی،64:1360) 3-1-5-4- معیارالاشعار نویسنده در این اثر بیشترین تأثیر را از معیارالاشعار خواجه نصیر طوسی پذیرفته است به گونهای که در مصراع نخستین بویژه در بخش عروض کمتر صفحهای است که اشارهای به نام خواجه نصیرالدین طوسی نشده باشد. همه جا از او با احترام و با عناوین سلطان المحققین، محقّق طوسی، محقق مدقق یاد میشود. مطلع به سه شیوه از این اثر استفاده میکند، یا بخشی از متن معیارالاشعار بدون هیچ گونه دخل و تصرف نقل میشود: «و سلطان المحققین (سقاه الله من کاس الجنان فى اعلى غرف الجنان) ذکر فرمودهاند که: هر مصراعى از رباعى متقدمین قافیه مىآوردهاند و آن را بیتى مىشمردهاند، مانند رجز مشطور و بیتهاى معقد اشعار عربى که آن را منتصفى معین نیست و بدین جهت چهاربیتى و رباعى مىخواندهاند و از مربعات بحر هزج شمرده و نزد متأخّرین چون مربعات این اوزان مستعمل نیست و متروک است، هر بیتى از آن ابیات را مصراعى مىشمرند و رباعى را «دوبیتى» مىخوانند و مصراع سیم را «خصى» مىخوانند و قافیه را در آن شرط نمىدانند» (ص160). که این عبارات در معیارالاشعار بدین صورت آمدهاست: «...و قدما شعر بر آن [رباعی] بسیار گفتهاند و ایشان هر مصراعی را قافیه آوردهاند و آن را بیتی میشمرند، مانند «رجز مشطور» یا بیتهای معقد از اشعار تازیان که آن را منتصفی معین نباشد و بدین سبب ترانه را قدما چهار بیت گرفتهاند و آن را چهار بیتی خوانده و به تازی، رباعی و در هر چهار، قافیه آوردن لازم میشمردهاند. اما به نزدیک متأخّران چون مربعات این اوزان مستعمل نیست، این اوزان متروک است و هر بیتی را از این ابیات مصراعی میشمرند و رباعی را دوبیتی میخوانند و مصراع سیم را «خصی» خوانند و قافیه شرط نمینهند» (طوسی، 1370: 226). و یا مضمون نظریات عروضی خواجه ذکر میگردد: «... سلطان المحققین در معیارالاشعار ذکر فرمودهاند که مطلق بحر هزج را در فارسی پنج عروض و هشت ضرب است و به سی و چهار وزن آمده...» (ص 157). «و گفتهاند جمله را پنج عروض و هشت ضرب است و بر سیوچهار وزن آمدهاست» (طوسی،1370 :222). «و محقق طوسی ذکر فرمودهاند که آن را [بحر مضارع] هفت عروض و یازده ضرب بود و بر بیست و هشت وزن مستعمل است» (ص188). «و امّا به پارسی اصلش در دایرة مفاعیلن فاعلاتن، چهار بار بود همه ارکان مکفوف به کار دارند و مکفوف یا موفور بود یا اخرب وهریک نوعی شمرند و در هر دو هفت عروض و یازده ضرب آورند و گفتهاند که بر بیست و هشت وزن مستعمل است» (طوسی، 1370: 243). وگاه نیز غیرمستقیم و با کاربرد عباراتی نظیر به «قولی» و «بعضی» و یا «زمرهای» به نظریات خواجه نصیر اشاره میکند، از جمله دربرشمردن فروع فاعلاتن مینویسد: «فَعلُن: به سکون عین، به قولی محذوف مقطوع و به قولی ابتر و به قولی مشعث محذوف». (ص129) که مقصود از« به قولی »سخن خواجه نصیر در معیارالاشعار است: «و فاعلاتن مجموعی را هفت فرع دیگر است: الف مفعولان،... ب فعلان،.... ج فعلن، «مشعّث محذوف» است و علت این تغییر غیر آن است که در ابتر آمدهاست...» (طوسی،1370 :207). 