تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,402 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,201,431 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,073,915 |
تیمورتاش و بحرین 1306 تا 1312ش/1927 تا 1934م | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 2، دوره 5، شماره 4، اسفند 1392، صفحه 1-22 اصل مقاله (395.14 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
محمدامیر شیخ نوری1؛ ابوذر خسروی* 2 | ||
1استاد تاریخ، دانشگاه الزهرا | ||
2دانشجوی دکتری تاریخ، دانشگاه پیام نور | ||
چکیده | ||
بررسی تلاشهای سیاسی دولتمردان ایران، در اثبات حاکمیت ایران بر بحرین از نمونههای بارز اثبات وجود شخصیتهایی است که از جان و مال خود، در راه اعتلای این سرزمین گذشتند. تیمورتاش از رجال سیاسی ایران عصر پهلوی اول و وزیر دربار وقت و شخص شماره دو دولت پهلوی اول بود. وی در این مدت، از سال 130۶ تا 1312ش/1927 تا 1934م، بهعنوان نماینده ویژه رضاشاه در نقش دیپلماتی کارکشته ماموریت یافت به هر طریق ممکن، حاکمیت ایران را بر جزایر و بنادر خلیجفارس به اثبات برساند. تیمورتاش در این راه، منازعه سیاسی با انگلستان را در پیش گرفت. به مذاکرات او با کلایو (Kliue)، نماینده انگلستان، در منابع کمتر توجه شده است؛ اما این امکان وجود دارد که براساس برخی اسناد و منابع موجود، گوشههایی از این جریان را بازبینی کرد. طرح مسئله بحرین، در مقطع حضور تیمورتاش در دربار رضاشاه، به نتیجهای نرسید؛ اما اقدامات او در زمینه معامله بر سر بحرین با انگلیس، نقش تعیینکنندهای در سیاست منطقهای و بینالمللی دوره پهلوی دوم داشت. در این تحقیق با رویکردی توصیفی و تحلیلی و با بهرهگیری از اسناد تاریخی، بهدنبال پاسخ به این سوال هستیم که اقدامات تیمورتاش در مناقشه ایران و انگلیس، دایر بر ادعای مالکیت ایران بر بحرین، متکی بر چه مستنداتی بود و چرا این ادعا به ناکامی کشید؟ فرض بر این است که تیمورتاش، بهعنوان دیپلماتی فعال و بهواسطه پیوند نزدیک با شخص رضاشاه، زبان گویای حکومت پهلوی در موضوع بحرین بود؛ هرچند این گستردگی اختیارات نهایتاً از عوامل حذف او شد. | ||
کلیدواژهها | ||
ایران؛ انگلستان؛ خلیجفارس؛ بحرین؛ تیمورتاش | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه در دوران حکومت رضاشاه موضوع جزیره بحرین، یکی از مهمترین مسائل بحث در روابط ایران و انگلستان بود که کشمکشهای طولانی میان این دو کشور را به همراه آورد. در آن دوران، بحرین برای انگلستان اهمیت سوقالجیشی بسیاری داشت و پل ارتباطی شبهجزیره عربستان و دیگر مناطق خلیجفارس به شمار میرفت؛ همچنین یکی از ایستگاهای مهم تدارکاتی نیروی دریایی انگلستان بود. ازسویدیگر، دولت پهلوی سیاست فعالی در قبال خلیجفارس در پیش گرفته بود. لذا، اعاده حاکمیت ایران بر بحرین و تثبیت قدرت ایران در آنجا میتوانست علل مهمی، برای احیا قدرت تاریخی ایران در خلیجفارس باشد. بدینمنظور، تلاشهای ایران برای حل مسئله بحرین در این دوران، کشمکشها و چالشهای سیاسی طولانی میان ایران و انگلستان را موجب شد. از آنجا که دولت ایران همیشه بر این عقیده بود که بحرین جزء لاینفک ایران بوده است، به ناچار قضیه به جامعهملل ارجاع داده شد. تاکید بر تعلق بحرین به ایران و تاکید بر مسئله جزایر، ازجمله اقدامات ایران در آن دوران بود که تیمورتاش مسئولیت آن را بر عهده داشت. دولت ایران بهمنظور مبارزه با قاچاق کالا که در سواحل جنوبی کشور انجام میشد و با توجه به اینکه قاچاقچیان از جزایر خلیجفارس استفاده میکردند برآن شد که حاکمیت خود را بر جزایرخلیجفارس توسعه دهد. این اقدام مطرحشدن دوباره مسئله بحرین و دیگر جزایر را در روابط بین ایران و انگلستان باعث شد. با وجود کمبود منابع و اسناد تاریخی، درخصوص تحولات تاریخی ایران در دوره پهلوی اول و بهخصوص در ارتباط با دربار رضاشاه، در دهههای اخیر مطالعاتی درباره شخصیتهای سیاسی آن دوره صورت گرفته است. درخصوص پهلوی اول و تیمورتاش، در منابع اطلاعاتی وجود دارد که البته هیچیک بهصورت موضوعی به بررسی جوانب مختلف نپرداختهاند. در منابع مربوط به آن دوره، تیمورتاش همواره بهعنوان یکی از اضلاع مثلث قدرت، در کنار داور قرار دارد. تحقیقات مجزایی که درخصوص شخصیتهای درباری و شخص تیمورتاش صورت گرفته او را با چهرههای متفاوتی بررسی کردهاند. برخی او را بهعنوان شخصیت فاسد و قدرتطلب و برخی دیگر با ملاحظه تلاشهای وی در تامین منافع ایران در زمینههای مختلف، فردی جسور و کوشا معرفی کردهاند. در میان تحقیقات موجود، کتاب «صعود و سقوط تیمورتاش» نوشته جواد شیخالاسلامی (1379) بیش از همه به چشم میخورد؛ البته نویسنده این اثر را بیشتر با توجه به اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلیس تدوین کرده است. تحقیق دیگری که در این خصوص صورت گرفته است با عنوان «تیمورتاش در صحنه سیاست ایران» تالیف باقر عاقلی (1372) است که با دیدگاهی انتقادی به موضوع میپردازد. غلامحسین زرگرینژاد (1382) نیز در مقالهای با عنوان «تیمورتاش: قربانی منافع ایران در خلیج فارس» به بررسی تلاشهای تیمورتاش در خلیجفارس و دسیسه انگلیسیها در حذف او میپردازد. در این خصوص، همچنین در خاطرات سیاسی برخی شخصیتهای دوره پهلوی مطالبی ارائه شده است. در میان اسناد سیاسی و رسمی انگلستان، ازجمله مجموعه چند جلدی ایران و خلیجفارس 1820 تا 1966 که در اصل اسناد دیپلماتیک در روابط ایران و انگلیس درخصوص خلیجفارس است، نیز مطالب مفیدی ارائه شده است. در مقالات با موضوع مناسبات ایران و انگلستان و با محور خلیجفارس، به شخص تیمورتاش اشاراتی شده است. اما در این میان، تاکنون مقالهای بهصورت مجزا به بررسی نقش تیمورتاش در مسئله نپرداخته است. پرسش اساسی این تحقیق این است که اقدامات تیمورتاش در مناقشه ایران و انگلیس، دایر بر ادعای مالکیت ایران بر بحرین متکی بر چه مستنداتی بود و چرا این ادعا به ناکامی کشید؟ فرض غالب براین است که ایران در دوره پهلوی اول، سیاست فعالی را در قبال مسائل خلیج فارس و تجدید حاکمیت ایران بر جزایر و بنادر آن در پیش گرفت. اقدامات تیمورتاش برای اعاده حاکمیت قطعی ایران در خلیج فارس، از سال 1306ش/1927م، آغاز شد و نهایتاً به یک دوره، مذاکرات فعال دیپلماتیک بین ایران و انگلیس منجر شد که تا سال 1932م/1312ش، ادامه یافت. بااینوجود، به علل مختلف تیمورتاش شاهد نتیجه درخور توجهی از مذاکرات فشرده خود نبود و درنهایت، اقدامات او با شکست مواجه شد.
تیمورتاش و پهلوی عبدالحسینخان نردینی که بعدها به تیمورتاش شهرت یافت، از شخصیتهای سیاسی ایران دوره پهلوی است. وی نقش مهمی، در شکلگیری ایران جدید و قدرت سیاسی و اقتصادی آن در دوره پهلوی اول داشت. عبدالحسین در قریه تیمورتاش از توابع بجنورد و در خانوادهای روستایی متولد شد (زرگرینژاد، 1382: 121). ازآنجاییکه تبار اشرافی نداشت، تحتتاثیر دستهبندیهای سیاسی دوران گذار از قاجار به پهلوی قرار نگرفت. او در سال 1327ق/۱۹۰۹م، در دوره دوم مجلس شورای ملی، بهعنوان نماینده قوچان پا به عرصه سیاست گذاشت. پس از انحلال مجلس دوم، به خراسان بازگشت و به سردارمعظم ملقب و اندکی بعد به ریاست قشون خراسان منصوب شد. در دوره سوم مجلس، بهعنوان نماینده قوچان وارد مجلس شد و با انحلال مجلس، به حکومت گیلان رسید. سردار معظم در مجلس چهارم نیز حضور یافت. وی در این مجلس عضو حزب سوسیالیست بود (شیخالاسلامی، 1378: 10). بهدنبال کودتای سال 1299ش/1920م و قدرتیابی رضاخان، تیمورتاش به علت گرایشهای سایسی و اندیشههای ملیگرایانه، به سردارسپه نزدیک شد. او از مشوقان پایان حکومت قاجاریه بود و در سال 1304ش/1925م، در کابینه سوم مشیرالدوله، با منصب وزارت دادگستری و در کابینه دوم و سوم سردارسپه، در وزارت فواید عامه وارد نظام دیوانی شد. عمر سلسله قاجار در ۹آبان 1304/۱۹۲۵م، به پایان رسید. در 28آذر همان سال، ازطرف رضاشاه فرمانی صادر شد مبنی بر اینکه وزارت دربار به عبدالحسینخان تیمورتاش واگذار شود (دشتی، 2535: ۱۲ و 136). تیمورتاش در تمام سالهایی که بهعنوان وزیر دربار خدمت میکرد، در مجلس نیز نماینده نیشابور بود (شیخالاسلامی، 1378: 10). مهمترین علت پیشرفت او در دربار این بود که به علت خوی ملیگرایانه، استبداد رضاخانی را برای استقلال و نجات ایران از دست روسیه و انگلیس مفید میدید (مکی، 1362: 65). تیمورتاش از خانوادههای روستایی بود و هیچگاه دستگاه حاکم به سیاستهای او دیدگاه منفی نداشت؛ ازاینرو، نظرهای او در دوره زمامداری در وزارت دربار، تاثیر مهمی بر تصمیمات رضاشاه میگذاشت (شیخالاسلامی، 1379: 9۷ تا ۹۹). باوجوداینکه در کار دیگر وزارتخانهها نیز مداخله میکرد شاه مانع او نمیشد (مخبر، 1361: 472). دشتی در این باره مینویسد: «تیمورتاش در ظرف آن دو سال اول که عهدهدار وزارت دربار بود... [آنهایی را] که خیال میکردند میتوانند در سیاست نظری داشته باشند بیرون کرد» (بهار، 1363: ۹۳ تا ۹۵). به این علت بود که ارائه چهرهای ملی از رضاخان، تمایل او به شاه ایران را موجب شد (ملیکف، 1358: 78). وزیر دربار در تمامی دوره مذاکرات ایران و انگلستان، از همان ابتدا تا زمان دستگیری، حضور فعال داشت (زرگرینژاد، 1382: 123).
