تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,673 |
تعداد مقالات | 13,654 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,575,985 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,474,160 |
سبکشناسی داستانهای کوتاه ابوالقاسم پاینده (با تکیه بر کتابهای دفاع از ملانصرالدین، مردهکشان جوزان و ظلمات عدالت) | ||||||||||||||||
فنون ادبی | ||||||||||||||||
مقاله 9، دوره 3، شماره 1، فروردین 1390، صفحه 93-112 اصل مقاله (269.61 K) | ||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||
محمدرضا نصر اصفهانی1؛ مولود طلایی* 2 | ||||||||||||||||
1استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان | ||||||||||||||||
2دانشجوی کارشناسی ارشد، زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان | ||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||
سبک خاصی که پاینده در آثار ادبی خود، بویژه داستانهای کوتاهش به کار برده، از حیث زبانی و ادبی قابل توجه است. کاربرد زبان آرکائیک، واژگان عربی، اصطلاحات عامیانه و محلّی، در چارچوب تشبیه، کنایه و اطناب، ساختار تازهای به داستانهای او عرضه کرده است. محوریت غالب فکری بر این زبان داستانی، اجتماع و دردهای مردم فرودست را نشان میدهد. در این مقاله کوشیدهایم، تا به بازنمایی سبکی داستانهای کوتاه پاینده با تکیه بر سه کتاب دفاع از ملانصرالدین، مردهکشان جوزان و ظلمات عدالت بپردازیم و سپس تحلیلی مختصر از سه سطح زبانی، ادبی و فکری وی ارائه دهیم. | ||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||
داستان کوتاه؛ سبک شناسی؛ سطح ساختاری- روایی؛ سطح زبانی؛ سطح ادبی؛ سطح فکری | ||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||
مقدمه ورود رمان و داستان کوتاه به ایران، سبب شد که سبکها (Styles) و گونههای مختلفی در ادبیات منثور معاصر زاده شود. این گرایشها حاصل کوشش چند نسل از نویسندگان جوانی بود که وارث ادبیات غنی پارسی بودند. داستانوارگی پارهای از حکایات کهن مانند کلیله ودمنه، گلستان، مرزباننامه و ... همه حاکی از این نکته است که سیر رمان و داستان کوتاه به معنای مدرن آن اگرچه با سیصد سال تأخیر در ایران پا به عرصه نهاد (ر.ک. عبداللّهیان، 1379: 19)؛ امّا با موفقیت و رشد چشمگیری در میان مردم رواج پیدا کرد و این همه میسّر نبود جز در سایة بنیان استوار ادبیات گذشته پارسی. با این پیشرفت، نمونههای گوناگونی از داستان کوتاه خلق شده است و اکنون به جرأت میتوان ادعا کرد که هر یک از مناطق جغرافیایی ایران، صاحب سبک و مکتب خاصی در داستان نویسی است. نویسندگان بزرگی در دامان این مرز و بوم بالیدهاند که برخی از آنها شهرتی فراگیر یافته و عدهای دیگر در غبار گمنامی، ناشناس ماندهاند. مکتب داستاننویسی اصفهان1 با نام محمّدعلی جمالزاده، بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری پیوند عمیقی دارد. امّا در کنار همه این نویسندگان، ابوالقاسم پاینده چنانکه درخور قلم توانای او در نویسندگی است، مورد توجّه قرار نگرفته، آثار و مقالاتی که تاکنون پیرامون شخصیت علمی این نویسنده نوشته شده، بیشتر ترجمة قرآن و زمینههای تاریخی و دینی نویسندگی او را در بر میگیرد و در زمینة داستان نویسی و وجهة ادبی او کمتر سخن گفتهاند. برای نمونه میتوان از مقالة عبدالعلی دستغیب با عنوان در «سینمای زندگی» یاد کرد که در سال 1340هـ .ش در مجلة راهنمای کتاب به چاپ رسید. علیاکبر کسمایی نیز، بخشی از کتاب خود را با عنوان «نویسندگان پیشگام در داستان نویسی امروز ایران» به معرفی ابوالقاسم پاینده اختصاص داده است. همچنین حسن میرعابدینی در کتاب «صد سال داستان نویسی ایران» به اشارت سبک و محتوای کلّی آثار این نویسنده را در بوتة نقد نهاده است.2 در این نوشتار برآنیم که ضمن معرفی ابوالقاسم پاینده، شاخصههای سبکی داستانهای کوتاه او را بر مبنای چهار سطح روایی (با نیم نگاهی به عناصر داستانی)، زبانی، ادبی و فکری بررسی نماییم. معرفی ابوالقاسم پاینده ابوالقاسم پاینده در سال 1287هـ .ش در جوزان نجفآباد چشم به جهان گشود. تحصیلات مقدّماتی را در زادگاهش گذراند و از سال1301 تا 1309هـ .ش در کسوت طلبگی به تحصیل معقول و منقول در اصفهان پرداخت. از سال 1308 همکاری خود را با نشریات گوناگون آغاز کرد. در سال 1311 به تهران رفت و همکاری خود را با روزنامههای شفق سرخ و ایران آغاز نمود. در سال 1324 هفته نامة صبا را بنیان نهاد که تا سال 1330 منتشر میشد. چندی دبیر ملّی و یک دوره در مجلس مؤسسان نمایندة مردم نجفآباد بود. سال 1336 جایزة بهترین ترجمه قرآن را دریافت کرد. آشنایی او با عربی، انگلیسی و فرانسه سبب شد؛ آثاری در زمینة ترجمه نیز عرضه کند. پاینده در 18 مرداد 1363 بعد از چند روز اغما دار فانی را وداع گفت. از جمله آثار او در زمینة داستان کوتاه میتوان به در سینمای زندگی (1336)، دفاع از ملانصرالدّین (1348)، ظلمات عدالت (1354) و مردهکشان جوزان (1357) اشاره کرد. ترجمة قرآن، نهجالفصاحه، تاریخ طبری و مروّج الذّهب از کارهای پژوهشی و تحقیقی این نویسنده به شمار میآید (ر.