4-1-5-4- معیار جمالی نویسنده چند بار در این کتاب به نام معیار جمالی و نویسندهاش «شمس فخری اصفهانی» اشاره مستقیم میکند از جمله: «و مولانا شمس فخری اصفهانى در «معیار جمالى» ذکر نموده که در جواب و سؤال لازم است، که در افتتاح سخن مخاطبى پیدا کنند تا جواب درست آید» که در معیار جمالی آمده است: «این صنعت [السؤالوالجواب] چنان باشد که شاعر در مصراع اول، سوال کند و در مصراع آخر، جواب گوید. یا در بیتی از معشوق سوال کند و در بیت دوم جواب گوید و البته واجب است که در بیت اول مخاطبی پیدا کند تا جواب درست آید» (فخری اصفهانی، 291:1389). و نیز «صاحب معیار جمالى سجع متوازى را چنین تعریف کرده که جمیع کلمات در وزن و حروف روى متفق باشند و گفته این صنعت همان ترصیع است.» (ص 339) که شمس فخری اصفهانی گفته: «اما سجع متوازی، و آن چنان باشد که شاعر یا منشی در نظم یا در نثر، کلماتی آورد که به وزن و حرف روی متفق باشند و این صنعت به حقیقت همان صنعت ترصیع است» (فخری اصفهانی، 1389: 269). در برخی موارد نیز غیرمستقیم از اندیشههایش سود میجوید: «فاع: مخبون محذوف مطموس... به قولی مجحوف مسبغ و به قولی...» (ص129). مقصود نویسنده از«قولی» نظر شمس فخری اصفهانی است:« فاعلاتن و فروع آن پانزده است فَعلاتُن و آن مخبون است ... فاع و آن مجحوف مسبغ است» (فخری اصفهانی، 1389 :169) «بعضی گفتهاند حرکت ما قبل خروج را چون به وصل پیوندد نفاذ خوانند» (ص 229) که در معیارجمالی نفاذ چنین تعریف شدهاست: «اما نفاذ حرکت ماقبل از خروج باشد چون به وصل پیوندد» (فخری اصفهانی، 1389 :230). 5-1-5-4- بدایع الصنایع در مطلع هیچ اشاره مستقیمی به بدایع الصنایع نشده، تنها در ذیل «تقسیم» و «حسن تعلیل» وجود ابیاتی با تخلص «عطایی» آمده، که تخلص «برهانالدینعطاءالله محمود حسینی» نویسنده بدایع الصنایع است و در ذیل همین صنایع در این کتاب آمدهاست (حسینی، 1384 : 194؛188):
در معرفی صنایع زیر نیز از دیگر ابیات این نویسنده استفاده کرده است:22 تدبیج (ص286)؛ مشاکله (ص292)؛ ایهام (ص294)؛ عکس و تبدیل (ص293)؛ تفریق (ص298)؛ تقسیم (ص299)؛ جمع مع التفریق (ص300)؛ حسن مطلب (ص 309)؛ توجیه (ص310)؛ تاکید المدح بمایشبه الذم (ص310 )؛ تاکیدالذم بمایشبه المدح (ص311)؛ تجاهل العارف (ص312)؛ استتباع (ص312)؛ تهکم (ص315)؛ تجنیس مذیل (ص329)؛ تجنیس قلب (ص331)؛ قلب مستوفی (ص341) ؛ موصّل(343) رقطا (ص345)؛ خیفا (ص345)؛ تسمیط (ص346). به عنوان نمونه در ذیل بیت زیر:
در بدایعالصنایع آمدهاست: «اما تدبیج توریه چنانچه در این بیت که در محلی که بنده صباح به خانه یکی از دانشمندان بزرگ هرات رسیدم و تا قریب وقت زوال به جز گرسنگی چیزی ندیدم و ترزیقات میگفت و تدقیقات میپنداشت. آخر، چون مرا مکدّر حال یافت، به راهِ خوش آمد گفتن شتافت و گفت: شنیدم که در صنایع ابیات خوب گفتهای، بعضی از آن بخوان. بنده به اندک توجّهی این بیت را گفتم، و بر وی خواندم، بیت:
و غریب آنکه مقصود را فهم نکرد و گفت: اینجا چه صنعت است؟ گفتم: تدبیج توریه است، به جهت آنکه یار گندمگون را اینجا معنی قریب به فهم است و آن محبوبی است که رنگ او بسیار سفید نباشد و معنی بعید از فهم و آن نان است و مراد و مطلوب اینجا آن است. و غریبتر آنکه بعد از این گفت: اگر اشتها رسیده، بفرمایم تا در خانه چیزی بپزند؟ گفتم این مفرمایید و بنده را اجازت فرمایید! و برجستم و از آن بلا باز رستم» (همان:268). و یا در توضیح عبارت «برآید یارب مرادی دارم »که در مطلع ذیل قلب مستوفی آمده، در بدایع الصنایع چنین نوشته شده: «و از جمله غرایب است آنچه از قاضی عبدالوهاب مشهدی واقع شده. در وقتی که سید عمادالدین موسوی پیش او رفته و گفته: مرکبی یافتهام که از قبیل مقلوب مستوفی است. قاضی پرسیدهاند که: کدام است؟ سید گفته این که: مرادی دارم. قاضی در بدیهه گفته که: برآید یارب و این نیز از قبیل مقلوب مستوفی است (همان:120). 2-5-4ـ کتب عربی مؤلّف «مطلع» تحت تاثیر مطول تفتازانی و مفتاحالعلوم سکّاکی است؛ اما تنها یک بار به تصریح از «تفتازانی» یاد میکند: «محقّق تفتازانی تصریح نموده که قافیه عبارت است از آخر بیت و اگر در شعری که ذوقافیتین گویند چنان نباشد اگر بر قافیه اول وقف کنند موزون بود، آن را ذوقافیتین نتوان گفت» (ص268) و تنها یک بار نیز در ذیل «تجاهلالعارف» غیرمستقیم از مفتاحالعلوم سکّاکی یاد میکند: «و آن را سوقالمعلوم مساق غیره نیز گویند.» که سکاکی در مفتاحالعلوم، تجاهلالعارف را بدین نام خوانده است. (سکّاکی، بیتا: 180) 6-4ـ نقد گذشتگان 1-6-4- نقد حدائقالسحر نویسنده در این اثر سه بار در مورد اندیشههای بدیعی رشید وطواط اظهار نظر میکند: الف: در تعریف جناس، تعریف رشید وطواط را از این صنعت جامع و مانع نمیداند و مینویسد: «و مولانای فاضل رشیدالدین محمد وطواط» تعریف تجنیس بدین گونه کرده که کلماتى آورده شود که از گونه یکدیگر بوده باشند و درین تعریف تجنیس خط نیز داخل مىتواند بود» (ص326). ب: یا «مولانا رشیدالدین آیه کریمه مذکوره را به استشهاد در قسم اول موازنه آورده و تصریح کرده که «اتیناهما و هدیناهما» در وزن مساویند و گویا نه چنین باشد» (ص340). ج: «و مولانای مشارالیه تجنیس تام را ایراد در کلمه یا بیشتر دانسته که در گفتن یا نوشتن چون هم باشند و پوشیده نخواهد بود که این تعریف شامل تجنیس خط نیز هست با آنکه او را علیحده ذکر نمودهاند مگر آن که لفظ یا واسط در میان کلمتین گفتن و نوشتن را معمول بر سر سهو کاتب داشته گوییم که در گفتن و نوشتن چون هم باشند و از شعر فارسی این مثل به جهت تجنیس تام ذکر فرمودهاند: بیت:
و ختا را به طا دانسته و غالبا خطا کرده چه خطا در اصل قتاست و...» (ص326). 2-6-4- نقد معیارالاشعار نویسنده با وجود احترام بسیار به خواجه نصیر طوسی و استفاده فراوان از نظریاتش در معیارالاشعار به تحلیل نظریات او میپردازد و عقاید عروضی خواجه را به بوته نقد میکشاند و یا تفاوت آرای او را با متأخّرین مطرح مینماید: «و سلطان المحققین مذکور ساختهاند که قدما و شعرا الف اطلاق را به رسم عرب استعمال کردهاند و از حرف وصل شمرده و این خطاست؛ چه عرب را الف و واو و یای اشباع حرکات اواخر کلمات میرسد و عجمان را اواخر کلمات نمیباشد، پس حرکتی افزون و حرفی پیدا کردن خروج باشد از لغت» (ص223). «و آنچه محقق طوسی... در معیارالاشعار تصریح فرمودهاند حرکات در اشعار فارسی پنج است... لیکن اکثر متأخّرین حرکات ششگانه را در قافیه اشعار فارسی اثبات کردهاند» (ص226). «و سلطانالمحققین قید را نیز از اعداد ردف شمرده و حقیقت قید و ردف را تفاوتی نیست و عدم اتحاد ایشان محض اعتبار است» (ص228). 