تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,673 |
تعداد مقالات | 13,654 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,575,198 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,473,900 |
مفهوم قانون در اندیشه سیاسی یونان باستان گذر از ثِسموس(θεσμός) به نوموس (νόμος) | ||
متافیزیک | ||
مقاله 4، دوره 5، شماره 16، اسفند 1392، صفحه 51-72 اصل مقاله (523.69 K) | ||
نویسندگان | ||
ایرج آذرفزا* 1؛ مهدی قوام صفری2 | ||
1دانشجوی دکتری فلسفه محض دانشگاه تهران | ||
2دانشیار فلسفه دانشگاه تهران | ||
چکیده | ||
یکی از اصلیترین مفاهیمِ برسازنده اندیشه سیاسی یونان باستان، مفهوم ِ قانون بوده است. یونانیان از دو اصطلاح حقوقی متفاوت برای مفهوم قانون استفاده میکردهاند. تا پیش از سقوط حکومت استبدادی پیسیستراتی در پایان سده ششم پ.م اصطلاحِ ثِسموس در معنای قانون نهاده به کار میرفته است؛ حال آنکه پس از اصلاحات کلیستنسی در آغاز سده پنجم پ.م و استقرار مردمسالاری در آتن، اصطلاح حقوقی دیگری در معنای قانونِ نهاده به کار می رفته است: نوموس. پژوهشهای ما نشان میدهد این تغییر اصطلاح در ادبیاتِ حقوقی آتن، نشان از دگرگونی عمیقتری در اندیشه سیاسی یونانیان دارد- به باور ما زبان، آیینه دار اندیشه است و چنین تغییر ترمینولوژیکی در زبان، احتمالا، بازتاب تغییری اندیشگانی است. ازین روی، برآنیم از رهگذر بررسی فیلولوژیک دو واژه ثسموس و نوموس در ادبیات یونان باستان، از هومر تا ابتدای سده چهار پ.م، این تغییر در اندیشه سیاسی یونانیان را نشان دهیم. آنچه این جستار را از پژوهشی صرفاً فیلولوژیک فراتر می برد و آن را درآمدی بر فهمِ فلسفه سیاسی یونان باستان قرار میدهد، تلاش در بازتعریف واحدِ زیست ِسیاسی یونانیان، پولیس، بر اساس برداشت نوین از مفهوم قانون است. | ||
کلیدواژهها | ||
ثِسموس(θεσμός)؛ نوموس(νόμος)؛ پولیس(πόλις)؛ قانون؛ قانونِ نهاده | ||
اصل مقاله | ||
"اگر به قانونِ مصر، این پسران ِ آیگوپتس سرورانِ شمایند و پیوندِ خون، ایشان را نزدیکتر خویش ِ شما کرده است کیست که راه بر ایشان ببندد و دادخواهی شان به هیچ بگیرد؟پس شماراست که هم بر قوانینِ1آن خاک به داوری آییدو ناروایی ِ دعوی ایشان به روشنی بنمایید. (کوثری،453:1390 ) پژوهشهای زبانشناسانِ باستانپژوه به ویژه پروفسور مارتین استوالد نشان میدهد، این پاره از نمایشنامه زنانِ پناهجو2 اجرا شده به تاریخ 4/463پ.م، نوشته آیسخولوس، نخستین فقره ای است در ادبیات یونان باستان که نوموس در آن به معنای سیاسی و به طور مشخص به معنای قانون سیاسی یا قانوننهاده3به کار رفته است. «و از آنجا که هیچ کاربردِ پیشینِ دیگری از نوموس در معنای سیاسی یا قضایی به دست نیامده است، ما مجاز خواهیم بود که این ]فقره[ را به عنوان ] νόμος terminus ante quem =پایان دورهای پیش از آنکه نوموس[ در معنای تخصصی قانونِ نهاده انگاشته شود، در نظر بگیریم.» (Ostwald, 1965 :59). باری، تا پیش از این تاریخ اگر بخواهیم دقیقتر سخن بگوییم تا پیش از سرنگونی حکومتِ استبدادی پیسیستراتوس4و پسرانش و آغاز اصلاحاتِ کلیستنسی4اصطلاحِ دیگری برای ارجاع به قوانینِ نهاده مرسوم بوده است: ثسموس. دراکون(700پ.م) و سولون(560-630 پ.م)، نخستین قانونگذاران آتنی، هر دو قوانین خود را با لفظِ ثسموی میخواندند. تنها متن به جای مانده از دراکون نسخه بازنشرشدهای از قوانین وی، به سال 8/409پ.م، درباره آدمکشی است. در این متن وی قوانینِ خود را ثسموی می خواند. در موردِ سولون، این اندازه میدانیم که در متن یکی از قوانینش، حک شده براستوانههای چوبی5، از لفظِ ثسموس برای ارجاع به همان قانون استفاده شده است (پلوتارخ، سولون، 19.4)؛ همچنین، وی در اشعارش قوانینی را که وضع کرده ثسموی میخواند. (سولون، پارهها، 18-20). سوگندِ 9 آرخون که توسط ارسطو و پلوتارخ در متنِ اصلاحاتِ سولونی قرار داده شده، شامل تعهد و سرسپاری به θεσμόι است (پلوتارخ، سولون، 3.25). پس از سولون محتمل است که ثسموس ]دست ِ کم در دوران ِ استبدادی پیسیسترات[ معنای تخصصی ِ خود را نگاهداشته باشد؛ گواهِ ما از یک سو گفته هرودوتوس
ثِسموس نخستین بار واژه ثسموس در آخرین سطرِ ادیسه هومر به کار رفته است: Λεκτροιο παλαιον θεσμός]=مکان تختِ قدیمی[ (Dimock,1995:23.296) با توجه با این واقعیت که پیشتر در همان پاره، دعوای ادیسه و پِنولوپِه بر سر مکانِ تخت است، دلالتِ ثسموس به تخت و مکانی که برای آن مناسب است بازمیگردد. بنابراین چیزی را که در جای مهمی قرار داده شده است، توصیف میکند. چنین کاربردی در پیندار18نیز دیده میشود، آنجا که تاجهایی را که بر سر گزنفونِ کورینثی قرار دارد، با این عبارت وصف میکند: ἐγκώμιοντεθμόν]= جای سروری[ و همچنین آناکرئون در فقرهای (پارهها، 61) ثسموس را این چنین به کار می برد: گنجینه، ذخیره شده. ثسموس در اینجا به چیز ِ گرانبهایی که در جایی قرار دارد، دلالت می کند. اگرچه دیگر دلالتهای ضمنی ثسموس تا این اندازه انضمامی نیستند اما نسبتشان با معنای هومری از ثسموس روشن است. در متن ِ ائومنیدس 19نوشته آیسخولوس، ثسموس مکانی یا موقعیتی است که خدایان به حکمِ سرنوشت به الاهگانِ انتقام 20اهدا کرده اند. در اینجا ثسموس بیش از آنکه به امری انضمامی اشاره کند به وضعیت ِ خاصی اشاره دارد که نیرویی خارجی آن را اعطا کرده است. از این نقطه تنها گام کوچکی باقی مانده است تا به مفهومِ ثسموس به عنوانِ سازمان ِ نهادی بنیادین21برسیم. طرفه آنکه در همان نمایشنامه، گواه خوبی برای مفهوم ِگفته آمده مییابیم، هنگامیکه آرئوپاگوس22ثِسموس ِ آتن برای ِ دادرسی موارد جنایی خوانده میشود(615 و 484)؛ یا آن هنگام که در پناهجویان23روابطِ جنسی، ثسموس ِ آفرودیته خوانده میشود(پناهجویان، 1034). به همین ترتیب، پیندار نیز در چکامهای از τεθμος به عنواننهاد برگزاری جشنِ قهرمانی المپیک سخن میگوید (چکامههای المپیک 88.7) و در چکامهای دیگرآن را سازمانِ بازیهای المپیک می داند که توسط هِراکلِس برپاشده است (چکامههای المپیک، 69.6). ثسموس، علاوه بر نهاد، به حکمی که مقومِ فعلِ بنیانگذاری آن نهاد است، نیز اشاره دارد. آتنه در الاهگان ِ انتقام، مردمِ آتیکا را به گوش سپردن به ثسموس فرامیخواند، چه، ثسموس است که شورای آرئوپاگوس را به عنوانِ دادگاه بنیاننهاده است (الاهگان، 681و 571). بدین ترتیب، ثسموس به فرمان پایهگذار نیز دلالت دارد. برای نمونه، ثسموس ِ اگیمیوس24نه تنها برای پسرانش، که از سلاله وی اند، الزامی است که برای زادگانِ هراکلس نیز الزامآور است. در مواردی، ثسموی، در معنای سیاسی به کار می رود اما محتوای آن مشخص نیست: سوگندِ جوانسالی در آتن به معنای پیمانی است برای رعایت ثسموی نهاده و همچنین هر قانونی که فرمانروا با بینش ِ خویش برای آینده وضع میکند. آریستوفانس (386-446پ.م)25در نمایشنامه پرندگان (اجرا شده در 414 پ.م)26 ثسموس _ احتمالامنظور قوانینِ آتن است_ را هجو میکند (331) و هرودوتوس گزارش می کند که یکی از کارکردهای قاضیانِ سلطنتی پارسیان شرح و بسطِ ثسموی گذشتگان است (3.31.3). معنای سیاسی تمام این فقرات آشکار است؛ با این همه، فقراتی هست که در آنها نیروی معین ثسموس و حجیتی که پسِ پشتِ آن قرار دارد، آشکار نیست. سوفوکلس (6/497-5/406پ.