
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,706 |
تعداد مقالات | 13,973 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,605,901 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,327,339 |
بررسی محتوا و ساختار «ترسّل اسفزاری» | ||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | ||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 4، شماره 3، آذر 1391، صفحه 1-24 اصل مقاله (295.25 K) | ||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||
محمود مدبری* 1؛ محمدرضا صرفی1؛ محمدصادق بصیری2؛ سیدامیر جهادی3 | ||||||||||||||||||||||
1استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان | ||||||||||||||||||||||
2دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان | ||||||||||||||||||||||
3دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان | ||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||
یکی از بزرگان دوره تیموری معینالدّین محمّد زمجی اسفزاری هروی، منشی، شاعر، خوشنویس و مورّخ مشهور است، که از او آثاری برجسته به جا مانده است. از تألیفات این نویسنده دوره تیموری تنها کتاب روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات به چاپ رسیده و سایر آثار او در غبار زمان به دست فراموشی سپرده شده است. از آثار شایان توجه او «ترسّل» است. این اثر مشتمل برمقدمه، چهار منشأ و یک خاتمه است و از جمله آثاری است که از همان زمان تألیف و در عصر خود مولّف به شهرت و قبول عام رسیده، در ابتدای اثر نویسنده باختصار به بیان مبانی و موازین نظری ترسل و کتابت می پردازد و در ادامه نامههایی را که در طول دوران دبیریاش از جانب سلطان حسین بایقرا به رشته تحریر در آورده، میآورد. انواع گوناگونی از نامههای رسمی و غیر رسمی در اثر آمده که میتوان به گونههای زیر اشاره نمود: امثله، مناشیر، فرمانها، نشانها، سلطانیات، اخوانیات، عرضه داشتها، اجوبه و.... اسفزاری کوشیده که اثر وی هم جامع مکتوبات عصر تیموری باشد و هم اینکه نمونه و الگویی برای کاتبان به دست دهد و شاید به همین علّت باشد که «ترسّل» از قبول عام برخوردار شده است. سبک اثر فنّی و مصنوع است و ساختارهای مکاتیب «ترسّل» شباهت بسیاری به ساختارهای رایج در میان سایر مترسّلان دوره تیموری و پیش از او دارد، جز آنکه برخی نمونه مکتوبات مانند کتابه، وقفنامه، مقدمهنویسی، قبر نوشته، تسلیت نامه، اسئله و... در این اثر به چشم میآید که باعث شده این اثر صرفاً در برگیرنده مکاتیب حکومتی چون نشان ها، منشورها و سلطانیات نباشد؛ چیزی که در میان آثار معاصران اسفزاری چندان مسبوق به سابقه نیست. نگارندگان مقاله حاضر برآنند تا ضمن معرفی محتوایی اثر اسفزاری، به بیان نظرات او در باب کتابت و دبیری و بررسی ویژگیهای ساختاری اثر بپردازند. | ||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||
ترسّل؛ اسفزاری؛ ساختار؛ کتابت و انشا؛ دوره تیموری | ||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||
مقدمه بسیاری از ادب پژوهان، دورة تیموری را خاتمة ادبیات فارسی به شمار میآورند؛ زیرا که آخرین بازماندگان و استادان شعر و ادب نظیر جامی، کاشفی، خواجة جهان و... در این عصر ظهور میکنند. در این مقطع تاریخی به واسطة توجه خاص سلاطین تیموری به هنر و ادب پایگاههایی برای گرد آمدن تعداد کثیری از هنرمندان علما، فضلا و اهل شعر و ادب در خراسان و شهرهایی چون سمرقند و هرات شکل گرفته و فضای مناسبی برای ایجاد تصنیفات علمی و ادبی به وجود میآید. از این رهگذر آثار بی شماری در این دوران تألیف میشود و ادبیات فارسی خصوصاً به لحاظ کمیت رشد بسیاری میکند. اما جای بسی تأسف است که تاکنون بسیاری از این آثار یا تصحیح و چاپ نشده و یا به طور شایستهای معرفی نشدهاند. از جملة این آثار «ترسّل» و یا «منشآت» اسفزاری است که در سال 873 قمری تصنیف شده است. «ترسّل» از آثاری است که به بیان موازین نظری کتابت و بیان نمونه نامههای بسیار در ساختار دقیق و منظّم و انواع گوناگون پرداخته است و از همان زمان تالیف و در عصر خود مولف به شهرت و قبول عام رسیده و حتی یکی از معاصران نویسنده (خواند میر) در تاریخش از اثر اسفزاری با عنوان «ترسّلی مشهور در میان مردم» (خواندمیر، 1353: 4/ 348). یاد میکند. ترسّل و انشا به لحاظ ادبی، اجتماعی، تاریخی و سیاسی، در دورههای مختلف تاریخی از اهمیت شایانی برخوردار بوده است. در میان پژوهشهای ادبی، جای خالی تحقیق و پژوهش در ترسّل و منشآت فارسی، احساس میشود. مسلّماً مطالعه و تحقیق در این باره، از یک سو پژوهندگان را در باز شناخت آداب نگارش و تطوّر ترسّل و انشا در دورههای مختلف یاری میکند و از سوی دیگر افقهای تاریک و زوایای پنهان تاریخی و اجتماعی را بروشنی باز مینماید. (واحد، 122:1378). مجموعة رسائل و منشآت باقی مانده از ادوار گوناگون تاریخی نیز از انواع مهم نثر فارسی محسوب میشوند... و پرداختن به آنها در حیطة تحقیقات تاریخی و پژوهشهای ادبی و جز آن ضروری مینماید. با مطالعه و بررسی دقیق آنها به نکات و دقایق دستوری، لغوی، چگونگی استعمال صنایع ادبی و سایر ویژگیهای سبکشناسی میتوان دست یافت و از اسلوب بیان در ترسّل و شیوة نگارش مکاتبات رسمی دیوانی که در دربارها رایج بوده و همچنین از سبک نگارش نامههای خصوصی(اخوانیات) میتوان آگاه شد و در بررسی سیر تطوّر و تحوّل نثر فارسی طی قرون و اعصار متمادی، اطّلاعات ذی قیمتی از این متون کسب کرد (مردانی،1377 :38). فن ترسّل یا هنر نامهنگاری و کتابت دانشی است در آن از آیین نویسندگی، روش، دستور آن و ایجاد کلامی که معانی را برساند، سخن به میان میآید؛ خواه قانونها و قاعدههای آن گفته شود و خواه نمونهای از هر گونه نامه و اجزای آن را نشان دهند؛ فنّ نویسندگی و آیین نگارش که در ادب کهن فارسی به آن هنر دبیری گفتهاند و ارجمندترین پیشههایش دانستهاند، چنانکه فردوسی فرموده است:
«...از اصول این فن شریف، که از قدیم الایام همواره مورد توجه محقّقان و ادیبان فارسی زبان بوده است و شامل آداب نامهنگاری یا ترسّل، تدوین مقاله، تالیف کتاب و نگارش هر گونه نثر صحیح و زیبا میشود، به رشتة تحریر درآمده است. در این گونه کتابها علاوه بر وجود نمونههایی از نثرهای فصیح و زیبا که هم مبتدیان را به کار میآید و هم مترسّلان را بلاغت میافزاید، سبک و شیوة نگارش آنها به حکم آنکه خود دستورالعمل و الگویی است، برای درست و زیبانویسی و از لحاظ شیوایی و روانی عبارات و بیان رمز و رازهای نویسندگی در خور توجه و اعتناست» (رزمجو،256:1374). در این مقاله هدف نگارندگان بیان جریان ترسّل و انشا در ادب فارسی یا دورة تیموری و یا قیاس اثر مذکور با آثار مشابه متقدّم و متاخّر نیست؛ بلکه نویسندگان مقاله کوشیدهاند که ابتدا به شکل مختصر اطّلاعاتی دربارة ترسّل و انشاء در دوره تیموری و شرح احوال معینالدّین اسفزاری بیان کنند و در ادامه به بررسی دقیق و کامل محتوایی اثر و ویژگیهایی ساختاری «ترسّل» بپردازند، از آن روی که اثر مزبور جزء یکی از متون ارزنده و در عین حال ناشناختة دوره تیموری است که تا کنون بررسی و تصحیح نشده است و حائز اهمیت تاریخی و ادبی خصوصاً در حوزة کتابت و انشا است. برای بررسی«ترسّل» ابتدا دربارة هدف تألیف، محتوا و بخش بندی اثر مطالبی بیان خواهد شد و سپس جهت بررسی ساختار این اثر؛ مکتوبات به دو دستة رسمی (سلطنتی) و غیر رسمی تقسیم بندی شدهاند و در ذیل هر عنوان به بررسی ساختاری نامههای مزبور پرداخته خواهد شد. اساس و معیار بررسی، متن نسخة خطی ترسّل از کتابخانه مجلس شورای اسلامی است.
1- ترسّل در عصر تیموری دورة تیموری یکی از اعصار مهم تاریخ و ادبیات فارسی به لحاظ کیفیت و کمّیت تألیف آثار ترسّل و انشاست. «از میان آثاری که از قدیم دربارة فنّ نویسندگی و آیین نگارش باقی مانده است، مقالات و کتابهای ذیل به ترتیب تقدم زمانی قابل ذکرند: مناظر الانشا از خواجه عمادالدّین محمود گاوان ملقّب به صدر جهان، رساله منشآت نوشتة: عبدالرحمن جامی، کتاب ترسل یا انشاء تألیف معین الدین اسفزاری ادیب دربار سلطان حسین بایقرا، مخزن الانشاء و صحیفة ثانی، از ملاحسین واعظ کاشفی سبزواری» (همان، 258-257).از دیگر آثار این دوره میتوان به کتب ذیل اشاره نمود: ریاض الانشاءگاوان، منشاءالانشاء نظامی هروی، همایون نامة شهاب منشی، فرائد غیاثی از یوسف اهل، منشآت میبدی، منشآت و شرف نامة خواجه شهاب الدین عبدالله مروارید و نامة نامی خواند میر. برخی از آثار مذکور، مانند منشآت مروارید، نامة نامی و ترسّل اسفزاری تاکنون تصحیح و طبع نشدهاند. گرایش کلّی ترسّل و انشا در دورۀ تیموری به نثر فنّی و مصنوع است و اغلب مترسّلان این دوره، چه در سلطانیات و چه در اخوانیات و سایراقسام مکاتبه به شیوه تصنّع و تکلّف نظر دارند. «هنگام بحث دربارۀ منشآت مصنوع این زمان نباید دیباچة کتابها را فراموش کرد که به عادت قدیم مؤلّفان در تحریر آنها تکلّف و تنوّقی خاص به خرج میدادند» (صفا، 1383: 4/ 469). «سر دسته مترسّلان متصنع این دوران خواجة جهان عمادالدّین محمود قاوان است که در انشاء نثر مزیّن «به اقصای غایت کوشیده است» (همان، 468). و آثار وی گواه این معنی است. یکی ریاض الانشا که در هند شهرت بسیاری داشت ودیگر مناظرالانشا. ازطرفی میان خواجة جهان با برخی از افاضل خراسان چون جامی و اسفزاری رشتة مکاتبه و مراسله برقرار بوده و در نامهها و اجوبة آنها طرفین به تصنّع و عبارت پردازیهای فاضلانه توجه بسیار داشتهاند. از دیگر کاتبان فنّی نویس میتوان به عبدالواسع نظامی هروی صاحب منشا الانشا، جامی، خواند میر صاحب نامة نامی، اسفزاری نویسندۀ ترسّل و کاشفی نویسندۀ مخزن الانشا اشاره نمود. شیوة نگارش مکاتیب دیوانی و مناشیر عهد تیموری دنبالة همان سبک نامهنگاری دورة مغول بود؛ یعنی رعایت سادهنویسی و ایجاز و اختصار و پرهیز از عبارتپردازیها و لفّاظیهای بیمورد و ایراد القاب و عناوین و نعوت مرکّب که در مکتوبات قرن ششم معمول بود. با این حال برخی از منشیان این دوره به سنّتهای دیرین ترسّل پایبند بودهاند و تا حدودی در مکاتیب خود به ایراد تکلّفات همچون سجع و موازنه و قرینهسازی اقدام میکردند و آوردن لغات دشوار عربی و ترکیبات تازی و اقتباس از اخبار و آیات و شواهد و امثلة عربی و درج و تضمین اشعار همانند گذشته در نامههای آنان رعایت میشد. این شیوه بیشتر در اواخر دورة تیموری و بعد از زمان شاهرخ قوّت گرفت و باید گفت تاریخ «ظفرنامة تیموری»تألیف شرفالدّین علی یزدی در سبک مکاتیب اواخر این دوره مخصوصاً در عهد صفویه اثری عمیق داشته است و منشیان و مترسّلان این دوره بیشتر مضامین ادبی و آرایش الفاظ را از مندرجات کتاب مذکور اقتباس میکردند (بهار، 1385: 3/: 202).
