
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,706 |
تعداد مقالات | 13,972 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,574,043 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,311,990 |
بررسی کمّی و کیفی رابطه بین معنویت، شادکامی و توانمندی حرفهای اساتید | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رویکردهای نوین آموزشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 1، دوره 7، شماره 2، مهر 1391، صفحه 1-22 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمد نجفی1؛ آرزو عرفان* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشجوی دکترای مدیریت آموزشی دانشگاه آزاد خوراسگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف پژوهش حاضر تبیین رابطه بین معنویت با شادکامی و توانمندی اساتید دانشگاه پیام نور شهرضا بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی و جامعه آماری شامل 150 نفر از اساتید دانشگاه پیام نور شهرستان شهرضا بود و حجم نمونه محاسبه شده 108 نفر بود که به روش نمونهگیری تصادفی در دسترس انتخاب شدند. در این پژوهش برای بخش کمی از سه پرسشنامه معنویت در محیطکار میلیمین و همکاران، شادکامی اکسفورد و توانمندی اسپرتزر، و برای بخش کیفی از مصاحبه استفاده شد. بر اساس یافتههای تحقیق، همبستگی مثبت و معناداری بین معنویت با شادکامی وتوانمندی و همچنین، بین شادکامی با توانمندی نشان داد P=0/05) ). همچنین F مشاهده تفاوت معناداری را براساس جنسیت اعضای هیات علمی در میزان معنویت و شادکامی، بر اساس سابقه خدمت اعضای هیأت علمی در میزان معنویت و توانمندی، براساس درجه علمی اعضای هیأت علمی در میزان معنویت، توانمندی و شادکامی و بر اساس سن اعضای هیات علمی در میزان توانمندی نشان داد( 05/ 0 ). | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
معنویت؛ شادکامی؛ توانمندی؛ دانشگاه پیام نور؛ اساتید | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه مفهوم معنا مقدمهای برای گفتگو در مورد معنویت است و معنا با وجوه درونی انسان پیوند میخورد. این بحث ازسوی متفکران هستیگرا نظیرکی یرکیگور[1]، هایدگر[2]و سارتر[3] مطرح شد. اینجاست که ما با عباراتی همچون "کسی که چرایی زندگی خود را یافته باشد، با هر چگونگی آن خواهد ساخت" مواجه میشویم. در واقع، گفتمان معنویت باتوجه به بحرانی که بشریت در زمینه معنا درخود حس میکند، به وجودآمده است. این بدان مفهوم است که انسان احساس کرد همة شرایط دست به دست هم داده و سبب شده است تا او برای دردها، شادیها، اعمال و افکار خویش دلیلی نداشته باشد. اگرچه تاچند دهة قبل باور غالب بر این بود که این نیروی عظیم برای جهان مدیریت و بازرگانی مناسب نیست (نال[4]،1997)، اما اکنون به عنوان موضوع پژوهشهای دانشگاهی و علمی به طور جدی مطرح است(کانل[5]، 1999). یکپارچگی معنویت با زندگیکاری باعث میشود افراد رضایت بیشتری از کارشان داشته باشند و وقتی از محیط کار خود فارغ میشوند و به خانواده میپیوندند، به جای گریز از یکدیگر به یاری هم بشتابند. به دلیل این یکپارچگی و تلفیق سازمانها با افرادی اخلاقیتر و مولدتر ممکن است به سود آوری بیشتری منجر شود. افزون بر این، معنویت در محیطکار میتواند برای سازمانها و اجتماع انسانیت، سخت کوشی و مسؤولیت را به ارمغان آورد و این مهمترین وظیفهای است که جوامع کنونی در هزاره سوم با آن روبرو هستند(گیبون[6]، 2001). معنویت به مثابه آگاهی از هستی یا نیرویی فراتر از جنبههای مادی زندگی است و احساس عمیقی از وحدت یا پیوند باکائنات را به وجود میآورد. افکار مثبت و سخت رویی[7] هردو مؤلفههای معنویت هستند و با سلامت و شادکامی[8] و مقاومت در برابر فشار و استرس که خود یکی از مؤلفههای احساس توانمندی[9] است، ارتباط دارند. تکیهگاه معنوی میتواند تاثیر ضربهگیری در برابر استرس داشته باشد و همچنین، میان سلامت روانی، سلامت جسمی، رضایت از زندگی، شادکامی و احساس توانمندی رابطة معنادار و مثبت وجود دارد(اکستین و کران[10] ،2002). الپورت[11] (1950) و بتسون، چائنراد و ونسو[12](1980) معتقدند که معنویت به دلیل تاثیرسودمند بر سلامت و شادمانی و بهزیستی شخصیت، راهی است که در آن معنای برتر و نهایی خلق میشود و میتوان آن را تا حدودی به عنوان یک جنبه سازماندهی شده بنیادی شخصیت در نظر بگیریم (پیدمنت[13]،2004). مطالعات بارتلت[14] و همکارانش (2003) نشان میدهد که معنویت میتواند به پیشرفت سازگاری و انعطاف پذیری هیجانی این افراد از طریق تجربه احساسات مثبت و به دنبال آن رضایت و شادکامی از زندگی بینجامد. برای مقابله با فشار زندگی و بیرون آمدن از افسردگی، ناتوانی و رسیدن به شادکامی چه در زندگی فردی و چه در محیط کار حوزه معنوی مانند یک مشاور به فرد کمک میکند تا درموقعیتهای دشوار معنا و مفهومی بیابند. پارگامنت 1997(به نقل از میلر 2003)این مقابله را به عنوان تلاش در جهت پیدا کردن معنا در موقعیتهای سخت توصیف میکند که در نهایت به احساس شادمانی و توانمندی در فرد منجر خواهد شد. یافتههای پژوهشی بهرامی و همکارانش(1384) بر روی تأثیر آموزش معنویت بر کاهش افسردگی دردختران نشان داد که بین معنویت فرد و احساس شادکامی رابطه مستقیم وجود دارد و در مقابل بین افسردگی و معنویت رابطه معکوس وجود دارد؛ به این معنا که هرچه دختران از آموزش بیشتری در مورد مسائل معنوی برخوردار بودند، میزان افسردگی آنها کمتر و در مقابل شادابی و نگرش مثبت آنها به زندگی بیشتر بوده است. کوپر[15] (1998) در یک پژوهش فراتحلیل مهمترین ویژگی