
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,713 |
تعداد مقالات | 14,041 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,965,034 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,600,624 |
پوربها و نقد نظام اقتصادی ایلخانان (654 تا 694ق/1256 تا 1296م) | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 4، دوره 5، شماره 3، آذر 1392، صفحه 41-56 اصل مقاله (372.04 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسنده | ||
سید ابوالفضل رضوی* | ||
دانشیار تاریخ دانشگاه خوارزمی | ||
چکیده | ||
عصر نامسلمانی ایلخانان، در دورهای که خاندان جوینی در رأس ساختار اجرایی حکومت بودند، نوعی پویایی در حیات فرهنگی و احیاناً اقتصادی و اجتماعی داشت که در پناه مدارای موجود، تحمل نگرش انتقادی را پذیرا بود. پویایی و نگرش انتقادی مذکور، با دورة برتری خاندان جوینی و وابستگان بدانها همزمان بود. این نگرش انتقادی، بهعنوان نمود واگرایی جامعة ایرانی، در برابر مغولهای بیگانه و نامسلمان، در قالب شعر و ادب بازتاب صریحتری داشته است. در این میان، تاجالدینبنبهاالدین، معروف به «پوربهای جامی»، با همة اطلاعات اندکی که دربارة وی وجود دارد، جایگاه ممتازتری را از آن خود کرده است. پوربها با بهرهگیری از فضای متساهل عهد برتری خاندان جوینی، بیرسمیهای مالیاتی موجود را به باد انتقاد گرفته و افق دیگری را در راستای فهم وضعیت اقتصادی و اجتماعی عهد نامسلمانی ایلخانان گشوده است. بازتاب موقعیت مذکور، در شعر پوربها و وجه انتقادی اشعار او، مسئلهای است که نوشتار حاضر قصد بررسی آن را دارد . | ||
کلیدواژهها | ||
پوربهای جامی؛ خاندان جوینی؛ ایلخانان؛ رویکرد انتقادی | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه پیامدهای تهاجم مغول به ایران، چه در عهد هجوم و چه در دورة چهل سالة پس از آن، تا زمان پیدایش حکومت ایلخانی، دورة فترتی را در تاریخ ایران پدید آورد که در قیاس با دورههای قبلی و بعدی متفاوت بود. درپی تشکیل حکومت ایلخانان، وضعیت مذکور به سمت بهبودی و بهسامانی رفت؛ بهویژه، در عهد برتری خاندان جوینی در ساختار سیاسی و اقتصادی مملکت، زمینههای استقرار امنیت و احیای فرهنگ و ادب پارسی فراهم شد. این موقعیت نوظهور بهگونهای بود که در پرتو رفق و مدارای این خاندان، زمینههای نقد و اظهارنظر وجود داشت و فرهیختگان جامعه و خاصه شاعران این عهد را از حیث نقد وضع موجود حمایت میکرد. درهمین جهت، در بطن اندیشه و نظر غالب شاعران و اندیشمندان این عصر، نوعی نارضایتی و شِکوِه از وضع زمانه، امری عادی به نظر میرسید. هر یک از این بزرگان، بهگونهای اعتراض و رویکرد انتقادی خود را نشان دادهاند. یکی بسان سیف فرغانی، صریح و بدون ابهام به نقد وضع موجود پرداخت و دیگری نظیر سعدی با بیانی لطیف و مصلحتجویانه، به جنگ با نابرابریها رفت. دیگرانی چون خواجهنصیر، باب گفتگو و مواجهه را هموار کردند و عارفی مانند علاءالدوله سمنانی راه رفق و مدارا را در پیش گرفت. عراقی شاعر عارفمسلک نیز همچون نجم دایهرازی، طریق ترک دیار و شاید کجدهنی به مغول را برگزید و با دولتمردان و کارگزاران اجرایی، با سلوک عملی مقابله کرد. دراینبین، جهتگیری شاعرانی همانند سیدجمال کاشی، جمالالدین رستاق قوطنی، عماد لر و بهویژه پوربهای جامی از نوعی دیگر بود. این شاعران با بهرهگیری از امنیت نسبی موجود: مدارای اعتقادیِ در دستور کار ایلخانان، بیالتفاتی این حاکمان بیگانه به مدیحهسرایی، رفق و مدارای خاندان ذینفوذ جوینی و البته انجام رسالت فکری و فرهنگی خویش، در راستای مقابله با مغولهای بیگانه و نامسلمان، به نقد وضعیت موجود و خاصه پیامدهای حاصل از چهل سال نابسامانی پس از هجوم مغول پرداختهاند. آنان میانپردهای را در تاریخ شعر و ادب و البته تاریخ ایران دوران اسلامی پدید آوردهاند. پوربهای جامی شاعر منتقد و هجوسرا و البته دوپهلوگویِ عصر اقبال خاندان جوینی، ازجمله کسانی است که متأثر از اوضاع سیاسی و اقتصادی عصر نامسلمانی ایلخانان و در پرتو گفتمان فرهنگی حمایتشده ازطرف جوینیها، نظرگاه انتقادی خود را بیان کرده است. وی ازجمله شاعرانی است که هم در راستای نارضایتی از وضع موجود و البته همواری وضعیت، برای بیان نظرگاه خویش و هم بیتوجهی ایلخانان به مدیحهسرایی و نوعی بستر گذار حاکم بر مملکت، شعر انتقادی سروده است. درخصوص پوربهای جامی و رهیافت انتقادی وی به وضع اقتصادی عهد نامسلمانی ایلخانان آنچه انجام تحقیق را با مشکل مواجه میسازد، کمبودن اطلاعات و دادههای پژوهشی در تذکرهها و منابع تاریخی و منابع تاریخنگاری است. بااینحال، محدود دادههایی که در برخی از منابع تاریخی باقی مانده است این امکان را فراهم میآورد تا نتیجه بگیریم: روش ادبی پوربها، برخلاف مدیحهسرایانی است که با هدف خرسندکردن ممدوحان خویش، به خلق آثار ادبی پرداختهاند؛ یا خلاف اشعار عرفانی است که نوعی اعتراض غیرمستقیم به وضعیت موجود بهشمار میروند؛ زیرا رویکرد ادبی وی برمبنای انتقاد مستقیم و البته جهتگیری زیرکانهای است که فضای اقتصادی جامعة آن روز و بهخصوص سیاست مالیاتی را به تصویر میکشد و افقی متفاوتتر از آنچه در منابع تاریخنگارانه آمده است پیشروی محقق امروزی برمیگشاید. درهمین جهت، سوال اصلی نوشتار حاضر این است: وضعیت اقتصادی و اجتماعی عصر نامسلمانی ایلخانان، در نگرش انتقادی پوربهای جامی چه تأثیری گذاشته است؟ فرضیة مدنظر نیز این است: پوربهای جامی بهعنوان شاعری آگاه به زمان خویش، با بهرهگیری از چتر حمایتی خاندان جوینی، درجهت انجام رسالتی اجتماعی، به نقد از وضع اقتصادی و نظام مالیاتی عهد نامسلمانی ایلخانان پرداخته است و شعر وی بازتاب این اوضاع قلمداد میشود.