م)27در نمایشنامه انتیگونه دوبار از واژهی ثسموس پی در پی استفاده میکند. بار نخست، اشتیاق و میل شدیدی که در چشمهای نوعروس موج میزند به وضعیتی توصیف میشود که از جانبِ ثسموس بزرگ، اعتبار یافته است. منظور از ثسموسِ بزرگ احتمالا قوانین بنیادین نگهبان خانواده(ازدواج) است. در بارِ دوم، همسرایان میگویند، از نگاهِ آنتیگونه ای که به سوی مرگ میرفت، این وضعیت اعتبارش را از امری بیرون از ثسموس کسب کرده است. به نظر میرسد در اینجا کنایتی است به قوانین بنیادین بیعت با مرجعیت حاکم که تقید به پاسداری و پذیرشِ آن، بزرگان را از مخالفت با کرِئون باز می دارد. در فقره دیگری کاربردِ مبهم ِ ثسموس را می بینیم آنجا که هرودوتوس میگوید: پیسیسترات θεσμια ی آتن را دگرگون نساخت. گویا، منظور او سازمانی است که اساسِ شهر آتن را شکل داده و نه تنها قوانین سولونی و دراکونی را شامل می شود که نهادها و اصول شهر را به طور کلی در بر میگیرد. در نمایشنامه ارِخثئوس28نوشته ائوریپیدس، هنگامی که مدیا در اثنای گفتگو با جیسون به این میاندیشد که آیا θεσμιαی الزامآور امروز برای انسان، با θεσμια در زمانی که آنها تازه ازدواج کرده بودند متفاوت است یا نه؛ همین معنای ثسموس را پیشِ چشم داشته است. گاهی شکلِ صفتی ثسموس، ناآشکارا یا آشکارا، در معنای قانونی بنیادین دلالت دارد. آیسخولوس، از پاسداشتِ پدر و مادر به عنوان سومین دستور نوشته شده در θεσμια ی دیکه، سخن میگوید (پناهجویان، 708). همسُرایان، در نمایشنامه آگامِمنون نوشته آیسخولوس، کلوتِمنسترا را، که دستانش به خونِ شوهر آلوده است، به θεσμιον مشخصی که میگوید «کننده، باید رنج ببرد» زنهار میدهند (آگاممنون، 1564). Θεσμια و θεσμιον چنانکه نشان دادیم، قانونهای بنیادینی هستند که نیرویی بیرونی و جدا از عاملِ انسانی آنها را وضع کرده و انتظار میرود که انسان بدان قوانین سرسپارد. تنها در سه فقره ثسموس به قواعد، اصول و رفتار مناسبی اشاره دارد که نیرویی در خود ِ عامل آن را وضع کرده است. برای نمونه، این معنا را در عذر و بهانه پیندار می بینیم آنجا که میگوید τεθμος و ساعاتِ پرهیاهو او را از سرودن باز میدارد. روشن است که τεθμος در اینجا به قاعده سرودن چکامههای پیروزی29باز میگردد (ایسثمیا، 6 .20). همچنین، در فقرهای دیگر می گوید که او دارای τεσμιον σαφεστατον است تا هرگان آئسیدا به جزیره گام نهد او را بزرگ بدارد. دسته بعدی از مدلولِ ثسموی مشخصا قانونِ نهاده است. محتوای این قوانین آشکار است و بازدارنده از چیزی هستند. اگر نه همیشه، غالبا محتوای آنها سیاسی است و میتواند نوشته یا نانوشته باشد. ثسموی دراکون و سولون، قوانینِ نهاده مکتوب بودند. گزاف نخواهد بود اگر بگوییم، Θεσμιαی قدیمی دراکون که پس از تبعید پیسیترات زنده شد، به صورت نوشته منتشر شده و از این رهگذر حفظ شده است؛ چه، ارسطو میگوید (ارسطو، 4.3:1388 ( مدارک و اسناد ِ حقوقی از طریقِ قانونگذاری (θεσμοθεται) برجای مانده است. ثسموی سیاسی نوشته شده، تنها در آتن رایج نبود؛ در لوکریان τεθμος اصطلاح اصلی برای قانون نهادهی نوشته به حساب میآمد. لوکریایی های اوزلی در قوانین نوشته شدهای با نام ِ "θέσμιοντο "، وضعیتِ سیاسی مستعمرهشان در ناپاکتوس را معین کردند. خارج از حوزه سیاست ثسموس به قوانین/فرامین مذهبی، بازمیگردد. یافتهها از معبدِ دلفی نشان میدهد که در اواخر سده پنج پ.م از واژه τεσμός به عنوانِ قوانینی نوشته، درباره مراسمِ خاکسپاری استفاده میکردند. وجودِ این تعداد ثسموی نوشته بدین معنی نیست که ثسموی هماره در معنای قواعدِ سیاسی-و-دینیِ ِنوشته به کار می رفته است. بیتردید، دستورالعملِ نسوس به دیانِیرا دربارهی چگونگی استفاده از خوناو پس از مرگش، نانوشته است؛ هرچند سوفوکلس آن دستورالعمل را ثسموی می خواند (زنان تراخیس، 682). به نظر نمی رسد، نوشته یا نانوشته بودن ِ ثسموی برای ِ دموکریتوس اهمیتی داشته باشد آنجا که میگوید باید برای حفظ مناصبِ سیاسی ثسموس بناکرد(پارهها، 266). افزون بر این، در نمایشنامه زنانِ تروا نوشته ائوریپیدس، هنگامی که هکوبا درباره وظیفه پلیکسانا در قبالِ سنگ مزار ِ آخیلیس که از سوی νόμος یا θέσμιον یونانیان معین شده است سخن می گوید، مسئله نوشته یا نانوشته بودن قوانین مطرح نیست. در مورد ثِسموس ِتگئا 30که میگوید تمامی ِ نزاعهای ممکن، که از زراندوزی برمیخاست، توسط مردمِ تگئا پایان یافت؛ به سادگی نمیتوانیم گفت که آیا منظور، قوانینِ نهاده است یا نه. بنابرآنچه گفته آمد، ثسموس در ادبیاتِ یونانی تا پایان سده پنج پ.م دارای پنج معناست:
چنانکه پیداست در تمامی این معانی سه امر مشترک است:
نکته قابلِ تامل جایگاه گذارنده ثسموس است که انسان یا خدایی است، جدا و فراتر از کسانی که باید مطیع ِ ثسموس باشند. در حقیقت، جایگاهِ والایی که برای گذارنده قانون در نظر گرفته میشود، به ثسموس جنبهای مقدس و مصون از خطا میبخشد. اجبار و الزامآوری ثسموس مرهون همین جنبه قدسی آن است. به لحاظِ ریشهشناسیک31نیز ثسموس از τίθημι مشتق شده است، تِثمی به معنای چیزی است که از سوی نیرویی برتر، زورآور میشود و مرجعیت ِآن نیروی برتر تِثمی را به کسانی که تحتِ آن قرار دارند اجبار میکند. اکنون اگر این مفهوم را در معنای قانونِ نهاده به کار ببریم میتوانیم بگوییم: ثسموس، قانونی است که از سوی قانونگذاری جدا و برتر از کسانی که تحتِ آن قرار دارند، گذاشته میشود (Ostwald, 1965: 19). همخوانی نظامهای سیاسی یکهسالار و گروههسالار با این برداشت از قانون که در اصطلاحِ ثسموس برکشیدنی است، شگفتانگیز است. جایگاهِ قدسی ثسموس، هرگونه پرسش را از اعتبار و حجیتِ آن منتفی میکند. پرسش از قانون، نتیجه تشکیک و تردید در آن است و تشکیک و تردید در قانون به معنای نفی قدسیت آن است و این خود، بزرگترین ِ قانونشکنی هاست. زور، مقومِ اصلی مفهومِ ثسموس است.
نوموس«از انتهای سده پنج پ.م به بعد دلالت ِ اصلی ِ واژه نوموس32 در ادبیات ِ حقوقی و غیر حقوقی، قانون ِ نهاده33 است؛ که معمولا به قوانینِ مصوب در سالِ 2/403پ.م یا به قوانینی که در فراگردِ نفسگیرِ قانونگذاری34 به آن الحاق شده است، گفته میشود» (Ostwald, 1965: 1).35 باوجود این، نوموس هماره دلالتهای دیگری نیز داشته است که حتی پس از کاربرد آن در معنای قانونِ نهاده همچنان روایی داشتند. آنچه ما را به پژوهش در این دلالتهای گوناگون فرامیخواند، یافتنِ ایده یگانهای است که فصل مشترک تمامی این دلالتها باشد و ای بسا، فراتر از آن، وحدتبخش آنها. تنها در این صورت می توانیم به این پرسش پاسخ دهیم که چرا در ادبیاتِ سیاسی باستان، برای دلالت به قانونِ نهاده، نوموس و نه هیچ اصطلاح دیگری، جایگزین ثسموس میشود. زیستِ سیاسی نوینی که یونانیان با نامِ مردمسالاری می شناختند بیدرکِ معنای تازه قانون ناتوانستنی می نماید. نوموس، آبستنِ این معنای تازه از قانون است. نوموس و τάξις هر دو در معنای سامان/نظم به کار میروند؛ با این تفاوت که نوموس، درواقع، « سامانی را توصیف میکند که برای افرادی که تحتِ آن میزیند، معتبر36 و الزامآور37است. به دیگر سخن، نوموس هم معنای توصیفی دارد و هم معنای تجویزی و فارغ از خاستگاهش که می تواند خدایان، قانونگذار یا مصوبهای با رای همگان باشد، به عنوانِ هنجاری معتبر در طولِ قرنها شناخته و تصدیق شده است.» (Ostwald, 1965: 20). آنچه نوموس را برای استفاده در ادبیاتِ سیاسی آماده میکند، سویه تجویزی آن است. نوموس صرفا امرِ معتبر نیست، بلکه امری است که اعتبارش از سوی همگان تصدیق شده و پذیرفته میشود. دلالتهای گوناگونِ نوموس را میتوان به دو گروهِ معنایی تقسیم کرد. در گروهِ نخست، نوموس به سامانها، قاعدهها و هنجارهای زندگی به طور کلی اشاره دارد. در گروهِ دوم این سامانها و هنجارها به گستره کوچکتری محدود میشود. در دسته اخیر، نوموس به قواعدِ لازم الرعایه، آداب و رسوم، عرف یا مناسک مذهبی گوناگونِ یک قوم، قبیله، شهر یا کشور خاص دلالت دارد.