3-6-4- نقد معیار جمالی بیشترین نقد در این اثر نقد نظرات شمس فخری اصفهانی است: الف: «و صاحب معیار جمالی گفته: شایگان در اصل شاهگان بوده؛ یعنی چیزی که لایق شاه باشد و گنج شایگان را نیز همین معنی دانسته و ظاهرا این معنی مناسب قافیه نبود» (ص211). ب: «صاحب معیار جمالی در سلک عیوب قافیه کل اقسام تضمین را که بعضی از صنایع دانستهاند، ذکر نموده و نقل کرده که تضمین از عیوب نیست و چون متقدمین از عیوب شمردهاند، بدان جهت در ذکر آن متابعت ایشان نموده از این غافل که آنان که تضمین را عیب شمردهاند نه آن قسمی خواستهاند که او درک کرده» (ص244). ج: «و صاحب معیار جمالی مناقضه را نیز از عیوب قافیه شمرده؛ لیکن از عیوب قافیه نیست، بلکه از صنایع شعری است» (ص245). د: «مولانا شمس فخری اصفهانی در معیارجمالی به استشهاد صنعت التفات قصیدهای از خویش ثبت نموده ... و این بیبضاعت در این مثال التفاتی به جز التفات ناظم این اشعار به ثبت شعر خود نمیفهمد» (ص253 و 254). هـ : و در دفاع از رشیدالدین در برابر انتقاد شمس فخری میگوید: «و صاحب معیارجمالی یعنی شمس فخری اصفهانی در ایراد این آیه کریمه بر سبیل استشهاد بر مولانا رشیدالدین وطواط ابواب انواع اعتراض گشوده و گفته چون به حقیقت نگاه کنی این صنعت اشتقاق است و در موضوع خود گفته شده و غافل از این معنی بوده که جمع اشتقاق با ردالعجز علیالصدر محال نیست؛ بلکه یک قسم از اقسام این صنعت است...» (ص334).
نتیجه با بررسی به عمل آمده میتوان گفت؛ کتاب مطلع از جامعترین کتب بلاغی ـ عروضی عصر صفویه است که توانسته است با بهرهگیری هنرمندانه از نظرات و دستاوردهای مؤلّفان کتب بلاغی عربی و فارسی پژوهشگران این عرصه را از مراجعه به بسیاری از کتب این حوزه بینیاز کند. دقت در تبویب مباحث بلاغی ـ عروضی، تفکیک شاخههای چندگانه علوم بلاغی، نگاه انتقادی به کتب پیشین، ارائه نمونههای متنوّع از شعر و ادب فارسی و عربی، فارسیگرایی، توجه به متون شیعی، معاصرگرایی و انعکاس ویژگیهای بلاغی شعر سبک هندی با ارائه نمونههایی از گویندگان این شیوه، از ویژگیهایی است که این اثر را از دیگر آثار بلاغی ـ عروضی متمایز میکند و ضرورت توجه به این اثر گرانسنگ را دوچندان میکند.
پینوشتها 1- این اثر در سال 89 به عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد ، با عنوان تصحیح و تحقیق کتاب «مطلع» با مقابله نسخ متعدد در دانشگاه قم تصحیح شد. 2- در شرح احوال پدرش، او را از سادات هرات دانستهاند. نک: امتحان الفضلا: 57 ؛ قاموسالاعلام: ج 4:2863؛ ریحانةالادب: ج 3و 4 : 228 و ریاضالشعرا: ج 2: 1152 3- تذکره روز روشن در معرفی شفیعا نوشته است: «از سادات کرام باخزر یا نصرآباد است» رک: مولوی محمد، 1343 : 425 4- برای آگاهی بیشتر از شرح حال شفیعای شکستهنویس نک: اثرآفرینان ج 3: 324. اطلس خط:613؛ تاریخ هنرهای ملی، ج 1: 625 . 5- ابیات آغازین این قصیده چنین است:
به نقل از مقاله «معرفی یک کتاب خطّی و مؤلّف آن» رک: نخجوانی، 1343: 203. 