تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,336 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,935,590 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,973,353 |
کاربرد نظریه روان شناسی رنگ ماکس لوشر در نقد و تحلیل شعر فروغ فرخزاد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 2، شماره 2، تیر 1389، صفحه 83-94 اصل مقاله (200.71 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مهیار علوی مقدم* 1؛ سوسن پورشهرام2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت معلم سبزوار | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2پژوهشگر و مدرّس دانشگاه تربیت معلّم سبزوار | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در روان شناسی نوین، «رنگ» یکی از معیارهای سنجش شخصیت است. رنگها نوعی انرژی ارتعاشی و اصوات مرئیاند که در زندگی نقش مهمی دارند. نفوذ رنگ بر روح و روان بشر نیز غیر قابل انکار است. کارکرد این پدیده مهم، بر روان انسان تا آنجاست که به خوانش جریان ذهنی کمک میکند. گرایش ذهنی به رنگهای مختلف، از مطلوبترین رنگ تا منفورترین آن، نشان دهندة بازتابهای مختلف روانی است. به بیان دیگر، رنگ نمودی از وضعیت روانی و جسمانی فرد است؛ زیرا هر رنگ، تأثیر خاصی بر روح و جسم باقی میگذارد و این موضوع با توجّه به پیشرفت دو دانش فیزیولوژی و روان شناسی به اثبات رسیده است. روانشناسی رنگ «ماکس لوشر»، بعد از آزمون معروف رورشاخ در زمینة شناخت شخصیت انسان از طریق لکههای رنگین جوهر، نظریهای جدید است. در این روش، رنگها هر کدام با یک عدد مشخص میشود و رنگهایی که در اولویّت قرار میگیرد و یا طرد میشود، هر کدام به نوعی، بیانگر احساسات و اندیشههای خاص فرد خواهد بود. در حقیقت، این انتخاب خاص ناشی از طبیعت شخص و تجربیاتی است که وی آگاهانه یا ناآگاهانه نسبت به شرایط زندگی خود داشته است. به عبارت بهتر، گزینش واژگان و توجّه به رنگهای ویژه، بیانگر شخصیت و تصویری از خُلق و خوی هر فرد است. فروغ فرخزاد؛ از جمله شاعرانی است که در شعر خود بارها واژه رنگ و طیفهای مختلف رنگی را به کار برده است؛ امّا کاربرد فراوان رنگ سیاه، از رویکردهای خاص این شاعر معاصر است. در این پژوهش، با بهره گیری از نظریة روانشناسی رنگ ماکس لوشر رنگهای به کار رفته در مجموعه اشعار فروغ فرخزاد تحلیل میشود و با روشی علمی و کاربردی، تصویری دقیق و منطقی از اندیشه ها و نگرش های شاعر ارائه میگردد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تحلیل روان شناسی رنگ؛ ماکس لوشر؛ فروغ فرخزاد؛ نقدادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه طبیعتِ پیرامون ما سرشار از رنگهایی است که با طلوع و غروب خورشید و تغییرات سایه و نور، همواره در حال دگرگونی است. در حقیقت، رنگ، همان نور است و نور، اولین پدیدة جهان هستی و روح آفرینش است. نخستین بار، نیوتن، نور را به رنگهای قابل رؤیت تجزیه کرد و به وسیلة نور خورشید، طیف کاملی از رنگها را به وجود آورد. نیوتن همچنین کشف کرد که هر رنگی، طول موجی منحصر به فرد دارد. این ویژگی رنگ، همچون صداست. اصوات طول موج معینی دارند که به وسیلة آن انرژی خود را به ما منتقل میکنند، چنانکه صدای آرام به ما آرامش میدهد و صدای بلند ما را هیجانزده میکند. رنگها نیز، با توجّه به طول موجشان، در نمودار ارزشی رنگها، جایگاه ویژهای دارند و با امواج خود به طور مستقیم بر مرکز احساسات ما تأثیر میگذارند. در حقیقت، انسان همواره با نیروی نامحسوس رنگها پیوند داشته و آگاهانه یا ناآگاهانه تحتتأثیر آنها بوده و هر فردی، به شیوهای خاص نسبت به این پدیده، واکنش نشان داده است. رنگ بازتابی از احساسات انسان و کلامی گویا برای بازگو کردن خُلق و خو و کلید ورود به ساختار شخصیتی هر فرد است و بدون واسطه، مفاهیم عمیق درون انسان را بیان میکند. چنانکه ترجیح یک رنگ بر دیگر رنگها روشنگر شخصیت و حالات روحی فرد است. بنابراین رنگ، شناسنامة احساس فرد است که دربردارندة خواستهها و سرشت اوست. در هر حال نفوذ رنگها و اثر آن بر ذهن و رفتار انسان، از طریق علم ثابت شده است. در روانشناسی یونگ از رنگ به عنوان «مجموعهای از نادانستهها» یاد شده که در آن دانش و تجربة انسان ذخیره شده است. گوته، رنگ را همچون جریان فعّالی در زندگی میدانست. او با ایجاد چرخة رنگ بر اهمیت تجربه کردن رنگها به عنوان احساسی پویا و اثر متقابل میان روشنایی و تاریکی تأکید کرد. دیدگاه گوته در تشریح انرژی رنگها و تأثیر آن بر ما به همراه مشاهدات تحلیلی نیوتن، اساس نظریه معاصر رنگها را تشکیل میدهد (ر.ک: فلمار، 1376: 24- 12؛ سان، 1378: 53- 49). این پژوهش با استفاده از نظریة روانشناسی رنگ ماکس لوشر به تحلیل رنگهای به کار رفته در مجموعه اشعار فروغ فرخزاد میپردازد و با روشی علمی و کاربردی، تصویری دقیق و منطقی از اندیشهها و نگرشهای شاعر بیان میکند.
