تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,640 |
تعداد مقالات | 13,343 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,972,691 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,995,607 |
جایگاه علمی زنان در تاریخ نگاری اسلامی | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 6، دوره 7، شماره 1، خرداد 1394، صفحه 85-102 اصل مقاله (254.37 K) | ||
نویسنده | ||
حسین عزیزی* | ||
دانشگاه اصفهان | ||
چکیده | ||
چکیده: میراث مکتوب ما نشان می دهد که جامعه زنان در گذشته، از صحنه روایت وثبت نقش تاریخی خود غایب بوده اند و در این غییب تاریخی، مردان بودند که تاریخ آنان را نوشته اند. از این رو می توان گفت: تاریخ نگاری زنان نیز، «تاریخ مذکّر» بوده است. چرا تاریخ زنان را مردان نوشته اند؟ چرا تا یکصد سال اخیر حتی یک مورخ و یک اثر تاریخ نگاری معتبر از زنان دیده نمی شود، چنانکه فیلسوف و متکلم وادیب وفقیه برجسته نیز در این جماعت به چشم نمی خورد؟ علت این غیبت چیست؟ گفته شده است اساساً اقتضای ذاتی ساختار فیزیولوژیکی وروان شناختی زنان، مادری است و چنین اقتضایی فرصت همآوردی علمی و فکری و اجتماعی با مردان را به وی نمی دهد. از سوی دیگر، به نظر می رسد خود ناباوری زنان ، پیشگامی مردان دردو قلمرو فتح سرزمینی وکشف و انتقال گنجینه های علمی سایر ملل و سپس، ترجمه و تکمیل آنها ، عقب نشینی فضای عقلانیت اسلامی و رسوب اندیشه های قشر گرایانه اهل حدیث و بازگشت به فضای هنجارهای اجتماعی وسیاسی عصرجاهلی در دوران حاکمان مسلمان، سیطره تفکر مرد سالارانه در عرصه نهاد خانواده و جامعه و به دنبال آن، ظهور استبداد سیاسی به جای نظام امامت مبتنی بر مشروعیت ومقبولیت الهی ومردمی، جانشینی منازعات وجنگ های فرقه ای و قومی به جای تسامح اسلامی، تأثیر پذیری از سنن و اندیشه های حیات ستیز عرب جاهلی، آیین های بودایی، یهودی و مانوی و بالاخره، تغییر نگرش عالمان دینی و جوامع اسلامی به جایگاه زن مسلمان، همه اینها در تضعیف نقش اجتماعی و علمی زن مسلمان تأثیر گذار بوده اند. رویکرد این تحقیق در میان این عوامل و عوامل محتمل دیگر، تلفیقی وترکیبی است؛ هرچند کما بیش، بر تفاوت میزان تأثیرگذاری عوامل یاد شده نیز واقف است. | ||
کلیدواژهها | ||
اریخ زنان؛ تاریخنگاری اسلامی؛ نقش زنان؛ تاریخ اسلام | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه شاید کسانی باشند که توجه ویژه به مباحث و مسائل زنان را ناپسند بدانند و آن را نوعی اصرار شاعرانه سخن طرفداران افراطی و یا معتدل نهضت احیای حقوقِ از دست رفته زن تلقی کنند؛ اما کیست که نداند یکی از صفحات فراموش نشدنی تاریخ اسلام، «تاریخ» و « نقش تاریخی» زنان است ؟ چه کسی، میتواند تحول اجتماعی بیسابقه زنان مسلمان در «عصر بعثت» و در «عصر امام خمینی» را در قیاس با سدههای طولانیِ مظلومیت و مهجوریت زن، نادیده بگیرد؟ 1 آیا ممکن است متفکران اسلامی، از نیمه تأثیرگذار جامعه اسلامی غافل شوند و در مطالعه علل پیشرفت و عقبماندگی مسلمانان، به تاریخ و ادبیات تاریخی این قشر ننگرند؟ نویسنده بر این تصور است که در مطالعات زنان مسلمان، هر دو گروه منتقدان و مدافعان، به موضوعهای حقوقی بیش از هرچیز پرداختهاند. اگر از سوی متفکرانی چون علامه طباطبایی و مطهری به عقبماندگی و مظلومیت تاریخی زنان و تبیین آن پرداخته شده (نک: طباطبایی،1374: ج2: 393-421) 2 محدود به برخی موضوعهایی است که با موضوع و رویکرد مقاله حاضر متفاوت است. آنچه در این گفتار آمده، مطالعه در باره سه موضوع و رویداد مهم است: نخست کمرنگ شدن نقش فرهنگی و علمی زنان در تولید ادبیات علمی؛ دوم بازتاب ضعیف بینقشی یا کمنقشی در میراث تاریخی مسلمانان و سوم علل و عوامل آن در سدههای گذشته تا سده اخیر و «عصر امام خمینی».3 روش پژوهش در این مطالعه، روش مروری فراگیر و توصیفی تاریخی است. نویسنده تنها پیشینهای که برای پژوهش خود میشناسد، مقاله«موقعیت و نقش زنان درعلم، مقایسه تاریخی ایران و غرب» از دکتر حیدر جانعلی زاده و همکاران است. چنانکه پیداست، مقاله رویکرد تاریخی درخورتوجهی ندارد و اساسا به تاریخی و تاریخنگاری جهان اسلام نپرداخته است؛ بلکه با رویکرد جامعهشناسی به مقایسه تاریخی جایگاه علمی زن در ایران و غرب پرداخته و به این نتیجه رسیده است که این جایگاه تا اواخر قرن نوزدهم و حتی پس از آن در غرب و ایران، تفاوت معناداری نداشته؛ بلکه تنزل و رشد نایافتگی جایگاه علمی زنان در هردو اقلیم، به رغم تفاوتهای موجود، به یک پایه بوده است (همان:33، 35،40 و44). پیش فرض پژوهش آن است که زنان در سایه دوران نخستین بعثت و انقلاب محمدی -صلّی الله علیه و آله- حیات و جایگاه اجتماعی بیمانندی یافتند و قرآن وعده این حیات پاکیزه را به همه مؤمنان داده بود.4 بازتاب عظمتِ مستعجل زنِ عصر نبوی در میراث مکتوب مسلمانان، هنوز افتخارآفرین است و به نسبت زمان محدودش، بخش بزرگی از تراجم و تاریخنگاری اسلامی را به خود اختصاص داده است. زنان این عصر، در هر دو جبهه هجرت و جهاد سخت و نرم خوش درخشیدند. آنان هم در جبهه هجرت تن و بیعت و غزوات بودند و هم در هجرت نفس و در سنگر مسجد و مجالس وعظ و نقل روایات. نویسنده در جای دیگر نشان داده است که حدیث در عصر نبوی و سدههای طولانی پس از آن مکتوب بوده؛ اما به روش شفاهی روایت میشده است(نک: عزیزی، 1389: 71-90). بنابر این، زنانی که حجم بزرگی از سنت پیامبر(ص) را روایت کردند، مستظهر به سند مکتوب بودهاند؛ اما کتابت حدیث به مفهوم رونق تدوین و تبویب حدیث در این دوران نیست. افزون بر تکنگاریهای پرشمار علمای سده دوم و سوم که هر یک به بخشی از تاریخ زنان پرداختهاند، 5 سیره ابن اسحاق (ف 151ق)، مغازی واقدی (ف 207ق)، طبقات ابن سعد (ف 230ق) و طبقات خلیفة بن خیاط (ف 240ق)، از نخستین منابع جامعِ اخبار هجرت و جهاد علمی و عملی زنان به شمار میروند. این جایگاه باشکوه، که آغازین روزهای تجربه شیرین خود را میگذراند، با درگذشت رهبر جهانی بعثت، دچار رکود و خمودگی شد و موقعیت خود را تا سده اخیر باز نیافت. البته، در این فاصله نیز، زن مسلمان هیچگاه به گذشته تاریک جاهلیت خود بازنگشت و در فرصتهای اندکی که به دست آورد، گام در مسیر افتخارات پیشین نهاد و در حد توانش خوش درخشید.
فرضیه پژوهش فرضیه پژوهش آن است که میان «نقش تاریخی» و « تاریخ نقش» رابطه متقابل وجود دارد. تجربه تاریخی نشان میدهد که «تاریخ نگری» و «تاریخنگاریِ» انسانها تا حدّ زیادی، تابعِ «نقش تاریخی» آنهاست. آنان به میزان نقشی که در «عینیت تاریخ» دارند، جای خود را در نگرش و نگارش تاریخ، باز میکنند. پس، نوعی وحدت و داد و ستد، میان دو رویه « تاریخ عینی» و«تاریخ علمی » به چشم میخورد. 6 از این رو، میتوانیم ادِّعا کنیم که بزرگترین مورّخان از تأثیرگذارترین و پرنقشترین جوامع بشری برخاستهاند. میراث تاریخی بزرگ دوران طلایی فرهنگ و تمدن اسلامی و نیز فراوانی خیرهکننده کتابها و مکاتب تاریخی غرب مدرن، همه و همه گواه این تجربه است. بنابراین، اگر زنان به روایت و ثبتِ نقش اجتماعی و علمی خود نپرداختهاند، و یا حتی مردان نیز، از گزارش و ثبت اخبار آنان باز ماندهاند، در واقع، آنان جایگاه و نقش درخورتوجهی نداشتهاند. چندان دشوار نیست که کمتوجهی مردان به تاریخ اجتماعی و علمی زنان را به حساب کمکاری یا بدکاری مردان گذاشت؛ اما چه کسی میتواند باور کند که همه دانشوران و مورّخان، در بازتاب نقش زنان، تغافل کرده یا به خطا و بیراهه رفته باشند؟ پس، میتوان گفت: « توجه به نقش، تابعی از نقشِ قابل توجه است»؛ حتماً مردان نیز چون خود زنان، به نقشِ برجستهای از زنان دست نیافتهاند. آنچه در ذیل می آید، این فرضیه را به محک کشیده است.