ک. میرعابدینی،1369: 48؛ رستگار فسایی، 1380: 598؛ یزدانی، 1383: 54). سبک شناسی(Stylistics) سبک «در لغت تازی به معنی گداختن و ریختن زر و نقره است و سبیکه پاره نقرة گداخته را گویند... ستیل در زبانهای اروپایی از لغت ستیلوس (Stilus) یونانی مأخوذ است به معنی ستون... ستیلوس در زبان یونانی به آلتی فلزی یا چوبین یا عاج اطلاق میشده که بوسیلة آن در ازمنة قدیم حروف و کلمات را بر روی الواح مومی نقش میکردهاند» (بهار،1383،ج1: 15و16). هر کس از این ابزار بدرستی استفاده میکرد، او را خوش قلم مینامیدند. پیشینة عربی واژة سبک و همچنین واژه (Style) حاکی از این واقعیت است که معنای مجازی این لغت با اصل واژه ارتباط تنگاتنگی دارد. با توسّع این کلمه، معانی و تعاریف متعددی برای آن ارائه گردیده است و هر یک از محقّقان به بُعدی از این مفهوم پرداختهاند. برحسب نظریة افلاطونی، «سبک کیفیتی است که در بعضی از آثار وجود دارد و بعضی از آثار فاقد آن هستند. در این مفهوم سبک به معنی هماهنگی کامل بین هدف و وسایل؛ یعنی اندیشه و الفاظی است که برای بازگو کردن به کار میرود و در حقیقت منظور از آن، منطبق بودن زبان نویسنده است با آنچه که قصد گفتن آن را دارد» (میرصادقی، 1376 :125). ارسطو سبک را محصول عوامل متعدد میداند، «از این جهت، از نظر منتقدان این گروه، به تعداد نوشتهها سبک وجود دارد و سبک هر نویسنده به همان اندازه خاص اوست که حرکات و حالات صورت، خنده، طرز راه رفتن و دستخط» (همان جا). بیشتر تعاریفی که امروزه از سبک ارائه گردیده، تحت تأثیر سخن ارسطو قرار دارد. شمیسا سبک را وحدتی میداند که در آثار کسی به چشم میخورد (ر.ک. شمیسا،1374: 13). سناپور نیز سبکهای مختلف را حاصل نگاههای متفاوت به جهان میداند؛ نگاهی که هر بار چیز تازهای را کشف میکند (ر.ک. سناپور،1387: 9). گرگوریان (Grigorian)مدّعی است که «سبک را نمیتوان از اسلوب هنری، از نظرگاه یا شخصیت هنرمند، از درک وی از زمانهای که در آن به سر میبرد و از ویژگیهای ملّی و هنری جدا دانست» (خراپچنکو، 1364: 96). در کلّیترین تعریف میتوان گفت: سبک روشی است که شاعر و نویسنده و یا هنرمند، برای بیان موضوع یا هنر خود برمیگزیند؛ یعنی شیوه سرودن و نوشتن و ارائه اثر هنری. به بیان دیگر سبک حضور شخص است که آگاهانه یا ناآگاهانه در اثرش ظاهر میشود. سبک هرگز چیز آمادهای نیست که در اختیار نویسنده قرار بگیرد؛ بلکه هنرمند راستین با قریحة خود، سبک نوشتن را کشف و یا حتی خلق میکند. بنابراین «سبک نثر همچون شعر لزوماً از درون خود آن زاده میشود و برآمده از جریان قدرتمند سازندهای است که از شوق و شور (Enthusiam)سرچشمه میگیرد» (وستلند،1371: 107). هدف سبک پژوهی آن است که «تناسب بارز عناصر سبکیِ زبان را در متن سخن دریابد و باز نماید. در این بررسی تبیین نسبت مجزای این یا آن عنصر سبکی اهمیّت شایانی ندارد؛ بلکه کلّ مناسباتی که ناظر بر عناصر سبکی است، واجد اهمیّت است، مهم درک وحدت و نظام عناصر سبکی در متن سخن است ... تنها زمانی که شاخصة سبکی تبیین شده باشد، میتوان به ارزش سبکی عناصر به طور مجزا پی برد» (عبادیان،1372: 44). با توجه به ویژگیها و جذابیتهای خاص داستانهای کوتاه، پاینده چه از حیث محتوایی- فکری و چه از لحاظ ساختاری- روایی به بررسی سبک این متون با تکیه بر سه کتاب دفاع از ملانصرالدین، مرده کشان جوزان و ظلمات عدالت میپردازیم و سپس تحلیلی از این مشخصهها ارائه میدهیم. مشخصههای روایی- ساختاری داستانهای پاینده داستانهای کوتاه پاینده را از جهت محتوایی میتوان به سه گروه تقسیم کرد: 1. داستانهایی که از ماجراها و خاطرات دوران کودکی خود نقل میکند، مانند: چرخ آسیا و کنجکاوی دربارة مزة شراب 2. داستانهایی که جنبة سمبلیک دارد و به گفتة پارهای از منتقدان، نویسنده تنها به بازنویسی برخی از حکایتهای کهن آن مبادرت کرده است مانند: حاکم قنسرین و پیشگویی خان مغول.3 3. داستانهایی که وجه انتقادی و اجتماعی آن پر رنگتر از سایر زوایا است مانند ظلمات عدالت و معارفه اداری. او کوشش میکند تا در پس روایتها، احساسات و عواطف خود را با رئالیسم اجتماعی همسو سازد. «داستانهای پاینده در همان حال که رنگ محلّی دارد، از رسالت انسانی نیز بهرهور است» (کسمایی، 1363: 154). مشخّصههای کلّی ساختاری - روایی داستانهای کوتاه پاینده را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد: 1- نثر او ادامة نثر گذشته است و کمتر تحت تأثیر داستاننویسی مدرن و تکنیکهای روایی قرار دارد. 2- گفتوگو(Dialogue) در میان شخصیتها بسیار اندک است و گاه داستانها شکل حکایتهای کهن را به خود میگیرد. 3- فضاسازی داستانها، به جز موارد معدودی، ضعیف و کمرنگ است. جملات زیر که از داستان «ارابه شیطون» انتخاب شده از اندک نمونههای موفّقِ فضاسازیِ پاینده در القای طنز و برجسته کردن بیسوادی مردم در برخورد با اتومبیل است: «بله آملا، کجای کاری، اتول از فولاته و لاستیک، حیوون آتشیه، آب میخوره و بنزیل فرد اعلا، آب و بنزیل با هم مخلوط میشه و ارابه رو آتشی میکنه، مگه ندیدی دود میکرد، دودش از بنزیله، قلقلش هم از آبه، دود بنزیل و قلقل آب افلاطونو از کوره به در میکنه. صد برابر نون و گوشت و کاه وجو قوت داره، اوتول با بنزیل و آب میگرده» (ظلمات عدالت، 107).