پیشینة پژوهش تاکنون درعرصة روان شناسی رنگ تحقیقات محدودی به زبان های اروپایی نگاشته شده که شماری از آن ها به فارسی برگردان شده است (ر.ک: منابع). پژوهشگران بر این باورند که کاربرد آزمونهای مختلف رنگ در کشف بهتر و دقیقتر خصوصیات روانی و احساسی افراد نقش مؤثّری دارد. این موضوع با توجّه به پیشرفت دو دانش فیزیولوژی و روان شناسی به اثبات رسیده است. البته تحقیقات ارزشمندی نیز در مورد ارتباط رنگها و جنبههای مختلف شخصیتی افراد انجام شده است که میتوان به محققانی چون ماکس فایفر (Max Pfister)، هرمان رورشاخ (HermanRorschach)، ای. آر. یانش (E.R.Jaensch) و ماکس لوشر (Max Luscher) و دستاوردهای ایشان اشاره کرد. شاید بتوان گفت که مشهورترین آزمون رنگ را ماکس لوشر بنیان نهاد. 1- روان شناسی رنگ ماکس لوشر در آزمایش لوشر رنگها به طور مستقل و به دور از پوششی برای اجسام به کار میروند و هر رنگ بدون ارتباط با رنگهای دیگر بررسی میشود. در این آزمایش، هشت کارت رنگی وجود دارد که شخص مورد آزمون، رنگها را به ترتیب علاقه انتخاب میکند. رنگی را که بیشتر از همه دوست دارد، در انتخاب نخست و رنگی که در مکان هشتم قرار میگیرد، نشان دهندة کم اهمیت بودن، بیاعتنایی یا بیزاری شدید نسبت به رنگ است. چهار رنگ اصلی لوشر، رنگهای آبی، زرد، قرمز و سبز، دارای ارجحیت روانیاند. در تست لوشر، چهار رنگ فرعی هم وجود دارد که عبارتند از بنفش که مخلوطی از قرمز و آبی است، قهوهای که مخلوطی از زرد، قرمز و سیاه است، خاکستری که هیچ رنگی ندارد و رنگ سیاه که در واقع نفی هر رنگ است. هدف اصلی کاربرد رنگهای فرعی، بالا بردن سطح سودمندی تست، با افزودن رنگهایی است که مقبولیت جهانی دارند. با این عمل رنگهای اصلی نیز در سطح وسیعتری پخش میشوند و به ما امکان میدهد که اهمیت موضعگیری رنگها را در هر ردیف، روشنتر و دقیقتر توضیح دهیم. به این ترتیب، با توجّه به اینکه هر رنگی در چه مکانی قرار میگیرد، میتوان مشخص کرد که رنگ مورد نظر، نمایانگر چه کنشی است؛ زیرا گرایش ذهنی به طرف رنگهای مختلف، از مطلوبترین تا منفورترین رنگ، نشان دهندة بازتابهای متفاوت روانی است. بنابراین، این آزمون مسائل بسیاری را در مورد ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه، ساختار روحی شخص و... روشن میکند. البته جنبة نسبی بودن تست لوشر را نیز نباید از نظر دور داشت؛ زیرا انسان موجودی ناشناخته و تغییرپذیر است. به هر روی این آزمون به سبب پرداختن به شخصیت افراد و توجّه به مرکز فشار روحی و جسمی، به روان شناس و پژوهشگر این امکان را میدهد که کمتر به قضاوت و داوری خویش تکیه کند و به سبب سادگی و اعتبار نیز به راحتی مورد استفاده قرار میگیرد (همان: 6-5؛ لوشر، 1376: 26- 25 ).
2- جایگاه رنگ در شعر نو شعر مانند هر هنر دیگر بیان احساسات و تجربههای زندگی است و چون از زندگی مایه میگیرد، طبیعی است که باید با ماهیت متغیر و تأثیرپذیر آن هماهنگ باشد. امّا به رغم تنوع رنگ در زبان رایج مردم، رنگ در ادب فارسی چندان رایج نبوده است و موجب شده شاعران فارسی زبان این « محدودیت دایرة رنگ ها را از رهگذر استعاره ها وتعبیرات خاصی که خلق کردهاند جبران کنند » ( شفیعی کدکنی، 267:1366). شعر معاصر نیز مولود شرایط زندگی امروز و ترسیم کنندة خطوط مشخّص این زندگی است. به عبارت دیگر، اندیشة نویسنده، متأثر از محیط زندگی و روزمرّگی اوست و میتوان این تأثیر را به گونههای مختلف در آثارش یافت. بنابراین، شاعر معاصر، به دلیل پیروی نکردن از سنّتهای کلاسیک، تا حدودی مستقل از کارکردهای پیشین عمل میکند و از شعر به عنوان ابزاری برای بیان افکار و یا همچون وسیلهای به منظورِ رسیدن به اهداف سیاسی و اجتماعی خویش بهره میبرد. در حقیقت، شاعر برای بیان تجربههای خود، با انتخاب واژگان کاربردی خویش، شیوهای خاص برمیگزیند. به این ترتیب، گزینش واژگان؛ بویژه انتخاب نوع رنگها، بیانگر شخصیت و تصویری از خلق و خوی شاعر است.
2-1. کاربرد رنگ در شعر فروغ فرخزاد شعر فروغ فرخزاد (1345 – 1313ش)، روایت زندگی درونی و بیرونی اوست؛ اسیر، دیوار، عصیان، تولّدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، در حقیقت، رمان های بلند زندگی او از کودکی، نوجوانی تا هنگام مرگ است. مهدی اخوان ثالث بر این باور بود که «فروغ در شعرش زندگی میکرد و در زندگی شعر میسرود. زندگی هنریاش از زندگی عادی جدا نبود» (جلالی، 1380: 124). «شعر فروغ را میتوان به طور کلی زندگینامة او دانست» (شمیسا، 1383: 257). فروغ در شعر خود بارها واژه رنگ و همچنین طیفهای مختلف رنگی را به کار برده است. رنگهایی چون سیاه، سبز، سرخ، سفید و...؛ عبارتهایی مانند آتش کبود، شاخههای فسفری، بهار سپید، رنگ خون و به کارگیری واژه رنگ؛ موج رنگین افق، هزار جلوة رنگین و... امّا کاربرد فراوان رنگ سیاه یکی از ویژگیهای خاص این شاعر معاصر است. برای درک بهتر شیوة به کارگیری رنگ در این مجموعهها ابتدا بر اساس آزمون لوشر، رنگهای اصلی و سپس رنگهای فرعی و فراوانی واژگان کاربردی مشخّص میگردد. سرانجام پس از گروهبندی و علامتگذاری هشت رنگ، به تحلیل عملکردهای شاعر در هر گروه میپردازیم.
