
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,710 |
تعداد مقالات | 14,017 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,925,863 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,572,165 |
تأسیس انجمنهای خیریه و مدارس ایرانی در عشقآباد و تاشکند در دوره قاجار 1325 ق تا 1345 ق/1907 تا 1927م | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 2، دوره 6، شماره 2، شهریور 1393، صفحه 1-18 اصل مقاله (2.64 M) | ||
نویسندگان | ||
صفدر لرستانی؛ علیرضا علی صوفی* ؛ آرزو رمضانی | ||
چکیده | ||
در این پژوهش، نقش انجمنهای خیریه و مدارس ایرانی که در اواخر دوره قاجار برای ترویج زبان و ادبفارسی در آسیای مرکزی، شهرهای عشقآباد و تاشکند، شکل گرفتند بررسی میشود. در اواخر دوران قاجار، به علت وضع بد اقتصادی تعداد کثیری از ایرانیان، به ویژه اقشار ضعیف و فاقد تخصص، به خارج از مرزها، خصوصاً آسیایمرکزی مهاجرت کردند. در راستای این مهاجرت، تجار و مسئولان تدابیری برای سازماندادن و رسیدگی به امور مهاجران ترتیب دادند و اقدام به تشکیل انجمنهای خیریه کردند. تجار و بازرگانان ایرانی برای کمک به فقرا و اقشار کمدرآمد، موفق شدند با کمکهای مالی خود، در این شهرها انجمنهای خیریهای تشکیل دهند تا اطفال فقرا بتوانند به تحصیل بپردازند. حال این سوال مطرح میشود که مدارس و انجمنهای خیریه تشکیلشده، تا چه اندازه در ترویج زبان و ادبفارسی در آسیایمرکزی تأثیرگذار بوده است؟ فرضیه این است که این انجمنهای خیریه، مدارسی برای اطفال ایرانیان تأسیس کردند و هزینه آنها را متقبل شدند و آنان نقش مهمی، در ترویج زبان و ادبیاتفارسی و تعلیم و تربیت ایرانیان مهاجر بر عهده داشتند. | ||
کلیدواژهها | ||
انجمنهای خیریه؛ مدارس؛ عشقآباد؛ تاشکند؛ مهاجرت | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه در ادوار مختلف تاریخی، مهاجرتهای بسیاری در سطح جامعه ایران صورت گرفته است. اما در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی، این مهاجرتها در راستای وضع بهتر اقتصادی صورت میگرفت. در این زمان، به علت ضعف و ناتوانی حاکمان، ایرانیان با وضع بد اقتصادی و شیوع بیماریهای واگیردار مواجع شده بودند؛ درحالیکه مناطق همجوار به علت پیشرفتهای سریع و ناگهانی در صنعت نفت و گسترش راهآهن و زمینهای حاصلخیز، به مناطقی برای جذب این مهاجران تبدیل شده بود. حضور تعداد کثیری از اقشار مختلف ایرانی، بهخصوص تجار و بازرگانان، در مناطق مختلف آسیایمرکزی و لزوم گسترش زبان و ادبیاتفارسی در بین این مهاجران و تعلیم و تربیت اطفال ایرانی ساکن این مناطق، تجار و بزرگان را برآن داشت تا به تأسیس مدارسی، برای تعلیم و تربیت ایرانیان اقدام کنند. ایجاد مدارس اغلب، به همت ساکنان و کمک مالی تجار ایرانینژاد این مناطق بود و معمولاً از راه تشکیل انجمنهای خیریه و جمعآوری اعانههای نقدی مردم علاقهمند صورت میگرفت؛ بهطوریکه پس از انقلاب اکتبر 1917م/ 1335ق در روسیه، به علت مسدودشدن باب تجارت و ورشکستگی تجار ایرانی و بازگشت اتباع متمول ایرانی به وطن ادامه فعالیت این مدارس، به ویژه از نظر مالی، مختل شد. حکومت نوین سوسیالیستی در راستای تغییرات بنیادین اجتماعی، برای تأسیس مدارس بیگانگان در کشور خود، مقررات تازهای وضع کرد که ادامه روند فعالیت این مدارس را با دشواری مواجه میکرد؛ تاجاییکه دانشآموزان برای تحصیل در سطوح عالی، میبایست تبعه روسیه میشدند. این مسائل باعث ناامیدی دانشآموزان ایرانی، برای ادامه تحصیل در این مدارس شد؛ چون اکثر دانشآموزان تمایلی به تابعیت دولت روسیه نداشتند. در همین راستا، پرسشهابی که مطرح میشود این است: مهاجران ایرانی چگونه توانستند اقدام به تأسیس مدارسی، در شهرهای مهاجرتپذیر عشقآباد و تاشکند کنند؟ آیا اقدامات فرهنگی که در این زمینه صورت گرفت جوابگوی نیازهای ایرانیان مهاجر بود؟ آنچه مشخص است ایرانیان مهاجر، با کمک تجار و بازرگانان و همچنین وزارت معارف دولت ایران توانستند انجمنهای خیریهای تأسیس کنند و از طریق این انجمنها، هزینههای تعلیم و تربیت فرزندان ایرانیانِ مقیم را فراهم کنند؛ اما متأسفانه این کمکها، جوابگوی نیازهای مدارس نبود و آنها با مشکلات بسیاری روبهرو میشدند که ادامه روند مدرسه را مختل میکرد.
پیشینه پژوهش درباره انجمنهای خیریه و مدارس ایرانیان، در شهرهای عشقآباد و تاشکند، تاکنون تحقیقی منظم و کارآمد صورت نگرفته است. منابع اطلاعاتی موجود نیز، به صورت موضوعی به بررسی جوانب مختلف نپرداختهاند. در تحقیقات انجامشده، بیشتر مطالب آنها اختصاص به مدارس قفقاز دارد. برخلاف قفقاز، موسسههای فرهنگی و اجتماعی ایرانیان در ترکستان انگشتشمار بود و تشکل سیاسی نیز نداشتند. در لابهلای کتب میتوان جستهوگریخته مطالبی یافت که به مدارس و انجمنهای خیریهای اشاره کرده است که ایرانیان مهاجر، در آسیایمرکزی تأسیس کردهاند؛ ازجمله کتبی که در این باره تألیف شده است کتاب «تاریخچه حضور ایرانیان مهاجر در آسیای مرکزی در نیمه دوم سده 19 و آغاز سده بیست» نوشته آ. م. ماتوهیف ترجمه محسن شجاعی. در بین مقالات میتوان به مقاله «مدارس ایرانی شوروی» تألیف محدثه ایمانی اشاره کرد. روش پژوهش این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی و بر پایه اسناد، به بررسی موضوع میپردازد. با وجود کمبود منابع و اسناد تاریخی، نگارنده تلاش کرده است ابتدا به صورت اجمالی، علل مهاجرت ایرانیان به شهرهای آسیایمرکزی را بررسی کند؛ سپس، با استفاده از منابع اطلاعاتی و دادههای که به صورت پراکنده و مکاتبهای از اسناد و مدارک موجود، در آرشیوهای وزارت امور خارجه و سازمان اسناد ملی و کتابخانه مجلس شورای اسلامی، به دست آمده است انجمنهای خیریه و مدارس تشکیلشده در شهرهای عشقآباد و تاشکند را شرح دهد و واکاوی کند.