پیشینه پژوهش دربارة پوربهای جامی، پژوهش مستقلی صورت نگرفته و حتی دیوان شعر او نیز به چاپ نرسیده است.۱ صرفنظر از آنچه محققان تاریخ ادبیات ایران، همانند ذبیحالله صفا و ادوارد براون دربارة وی آوردهاند و چند مقاله کاملاً توصیفی در دایرةالمعارفها، میتوان از دو مقالة مینورسکی که در مجموعة «بیست مقالة مینورسکی» و به زبان انگلیسی در دانشگاه تهران به چاپ رسیده است، با عنوان پژوهشهای روشمندتر درباره پوربها یاد کرد. البته، مینورسکی نیز عمدة تلاش خود را مصروف ترجمه برخی از قصاید پوربها و توضیح اصطلاحات مغولی آنها کرده است. ایرج افشار نیز در مقالة «کارنامة اوقاف» که البته نام سراینده آن را تاجالدین نسایی ذکر کرده، درباره وی توضیحاتی آورده است. جورج لین، محقق انگلیسی، که کتاب مستقلی را دربارة تاریخ ایران در دوران هولاکو و آباقا نوشته است نیز مطالب ارزندهای درباره نگاه انتقادی پوربها دارد که از وجوهی در نوشتار حاضر نقد شده است.
زمینههای تاریخی سرودههای پوربها هجوم مغول به ایران، با هیچیک از حملات قبلی قیاسبردار نبود. مغولها تحتتأثیر ماهیت نظامیگونه، میلیتاریستی، قدرت چنگیزی و ملاحظاتی در امور سیاسی و معیشتی بودند؛ پس بنا را بر شدت عمل گذاشته و قتل و کشتار گستردهای به راه انداخته و هول و هراس فراوانی ایجاد کردند. بهویژه، مناطقی از ایران که بهطور مستقیم و هدفمند با حمله چنگیزیان روبهرو بودند در این زمینه صدمات سنگینتری متحمل شدند. شدت کشتار و ویرانی شهرها و نمودهای تمدنی ایران، بهوسیله مغولها بهقدری بود که میتواند در انحطاط و ایستایی جامعه ایران، در ادوار بعدی عامل مهمی تلقی شود. این هجوم، قبل از هر چیز بیانگر تقابل دوگونه متفاوت ساختار حیات جمعی بود. ساختار حیات ایلی، با گرایش گریز از مرکز در سیاست و رویکرد غارتی در اقتصاد، با ساختار مدنی موجود در ایران تقابل داشت؛ بنابراین، طبیعی بود که نتایج جبرانناپذیری را بر جای گذارد. نامسلمانی قوم غالب نیز در این جهت بیتأثیر نبود و با تمام مدارای مغولها، در امور اعتقادی از نگاه مردم ایران بیگانه و در ظن برخی، نمود خشم الهی تلقی میشدند (قلقشندی، 1331: 8/63 و64). چهار دههای که بهدنبال آغازین سال ایلغار مغول به ایران، 616ق /1218م، سپری شد نیز با وجود فراهمکردن برخی زمینههای نزدیکی مردم و مهاجمان، جز خشونت و تلاش برای زیادهستانی ازسوی مغولها و انزجار و انفعال از جانب ایرانیان، پیامد چندان مثبتی در خود نداشت. شدت این نابسامانیها تا بهحدی بود که میتوان معرفیشدن مغولها، بهعنوان نمود خشم الهی و تجلی مشیت پنهان خداوندی را به همین وضعیت نسبت داد. ازاین حیث، جامعه ایرانی در دهههای سوم و چهارم قرن هفتم هجری، بهنوعی بنبست سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دچار شده بود که تنها با تشکیل حکومت ایلخانی و بهکارگیری گسترده دولتمردان مسلمان، زمینههای خروج از آن را به دست آورد. البته ورود هولاکو به ایران نیز قاهرانه بود و در برخی مناطق خشونت بسیار بههمراه آورد. حکومت ایلخانی ماهیت نظامی پررنگی داشت و اشرافیت ایلی و امیران نظامی، در این حکومت نوظهور نقش تعیینکنندهای ایفا میکردند. این اشرافیت نظامی، در سیاست و اقتصاد گرایش گریز از مرکز داشتند و غارتگری و چپاول را آسانترین طریق امرار معاش میشمردند (پطروشفسکی، 1371: 464 تا 466). درمقابل این گفتمانِ سیاسی برخاسته از ماهیت امپراتوری ایلی مغول، تلاشهای جدی دولتمردان ایرانی برای کنارزدن این گفتمان، در لوای مقابله با زیادهخواهی مغول و مهار رفتارهای غیرمدنی آنها وجود داشت که در جای خود، موفق و کارآمد مینمود. بخشی از این تلاشها، ازسوی خاندان تاثیرگذار جوینی صورت میگرفت که با حمایت گسترده از رجال و فرهیختگان ایرانی و کارآمدی بیشتر، در امور اجرایی سعی در پیشبرد مقصود میکرد. پوربهای جامی نیز در کنف حمایت این خاندان میزیست. شعر و نظرگاه وی و بهخصوص انتقادش، به وضعیت اقتصادی و سیاست مالیاتی این عهد، نمودی از تلاش ایرانیان برای مقابله با عناصر بیگانه مغولی قلمداد میشود.
