تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,402 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,206,952 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,075,496 |
نقش و جایگاه زن در ایل بختیاری در دوره قاجار از دیدگاه سیاحان اروپایی (1210 تا ۱۳۴۴ق/1۷۹۶ تا ۱۹۲۵م) | |||||||||||||||||||
پژوهش های تاریخی | |||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 5، شماره 4، اسفند 1392، صفحه 39-54 اصل مقاله (378.04 K) | |||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||
علی اکبر کجباف1؛ فریدون الهیاری1؛ سمیه بختیاری* 2 | |||||||||||||||||||
1دانشیار تاریخ، دانشگاه اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||
2کارشناسارشد تاریخ ایران اسلامی، دانشگاه اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||
از اوایل دورهء قاجار سیاحان بسیاری متوجه قلمرو بختیاری شدند. آنان توانستند اطلاعات بینظیری درباره زندگی کوچنشینی ایل، چگونگی ازدواج، بیماریهای بومی، لباس مردان و زنان و جنبههای دیگر زندگی اجتماعی ارائه کنند. مقام و موقعیت زن در ایل بختیاری، ازجمله نکاتی است که نظر سیاحان اروپایی را به خود جلب کرده است؛ بهطوریکه افزون بر توصیف جایگاه و کارکرد زن در جامعه بختیاری، موقعیت خاص آنها را نهتنها با زنان روستایی و شهری ایران، بلکه با زنان اروپا مقایسه کردهاند. سیاحان زنان را ستون فقرات ایل و محور اصلی هرگونه تلاش و کوشش دانستهاند و معتقدند که زن ایل از مزایایی برخوردار است که هر زن آزادهای آرزوی آن را دارد. زن در ساختار اجتماعی ایل، همواره نیمی از جمعیت را شامل میشده و نقش مهمی در پایداری و استحکام نظام خانوادگی و ایلی داشته است. لذا، این پژوهش با چنین رویکردی به روش توصیفی و تحلیلی و بر پایه منابع کتابخانهای به بررسی موضوع میپردازد. این مقاله، پس از مقدمه و درآمدی بر جغرافیا و ساختار ایل بختیاری، به بررسی جایگاه اجتماعی و سیاسی و اقتصادی زن در ایل بختیاری و سیمای زنان شاخص، در گزارشهای سیاحان دوره قاجار میپردازد. | |||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||
ایل؛ بختیاری؛ زن؛ سفرنامه؛ قاجاریه | |||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||
مقدمه ایل بختیاری از مقتدرترین ایلات جنوب ایران است که نقش بسزایی در تحولات تاریخ ایران ایفا کرده است. در دورهء قاجار منطقهء بختیاری ازجهت سیاسی و اقتصادی توجه کشورهای استعماری، بهخصوص انگلیس را به خود جلب کرد. نافرمانیها و شورشهای خوانین و سرداران بختیاری علیه حکومت مرکزی، حضور مداوم انگلیس در جنوب ایران، امتیاز کشتیرانی در کارون برای شرکتهای انگلیسی، امتیاز احداث جادهء لینچ و کشف نفت در منطقه بختیاری را میتوان از علل توجه دولتهای اروپایی به قلمرو بختیاری برشمرد. نظر به اهمیت موقعیت سوقالجیشی منطقه بختیاری دولتهای اروپایی، افسران و مأموران سیاسی خود را باعنوان سیاح، خاورشناس، باستانشناس و طبیب به این نواحی اعزام میکردند. این افراد پس از انجام مأموریت، مجموعه گزارشهای خود از اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی منطقه بختیاری را باعنوان سفرنامه یا عناوین دیگر منتشر میکردند. این گزارشها، خالی از غرضورزی و ثبت وقایع از روزنه نگاه نویسندگان و منافع کشور متبوعشان نبود. باوجوداین، سفرنامهها و شرح خاطرات، ازجمله منابع مهم مطالعات و بررسیهای تاریخی و جامعهشناسی و مردمشناسی محسوب میشوند. در بین این سیاحان1 لایارد (Layard) و بیشوپ (Bishop) و مکبنروز (Macbean Ross)، گزارشهای جامعی از اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی منطقه بختیاری و فرازوفرود آن در دورهء قاجار ارائه کردهاند. این سه سیاح، در سه برههء زمانی متفاوت وارد ایل بختیاری شدند و با دقت و ظرافت خاصی، صرفنظر از انگیزه و دیدگاه و گرایش اصلی ایشان در پردازش گزارشها، به توصیف جامعه بختیاری و مقایسه مشاهدههای خود، با گزارشهای سیاحان پیشین پرداختند. لایارد در سال 1255ق/1840م، از منطقهء بختیاری دیدن کرد. در این زمان، بخشی از ایل تحتریاست محمدتقیخان از شاخه چهارلنگ بودند و مردم ایل، بهواسطه نداشتن مبادلات تجاری و فقدان راههای ارتباطی با سایر نقاط کشور و فشار بیرویه حکام و مأموران دولتی برای وصول مالیات، در فقر عمومی به سر میبردند. بیشوپ در سال 1307ق/1890م، همزمان با ریاست امامقلیخان حاجیایلخانی از شاخهءهفتلنگ، از ایل بختیاری دیدن کردهاست. در این برهه زمانی، منطقه بختیاری دستخوش اختلافات و درگیریهای ایلخانی و ایلبیگی و دسیسهها و تفرقههای درون ایلی بود. با کشتهشدن حسینقلیخان ایلخانی، به دست ظلالسلطان، تلاش این خان برای افزایش مبادلات تجاری ایل با دیگر نقاط، به علت نبود درایت و کاردانی در بین جانشینانش مسکوت مانده بود. مکبنروز در سال 1327ق/1909م، شرح متفاوتی از موقعیتهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ایل بختیاری ارائه کرده است. امتیاز کشتیرانی در کارون و جادهء لینچ و کشف نفت در منطقه بختیاری، ثروت هنگفتی را در خزانه خوانین ایل انباشت؛ همچنین، حضور آگاهانه یا ناآگاهانه بختیاریها در عرصه سیاست و همراهی با آرمانهای مردم مشروطهخواه، در فتح اصفهان و پس از آن تهران، تأثیر بسزایی در سرنوشت سیاسی ایل گذاشت. بهطوریکه پس از سقوط استبدادصغیر، سرداراسعد نخستین وزیر داخلی کشور شد و دیگر خوانین، حکومت عمدهء شهرها و ولایات جنوبی کشور را در دست گرفتند. این تغییرات بنیادی در وضعیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ایل، در گزارشهای این سیاحان و دیگر سیاحانی که از ایل بختیاری دیدن کردهاند، منعکس شده است. مقام و موقعیت زن در ایل، ازجمله نکاتی است که سیاحان در آن اتفاقنظر داشته و آن را ستایش کردهاند. درحقیقت زن، این مظهر زایندگی و باروری، همواره نقش بنیادی در ایل بختیاری داشته و از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است. سؤالاتی که این مقاله حول محور آن تنظیم شده، عبارت است از: زن در ساختار سنتی ایل بختیاری چه جایگاهی داشته است؟ در گزارشهای سیاحان، جایگاه و کارکرد اجتماعی و سیاسی و اقتصادی زن بختیاری در دوره قاجار چگونه بوده است؟