«شعوری فرزند شعورالدوله ثانی نبیرة شعورالدوله بزرگ، رکابدار شاه شهید در سفر طالقان و صاحب نشانهای مکرّر از کل دول خارجه و توابع، از آن روزی که چشم به دنیا گشود عاشق بیقرار نشان بود (دفاع از ملا نصرالدین، 52)
از نمونههای دیگر میتوان به حماقت شعار، سفاهتالدوله، علیمالدوله، تملّق مآب، بوتیمارالدّوله، رقیقالدّوله، عاشقالدّوله، فضول حضور، عدالت پناه، قاریالدّوله، احمق دیوان و ... اشاره نمود.
مشخصههای زبانی زبان پاینده در نقل روایت زبان خاصی است که در عین صمیمیت با خواننده از ساختهای مختلف و امکانات گوناگون زبان بهره جسته است. گرایش به آرکائیسم (Archaism)، زبان فولکلور، کاربرد واژگان عربی، انعکاس لهجة اصفهانی و شهرستانهای اطراف، اطناب و... در کنار تصویرسازیهای متنوّع ادبی رنگوبوی خاصی به کلام او بخشیده است. الف) سطح لغوی 1- کاربرد زیاد واژههای عربی در داستانهای کوتاه مستنطق، قصر لحی، خیام، اشقیا، بلیه، شنیع، استفتا، امالخبائث، صعبالمنال، مفروضالأثر، معاذ الله، دارالامان، قاطبه انام، تصدیع، مشعشع، مهدور الدم، مستمع، مستحضر، تصادم، ارتشا، مقراض، مخدّره، کاخ البیض، انموذج، مرفق و .... 2- جمع بستن با «ات» عربی که در نظر برخی از ادیبان گاه به شکل نادرست استفاده شده است تبلیغات، شایعات، ممکنات، حادثات، اضافات، معنویات، مناسبات، محالات، مطالعات، مذاکرات، سیارات، باغات، مقایسات، خالصجات، طلسمات، تشکیلات، ادارات، اقتدارات، انطباعات، سرحدات، باغات، موقوفات ... 3- استفاده از واژههای فرنگی، بخصوص کلمات فرانسه «کلمة رشید و قهرمان چون اسکورت خاقان فغفور به دنبال آن بود» (دفاع از ملا نصرالدین، 90). «حکم حکم ِ قانون و نظامنامه و دوسیه و کلاسمان و اندیکاتور و پرسنل است» (مردهکشان جوزان، 86). «سفاهت جاه و دوستان کلوپ با همه دوندگی از ماستمالی قضیه فرو ماندند» (ظلمات عدالت، 26). پاینده پارهای از اسامی خاص بویژه اماکن و شخصیتهای فرنگی را نیز به کار گرفته است: آموندسن، داروین، هگل، گوتامبرگ (گوتمبرگ)، نرون، پریکلس، پروتاگوراس، دژ پرت آرتور، ویرانه سن هلن، رودخانة هراکلیت، آکروپل و... 4- صفتهای پیاپی برای یک موصوف
5- زبان و اصطلاحات فولکلور 5-1- اصطلاحات محلی وروستایی «مش لطفعلی صاحب پنک بود و همه آبیاران طاق فراهم بودند»4 (مردهکشان جوزان، 9). «بیبی و غیاث علی و زلف علی وت وته 5داشتند» (ظلمات عدالت، 104). «بیچاره سوار چوم بود، خرمن میکوفت ... ارچوم6 را از دستش گرفت و سر و پا برهنه راهش انداخت » (ظلمات عدالت، 208). 5-2- واژههای کوچه و بازار که معمولاً در میان طبقة عوام رواج دارد
5-3- مخفّف کردن اسامی شخصیتها به سبب برجسته کردن لهجه و طنز. در بیشتر داستانهای این سه کتاب شاهد تعداد زیادی از این گونه اسمها هستیم. اکثر شخصیتها در داستانها تکرار میشوند و بیشتر آنها نام و عنوانشان با نام شغلشان همراه است. مش مم رضا، حج میز مم قولی، حج مم شفی، میز میتی مسأله گو، ممل، مل حیدر، مل تقی پابریده، آکبلا میز مم رضا، میز ابوالفضل نمدمال، عام رضا، بگوم و .... 5-4- انعکاس لهجه اصفهانی و محلههای اطراف این ویژگی در کتاب ظلمات عدالت برجستهتر از دو کتاب دیگر است:
5-5- زبان شکسته بسامد این ویژگی تنها در بخشی از داستانها به چشم میخورد و گستردگی چندانی ندارد؛ اما همین اندک نیز روایتهای نویسنده را صمیمیتر کرده است.