زمانه و زندگی پوربهای جامی تاجالدینبنبهاالدین از شاعران معروف خراسان، در نیمة دوم قرن هفتم است که دولتشاه سمرقندی با عنوان «فخرالافاضل پوربهای جامی» از وی یاد میکند (دولتشاه سمرقندی، 1382: 181)؛ البته وی متخلص به «پوربها» و گاهگاه «بها» یا «ابنبها» بوده است.۲ بدر جاجرمی در «مونسالاحرار»، با عنوان «ملکالحکما و الشعرا تاجالدینابنبها» درباره او سخن میگوید (جاجرمی، 741: 32). دولتشاه سمرقندی دربارة وی چنین نوشته است: «مردی مستعد و فاضل بود و آبا و اجداد او از قضاة ولایت جام بودهاند و او مردی خوشطبع بود و بدین پایه سر فرونیاورد و همواره با مستعدّان نشستی و بیشتر اوقات در هرات روزگار گذرانیدی و...» (دولتشاه سمرقندی، 1382: 181). در شعری که پوربها، در مدح خواجهنصیر طوسی سروده است بهصراحت اشاره میکند که اجداد او در مسند مشاغلی چون قاضی و مستوفی و عالِم محترم بودهاند (پوربهایجامی، 1029: 23). دولتشاه سمرقندی، پوربها را شاگرد مولانا رکنالدین قبایی دانسته است. وی معتقد است که پوربهای جامی در زمان حکومت ارغون، 683 تا 690ق/1285 تا 1292م، به همراه خواجه وجیهالدین زنگیبنطاهر فریومدی به تبریز رفته و در آنجا با همامالدین تبریزی مشاعره کرده است (دولتشاه سمرقندی، 1382: 181). ذبیحالله صفا، بهدرستی در رفتن پوربها به آذربایجان، در عهد ایلخانی ارغون تردید روا داشته و آن را محل تأمل و تحقیق بیشتر دانسته است (صفا، 1378: 3/ 662)؛ چراکه اگر پوربهای جامی، در آغاز عهد ارغون، ۶۸۳ تا690ق/1285 تا 1292م، به آذربایجان و درپی آن به عراق رفته باشد درآن صورت، ممکن نبود خاندان جوینی را که در اوایل عهد ارغون، در سال 683ق/1285م، قتلعام شدند دیدار نماید (صفا، 1378: 3/663). بهخصوص اینکه بهاءالدین محمد، پسر شمسالدین صاحبدیوان و حاکم اصفهان، در سال 678ق/1280م به مرگ ناگهانی و عطاملک جوینی در سال 682ق/1284م، به سکته درگذشت و پوربها مدتها نزد آنها میزیست و در اشعار بسیاری ایشان را مدح میکرد؛ پس پذیرش این فرضیه صحیح نمینماید. تاجالدین پوربهای جامی پس از ورود به تبریز، به دستگاه صاحبدیوان شمسالدین محمد جوینی پیوست و به جرگة مداحان و ستایشگران دستگاه او و فرزندش بهاالدین محمد و برادرش عطاالملک جوینی، حاکم بغداد، درآمد. وی ازآنپس، با شاعران وابسته به صاحبدیوان جوینی ملاقات و مشاعره میکرده است (مستوفی، 1382: 724؛ اقبال آشتیانی، 1376: 536). بهظاهر، پوربهای جامی پس از ترک خراسان، راهی آذربایجان شده و سپس به بغداد رفته است. گویی در بغداد بهسبب مشکلات مالی و شاید هم کسری مالی ناشی از منصبی که عهدهدار آن بود و چندی نیز ملک پدری را بهعنوان ضمان آن گذاشته بود، به دستور عطاملک با مصادرة اموال خویش مواجه شده و آنگاه به اصفهان رفته و در نزد بهاءالدین محمد فرزند شمسالدین جوینی به سر برده است. چراکه بعد از ترک بغداد، در مدیحهای که فرزندان شمسالدین محمد جوینی را در اصفهان میستاید از مصادرة اموال خود، توسط عطاالملک جوینی سخن رانده است (پوربهای جامی، 1029: 55). پوربها در اصفهان نیز با مشکلات مالی فراوان روبهرو بود از ضمان اموال خود، بهسبب بدهکاری و درخواست کمک از بهاءالدین محمد یاد میکند.۳ پوربها همانند استاد خویش، رکنالدین قبایی، مداحِ خاندان فریومدی، بزرگان زمانه را مدح کرده و از اشعار وی چنین برمیآید که افراد بسیاری را مدح کرده است (برای نمونه ر.ک: پوربهای جامی، 1029: 5 و 11 تا ۱۷ و 20 تا 29). در میان ممدوحان وی، غیر از عزالدین طاهر و وجیهالدین فریومدی و بزرگان خاندان جوینی، کسان دیگری مانند اباقاخان، خواجه نصیرالدین طوسی، اصیلالدین یوسف کرارودی، عمادالدین قادی، نجیب نعلبند، سیفالدین عمید، صاحب شرفالدین قانچی، صاحب معظم معینالدین، قتلغشاه ملکابنعلی ملک و تاجالدین مولانا نیز دیده میشوند. بااینحال چنانکه خواهد آمد، شعر پوربها مدح محض نبوده و جنبههای مهمی از رویکرد انتقادی نیز در خود داشته است. اگرچه مدارک کافی دربارة زندگی ادبی و حیات پوربهای جامی و حتی مجموع اشعارش وجود ندارد،۴ به نظر میرسد که در زمان خود از افراد مشهور بوده است؛ چراکه حمدالله مستوفی که تاریخ گزیده را در حدود سال 730ق/1333م نوشته است، از وی بهعنوان یکی از «اکابر زمان» یاد میکند (مستوفی، 1382: 724).