اسلام و زن مسلمان زن در تابلویی که قرآن کریم در آیه 35 سوره احزاب 7 ترسیم میکند، نیمه واقعی امت اسلامی است. نقش و سهم او در طی مدارج انسانی چون نقش و سهم مردان، تعیین کننده است. این نکته را پیامبر اسلام -صلّی الله علیه وآله- نیز در پاسخ أسماء دختر عمیس و دیگر زنان مدینه گوشگزد کرده بود. 8 علامه طباطبایی تأکید میکند که زن از برکت اسلام مستقل به نفس و متکى بر خویش گشت، اراده و عمل او که تا ظهور اسلام گره خورده به اراده مرد بود، از اراده و عمل مرد جدا گردید، و از تحت ولایت و قیمومت مرد درآمد، و به مقامى رسید که دنیاى قبل از اسلام با همه قدمت خود و در همه ادوارش، چنین مقامى را به زن نداده بود (طباطبایی،1374، ج2: 414). چنین تأکیدی در در دیدگاههای امام خمینی، بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران نیز به روشنی دیده میشود. به نظر وی، جایگاه زن در اسلام و انقلاب اسلامی اگر برتر از مرد نباشد، کمتر نیست و زن ایران انقلابی زنی است در مسیر تحول معجزهآسا و بینظیر(خمینی،1380: ج14/196-198و 316). 9 دیگر متفکران مسلمان نیز بر این تحول و تغییر شگرف اسلامی تأکید دارند (مطهری 1383: ج19/81؛؛ نوال سعداوی و هبه رئوف، 1384:67-71 ). 10 طبق روایت صحیح بخاری و مسلم، عمر بن خطاب خلیفه دوم نیز، تفاوت و تغییر رویکرد عرب جاهلی و جامعه محمدی -صلی الله علیه و آله- به زنان را گوشزد کرده است. او به صراحت می گوید: « ما در دوران جاهلیت زنان را به هیچ می انگاشتیم و اسلام و قرآن بود که حقوق زنان بر مردان را به رسمیت شناخت...» 11 در روایت دیگر، عبدالله فرزند عمر نیز تصریح میکند که در عصر پیامبر(ص) از ترس آنکه در باره ما وحی نازل شود، زبان و رفتارمان را نسبت به زنان مهار میکردیم. 12 دستگاه آفرینش بخشی از مسؤولیت نیکبختی و شوربختی خانواده و جامعه را بر دوش مردان نهاده است: « ای کسانی که ایمان آوردهاید، نفس خودتان و خانوادهتان را از آتشی نگهدارید که هیزم آن آدمیان وسنگهاست.» ( تحریم،آیه 6). پس، قضا و قدر الهی در تغییر و تعیین سرنوشت جوامع، از مجرای اراده و خواست و اقدام مردان، جاری و ساری می شود « إنَّ الله لایغیّر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم؛ در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمیدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند » (رعد،آیه 11). اگر حدیث شریف «کلّکم مسؤول» زنان را مانند مردان مسؤول خانواده و فرزندان میداند« والمرأة راعیة علی بیت زوجها»، در درجه اول، مسؤولیت صیانت و حمایت از این جایگاه را بر عهده مردان میگذارد: «والرجل راع علی اهل بیته». 13
نقش زن در تاریخ و تاریخنگاری اسلامی در گذشته، مردانی کوشیدهاند در راه ایفای بخشی از مسؤولیت تاریخی و تمدنی خود، در عرصه ادبیات نوشتاری، سیمای تاریخی زنان را آن گونه که دریافت کردهاند، به قلم بیاورند. آثار نخستین نویسندگان مسلمان در باره زنان، نشان میدهد که أهل علم، به نقش اجتماعی زنان؛ به ویژه نقش فکری و علمی آنان، توجه ویژه داشتهاند. بنابر این، میتوان پرسید که جایگاه و نقش واقعی زنان در گذشته چگونه بوده و این جایگاه و نقش در حافظه تاریخنگاری اسلامی، چه بازتابی داشته است؟ گزارشگران و مورّخان چگونه عمل کرده و چه تصویری از حیات اجتماعی آنان ارائه دادهاند؟ توجه ستودنی مورخان و اخباریان سدههای نخست به تکنگاریهای تاریخ ادبی و اجتماعی زنان، نشان از نوعی تحرک و نشاط اجتماعی زنان در این دورانها دارد؛ نشاطی که از سویی، نقش اجتماعی، علمی، فرهنگی و هنری آنان را به نمایش گذاشت و از سوی دیگر، راویان و مورّخان را به ثبت و ضبط آن نقش واداشت. در چنین شرایطی، میتوانست تمام یا بخشی از این ثبت و ضبط با همه مزیتهایی که داشت، به دست توانمند زنان اتفاق بیفتد و دستکم، آنان نیز زمامداران روایت و تاریخنگاری جامعه خویش باشند؛ امّا چنین نشد و چنانکه گفتیم، این مردان بودند که در فضای شور و نشاط تدوین و شوربختانه در «غیبت کبرایِ» زنان، از نیمه قرن دوم به روایت و ثبت نقش زنان پرداختند؛ یعنی تاریخنگاری جامعه زنان نیز چون تاریخنگاری مردان، «مُذکّر» بوده است. 14 تا آنجا که ما آگاهیم، به جز کتاب الدرّ المنثور فی طبقات رَبّات الخدور أثر زینب فواز عاملی سوری (متوفی 1914م ) که در باره تراجم زنان نامدار مسلمان و غیرمسلمان جهان نوشته شده است، تا یکصد سال اخیر، نزدیک به همه آثار مربوط به تاریخ و تراجم زنان، به دست مردان تولید شدهاند. 15
جایگاه زن در تاریخ اسلام یکی از موضوعهای مهمی که در باره نقش تقلیلگرایانه زن مسلمان در تاریخ، به کمکِ فهم ما میآید، محتوا و دامنه اطلاعات مربوط به زنان است که ادبیات مکتوب تاریخی ما، در اختیار قرار میدهد. نقش زنان در آیینه این اخبار؛ بهویژه در عرصه تفکر و تولید دانش، چندان باشکوه و قابل توجه نیست. آنچه در منابع تاریخی و تراجم و رجال سدههای سه تا چهارده هجری دیده میشود، در قیاس با تاریخ فراگیر مردان، به استثنای شماری از همسران و دختران پیامبر- صلّی الله علیه وآله- و شمار اندکی دیگر از زنان نامدار، صرفاً اشارههای کوتاه و مختصری است به زنان راوی، زنان رجال دینی و سیاسی یا زنان یک قبیله و قوم خاص و یا برخی زنان مشهور و خصوصا زنان شاعر و سخنور و خنیاگر. این نکته را در چند اثر کهن و مهم تاریخی مرور میکنیم: کتاب طبقات ابن سعد (متوفی 230ق) یکی از نخستین و جامعترین آثار تاریخی و رجالی است. او در جلد هشتم این کتاب حدود سیصد صفحه را به زنان صحابی و تابعی و دیگر زنان صدر اسلام اختصاص داده است. بیش از نیمی از کتاب در باره ازدواجها و خانواده پیامبر- صلّی الله علیه وآله- است و کمتر از نصف دوم کتاب به دیگر زنان اختصاص دارد. حجم بزرگی از این مطالب نیز، آگاهیهای نسب شناختی است و اخبار درخورتوجهی نقش و جایگاه زنان به چشم نمیخورد. با وجود این، رویکرد مستقل و جامع این کتاب به تاریخ زنان صدر اسلام ستودنی است و پیش از خود، مانندی ندارد. تراجم زنان صدر اسلام با تفصیل کمتر در کتاب طبقات خلیفة بن خیاط (متوفی 240) دیده میشود. فشردهتر این مطالب در بخشی از کتاب المحبر(ص396-463 ) ابن حبیب (ف 245ه) نیز دیده می شود. خلیفه و ابن حبیب از شاگردان و راویان نسب شناس معروف، هشام بن محمد بن سائب کلبی(متوفی 205ه) هستند. عمربن شبه نمیری بصری (ف 262 ق) نیز تنها در جلد چهارم کتاب تاریخ المدینه، ذیل تاریخ زندگی عثمان به جایگاه و نقش شماری از شخصیت های زن صدر اسلام؛ از جمله، صفیه امّ المؤمنین، امّ حبیبه امّ المؤمنین، عایشه، نائله همسر عثمان، همسر مالک اشتر، اسماء بنت ابیبکر، و أسماء دختر عمیسی اشاره کرده است. بازتاب انبوه اخبار نقش زنان سده اول هجری با اخبار زنان سده دوم وسوم در تاریخ محمد بن جریر طبری (ف 310ه ) قابل مقایسه نیست. اخبار زنان در کتاب المنتخب من ذیل المذیل طبری نیز همین تفاوت