6- استفاده از نام کتابهای گوناگون و گاه استناد به آنها این ویژگی سبکی حاکی از اطلاعات نویسنده از گذشتة دینی، ادبی، فرهنگی و تاریخی ایران است. برای نمونه 7- محلهها، اماکن و شهرستانهای استان اصفهان با توجه به این که پاینده متولد نجفآباد است و تحصیلات مقدماتی خود را در این شهر پشت سر گذاشته و در اصفهان نیز حضور داشته است؛ کاربرد این مورد در داستانهای او کاملاً طبیعی جلوه میکند؛ بویژه این که بسیاری از روایتهایش ریشه در خاطرات کودکی و نوجوانی او دارد.
8- آرکائیسم یا باستانگرایی آرکائیسم به عنوان کلیدیترین بخش سبکشناسی پاینده برجستگی خاصی به داستانهای او بخشیده است؛ تا جایی که اگر مقولة طنزپردازی و تحلیل محتوا و ساختار داستانهای کوتاه را بدون توجه به این ویژگی بررسی کنیم، کاری ناقص عرضه کردهایم. در واژهنامة هنر شاعری آرکائیسم معادل باستانگرایی قرار گرفته و چنین تعریف شده است: «به کاربرد تعمّدی کلمات منسوخ یا شیوة نحوی مهجور و غیر متداول زبان امروز گویند. گاهی شاعران (یا نویسندگان) برای تشخص بخشیدن به کلام و تأثیربخشی بیشتر با ایجاد تداعی زمان گذشته و به وجود آوردن فضای سنّتی و قدیمی در شعر، کلمات غیر متداول در زبان را در شعر (یا نثر) خود به کار میبرند» (میرصادقی، 1376: 31). تشریح نثر پاینده در داستان کوتاه نشان میدهد که با متنی برخاسته از کهن واژههای پارسی مواجهایم. «نثر پاینده و زبان او در داستاننویسی چیزی آمیخته از صنعت و اصالت است» (کسمایی، 1363: 168). در کتاب مردهکشان جوزان آرکائیسم قویتر از دو کتاب دیگرست. دلیل این مطلب را باید در فضای چند داستان کوتاه این کتاب جستوجو کرد که مایههای کهن، سازة اصلی پیکر آن را شکل میدهد: مفتی حلب، قاضی بلخ، پیشگویی خان مغول و حاکم قنسرین نمونههای مناسبی برای تشریح آرکائیسم است. 8-1- کاربرد افعال به شیوه کهن. 8-1-1- فعلهای کهن از حیث معنا. پارهای از این فعلها به زبان امروز منتقل شده است و همچنان نیز کاربرد دارد:
اما برخی دیگر از این افعال مهجور شدهاند و در زبان معیار امروز کاربرد ندارند:
8-1-2. استفاده از نه برای منفی کردن فعل
8-1-3. وجه مصدری
8-1-4. استفاده از باء تأکید بر سر فعلها
8-1-5- فعلهای پیشوندی
8-2- کاربرد اسم به شیوههای کهن. 8-2-1- کاربرد اسمهای کهن از حیث معنا
8-2-2- اضافه کردن یاء وحدت یا نکره به موصوف
8-2-3- کاربردهای مختلف «را»
8-2-4- قید سازی به شیوة قدما
8-2-5- استفاده از «گفتی» به جای «گویا»
ب: سطح نحوی 1- استفادة مکرّر از واو عطف 1-1- کلمات معطوف
1-2 جملههای معطوف
2- ساختار نحوی جملات به شیوه کهن در این ویژگی بافتهای کهنی که پیشتر در زبان کهن پارسی کاربرد داشته و امروزه معمول نیست در برخی از داستانها منعکس شده و آنها را از نرم زبان معیار خارج کرده است. اگرچه فهم این جملات چندان دشوار نیست؛ لکن در ساختار رواییِ اثر نوعی فخامت و صلابت آرکائیکی ایجاد میکند.
سطح ادبی 1- ظرافتهای بیانی 1-1- تشبیه بلیغ و تشبیه جمع تشبیههای گوناگونی به اشکال مختلف در داستانهای کوتاه پاینده به کار رفته است که بیشترین بسامد مربوط به تشبیه حسی به حسی و عقلی به حسی است. اکثر نمونههای تشبیه به سبب ذکر وجه شبه بسادگی دریافت میشود و پیچش چندانی برای خواننده ایجاد نمیکند. تشبیه جمع و بلیغ پر کاربردترین تصویرسازی هنری نویسنده است.
برخی دیگر از نمونههای اضافه تشبیهی: بت رسوم، غربال قضا، بتونه تخیّل، تور انکحت، آسیاب پر قوت چانه، کمیت بیان، ملاط وهم، عنکبوت فلسفه، خشت پندار. 1-2- استعاره و تشخیص برخلاف تشبیه، استعاره بسامد بسیار اندکی دارد؛ در کنار قسمتی از استعارهها، تشخیص به شکل سادهای به کار رفته است.
1-3- کنایه بارزترین آرایة ادبی در متونی که با عقاید مردم، خاصه طبقه عوام سرو کار دارد کنایه است. میتوان ادعا کرد که بعد از تشبیه پربسامدترین شیوة مخیّل کردن کلام در داستانهای کوتاه پاینده کنایه است.
