تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,640 |
تعداد مقالات | 13,343 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,978,347 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,000,225 |
تمایزات اقتصادی و آسیبهای اجتماعی مناطق کشور مطالعه نرخ بیکاری و میزان خودکشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 10، دوره 4، شماره 1، شهریور 1394، صفحه 153-166 اصل مقاله (837.95 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمدعلی فیض پور1؛ عزت الله لطفی* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار گروه اقتصاد دانشگاه یزد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2کارشناس ارشد علوم اقتصادی دانشگاه یزد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نگاه اقتصادی به آسیبهای اجتماعی اگرچه تنها در دهههای اخیر مورد توجه قرار گرفته است اما، توجه به این نگاه چنان گسترده شده که رابطه بین ویژگیهای اقتصادی و آسیبهای اجتماعی در سطوح بینالمللی، ملی، منطقهای و نیز خانوادگی و فردی در صدر توجه اقتصاددانان و صاحبنظران مسائل اجتماعی قرار گرفته است. با این رویکرد، نمیتوان جایگاه مسائل اقتصادی را در آسیبهای اجتماعی نادیده انگاشت و از اینرو، مطالعات متعدد کوشیده است تا این رابطه را مورد بررسی و کنکاش قرار دهد. نرخ بیکاری در این میان از متغیرهای اقتصادی است که میتوان تمایزات عمدهای را از حیث این شاخص در بین مناطق مشاهده نمود. این در حالی است که در سوی دیگر خودکشی از آسیبهای اجتماعی است که کانون توجه جوامع جای گرفته است. بر این اساس این مقاله میکوشد تا رابطه بین این دو را در مناطق ایران (که در این مقاله بر حسب است آنها از یکدیگر متمایز گردیدهاند)، مورد بررسی و کنکاش قرار دهد. این سنجش نیز طی سالهای 1389-1386 صورت گرفته و برای این ارتباط از روش اقتصادسنجی دادههای تلفیقی استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشاندهنده رابطه مثبت و معنیدار میزان خودکشی و نرخ بیکاری در مناطق کشور است. بر این اساس و از نظر سیاستگذاری، اگرچه نمیتوان تمامی دلایل خودکشی مناطق را با نرخ بیکاری آنها تبیین نمود اما، رابطه میان بیکاری و میزان خودکشی نیز رابطهای غیر قابل انکار بوده و سیاستهای اقتصادی نباید تمایزات منطقهای در نرخ بیکاری را به فراموشی سپارد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آسیبهای اجتماعی؛ عوامل اقتصادی؛ خودکشی؛ نرخ بیکاری؛ دادههای تلفیقی؛ مناطق ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه براساس سند چشمانداز جمهوری اسلامی ایران، در افق 1404 ایران کشوری است توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی. همانگونه که ملاحظه میشود، براساس این سند که بالاترین سند بالادستی کشور پس از قانون اساسی قلمداد میشود، در سال 1404 ایران باید کشوری توسعهیافته شده و علاوه بر آن، جایگاه اول اقتصادی را در میان کشورهای منطقه سند چشمانداز کسب نماید. برای دستیابی به این مهم، لازم است تا عوامل مختلف همسو با یکدیگر زمینه را برای نیل به این هدف مهیا سازند. همانگونه که بر همگان واضح است و در تئوریهای توسعه و رشد اقتصادی نیز بیان شده است، انسان از یک سو به عنوان عامل توسعه و از سوی دیگر به عنوان محور توسعه تلقی میشود. چرا که از یک سو افراد زمینه را برای حرکت به سوی توسعه فراهم نموده و از سوی دیگر، دستیابی به توسعه زمینه را برای ایجاد و افزایش رفاه افراد جامعه فراهم خواهد نمود. از این رو است که نیروی انسانی و یا در مفهومی کلیتر، سرمایه انسانی نقش مهمی را در مسیر نیل به توسعه ایفا مینماید. اما آنچه درخور توجه است آن است که نیروی انسانی به عنوان یکی از مهمترین نهادههای تولید و زمینهساز رشد و توسعه همواره در معرض مشکلات و معضلاتی است که از جمله مهمترین آنها میتوان از خودکشی نام برد. پدیده خودکشی امروزه در اکثر کشورهای جهان در میان ده عامل نخست مرگ و میر ردهبندی میشود و در برخی کشورها نیز خودکشی در محدوده سه عامل اول مرگ و میر جوانان به عنوان سرمایههای اصلی جامعه قرار میگیرد. علاوه بر آن، براساس گزارشهای سازمان بهداشت جهانی ([1]WHO) در سال 2000 میلادی قریب به هشت صد و پنجاه هزار مرگ ناشی از خودکشی در جهان رخ داده (WHO, 2002) که این میزان در سال 2010 به بیش از یک میلیون نفر رسیده و این در حالی است که براساس پیشبینی این سازمان، آمار خودکشی در سال 2020 از مرز یک میلیون و پانصد هزار نفر خواهد گذشت (برتولوته[2]، 2002: 260-261). اهمیت توجه به خودکشی در کشور آنجا مشخص میشود که براساس شواهد موجود، ایران از حیث خودکشی زنان در سال 2007 