را نشان میدهد. این کتاب که پیوست تکمیلی بر تاریخ بزرگ وی است، چکیده گونهای است بر اخبار زنان صدر اسلام در طبقات ابن سعد که در آن به شماری از همسران، دختران، عمههای پیامبر(ص) و تعدادی از زنان مهاجر، و زنان راوی پیامبر(ص) اشاره کرده است. جلد چهارم کتاب عیون الاخبار ابومحمد عبدالله بن مسلم ا بن قتیبه النحوی الدینوری (ف 276 ق) در باره زنان است. این بخش یک جُنگ ادبی، تاریخی، اخلاقی و رفتارشناختی در باره زنان است. رویکرد عمومی این مطالب در باره جامعه زنان چندان افتخارآمیز و غنی نیست. در کتاب المعارف، ابن قتیبه نیز اطلاعات تاریخی محدودی در باره مادر بزرگان پیامبر(ص)، همسران و دختران آن حضرت و نیز همسران، مادران و دختران خلفا و برخی از زنان معروف مانند سمیه، مادر عمار میتوان یافت. احمد بن عبد ربّه (ف 328ه) در کتاب العقد الفرید( ج 7 / 88 -157) بابی را به صفات و مسائل و اخلاق زنان اختصاص داده و به گونهای راه ابن قتیبه را در کتاب عیون الاخبار رفته است. 16 تصویری که این مطالب از زن ارائه میدهد، در شأن جامعه پیشرو زن مسلمان نیست. ای کاش میدانستیم چرا ابن قتیبه و ابن ربّه هیچگاه نخواستهاند در مقدمه مطالبشان به مقایسه جایگاه زن جاهلی و نقش و جایگاه اسلامی زن در قرآن و سنت نبوی بپردازند. جالب آنکه عبدالرحمن برقوقی، از نویسندگان و روزنامهنگاران معاصر مصری، در کتاب پرحجم دولة النساء نیز راه ابن قتیبه و ابن عبد ربّه را در تراز بزرگتر و حجیمتر رفته و به جایگاه و نقش زن در اندیشه اسلامی نپرداخته است. شاید در میان متون تاریخی و ادبی، بتوان بیشترین اخبار زنان را در کتاب الأغانی، از ابوالفرج اصفهانی (ف 356 ق ) یافت. دراین اثر ادبی 24 جلدی که آن را دیوان العرب نیز خواندهاند (نک: ابنخلدون، 1408:ج1/764)، عدد زیادی از اشعار غنایی شاعران عرب گزارش شده است. دراین میان، میتوان آگاهیهایی دربارة حدود یکصد وپنجاه زن به دست آورد. عبدالامیر مهنا، مطالب مربوط به زنان در الأغانی را جمعآوری و با عنوان أخبار النساء فی کتاب الأغانی چاپ کرده است. معلوم است که رویکرد این کتاب کاملا ادبی و شعر غنایی است و او طیف بزرگی از مردان و زنان شاعر و خنیاگر اعم از مسلمان و غیرمسلمان را در این اثر گردآورده است. آنچه در این کتاب بازگو شده، پررنگترین نقش زنان در گذشته است. کتاب الاصابه ابن حجر، دائرة المعارف بزرگ تاریخ و تراجم زنان صدر اول به شمار میرود. او در این کتاب به تفصیل بیسابقه در باره تمیز زنان صحابه از دیگران پرداخته و آگاهیهایی در باره حدود 1500 تن از زنان ارائه کرده است. گزارش ابن حجر در کتاب تهذیب التهذیب، نشان میدهد که تنها حدود 270تن از اینان، راوی معتبر احادیث در جوامع اصیل اهل سنت هستند. در مجلد 24 معجم رجال الحدیث مرحوم آیتا.. خویی نیز حدود 130 راوی زن شیعی به چشم میخورد. پر واضح است که این عدد با صدها راوی مرد در جوامع روایی شیعه قابل قیاس نیست. افزون بر این، با مروری گذرا در کتاب شناسیها و فهرستهای قدیم و جدید، 17 مانند الفهرست ابن ندیم، فهرست مصنفی الرجال نجاشی، الفهرست شیخ طوسی، کشف الظنون کاتب چلبی، ایضاح المکنون فی الدلیل علی کشف الظنون، و هدایة العارفین فی اسماء المؤلفین و آثار المصنفین اسماعیل پاشا بغدادی، معجم المطبوعات العربیه والمعربه، الیان سرکیس، الاعلام زرکلی، معجم المؤلفین عمر رضا کحاله، الذریعه الی تصانیف الشیعه آقا بزرگ تهرانی، می توان ادعا کرد که در میان میراث مکتوب ملل اسلامی تا یک قرن اخیر، به عدد درخورتوجهی از آثار نوشته شده توسط جامعه زنان مسلمان نمیتوان دست یافت. به علاوه، هیچ اثر مستقل علمی از زنان؛ بهویژه اثر مهم فلسفی، کلامی، فقهی، تاریخی، جغرافیایی، پزشکی و دیگر رشته های علمی در این فهرستها دیده نمیشود. آری، در این فهرستها، دیوان شعر زنان بیش از همه آثار به چشم میخورد. شاهد این سخن، کتاب بزرگ فخرالدین بن مظفر بن طرّاح (ف 694ق) با عنوان الشواعر الاتی یستشهد بشعرهنَّ است. این کتاب منزلت بزرگ زنان شاعر تا اواخر قرن هفتم را نشان میدهد که به قول سیوطی، باید در باره شناخت آنان به این کتاب مراجعه کرد (سیوطی، بیتا: 23). کتاب رابعه تا پروین (زنان شاعر فارسی زبان) 18 نیز که زنان پارسی گوی سده دوم تا 14هجری قمری را معرفی کرده، مانند همین تصویر را از جامعه زنان مسلمان و ایرانی در تراز کوچکتر به نمایش میگذارد. در کتاب إنباه الرواه علی أنباء النحاه قِفطی (ف 624 ه) از 800 ادیب تنها نام یک زن در میان نحویان دیده میشود. در کتاب بزرگ معجم الادباء حموی (ف 626 ه) نام شش زن ادیب دیده میشود که عمدتا شاعرِ ادیب بودهاند تا دانشمندِ ادیب. در این آثار، شرح حال زنان شاعر و صوفی و محدث، بیشترین حجم را به خود اختصاص داده است. صرفنظر از تراجم عمومی زنان، پیشینه و کثرت تدوین تذکرهها و تراجم گوناگون در باره زنان شاعر و عارف و محدث، میتواند گواه روشن بر این دعوی باشد. این در حالی است که کمتر اثری در باره دیگر اصناف علمی زنان در گذشته دیده می شود. وضعیت مطالعات و آثار فقهی زنان در گذشته نیز مانند جایگاه «ادبیات علمی» آنان و شاید اندکی بهتر از آن است. مجموعه 14 جلدی طبقات الفقهاء استاد سبحانی را میتوان از یک نظر، خلاصه همه طبقات نگاریهای فقهای صحابه و تابعین و شیعه و سنی تا پایان قرن 14 هجری قمری دانست. این مجموعه دربردارنده ترجمه حدود پنج هزار فقیه از مرد و زن و از مذاهب مشهور و زنده اسلامی است. این تراجم بر اساس هر قرن و در هر قرن به ترتیب الفبایی از قرن اول تا پایان قرن چهاردم تنظیم شدهاند؛ اما رقم فقهای زن در میان همه اینها به 10 فقیه نمیرسد. بیش از نیمی از این عدد؛ یعنی چهار فقیه به دوره صحابه و یک فقیه به دوره تابعین و به حوزه مدینه اختصاص دارد. چهار نفر باقی، به ترتیب مربوط به قرن ششم و حوزه حلب، قرن نهم و حوزه جبل عامل، و قرن یازدهم و دوازدهم از حوزه اصفهان است. اگر پنج فقیه از نه فقیه یاد شده؛ یعنی حضرت صدّیقه طاهره فاطمه زهرا - ع- وامّ سلمه و دختر شهید اول و نواده محمد تقی مجلسی و نیز همسر شیخ بهایی را از حوزه علمی شیعه بدانیم، با توجه به جمعیت ناچیز و انزوای تاریخی شیعه دوازده امامی در قیاس با اهل سنت، میتوان تحرک علمی زنان در جامعه شیعه را ملاحظه کرد. در هرحال، عدد فقهای زن در قیاس با فقهای مرد، بسیار ناچیز است. کم شماری فقهای زن را میتوان با ملاحظه تراجم بیش از هزار زن در کتاب الضوء اللامع سخاوی و نیز کتابهای طبقات الحنابله قاضی ابویعلی (ف 529 ) و طبقات الشافعیه سُبکی نیز تأیید کرد. سُبکی و سَخاوی هیچ اشارهای به زنان فقیه و یا فقاهت زنان نکردهاند و ابویعلی در پایان کتابش نام پنج تن از زنانی را آورده است که از احمد بن حنبل، اندکی استماع حدیث داشتهاند. البته، گرایشهای جامعه زنان به تصوف و عرفان عملی تا حدی با ذوق ادبی و شعری آنان قابل قیاس است؛ با این تفاوت