درآمدی بر جغرافیا و ساختار اجتماعی و سیاسی ایل بختیاری در دورهء قاجار، عشایر بخش بزرگی از جمعیت ایران را تشکیل میدادند. طبق برآوردی در اوایل این دوره، نزدیک به یکچهارم جمعیت کشور از ایلات و عشایر بودند (بنتان، 1354: 78). ایل بختیاری از مهمترین ایلات کوچنشین ایران است که در جنوبغربی کشور و در امتداد رشته کوههای زاگرس مرکزی سکونت دارند. حدود و ثغور سرزمین بختیاری ازطرف شمال به اصفهان و لرستان، ازطرف جنوب به بهبهان، ازطرف جنوبشرقی و شرق به کوههای کهگیلویهوبویراحمد و از طرف غرب به خوزستان منتهی میشود. ایل بختیاری یکی از سرنوشتسازترین ایلات ایران است که نقش مهمی در تاریخ معاصر ایفا کرده است. برای نخستینبار، نام ایل بختیاری در منابع صفوی آمد و از آن زمان، بختیاریها در تحولات تاریخی ایران نقش آفرین بودند (Tapper,1991: 513). به علت موقعیت اقلیمی منطقه، بختیاریها زندگی شبانی و کوچنشینی دارند و از اوایل پاییز تا بهار، در دشتهای خوزستان در حواشی خلیجفارس سکونت دارند و ییلاقهای بهاری و تابستانی آنها، در ارتفاعات زاگرس و مراتع کوهستانی غرب اصفهان است (۸۹ و ۹۰ :۱۹۷۸Housego,). ساختار اجتماعی و سیاسی ایل بختیاری از لحاظ سلسله مراتب، از نظامی منظم و دقیقی پیروی میکند. این ساختار مجموعهای سازمانیافته از اتحاد طایفههایی است که با یکدیگر همبستگی خونی و خویشاوندی نسبی یا سببی دارند و در محدودهء جغرافیایی متعلق به ایل زندگی میکنند. در دوره قاجار، عالیترین مقامات حاکم بر ایل بختیاری ایلخانی و ایلبیگی و حاکم بودند. ایلخان مسئول برقراری نظم و امنیت در داخل ایل و همچنین، بهعنوان نمایندهء ایل در برابر حکومت مرکزی و سایر گروهها بود. ایلبیگی دستورات ایلخان را به مرحلهء اجرا میگذاشت و با کلانتران و خوانین و ریشسفیدها سیاست کلی ایل را هماهنگ می کرد (اماناللهی بهاروند، 1360: 197). حاکم مسئول ادارهء ناحیهء چهارمحال بود که بهعنوان مرکز سنتی ایلخان و خوانین بختیاری محسوب میشد. «اگرچه حکومت چهارمحال رتبهء ایلاتی نیست؛ ولی چون که اغلب دهات و املاک چهارمحال، مال بختیاریهاست از حیث پلتیک طایفه لازم است که حکومت چهارمحال با بختیاریها باشد.» (سرداراسعد، 1376: 353) این ایل به دو شاخه کلی چهارلنگ و هفتلنگ تقسیم میشود. تقسیمبندی درونی ایل نیز اینگونه بود: هر شاخه به چند طایفه که ریاست هر طایفه با خان و کلانتر بود. هر طایفه به چند تیره که در رأس هر تیره کدخدا قرار داشت و هر تیره به چند تَش که هر تَش تحتریاست ریشسفید بود. هر تَش نیز به چندین اولاد که در رأس آن ریشسفید قرار داشت و هر اولاد به چند خانوار که هر خانوار تحتسرپرستی رئیس خانوار بود (صفینژاد، 1381: 13۰ و ۱۳۱)
درواقع، ساختاراجتماعی و سیاسی ایل بختیاری نظام منسجمی است که هسته خانواده (زن و شوهری) بهواسطهء آن، به مجموعهء ایل مرتبط میشود و نیز به مدد این سازمان، ایل قادر است وظایف ویژهء خود ازجمله جنگ، حفظ امنیت، تقسیم مراتع و کوچ و دامداری را انجام دهد (فیروزان، 1362: 34). زن در این ساختار، نیمی از کالبد ایل است که نقش تعیینکنندهای در بقا و گسترش نسل ایل و پرورش آن دارد. در سلسله مراتب پایگاه اجتماعی زنان، بیبی در کنار عالیترین مقام و مرتبهء سیاسی ایل، یعنی ایلخان، بود. همسر بزرگ ایلخان و ایلبیگ، بیبی نامیده میشد که تأثیر بسیاری در سیاست کلی ایل داشت و دارای مقام والایی در میان زنان ایل بود و زنان دیگر از بیبی تبعیت میکردند. مقام بیبی موروثی بود و دختران او که با خوانین طوایف ازدواج میکردند از موقعیت خاص مادرشان، در میان ایل بهرهمند میشدند. بهطور کلی، در دوره قاجار یکی از وجوه تمایز ایلات از یکجانشینان، آزادی بیشتر زنان عشایری بود که این تفاوت، از سبک زندگی کوچنشینی و ساختار اجتماعی ایل نشأت میگرفت. نشریههای فارسی دورهء قاجار از زنان، باعنوان «ضعیفه» یاد میکردند و نگاه تحقیرآمیزی به زن داشتند (قاسمی، 1380: 1/ 345)؛ اما بختیاریها برحسب سنت عشایری، به زنان خود بسیار دلبستگی داشتند و آنها را به نام صدا میزدند و در مسائل اجتماعی و سیاسی ایل، با آنها مشورت میکردند؛ صاحبجانخانم، سردارمریم، بیبیزینب، خاتونجانخانم. تصویری را که سیاحان از شأن و موقعیت زن بختیاری ارائه کردهاند میتوان از نظر جایگاه اجتماعی و سیاسی و اقتصادی زن در ایل بررسی کرد.
جایگاه اجتماعی زن در ایل بختیاری حضور فعال زن و جایگاه اجتماعی او در جامعه ایلی دوره قاجار، ازجمله نکاتی است که توجه بسیاری از سیاحان را به خود جلب کرده است. برخی از سیاحان جایگاه و موقعیت ویژهء زن در ایل بختیاری را تا حد بسیاری، همانند موقع و مقام زن در ایران اساطیری و باستانی میدانند2 (کولیوررایس، 1366: 32). در عصری که زن ایرانی برونخانه، در پس روبند و درونخانه، در پس پرده بوده و ازهرگونه فعالیت اجتماعی عام یا خاص که مردان انجام میدهند، محروم بوده است3 (کولیوررایس، 1366: 31) زن بختیاری بدون نقاب، در اجتماع ظاهر میشده و از آزادی عمل بیشتری برخوردار بوده است (بیشوپ، 1375: 163). البته، باید گفت زنهای خوانین بزرگ که زمانی در پایتخت بودند، همان راه و روش ایرانیها را به کار میبردند و نقاب به صورت میزدند (بیشوپ، 1375: 74)؛ اما همچون زن شهری، در ملأعام از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی کنارهگیری نمیکردند. زنان ایل، آزادانه در باغها به گردش میپرداختند و با خویشاوندان خویش، در دهات مجاور دیدوبازدید میکردند. (مکبنروز، 1373: 95). اینرویه، برخلاف زنان درباری بود که تنها اجازه دیدوبازدید با بستگان خود را داشتند و هرگز بدون آنکه در کالسکهای محصور و مسدود سوار شوند و خواجهسرایی، در جایگاه ویژهء کالسکهران آنان را همراهی کند، بیرون نمیرفتند (کولیوررایس، 1366: 32). حتی بسیاری از زنهای خوانین، به کشورهای مختلفی چون عراق و حجاز و مصر سفر میکردند؛ درحالیکه زنان شهری، بندرت فراتر از شهر خود را میدیدند. «کمتر زنی است که پا از شهر خود بیرون نهاده باشد و اگر چنین زنانی یافت شوند استثنا به شمار میآیند.» (کولیوررایس، 1366: 32) این مسئله به علت احترامی است که بختیاریها به زن میگذارند و ازهمینرو، آنان همیشه بدون ترس و دغدغه خاطر، حتی در بحبوحه جنگ و ستیزههای ایلی، میتوانستند به هر نقطه از خاک بختیاری که میخواستند سفر کنند (بیشوپ، 1375: 163). بارون دوبد تفوق و برتری زنان ایلیاتی را در میزان آزادی آنان، در مقایسه با زنان شهری و روستایی میستاید و معتقد است که آنان، به انزوای زنان محکوم نبودند؛ بلکه آزادانه و در کنار جنس مخالف کار و زندگی میکردند. «اعتمادی که به تقوای زن ایلیاتی نشان داده میشود رفعت او را بالا میبرد و درعینحال، شخصیت خود او، قدرشناسی را در میان اطرافیان برمیانگیزد و او را رفیق مناسبتری برای مرد میکند.» (دوبد، 1371 :328) به همین علت است که زنان بختیاری، برای مردان ایل بیاندازه ارزشمند بوده و در مقایسه با زنان شهری و روستایی، شاد و سرخوشتر بودند (کولیوررایس، 1366: 32). جایگاه اجتماعی زن در ایل بختیاری، ویژگیهای ظاهری، پوشش و آرایش، وضعیت تحصیل و سوادآموزی زنان و چند همسرگزینی در ایل را شامل میشود.