6- نصر آبادی در پایان معرّفی او مینویسد: «الحال در خدمت نواب شیخ علیخان اعتمادالدوله به امر وزارت مشغولند». اگر کلمه «الحال» را تاریخ تالیف کتاب (1027) بدانیم، رضیالدّین محمد در این سال وزیر استیفا بوده است. 7- نسخهای از کلیات وحید قزوینی به خط نستعلیق در کتابخانه مجلس شورای اسلامی (شماره ثبت: م1161) وجود دارد که «شاید خامه میرزا رضی پسر شفیعای خراسانی باشد» (حزین لاهیجی، 1375: 265) 8- در مقاله «معرفی یک کتاب خطی و نویسنده آن» آمده است: «در صفحه 182 قسمتی از تاریخ تحریر کتاب بدین عبارت نوشته است: کلک سخن سنج نگارش این بیاض و آرایش این ریاض را به انجام رسانید و خاطر مقید به محنت و رنج از قید تحریر آن فارغ گردید. ثم بعون الله تعالی و حسن توفیقه فی شهر صفر سنه 1102» (نخجوانی،1343: 200) این آخرین تاریخی است که از حیات رضیالدّین محمد در دست است و قدیمیترین تاریخ بعدی که از او سخن میگوید، خبر از درگذشت او دارد: محمد شفیع طباطبایی ـ خواهرزاده محمّد رضی ـ در پایان نگارش مطلع مینویسد: «و سنین هجری به هزار و صد و شش رسید، خامه شکسته بال که در بعضی از شبها به مسوده این نسخه که از تالیفات مرحوم مبرور خالویی میرزا محمّد رضی مستوفی خاصه است غفرهالله تعالی بفضله فراغ اتفاق افتاد(ص 374 ). تصریح «مرحوم مبرور» و عبارت دعایی «غفرالله تعالی» بیانگر این نکته است که «رضیالدین محمّد مستوفی» در سال 1106 در قید حیات نبوده است. 9- شماره صفحات ذکر شده، شماره صفحه نسخه تصحیح شده مطلع است، که به عنوان پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه قم دفاع شده است. 10- «..کلک شکسته زبان با مداد طبع بیسامان در این اوراق پریشان نگارشی داد» (ص323). «لیکن در این پریشان اوراق زیاده از این اطناب کلام دادن روانیست» (ص260). 11- ر.ک: صحیفه سجادیه: دعای هفتم،ص78 و دعای هشتم،81. 12- ر.ک: همان: دعای دوم، 45. 13- ر.ک: همان: دعای ششم،69. 14- ر.ک: همان:68. 15- ر.ک: همان: دعای هشتم،82. 16- ر.ک: همان: دعای سی و سوم، 218. 17- ر.ک: همان: دعای اول،30. 18- ر.ک: مفاتیحالجنان: دعای سمات، 136. 19- «وی [شمس قیس رازی] ... کتاب دیگری نیز داشت مانند «الکافی فیالعروضین و القوافی» که گویا همان است که به دو قسمت شد و یکی از آن دو قسمت المعجم فارسی است و دیگر کتاب حدائق المعجم...» (صفا، 1032:1386). 20- ر.ک: حسینی، 194:1384. 21- همان: 188. 22- ابیاتی که ذیل صنایع نامبرده قرار گرفته در بدایعالصنایع به ترتیب در صفحات زیر در همان صنعت آمده است: 268-172-171-135-193-193-174-293-194-176-176-183-179-190-101-118-121-151-153-154-132 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- افشار، ایرج و دیگران. (1347). فهرست نسخههای خطّی کتابخانة مجلس شورای اسلامی، ج15، تهران: چاپخانه مجلس، چاپ اول. 2- افندی اصفهانی، میرزا عبدالله. (1401هـ.). ریاضالعلما و حیاضالفضلا، ج1، به اهتمام محمود مرعشی، تحقیق سید احمد حسینی، قم: خیام، چاپ اول. 3- امین، سیدمحسن. (1403). اعیانالشیعه، تحقیق حسن امین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، الطبعه الاولی. 4- انصاری. (بی تا). فهرست مخطوطات شیخ علی حیدر مویدی، قم: مؤسسة الهادی، چاپ اول. 5- بیانی، مهدی. (1385). احوال و آثار خوشنویسان، تهران: علمی، چاپ دوم. 6- تفتازانی، سعدالدین. (1422). المطوّل شرح تلخیص مفتاح العلوم. تحقیق عبدالحمید هنداوی، بیروت: دارالکتب العلمیه، الطبعه الاولی. 7- ـــــــــــ . (1378). شرح مختصر، شرح عبدالمتعال الصعیدی، قم: دارالحکمه، چاپ دهم. 8- تهرانی، آقابزرگ. (بی تا). طبقات اعلام شیعه، ج5، قم: مؤسسة مطبوعاتی اسماعیلیان. 