گروهِ نخست از معانی نوموس «فرزندِ کرونوس] زئوس[ این نوموس را برای انسانها نهاد: ماهیها، حیوانات و پرندگانِ بالدار، یکدیگر را میخورند از آنرو که دیکه38]=راه و روشِ درست، داد، دادگری[ در میانشان نیست. باری، او به انسانها نعمتِ دیکه داد؛ که پیداست ]در مقایسه با دیگر نعمتها[ بهترین است..» (کارها و روزها، 276-81 ). هسیودوس39 (احتمالا در فاصله 650-750پ.م می زیسته است.) اولین نفری است که نوموس را در معنایی گسترده به کار برد. در اینجا نوموس، قانونی یا فرمانی نیست که رفتار خاصی را تجویز کند بلکه سامانِ زیستن است، نحوهای از زندگی است که زئوس به آدمی داده است و او را از دیگر جانداران متمایز کرده است (Ostwald, 1965: 21). سوفوکلس نیز در نمایشنامه انتیگونه نوموس را در همین معنا به کار میبرد، آنجا که آنتیگونه به کرِئون میگوید: زئوس و دیکه چنین نوموسی به آدمیان نداده اند که به آنها اجازه دهد خاکسپاری پولونیکس_برادر آنتیگونه_ را انکار کنند (آنتیگونه، 450-2). افزون بر این، نمونههایی در ادبیات نوموس-فوسیس نیز هست که نوموس را سامان زیست انسانی قلمداد می کند. در این کاربرد از نوموس با معنای محدودتری از هنجارهای معتبر ِ زیستِ انسانی مواجهیم که بخشی از نوموسِکلی را که پیش از این برشمردیم، توصیف میکند (Ostwald, 1965: 22). در نمایشنامه آگاممنون نوشته آیسخولوس، وقتی همسرایان از کلاساندرا میپرسند که آیا از آپولون فرزندی νόμοω بار گرفته است یا نه. افزودن ِ νόμοω به معنای عرف یا قانونِ نهاده نیست، بلکه به آن فرضِ بزرگان باز میگردد که میگوید برحسبِ قاعده هنجارین40، یگانگی زن و مرد به بچه ختم میشود (آگاممنون، 1207). همسرایان در نمایشنامه نیازآوران41 از نوموس به عنوانِ هنجاری عام یاد میکنند: "خون، خون میشوید.»42 (نیازآوران، 400) توکودیدس، در تاریخ جنگِ پلوپونزی، بارها نوموس را در معنای قاعده هنجارینِ جنگ به کار میگیرد. برای نمونه آنجایی که تبی ها میپذیرند که این قاعده (نوموس) است که در میدان جنگ دشمنان یکدیگر را میکشند اما آنها به این اعتراض دارند که کشتار زندانیانِ جنگ، شکستن ِ قاعده (نوموس) است. (توکودیدس، 3. 66. 2) یکی از مشهورترین فقراتِ جنگِ پلوپونزی گفتگوی آتنیان با مردم شهر ملوس است. آتنیان برای توجیه زورگوییشان به مردمانِ مِلوس اینچنین استدلال میکنند که هم خدایان و هم انسانها به هرآنچه تحتِ تسلط و استیلای خود داشته باشند حکم میرانند و این نوموس است (توکودیدس، 5. 105. 2). ائوریپیدس نیز در معنایی مشابه نوموس را به کار میگیرد: در اَلکِستیس 43 میخوانیم، اگر این آپولون باشد که در مقایسه با جوانسالان، نوموسِ خاکسپاریِ باشکوهتری را برای کهنسالان قرار داده، مرگ، او را به جانبداری از توانگران متهم میکند (اَلکِستیس 56-7). همچنین در نمایشنامه ایفیگنیا در اولیس، کلوتِمنسترا برای تسکین دادن غم و اندوه آگاممنون میگوید نوموس و زمان به او کمک کنند تا فقدان دخترش (ایفیگنیا) را تاب آورد. (ایفیگنیا در اولیس، 694) کالیکلس در رساله گرگیاسِ افلاطون چنین میگوید: این فوسیس است که رفتارِ انسانی را هدایت میکند، نه نوموس44. در کاربردِ دوم، نوموس به معنای راه و رسم هنجارین به انجام رساندن کاری استفاده میشود (Ostwald, 1965: 23). هسیودوس کشاورزان را میگوید که نوموس دشتها بر این است که برای شخم زنی، کاشت و برداشت قطعه قطعه شوند (کارها و روزها، 388). هرودوتوس نیز برای آنکه راه نادرست انجامِ کاری را نشان دهد دوبار لفظِ οὐ νόμος را به کار میگیرد: نخست، آنجایی که پیسیسترات نمیخواهد از خواهر مگاکلِس فرزندی داشته باشد (1. 61. 1). دیگر، آنجایی که گفته میشود بر خلافِ قاعده است آنجایی که پسرِ حلال زاده ای هست، حرامزادهای پادشاهِ ایران شود. در این کاربرد نوموس روش درست عمل تحت شرایط موجود یا مفروض است. نوموس در این معنا به امر هنجارین و به قاعده در سپهر کردارِ انسانی یا کردارِ خدایی آنگاه که با سنجههای انسانی سنجیده میشود، دلالت دارد (Ostwald, 1965: 24). در آژاکس نوشته سوفوکلس، آژاکس آرزو میکند که پسرش تحتِ کردار درست تربیت شود تا پاجای پدرش بگذارد (مسکوب،1385: 548). نوموس در ترکیبِ ορθο νόμος به معنای کردار ِ درست است. در زنانِ تراخیس 45، نوشته سوفکل، هراکلس هولاس را سرزنش میکند که اطاعت از پدر بهترین هنجار است. ( مسکوب،1177:1385) آنتیگونه نیز در فقرهای میگوید: این نوموس است که به او، بیش از دیگر خویشانش، افتخار خدمتگزاری به برادرش را داده است (آنتیگونه، 914). در ادیپ در کولون 46 به ادیپ گفته میشود که از جایگاهِ الهی فرود آید و در مکانی که نوموس برای همگان، سخنگفتن است، سخن بگوید (ادیپ در کولون، 168). هرودوتوس تنها یک بار از نوموس بدین معنا سخن میگوید آنجا که کروئسوس از دلفوی جویای این پرسش می شود که آیا نوموس ِ خدایانِ یونانی بر این است که خیرخواهانشان را بفریبند (1 . 90. 2 و 4). این معنا از نوموس در نوشتههای ائوریپیدس بیش از دیگر نوشتههای یونانی به کار رفته است. در مِدِئا(اجرا شده به سالِ 431 پ.م)47گفته میشود: وقتی زنی ازدواج میکند، معیارهای تازهای برای رفتارش بر میگزیند (مِدِئا، 238). در ادامهی همان نمایش، آنجایی که مِدِئا قصد کشتن ِ فرزندش را دارد تا از شوهرش، جیسون، انتقام کشد؛ همسرایان از نوموس میخواهند که او را از اجرای نقشهی شومش بازدارد.(مِدِئا، 812) در دو فقره از نوشتههای اثوریپید، این قاعده و هنجارِ رفتار، ظاهرا در معنایی فراتر به کارمیرود: در هیپولوتوس (اجرا شده در آتن، به سال 428پ.م)48 آرتمیس میگوید او نمی تواند جانسپارش (فدایی اش) را از دست آفرودیت برهاند؛ چه، خدایان نوموسی دارند که آنها را از دستاندازی به قلمرو دیگر خدایان باز میدارد. (هیپولوتوس، 1328) در ایون، احتمالا در بین ِ سالهای 414-412 نوشته شده است،49 نیز، پیرمرد به کرِئوسا میگوید: نوموسی برای جلوگیری از بدرفتاری بر علیه دشمنان وجود ندارد. در این فقرات مشخص کردن ِ اینکه نوموس در معنای هنجار و قاعدهی رفتار پیشِ چشم است یا قانونی سیاسی دشوار است. گرگیاس در سخنرانی در مراسم خاکسپارینوموس را در معنای هنجار و قاعدهی درست به کار میبرد: مرگ، الهیترین نوموس است. نوموسی که بیشترین خدمت را به عموم ِکرده است؛ اوست که سخنگفتن یا سکوت کردن، عمل کردن یا اجتناب کردن در هر موقعیتی را به ما گوشزد میکند.(پارهها، 6) نوموس در این دسته، بیش از آنکه در معنای هنجار یا قاعده به کار رود، به خاستگاهی که این هنجار یا قاعده از آن سرچشمه میگیرد دلالت دارد. در حقیقت، به آن مرجعیتی اشاره دارد که این هنجار را صادرکرده و آن را تضمین میکند (Ostwald, 1965: 26). مشهورترین فقرهای که در این دستهی معنایی میشناسیم فقرهی به جای مانده از هراکلِیتوسِ اِفِسوسی(احتمالا 535-475پ.م)50 است: μὺλλόῳιέγνληαο ἰζρπξίδεζζαη ξὴηῷμπλῷ πάληωλ, ὃθωζπεξ λόκῳ πόιηο, θαὶ πνιὺἰζρπξνηέξωο. ηξέθνληαηγὰξ πάληεονἱἀλζξώπεηνη λόκνη ὑπὸ ἑλὸοηνῦζείνπ· θξαηεῖ γὰξ ηνζνῦηνλ ὁθόζνλἐζέιεη θαὶ ἐμαξθεῖ πᾶζη θαὶ πεξὶγίλεηαη. «کسانی که خردمندانه سخن میگویند، بایستی با تمام توان بر امرِ همگانی تکیه کنند. همچنان که پولیس]=شهر[، ای بسا پرتوانتر، بر نوموساش تکیه میکند. چرا که تمامی نوامیس انسانی از سوی آن ]=نوموسی[ که الهی است زنده نگاه داشته میشود. آن ]=نوموسِ الهی[ هر مقدار که بخواهد اِعمالِ قدرت میکند. این قدرت برای همگان کافی ست و با این حال همچنان باقی است»(پارهها، 114).51نوموس در این پاره معنایی یکسر تازه به خود میگیرد. به ویژه آنجا که «نوامیس انسانی» در رابطه با «آن که الهیاست» قرار میگیرد. در وهله نخست، همانستی نوامیس انسانی و نوموسِ شهر نه تنها از سیاقِ کلام که از لفظِ γαρ]=چراکه، زیرا[ که آغازنده جمله دوم است، پیداست. دیگرآنکه، همهجانبه بودنِ این نوامیس امکانِ اینکه آنها را به این یا آن عرفِ مشخص یا نظامِ قانونگذاری معین تفسیر کنیم، ناممکن میسازد بلکه باید معنای گسترده آن را پیشِ چشم آورد: نحوه زندگی یا قواعدِ لازمالرعایه52هر شهری به طور کلی. آنچه این تفسیر را اثبات میکند تشابهی ست که هراکلیتوس بینِ نوموسِ شهر وπαντων ξυνόν]=امرِ همگانی، همه جا حاضر[ _لوگوس_ برقرار میکند. اما مسئله اصلی وابستگی «نوامیسِ انسانی است به آن امرِ الهی به عنوان شرط حیات و تداومِ اش. آیا باید ἑνὸςτοῦθείου را خنثی تلقی کرد و آن را آن که امر الهی است ترجمه کرد؟