شخصیتی افراد شاد را عاطفة مثبت و عزت نفس گزارش کرده است. همچنین، وارت[16](2001) از صاحبنظران روانشناسی شادی نیز عزت نفس را جزء جداییناپذیر شادی میداند. به عبارت دیگر، وقتی فرد معنای زندگی خود را از طریق ارتباط با معبود خویش دریافت، احساس توانمندی و عزت نفس را برای او به دنبال خواهد داشت. نتایج پژوشهای مه یرز(2000) و پترسون نشان داد افرادی که شاد هستند، بیشتر احساس امنیت میکنند و روحیه مشارکتی بیشتری دارند که این امر خود رابطه بین شادکامی و توانمندی رانشان میدهد، زیرا مشارکت و همکاری با دیگران از مؤلفههای توانمندی محسوب میشود. مورجاکول و همکارانش نیز(2008) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که معنویت نقش عمدهای در افسردگی دارد. این پژوهشگران همچنین دریافتند که سطح افسردگی افراد معنوی پایینتر و میزان شادکامی آنها بالاتر است. اماآنچه در این میان حائز اهمیت است، ظهور مفهوم معنویت در سازمانها و محیطهای کاری است. اگر قرن حاضر را جامعه سازمانی قلمداد کنیم، ادعایی نابجا نکردهایم. به قول پارسونز جامعهشناس معروف امریکایی در جامعه چندین وجهی امروز ایجاد سازمانها راه اصلی تحققپذیر ساختن خواستهها و نیل به هدفهایی است که انسانها به تنهایی نمیتوانند به آنها برسند. درعصر حاضر تقریبا جایی را که فاقد سازمانی باشد، نمیتوان یافت. سازمانها بر همه شئون زندگی ما تسلط یافتهاند. درحقیقت، ظهور جامعه سازمانی، انقلابی بود که هیچگاه پرچمی برای آن برافراشته نشد، هیچگاه اضطرابی را نینگیخت و با مقاومتی روبه رو نشد، اما زندگی ما را دگرگون ساخت. لذا با توجه به غلبه سازمانها بر همه شؤون زندگی ما و نیز دلمشغولی دیر پای بشریت نسبت به معنویت ناگزیر مینماید (ناصریفر و الماسی فرد ،1388). بدین ترتیب، با توجه به حضورگسترده سازمانها در جوامع و پیامدهای خواسته و ناخواستهای که سازمانها، منشأ شکلگیری آن هستند، ظهور معنویت در حوزه سازمانی و لزوم پژوهش و اقدام در این زمینه ناگزیر مینماید. در این پژوهش نیز با توجه به اهمیت معنویت،هدف ما تبیین رابطه بین معنویت و شادکامی و توانمندی حرفهای اساتید، مشخص کردن تفاوت معنویت، شادکامی و توانمندی بین اساتید زن و مرد، تبیین رابطة معنویت، شادکامی و توانمندی با درجه علمی اساتید، تبیین رابطة معنویت، شادکامی و توانمندی با سن و تبیین رابطة سابقه خدمت با معنویت، شادکامی و توانمندی اساتید است، اما پیش از پرداختن به موضوع معنویت در محیط کاری سازمانها لازم است اشارهای هرچند گذرا به مفهوم معنویت داشته باشیم. از نظر امام خمینی (ره) معنویت مجموعه صفات و اعمالی است که جاذبه قوی و شدید و در عین حال منطقی و صحیح را در انسان به وجود میآورد تا او را در سیر به سوی خدای یگانه و محبوب عالم به طور اعجاب آوری پیش ببرد (صحیفه امام، ج شانزدهم 44 : 1378). همچنین، از نظر گاه مسلمین زندگی معنوی هم بر ترس از خداست و هم بر عشق، هم تسلیم در برابر ارادة خدا و هم جستجوی برای شناخت او که هدف نهایی آفرینش است. معنویت اسلامی با الگوی آداب اسلامی که ساخته و پرداختة ارکان دین است، رابطه دارد. گوهر معنویت اسلام با توجه به توحید پیوند میخورد و قلب اسلام وکلید فهم جنبههای مختلف آن است (رستگاری ،26:1384).قرآن کریم ایمان مذهبی را جزو سرشت انسان معرفی کند :((فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها ))(روم/30): حقگرایانه روی خود را به سوی دین کن؛ همان که سرشت خدایی است که مردم را بر آن سرشته است). یکی از مباحث مهم معنویت در کار است که بردلی[17](2003) در این زمینه میگوید: تعریف معنویت در کار همانند تعریف معنویت مشکل است، اما همان طور که معنویت میتواند به صورت انتزاعی بر حسب ویژگی انواع و محتوای معینی تعریف شود، معنویت در کار نیز به همان شیوه قابل تعریف است. در واقع، معنویت در کار سفری است به سوی یکپارچگی شغلی که جهت کمال و پیوستگی در محیط کار را فراهم میآورد. این تعریف از معنویت خود شامل شادمانی و احساس توانمندی در فرد است. هر یک از ادیان مختلف با توجه به غنای معنوی خود موضوع معنویت کاری را مورد توجه قرار دادهاند. برای مثال، مسیحیان باور دارند که معنویت نوعی دعوت به کار است آنها کار را مشارکت در خلاقیت خداوند و وظیفهای الهی میدانند؛ بویژه پروتستانها که پیرو عقاید مارتین لوتر هستند، عقیده دارند که که خداوند به طور مداوم در حال خلق است و کارکردن مشارکت با خداوند است. هندوها عقیده دارند باید تلاش کرد و نتیجه را به خداوند سپرد. بوداییها کار سخت را ابزاری میدانند که سبب بهبود در زندگی فرد به عنوان یک کل شده، نهایتا موجب غنی سازی تمام و کمال زندگی و کار میشود. این دیدگاه در اسلام معمولا در قالب اخلاق کار اسلامی مطرح میشود. اخلاق کار اسلامی مسلمانان را به تعهد بیشتر به سازمان، همکاری، مشارکت، مشورت، بخشش، گذشت و.... تشویق میکند. یکی از متغیرهایی که میتواند به معنویت در کار کمک کند، موضوع شادکامی و نشاط است. شادکامی در بر دارندة خشنودی، لذت، خوشایندی و شادی است. از این رو، تعدادی از روانشناسان آن را یک اصطلاح چتری و دربرگیرنده انواع ارزشیابیهایی که فرد از خود و زندگیاش به عمل میآورد، میدانند. این ارزشیابیها مواردی از قبیل رضایت از زندگی هیجان و خلق مثبت و فقدان افسردگی است (لاینر و ساه 1997). ادینگتون و شومن[18](2004) و ون هون[19] (1984) شادمانی را میزانی که یک فرد در مورد کیفیت کلی مطلوبیت زندگی اش قضاوت میکند، تعریف میکنند. آیزنک با اقتباس از تعریف برادبرن[20] شادمانی را حداکثر عاطفه مثبت و حداقل عاطفه منفی تعریف کرده