2- شرح احوال اسفزاری به رغم آن که اسفزاری یکی از معاریف دورۀ تیموری است و با آن همه «صیت و آوازه که در دورة خود داشته و گروهی از ادب پژوهان خوشه چینان خرمن دانش و ادب او بودهاند، در طی زمان و تضاعیف دوران چهرۀ صفحات تاریخچة زندگانی او غبارآلود و تیره گردیده است» (اسفزاری، 1388: 1/ مقدمه).حتی در آثار معاصران اسفزاری نظیر امیر علیشیر نوایی در مجالس النفایس و دولتشاه سمرقندی در تذکرة الشعرا نیز اطّلاعات چندانی راجع به زندگی و احول وی نیامده است. خواند میر از مورّخان برجستة دورة تیموری است، دربارة او چنین مینویسد: «مولانا معینالدّین محمد اسفزاری عمدۀ مترسّلان زمان خود بود و به نظم اشعار نیز مشغولی مینمود، از حُسن خط تعلیق بهرۀ تمام داشت و اکثر اوقات همّت بر تعلیم قواعد آن فن میگماشت. از جملة مولّفاتش تاریخ بلدۀ هرات و ترسّلی مشتمل بر منشآت و مناشیر و مکتوبات در میان مردم مشهور است» (خواندمیر،1353: ج4/ 348).در نامة نامی که نیزتالیف خواند میر است و در بردارندة مجموعه منشأت و نامههای اوست، نیز به مهارت و استادی معینالدّین اسفزاری در فنّ ترسّل و انشا اشاره میشود: «...و جناب بلاغت دثاری مولانا معینالدّین محمّد الاسفزاری که در فنّ انشاءِ نشان و مکتوب ید بیضا مینمودند» (خواندمیر، نامة نامی،نسخه خطّی دستنویس آستان قدس رضوی:41). او «از مولّفان و منشیان معروف خراسان در قرن نهم هجری است، وی از اوان شباب به هرات رفت و در آنجا به کسب فضایل و کمالات معنوی همت گماشت و در ادب و انشا شهرت یافت» (صفا،1383: 4/ 537).چنانکه پس از اندک مدتی مراحل ترقی و پیشرفت را طی میکند، آن گونه که «نشان شاهی را که مُهر رسمی دربار سلطنت بود به او سپردند» (نفیسی،1363: 1/ 252).حوزۀ فعالیت اسفزاری در فنونی چون ترسّل و انشا، شاعری، تاریخ نگاری و خوشنویسی است و در هر کدام از فعالیتهای فوق الذّکر دارای مهارت بوده، به گونهای که برخی معاصران نظیر خواند میر، او را بدین صفات ستودهاند و حتی نام وی در سلک خوشنویسان صاحب نام آن دوره درج شده است و درکتاب ریحان نستعلیق که در سال 989 ق تالیف شده در باب او چنین نوشته شده که «و از جمله فضلای خوشنویس مولانا معینالدّین اسفزاری است»1 (گلچین معانی، 1363: 2/ 649). تذکرهها و سایر منابع معاصر و نیز منابع متأخّر دربارۀ زمان و علّت مرگ وی سکوت کردهاند، تنها اشاره به زمان مرگ وی در هدیةالعارفین آمده است: «معینالدّین محمدبن عبدالله الزمجی الاسفزاری المورخ الهروی المتوفی سنه 915 خمس عشره و تسعمایه» (پاشا بغدادی،1955: 2/ 225). 1-2آثار اسفزاری 1- دیوان اشعار. 2- «ترسّل».3- گلشن اقبال به نثر. 4- ده مجلس به نثر. 5- روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات اثری تاریخی به نثر فارسی که در دو جلد به چاپ رسیده است. 2-2- سبک نثرآثاراسفزاری: بهار، سبک نثر دورۀ تیموری را حد وسط؛ یعنی بینابین میداند و مینویسد: «و مآخذ همة آنها نوشتههای عطاملک جوینی و وصّاف است و خواند میر و دیگران بار دیگر در آن عبارات دست برده و... آن را خراب ساختهاند...» (بهار،1385: 3/198). از مجموع پنج اثر اسفزاری چهاراثر وی منثور است. و با بررسی و ملاحظة آنها؛ میتوان گفت که سبک او فنّی و مصنوع است. سبک نثر ترسّل اسفزاری نیز فنّی است و نویسنده در بسیاری از نامهها اظهار فضل کرده و به هنر نماییهای بلاغی و ادبی پرداخته و ذرّهای ازمختصات سبک نثر فنی عقب نمینشیند و متن سرشار از آرایههای ادبی است که کاتب به جهت اظهار فضل و هنرنمایی و تزیین نوشتة خویش از آنها سود جسته است. برخی از این صناعات در متن نمود بیشتری یافتهاند، ازجمله انواع سجع و جناس، براعت استهلال، مراعات النظیر، تشبیه، تشخیص و نثر شاعرانه و اطناب. توجه وی به مصنوع نویسی به حدّی است که وقتی به برخی بزرگان صاحب قلم چون شاعران و نویسندگان مکتوبی مینویسد، نهایت سعی خویش را در متکلّف نویسی به کار میبرد. مانند نامههایی که به خواجة جهان عمادالدّین محمود گاوان و یا عبدالرّحمن جامی و یا خواجه شهابالدّین عبدالله نوشته است. 3- بررسی محتوایی«ترسّل»:«ترسّل»اثر اسفزاری در زمینة کتابت و انشا است و خود مؤلّف هم آن را به این عنوان نامیده است. از این اثر با عناوینی چون«رسالة قوانین»،«منشآت» و«انشای معین»هم یاد شده است. اما واژة ترسّل در لغت، لفظ عربی است و «آن چیزی است که پارهای از نظم ونثر به هم بر آورده، به خطوط مختلف بنویسند و اطفال دبستان را برای خواندن دهند تا از هر قسم خط و عبارت مطلع شوند» (سراجالدّین علی، بیتا:80). اته در تاریخ ادبیات فارسی از ترسّل وی به عنوان اثری «که اهل مشرق آن را اهمیت خاصی قائلند» نام میبرد (اته، 1357: 246).و خواند میر هم همانگونه در حبیب السیر و نامة نامی آورده، از وی به عنوان «عمدۀ مترسّلان زمان» (خواندمیر،1353: 4/ 348). نام میبرد. و به همین جهت «نخستین اثر او که در فن ترسّل نگاشته شده و مشتمل بر فرمانها و نامههای دیوانی که خود انشا کرده بود، در میان اهل فن شهرت داشت» (صفا،1383: 4/ 537).و در اثر مزبور «مکاتیبی را که از جانب سلطان حسین نوشته است ثبت کرده» است (نفیسی،1363: 1/ 252). البته قصد نویسنده از تألیف اثر، بیان موازین کتابت و دبیری به صورت نظری نیست؛ بلکه قصد دارد با بیان کردن مکاتیب در موضوعات گوناگون، الگو و سرمشقی عملی برای کاتبان و نیز عامة مردم به دست دهد.«ترسّل» در طبقه بندی انواع منشآت و آثار انشاء هم در زمرة آثاری است که از «لحاظ فنّ کتابت و روش نویسندگی و طرز نامه نگاری»حائز اهمیت هستند - و توسط«منشیانی چیره دست و هنرمند برای هنرنمایی در فن ترسّل انشا شدهاند و لذا بعدها برای آموزش عملی انشاء، سرمشق هنرجویان این رشته و حتی دبیران قرار گرفتهاند» (صالحی،1380: 2-1). و هم در شمار آثاری که «تحت عنوان مجموعه اسناد یا مکاتبات تاریخی (و سیاسی)شناخته شده اند...و این قبیل مکاتبات و نامهها که در زمرة مکاتیب درباری و به اصطلاح قدیم از قبیل «سلطانیاتاند...در زمرة مهم ترین منابع تاریخی به شمار میآیند» (همان،2). 1-3- نسخ«ترسّل اسفزاری» 1) نسخة کتابخانة مجلس شورای اسلامی تحریر یافته در قرن نهم به شماره 436-318 که223برگ دارد و به خط نستعلیق است. این نسخه در مقالة حاضر اساس کار ماست. 2)نسخة کتابخانة حضرت آیت الله مرعشی به شمارة 12775 تحریر یافته در سال1012قمری و 164 برگ دارد و به خط نستعلیق است. 3)نسخة کتابخانه آستان قدس رضوی به شمارة249:7 تحریر یافته در قرن 11 و 169برگ دارد و به خط نستعلیق است (منزوی،2091:1350؛ درایتی، 1388: 2/ 1153). 4 )نسخة کتابخانة موزة بریتانیا در کتابخانة دیوان هند به شمارة2041 تحریر یافته در سال1081قمری و174 برگ دارد و به خط نستعلیق است.(ethe,1903:1131 5)نسخة پاکستان از مجموعۀ شیرانی در دانشگاه لاهور به شماره 231/3236 از سدۀ دهم و یازدهم قمری (منزوی،2091:1350). 6)نسخة کتابخانه بانکیپور در هند به شماره 2041. 2-3-هدف تألیف:در مقدّمه کتاب پس از آنکه سطوری را در نیایش و ستایش حضرت باری تعالی و حضرت رسول (ص) میآورد، به طریق براعت استهلال از دبیر، دبیری و کتابت و قلم و صفات آن به گونهای شاعرانه سخن میراند و سپس به بحث اصلی وارد میشود و از علّت تألیف کتاب سخن به بیان میآورد و این که در ابتدای جوانی علاقهمند و مایل «به لطایف عبارات فضلا و بدایع استعارات بلغا» (ترسّل، 5) .بوده و به گفتة خودش پس از کسب معارف و معلومات در زمینه انشاء و کتابت بار سفر بسته و رحل اقامت به «بلدۀ طیبة هرات» میافکند و در سال 873 هجری قمری به هرات و به دربار سلطان حسین بایقرا وارد میشود. چون اوضاع را مناسب یافته و «بقعهای بدین خوشی و خطّهای بدین دلکشی» دیده «مقود عزیمت سست [کرده] و نیت اقامت درست [ساخته]»(همان،13) و به محضر خواجه مجدالدّوله محمّد وزیر سلطان حسین بایقرا وارد میشود و مورد استقبال این وزیر قرار میگیرد و «سلوک طریق ملازمت [وی] را التزام [مینماید] و در خاطر میگذراند که «رعایت حقوق تربیتاش را تذکاری در قلم [آرد] و ملازمان عتبة گردون مرتبتاش را یادگاری [گذارد]» (همان،14).و «چون همیشه خاطر اقبال مآثرش بر غرایب عبارات و رغایب استعارات مایل میبود، مصلحت وقت چنان اقتضا نمود که به ایراد این اوراق بر سبیل ترسّل توسّل نموده، بعضی احکام و مکتوبات و رقاع و مقدّمات که در هر باب اتفاق افتاده، تدوین داده شود و آنچه دیگر در این ایام طبیعت افسرده و قریحت پژمرده مسامحت نماید بدان ضم ساخته بر منصة عرض نهد؛ تا سالکان این سَنَن و طالبان این سُنَن را مددکاری باشد» (همان،16).در پایان دیباچه و قبل از آغاز شدن مقدمه از مخاطبان و خوانندگان اثر می خواهد که «غبار عثار از رخسار این محجوبة حجلة افکار به آستین اصلاح و حُسن اعتذار مرتفع فرمایند و اضاعت رنج این بی بضاعت به امساک رشحه ای از خامة براعت خود جایز ندارند» (همان، 19-18).و در اصلاح آن بکوشند. 3-3- بخش بندی«ترسّل»:ترسل اسفزاری مشتمل بر این بخشها است: مقدّمه، چهار منشأ و هر منشأ مشتمل بر چند فصل، همراه با خاتمه. 1-3-3- مقدّمه: در شرف این فن و ذکر بعضی آداب کتابت و اوقات و امکنه و مقامات آن از هر بابت مشتمل بر دو فصل.