53 یا آن را مذکر در نظر گرفت و تبارِ نوموس را به جدِ قوانینِ انسانی_ به نوموس الهی ای که تغذیه کننده قوانینِ انسانی است، رساند؟ (Ostwald, 1965: 27). بههر روی، تضادِ میانِ πάντες]=همه،تمامی[ وἑνὸς]=یک، آنیک[ نشان میدهد که هراکلیتوس نوموسی یگانهای را پیش میکشد که بنیانِ تمامی نوامیسِ انسانی است. به دیگر سخن، نوموس الهی، خاستگاهِ نوامیس انسانی ست و در عین حال از آن نیز برمیگذرد و در آن مستحیل نمیشود. اگر چنین فرضی درست باشد با معنایی از نوموس روبروایم که تا پیش از این ندیده بودیم: «سرچشمه ای از هنجارها و قواعد که از جانبِ آنان که خردمندانه سخن میگویند، الزامآور و اجباری است» (Ostwald, 1965: 28). آیسخولوس در سه فقره نوموس را در همین معنا به کار میبرد: نخست، آنجا که در پناهجویان همسرایان میگویند" زئوس سرنوشت را بر اساس/به خاطرِ/با πολιω νομω]= فرمانِ کهن[ هدایت میکند. معنای صریح این عبارت به سختی فرا چنگ میآید: آیا فرمان و دستور فراتر از زئوس است؟ آیا فرمان، مفعول غیرِ مستقیم سببی است و باید آن را « به خاطرِ فرمانِ کهن» ترجمه کنیم؟ آیا باید آن را مفعولِ ابزاری در نظر بگیریم و به «با فرمانِ کهن» ترجمه کنیم؟ از آنجا که در سراسرِ نمایشنامه گواهی بر وجودِ نیرویی فراتر از زئوس ندیدهایم بهتر است معنای اخیر را برگزینیم. اگر در این کار بر حق باشیم، این فقره نشان میدهد که سرنوشت در دستانِ زئوس است. به هر روی، مسئله اصلی این است که نوموس در این فقره هم به عنوان ِ خاستگاه اصلی هنجارها و قواعد به کار میرود (پناهجویان، 670-3). برای فقره دوم و سوم به نمایشنامه الههگانِ انتقام (ائومنیدس) فقرات 778-9=808-9 و 171 مراجعه شود. در سوفوکلس نیز همین کاربرد ِ نوموس را میبینیم، آنجایی که دیکه را کسی میداند که بر اساس نوموی باستانی زئوس، بر تخت نشسته است (ادیپ در کولون، 1382). در آنتیگونه نوموس، به عنوان مرجعیتِ عرضه هنجارها و قواعد، به فرمانروای انسانی اعطا میشود. همسرایان میگویند کرئون میتواند لفظ νόμω παντί]=همیشه هنجارین[ را برای مردگان یا زندگان به کار برد. این مسئله قدرتِ کرئون را در وضع قواعدِ الزامآور برای مردمانِ شهرِ تب نشان میدهد. مشهورترین فقره ای که نوموس را در این معنا به کار میگیرد چکامه مشهوری است در ادیپ شهریار(اجرا شده در 429پ.م)53 آنجا که ادیپ قواعدی را که به بهترین صورت نظم یافتهاست میستاید: قواعدی که المپ پدرشان است. فراهمآورنده خلوص و پاکی در گفتار و کردار میرندگان است (ادیپشهریار، 863-71). هنگامی که ائوریپیدس نیز میگوید: شهریار55 فردی است که دارای نوموی است، با همان نوموی کلیای که به عامل ِ انسانی تفویض میشود، مواجهیم (پناهجویان _ نوشته ائوریپیدس: 431-2). وی همچنین از پاسداری از نوموس ِ باستان سخن میگوید، که همان مرجعیتِ صدور سروشهای معبد دلفوی است (ایون، 1322) و در هکوبا(نوشته شده در 424پ.م)56نوموس را کنترل کننده خدایان میبینیم. نوموس، در این دسته، در همان معنایی به کار میرود که εὐνομία]= سامان درست[ به کار رفته است: حالتِ جامعهای که به خوبی شهری شده است. این حالت به لحاظ اخلاقی ارزشمند است (Ostwald, 1965: 30). برای نمونه، ثئوگنیسِ مگارایی(احتمالا در سدهی 6پ.م می زیسته است.)57از پادشاهانِ مگارا شکوه میکند: آنها که «اکنون پیروز مست اند» فراموش کردهاند «که تا دیروز تنپوشهایی ژنده از پوستِ بز برتن داشتند و در بیرونِ شهر همچون گوزنانی میچریدند (ثئوگنیس، 54). در این فقره، ثئوگنیس آنگونه زندگی را توصیف میکند که پادشاهان پیش از به قدرت رسیدن داشته اند. به زعمِ او، غیابِ نوموس، فقدان زندگی شهریگانه(متمدنانه) است. پیندار نیز میگوید: "انسان، آشکارا، در سخن برای هر کاری قاعده-و-قانون (نوموس) ی طرح میکند؛ چه در نظامِ استبدادی، چه به هنگامِ میزبانی هیاهو و غوغا، چه به هنگامِ پاسبانی خردمندانِ از شهر.» نوموس در این فقره، ارزشی فراتر از انواعِ شهرسامانی_حکومتِ یک تن، حکومتِ چند تن و حکومت همگان_ که همروزگارانِ پیندار با آن آشنا بودند، دارد. نوموس، بر فرازِ شهر عیار و نشانِ شهرِ به سامان است. سوفوکلس نیز در چند مورد نوموس را در همین معنا به کار می برد: در آنتیگونه، ایسمِنِه شراکت در طرح و نقشه خواهر را رد میکند؛ چراکه تخطی از فرمان ِ شهریار زیرِ پاگذاشتنِ نوموس است (آنتیگونه، 59). در انتهای همان نمایش کرئون برآن است که بهترین کار پایان دادن به زندگی ِ کسی است که مدافعِ سامان گذشته چیزهاست. به نظر میرسد مدلولِ نوموس در این فقره، فرمانِ کرئون نیست؛ حتی به نظر نمی رسد قواعدِ دینی به خاکسپاری مردگان که آنتیگونه بدان پای میفشارد، پیشِ چشم باشد بلکه باید هنجارها و قاعده و قانونِ زیستِ شهری را معنای آن دانست (برای مطالعه بیشتر رک.Ostwald, 1965: 31). در پایانِ نمایش الکترا نیز آنجا که ارستِس58، ائگیسثوس59را به قتلگاه میبرد، بانگ برمیدارد که هرکس از نوموس منحرف شود بایستی کشته شود (الکترا، 1506). در نمایشنامه ادیپ در کولون، ثسئوس میگوید که آتن بدونِ نوموس کاری از پیش نمیبرد (ادیپ در کلون، 914). هرودوتوس نیز آنجا که میگوید آندروفاگی60عدالت نمیورزد و نوموس را هرگز به کار نمی بندد، نوموس را در معنای قاعده و قانون استفاده میکند (هرودوتوس، 4. 106). وی همچنین در فقرهای دیگر نوموس را در همین معنا به کار میگیرد، آنجا که دماراتوس میگوید: اسپارتیان، آزادی شان را تنها از سروری نوموس به دست میآورند (هرودوتوس، 7. 104. 4) . توکودیدس در فقرهای که آتنیان در مجلس لاکدمونی(اسپارتی) ها در دفاع از خویش سخنرانی میکنند، نوموس را در معنای ِ قاعده-و-قانون میآورد: « همپیمانانِ ما بیش از آنکه از زورگویی ما و کنارگذاشتنِ هرگونه روند ِ قانونی از سوی ما، برنجند از آسیب و ضرری که در دادگاهای آتن نصیبشان میشود می رنجند» (توکودیدس، 1. 77. 3). چرا که آنها نیز منکر این قاعده نیستند که ضعیف باید در برابر قوی سر تسلیم فرود آورد. در چند سطر پایینتر در سخنرانی آرخیداموس61می خوانیم که وی میگوید اسپارتیها از چنان تربیت شگفتی برخوردار نیستند که نوموس(قاعده و قانون زیستِ شهری) را به چشمِ حقارت بنگرند. در کتابِ سوم جنگ پلوپونزی، آنجا که تبیها سعی دارند نشان دهند شهرشان مستوجب نکوهش برای همکاری و همدستی با ایرانیان نیست، چنین میگویند: به یاد دارید که در آن زمان ما چگونه شهر سامانی داشتیم، شهر به دست گروهی کوچک از مردان مقتدر بود. و این شیوه حکومت چندان فرقی با حکومت استبدادی نداشت. چرا که نوموس در شهر فرمان نمیراند» (توکودیدس، 3. 62. 3-5). چنانکه پیداست آنها ادعا دارند که شهرشان به سببِ شکل حکومتی که بر آن حاکم بوده نباید سرزنش شود. نوموس و حکومتِ نوموس در برابر حکومت استبدادی و همچنین گروهی از افراد ِمقتدر قرار میگیرد. پر روشن است که در این فقره منظور آداب و رسوم و نحوهی زندگی جاری تبیها نیست چه این آداب و رسوم و شکل زندگی در زمان ِ حکومت ِ گروههسالاری نیز همان بوده است. بنابراین نبودِ نوموی وضعیتی سیاسی را نشان میدهد که افراد در آن، حقِ شرکت در تصمیمگیریهای شهر ازجمله همکاری یا عدمِ همکاری با ایرانیان را نداشتند. هماز این روی، باید در آنها به دیده بخشش نگریست. تا اینجای پژوهش، نوموی را میتوان امری معتبر و الزامآور دانست. نوموی، به سامان کلی ِزندگی، هنجارهای حاکم بر سراسر گیتی، روندهای درست، هنجارهای رفتار ِ درست برای انسان، همچنین به مرجعی که هنجارها و قاعده-و-قانونِ زندگی شهری را وضع میکند، دلالت دارد (Ostwald, 1965: 33).