2- ظرافتهای بدیعی (لفظی و معنوی) 2-1- آهنگین کردن کلام به شیوههای گوناگون پاینده به سبب تسلّط بر متون کهن پارسی، بویژه آثار سعدی با موسیقی زبان آشناست؛ امّا بهرة او از این اندوخته چندان قابل توجّه نیست تا جایی که اعتدال کلام حفظ شده، بی آن که برجستگی خاصی خلق کند؛ لیکن همین اندک، دست مایة ارزشمندی است برای طرح کردن چند سطح مختلف در این بحث. 2-1-1- تکرار واژهها برای ایجاد طنز و تأکید
2-1-2- هماهنگی آهنگین افعال جملههای پیاپی
2-1-3- کاربرد جناس در سطح بسیار ساده و طبیعی
2-1-4- تکرار حروف در سطح بسیار ساده (واجآرایی)
2-2- مراعات نظیر (تناسب)
2-3- اغراق
2-4- متناقض نمایی (پارادوکس) از ابزارهایی است که نویسنده برای ایجاد طنز از آن بهره گرفتهاست.
2-5- براعت استهلال (مقدمه برای ورود به داستانهای کوتاه) در پارهای از داستانهای کوتاه، چند سطر به عنوان مقدّمه برای ورود به متن اصلی داستان یافت میشود. بخشی از این مقدّمهها از خود متن انتخاب شده که در حقیقت بیانگر نقطه اصلی داستان است. امّا بخش دیگری از این مقدّمهها غالباً جملههای نغز یا سخنانی از بزرگان میباشد که ما را به هدف اصلی نویسنده رهنمون میکند. البته این مقدّمه تنها تعدادی از داستانها را در برمیگیرد. «براعت استهلال نوعی از صنعت تناسب و مراعات نظیر است، که اختصاص به مقدّمه و سرآغاز سخن دارد» (همایی، 1385: 303).
«آن سوی دیوارها خبرهاست که مردم این سوی از آن غافلند» "مثلی از سنگال" (مقدّمه در بزم شمر و زینب از کتاب ظلمات عدالت، 243). 2-6- تلمیح به آیات قرآن و سرگذشت انبیای الهی تسلّط پاینده به کتابهای دینی، بویژه قرآن موجب شده است که با داستانهایی مشحون از آیات و روایات مواجه باشیم؛ البته گاهی خرافه نیز در آن دخیل شده و به مایههای طنز داستانها افزوده است.
3- ضربالمثل داستانهای کوتاه پاینده و شخصیتهای آن از بطن جامعه و مردم عامی برخاسته است؛ لذا بسادگی زبان کوچه و بازار با یکدیگر سخن میگویند و حتی مثَلهایی که از گذشتگان خویش به میراث گرفتهاند، در گفت و گوهای خود جاری میسازند.
4- اطناب قسمتی از اطناب داستانهای پاینده مربوط به استفاده پیاپی از واو عطف در میان جملات و در میان کلمات است؛ اما در بخشهایی جملات معترضه، توصیفهای غیر ضروری و اطاله کلام حول یک موضوع سبب ایجاد اطناب مخّل در داستان میشود. برای نمونه در داستان معارفة اداری، نویسنده تمام مطالب بیربط به اصل موضوع را وارد داستان کرده تا جایی که تنها در وصف قاچاق چهار صفحه مطلب به رشته تحریر در آورده است. محوریت و هسته اصلی بعضی از داستانهای پاینده بر اطناب قرار دارد و اگر بخشهای زائد آن را حذف کنیم تنها اندکی باقی میماند؛ با وجود این به جرأت میتوان ادعا کرد، بخشی از این اطنابهای مخّل به ملاحت کلام افزوده است. وارد کردن این گونه اطنابها به گردونة داستان تا حدی جنبه سخنوری، وعظ و بیان نکتههای اخلاقی نیز دارد. 5- تأثیر از شعرهای شاعران پیشین نویسنده به سبب تسلّط به متون کهن پارسی به بهترین شکل از آنها در داستانهای خود بهره جسته است. اشعار حافظ و سعدی کاربرد بیشتری دارد، ضمن آن که شعر شاعران دیگر به اقتضای مطالب به خدمت گرفته شده است.
(ظلمات عدالت، 77) سطح فکری توجه به جزئیات یک اثر- از لحاظ زبانی و ادبی- ذهن خواننده را به سمت و سوی اندیشه حاکم بر آن سوق میدهد. سطح فکری آثار ادبی که از بطن متن برمیآید، چیزی جز نگاه خاص نویسنده به دنیای پیرامونش و دغدغة او نسبت به مشکلات اجتماع و انتقاد از آن نیست. ژیمونسکی(Zhirmunsky) در تعریف خود از سبک وحدت میان شکل و محتوا را در نظر دارد: «سبک نویسنده همان بیان جهانبینی وی است در قالب تصویر و بوسیلة زبان. از این رو مطالعة سبک نویسنده و هدفهایی که از آن دارد، جدا از محتوا و عقیده وتصویروارهای که در پس آن است، کاری است ناممکن» (خراپچنکو، 1364: 97). پاینده نیز در خلق داستانهای خود به رسالتی فراتر از داستانگویی میاندیشیده است. بیان خاطرات دوران کودکی، همراه با نقل پارهای از دیدهها و شنیدهها مایة اصلی داستانها را شکل میدهد. در لابه لای این نقلها، نقد مشکلات اجتماعی و وضعیت نابهنجار ادارة کشور از دهه سی تا پنجاه به چالش کشیده میشود. گاهی این داستانهای کوتاه به سمت رئالیسم انتقادی (Realism Critique)تمایل دارد. چنان که گاه «قهرمانهای نویسنده از محیط خویش جلوترند و برای رسیدن به وضع اجتماعی تازهای تلاش میکنند» (حسینی، 1387، 1/ 301). این وجه بیشتر در روایتهایی است که نویسنده ازدوران کودکی خود خاطراتی بیان میکند و پدر و مادر سختگیرش با نوآوریهای او و حتی سؤالات بزرگ منشانهاش مخالفت میکنند. (داستان چرخ آسیا، کنجکاوی برای مزة شراب از این دست است).