پس از دو کشور چین و هندوستان به عنوان سومین کشور جهان در زمینه خودکشی و اقدام به خودکشی زنان شناخته شده است (اجداکیک گروس و همکاران[3]، 2008). با آنکه خودکشی امری جهانی است و میزان خودکشی در حالت کلی در ایران در مقایسه با سایر کشورهای صنعتی غرب در سطح پایینتری قرار دارد (رتبه 43 از حیث خودکشی مجموع زنان و مردان بین 49 کشور عمده جهان)، اما خودکشی طی سه دهه اخیر رشد معنیداری را در کشور داشته و به عنوان مثال از سال 1368 تا سال 1372 به دو برابر افزایش یافته است. این در حالی است که بر اساس شواهد و مطالعات تجربی در این حوزه، بین نرخ بیکاری و به ویژه نرخ بیکاری جوانان و نرخ خودکشی رابطهای مثبت و معنیدار برقرار است (هامرمش و سوس، 1974: 83-98؛ لستر و یانگ، 1992؛ پلات و هاوتن، 2003: 537-542 و ایناگاکی، 2010: 113-133). علاوه بر آن، با روند رو به رشد اقدام به خودکشی، سایر علوم نیز این مسأله را مورد بررسی قرار داده و در زمینه کاهش و مقابله با آن راهکارهایی را ارائه نمودهاند. در این میان، علم اقتصاد نیز کوشیده است تا با بررسی و شناسایی رابطه میان عوامل مهم و کلان اقتصادی و خودکشی، به ارائه راهکار برای کاهش این معضل اجتماعی بپردازد. در این راستا، مطالعه حاضر نیز با رویکردی اقتصادی میکوشد به بررسی رابطه میان اشتغال (و یا در مقابل آن بیکاری) و خودکشی طی سالهای 1386 تا 1389 و به تفکیک مناطق کشور بپردازد. از این رو سؤال اصلی که مطالعه در پی پاسخگویی به آن است را میتوان به این صورت بیان نمود که" آیا میان عوامل اقتصادی (نرخ بیکاری) و میزان خودکشی در کشور رابطه معنیداری وجود دارد؟"
مبانی نظری و مطالعات پیشین جامعهشناسان، خودکشی را یک مسأله اجتماعی دانسته و در تبیین آن، توجه خود را به ساختارهای اجتماعی و نقش آنها در ایجاد بستر لازم برای شکلگیری این مسأله معطوف کرده و علاوه بر آن، تحلیلهای خود را نه بر خودکشی فردی بلکه بر میزان خودکشی متمرکز میکنند. تایلر، رویکرهای جامعهشناختی درباره خودکشی را به دو دسته سنتی و جدید تقسیم کرده است. رویکرد سنتّی، ریشه در مبانی و اندیشههای مکتب اثباتگرایی در جامعهشناسی دارد. لذا در بررسی پدیده خودکشی، از روششناسی علوم طبیعی تبعیّت میکند. مهمترین اندیشمند در این رویکرد، امیل دورکیم[4] است. وی نخستین مطالعه تجربی جامعهشناختی را درباره موضوع خودکشی انجام داد که حاصل آن، «خودکشی، مطالعهای در جامعهشناسی» است (دیلینی، 1387). دورکیم (1378) دیدگاهها و نظریههای موجود پیرامون خودکشی را، که با تکیه بر عوامل غیر اجتماعی؛ همچون محیط طبیعی، حالتهای روانشناختی، سرایت، تقلید و ... به تجزیه و تحلیل خودکشی پرداختهاند، مورد نقد و بررسی قرار داده و پس از آن، نظریه جامعهشناختی خود را درباره خودکشی مطرح کرده است. به عقیده پارسونز[5]، دورکیم را میتوان یکی از دو بانی اصلی حوزه جدید نظریه جامعهشناختی دانست. دورکیم انسان را موجودی میداند که دارای وجهی غیراجتماعی (زیستی و غریزی) و وجهی اجتماعی است (کیویستو، 1378) و این وجوه دوگانه، ویژگیها و نیازهای خاصی را در او پدید آوردهاند. به عقیده دورکیم، انسان به طور بالقوه دارای امیال و آرزوهای نامحدود و فزایندهای است. بر اساس آنچه در کتاب تقسیم کار آمده، انسان هرچه بیشتر به دست بیاورد، نه تنها قانع نمیشود بلکه حس زیادهخواهیاش تشدید هم میشود (دورکیم، 1378)، از طرف دیگر، به عقیده دورکیم انسان بر حسب طبیعتش نیازمند تعّلق به دیگران (عضویّت در گروه) و این احساس است که تعلّق به دیگر انسانها او را به اهدافش نزدیک میکند. حال، اگر جامعه نتواند امیال و خواستههای افراد را به نحو مطلوب و به میزان متعادل و منطقی تنظیم و تحدید کند و یا میان افراد و گروههای اجتماعی به صورتی متوازن و مناسب پیوند برقرار کند، انحرافات اجتماعی از قبیل خودکشی پدیدار میشوند (ترنر و بیگلی، 1371)؛ به تعبیر دیگر هرگونه افراط یا تفریط در زمینههای مذکور به یک نوع خودکشی منجر میشود. بر این اساس، میتوان گفت که انسان براساس دو وجه هستیاش، دارای دو نوع نیاز است: یکی، تنظیم[6] تمایلات و خواستههایش توسط جامعه (یا بدان گونه که دورکیم میگوید توسط یک نیروی بیرونی)؛ و دیگری، تنظیم پیوند او با دیگران یا آنچه دورکیم انسجام[7] مینامد. هر گونه افراط یا تفریط در این دو زمینه، به شکلگیری یک نوع خودکشی منجر میشود[8]. افراط یا تفریط در تنظیم تمایلات و خواستههای فرد توسط جامعه، به ترتیب به خودکشی سرنوشتگرایانه یا قدری[9] و خودکشی آنومیک[10] منجر میگردد. خودکشی سرنوشتگرایانه زمانی شکل میگیرد که جامعه به طور بیرحمانه امیال و خواستههای فرد را تحدید و تنظیم کرده و آینده او را تعیین کند و در نتیجه «فرد