گروهِ دوم از معانی نوموس گروهی دیگر از معانی نوموس را میتوانیم یافت که اعتبارشان محدود به گستره کوچکتری است. در این گروه، نوموس بیشتر به معنای قواعدِ لازمالرعایه اجتماعی از انسانهاست که معمولا باهم میزیند و به زبانی یگانه سخن میگویند. در این معناست که میتوان از نوموی مشترک همه یونانیان سخن گفت و آن را از نوموی غیرِ یونانیان بازشناخت (رک: هرودوتوس، 6. Β86. 2؛ ائوریپیدس، اُرِستیا، 495؛ توکودیدس، 41.1 ). یا از نوموس در معنای نحوه زندگی شهری مردمانی که تحتِ شهرسامانی خاصی قرار دارند، استفاده کرد. در این متن است که گزاره به جای مانده از هراکلیتوس را میتوان فهمید: «مردم باید برای نوموسشان بجنگند چنانکه برای دیوارهای ]شهر[ شان ]می جنگند[» (پارهها.44). نوموس در این فقره به هنجاری کلی، به قاعده و قانونِ گیتیانه اشاره ندارد بلکه به طور کلی به قواعد ِ لازمالرعایه شهر بازمیگردد. هرودوتوس آنجا که داریوشِ بزرگ62را در حال بررسی ِ نوموی گوناگون نشان میدهد و این گزاره را از او نقل میکند که: هر مردمی، نومویی را بیش از همه میپسندند که به ارزشهای اخلاقی خودشان بازگردد، همین معنا از نوموس را پیش ِ چشم دارد(هرودوتوس، 3. 38. 4) نمونههای بسیاری در متونِ ادبی یونان باستان میتوانیم دید که نوموی، بیاشاره به نام این یا آن شهرِ خاص به قواعد لازمالرعایه و ارزشهای اخلاقی شهر به طور کلی اشاره دارد. این واقعیت که نوموس در این فقرات به صورت جمع: نوموی آورده میشود، نشان میدهد که یونانیان نوموی را قواعد متعدد و مشخصی میدانند که سویههای مختلفِ زیستِ شهری انسان را به هم میپیونداند. این نوموی، چنانکه خواهیم دید هنجارهایی هستند که مردمان آن را در زندگی عمومی _ سیاسی، دینی، اجتماعی_ معتبر و الزامآور میبینند. نوموس در گروه پیشین بازنمای هویت انسان و زندگی ِ انسانی به طور کلی بود؛ حال آنکه، نوموس در این گروه، آیینه تمامنمای هویت شهرگرای63انسان یونانی است. در این تردید نیست که گهگاه نویسندگانِ یونانی به ویژه هرودوتوس این هویتِ ویژه را به دیگر اقوام و کشورها نیز نسبت میدهند. با این همه، میتوان چنین کاری را سنجشگری جهان غیریونانی با سنجههای یونانی دانست. نوموس در همین گروه به سیاسیترین دلالت خود، قانون نهاده، میرسد. در این دسته، نوموس در معنای رسم/ سنت64 به کار میرود. منظور از رسم/ سنت، اعمال و رفتاری اجتماعی که در میان گروهی از مردم جاریست و در بیشتر وارد به آنها شخصیتی ویژه میبخشد و آنها را از دیگران متمایز میکند. نخستین پیشامدِ نوموس در این معنا، احتمالا، در نیازآوران ِآیسخولوس است هنگامی که دوشیزگان بر سینه میکوبند و نوحهای به ἐννόμοις]= به رسم، به عادت، به سبک[ زنِ مویهگرِ کیسی65میخوانند" (نیازآوران، 424). هرودوتوس در نیمه دوم سده پنج پ.م بارها نوموس را در این معنا به کار می برد. او سخت شیفته رسوم و سنن ِ اقوام مختلف و مقایسه آن با رسوم و سننِ یونانیان است. وی درباره نوموی مصریها، ماساگتاء، ایسدون و ... مینویسد، همچنین از نوموسِ ایرانیان سخن میگوید. برای نمونه این رسم ایرانیان را بازگو میکند که پدر را از دیدن فرزندش تا پیش از پنچ سالگی بازمیدارند، مبادا مرگِ نابهنگامِ فرزند، خاطر پدر را بیازارد (هرودوتوس، 1. 136. 2- 137. 1). هرودوتوس از چند نوموی عجیب یونانی نیز سخن به میان میآورد: مردمان آرگوس66نومویی داشتند مبنی بر اینکه موهای سر خود را تا بازپسگرفتنِ ثورئا از اسپارت بتراشند، درحالی که اسپارتها به عکس موهای خود را بلند نگاه میداشتند (هرودت، 1. 82. 7-8). یا اسپارتیها، به هنگامی که ناگزیر بودند جانشان را به خطر اندازند، موهایشان را میآراستند.(هرودت، 7. 209. 3) توکودیدس نیز به طریقِ مشابهی از نوموس استفاده میکند: این رسمِ آدروسیان است که بیش از آن که هدیه بدهند، هدیه میگیرند (توکودیدس، 2. 97. 4). یا از رسمِ اسپارتیها میگوید که فلوتزنان را به همراه سربازان راهی ِمیدان نبرد میکنند (5. 69 و 70 ). همچنین νόμος παλαιός را میتوان به رسم و رسومِ کهن ترجمه کرد، آنجا که توکودیدس درباره مستعمره اپیداموس میگوید که این παλαιός] νόμος = رسمی کهن[ است که بنیانگذارِ شهرِ نوبنیاد بایستی از مادر-شهر برگزیده شود (توکودیدس، 1. 24. 2). نوموسِ یونانی به طور کلی بر این است که پاسداری از اماکن مقدسه در دست اِشغالگرانِ شهرهایی است که آن اماکن در آن واقع شدهاند (توکودیدس، 4. 98. 2). در میانِ نمایشنامهنویسان این ائوریپیدس است که بیش از دیگران نوموس را در معنای رسم به کار میبرد. وی هم از نومویی که اعتبار عمومی دارد سخن میگوید و هم به نومویی که چندان معتبر نیست اشاره میکند. آغار بیاعتبار شدنِ نوموس را که در نزاعِ فوسیس-نوموس به اوج رسیده بود در آثار ِ ائوریپیدس مشاهده میکنیم. از یک سو، ائوریپیدس احترامِ ویژهای برای نوموس قائل است آنجا که میگوید: مردمانِ گوناگون رسوم ِ گوناگون دارند (پارهها، 346. 4)؛ یا نوموس یونانیان چنین است که ورزشکاران را ارج مینهند (پارهها، 282. 13)؛ یا نوموس مردمان ِ آناتولی چنین است که با یک لنگه کفش به میدان نبرد میروند. از سوی دیگر، آنجا که نوموس به سنتِ بزرگنمایی چاوشان در گزارشهایشان بازمیگردد (هراکلِس، 292-3)؛ یا آنجا که به رفتارِ ناشایستِ زنان در خیره شدن به مردان دلالت دارد (هکوبا، 974)؛ یا به انداختنِ باقیمانده غذا به پیش ِ سگان برمیگردد(پارهها، 469)؛ یا آنجا که اُرستِس به طعن کشتنِ کلوتِمنسترا را پایان دادن به نوموس شوهرکشی زنان میخواند؛ دیگر نوموس را آداب و رسومی که از جانبِ همگان به عنوانِ هنجارهای عمومی شهر تلقی میشود، نمیداند. آریستوفانس نیز اگرچه معمولا در نوموس به دیده احترام مینگرد، گاهی نوموس را در معنای طعنهآمیز به کار میبرد؛ آنجا که در نمایشنامه ابرها (اجرا شده در 423پ.م در شهر دیونوسیا)67 رسمِ تنبیه پسران از سوی پدران را به شوخی شبیه مصوبهای قانونی میداند (ابرها، 421-6) با اینهمه کسیکه گامِ نهایی را در بیاعتبار کردنِ نوموس در معنای رسومِ سنتی برداشت، انتیفون بود. وی میگوید νόμων] τὰ τῶν=امور ِ برآمده از نوموس[ زورآورشده هستند؛ حال آنکه امورِ برآمده از طبیعت ضروری اند (پارهها، 44آ). نوموی، تا اینجا رسومِ سنتی ای بود که بیشینه مردم آن را بی چون و چرا معتبر و درست میدانستند؛ این روشنفکرانی چون آنتیفون بودند که بعدها اعتبار رسومِ سنتی را به پرسش گرفتند. چنین اتفاقی برای دیگر مدلولهای نوموی نیز افتاد، به ویژه آنجا که نوموی نه به یک رسم و سنت بلکه به باور، نگرگاه یا عقیدهای همگانی اشاره دارد: عُرف68. در اواخرِ سده پنجم پ.م سوفیستها باورهای عرفی ای را که همگان بی چون و چرا معتبر میدانستند را به نام صرفِ قراردادِ احمقانه میانِ عوام به پرسش گرفتند و خواستار سنجشگری ِ آن بر اساسِ سنجیدارهای حقیقی( طبیعی) شدند. در این دسته نوموس در معنای عُرف به کار میرود. نخستین باری که نوموس در این معنا به کار رفته، در نمایشنامه نیازآورانِ آیسخولوس است، آنجا که اُرستِس به ناگهان میگوید: کیفری گریبانِ آئِگیستوس را گرفته است، کهὡςνόμος]= به باور همگان، بر اساس عُرف[ فردِ نابکار را بیآبرو میکند (نیازآوران، 989-90). اما مشهورترین فقرهای که نوموس را در معنای عرف و باورِ عمومی به کار میبرد، فقرهای ست از پیندار آنجا که میگوید: Νόμος ὁ πάντων βασιλεύς]= عرف، قدرت شاهانه دارد[ ویلاموویتز نخستین کسی بود که نوموس را در شعرِ پیندار در معنای عرف یافت. مضمونِ شعر چنین است: اگرچه دزدی گاوِ گریون 69و مادیانهای دیومِدِس70 با خشونت انجام شده، ما نباید بدان معترض باشیم چرا که آن اعمال عموما کارهای باشکوه هراکلس قلمداد میشود و آنچه که به باور عموم درست است، قدرت شاهانه دارد یعنی قانونی ست و نه تورانیک (مستبدانه). این قدرتِ شاهانه هم از سوی خدایان و هم از سوی ِ انسانها به رسمیت شناخته میشود (پارهها، 169). همچنین آنجا که الکبیادس برای توصیفِ نگاهِ احترامآمیز آتنیان به وی که برخاسته از پیروزیهایش در المپیک بوده است، از لفظِ نوموس بهره میگیرد به دلالتِ اخیر آن نظر دارد (توکودیدس، 6. 16. 2). چنین است معنای نوموس در ائوریپید آنجا که هیپولوتس نوموس را حس ِ بیزاری بیشینه مردم نسبت به رفتار خودپسندانه و زشت میداند (91. 93). درحالی که اعتبارِ باورهای عرفی در این فقرات همچنان بی چون و چرا پابرجاست، در نیمه دومِ سده پنج پ.م شک و تردید درباره این باورها بالا میگیرد. نخسین نمونههایی که نشان از تمایز میان نوموس و حقیقت دارد در نوشتههای امپدوکلس، دموکریتوس و حتی هرودوتوس دیده میشود؛ با این حال این مسئله، هنوز منجر به نفی نوموس به نفعِ حقیقت نشده است. امپدوکلس به عنوان ِ یک فیلسوف درستتر میداند که به جای "زاد" و "مرگ" از "پیوستگی" و "گسستگی" سخن بگوید و در عین حال وقتی به عنوان یک شهروند سخن میگوید همانِ کاربردِ متداول زبان را بپذیرد (پارهها، 9. 