بیشتر حوادث در روستا اتفاق میافتد که سبب اصلی آن را میتوان در ساده دلی و گاه بی اطّلاعی ساکنان ده دربارة پیشرفت علم و عدم آگاهی آنان از حقوق واقعی خود تلقّی کرد؛ جز آن که نویسنده نیز بخشی از عمر خود را در روستا به سر برده است. شخصیتها کاملاً ایرانی هستند و از قلب فرهنگ ایرانی برخاستهاند. بیشتر افرادی که مورد طعن پاینده قرار دارند از طبقه ملّا، حاجی، سیّد و آخوند انتخاب شدهاند. در برخی از داستانها یک موضوع نسبت به سایر موضوعات در مرکزیت توجّه قرار میگیرد، مثلاً وضعیت آموزشی، تقلّب در امتحانات نهایی و خرید مدرک از کلیدیترین موضوعاتی است که در داستان بلند ظلمات عدالت و نشان علمی فیلپور میرزا دیده میشود یا داستان معارفة اداری در کتاب دفاع از ملانصرالدین، بیانیه نسبةً مفصّلی در اعتراض به رؤسای ادارههاست. انتقادیترین داستانهای پاینده، قاضی بلخ و مفتی حلب است که با زبان کاملاً آرکائیک از اجرای نادرست عدالت و احکام اسلامی انتقاد میکند. از سوی دیگر «فکر سوفسطایی بارها در خلال طنزهای داستانهایش غیر مستقیم تمجید شده» (کسمایی، 1363: 181). گویی قصد نویسنده از سفسطه روشن کردن پس زمینه خوانندگان پیرامون فاصله فکری متفکّران جامعه با حقیقت بوده است. او در تحسّر حقوق از دست رفتة مردم ستمدیده بانگ میزند چه نشستهاید غافل؟ «همة حرف پاینده و به قول خودش خمیر مایة مشترک همه این سرگذشتها از قدیم و جدید این است که دنیا علی رغم آرمانهای انسان دوستانه فیلسوفان ایدهآلی و خردمندان اخلاقی هنوز هم به کام ددمنشان است» (کسمایی، 1363: 182). محوری ترین جنبههای فکری داستانهای کوتاه پاینده عبارتند از: 1- بدی وضع آموزش و بی سوادی مردم 2- افراط و تفریط در مقولههای دینی 3- رشوه و رباخواری 4- انتقاد به وضع قضات و دادگاهها 5- دزدی و تعدّی به اموال عمومی 6- انتقاد از حاکمان و سران دولتی 7- فقر 8- تناقض میان افکار و کردار مردم 9- نقد بیتوجّهی و نادیده انگاشتن مقام زن 10- انتقاد از رواج جادوگری و باورهای خرافی 11- بیتوجّهی به مقام هنر و هنرمند «برای پاینده زندگانی صحنهایست از نمایش، نمایشی که در آن قهرمانان برای یکدیگر چنگال و دندان تیز کردهاند و چنگالهای خونین خویش را به پیکر اجتماع فرو بردهاند... دروغ میگویند، طالب مال یکدیگرند و از شانه یکدیگر نردبان و از سینه هم پل میسازند» (دستغیب، 1340: 1042).
تحلیل مشخصههای سبکی تحلیل سبک آن است که «عناصر سبکی یک متن مشخص و تأثیر متقابل آنها را بدقّت دریابد و به گونهای بارز باز نماید» (عبادیان، 1372: 55). سبک به عنوان اصلی پنهان در یک اثر باید به صورت نظاممند و در ارتباط مستقیم اجزا مورد توجه قرار گیرد. نفسانیات، تحوّلات اجتماعی، زمینههای فرهنگی، دانشها و اطلاعات، شغل و حرفة نویسنده و محیط جغرافیایی را به عنوان عوامل سبک ساز معرفی کردهاند (ر.ک. غلامرضایی، 1387: 13-16). تمام این موارد در جایگاه خود بر داستانهای پاینده تأثیر گذار بوده است؛ او از دل جامعه برخاسته و با دردهای مردم به نیکی مألوف است. دغدغههای اجتماع را میشناسد و مبارزه با فقر و عقب ماندگی فکری را بانگ میزند. حرکت او ضد ظلم و ظلمات در ساحتی فرهنگی انعکاس پیدا کرده است؛ لذا مسائل اجتماعی محوریت غالب فکری او را تشکیل میدهد. اشتغال در زمینة روزنامهنگاری و مهارت در نثر مطبوعاتی، بستری مناسب برای شکلگیری داستانهایی با زبان ساده و تؤام با طنز فراهم نموده است. از سوی دیگر آشنایی با لهجة مردم اصفهان، آداب و رسوم، محلّه و اماکن سبب شده که خواننده با تصاویر زیادی از فرهنگ مردم این شهر آشنا گردد. ظرف این داستانهای نغز، لحن طنزآمیز است که در کنار آرکائیسم مهمترین سازه متن را به وجود میآورد. «عبارات شکسته، فضا را دقیقتر و ملموستر میکند» (بولتن، 1374: 57). مخاطب در تار و پود گفتوگوهای شکسته، حضور پیدا میکند و درگیر حوادث داستان میشود. ضربالمثل و اصطلاحات عامیانه نیز به صورت کاملاً طبیعی در دل متن جای گرفته است. تسلّط پاینده به قرآن مجید و همچنین مطالعات تاریخی و دینی او بوضوح در داستانها جاری شده است تا جایی که گاه کاربرد واژگان عربی را به واژگان فارسی ترجیح میدهد؛ حتی اطناب بیش از حد بخشی از جملات را میتوان به تأثیر زبان عربی نسبت داد. شکل افراطی این کاربردها را نثر آخوندی نامیدهاند (ر.