تحت فشار هنجارها و قواعد حاکم نتواند اهداف خود را برگزیده، و وسایل رسیدن به آنها را فراهم آورد» (شیخاوندی، 1381). در مقابل، خودکشی آنومیک هنگامی رخ میدهد که جامعه نتواند امیال و خواستههای فرد را تنظیم کند یا با ترویج و تشدید رقابت، موجب تشدید حسّ زیادهخواهی فرد گردد. بر اساس دیدگاه دورکیم، از آن جا که ارضای کامل نیازهای انسان با توجّه به ساختمان جسمی و روحی او و نیز امکانات جامعه امکانپذیر نیست، لذا وجود شکاف میان آنچه افراد دارند و آنچه خواهان داشتن آن هستند، امری طبیعی است. از این رو، خودکشی هنگامی بروز میکند که افزایش شدید این شکاف، سبب ایجاد سرخوردگی و عدمرضایت گردد. به عقیده دورکیم عدمرضایت و سرخوردگی و به تبع آن، خودکشی آنومیک «در دورههای رکود اقتصادی، رونق اقتصادی، از همپاشیدگی ارزشهای سنتّی، ورشکستگی اقتصادی، طلاق، تغییر حکومت، انقلاب و سایر تغییرات سریع اجتماعی، که سبب تضعیف یا از بین رفتن هنجارهای اجتماعی کنترلکننده امیال فردی میشوند، افزایش مییابد (محسنیتبریزی، 1373). از طرف دیگر، افراط یا تفریط در پیوند فرد با گروه یا به تعبیر دورکیم افراط یا تفریط در یکپارچگی و ادغام فرد در گروههای اجتماعی نیز موجب بروز خودکشی میشود. بر این اساس، هنگامی که فرد به طور مفرط در جمع مستحیل شود، «خود[11]» او تضعیف میشود و وجدان جمعی کاملاً بر وجدان فردی شخص چیره شده و راه را بر تجلّی آن میبندد. در نتیجه، برآوردن تقاضاهای جمع به عنوان یک هدف چنان ارزش مییابد که فرد به منظور برآوردن آنها دست به ایثارگری و انتحار -خودکشی دگرخواهانه[12]- میزند (تایلر، 1378). در مقابل، تضعیف شدید پیوند فرد با گروه سبب میشود که بُعد فردی شخصیّت فرد تجلّی تامّ یابد و فرد به نوعی فردگرایی افراطی و خودمحوری افسارگسیخته مبتلا گردد. این حالت، عاقبت سبب ایجاد بیمیلی و بیتفاوتی و بدبینی نسبت به هستی و زندگی اجتماعی و نیز بروز بیماریهای اجتماعی از قبیل افسردگی شده و افراد را به سوی شکلی از خودکشی سوق میدهد، که دورکیم آن را خودکشی خودخواهانه[13] نام مینهد. برای تبیین پدیده خودکشی در سایر علوم همانند جامعهشناسی، از دیرباز مطالعات متعددی صورت گرفته و در قسمت پیشین نظریه دورکیم به عنوان مهمترین نظریه جامعهشناختی در این حوزه ارائه گردید، این موضوع در علم اقتصاد نیز مورد توجه قرار گرفته به گونهای که، مطالعه هامرمش و سوس[14] (1974) در زمینه خودکشی را میتوان مطالعهای پیشگام در این حوزه دانست. آنها با در نظر گرفتن خودکشی به عنوان یک عمل با انتخاب عقلانی، نتیجه میگیرند که زمانی فرد اقدام به خودکشی مینماید که مطلوبیت انتظاری فرد از عمرش کمتر از حد آستانه شخصی وی باشد (هامرمش و سوس، 1974: 83-98). اساس این مدل آن است که، نرخ بیکاری بالاتر به افزایش خودکشی منجر میشود چراکه بیکاری نه تنها باعث ایجاد مشکلات و اختلالات کوتاه مدت در زندگی فرد میشود، بلکه موجب افزایش عدم اطمینان در پیشبینی درآمد آینده فرد شده و در نتیجه آن درآمد مادامالعمر فرد کاهش مییابد. همچنین، مدل هامرمش نشان میدهد که خودکشی با افزایش سن، افزایش و با افزایش درآمد کاهش مییابد (رودریگز[15]، 2005 و سوزوکی[16]، 2008). به علاوه، بیکاری میتواند اختلالات ذهنی و یا جسمانی را افزایش داده و این به نوبه خود احتمال اقدام به خودکشی را افزایش خواهد داد (چن[17]، 2009: 140-150). پس از مطالعه هامرمش و سوس، بخش عمدهای از ادبیات موجود بر عوامل تعیینکننده رفتار خودکشی با استفاده از متغیرهای اقتصادی مانند تولید ناخالص داخلی سرانه، نرخ تورم، نرخ بیکاری و نرخ مشارکت زنان پرداخته و مطالعات براینرد (2001)، چونگ و هونگ (1997)، چونگ و هونگ (2003) از این جملهاند.با این وجود، مطالعات انجام شده در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه نشاندهنده آن هستند که یک رابطهای قطعی میان نرخ بیکاری و اقدام به خودکشی برقرار بوده (بلاکلی و همکاران[18]، 2003: 594-600) و افراد بیکار در خطر بالایی برای آسیب رساندن به خود قرار دارند (لین[19]، 2006). این نیز بدان علت است که بیکاری اعتماد به نفس را کاهش داده و در نتیجه بیماریهای روانی، استرس جستجوی کار، ناتوانی در پرداخت هزینههای زندگی، قطع ارتباط با اجتماع و ... در فرد افزایش مییابد که هر یک از این موارد خود میتواند خطر ناشی از اقدام به خودکشی را افزایش دهد (پرتی[20]، 2003: 557-558). با این همه، مطالعات انجام شده تمایزات معنیداری را بین نرخ و عوامل خودکشی در مردان و زنان را نشان میدهند. به عنوان مثال، در دانمارک، هفت کشور آسیا و اقیانوسیه و اروپا ارتباط بین بیکاری و خودکشی را محدود به مردان دانستهاند (لین، 2006: 727-732). براساس آمار