مهاجرت ایرانیان به آسیایمرکزی با اینکه پژوهشی قانونمند و کامل، درباره مهاجرت گسترده ایرانیان بینوا و بیکار به نواحی امپراتوری روسیه انجام نگرفته است، بررسیهای محدود و اطلاعات پراکنده، وسعت و اهمیت تاریخی این موضوع را تا حدی روشن میکنند. انگیره اصلی مهاجرت، نه عوامل طبیعی یا سیاسی بلکه دگرگونیهای ساختاری وضع اقتصادی ایران و روسیه بود. فقر و ستم سیاسی رایج در ایران، معمولاً یکی از انگیزهها و نیروهای عمده مهاجرتزا به شمار آمده است. باوجوداین دیگر عوامل، مانند دگرگونیهای اقتصادی و صنعتی روسیه، گرایش روزافزونی برای مهاجرت ایجاد میکرد. البته نباید از نظر دور داشت که این مهاجرتها صرفاً مختص قشر ضعیف و بینوای مردم نبود؛ مثلاً در جریان بحران اقتصادی که در دوره مظفرالدینشاه و اواخر قاجار، در اثر فروپاشی نظام زمینداری و اقتصاد سنتی ایران و همچنین، گرفتن وامهای هنگفت از خارج و دادن امتیازات ناروا به وجود آمده بود، در داخل ایران فرصتی برای اشتغال وجود نداشت؛ پس، بسیاری از ایرانیان به کشورهای همسایه، ازجمله کشورهای آسیایمرکزی و روسیه مهاجرت میکردند. مناطق شرقی ایران، یعنی اهل خراسان، به عشقآباد مهاجرت میکردند و در نواحی غرب و شمال و مرکز ایران، گرایش در مهاجرت به روسیه و نواحی قفقاز بود (گیدنز، 1386: 378). تجار و بازرگانان نیز در اعتراض به وضعیت پیشآمده، از این مهاجرتها مستثنی نبودند و با این روش، دست به اعتراض علیه دولت میزدند (اشرف، 1359: 30). تعرفه جدید گمرکی ناخشنودی درخور توجهی را در ایران باعث شد. اوضاع پیشآمده مهاجرت و اعتراض بازرگانان را به دنبال داشت؛ بهطوریکه در سال 1308ق/1891م، ۱۵هزار و ۶۱۵ نفر و در سال 1321ق/1904م، ۵۹هزار و ۱۲۱ نفر فقط از کنسولگری روسیه در ارومیه، روادید ورود به خاک روسیه دریافت کردند. در سال 1329ق/1911م، از بین ۱۹۳هزار مهاجر ایرانی در روسیه، فقط ۱۶هزار نفر به وطن بازگشتند (عیسوی، 1362: 76). بنابراین در پایان جنگجهانیاول، شمار ایرانیان مقیم روسیه در حدود 450 تا 500هزار نفر برآورد شده است (وطندوست، 1380: 188). برخی از این مهاجرتها، برای رسیدن به وضع اقتصادی بهتر به اسکان دائم منجر میشد. مقامات ترکستان نیز، در افزایش دائمی شمار ایرانیان مهاجر تأثیرگذار بودند؛ چراکه این مهاجران، برای تامین نیروی کار ارزان و تهیه خواروبار و کالای صنعتی شهرها بسیار سودمند بودند؛ بنابراین نه مانع ورود آنها و نه مزاحم بازگشت آنها به میهن میشدند. علاوهبراین، از سده بیستم میلادی، مقامات روسی از ایرانیان هنگام عبور از مرز درخواست ارائه تذکره (گذرنامه) نمیکردند. چنانکه بعد از انتشار آییننامه سراسری سال1320ق/1903م روسیه در ترکمنستان که طبق آن ارائه گذرنامه، ازسوی بیگانگانی که به روسیه میآمدند الزامی بود، مقامات ترکستان به ابتکار شخصی خود، همچنان عبور ایرانیان را از مرز آزاد گذاشتند و کسانی را که گذرنامه نداشتند، اخراج نمیکردند (ماتوهیف، 1371: 12 و 14).
مدرسه مظفری ایرانیان در عشقآباد عشقآباد یکی از مهمترین شهرهایی بود که همه ساله، تعداد درخور توجهی از ایرانیان به آنجا مهاجرت میکردند. بیشترِ این مهاجران، افرادی از قشرهای ضعیف جامعه بودند که در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم میلادی، برای امور کارگری به این شهر مهاجرت میکردند. این گروه در این شهر و اطراف آن، محلههایی برای خود میساختند. در بسیاری از مواقع، مردان زنان خود را بدون معاش رها میکردند و برای جستجوی کار، به روسیه میرفتند و در آنجا، دوباره ازدواج میکردند و برای همیشه میماندند. بسیار پدرانی که در اثر فقر، مجبور بودند کودکان خود را در شهرهای مجاور امپراتوری روسیه بفروشند. در سال 1325ق/1907م، جامعه ایرانیان مقیم عشقآباد این واقعه را رسماً به مجلس اول در تهران گزارش داد (شاکری، 1384: 124). همچنین، بیشتر رعایای که به خاک ترکمنستان متواری و پراکنده شده بودند، از شدت فقر و پریشانی به کارهای پست روی میآوردند. پریشانی و فقر آنها تا حدی بود که بعضی از این رعایا مجبور میشدند اطفال خود را بفروشند و روسها آنها را خریداری میکردند. گزارشهایی از وضع و احوال آنها، به گمرکات خراسان رسیده است که از وضعیت رقتانگیز و بدبختی آنها حکایت دارد (اسناد وزارت امور خارجه، 1318: 10). رویآوردن اطفال ایرانی ساکن این شهرها به کارهای پستی نظیر سیگارفروشی، تخمهفروشی، کفشدوزی و نگهبانی منزل تجار و بزرگان، افراد کنسولگری را تحتتأثیر قرار داد تا برای آنها مدارسی تأسیس کنند (سازمان اسناد ملی، 1302: 39391/297). در این میان مشیرالملک، سفیر ایران در پطرزبورگ، در راضیکردن مقامهای روسیه، برای تأسیس مدارس و انجمنهای ایرانیان در این شهرها نقش مهمی ایفا کرد. با تلاشهای او و با همت تجار، مدرسهای برای اطفال ایرانی ساکن عشقآباد ساخته شد. در گزارشی از کنسولگری ایران در عشقآباد، درباره تاریخچه این مدرسه، آمده است که مدرسه مظفری ایرانیان عشقآباد در سال 1325ق/1907م، به همت و دستیاری عدهای از فرهنگدوستان ایرانی در عشقآباد تآسیس شد. سرانجام در پی دریافت مجوز، مدرسه مظفریه ایرانیان در روز 25 شعبان 1325ق/1907م، افتتاح شد. یکی از اهداف مهم تأسیس این مدرسه، ترویج زبان و ادبیاتفارسی بین ایرانیان مقیم خاک روسیه و همچنین، تعلیم و تربیت ایرانیان مهاجر در آن سرزمین بود. طبق گزارشهای در دسترس، تأکید فراوانی بر لزوم حفظ و تعلیم این زبان، بین مهاجران ایرانی شده است (سازمان اسناد ملی، 1303: 17232/297، 10881). برای این منظور نیز، بودجهای ماهانه اختصاص داده شد که شامل 200 تومان کمک خرج بود و از وزارت معارف به عشقآباد ارسال میشد (سازمان اسناد ملی، 1301: 18247/297، 2). از دیگر اهداف تأسیس این مدارس، آشناکردن اطفال ایرانی به قوانین مذهبی مملکت خود و درنهایت، توسعه و ترقی مملکت بود؛ زیرا آنها معتقد بودند توسعه و ترقی هر مملکتی و قدرت و ثروت هر دولتی، فقط با ترقی و وسعت معارف و مدارس آن صورت میگیرد (سازمان اسناد ملی، 1305: 26940/297، 1). پس از افتتاح مدرسه مظفری عشقآباد، مسئله تأمین کتب درسی و وجود معلم و مدیر برای تدریس در این مدرسه، توجه کارگزاران کنسولگری ایران در عشقآباد را به خود جلب کرد. در این راستا، وزارت معارف از کنسولگری عشقآباد تقاضا کرد پنج جلد کتب مدارس ابتدایی و یک جلد کتب مدارس متوسطه، برای آنها ارسال کند تا در بین مدارس