است که احتمالاً کاربردی ترین تعریف شادمانی است. واترمن (1993) معتقد است که مفهوم معنوی از شادکامی، خوشبختی و شادکامی مردم را بر اساس خود واقعی آنها تبیین میکند، بر طبق نظر وی، این نوع شادکامی هنگامی بدست میآید که فعالیتهای زندگی افراد بیشترین همگرایی یا جور بودن را با ارزشهای عمیق داشته باشند و آنان نسبت به این ارزشها متعهد گردند. تحت چنین شرایطی احساس نشاط و اطمینان به وجود میآید. واترمن این حالت را به عنوان جلوة فردی امید و همبستگی بالایی بین آن و اندازههای خوشبختی و شادکامی بدست آورد. ریف و سنگر (1998) خوشبختی و شادکامی را دستیابی ساده به لذت نمیدانند، بلکه آن را به عنوان کوششی در جهت کمال در نظر میگیرند که بیانگر تحقق توان بالقوه واقعی فرد است. در قرآن و صحیفه سجادیه در زمینه شادی این گونه آمده که، هدف از زندگی قرب به خداست. آدمی به دنیا آمده تا از ماسوا غایب گردد، خانه دل را صیقل دهد و با خدا مأنوس شود. قرب به یار انسان را از هستی وابسته میرهاند. انس با دوست، آدمی را به معراج میبرد و آتش عشق را در دل او شعلهور میکند. سالک عاشق امیدوار به رحمت الهی بود، تمنای وصال دارد. لذت باطنی با طلوع نور محبوب حقیقی در اختیار مؤمن قرار میگیرد و انس با او وحشت را از دل برده، حضور و عشق و شادمانی واقعی را به جای آن مینشاند. امام سجاد(ع) در فرازی بیان میکند: «اللّهمَّ اجعل حمدی لک فی کل حالاتی حتی لاافرح بما اتیتنی من الدنیا» و بار خدایا مرا در هر حال به سپاسگزاریات برگمار تا به آنچه از دنیا به من دادهای، شاد نگردم (صحیفه سجادیه، دعای 21). این فریضه تفاوت درک و استنباط را از شادی میان بندگان مخلص و واقعی و سایر بندگان نشان میدهد. خدا شادی واقعی انسان را در بخشش و بندگی واقعی میداند. اگر خدا شاد است، شادیاش در عطای اوست. خدا ازآدمی میخواهد اینگونه باشد. شادی واقعی انسان در جمعآوری و نگهداری مال نیست، بلکه در بخشیدن آن است. اگر آدمی میدانست در بخشش چه لذت و شادمانی نهفته است، هرگز چیزی را برای خود نگه نمیداشت. سرّ آن این است که با بخشش انسان همانند خدا میشود. چه زیباست این سخن امیرمؤمنان (ع) که فرمود: «کسی شاد میشود که دیگران را شاد کند» (حکمت 257). قرآن کریم شادیها را به دو دسته تقسیم میکند: شادیهای حق و شادیهای ناحق. تمام آیاتی که شادی را پدیدهای منفی لحاظ میکنند، از نوع دوم هستند، اما اگر خرسندی و شادمانی بر اساس حق باشد، خدا آن را میپسندد و برای انسان مفید و سودمند میداند: «ذلکم بما کنتم تفرحون فی الأرض بغیر الحق»: این قهر و عذاب شما بدین سبب است که در دنیا از پی تفریح باطل بودید(غافر /75). توانمندی اصطلاحی از ترتیبات سازمانی است که بر اساس آن خود مختاری و آزادی عمل و مسؤولیت تصمیمگیری بیشتر به افراد واگذارمیشود(اتیژاکی و یورک [21]،2000). در سالهای اخیر کاربرد این واژه در سازمانها گسترش یافته؛ به طوری که بسیاری از نویسندگان از آن به عنوان داروی شفابخش و شعار رایج مدیریتی در اوایل سال های 1990 یاد میکنند. شاکلتون (1995) توانمندی را به عنوان" فلسفه دادن اختیار تصمیم گیری و پاسخگویی بیشتر به افراد زیردست در سازمان "تعریف کرده است(گرین و مکاندرو، 1999). توانمندی نوعی راهبرد کلان و مقبولی است که از آن برای بهبود مستمر استفاده میشود و یک علامت اختصاری برای به کارگیری شایستگیهای کارکنان در روشهای خلاق و نوآور در تمامی جنبههای عملکردی سازمان است. شواهد نشان میهند که کارکنان توانمند بهرهورتر، خشنودتر و نوآورترند و محصولات و خدمات را با کیفیت بالاتری نسبت به کارکنان ناتوان ایجاد میکنند. هنگامی که یک نیروی کار توانمند وجود دارد، سازمانها از کارآمدی بیشتری برخوردارند. توانمندسازی به معنای قدرت بخشیدن است و این بدان معنی است که به افراد در دادن احساس اعتماد به نفس یاری میرساند تا آنان بر ناتوانی و درماندگی خود چیره شوند. همچنین در افراد شور و شوق فعالیت ایجاد میکند. به عبارت دیگر، هم توانمندی باعث شادکامی فرد در محیط کار میشود و هم شادکامی و رضایت درونی، توانایی و عملکرد فرد را در محیط کار افزایش میدهد که از طریق توجه هرچه بیشتر به معنویت میتوان به هردوی این مهم دست یافت. توجه به توانمندی کارکنان در محیط کار میتواند به مدیران در زمینه شناخت و حذف شرایطیکه زمینه ناتوانی و بیقدرتی را فراهم میکند، کمک نماید و برای مدیر فرایندهای ساختاری تسهیل کننده توانمندسازی را فراهم کند. تاکنون مطالعات و تحقیقات بسیاری در زمینهی توانمندسازی در سازمان و نهادهای مختلف انجام شده، از جمله پژوهش ماک و یونگ (2002) که به بررسی رابطه بین جو سازمانی و توانمندسازی پرستاران در هنگ کنگ پرداختهاند البته، شایان ذکر است که هیچ یک از این تحقیقات به جنبة معنویت یا شادکامی و رابطه هریک با توانمندسازی کارکنان توجهی نداشتهاند. فرضیه کلی این پژوهش عبارت بود از: بین معنویت با شادکامی و توانمندی حرفهای اساتید دانشگاه پیام نور شهرضا رابطه وجود دارد.بر اساس این فرضیه کلی، فرضیههای زیرمطرح میشود:
روش در این پژوهش، روش پژوهش توصیفی- همبستگی بوده، برای بخش کمّی از ابزار پرسشنامه و برای بخش کیفی از مصاحبه استفاده گردید. دربخش بحث و نتیجهگیری یافتههای کمّی و کیفی بر اساس الگوی ترکیبی، تبیینی با هم ترکیب شدند؛ به این معنا که یافتههای کمی و کیفی به تبیین و روشن سازی یکدیگر کمک کردند. در بخش پرسشنامه از طرح گنجانده شده استفاده شده؛ به این معنا که در آخر پرسشنامه کمّی چهار سوال باز پاسخ هم برای پاسخگویان در نظر گرفته شد تا دیدگاههای آنان از جوانب مختلف بررسی شود.