ارائه شده، نرخ خودکشی در مردان زیر 45 سال انگلیس و ولز بین سالهای 1950 تا 1998 دو برابر شده که بیکاری از علتهای آن بوده است (گونل و همکاران[21]، 2009؛ یانگ هوان نو، 2009). مطالعات متعدد دیگری نیز رابطه معنیداری را بین نرخ بیکاری و نرخ خودکشی نشان دادهاند (پلات[22]، 1984؛ ماسانوری کیورکی، 2010). به عنوان مثال، این ارتباط در ژاپن بسیار قوی بوده است (چن و همکاران، 2012). علاوه بر آن، فقدان فرصتهای اقتصادی و شغلی برای زنان، به ویژه در کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته نیز، ممکن است بر سلامت و روان زنان تأثیر گذاشته و در نهایت به افزایش خطر اقدام به خودکشی بینجامد (کلدی و گراوند، 1381). در ایران نیز تفاوت الگوی اقدام به خودکشی بر اساس جنس به عنوان یکی از نکات قابل توجه شناخته شده که در این زمینه میزان اقدام به خودکشی در زنان بیشتر بوده است (معماری و همکاران، 1385: 47-53). البته شایان ذکر است که بررسی خودکشی در میان زنان از حیث عوامل اقتصادی و بیکاری ناقص بوده و لازم است که عوامل جامعهشناختی و اجتماعی نیز مدنظر قرار گیرد عواملی نظیر: ازدواج های نامناسب که تفاوت های سنی در آن فاحش است، فرهنگ مردسالاری حاکم، نداشتن حق انتخاب همسر، فقر و بیکاری مردان، اعتیاد ، همسرآزاری و آگاهی نداشتن نسبت به حقوق اجتماعی و قانونی، خشونت و به خصوص خشونت روانی از مقولههایی است که به پدیده خودکشی در میان زنان دامن زده است. در مجموع، بیکاری به علت ماهیت استرسزای خود ممکن است به آسیبپذیری روانی فرد در اجتماع انجامیده که این خود زمینه را برای اقدام به خودکشی فراهم خواهد نمود. (کن و همکاران، 2007) از سوی دیگر، بیکاری به طور غیرمستقیم و از طریق افزایش ریسک خطر خودکشی میتواند به خودکشی منجر شود (جونز و همکاران، 1997). در زمینه بررسی اقتصادی خودکشی و به طور ویژه تأثیر بیکاری بر خودکشی، مطالعات متعددی صورت گرفته است. به عنوان نمونه یانگ (1992) نیز نشان داد که خودکشی نسبت به مشارکت نیروی کار حساس است. لستر [23] (1995) نشان دادند که رفاه و بیکاری با خودکشی در ارتباط بوده و ورین[24](1996) نیز با تجزیه و تحلیل رابطه بین خودکشی و چرخه کسب و کار بیان میدارد که خودکشی با بیکاری رابطه مثبت دارد. رودریگز[25] (2005) در مطالعه خود با استفاده از روش دادههای پانلی به این نتایج میرسد که نرخ خودکشی نسبت به میزان کار زنان و بیکاری حساس است. نیومایر[26] (2004) با استفادههای از دادههای دوره 2000 – 1980 برای آلمان و با استفاده از روش رگرسیونی دادههای پانلی (تابلویی) به این نتیجه میرسد که اشتغال رابطه منفی و معنیدار با خودکشی در آلمان داشته است. ایناگاکی[27] (2010)، با استفاده از روش رگرسیونی سری زمانی برای دوره2007 - 1951 به بررسی توزیع درآمد و خودکشی در ژاپن پرداخته که نتایج آن بیانگر آن است که میان نرخ بیکاری و میزان خودکشی رابطه مثبت و معنیداری برقرار است. بلاکلی و همکاران[28] (2003)، نشان دادهاند که بیکاری تأثیر معنیداری بر خودکشی داشته و علاوه بر آن، بیکاری بیشترین عامل خودکشی در سنین 24-18 شناخته شده است. در ایران نیز با رویکردی جامعهشناختی این موضوع مورد تحلیل قرار گرفته و در برخی از این مطالعات به عوامل اقتصادی و از جمله بیکاری نیز اشاره شده است. به عنوان مثال، عنبری و بهرامی (1389)، در مطالعه خود با روش کیفی و مصاحبهای در دوره 1363 تا 1385 و برای روستاهای شهرستان پلدختر، فقر و بیکاری را به عنوان عوامل تأثیرگذار بر اقدام به خودکشی و خودکشی برشمرده و بیان میدارند که این دو عامل، منجر به منزوی شدن فرد، از دست دادن اعتماد به نفس، قطع رابطه با خانواده و گروه دوستان، احساس حقارت در فرد شده که این موارد زمینه را برای اقدام به خودکشی فراهم مینماید. جمشیدزاده (1382) در مطالعه خود به بررسی وضعیت و علل خودکشی در استان ایلام با تأکید بر عوامل خانوادگی پرداخته است. نتایج مطالعه او حاکی از آن است که میان افرادی که خودکشی کردهاند افراد بیکار و زنان خانهدار بیشترین قشر آسیبپذیر را تشکیل دادهاند. سالاری لک (1385)، نیز در مطالعه خود با استفاده از آمار یک سال به توصیف و تحلیل کلیه موارد اقدام به خودکشی استان آذربایجان غربی پرداخته و یافتههای او بیانگر آن است که اشتغال به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار بر اقدام به خودکشی قلمداد میشود. اگر چه پدیده خودکشی از زوایای دیگری نیز در ایران بررسی گردیده اما بر اساس دانستههای محققان این مطالعه، پژوهشی با رویکردی صرفاً اقتصادی و به تفکیک مناطق در این حوزه در ایران صورت نگرفته و از این رو پژوهش حاضر مطالعهای پیشگامانه در این راستا قلمداد میشود.