پوربها و شعر انتقادی زمانة وی پوربهای جامی با ستایش کسانی چون اباقا و دولتمردان و بزرگان عهد ایلخانی، نشان داده است که شاعری وابسته به دربار و دستگاه خاندانهای کارگزار ایرانی بوده است تا شاعری غیروابسته و مردمی؛ اما چنین رویکردی به منزلة غیرانتقادیبودن اشعار وی نیست. همة اشعار باقیمانده پوربها ماهیت انتقادی ندارند و بخشی از آنها ماهیت هجوی دارند؛ اما برخی از قصاید و مثنویهای او وجوه انتقادی پررنگی در خود دارند.پوربها همعهد و معاصر شاعرانی همچون مجد همگر، محمدبنبدر جاجرمی، امامی هروی و همام تبریزی بوده است. به گواه تذکرههای فارسی، همة این افراد از برترین مداحان خاندان جوینی و دیگر بزرگان این عهد بودهاند (دولتشاه سمرقندی، 1382: 182 تا 218؛ صفا، 1378: 3/530، 558 و 559). در کنار این شاعران، پوربهای جامی نیز مداح و ستایشگر دستگاه وزرای ایرانی بوده است و ازاین حیث، تفاوتی با آنها ندارد. بااینحال، جسارت و واقعگویی او بیشتر و سازندهتر است و میتوان رویکرد وی را با سیف فرغانی و بهخصوص سعدی، مقایسه کرد؛ چراکه پوربها و سعدی هر دو از مدح و ستایش خاندانهای ایرانی وگاه ایلخانان چشمپوشی نکردهاند؛ اما هردوی آنها بهنوعی، انتقاد و اعتراض خود را به وضع موجود نشان دادهاند. هر دوی آنها در خدمت دربارها بودهاند؛ اما هیچگاه از اظهارنظر اجتناب نکرده و عقیدة خود را به دربارها نفروختهاند. چنانکه فروغی درباره سعدی آورده است: «سعدی گرچه بزرگان عصر خود را مداحی کرده است؛ اما مدایح او هیچ شباهتی به ستایشهای گویندگان دیگر ندارد، نه تملق میگوید و نه مبالغه میکند، بلکه سراسر گفتارش موعظه و اندرز است و...» (سعدی، 1373: 12). پوربهای جامی نیز، بهزعم برخی از محققان، شاعری هزال و گزافهگو بوده و برای سرگرمی حامیان خود، به هزل و هجوگویی پرداخته است (Lane, 2003: 238؛ صفا، 1378: 3/668)؛ اما تأمل در اشعار وی نشانگر آن است که در مواقع لزوم، بیواهمه علیه بیرسمیها و نابسامانیهای زمان خود، داد سخن داده است. جالب اینجاست که وی نیز همانند سیف فرغانی و برعکس اغلبِ منتقدان قرون هفتم و هشتم هجری که انتقادات خود را بهصورت غیرمستقیم و در قالب طنز، کنایه، ایهام، در کسوت شعر عرفانی و... ارائه کردهاند، اعتراضات خود را صریح و بدون هرگونه پوشش ادبی ارائه و نارضایتی خود را اعلام کرده است. بهخصوص، در قصاید مغولیه و قبچوریه این رویکرد فکری خود را به بهترین وجه به نمایش گذاشته است. قصیدة مغولیه که برای اولین بار در «مونسالاحرار بدرجاجرمی» آمده و پر از اصطلاحات و الفاظ مغولی است (جاجرمی، 741: 6 و 35 تا 37؛ دولتشاه سمرقندی، 1382: 182 تا 184؛ براون، 1339: 122 تا 124؛ صفا، 1378: 3/ 667)، نمود آشکار انتقاد صریح پوربها است که با روشی ادیبانه به نقد حیات اقتصادی عهد ایلخانان پرداخته است.۵ قصیدة قبچوریه که مینورسکی با تسامح، عنوان «در مدح علاءالدین و مذمت مغولها» را برآن نهاده است خطاب به برادران جوینی، تندترین نقدها را به سیاست مالیاتی عهد ایلخانان وارد کرده است. در مثنوی «کارنامة اوقاف خواف» که در ظاهر مدح عزالدین طاهر فریومدی است نیز به نقد ناملایمات اجتماعی و اقتصادی پرداخته و عالِم نمایان ریاکار و یغماگران مجری وقف را هجو کرده است. در این مثنوی، دورة حکومت مغولها را به کنایه با عنوان دورة فترت معرفی کرده و با نکتهسنجی آنها را با غزهای یغماگری مقایسه کرده است که همه چیز، حتی اموال وقفی را به غارت میبردند (پوربهای جامی، 1029: 89؛ افشار، 1339: 8 تا 14). سرودههای پوربها علیه شیوة ظالمانة مالیاتگیری عهد مغول و سنگینی آن بر دوش رعایا و نقد سلوک اقتصادی برخی از کارگزاران این عهد، بهگونهای است که میتواند وی را در ردیف شاعرانی چون ناصرخسرو، در زمان سلجوقیان، یا سیف فرغانی، شاعر همزمان خویش قرار دهد. سوال مهمی که در اینجا مطرح میشود این است که طعنههای وی به روش مالیاتی ایلخانان یا مذمت ایشان، تا چه اندازه به گوش ایلخانان میرسیده و درصورت آگاهی از چنین انتقادهایی، چه عاملی موجب مجازاتنکردن امثال وی میشده است؟ جورج لین با اعتقاد به تحقق رنسانسی فرهنگیادبی در عهد ایلخانی هولاکو و اباقا و وضعیت سیاسیاقتصادی بهینة این عهد، رویکرد انتقادی پوربهای جامی را به ظرفیت و مدارا و شکیبایی حاکم بر این عصر نسبت داده و چنین آورده است که: «پوربها مجاز بود و به اندازة کافی احساس اطمینان میکرد تا چنین تصنیفهای طنزآمیزی بسراید و آنها را به چنان کارگزاران بلندمرتبة حکومتی که مسئول جمعآوری و هزینهکردن بسیاری از آن درآمدها بودند، ارائه دهد» (۲۳۸: ۲۰۰۳ Lane,). درخصوص این نگاه جورج لین که شکیبایی موجود را به ایلخانان نسبت میدهد، بهعلت کمبود دادههای تاریخی، نمیتوان بهطور صریح بیان کرد که ایلخانان از انتقادهای پوربها باخبر بوده یا اشعار وی را درک میکردهاند؛ اما، با اهتمام به فضای مسموم و رقابت منفی رایج در میان برخی از دولتمردان ایرانی این زمان، میتوان چنین پنداشت که پیام انتقادی امثال پوربها، حداقل ازسوی دشمنان، به گوش ایلخانان میرسیده است. بهخصوص اینکه برخی از اشعار او مشحون از اصطلاحات و الفاظ مغولی است که درک آن، برای مغولها نیز امکانپذیر بوده است؛ پس، پذیرش برداشت جورج لین تاحدی صحیح نشان میدهد. ازطرفی تلاش آگاهانه دولتمردان ایرانی، در راستای مقابله با مغولهای بیگانه و نامسلمان با هدف مهار رفتارهای غیرمدنی آنها و البته نوعی واقعگرایی و مدارای اعتقادی ایلخانان، در اداره جامعه و حکومت و بهدنبال آن واگذاری امور اجرایی به بزرگان ایرانی نیز این تحلیل جورج لین را منطقی نشان میدهد. چراکه به امثال پوربها فرصت کافی میداد تا امکان یابند که در پناه حمایت ایشان و اغماض نسبی ایلخانان، به نقد وضعیت موجود بپردازند و حتی به طعنه از عهد ایلخانان معاصر خویش با عنوان «فترت» یاد کنند (پوربهای جامی، 1029: 89). البته جورج لین در جایی دیگر، مقام شعری پوربها را تا حدّ هجو و هزل پایین آورده و سرودههای او را منفعتطلبی شخصی قلمداد کرده است که نه با تحلیل قبلی وی همخوانی دارد و نه صحیح نشان میدهد (۲۳۸ و ۲۳۹ Lane, 2003:). بعضاً در سرودههای پوربها هجو و هزل به اوج خود میرسد؛ اما همین سرودهها نیز ماهیت انتقادی دارد و افراد ناکارآمد و سودجو را هجو می کند؛ بهعلاوه، تقلیل جایگاه اشعار انتقادی پوربهای جامی درحدّ هجو و هزل، در صورتی صحیح خواهد بود که رویکرد انتقادی شاعران این عهد را به شخص وی منحصر کنیم. درحالیکه شاعران دیگری نیز وجود دارند که میتوان شعر آنها را گواه نارضایتی جامعة این عهد قلمداد کرد. تقلیل شعر پوربها تا این حد، صحیح نشان نمیدهد. سیف فرغانی بهطور مستقیم و بیواسطه و سعدی شیرازی بهطور غیرمستقیم و در لفافه و البته گاه بیپرده، در اشعار خویش اوضاع نابسامان این دوران و نارضایتی مردم را بیان کردهاند. شاعران منتقد دیگری که جورج لین درباره آنها مطالعه کرده است نیز، رواج مشی انتقادی را در شعر این عصر نشان میدهند (۱۹۹ تا ۲۰۲, ۲۳۹ و ۲۴۰Lane, 2003: ). سعدی که به مدح هولاکو نیز پرداخته و از شاعران مداح سلغریان فارس و خاندان جوینی قلمداد میشده است (سعدی، 1373: 458) نتوانسته بر نابسامانیهای این دوران چشم بپوشد. وی با کنایات و اندرزهای فراوان، ممدوحان ایرانی و حتی مغولیٰ، مانند انکیانو حاکم مغولی فارس را به ضرورت توجه به بیمقداری دنیا و بیاهمیتی مادیات و نفس قدرت، فرا میخواند (زرینکوب، 1375: 211). سیف فرغانی شاعر آزادهای که در عهد ایلخانان در آسیایصغیر میزیست، تنها یکبار به مدح حاکمان مغولی پرداخته است و آن هم مدح غازان پس از اسلامپذیری اوست. البته سلوک اقتصادی و اجتماعی همین غازانخان را نیز به باد نقد گرفته و تظاهر و ریاکاری رایج در عهد وی را نکوهش کرده است. سیف اوضاع روزگار خویش را به شیوهای متفاوت بیان کرده و بدون واهمه با ناعدالتیهای دورة ایلخانان به مقابله برخاسته است (سیففرغانی ،1364: 172 و173، 174و 175، 181 تا 187). سیف اساساً مخالف مداحی و ستایشگری ایلخانان بود و نهتنها آنها را شایستة مدح نمیدانست، بلکه معتقد بود که رسالت شاعر، ستایش هیچ پادشاهی نیست (سیففرغانی ،1364: 184). با این وصف، بهسبب کاستی دادههای تاریخی و کمی اشعار بهجامانده از پوربها، نمیتوان شعر وی را بازتاب دقیق و صددرصد وضع اقتصادی و اجتماعی قرن هفتم و بهخصوص بیرسمیهای بهجامانده از دوران پیش از تکوین حکومت ایلخانان (سالهای 616 تا 654ق/1218 تا 1256م) دانست؛ اما میتوان رویکرد انتقادی وی و دیگر همگنان عصر او را بازتاب مدارای نسبی موجود و انعطاف فکری عهد برتری خاندان جوینی و همواری وضعیت این عهد قلمداد کرد. پوربها که اشعاری روان و البته آکنده از لغات مغولی دارد صناعتی را در ادب فارسی عرضه کرد که میتوان آن را «مغولیهسرایی» نامید (باقری، 1378: 41). برخی