که شاید ادبیات مکتوب زنان در در تصوف و عرفان به عدد انگشتان دست نرسد. با وجود این، گویا ابونعیم اصفهانی(430 ه) تمایلی به شناخت چنین جایگاهی برای زنان عارف نداشته و یا دائره مفهومی و مصداقی اثر خود را خیلی تنگ گرفته است. ابونعیم با اینکه مسبوق به کتاب ذکر النسوة المتعبدات ابوعبدالرحمن سَلَمی ( 325- 412ه) است و آن کتاب از بیش از 80 زن عابد و صوفی یاد کرده است، در حلیة الاولیاء وطبقات الاصفیاء، 19 صرفاً به ترجمه حدود بیست زن بسنده کرده است. این همه نشان میدهد که زنان در جوامع اسلامی به هر میزان که از نخستین دههها و سدههای اسلام فاصله گرفتهاند، به نسبت رشد جمعیت مسلمانان، در قیاس با دههها و سدههای نخستین اسلام از میزان مشارکت اجتماعی و فرهنگیشان کاسته شده است. نوع نقش آنان نیز تفاوت معنیداری با گذشته نکرده است. پررنگترین چهره تاریخی جامعه زنان را باید در نظام تربیت، شعر،کتابت، انشاء، ادب و هنر یافت تا نظام دانش و فلسفه و نویسندگی. زن در عقلانیت عاطفی و احساسی و هنرهای ظریف، بیشتر از زن در قلمرو عقلانیت فلسفی و دانش و تحقیق و تألیف و نویسندگی جلوه کرده است. هرچند زنِ درباری، به اقتضای حال و ضرورت، گاهی حضور تامّی در میدان سیاست یافته و مهمتر آنکه، به عقیده برخی از صاحبنظران، غالباً در عرصه سیاست و تدبیر عامه، تابلوی بلقیسگونه (بلیگراسی)از خود نشان داده است 20 به راستی، چرا در گذشته، حتی یک أثر علمی فاخر و بدیع تاریخی از زنان در باره تاریخ و خصوصا تاریخ زنان دیده نمیشود؟ عامل این رکود و رشد نایافتگی چیست؟
علل رشد نایافتگی علمی زن مسلمان در تاریخ در اول این گفتار اشاره کردیم که اسلام نه تنها عامل عقبماندگی و رشد نایافتگی نبوده که به گواهی مورخان، نظام فقهی و اخلاقی بیسابقه و مترقی را در جامعه مردان و زنان به وجود آورد. مطهری، پاسخ سؤال اول را در کتاب نظام حقوق زن در اسلام به تفصیل داده است (نک: مجموعه آثار، ج19:127-145). جایگاه متعالی و قدسی خانواده و زن در قانون اساسی جمهوری اسلامی (در مقدمه و در اصول سوم و دهم و بیست و یکم ) و نیز جایگاه زنان در منظر امام خمینی و نقش و مشارکت آنان در پیروزی انقلاب اسلامی دفاع مقدس، و نیز به رغم وجود تنشها و تنگناهای اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی، نقش و مشارکت در تحصیلات عالی حوزوی و دانشگاهی و در تولید دانش و ثروت و دیگر فرصت های اجتماعی بر کسی پوشیده نیست. 21 پس باید به دنبال علت یا علل دیگر بود. آن علتها کدامند؟ برخی بر این باورند که هبوط جایگاه علمی زنان و کوتاه شدن دست آنان از محیطها و قلمروهای تولید دانش و ثروت، معلول طبیعت نابسامان این دورانهاست. رویکرد تقلیلگرایانه مکتب خلفا نسبت به زنان، برافروخته شدن آتش کشمکشها و فتنههای سیاسی و مذهبی و فرقهای، از یک سو و تکاثر و تفاخر و رقابتهای آزمندانه دنیاطلبان از سوی دیگر، سبب شد تا استعداد آنان نادیده گرفته شود و سختیها و رنجهای مسیر دانشآموزی بر کام عموم دانشجویان؛ بهویژه زنان که همواره به حاشیه امنیتی و حمایتی بیشتری نیاز دارند، تلخ و تلختر آید. در چنین شرایط دشواری بود که جامعه زن مسلمان، کوشید تا هویت و معنویت خود را در پس نقاب زهد و پارسایی و تصوف صیانت کند (نک: سید الاهل،1400: 50 ). شماری از صاحبنظران، انسداد فکر و اجتهاد دینی، تشدید عصبیت مذهبی، حصر مذاهب و رشد روزافزون جریانهای صوفیانه در میان نخبگان علمی را معلول این شرایط و نیز التهابات اجتماعی پدید آمده پس از تهاجم مغول و سقوط خلافت عباسی میدانند. نویسنده در جای دیگر، ذیل بررسی علل مذهبگرایی افراطی و انسداد باب اجتهاد، در باره برخی از این عوامل تفصیل بیشتری داده است (نک: عزیزی،1384: 282-286 ). برخی معتقدند که برافروخته شدن عصبیت قومی در جریان خلیفهگزینی سقیفه، سرآغاز گردش جامعه اسلامی از معیار کرامت برخاسته از تقوا و پارسایی، به معیارهای کرامت مبتنی بر قومیت و جنسیت بوده است. پیش از این، نظر عمر بن خطاب را در باره تحول جایگاه زنان در عصر پیامبر نقل کردیم؛ اما او در ادامه همین روایت، بیدرنگ تأکید میکند که ما اجازه ورود زنان به هیچ یک از امور خود را نمیدهیم «من غیر ان ندخلهن فی شیءمن امورنا»(بخاری، 1401: ج7/46؛ نیشابوری، بی تا: ج4/ 190). نیز از عبدالله فرزند عمر نقل شده است که تا پیامبر بود، در باره زنان خویشتنداری میکردیم؛ همین که وفات یافت، زبان ما نسبت به زنان گشوده شد (ابن ماجه، بی تا: ج1/ 523 ). شاید بتوان این دیدگاه را نقطه عزیمت دستگاه خلافت در تقلیل جایگاه و حقوق زن تلقی کرد. سخن توهینآمیز ابوهریره در پاسخِ اعتراض عایشه به إفراط وی در روایت از پیامبر -صلّی الله علیه وآله- (ابوریه،1383ق:204 ) و نیز سرزنش عمر بن خطاب نسبت به زنان حاضر در خانه پیامبر(ص) که در برابر جسارت وی واکنش نشان داده و اصرار بر نوشتن آخرین وصیت آن حضرت داشتند، میتواند نشانههایی از این رویکرد واگشتگرایانه در آستانه وفات رسول الله(ص) باشد (ابن سعد، بی تا:ج2/ 244). انس بن مالک که مدتی دستیار خانواده پیامبر بوده، با تأسف ابراز می دارد که پس از پیامبر، چیزی از تعالیم و سنن آن حضرت، حتی نماز، به سلامت نمانده است. او در پاسخ به پرسش تعجبآمیز مخاطب، به صراحت میگوید: «ألیس ضیّعتُم ما ضیّعتُم فیها؛ آیا همان نماز را هم تباه نکردید؟» (بخاری،1401: ج1/134). این روایت و نمونههای زیادی از این دست، نشان میدهد که پس از پیامبر(ص)، بسیاری از تعالیم و سنتهای او؛ بهویژه سیره وی در باره زنان، دستخوش تغییر شد. با چنین تمهیداتی بود که جامعه نوپدید اسلامی و ادبیات دینی به تدریج از ادبیات و فرهنگ اسلامی فاصله گرفت و از روحیه دنیاگریزی آیین بودا و مانوی، عصبیت عربی، اساطیر تورات و اسرائیلیات تأثیر پذیرفت و جامعه زنان از کانونهای فعالیت اجتماعی کنار گذاشته شدند. 22 برخی نیز به نقش عامل تاریخ نگاری زنان به دست مردان، به عنوان یکی از عوامل این هبوط اشاره کردهاند؛ ادبیاتی که به جانبداری از مردان و نکوهش زنان گرایش دارد. البته، واقعیت تبعیضآمیز حیات اجتماعی زنان و مردان حتی در دورانهای اساطیری، بر این نگرش تأثیرگذار بوده است (نک: حضرتی، 1386: 71-79؛ سجادی،1387:61-68؛ کراچی،1390: ص چهارده ). برخی بر این باورند که یک عامل مؤثر در رشد نایافتگی اجتماعی زنان، انگارههای تقلیلگرایانه سنتی عالمان دینی و توجیه و تفسیر خاص آنان از جایگاه و نقش اجتماعی زن بوده است. نگاه دوگانه فردوسی در شاهنامه، نگاه تحقیرآمیز و ابزاری به زن در سندباد نامه ظهیری سمرقندی و کیمیای سعادت غزالی و دیوان ناصر خسرو و قابوسنامه عنصرالمعالی این دیدگاه را به روشنی تأیید میکنند (نک: خلعتبری،1388: 88-105). در این انگاره، هم ناتوانی زن قطعی انگاشته میشود و از این رو، توان و مسؤولیتش به درون خانه محدود میشود و هم حضور اجتماعیاش برابر با فساد انگیزی تلقی میشود ( الهی، 1391: 161-170). میتوان گفت این رویکرد، عمیقا در باور سنتی دیگری ریشه دارد؛ باوری که از یونان باستان تا اواخر رنسانس در اروپا و شبه قاره هند 23 و حتی در میان مسلمین قرون نخست دیده میشود. در این باور، اساساً زن و علم غیرقابل جمعند و دانش، مذکر و نرینه است؛ مردان آن را دوست میدارند و زنان آن را نمیپسندند. 