تمایزات منطقهای در نرخ بیکاری و میزان خودکشی همانگونه که پیشتر یادآوری گردید، مطالعات انجام شده، رابطه مثبت و معنیدار را بین نرخ بیکاری و میزان خودکشی به تفکیک مناطق نشان داده است. بر این اساس، این بخش میکوشد تا تمایزات احتمالی موجود در دو مقوله نرخ بیکاری و میزان خودکشی را به صورت منفک در استانهای کشور ارائه نماید. همانگونه که مشاهده میشود در حالی که جدول (1) نرخ بیکاری و میزان خودکشی به ازای هر 10000 نفر جمعیت استان را طی دو مقطع 1386 و 1389 به تفکیک استانهای کشور به تصویر کشیده، جدول (2) ویژگیهای آماری متغیرهای مورد استفاده در مطالعه را طی دوره مورد بررسی ارائه نموده است. این ویژگیها شامل میانگین، انحراف معیار و ضریب تغییرات متغیرهای نرخ بیکاری و میزان خودکشی در سالهای مورد بررسی است. علاوه بر آن، نمودارهای (1) و (2) تمایزات منطقهای در نرخ بیکاری مناطق کشور را در سالهای ابتدایی و انتهایی مورد مطالعه و نمودارهای (3) و (4) این تمایزات را بر حسب خودکشیهای صورت گرفته به ازای هر 10000 نفر جمعیت در این مناطق به تصویر کشیده است.
جدول 1- نرخ بیکاری و میزان خودکشی به تفکیک استانهای کشور طی مقاطع 1389 و 1386
منبع: سالنامههای آماری ** به ازای هر 10000 نفر جمعیت
جدول2- آمار توصیفی متغیرهای مطالعه
همانگونه که مشاهده میشود، اگرچه مقادیر میانگین و انحراف معیار هردو متغیر نرخ بیکاری و میزان خودکشی در سالهای مورد بررسی دارای نوساناتی است اما در حالی که ضریب تغییرات میزان خودکشی در طی این دوره کاهش یافته است، ضریب تغییرات بیکاری دارای روندی نسبتاً افزایشی است این بدان معنی است در حالی که استانهای کشور از نظر میزان خودکشی به سمت همگنی بیشتر پیش رفتهاند، این موضوع در مورد نرخ بیکاری دارای روندی به سمت ناهمگنی بیشتر است. با این وجود، تمایزات منطقهای عمده در نرخ بیکاری و میزان خودکشی استانهای کشور را میتوان در نمودارهای (1)، (2)، (3) و (4) مشاهده نمود. همانگونه که مشاهده میشود، اگرچه دامنه تغییرات نرخ بیکاری در مقطع 86، 10.5 بوده است اما با گذشت تنها سه سال این دامنه به 15.6 افزایش یافته و به عبارتی 1.5 برابر شده است. این در حالی است که دامنه تغییرات در میزان خودکشی و در فاصله این مقطع زمانی با 50 درصد کاهش از حدود 6.8 به 4.4 کاهش داشته است. با این وجود، همچنان تمایزات منطقهای از هر دو حیث در استانهای کشور قابل مشاهده بوده و از این رو میتوان انتظار داشت که ارتباط بین این دو متغیر نیز ارتباط معنیدار باشد. موضوعی که ادامه مقاله به بررسی آن اختصاص یافته است.
روش تحقیق، معرفی و تخمین الگو اگر چه براساس بررسیهای انجام شده نرخ خودکشی مردان و زنان در ایران از بسیاری از نقاط دنیا به ویژه اکثر کشورهای قاره اروپا، آمریکای شمالی و اقیانوسیه پایینتر است، اما باید توجه داشت که ایران با قرار گرفتن در مرحله گذار دارای نرخ خودکشی بالاتری از بسیاری از کشورهای خاورمیانه است. در این میان، نرخ بالای بیکاری در کشور از معضلاتی است که میتواند موجب یأس و سرخوردگی در بسیاری از جوانان به ویژه قشر تحصیل کرده گردیده و زمینه را در افزایش میزان خودکشی فراهم نماید. بر این اساس، این مطالعه میکوشد تا ارتباط میان نرخ بیکاری و میزان خودکشی را به تفکیک مناطق ایران مورد بررسی و کنکاش قرار دهد. از این رو، مطالعه حاضر از نوع کاربردی و روش آن تحلیلی– استنباطی است و روش جمعآوری دادهها نیز به صورت کتابخانهای میباشد. تعداد اقدام به خودکشی و نرخ بیکاری به تفکیک استآنهای کشور و طی سالهای 1386 تا 1389 دادههای اولیه این پژوهش را تشکیل میدهند که از سالنامههای آماری منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران استخراج گردیدهاند. متغیر وابسته مدل تعداد اقدام به خودکشی به ازای هر 10000 جمعیت استان بوده و نرخ بیکاری که به صورت نسبت جمعیت بیکار به جمعیت فعال (شاغل و بیکار) تعریف شده است، به عنوان متغیر توضیحی در نظر گرفته شده است. لازم به یادآاوری است از آن جا که هدف مقاله، بررسی ارتباط میان خودکشی و بیکاری بوده و دوره مورد بررسی نیز به علت عدم امکان دسترسی به دادههای خودکشی به صورت پیوسته، به چهار سال محدود شده است، به علت محدودیت دوره زمانی متدلوژی و روش اقتصاد سنجی به کار گرفته شده در این پژوهش، روش تخمین رگرسیونی با استفاده از ترکیب دادههای سری زمانی و مقطعی (دادههای تلفیقی) میباشد که در آن دادههای سری زمانی با دادههای مقطعی ترکیب شده و دادههای حاصل دارای ویژگیهای هر دو دسته سری زمانی و مقطعی میباشند که در این مطالعه استانهای کشور به عنوان مقاطع و دوره 1389-1386 نیز به عنوان سری زمانی در نظر گرفته شده است. برای بررسی رابطه میان بیکاری و خودکشی در کشور، براساس مبانی نظری و با توجه به مطالعات تجربی صورت گرفته در این حوزه و با تأکید بر مطالعه ایناگاکی[29](2010)، الگوی تجربی مطالعه حاضر به صورت معادله (1) معرفی میگردد که در آن i و t به ترتیب بیانگر استانهای کشور و زمان، عرض از مبداء مقاطع مختلف، ضرایب متغیر مستقل، U نرخ بیکاری که به صورت نسبت افراد بیکار به افراد فعال اقتصادی (شاغل و بیکار) ضرب در 100 تعریف شده و جمله اخلال مدل میباشد. همچنین، متغیر وابسته ، به صورت میزان خودکشی به ازای هر 10000 نفر جمعیت استان تعریف شده است. (1)
تخمین مدل و تفسیر نتایج در مطالعات صورت گرفته با استفاده از دادههای تلفیقی لازم است تا پیش از برآورد مدل و با توجه به ویژگیهایی که دادههای تلفیقی برخی آزمونها در خصوص دادهها مورد بررسی قرار گیرد. یکی از مهمترین آزمونها، آزمون لیمر برای انتخاب بین روشهای مدل رگرسیونی پانل و پولینگ میباشد. این آزمون مشخص مینماید که آیا ضرایب تعیین رگرسیون با استفاده از اثرات ثابت به صورت معنیداری بزرگتر از ضریب تعیین مدل رگرسیونی پولینگ است یا خیر. نتایج حاصل از بررسی این آزمون برای دادههای مطالعه حاضر در جدول (3) به تصویر کشیده شده است.