فصل اوّل در شرف این فن شریف و رفعت و رتبت این حرفۀ لطیف. فصل دوّم در آداب کتاب و ادوات کتابت و آنچه اصحاب این فن را موصل باشد به اجابت. در فصل اوّل از مقدّمة الکتاب ابتدا به شرف قلم پرداخته و آن را به جهت اوّل بودن در خلقت میستاید و اضافه میکند که «تمامی ضوابط امور عالم و روابط مهام جمهور بنیآدم... مربوط به اعلام قلم و ارقام نامه و پیغام است» (همان، 19). از دیگر جلالتهای فنّ کتابت به این امر اشاره میکند که «دبیران و کاتبان در همه ممالک اسلامی و غیر اسلامی به رفعت منزلت و مزیت رتبت از سایر اقران؛ بلکه از جمیع آدمیان مخصوص و ممتاز بودهاند» (همان،20) و به ذکر بعضی از آداب کتابت میپردازد؛ از جمله این که در زمان ملوک عجم، کاتبان به هنگام مشغولی به کتابت «جهت ملوک قیام نمینمودهاند» (همان،20) و در زمان حضرت رسول کاتبان به نگارش وحی میپرداختند. فصل دوّم از مقدمه در آداب کتّاب و ادوات کتابت: در این فصل از مقدمة الکتاب اسفزاری به شکل مختصر به بیان مبانی نظری و اصول مکتبی کتابت و انشا پرداخته و به ذکر پارهای از حکایات تاریخی مبادرت مینماید تا تأثیر کلام و سخن پردازی به موقع و مناسب اقتضای مقام را به کاتب گوشزد نماید. به شکل مختصر موازین یاد شده در باب ویژگیهای کتّاب در این فصل را، فهرست وار از نظر میگذرانیم. 1- کاتب «باید که به جمال حسب و کمال ادب آراسته باشد». 2- بر جمیع قواعد و قوانین فضل مستحضر باشد».(همان، 22). 3- به میزان لازم عربی دان باشد. 4- «باید که قرآن یاد داشته باشد و اگر نه باری پیوسته به تلاوت کلام سبحانی از روی تدبّر مشغول باشد» (همان،23). 5- «استحضار اشعار عرب و منقولات و منظومات اصحاب ادب» که به نظر اسفزاری بسیار مؤثّر است و« در طبایع و نفوس سلیمه تأثیر لا کلام دارد» (همان، 27).6- کتمان اسرار کند و محرم راز باشد. 7- شناختن مناصب و مراتب بزرگان کشوری و لشکری. 8- تزکیة نفس و اجتناب از مناهی و معاصی و مدارا با مطیع و عاصی در سر لوحة امور داشته باشد. 9- رعایت کردن اهلیت و سزاواری در مدح و ستایش را مدّ نظر قرار دهد (همان، 28و27). بعد از ذکر کردن ویژگیهای کتّاب به آداب کتابت و ادوات آن میپردازد: 1- «باید که در وقت کتابت چون سخن حصر شود، قلم را در بر گوش نهد که استادان به تجربه معلوم کردهاند که موجب فتح کلام است» 2- «خاک بر کتابت پاشیدن» که آن را موجب «اسعاف مقاصد و انجاح مآرب» میداند. 3- در امور مهم و حسّاس اگر نیاز به الحاق باشد، بهتر است که حتماً به خط ممدوح و مخدوم نوشته شود. 4- آلات و ادوات نویسندگی را از قبیل «قلم و قلم تراش و کاغذ و مداد ولزاق و عطر و مقراض» همه را از نوع خوب و مرغوب داشته باشند. 5- بعد از نگارش مکتوب «چهار طرف او را مقراض کرده، یک گوشه او را قطع کند که شکل تربیع باطل شود که در حصول مطلب مؤثّر است»6- زمان کتابت را رعایت کند به گونهای که «هوا به اعتدال نزدیک باشد و گرسنگی و تشنگی و عوارض نفسانی مزاحم و مشوّش نگردد که هم در خط و هم در عبارت تأثیر کند»7- رعایت اوضاع نجومی و سعد و نحس افلاک را بکند. «جهت هر مهمی که کتابت مبنی بر آن خواهد بود اختیار نجومی را بر وجهی که به آن امر اختصاص میداشته باشد، لازم داند» 8- در مورد مکان کتابت مینویسد: «اما امکنة کتابت جایی باید که سرد و گرم به افراط نباشد و در مواضع مشغله و انبوهی و در حضور سلاطین که زانو بر آوردن ترک ادب است و دهشت غالب گشته، خط و عبارت نیکو نیاید و نیز در ثغور وقلاع و مکان گرد و غبار و مقامی که مخصوص جلوس شخص بزرگوار باشد و توهّم آنکه لحظه فلحظه برسد و مکان به او باید گذاشت، لایق نیست». 9- استقراء و ممارست که باعث تجربة کاتب میشود (همان،30-28). 2-3-3- منشأ اول: در مناشیر و احکام تفویض امور و مناصب و امثله و فرامین مطاعه علی حسب المراتب مشتمل بر سه فصل:فصل اوّل: در احکام تفویض اموری که تعلّق به ملازمان سلاطین دارد و اعمال و اشغال دیوانی. فصل دوّم: در تعیین مناصبی که مناسب اهالی علم و فضل باشد و آنچه به شریعت مطهرّه متعلّق است. فصل سوّم: در احکام و مناشیر متفرقه از هر باب. در این منشأ برای هر یک از احکام صادره عنوانی تعیین شده است، که برای مثال از عناوین فصل اوّل منشأ اول میتوان به «منشور حکومت و ایالت ولایتی»، «نشان صدارت» و «نشان نقابت خانزاده شمسالدّین محمّد» اشاره نمود و این احکام متعلّق به بزرگان حکومتی و نصب و گماشتن آنان توسط سلطان است. از عناوین فصل دوّم این منشأ میتوان به عناوینی نظیر «منشور بخشش زکوه»،«نشان شیخ الاسلامی» و «حکم قضاءِ بلدۀ هراه به اسم قاضی نظام الدین» اشاره کرد. و فصل سوّم این منشأ در مناشیر که تعلّق به مناصب ندارد، تنظیم شده است. از عناوین این بخش می توان به «نشان راه سید کربلایی»، «نشان ادرار شاه قاسم» و «نشان صاحب عیاری خواجه عبدالحی زرگر» اشاره نمود. بسیاری از مکاتیب این منشأ حالت نمونهوار دارند، چرا که در عنوان نامه، معمولاً اسم خاصی نیامده و در متن نامه هم به جای نام بردن از اشخاص، قید مبهم فلان یا فلانالدّین را ذکر میکند. با وجود این بسیاری از نامههای این مُنشاء دارای ارزش اجتماعی و تاریخی هستند، زیراکه مثالها و نشانهای تفویضی هستند که اسفزاری از طرف سلطان حسین بایقرا برای افراد متعدّد و بزرگی چون خواجه مجدالدّین و خواجه شهاب الدین عبدالله مروارید نگاشته است. 3-3-3- منشأ دوم: در ایراد مکتوبات متنوّعه محتوی بر صنایع عبارات و استعارات مخترعه مشتمل بر سه فصل: فصل اوّل: در مکتوبات سلاطین. فصل دوم: در مکاتیب متفرقه و اخوانیات که به گروههای مختلف مردم نوشته است. فصل سوم: در مکتوبات طوایف مردم که سازگار با شیوة کاتبان آن دوره است. در ابتدای این منشأ اسفزاری مینویسد: «اول بباید دانستن که سلاطین به سلاطین یا به سادات عالی تبار یا به مشایخ کبار رفیع مقدار مکتوب نویسند، دیگر به سایر طوایف انام امثله و احکام در قلم آرند و از طبقات بنی آدم نیز سادات عظام یا مشایخ کرام به سلاطین مکتوب نویسند، باقی خلایق عرضه داشت رفع کنند، اکنون در این منشأ از هر نوع مکتوبات مثالی آورده میشود تا واضح باشد» (ترسّل،177-176). این منشأ در سه فصل طبقه بندی شده است به ترتیب ذیل: فصل اوّل در مکتوبات سلاطین. فصل دوم درمکاتیب متفرقه و اخوانیات. فصل سوم: در مکتوبات طوایف انام، سازگار با شیوه کتابت دبیران دوران. از عناوین فصل اول این منشأ میتوان به «مکتوب حضرت اعلی به جناب خواجه عبیدالله نقشبندی»، «به حضرت مولانا جامی» و«مکتوب حضرت اعلی به حسن بیگ بایندری» اشاره کرد. در این فصل اسفزاری به سلاطین و بزرگان نامه(سلطانیات) نوشته است. در فصل اول از منشاء دوم چندین نامة عربی وجود دارد که به نوعی فضل و مهارت اسفزاری را در ادب و زبان عربی بخوبی نمایان میکند. از جمله «الی قاضی نجم الدین کاتب السّر» و «الی قاضی ابی الخیر الخیضری» که روی هم رفته پنج مکتوب عربی در فصل اوّل این منشاء آمده است. از سایر نکات قابل توجه این منشاء، همان طور که در مقدمه هم اسفزاری در باب آن سخن گفته است، «مکتوبات متنوّعة محتوی بر صنایع عبارات و استعارات» است که میتوان به این مکتوبات اشاره نمود: «مکتوبی که از نقطه خالی است» و «مکتوب موشّح به خواجة جهان». شایان ذکر است که اسفزاری در این مکتوب به دنبال هنرنمایی و اظهار فضل در برابر خواجة جهان عمادالدّین محمود گاوان- صاحب کتاب ارزندة «ریاض الانشاء» که از مردان سیاست و ادب در عصر تیموری است- میباشد. در فصل دوّم این منشا؛ یعنی اخوانیات، طریق ایجاز را پی گرفته و به کوتاهی و کفایت سخن میراند. از این مکتوبات میتوان به «شیخ شیراز فی تعزیه ابنته» و «تعزیت یکی از قضاة» و «به مولانا عبدالحی منشی نوشته» اشاره کرد. «فصل سیم از منشاء دویم در مکتوبات طوایف انام موافق تدوین کتّاب ایام، پیشتر مذکور شد که طوایف آدمیان غیر از چند طایفه که ذکر رفت به سلاطین عرضه داشت نویسند بدین طریق» (ترسّل، 298).که پس از آن به ذکر نمونههایی برای هر دسته از مناصب میپردازد. که میتوان به این عناوین اشاره کرد: «صورت عرضه داشت»،«به امراء بزرگ» «به خواتین بزرگ»، «به صدور، وزرا، نقبا و سادات، مشایخ، قضاة اسلام، علما، فضلا، حکما، مستوفیان، واعظان، محتسبان، فقها، اطّبا، منشیان و...» و حتی نوعی اخوانیات، مانند: «به پدر، والده، برادر و فرزند» و همین طور به غلامان و خدمتکاران. 4-3-3- منشأ سوم: در جواب مکاتیب به طریق مرغوب و اسلوب غریب مشتمل بر سه فصل: فصل اول: در اجوبة مخاطبات سلاطین روزگار. فصل دوّم:در جواب اخوانیات و مکاتیب مصنوع. فصل سوم: در اجوبة مراسلات طوایف مردم. این منشأ را اسفزاری به طور کلی به اجوبة مخاطبات اختصاص داده و ترتیب فصول به شکل زیر است: فصل اول در اجوبة مخاطبات سلاطین روزگار و خواقین رفیع مقدار. فصل دوّم در جواب اخوانیات و مکاتیب مصنوعات. فصل سوّم در اجوبة مراسلات طوایف بریات.از عناوین فصل اوّل این منشأ میتوان به جوابیهای که خود در حکم فتح نامه است اشاره نمود، به عنوان «جواب مکتوب از حضرت اعلی به سلطان یعقوب متضمّن فتح جماعه هزارۀ اغا» (ترسّل، 321).