ویژگیهای ظاهری، پوشش و آرایش در گزارش سیاحان، ویژگیهای ظاهری یک زن بختیاری اینگونه توصیف شده است: اغلب دارای چشمانی سیاه و درشت، ابروهایی کمانی، لبانی نازک و چانهای کشیده بودند؛ اما به علت کار بسیار و مشقتهای فراوان، زیبایی خود را در سنین جوانی از دست میدادند (بیشوپ، 1375: 69). آنان دست و پایی پرتوان و قدمهایی بلند و استوار داشتند و بسیار چست و چالاک گام برمیداشتند. بیشتر زنهای بختیاری بلندقد بودند و بهندرت، زنهای چاق و فربه بین آنها دیده میشد. دست و پاهای آنان کوچک و اغلب، انگشتانشان در اثر کار سخت طراوت و زیبایی زنانه را از دست میداد (بیشوپ، 1375 : ۲۱۵ و ۲۱۶). همانطورکه پیشازاین گفته شد زنهای بختیاری، بدون نقاب در اجتماع ظاهر میشدند. به گفتهء لیدی شیل، همسر وزیرمختار انگلیس در اوایل سلطنت ناصرالدینشاه، «زنهای ایلاتی، بر طبق رسوم معمول صورت خود را نمیپوشانند و از این لحاظ، به نظر ما تقریباً شبیه اروپاییها هستند» (شیل، 1362: 47). به جز یوشیدا ماساهاروُ (Yoshida Masaharu)، نخستین سفیر ژاپن در ایران، که در گزارشهای خود، پوشش زنهای ایل را مانند دیگر زنهای ایرانی میداند (ماساهاروُ، 1373: 126) پوشش متفاوت زنهای بختیاری، نسبت به دیگر زنان جامعه ایران، توجه بیشتر سیاحانی را که از جامعه ایلی بهنوعی دیدن کردهاند به خود جلب کردهاست. پیش از اینکه به نظرهای مختلف سیاحان، در رابطه با پوشش خاص زنهای بختیاری پرداخته شود باید خاطر نشان کرد که این سیاحان، در مقاطع زمانی مختلفی در دوره قاجار از ایل بختیاری دیدن کردهاند. ایل در طول این دوره، از لحاظ سیاسی و اقتصادی فرازونشیبهای گوناگونی داشته است؛ پس این فرازونشیبها، در تصویری که سیاحان از نوع پوشش زنهای ایل ارائه کردهاند، تأثیر بسزایی گذاشته است. برخی از سیاحان در قسمتهای مختلف سفرنامههای خود، به شرح پوشش زنهای ایل پرداختهاند که گاهی تفاوتهایی وجود دارد. علت وجود چنین تفاوتهایی این است که ایل بختیاری از مجموعهء دو شاخه اصلی، یعنی چهارلنگ و هفتلنگ تشکیل شده است که هر یک به طایفهها و تیرههای متعددی تقسیم میشوند. این تقسیمبندی بنا به موقعیت محیطی و دوری و نزدیکی به شهر و بنیهء اقتصادی، تفاوتهایی را در رنگ و جنس و نوع کاری که روی لباس زنهای بختیاری صورت گرفته به وجود آورده است. نکته دیگری که باید به آن توجه کرد ردهبندی زنان بختیاری، بیبی و همسران خوانین و زنان تهیدست، است که اغلبِ سیاحان موشکافانه به آن نظر داشتهاند. لایارد، یکی از نخستین سیاحانی که از ایل بختیاری دیدن کرد. وی معتقد است لباسپوشیدن زنهای بختیاری کمی با مردها متفاوت بود و تقریباً به جز زنهای خوانین، بقیه لباسی شبیه به سایر زنهای ایرانی به تن میکردند (لایارد، 1367: 98). این در حالی است که بیشوپ و کولیوررایس که چند دهه بعد از ایل دیدن کردهاند، معتقدند تفاوت بسیاری بین لباس زنان بختیاری و لباس دیگر زنان ایرانی وجود دارد (بیشوپ، 1375: 216؛ کولیوررایس، 1366: 62) و لباس زنهای خوانین، بهاستثنای شلوارهای گشاد، اغلب شبیه تنپوش سایر زنان ایرانی بوده است (بیشوپ، 1375: 216). باید گفت لایارد مدت زمان کمی را در شهرها و روستاهای ایران گذرانده و بیشتر در بین مردم کوچنشین به سر برده است؛ به علت مردبودن، به اندرونی منازل شهری دسترسی نداشته و چندان موفق به دیدن پوشش زنان شهری، در زیر پوشش چادر و نقاب نشده است. بههمین علت، تنها تفاوت پوشش زنان بختیاری با زنان ایرانی را در لباس زنان خوانین، بهواسطه طلاگلابتوندوزیها و استفاده آنها از شال کشمیر و پارچههای مخمل و ابریشمی دیده است. شباهتی که بیشوپ در نوع پوشش زنهای خوانین با سایر زنان ایرانی دیده، به علت مراوده بیشتر او با زنان شهری بوده است؛ چراکه خوانین گاه چندینماه، برای رسیدگی به برخی امور خود، در شهرها به سر میبردند و بالطبع، زنهای آنان نیز تاحدی از نوع پوشش زنان شهری پیروی میکردند. در دورهء قاجار، ترددکردن زنان بدون نقاب و روبند ممنوع بود و با متخلفان، برخورد جدی میکردند. 4بهطور کلی، پوشش زنهای زحمتکش و تهیدست بختیاری اینگونه بود: پیراهنهای کرباسی آبی سیر، دامنهای بلند، پیراهن و کت آستردار از همان جنس یا با نقش و جنس دیگر. در زمستانها گاه کتی با لایهای از پنبه خام به تن میکردند. دو جامهء آنان بر دامن میافتاد و تقریباً تا زانو میرسید (لایارد، 1367: 98؛ کولیوررایس، 1366: 62). شلوارها از نوعی چیت کتانی آبیرنگ بود که تهیگاه تا روی قوزک را می پوشاند. تمام دختران بالغ و زنها، از نوعی روسری (مَینا) گلدار کتانی استفاده میکردند که تمام سر و سینه و پشت شانه را میپوشاند (بیشوپ، 1375: 69 و 70). اغلب، دور سر سربندهای متعدد میبستند. البته، سبک لباسپوشیدن بیبیها نیز همینگونه بود و فقط جنس پارچه و کاری که روی آن انجام میشد متفاوت بود (کولیوررایس، 1366: 62). بدیهی است تنپوش زنان بختیاری زیبا نبود؛ اما این نوع پوشش، لازمهء