جامعه آماری: درپژوهش حاضر جامعه آماری شامل کلیه اساتید دانشگاه پیام نور شهرستان شهرضا در سال تحصیلی (90-1389) بوده، که تعداد کل آنها 155 نفر بوده است. برای تعیین حجم نمونه از جدول کرجیس و مورگان(1970) استفاده شد. بر اساس محاسبات این جدول برای جامعه آماری(اعضای هیأت علمی) با 150 نفر حجم نمونهای برابر با 108 نفر کفایت میکند، اما پرسشنامههای برگشتی کامل 92 پرسشنامه بود.نمونه پژوهش با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی دردسترس انتخاب شدند.
ابزارهای اندازهگیری: در این پژوهش از سه پرسشنامه به شرح زیر استفاده شد: 1ـ پرسشنامه معنویت شامل 13 سؤال که توسط میلیمین و نک در سال 1993 تهیه شده است و به بررسی مؤلفههای معنا در کار، زندگی درونی، مسؤولیت شخصی، پیوندهای مثبت با دیگر افراد و شرایط اجتماعی میپردازد. 2ـ پرسشنامه توانمندی حرفهای شامل 9سوال که توسط سازی اسپرتیزر درسال 1995 تهیه شده است و به بررسی مؤلفههای خودمختاری، آزادی عمل و مسؤولیت تصمیم گیری میپردازد. 3ـ پرسشنامه شادکامی شامل 12 سوال که توسط دانشگاه آکسفورد درسال 1995 تنظیم شده است و به بررسی مؤلفههای نبود احساسات منفی، لذت از زندگی و داشتن عواطف مثبت میپردازد. 4ـ علاوه بر موارد مذکور، چهار سؤال تشریحی با نظر اساتید روانشناسی و مدیریت اسلامی برای آگاهی عمیقتر از دیدگاه اساتید تهیه شد. اگر چه برخی از اساتید از دشواری سوالات تشریحی وکمبود اطلاعاتشان در این زمنیه نیز ناراضی بودند. تا حدود زیادی سعی شد این محدودیت با انجام مصاحبه برطرف شود. همچنین، سؤالهای مشابه با سؤالهای تشرحی برای روشنتر و دقیقتر شدن نتایج سؤالهای تشریحی تهیه و تنظیم گردید و با 20 نفراز اساتید شامل 13 استاد زن و 7 استاد مرد مصاحبه شد. سؤالهای مصاحبه دریک چارچوب کلی در مورد معنویت، شادکامی و توانمندی برای فهم بهترو دقیقتر اساتید دانشگاه پیامنور شهرضا و بخصوص دیدگاه اساتید در مورد جایگاه و اهمیت معنویت درمحیطکار و زندگی شخصی تهیه شد. سؤالهای تشریحی هم در همین محتوا تهیه شده تا بتواند با توجه به کمبود وقت اساتید و گستردگی جامعه نمونه بیشتری را پوشش دهد. ـ متغیرهای جمعیت شناختی شامل: سن(زیر30 سال 7 نفر،38-30 سال35 نفر، 45-38 سال 45 نفر، 45 سال به بالا30 نفر)، جنسیت(زن 49 نفر، مرد 43 نفر) سابقه خدمت(زیر 5 سال 10 نفر،10-5 سال 35 نفر،20-10سال30 نفر،20سال به بالا 27 نفر)، تحصیلات(فوق لیسانس 45 نفر، دکتری 47نفر) و درجه علمی(مربی 45 نفر، استادیار47 نفر) بود. برای نمرهدهی به گزینههای پرسشنامه از مقیاس پنج گزینهای لیکرت (1- بسیارکم تا 5- بسیار زیاد) و برای سنجش اعتبار پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ استفاده شده است. پرسشنامه از نظر محتوا به رؤیت اساتید مدیریت اسلامی، مدیریت و روانشناسی و آمار دانشگاه اصفهان رسید و نظرهای آنان دربارة محتوا و شکل ظاهری (ساختاری) و نحوه نگارش پرسشنامه لحاظ شد. پایایی پرسشنامه به وسیله نرمافزار spss، ضریب همبستگی برای پرسشنامه برابر با 93% بوده است و ضریب همبستگی بین معنویت و شادکامی 75/ و همبستگی بین معنویت و توانمندی 63/ و همبستگی بین توانمندی و شادکامی 71/ بوده است. ( p<0/01).