24 آنان طبیعت زن را عامل بازدارنده از رشد علمی معرفی میکردند(جانعلی زاده، 1393: 35-37). در هرحال، این گروه معتقدند که زن در دستگاه آفرینش، کارگردان است تا بازیگر. او به اقتضای فیزیولوژی خاصش، درگیر وظایف طاقتفرسای مادری هنگام بارداری و پس از بارگذاری است و به اقتضای ساختمان مغزی و روحیاش به گونهای آفریده شده است که در صحنه بازیگری و قهرمانی نبودن جزو ذات اوست و برای لذت بردن از زندگی نیازی ندارد که کارهای حماسی و قهرمانی کند. 25 آری اگر فرایند بارداری و ضرورت های مادری به گونهای کنترل شود یا حتی به انحراف برود، زن نیز مانند مرد امکان حماسهآفرینی و بازیگری در صحنه اجتماع را دارد؛ اما دستگاه آفرینش چنین تکلیفی را بر دوش او ننهاده است ( گلی،1360: 114- 125 ). زن در این نگاه، قادر به تفکر ژرف و پایدار در مقولههای علمی نیست. کارهایی که به تفکر پایدار احتیاج دارد، زن را خسته می کند (نک: مطهری،1383: ج 19: 180-186). چنین رویکردی، اگر به شناخت متقابل زن و مرد از یکدیگر و اقناع آنان نسبت به تحصیل حقوق انسانی و اجتماعیشان بینجامد، ستودنی است؛ اما اگر چنین نگاهی از سوی زنان، به خودکم بینی و فرافکنی مزمن و هویتسوز تبدیل شود و از سوی مردان، به اهرم فشار و ستم مضاعف بدل شود، غیرقابل دفاع است. بیراهه نرفتهایم اگر جهانبینی مبتنی بر ناتوانی و بیماری خودکمبینی را یکی از عوامل مهم عقب ماندگی جوامع اسلامی؛ به ویژه زنان بدانیم. علامه طباطبایی در جایی به همین بیماری اشاره دارد و مینویسد:« سراسر دنیا عقائدى را که شرح دادیم، همچنان در باره زن داشت، و رفتارهایى که گفتیم معمول مىداشت، و زن را در شکنجهگاه ذلت و پستى زندانى کرده بود؛ بهطورى که ضعف و ذلت، طبیعت ثانوى براى زن شده و گوشت و استخوانش با این طبیعت مىرویید، و با این طبیعت به دنیا مىآمد و مىمرد، و کلمات زن و ضعف و خوارى و پستى نه تنها در نظر مردان؛ بلکه در نظر خود زنان نیز مثل واژههاى مترادف و چون انسان و بشر شده بود، با اینکه در معانى متفاوتى وضع شده بودند، و این خود امرى عجیب است، که چگونه بر اثر تلقین و شستشوى مغزى فهم آدمى واژگونه و معکوس مىگردد» (طباطبایی، ج2: 405). البته، ممکن است تفسیر اجتماعی و تاریخی این بیماری، پای علل و عوامل دیگری را به میان بکشد که نظامات مردمسالارانه استبدادی و شقاوت مذکّر، یکی از آنهاست. خان محمدی در مقاله « تفکرات نظری پیرامون تنزل جایگاه زنان در جوامع اسلامی» با اشاره به دیدگاههای معطوف به سه نظریه سیستمی، فرهنگی و ساختاری در خصوص تنزل جایگاه زن در جوامع اسلامی، با تمایل به دیدگاه علامه طباطبایی در خصوص انحطاط زنان در جوامع یهودی و مسیحی و دیدگاه قاسم امین مصری در خصوص عقبماندگی زنان در جوامع اسلامی، نظریه ساختاری را میپسندد و بر این باور است که عقبنشینی تدریجی دولتها و جوامع اسلامی از نظام سیاسیِ متکی به شریعت و آراء عمومی، زمینه استبداد سیاسی و فساد اخلاقی و سلطه طبیعی توانگران بر ضعیفان و مردان به زنان را فراهم ساخت و تدریجاً نیمی از جامعه بزرگ اسلامی را در علم و عمل به عقب راند. در نقطه مقابل، برخی از جامعهشناسان بر این باورند که در قرن اخیر وضعیت زن در جهان رو به بهبودی گراییده و پایگاه زنان سریعتر از ساختارهای اجتماعی و اقتصادی تحول یافته است. به عقیده آنان، هیچ ویژگی شاخصی برای حکومتهای پس از جنگ دوم جهانی، بارزتر از ارزش مردمسالاری و قانونمداری نبوده است (خان محمدی، 1378: 182). مرحوم باستانی پاریزی کتاب گذر زن از گدار تاریخ را برای نشان دادن چنین وضعیتی برساخته و معتقد به ظرفیتهای بزرگ زنان حتی در عرصه سیاستمداری است. از این رو، سخت از روایت قرآن در باره دولت بلقیس و نمونههایی از این دست دولتها دفاع میکند (باستانی،1383: 179-182). براهنی در مقاله انتقادی «تکملهای بر تاریخ مذکر» چنین دیدگاهی را دنبال کرده است و معتقد است تا نظام مردسالاری و به دنبال آن، سیطره «شقاوت مذکر» در جهان گذشته و امروز حاکم است، زن جایگاه واقعیاش را نخواهد یافت و باید طرح دیگری انداخت. در این میان، نباید از محدویت های تحمیل شده بر اثر مقتضات زمان و مکان غافل شد. بیشک، نظام معیشتی و اقتصادی مبتنی بر کشاورزی سنتی در گذشته، هزینههای سنگینی از جهت صرف انرژی و زمان بر دوش مردان و زنان مینهاد. زن کشاورز دیروز به دلیل نقش همانندی که در مدیریت زندگی داشت، کمتر فرصتی برای دانشآموزی داشت و حتی بایستههای شرعی خود را به سختی میتوانست بیاموزد. زن کشاورز، افزون بر فعالیتهای کشاورزی، در درون خانه، وظایفی چون تولید آرد، آشپزی، لبنیاتی، ریسندگی، دامداری، دباغی، ریسندگی، بافندگی، نانپزی، دوزندگی و زادن بچه و مدیریت خانه را در شرایط فقر و فقدان ابزار و وسائل، همزمان بر دوش میکشید. اندکی پیشتر، سختکوشی و نقش مستقیم زن در اقتصاد خانه بهمراتب بیشتر بود. ویل دورانت مینویسد: « در اجتماعات ابتدایی، قسمت اعظم ترقیات اقتصادی به دست زنان اتفاق افتاد، نه به دست مردان. در آن هنگام که قرنهای متوالی، مردان دائما با طریقههای کهن خود به شکار اشتغال داشتند، زن در اطراف خیمه، زراعت را ترقی میداد و هزاران هنر خانگی را ایجاد میکرد که هر یک روزی پایه صنایع بسیار مهمی شد.» (دورانت،1378:ج1/42) و اما زن شهری نیز اگر پرکاری و رنج زن کشاورز را نداشت؛ اما شریک اقتصاد خانواده بود و فاقد امکانات و وسائل زن امروز. زن امروز به علت بهرهمندی از دستاوردهای جهان صنعتی و الکترونیکی بهمراتب بیش از زن دیروز در آسایش است و برای تأمین نیازهای عادی روزمرهاش محتاج صرف انرژی و زمان نیست؛ پس میتواند وقت بیشتری برای رشد فکری و علمیاش صرف کند. اگر نگوییم که گاهی اوقات، نه از پرکاری؛ بلکه از بیکاری نیز رنج میبرد. نویسنده ضمن توجه به ظرفیتهای متفاوت زن و مرد و محدویتهای ضروری برخاسته از این تفاوت، و توجه به نقش متفاوت عوامل یاد شده در عقبراندگی زنان، نقش تخریبی تفکر و سیاستهای استبدادی و مردسالارانه حاکمان و رویکرد تحقیر آمیز عالمان و ادیبان به زن را از همه برجستهتر میداند. این بدان معنی است که حیات اجتماعی امروز زنان، دستکم، به سه اقدام مهم وابسته است: نخست، خودباوری بانوان وکوشش خستگیناپذیر آنان برای نشاندادن ظرفیتهای پنهان و ناشناختهشان؛ دوم، احیای فکر دینی در باب انسانشناسی اسلامی و نظام حقوق زن، و سوم، صیانت از نظام مردمسالار دینی و به قول اقبال لاهوری، توجه به مهمترین سیمای اسلام؛ یعنی حکومت اجتماعی (نک:اقبال، 1336: 171).