زندگیکردن در بیابانها بود و چرکتاب و بادوامبودن، مهمترین خصوصیت آن بود (بیشوپ، 1375: 216). زنهای بختیاری بهندرت، جوراب به پا میکردند. آنان نوعی پاافزار به نام «گیوه» با تخت چرمی «کالک» میپوشیدند که آن را خودشان میبافتند. بعضی اوقات نیز، نوعی کفش «ساغری» سبزرنگ چرمی میپوشیدند که دارای پاشنههای بلندی بود و در شهر دوخته میشد (لایارد، 1367: 99؛ بیشوپ، 1375: 216). جامعه ایلی و وظایف یک زن در ایل، هیچگونه شباهتی با زندگی زنان شهری نداشت. زنان بختیاری چندان فرصت آرایشکردن و خودآرایی نداشتند؛ باوجوداین، تمایل ذاتی زن به زیبایی بیشتر و رایجبودن چندهمسری در ایل، همیشه فرصتی را برای خودآرایی ایجاد میکرد. «آنها ترجیح میدادند در بین چادرهایشان آرایش کنند و موهای سیاه بلندشان را بهطرز خاصی در دو طرف صورت آرایش دهند و سپس در زیر یقه به هم پیوندداده و بهصورت آزاد روی سینه رها کنند. زنها ابروهای خود را از دو طرف تا حد فاصل دماغ با نیل خالکوبی کرده و هر کدام یک خال به شکل کهکشان یا جاده شیری بر پشت دستان خود داشتند.» (بیشوپ،1375: 8۸ و ۸۹) آنان کف دستهای خود را با حنا خضاب میکردند و یک «طلسم» یا دعایی به گردن آویزان میکردند و برخی هم، آیههایی از قرآن را که روی تکه کاغذی نوشته شده بود بهعنوان تبرک، در قابهای نقره یا چرمی جاسازی میکردند و دور بازوی خود می بستند و به آن حرز میگفتند. آنها تمایل شدیدی به استعمال زینتآلات زنانه از قبیل النگو، دستبند، بازوبند، گردنبند طلا و نقره داشتند و همیشه مقداری از این زینتآلات را دور گردن و دست و بازوی خود آویزان میکردند (بیشوپ، 1375: 69 ، 216؛ لایارد، 1367: 99). زنهای خوانین، مانند زنهای شهری، پلک چشمهای خود را با نوعی گرد سیاه به نام «کحل» رنگ میکردند. این گرد، چشمهای آنان را سیاهتر و درخشندهتر میکرد. برخی از زنان، گونههای خود را با نوعی خال سیاه تزئین میکردند (لایارد، 1367: 100).
وضعیت تحصیل و سوادآموزی همانطورکه گفته شد وضعیت محیطی و بنیهء اقتصادی طایفههای مختلف ایل بختیاری متفاوت بود. این مسئله، در وضعیت تحصیل و نگرش خوانین به سوادآموزی بیتأثیر نبوده است. برخی از سیاحان، زن مقیم چادر را خشن و نادان و به اندازﮤ مرد یاغی توصیف کردهاند (دوبد، 1371 :328). برخی دیگر، اشاره کردهاند که در بین بختیاریها ادامهدادن تحصیل برای زن جوان متأهل با داشتن دو بچه غیرعادی به نظر نمیرسیده است (مکبنروز، 1373: 87). این تفاوت دیدگاه، صرفنظر از چندین دهه فاصلهءزمانی این دو سیاح، به علت ملاقات این دو، با دو طایفهء مختلف بختیاری است. در بررسی سفرنامه بیشوپ که در مسیر خود، به بسیاری از طوایف و تیرههای بختیاری برخورد کردهاست، شرحهای متفاوتی در این زمینه دیده میشود. او افزون بر، اشاره به علاقهمندی زنان بختیاری به سوادآموزی و تحصیل، (بیشوپ، 1375: 195) در جای دیگری به زنان طایفهای از بختیاری اشاره کرده است که غیر از قلابدوزی، با هیچ حرفهای آشنایی نداشتند و تنها سرگرمی آنان، نظارت بر کار خدمه یا تماشای رقص دختران بودهاست (بیشوپ، 1375: 108). بهطور کلی، در رابطه با تحصیل و سوادآموزی میتوان گفت سئوالهایی که زنان بختیاری از بیشوپ و مکبنروز دربارﮤ سیاست، وضعیت ازدواج، طلاق، موقعیت زنان و آدابورسوم آنها میپرسیدند نشاندهنده دغدغه ذهنی ایشان و کنجکاوی و توجه آنها به دانستن این امور است (بیشوپ، 1375: 74 و 89؛ مکبنروز، 1373: 87). باور خوانین به لازمبودن ادامه تحصیل برای دختر و پسر، (کولیوررایس، 1366: 32) در دورهای که امکان دانشاندوزی برای زنان اعیان شهری کمتر بوده، درخور توجه است. زن بختیاری از دوران کودکی سختیهای زندگی را میآموخت و به سنتها و آدابورسوم خود وفادار میماند. او افزون برآنکه استعداد فوقالعادهای در سوادآموزی داشت، سوارکار و تیرانداز ماهری نیز بود. همچنین، در رابطه با ریاضیات و فن حسابداری مهارت خاصی داشت. بنا به گزارش بسیاری از سیاحان، در اواخر دوره قاجار، بیبیها باسواد بودند و اغلبِ بیبیها تمایل داشتند که با یک زبان خارجی آشنا شوند (کولیوررایس، 1366: 32؛ مکبنروز، 1373 :90 و 91). برخی از زنان بختیاری طبیب و جراح قابلی بودند که به آنها حکیم میگفتند. شغل طبابت در میان زنان بختیاری تقریباً موروثی بودهاست. هرگاه پدر یا مادری دوای تازهای پیدا میکرد طریق استعمال آن را به دختر بزرگتر خود میآموخت و به پسران یاد نمیداد؛ زیرا آنها را برای چنین عملی لایق نمیپنداشت. برخی از زنان، در زخمبندی و شستشوی جراحات و بیرونآوردن گلوله تفنگ از بدن یک مجروح ماهر و از شهرت خاصی برخوردار بودند (رنهدالمانی، 1335: 1036). همچنین، بیبیهای بختیاری هرکدام بهنوبهء خود، دکتر حاذقی بودند؛ آنها نهتنها برای خود، بلکه درصورت لزوم، برای رعایای خود دارو تجویز میکردند و اغلب، صندوقچههایی پر از داروهای فرانسوی در اختیار داشتند که از تهران سفارش داده بودند (مکبنروز، 1373: 90).