ایرانی توزیع شود. دولت ایران نیز پنج جلد کتاب، برای تحصیلات ششساله ابتدایی ارسال کرد و ارسال کتاب تحصیلات متوسطه را بسته به اعتبار بودجه وزارت معارف دانست؛ سپس، تأکید کرد اگر اعتبار کافی برای ترویج و تشریفات بین ایرانیان مقیم خارجه ارسال شود تقاضای مذکور را انجام خواهد داد (سازمان اسناد ملی، 1303: 39400/297، 10885). کارکنان مدرسه مظفری شامل یک مدیر و شش معلم و دو فراش بودند (سازمان اسناد ملی، 26816/297). باید یادآور شد که بعد از مدتی، به علت رفتار منافزاده، مدیر، که دور از قوانین مدرسه بود، انجمن خیریه شهر از او شکایت کرد. منافزاده نیز استعفا داد. در این موقع، انجمن از کنسولگری درخواست اعزام یک مدیر باکفایت کرد و کنسولگری ایران نیز، سیدعبدالرحمنخان را به عنوان مدیر و معلم عشقآباد تعیین و به محل مأموریت در عشقآباد اعزام کرد (سازمان اسناد ملی، 1303: 39400/297، 10856). برنامه مدرسه شامل دروس زیر بود: 1. دروس فارسی و روسی؛ 2. شرعیات؛ 3. حساب؛ 4. جغرافیا؛ 5. تاریخ؛ 6. طبعیات؛ 7. حفظالصحه؛ 8. ورزش؛ 9. نقاشی؛ 10. موسیقی (ایمانی، 1370: 17). در سال 1339ق/1921م، تعداد دانشآموزان مدرسه مظفری 180 نفر بود که اکثرِ آنها، از اتباع ایرانی ساکن عشقآباد بودند. از این تعداد، 80 نفر مجانی درس میخواندند و هزینه پنجاه نفر را خود مدرسه تأمین میکرد. مخارج ۳۰ دانشآموزان دیگر مدرسه را انجمن خیریه این شهر تقبل کرده بود (اسناد مجلس شورای اسلامی، 1303: 036/ 34048). مطابق اسناد موجود، قسمتهای مهم مدرسه مظفری به قرار زیر بود: ۱. کتابخانه مدرسه مظفری: شامل یک کتابخانه بود و در سال 1335ق/ 1917م، به کمک چند نفر از معارفپروران ایرانی تأسیس شد. این کتابخانه 800 جلد کتاب علمی و ادبی و اخلاقی داشت. بیش از سهچهارم این کتابها، به زبان روسی و ترکی بود. ۲. موزه علمی مدرسه مظفری: این مدرسه یک موزه علمی داشت که انواع حشرات و حیوانات روغنزده، پرندگان، مسکوکات عتیقه و بعضی از مجسمههای مشاهیر در آن دیده میشد. 3. سالن کوچک مدرسه: در سال 1336ق/1918م، برای دادن بعضی نمایشات اخلاقی و کنفرانسهای علمی و ادبی تأسیس شد. دیوارهای این سالن را با عکسهایی از مشاهیر ایران مانند سعدی، میرزاتقیخان امیر کبیر، نادرشاه، مظفرالدینشاه و سیدجمالالدین اسدآبادی تزیین کرده بودند. 4. سالن بزرگ مدرسه: در سال 1338ق/1920م، جمعی از مسلمانان ایرانی عشقآباد، با هدف تهیه محلی برای برپایی اجتماعات ملی و شور در مقدمات عمومی خودشان، سالنی بزرگ طرحریزی کردند. داخل این سالن 26 ذرع (۲۷ متر) طول و 14 ذرع (۱۴.۵ متر) عرض و 11 ذرع (۱۱.۵ متر) ارتفاع داشت. در رأس جنوبی سالن، اتاقی بسیار وسیع قرار داشت که عرض و طول آن 10 در 14 ذرع (۱۰.۵ در ۱۴.۵ متر) بود. فقط به واسطه انقلاب و استیلای فقر عمومی، این بنای عالی که در واقع کعبه مدنیت ایران در ترکستان بود به آخر نرسید و نصفکاره باقی ماند (سازمان اسناد ملی، 1300: 18247/297، 1).
مشکلات مالی مدرسه مظفری مسئله بودجه و کمبود آن از اساسیترین مشکلات مدرسه مظفری بود. به علت نبود منبع عایدات مشخص و ثابت، هیئت انجمن خیریه عشقآباد در عریضهای، از رئیس مجلس شورا درخواست کردند برای حل این مشکل، کنسولگری ایران در عشقآباد بابت صدور هر تذکره، مبلغی اعانه بر قیمت تذکره برای مساعدت به اتباع دریافت کند. اما آنچه به نظر میرسد این است که صدور چنین حکمی را مجلس شورای ملی تصویب نکرد و در جواب درخواست مزبور آمده است که «... بر طبق قانون مأمورین مجاز نیستند اضافه بر قیمت تذکره به هیچ عنوان وجهی از مسافرین یا مقیمین محلی مطالبه کنند... .» (اسناد مجلس شورای اسلامی، 1305: 01471/14). در شوال 1341ق/1922م، اداره دوم سیاسی وزارت امور خارجه در نامهای به وزارت معارف مینویسد: «در تعقیب مکاتبات سابقه راجع به اعانه مدراس ایران در خارجه خاطر اولیان آن وزارت جلیله را قری استحضار میدارد... فوری اجازه فرمایید تا 300 تومان مساعده بپردازم». در نامهای از قونسولگری عشقآباد آمده است برای اینکه این مدرسه هم مثل مدرسه بادکوبه از اختیار مأموران ایران خارج نشود اجازه داده شود وجه فوق را به عنوان کمک به مدرسه، هرچه زودتر حواله کنند که در ادامه اداره مدرسه اختلاس پیش نیایید. همچنین در شهریورماه، مجدداً گزارشی از قونسولگری عشقآباد راجع به اوضاع اسفناک مدرسه مظفری به وزارت معارف رسید که برای ارسال یکصد تومان بودجه مدرسه، هر طور لازم است اقدام و نتیجه را ابلاغ کنند. در نامه دیگری و در آبانماه، قونسولگری عشقآباد تقاضای تسریع در ارسال بودجه دولتی کرد و افزود، برای وصول و ارسال یکصد تومان بودجه مقرر اقدام فوری کنند. قنسولگری خواستار شد چون چاپار این قونسولگری فقط میتواند به سرحد باجگیران بیاید مبلغ مزبور را به گمرک باجگیران حواله کنند تا در وصول آن اشکالی پیش نیاید. انجمن خیریه ایرانیان در عشقآباد نیز در تلگرافی به وزارت امور خارجه و وزارت معارف، اعلام خطر کرد که مدرسه مظفری به واسطه کسری بودجه و وصولنشدن بودجه دولتی در شرف انحلال است (سازمان اسناد ملی، 1306: 15229/297). طبق اسناد بالا، مسئله بودجه و کمبود آن، موانع بسیاری در راه پیشرفت و توسعه این مدرسه به وجود آورده بود. کمبود بودجه و پرداختنشدن آن، همچنین رفتار ناشایست منافزاده، مدیر مدرسه، باعث شد چند تن از معلمان از شغل خود استعفا دهند. در سندی که از وزارت معارف در دسترس است آمده است نظر به اینکه معلمان مدرسه مظفری عموماً استعفاء دادهاند هرچه زودتر سه نفر معلم متدین که تحصیلات هشت الی نه سال را به اتمام رساندهاند با ماهی 20 الی 25 تومان، برای مدرسه مظفری ایران استخدام کنند؛ چون به واسطه نبود معلم، مدرسه در حال انحلال بود مجدداً درخواست کردند استخدام و اعزام معلمان را هرچه زودتر و نهایتاً ده روز پس از وصول نامه عملی کنند (اسناد وزارت امور خارجه، 1318: 19/ 11). چون اهالی آن حدود عموماً ترکزبان بودند ضروری بود معلمان اعزامی به این زبان آشنا باشند. با توجه به این نامه، وزارت امور خارجه اعلام کرد اشخاصی که طالب بههمخوردن مدرسه هستند اخراج شوند. سردارسپه نیز با ملاحظه نکات نامه انجمن خیریه و نامه فوق، به وزارت معارف نوشت: «با ملاحظه مواد مرسله انجمن خیریه عشقآباد قدعن فرمایید نسبت به اظهارات آنها راجع به شکایات از منافزاده و بیترتیبی مدرسه آنجا و اعزام مدیر و معلم. اقدامات مقتضیه به