تیمورتاش و نیروی دریایی ایران در خلیجفارس تیمورتاش از همان ابتدای حضور در دربار، به مسائل خلیج فارس توجه کرد (بهار، 1363: 94؛ Amirahmadi, 1996: 47 , 48 ). درآن زمان، دولت ایران در ادامه سیاستهای خود، درخصوص جزایر و بنادر جنوبی دست به تحرکاتی زد که تشکیل نیروی دریایی نمودی از این برنامه بود. دراین خصوص، تیمورتاش نیز نقش بارز خود را ایفا کرد (ملیکف، 1358: 78). رضاخان قبل از تاجگذاری، در مسافرتی که به جنوب رفت متوجه کمبود کشتی در خلیجفارس شد. او برای عبور از بوشهر به خرمشهر، پس از یک انتظار طولانی، مجبور شد با کشتی تجاری انگلیسی سفر کند (655 - 617 398 & - 395: 2000 Burdett & Seay). پیشتر در قضیه شیخخزعل نیز این کمبود کاملاً احساس میشد. با وجود سرکوبی این شورش، ناتوانی ایران در اجرای عملیات دریایی بهخوبی نمایانگر بود و این عوامل، لزوم ایجاد نیروی دریایی را بیشتر محسوس میکرد (رائین،1350: 779). پیشتر در سال 1302ش/1923م، زمانیکه رضاخان فرمانده نیروهای نظامی ایران بود، احکامی به نیروهای نظامی مستقر در کشتیها ابلاغ کرد که آنان را به پوشیدن لباس مخصوص و استفاده از درجات نیروی دریایی موظف میساخت (مهدینیا، 1380: 463؛ وثوقی، 1384: 515). با استقرار حکومت پهلوی، تقویت نیروی دریایی در دستور کار قرار گرفت. رضاشاه با ساخت راهآهن سراسری و اتصال تهران به خورموسی و بندرشاهپور، بندربوشهر و بندرعباس را نیز توسعه داد. همزمان، فعالیت ایران در منطقه و تلاش برای تثبیت قدرت سیاسی باعث شد که روابط ایران و انگلیس متحول شود. درواقع، تیمورتاش تحتحمایت رضاشاه مأمور تحکیم مواضع ایران در خلیجفارس بود. تیمورتاش در این مقطع بارها با نامههایی به مسئولان وقت، بر لزوم تاسیس نیروی دریایی تاکید میکرد و ازاینرو، برای خرید کشتی به اروپا رفت. در سال 1307ش/1928م، عازم اروپا شد و چند فقره قرارداد خرید کشتی امضا کرد (ماتیر، 2005 : 10۴ تا 10۶). کشتی کوچک مظفری که از دوره قاجاریه باقی مانده بود، بهعنوان پایه نیروی دریایی ایران عصر پهلوی قرار گرفت. همچنین، پس از سرکوبی غائله خزعل، سه کشتی او به ناوگان نیروی دریایی پیوست (رسایی، بیتا: 376 تا ۳۷۹). در 29 اسفند 1306ش/۱۹۲۷م، بودجه نیروی دریایی در مجلسشورایملی تصویب شد و در سال 1307ش/1928، پس از بازگشت تیمورتاش از اروپا، سفارش ساخت ۲فروند ناوشکن 95 تنی و ۴ فروند ناو توپدار 320 تنی به کارخانجات ناپلِ ایتالیا داده شد و یک افسر ایرانی، به نام اردشیر سپهبدی، مأمور تماس و پیگیری با دولت ایتالیا شد (رایین،1350/ 2 :780). برای داشتن نیروی دریایی، غیر از ناو، به دریانوردان باتجربه و آزموده نیز نیاز بود؛ بنابراین، افسران جوان برای آموختن فن دریانوردی و گذراندن دوره مهندسی دریایی و فرماندهی، به ایتالیا اعزام شدند تا در دانشکده دریایی این کشور تحصیل و کسب مهارت کنند (Amirahmadi,1996: 58 ؛ Bavand,1994:84 ). اولین گروه اعزامی، در سال 1306ش/1927، دورههایی مانند موتور، بیسیم، برق، ملوان و سکان را در ایتالیا گذارندند؛ همچنین در سال 1309ش/۱۹۳۰م، همزمان با ساختهشدن کشتیها، عدهای تحتفرماندهی سرگردِ توپخانه، غلامعلی بایندر، عازم ایتالیا شدند (رایین،1350: 2 /782). با تعلیم و آموزش افسران و دانشجویان ایرانی، ساختمان ناوهای ایران نیز پیشرفت میکرد؛ بالاخره در سال 1310ش/1931م، ناوها برای بهرهبرداری و حرکت بهسوی ایران آماده شدند. 250نفر سرباز از خرمشهر به ایتالیا روانه شدند تا بهطور عملی روی ناوها، مانورهای مخصوص دریایی را فرا گیرند؛ بالاخره در خرداد سال 1311ش/1932م، این ناوها به فرماندهی ناخدا غلامعلی بایندر که رضاشاه او را به سمت فرماندهی نیروی دریایی جنوب منصوب کرده بود از راه کانال سوئز، دریای سرخ، اقیانوس هند و دریای عمان به خلیجفارس وارد شدند (مقتدر، 1333: 109؛ خلیلی، 1373: 137). نیروی دریایی خلیجفارس، در سه گروه جداگانه کار خود را آغاز کرد؛ دسته اول ناوهای ببر و پلنگ 950تنی و همای 1000تنی بود. ناوهای ببر و پلنگ ظرفیت ۲توپ 104میلیمتری و ۲توپ 76میلیمتری و ۲توپ مسلسل سنگین را داشتند و با 7تَن افسر و 72تَن ملاح و گروهبان اداره میشدند. در این ناوها تجهیزات و لوازم آسایش، برای استراحت و زندگی افسران تعبیه شده بود. از ناو هما که تقریباً فرسوده شده بود و امکان حرکت نداشت برای تقویت کادر درجهداران فنی، بهعنوان آموزشگاهی دریایی استفاده میشد (رسایی، بیتا: 393). دسته دوم ناوهای 320تنی شاهرخ، شهباز، سیمرغ و کرکس بود که مسلّح به ۲توپ 76میلیمتری و ۲قبضه مسلسل سنگین 6/7میلیمتری بودند و به تناسب ظرفیتشان، وسایلی از قبیل بیسیم، نورافکن، قایق نجات، اطاقهای خواب و غذاخوری، حمام، درمانگاه و... داشتند. دستة سوم که به دستة ساحلی معروف بود، ۱ناو یدکبر 400تنی و ۱ناوچه 171تنی به نام شاهین را شامل میشد. این ناوچه مینجمعکن بود و دستگاه جمعآوری مین در پاشنه آن قرار داشت و آبخور آن ۱متر بود و در آغاز پهلوی نامیده شد (اسدی، 1381: 138). مهمترین علل ایجاد نیروی دریایی در این زمان عبارت بود از: حفاظت از سواحل و جزایر؛ زمینهسازی برای نظارت بر امور بحرین و دیگر جزایر؛ جلوگیری از قاچاق کالا؛ جلوگیری از مهاجرت ایرانیان ساکن مناطق جنوب؛ رونق تجارت در مناطق جنوب. بدینترتیب، با تلاشهای افرادی همچون تیمورتاش و با حمایت رضاشاه، هسته مرکزی نیروی دریایی ایران با چندین افسر جزء و عدهای ملاح و چند کشتی و ناو پایهگذاری شد (Amirahmadi, 1996: 24-25). تاکید بر تعلق بحرین به ایران و تاکید بر مسئله جزایر، ازجمله اقدامات بعدی تیمورتاش بود. همچنین، دولت ایران بهمنظور مبارزه با قاچاق کالا که در سواحل جنوبی انجام میشد و با توجه به این مطلب که قاچاقچیان از جزایر خلیجفارس استفاده میکردند برآن شد که حاکمیت خود را بر جزایر خلیجفارس گسترش دهد (زرگری،1372: 25۷ و 25۸). طی گشتزنی در سواحل خلیجفارس، در جزیره تنب یک قایق باربری متعلق به اتباع دبی توقیف شد. دولت ایران با این استدلال که جزیره تنب تحتحاکمیت ایران است کالاهای مکشوفه را به فروش رساند. این اقدام درحالی صورت گرفت که چندی پیش نیز، قایقهای نیروی دریایی ایران در اطراف جزایر دیده شدند. این عمل باعث مطرحشدن دوباره مسئله جزایر در روابط بین ایران و انگلستان شد و جریانی از مذاکرات میان دو کشور، در موضوع حاکمیت بر جزایر خلیجفارس مطرح شد. تیمورتاش از طرف ایران مامور مذاکره با انگلیس شد (موحد،1380: 67).