چندهمسرگزینی چندهمسری در بین ایلات، بیش از دیگر اقوام ایرانی رواج دارد. این مسئله به شکلهای مختلفی توجه سیاحان را جلب کرده است. چندهمسرگزینی در کشورهای مسلمان، مسئلهای بغرنج نیست و از لحاظ شرعی تا چهار همسر اختیارکردن مشکلی ندارد. در ایل بختیاری، چندهمسری آنقدر معمول بود که خود زن برای مردش همسری انتخاب میکرد. «بزرگترین ابراز محبت یک بیبی به خانمی آن است که وی را برای شوهرش خواستگاری کند.» (مکبنروز، 1373: 71) مکبنروز که در اواخر دوره قاجار از ایل بختیاری دیدن کرده و مدتی را با ایل، بهسر برده است به چندهمسرگزینی بهطور خاص توجه کرده و آن را با قانون تکهمسری غرب مقایسه کرده است. او علل چندهمسری را چنین برمیشمارد: 1. زنان در حال حاضر، در اواخر دوره قاجار، مستقلاً قادر به اداره زندگی و تأمین معیشت خود نیستند؛ 2. تعداد مردان به علت شرکت در جنگها یا به عللی دیگر، بهمراتب کمتر از زنان است؛ 3. درحقیقت، عرفِ تعدد زوجات یا چندهمسرگزینی، زنها را از قحطی و گرسنگی و از همه مهمتر از ورود به منجلاب فساد و انحراف بازمیدارد؛ 4. در کشورهای مسلمان اطفال نامشروع دیده نمیشود و در بختیاری تمام فرزندان یک شخص، چه از بیبی و چه از کنیز متولد شده باشند، از نظر حقوق و مزایا یکساناند و هیچ فرقی بین آنها وجود ندارد (مکبنروز، 1373 : 64). او قانون تکهمسری را موجب فساد و انحراف و تأمیننشدن بهداشت و مراقبت از فرزندان غیرمشروع میداند. البته به این مسئله نیز اشاره کرده است که «چندهمسرگزینی بهندرت علاقه و تعلق خاطر شدیدی بین زن و شوهر بهوجود میآورد» (مکبنروز، 1373: 68). در ایل بختیاری، چندهمسرگزینی از لحاظ اجتماعی و سیاسی و اقتصادی اهمیت بسیاری داشته است. تعداد زوجهای یک مرد بختیاری، هرچه بیشتر بود بر اعتبارش میافزود؛ چراکه داشتن همسر بیشتر، بهتبع دختران و پسران بیشتری خواهدداشت (بیشوپ، 1375: 217). همچنین، زنها معمولاً تمام تلاش خود را به کار میبردند تا از رویارویی و جنگ و ستیز بین پدر و برادرانشان، با شوهرانشان جلوگیری کنند؛ بهاینترتیب، از بسیاری زدوخوردهای خونین خانوادگی جلوگیری میکردند (مکبنروز، 1373 : 69). یک خان دارای همسرانی با پایگاههای مختلف اجتماعی بود. همسر اصلی او یک بیبی یا دختر یک خان بود که سبب اتحاد میان دو طایفه میشد. ارزش ویژهء اینگونه ازدواجها، در آن بود که نهتنها زنان نفوذ بسیاری بر شوهران و پسران، بلکه بر پدران و برادران خود نیز داشتند و از دشمنیهای بسیار جلوگیری میکردند. به همین علت فتحعلیشاه و دیگر پادشاهان قاجار، با دختران خوانین ایلات و عشایر ازدواج میکردند تا آن خوانین را کمی تحتکنترل بگیرند (لمبتون، 1362: 218). محمدتقیمیرزای حسامالسلطنه، پسر هفتم فتحعلیشاه، از بطن زنی به نام زینبخانم، خواهر علیخان بختیاری از خانهای جانَکی در اطراف ایذه، بود (اعتمادالسلطنه، 1367: ۱/325). گاه خانی همسری از طبقهای فرودست اختیار میکرد. این همسر میتوانست دختر یکی از سران نهچندان بزرگی باشد که خان میخواست با آنها روابط دوستانهای داشته باشد. سومین طبقه همسران خوانین نیز، از نظر اجتماعی فرودست بودند. چنین همسری میتوانست دختر روستایی، یعنی دختر یکی از پیشکاران یا پیشخدمتان، باشد که خان مایل بود وفاداری وی مستحکم و حفظ شود (کولیوررایس، 1366: 59 و60). بهطور کلی، در بین زنان بختیاری و همسران یک مرد کمتر اختلاف و درگیری روی میداد و زن بزرگتر، اداره امور خانه را بر عهده میگرفت. اختلاف و درگیری بین زنان یک مرد، زمانی صورت میگرفت که دو زن همشأن و هممقام باشند؛ برای مثال دو همسر ضرغامالسلطنه، یعنی بیبیآغاجان و بیبیملکخاتون، به ترتیب دختران حسینقلیخان ایلخانی و امامقلیخان حاجیایلخانی بودند و این دو در اثر جنگ و نزاع، خانه شوهر را برای مدتی ترک کردند (مکبنروز، 1373: 68). بیشوپ فضای اندرونی یک خان را به علت حسادت و خصومت بین زنها، چندان سالم و خالی از دسیسه نمیبیند. «فضای اندرون یک خان چندان سالم و خالی از دسیسه نیست و همیشه یک دوئیت و حسادت، بین خانمها به چشم میخورد. آنها اغلب، به طلسم و جادو متوسل میشوند تا محبت همسر را به خود جلب نمایند.» (بیشوپ، 1375: 107)
جایگاه سیاسی زن در ایل بختیاری جایگاه منحصربهفرد زن در ایل، در نگاه مکبنروز بهحدی است که زنان کشورهای غربی که از حق رأی برخوردار بودند، به آنها غبطه بخورند. زن ایل از مزایایی برخوردار بود که هر زن آزادهای آرزوی آن را داشت. در دورهای که زن چندان به چشم نمیآمد و امکان فعالیت در ملأعام را نداشت زن ایل پابهپای مردش، در تمامی عرصههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی فعالیت میکرد. با زنها در تمام زمینهها و حتی مسائل سیاسی مشورت میشد و توصیههای آنان معمولاً مثبت و مثمرثمر بود. «تصرف اصفهان با ابتکار و توصیه یک زن (بیبیصاحبجان) انجام گرفته است و بیشتر وقایع مهم مشابه دیگر، نیز با همفکری و همیاری زنها صورت پذیرفتهاست.» (مکبنروز، 1373: 97) زنهای ایل، سرپرستی و وظایف شوهرانشان را در موقع اشتغال آنها به امور دیگر، بهنحو شایسته و تحسینآمیزی به انجام میرساندند. «زمانی که خانها در تهران یا ولایتهای دوردست بهسر میبرند، زنان سررشتهء امور را بهدست میگیرند و زندگی و کار متعلقان و وابستگان به ایل را هدایت میکنند.» (کولیوررایس، 1366: 32) مقام و موقعیتی که مکبنروز از بیبی بختیاری به تصویر کشیده آنچنان است که به نظر میرسد حتی، امروزه زنان ایرانی به چنین جایگاهی نرسیدهاند. «به نظر من مقام و منزلت یک بیبی در بختیاری بهقدری است که دیگران به موقعیت او غبطه میخورند. او مستقل از شوهر دارای تشکیلات جداگانهای است، چنانچه شوهرش با وی بدرفتاری کند، هر وقت بخواهد میتواند به خانه پدر و یا برادرش برگردد. فرزندانش به وی احترام میگذارند. او