5). دموکریتوس نیز شیوه عرفی سخن گفتن درباره رنگ، شیرینی، تلخی و ... را میپذیرد، اگرچه برآن است که در حقیقت، اتم و تهیگی وجود دارند (پارههای 9 و 125). در پزشکی نیز، مولفِ کتابِ درباره بیماریهای مقدس برای بازشناسی خوب از بد، زشت از زیبا و خوشایند از ناخوشایند به عُرف استناد می کند اما در جای دیگری از همان کتاب میگوید این باورِ عامه که سینه را جایگاه ِ فاهمه میداند با واقعیت همخوان نیست (درباره بیماریهای مقدس، 17 و 20) در فقراتی از نمایشنامههای ائوریپیدس است که ما به گسترهای معنایی وارد میشویم که دیگر نوموس را باورهای معتبر و بی چون و چرا پذیرفتهشدنی نمیداند بلکه از اساس بیپایه میشمارد. ائوریپیدس در فقرهای میگوید کودکانِ نامشروع از سوی عرف پذیرفته نیستند اما این بدین معنا نیست که در حقیقت از کودکانِ مشروع فرومایهتر باشند (پارهها، 141). در هکوبا نیز از عُرفی که ما را وا میدارد به دوستان قدیمی به دیده دشمنی بنگریم و به دشمنانِ قدیمی به دیده دوستی گله میشود (846-9). در نمایشنامه پرندگان نیز میخوانیم امرمبتنی بر نوموس دارای اعتبار نسبی است (پرندگان، 755-9). بدین ترتیب، میبینیم که باورهای عرفی با واقعیت در تعارض قرار میگیرند و اگرچه نوموس به عنوان امر عموما پذیرفته شده تلقی میشود اما بر اساس سنجیدارهای طبیعی اعتبار آن ناکافی و نابسنده نشان داده میشود. از اینجا تا رد کامل نوموس به نفع فوسیس راهی نمانده است. گفتههای کالیکلس در گرگیاسِ افلاطون نمونه آشکارِ ردِ نوموس به نفع ِ فوسیس است. تحلیلِ نوموس به عناصرِ برسازنده اش در متونِ دینی سخت دشوار است. نوموس در این متون، معمولا به فرمانِ آیینی 71دلالت دارد: فتوایی که میگوید چه کاری باید انجام شود؛ یا به مناسکِ آیینی72: به مجموعه اعمالی که به عنوانِ رسم و آیین انجام میگیرد؛ یا به باور73: اعتقاد به وجودِ چیزی (خدایان، قدرتِ آنها و ...) یا اعتقاد به درستی عملی. مسله اصلی این است که نمیتوانیم به راحتی تشخیص دهیم نوموس در هر متنی دینی، کدامیک از دلالتهای یاد شده را دارد. سرودِ مذهبی هکات در خداینامه هسیودوس میگوید: هر کسی که بر روی زمین با دادنِ قربانیهای گران و راز و نیاز بر اساسِ نوموس، ایزدبانو را خوشنود سازد، ثروت و شرافت دریافت خواهد کرد(خداینامه، 417). اینکه آیا نوموس به دستوری آیینی دلالت میکند یا به مناسکی که در مراسمِ قربانی و راز و نیاز رایج بوده، مشخص نیست. چنین است در فقره به جا مانده از فرسودس اهلِ سوراکوسی آنجا که درباره نوموس آغاز مراسم عروسی سخن گفته میشود. در اینجا نیز مشخص نیست که نوموس به فرمانی آیینی بازمیگردد یا مناسکِ جشنِ عروسی. پیندار نوموس را در ارتباط با مناسک و شعایری که برای مردگان انجام میشود به کار میگیرد. در سوفوکلس نیز نوموی دینی معمولا در فقرات ِمربوط به مراسم ِ خاکسپاری به کار میرود(آژاکس، 1130 و 1343؛ آنتیگونه، 24، 519)؛ به جز یک مورد، که سوفوکلس نوموس را در معنای عامِ نیایش در پرستشگاهها و مناسکِ نیایش به طور کلی استفاده میکند (آنتیگونه، 285-7). هرودون نیز برای مناسکِ به خاک سپردن مردگان از واژه نوموس بهره میگیرد (هرودوتوس، در سه فقره 2. 36. 1؛ 3. 16. 3-4؛ 6. 58. 2). اگرچه نوموی دینی به اندازه یاورهای عرفی و آداب و رسوم بیاعتبار نشدند اما جای شگفتی نیست که در اواخرِ سده پنج پ.م با مواردی از شکستنِ قوانینِ دینی روبهرو شویم. توکودیدس در گزارشی از وضعیتِ اسفباری که بیماری طاعون در سالِ دومِ جنگ پلوپونزی پدیدآورده بود، میگوید: مردم آتن دیگر نوموی به خاکسپاری مردگان را رعایت نمیکردند (توکودیدس، 2. 52. 4). افزون بر این، در داستان نزاعِ داخلی در کورکورا 74 اظهار میکند: متحدین بیش از آنکه نیرویشان را از نوموسِ الهی بگیرند- منظور از نوموسِ الهی، احتمالا، پایبندی به سوگند بوده است- از میلِ عمومی به قانونشکنی میگیرند (توکودیدس، 3. 82. 6). در ائوریپیدس تنها یک نمونه بر علیه نوموی دینی سخن به میان میآید و آن فقرهای است که از اینکه خدایان به افرادِ بیدادگر اجازه لابه و زاری در قربانگاهها را میدهد، گله میشود (ایون، 1312. 13). با اینوجود، در همین فقره، این اصل که قربانگاه بر اساسِ نوموس مکانی مقدس و مصون از تعرض است، تصدیق شده است. وی از نوموس در معنای قاعده خاکسپاری(پناهجویان نوشتهی ائوریپیدس، 526 و 563 و 671) و همچنین مناسکِ خاصِ خاکسپاری یاد میکند (هلن، 1241-3 و 1246). آریستوفانس نوموی را به ندرت در معنای دینی به کار میبرد. برای نمونه در جایی میگوید: اینکه زنان در جشنهای عیش و نوشی که به افتخار دِمِتر75و کور76 انجام میشود، خوشگذرانی کنند، نوموس است (تسموفوریازوسای-با نام "شاعر و زنان" نیز مشهور است، 947). همچنین فراخواندن آتنا77 برای همراهی در رقص و پایکوبیها نوموس است(1137 ). تا اینجای پژوهش آن دسته از معانی نوموس را که برسازنده قواعدِ لازمالرعایه ردمانی معین است: از جمله رسم، عرف و مناسکِ دینی را پژوهش کردیم. اکنون نوبت به نوموی ِسیاسی و قضایی به عنوان آخرین جزء برسازنده قواعدِ لازمالرعایه میرسد. باید به خاطر داشته باشیم که مقولهبندی ما از معانی گوناگون نوموس برای درک بهتر معنای آن انجام میشود. یونانیان باستان برای همه این مقولاتِ معنایی از همان لفظِ نوموس استفاده میکردند. بنابراین بر پژوهشگر اندیشه و فلسفه سیاسی باستان فرض بوده است که برای رسیدن به مدلولِ سیاسی نوموس در معنای قانون نهاده این بیراه دراز را بپیماید تا به درونه مفهومِ قانون پی ببرد. نوموس در این دسته به قواعد و قوانینی اشاره دارد که به واسطه آن زیستِ عمومی در شهر78به عنوان یک نظامِ سیاسی به سامان میشود. نوموس وقتی برای نخستین بار در معنای قانونِ نهاده به کار میرود همچنان معانی سابقش را نیز به همراه دارد. به دیگر سخن، مفهومِ قانون نهاده که برسازنده شهر سامانی79 آتنیان است- مجموعه ای از احکام و دستورات که تعیین کنندهی وظایفِ فرمانروایان، انجمنملی و شورای شهر، همچنین مشخص کننده حقوق و وظایفِ شهروندان است- همچنان در معنای رسم، عرف، دستورات و مناسکِ دینی به کار میرود. چنانکه پیشتر نشان دادیم تا پیش از سده پنج پ.م نوموس در معنای سیاسی و قضایی و به طور مشخص در معنای قانونِ نهاده به کار نمی رفت. نخستین فقرهای که نوموس را در این معنا به کار میبرد فقرهای در نمایشنامه پناهجویانِ آیسخولوس است. در این فقره، پلاسگوس دوبار به نوموس مصر استناد میکند که پسران ِ آیگوپتس میتوانند مبتنی بر آن، دعوی دخترانِ دانائوس را باطل کنند و بر آنها پیروز شوند(پناهجویان، 387-91). در نمایشنامه پرومتئوس در بند نیز، آیسخولوس نوموس را در دو فقره (149- 50؛ 402-3) به صورت ِ جمع و در معنای سیاسی به کار میبرد. در این فقرات آیسخولوس از قوانینِ حکومتِ زئوس سخن میگوید. اما در هیچ کدام از این فقرات هیچ اشارهای به نوشته یا نانوشته بودن قوانین نمیشود. به نظر میرسد در نیمه نخستِ سده پنجم سخن از نوموس سیاسی نوشته یا نانوشته هنوز پیشِ چشم نیست. سنگ نبشتههایی که بیرون از آتن توسط باستانشناسان کشف شده است نیز این مسئله را اثبات میکند(برای مطالعهی بیشتر رک، Ostwald, 1965: 44,45). عدمِ تمایز میان نوموسِ سیاسی ِنوشته یا نانوشته در هرودوتوس نیز به چشم میخورد. وی بیآنکه توضیحی درباره نوشته یا نانوشته بودن نوموس بدهد آن را به کار میگیرد. برای نمونه، میگوید نوموس بود که رهبری جناحِ راست ارتش را در جنگ ماراثن به پولمارخِ آتنی داد (هرودوتوس، 6. 111. 1). چنین است سخنِ او درباره نوموسِ اسپارتها. ما به یمن اشارتهای پلوتارخ دریافتهایم که بخشی از قوانینِ سیاسی اسپارت نانوشته بوده است (زندگی لوکورگوس نوشته پلوتارخ، 13. 1). نمیدانیم که قانونی که از سوی کورینثیها اجرا میشده است مبنی بر بخشیدنِ کشتیها بدون دریافتِ پول، قانونی نوشته بوده است یا نه (هرودوتوس، 6. 89). چنین است آگاهی ما از قوانین ایرانیان (هرودوتوس، 3. 31. 2-5) یا مصریها (هرودوتوس، 2. 136. 2). سوفوکلس در آنتیگونه بارها برای توصیفِ ابلاغیه کرئون مبنی بر منعِ خاکسپاری پولونیکس80- برادر آنتیگونه، فرزند ادیپوس- از لفظِ نوموس در معنای سیاسی استفاده میکند (آنتیگونه، 382 و 449 و 481 و 847). در این نمایشنامه، کرئون، آشکارا، طرفدار نوموس معرفی میشود درحالی که آنتیگونه در پذیرفتنِ نوموس مردد است. در نمایشنامه ادیپوس در کولون، نوموس در معنای قضایی میآید؛ آنجایی که با استناد به قانونی که به فرد اجازه میدهد برای حفظِ جانِ خویش مهاجم را بکشد، ادیپوس در قتل ِ لایوس بیگناه شناخته شود(ادیپوس در کولون، 548). در نمایشنامه آژاکس نیز آگاممنون میگوید اگرقرار براین بودکه همگان به سان ِآژاکس ازپذیرش حکم دادگاهسرباز زنند، هیچ نوموسی وضع نمیشد (آژاکس، 1247). نمونه اخیر نشان میدهد که معمولا انتظار میرود همگان نوموس را "بپذیرند" و در برابر آن سرکشی نکنند. کاربرد واقعی اصطلاحِ نوموس را در دادگاهها و انجمن ملی81در نمایشنامههای ائوریپیدس نمود مییابد. ائوریپیدس نخستین تراژدی نویسی بوده است که از قوانینِ نوشته سخن گفته و از آن به عنوان ِ سنگری در برابرِ تورانی (حکومت استبدادی) یاد کرده است(پناهجویان نوشته ائوریپیدس، 433). باوجود این، همزمان با افول نیروی الزامآور نوموس در معنای رسم، عرف و مناسکِ دینی، نیروی نوموس در معنای سیاسی و قضایی نیز کم میشود. در نمایشنامه هکوبا، ائوریپیدس از نقش محدودکننده و مقید کننده قوانین شکوه میکند (هکوبا، 864-7). در حقیقت، وی نفسِ وجود قوانین نوشته را در شهر نشانه وجودِ مردمی میداند که به خودی خود به قوانین تن در نمیدهند و این وقتی فاجعه بارتر است که قانونگذاران نیز قوانین را زیر پا میگذارند (ایون، 442). در مجموع، وی قوانین نوشته را میستاید اما آن را ناکافی و در عینِ حال محدودکننده میداند. « مردم معمولا نفرتشان را از قوانین و قانونگذاران نشان میدهند» چرا که قوانین آنها را محدود میکند. «ارزشِ شخصیتِ نیک برتر از ارزشِ قانون است.» بعدها در آثارِ افلاطون به ویژه مردِ سیاسی همین گفتهی ائوریپیدس موردِ بررسی فلسفی/دیالکتیکی قرار میگیرد (مردِ سیاسی،294- 297). ردِ پای قانونِ نوشته در کارهای آریستوفانس نیز به چشم میخورد. وی آشکارا از فرمان ِ مگارایی با عنوان γεγραμμενουςνόμους یاد میکند (آخارنیس، 532). همچنین، آنجا که از«قانونِ کهن» پرندگان سخن میگوید، به قوانین سولونی اشاره دارد (پرندگان، 1353-4). در جایی دیگر او به قوانین سولونی درباره ارث و پرداخت دیون در ابتدای ماه اشاره دارد (ابرها، 1183-7). 