عمل آورده نتیجه را اعلام دارند». اداره معارف و اوقاف خراسان در پاسخ به گزارش یادشده، در مهرماه اعلام کرد به واسطه اخبار رسیده از قونسولگری ایران در عشقآباد، معلمان این مدرسه استعفاء دادهاند و در حال حاضر، مدرسه مذکور فاقد معلم است؛ سپس اضافه کرد به همین علت، سه نفر معلم کارآمد به مدرسه عشقآباد اعزام خواهد شد (سازمان اسناد ملی، 1306: 297015229). نگاهی به رشته مکاتبات میان وزارت خارجه و کنسولگری ایران در عشقآباد نشان میدهد اوضاع این مدرسه، به علت نبود حقوق پرداختی برای کارکنان آن، دچار بحران شدیدی شده بود. ماهانه دویست تومان بودجه، به مدرسه مظفری اختصاص داده شد؛ اما ظاهراً بودجه مذکور، جوابگوی امور مدرسه مذکور نبود. حکیمالملک، نماینده ایران در عشقآباد، در گزارشی به تهران اوضاع مدرسه را بسیار ناگوار توصیف کرد. وی عنوان کرد نظر به اهمیت مدرسه ملی مظفری ایرانیان در ترکستان که به همت ایرانیان مقیم عشقآباد تأسیس شده است و زیرنظر آنان اداره میشود و براساس تصویبنامه مورخ 30 برج اسد 1297 که مختص ترویج زبان و ادبیات ایران است مقرر شد وزارت معارف ماهی دویست تومان، به عنوان کمک خرج، به عشقآباد ارسال کند. وی افزود چندی قبل، درنتیجه شکایات رسیده از عشقآباد، معلوم شد برحسب تصویبنامه مورخ 2 قوس 1338، مجدداً هیئت دولت ماهیانه اختصاصی معارف ترکستان را به مناسبت اشکالات مواجه در انضمات، به مدرسه متوسطه خراسان تخصیص داده است؛ درحالیکه مدرسه مزبور در ترکستان، اهمیت فوقالعاده دارد و دارای کتابخانه و موزه مخصوص است و اخیراً به مناسبت قطع ماهیانه مزبور، دچار بحران شدیدی شده است. نماینده ایران اشاره کرد حکومت محلی نیز بسیار سعی میکند این مدرسه و سایر مدارس ملی، تحت پروگرام وزارت معارف روسیه اداره شود. او یادآوری کرد مزایا و محسنات سیاسی و اخلاقی این موسسه ایرانی، تا چه اندازه برای دولت و رعایای ایران مهم و مفید است و در صورتی که توجه فوری در این زمینه به عمل نیاید ناچار تعطیل میشود. از نظر او، این تعطیلی در صحنه سیاسی، لطمه بزرگی به حیثیت دولت ایران وارد میکند و موجب دلسردی و یأس خاطر ایرانیان ترکستان میشود. حکیمالملک در پایان، تذکر داد لازم است مبلغ دویست تومان کمک خرج، برای مدرسه مزبور اختصاص داده و از طرف وزارت معارف، برای وصول و ارسال آن توسط قونسولگری دولت در عشقآباد اقدام لازم شود (سازمان اسناد ملی، 1300: 18247/297، 19). آنچه به نظر میرسد این است که مدرسه مظفری در سال 1327ق/1909م، تعطیل بوده است؛ زیرا طبق گزارشهایی که از وزارت خارجه و وزارت معارف رسیده است در همین سال و با اجازه حکومت محلی و همت ایرانیان آنجا، در تاریخ 28 شعبان، مدرسه مظفری مجدداً شروع به کار کرد و از ۵سپتامبر که مطابق با ۵رمضان بود مبادرت به تدریس کرد. در این سند، از اولیای دانشآموزانی که قبلاً در این مدرسه مشغول تحصیل بودند درخواست شد بچههای خود را در تاریخ مزبور به مدرسه بفرستند؛ همچنین تذکر داده شد آنهایی که قصد دارند بچههای خود را برای اولینبار در این مدرسه ثبتنام کنند به موجب قوانین اساسی مدرسه، باید شروط زیر را رعایت کنند: اولاً نامهای از دکتر بلدی بگیرند مبنی بر اینکه بچههای آنها بیماریهای مسری ندارند و از آبله آنها پیشگیری کردهاند؛ ثانیاً دانشآموزان مزبور کمتر از 7 و بیشتر از 15 سال نداشته باشند؛ ثالثاً اولیای دانشآموزان، استشهادهای مذکور را به مسئولان دولت دهند تا آنان تصمیمات لازم را انجام دهند. همچنین از هر شاگرد، اعم از شاگردان سابق مدرسه و آنهایی که تازه ثبتنام میکردند در سال 18 منات، معادل 2/34 ریال، به عنوان حق تعلیم و به صورت قسطی اخذ میشد؛ به این ترتیب که در حین ورود به مدرسه 6 منات، معادل 4/11 ریال و بعد از چهارماه 6 منات، معادل 4/11ریال و بعد از 8 ماه نیز 6 منات دیگر معادل 4/11ریال باید به صندوق مدرسه داده و رسید مهرشده را به مدرسه تحویل میدادند (سازمان اسناد ملی، 1305: 4907/290، 00120101).
مشکلات مدرسه مظفری پس از انقلاب اکتبر 1917م روسیه با شروع اغتشاشات و انقلابات داخلی روسیه، مشکلات مدرسه مظفری لاینحل شد. در این میان، مأموران دولت روسیه که بعضی غیررسمی و برخی نیز شخصی بودند و منافع شخصی خود را مقدمتر از خدمت به معارف این مدرسه میدانستند باعث بروز نواقصی در کار مدرسه شدند؛ در ماه دسامبر 1925م/1343ق، به علت سختی اداره امور مدرسه، هیئت رئیسه مدرسه مظفری استعفا داد؛ سپس هیئت مدیرهای که عموم ایرانیان انتخاب کرده بودند امور مدرسه را عهدهدار شد. درحالیکه صندوق مدرسه بالغ بر ۳هزار منات، معادل۵هزار و ۷۰۰ریال، بدهی داشت هیئت مدیره مدرسه با جدیت هرچه تمامتر، به توسعه و پیشرفت جریان امور مدرسه پرداخت؛ در نتیجه خدمات وطنپرورانه، ایرانیان مقیم عشقآباد دارای سه باب مدرسه شدند و عده محصلان آنجا متجاوز از 350 نفر شد. زمانی که عیسیخان بهرامی به سمت نمایندگی رسمی دولت ایران تعیین و وارد عشق آباد شد عموم ایرانیان از او درخواست کردند با وسایل ممکن، نقایص مدرسه را رفع کند؛ اما نماینده وقت، حتی از محل مدرسه بازدید نکرد تا مدرسه ایرانیان را بشناسد. تا اینکه در سال 1345ق/ اوایل فورویه 1927م، قوامیان به سمت ریاست مدرسه مظفری تعیین و همراه بهرامی به مدرسه مذکور وارد شدند؛ اما در این هنگام، بهرامی پس از اجرای حرکاتی خارج از قوانین مدرسه امور مدارس مذکو را به قوامیان تکلیف کرد (اسناد مجلس شورای اسلامی، 1306: 01483/14). هیئت تشکیلات معارف مظفری نماینده وزارت معارف، یعنی قوامیان را موقتاً به عنوان سرپرست مدرسه مذکور انتخاب کرد و قبول قطعی آن را را به اولیای مدرسه سپرد. در تاریخ 15 آوریل۱۹۲۷م/۱۳۴۵ق، در هر یک از جلسات متجاوز از ۲۷۰ نفر اولیای اطفال ایرانیان مشترکاً حضور داشتند و راجع به تعیین و ورود قوامیان و ماهی ۱۰۰ تومان مواجب ایشان مذاکرات مفصلی کردند. نظر به اینکه ۱۰۰ تومان حقوق ماهیانه قوامیان، مواجب پنج نفر معلم بود؛ همچنین، خدمات فوقالمتصورهای مسعودی، مدیر مدارس و آشنانبودن قوامیان به زبانهای ترکی و روسی که تدریس آنها در این مدراس حتماً و قطعاً لازم بود مقرر شد قوامیان در امور مدارس هیچگونه دخالتی نکند و امور مدارس مانند قبل جریان پیدا کند؛ سپس مذاکرات این مجلس برای قوامیان قرائت و به قونسولگری ارسال شد. اما دسیسهچینیهای بعضی از افراد راجع به حضور قوامیان، نفرت عموم ایرانیان به او و