مجاز است که با بیشتر خویشان و افراد خانوادهاش در هر وقت و به هر مدتی که بخواهد ملاقات کند. در رسیدگی به امور ایلی و محلی و دیگر مسؤلیتهای گوناگون، او یکی از دستیاران شوهرش محسوب میگردد. آیا یک زن نوگرا و متجدد امروزی چه امتیازی بیشتر از این میخواهد؟!» (مکبنروز، 1373: 101) زمانیکه شوهر حضور نداشت همسر اصلی خان، بر تمام امور نظارت میکرد و درصورت لزوم، به نیابت از همسرش از مُهر او استفاده میکرد. همچنین بیبیها مُهرهای خاص خود را داشتند و برای انجام معاملات شخصی از آن استفاده میکردند (کولیوررایس، 1366: 59 و 60). نفوذ و قدرت بیبیها در ایل بختیاری، بهحدی بود که در مقام قضاوت و حلوفصل شکایات قرار میگرفتند. «گاهی هم اتفاق میافتاد که بعضی از کشاورزان از ظلم و ستم مباشر به بیبی متوسل میشدند. در اینگونه موارد، بیبی با درایت و واقعبینی خاصی به شکایات شاکی رسیدگی میکند و موضوع را به طریق منصفانهای حلوفصل می کند.» (مکبنروز، 1373: 99) مکبنروز اشاره کرده است که زنهای بختیاری، به مسائل سیاسی کشورشان علاقه بسیاری ابراز کرده و با ولع و اشتیاق فراوان، وقایع روزانه را با خواندن روزنامهها پیگیری میکردند. آنها طرفدار شرکت زنان در انتخابات و مانند زنان اروپایی داشتن حق رأی بودند (مکبنروز، 1373: 100). این مطلب، تنها درباره مسائل سیاسی منطقهای و قومی صدق نمیکرد؛ چون زنان بختیاری در سیاست خارجی و در جریان مشروطه نقش بسزایی داشتند. سردار بیبیمریم، دختر حسینقلیخان بختیاری و خواهر علیقلیخان سرداراسعد و همسر ضرغامالسلطنه بختیاری، از تاریخسازترین زنان بختیاری است. او برای پاسداری از مشروطه، اسلحه به دست در برابر قزاقها جنگید و به لقب سرداری نائل آمد. در جنگجهانیاول نیز، جانب آلمانها را گرفت و در برابر روس و انگلیس ایستاد. قدرت سردارمریم در منطقه، بهحدی بود که روسها به هنگام فتح اصفهان، تمام اموال و املاک او را در این شهر مصادره کردند. «روسها از بختیاریها صرفنظر نکرده تمام هستی لیدرهای آنان را ضبط کردند. ازجمله مایملک بیبیمریم خواهر سردارظفر را غارت نمودند.» (سایکس، 1377: ۲/710) همچنین، ویلسن در شرح ملاقات خود با یک بیبی در اردل، مقر ییلاقی یکی از خوانین بختیاری، مینویسد: «من در بین مردم ایران از هر طبقه اعم از ذکور و اناث، حتی در میان رجال سیاسی این کشور کمتر کسی را دیدهام که بهاندازه این بیبی وسعت اطلاعات داشته باشد. نامبرده پس از این که شمهای از خدمات خوانین بختیاری را شمرد رشته سخن را به واقعه مرگ مرحوم حسینقلیخانایلخانی کشید و از اینکه ظلالسلطان، عموی محمدشاه،(4) در زمان سلطنت پدرش، ناصرالدینشاه، او را ناجوانمردانه به قتل رسانیده اظهار تاسف نمود. سرکار بیبی معتقد بود مادام که سلاطین قاجاریه در این مملکت فرمانروایی میکنند اهالی این کشور آب خوش از گلویشان پایین نخواهد رفت و اوضاع ناگوار کنونی اصلاح نخواهد شد و از طرفی، خوانین بختیاری هم که فعلاً زمام امور را در دست گرفته، بهواسطه بغض و حسادت سایر ایلات و عشایر، با اشتغال تاجوتخت سلطنت توفیقی حاصل نخواهند کرد و دیر یا زود خداوند به این ملت کهنسال ترحم نموده و شخصیت لایق و توانایی را برای زمامداری این مملکت برمیانگیزد و اوضاع در آن موقع بر وفق مراد خواهد شد.» (ویلسن، 1363: 250)
جایگاه اقتصادی زن در ایل بختیاری درآمد خانوارهای کوچنشین از طریق تولید دامی تأمین میشود و زن بختیاری در این نوع فعالیت تولیدی، نقش بارزی را ایفا میکند. فعالیتهای دامداری و تولید فرآوردههای دامی و جابهجایی و کوچ، وابسته به کار و فعالیت زنان عشایر است. بهطوریکه مکبنروز زنان را ستون فقرات و محور اصلی هرگونه تلاش و کوشش در ایل دانستهاست (مکبنروز، 1373: 93). درصورت حذف این عنصر تولیدی، نظام تولید عشایری موازنه خود را از دست میدهد. بسیاری از سیاحان وضعیت مطلوبتر زندگی زنان عشایر، در مقایسه با زنان شهری را میستایند (لیدی شیل، 1362: ۶۳ تا 65)؛ اما از این نکته غفلت میورزند که زنان ایلات و عشایر، بهمراتب بیش از زنان جامعه شهری هم در وجه اساسی تولید جامعه عشایری، یعنی «دامداری» و هم در وجوه فرعی تولید جامعه، مثل بافت عشایری و جمعآوری گیاهان دارویی و خوراکی، خانواده خود را یاری میرساندند (واعظشهرستانی، 1388: 129). زن بختیاری علاوهبر خانهداری و تربیت فرزندان در دوشیدن شیر، خمیرکردن، آببهدوشکشیدن، دوغزدن و درستکردن ماست، پنیر، کره، کشک و روغن، پختن نان، رنگرزی، صنایعدستی، بافتن قالی و قالیچه و دباغی، برزگری و بلوطچینی تبحر داشت. «آنان در سپیدهدم از خواب برمیخیزند و در تمام روز به بافندگی اشتغال دارند و شبها هم کرهای را که از دوغ جدا کردهاند در دیگهای بزرگی میجوشانند و به روغن تبدیل میکنند.» (بیشوپ، 1375: 220) به غیر از عبا و نمد، زنها تمام لباسهای خود و شوهران و بچه ها را میدوختند و علاوهبرآن، در بالابردن چادرها و خالیکردن اثاثیه و مواظبت از گله و رمهها و سایر کارها به شوهران خود کمک میکردند (بیشوپ، 1375: 220). زن بختیاری بافندگی را از هنگام جوانی و در خانواده پدری خود میآموخت. رشتن نخ که اولین مرحله بافندگی است از هنر زنان ایل بود. رشتن نخهای پشمی و مویی، بافتن قالی و قالیچه خورجین و پوشش چادر (لت بوهون)، تسمههای پشمی نقشدار و رنگارنگ، جاجیم، گلیم و چوقا (بالاپوش مردان) همه به عهده زنان بود و سیاحان در سفرنامهها و گزارشهای خود به آن اشاره کردهاند؛ ازجمله صنایع دستی که زنهای ایل درست میکردند، میتوان از نمدمالی، تهیه زین و یراق اسب، خورجینبافی، چادربافی، قالیبافی، جاجیمبافی، پارچهبافی، بافت جوراب، دستکش و غیره نام برد. (راولینسون، 1362: ۱۵۴ و ۱۵۵؛ رنه دالمانی، 1335: 318؛ پولاک، 1361: 332 و 335 و 381؛ بنجامین، 1369: 192؛ دروویل، 1387: 326؛ کوپر، 1334: 