جدول 3- نتیجه آزمون لیمر
منبع: یافتههای تحقیق
همانگونه که از جدول فوق مشاهده میشود، با توجه به اینکه مقدار احتمال به دست آمده F لیمر(0021/0) کمتر از 05/0 میباشد، از اینرو میتوان فرضیه صفر مبنی بر پولینگ بودن مدل را رد نموده و در نتیجه فرضیه پانل بودن را پذیرفت. پس از مشخص شدن روش مورد تخمین، برای آنکه بتوان بین روشهای اثرات ثابت و اثرات تصادفی از نظر قدرت توضیحدهندگی متغیر وابسته مقایسهای انجام داد، از آزمون هاسمن استفاده میشود. نتیجه این آزمون در جدول (4) نشان داده شده است.
جدول 4- نتیجه آزمون هاسمن
منبع: یافتههای تحقیق
از آنجایی که مقدار احتمال به دست آمده (0183/0) کمتر از 05/0 میباشد، تخمین مدل با اثرات ثابت مورد تأیید قرار میگیرد. پیش از برآورد مدل لازم است تا مانایی تمامی متغیرهای مورد استفاده بررسی شوند. لیکن در این تحقیق به علت محدود بودن دوره زمانی امکان آزمون ریشه واحد وجود نداشته و نتایج آزمونهای ریشه واحد معتبر نمیباشد. لذا در این تحقیق ضرورتی به انجام آزمونهای ریشه واحد تابلویی نمیباشد و از این رو آزمون هم انباشتگی پانلی نیز ضرورتی ندارد (Baltagi, 2005). از سوی دیگر و پس از بررسی مانایی دادهها به علت ماهیت دادههای تلفیقی که این امکان وجود دارد که در مطالعات مبتنی بر این نوع دادهها، مشکل ناهمسانی واریانس بروز نماید و با توجه به تأثیر مهم ناهمسانی واریانس بر برآورد، انحراف معیار و در نتیجه استنباط آماری، لازم است تا قبل از پرداختن به هرگونه تخمین وجود یا عدم وجود ناهمسانی واریانس مشخص شود. برای آزمون برابری واریانسها در دادههای تابلویی، آزمون نسبت درست نمایی ([30]LR) مورد استفاده قرار میگیرد.
جدول 5-آزمون نسبت درستنمایی
منبع: یافتههای تحقیق
از آنجا که Prob محاسبه شده کمتر از 0.05 میباشد، لذا فرضیه صفر مبنی بر واریانس همسانی جملات اخلال رد شده و در نتیجه مدل دارای واریانس ناهمسانی میباشد. لذا، باید به گونهای مدل را برآورد نمود که مشکل ناهمسانی واریانس برطرف گردد. بنابراین، با توجه به آن که یکی از روشهای رفع مشکل ناهمسانی واریانسها، برآورد مدل به روش حداقل مربعات تعمیم یافته[31] (GLS) میباشد (گجراتی، 1390). با این روش، در صورت وجود خود همبستگی در مدل، این مشکل نیز رفع خواهد شد. پس از انجام آزمونهای دادههای مدل به تخمین مدل و ارائه نتایج آن پرداخته خواهد شد.
جدول 6- نتایج تخمین به روش GLS (نرم افزار STATA)
منبع: محاسبات محقق با توجه به جدول 6 که نتایج حاصل از تخمین مدل پژوهش را ارائه میدهد، ملاحظه میشود از آنجا که مقدار احتمال آماره کل مدل (013/0Prob= ) کمتر از 05/0 میباشد، لذا معنیدار بودن کلی مدل مورد تأیید قرار میگیرد. از سوی دیگر و با بررسی نتایج تخمین در مدل مورد استفاده در پژوهش مشاهده میشود که، با توجه به ضریب برآورد شده (0.363693) و مقدار احتمال (0.004) برای متغیر بیکاری رابطهای مثبت و معنیدار میان بیکاری و اقدام به خودکشی برقرار میباشد. با توجه به این نتیجه میتوان بیان داشت که در کشور و به تفکیک مناطق آن، به ازای هر 1 درصد افزایش در نرخ بیکاری، میزان اقدام به خودکشی نیز به تبع به مقدار حدود 0.36 درصد افزایش مییابد.