معتقدند، شاید یکی از علل ناشناختهماندن پوربها، همین زبان مهجور و مملو از الفاظ مغولی اوست که در این قصاید خویش به کار برده است (۲۷۴ :۱۹۶۴ Minorsky,)؛ اما قدر مسلّم این است که سرودههای پوربها به زبانی است که بیشتر از نظر جامعهشناسی درخور بررسی است تا از منظر ادبی؛ چراکه واژههای بهکاررفته در اشعار وی، همچون آیینهای است که محیط اجتماعی و اقتصادی آن دوران را در خود منعکس میکند (باقری، 1378: 42). وجود همین معانی و اصطلاحات، باعث شده است که پژوهشگران برداشتها و تعابیر متفاوتی از اشعار وی ارائه دهند (براون، 1339، 159 و ۱۶۰؛ نفیسی، 1363: 1/60)؛ اما این تعبیر مرحوم صفا را میتوان بهترین وصف دربارة او قلمداد کرد: «... پوربها شاعریست خوشذوق و خوشبیان و شوخطبع و هزّال و مدیحهساز و هجاپرداز که از قریحة خود آزادانه به هر نحو که خواسته استفاده مىکند» (صفا، 1378: 3/668). البته پوربها از هجو و هزل نیز چشمپوشی نکرده و در اشعار وی هجویات و هزلیات نیز دیده میشود. در میان سرودههای او اشعاری که بنمایة اجتماعی و اقتصادی نداشته و در راستای اغراض شخصی یا انبساطخاطر اربابان خود، سروده شدهاند نیز وجود دارد؛ اما نباید از نظر دور داشت، همانگونه که در هزل، خود را مقلّد سوزنی میداند، در جدّ نیز خود را همتراز «سنایی» قلمداد میکند (پوربهای جامی، 1029: 55).۶ بااینحال، دیوان وی از قصاید، مقطعات، رباعیات، ترکیببندها و مثنویهایی تشکیل شده است که بهندرت اثری از هجو در خود دارد (پوربهای جامی، 1029: 1 تا ۹۰). درحالیکه سیر تحول شعر و ادب پارسی، گویای این است که رویکرد انتقادی از حیث پرداختن به دغدغههای مردم فرودست و بیان درد و رنجهای ایشان، در شعر شاعران درباری قرون چهارم تا نیمة قرن ششم هجری، بهعنوان عهودی که بیشترین شاعران و دیوانهای شعر را در خود داشته است، جایگاه چندانی ندارد و انتقادهای موجود در آنها ماهیت هجوی و بیان مطالبات شخصی شاعر را دارد (بهزادی اندوهجردی، 1382: 19 تا 32). شعر عهد ایلخانی، بهسبب بیاعتنایی عمومی مغولها به برخی از اشکال نظم پارسی و بیمقداری شعرا در نزد آنها۷ بهوجهی دیگر، تحلیلکردنی است. اگر حاکمان غزنوی و سلجوقی، با وجود نداشتن اِشراف بر ظرایف زبان پارسی، شعرا و ادبا را از حیث منافع سیاسی و اجتماعی و کسب محبوبیت التفات میکردند؛ ایلخانان به هر علتی، بدین امر اهتمامی نمیکردند؛ بنابراین، در نخستین برداشت طبیعی است که شعر عهد ایلخانی، با بهرهگیری از مدارای موجود و در راستای تحقق رسالت تاریخی مقابله با مغول، وجه انتقادی مطمئنی در خود داشته باشد. مهمتر اینکه سیطرة خاندان فرهنگپرور جوینی، در دورة موضوع بحث این نوشتار، این فرصت را به شعرا میداد که هماهنگ با این خاندان و با بهرهگیری از رواداری و بلندنظری ایشان، به نقد از وضع موجود، در راستای اعلان ضرورت سامانبخشیدن به وضعیت جامعه مغولزدة این عهد بپردازند. پوربها شاعری منتقد و درعینحال واقع گراست. اگرچه خاندان جوینی را بارها مدح کرده، در همان حال از انتقاد آنها نیز صرفنظر نکرده است. چنانکه آمد در قصیدة قبچوریه که علیه سیاست ظالمانۀ مالیاتگیری ایلخانان نامسلمان سروده، خاندان جوینی را در این طریق مقصر دانسته است. ازسویدیگر، در یکی از اشعار خود از عملکرد ایلخانی چون آباقا، برای اهتمام به شهرسازی و آبادانی نیشابور تقدیر کزده است. بهویژه با آنکه این قصیده، بهطور مشخص در مدح وجیهالدین زنگی، پسر عزالدین طاهر مستوفی، سروده شده است نمیتوان آن را مدحی اغراقآمیز دربارة آباقا قلمداد کرد؛ چراکه در غیاب آباقا و تنها برای پاسداشت اقدام وزیر فریومدی خراسان سروده شده است و سبب آن مدح عزالدین فریومدی و قدردانی از آاباقاخان برای آبادکردن نیشابور، پس از زلزلة سال 669ق /1271م، بوده است.۸ بنابراین، باید گفت پوربها در واقعگویی، میان ایرانی و غیرایرانی تفاوت قائل نبوده و بدون تردید شاعری است که نه فقط برای راضیکردن ممدوحان خویش، بلکه برای گفتن حقایق نیز دست به قلم برده است.۹