تیمورتاش و جزایر و بنادر خلیجفارس اعمال سیاست تثبیت حاکمیت قانونی ایران بر لنگرگاههای ورودی دریایی و رودخانهای، ازجمله نخستین اقدامات تیمورتاش برای اعاده حقوق بینالمللی ازدسترفته ایران بود. در سومین سال سلطنت پهلوی، هیئت وزیران دستورالعملی را به تمام مقامات ایرانی در بنادر و جزایر خلیجفارس ابلاغ کردند که ازآنپس، هیچ کشتی خارجی بدون کسب مجوز حق پهلوگیری در بنادر خلیجفارس را ندارد. این اقدام در بدو امر، با مخالفت وزارت امور خارجه انگلستان روبهرو شد؛ اما انگلیسیها چارهای جز پذیرش مذاکرات مستقیم با ایران نداشتند. موقعیت جدید، از جمله اوضاع بینالملل و تقویت نیروی دریایی ایران و رواج روحیه ملیگرایی، تیمورتاش را در مذاکرات با کلایو در موقعیت خاصی قرار میداد (Adamiyat, 1954: 249-254). تیمورتاش با استفاده از این فرصت، ابتکار عمل را در دست گرفت و در9اردیبهشت 1307/۱۹۲۸، به سفیر انگلستان اطمینان داد که ایران ازاینپس، بهدنبال اعاده حاکمیت خود بر خلیجفارس خواهد بود و برای تغییر وضع موجود، تلاشهای لازم را بهعمل خواهد آورد. سر رابرت کلایو، وزیر مختار انگلستان در ایران، که ازاینپس بهعنوان نماینده انگلستان ماموریت مذاکرات با تیمورتاش را برعهده داشت در همان ابتدای کار، در گزارشی به مستر آستین چمبرلین، وزیر خارجه انگلستان، آورد که عمده حرف تیمورتاش تعلق بیچونوچرای جزایر خلیجفارس به ایران است و پافشاری بر این موضوع که انگلیسیها جزایر را بهصورت غیرقانونی اشغال کردهاند (Burdett & Seay, 2000: 620 , 619). اقدام تیمورتاش در زمینه بنادر و جزایر، از همان آغاز ورود او به عرصه سیاست نمودار شد. در سال 1306ش/1927م، حاکم ایرانی بنادر و جزایر خلیج فارس، در نامههایی به دربار وضعیت نابسامان رفتوآمد کشتیها در بنادر را تشریح کرد. به درخواست تیمورتاش، حاکم بنادر و جزایر مستقر در بوشهر اعلام کرد که هیچیک از کشتیهای خارجی بدون اعلام قبلی حق ورود به بنادر و خروج از آنجا را ندارند. به دستور تیمورتاش، حاکم ایرانی بنادر خلیج فارس از نماینده انگلستان در بوشهر خواست که ورود و خروج تمام کشتیهای انگلیس را قبل از حرکت اطلاع دهد. همچنین تمام مقامات ایرانی در بنادر و جزایر موظف شدند تا از پهلوگیری کشتیهای خارجی، در اسکله آبادان برای سوختگیری بدون مجوز جلوگیری کنند. این قوانین خوشایند انگلیس نبود و حتی وزارت خارجه این کشور، به این دستورالعملها شدیداً اعتراض کرد؛ اما پس از مشاهده جدیت مقامات ایرانی در این زمینه، به ناچار راهی جز مذاکره مستقیم و حلوفصل مسائل به وجود آمده نیافت (Morcy, 1987: 12؛ وثوقی، 1384، ۴۹۷ و ۴۹۸). وزیر دارایی ایران نیز با تایید موضع تیمورتاش و حاکم بنادر اعلام کرد که این وضع، بهخصوص در بندر روبه رشد آبادان که به حیاتخلوت انگلیسیها تبدیل شده بود، با سختگیری بیشتری اعمال خواهد شد. تیمورتاش در مقابل اعتراض وزیر خارجه انگلستان اعلام کرد که نهتنها این وضعیت ادامه خواهد یافت بلکه ایران وجود شعب اداره بنادر بصره و غیره را در ایران بهرسمیت نمیشناسد و این وضع خلاف حقوق بینالملل است (اسناد و مکاتبات تیمورتاش، 1383 :97). همزمان، یکی از اقدامات مهم تیمورتاش در دوران زمامداریاش امضای قرارداد جدی گمرکی با انگلیسیها بود که در مقایسه با قراردادهای پیشین، حقوق ایران را لحاظ کرد. در دورههای بعد، اینگونه اقدامات تیمورتاش نقش مهمی در دشمنی انگلیسیها با او و درنهایت عزل و مرگ او به دست رضاخان داشت. مسئله تأسیس خط هوایی از دیگر موضوعات روابط میان ایران و انگلیس در این سالها بود که تا سالهای بعد از 1307 ش/1928م، همچنان ادامه یافت. دولت انگلستان در نظر داشت خط هوایی میان مصر و هندوستان (کراچی) را از طریق بصره و خلیجفارس احداث کند. بدینمنظور، با یادداشتی در 23تیرماه 1304ش /1925م، از ایران درخواست استقرار سرویس مزبور را کرد (اسناد وزارت امور خارجه ایران، 1306 ش، ک4، ش۱۷ تا ۵۰). دراین زمان، کارگزاران انگلیسی در گزارشهای خود به لندن، همواره تیمورتاش را یکی از موانع دستیابی انگلستان به مقاصد سیاسی و تجاری میدانستند (شیخالاسلامی، 1379: 9۱ و ۹۲). اقدام بعدی تیمورتاش، در زمینه خلیجفارس را میتوان در قضیه اروندرود دید (زرگری، 1372: 195). در این دوره، انگلیسیها با ایجاد روابط نزدیک با بختیاریها و شیوخ قبایل جنوب عراق و کعبیها، قصد اعمال نفوذ بیشتر در تجارت اروندرود را داشتند (Amirahmadi, 1996: 48-52). از این رو، در سال1923م/۱۳۰۲ش، همزمان با شکلگیری کشور جدید عراق تیمورتاش بهرسمیتشناختن این کشور و مذاکره بر سر تعیین مرزها را منوط به تعیین وضعیت حقوقی اروندرود دانست (زرگری، 1372: 79). شیخالاسلامی در کتاب صعود و سقوط تیمورتاش، درباره دیدگاه او به اروندرود معتقد است که طبق نامهای که کلایو به چمبرلن ارائه کرده است، کلایو به بهبودی اوضاع تجاری در خورموسی، بهوسیله تیمورتاش اعتراض کرده و ادامه این وضع را به ضرر تجارت انگلستان در آبادان و شرکت نفت ایران و انگلیس و تجارت اروند و بصره دانسته است. خورموسی دراین زمان، توسط تیمورتاش روند توسعه و آبادانی را طی میکرد و تیمورتاش سعی میکرد تا با رونقدادن به تجارت این منطقه، انگلیسیها را در آبادان و اروندرود به پای میز مذاکره بنشاند. همچنین، طرحی برای تاسیس راهآهن از خورموسی به مناطق مرکزی ایران در دست اجرا بود (ملکوتی، 1327: 85). یکی دیگر از اقدامات تیمورتاش در زمینه مسائل خلیجفارس، مربوط به قضیه جاسک بود. انگلیسیها سعی میکردند به هر نحو ممکن، اجازه تاسیس پایگاه هوایی را از ایران بگیرند و تیمورتاش پس از مقاومت سخت، تنها موافقت کرد که اجاره زمین فقط بهمدت سه سال باشد (زرگری،1372: 209). در زمینه نفت و فسخ قرارداد دارسی و قرار داد 1933م/۱۳۱۲ش، نیز تیمورتاش نقش مهمی داشت و همواره از حقوق کارگران و بومیان جنوب ایران، در مقابل مسئولان شرکت دفاع میکرد (گذشته چراغ راه آینده، 1362 :31 و 53؛ Toye, 1993: 244/4). جزیره هنگام از دیگر مسائل مناقشه میان ایران و انگلیس در این سالها بود. نفوذ انگلیس در این جزیره، روزبهروز افزایش مییافت و به درجهای رسیده بود که در جزیره بدون اجازه از دولت ایران، مرکز بحریه و ساختمان تلگراف و تلفن و بیسیم احداث شده بود و کشتیهای جنگی و هواپیماهای انگلیسی، به رفتوآمد مشغول بودند (روزنامه حبلالمتین، س 36، 1306، ش20: ۱۸ و ۱۹). از اواخر دوره نادرشاه، بحرین در دست خاندان آلخلیفه بود. آلخلیفه یکی از شاخههای عتوبیان بودند که از نجد، به سواحل خلیجفارس مهاجرت کردند. این گروه، در ابتدا حاکمیت ایران بر بحرین را برای خود مفروض میداشتند؛ اما از دوره قاجاریه و بهواسطه کمتوجهی دولت مرکزی ایران، به نامههای ارسالی شیوخ بحرین که بیشتر به علت نبود کشتی، برای رفتوآمد به آنجا بود زمینه برای انعقاد معاهدات تحتالحمایگی انگلیس با شیوخ بحرین، بهخصوص از سال 1861م/1279ق، فراهم شد. انگلستان ازآنپس، تا استقرار حکومت پهلوی توانست با انعقاد قراردادهای تحتالحمایگی با شیوخ سواحل جنوبی موقعیت خود را بهعنوان قیم شیوخ به تثبیت برساند. پس از جنگجهانیاول، انگلیس بهعنوان قدرت برتر سواحل جنوبی مطرح بود. دخالتهای انگلیس در بحرین و سایر مناطق خلیجفارس، در دوران پهلوی اوج گرفت و این همزمان بود با شکلگیری جریان مقابله با استعمار، در میان اهالی بحرین که در دهههای بعد به کرات بروز یافت (روزنامه حبلالمتین، س 31، ۱۹۲۳، ش14:16). دولت انگلستان برای مقابله با جریانهای مخالف و برای آنکه به اعمال خود مشروعیت ببخشد و همچنین عکسالعمل حکام و شیوخ محلی را برنیانگیزد به بهانههای مختلف، با شیوخ قراردادهای امنیتی منعقد کرد و خود را ملزم به تامین امنیت شیوخ دانست (Toye, 1993: 378-384). جزیره بحرین یکی از مسائل مهم و بحثبرانگیز در روابط ایران و انگلیس، در دوران سلطنت رضاشاه و بعد از آن بود که کشمکشهای طولانی میان ایران و انگلستان را بههمراه آورد. با عزل شیخعیسی، در هنگام مسافرت به ایران و رویکارآمدن شیخحَمَدبنعیسی آلخلیفه، نفوذ انگلستان در این جزیره روبه افزایش گذاشت (وثوقی، 1384: 499). حکومت پهلوی سیاست فعالی را در قبال خلیجفارس درپیشگرفته بود؛ لذا، اعاده حاکمیت ایران بر بحرین و تثبیت قدرت ایران در آنجا، میتوانست نمود بارزی از اعاده حاکمیت ایران در خلیجفارس باشد (وثوقی، ۱۳۸۴: ۵۰۰). ادعای ایران به علت وجود تعداد بسیاری از نفوس ایرانیالاصل در آن منطقه قوت میگرفت. بنابراین، تلاشهای ایران برای حل مسئله بحرین در این دوران، کشمکشها و چالشهای سیاسی طولانی میان ایران و انگلستان را موجب شد (شیخالاسلامی، 1378: 80). تا پیش از کودتای 1299ش/1920م، دولت ایران یازدهبار درصدد اعاده حاکمیت خود، بر بحرین برآمد و هر بار تلاش ایران، در برابر مخالفت انگلستان بهجایی نرسید (زرگری، ۱۳۷۲: 246؛ ۵۵۷ و ۵۵۸؛ Burdett & Seay, 2000: 557 , 558). بعد از کودتا نیز این روند ادامه یافت. در سال 1922 م/1301ش، انگلستان از ایران خواست از ادعای خود، دربارة بحرین دست بردارد؛ ولی وزیر امور خارجه وقت نپذیرفت و درعوض، اعلام کرد که دولت ایران حاضر است مسئله حاکمیت خود، بر بحرین را به حکمیت یک هیئت بررسی گذارد و رأی این هیئت را بپذیرد. ولی انگلستان از پذیرش چنین طرحی سرباز زد (زرگری، 1372: 247). از زمانی که خبر انعقاد قراردادهای انگلستان با امیر نجد، بر سر سواحل جنوبی خلیجفارس منتشر شد تلاش ایران تشدید یافت (Toye, 1993: 2/133).
تشدید منازعه بر سر بحرین (مذاکرات تیمورتاش و کلایو) در سال 1915م/۱۳۹۵ش بین سرپرسی کاکس، نماینده انگلستان مقیم در خلیج فارس، و سلطان نجد معاهدهای منعقد شد و این معاهده را در تاریخ 18ژوئیه سال 1916م/۱۲۹۶ش، نایبالسلطنه هندوستان و حکومت آنجا تصویب کرد. معاهده دیگری بههمین منوال، در 20مه 1927 م/29اردیبهشت 1306، بین انگلستان و حجاز در جده منعقد و در آن استقلال عمل شیخ بحرین عنوان شد (رمضانی، 1966: 247 و ۲۴۸). ازآن جاییکه ایران عضو جامعهملل بود و ماده ده اساسنامه جامعه، تمامیت ارضی دول عضو را تأمین میکرد، ایران با تلاش تیمورتاش، موضوع را به جامعهملل ارجاع داد. براساس جوابیه وزارت امور خارجه به سؤال تیمورتاش، مبنی بر عکسالعمل ایران در قبال این قضیه، چنین برداشت میشود که وزیر خارجه ایران در جامعهملل، با رد ماده ششم عهدنامه در رابطه با موضوع بحرین، معتقد به حفظ حقوق حقه ایران در بحرین بوده است. وی بحث دربارة جزئی از خاک ایران، با کشورهای دیگر را اضافی و منافی با تمامیت ارضی ایران دانسته است. همچنین، ایران اعتراضهایی را علیه مداخلات انگلستان، در زمینه صدور مجوز مسافرتی برای اتباع بحرین، به جامعهملل فرستاد (گزیده اسناد خلیجفارس، 1372: ۸۹ و ۹۰ و ۱۴۳). مدتی بعد، وزیر خارجه ایران نامهای به سفیر انگلستان در تهران فرستاد (Adamiyat, 1954: 134). همچنین با تلاش تیمورتاش، دولت ایران به حاکمیت انگلستان بر بحرین اعتراض و یادداشتی به جامعهملل تقدیم کرد (رمضانی، 1966: 248). استین چمبرلین، وزیر خارجه وقت، در جواب اعتراض ایران به ماده ششم عهدنامه جده، اعلام کرد که دولت انگلستان هیچوقت مالکیت یا حق مالکیت ایران را بر بحرین تصدیق نکرده است و بهعقیده دولت انگلستان، این ادعا پذیرفتنی نیست. وی سپس اضافه کرد دولت انگلستان جزایر بحرین و سکنه آن را تحتحمایت خود میداند (گزیده اسناد خلیجفارس، 1372: 154). یکی از نمایندگان انگلیس در مجلس عوام آن کشور، در نطقی گفت: «در ماده ششم عهدنامه نجد... قید شده که شاه حجاز و نجد ملتزم میشود با بحرین و شیوخ امارت قطر و سواحل عمان... دوستی برقرار کند و حافظ آنها نیز باشد. همین معاهده است که با مالکیت و تمامیت ارضی و استقلال دولت ایران منافات دارد...» (نشأت، 1344: 481). سرسختی تیمورتاش و طرح انکارناپذیربودن حق حاکمیت ایران بر بحرین، بههر حال انگلیسیها را به این مهم واقف کرد که نمیتوان منافع سیاسی و اقتصادی ایران در منطقه خلیجفارس را نادیده گرفت و برای حل مشکلات پیشآمده، باید مذاکراتی صورت گیرد. در 11 مرداد 1307 ش/1928م، وزارت خارجه ایران در نامهای به سفارت انگلیس عللی را مبنی بر حاکمیت ایران بر بحرین آورد؛ سپس اعلام کرد که در سال 1287ق/1869م، دولت انگلستان بر ایرانیبودن جزیره بحرین تاکید کرده است (گزیده اسناد خلیجفارس، 1372 :119و 155). در قسمتی از سند مربوط به همان سال آمده است: «دولت انگلستان شیخ بحرین را فقط برای جلوگیری از دزدی دریایی و تجارت برده و نگاهداری نظم خلیجفارس، وادار به اجرای این تعهدات میسازد. اگر دولت ایران حاضر باشد که قوای کافی در خلیجفارس برای این مقاصد نگاه دارد این مملکت از یک وظیفه پرزحمت و پرخرجی خلاص خواهد شد» (Adamiyat,1954: 259). کفیل وزارت امور خارجه انگلیس در ایران، در قسمتی از نامه خود که براساس یک اصل حقوق بینالمللی آورده بود به سفارت انگلیس چنین مینویسد: «یک خاکی متعلق به یک مملکت مستقلی باشد ممکن نیست از آن مملکت قانوناً مجزا شود و مادامی که حق مالکیت، بهواسطه یک سند رسمی مثل قرارداد به دولت دیگری منتقل نشده و یا الحاق آن قطعه و یا استقلال آن از طرف مملکتی که مالک قانونی آن رسماً شناخته نشده باشد. اینکه جزایر بحرین متعلق به ایران میباشد مثل تمام حقایق تاریخی بدیهی است. هیچوقت دولت مستقلی در عالم مثل بحرین وجود نداشته و هیچوقت دولت ایران از حاکمیت خود بر جزایر مزبور صرفنظر نکرده و این حق خود را به دولت دیگری منتقل ننموده و هیچیک از شیوخ جزایر مزبوره را بهعنوان حکمران مستقل نشناخته است». در این نامه که برای رد ماده ششم عهدنامه جده آورده شده بود، چنین آمده است: «بحرین دائماً و بلاانقطاع در قرون سابقه جزء ایران بوده و جز در زمان تسلط پرتغالیها از 1507 تا 1622 م، که در آن تاریخ ایران جزایر را مجدداً به تصرف درآورد» (گزیده اسناد خلیجفارس، 1372: 124 و 118). در اواخر سال 1307 ش/۱۹۲۸م، چمبرلین، وزیر خارجه وقت انگلستان، بار دیگر ادعای ایران را رد کرد. ازآنجاییکه ایران بار دیگر، حاضر به پذیرش پاسخ وزارت خارجه و سفارت انگلیس نبود، این امر زمینهساز تمایل دو طرف برای برقراری مذاکرات شد. بحث دربارﮤ دیگر جزایر اختلافی بین ایران و انگلستان، در همین سالها اوج گرفت و در باب آنها، میان دو طرف بحثهای پراکندهای بروز یافت (Burdett & Seay, 2000: 437 , 438; 618-623). ازاینرو، مذاکره در دستور کار دولتمردان انگلستان قرار گرفته بود. اداره امپراتوری و حفظ موقعیت موجود، هدف اصلی خطمشی انگلستان در آن مقطع بود. تا زمانی که امکان آن میرفت که ازطریق مذاکرات با ایران، موقعیت انگلستان وضع عادی و قانونی به خود گیرد حفظ وضع موجود بهترین راه حفاظت از منافع انگلستان بود. درواقع، مذاکرات واکنشی در قبال ناسیونالیسم ایرانی و حساسیتهای ملی ایرانیان بود که در چهره شخصیتهایی همچون تیمورتاش نمود یافته بود. تیمورتاش طرح مذاکره با طرف انگلیسی را بهخصوص در مقطع 1927 تا 1934م/1307 تا 1311ش، صورت داد. در فاصله این سالها، مذاکرات ایران و انگلستان دربارﮤ موضوعات دیگری، همچون مسائل تجاری و نفت نیز انجام پذیرفت (Burdett & seay. 2000: 396-398 & 439). تیمورتاش درپیآن بود که مسئله بحرین را در خلال معاهدهای کلی حل کند که شامل تمام موضوعات اختلافی ایران در خلیجفارس و مناطق جنوب بود. سیاست کلی تیمورتاش دربارﮤ قضیه بحرین و جزایر سهگانه این بود که همواره، مقامات انگلیسی را به کشاندن قضیه به جامعهملل تهدید میکرد (مجتهدزاده، 1382: ۱۰۴ و ۱۰۵). تیمورتاش به علت تمایلات شدید ناسیونالیستی، به توافق جده شدت عمل نشان داد و این شدت عمل او، در مسئله بحرین را موجب شد (Amirahmadi, 1996: 137 & 138؛ گزیده اسناد خلیجفارس، 1372: ۸۵ تا 94). پس از آنکه معلوم شد هر دو طرف بر مواضع خود پافشاری میکنند اندیشیده شد که مذاکرات را باید، براساس یک فرمول پذیرفتنی برای طرفین طرحریزی کرد. پیشنهادهایی را تیمورتاش و طرف انگلیسی مطرح کردند که بهطور کلی در چند نمونه خلاصه میشود. در نخستین دورِ مذاکرات تیمورتاش و کلایو، برای تیمورتاش این مسئله عینیت یافته بود که انگلستان حاضر به گذشتن از سیاست استعماری خود، در جزایر خلیجفارس نیست؛ بهعلاوه، به علت موقعیت زمانی حاکم بر روابط بینالملل که بعد از جنگجهانیاول ایجاد شده بود و کشورها دستاندازی و طرح ادعاهای ارزی را چندان برنمیتافتند، مسئله بحرین از حساسیت خاصی برخوردار بود. ازیکسو، ایران برای اثبات حاکمیت خود بر بحرین، به جای اقدام مستقیم نظامی میبایست موضوع را به شکل قانونی به جامعهملل ارجاع دهد؛ ازسویدیگر، نیروی دریایی انگلستان ضمن به نمایشگذاشتن توان دریایی خود، خواهان اعطانکردن هر نوع امتیازی به ایران در بحرین بود. دولت انگلستان نیز نمیخواست موضوع به جامعهملل ارجاع داده شود؛ چراکه رقبای سیاسی و استعماری انگلیس درپی فرصتی برای ضربهزدن به منافع این کشور بودند. ازاینرو، تیمورتاش درصدد نوعی معامله یا فروش جزیره بحرین برآمد. تیمورتاش ابتدا برای حلوفصل مسئله بحرین دو پیشنهاد کلی به انگلستان داد: 1. مسئله را به رأی و حکمیت یک مرجع سوم یا بیطرف