جمعبندی و پیشنهادات خودکشی، با همه ناپسندی، اما واقعیتی جهانی با روندی رو به رشد است. در ایران نیز، اگر چه اقدام به خودکشی طی دهه 85-1375 حدود 5/27 درصد افزایش یافته و از 2818 مورد در سال 1375 به 3594 مورد در سال 1385 رسیده است، اما این میزان با کاهشی 5/13 درصدی طی پنج ساله بعدی به 3016 مورد در سال 1389 تنزل یافته و این کاهش، علیرغم افزایش جمعیت در این دوره است. با این وجود، آمارهای موجود اگرچه نشاندهنده میزان خودکشی نسبتاً پایین در ایران و در مقایسه با بسیاری از کشورهای جهان است اما، براساس آمارهای منتشره، ایران در زمینه خودکشی زنان در رتبه سوم جهانی قرار داشته است. علت این امر را نیز میتوان در عوامل جامعهشناختی و اجتماعی دانست. عواملی نظیر: ازدواجهای نامناسب که تفاوتهای سنی در آن فاحش است، نداشتن حق انتخاب همسر، اعتیاد، همسرآزاری و آگاهی نداشتن نسبت به حقوق اجتماعی و قانونی، خشونت و به خصوص خشونت روانی از مقولههایی است که به پدیده خودکشی در میان زنان دامن زده است. از سوی دیگر، در برخی از موارد، فقر و بیکاری به ازداوج اجباری دختران خانوادههای با وضعیت مالی و اقتصادی نامناسب منجر میشود و سپس این امر و نارضایتی از انتخاب همسر خودسوزی آنها را بدنبال دارد. با توجه به مطالب بیان شده و اهمیت موضوع خودکشی در کشور، بررسی این پدیده اجتماعی از هر حیث اهمیت یافته و در این میان باید تمامی ابعاد خودکشی نظیر عوامل جامعهشناختی و جامعهشناسی و روانشناسی را مدنظر قرار داد که در این بین نقش و رابطه میان مسائل اقتصادی و بروز خودکشی، نقشی اساسی است چرا که؛ عوامل اقتصادی خود بر عوامل اجتماعی و بر فرد و جامعه تأثیرگذار بوده و میان این دو حوزه رابطه وجود دارد. بر این اساس، این مقاله کوشیده است تا با بررسی رابطه میان مسائل اقتصادی - که بیکاری به عنوان نمودی از آن تلقی میشود- و معضلات اجتماعی -که خودکشی نمود بارزی از آن است- بپردازد. در این مطالعه پس از بیان دیدگاه جامعهشناختی و نظریه دورکیم، به بیان نظریه هامرمش که نخستین دیدگاه اقتصادی محض در خصوص خودکشی است، پرداخته شد. سپس روش تحقیق بیان شد و در پایان نیز مدل و الگوی پژوهش برآورد گردید که نتایج به دست آمده حاکی از رابطهای معنیدار بین بیکاری مناطق کشور و میزان خودکشی آنها است. به عبارت دیگر با افزایش نرخ بیکاری در مناطق کشور به تبع و به موجب آن میزان خودکشی نیز افزایش یافته است. بر این اساس، از حیث سیاستگذاری اگر چه نمیتوان و نباید تمامی علل خودکشی را با عوامل اقتصادی و به ویژه ترخ بیکاری تبیین نمود اما، نمیتوان از رابطه معنیدار میان عوامل اقتصادی و این پدیده نیز صرف نظر کرد. از این رو، تعیین سهم عوامل اقتصادی در خودکشی موضوعی است که در مباحث امنیتی از هر حیث ضروری است.
[1]World Health Organization [2] Bertolote [3] Ajdacic-Gross& et al. [4]Emile Durkheim [5] Parsons [6]Regulation [7] Integration [8]بر این اساس، خودکشی به چهار نوع تقسیم می شود نه سه نوع؛ البته علت اینکه دورکیم (1378 : 331) خودکشی تقدیرگرایانه را در پاورقی و در ضمن بحث از خودکشی آنومیک آورده، ندرت و عدم شیوع آن در جامعه معاصر بود نه چیزی دیگر. [9]Fatalisic Suicide [10]Anomic Suicide [11]ego [12]Altrouistic suicide [13]Egoistic Suicide [14] Hamermesh & Soss [15] Rodrigez [16] Suzuki [17] Chen [18] Blakely & et al. [19] Leen [20] Pret [21] Gunnell & et al. [22] Platt [23] Lester [24] Viren [25] Rodriguez [26]Neumayer [27] Inagaki [28] Blakely & et al. [29] Kazuyuki Inagaki [30] Likelihood Ratio [31] Generalized Least Squares | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تایلر. (1378). جامعهشناسی خودکشی، ترجمه: علی موسینژاد، اصفهان: انتشارات اصفهان. ترنر، جاناتان و لئوناردو بیگلی. (1371). پیدایش نظریه جامعهشناسی، ترجمه: عبدالعلی لهسائیزاده، شیراز: انتشارات دانشگاه شیراز. جمشیدزاده، فرخ لقاء. (1382). بررسی روند تغییر برخی ویژگیهای موارد خودکشی و اقدام به خودکشی در استان ایلام طی سالهای 1380-1373، پایاننامه دوره کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تهران. دورکیم، امیل. (1378). خودکشی، ترجمه: نادر سالارزاده امیری، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران. سالاری لک شاکر و همکاران. (1385). «بررسی میزان و عوامل مؤثر بر رخداد خودکشی طی یک سال در استان آذربایجان غربی»، مجله دانشگاه علوم پزشکی کرمان، ش 13، سومین کنگره اپیدمیولوژی، ص103. شیخاوندی، داور. (1381). جامعهشناسی انحرافات، تهران: نشر موندیز. عنبری، موسی و اردشیر، بهرامی. (1389). «بررسی آثار فقر و خشونت بر میزان خودکشی در ایران مورد مطالعه: روستاهای شهرستان پلدختر»، مجله بررسی مسائل اجتماعی ایران، سال 1، ش2، ص 1-29. کلدی، علیرضا و اردشیر گراوند. (1381). "بررسی خودکشی در شهرستان کوهدشت»، مجله رفاه اجتماعی، شماره ششم، ص 275-293. کوزر، لوئیس. (1379). زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی، ترجمه: محمد ثلاثی، تهران: انتشارات علمی. کیویستو، پیتر. (۱۳۷۸). اندیشههای بنیادی در جامعهشناسی، ترجمه: منوچهر صبوری، تهران: نشر نی. گجراتی، دامور. (1390). مبانی اقتصادسنجی، ترجمه: حمید ابریشمی، جلد دوم، چاپ هفتم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران. محسنی تبریزی، علیرضا. (1373). بررسی علل و عوامل مؤثر بر نرخ خودکشی در استان ایلام، کارفرما استانداری ایلام، مجری طرح: مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران مرکز آمار