پوربها و نقد نظام مالیاتی ایلخانان سرودههای پوربها اغلب، نگرش سلبی به اقتصاد و سیاست زمانه خود دارد؛ اما این رویکرد انتقادی و بهویژه نقد وی بر طرق مالیاتگیری این عهد، به بهترین نحو در «قصیده قبچوریه» انعکاس یافته است. بدون تردید، همین قصیدة چهلوپنج بیتی کافی است که پوربها را حتی در مقام وعظ و تذکیر با هدف دعوتکردن حامیان خود به عدالتطلبی، شاعری جسور در بیان وضع مالی عهد ایلخانان قلمداد کنیم. تأملی بر وضعیت مالیاتی این عهد و بهویژه مالیات قبچور، اهمیت این قصیده را بهعنوان شاهد مثالی از رویکرد انتقادی این شاعر نشان میدهد. در ادوار مختلف تاریخ ایران، یکی از مشخصترین طرق تأمین هزینههای حکومتی جمعآوری مالیات بوده است. با گذشت زمان، نظام مالیاتی مشخصی تثبیت شده بود و مردم شهری و روستایی و عشایری، برای تأمین هزینههای حکومتی، مالیاتهای خود را براساس طرق چندی پرداخت میکردند که در هیچ دورهای میزان و اشکال آنها ثابت نبوده است. حکام ترکی که قبل از مغولها در ایران حکومت میکردند به ضرورت مسلمانی و پذیرش سریعتر سنن سیاسی و اقتصادی جامعه ایرانی، بهسرعت با نظام مالیاتی که ترکیبی از سنن ایرانیاسلامی بود خوگرفته و حیات اقتصادی خود را براین اساس تنظیم کرده بودند؛ اما، در زمان مغولها این قاعده بههمریخت و نظام مالیاتی جدیدی که نظموترتیب مشخصی نداشت بر ایران حاکم شد. بینظمی مالیاتی اخیر که تمامی رعایای ایلخانان را شامل میشد از رسوم ایلی مغولها و تجربیات آنها در دوران پس از قدرتگیری ناشی شده بود و نامسلمانی ایشان و بیگانگی با سنن مالیاتی ایران نیز در این جهت تأثیرگذار بود. همین بینظمی نظام مالیاتی، موجب شده است که نهتنها محققان امروز که مورخان عصر ایلخانان هم نتوانند یا نخواهند براساس قاعدهای منظم انواع مالیاتها و میزان آنها را مشخص کنند. بینظمی مالیاتی این عهد تا حدی است که بعضاً از حدود چهلوپنج اصطلاح مالیاتی نام میبرند که ارتباط دقیق آنها با یکدیگر نیز چندان مشخص نیست (پطروشفسکی، 1371: 502). البته به نظر میرسد، در این زمینه تا حدودی اغراق شده و بینظمیهای دورهای خاص، به حساب تمامی این دوران گذاشته شده است و اصطلاحات مترادف را در معانی جداگانه به حساب آوردهاند. در منابع عهد ایلخانان سه نوع مالیات: «تمغا» و «قلان» و «قبچور»، نمود بیشتری دارند. شاید بتوان گفت که بیشتر بینظمیهای مالیاتی این عهد، مربوط به همین سه نوع مالیات بوده که به بهانهها و اشکال مختلف از رعایا اخذ میشده است (نصیرالدین طوسی، 2535: 42 و 44؛ وصاف، 1338: 431 و 521؛ نخجوانی،۱۹۷۶: ۲/171 و 172؛ اشپولر، 1368: 309؛ لمبتون، 1363: 218؛ پطروشفسکی، 1371: 502 تا 508؛ رضوی، 1390: 325 تا 332).
قوبچور و قصیده قبچوریه پوربها قوبچور مالیات نوظهوری بود که در وصول آن نظم مشخصی وجود نداشت؛ راه سوءاستفاده برآن هموار بود و در نوع خود، بسیار ظالمانه قلمداد میشد. در رساله منتسب به خواجه نصیر، مذکور در تاریخ شاهی قراختائیان، قوبچور معادل جزیه آمده و متذکّر شده است که به حکم یاسا از ترخانها، کهنسالان، رنجوران، معلولان، درویشان و کودکان نمیگرفتهاند (نصیرالدین طوسی، 2535: 44). قوبچور مالیاتی بود که بهطور مشخص ریشه در سنن ایلی مغولها داشت و به احشام و حیوانات تعلق میگرفت. بعد از قدرتگیری مغولها، در حکم نوعی مالیات سرانه درآمد و از زمان اوکتایقاآن، 626 تا 639ق /1228 تا 1241م، به مرحله اجرا گذاشته شد. در زمان گیوگ نیز وجود داشت؛ اما به نظر میرسد از زمان منگوقاآن و در دوره امارت امیر ارغوان در ایران عملی شد (جوینی، 1370: 2/254 تا 258). قوبچور به دو صورت بود: ۱. قوبچور مراعی: مالیات مواشی بود و از چهارپاداران گرفته میشد. در رساله منتسب به خواجه نصیر آمده است که در گذشته، قبل از مغول، از دامپروران مالیاتی نمیگرفتند؛ ولی، در این زمان از هر چهارپایی که زاینده بود و در صحرا میچراندند از «صد یکی گرفتهاند و از آنچه کمتر بود به زر گرفتهاند و این را مراعی خوانند و بعد از آن پنجاه یکی گرفتهاند و به هر جایی نوعی دیگر گرفتهاند» (نصیرالدین طوسی، 2535: 44). با این اوصّاف، مالیاتی که از دامپروران میگرفتند، در نواحی و ازمنه مختلف یکسان نبوده است. این مالیات در سراسر عهد ایلخانی برقرار بوده است و از تمامی دامپروران، اعم از ساکن یا کوچرو میگرفتهاند. رشیدالدین فضلالله و وصّاف و نخجوانی چگونگی وصول آن و همینطور فرع و زوائدی را که در مواقع ضرورت، برآنها تعلق میگرفت ذکر کردهاند (رشیدالدین فضلالله ، 1362: 2/1024 تا 1026؛ وصاف، 1338: 439؛ نخجوانی، 1976: 150 و 151). ۲. قوبچور شهرنشینان: این همان مالیات سرانه تحمیلی مغولها بود که از زمان قاآنها وضع شد و به غیر از روحانیان، مستمندان، کودکان، معلولان و سالخوردگان از همه رعایای شهری وصول