53). قالیبافی از منابع بزرگ درآمد بیبیها بود. آنها زنان دیگر را بهعنوان بافنده به کار میگماشتند و دستگاه قالیبافی را نزدیک محل سکونت خود برپامیکردند تا بتوانند بر کار نظارت کنند (کولیوررایس، 1366: 63). زنان بختیاری نیز همچون زنان روستایی، همهء مراحل تهیه قالی از ریسندگی و رنگرزی پشم تا بافت آن را خود انجام میدادند (دوبد، 1362: 154؛ رنه دالمانی، 1335: 124؛ بنجامین، 1369: 192؛ پولاک، 1361: 335؛ راولینسون، 1362: 154؛ کولیوررایس، 1366: 63؛ ماساهارو، 1373 :126). بیبیها و زنان ایل، در مدیریت و سرپرستی امور اقتصادی خانوار خود کمنظیر بودند. «مدیریت و سرپرستی زنها واقعاً شگفتانگیز است. عایدات و درآمد املاک چهارمحال هیچگاه به پایهء امروزی نرسیده است... علاقه زیادی از طرف زنها به امور کشاورزی و اصلاح بذر ابراز میشود و بههمین مناسبت، هم گزارشهایی از انواع بذرهای مختلف از نقاط دوردست دریافت میدارند.» (مکبنروز، 1373: 98)
بازتاب سیمای زنان شاخص در گزارش سیاحان بنابر گزارشهای سیاحان دورهءقاجار، حضور فعال زن در تمامی عرصههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی استحکام و پایداری ساختار اجتماعی ایل را موجب میشده است. چنانکه گفته شد لایارد و بیشوپ و مکبنروز از معدود سیاحانی بودند که برای مدتی در ایل زندگی کردند. آنان افزونبر اینکه با فرهنگ و آدابورسوم زندگی ایلی و بختیاریها آشنا شدند، با مردم ایل ارتباط صمیمانهای برقرار کردند. بهطوریکه بختیاریها به الیزابت مکبنروز بیبی گلافروز میگفتند (پوربختیار، 1383: 34). با توجه به مقام و جایگاه منحصربهفرد بیبی در جامعه ایلی، میتوان نتیجه گرفت که او محبوبیت بسیاری در بین بختیاریها کسب کرده بود. این سیاحان در خلال گزارشهای خود، زنانی را معرفی کردهاند که در میان دیگر همجنسان عصر خود، سرآمد و باعث مباهات و افتخار ایلی بودند که از آن برخاسته بودند. صبر و استقامت این زنان و نفوذ و قدرت آنان در میان ایل و اطلاعاتی که در رابطه با تاریخ ایل به سیاحان ارائه میدادند، از نکاتی است که باعث میشد سیاحان به آنها توجه بیشتری کنند و شمهای از زندگی ایشان را در گزارش خود بیاورند. در زیر به شرح برخی از این زنان میپردازیم: خاتونجانخانم: دختر یکی از خوانین لرستان و همسر بزرگ محمدتقیخان کیانارثی چهارلنگ بود. او در کانون توجه و سوگلی خان بود و در نبود همسرش، به حلوفصل امور میپرداخت. لایارد بارها درایت و کاردانی او را ستایش کرده و او را یکی از مشاوران محمدتقیخان معرفی کردهاست که در تصمیمگیریهای سیاسی خان مؤثر بود. با وجود اینکه پس از زندانیشدن محمدتقیخان نفوذ و قدرت شاخه چهارلنگ، بهخصوص کیانارثی، بهشدت کاهش مییابد خاتونجانخانم همچنان، متنفذ در بین طایفه باقی میماند. لایارد به خاتونجانخانم اطمینان کامل داشت و بارها محبتها و توجه او را همچون مادری مهربان خوانده است (لایارد، 1367: ۹۴ تا 100). حاجیهبیبیزینب: دختر ابدالخان و مادرش دختر شفیعخان، عموزاده حسینقلیخانایلخانی، بود. همسرش نیز امامقلیخان حاجیایلخانی بود. بیشوپ اشاره کرده است زمانیکه به اردل، مقر حاجیایلخانی بختیاری، وارد شد و نامه امینالسلطان را برای ایلخانی فرستاد همسر ایلخانی بود که به او اجازه ملاقات داد. «حاجیهبیبیزینب زنی ۴۰ساله، ملبس به لباسی سیاه و بسیار موقر و زیبا به کشورهای مختلفی سفر کرده و از طریق بغداد به مکه رفته و پس از زیارت خانهء خدا از راه مصر به ایران مراجعت کرده بود.» (یشوپ، 1375: 73 تا ۷۶) در حدود دو دهه بعد از بیشوپ، مکبنروز نیز حاجیهبیبیزینب را از نزدیک دیده و او را چنین توصیف کرده است: «حاجیهبیبیزینب بیوه مرحوم حاجیایلخانی، با آنکه ۹۰سال از عمرش میگذرد، هنوز در مسائل سیاسی ایلی دخالت دارد و از نفوذ زیادی بهرهمند است» (مکبنروز، 1373: 81). با مقایسه گزارش این دو سیاح، میتوان گفت یا حاجیهزینب در زمان بیشوپ 70ساله بوده و ۴۰ساله به نظر میرسیده است یا در زمان مکبنروز، 60ساله بوده و مشقت زندگی، چهرهء او را پیرتر نشان میداده است. فاطمه: مادر خاتونجانخانم از دیگر زنانی است که لایارد به او اشاره کرده است. او راوی بسیاری از داستانهای بختیاری و بهطور کلی تاریخ شفاهی بختیاری برای لایارد بوده است. «او داستانهای زیادی از گذشته مردم بختیاری به خاطر داشت و همیشه مطالب جالبی از جنگها و انتقامجوییها و خونریزیها برای من حکایت مینمود.» (لایارد، 1367: 95) فاطمهخانم پس از دربندشدن محمدتقیخان، در راه شوشتر از مشقت راه جان سپرد (لایارد، 1367: 287).
نتیجه زن در ساختار اجتماعی ایل دوره قاجار، نیمی از جمعیت را شامل میشد و نقش مهمی در پایداری و استحکام نظام خانوادگی و قبیلهای داشت. سیاحان مقام و موقعیت زن را در ایل بختیاری، منحصربهفرد توصیف کردهاند؛ بهطوریکه او را ستون فقرات ایل و محور اصلی هرگونه تلاش و کوشش دانستهاند. براساس گزارشهای سیاحان، پوشش زنان ایل در هر مقامی، از نظر ظاهری چندان متفاوت نبود و تفاوت، در کیفیت پارچه و نوع کار و هنری بوده که روی لباس انجام میشده است. همچنین، سطح سواد آنان در طوایف و تیرههای مختلف متفاوت بوده است. زنان بختیاری، در تصمیمگیریهای سیاسی خوانین و سرداران ایل نقش مهمی داشته و بهنحو شایستهای، وظایف شوهران خود را در موقع اشتغال آنها در پایتخت به انجام میرسانده است. او افزون بر خانهداری و تربیت فرزندان، در دوشیدن شیر، خمیرکردن و پخت نان، آببهدوشکشیدن، دوغزدن و درستکردن ماست، پنیر، کره، کشک و روغن، و رنگرزی، صنایعدستی، بافتن قالی و قالیچه و دباغی، برزگری و بلوطچینی مهارت داشت. مهمترین این صنایعدستی، قالیبافی بود که در بین عشایر رواج داشت. زنان بختیاری، همچون زنان روستایی همهء مراحل تهیه قالی را از ریسندگی و رنگرزی پشم تا بافت آن خود انجام میدادند.