روشهای تجزیه و تحلیل دادهها: به منظور تحلیل استنباطی دادههای به دست آمده از ابزارهای اندازهگیری از روشهای آماری ضریب همبستگی و تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) بوسیله نرم افزار spss استفاده شد.
یافتهها در این قسمت یافتههای پژوهش در جداول 1 تا 3 ارائه شده است.
جدول 1- مقادیر میانگین و انحراف معیار معنویت ، شادکامی و توانمندی اعضای هیات علمی دانشگاه پیام نور شهرستان شهرضا بر اساس متغیرهای جمعیت شناختی
طبق نتایج حاصله بر اساس جنسیت میانگین میزان معنویت، شادکامی و توانمندی اعضای هیأت علمی زن ، براساس سابقه خدمت میانگین میزان معنویت گروه با سنوات خدمتی 20 سال به بالا و در شادکامی و توانمندی میانگین گروه با سنوات خدمتی 10 تا 20 سال ، براساس سن میانگین میزان معنویت، شادکامی و توانمندی اعضای هیات علمی گروه سنی 45-38 سال، و براساس درجه علمی میانگین میزان معنویت،توانمندی و شادکامی اعضای هیات علمی با رتبه استادیاری بزرگتر از دیگر گروهها بوده است.
جدول 2: نتایج ضریب همبستگی رابطه بین متغیرهای معنویت، شادکامی و توانمندی اساتید دانشگاه پیام نور شهرستان شهرضا
در پاسخ به سؤال رابطه بین شادکامی، توانمندی و معنویت از آزمون همبستگی پیرسون استفاده کردیم. بنابر نتایج حاصله، همبستگی مثبت و معناداری بین معنویت با شادکامی و توانمندی و همچنین بین شادکامی با توانمندی نشان داد. (05/0 ).
جدول3: نتایج آزمون F(مانوا) مقایسه میانگین معنویت ،شادکامی و توانمندی اعضای هیات علمی دانشگاه پیام نور شهرستان شهرضا بر اساس متغیرهای جمعیت شناختی
در پاسخ به سؤال رابطة بین متغیرهای جمعیتشناختی با معنویت، شادکامی توانمندی از آزمون مانوا استفاده کردیم. نتایج نشان داد تفاوت معناداری را براساس جنسیت اعضای هیأت علمی در میزان معنویت و شادکامی، سابقه خدمت اعضای هیأت علمی در میزان معنویت و توانمندی، براساس درجه علمی اعضای هیأتعلمی در میزان معنویت، توانمندی و شادکامی و بر اساس سن اعضای هیأتعلمی در میزان توانمندی نشان میدهد
نتایج مصاحبه و سؤالهای تشریحی پرسشنامه -تشریح فضای مصاحبه: در طی انجام مصاحبه اساتید زن با عواطف و احساسات بیشتری پاسخگوی سؤالها بودند و در مقابل، اساتید مرد خیلی محدودتر و کلی پاسخ میدادند و حتی در چهره بعضی از آنها بی علاقگی به پاسخگویی قابل مشاهده بود، اما در مجموع در طول جریان مصاحبه معمولا اساتید عضو هیأت علمی چه اساتید زن و چه اساتید مرد هم همکاری بیشتری میکردند و هم کاملتر به سؤالها پاسخ میدادند که البته این امر با توجه به چند جلسه مشاهده محیط کار دانشگاه میتواند به عوامل مختلفی بستگی داشته باشد. مثال، اساتید حقالتدریس معمولا در زمان استراحت در یک اتاق بزرگ حضور پیدا میکردند و اکثر اوقات با توجه به شرایط تشکیل کلاسها در دانشگاههای پیام نور نگران و منتظر تشکیل شدن یا نشدن کلاسهای خود بودند و اما اساتید هیأت علمی در اتاقهای جداگانه که نهایتا 2نفر درآن حضور داشتند، با آرامش بیشتری و در سکوت پاسخگوی سؤالها بودند و معمولا وقت بیشتری هم در اختیار داشتند. درکل میتوان گفت هم اساتید مرد و هم اساتید زن چه آنهایی که عضو هیأت علمی بودند و چه آنهایی که حقالتدریس بودند، اساتیدی که درجة علمی بالاتری داشتند، پاسخهایکاملتر و دقیقتری به سؤالها میدادند. در طی مصاحبه و حتی نحوة پاسخگویی به سؤالهای تشریحی به طور کلی در مقایسه اساتید مرد و زن میتوان به برخورد احساسی و عاطفی زنان در نحوه پاسخگویی و برخورد شناختی و علمیتر مردان اشاره کرد.