نتیجه بازتاب تجربه اجتماع زنان در ادبیات تاریخی مسلمین؛ حتی پس از تهاجم مغولان و در دوران خلفای عثمانی و ممالیک مصر قابل توجه است. هرچند از وجود تکنگاریهای نخستین باید قطع امید کرد؛ امّا رد پای بخشی از این نگارهها در مجموعههای تاریخی و تراجم متأخر قابل شناسایی است. شرق اسلامی به موازات نقش سیاسی و جهانیاش، روایتگریِ کم مانندی از این نقش ارائه داده و اکثر تکنگاریها، ادبیات عرفانی، تراجم و رجال و حدیث و سنن در این اقلیم تولید شدهاند. در این روایتگری، اخبار زنان نیز به اندازه حضور اجتماعیشان، انعکاس یافته است؛ یعنی در این منابع رابطه معنیداری میان نقش تاریخی و تاریخ نقش زنان به چشم میخورد. مطالعه در احوال شخصی زنان نشان میدهد که جامعه زنان از دوران بعثت، به همان میزان که به کانونهای حکمت یا حکومت و یا هر دو نزدیکتر بوده، فرصت بیشتری برای ابراز ظرفیتهای بالقوه داشته است. از مدینة النبی (ص) گرفته تا دارالسلام عراق و دارالخلافه دمشق و اندلس و مصر، اغلب شخصیتهای شاخص و تأثیرگذار از دودمانهای حکیمان و حاکمان و عالمان برخاستهاند. با وجود این، زنان مسلمان تا سده اخیر و تا عصر امام خمینی، نه در عرصه تولید اندیشه و دانش و نه در قلمرو نویسندگی و تاریخ نگاری و روایتگری، نقش درخشانی نداشتهاند. میتوان گفت آنان به علت «إستضعافِ» تحمیلی و ناخواسته و نیز نادیده گرفته شدن جایگاه انسانیشان، « بزرگترین غایبِ» تاریخ علم و اندیشه بودهاند. بیشک، نادیده گرفتن این جایگاه و کم نقشی یا بینقشی آنان معلول عواملی است. به گمان ما، عامل مردسالارانه نظامهای استبدادی و ستمپیشه، تحقیر و استضعاف و خودکمبینی تحمیلی زنان، آموزهها و ادبیات تحجرآمیز و سلبی در باره منزلت، حقوق و نقش زنان، از تأثیرگذارترین عوامل رشد نایافتگی زنان بوده است. بیگفتگو، «عصر امام خمینی»، عصر « ظهور و حضورِ» اجتماعی و علمی زن مسلمان است.
پینوشت 1- مطهری، در مقدمه ناتمام کتاب مسأله حجاب، با مقایسه دورانهای تاریخی سهگانه زنان، به نقش بیبدیل زنان در انقلاب اسلامی ایران اشاره میکند (نک: مطهری، مجموعه آثار، ج19: 370-372). 2- مطهری در مقدمه کتاب انسان و سرنوشت، یکی از 27 موضوعِ طرح تحقیق درباره علل انحطاط مسلمین را، حقوق زن در اسلام میداند. او پندار نادرست قشریگران و نیز دگراندیشان در باره نقش نظام حقوقی زن مسلمان در عقبماندگی جوامع اسلامی را در کتاب نظام حقوق زن بررسی کرده است. 3- عصر امام خمینی، نامی است که نخستین بار در سخنرانی آیت الله خامنهای در اولین سالگرد درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلام ایران(13/3/69)9 به دوران جدید داده شد(حاجتی،1382: 56). میر احمد رضا حاجتی در کتاب عصر امام خمینی شاخصهای فرهنگی و اجتماعی این عصر را؛ بهویژه در تراز بینالمللی بررسی کرده است. 4- یا ایهاالذین آمنوا استجیبوالله وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، سخن خدا و پیامبرش را بپذیرید، آنگاه که شما را به چیزی فرامیخوانند که زندگیتان می بخشد ( انفال، آیه24). 5- تک نگاری یا مونوگرافی، توصیفی است ژرف و دقیق از یک شخص یا یک واحد اجتماعی، مانند خانواده، قبیله، قشر یا یک واحد اجتماعی مشابه یکدیگر که جنبههای مختلف آن را در برمیگیرد. تک نگاریهای تاریخی، آن دسته از یاداشتهای توصیفی و موردی بودند که تا اوائل قرن سوم تألیف شده و از آن پس، تدریجاً در مجموعههای بزرگتر گردآوری و تدوین شدهاند. گویا شماری از آنها همچنان در دسترس بوده و در مجموعههایی مانند تاریخ مدینه دمشق ابن عساکر(499-571ق)، معجم الادباء و معجم البلدان حموی (575-626ق) و الاصابه فی تمییز الصحابه ابن حجر(852ق ) گزارش شدهاند. البته، بسیاری از نسخههای آنها هماکنون در دست نیست. در میان تکنگاران، ابوهلال محاربی (متوفی 190)، ابومنذر هشام بن کلبی (متوفی 204ق)، واقدی (متوفی 207ق)، هیثم بن عدی (متوفی 207ق )، عباس بن بَکّارضَبّی (222ق)، مدائنی (225ق)، پر اثر و پیشاهنگاند. هرچند تکنگاری تاریخی با مدائنی به اوج خود رسید؛ اما تک نگاری هایی نیز بعداً به دست اسحاق بن ابراهیم موصلی (متوفی 234ق )، جاحظ (متوفی 255ق) و برخی دیگر تألیف شدند. 6- تجربه مشترک و وحدت و تعامل تاریخِ پدیدهای و تاریخِ گزارهای را مایکل استنفورد زیر عنوان تاریخ 1 و2، به گونه دیگری گوشزد کرده است. از نظر او، همواره بین باورهای مبتنی بر تاریخ 2 و تحولات عینیِ تاریخ 1، داد و ستد دوسویه است. بر این اساس، باورهای برخاسته از گزارش تاریخی، زمینهساز رفتارهای ماست و همین رفتارها، پس از مدتی، به گزارش تاریخی تبدیل خواهند شد و همینطور، بشر علیالدوام در حال کسب و تبادل تجربه مشترک است (نک: استنفورد، 1384: 34-36). 7- -مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان با ایمان، و مردان و زنان عبادت پیشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شکیبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه دهنده، و مردان و زنان روزهدار، و مردان و زنان پاکدامن، و مردان و زنانی که خدا را فراوان یـــاد میکنند، خدا برای ]همه[ آنان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم ساخته است. 8- سیوطی در تفسیر الدرالمنثور، ج5 ص 200، ذیل همین آیه و در این باره چندین روایت از منابع حدیثی نقل کرده است. 9- سید علی نقی ایازی در مقاله «منزلت اجتماعی زنان از منظر امام خمینی»، به مؤلفههای مهم این منزلت در منظر امام پرداخته است (ایازی،1391:222-245). 10- احیای جایگاه اجتماعی زنان از برنامههای بنیادی دیگر پیامبران الهی نیز بوده است. از این رو، گفته شده است که در زمان زرتشت پیامبر نیز زنان از منزلت اجتماعی عالی برخوردار بودهاند؛ اما پس از عصر ظهور زرتشت، به تدریج مقام زن تنزل یافت و گوشهنشینی؛ بهویژه در میان ثروتمندان، سراسر زندگیشان را فراگرفت (دورانت، 1378: ج1/306 ). 11- « کنا فی الجاهلیة لانعد النساء شیئا، فلما جاء الاسلام و ذکرهنَّ الله رأینا لهن بذلک علینا حقا من غیر أن ندخلهن فی شئ من أمورنا...» (بخاری، صحیح، ج7: 46؛ مسلم نیسابوری، ج4: 190). 12- کنا نتقی الکلام والانبساط إلى نسائنا على عهد رسول الله -صلّى الله علیه وسلّم - مخافة أن ینزّل فینا القرآن. فلمّا مات رسول الله - صلّى الله علیه وسلّم تکلّمنا (ابن ماجه،(بی تا):ج1/ 523، ح 1632). 13- « کلکم راع وکلکم مسؤول فالأمیر الذی على الناس راع و هو مسؤول عن رعیته و الرجل راع على أهل بیته و هو مسؤول و المرأة راعیة على بیت زوجها و هی مسؤولة و العبد راع على مال سیده و هو مسؤول ألا فکلّکم راع وکلکم مسؤول.» این حدیث ابتدا در منابع اهل سنت نقل شده است، از جمله در: المصنف عبدالرزاق، ج 11: 319؛ مسند احمد، ج2: 5؛ صحیح بخاری، ج3،ص 88،125؛ صحیح مسلم، ج6،ص 8؛ سنن ابی داود ج2، ص 13؛ سنن ترمذی، ج3، ص 124 و صحیح ابن حبان، ج10،ص 343. سپس به کتابهای اخلاق نقلی شیعه در سده های متأخر راه یافته است(نک: ابن ابی فراس،1410: ج1/ 6؛ دیلمی،1412: ج1/158) 14- تاریخ مذکر، علل تشتت فرهنگ در ایران، کتابی است از رضا براهنی که بارها، از جمله در سالهای 1358 و 1363 منتشر شده است. 15- جایگاه بیبدیل زنان در انقلاب اسلامی و پس از استقرار نظام اسلامی، فرصتهای کمنظیری در اختیار آنان نهاده و به دست آنان آثار علمی فراوان و ارزشمندی در شکل محصول فنی، مقاله یا کتاب تولید شده است. در این میان، تدوین «دایره المعارف زن ایرانی» توسط مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری که با همکاری بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی در سال 82 به طبع رسیده، مهمترین اثری است که توسط این نهاد دولتی منتشر شده است. این اثر در 918 صفحه، مشتمل بر دوهزار مدخل از اصطلاحات، نامهای امکنه، اشخاص، نهادها، نشریات و اسناد زنانه است. حضور پررنگ نویسندگان زن در تألیف این اثر نشان می دهد که تدوین کنندگان به استفاده از توان تخصصی زنان، اهتمامی خاص داشتهاند، هرچند کاستی های آن را نیز نمیتوان نایده گرفت (زیبائی نژاد، 1383ش). تا جایی که آگاهیم، کتاب پنج جلدی معجم ما ألف عن المرأة والأسرة، نوشته امّ علی مشکور، از جامعترین کتاب شناسیهای موجود در موضوع مطالعات زنان است. بخشی از این مطالعات، به دست زنان تدوین یافتهاند. 