که متضمّن فواید تاریخی و اجتماعی است. برخی از نامههای این منشأ در اجوبة مراسلات طوایف بریات است و برخی عناوین که درشمار اخوانیات فصل دوّم این منشا هستند، مانند «در جواب پدر و کسانی که به جای پدر باشند». شایان توجه است که در اجوبة مراسلات فصل سوّم این منشا که خطاب به طبقات مردم است، نویسنده صنعت براعت استهلال را به نیکی استعمال نموده است. 5-3-3- منشأ چهارم: در انواع رقاع و مقدمات و ابداع اخوانیات متضمّن صنایع فرید الاختراع مشتمل بر دو فصل: فصل اوّل:در ایراد مقدمات از هر باب به عبارات لایقه و اسلوب مستطاب. فصل دوم: در رقاع مصنوعه مشتمل بر ملتمسات و اقتراحات مطبوعه. اسفزاری در فصل اوّل منشا چهارم بر کتب برخی از معاصران خویش مقدّمه نوشته است که از جمله میتوان به این مقدمهها اشاره نمود که عمدۀ آنها به طریق براعت استهلال از موضوع اصلی کتاب مورد بحث سخن به میان میآورند: «مقدّمه کتاب مناسک از تالیف میرزا کجک»که شکلی مفصّل و مبسوط دارد و یا دیباچة کتاب دیگری به نام «کتاب تذکره در نجوم»این مکتوبات مفصّل و مطنب بوده و گویا اسفزاری به لحاظ مهارت در کتابت و انشاست که به نگارش آنها اهتمام ورزیده است. از دیگر مباحث مهم این منشا، قبر نوشتههایی است که در فصل اوّل منشأ چهارم بیان شده است که میتوان به «انشاء لوح مرقد خواجه نور احمد محمّد قاضی» و انشاء لوح مرقد «خواجه برهان» اشاره نمود و عناوین متفاوت دیگر در فصل اوّل منشا چهارم کتابه و وقفنامه است. فصل دوّم این منشا در رقاع مصنوعه مشتمل بر ملتمسات مطبوعه است. این قسم مکتوبات در این فصل به شکل وصایا و سفارشهایی است که به بزرگان در باب افراد خاصی شده است و یا در باب طلب چیزی است از ممدوحان و یا شکایت و سپاسگزاری و تبریک و تسلیت. مکتوبات طلبی را میتوان اسئله نامید که کاتب طلب چیزی را از ممدوح دارد.از عناوین این فصل میتوان به«رقعه سفارش»، «فی الاستمداد و الاستعطاف» «فی الشکر و الاعتذار، فی الاستعانه، فی العتاب، فی الغدر عن الرمد، فی القید و النکال، فی شکایه عن البواب، فی تهنیه عامٍ جدید و...» است. این مکاتیب اکثراً بسیار کوتاه بوده و از چند سطر تجاوز نمیکنند و به گونهای زیبا و ادبی همراه با کنایات و استعارات و تشبیهات زیبا، به شکلی خیالی و هنری تصویر شدهاند و اسفزاری غالباً بلا فاصله به اصل پیام رهنمون شده و آن را بیان میکند. البته رگههایی از طنز در این مکاتیب دیده میشود که میتوان آنها را مصداق حُسن طلب در نثر فارسی محسوب کرد. 6-3-3- خاتمه: در ذکر بعضی وقایع و ایراد هر گونه لطایف آثار و بدایع اشعار. خاتمة اثر آن گونه که اسفزاری مینویسد: «در ذکر بعضی وقایع و ایراد هر گونه لطایف آثار و بدایع اشعار است» (ترسّل، 435). در آغاز این قسمت حکایتی آورده شده که میان اسفزاری و یکی از قضات رشوتستان عصر او واقع شده و در نهایت قاضی به فضل وی معترف شده با او از در سازگاری بیرون میآید. این حکایت و محتوای آن و سیاقت سخنرانی در آن، یاد آور حکایت جدال سعدی با مدّعی در باب هفتم گلستان است. البته این حکایت در خاتمة اثر هجو گونهای هم به حساب میآید و قدرت توصیف و هجو گویی اسفزاری را نمایان میسازد (همان،440-436).پس از پایان این حکایت که البته با پیروزی نویسنده به پایان میرسد، وی به نقل حکایاتی شیرین و دلپذیر میپردازد که برخی از این حکایات مقارن و معاصر نویسنده واقع گشتهاند و آنچه که از بیان این حکایات مطمح نظر اسفزاری است بواقع حاضر جوابی و پاسخهای کوتاه و گزیده است. سبک و سیاق این حکایات همانطور که گفته شد، اولاً مبتنی بر حاضر جوابی و ارتجال و بدیهه گویی است و ثانیاً درونمایه طنز دارد و گاه در برخی از حکایات از دایرة حیا و عفت قدم بیرون میگذارد. برخی از حکایات این فصل به اشخاص تاریخی چون شاهرخ میرزا و سلطان حسین بایقرا مربوط میشود و برخی به شخصیتهای ادبی چون عبدالرحمن جامی، خواجوی کرمانی، پور بهاء جامی و یا خود مؤلّف (اسفزاری). در خاتمة کتاب نویسنده از بیانات هزل آمیز خویش عذرخواهی کرده و مینویسد: «چون فصحای ملیح الکلام گفتهاند: الهزل فی الکلام کالملح فی الطعام جهت تشحیذ ذهن کاتب تا به عبوست و گرانجانی و خشکی طبع در حضور لطیفان روحانی متّهم نگردد، امید که مقبول طباع صباح وملاح گردد و اختتام مایدۀ کلام ختم به ملح شده باشد» (ترسّل،نسخه مرعشی: برگة b164).2
4- ساختار مکاتیب: 1-4- مکتوبات رسمی:مقصود از این گونه،آن دسته نامههایی است که جنبة سلطنتی و حکومتی دارند و از دیوان کتابت و انشا صادر شده باشند. 1-1-4- ساختار منشورها و امثله منشور و فرمان: مکتوب رسمی بوده است که از دیوان رسایل جهت تفویض مشاغل و مناصب بزرگ دیوانی و سیاسی و علمی و دینی، مانند: وزارت، امارت، سپهسالاری، امامت، قضاوت و قاضی القضاتی، حسبت، نقابت سادات، تدریس و یا واگذاری اقطاع و غیره صادر میشده و به توقیع سلطان میرسیده است (مردانی،43:1377). 1- مقدمه یا خطبة نامه (صدر مکتوب)که با مدح و ستایش سلطان آغاز میگردد و اینکه سلطان برگزیدة خداست تا امور و اسباب زندگی رعایا و ملک و مملکت را به نظام و سامان درآورد و نیز در این بخش خطاب میکند به بزرگان و پادشاهان و وزرا برای دریافتن و توجه نمودن به مطلب سابقالذکر. در این مقدمه نویسنده با استفاده از صنعت براعت استهلال به گونهای پوشیده و غیر مستقیم، موضوع و منصب مورد نظر را در خلال مقدّمه میآورد تا جایی که میتوان پی به بحث اصلی نامه برد و به ذکر آیه و حدیث در استناد و تصدیق سخن خویش استشهاد میجوید و اشاره به اوضاع و احوال آرام و بر وفق مراد در زمان زمامدارای سلطان مینماید. 2- چون سلطان از حق مردم نسبت به خویش یاد میکند، لازم میداند که برای ادای دِین خویش منصب مورد نظر را به فردی لایق و کافی واگذار نماید که توانایی ادارة شغل مورد نظر را داشته باشد و نیز به اهمیت و ارزش شغل مورد واگذاری اشاره میکند. 3- اشاره به نام شخص مورد نظر برای تصدّی منصب و ستایش و مدح او و اینکه فرد نامبرده از هر حیث مناسب برای تصدّی آن شغل است، البته در ضمن مدح و ستایش فردِ منصوب، القاب و عناوین بسیار برای مدح او میآورد که کاملاً مرتبط به شغل مورد تصدّی است. 4- تفویض منصب که پس از مقدّمهای طولانی در باب صلاحیت فرد و مدح او و ارزش و اهمیت شغل آورده میشود، که معمولاً با عبارت «تفویض فرمودیم» بیان میشود. 5- توصیه و سفارش شاه در مورد ادارۀ صحیح منصب مورد نظر که با اطناب و تاکید نوشته و گاه وارد جزئیات شغل مورد نظر شده و کار را به ریزهکاریهای بسیار میکشاند، صورت کاربرد فعل در این بخش، استفاده از فعل امر غایب است که صورتی محترمانه و مؤدبانهتر نسبت به امر مخاطب دارد و در این بخش فرد منصوب را به حُسن خلق و سلوک و مدارا و عدل با مردم دعوت میکند و البته انجام صحیح شغل مورد نظر که آن را «موجب ثناء عاجل و موصل به ثواب آجل ایام دولت روز افزون» میداند. 6- بیان نمودن وظیفة آحاد مردم نسبت به فرد منصوب شده و توصیه به مردم و زیر دستان جهت مدارا و حُسن سلوک و اطاعت از وی که معمولاً با عبارت «سبیل سادات و قضاه و علما و مشایخ و اصول و اعیان و متوطنان... اوامر و احکام او را به قبول و امتثال تلقی نمایند... و در تمامی امور و احوال رجوع به رای و رویت او نمایند»7- خاتمه که بسیار مختصر است و ادامة توصیة بخش قبل است: از جوانب بر این جمله بروند.در این باب تقصیر ننمایند. نوع مکتوب متمایز و متفاوتی در منشاء اول تحت عنوان «نشان بخشش زکوة»، «نشان بخشش تمغا علی العموم» (ترسّل، 162و159). آمده است که به لحاظ ساختار با سایر مکاتیب این منشأ متفاوت است، ذیلاً به بررسی ساختاری این نشان پرداخته میشود: 2-1-4- ساختار منشورهای بخشش زکوة و تمغا 1- مقدمه و خطبة نامه از زبان سلطان و در مدح و ستایش رأفت و مرحمت و عدالت و دادگستری وی و اینکه او برگزیدۀ درگاه الهی است و رعایا بر او حقوقی دارند و دلسوزی و وظیفه شناسی او برای ادای این حقوق و رعایت حال مردم و تجّار. در ضمن مقدمه از صنعت براعت استهلال استفاده میکند. 2- پس از مقدمه نام خاص شخصی را که زکوة و مالیاتش بخشیده شده است، میآورد و به حقگزاری و مطیع بودنش اشاره کرده و با القابی مختصر وی را میستاید. 3- تفویض حکم و فرمان پادشاه که بعد از قسمت بالا میآید: در این وقت حکم فرمودیم.... 4- قسمت وصایا که معمولاً در مناشیر و امثله به فرد منصوب نوشته میشود، در این نامهها نیامده است. 5- به جای بخش وصایا، نویسنده نامه مستقیماً وارد بخش توصیه به آحاد مردم و ماموران باج وتمغا و مالیات و عوارض میشود که به هیچ وجه، هیچ گونه هزینهای توسط هر نوع مأموری از فرد مورد نظر در نامه گرفته نشود. این بخش بسیار طولانی است و تا پایان نامه ادامه مییابد. افعال همه به صیغة امر غایب و خطاب به مأموران آمده است. این بخش طولانیترین بخش مکتوب است. 6- خاتمة نامه که عبارتی تهدیدآمیز و متضمّن وعید است، خطاب به همان گروه نامبرده در بند بالا و اینکه وظایف شان را در مورد بخشش به نیکی عمل نموده و زیر پا نگذارند با عبارت: «خلاف کننده از مواخذة سلطانی چگونه نترسد». یا در مکتوبی دیگر: «بر این جمله مقرر دانسته بروند».در نامه هایی که بخشش مالی و زکات و مالیات عموم جامعه مدّ نظر است به جای نام خاص شخص، کل جامعه را معاف مینماید: «تمامی جهات تمغاوات ممالک محروسه را بالکلّ معاف و مسلّم داشتیم و کلی و جزئی آن را نسیاً منسیاً انگاشت» و در انتهای نامه از مردمان میخواهد که بر حکومت و مملکت سلطان دعای خیر و خلودکنند و باز هم سرپیچی کنندگان را وعید داده و لعن می نماید: «وهر کس در استمرار این امر که از مراسم ظلم بلکه از شعایر کفر است، بکوشد یا رضا دهد قضیة لعنه الله و الملائکه و الناس اجمعین....» 