3- رنگ های اصلی و فرعی در نظریة روان شناسی رنگ لوشر ماکس لوشر، چهار رنگ آبی، قرمز، سبز و زرد را رنگ های اصلی وچهار رنگ بنفش، قهوهای، سیاه و خاکستری را رنگ های فرعی میداند. رنگهایی که بیانگر نیازهای روانی، نیاز به خشنودی، مهربانی و محبّت، اظهار وجود، نیاز به عمل و موفقیت و امید داشتن است. فرد متعادل در انتخابهای نخستین خود این چهار رنگ را در اولویّت قرار میدهد (ر.ک: لوشر، 1376: 36- 35). 3-1. کاربرد رنگهای اصلی 3-1-1.رنگ آبی آه گویی که این همه آبی / در دل آسمان نمیگنجد (جنون از مجموعة عصیان) آبی، راه بینهایت است، جایی که واقعیت به تخیل، تغیر شکل میدهد. این رنگ، همواره متوجّه درون است، در فکر و روح انسان داخل میشود و با روان آدمی پیوند میخورد. رنگی صاف، روشن، با طراوت، تسکین دهنده و امیدبخش است. آبی، هیجان محیط را کم میکند و بر عمق تفکر و آرامش ذهنی و روحی میافزاید و در ایجاد یک شخصیت آرام به فرد کمک میکند. لوشر در مورد این رنگ مینویسد: رنگ آبی، در انسان نوعی قضاوت درونی به وجود میآورد و سبب میگردد انسان به خود و احساساتش بیندیشد. رنگ آبی، نمایانگر آرامش کامل است. مفهوم این رنگ، اثری آرام کننده بر سیستم مرکزی اعصاب میگذارد. طبق روایات سنسکریت آبی تیره، مناسبترین محیط را برای تفکّر و اندیشه به وجود میآورد. از نظر فیزیولوژی، آسایش خاطر و از دیدگاه روان شناسی به معنای خرسندی همراه با لذّت و خوشی است. آبی به شکل استعارهای با آرامش آب، طبیعت آرام و... مرتبط میشود (ر.ک: پورعلی خانی، 1380: 75؛ پورحسینی،1384 :58؛ گامینگ، 1384: 23 و لوشر،1376 :75- 74). در شعرهای فروغ فرخزاد، آبی، رنگ آرامش و یادآور آسمان و دریا، بیانتهایی و اوج است. رنگی که با پاکی و مهر و محبّت پیوند یافته و یکی شده است. یک روز بلند آفتابی / در آبی بیکران دریا / امواج تو را به من رساندند (دریایی از مجموعة اسیر). یک پنجره برای دیدن /... و باز میشود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ (پرنده از مجموعة ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد) پرنده روی هوا / و بر فراز چراغهای خطر / در ارتفاع بیخبری میپرید / و لحظههای آبی را دیوانهوار تجربه میکرد (پرنده فقط یک پرنده بود از مجموعة تولّدی دیگر) این رنگ، بیشتر، در دو مجموعه تولّدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد دیده میشود و در مجموع، نسبت به رنگهای دیگر، کاربرد کمتری دارد. از دیدگاه لوشر، رنگ آبی، اگر در چهار مکان نخست قرار نگیرد چندان معنادار و مهم نخواهد بود (ر.ک: لوشر، 1376: 78 و صدیقی، 1384: 89). 3-1-2. سبز و چون خاموش میافتاد بر هم پلکهای داغ و سنگینم / کاش گیاهی سبز میرویید در مرداب رؤیاهای شیرینم (رهگذر از مجموعة عصیان) در بین تمام رنگها، رنگ سبز از همه امید بخشتر است؛ سبز نشان دهندة ارضا آرامش و امیدواری است، ترکیبی از دانش و ایمان. انرژی سبز، روحیهای سازگار را نمایان میسازد. این رنگ، موجب تعدیل احساسات میشود. علاوه بر این، نمودی از درک و فهم بالاست. سبز، تجلّی امنیت، حمایت و فراهم آورندة زمینهای مساعد برای تصمیمگیریهاست و نقش چراغ سبزی را برای تجدید حیات ایفا میکند و در عالیترین شکل خود، بازتابی از تکامل روح است. در باور لوشر، رنگ سبز، نشان دهندة شرایط روحی و «تنش انعطافپذیر» میباشد و از دیدگاه روان شناسی، ثبات قدم و استقامت را بیان میکند و علاوه بر ثبات خودآگاهی و جایی که «من» ارزش پیدا میکند، بر شکلهایی از مالکیت و اظهار وجود نیز دلالت مینماید. بنابراین، رنگ سبز به عنوان یک عامل تنش، مثل یک سد، عمل میکند که در پشت آن، هیجان ناشی از تحریکات خارجی وجود دارد و حسِ خودداری، مهار کردن حوادث یا دست کم از عهدة مشکلات برآمدن و هدایت آنها نیز تا حدودی افزایش مییابد (ر.ک: پورحسینی، 1384 :66؛ هانت، 1377: 82؛ایتن،1370: 218و لوشر،1376 :79). رنگ سبز نیز، در دورة دوم شعری فروغ فرخزاد نمود بیشتری دارد و تقریباً پس از رنگ سیاه و سرخ، در مرتبة سوم اهمیت قرار میگیرد. رنگی که شاعر را به دنبال نقطة امیدی به این سو و آن سو میکشاند. این رنگ با ترکیباتی همچون خطوط سبز تخیل، خاطرات سبز، شاخة سرسبز حیات، باغ سبز خورشید و... به کار رفته است که بیانگر خاطرات گذشته و تصویرهایی از ذهنیات شاعر است. انگار در مسیری از تجسّم پرواز بود که یک روز آن پرندهها / نمایان شدند / انگار از خطوط سبز تخیل بودند (ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد از مجموعة ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد) کاش از شاخة سرسبز حیات / گل اندوه مرا میچیدی (آرزو از مجموعة دیوار) ای سراپایت سبز / دستهایت را چون خاطرهای سوزان در دستان عاشق من بگذار /... باد ما را خواهد برد (باد ما را خواهد برد از مجموعه تولّدی دیگر) دستهایم را در باغچه میکارم / سبز خواهد شد میدانم میدانم میدانم (تولدی دیگر از مجموعه تولدی دیگر) فردی که رنگ سبز را در مکانهای نخست خود جای میدهد، در حقیقت، میخواهد اعتماد و اعتقادش را نسبت به ارزشهای خاص خود، بالا ببرد و این عمل را یا از طریق ارائة تصویر آرمان های مشخّص و یا به وسیلة همراهی و تأییدی که از دیگران انتظار دارد، صورت میدهد. در این شرایط ما اصلاحطلبی را میبینیم که درگیرِ به سازی و ترمیم موقعیتهاست، فردی که میکوشد نظرها و باورهای خود را حاکم سازد (ر.ک: لوشر، 1376: 79). 3-1-3. سرخ من از ستاره سوختم / لبالب از ستارگان تب شدم / چو ماهیان سرخ رنگِ ساده دل / ستارهچین برکههای شب شدم (آفتاب میشود ازمجموعة تولدی دیگر) رنگ قرمز، رنگ خون و به عبارتی رنگ جریان زندگی است و استفاده از آن سردی درون را از بین میبرد. در حقیقت، قرمز نماد حیات و زندگی و بیان کنندة هیجان و شورش است. این رنگ، زندگی نو و شروعی تازه را با خود به ارمغان میآورد و در مقایسه با سایر رنگها از انرژی عمدهای برخوردار است. قرمز، بیانگر نیروی حیاتی، فعّالیت اعصاب و غدد و به معنای آرزو، میل و اشتیاق است و انگیزهای برای تلاش، کوشش، رقابت، احساسات عاشقانه و نیروی متهوّر برای اقدام به کارهای مهم است. رنگ سرخ، نمایانگر رها شدن انرژی در وضعیت فیزیولوژیکی است. بنابراین به معنای تمایل و رغبت است و تمام اشکال آرزو و اشتیاق را در بر میگیرد. رنگ سرخ اصرار در به دست آوردن نتیجه، رسیدن به کامیابی و موفقیت و میل بسیار به تمام چیزهایی است که نشانهای از کمال را در خود دارد و نمودار شدّت میل به زندگی است. رنگ سرخ برانگیختن و در جستجوی پیروزی بودن است و تمام اشکال حیاتی را شامل میشود (ر.ک: سان،1378:60؛ ایتن،1370: 214؛ لوشر، 1376: 83 و پورحسینی، 1384: 60). شعر فروغ؛ بویژه در دورة اوّل، فریاد آزادی اسیری در بند است. به باور م. آزاد،فروغ «میخواهد تمام محدودیتهای سنتی را در هم شکند. چرا که خود را در دنیایی از خود بیگانگی مییابد که دور و برش را دیواری حصار کرده، حال آنکه برخوردها، امکان هر گونه سنّتشکنی را از بین برده است» (حسنبیگی، 1381: 113 ). به این ترتیب، در شعرهای فروغ رنگ سرخ با شور و بیقراری و نیروی زندگی پیوند یافته است. فروغ، بیقراری و اضطراب درونی را با رنگ سرخ به تصویر میکشد و این تصویر در دورة اول شعری بخوبی نمایان است: من سردم است و میدانم که از تمامی اوهام یک شقایق سرخ وحشی / جز چند قطره خون / چیزی به جا نخواهد ماند (ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد از مجموعة ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد) او مرا با خود برد به باغ گل سرخ / و به گیسوهای مضطربم در تاریکی گل سرخی زد (گل سرخ از مجموعة تولدی دیگر) آه بشتاب ای لبت همرنگ خون لاله خوشرنگ صحرایی / ره بسی دور است (رؤیا از مجموعة دیوار) این رنگ همراه با ترکیباتی چون سرخی خون، ردای سرخ، عطر سرخ گلها، ماه سرخ، گونههای سرخ، ماهی سرخ، اوهام سرخ، ستاره قرمز و...به کار رفته است و ترکیباتی که مفهوم چنین رنگی را به خاطر میآورد: رنگ خون، شقایق وحشی، همرنگ خون لاله، اشکم چون رنگ خون شقایق، باده گلرنگ و... در شعرفروغ نمود یافته است. به این ترتیب، کسی که این رنگ را در مکانهای نخست برمیگزیند درگیر فعّالیتهای خاص خود است که میتواند برای او کمال تجربی و نهایت زندگی را دربرداشته باشد (ر.ک: لوشر، 1376: 84). 3-1-4. زرد پنجره باز و در سایة آن / رنگ گلها به زردی کشیده (خانة متروک از مجموعة اسیر) زرد، رنگی است که با خورشید شباهت بسیار دارد و با حضور خود، امیدواری به آیندهای روشن را تداعی میکند. به طور کلّی، رنگ زرد، نشان روشنی و نور است و در نظر مردم عادی «دیدن نور» تحقق واقعیتی است که قبلاً پنهان بوده است. به این ترتیب، زرد، نمود دانش و معرفت است که با فهم و دانایی مرتبط میشود. زرد، از نظر نمادین، به گرمای دلپذیر آفتاب، آرامش و شادی روحی شبیه است. این رنگ، به دلیل قدرتی که در خود دارد موجب اعتماد به نفس و خوشبینی میشود و در فرد، دیدگاههای تازه میآفریند و نیروهای پیرامون خود را جذب میکند. در آزمون لوشر، رنگ زرد، روشنترین رنگ است و تأثیر آن به صورت روشنی و شادمانی آشکار میگردد. در باور لوشر، رنگ زرد صفاتی چون روشنی، امیدواری و رضایت و انبساط پذیری، نرمی یا آرامش خاطر را بیان میکند. از دیدگاه روان شناسی، آرامش به معنای رهایی از مسئولیتها، مشکلات، آزارها یا محدودیتها میباشد. البته، رنگ زرد تیره، به مفهوم دروغ، بیاعتمادی و شک و تردید و نشان دهندة اضطراب و ناراحتی است (ر.