قطع مناسبات بین مدرسه و قونسولگری را باعث شد. صرفنظر از اینکه در نتیجه دسایس بهرامی، از ماه مارس بودجه ارسالی دولت ایران به مدرسه نرسید. از اول فوریه همین سال نیز، بهرامی ۱۵۰ مناتی، معادل۴۲۷ ریالی، که ماهیانه از محل مالیات اوراق تذاکر یک سابقه به مدرسه ارسال میشد برای خودش جمعآوری کرد؛ از طرف دیگر، حتی قوامیان در عرض چند روز کفالت خود، مبلغ 280 منات، برایر با ۵۳۲ ریال، از صندوق خالی مدرسه حیف و میل کرد و از اعاده آن به مأموران مدرسه امتناع ورزید (اسناد مجلس شورای اسلامی، 1306: 01483/14). اما هیئت رئیسه مدرسه مظفری، به علت فشاری که از لحاظ مادی و کمبود منابع مالی داشت مجبور شد مبلغ هزار منات، برابر با هزار و ۹۰۰ ریال، از بانک استقراضی عشقآباد قرض کند. متأسفانه حرکات و رفتار مغرضانه بهرامی، تمام نقشههای هیئت رئیسه و کارکنان مدارس مظفری را که عبارت از توسعه و تعلیم معارف بود مبدل به یأس کرد. با این رفتار، در حق اطفال ایرانی که در این مدرسه تحصیل میکردند ظلم شد. بدیهی بود که ایرانیان مقیم آن سرزمین، با نظر حفظ شئونات باستانی خود، برای ادامه و استقرار و توسعه و تعلیم مدارس ملی و تعلیم و تربیت اولاد خود، از هیچگونه تشبهات ملتپرسانه فروگذاری نمیکردند؛ لذا آنان از دولت ایران خواستند توجهی به رعایای مقیم این مرز و بوم کند ازجمله: در مقابل حرکات ظالمانه بهرامی سدی ایجاد کند؛ معارف را بین ایرانیان آن سرزمین، آنطورکه لازم و شایسته ایرانیان است توسعه دهد؛ همچنین دولت مکاتبات مربوط را به مدرسه مظفری ارسال کند، چراکه بهرامی اوامری را که از تهران ارسال میشود از کارکنان مدرسه پنهان میکند (اسناد مجلس شورای اسلامی، 1306: 01483/14). در جلساتی که هیئت رئیسه مدرسه مظفری، با حضور والدین اطفال این مداس تشکیل داد، راجع به مشکلات مدارس ایرانیان تصمیماتی اتخاذ شد. چنانکه در نهمین جلسه که در تاریخ 3 آگوست 1927/1345ق، در دفتر مدرسه و به ریاست آخوندوف و کتابت محمدباقر و 11تن دیگر تشکیل شد درباره امور آینده مدرسه و همچنین، رفتارهای قوامیان تصمیماتی گرفته شد. در خاتمه بهرامی، نماینده دولت ایران، گفت اگر هئیت مدرسه قوامیان را به سمت و ریاست مدرسه بشناسد قونسولگری دولت ایران، از هیچگونه کمک مادی و معنوی دریغ نخواهد کرد. وی اضافه کرد چون قونسولهای دولت ایران، به موجب حکم دولت خود عوض میشوند لازم است مدارس ایرانیان همیشه، در نظارت هیئتی محلی از والدین اطفال قرار گیرد و وظیفه قونسول وقت، فقط در حد نظارت بر هیئت باشد؛ پس همیشه در مواقع لازم، امور مدرسه با صلاحدید هیئت محلی و قونسولگری انجام داده شود (اسناد مجلس شورای اسلامی، 1306: 01483/14). در جلساتی که با حضور اولیای اطفال این مدرسه و کنسولگری و همچنین، هیئت مدیره منتخب مدرسه مظفری تشکیل شد، به مشکلات مدرسه پس از انقلاب اکتبر روسیه رسیدگی شد؛ سپس مدرسه به روال عادی، شروع به کار کرد (اسناد مجلس شورای اسلامی، 1306: 01483/14).
مدرسه ایرانیان در شهر تاشکند با توجه به روند تشکیل مدارس جدید در حکومت مظفرالدینشاه و تأسیس مؤسسات فرهنگی، با کمک انجمنهای خیریه و توسط تجار و بازرگانان و کنسولگریهای شهرهای مختلفی که حضور ایرانیان در آن مناطق چشمگیر بود، مدارسی برای مهاجران ایرانی تأسیس شد. در تاشکند نیز، به عنوان یکی از مراکز مهم که بنا بر عللی جمعیت ایرانی نسبتاً چشمگیری در آنجا حضور داشت، مدرسهای برای ایرانیان ساخته شد. در نامه بهدستآمده از سردارسپه و وزارت امور خارجه، در رابطه با نحوه تشکیل این مدرسه آمده است با وجود اینکه نزدیک به هفتصدهشتصد نفر ایرانی، در تاشکند اقامت دارند تاکنون یک مدرسه ایرانی در آنجا تأسیس نشده است. در این مدت، هرچه سعی کردهایم ترتیبی برای این کار دهیم متأسفانه به واسطه بیبضاعتی و فقر عمومی و همچنین به علت بیتکلیفی ایرانیان، تضمین این ضمانت کفایت نکرده است. از طرف دیگر، فقرای ایران هر روز با حالت اسفناکی به قونسولگری آمده و درخواست کمک میکنند؛ اما برای ما امکانپذیر نیست احتیاجات همه را مهیا کنم؛ لذا دو هفته قبل عموم ایرانیان را در مسجد دعوت و نصیحت کردم هر کس هر چقدر در توان دارد برای تأسیس یک انجمن خیریه و تأسیس یک مدرسه کمک کند. درنهایت، نتیجه این شد که ۲۱ نفر به قونسولگری آمده و از میان خود ۴ نفر انتخاب کردند که به عنوان هیئت مدیره و مدیر انجمن خیریه باشند و زیر نظر قونسولگری، برای تأسیس انجمن خیریهای اقدام کنند. قرار شد هفتهای چندبار به قونسولگری بیایند و مشغول کار شوند؛ البته برای برآوردهشدن این هدف، مبالغی لازم است و در نتیجه، تصمیم گرفته شد تا مبلغ جزیی به هر تذکره اضافه شود. اگرچه اجازه مخصوص داده میشود چون برای عمل خیر است حمتاً وزارت مربوط، مخالفتی نخواهد کرد. قطعاً این مبلغ فقط از تذکره ایرانیان مقیم تاشکند اخذ خواهد شد که به مصرف خودشان میرسد. درنهایت در روز 12ژانویه 1924/16 جمادیالثانی1342، از هر تذکره مبلغ یک قران و تذکره کاسبی سی شاهی و تذکره تاجری دو قران اخذ شد. از این طریق، وجه ناقابلی جمعآوری خواهد شد و با کمک کمیسرای خارجه که وعده تأسیس مدرسه ایرانی در تاشکند را داده است مدرسه مذکور تأسیس میشود. نهایتاً یک خانه کوچک تهیه و میز و صندلی و سیاهتخته و غیره ارسال شود. اگر اولیای دولت هم در این رابطه کمک کنند در کار تسریع به عمل میآید. همانگونهکه آورده شد ایرانیان نسبتاً فراوانی در شهر تاشکند حضور داشتند؛ اما با فقر عمومی آنها، توان تأسیس یک مدرسه در این شهر نبود. ایرانیان این منطقه از کنسولگری ایران در این شهر خواستند مدرسهای برای اطفال آنها تأسیس کند. کنسولگری و نماینده ایران، به تنهایی نمیتوانست این درخواست ایرانیان را اجابت کند؛ پس ایرانیان شهر را در مسجد دعوت و از آنها درخواست کرد هرکس به قدر توان خود، کمک کند تا انجمن خیریهای در این شهر تأسیس کنند. هدف مهم از تشکیل این انجمن خیریه، جمعآوری بودجه برای مخارج و تأسیس مدرسه بود. با کمک کنسولگری و مردم، انجمن خیریه تأسیس شد و ۴ نفر هیئت عامل و مدیر انجمن شدند و تحتنظر کنسولگری شروع به کار کردند. انجمن مزبور تصمیم گرفت برای جمعآوری اعانهجات، در راستای رسیدگی به دخلوخرج انجمن و همچنین مدرسه این شهر، از بابت صدور هر تذکره مبلغی اضافه بگیرد؛ به این صورت که به هر تذکره مبلغ یک قران و تذکره کاسبی سی شاهی و تذکره تاجری دو قران اضافه و اخذ شود. وزارت امور خارجه نیز با این درخواست موافقت کرد و بدین نحو، با تأسیس یک باب مدرسه در این شهر موافقت شد (سازمان اسناد ملی، 1302: 39393/297، 108880). یکی از اهداف مهم در تأسیس مدارس ایرانیان در خارج و ازجمله در شهر تاشکند، لزوم حفظ و تقویت زبان و ادبیاتفارسی، بهخصوص در میان اتباع ایرانی مهاجر به این مناطق، بود. اما در برنامه مدرسه، زبان ترکی در اولویت قرار داشت و تدریس میشد. این خود حاکی از آن است که بیشتر مهاجران به این مناطق افراد ترک بودند. مدرسه ابتدایی شهر تاشکند در محله تاجیک و در قسمت شیخا طهور شهر کهنه، در روز 29شعبان سال 1303/1886م، با همت سردارسپه و با حضور عباس فانی، معاون جنرال کنسولگری ایران در شهر تاشکند، در ساعت پنج بعدازظهر افتتاح شد. به پاس خدمات سردارسپه، این مدرسه به این نام« مدرسه سپه» معروف شد (سازمان اسناد ملی، 1302: 39393/297، 10872). شروع به کار این مدرسه یک روز بعد از افتتاح آن، یعنی روز 30شعبان، از ساعت 7 صبح بود. باید یادآور شد که به علت حضور بهاییان ایرانی در شهر تاشکند، با همت سردارسپه و انجمن خیریه این شهر، یک باب مدرسه نیز برای اطفال آنها ساخته شد که این مدرسه، مدرسه متوسطه بود. بیشتر دانشآموزان مدرسه سپه از اتباع ایرانی مقیم تاشکند بودند. در سال تأسیس این مدرسه، یعنی سال 1303ق/ 1886م، تعداد دانشآموزان آن بالغ بر ۴۰ نفر بود و این تعداد، در مدرسه ابتدایی شهر مشغول به تحصیل بودند. از تعداد شاگردان مدرسه بهایی و نحوه تدریس این مدرسه متوسطه، اطلاعاتی در دسترس نیست. برنامه کلاسی این مدارس عبارت بودنداز: کلاس شروع ( برنامه مدارس ابتدایی ): ترکیب حروف، حساب، اخلاق، جغرافیای ایران؛ کلاس 1: انشاء جدید، تاریخ ایران، حساب، ادبیات؛ کلاس2: علمالشیاء، جغرافیای عمومی، تاریخ عمومی، حساب، شرعیات؛ برنامه کلاسی و پروگرام این مدارس، از روی پروگرام مدارس تهران تهیه و به ترکستان ارسال میشد (سازمان اسناد ملی، 1302: 39393/297، 10878). حقوق معلمان و همچنین، مخارج این مدرسه را هیئت انجمن خیریه شهر به عهده گرفت. این مواجب از طریق پرداخت اعانه به تذکره و کمکهای جمعآوریشده از ایرانیان و همچنین، بودجهای که دولت ایران برای مدارس ایرانی در خارج کشور در نظر گرفته بود تأمین میشد (سازمان اسناد ملی، 1302: 39393/297، 10873). بعد از استیلای روسها بر ترکستان، ایرانیان این مناطق تحتتابعیت روسها درآمدند. پس از انقراض دولت استبدادی روس و تأسیس جنرال کنسولگری ایرانیان در ترکستان، ایرانیان به تابعیت دولت علیه درآمدند. بعد از انقلاب روسیه و تشکیل جمهوری ترکستان، به ایرانیان این مناطق اجازه داده شد به زبان ملی خود، یعنی زبان فارسی، مکاتبه کنند و در مدارس نیز این زبان را به کار برند؛ اما به علت کمبود معلم و کتب فارسی، ایرانیان نتوانستند از این اجازه استفاده کنند؛ به همین علت کنسولگری ایران از وزارت معارف درخواست کرد برای این شهر، کتاب و پروگرام به زبان فارسی ارسال کند (سازمان اسناد ملی، 1302: 39393/297، 10876). یکی از مسائلی که بعد از تشکیل حکومت نوین سوسیالیستی، ذهن مسئولان مدارس ایرانیان در شوروی را به خود مشغول کرد، مشکلاتی بود که برای ادامه تحصیل در سطح عالی، برای ایرانیان این مناطق وجود داشت. به این ترتیب که برای ادامه تحصیل در سطح عالی، افراد باید تبعه اتحاد شوروی بودند. این مسئله باعث ناامیدی دانشآموزان ایرانی، از ادامه تحصیل در مدارس شوروی شد؛ چراکه بسیاری از آنان، تمایلی به پذیرش تابعیت کشوری بیگانه را نداشتند. این مشکل همچنین، مانع ادامه تحصیل دانشآموزان این مدارس در مراکز آموزشی ایران بود و چون به زبان فارسی تسلط کافی نداشتند قادر به ادامه تحصیل در ایران نبودند (اسناد وزارت امور خارجه، 1309: 1065). دولت روسیه از بهکاربردن علامت شیر و خورشید که در آن زمان نماد کشور ایران بود، در تابلو مدارس ایرانی روسیه ممانعت کرد (سازمان اسناد ملی، 1309: 41374/297). دخالت و سختگیری دولت شوروی تا حدی بود که از اقدام مجریان برگزاری جشن در مدرسه اتحاد بادکوبه، برای برافراشتن «بیرق ایران» برفراز مدرسه و نیز نصب «عکس رئیسالوزراء» ایران بر سر در مدرسه مذکور ممانعت کردند. این اقدام اداره معارف محلی شوروی، خشم مقامات وزارت امور خارجه ایران را برانگیخت و مقامات وزارت خارجه، در یادداشتی شدیداللحن به وزیرمختار شوروی در تهران، به وی ابلاغ کردند: «امر فوری در انعقاد جشن مزبور صادر و در رفع این حرکت توهینآمیز را بخواهد مرتکبین را در تحت مسئولیت قرار دهد»؛ در غیر این صورت، دولت ایران نیز برای مدارس شوروی در خاک ایران، محدودیتهای خاصی اعمال میکند (اسناد وزارت خارجه، 1304: 35). دولت شوروی در پاسخ، خاطرنشان کرد مدرسه اتحاد زیرنظر کمیساریای معارف حکومت شوروی است و مدیر مدرسه نیز، به دریافت مجوز رسمی از اداره معارف محلی اقدام نکرده است (اسناد وزارت خارجه، 1304: 35). بدین نحوه، حکومت سوسیالیستی در مدارس ایرانی آن منطقه دخالت کرد و این خود، بهانهای شد تا اداره و کنترل این مدارس را برعهده گیرد. مدرسه ایرانیان مرو از دیگر مدارس ایرانیان مهاجر، در شهرهای آسیایمرکزی میتوان به مدرسه شهر مرو اشاره کرد. با توجه به حضور تقریباً ۳هزار نفر ایرانی در شهر مرو و ویلانبودن اطفال آنان، کنسولگری و بزرگان ایرانی شهر، اقدام به تأسیس مدرسهای برای این اطفال کردند (سازمان اسناد ملی، 1302: 39464-297، 10888). مدرسه ایرانیان مرو با همت اقتداءالملک، نماینده وقت ایران و با حضور او در اول صفر1342/1923م، بازگشایی و تأسیس شد. درخصوص تأسیس این مدرسه، اداره کنسولگری ایران در منطقه و نماینده آن، اقتداءالملک، در تلگرافی آورده است: در مرو بیش از ۳هزار ایرانی اقامت دارند. اخیراً اهالی آنجا از بنده درخواست کردهاند نظر به کثرت ایرانیان و ویلانبودن اطفال آنان، اقدامی برای تأسیس مدرسه در آنجا بنمایید بدیهی است چنین تقاضایی باید استقبال شود. با اینکه مدرسه مظفری عشقآباد با طرز ننگآوری اداره میشود چون موضوع تقاضای مرو را فوقالعاده شمردم پس از ملاحظه در این باره و مذاکرات با کارکنان محلی، مدیر مدرسه مظفری را مأمور انجام این تقاضا کردم که حتیالمکان، برای ایرانیان در مرو مدرسه تأسیس کند. پس از یک هفته اقامت در آنجا و اقدامات واقعاً تمجیدآمیز، در مرو مدرسه مخصوص ایرانیان تأسیس شد. در ظرف چند روز اقامت خود، هیئتی تشکیل