9- ــــــــــ . (1408). الذریعه الی تصانیف شیعه، قم: مؤسسة اسماعیلیان، چاپ اول. 10- حسین صبا، مولوی محمد ظفر. (1343). تذکرة روز روشن، تصحیح محمد حسین رکن زاده آدمیت، تهران: کتابخانه رازی، چاپ اول. 11- حسینی، برهانالدین عطاءالله محمود. (1384). بدایعالصنایع، رحیم مسلمانیان قبادیانی، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، چاپ اول. 12- حقیقت [رفیع]، عبدالرفیع. (1369). تاریخ هنرهای ملی و هنرمندان ایرانی، از کهنترین زمان تاریخی تا پایان دوره قاجار، از مانی تا کمال الملک، تهران: شرکت مؤلّفان و مترجمان ایران، چاپ اول. 13- خراسانی، میرزا سنگلاخ. (1295). تذکرة الخطاطین؛ مسمی به امتحانالفضلا، تبریز: مطبعه آقا محمدرضا کربلا سیس اسدآقا، چاپ سنگی. 14- خیام پور، عبدالرسول.(1368). فرهنگ سخنوران، تهران: طلایه، چاپ اول. 15- دانشپژوه، محمدتقی؛ منزوی، علینقی.(1340). فهرست نسخههای خطی سپهسالار، تهران: چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول. 16- رازی، شمسالدین محمدبن قیس. (1360). المعجم فی معاییراشعارالعجم، محمدبن عبدالوهاب قزوینی، تهران: زوار، چاپ سوم. 17- سامی، شمس الدین. (بی تا). قاموس الاعلام، استانبول: مهران مطبعه سی. 18- سکاکی، ابویعقوب یوسف. (بی تا). مفتاح العلوم، بیروت: دارالکتب العلمیه. 19- صفا، ذبیح الله. (1386). تاریخ ادبیات در ایران، ج1/5، تهران: فردوس، چاپ دوازدهم. 20- علیبنحسین(ع). (1375). صحیفة سجادیه، ترجمه و شرح علینقی فیضالاسلام، تهران: انتشارات فیض الاسلام، چاپ پنجم. 21- فخری اصفهانی، شمس. (1389). معیار جمالی و مفتاح ابواسحاقی، تصحیح یحیی کاردگر، تهران: کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول. 22- فضائلی، حبیبالله.(1350). اطلسخط، تحقیقدرخطوط اسلامی، اصفهان: انتشارات مشعل اصفهان، چاپ دوم. 23- فکرت، محمّد آصف. (1362). فهرست کتب خطی کتابخانه آستان قدس، مشهد: کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی، چاپ اول. 24- قمی، شیخ عباس. (1377). کلیات مفاتیح الجنان، تهران: پیام حق، چاپ اول. 25- محدثزاده، حسین و دیگران. (1384). اثرآفرینان، زیر نظر محمّدرضا نصیری، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگ ایران، چاپ دوم. 26- مدرس تبریزی، محمّد علی. (1374). ریحانة الادب، تهران: خیام، چاپ چهارم. 27- منزوی، احمد. (1351). فهرست نسخههای خطی فارسی، ج3، تهران: مؤسسة فرهنگی منطقهای، چاپ اول. 28- نخجوانی، حاج حسین. (1343). چهل مقاله، به کوشش یوسف خادم هاشمینسب، تبریز: چاپخانه خورشید، چاپ اول. 29- نصرآبادی، محمّد طاهر. (1378). تذکرة نصرآبادی، تصحیح محسن ناجینصرآبادی، تهران: اساطیر، چاپ اول. 30- نصیرالدین محمّد طوسی. (1370). شعر و شاعری در آثار خواجه نصیر طوسی، به اهتمام مجموعه اشعار فارسی خواجه نصیر و متن کامل و منقح معیار الاشعار، تصحیح معظمه اقبالی [اعظم]، تهران: چاپ و انتشارات وزرات فرهنگ و ارشاد، چاپ اول. 31- واله داغستانی، علیقلی بن محمّدعلی. (1384). تذکرة ریاضالشعرا، تصحیح محسن ناجی نصرآبادی، تهران: اساطیر، چاپ اول. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,380 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 412 |