ک: ایتن، 1370: 211؛لوشر، 1376 :87؛ سان،1378: 64 و دی، 1385: 59 – 58). رنگ زردِ روشن، در شعرهای فروغ فرخزاد با ترکیباتی همچون، باغ زرد ماه، اسب زرد بالدار، زرّین شاخها، دو بال زرنشان، ماهی طلایی، تاج زرین خداوندی، زرّین قصر آسمان و... به کار رفته است. «در گنبدهای طلایی مساجد بیزانس و زمینههای نقاشی استادان قدیمی از این رنگ به عنوان سمبل آخرت، شگفتی، پادشاهی و سلطنت، نور و خورشید استفاده شده است. هالة طلایی که هیکل مقدسین را منور میساخت بهترین کاربرد این رنگ است» (ایتن، 1370: 210). آشفته گرد پیکر من چرخید / در چارچوب قاب طلایی رنگ / چشم مسیح بر غم من خندید (گره از مجموعة عصیان) روی مژگان نازکم میریخت / چشمهای تو چون غبار طلا (شعر سفر از مجموعة تولّدی دیگر) میگریزم از تو تا دور از تو بگشایم / راه شهر آرزوها را / و درون شهر.../ قفل سنگین طلایی قصر رؤیا (دیوار از مجموعة دیوار) این رنگ در مفهوم یأس و ناامیدی نیز به کار رفته است: کاش چون پاییز خاموش و ملالانگیز بودم / برگهای آرزویم یکایک زرد میشد (اندوهپرست از مجموعة دیوار) مثل این است که از پنجرهای / تک درختم را سرشار از برگ / در تب زرد خزان مینگرم (گذران از مجموعة تولدی دیگر) 3-2. کاربرد رنگهای فرعی در آزمایش رنگ لوشر، چهار رنگ فرعی هم وجود دارد: بنفش، آمیزهای از قرمز و آبی؛ قهوهای، آمیزهای از زرد، قرمز و سیاه؛خاکستری، هیچ رنگی ندارد، دور از هر نوع نفوذی می باشد و تندی آن به گونهای است که این رنگ را در میان روشن و تاریک قرار میدهد و سیاه که در واقع نفی هر رنگ دیگری است. 3-2-1. بنفش انگار / آن شعلههای بنفش که در ذهن پاک پنجرهها میسوخت / چیزی به جز تصور معصومی از چراغ نبود (ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد از مجموعة ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد) این رنگ، مقابل زرد در دایرة رنگ هاست و از جهات مختلف با آن در تضاد است. رنگ زرد، نمایندة هوش و دانش است و در مقابلش رنگ بنفش نمایشگر بیخبری، بیاختیاری، ظلم و دشواری است و رنگی مرموز به شمار میآید. گوته، براین باور است که بنفش، اشارهای به ترس زیاد و آخرت و پایان جهان دارد. بنفش تیره، نهانگاه فاجعه و مصیبت است البته زمانی که روشن شود نشانه تقدیس است، ما را افسون خواهد کرد. بنفش نماد هرج و مرج و مرگ است. در باور لوشر، فردی که از نظر فکری به حد بلوغ و کمال رسیده است، برای انتخاب آزمون، یکی از رنگهای اصلی را نسبت به بنفش ترجیح میدهد، در حالی که کودکان از نظر فکری و احساسی رنگ بنفش را انتخاب میکنند. این انتخاب، نمایانگر دنیای افسانهای کودکان است. دنیایی که در آن تنها با به دست آوردن چراغ علاء الدّین میتوان مشکلات را حل کرد. کیفیت رؤیایی و غیرواقعی رنگ بنفش، نوعی ناتوانی در تجربه و تشخیص و یا مانند تردید و دودلی در مسائل زندگی است که هر دو از بیمسؤلیتی و ناتوانی در مقابل مشکلات حکایت میکند (ر.ک: لوشر، 1376: 93- 91؛ ایتن، 1370: 219). ای ماهی طلایی مرداب خون من / خوش باد مستیت که مرا نوش میکنی / تو دره بنفش غروبی که روز را / برسینه میفشاری و خاموش میکنی (غزل از مجموعة تولّدی دیگر) در مجموعههای شعری فروغ این رنگ تنها دو بار به کار رفته است و جزو رنگهای طرد شده محسوب میشود. 3-2-2. قهوهای قهوهای، آمیزه ای از رنگ زرد وسرخِ تیره است. در این رنگ، انرژی و زندهدلی رنگ سرخ، کاهش یافته و دل مردگی و تسلیم به تاریکی، جایگزین آن شده است. به دیگر سخن، رنگ قهوهای، فاقد انگیزه، نیروی حیاتی و فعّالِ رنگ سرخ است (ر.ک: لوشر، 1376: 95). این رنگ در شعرهای فروغ کاربردی ندارد. 