3-1-4- ساختار سلطانیات «سلطانیات یا مکاتیب سلطانی به منشأتی اطلاق میشد که سلاطین به یکدیگر یا به ملوک اطراف مینوشتند» (خطیبی،1375: 401).برای نمونه ساختار یکی از سلطانیات «ترسّل» بررسی میشود. 1- (صدر مکتوب)خطبه و مقدمه: آغاز نامه با جملات دعایی به سیاق سجع و جناس پردازی و پس از آن القاب و نعوت مرتبط با گیرندۀ نامه را -که یا سلطان است (اکفاء) و یا یکی از بزرگان– میآورد. القات و نعوت ذکر شده بسیار طولانی و معمولاً چهار تا پنج سطر بوده و حائز اهمیت هستند، از آن روی که «تعیین مرتبة هر فرد از افراد ملوک و سلاطین و امرا و وزرا و... تحریر... القاب و دعا خطابی که ملایم حال و فراخور قدر و وضع ایشان باشد» در این رکن مکتوب صورت میپذیرد (میهنی،29:1922). در پارهای موارد دبیر در این رکن مقدمه مانندی به همراه براعت استهلال میآورد. 2- ذکر عنوان و نام خاص گیرندۀ نامه و پس از این سیاق جملات دعایی را با فعل باد به اتمام میرساند. مکتوبات عربی «ترسّل» در همین ساختار هستند. جز آنکه در برخی رکن شرح اشتیاق در اوّل مکتوب و در برخی در موضع مشخص شده آمده است. 4-1-4-اجوبه:منشاء سیم در جواب مکاتیب مشتمل بر سه فصل. فصل اول در اجوبة مخاطبات سلاطین.دراین منشأ، ابتدا اجوبه سلطانیات، بعداً اجوبة اخوانیات و سپس اجوبه عرضه داشتها را ذکر کرده است. ساختار اجوبه کاملاً شبیه به مکاتبات منشأ دوم است؛ یعنی سلطانیات، اخوانیات و عرضه داشت ها، البته با تفاوت کوچکی که آن هم اشاره به دریافت نامه ازطرف سلاطین، بزرگان و مردم است که با براعت استهلال در صدر و مدح و ستایش خود نامه با القاب و عناوینی چون: «طلایع جنود عزت و جلال و لوامع سعود دولت واقبال اعنی کلام مسرّت انجام و کتاب افاضت انتساب...»که با اظهار شادمانی و مسرّت از رسیدن نامة مخاطب می باشد، آغازشده و به القاب و عناوین و نعوت بسیار در مدح مخاطب نامه و ذکر نام خاص مخاطب میپردازد و به رسیدن نامه در«اشرف اوقات و الطف ساعات»یا«الطف ازمنه» اشاره کرده و سپس نامه با جملهای دعایی که عموماً عربی است ادامه مییابد:
و این قسمت که شکر، سپاس و شادی از«نزول آن وارد غیبی و قادمة هذا من فضل ربی» (جواب نامه)است، نسبتاً طولانی و مفصّل است و تمامی اجوبه چه از سلطانیات،اخوانیات و عرضه داشتها چنین آغاز گشته اند وگاهی نیز اجوبة سلطانیات با ابیات عربی آغازمیشود.
5-1-4- ساختار فتح نامه فتحنامه مکتوبی است، دیوانی که پس از فتوحات بزرگ در دیوان رسائل نوشته میشد و از سوی سلاطین به ولایات و ممالک اطراف و خطاب به حاکمان و ملوک و والیان و سلاطین آن نواحی و ممالک ارسال میگشت و رسم چنان بود که آن را در روز جمعه هنگام اقامة نماز در مساجد بالای منابر میخواندند و به اطّلاع عموم میرسانیدند. (خطیبی،379:1375).«معمولاً هدف از نگارش این نوع نامهها، ایجاد هیاهوی تبلیغاتی، قدرتنمایی در برابر دشمن و تخویف و تهدید آنان، مسرت بخشیدن به سلاطین وقت و خلفای همپیمان ودوستان سیاسی بود» (قربان نژاد،1388: 181-180).گاه نیز به فراخور اوضاع زمان (بخصوص از عصر ایلخانی تا صفوی و عثمانی) جنگ لفظی مذاهب علیه هم در آنها مشهود بود که البته عقاید و تعصّبات مذهبی دولتمردان در آن مؤثّر بوده است (همان). سبک نگارش فتحنامهها اغلب سبکی مطوّل و مزین است و منشی تمام هنر ادبی خویش را به کار میبندد تا هم تأثیر سخن را بیشتر نموده و هم، چیرگی سلطان و نیروهای او را بر دشمن، نمایانتر و بزرگتر جلوه دهد. جوابیهای در برگة a168 نسخة اساس (نسخة مجلس)و در منشاء سوم آمده است، تحت عنوان «جواب مکتوب از حضرت اعلی به سلطان یعقوب متضمّن فتح جماعة هزاره اغا» که به لحاظ ساختار و ارکان میتوان آن را در شمار فتح نامهها لحاظ کرد. ذیلاً ارکان وساختار آن بیان میشود: 1- تمهید مقدّمات متناسب و مفصّل: صدر مکتوب: با شعر فارسی که متضمّن معنی فتح و پیروزی است و به کارگیری آیات و احادیث مرتبط با موضوع پیروزی و سپاس و ستایش از خداوند به واسطة فتح. عبارات صدر با استفاده ازصنعت براعت استهلال نمایانگر موضوع نامه و «فتح نامه» است. 2- اشاره به رسیدن نامه ازحضرت سلطان یعقوب و زمان ورود آن که موجب تبجّح خاطر و سرور سلطان شده است: «در این وقت میمون که به فتوحات گوناگون مقرون بود، از وصول طلیعة جنود آسمانی و نزول قادمة مواکب مواهب سبحانی اعنی نامة فتح آیت و کتابت نصرت کنایت...» (ترسّل، 322). 3- القاب مخاطب نامه و جملات دعایی عربی و اشاره به نام سلطان، و یادکرد خبر پیروزی سلطان یعقوب. 4- دلائل و علل مبادرت به جنگ و توصیف دشمن و شرح ظلم و بغی و فساد دشمن و اشاره به نیت پادشاه در دفع و شکست قوم ظالم و مفسد و اینکه پادشاه همواره «به واسطة مناعت موطن و متانت مساکن ایشان» (همان، 325).از حمله به آنها خودداری میکرد؛ اما ناگزیر بودن حمله به دشمن و زمانی که مقارن با آغاز فصل برف و سرما است، باعث شده که قوم (هزارۀ اغا)با سلطان شان، محمّد جهانگیر به نواحی گرمسیر کوچ کرده و از جایگاه بلند ارتفاع خود خارج شوند، همراه با لشکریانی که آنها را این گونه توصیف میکند: «بیست هزار مرد جرّار کرّار که شیاطین کارزارند» (همان،326). 5- آماده کردن مقدّمات نبرد و یافتن فرماندة کارآزموده ومهیّا: «این کار از دست که برآید و عقدۀ این مهمِّ مشکل، اسنان سنان کدام پر دل گشاید» (همان). 6- انتخاب فرمانده و توصیف سپاهیان و لشکریان: « شجاع الدین ذوالنّون ارغون که در بحر حرب نهنگی است، دریا کش و در مقام طعن و ضرب، گردن کشی است، چون آتش با فوجی از عساکر جرّار کینه گذار که به بادِ حمله، کوه گران سنگ را سبک از پیش بردارند و گاهی که آتش وغا بر افروزند به نوکِ ناوک، قبّۀ زرکار خورشید، بر سپرلاجوردی افلاک دوزند» (همان، 327). 7- تاریخ شروع جنگ و وصف میدان کارزار: زمان جنگ را طبق امور و احوال نجومی انتخاب کرده و سرانجام دو لشکر به جدال میآیند و توصیف دشمن به کثرت و عدّت و توصیف جنگ و قتال لشکر خودی البته با اغراق و مبالغه: «تا به این ترتیب فتح و پیروزی بر خصم بزرگ جلوه داده شود» (خطیبی،381:1375) و توصیف قهرمانی و جنگاوری فرماندۀ لشکر: «برگرد او محیط گشته، نقطه کردارش در میان گرفتهاند و او از هر جانب که حمله میکرد، از کشته پشته میساخت و ازهر طرف که میتاخت از دشمنان لشکری میاندخت، آبِ تیغِ آتش بارش هر بادپیما را که به گردون رسیدی بر خاک هلاک میافتاد و آتش حمله دوزخ شرارش هر مخالف را که دریافتی رخت به زاویة هاویه میفرستاد» (ترسّل، 328). 8- اشاره به شروع جنگ و توصیف میدان نبرد به گونهای مطوّل و با نثرشاعرانه: «از غلغله و نفیر کوس اسلامیان و ولولة شهیق و زفیرآن حرامیان طنین و دوار در طاس فلک دوّار افتاده، مرغان تیز پر تیر پرّان که از تشنگی خون اعادی دهان بازمانده بودند، جز از عیونِ ابصارِ مخالفان،آب نمیخوردند و زاغان کمان که در گوشها منتهز چنین فرصتی بودند غیر از اجسام مردار ایشان طعمه به آشیان نمیبردند» (همان، 329-328). 9- حصول پیروزی: «...پشت داده روی به گریز نهادند و بسیار دیگر بعد از فرار طعمة شیر و تیر مقید قید تسخیر و تأسیر شدند و تمامی جهات اموال و اثقال و احمال ایشان... به تصرّف سپاه ظفر پناه درآمد» (همان،330) و خلاص شدن «سکّان و قطّان بلاد و دیار از آفت مخافت آن سکّان بیدین» (همان)10- لزوم بیان پیروزی: که باسپاس و ستایش خداوند به واسطة فتح و پیروزی و لزوم بیان اعلام نتیجة جنگ و آگاه ساختن همه از حصول پیروزی ادامه مییابد و سپاس بدین واسطه که «از همة جوانب اسباب فتح و ظهور منتظم است» (همان، 331) و پیوسته برای لشکر سلطان جرّار کامکار «هر روز فتحی میسّر و هر ساعت قومی مسخّر می گردد.» (همان). 11- خاتمه و نتیجه: که عبارت بود از جملات دعایی فارسی که نسبتاً بلند بوده وشکرگزاری به درگاه خداوند: «طلایع جنود فتح و نصرت و لوامع سعود فوز و فرصت همواره قادمة مواکب جاه و جلال و لازمة کواکب سعادت و اقبال باد» (همان). 2-4- مکتوبات غیر رسمی 1-2-4-ساختار اخوانیات: اخوانیات نامههای دوستانهای است که در مورد موضوعات متفاوتی چون اشتیاق دیدار، بیان توقّعات، طلب امری و یا عذر از کاری و تسلیت مرگ عزیزان نوشته میشود و برای نمونه ساختار یکی از اخوانیات بررسی میشود. از عناوین اخوانیات میتوان به «حضرت مولانا جامی»، «به قاضی عیسی» اشاره نمود. از نمونههای جالب و ممتاز اخوانیات در این فصل مکتوبات مصنوع و موشّح است، مانند «مکتوبی که از نقطه خالی است» یا «مکتوب موشّح به خواجة جهان» و علاوه بر این اخوانیات، مکتوباتی که به خواتین نوشته است و نوع متمایز و متفاوت دیگر اخوانیات، نامههای تعزیت و تسلیتی است که نویسنده در مرگ اقربا و بزرگان نوشته است. ارکان اخوانیات: 1- صدر مکتوب که با ذکر القاب و عناوین گیرندۀ نامه، آغاز می شود که چندین سطر لقب و نعوت طولانی؛ اما مرتبط با موضوع نامه ذکر میکند و با جملات دعایی به صیغة فعل دعایی فارسی این قسمت را به پایان میرساند: «مطاف طواف قدسیان عالم بالا و مقبل شفاه مسبّحان ملاء اعلی اعنی ساحت آستان فردوس نشان حضرت کرامت منزلت... ابدا مهبط آیات افاضات سبحانی و مورد آثار واردات صمدانی باد» (ترسّل،220-219). آغاز نامه سراسر سجع پردازی است و با استشهاد به اشعار فارسی و برخی اخوانیات نیز با بیت شعر فارسی و گاه با اشعار عربی آغاز میشوند و در پایان صدرِ مکتوب «متمّم دعای صدر مکتوب» (خطیبی،415:1375) میآید: «و برکات ذات قدسی صفات کافل مصالح و کافی مهمّات اقاصی و ادانی باد. بالنبی و آله الا مجاد الانجاد» 2- رکن شرح اشتیاق و آرزومندی به دیدار و ارادت به مخاطب نامه که«از برجستهترین جنبههای ادبی منشآت و مکاتبات میباشد که با نثری زیبا و شاعرانه و اشعاری سرشار از عاطفه و احساس در صدر و یا متن نامه بیان شده است» (مهدی زاده،66:1378). این بخش حدود 5 یا 6 سطر را در بر میگیرد، بیت ذیل در اغلب اخوانیات «ترسّل» در رکن شرح اشتیاق آمده است:
گاهی نیز در رکن شرح اشتیاق این بیت آمده است که بسیار مورد استناد نویسنده در اخوانیات است:
3- رکن اصلی مکتوب و متن اصلی نامه که معمولاً بعد از عبارت «بعد از اهداء تحف مسکنت و افتقار و اهداء بضاعت و ضراعت و انکسار،مرفوع را حقایق نمای میگردد که...» میآید. 4- رکن انتظارات و توقّعات که در این قسم نامهها نیز محترمانه و مؤدّبانه و با صیغ فعل امر غایب نوشته میشود و بعد از عبارت «غرض آنک»، «منتظر آنکه» و امثالهم می آید. 5- خاتمه اخوانیات: ازاطناب و ابرام بیهوده و لاطائل عذرخواهی کرده و با جمله ای دعایی که معمولاً کوتاه و به فارسی است، مکتوب را به پایان میرساند: «به زیادتی ابرام اقدام نمینماید، عتبة کرامت مآل لایزال کعبة آمال و قبله اقبال جهانیان باد.»یا «به زیادتی اطناب احتیاج ندید، آیات فتح و فیروزی همیشه هم عنان باد»، «به زیادتی اطالت ابرام نرفت ظلال جلال از وصمت زوال محفوظ و محروس باد». دو مکتوب در فصل دوم منشا دوم به گونة متصنّع و متکلّف است، اوّلین آنها که نویسنده آن را بدون نقطه آورده است و سراسر سجع و جناس است و به لحاظ ساختار مانند سایر مکاتیب این فصل و مکتوب دوم که «مکتوب موشّح به خواجة جهان» که به لحاظ ساختاری مانند سایر اخوانیات است، البته کاملاً مصنوع و متکلّف و در آن از صنعت توشیح در ابتدا و انتهای نامه بهره برده است. 2-2-4- ساختارتعزیت نامهها: از مکتوبات منحصر به فرد که در «ترسّل» اسفزاری آمده، تعداد پنج تعزیت نامه است که در فصل دوم منشاء دوم ذکر شدهاند. از پنج مکتوب ذکر شده چهار نامه با ابیات عربی در بیان مرگ و رحلت و بیوفایی دنیا آغاز شده و تنها یکی با ابیات فارسی آغاز میشود. ارکان تعزیت نامه: 1- صدر مکتوب که با ابیات عربی آغاز شده و در بیان «واقعة هایلة» مرگ است و بهره گیری از نثر شاعرانه در مقام تحسّر و تاسّف و دریغ خوردن بر رحلت متوفی و البته در برخی موارد نیز با آرایة بدیعی براعت استهلال همراه میشود (همایی،303:1376).2- سفارش به بازماندگان مبنی بر صبر و شکیبایی بر حادثهای که«نه چندان تاثیر دارد که شرح آن به زبان تقریر و بنان تحریر صورت پذیر گردد» (ترسّل، 289) و پس از آن دریغ و افسوس خوردن بر مرگ متوفّی و استشهاد به آیات قرآنی و احادیث مرتبط با مرگ و ناگزیر بودن اجل و اجر صابران در صبر بر مرگ عزیزان و اشاره به تسلیم شدن به حکم قضا. 3- ذکر نام خاص متوفی و اشاره به کمالات و فضایل او. 4- اظهار همدردی با خانوادۀ متوفّی و اینکه نویسنده را در مصیبت شان «مشارک و مساهم» بدانند. 5- دعا بر اینکه مصیبت وارد شده آخرین مصیبت خانوادۀ داغدار باشد و دعا برای بقای بازماندگان متوفّی: «و این واقعه را در آن خاندان حقایق آشیان مقطع مصایب و خاتمة نوایب گرداناد بحق النبی و آله الامجاد» (همان، 295). 3-2-4- ساختار عرضه داشتها: منشاء دوم فصل سیم «در مکتوبات طوایف انام موافق تدوین کتّاب ایام» که خود اسفزاری این قسم مکتوبات را «عرضه داشت» میداند و ابتدا یک صورت کلّی و عمومی از عرضه داشت میآورد و سپس برای هر طایفه و اهل منصب و فرقهای نمونهای خاص به دست میدهد. قابل توجه است که اولاً عرضه داشتها بسیار مختصر و موجزند و ثانیاً به طبقات گوناگون جامعه نوشته شدهاند. ارکان: 1- صدر و آغاز: با خطاب ساختن مخاطب نامه و ذکر القاب و عناوین گیرندة نامه که مرتبط با رتبه و منصب اوست. درصدر نامه آرایه براعت استهلال را به کار میبرد. گاه نیز گونهای شرح اشتیاق به دیدار در صدر ذکر شده که البته مختصر و موجز است: «آرزومندی به شرف نیل ملازمت آستان عالی لایعد و لایحصی است، حصول آن مأمول که صدر جریدۀ آمال و امانی است بر وجه خیر و خوبی میسّر و مقدر باد» 2- دعا کردن مخاطب نامه که اغلب جمله دعایی عربی است.مانند: خلّد الله تعالی ظلال مرحمته علی مفارق المسلمین الی یوم الدین. 3 - ورود به رکن اصلی مکتوب با عبارات: «معروض رأی صواب نمای» یا «بعده معروض می دارد که» یا «هذا عز رفع آنک»صورت میگیرد. رکن اصلی مکتوب با اظهار خاکساری و عجز و ضراعت نویسندۀ نامه آغاز میگردد و اشاره به خدمتگزاری و فرمانبرداری وی و اینکه پیوسته دعا گوی مخاطب است.نکتة مهمی که دراین رکن حائز ذکر است گونهای نیک نمایی احوال و اوضاع نویسندة نامه است: «جریان احوال به میامن الطاف و افضال حضرت ملک متعال بر مجاری آمال است» 4- رکن انتظارات با عباراتی نظیر« متوقّع آنکه، مامول آنکه، توقّع که»آغاز میشود و به گونهای مختصر قبل از خاتمة نامه میآید: «مأمول آنکه کمینه را از حواشی خاطر فیاض محو نفرمایند و به ملطفّات گرامی معززّ فرموده، به خدمات لایقه منّت نهند»5- خاتمة نامه که با جمله دعایی فارسی و یا با جمله دعایی عربی به پایان میرسد. «و ظلال جلال لا یزال مرجع سعادت و اقبال باد، بالنبی الامی و آله الا مجاد»، «زیاده ابرام ننمود، ظلال اقبال ابداً ممدود باد» خاتمة نامه اغلب با جملات دعایی فارسی است. 4-2-4-ساختار مقدمهها: در منشأ چهارم دو مقدمه آمده است که اوّلی نسبتاً مفصل و طولانی و دومی مختصر و موجز است.تحت عناوین: « مقدمه کتاب مناسک از تألیف میرزا کجک» (ترسّل، 384) و «دیباچة شرح کتاب تذکره در نجوم» (همان،397).که این مقدمه تماماً عربی است. اما اینک نگاهی گذرا به ساختار این دو مقدمه خواهیم داشت: مقدمه طبق سنت اصلی کتابت در عصر تیموری با براعت استهلال آغاز میگردد و اشاره به مناسک حج و شرح اشتیاق به سفر مکّه و دیدار کعبه ادامه مییابد و با استناد به آیات و احادیث و اشعار عربی و فارسی مرتبط با موضوع و اهداء درود و ثنایا برحضرت رسول(ص) و اصحاب و خاندان ایشان ادامه مییابد. صدر نامه نسبتاً طولانی است و رکن اصلی مکتوب که پس از این بخش مفصّل آمده با عبارت «اما بعد» آغاز میشود و این بخش بیشترین حجم مکتوب را شامل میشود و اشاره به تألیف اثر مورد نظر و اینکه نویسندۀ آن با جامعیت فکری، به نگارش آن دست یازیده است و از مطاوی این اثر معلوم میشود که کتاب «مناسک» بواقع سفر نامهای است از سلطان غیاث الدین ابوالفتح محمد مشهور به میرزا کیچک که به سفر حج رفته و وقایع سفر خویش را در طول سفر به رشتة تحریر کشیده و اسفزاری درخلال این مقدمه سعی میکند که هم خصایص روحی و خصایل اخلاقی نویسندة اثر را بستاید و هم خود اثر را به لحاظ جامعیتاش و اینکه مؤلّف آن «به طواف بسیاری از منازل مبارک و مزارات متبرک و عجایب بقاع و غرایب رباع... موفق گشته» تحسین نماید و بیان مینماید که پس از این جمعیت خاطر، نویسنده اثر سلطان ابوالفتح محمد رحلت میکند و «از صعوبت این واقعه، واقعه «ان زلزله الساعة شی عظیم» به ظهور پیوست و اصحاب وفاق و ارباب اتفاق را فحوی «اِنَّ عذابها کان غراماً» معاینه مشاهده افتاد» (همان، 391) و بخشی از پایان نامه به رثا و سوگ سلطان مرحوم اختصاص مییابد و در خاتمة نامه در توصیف و معرفی اثر نویسندة مرحوم چنین مینگارد: «مقصود از این اطناب آن که این پادشاه مغفرت پناه طاب الله مثواه از آن وقتی که عزیمت نموده تا آن ساعتی که مراجعت فرموده در ذهاب و ایاب، هرحالی که دیده و به هر منزلی که رسیده و به هر مزاری که تشریف برده و به هر عزیزی که دمی برآورده جهت تبیین سالکان طریق طلب و... جملة آن را در این صحایف به سلک تحریر کشیده» (همان،392). «دیباچة شرح کتاب تذکره در نجوم» که تماماً عربی است: 1- صدر مکتوب سپاس وستایش خداوند، براعت استهلال و استشهاد به آیات قرآنی، احادیث واشعار عربی مرتبط و وصف و ستایش حضرت محمّد (ص) و اصحاب و خاندان آن حضرت. 2- رکن اصلی مکتوب که با عبارت«اما بعد یقول فلان»آغاز میگردد و اشاره دارد به چگونگی تألیف اثر مورد نظر و ارزش آن: «فلما رایت کتاب تذکره وجدت احلی الثمرات شجرات الهنیئه بایراد المعانی النادره و اجلی برهان من براهین البهیه الباهره» و سپس آن را اثری حائز اهمیت در علم نجوم و هیأت دانسته و به لحاظ آشنایی متقدّمان اثر فوق الذکر را شرح مینماید ودر خاتمه نامه چنین مینگارد: «فهذا مجمل یتضمن مفصّلات الفن بل مفصل یتحلل مشکلات مجملات و الفکر و الظن والله الموفق لاتمامه». 5-2-4-ساختار وقفنامهها: 1- صدر مکتوب: که مقدّمهای مفصّل و مطنب و مسجع در ستایش و حمد حضرت باری تعالی است و استشهاد به اشعار عربی و فارسی و آیات و احادیث مرتبط که نمونهای نیک از استعمال صنعت بدیعی براعت استهلال است و رجوعی به موضوع اصلی که وقف باشد، دارد. 2- اشاره به ناپایداری و بی وفایی و زودگذری دار فانی دنیا و اینکه اجل و مرگ، ناگزیر همگان را در یابد و از آن گریزی نیست. 3- نتیجهگیری از بحث و اشاره به این مطلب که «پس عاقل و خردمند و عالم ارجمند کسی باشد که حطام فنا سرانجام این جهان فانی را وسیلة درجات و سرمایة آن جهانی سازد» و اشاره به سنّت حسنة وقف و ستودن این امر. رکن اصلی مکتوب را با عبارت «مرقوم صحیفة نیاز و معروض منصة استکانت آنکه... » آغاز مینماید. 