دادیم و معلمان را مقیم و بنایی برای مدرسه تهیه کردیم. در حال حاضر 13 نفر شاگرد، در این مدرسه مشغول تحصیل هستند و طرز ادارهکردن آن عیناً مانند مدرسه مظفری است (سازمان اسناد ملی، 1302: 39464/297، 10888). تعداد دانشآموزان این مدرسه در روز بازگشایی و شروع ثبتنام 13 نفر بود که همه آنها از اتباع ایرانی بودند. روش تدریس و تعلیم این مدرسه، همانند مدرسه مظفری عشقآباد بود (سازمان اسناد ملی، 1302: 39464/297، 10888). همچنین اتباع ایرانی مقیم قزلآروات، از کنسولگری تقاضای مساعدت برای تأسیس یک باب مدرسه با دو کلاس، برای اطفال مسلمان آن منطقه کردند. آنان خواستار بودند این مدرسه موسوم به سعادت باشد. قونسولگری عشقآباد در گزارشی، درباره تأسیس این مدرسه اعلام کرد: اتباع دولت مقیم قزلآروات از کنسولگری تقاضای مساعدت، برای تأسیس یک باب مدرسه موسوم به سعادت که دارای دو کلاس باشد برای اطفال مسلمان آن خطه کردند. ضمناً اجازه حکومت محلیه را خواستار شدند. کنسولگری عشقآباد اجازه تحصیل به هیئت آنجا را داد که مطابق پروگرام وزارت معارف دولت ایران، در مدرسه مزبور تدریس کنند. ریشسفیدان و مدیر مدرسه قزلآروات به کنسولگری سند سپردند که از مقررات وزات جلیله معارف خارج نشوند (سازمان اسناد ملی، 1302: 39464/297، 10892). البته باید خاطرنشان کرد که چندی قبل، در نتیجه معارفهای اقتداءالملک، مدرسه ایرانی در مرو و کراسنودسک افتتاح شده و شالوده یک مدرسه هم در قزلآروات ریخته شد؛ ولی متأسفانه مدارس مزبور تا حال تابع ادارات محلی بوده و کاملاً جنبه ایرانی ندارند. برای اینکه آن مدارس هم در تحتنظر کنسولگری، زبان فارسی را ترویج دهند لازم است: اولاً به مدارس مزبور از طرف وزارت جلیله معارف مختصر اعانتی بشود، حتی اگر بسیار جزئی هم باشد؛ ثانیاً مقدار کافی از کتبی که در سالهای اول و دوم، در مدارس تدریس میشود برای مدارس فوقالذکر نیز ارسال شود و همه ساله، با افتتاح کلاسهای جدید کتابهای لازم اعطا شود (سازمان اسناد ملی، 1302: 39464/297، 10892). به این ترتیب، مدرسه ایرانیان در قزلآروت که به نام سعادت معروف بود، در سال 1342ق/1923م، با همت اتباع ایرانی آنجا و همچنین، کنسولگری ایران در عشقآباد تأسیس شد. بعد از تأسیس مدرسه برای ایرانیان در مرو، اداره کنسولگری تصمیم به ساخت مدرسهای، برای ایرانیان ساکن کراسنودسک گرفت. این مدرسه به همت تجار و بزرگان و کنسولگری، در سال 1342ق/1923م، افتتاح شد. اداره کنسولگری عشقآباد طی نامهای در سال 1342ق/1923م، به وزارت امور خارجه گزارش میدهد: «در مرو مدرسهای برای ایرانیان تأسیس گردید هشتادوشش نفر در حال حاضر مشغول تحصیل هستند. متعاقب آن مدرسهای نیز در کراسنودسک به همت بعضی اهالی تأسیس و معلمین مخصوصی از معلمین درجه اول مدرسه مظفری عشقآباد بدانجا اعزام شدند و به قرار اطلاعاتی که رسیده عجالتاً چهلوهفت نفر اطفال ایرانی از کوچه گردی خلاص داده محلی تهیه اثاث با همت معارفخواهان آنجا ترتیب و در مهرماه مدرسه مذکور مفتوح خواهد شد» (سازمان اسناد ملی، 1302: 39464/297، 10887). در تعقیب مشروحه مورخ 1885م/ 1302ق، راجع به تأسیس مدرسه ایرانی در مرو کراسنودسک، نامهای از کنسولگری ایران در عشقآباد به وزارت امور خارجه رسیده است که «... این مدرسه که برای ترویج زبان و ادبیاتفارسی است نهایت ضرورت دارد توجه مخصوص مبذول و نتیجه آن را هم برای وزارتخانه اشعار دارند و به قونسولگری نوشته شود» (سازمان اسناد ملی، 1302: 39464/297، 10887). «در خصوص تأسیس مدرسه در کراسوندسک واصل اسباب سرت از اقدامات قونسول رحمتعلیه در عشقآباد گردید برای مدارس ایرانیان در خارجه علاوهبر اعانه کنونی، بودجه در سال آتیه در نظر گرفته شود و امیدوار است مدارس ایرانیان بهطور آبرومندی اداره گردد» (سازمان اسناد ملی، 1302: 39464/297، 10889). بدین قرار، در سال 1342ق/1923م، مدرسه ایرانیان در کراسنودسک افتتاح شد. تعداد دانشآموزان این مدرسه 47 نفر بود. یکی از اهداف مهم تأسیس این مدرسه، ترویج زبان و ادبیاتفارسی در این منطقه بود. طرز اداره این مدرسه نیز، مانند مدرسه مظفری بود و چند تن از معلمان مدرسه مظفری، برای تدریس به این مدرسه اعزام شدند. حکومت نوین سوسیالیستی در راستای تغییرات بنیادین اجتماعی، برای تأسیس مدارس بیگانگان در کشور خود، مقررات تازهای وضع کرد. قوانینی که کمیساریای ملی معارف دولت شوروی، برای مدارس ایرانی صادر کرد به قرار زیر بود: ۱. مدارس ایرانی تحتنظر و مراقبت نماینده سیاسی دولت ایران خواهند بود؛ ۲. معلمان مدارس ایران را ریاست مدرسه انتخاب میکند و ریاست معارف ایالتی محلی حق خواهد داشت به اشخاصی که نامزد معلمی هستند نظر داشته و آنها را رد کند؛ ۳. تعلیم مطابق پروگرام وزارت معارف دولت علیه ایران خواهد بود؛ ۴. حق تفتیش مدارس به وسیله اعضای کمیساریای ملی معارف محفوظ خواهد بود؛ ۵. ترتیب مقرر مذکور، فقط شامل مدارسی است که اطفال ایرانی در آنجا تحصیل میکنند. در سندی دیگر، به این نکته اشاره شده است که برای ادامه تحصیل در سطح عالی، افراد باید تبعه اتحاد شوروی باشند. این مسئله خود، باعث ناامیدی دانشآموزان ایرانی از ادامه تحصیل شد؛ چراکه بسیاری از آنان تمایلی به پذیرش تابعیت کشور بیگانه نداشتند. در این زمینه، اغواگری و تبلیغات منفی بعضی از مغرضان در بین دانشآموزان ایرانی، به این مسئله بیشازپیش دامن میزد (ایمانی، 1374: 20). اما با سقوط حکومت تزارها در روسیه و شروع اغتشاشات و انقلابات در این نواحی و به علت ناامنی و تصرف بخشی از اموال متمولان ایرانی، تجار و بازرگانان خواهان بازگشت به میهن خود شدند. در پی این حوادث و تحولات، تأمین مخارج مدارس با مشکل روبهرو شد؛ زیراکه انجمنهای خیریه ورشکست شدند و توان پرداخت هزینه مدارس را نداشتند. این رویه ادامه داشت تا جایی که حکومت وقت، به علت نبود منبع عایدات برای دخل و خرج، به دخالت در امور مدارس پرداخت. سرانجام به علت دخالتها و کارشکنیهای حکومت سوسیالیستی در اداره مدارس ایرانی، دولت در سال 1349ق/1931م، مجبور شد برای جلوگیری از تیرگی روابط دو کشور تمام مدارس مذکور را منحل و اسباب و اثاثیه آنها را به دولت اتحاد شوروی واگذار کند. به این ترتیب، اتحاد جماهیر شوروی با موانع بیشماری که در کشور خود، بر سر راه ادامه کار مدارس و انجمنهای بیگانگان ایجاد کرد، انحلال مدارس ایرانی در این سرزمین را باعث شد.