3-2-3. سیاه در روانکاوی لوشر، سیاه، رنگی است که خودش را نفی میکند. در حقیقت این رنگ، بیانگر مرز مطلقی است که در ماورای آن زندگی متوقف میشود؛ رسیدن به پایانی که در فراسوی آن هیچ چیزی وجود ندارد. بنابراین رنگ سیاه، پوچی و عدم را به نمایش میگذارد و به معنای «نه» در مقابل سفید «آری» است. سیاه، نشان غمپرستی، بیتفاوتی، انزوا و کدورت است. این رنگ برخلاف سفید، بیتحرّک و ساکن است و سبب کاهش فعّالیت میگردد. سیاه، رنگی تسخیری، متأثّر کننده، افسرده و در عین حال سنگین و عمیق است. در حقیقت، سیاه، رنگ تن دادن به پوچی دنیای مادّی است؛ رنگی که انسان را ناخواسته از محیط جدا میکند؛ زیرا بیانگر انزوای مطلق است. در تحلیلهای روانکاوی، کاربرد رنگ سیاه، یادآور عدم و نابودی است، اغتشاش و بینظمی را به ذهن متبادر میکند و نشانة ظلمت نخستین است. همچنین این رنگ، در ذهن و روان انسان حالت کدورت، ضخامت، سنگینی را بیان میکند (ر.ک: لوشر، 1376 :97؛ پور علی خانی،1380: 612؛ علی اکبرزاده، 1373: 80- 79). در دفترهای مختلف شعر فروغ فرخزاد، رنگ سیاه، بیشترین بسامد را در میان دیگر رنگها دارد. در این مجموعهها، سیاه و واژگان مترادف آن، همچون تاریکی، ظلمت و تیرهگی، دود و... پرکاربردترین رنگ است. فروغ در ابتدای زندگی فردی و شخصی خویش، با سیاهی و تیرگی روبه رو میشود و خط عشقی را که مردمان رهگذر بر کلبة زندگیش کشیدهاند، سیاه میبیند: بر جدار کلبهام که زندگی است/ با خط سیاه عشق یادگارها کشیدهاند (روی خاک از مجموعة تولدی دیگر) به طوری که در نهایت اضطراب و تشویش خاطر، وجود نور را مشکوک و وزشهای سیاه را که چون تاراجی است حتمی میداند: من به آوار میاندیشم / و به تاراج وزشهای سیاه / و به نوری مشکوک (در غروبی ابدی از مجموعة تولدی دیگر) در روان شناسی رنگ لوشر، اگر رنگ سیاه در ردیفهای نخست؛ بویژه، در سه گروه ابتدایی قرار گیرد، منجر به رفتار جبرانی افراطی میگردد. فردی که رنگ سیاه را در اولین ردیف برگزیند، میخواهد هر موردی را که نمیتواند به آن اعتراض کند، نفی نماید و احساس میکند که هیچ چیز آن طور که باید باشد، نیست. او در مقابل سرنوشت و تقدیر خود ایستادگی میکند و احتمال دارد این عمل از روی ناشیگری و بیتجربگی و خامی باشد (ر.ک: لوشر،1376: 98- 97). 3-2-4. خاکستری ماکس لوشر بر این باور است که سیاه و خاکستری، رنگ به شمار نمیآید؛ زیرا سیاه در شمار رنگها قرار نمیگیرد و خاکستری نیز در آزمایش، بیرنگ و خنثی است؛ نه تیره است و نه روشن و در مجموع دارای هیچ گونه تحرک یا تنش روانی نیست. رنگ خاکستری خنثی است؛ یعنی نه ذهنی است و نه عینی، نه درونی است نه بیرونی، نه هیجان انگیز است نه آرام بخش (ر.ک: لوشر، 1376: 70). فروغ، در مجوعه های شعری خود، بصراحت، به رنگ خاکستری اشاره نکرده است. 4- دسته بندی و علامتگذاری ردیف هشت رنگ در شیوه گروهبندی رنگها، ابتدا هشت رنگ آبی (1)، سبز (2)، سرخ (3)، زرد (4)، بنفش (5) و قهوهای(6)، سیاه (7) و خاکستری (0) با توجّه به میزان کاربرد، در یک ردیف قرار میگیرد؛ سپس به صورت گروههای دوتایی طبقهبندی میشود، مکان نخست، بیانگر «گرایش و تمایل» فرد بوده و با علامت (+) مشخص میشود. مکان دوم، نشاندهندة «هدف مورد نظر» است که با علامت (+) نمایش داده میشود. مکان سوم و چهارم با علامت (×) مشخص گردیده و نشانگر «بیان واقعی موضوع» است. مکان پنجم و ششم با علامت (=) نشان داده میشود و نمود «استعدادهای ویژهای است که آنها استفاده نشده، البته طرد هم نشده» است و مکان هفتم و هشتم دارای علامت (-) است و بیانگر «عدم تمایل یا گریز» میباشد. پس از انتخاب نخستِ گروههای رنگی، فرد آزمون دهنده، باید انتخاب دیگری را با فاصله تقریبی نیم ساعت انجام دهد. در این پژوهش، به سبب آن که انتخاب دوم ممکن نیست همان گروه اول دوباره چیده میشود. درصد و فراوانی رنگهای مورد نظر لوشر، در مجموعههای شعر فروغ فرخزاد به این ترتیب است:
به این ترتیب، چیدمان رنگها نیز چنین است:
و با درنظر گرفتن ترتیب رنگها چهار زوج زیر را خواهیم داشت:
5- تحلیل عملکرد های شاعر در هر گروه 5-1. تحلیل وضعیت شاعر در گروه نخست: 3+7 + (زوجسیاه وسرخ) سیاه (7 + ): فرد «محیط را ناسازگار و غیرقابل تحمل میبیند. هر چیزی را که بخواهد بر ذهنیتش اثر بگذارد، نفی میکند» (لوشر، 1376: 163). سرخ (3 + ): «مشتاق نوعی زندگی کامل است که در آن نیازهای روحی و جسمی خود را ارضا کند» (همان، 153). فردی که سیاه را در اولین ردیف برگزیند، میکوشد هر امری که خارج از وضعیّت موجود است، انکار نماید و در حقیقت به نوعی پوچ گرایی متمایل میشود؛ اما گاه بر علیه سرنوشت، بویژه سرنوشت خود واکنش نشان میدهد (ر.ک: همان، 98). 3 + 7+: «رنج بزرگ او تأثیرپذیری شدیدش از محرکهای مختلف است که خود را به صورت انگیزههای ناگهانی و ناشکیبایی و بیطاقتی، نشان میدهد» (همان، 164). 