82 در مورد توکودیدس، جای شگفتی است که حتی یک ارجاعِ روشن به قانونِ نوشته وجود ندارد و حتی آنجا که سخن از نوموسِ سیاسی است مشخص نیست که قانون نوشته پیش چشم است یا نه. در سخنرانی بر مزار ِ شهیدان، پریکلس نوموسِ سخنرانی در مراسمِ خاکسپاری را به شخصی منسوب میداند. با وجود این، مشخص نیست که آیا منظور قانونِ نوشته است. یا صرفا رسمی ست که فردی آغازگر آن بوده و بعدها از سویی عرف پذیرفته شده است (توکودیدس، 2. 35. 1). همچنین ما نمیدانیم که قواعدِ جانشینی آخوندهای هرا از شهر آرگوس نوشته بوده است یا نه (توکودیدس، 4. 133. 3). چنین است درباره نوموس المپیک که مبنی بر آن هرکس در بازه زمانی المپیک که صلحی موقت برپاست به الیس حمله کند، جریمه میشود (توکودیدس، 5. 49. 1). نوموسِ سیراکوزی ها که جوانان را از رسیدن به مناصبِ سیاسی برحذر داشتند نیز ممکن است نوشته یا نانوشته باشد(توکودیدس، 6. 38. 5). درباره نوموسِ اسپارتیها توکودیدس سکوت پیشه کرده است و این پلوتارخ است که به ما میگوید بخشی از قوانینِ آنها نانوشته بوده است (زندگی لوکورگوس، 13. 1). افزون بر این فقرات، فقراتی هست که نوموس را در معنای عامِ سیاسی به کار میبرد و مرجع آن هم قوانینِ نوشته، هم قوانین نانوشته و هم رسومِ سنتی است. مشهورترین فقرهای که نوموس را در این معنا به کار برده است، سخنرانی ِ پریکلس بر مزار شهیدان است. وی در این مراسم نوموی آتنیان را می ستاید و میگوید که آتنیان تنها از قوانینِ نوشته یا نانوشته است که میترسند (توکودیدس، 2. 37. 3). قوانینی که به همه شهروندان برای فیصله دادن به اختلافها فرصتِ برابر میدهد (توکودیدس، 2. 37. 1). یا آنجا که میگوید: دلیری آتنیان بیش از آنکه از عرقِ بومی و ملیشان برآمده باشد، از این قوانین است که بر میآید (توکودیدس، 2. 39. 4). نوموسِ قضایی83نیز در نوشته توکودیدس به کار میرود، آنجا که آتنیان در حضور اسپارتیها ادعا میکنند که آنها و متحدانشان در دعاوی بازرگانی قوانینِ مشابهی را به کار میگیرند (توکودیدس، 1. 77. 1). همچنین آنجا که کلئون برتری قوانین بد اما دگرگون ناپذیر را نسبت به قوانینِ خوب اما نامعتبر و دگرگونپذیر تایید میکند(توکودیدس، 3. 37. 3). یا به عکس آنجا که نیکیاس میگوید شکستنِ قانون با رایگیری بهتر از آن است که به شهر اجازه دهیم اندرزِ نادرست بپذیرد(توکودیدس، 6. 14). توکودیدس نیز به سانِ ائوریپیدس از نقصان و کاستی نوموس سخن میگوید: نه ترس از خدایان و نه ترس از قانون انسانها هیچکدام مردم را از رفتارهای افسارگسیخته در دورانِ طاعون باز نمیدارد (توکودیدس، 2. 35. 4). دیودوتِس در پاسخش به کلئون میگوید که هیچ قانونی نمیتواند انسان را از ارتکاب به جرم بازدارد (توکودیدس، 3. 45. 3 و 7). یا بهترین راه برای جلوگیری از شورش و انقلاب، شدت و سختگیری قوانین نیست بلکه کارایی اقداماتِ پیشگیرانه است (توکودیدس، 3. 46. 4) در این فقراتِ اخیر میبینیم که دیگر قانونِ نهاده نه تنها بازتابنده مفهومِ نوموس نیست بلکه به تمامی ارزشِ خود را در حضور نیروهای قدرتمندتر از دست داده است. سنگ نبشتههای به جای مانده از بیست و پنج سالِ آخرِ سده پنج پ.م نشان میدهد که نوموس در معنای قانونِ نهاده چگونه نقشِ خود را به خوبی ایفا کرده است. بازنشر قانون دراکون درباره قتل به سالِ 8/409پ.م که ما پیش از این به آن پرداختیم در مقدمه کتاب نوموس خوانده میشود و از این رهگذر است که حجیت مییابد. دراکون خودش قوانینش را با لفظِ ثسموی خوانده است. نوموس در معنای قانونِ نهاده بارها در متونِ فلسفی و سوفیستی قرنِ چهارم به کار رفته است. پالامدس نوشته گرگیاس نوموسِ نوشته را "پاسدارانِ عدالت" میخواند. در جمهوری و قوانین، هر دو، افلاطون برای برپا کردن شهرِ خیالیاش از نوموی در معنای قوانین بنیادگذار ِشهر یاد میکند. ما اکنون، تقریبا، تمامی پیشامدهای واژه نوموس را در متونِ یونانی تا پایانِ قرنِ پنجم بررسیدیم. مقولات معنایی نوموس نشان دهنده این واقعیت است که ایدهی بنیادینی پسِ پشتِ این واژه قرار دارد که هرکدام از این دلالتها و کاربردها تجلیگاه آن ایده است: نوموس در تمامی این معانی، به "سامان"ی، اشاره دارد که تمامِ کسانی که تحتِ آن قرار دارند آن را عموما معتبر و الزامآور میدانند، یا باید بدانند. این افراد معمولا نوموس را بی چون و چرا میپذیرند و توافقی کلی بر سرِ آن دارند. مقومِ اصلی مفهومِ نوموس، توافق است. چنان که نشان دادیم این نظم و سامان را میتوان در دودسته معنایی کلی تقسیمبندی کرد. در دسته نخست، نوموس به سامان زیستِ انسانی، سامانِ به هنجار چیزها، روندهای به هنجار و رفتار بههنجار و قاعدهمند باز میگردد. در همین دسته دیدیم که نوموس گاهی در معنای مرجعیتی که هنجار و قاعده از آن نشات میگیرد به کاربرده میشود. در دسته دوم، نوموس قوام بخشِ قواعدِ لازم الرعایه زیستِ عمومی در شهر است: آداب و رسوم، عُرف، دستورات و باورها و مناسکِ دینی و در نهایت قانونِ نهاده. نتیجه اکنون میتوانیم دو اصطلاحِ ثسموس و نوموس را با یکدیگر مقایسه کنیم و از این رهگذر نشان دهیم گذر از ثسموس به نوموس در ادبیاتِ سیاسی یونان باستان، بازنمایاننده چه دگرگونی اندیشگانی در اندیشه سیاسی یونانیان، به ویژه آتنیان، بوده است. چنانکه پیش از این نشان دادیم، ثسموس دستور/ فرمان زورآور شدهای است که از سوی عاملی جدا و برتر صادر میشود و افرادی که تحت آن دستور/ فرمان قرار میگیرند آن را اجبارآور مییابند. در معنای بنیادینِ نوموس نیز اجبار و الزام نهفته است. اما این الزام و اجبار بیش از آنکه از حجیت مرجعی که آن را صادر کرده ناشی شده باشد از این واقعیت نشات میگیرد که همه افرادِ تحت سامان و نظم نوموس آن را بی چون و چرا معتبر میدانند. هماز اینروی، هنگامی که از ثسموس و نوموس در معنای قانونِ نهاده سخن میگوییم، با دو معنای متفاوت از قانون روبهرو میشویم. ثسموس قانون را دستور یا فرمان زورآور شدهای میداند که از سوی قانونگذاری برتر گذاشته میشود و همگان به ناگزیر باید آن را معتبر بدانند؛ حال آنکه نوموس، قانون را حُکمی میداند که از سوی همگان معتبر دانسته میشود و از این جهت تصدیق شده و پذیرفته میشود. ثسموس حجیت و اعتبار خود را از قانونگذار ِ برتر میگیرد اما نوموس، همازنخست، قانون را امر ِمعتبر و مورد توافقِ همگانی قلمداد میکند. این دو دریافتِ متفاوت از قانوننهاده، دو صورت متفاوت از نظامِ سیاسی را پدید میآورند. نظامِ سیاسی برآمده از ثسموس کمترین توجهی به توافق و پذیرشِ همگانی ندارد و بنابراین تورانیک (استبدادی) خواهد بود. جایگاهِ والای توران (مستبد) همگان را وادار به پذیرش ِ قوانین میکند. باری، نظامِ سیاسی برآمده از نوموس بیشترین تاکید را بر توافق و پذیرشِ عمومی دارد بنابراین مشارکتِ سیاسی و برابری میان همگان برای توضیح و تفسیر خیرِ عمومی در کانون قرار میگیرد. شرطِ امکان انجمنِ ملی در آتن و قدرت گرفتنِ آن در برابر آرئوپاگوس اصلِ برابری قانونی بود. یونانیان این اصل را با لفظ ἰσονομία]=برابری فرمانروا و فرمانپذیر[ میخواندند که از ترکیب ἴσος]=برابر[ و νόμος]=قانون[ تشکیل شده است. چنانکه پیداست با سرنگونی حکومتِ استبدادی پیسیستراتی و آغاز دموکراسی کلیستنسی لفظ ایسونومیا دلالت سیاسی مییابد و زمینه ساز جایگزینی نوموس به جای ثسموس در ادبیاتِ سیاسی آتن میشود. اگرچه اصلیترین دلالتِ نوموس از ابتدای سده چهار پ.م به بعد، چنانکه در سخنرانی سخنوران، خطابههای مردانِ سیاسی، نمایشنامهها و همچنین آثار فلسفی می بینیم، قانونِ نهاده بوده است، نوموس دلالتهای پیشینش را از دست نداد. پژوهشِ ما نشان میدهد، نوموس در معنای سامانی که همگان آن را معتبر و الزام آور می دانند نه تنها معنای نوین یونانیان از قانون سیاسی را نشان میدهد بلکه وجوهِ گوناگونِ زیستِ عمومی آنان را بازنمایی میکند. یونانیان این زیست عمومی را در برابر زیستِ خصوصی میفهمیدند و آن را πολιτικός] βίος =زیستِ شهرورزانه[ مینامیدند. مفهومِ کلیدی در زندگی شهرورزانه ایده نوموس است چرا که تمامی وجوهِ آن را اعم از آداب و رسوم، عُرف، فرامین و مناسکِ دینی و مهمتر از همه قوانین ِ نهاده به هم میپیونداند و هماهنگ میسازد. به دیگر سخن، ایده نوموس به مثابه παράδειγμα]=الگو، پارادیم[ تمامی اجزاء بسگانه زیستِ عمومی یونانیان را در واحدی به نام پولیس گرد میآورد. بدین ترتیب نوموس نه تنها بنیانگذارِ پولیس است بلکه نگاهدارنده آن و در همین حال به پیشبرنده آن نیز هست.