نتیجه همواره تعلیم و تربیت مهاجران خارج از کشور، برای ترویج فرهنگ و زبان آن کشور امری مهم به شمار میرود. امری که دولتهای مطبوع بدان میپرداختند و در این راستا، اقدام به تشکیل کانونهای تربیتی و مدارس خارج از کشور میکردند. همزمان با سایر کشورها، در اواخر دوره قاجار، خیران ایرانی مقیم خارج با کمک و مساعدت دولت اقدام به تأسیس مدارسی، در شهرهای آسیایمرکزی کردند. با استفاده از یافتهها و نتایج حاصل از این پژوهش، مشخص شد این مدارس که با همت و مساعدت مالی تجار و بازرگانان ایرانی مقیم این شهرها به وجود آمدند نقش مهمی در ترویج زبان و ادبفارسی برعهده گرفتند. انگیزه اصلی مهاجرتهای ایرانیان به مناطق آسیایمرکزی را نمیتوان در عوامل طبیعی و سیاسی جستجو کرد؛ بلکه باید در تغییر ساختار و وضع بهتر اقتصادی روسیه، در مقایسه با ایران، دنبال کرد. البته باید گفت که همه ایرانیان به علت فقر، ساکن برخی شهرهای روسیه نمیشدند؛ بلکه اموری چون تجارت یا بهدستآورن فرصتهای شغلی جدید یا مأموریتهای دولتی، در این امر تأثیرگذار بود. درنتیجه، با تبعیضهایی که به وجود آمده بود عده کثیری از اقشار کمدرآمد و ضعیف ایرانی به مناطقی از روسیه، مانند عشقآباد و تاشکند، مهاجرت کردند. بنابراین تجار و بازاریان ایرانی، برای بهبود وضع معیشتی و تحصیل و تربیت این افراد، اقدام به تأسیس انجمنهای خیریه و مدارسی کردند تا اطفال این مهاجران، به تربیت و آموزش خود نیز بپردازند. با بهوجودآمدن این مدارس در سرزمینی بیگانه، حوزه زبانفارسی ایرانی در آن مناطق به وجود آمد. این مدارس نقش مهمی در فرهنگ و تعلیم و تربیت اطفال ایرانی برعهده گرفتند؛ تاجاییکه بهطور مجانی، برای افراد فقیر و کمدرآمد امکانات تحصیل فراهم میکردند. اما متأسفانه مشکلات مالی که در پیش روی این مدارس بود باعث میشد روند تعلیم و تربیت چندان تسریع پیدا نکند. کمبود بودجه و اعتبار برای این مدارس، سبب شد که جنبه کاملاً ایرانیبودن خود را از دست دهند و بیشتر، جنبه روسیایرانی پیدا کرده و حکومتهای محلی در آنها دخالت کنند. درنتیجه، به رغم بیمیلی ایرانیان مهاجر در این شهرها، فرزندان آنها به تعلیم و تربیت روسی بپردازند. اکثر آنهایی که میتوانستند به وطن بازگشتند؛ اما بودن بسیاری که مجبور به فراگرفتن زبان روسی شدند. | ||
مراجع | ||
کتابنامه الف. اسناد - اسناد مجلس شورای اسلامی، (1303)، انجمن خیریه ایرانیان درخصوص مدرسه مظفری، پوشه 036، سند شماره 34048. - ـــــــــــــــــــــــــــــ، (1306)، هیئت مدیره ایرانیان مقیم عشقآباد شکایت از طرز رفتار آقای عیسیخان بهرامی، پوشه 01483/14، سند شماره 000007- 01483/14. - ـــــــــــــــــــــــــــــ، (1306)، مشکلات مدرسه مظفری، پوشه 01483/14، سند شماره 148300006/ 14. - ـــــــــــــــــــــــــــــ، (1305)، نظارت و سرپرستی مأموران وزارت امور خارجه بر مدارس، پوشه 01471/14. - اسناد وزارت امور خارجه، (1309)، گزارش قونسولگری ایران در بادکوبه، نمره 1065. - ـــــــــــــــــــــــ، (1318)، گزارش وزارت امور خارجه به وزارت معارف ، کارتن 19، پرونده 11. - ـــــــــــــــــــــــ، (1323)، مهاجرت خانوارهای سیستان به دلیل سختی معیشت، کارتن 11، پرونده 10. - ــــــــــــــــــــــــ، (1304)، یادداشت وزارت امور خارجه ایران به نمایندگی مختار شوروی، کارتن 35، پرونده 49. - سازمان اسناد ملی، (1302)، تأسیس دو باب مدرسه برای ایرانیان در مرو و کراسنودسک، پوشه 39464/297، سناد شماره 10887؛ 10888؛ 10889. - ــــــــــــــ، (1305)، ارسال کتاب برای قونسولگری ایران در ترکستان، پوشه 26940/297، سند شماره 1. - ـــــــــــــــ، (1303)، اعزام مدیر به مدرسه مظفریه، پوشه 39400/297، سند شماره 10856. - ـــــــــــــــ، (1302)، بیبضاعتی ایرانیان مقیم عشقآباد، پوشه 39391/297 ، سند شماره 1. - ــــــــــــــــ، (1300)، درخواست قونسولگری ایران در عشقآباد به مساعدت مالی به مدرسه مظفریه، پوشه 18247/297، اسناد شماره 1 و 19. - ـــــــــــــــ، (1307)، صورت اسامی کارکنان مشمول نظاموظیفه و صورت بودجه، شماره مدرک 297026816. - ـــــــــــــــ، (1301)، صورت خرج مدارس و بودجه مدرسه مظفری، پوشه 18247/297، سند شماره 2. - ـــــــــــــــ، (1306)، لزوم رسیدگی به وضعیت مدرسه عشقآباد، شماره مدرک 297015229. - ـــــــــــــــ، (1303)، لزوم ترویج زبان و ادبیاتفارسی بین ایرانیان مقیم شوروی، پوشه 17232/297، سند شماره 10881. - ـــــــــــــــ، (1303)، لزوم ترویج زبان و ادبیات بین ایرانیان مقیم شوروی، پوشه 39400/297، سند شماره 10885. - ـــــــــــــــ، (1302)، مکاتبات وزارت امور خارجه درخصوص تأسیس مدرسه برای ایرانیان در تاشکند و تقاضای ارسال کتب، پوشه 39393-297، اسناد شماره 10876؛ 10872؛ 10873؛ 10878؛ 10880 - ـــــــــــــ، (1309)، ممانعت از بهکاربردن علامت شیر و خورشید در مدارس ایرانی، پوشه 41374/ 297. - ـــــــــــــ، (1305)، نظام نامه مدرسه ایرانیان مقیم عشقآباد، پوشه 4907/290، سند شماره 00120101. ب. کتابها - اشرف، احمد، (1359)، موانع رشد سرمایهداری در ایران دوره قاجاریه، تهران: زمینه. - شاکری، خسرو، (1384)، پیشینههای اقتصادی و اجتماعی جنبش مشروطه و انکشاف سوسیال دموکراسی، تهران: اختران. - عیسوی چارلز، (1362)، تاریخ اقتصادی ایران 1322-1215ق، ترجمه یعقوب آژند، تهران: گستره. - گیدنز، آنتونی، (1386)، جامعهشناسی، ترجمه حسن چاوشیان، چ۴، تهران: نی. - یزدانی، سهراب، (1388)، مجاهدان مشروطه، تهران: نی.
ج. مقالات - ایمانی، محدثه، (1370)، «مدارس ایرانی در شوروی»، گنجینه اسناد، دفتر دوم، تهران: سازمان اسناد ملی، تابستان. - ماتوهیف، آ . م، (1371)، «تاریخچه حضور ایرانیان مهاجر در آسیایمرکزی در نیمه دوم سده 19 و آغاز سده بیست»، ترجمه محسن شجاعی، مطالعات آسیایمرکزی و قفقاز، دوره ۱، ش 3. - وطندوست، غلامرضا، (1380)، «ساختار قدرت و اوضاع اجتماعی ایران در دوره ناصری و مظفری»، پژوهشنامه دانشکده ادبیات علومانسانی، ش 28، پاییز و زمستان.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 729 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 571 |