4- کسب توفیق امر وقف برای فرد مورد نظر که نام واقف را نمیبرد و با قید صفت مبهم فلان آورده شده و گویا برخی وقفنامهها حالتی الگو مانند و نمونه وار دارند، البته برخی دیگر دارای نام خاص هستند؛ از جمله «دیباچه وقفیه مدرسه حضرت مقرّب الحضره» (ترسّل، 392). که نام واقف امیر علی شیر نوایی است. 5- اشاره به علت وقف و انگیزۀ آن و اینکه عین وقف «از خالص مال حلال و ملک طیب بی وبال» است و اشاره به عین وقف و نام مکان آن. شایان ذکر است که در مکتوب مذکور که واقف امیر علی شیر نوایی است نام مکان وقف را نیز ذکر نموده و به توصیف و مدح مکان مورد نظر میپردازد. 6-2-4-ساختار قبر نوشتهها:در «ترسّل» سه انشاء لوح مرقد آمده که تماماً عربی و نسبتاً مفصّل هستند.ارکان: 1- صدر مکتوب که با حمد و ستایش خداوند وحضرت رسول و براعت استهلال به موضوع مرگ و اجل و ناگزیری ازآن و بی وفایی و ناپایداری جهان و زودگذری آن و استشهاد به آیات و احادیث و اشعار عربی و بعضاً فارسی در خلال صدر مکتوب و نیم نگاهی به قیامت و معاد و فلسفة مرگ آغاز میشود. 2- رکن اصلی مکتوب که بعد از عبارت «وبعد» آغاز می شود: «و بعد انّ الدنیا اولها فتور و آخرها قبور، متاعها غبن غرور و قصورها عین قصور، انّها دار فرار لا دارقرار یقضی کلّ اجلها...» 3- درخواست برای پند گرفتن و متنبه شدن از خردمندان «فاعتبروا یا اولی العقول و الابصار عن موت الاحرار وفوت الاخیار»4- اشاره به واقعة رحلت فرد مورد نظر و بیان القاب و عناوین و نعوت مرتبط با منصب او که نسبتاً مفصّل و حدود دو یا سه سطر هست و سپس نام خاص فرد و جملة دعایی کوتاهی به زبان عربی در رحمت و غفران وی: نوّرالله مرقده السّامی. 5- خاتمة نامه: جمله دعایی به عربی، ماده تاریخ فوت که با عبارت «تاریخ وفاته» میآید. 7-2-4-ساختار کتابهها: کتابه نگارهای است که بر سردر و ورودی امکنه مهم و عمومی نصب میکردند و ناظر به تاریخ ساخت بنا و نام سازندۀ (سلطان) آن است.ارکان: 1- صدر مکتوب در مدح و ستایش سلطان سازندۀ بنا و براعت استهلال در باب موضوع مکتوب، اشعار و توصیفات مرتبط. 2- اشاره به اتمام ساخت بنای مورد نظر که البته آشکار و واضح نبوده و مبهم گفته شده است. 3- اشاره به حق گزاریها و ذکر انعام حضرت سلطان« للخاص والعام» و القاب و عناوین برای سلطان، نام خاص سلطان «سلطان حسین بهادر من عند الله بتوفیق فیاض مطلق که تاریخ اختتام این مقام خیر انجام از او فایض میگردد، اتمام یافت.» 4- پایانِ نامه و مکتوب که به دعا کردن برای بانی و سازندۀ بنا ختم می شود:«امیدکه بر سر خوان هل جزاء الاحسان الا الاحسان که مایدة فایدة عمل هر کس برطَبَق عرض نهند، کاسه آمال بانی از نِعمَ «نِعمَ اجرُ العاملین» مالامال نوال گردد، والله یبسط الرزق لمن یشاء، و السلام» ازسه کتابة ذکر شده در منشأ چهارم، تنها «کتابۀ عمارت» به زبان عربی نوشته شده است. حجم این کتابه ها مختصر و موجز است. بانی و سازنده و سلطان ممدوح در هر سة این کتابه ها، سلطان حسین بایقرا است. 8-2-4- ساختار قطعههای تقاضایی: منشا چهارم، فصل دویم «در رقاع مصنوعه مشتمل بر ملتسمات مطبوعه:اسئله و قطعه های تقاضایی در مورد موضوعات متعددی نوشته شده و برخی که تقاضایی نیستند در تبریک اعیاد و یا عذرخواهی هستند. حجم این قطعات بسیار مختصر و موجز میباشد. ساختار:1- صدر: جمله دعایی بسیار کوتاهی که گاهی عربی و گاهی فارسی است« بعد از عرض ادعیه» یا «اللهم خلد ظلال کماله فی عین الکمال» یا «ازال الله عنکم کل آفه»2- اشاره به خواسته و تقاضا که رکن دوم مکتوب است و بلافاصله پس از دعا میآید، البته گاهی به این رکن و بدون دعا مکتوب آغاز میشود.رکن دوم بعد از عباراتی چون «بعد از عرض ادعیه معروض../ بر رای منیر... واضح باشد/ عز رفع آنک/ بعد از رفع تحیاتی... منهی ضمیر منیر آن که/ و...»آغاز میگردد و این خواسته و تقاضا به گونهای ادبی و هنری و غیر مستقیم با استشهاد به اشعار عربی و فارسی و توضیحات و تشبیهات نغز و زیبا و بیان تنگی حال و معیشت و ناشکیبایی نویسنده به گونه ای طنز آمیز بیان میشود. 3- بیان التجا و استمداد از ممدوح و مخاطب در رفع خواسته. البته در ضمن نگارش مکتوبات، به طنزآمیز بودن و ملاحت نوشته، بسیار توجه داشته و گویا از این طریق میخواسته که دشواری طلب برسائل و مسئول با مدارا و نرمی جلوه کند و ا لبته غیر مستقیم هم باشد 4- انتظارات: که با عباراتی مانند«امیدوار میباشد که عنایت و التفات دریغ نفرمایند» یا «مع هذا به صفح جمیل و عفو شامل آمل و مستظهر است» یا «مامول از آن عزیز مصرمکرمت...» «به عفو کریمانه امیدوار است و العفو عند کرام الناس مامول» «رجا صادق که عیوب بنده نیز به ذیل خلعت کرم آن حضرت پوشیده گردد»بیان میشود. 5- خاتمة نامه که با جملة دعایی کوتاهی که اغلب فارسی و گاهی عربی است و عدم اصرار و ابرام:«زیاده ابرام نمینماید، ظلال عاطفت مبسوط باد» «و ظل عالی ممدود باد» «... انه قریب مجیب» تمام قطعههای این بخش تقاضایی نیستند و در میان آنها قطعاتی در موضوعات عذرخواهی، تبریک و تهنیت اعیاد،احوال پرسی و تفقّد حال نیز وجود دارد. مانند:«فی السقطه و الاوجاع» یا «فی الغذر عن الرَّمد» یا «اعتذار التقصیر فی العیاده» و یا گاه در شکایت و عتاب است و یا سفارش و توصیه: «فی العتاب» «فی الشکایه عن البواب» و نیز تبریک:«فی تهنیه العید» «فی تهنیه عامٍ جدیدٍ» قطعات مذکور به لحاظ صنایع بدیع لفظی و خصوصاً معنوی و بیان به ویژه تشبیه و استعاره بسیار زیبا و هنری بوده و نویسنده چاشنی طنزآمیزی نیز به آنها افزوده است و این را می توان به عنوان آرایة بدیعی حُسن طلب در نثر محسوب نمود. در پایان برای نمونه یکی از این قطعههای اسئله یا[ تقاضایی] نقل میگردد: «طلب الفرس: بر رای شاه فرّخ رخ پوشیده نماند که بنده مدتیاست که از فیل بند حوادث، پیاده مانده، بساط خدمت، فرزین وار بی اسب طی میکند، از انعام لا کلام اسبی امیدوار است:
3-4- ساختار عناوین والقاب استعمال القاب و عناوین پر طمطراق در دورة تیموری رواجی دیگر باره مییابد و «در سراسر عصر ایلخانان، تیموریان و صفویان رسم بر این بود که در مراسلات و مکاتبات و ارتباطات پادشاهان و صاحبان مناصب عالی رتبه، عناوین و القاب و صور خطابی مناسب به کار گرفته شود و اعطای القاب و عناوین تا حدودی محدود شد و به وزرا و علمای ایرانی الاصل اختصاص یافت» (زرین چیان،58:1373) و از طرفی کاربرد «القاب و عنوانهای احترام آمیز در کتابت نامههای دیوانی و سلطانی از اهمیت خاصّی برخوردار بوده است. این القاب عمدتاً از طرف خلیفه و سلطان صادر میشده و نشان دهنده رتبة علمی، مقام دولتی و درجة اجتماعی مکتوب الیه بوده است و به کار بردن آن القاب و نعوت در نامهها ضرورت داشت» (رکنی،250:1386).چرا که «مقام و مرتبة هر کس از نمونه مخاطبة او در احکام رسمی و فرمانها دانسته میشد» (واحد،148:1378). یکی از عناصری که باعث اطناب و تفصیل «ترسّل» اسفزاری شده است، القاب و عناوین بسیار زیادی است که نویسنده در اثر استفاده نموده و به قول بهار برای رسیدن به یک اسم باید چندین سطر لقب و عنوان و تعارفات خسته کننده را پشت سرگذاشت (بهار، 1385: 3 / 208).عناوین و القاب در هر نامه به تناسب منصب و شغل مخاطب نامه ارتباط معنایی دارد و نویسنده عناوینی را به اقتضای مرتبه مخاطب نامه نیز به کار برده است و «تعداد نعوت و عناوین در مکتوب، به تفاوت و امتیاز رتبت و مقام بین کاتب و مخاطب بستگی» دارد. به هر تقدیر میزان بسیار بالایی از القاب و عناوین در این اثر همان اقسامی است که خطیبی در فن نثر طبقهبندی کرده است (خطیبی،1375: 325). 1-3-4- عناوین و نعوت مفرده که یا با «ی» نسبت به کار رفتهاند و یا بدون «ی» نسبت و اغلب عربی هستند. مانند: اعظم، اجلّ، اقدم، العریف، القمقام، الغطریف، منصور، مظفر، غفور، عادل، شریف، اعدل، موید، منتقد، مؤسس قطب الانامی، غوث الاسلامی، عاطفت شعاری، مرصص، ماحی، محیی، عالی مکانی، امیدگاهی، ملاذی، استظهاری، صاحب قرانی، اکمل، هادم، خلافت مکانی، کشورسِتانی، درّ یگانه شهریاری، خاتم فیروزی، مرشد الاسلامی، ناظمة عقد بختیاری. 2-3-4- عناوین و نعوت مرکبه «که عبارت بود از ترکیبات اضافی به شیوۀ القاب» (همان، 326). قطب سعادت، قصرامامت، معالی مآب، هدایت اکتساب، مستخدم افاضل آلافاق، ناصب معالم الصداره با الاستحاق، سترعلیا، زیبده العصر و الاوان بکمال العدل و الاحسان، مستوفی العرب و العجم، ناظم امور السلاطین، کافل مصالح الخواقین، بقراط الزمان، حام حامل لاحمال المهام والامور، خلاصة انس و جان خواجه جهان، مهبط انوار الکشف و الالهام، مظهر اسرار الملک العلام، معلی معالم الهدایه و الارشاد، منقذ الخلایق عن الرزایا، آفتاب سعادت تیسیر خلقت باهرة ما، نیر هدایت تأثیر حضرت قاهرة ما، عمدة الخواص، رکن الدوله القاهره، عنصر المملکه الباهره. 3-3-4-القاب تشبیهی: دین پناهی که چترهمایون آسای سلطنتش ابر رحمتی است بر سر عالمیان سایه گسترده و ماهچة رایت خلافت اش آفتاب سعادتی است ساحت عالم را منور کرده / آفتاب بی زوال السلطان ظل الله، مورد آثار دعاء اجابت شعار، کهف الاسلام و ملاذ المسلمین، معزّالدّوله والسلطنه و الدّین، شاه ابوالغازی معزّالدین سلطان حسین.