واگذار کنند؛ 2. نخست دولت انگلستان ادعای ایران را بر بحرین بهرسمیت بشناسد و ایران نیز همزمان، حقوق خود را به دولت انگلستان خواهد فروخت؛ درآن صورت، دولت مزبور میتواند یا آن جزیره را خود نگه دارد یا به شیخ واگذار کند (Toye, 1993: 4/382). به عقیده تیمورتاش، بدین طریق هم وجهه دولت ایران محفوظ میماند؛ هم خواسته دولت انگلستان تامین میشد که همان حفظ وجهه سیاسی و دست برتر در سواحل جنوبی خلیجفارس بود؛ هم مسئلهای حل میشد که از دوره قاجاریه تاکنون، هیچیک از مقامات دو طرف نتوانسته بودند به نتیجهای برسانند. وزیر دربار ایران اطمینان داد که مجلس و مطبوعات ایران و منطقه، ازجمله روزنامه حبلالمتین و روزنامههای جنوب، نیز با شادمانی و سرور این راهحل را به فالنیک خواهند گرفت. وی معتقد بود این اقدام، بههر حال از بروز جنگ و درگیری شبیه جنگ سال 1867م/1285ق، ایران و انگلیس جلوگیری میکرد (گزیده اسناد خلیجفارس، 1372 ۱۹۶؛Adamiyat, 1954: 289). زمانیکه کلایو دربارة علت طرح و مفهوم ضمنی دقیقتر این خریدوفروش از تیمورتاش پرسوجو کرد، تیمورتاش پاسخ داد که این بیشتر، راهحلی است برای حفظ وجهه و آبروی ایران تا کسب مالومنال برای دولت ایران. ولی انگلستان این پیشنهاد را نپذیرفت؛ زیرا در ناحیه بحرین، برای ایران حقوقی قائل نبود که بخواهد در ارتباط با آن معامله کند (Toye, 1993: 4/ 378-384). در مقابل ادعاهای سرسختانه انگلیس، تیمورتاش درصدد بود قضیه را به نحو دوستانه فیصله بخشد. تیمورتاش در مذاکرات خود با کلایو، سفیر انگلستان، این پیشنهاد را نیز مطرح کرده بود که در مقابل انصراف ایران، انگلستان این جزایر را از ایران اجاره کند؛ البته نه بهعنوان منطقهای در کانون منازعه، بلکه بهعنوان بخشی از خاک ایران که دولت ایران آن را به اختیار خود، به اجاره طولانی انگلستان داده است. یا اینکه با همین عنوان، بحرین را از ایران بخرد (Burdett & Seay, 2000: 646-648). درمقابل این پیشنهادهای تیمورتاش، کلایو نهتنها حاضر به پذیرش نبود بلکه تلاش میکرد ایران را به این نکته ترغیب کند که حاکمیت ایران بر بحرین، بهواسطه توجهنکردن ایران، مدتها قبل به پایان رسیده است و آلخلیفه مدتها قبل از آن تاریخ، به اختیار خود، معاهده تحتالحمایگی را با دولت انگلستان منعقد کرده است. ازجمله تلاشهای نماینده انگلیس در مذاکرات، استفاده از اصل وقتکشی بود. استفاده از این اصل، برای زمینهسازی تغییرندادن در وضع موجود و واداشتن تیمورتاش برای پذیرش مواضع خود بود؛ اما برای اینکه طرف ایرانی را همچنان در وضع موجود قرار دهد و از ارجاع موضوع، به جامعهملل جلوگیری کند پیشنهادهایی را مطرح کرد. ازجمله دستورالعمل مورخ 22مه 1929/1308ش، چمبرلین به کلایو که در آن انعقاد معاهده کلی را متضمن سه اصل اساسی میدانست: 1. ترک ادعای ایران دربارﮤ بحرین؛ 2. مادهای که در آن ایران استقلال شیخ بحرین و روابط خاص او را با دولت انگلستان بهرسمیت بشناسد؛ 3. شاه ایران روابط خاصی که میان حاکم مستقل بحرین و دولت انگلستان وجود دارد، بشناسد و این بهمعنای شناسایی غیرمستقیم استقلال بحرین خواهد بود (زرگری، ۱۳۷۲: 254). درواقع، این نکات بههیچوجه، ازسوی تیمورتاش پذیرفتنی یا قراردادن بهعنوان پایهای برای مذاکرات نبود0؛ چون در اصل، همان موقعیت قبلی انگلستان در بحرین را که ایران بارها به آن اعتراض کرده بود در وضع و شکلی قانونی و مطابق با معاهدات بینالمللی قرار میداد. اگر ایران به هر شکل ممکن و حتی به شکل شفاهی، با قرارگرفتن آنها بهعنوان اصول مذاکره موافقت میکرد، ازآنپس، انگلستان بهراحتی میتوانست یک گام خود را درباره بحرین جلو ببرد و ایران را در مذاکرات، با شکست مواجه کند. ازاینرو، در مقابل نظرهای کلایو، تیمورتاش ضمن رد پیشنهادهای مطرحشده، درصدد صورتبخشیدن بهنوعی معامله بود؛ ازاینرو، بعد از رد پیشنهادهای قبلی، طرح دیگری را مطرح کرد که براساس آن هر دو دولت ایران و انگلستان استقلال بحرین و حق حاکمیت شیخحمدبنعیسی را بر سرنوشت جزیره بهرسمیت میشناختند. تیمورتاش همچنین اعلام کرد که ایران حاضر است در برابر دریافت مابهازای مشخصی از دولت انگلستان که بهعنوان هزینههای مالی و مبالغ دیگر بود، از حق حاکمیت خود بر بحرین صرفنظر کند. هدف او از این پیشنهاد آن بود که وجهه سیاسی مناسبی از ایران در میان شیوخ ارائه کند و حسننیت ایران را در مسائل خلیجفارس، به طرفهای قضیه به اثبات برساند. مابهازایی که او طلب میکرد به این قرار بود: نخست آنکه ایران چند واحد شناور دریایی مثل ۶فروند ناوچه توپدار 200تُنی و ۴فروند ناو توپدار 1000تنی، بهصورت هدیه دریافت کند. دیگر آنکه او لغو تمام بدهیهای ایران به اتباع و دولتهای انگلستان و هند را خواستار بود (گزیده اسناد خلیج فارس، 1372 :202). ایندرحالی بود که سیاست کلی انگلیسیها در بحرین، بر ضربهزدن به منافع ایران تمرکز یافته بود؛ پس عزل شیخعیسی و رویکارآمدن شیخحمدبنعیسی، 1341 تا 1361ق/1923 تا 1942م، که بهخوبی تطمیع شده بود درهمین راستا صورت گرفت (مجتهدزاده، 1375: 145). شیخحمد برای تشکیل عدلیه از ۳۰۰نفر بلوچ و عرب، به سرپرستی کاپیتان اسمیت انگلیسی استفاده کرد. همچنین، گمرک بحرین را به فردی انگلیسی سپرد؛ بدینترتیب امور بحرین، بهصورت کامل در دست انگلستان قرار گرفت. در دوره قبل از مذاکرات تیمورتاش در مطبوعات ایران، درخصوص بحرین و نفوذ انگلستان و حقانیت مالکیت ایران بر آنجا مقالات بسیاری منتشر شد ( روزنامه حبلالمتین، سال 32،1924، ش۱۸: 1۴ تا20؛ س36، 1306، ش1: ۲ تا ۱۲). شیخحمدبنعیسی از شیوخ سرسپرده و از اجداد شیوخ کنونی بحرین، در تمامی دوران پهلوی اول خود را بهطور کامل در تابعیت انگلیسیها قرار داد. او با وعده برخی اصلاحات بر سر کار آمد؛ اما اندکی بعد، ابزار سرکوب ساکنان جزیره با حمایت انگلیسیها به کار افتاد و بسیاری از مخالفان استعمار انگلستان، به هند تبعید شدند. انگلستان در سال1342ق/1925م، برای مهار اوضاع، سِر چارلز بلگریو را به بحرین فرستاد (داک، 44). بلگریو که سررشته حکومت بحرین را به چنگ داشت، افسارگسیختگی خاندان حاکم را تا حدی مهار کرد و بهویژه پس از کشف نفت، به اصلاحات متعددی دست زد. شیخحمد در سال 1348ق/1929م، با شرکت نفت بحرین (باپکو) که امتیاز آن در دست شرکت استاندارد اویل آمریکایی بود، قراردادی بست و امتیاز 69ساله استخراج نفت را به آن کمپانی واگذار کرد. ازآنجاییکه نارضایتیها در بحرین تداوم یافت دولت انگلستان سعی میکرد از راههای دیگری، نظیر تحریک احساسات ضدایرانی در میان اعراب بحرین یا تقویت اختلافات سنی و شیعه و وضع مقرراتی دربارﮤ عبورومرور ایرانیان به بحرین، ایران را وادار به پذیرش شکست کنند (حبلالمتین، سال 33، 1925، ش 16: 16 تا 19؛ ش ۱۹: ۳۸ تا 20؛ روزنامه اطلاعات، سال اول، 1305ش، ش 20:2). بدینترتیب، با سیاست سرچارلز بالگریو که طراح نام جعلی خلیج عربی نیز شناخته شده است و افزایش اعتراضات ایرانیان به این مسائل، جریان لزوم اعاده حاکمیت ایران بر بحرین تقویت شد. در خلال سالهای دهه 1920م، بحرین از اهمیت فوقالعادهای برای منافع انگلستان برخوردار بود و بهعنوان مرکز ثقل استراتژیک منطقه خلیجفارس درآمد. بهصورتیکه انگلستان در سال 1935م/1314ش، در آنجا دست به تأسیس پایگاه دریایی زد. در این مقطع زمانی، آگاهی از ارزش نفت و وجود منابع نفتی عمدهترین عامل تقویت توجه انگلستان به بحرین بود (زرگری، 1372 :246).