5-2. تحلیل وضعیت شاعر در مکان دوم: 4 × 2 × (زوجسبز وزرد) سبز (2 × ): «مقاوم است. بر این خیال است آن چه حس میکند، وظیفه و کوششی است برای حفظ مقام و موقعیت بی عیب و نقصش» (همان: 170). زرد (4 ×): «مجذوب هر چیز نو و تازه میشود و از هر چیز عادی و سنتی خسته میشود (ر.ک: همان، 175). 4 × 2 × (زوج سبز + زرد): «کوشش میکند که مقام و موقعیت خود را ارتقا دهد. نسبت به وضعیت موجود احساس ناخشنودی میکند و بعضی اصلاحات را برای اعتبار و ارزش شخصی خود، اساسی میبیند» (همان، 171). 5-3. تحلیل وضعیت شاعر در مکان سوم: 5 = 1= (زوج آبی وبنفش) آبی (1=): حتی در یک ارتباط نزدیک و صمیمی باز هم تنها است (ر.ک: همان، 187). بنفش (5 =): «حساس و احساساتی است، با این همه این خصوصیات را از همه پنهان میکند، مگر کسانی که به او بسیار نزدیک باشند» (همان، 196). 5 = 1= (زوج آبی و بنفش): «در این گروه صلح و آرامش از طریق جذبه و افسون به دست میآید، مثلاً به وسیلة جذب از طریق زیبایی و زیباشناختی و یا با پی گیری روابط ایدهآل» (همان، 107). 5-4. تحلیل وضعیت شاعر در آخرین مکان: 0 - 6- (زوجخاکستری وقهوهای) خاکستری (0-): «احساس میکند که زندگی چیزهای زیادی دارد که میتواند به آدمی بدهد و اینکه چیزهای مهمی هنوز هست که میتواند به دست آورد... در نتیجه با پشتکاری عجیب اهداف مشخص شدهاش را دنبال میکند» (همان، 202). قهوهای (6-): فرد میکوشد که خود را همپیمان و همدم کسانی سازد که معیارهایشان با ارزشهای او یکی شده است (ر.ک: همان، 253). 0 - 6- (زوج خاکستری و قهوهای): «در این گروه حفظ و حراست و احساسات مربوط به آن وجود دارد. پرهیز از درگیریها و مشکلات و در واقع کنار کشیدن از نابسامانیها فرصتی به دست میدهد تا شخص بهبودی دوباره را هم از نظر ذهنی و هم جسمی به دست آورد» (همان، 106). در حقیقت فرد در پی ارزش و اعتبار، به عنوان شخصیتی شایسته است (ر.ک:همان، 209). به این ترتیب میتوان چنین نتیجه گرفت که کاربرد رنگ سیاه و سپس قرمز در انتخاب های نخست، دلیلی است بر تأثیرپذیری شدید از محرّکهای مختلف که خود را به صورت انگیزههای ناگهانی و ناشکیبایی و بیطاقتی، نشان میدهد. فردی که سیاه را در اولین ردیف برمیگزیند، تلاش میکند هر امری را که خارج از وضعیّت موجود است، انکار نماید و در حقیقت به نوعی پوچ گرایی متمایل میشود. فروغ فرخزاد، شاعری است که شرایط اجتماعی او را به یأس و بدبینی کشانده و در مقام یک زن آنقدر از اجتماع نابسامان خود آزار دیده و از اوضاع ناخشنود است که در بیشتر اشعارش، در پشت مفاهیم ظاهری، یک درد عمیق و باطنی را نیز میتوان حس کرد. فروغ با جهانی که در آن زندگی میکند و مانع رهایی او میشود، سرستیز دارد. بنابراین در مجموعههای شعری خود؛ بویژه در مرحلة اولِ حیات شاعری، در مجموعههای اسیر، دیوار و عصیان، رنگ سیاه و تیره نمود بیشتری مییابد. تصویر دردمندیها و آرزوهای فردی که از نیازها، خواستهها و رنج حضور در دنیای محدود خود حکایت میکند و بیان مفاهیمی چون اسارت، تنهایی، غم و مرگ سبب شده که شعر او در وهلة نخست در نظر مخاطب، شعر شِکوه و شکایت جلوه کند که رنگی تیره و تار را نیز به خود گرفته است. امّا به مرور زمان و در مرحلة دوم شاعری، فروغ فرخزاد، به زبان و بیانِ اندیشة خود، دست یافت. او «در این مرحله تصویرگر واقعیتهایی شد که آنها را دریافته بود» (کراچی، 1376: 94 ). البته در این دوره، رنگ سیاه، نیز دیده میشود؛ ولی کاربرد این واژه و ترکیبات آن تا حدودی کمتر شده است و این خبر از کاهش یأس و اندوه فروغ میدهد، امّا انگار ذهن گرفتار اضطراب و تنش هنوز کاملاً او را رها نکرده است. به هر روی، فروغ در این دوره، با رنگی از احساس و اندیشهای نو، به دنیا و مسائل اطراف آن مینگرد. گویی ذهن شاعر پس از عبور از یک دورة پرآشوب، اکنون میخواهد آرامش را تجربه کند و این آرامش که همراه با اندیشهای نو است، به شاعر امکان پدید آوردن تصویرها و توصیفهای زیبا و بدیع را میدهد. در حقیقت، فروغ فرخزاد در راه اصلاح طلبی و بهسازی موقعیتهای خود گام برمیدارد. بنابراین رنگهای مورد استفاده وی نیز رنگهایی است که امید به زندگی و حیات تازه را نوید میدهد. پس چرا ستاره آرزو کنم؟/ این ترانة من است/ دلپذیر دلنشین/ پیش از این نبوده بیش از این (روی خاک از مجموعة تولدی دیگر) یک پنجره برای من کافیست/ یک پنجره به لحظة آگاهی و نگاه و سکوت/ اکنون نهال گردو/ آنقدر قد کشیده که دیوار را برای برگهای جوانش/ معنی کند (پنجره از مجموعة ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد).