پینوشتها1- مترجم فارسی، عبدالله کوثری، نوموی را به "آیین" ترجمه کرده است حال آنکه براساس پژوهش ما نوموی در این فقره به معنای قوانین نهاده به کار رفته و بهتر است به قوانین برگردانده شود. 2-Ἱκέτιδες –supplices 3-Statute 4 - Peisistratos جبار آتن که در فاصله 561پ.م تا 527پ.م بر آتن حکومت کرد. حکومت پیسیستراتوس آخرین حکومت تورانیک (استبدادی) در آتن بود. Cleisthenes احتمالا در 570پ.م به دنیا آمده است. اصلاحاتِ کلیستنی در 7/508پ.م انجام شد. وی را پدر دموکراسی آتنی میدانند. 5-Axones 6- Herodotus.Ephebic Oath 7- Pericles 8- Thukydides 9- Andocides 10- Plato 11- Aristotle 12-polis 13-ἄρχοντες-rulers - magistrates 14-ἐκκλησία – assembly 15-Βουλή (boule) 16-Καλλίπολις (kallipolis) 17-Terminological 18-Pindarus- (522BC-443BC) 19- Eumenides این نمایشنامه که بخشِ سوم از سهگانه اُرِستیاست، با نامِ The Furies]=الاهگانِ انتقام[ نیز مشهور است. 20-Ἐρινύες (Erinyes) 21-Establishment of fundamental institution 23 -ἌρειοςΠάγος AreiosPagos یا Areopagus شورای شهر آتن. تا پیش از قوانین سولونی شورایی بود متشکل از فرمانروایانِ پیشین و توانگران و بزرگانِ شهر. حتی پس از اصلاحات ِ سولونی مردمِ عادی حق ورود به شورا را نداشتند. این کلیستنسی بود که ترکیب این شورا را تغییر داد: 500 تن که همگی از میان دموس (δῆμος- demos، معنای تحت الفظیِ دموس کشاورز است و به طور کلی به همه آتنیان فارغ از طبقهشان دلالت دارد. اصطلاحِ دموکراتیا از ترکیب دموس و کراتیا مشتق شده است. در دوران حکومتِ کلیستنس، منطقه آتیکا به 139 دموس تقسیم شده بود.) ها بر اساسِ قرعهکشی انتخاب میشدند. قدرت گرفتنِ دموسها و راه یافتنِ آنها به آرئوپاگوس منجر به تضعیفِ خانوادههای بهسالار آتنی شد. 25-Αἰγίμιος-Aigimios 26- Aristophanes، 27-Ὄρνιθες-Ornithes 28- Sophocles 29- Erechtheus 30-Epinician odes 30- Tegea –Τεγέα مرکز دینی پراهمیتی در دوران باستان بوده است. 31-Etymological 32-Νόμος-Nomos 33-Statue 34-Νόμοθεσια-Nomothesia 35- دادگاه ِ سقراط در 399پ.م مشروعیتش را از همین قوانین نهاده می گرفت. 36-Valid 37-Binding 38-Δίκη-Dike 39-Hesiodos 40-Norma l 41-Χοηφόροι (Choephoroe) - Libation Bearers 42 - یا "هرچه خونِ بیشتر بر زمین ریخته شود، خون بیشتری نیز طلب میشود." 43-Ἄλκηστις (Alcestis) 44- قواعدِ دستکارِ آدمی 45-Τραχίνιαι- Women of trachis Οἰδίπους ἐπὶ Κολωνῷ - Oedipus at Colonush (اجرا شده توسط نوهی سوفوکلس در 401پ.م) 46- Medea 47- Hippolytus 48- Ion 50- Heraclitus of Ephesus 51-"اگر آنان بخواهند با فهم سخن بگویند، باید به آنچه برای همه مشترک است پایبند بمانند، آن گونه که یک شهر به قانون خود پایبند میماند و حتی شدیدتر. چراکه همه قوانین انسانی با قانونِ الهی یکسانی تغذیه میشوند؛ زیرا این قانون آنگونه که میخواهد غلبه می کند و برای همه کافی است و زیادی هم هست."(پارهها. 114، مهدی کهندانی 64) 52-Mores 53- با پارهی 32 مقایسه شود: "آن امری که خردمندانه است خواسته یا ناخواسته با نامِ زئوس خوانده شود." 54-Οἰδίπους Τύραννος- Oedipus the King 55-τύραννος- Tyrant 56-Ἑκάβη- Hecuba 57- Theognis of Megara 58- Orestes در اسطوره شناسی یونانی اُرِستس فرزند آگاممنون و کلوتمنستر است که به خونخواهی پدر مادرش، کلوتمنسترا، را میکشد. این تِم دستمایه نمایشنامههای بسیاری شد از جمله: سه گانه اُرستیای آیسخولوس و الکترای سوفوکلس 59- Aegisthus در اسطوره های یونانی آمده است که وی در غیابِ آگاممنون همسرِ وی، کلوتِمنسترا، را اغوا میکند و با وی ازدواج می کند. پس از بازگشت ِ پیروزمندانه آگاممنون از جنگ تروا به همدستی زنِ نابکارش، آگاممنون را می کشد. 60-Ἀνδροφάγοι–Androphagi (به معنای انسانخوار) 61- Archidamus 62- پادشاه ایرانی، 550-486پ.م 63-polis-oriented 64-custom 65- نام قبیلهای است. 66-Ἀργεῖοι 67-Νεφέλαι-The Clouds 68-Convention 69- Geryon براساسِ اسطورههای یونانی فرزندِ خروسائور و کالیروئه، همچنین نوه مدوساست و قامتی غول آسا داشته است. 70- Diomedesپهلوانی است که در جنگِ تروا نیز شرکت داشته است 71-Ritual ordinance 72-Ritual practice 73-Belief 74-Korkyra ، مستعمره کورینث، شهری در جزیره کرفو در دریای ایونیا. 75- Demeter ایزدبانوی کشاورزی که بارآوری ِ زمین در یدِ قدرت اوست. 76- kore دخترِ زئوس و دِمِتر که به نامِ پرسِفونه نیز شناخته میشود. 77- Athena ایزدبانوی حکمت، شجاعت، تمدن، دادگری و قانون و... 78-Πόλις)polis( 79-Πολιτεία)politeia( 80-Πολυνείκης 81- Assembly-ekklesia رکن اصلی دموکراسی آتنی بوده است؛ چرا که بستری برای انبازی همه شهروندان در فعالیت سیاسی فراهم می ساخت. این انجمن شامل تمامِ مردان بالای 30 سال آتنی بود که دو سال خدمت نظامی داشتهاند. اکلِسیا، نخستین بار توسط قوانین سولونی شکل گرفت. از جمله وظایفِ این انجمن، برگزیدنِ اعضای آرئوپاگوس، تصمیم نهایی درباره قوانین و مصوبات، جنگ یا صلح و بررسی کارنامه ی فرمانروایان پس از دوره یکساله فرمانروایی. 82- سولون قوانین خودش را با لفظِ θεσμός میخوانده است. با وجود این، درقرن چهارم پ.م مرسوم بوده است که قوانین سولونی را نیز νόμος بخوانند. یافتههای ما نشان میدهد تا پیش از فقره مشهور آیسخولوس به سال 3/464پ.م، نوموس در معنای قانونِ نهاده به کار نمیرفته است. 83-Judicial
| ||
مراجع | ||
- آرِنت، هانا. (1389). وضعِ بشر، ترجمه مسعود علیا، ققنوس، چاپ اول. - کُهندانی، مهدی. (1389). جهانشناسی هراکلیتوس افسسی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول. - کوثری، عبدالله. (1390). مجموعه آثار آیسخولوس، تهران: نشر نی، چاپ اول. - مسکوب، شاهرخ. (1385). افسانههای تبای نوشته سوفوکلس، تهران: خوارزمی چاپ چهارم. - ارسطو.(1388). اصولِ حکومت آتن، ترجمه و تحشیه: باستانی پاریزی، تهران: امیرکبیر، چاپ چهارم.
-A. D. Godley.(1920). Herodotus: The Histories, Harvard University Press. -Cooper, John M. (ed.). (1997). Plato: Complete Works, Indianapolis: Hackett. -George E. Dimock. (1995). Homer: The Odyssey, Loeb Classical Library, 2nd edition. -Herbert Weir Smyth. (1930). Aeschylus in Two Volumes, Loeb Classical Library. -Hobbes, Thomas.(1843). Thucydides: The Ploponnesian Wars, London. -Hugh G. Evelyn-White, (1914), Hesiod: The Homeric Hymns and Homerica, Loeb Classical Library; Revised edition. -Jonathan Barnes (ed). (1995). Aristotle: Complete Works, Princeton University Press. -Jowett Benjamin. (1881). Thucydides Translated into English, Clarendon Press. -K. J. Maidment. (1941). Μinor Attic Orators: Antiphon and Andocides, Loeb Classical Library. -Ostwald Martin. (1969). Nomos and The beginning of The Athenian Democracy, Oxford University Press. -Robin Waterfield. (2009).The First Philosophers: The Presocratics and The Sophists, Oxford University Press, Reissued. -Sir Richard Jebb.(1891). The Antigone of Sophocles, Cambridge University Press.
Internet Resources -The Online Liddell-Scott-Jones Greek-English Lexiconhttp://stephanus.tlg.uci.edu/lsj/#eid=1&context=lsj -Perseus Collection: Greek And Roman Materialshttp://www.perseus.tufts.edu/hopper/collection?collection=Perseus:collection:Greco-Roman کتابخانه مجازی پرسئوس منبع اصلی برای مراجعه به متون یونانی و ترجمان آنها به انگلیسی بوده است. Britannica Online Encyclopedia www.britannica. com/
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,283 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,268 |