کلایو برای حل کامل مسائل، در 11ژانویه 1929 م/1309 ش، پیشنویس معاهدهای کامل را تهیه کرد. موضوع معاهده به دو قسمت تقسیم شده بود (Kelly, 1957: 59-62). قسمت اول شامل نکاتی بود که به ایران واگذار میشد و قسمت دوم، شامل انتظاراتی بود که در مقابل قسمت اول از ایران میرفت. نکات قسمت اول در هشت بخش به شرح زیر بود: 1. واگذاری باسیدو به ایران؛ 2. واگذاری سه ایستگاه بیسیم در سواحل جنوب ایران به این دولت؛ 3. بیرونبردن نمایندگی مقیم انگلستان از خاک ایران؛ 4. واگذاری راهآهن دزداب؛ به فرض اینکه دولت هند ادعایی بر آن ننماید. 5. اجازﮤ داشتن کنسول در بحرین؛ 6. یاریرسانی به ایران در زمینه حل اختلاف با عراق؛ 7. یاریرسانی به ایران در گفتگو با شرکت نفت؛ 8. چشمپوشی از بدهی ۱میلیارد و ۱۵۰میلیون لیرهای ایران (FO.371/1928 E.1147:34). قسمت دوم شامل: 1. برآوردهشدن نیازهای دریایی انگلستان در جزیره هنگام؛ 2. چشمپوشی ایران از ادعا بر بحرین؛ 3. چشمپوشی ایران از ادعا بر جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی؛ 4. انتخاب روشی مناسب ازجانب ایران هنگام دیدن کشتیهای انگلستان، در سواحل ایران و حل مسئله قرنطینه؛ 5. محدودشدن آبهای سرزمینی ایران به ۵/۴ کیلومتر؛ 6. حل ادعای سندیکای راهآهن ایران و دیگر ادعاها؛ 7. بهرسمیتشناختن استقلال عراق؛ 8. حل رضایتبخش مسئله تلگراف کلایو به چمبرلین
تلاش تیمورتاش برای ارجاع مسئله به جامعهملل بدینترتیب، تا نیمه سال 1929م/۱۳۰۷ش، پیشرفت چندانی در مذاکرات حاصل نشد. دیگر برای تیمورتاش مشخص شده بود که انگلیسیها بهدنبال حل مسئله نیستند؛ بلکه میخواهند با خستهکردن طرف مقابل از زمان استفاده کنند. در همان سال، تغییراتی در کابینه انگلستان رخ داد و حزب کارگر جایگزین حزب محافظهکار بالدواین شد؛ پس آرتور هندرسون، بهعنوان وزیر خارجه، جایگزین چمبرلین شد. هندرسون به طرفداری از سیاست انگلستان، در حفظ وضع موجود پرداخت و درنتیجه، مذاکرات کلایو قطع شد. تیمورتاش در سال 1930م/۱۳۰۹ش، با همراهی وزارت خارجه، تلاشهایی برای بازگرداندن جزایر صورت داد. در 24فوریه، وزارت خارجه انگلیس در پیامی به کلایو نوشت: «براساس اطلاعات دریافتی پرچم ایران در جزایر افراشته شده... پادشاه انگلستان هیچ حق مالکیت بر این جزایر نداشته و درمورد افراشتن پرچم... هیچ حق تقدم ندارد و بنابراین از جنابعالی انتظار میرود در مورد اعاده وضع موجود اقدام فرمائید (گزیده اسناد خلیجفارس، 1372: 355). در سال 1930م/1309ش، ایران به علت نقض حاکمیت خود بر بحرین، توسط انگلیسیها به جامعهملل مراجعه کرد. علت این رجوع، تفویض حق استخراج منابع نفت جزیره بحرین به یک سندیکای انگلیسی بود. دولت ایران معتقد بود بحرین یکی از مناطق جداییناپذیر ایران است و هرگونه امتیازی که بدون اجازه دولت مرکزی به دیگران داده شود از اعتبار ساقط است (Burdett & Seay, 2000: 648). در آن موقع، در لندن این باور وجود داشت که دولت ایران نه فقط از جهت نفع شخصی موضوع نفت بحرین را به جامعهملل ارجاع داده است؛ بلکه احتمال کلی میرود که شوروی و دیگر قدرتها، ایران را به این عمل تشویق کردهاند (موحد، 1380 :67). در همین رابطه محمدعلی فروغی، وزیر امور خارجه وقت، در نامهای به وزیر مختار انگلیس در تهران نوشت: «طبق خبرهایی که در جرائد مختلف منتشر گردیده است، یک سندیکای انگلیسی از شیخ بحرین امتیاز استخراج نفت جزیره را تحصیل کرده است. نظر به اینکه جزایر بحرین جزء لاینفک ایران میباشد، در حق حاکمیت ایران بر این جزایر ابداً جای تردید نیست» (گزیده اسناد خلیجفارس، 1372: 202). موضوع با کارشکنی انگلیسیها در جامعهملل بررسی دقیق نشد و مجمع مثل سابق، تنها با بررسیهای جزئی مسئله را خاتمه داد. در 1310ش/1931م، انگلیس با الزام شیخ بحرین با امضای قراردادی جدید، تسلط خود را بر بحرین محکمتر کرد. دولت ایران در پانزدهم تیرماه، در قالب نامهای سرگشاده به این موضوع اعتراض کرد. در سالهای ۱۹۳۲ و 1931م/ ۱۳۱۱و 1310 ش، مذاکراتی دربارة موضوع بحرین صورت گرفت و بار دیگر، پیشنهادهایی در آن مطرح شد که درنهایت به نتیجه نرسید. ازجمله در سال 1310ش/۱۹۳۱م، روزنامه احرار چاپ بیروت تلگرافی را از تهران منتشر کرد؛ براساس این تلگراف، دولت ایران پیشنهاد دولت انگلیس را در باب اداره مشترک حکومت بحرین و شرکت در انتخابات بلدیه و فرستادن یک نفر کمیسر عالی از طرف دولت ایران در بحرین رد کرده بود (نشآت، 1344: 477). حبیباللّـه هویدا، نماینده سیاسی ایران در حجاز و نجد، در نامهای به وزارت امور خارجه معتقد به مالکیت مطلق ایران بر بحرین بود (Adamiyat, 1954: 102). اصل موضوع میان طرفین طرحکردنی بود؛ اما با توجه به اینکه این پیشنهاد، به منافع ایران در بحرین چندان توجه نمیکرد و همچنین، به علت موقعیت اتباع ایرانی در بحرین، در ظاهر امر انگلستان نیز با این وضع موافق نبود. در این زمان، ایرانیان از شیعیان و اهلسنت که عمدتاً از اهالی لارستان و مناطق اطراف بودند، موقعیت خاصی در بحرین داشتند و بخش مهمی از اقتصاد بحرین و مناطق ثروتمند آنجا در دست ایرانیان بود. موقعیتی که انگلیسیها با ادامه آن مخالف بودند و همواره، بهدنبال پایاندادن به موقعیت ویژه ایرانیان بودند (زرگری،1372: 253 تا ۲۵۵). انگلیسیها همزمان در مذاکره با تیمورتاش، طرحهایی برای محدودکردن ورود و خروج ایرانیها به جزیره اعمال کردند و شیخحمدبنعیسی را برای اجرای این طرحها تحتفشار قرار دادند. ازجمله این طرحها این بود که اعطای گذرنامه به ایرانیان، بهسختی صورت میگرفت و ایرانیان تحتفشارهای شدیدی بودند (اطلاعات، س۳، 1308، ش697:120؛ حبل المتین، س ۳۷، 1308، ش۷ تا ۲۷: ۸ تا ۲۸). در این سالها که زمینه برای توافق میان تیمورتاش و کلایو فراهم شد مسئله جزایر سهگانه نیز بهشدت تداوم یافت (عیدروس، 1950: 90). همزمان با جریان مذاکرات، مسئله ارتباط بحرین و جزایر سهگانه نیز در مذاکرات بین تیمورتاش و کلایو مدنظر قرار گرفت (شیخالاسلامی، 1379: 87؛ FO,371/18980:E.1147/1147/34). باوجوداین، در این مذاکرات سیاست انگلستان بر این اصل استوار بود که موقعیت انگلستان در بخشهای جنوبی خلیجفارس درخور مذاکره نیست؛ بهعلاوه، انگلیس هیچیک از ادعاهای ایران در این بخش از خلیجفارس را بهرسمیت نمیشناخت (زرگری، ۱۳۷۲: 461). درواقع، انگلیسیها با بهانه قراردادن قرارداهای صلح دریایی که از سال 1820م تا آن زمان، با شیوخ منعقد کرده بودند خود را قیم شیوخ میدانستند و معتقد بودند که تنها انگلیسیها حق نظارت بر مسائل سیاسی و روابط شیوخ با قدرتهای دیگر را دارند. بهتدریج، این تمایلات تهران را به طرفی سوق داد که از منافع اصلی انگلستان در خلیجفارس سوال نکند (شیخالاسلامی، 1379: 227). در فوریه 1929/۱۳۰۸ش، تیمورتاش اعلام کرد که احتمالاً طرفین به توافقی پذیرفتنی دست خواهند یافت (ماتیر، 2005: 104 تا ۱۰۶). در آگوست همان سال، کلایو اعلام کرد که آیا تیمورتاش آمادگی دریافت مبلغی، در مقابل دستبرداشتن از مسئله جزایر سهگانه دارد؛ اما تیمورتاش این عقیده را رد کرد. در جریان مذاکرات بعدی، کلایو اعلام کرد که بهعقیده تیمورتاش اگر حقوق ایران در جزیره تنب بزرگ بهرسمیت شناخته شود، ایران جزیره ابوموسی را بهعنوان جزئی از محدوده شارجه بهرسمیت میشناسد (قاسمیان، 1390 :50۱ و ۵۰۲). در دور بعدی مذاکرات، سر رابرت کلایو ازسوی شارجه و تیمورتاش ازسوی ایران شرکت کردند. در ابتدا، کلایو خواستار ۵هزار روپیه، بهعنوان خسارت ناشی از ضربهزدن به منافع دبی بود. طبق این ادعا این خسارت را قایقهای موتوری ایران، درپی توقیف قایق تجاری اهالی دبی بهوجود آورده بودند. ایران این ادعا را نادیده گرفت و کلایو به این نتیجه رسید که: «چون عدم دریافت غرامت وجهه انگلستان را نزد اعراب تخریب خواهد کرد این مبلغ باید دریافت گردد» (Toye, 1993: 