نتیجه گیری با مرتب کردن هشت رنگ ماکس لوشر به ترتیب فراوانی، در مجموعة اشعار فروغ فرخزاد و با تحلیل روان شناسی رنگها میتوان چنین نتیجه گرفت که در شعر فروغ، سیاه، پربسامدترین واژة رنگی است. این رنگ، نمایانگر محیط ناسازگار و غیرقابل تحمّل شاعر و بیانگر افسردگی، انزوا و رسیدن به پایانی است که در فراسوی آن هیچ چیزی وجود ندارد. در مرتبة دوم رنگ سرخ قرار دارد که عمدتاًَ مربوط به دورة نخست زندگی شاعری اوست و فریاد آزادی ِاسیری در بند است که برای دستیابی به کامیابی تلاش میکند و دلیلی است بر این که فروغ فرخزاد، کوشش میکند، علیه سرنوشت؛ بویژه سرنوشت خود واکنش نشان دهد. امّا به مرور زمان، این رنگها جای خود را به طیفهایی آرام و امیدبخش میدهد و این نشانگر درک شیوهای شایسته و مناسب برای به تصویر کشیدن احساسات شاعر است. جای گرفتن رنگ های سبز (گرایش به سوی امید در دورة دوم شاعری)، زرد (آمیختگی با یاس وناامیدی)، آبی(درپی امیدواری و ناامیدی، آرامشی کامل) و بنفش ( مرموزی در مرگ وزندگی) به ترتیب درمیان رنگ های به کار گرفته شده در شعر فروغ، براساس درصد آن ها، باز تابندة چیرگی ناامیدی وناسازگاری است ودو رنگ قهوه ای (افسردگی وتسلیم در برابر تاریکی) وخاکستری ( خنثی ) در شعر اوهیچ کاربردی ندارد. درعین حال، باید گفت تحلیل شخصیت یک شاعر براساس نظریة روان شناختی،نتیجهای تام وکامل درپی ندارد، ضمن آن که افزون بر عوامل روان شناسی شخصیت و ویژگی های اجتماعی، از جهان بینی وایدئولوژی حاکم بر ساختارهای روشنفکری در یاس وناامیدی فروغ فرخزاد نباید غفلت کرد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- ایتن، هانس .(۱۳۷3). کتاب رنگ، ترجمة محمد حسین حلیمی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ پنجم. 2- پورحسینی، مژده .(1384). معنای رنگها (رویکردی جدید به دنیای رنگها)، تهران: انتشارات هنر آبی. 3- پورعلی خانی، هانیه .(1380). دنیای اسرارآمیز رنگها، تهران: نشر هزاران. 4- جلالی، بهروز .(1380). در کوچه باد میآید (ویژة فروغ فرخزاد)، تهران: نشر روزگار. 5- حسنبیگی، محمّدرضا .(1381). پری کوچک غمگین (زندگی و شعر فروغ فرخزاد)، تهران:انتشارات کوشش. 6- دی، جاناتان و لسی تیلور .(1385). روان شناسی رنگ (رنگ درمانی)، ترجمة مهدی گنجی، تهران: نشر ساوالان. 7- سان، دوروتی و هوارد سان .(1378). زندگی با رنگ (روان شناسی و درمان با رنگها)، ترجمة نغمه صفاریان پور، تهران: مؤسسه فرهنگی انتشاراتی حکایت. 8- شفیعی کدکنی، محمد رضا .(1366). صورخیال درشعر فارسی، تهران:اتشارات آگاه، چاپ سوم. 9- شمیسا، سیروس .(1383). راهنمای ادبیات معاصر (شرح و تحلیل گزیدة شعر فارسی)، تهران: میترا. 10- صدیقی، مصطفی .(1384). جستجوی خوش خاکستری (خوانش رنگ در شعر نو)، تهران: روشن مهر. 11- علی اکبرزاده، مهدی .(1373). رنگ و تربیت، [ بیجا] ناشر:مؤلف. 12- فرخزاد، فروغ، (1334)، اسیر، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم. 13- ـــــــــــــــ .(1370). ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، تهران:انتشارات مروارید، چاپ نهم. 14- ـــــــــــــــ .(1342). تولدی دیگر، تهران: انتشارات مروارید با همکاری خانه کتاب. 15- ـــــــــــــــ .(1352). دیوار، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم. 16- ـــــــــــــــ .(1376). دیوان اشعار، تهران: انتشارات مروارید، چاپ پنجم. 17- ـــــــــــــــ .(1355).عصیان، تهران: انتشارت امیرکبیر. 18- فلمار، کلاوس برند .(1376). رنگها و طبیعت شفابخش آنها، ترجمة شهناز آذرنیوش، تهران:انتشارت ققنوس. 19- گامینگ، کاترین؛ ایتالیانو دبورا .(1384). کتاب کوچک انرژی (رنگهای شفابخش)، ترجمة پریسا غفاری، تهران: انتشارات جاجرمی. 20- کراچی، روح انگیز .(1376). فروغ یاغی مغموم، بیجا: انتشارات راهیان اندیشه. 21- لوشر، ماکس .(۱376). روان شناسی و رنگها، ترجمة منیرو روانیپور، تهران: مؤسسه انتشارات فرهنگستان یادواره. 22- هانت، رولاند .(1377). هفت کلید رنگ درمانی (تأثیر رنگها بر ذهن و سلامت شما)، ترجمة ناهید ایراننژاد، تهران: انتشارات جمال الحق. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6,099 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,028 |