ایران. (1386-1389). سالنامههای آماری برای سالهای مورد بررسی در مطالعه. معماری، اشرفالملوک و همکاران. (1385). «بررسی علل خودکشی در زنان متأهل»، مجلهدانشکدهپرستاریوماماییدانشگاهعلومپزشکیتهران، حیات، دوره12،ش1، ص47-53. Ajdacic Gross, V. Weiss, M.G. Ring, M. Hepp, U. Bopp, M. Gutzwiller, F. & Rössler, W. (2008) “Methods of Suicide: International Suicide Patterns Derived from the WHO Mortality Database”, Bulletin of the World Health Organization, No. 86(9), p 657-736 Antonio, Rodríguez. (2006) Inequality and Suicide Rates:A Cross-Country Study, Institute for Advanced Development Studies, Development Research Working Paper Series. Bijou Yang, David Lester, Chung-Hsin Yang, (1992) “Sociological and Economic Theories of Suicide: A Comparison of the U.S.A. and Taiwan”, Social Science & Medicine, Vol.34, Issue 3, P 333-334. Baltgi, B.H. (2005) Econometric Analysis of Panel Data, (Third Ed.), John Wily& Sons. Bertolote, J.M. Fleischmann, A. (2002) "A Global Perspective in the Epidemiology of Suicide", Suicidology, Vol.7, Issue 2, p75-92. Blakely, Tony A. Sunny, C.D. Collings, and June Atkinson. (2003) "Unemployment and Suicide: Evidencefor a Causal Association?" Journal of Epidemiology and Community Health, Vol. 57, p. 594–600. Brainerd, Elizabeth. (2001) “Economic Reform and Mortality in the Former Soviet Union: A Study of the Suicide Epidemic in the 1990s”, European Economic Review, vol.45, p 1007–1019. Chen, Joe, Yun Jeong Choi, and Yasuyuki Sawada (2009) “How Is Suicide Different in Japan?”, Japan and the World Economy, vol.21, p 140–150. Chen & et al. (2012) “Recession, Unemployment and Suicide in Japan”, Japan Labor Review, vol. 9, No 2, p75-92. Daly, Mary C. and Daniel, J. Wilson, (2009) "Happiness, Unhappiness, and Suicide: an Empirical Assessment",Journal of the European Economic Association, Vol. 7, p539–549. Gunnell, D. Lopatatzidis, A. Dorling, D. Wehner, H. Southall, H. Frankel, S. (2009) “Suicide and Unemployment in Young People: Analysis of Trend in England and Wales, 1921-1995”, Br J Psychiatry, P 263-270. Johansson, S.E and Sundquist, J (1997), Unemployment Is an Important Risk Factor for Suicide in Contemporary Sweden: an 11-Year Follow-up Study of a Cross-sectional Sample of 37 789 People, Public Health, Vol. 111, Issue 1, P 41-45. Hamermesh, Daniel S. and Neal M. Soss, (1974) "An Economic Theory of Suicide", Journal of PoliticalEconomy , Vol. 82, p 83–98. Hawton, K. Zahl, D. Weatherall, R. (2003) “Suicide Following Deliberate Self-Harm: Long-Term Follow-up of Patients who Presented to a General Hospital”. Br J Psychiatr, No. 182, p 537-542. Ken Inoue et al. (2007), The Correlation between Unemployment and Suicide Rates in Japan between 1978 and 2004, Legal Medicine, Vol. 9, Issue 3, P 139-142. Lester David, (1995) “Explaining Regional Differences in Suicide Rates”, Social Science & Medicine, vol.40, Issue 5, P 719-721. Lin, S.J. (2006) “Unemployment and Suicide: Panel Data Analyses”, The Social Science Journal, No.43(4), p 727-732. Inagaki Kazuyuki, (2010) "Inequality and the Suicide Rate in Japan: Evidence from Cointegration and LA-VAR", Journal of Applied Economics, Vol. XIII, No. 1, p 113-133. Masanori Kuroki (2010), Suicide and Unemployment in Japan: Evidence from Municipal Level Suicide Rates and Age-specific Suicide, The Journal of Socio-Economics, Vol. 39, Issue 6, P 683-691. Neumayer, Eric. (2004) “Recessions Lower (some) Mortality Rates: Evidence from Germany”, Social Science & Medicine, vol. 58, p 1037–1047. Preti, A. (2003) “Unemployment and Suicide”, Journal of Epidemiology and Community Health, No.57(8), p 557‐558. Platt, S.D. (1984) “Unemployment and Suicidal Behavior”, Social Science and Medicine, vol. 19, p 93-115. Rosrigez, (2008) Relationship between the Economy, Unemployment and Suicide, Prepared by the Suicide Prevention Resource Center. Rodriguez, A.A. (2005) “Income Inequality, Unemployment and Suicide: A Panel Data Analysisof 15 European Countries”, Applied Economics, vol. 37, P 439–451. Suzuki, T. (2008) “Economic Modelling of Suicide under Income Uncertainty: For Better Understanding of Middle-Aged Suicide”. Australian Economic Papers, p 296-310. Viren, M. (1996) “Suicide and Business Cycles: Finnish Evidence”, Applied Economics Letters, vol. 3, 737-738. WHO Programs and projects, Suicideprevention (SUPRE), (2008) World Health Organization:Geneva. World Health Organization, (2002) World Health Report on Violence and Health, Geneva: WHO. Yong-Hwan Noh (2009), Does Unemployment Increase Suicide Rates? The OECD Panel Evidence, Journal of Economic Psychology, Volume 30, Issue 4, Pages 575-582. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,794 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,057 |