3/223 , 255-280). اما با توجهنکردن تیمورتاش به مسئله، خسارت درخواستی هرگز پرداخت نشد و تیمورتاش پیشنهاد داد که قضیه به دادگاه بینالمللی ارجاع شود (شیخالاسلامی، 1379: 231). موضوع قایق دبی، حتی به روزنامههای انگلستان و هند نیز کشیده شد (گزیده اسناد خلیجفارس، :1372: 311،316، 318، 341، 343).1 کلایو در گزارش محرمانه هشت اکتبر 1930/۱۳۰۹ش، به چمبرلن نوشت: «سپس راجع به جزایر به گفتگو پرداختیم، من از وزیر دربار پرسیدم که حکومت ایران چه منفعتی در گرفتن این جزایر میبیند... جواب داد که... جزایر جزء لاینفک ایران است و... اشغال شده است» بهدنبال لغو قرارداد دارسی در سال 193۳م/۱۳۱۲ش و تداوم آن تا سال 193۴/۱۳۱۳، مذاکرات طرفین با محدودیت مواجه و تقریباً قطع شد. ازاینرو، تلاشهای تیمورتاش برای مذاکره مستقیم با شیوخ تجدید شد؛ اما تلاشهای مکرر انگلستان، در ممانعت از انجام این توافق که ظاهراً تنب را بهطور کامل در اختیار ایران قرار میداد مانع اصلی پیشبرد مذاکرات بود. به همین علت، مسئله در سالهای بعد با اعتراضات ایران ادامه یافت (Toye, 1993: 2/ 143). مذاکرات تیمورتاش و کلایو در سال 1311ش/193۲م، به شکست انجامید (زرگری، 1372: 255؛ جعفریولدانی، 1376 :213). ازجمله علل شکست این مذاکرات مواضع انگلستان، در برابر ایران بود. درمجموع، هدف انگلستان از مذاکرات سالهای 1927 تا 193۳م/۱۳۰۵ تا ۱۳۱۱ش، تغییر موضع ایران درخصوص اشغال تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی ازسوی انگلستان، به قواسم بود
پایان کار تیمورتاش روز پنجشنبه اول دی 1311ش/22 دسامبر 1932م، پاکتی با مهر دربار به دست تیمورتاش رسید که در آن نوشته بود از این تاریخ در دربار سمتی ندارید. به علت نفوذ بیشازحد تیمورتاش در رضاشاه، بعید به نظر میرسد کسی یارای بدگویی از وی را نزد شاه داشته باشد. به همین علت، باید ریشههای عزل ناگهانی و قتل سریع وی را در جای دیگری جستجو کرد (زرگری، 1372: 255). تیمورتاش دو بار محاکمه شد. حسین مکی در تاریخ بیست ساله ایران از تیمورتاش نقل میکند: «وزیر دربار میگفت مردم را به جرم سیاسی تعقیب نکنید؛ زیرا در حال و آینده، آنها طرفدار پیدا میکنند؛ ولی اگر کسی به نام دزدی تعقیب شد، از میان میرود و هیچ کس هم رغبت به مساعدت و یادآوری از او نخواهد کرد» (مکی،1362 :19۲ تا 19۵). بدینترتیب، تیمورتاش به جرم دزدی و ارتشا، یعنی گرفتن ۱۰۰هزار تومان رشوه از امینالتجار اصفهانی، در تجارت تریاک محاکمه و به حبس محکوم شد و پس از 8ماه حبس، در زندان قصر جان سپرد. سه روز پس از مرگ تیمورتاش، وزیر مختار وقت انگلیس در تهران در گزارشی محرمانه، به وزیر امور خارجه دولت متبوع خود مینویسد: «عبدالحسینخان تیمورتاش سه روز پیش، در زندان قصر قاجار درگذشت... مردی بود که روحانیت، دولت و کشور انگلیس، همگی زمام قدرت خود را به دست وی سپرده بودند و از طریق او بود که پرتو عنایات شاه بر اتباع کشور میتابید؛ اما سرشت بیتابش هنوز در پی ترقیات بیشتر میگشت؛ زیرا هر خواستهای به خواسته دیگر و هر قدرتی به قدرتی بیشتر، منتهی میشد» (زرگری، 1372: 256). فرضیاتی چند برای سقوط ناگهانی تیمورتاش مطرح شده است: افزایش اقتدار تیمورتاش؛ وساطت روسها برای بخشش او که باعث بدگمانی بیشتر شاه شد؛ جاسوسی تیمورتاش برای روسها (زرگرینژاد، 1382 :122)؛ تعلل و تعمد تیمورتاش، در حل اختلافات با انگلستان و روسیه؛ درنهایت، مقاومت فزاینده تیمورتاش و مخالفت جدی وی با سیاست انگلیسیها. اینها ازجمله عوامل مهم و احتمالی است که در طرد و حذف او اعلام شده است (مکی،1362: ۱۸۹ و ۱۹۰؛ تقیزاده، 1368: 232 تا 234)؛ اما مهمترین علت را پس از کارشکنی مقامات انگلیسی، باید در خودمحوری و زیادهرویهای او در تصمیمات سیاسی دانست که با خوی رضاشاه سازگاری نداشت (شیخالاسلامی، 1379: 44 تا ۴۹). اگرچه به گفته دشتی، شاه حتی پس از عزل تیمورتاش قصد نداشت او را به قتل برساند (دشتی، 2535: 151) و تنها، اتهام روسیبودن او و تحریکات کارگزاران انگلیسی در این دو تصمیم نقش داشت. شیخالاسلامی با ارائه اسنادی نقش سفیر انگلستان را بسیار مهم میداند (شیخالاسلامی، 1379: 90 تا ۹۲، ۱۳۸ و ۱۳۹). انگلیسیها اعلام کردند تا زمانیکه تیمورتاش بر سر کار است امید چندانی به حل مسائل بین ایران و انگلیس نیست (زرگری، 1372 :272 و ۲۷۳). انگلیسیها با توطئه چنان شاه را تحتتاثیر قرار دادند که گفته میشد اگر تیمورتاش بر سر کار باقی بماند انگلستان ممکن است برای حفظ منافع خود، دست به اقدامات جدی بر ضد سلطنت رضاشاه بزند (دشتی، 2535: 151؛ زرگرینژاد، 1382: 138). ازاینرو، سرنوشت تیمورتاش از سرنوشت جزایر خلیجفارس و امتیاز نفت دارسی مجزا نبود. تیمورتاش طی مذاکراتی طولانی، بین سالهای 1307 تا 1311ش/ ۱۹۲۸ تا 1932م، تمام تلاش خود را برای اعاده حقوق ایران و بالطبع، در تضاد با منافع انگلستان در منطقه مصروف کرد. مذاکراتی که از دیدگاه انگلیسیها قطعاً برای ایران، نباید بهنتیجهای مثبت میرسید. درنتیجه تلاشهای تیمورتاش بود که در سال 1934م، شیخ راسالخیمه تصمیم خود، مبنی بر بازگرداندن تنب را اعلام کرد و همزمان پرچمی که در سال 1820م/1235ق، انگلیسیها برای او طراحی کرده بودند (قاسمیان، 1387: 405 تا ۴۰۸) پایین کشید و در مقابل در سال 1935م/1314ش، پرچم ایرن را در جزیره برافراشت؛ اما در ادامه، با فشارهای انگلستان بر شیخ راسالخیمه و تهدید آنها مبنی بر واگذاری جزیره به شیخ شارجه، بار دیگر در آوریل 1935/اردیبهشت 1314ش، شیخ راسالخیمه پرچم خود را در تنب برافراشت (جعفریولدانی، 1376: 227 تا ۲۲۹). انگلستان در مقابل تصمیم راسالخیمه، برای بازپسدادن جزیره تنب بزرگ به ایران اعلام کرد «تنب و ابوموسی همان وضع جزیره سیری را دارند و هنگامی که رزمناو اورمند انگلستان (HMS Ormand) بهمنظور مطالعه و بررسی از خلیجفارس دیدار نمود، حکومت پادشاه از حکومت ایران تقاضا کرد تا به ماموران خود در جزیره سیری اطلاع دهد که ناو یاد شده از آن جزیره نیز دیدار خواهد کرد» (Toye, 1993: 4/ 157). جملهای به مطلب فوق افزوده شده بود که به تقاضای مزبور، بهمعنی شناسایی حق و عنوان ایران به جزیره تعبیر نشود (مجتهدزاده، 1375: 64). بدینترتیب، تیمورتاش درنتیجه اقدامات پیدرپی خود، درنهایت موفق شد شیوخ راسالخیمه و شارجه را به پذیرش حق حاکمیت ایران بر جزایر تنگه هرمز وادارد؛ اما عزل و حذف او از صحنه سیاسی ایران، بار دیگر زمینه را برای تغییر وضعیت منطقه و تجدید حیات انگلیسیها در منطقه فراهم کرد. رضاشاه نیز در سالهای منتهی به جنگجهانیدوم، در مقایسه با دوره حضور تیمورتاش، کمتر مسائل جزیره بحرین را مدنظر قرار داد؛ درنتیجه، موضوع به دوره پهلوی دوم کشیده شد. جنگ جهانی دوم در ۱ سپتامبر 1939 م / 10 شهریور 1318ش، آغاز شد و متفقین که درصدد پیداکردن راهی برای کمک به ارتش سرخ بودند پس از بررسیهای فراوان، بهترین و مطمئنترین راه ممکن برای رسیدن به این هدف را استفاده از بنادر خلیجفارس دیدند که به راهآهن سراسری نیز متصل شده بود. بنابراین، روسیه و انگلیس به توافق رسیدند و برای اشغال ایران متفق شدند و به شیوهای که به دیگر دشمنان خود یورش میبردند، از جنوب و شمال و غرب، به ایران هجوم آوردند (مهدوی، 1375: 71؛ مقتدر، 1333: 119و120). این رویداد، درگیری میان نیروهای انگلیسی و نیروی دریایی تازه تاسیس ایران را منجر شد؛ درنتیجه، ناوگان دریایی ایران که طی سالهای اخیر به فرماندهی شهید بایندر، عملیاتهای گشتزنی متعددی در منطقه در کارنامه داشت، با سیاست انگلیسیها به سرنوشت تیمورتاش دچار و تمامی ناوگان دریایی رضاشاه نابود شد.