16- مجموعه اخبار زنان در کتاب العقد الفرید با عنوان اخبارالنساء فی العقد الفرید به دست عبدالامیر مُهنّا تهیه و تدوین شده است. 17- در این جستجو، از نرم افزار کتابخانه اهل بیت- علیهم السلام- بهره گرفتهام. 18- کتاب دیگری با همین عنوان از سید محمد علی کشاورز صدر به چاپ رسیده است. گویا این کتاب مدتی پس از کتاب خانم پروین شکیبا تولید و چاپ شده است. کتابی نیز با عنوان گلهایی از گلستان شعرفارسی، ج1 از رابعه تا پروین، نوشته حشمت الله ریاضی به چاپ رسیده است. 19- خطیب بغدادی معاصر ابونُعیم، نیز در تاریخ بغداد تنها به ترجمه حدود30 شخصیت زن پرداخته است. این در صورتی است که محمد بن سعد (متوفی 230)، بیش از 200 سال قبل در همین شهر، بالغ بر 600 نفر از زنان صحابه و تابعین و اتباع تابعین؛ بهویژه زنان مدینه را فهرست و گزارش کرده است. با این مقایسه میتوان به پدیده عقبماندگی جامعه زنان در مرکز خلافت اسلامی تاحدی واقف شد. 20- «بلی کراسی/ Bli cracy» اصطلاحی است از مرحوم باستانی پاریزی که در برابر اصطلاح «phallo cracy / احلیل کراسی=مردمَداری» به کار برده است. گویا قبل از ایشان، اصطلاح دوم را برخی از نویسندگان مغرب زمین به کار بردهاند (نک: براهنی،1360: 7). در هر حال، باستانی این اصطلاح را از بلقیس، ملکه سبأ گرفته و بدینوسیله به سبک و روش پسندیده حکمرانی زنان در برابر روش ناپسند حکمرانی مردان اشاره کرده است. باستانی ضمن اظهار برائت از گرایشهای رایج فمینیستی، بر این باور است که مردان در نمایشگاه تاریخ سیاسی خود، تابلو قابل دفاعی از خود برجای نگذاشتهاند.آنان غالبا بر پاشنه شهوت و شکم خود چرخیدهاند (نک: باستانی پاریزی1382 : 249-254 ). 21- مطالعات نشان میدهد که نرخ رشد سواد در جامعه از 30/. در سال 1355 به حدود 85/. در سال 1383 رسیده است. نرخ رشد جمعیت دانشجویان پذیرفته شده در دانشگاه از 30/. به بالای 60/. و در برخی رشتهها به بالای 70/ رسیده است (کلانتری، 1387،ج4: 82-83). تأسیس رشته گرایش مطالعات زنان از1387، تأسیس دفتر مطالعات زنان در 1377، تأسیس جامعه الزهراء و حوزه علیمه خواهران از سال 1363 به دستور امام راحل و رشد بالای 100درصدی استقبال و پذیرش طلاب خانم از6700 نفر به 13600در بازه زمانی 1384 تا 1387، تشکیل بسیج خواهران همزمان با شکلگیری بسیج در 1358 و رشد آمار بسیجیان خواهر تا 5 میلیون نفر در قالب صدها پایگاه و ستاد مقاومت وگردانهای الزهراء و فعالیت آنان در حوزههای پژوهشی و آموزشی از دیگر شاخصهای رشدیافتگی نسبی زنان در جامعه ایران پس از انقلاب به شمار می رود( همان: 96-98). تعداد کتابهای منتشر شده توسط زنان نویسنده در سال 1386، با 5378 عنوان، نسبت به سال 1376، پنج برابر افزایش را نشان میدهد. تعداد زنان مؤلف در سال 1386، 3643 نفر گزارش شده که بیش از 16/. کل مؤلفان کشور است(همان: 104). تعداد زنان صاحب امتیاز ومدیرمسؤول مطبوعات داخلی از 12 نفر سال 1366 به 91 نفر در سالهای 1375-78 است (همان: 105). تعداد اعضای هیأت علمی زن در دانشگاههای دولتی وابسته به وزارت علوم از 1887 نفر در سال 1378 به 5608 نفر در سال 1384 افزایش یافته است( همان: 220 ). تعداد دانشجویان دختر از 49085 نفر در سال 1365 به 888799 نفر در سال 1385 رسیده که افزایش حدود 18 برابری را نشان میدهد( همان: 216) بر این ارقام باید برترینهای زنان در کنکور سالیانه را نیز افزود. در سال 93 از میان 36 نفر برگزیدگان کنکور 18 نفر زن بودند (http://www.irna.ir/fa/News/81267886) 22- ویل دورانت موضع آیین بودایی در باره زن را به مواضع مسیح همانند میداند و معتقد است که رهبران هر دو آیین از حضور زنان در جامعه ناراحت بودند(دورانت،1378: ج1/ 340). در تاریخ مسیحیت فقط یک خانم به نام هیپاتیا، فیلسوف نوافلاطونی اسکندرانی (متوفی415م) به چشم میخورد که سرنوشت دردناک اعدام و مثله شدن پیکرش درس عبرت همیشگی برای جامعه زنان مسیحی در سدههای میانی شد تا آنان هیچگاه قدم در منطقه ممنوعه عقل و فلسفه ننهند (نک: داودی،1393: 187-198). آری، قبل از انقلاب فرانسه(1789-1799م) حتی یک زن نویسنده بزرگ در سراسر تاریخ غرب به چشم نمیخورد (براهنی، 1360: 12) 23- ویل دورانت می نویسد:«زنان هند مانند خواهرانشان در اروپا و امریکای پیش از زمان ما، در صورتی از آموزش برخوردار میشدند که یا بانوی بزرگزاده و اصیل باشند یا روسپی معابد. مهابهاراتا آموزش وداها را برای زن به منزله وجود آشوب درقلمرو او میدانست(دورانت: ج1/379). 24- ابن عبدالبَر قرطبی با سند پیوسته از مسلم بن شهاب زهری، متوفی 124ق نقل میکند که گفته است: «العلم ذکر یحبه ذکورة الرجال یکره أَنوثتهم» (ابن عبدالبر،2000م: 83). ابن ابیالحدید همین مفهوم را در حدیث غیرمستندی به علی( ع ) نیز نسبت میدهد( ابن ابی الحدید،1404ق:20/ 267). 25- برخی بر این باورند که قهرمانه به معنای قوت و توانمندی که در لغت فارسی ترجمه شده است، نیست. این تعبیر، یک تعبیر عربی است که از فارسی اخذ شده و به طور خلاصه به معنی کسی که مباشرتا به امور میپردازد؛ معنی حدیث این است که زن را مباشر همه جانبه در امور زندگی خود ندانید و گمان نکنید که شما بر آنها ریاست دارید، و تمام کارهای خانه و اطفال را به عامل مشخصی به نام زن واگذار نکنید. تعامل حقیقی و درست این است که باید طبیعت زنان در نظر گرفته شود. اسلام به مردان تکلیف کرده است که با زنان در «داخل خانواده» مثل گل برخورد کنند. بنابر این، مفهوم قهرمانه ربطی به ساحتهای سیاسی، اجتماعی، وتحصیل علم ندارد(نک: موسوی پور و منتظری، 1392: 111-125). | ||
مراجع | ||
الف- کتابهای فارسی - باستانی پاریزی، ابراهیم.(1382ش/2003م). گذر زن از گدار تاریخ، تهران: نشرکیانا. - اقبال، محمد.(1336). احیای فکری دینی در اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران: بی نا. - استنفورد، مایکل. (1384). درآمدی بر تاریخپژوهی، ترجمه مسعود صادقی، تهران: سمت. - خمینی، روح الله.(1370). صحیفه نور، تدوین سازمان مدارک انقلاب اسلامی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات ارشاد. - داودی، بهرنگ.(1393). کتاب هیپاتیا؛ دختر خورشید فرزند زمین، تهران: انتشارات راز نهان. - دورانت، ویلیام جیمز.(1378ش). تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام و دیگران، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. - ریاضی،حشمت الله.(1381). گلهایی از گلستان شعر فارسی، حشمت الله ریاضی، تهران: بینا. - عزیزی،حسین.(1384). مبانی و تاریخ تحول اجتهاد، قم: بوستان کتاب. - کلانتری، ابراهیم.(1387). درآمد، مروری بر کارنامه سیساله نظام جمهوری اسلامی ایران، ج4، تهران: انتشارات دانشگاه تهران. - کراچی، روح انگیز.(1390). هشت رساله در احوال زنان، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. - مطهری، مرتضی. (1383). مجموعه آثار، ج1، تهران: انتشارات صدرا. - ----------. (1383). مجموعه آثار، ج 19، تهران: انتشارات صدرا.