پینوشتها 1- ازجمله سیاحانی که در طول دوره قاجار به منطقه بختیاری سفر کردهاند میتوان مکدونال کینر (M.Kinner)، راولینسون (Rawlinson)، لایارد (Layard)، بارون دوبد (B.Debode)، استاک (E.Stack)، مکنزی (Makenzi)، کلنلولز (H.L Wells)، کلنلبل (Bell)، بلوسلینچ (H.B Lynch)، بیشوپ (Bishop)، ساویر (Sawyer)، الیزابتمکبنروز (Elizabeth Macbean Ross)، ارنولد ویلسون (A.Wilson)، کلارا کولیوررایس (Clara Kolyver Rays)، هانریرنهدالمانی (Henri Rene Dalmany) و کوپر (Cooper) را نام برد. 2- فردوسی در شاهنامه بارها به تیراندازی و سوارکاری زنان در ایران باستان اشاره کرده است؛ مانند داستان نبرد سهراب با زنی جنگجو و دلیر به نام گردآفرید. سیاحان بارها در سفرنامهها و گزارشهای خود، زنان بختیاری را سوارکاران و تیراندازان ماهری دانستهاند. 3- البته نباید فراموش کرد که این سیاحان سبک زندگی در ایران را با جامعه غربی مقایسه میکنند. آنان میزان فعالیت اجتماعی زنان شهری، در برگزاری مجالس مذهبی و ایجاد مناسبات اجتماعی و سیاسی بین همسران خود و فعالیتهای سیاسی که پس از مشروطه کمکم علنی شد، نادیده گرفتهاند. «در طهران شهرت داشت که دوجینها و دستهها از اعضاء انجمنهای سری زنان هستند که مخفی و گمنام در تحت اوامر مرکز معینی که نظم ایشان را در دست داشت میباشند...» (شوسترآمریکائی، 1362: 238) همچنین، در جای دیگری مینویسد: «در طهران معروف بود که هر وقت زنها، برخلاف کابینه یا دولت، بلوا و شورش میکنند، حالت کابینه و دولت بسیار خطرناک و سخت خواهد شد» (شوسترآمریکائی، 1362: 239). ۴- «یک بار همسر یک مأمور ایرانی که چندسال در قسطنطنیه زندگی کرده بود، پس از بازگشت به ایران همانگونهکه در اروپا رفتوآمد میکرد، بدون روبند از خانه خارج شد. مجتهد محل برای او پیغام فرستاد و او را از این رفتار بر حذر داشت و هشدار داد که در صورت تکرار، کتک مفصلی خواهدخورد.» (کولیوررایس، 1366: 33) ۵- ظلالسلطان فرزند ناصرالدینشاه و نوه محمدشاه قاجار بود. | |||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||
کتابنامه الف) کتابها - احمدیکرمانی، یحیی، (1368)، فرماندهان کرمان، به تصحیح و تحشیه و با مقدمه باستانی پاریزی، تهران: مؤسسه دانش، چ۳. - ادموندز، سسیلجان، (1362)، یادداشتهای سیاسی ادموندز و دیگران درباره لرستان، ترجمه لیلی بختیاری و سکندر اماناللهی، تهران: بابک. - اماناللهیبهاروند، سکندر، (1360)، کوچنشینی در ایران پژوهشی دربارهء عشایر و ایلات، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. - اماناللهی بهاروند، سکندر، (1370)، قوم لُر پژوهشی دربارهء پیوستگی قومی و پراکندگی جغرافیایی لُرها در ایران، تهران: آگاه. . بلوکباشی، علی، (1382)، جامعه ایلی در ایران، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی. - بنتان، اگوست، (1354)، سفرنامه اگوست بنتان، ترجمه منصوره نظاممافی اتحادیه، تهران: چاپخانه سپهر. - بنجامین، س. ج. و، (1369)، ایران و ایرانیان، ترجمه محمدحسین کردبچه، تهران: جاویدان، چ۲. - بیشوپ، ایزابلا، (1375)، از بیستون تا زردکوه بختیاری، ترجمه مهراب امیری، تهران: سهند و آنزان. - پوربختیار، غفار، (۱۳۸۳)، بختیاری نامه، تهران: پازی تیگر. - پولاک، یاکوبادوارد، (1361)، سفرنامهء پولاک، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی. - سایکس، سرپرسی، (1377)، تاریخ ایران، ترجمه محمدعلی فخر داعی گیلانی، ج2، تهران: دنیای کتاب. - سرداراسعد، علیقلیخان، (1363)، تاریخ بختیاری، با مقدمه جواد صفینژاد، تهران: فرهنگسرا، چ۲. - شوسترآمریکائی، مورگان، (1362)، اختناق ایران، ترجمه ابوالحسن موسوی شوشتری، با تصحیح و مقدمه فرامرز برزگر و اسمعیل رائین، بیجا: صفیعلیشاه. - شیل، مری لئونورا، (1362)، خاطرات لیدی شیل، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران: نو. - صفینژاد، جواد، (1368)، عشایر مرکزی ایران، تهران: امیرکبیر. - صفینژاد، جواد، (1381)، لرهای ایران، تهران: آتیه. - دروویل، گاسپار، (1387)، سفرنامه دروویل، ترجمه جواد محبی، تهران: گوتنبرگ، چ۲. - دوبد، بارون، (1371)، سفرنامهء لرستان و خوزستان، ترجمه محمدحسین آریا، تهران: علمی و فرهنگی. - دیالافوآ، مادام، (1361)، سفرنامه، ترجمه فرهوشی، تهران: کتابفروشی خیام. - راولینسون، هنری، (1362)، سفرنامهء راولینسون، ترجمه سکندر امان اللهی، تهران: آگاه. - رنه دالمانی، هانری، (1335)، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ترجمه و نگارش فرهوشی، تهران: امیرکبیر. - قاسمی، فرید، (1380)، سرگذشت مطبوعات ایران در روزگار محمدشاه و ناصرالدین شاه، ج1، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. - کوپر، مریان سی، (1334)، سفری به سرزمین دلاوران، ترجمه امیرحسین ظفر ایلخانبختیاری، تهران: مؤسسه مطبوعاتی امیرکبیر. - کولیوررایس، کلارا، (1366)، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ترجمه اسدالله آزاد، مشهد: آستان قدس رضوی. - گارثویت، جن.راف، (1373)، تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، ترجمه و حواشی مهراب امیری، تهران: سهند. - لایارد، سراوستن هنری، (1367)، سفرنامه لایارد یا ماجراهای اولیه در ایران، ترجمه مهراب امیری، تهران: وحید. - لایارد، سراوستن هنری و دیگران، (1371)، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ترجمه و حواشی مهراب امیری، تهران: فرهنگسرا. - ماساهاروُ، یوشیدا، (1373)، سفرنامهء یوشیدا ماساهاروُ، ترجمه هاشم رجبزاده، با همکاری نی ئی یا، مشهد: آستان قدس رضوی. - مکبنروز، الیزابت، (1373)، با من به سرزمین بختیاری بیائید، ترجمه و حواشی مهراب امیری، تهران: آنزان. - مینورسکی، ولادیمیر، (1362)، دو سفرنامه دربارهء لرستان همراه با رساله لرستان و لرها، ترجمه سکندر اماناللهی بهاروند و لیلی بختیار، تهران: بابک. - واعظ شهرستانی، نفیسه، (1388)، سیاست عشایری دولت پهلوی اول، تهران: تاریخ ایران.
ب) مقالات - فیروزان، ت، (1362)، «دربارهء ترکیب و سازمان ایلات و عشایر ایران»، مجموعه مقالات ایلات و عشایر، تهران: آگاه، ص 7 تا ۶۲. - لمبتون، آن. ک.س، (1362)، «تاریخ ایلات ایران»، ترجمه علی تبریزی، مجموعه مقالات ایلات و عشایر، تهران: آگاه، ص ۱۹۵ تا 240.
ج) لاتین - Frye, Richard N., (1954), Iran, London: Harvard University.
- Housego, J., (1978), Tribal Rugs, London: Scorpion publications Ltd.
-Tapper, R., (1991), “The Tribes in Eighteenth and Nineteenth Century Iran”, The Cambridge History of Iran, edited by Peter Avery & Gavin Hambly, Vol. 7, Cambridge: Cambridge University Press, PP 506- 542. | |||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 16,272 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,242 |