نتیجه تیمورتاش و مسئله خلیجفارس، ازجمله مهمترین مسائل عصر رضاشاه است که به مسئله حاکمیت ایران بر بحرین و جزایر تنب و ابوموسی و همچنین، امتیاز نفت دارسی مربوط میشود. به نظر میرسد سرنوشت تیمورتاش نیز از این دو مسئله جداشدنی نیست؛ چه او در جهت احیای حق حاکمیت ایران بر خلیجفارس و بهدستآوردن حقالسهم بیشتر از نفت جنوب، برای ایران تمام تلاش خویش را مصروف کرد. تیمورتاش ازجمله شخصیتهای سیاسی ایران دوره پهلوی اول بود که در جریان مذاکرات ایران و انگلستان، بر سر مسائل مختلف خلیجفارس و ازجمله موضوع حاکمیت ایران بر بحرین نقش بارزی ایفا کرد. حاکمیتی که از آغاز سده 19، بهواسطه نفوذ روزافزون انگلیس در بحرین نادیده گرفته شده بود. تیمورتاش بارها در نامههایی به مسئولان وقت، بر لزوم تاسیس نیروی دریایی تاکید کرد و ازاینرو، برای خرید کشتی مامور اروپا شد. طرح ادعای حاکمیت ایران بر بحرین از سال 130۵ش /1927م، رسمیت یافت. مذاکراتی که تیمورتاش برای حاکمیت ایران در خلیجفارس صورت میداد از سال 1306 ش/1928م، آغاز شد و تا سال 1311ش/1932م، به طول انجامید. در آن تاریخ یک قرارداد سیاسی میان انگلستان و امیر حجاز امضا شد؛ براساس این قرارداد، توافق شد روابط میان امیرعبدالعزیز و تحتالحمایگان انگلستان، یعنی بحرین و قطر و امارات متصالحه، گسترش یابد. دولت ایران این قرارداد را «تلاش ویژه انگلستان برای خدشهدارساختن موقعیت حقوقی سرزمینی ایران در خلیجفارس» شناخت و علیه آن اعتراض کرد. دولت ایران همزمان با اعلام تشکیل حکومت متمرکز، برای تعیین تکلیف مرزها، دو قرارداد با عراق و افغانستان بست. ازاینپس، طرح حاکمیت بر بحرین توانست روحیه ملی را در ایران تقویت کند. دولت ایران در ادامه سیاستهای خود، در مناطق جنوبی و درخصوص جزایر، با تلاش شخصیتهایی همچون تیمورتاش، دست به تحرکاتی زد که تشکیل نیروی دریایی نمودی از این برنامه بود. به جز بحرین و جزایر سهگانه، دولت ایران برای مبارزه با قاچاق کالا برآن شد که حاکمیت خود را بر جزایر خلیجفارس گسترش دهد. با آغاز مذاکرات بین ایران و انگلستان، مسئله بحرین نیز در صورت مذاکرات بین تیمورتاش و کلایو قرار گرفت. سیاست انگلستان در این مذاکرات، بر این اصل استوار بود که موقعیت این کشور در بخشهای جنوبی خلیجفارس موضوعی مذاکرهناپذیر است. بهعلاوه، انگلیس نمیتوانست هیچیک از اداعاهای ایران را نیز در این بخش از خلیجفارس بهرسمیت شناسد. تیمورتاش اعلام کرد که در صورت شناختن حق حاکمیت ایران بر جزایر حاضر است از ادعاهای ایران بر بحرین صرفنظر کند. همزمان، فرماندار بندرعباس و سایر مقامات ایرانی از تنب بزرگ بازدید بهعمل آوردند؛ اما به هر حال، انگلیسیها در دوره تیمورتاش، به روشهای مختلف سعی میکردند برای حفظ موقعیت خود، در مسیر ایجاد تفاهم میان ایران و شیوخ سنگاندازی کنند. درنهایت، مذاکرات تیمورتاش و کلایو با کارشکنی انگلیسیها به شکست انجامید؛ اما این خود زمینهای شد برای مذاکرات جدی و قاطعانه ایران در دوره پهلوی دوم و پذیرش این مهم ازسوی انگلیسیها که ایران هرگز از حقوق خود، در منطقه خلیجفارس دستبردار نخواهد بود. ازجمله علل شکست مذاکرات تیمورتاش و کلایو مواضع انگلستان در مقابل ایران بود. درمجموع، هدف انگلستان از مذاکرات سالهای 1928 تا 1934م/1306 تا 1313ش، تغییر موضع ایران درخصوص شیوخ سواحل جنوبی خلیجفارس بود. از مهمترین نتایج مذاکرات تیمورتاش و کلایو در زمینه بحرین و جزایر سهگانه این بود که بهتدریج شیوخ عمان متصالح، حاضر به پذیرش حاکمیت ایران بر جزایر تنگه هرمز شدند. بهدنبالآن، مذاکرات پنهانی بین مقامات ایرانی و شیخ راسالخیمه شروع شد. درنتیجه آن در سال 1934م/1313ش، شیخ راسالخیمه پرچم خود را از جزایر پایین کشید و مسئله بحرین به همان شکل، به دوره پهلوی دوم کشانده شد؛ اما بههرحال مذاکرات تیمورتاش و انگلیسیها، در دهههای بعد، بهعنوان پایه و اساس بسیاری از مسائل میان ایران و انگلستان، درخصوص جزایر خلیجفارس و بحرین بود. استرداد جزایر سهگانه همزمان با استقلال بحرین در سال 1971م/1350ش، بیتاثیر از چانهزنیهای دوران تیمورتاش نبود.
پینوشتها 1- FO 416/113: 49, Annud Confidentiel Report of Britsish Legation in Tehran for the year 1928, Pare. 147, pp.23-4; Fo 416/113: 91, Annual Confidential Report of British Legationiv Tehran for they year 1929, Pare. 156, p.23. 2- Document on British foreign policy, 1919-1939,series IA,vol.VII,no,371:p.658 | ||
مراجع | ||
کتابنامه الف) کتابها - اسناد مکاتبات تیموتاش وزیر دربار رضاشاه (1312-1304)، (1383)، تهران: مرکز اسناد ریاست جمهوری. - اسدی، بیژن، (1381)، خلیج فارس و مسائل آن، تهران: سمت. - باوند، داوود هرمیداس، (1377)، مبانی تاریخی و سیاسی و حقوقی مالکیت ایران بر جزایر تنب و ابوموسی، تهران: کتابخانه گنج دانش. - بهار، ملکالشعرا، (1363)، تاریخ مختصر احزاب سیاسی در ایران، تهران: امیرکبیر. - تقیزاده، سیدحسن، (1368)، زندگی طوفانی؛ خاطرات سیدحسن تقیزاده، تهران، محمدعلی علمی. - جعفریولدانی، علیاصغر، (1376)، نگاهی تاریخی به جزایرایرانی تنب و ابوموسی، تهران: وزارت امور خارجه دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی. - خلیلیفر، محمدرضا، (1373)، توسعه و نوسازی ایران در دوره رضاشاه، تهران: جهاد دانشگاهی. - دشتی، علی، (2535)، پنجاه و پنج، تهران: امیرکبیر. - رایین، اسماعیل، (1350)، دریانوردی ایرانیان، ج۲، تهران: بینا. - رسایی، فرجالله، (بیتا)، دو هزار و پانصد سال بر روی دریاها، تهران: ستاد فرماندهی نیروی دریایی شاهنشاهی. - زرگری، علیاصغر، (1372)، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران: پروین. - زندفرد، فریدون، (1379)، ایران و جهان پر تلاطم؛ خاطراتی از دوران خدمت در وزارت امور خارجه 1359، تهران: شیرازه. - شیخالاسلامی، جواد، (1379)، صعود و سقوط تیمورتاش؛ به حکایت اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلیس، تهران: توس. - فاتح، مصطفی، (1335)، پنجاه سال نفت ایران، تهران: سهامی چاپ. - کیوان، پهلوان، (1383)، رضاشاه (از الشتر تا الاشت)،تهران: آرون. - گرگانی، منشور، (1325)، سیاست انگلیس در خلیجفارس و جزایر بحرین، نفت و بحرین؛ تاریخ و جغرافیای بحرین و اسناد مالکیت ایران، تهران: طهوری. - گزیده اسناد خلیج فارس، (1372)، ج1، تهران: مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه. - گذشته چراغ راه آینده، (1362)، تهران: جامی. - ماتیر، توماس، (2005)، الجزر الثلاث المحتله لدوله الامارات المتحده العربیه، طنب کبری، طنب صغری و ابوموسی، ابوظبی، مرکز الدراسات و البحوث الاستراجیکیه. - مجتهدزاده، پیروز، (1382)، کشورها و مرزها در منطقه ژئوپولتیک خلیجفارس، ترجمه و تنظیم، حمیدرضا ملکمحمودینوری، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالملل. - ــــــــــــــ، (1375)، جزایر تنب و ابوموسی رهنمونی در کاوش برای صلح و همکاری در خلیجفارس،ترجمه و تنظیم حمیدرضا ملکمحمودینوری، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالملل. - مقتدر، غلامحسین، (1333)، کلید خلیجفارس، بیجا: بینا . - مکی، حسین، (1362)، تاریخ بیست ساله ایران، استحکام دیکتاتوری پهلوی، تهران: ناشر. - ملکوتی، مجتبی، (1327)، راهآهن ایران، تهران: چاپخانه خواندیها. - ملیکف، ا.س، ( 1358)، استقرار دیکتاتوری رضاخان در ایران، ترجمه سیروس ایزدی، تهران: امیرکبیر. - موحد، محمدعلی، (1380)، مبالغه استعمار، تهران: کارنامه. - مهدینیا، جعفر، (1380)، سلطنت دویستوپنجاهوهفت پادشاه در ایران، ج 3، تهران: پاسارگاد. - وثوقی، محمدباقر، (1384)، تاریخ خلیجفارس و ممالک همجوار، تهران: سمت. - ـــــــــــــــــ، (1381)، تحولات سیاسی صفحات جنوبی ایران: مجموعه گزارشهای کارگزاران بنادر و جزایر مسکونی خلیجفارس، تهران: وزارت امور خارجه. - نشأت، صادق، (1344)، تاریخ سیاسی خلیجفارس، تهران: شرکت نسبی کانون کتاب. - العیدروس، محمدحسن، (1950)، الجزر العربیه و الاحتلال الایرانی نموذج للعلاقات العربیه الایرانیه،دبی: دارالعیدروس للکتابالحدیث قاهره، درالکتابالحدیث.
ب) مقالات - زرگرینژاد، غلامحسین، (1382)، «تیمورتاش: قربانی منافع ایران در خلیج فارس»، مجله تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، شماره۵، سال۴، ص ۱۱۶ تا 135. - قاسمیان، سلمان، (1387)، «زمینههای انعقاد قرارداد 1820 و نتایج آن»، در مجموعه مقالات همایش خلیجفارس، تهران: دانشگاه تهران، ص۳۹۲ تا ۴۱۱. - ـــــــــــــ، (1388)، «تهدید منافع انگلستان و سفر لردکرزن به خلیجفارس»، در مجموعه سخنرانیها و مقالات ایران و استعمار انگلیس، تهران: مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص327 تا 349. - ــــــــــــــ، (1390)، «نقدی بر مباحث تاریخی کتاب: الجزر الثلاث المحتله لدوله الامارات العربیه المتحده»، در پژوهشنامه خلیجفارس، تهران: خانه کتاب: ص480 تا 516.
ج) روزنامهها - روزنامه حبلالمتین، سال ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۰ش. - روزنامه اطلاعات، سال ۱۳۰۵ تا ۱۳۲۰ش.
د) لاتین -Amirahmadi, H., (1996), Small Island, Big Policies. The Thanb’s and Abumusa in the Persian Gulf, New York, Martins Press. -Abdollah, M., (1987), the United Arab Emirates, London, Croon Helm. -Adamiyat, F., (1954), Bahrain Islands: A Legal and Diplomatic Study of the British - Iranian Controversy. New York: F. A. Pager. - Bahrain in rivalries between Iran and England ,(1861-1971). -Burdett, A.L.P & Seay. A., (2000), Iran in the Persian Gulf 1820-1966, volume3:)1919-1932(, UK, British Library cataloguing Publication Data. Archive Edition. - Document on British Foreign Policy )1919-1939(, series IA, vol.VII, no, 371. - Bavand, Davoud, H., )1994), The Historical, political and Legal Bases of Irans Soverignty over the Islands of Tonb and Abu Musa, New York, Internet Concepts Incorporated. - Mirfendereski., (1985), "The Tamb Islands Controversy, (1887-1971), A Case Study in Claims to Territory in International Law, Tufts University of Massachusetts. - Kelly, J. B., The Persian Claim to Bahrain, International Affairs, (Royal Institute of International Affairs 1944), Vol. 33, No. 1. (Jan., 1957), pp. 51-70. - Political Diaries of the Persian Gulf. -Toye, L.,(1993), The lower Gulf Islands: Abumusa and the Tanbs) vol.2, Archive Editions, an imprint of Archive international Group.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,184 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,007 |