ک. بولتن، 1374: 35). البته در داستانهای مورد بررسی، تاحدّی این افراطها و تفریطها چشمگیر است و در سایر موارد میتوان آن را با طبیعت زبان در ارتباط دانست. پاینده در توصیفهای خود بیشتر تابع ذهن است تا عین. او «در زمرة نویسندگانی است که اسیر ذهنیات خویشند و به عینیات چندان توجهی ندارند یا نمیتوانند داشته باشند؛ زیرا همه چیز و همه کس را از درون خود یا درون آنها میبینند» (کسمایی،1363: 170). به بیان دیگر او مطالعات و آرمانهای خود را به صورت لباس بر تن شخصیتها و فضای داستانی میپوشاند و زندگی را بر مبنای چالش میان این مقولهها تفسیر میکند. از همین نکته میتوان به راز تشبیهات نویسنده پی برد؛ تشبیه عقلی به حسی پربسامدترین کاربرد را در میان انواع دیگر تشبیه دارد. بخشی از شخصیت پردازیهای نویسنده، جنبة نمادین دارد که نمونة بارز آن را میتوان در اسمسازیهای خاص پاینده جست و جو کرد. اسمسازی او از شخصیتهای گوناگون با پسوند «الدوله» تعریض به سرانی است که در جامعه نمیتوان بصراحت از آنها انتقاد کرد. مراعات نظیر، اطناب به وسیلة واوهای پیاپی بین کلمهها و جملات، کنایههای عامیانه، تکرار و ... همه، دستاویز اولیه خلق طنزهای غیرتکراری است. در ادبیات داستانی معاصر پارسی گرایش به آرکائیسم بیسابقه نیست. سبب این گرایش را میتوان در فضای بستة سیاسی، جستوجوی هویت، تلاش در جهت رسیدن به سبک ویژه، خلق شخصیتهای تازه، طنز و تعریض و آشنایی با ادبیات کهن جستوجو کرد. در سه نسل داستاننویسی ایران، افرادی چون هدایت، گلشیری و مندنیپور به نسبت هم نسلان خود باستانگراتر هستند و در آثارشان این شاخصه بخوبی منعکس شده است. پاینده مقدّم بر نویسندگان مذکور، تحتتأثیر ادبیات کهن پارسی بویژه گلستان سعدی و در جهت خلق سبک تازه- به نحوی که داستانش را از دیگران متمایز کند- و همچنین فضای بسته برای گفتمان آزاد به آرکائیسم پناه برده است. او زیر پردة باستانگرایی، نقایص و کاستیهای جامعه خود را ترسیم میکند و خواننده را در عین خنداندن به تأمل وامیدارد. سبک پاینده محصول نگاه نوین به جامعهای است که همسو با تحولات جوامع غربی در حال حرکت به سمت پیشرفت و ترقّی است. پاینده در بخشی از داستانها تنها به بازنویسی حکایتهای گذشته اقدام کرده است، در فحوای اصلی مطالب تغییر عمدهای به چشم نمیخورد؛ اما تفاوت در نگارش و دخیل شدن جهان بینی نویسنده و توسّع مسائل اخلاقی، تأثیر عاطفی را دو چندان کرده و این همان نکتهای است که شارل بالی(Charles Bally) برای نخستین بار مطرح کرد که «عبارات متحدالمضمون از نظر شدّت عواطف و احساسات متفاوتند و این تفاوت سبک است» (شمیسا، 1374: 31). داستانهای خوب امروز در همه جهان با تمام ناهمسانیهایشان، در این ویژگی به هم نزدیک میشوند که «میان واقعیت ثابت و چون و چراناپذیر جهان حماسه و واقعیتِ از هم پاشیده جهان مدرن پل میزنند و به زینت شخصیتهای داستانی- و انسان معاصر- در متن تاریخ و دوران معنا میدهند» (یاوری، 1388: 35). این همان راز شیرینی داستانهای پاینده است که با وجود همة نقایصی که برای آن برشمردهاند، برای خوانندگان خود دلپذیر مینماید. به قول رولان بارت متن لذتبخش متنی است که از دل فرهنگ میآید و گسستنی از آن ندارد، متنی که با رویه راحت خواندن پیوند خورده است» (بارت، 1386: 33). این نقل قولها تا حد زیادی با داستانهای کوتاه پاینده مطابقت میکند.
نتیجه نثر داستانی پاینده به سبب وجود شاخصههای سبکی متنوّع، در نوع خود قابل توجه است. از جهت ساختار، خواننده با روایتهای سادهای مواجه است که از خواندن آن میتواند لذّت ببرد. شخصیت پردازی بیشتر توصیفات دقیقی است که حالات و روحیّات افراد را به تصویر میکشد. از سوی دیگر زبان آرکائیک، اصطلاحات و کلمات فولکلور و واژگان عربی همراه با تشبیه و کنایه سبکی بدیع در داستاننویسی معاصر خلق کرده است. در ساحت مشخصههای ساختاری خواننده با چارچوبی کاملاً ساده مواجه است. سیر روایتها معمولاً خطی و در طول زمان شکل میگیرد و همچنین شخصیتپردازی نیز با توصیف مستقیم جزئیات انجام میشود. هرچند داستانهای کوتاه پاینده با قالب مدرن این نوع ادبی اندکی فاصله دارد، لیکن نمیتوان آن را یکسره نادیده گرفت. پاینده کوشیدهاست که رسالت خود را در زمینة مبارزه با مشکلات اجتماعی مانند آموزش و فقر در ظرف داستان طنزآمیز عرضه کند تا مخاطبان بیشتری را با خود همراه و همدل سازد. با وجود ضعفها و انتقاداتی که در مورد سبک پاینده بیان میشود، باید او را نویسندهای موفق و صاحب ذوقی دانست که در پردازش شخصیتها و حالات رفتار انسانها؛ بویژه با توجّه به موقعیتهای شغلی و صنفی ایشان قلمی شگفت دارد، ولی متأسفانه در زمینه داستانکوتاه چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