- تشریح نتایج مصاحبه سؤال نخست مبنی بر تعریف سه واژة معنویت، شادکامی و توانمندی حرفهای از نظر اساتید بود که پاسخ آنان به شرح زیر است: تعریف معنویت: در مورد چگونگی و کیفیت پاسخگویی میتوان گفت تعریفی که اکثریت (70 درصد) برای معنویت ارائه کردند، معنویت را ارتباط با معبود و خالق و اعتقاد و باور دینی تعریف کردند. یکی از اساتید مرد در رشتة روانشناسی عمومی با 37 سال سن و مدرک دکتری، معنویت را اجرای اصول انسانی، رعایت حقوق و اخلاق انسانی تعریف کرد و یکی از اساتید زن با 31 سال سن و مدرک فوق لیسانس در رشته آمار معنویت را لازمه یک زندگی سالم می دانست .در نهایت نیز یکی از اساتید مرد با 32 سال سن و مدرک فوق لیسانس در رشته حقوق در تعریف هریک از سه واژه معنویت، شادکامی و توانمندی به ترتیب آنها را "مهم ،لازم و قابل کسب " تعریف کرد. تعریف شادکامی: تعریف اساتید(75رصد) در مورد شادکامی مربوط به رضایت و احساس آرامش درونی بود و معتقد بودند نمیتوان افرادی را که ظاهر شاداب و با نشاطی دارند، به معنای واقعی افراد شادابی دانست. از نظر اکثر اساتید، شادی واقعی آرامش درونی است که نیاز چندانی به ابراز خارجی ندارند. برخی از آنها (50 درصد) معتقد بودند افرادی که بیش از حد خود را خندان و شاداب نشان میدهند، به دلیل وجود کمبود یا خلأ درونی و حتی میتوان گفت افسردگی، به دنبال پنهان کردن این مشکل هستند. یکی از اساتید با 44 سال سن و مدرک دکتری علوم اجتماعی اظهار کرد که: " شادکامی واقعی افراد را میتوان در نوع نگرش آنها به زندگی و انسان دریافت ". تعریف توانمندی :درموردتعریف توانمندی(80درصد)اساتید آن را توانایی انجام درست و شایسته وظایف و مقابله با موانع و محدودیتهای محیط کار و زندگی تعریف کردند. سؤال دوم مبنی بر نظر اساتید در مورد زندگی معنادار است که پاسخ آنان به شرح زیر است: اکثر اساتید(55 درصد) زندگی با هدفی که فرد برای رسیدن به مقصد مورد نظر خود از هیچ کوششی دریغ نکند را زندگی معنادار میدانستند. تعدادی از اساتید(45درصد) نیز احساس رضایت از زندگی و شغل و رسیدن به آنچه انسان در آرزو رسیدن به آن است را زندگی معنادار میدانستند. نکته جالب توجه در میان پاسخهای داده شده این بود که برخی از اساتید (40درصد) که همه مرد بودند، زندگی با پول و تامین بودن از لحاظ مالی را زندگی معنادار میدانستند. جالب اینکه هنگامی که پاسخهای پرسشنامه این افراد به سؤالهای بخش معنویت بررسی شد، اکثر آنان تأثیر نماز و اعتقادات مذهبی را در آرامش و موفقیت اغلبکم یا تا حدودی میدانستند و در مورد سؤالی که منافع خود را بر منافع دیگران ترجیح میدهم، گزینه بسیار زیاد یا زیاد را انتخاب کرده بودند، در حالی که در میان اساتید زن یا به این سؤال پاسخ داده نشده بود یا هیچ یک از آنان وجود پول و مادیات را نشان زندگی معنادار نمیدانستند یا میتوان گفت دست کم این گونه پاسخ نداده بودند و از لحاظ اعتقادات مذهبی نیز بیشتر از مردان، نماز و مراسم مذهبی را عاملی برای آرامش و نشاط درونی میدانستند و در مورد گزینه ترجیح منافع خود بر منافع دیگران اغلب (75درصد) گزینه کم یا خیلیکم را انتخاب کرده بودند. البته، باید اذعان داشت که نمیتوان به طور کامل از این یافتهها نتیجهگیری کرد که مردان از لحاظ اعتقادات معنوی در سطح پایینتری نسبت به زنان قرار دارند؛ چه بسا این تقاوت بیشتر به جنبة غریزی و روحیه مردان برمیگردد که در محیط کار به دلیل مسؤولیت تأمین امرار معاش خانواده و این که همواره به دنبال کسب جایگاه برتر برای رسیدن به درآمد بالاتر هستند و اینکه زنان معمولا با احتیاط بیشتری پاسخگوی سؤالها هستند و بیشتر از روی عواطف و احساسات عمل میکنند و شاید این پاسخها نمایانگر صداقت مردان و ترس از قضاوت منفی برای زنان باشد. با توجه به تحقیقات انجام شده نمیتوان جنسیت را به عنوان یک عامل قدرتمند برای پیشبینی معنویت افراد قرار داد. در مورد سؤال رابطة بین معنویت، شادکامی و توانمندی پاسخ اساتید به شرح زیر است: اکثر افراد رابطة مثبتی بین آنها قائل بودند. برخی پاسخهای قابل ملاحظه در این بخش آن بود که برخی اساتید(40درصد) اشاره کرده بودند که اگرچه اعتقاد دارند که معنویت به رسیدن به شادمانی و توانمندی کمک میکند، اما برخی از آنان چه در پرسشنامه و چه در مصاحبه بیان کردند بسیاری از افراد هستند که اعتقادات مذهبی چندان قوی(به خصوص در انجام تکالیف دینی مانند نماز و روزه) ندارند، اما درکار خود بسیار موفقاند و رضایت بیشتری از زندگی کاری و شخصی خود دارند. سه نفر از این اساتید زن و با مدرک فوق لیسانس در رشتههای زبان، علوم اجتماعی و اقتصاد بودند و 5 نفر از آنان از اساتید مرد از رشتههای مدیریت و حقوق بودند. در طی مصاحبه پس از پرسیدن این سؤال که "شادمانی آنها را برچه اساسی قضاوت میکنید؟" ارتقای جایگاه علمی و شغلی و یا افزایش سطح درآمد را نشانة موفقیت یا شادکامی آنها میدانستند حتی برخی(60 درصد) بیان کردند که ما با آنکه کشوری مسلمان و مذهبی هستیم چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ علمی نسبت به بسیاری از کشورهای اروپایی و صنعتی که شاید اعتقادات مذهبی چندان قوی نداشته باشند، در سطح پایینتری قرار داریم و حتی برخی از اساتید (20درصد) که هم شامل زنان و هم شامل مردان با مدرک فوق لیسانس میشدند، بین معنویت و شادکامی و توانمندی قائل به رابطة خاصی نبودند، اما در همین خصوص اکثر اساتید دکتری (80 درصد) که بیشتر مرد بودند، رابطه مستقیم و غیر قابل انکاری بین این سه متغیر قائل بودند. در مورد سؤال چهارم مبنی بر این که "معبود کیست و جایگاه آن در زندگی شما کجاست؟" تقریباً میتوان گفت همه آنها خدای یگانه را موجود برتر معرفی کردند که ناظر بر تمام زندگی بندگانش است و حضور آن را در تمام ابعاد زندگی خود احساس میکردند.