ب: کتابهای عربی - ابن ابی فراس، ورّام.(1410ق). تنبیه الخواطر و تنزیه النواظر، قم: مکتبه فقیه. - ابن ابی الحدید.(1404ق). شرح نهج البلاغه، قم: منشورات مکتبة آیة الله مرعشی نجفی(افست). - ابن حبان، ابوحاتم محمد بستی.(1414ق). الصحیح، ترتیب و تألیف علی بن بلبان، تحقیق شعیب الارنؤوط، بیجا: مؤسسة الرساله. - ابن حجر.(1415ق). الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت: دارالکتب العلمیه. - ------.(1404ق ). تهذیب التهذیب، بیروت: دار الفکر. - ابن حنبل، احمد. (بی تا). المسند، بیروت: دارصادر، بینا. - ابن خلدون، عبدالرحمن.(1408ق). مقدمه دیوان المبتدأ والخبر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت: دارالفکر. - ابن سعد، ابوعبدالله محمد.(بی تا). الطبقات الکبری، تقدیم و تحقیق احسان عباس، بیروت: دارصادر. - ابن طراح، فخرالدین بن مظفر.(بیتا). الشواعر الاتی یستشهد بشعرهنَّ. - ابن عبد ربه،احمدبن محمد.(1404ق). العقدالفرید، تحقیق مفید محمد قمیحه، بیروت: دارالکتب العلمیه. - ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم.(1424ق). عیون الاخبار، شرح و ضبط و تعلیق یوسف علی طویل، بیروت: دارالکتب العلمیه. - ابنماجه، محمد بن یزید قزوینی. (بیتا). السنن، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دارالفکر للطباعة. - ابنندیم، محمدبن اسحاق.(1381). الفهرست،ترجمه و تحشیه رضا تجدد، تهران: انتشارات اساطیر. - ابوداود، سلیمان بن اشعث سجستانی.(1410ق). السنن، تحقیق سعید محمد لحام، بیروت: دارالفکر للطباعه و النشر. - ابوریه، محمد.(1383ق). اضواء السنه المحمدیه، بی جا. نشر البطحاء. - ابویعلی، ابوالحسن محمد.(بی تا). طبقات الحنابله، بیروت: دارالمعرفه. - أبوعمر یوسف.(2000م). ابن عبدالبرقرطبی؛ جامع بیان العلم و فضله، تحقیق مسعد عبدالمجید محمد السعدی، بیروت: دارالکتب العلمیه. - اصفهانی، ابوالفرج علی بن الحسین.(1415ق). الاغانی، بیروت: احیاء التراث العربی. - بخاری، محمد بن اسماعیل. (1401ق). الصحیح، بیروت: دارالفکر للطباعه و النشر. - برقوقی، عبدالرحمن.(1424ق). دوله النساء، بیروت: دار ابن حزم. - بغدادی و اسماعیل پاشا.(بی تا). هدایة العارفین فی اسماء المؤلفین و آثا المصنفین، بیروت: دار احیاء التراث العربی(افست). - ------------ و اسماعیل پاشا.(بی تا). ایضاح المکنون فی الذیل علی کشف الظنون، تحقیق و تصحیح محمد شرف الدین و رفعت بیلگه، بیروت: داراحیاء التراث العربی(افست). - ترمذی، محمدبن عیسی.(1403ق). السنن/الجامع الصحیح، تحقیق عبدالفتاح عبداللطیف، بیروت: دارالفکر للطباعة و النشر. - تهرانی، آقا بزرگ.(1403ق). الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت: دارالاضواء. - چلبی، مصطفی بن عبدالله.(بی تا). الکاتب، کشف الظنون عن العلوم و الفنون، تقدیم آیت الله مرعشی نجفی، بیروت: دار احیاء التراث العربی(افست). - حموی،یاقوت.(1400ق). معجم الادباء(ارشاد الاریب الی معرفه الادیب)، بیروت: دارالفکر للطباعه والنشر. - خطیب بغدادی، احمد بن علی.(1417ق). تاریخ بغداد، بیروت: درالکتب العلمیه. - خویی، ابوالقاسم موسوی.(بیتا). معجم رجال الحدیث و طبقات الرواة، بیجا. - دیلمی، حسن بن محمد.(1412). ارشاد القلوب الی الصواب، قم: الشریف الرضی. - دینوری، عبدالله بن مسلم.(2003م). عیون الاخبار، بیروت: دارالکتب العلمیه. - زرکلی، خیرالدین.(1980م). الاعلام، بیروت: دارالعلم للملایین. - سبحانی، جعفر.(1418ق). طبقات الفقهاء، قم: مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت. - سبکی،تاج الدین عبدالوهاب بن علی.(بی تا). طبقات الشافعیه الکبری، تحقیق محمد محمود الطناحی و عبدالفتاح محمد الحلو، بیروت: دار احیاء الکتب العربیه. - سخاوی، شمس الدین محمد. (1412ق). الضوء اللامع لاهل القرن التاسع، بیروت: دارالجیل. - سرکیس، الیان.(1410ق). معجم المطبوعات العربیه والمعربه، تقدیم احمد پاشا تیمور، قم: منشورات مکتبة آیت الله مرعشی. - سعداوی، نوال، و هبه رئوف عزت. (1384). دین و اخلاق، ترجمه زاهد ویسی، تهران: شرکت چاپ و نشر بینالملل. - سیوطی، جلال الدین. (1404ق). الدرالمنثور، قم: کتاب خانه آیت الله مرعشی نجفی. - ---------------.(بی تا). نزهة الجلساء فی اشعار النساء، القاهره: مکتب القرآن. - صنعانی، عبدالرزاق. (بی تا). المصنف، تحقیق عبدالرحمن الاعظمی، بیجا: بی نا. - طباطبایی، محمد حسین. (1374). المیزان، ج2، ترجمه موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی. - طبری، محمدبن جریر.(1403ق). تاریخ الامم و الملوک، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات. - طبری، محمدبن جریر. (1358ق)، المنتخب من ذیل المذیل، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات. - ابن ابی یعلی، محمد بن محمد. (2010م). طبقات الحنابله، بیروت: دارالمعرفه. - طوسی، محمدبن حسن.(1417ق). الفهرست، تحقیق جواد قیومی، قم: مؤسسه نشرالفقاهة. - قفطی، علی بن یوسف.(1424ق). إنباه الرواه علی انباء النحاه، بیروت: المکتبه العصریه. - کحاله، عمر رضا. (بی تا). معجم المؤلفین، بیروت: مکتبةالمثنی. - مشکور، ام علی.(1434ق). معجم ما ألف عن المرأة والأسرة، قم: دارالزهراء الثقافة. - مهنا، عبدالامیر.(1413ق). أخبار النساء فی کتاب الأغانی، بیروت: مؤسسة الکتب الثقافیه. - نجاشی،احمدبن علی.(1416ق). فهرست أسماء مصنفی الشیعه، قم: مؤسسة النشر الاسلامی. - نوال السعداوی و هبه رئوف عزت. (1384). زن، دین و اخلاق، ترجمه زاهد ویسی، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل. - نیسابوری، مسلم بن حجاج.(بی تا). الصحیح، بیروت: دارالفکر. ج- مقالات - الهی.( 1391). «نقد پارادایمی رویکرد سنتی به نقش اجتماعی زن مسلمان»، مجله حوزه، شماره پیاپی 164. - ایازی، سید علی نقی.(1391). « منزلت اجتماعی زنان از منظر امام خمینی»، مجله حوزه، ش 64، ص 222-245. - براهنی، رضا.(1360).« تکملهای بر تاریخ مذکر»، مجله آرش، ش 27. - جانعلی زاده چوب بستی، حیدر و لادن رهبری.(1393).«موقعیت و نقش زنان مسلمان در علم، مقایسه تاریخی ایران و غرب» فصلنامه توسعه اجتماعی،دوره 8، ش2. - حاجتی، میراحمدرضا.(1382)، عصر امام خمینی، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ ششم. - حضرتی،حسن.(1386). « فهم علل و عوامل افول جایگاه زن در ایران اسلامی»، مجله بازتاب اندیشه، 1386، ش 93. - خلعتبری، بهادری.(1388-9). «نگاهی انتقادی به جایگاه زن ایرانی در متون کهن فارسی از طاهریان تا خوارزمشاهیان»، مشکوة، ش 12. - خان محمدی، کریم.(1378). «تفکرات نظری پیرامون تنزل جایگاه زنان در جوامع اسلامی» مجله علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم (ع)، ش 7. - زیبایی نژاد. (1383).«دائره المعارف زن ایران» مجله حورا، ش 5. - سجادی، سید علیمحمد و دیگران.(1387).«زن و هبوط»، مجله شناخت، ش 57. - سید الاهل، عبدالعزیز.(1400). « طبقات النساء »، منبر الاسلام، ش 1، ص 50. - عزیزی، حسین؛ سید اصغر محمودآبادی و دیگران. (1389). علاقة المصادر المکتوبه بالروایات الشفویه، دوره17،ش3. - موسوی پور، سید محمد حسین و سید سعید رضا منتظری.(1391). « بررسی واژه قهرمانه در کلام امام علی»، فصلنامه علمی و پژوهشی علوم حدیث، ش 63. - موسوی مبلغ.(1380).«بررسى تطبیقى زن در نگاه جاهلیت ادیان؛ اسلام و فمینیسم»، فصلنامه پژوهشهای قرآنی،ش 27. - گلی، ایران.(1360). «پاسخی به تاریخ مذکر»، مجله آرش، 1360،ش 27. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 10,086 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 4,205 |