پی نوشتها 1- قهرمان شیری در کتاب «مکتبهای داستان نویسی در ایران» برای اصفهان مکتب جداگانهای در داستان نویسی قائل شده و به صورت مشروح خصیصههای آن را توضیح داده است (ر.ک. شیری، 1387: 115- 162). ضمناً این نویسنده به تفکیک، هر یک از مناطق جغرافیایی ایران را بررسی کرده و بصورت مبسوط نمایندگان اصلی داستان نویسی آن را معرفی کرده است. 2- پیرامون ترجمة قرآن مرحوم پاینده، مقالات ارزشمندی مجال نگارش یافته است که از مهمترین آنها میتوان به مقالات علامه فرزان و نقد استاد مطهری اشاره کرد (ر.ک. مطهری، 1337: 79- 84 و فرزان، 1356: 345- 421). 3- علی اکبر کسمایی داستانهای پاینده را به چهار گروه تقسیم کرده است. با توجّه به مشابهت دو دسته از این الگو، نگارندگان بر آن شدند تا داستانهای کوتاه پاینده را با الهام از طبقه بندی این نویسنده در سه عنوان کلّیتر نشان دهند (ر.ک. کسمایی، 1363: 154 و 155). 4- طاق: واحد کشاورزی که یک روز و شب آبگیر است. 5- پچ پچه 6- چوم: ماشین ساده خرمن کوبی، ارچوم: ابزار آهنی شاخه دار که خرمن را با آن زیر و رو میکنند. 7- آل عمران: 59/ مریم: 35 8- کهف:94 9- نمل: 38-40
(سعدی، بوستان، 1381: 186)
(سعدی،گلستان، 1381: 52)
(حافظ، 1379: 99)
(شبستری، 1365: 97) | ||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||
1- قرآن مجید 2- اخلاقی، اکبر. (1376). تحلیل ساختاری منطقالطیر، اصفهان: فردا. 3- اخوت، احمد. (1371). دستور زبان داستان، اصفهان: فردا. 4- بارت، رولان. (1386). لذّت متن، ترجمه پیام یزدانجو، تهران: مرکز، چاپ چهارم. 5- بولتن، مارجری. (1374). کالبدشناسی نثر، ترجمه و تألیف احمد ابومحبوب، بی جا: زیتون. 6- بهار، محمّد تقی. (1383)، سبک شناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی، تهران: زوار. 7- پاینده، ابوالقاسم. (1348). دفاع از ملانصرالدین، بیجا: وحید. 8- ــــــــــــــ.. (1357). ظلمات عدالت، بیجا: جاویدان، چاپ سوم. 9- ــــــــــــــ.. (1357). مرده کشان جوزان، بیجا: جاویدان، چاپ دوم. 10- حافظ، شمس الدین محمّد. (1379). دیوان حافظ، تصحیح قاسم غنی و قزوینی، تهران: عارف، چ دوم. 11- خراچنکو، میخائیل. (1364). فردیت خلاق نویسنده و تکامل ادبیات، ترجمه نازی عظیما، تهران: آگاه. 12- دستغیب، عبدالعلی. (1340). «در سینمای زندگی»، راهنمای کتاب، ش 11و12، ص 1038- 1048. 13- رستگار فسایی، منصور. (1380). انواع نثر فارسی، تهران: سمت. 14- سعدی، مصلح بن عبدالله. (1381). بوستان، تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران: خوارزمی، چاپ هفتم. 15- ــــــــــــــــــــــــ .(1384). گلستان، تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران: خوارزمی، چاپ هفتم. 16- سناپور، حسین. (1387). جادوهای داستان: چهار جستار داستاننویسی، تهران: چشمه. 17- سیدحسینی، رضا. (1387). مکتبهای ادبی، ج 1، تهران: نگاه، چاپ پانزدهم. 18- شبستری، محمود. (1365). مجموعه آثار شیخ محمود شبستری، به اهتمام صمد موحّد، تهران: کتابخانه طهوری. 19- شمیسا، سیروس. (1374). کلیّات سبک شناسی، تهران: فردوس، چاپ سوم. 20- شیری، قهرمان. (1387). مکتبهای داستاننویسی در ایران، تهران: چشمه. 21- عبادیان، محمود. (1372). درآمدی بر سبک شناسی در ادبیات، تهران: آوای نو، چاپ دوم. 22- عبداللهیان، حمید. (1379). کارنامة نثر معاصر، تهران: پایا. 23- غلامرضایی، محمّد. (1387). سبکشناسی شعر پارسی از رودکی تا شاملو، تهران: جامی، چاپ سوم. 24- فرزان، محمّد. (1356). مقالات فرزان، به اهتمام احمد اداره چی، تهران: حیدری. 25- فرهنگی، سهیلا. (1386). «نگاهی انتقادی به طبقهبندی سبکهای نثر فارسی»، ادب پژوهی، ش3. ص 127-142. 26- کسمایی، علی اکبر. (1363). نویسندگان پیشگام در داستان نویسی امروز ایران، تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران. 27- مطهری، مرتضی. (1337). «نقد ترجمة قرآن ابوالقاسم پاینده»، یغما، ش 118، ص79 – 84. 28- میرصادقی، میمنت. (1376). واژه نامة هنر شاعری، تهران: مهناز، چاپ دوم. 29- میرعابدینی، حسن. (1369). فرهنگ داستاننویسان ایران، تهران: دبیران. 30- وستلند، پیتر. (1371). شیوههای داستاننویسی، ترجمة محمّدحسین عباسپور تیمجانی، تهران: مینا. 31- همایی، جلالالدین. (1385). فنون بلاغت و صناعت ادبی، تهران: هما، چاپ بیست و پنجم. 32- یاوری، حورا. (1388). داستان فارسی و سرگذشت مدرنیته در ایران، تهران: سخن. 33- یزدانی نجفآبادی، علی. (1383). دیباچه دیار نون، اصفهان: گویا، چ دوم.
| ||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,307 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 943 |