نتیجه پس از بررسی محتوایی و ساختاری «ترسّل» اسفزاری بیان نتایج و نکات ذیل شایان اهمیت است: 1- ترسل اثری مفصّل و مبسوط بوده و در موضوعات گوناگون نامههای بسیاری را نقل کرده است و نویسنده اثر کوشیده که نمونهای عملی تصنیف کند تا الگو و سرمشقی برای کاتبان و مردم عادی به دست دهد؛ با وجود این اسفزاری از بیان مبانی نظری کتابت و انشا غفلت نورزیده است. 2- این اثر به لحاظ اشتمال بر گسترة وسیعی از مکتوبات رسمی و غیر رسمی و بیان اشکال و نمونههای متعدد، اثری ممتاز و کم نظیر در این دوره به شمار میآید و دیگر آنکه اسفزاری در نگارش مکتوبات رسمی و غیر رسمی به یک میزان اهتمام ورزیده است. 3- برخی مکتوبات ترسّل حالت نمونهوار داشته و در آنها قید مبهم فلان به جای نام اشخاص و مکان ها استعمال شده است؛ در کنار این مکتوبات، دستة گستردهای از نامهها صبغة تاریخی داشته و از خلال آنها میتوان به اطّلاعات تاریخی و اجتماعی و مناسبات سیاسی دورة تیموری دست یافت.4- مؤلّف در نگارش «ترسّل» طرح و ساختار منظمی را اختیار کرده و نامه های گوناگون را به لحاظ ساختاری و موضوعی در فصول و منشآت جداگانه تقسیم بندی نموده است.5- دربارة ساختار مکتوبات اثر باید گفت که اسفزاری تا حد بسیاری ملتزم به رعایت ساختارهایی است که در میان سایر مترسّلان این دوره (تیموری) و قبل از آنها رواج داشته است، البته در این خصوص فردی صاحب سبک و خوش ذوق است و به عنوان دبیری ممتاز شناخته میشود.6- صدر مکتوب در مناشیر و امثله با مدح و ستایش سلطان، اشاره به حقوق مردم و لزوم ادای دِین پادشاه و معرفی و انتصاب فردی لایق آغاز میگردد و نیز کاتب به اهمیت و ارزش شغل مورد واگذاری اشاره میکند. 7- صدر مکتوبات اغلب مفصّل است و همراه با جملات دعایی، القاب و عناوین پرطمطراق و طولانی و در این رکن (صدر) نامهها اعم از منشورها و سلطانیات و نیز در مقدمهها و سنگ قبرها و وقفنامهها و تعزیت نامهها از آرایة براعت استهلال استفاده شده است و استشهاد به آیات و احادیث مرتبط زیاد است. 8- اغلب نامههای «ترسّل» جز تعدادی مانند: عرضه داشتها و اجوبة آنها، کتابهها، و برخی اخوانیات و اسئله، طولانی و مطنب بوده و در سلطانیات و اخوانیات نیز رکن شرح اشتیاق نسبتاً طولانی است اما خاتمه نامهها معمولاً کوتاه و مختصر نوشته شده است.9- در رکن اصلی مکتوب، رکن شرح اشتیاق در اخوانیات و گاه در رکن انتظارات و توصیه و سفارش، نویسنده از نثر شاعرانه بهره برده است و سیاق کلی فعل در این رکن(انتظارات) فعل امر غایب است.10- القاب و عناوین به کار رفته، خصوصاً در مکتوبات رسمی پر طمطراق و سرشار از تعارفات و البته بسیار طولانی بوده و در هر نامه به تناسب منصب و شغل مخاطب نامه ارتباط معنایی دارد و درصد بالایی از عناوین و القاب و نعوت متن از نوع مرکب بوده و به میزان کمتری از نوع مفرد و تشبیهی استفاده شده است. 11- در تنها فتحنامة اثر تمامی عناصر ساختاری فتحنامه دیده میشود و این مکتوب به سبکی مطوّل مزین نگاشته شده است. 12- ساختار اجوبه کاملاً شبیه به اصل نامهها (سلطانیات، اخوانیات و عرضه داشتها) است، جز آنکه در اجوبه به زمان رسیدن نامه اشاره کرده و نامة مخاطب را میستاید.13- در قطعههای موسوم به اسئله یا تقاضایی، شایان ذکر است که اولاً در موضوعات گوناگون نوشته شدهاند و ثانیاً در قطعههای تقاضایی نویسنده از آرایة حسن طلب سود جسته و ثالثاً آنکه این مکتوبات بسیار کوتاه و معمولاً طنز آمیز هم میباشند.14- در عرضه داشتها نویسنده برای به دست دادن نمونه نگارش برای عموم مردم ابتدا صورت کلی آن را نگاشته و سپس برای طبقات متفاوت مخاطبان نمونهای خاص به دست میدهد. 15- در تعزیت نامهها به شیوهای تاثیر گذار به بیان مرگ و بیوفایی دنیا، توصیه به صبر و شکیبایی، اشاره به نام و فضایل متوفی و استغفار برای او، اظهار همدردی با داغ دیدگان و دعا برای بقای بازماندگان متوفی میپردازد.16-در مقدمهها معرفی نسبتاً کامل و جامعی از اثر نموده و پس از ستودن مولف و بیان اهمیت و ارزش کار او خوانندگان را به مطالعه اثر تحریض مینماید.17- در وقفنامهها به بیوفایی دنیا گریزی زده و به سنّت حسنة وقف اشاره نموده و سپس توفیق واقف در این امر، انگیزة او و مورد وقف را نام میبرد. 18-قبر نوشتههادر «ترسّل»، به زبان عربی و نسبتاً مفصّلاند و به موضوع مرگ و اجل، فلسفة مرگ، درخواست برای تنبّه حاضران، اشاره به واقعة وفات فرد مورد نظر و بیان القاب او پرداخته و در پایان هم ماده تاریخ وفات آمده است.19-کتابه ها ناظر هستند به تاریخ ساخت و نام سازندۀ بنا (سلطان) و ستایش و دعا برای او و اشاره به اتمام ساخت بنای مورد نظر.
پی نوشتها 1- [این کتاب ریحان نستعلیق از مولّفی ناشناس که اسم این کتاب خود ماده تاریخ سال نگارش کتاب است (989 ق)و مؤلّف بنای اثر را بر دوازده خط گذاشته و خطوط را به منزله فصول نگاشته است.] (گلچین معانی، 1363: 2/ 649). 2-به جهت آنکه صفحة پایانی نسخة مجلس «ترسّل» ساقط شده است، برای این ارجاع ناگزیر به نسخة کتابخانه آیت الله مرعشی استناد شد. | ||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||
1- اته، هرمان. (2536). تاریخ ادبیات فارسی، ترجمة صادق رضازادة شفق؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 2- اسفزاری، معینالدّین محمد زمجی. (1338 ، 1339). روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، تصحیح سید محمد کاظم امام؛2ج، تهران: انتشارات دانشگاه تهران. 3- ----------- . نسخه خطی«ترسّل»، تحریر یافته در قرن نهم به شماره 436-13718محفوظ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی. 4- ----------- . نسخه خطی «ترسّل»، تحریر یافته در سال1012ه.ق، به شماره 12775محفوظ درگنجینه نسخ خطی کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی. 5- -----------. نسخه خطی «ترسّل»، به شماره 4994محفوظ درکتابخانه آستان قدس رضوی. 6- اکبر آبادی،سراج الدین علی. (بی تا). فرهنگ چراغ هدایت، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران: معرفت. 7- بهار،محمد تقی. (1386). سبکشناسی،ج3، تهران: امیرکبیر، چاپ نهم. 8- پاشا بغدادی، اسماعیل. (1955م). هدیة العارفین: اسماءالمولفین و آثار المصنفین، بغداد: مکتبة المثنی. 9- خطیبی،حسین. (1375). فن نثر در ادب پارسی، تهران: زوّار، چاپ دوم. 10- خواند میر،غیاث الدین.(1353).حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، ج4، تصحیح محمد دبیرسیاقی؛ تهران: کتابفروشی خیام، چاپ دوم. 11- -----------. نسخة خطی «نامة نامی»، به شمارة7075محفوظ در کتابخانه آستان قدس رضوی. 12- درایتی، مصطفی. (1389). فهرست وارة دست نوشتهای ایران:(دنا)،ج2، تهران: کتابخانة مجلس شورای اسلامی. 13- رزمجو، حسین. (1374). انواع ادبی وآثار آن در زبان فارسی، مشهد: آستان قدس رضوی،چاپ سوم. 14- رکنی، محمدمهدی .(1386). «دیوان رسالت و آیین دبیری از خلال تاریخ بیهقی»، یادنامة ابوالفضل بیهقی به کوشش محمدجعفر یاحقی، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، ص245-270. 15- زرینچیان، غلامرضا .(1373). «القاب و عناوین در ایران بعد از اسلام»،مشکوة، تابستان1373،شمارة 43، ص 55-65. 16- صالحی، نصرالله .(1380). «کتابشناسی توصیفی منشآت، مکاتبات و نامهها»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، دی و بهمن 1380، شمارة51و52، ص 55-152. 17- صفا،ذبیح الله.(1383). تاریخ ادبیات در ایران،ج4، تهران: فردوس، چاپ یازدهم. 18- فردوسی، ابوالقاسم. (1389). شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، ابوالفضل خطیبی، تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی. 19- قرباننژاد، پریسا .(1388). «فتح نامه نویسی (در ایران و اسلام)»، مجلة فرهنگ، پاییز1388، شمارة 71، ص 179-216. 20- گلچین معانی، احمد .(1363). تاریخ تذکرههای فارسی، ج2، تهران: کتابخانة سنایی، چاپ دوم. 21- مردانی، فیروز .(1377). «ترسّل و نامه نگاری در ادب فارسی»، مجلة کیهان فرهنگی، آبان 1377، شماره 147، ص 37-43. 22- منزوی، احمد .(1351). فهرست نسخههای خطی فارسی، ج3، تهران: موسسه فرهنگی منطقهای. 23- مهدیزاده، مهدی .(1378). «تاریخچة منشآت در ادب فارسی»، مجلة کیهان فرهنگی، شمارة 154، ص 64-67. 24- میهنی، محمد بن عبد الخالق .(1922). دستور دبیری، به تصحیح عدنان صادق ارزی، انقره. 25- نفیسی، سعید .(1363). تاریخ نظم و نثر در ایران و زبان فارسی، تهران: فروغی، چاپ دوم. 26- واحد، اسدالله .(1378). «ترسل و انشای فارسی از آغاز تا قرن ششم»، مجلة دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز، پاییز 1378، شمارة 172، ص121- 166. 27- همایی، جلالالدین .(1376). فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران: هما. 28-Ethe,Hermann.(1903). Cataloge of persian manuscripts in the library of india office,oxford:oxford university. | ||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,934 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 482 |