بحث و نتیجهگیری نتایج این پژوهش نشان داد ارتباط بین معنویت و دو بعد شادکامی و توانمندی معنادار است؛ بدین معنا که معنویت یکی از پیشبینی کنندههای مهم شادکامی و توانمندی اساتید محسوب میشود. درپژوهش حاضر افرادی که از معنویت بالاتری برخوردار بودند، میزان شادکامی و احساس توانمندی بیشتری نشان دادند و تفاوت معنویت بین اساتید زن و مرد معنادار بود که این امر میتواند به تفاوت درهوش معنوی بیشتر در زنان و هوش شناختی بیشتر در مردان باز گردد و اینکه مردان نسبت به زنان به دلیل جنسیت و مسؤولیت در تامین امرار معاش خانواده بیشتر برجنبههای مادی توجه میکنند که خود این مطلب جای تامل و تحقیق بسیار دارد. اکثر پژوهشهای انجام شده در زمینه معنویت که در متن نیز تا حدودی به آنها اشاره شد، بیشتر به رابطة معنویت با افسردگی و اضطراب و درمان بیماریهای سخت توجه شده بود و در زمینه رابطهی معنویت و شادکامی کمتر تحقیق شده بود، بخصوص در رابطة معنویت و توانمندی کارکنان در داخل کشور پژوهشهای کمتری صورت گرفته بود. در پژوهش جلیلوند(1383)، نتایج حاکی از آن بود که تفاوت دو جنس از نظر میزان پایبندی به تقیدات مذهبی معنادار نیست و رابطة بین سلامت روان که شامل احساس شادکامی درزندگی نیز میشود و تعهد به اعتقادات دینی، مثبت است که این نتیجه با نتایج پژوهش حاضر همخوانی ندارد. در پژوهش حسینیان، منوچهری و علوی (1383) نتایج نشان داد که رابطة سلامت روان و شادکامی و احساس معناجویی مثبت و معنادار است و نتایج حاکی از آن بود که احساس معناجویی با کاهش افسردگی و اختلالات روانی و افزایش سلامت روان نیز رابطه دارند که با نتایج پژوهش حاضر همسویی داشت. همچنین، نتایج این پژوهش نشان داد که بین معنویت اساتید و درجه علمی آنان و نیز سابقة خدمت ارتباط وجود دارد؛ به این معنا که هرچه درجه علمی اساتید بالاتر بود و از سابقة کاری بیشتری برخوردار بودند، میزان معنویت آنان نیز درسطح بالاتری نسبت به سایر اساتید که ازنظر درجه علمی و سابقة کاری در سطح پایینتری بودند، قرارداشت؛ که این نتیجه نیز خود جای تأمل و تحقیق دارد که آیا تامین بودن اساتید هیات علمی از لحاظ مادی و اطمینان از موقعیت و آیندهکاری در آرامش و اطمینان خاطر آنان نقش داشته است؛ به گونهای که کمتر دغدغة مسائل مادی را داشته، بیشتر به مسائل فردی و معنوی میپردازند؟ براساس یافتههای این پژوهش و مقایسه آن با پیشینة پژوهشی میتوان گفت که در اکثر موارد رابطه مثبت و معناداری بین معنویت، شادکامی و توانمندی وجود دارد که نشان دهنده شدت تأثیر معنویت بر این ارتباط است. از جمله علل این امر میتوان به نقش مؤثر معنویت محیط کار در احساس شادکامی، توانمندی، موفقیت و رضایت باطنی و نقش باز دارنده و پیشگیرانه معنویت در بروز افسردگی، ناامیدی و احساس پوچی و اختلالهای روانی اشاره کرد. همچنین، محققان بیان میکنند که تشویق معنویت در محیط کار میتواند به مزایا و منافعی مانند افزایش خلاقیت، افزایش صداقت و اعتماد، بهبود نگرشهای شغلی کارکنان، همچون افزایش رضایت شغلی و مشارکت و وجدان کاری و انگیزش شود. در مجموع، باتوجه به همه عواملی که ذکرشدو با توجه به یافتههای کیفی این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که به طور کلی اعتقادات مذهبی بین اساتید این دانشگاه بالاست، اما اکثر این اعتقادات به باور و یقین تبدیل نشده است. به نظرمیرسد اکثر ما به دلیل اعتقادات مذهبی خانواده و زندگی در یک کشور مسلمان به عنوان فردی مذهبی شناخته و یا خود را معرفی میکنیم، نه براساس کنکاش و جستجو برای رسیدن به حقیقت، و همین عامل باعث ضعف و حتی شک ما در بسیاری از مسائل اعتقادی خواهد شد. طبق یافتههای این تحقیق، افرادی که چه در مصاحبه و چه در سؤالهای تشریحی پاسخهای کامل و دقیق و از روی شناخت داده بودند، از لحاظ اعتقادات معنوی و به دنبال آن در شادکامی و توانمندی نیز در سطح بالاتری قرار داشتند. از آنجا که اساتید جزو مهمترین اقشار جامعه هستند که با منابع انسانی سروکار دارند و ماهیت کار آنان آموزش و ارتقای سطح فکری و آگاهی فراگیران است، باید بیشترین توجه به مسائل اعتقادی این بخش از نیروی کاری شود که با مهمترین منابع انسانی با جوانان سروکار دارند. جوانان خیلی سریع تحت تأثیر رفتار و گفتار اساتید خود قرار میگیرند و آنها را به عنوان الگوی خود انتخاب میکنند و چه بسا اساتیدی که خود از لحاظ اعتقادی و مذهبی دچار نقص باشند و این جوانان کنجکاو و حساس را نیز به لغزش بکشانند و چه بسیار اساتیدی که با رفتار و منش نیک و پسندیدة خود جوانان بسیاری را از گرداب گناه نجات دهند. اشتباه جامعه ما این است که بیشتر به غنی بودن اساتید خود از لحاظ علمی توجه میکند و به پارادایم و باورهای دینی آنها توجه چندانی ندارد. چه بسا با آموزش و شناخت هرچه بیشتر اصول و مولفههای دینی بتوان منابع انسانی را تربیت کرد که با پرورش معنویت و باور راسخ و بر اساس شناخت و یقین به شادمانی درونی و بیشترین توانمندی در محیط کار رسید و در پرتو معنویت واقعی در محیط کار، تمام اعضا به عنوان عضوی از یک خانواده برای رسیدن به هدف واحد بیشترین تعاون و همکاری همراه با صمیمیت را دداشته باشند که در پرتو آن به تولید و منفعت بیشتر، احساس رضایت بیشتر، امنیت و خلاقیت و ابتکار نایل شوند. کلید مؤثر و کارساز مقاصد ذکر شده، آموزش و توجه هر چه بیشتر به بعد معنوی نیاز انسان است. با توجه به یافتههای این پژوهش، از آنجا که اساتیدی که درجه علمی بالاتر و سابقة کاری بیشتری داشتند، از نظر معنویت و توانمندی نیز در سطح بالاتری قرار داشتند، میتوان اذعان کرد که علم و معرفت واقعی نیازمندی و وابستگی هر چه بیشتر را به معبود بیشتر نمایان میکند و همان گونه که در دین مقدس اسلام آمده است، علم واقعی انسان را به خدا میرساند؛ برخلاف تصور برخی پیروان مدرنیسم، که امروز دین و معنویت را مانع پیشرفت بشر معرفی میکنند و برای اثبات این گفتة خود فاصلة گرفتن جوامع غربی از دین و پیشرفت آنان در عرصههای مختلف را بیان میکنند. در پاسخ، باید دید تعریف این افراد از معنویت و پیشرفت چیست؟ آیا میتوان استبداد و زورگویی برای دراختیار داشتن بهترین و بیشترین امکانات و تحریم و غارت ملل ضعیف برای محرومیت از منابع را پیشرفت دانست؟! آیا میتوان مانع از این نیاز غریزی و فطری انسان نسبت به کمال برتر و زیبای مطلق شد؟ احساس خلأ و کمبود در سرتاسر زندگی جوامع غربی به چشم میخورد و خود نیز این آسیب جدی را که به خصوص گریبانگیر جوانان آنها شده، به خوبی مشاهده میکنند؛ بهگونهای که آنقدر احساس پوچی و تهی بودن میکنند که به معنویتهای دروغین و شیطانپرستی روی میآورند که در نهایت آنها را به راحت کردن از این زندگی بیهدف سوق میدهد. افزایش آمارهای جرم و جنایت، فحشا، طلاق و خودکشی به روشنی بیانگر این مسأله است. ایجاد چنین افکاری، حربهای است که برای دورکردن جوانان از دریافت معنای واقعی زندگی و در نهایت پوچی توسط جوامع دیگر استفاده میشود و این وظیفة اساتید آگاه و متدین ماست که به عنوان قشر فرهیخته جامعه به راهنمایی و بیداری هرچه بیشتر جوانان نسبت به این آسیبها بپردازند.
[1]- Kiyerkegor [2]- Hidger [3]- Sarter [4]- Neal [5]- Connel [6]- Gibbon [7]- Hardiness [8]- Happiness [9]-Capability [10]-Eskstein&kern [11]-Allport [12]-Batson. Schoenrad&Vansu [13]-Pidment [14]-Bartlet [15]-Cooper [16]-Wart [17]-Bradley&kauanui [18]-Eddington&Shaman [19]-Veen hoven [20]-Brad burn [21]-Itezhaky&York | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قرآن کریم نهج البلاغه صحیفه سجادیه رستگار، علی. (1384). معنویت در سازمان، رساله دکترا، دانشگاه تهران. بهرامیدشتکی، هاجر؛ علیزاده، حمید؛ غباری بناب، باقر؛، وکرمی، ابولفضل. (1385).اثربخشی آموزش معنویت به شیوه گروهی بر کاهش افسردگی در دانشجویان. فصلنامهتازههاوپژوهشهای مشاور،9: 72ـ 49. جلیلوند، محمدامین. )1383). بررسی رابطة سلامت روان و پایبندی به تقیدات دینی (نماز)در دانشجویان. مقاله ارائه شده در دومینسمینارسراسریبهداشتروانیدانشجویان، تهران: دانشگاه تربیت مدرس، ایران. حسینیان، سیمین؛ منوچهری، کاترین؛ علوی، زهرا.(1383). بررسی و مقایسه رابطه سلامت روان واحساس معناجویی در دانشجویان دختر خوابگاهی مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه الزهرا. مقاله ارائهشده در دومینسمینارسراسریبهداشتروانیدانشجویان، تهران: دانشگاه تربیت مدرس، ایران. حکیمیان، حمید؛ خمینی، روحالله. (1361). صحیفه امام، ج 16، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره). مطهری، مرتضی. (1383). مجموعه آثار، ج 2 ، قم: انتشارات صدرا. _______ .(1383). مجموعه آثار، ج23 ، چ اول، قم: انتشارات صدرا. ناصریفر، وحید؛ الماسیفرد، محمدرسول. (1388). جایگاه معنویتکاری در جامعه سازمانی امروز، دانشگاه علامه تهران، فصلنامه اخلاق در علوم و فناوری، 3: 17-4.
Allport, G. (1961). Pattern and growth in personality. New York: Holt, Rinchair, Winston. Astin, Ko. (2002). Management theory and spirituality: a framework and validation of the independent spirituality assessment scale, DBA, Dissertation, Argosy University/Sarasota. Bradley J, and Kauanui K. (2003). Comparing spirituality on three southern California college campuses. Journal of Organizational Change Management. 16(4): 448-462. Bradley, J. and Kauanui S. K. (2003). Comparing spirituality on three Southern California College Campuses, Journal of Organizational Change Management. 16 (4): 448-462. Gibbons, P. (2001). Spirituality at work: Definitions, measures, assumption, and validity claims. Paper presented at the academy of management, Toronto. Hoon, L, and Jung K. H. (2008). The effect of psychiatric examination in drug intoxication: MMPI, BDI, SCL-90. Toxicology. letters.180: 1010-1616. Itezhaky, H. York, A. (2000).Empowerment and community participation. Soicial Work Reserch. 24(4): 225-234. Milliman, J. and Czaplewski, A. and Ferguson, J. (2003). Workplace spirituality and employee Work attitudes. Journal of organizational Change Management. 16(4): 426-447. Meyer, P. and Herscovitch, L. (2001). Commitment in the workplace: Toward a general model. Human Resource Management Review. 11(3): 306-320. Moorhead, G. and Ricky, W. (1989). Organizational behavior. 2nd ed, Boston: Houghton Mifflich Co. Neal, J. A. (1997). Spiritality in management education: A guide to resources, Journal of Management Education. 21(1): 121-39. Norma D'Annunzio-Gree and Macandrew, J. (1999). Re-empowering the empowered-the ultimate challenge? Personnel Review. 28(3): 258-278. Connel, O. (1999). The spiritual journey of the corporate warrior. Presented at Massey University, Albany Campus, Auckland. Vaterman, D. (1993). The Spiritual life: Great spiritual truths for everyday life. Oxford press. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6,895 |