میشد. در زمان منگوقاآن و هنگامی که هولاکو تازه به ایران آمده بود، بهازای هر هفت نفر، هفتاد دینار قوبچور میگرفتند؛ امّا چون امیر ارغون آن را غیرعادلانه و موجب فرار عدهای از پرداخت مالیات متناسب با درآمدشان دید، با مشورت هولاکو آن را تغییر داد و از پانصد دینار تا یک دینار، بسته به ثروت و توانایی پرداخت افراد، متغیر کرد (جوینی، 1370: 2/261). بااینوضع از همان آغاز عصر هولاکو، مالیات سرانهای که از شهرنشینان میگرفتند صورت ثابت و مشخص نداشت. نکته دیگر اینکه برخلاف تصور برخی قوبچور، مالیات سرانه، خاص شهرنشینان نبوده است و از تمامی رعایای شهری و غیرشهری میگرفتند؛ چراکه در منابع از سرشماری و آمارگیری نه تنها شهرنشینان بلکه تمامی رعایا، برای تعیین تعداد افراد واجد شرایط پرداخت این مالیات سخن رفته است (جوینی، 1370: 2/25۴ تا 258). مالیات سرانه تحمیلی مغولها، قوبچور شهرنشینان، نیز دارای فرعیات و زوائد بود و بیشترین فشار مالیاتی از همین طرق بر رعایا تحمیل میشد. رشیدالدین فضلالله ذکر میکند که در شهرها و ولایات گاه بیست تا سی قوبچور میگرفتند. اگر تعداد دفعات مدنظر او با اغراق هم همراه باشد، مشخص میشود که راه سوءاستفاده و تحمیل مکرّر از طریق همین زوائد و فرعیات هموار بوده است (رشیدالدین فضلالله ، 1362: 1024). قوبچور را هم بهصورت جنسی و هم نقد میگرفتند. بسیاری اوقات نیز آن را به مقاطعه میدادند. ازاینروی، همین امر یکی از عواملی بود که امکان سوءاستفاده بیشتر از قبچور را فراهم میکرد (رشیدالدین فضلالله ، 1362: 1028 تا 1030؛ لمبتون، 1363: 223). نوشتن براتها و حوالجات، بر مالیات مناطق مختلف و فسادی که از این راه در امور اقتصادی راه مییافت نیز تا حدودی مربوط به همین مالیات و شیوه دریافت آن بوده که فاقد مرتبه یا صورت ثابتی بود (رشیدالدین فضلالله ، 1362: 1028 تا 1030). دقت در ابیات قصیده قبچوریه پوربها نیز فشار و بیرسمیهای مربوط به اخذ قبچور را در خود دارد و شدت عملی را نشان میدهد که عاملان مالیاتی در این جهت اعمال میکردهاند.۱۰ با اندکی تأمل در قصیده قبچوریه میتوان چنین نتیجه گرفت که: 1. در عهد نامسلمانی ایلخانان، برحسب برتری اشرافیت نظامی مغول و گرایش گریز از مرکز آنها در سیاست و اقتصاد و در مجموع برتری اقتصاد غارتی در این عصر، زمینه تداوم نابسامانیهای اقتصادی هموار بوده است. ازاینروی، نظام مالیاتی این عهد نیز از نظم و سامانی اقتصادی برخوردار نبوده و در مواقعی همچون گرفتن قبچور، ظالمانه بهشمار میرفته است. 2. دقت در قصاید مغولیه و قبچوریه پوربها، حاکی از آن است که دولتمردان ایرانی و دیوانسالاران اهل قلم و در رأس آنها خاندان جوینی، تلاشی جدّی برای مقابله با این نابسامانیها کردهاند. چنین تلاشی تا بدانجاست که شاعری چون پوربها، با صراحت تمام آنها را خطاب و درایت و کاردانی آنها را ستایش میکند. 3. نوع بردباری مخاطبان شعر پوربها، خاندان جوینی، و فضای متساهلی که در پرتو چتر حمایتی این خاندان برای امثال پوربها فراهم شده بود تا به نقد از وضع حاکم بپردازند و شدت نظام مالیاتی را نقد کند، در جای خود درخور ستایش است. نظر به مدارای اعتقادی ایلخانان و نوعی واقعگرایی آنها در برخورد با جامعه و حکومت، میتوان بردباری مذکور را به حکام ایلخانی نیز نسبت داد.
نتیجه پژوهشگران تاریخ ادبیات اغلب، با نگاهی همهجانبه و جامعهشناختی به بررسی اندیشه و اشعار پوربها نپرداختهاند؛ بنابراین وی نیز مثل بسیاری دیگر از شاعران دورة ایلخانان تا حدودی ناشناخته مانده است؛ اما میتوان شعر وی را دارای وجوه انتقادی و متمایز از شعر مدیحهسرایان و هزّالان و قصیدهسرایان بهشمار آورد. پوربهای جامی در سلک آن دسته از شاعرانی محسوب میشود که در خدمت برادران جوینی فعالیت میکردند. او به پشتگرمی این خاندان ایرانی و مدارای آنها، جسارت نقد جامعه و اقتصاد عهد ایلخانان و بهخصوص، رسوم مالیاتی بازمانده از دورة پیش از تشکیل حکومت آنها را در خود میدید. بدون تردید، خاندان جوینی و منتسبان بدانها، نمود جدّی دفاع از فرهنگ و مدنیت ایرانی، در مقابل رفتار غیرمدنی مغولها بهشمار میروند. ازاینروی، حمایت آنها از شعرا و ادبا و دیگر اندیشمندان و بازگذاشتن فضا در راستای نقد و سازندگی نیز در همین جهت درخور تحلیل است. برخی صاحبنظران، پیشازآنکه چنین مصونیتی را از وجود کارگزاران و دولتمردان ایرانی بدانند، آن را حاصل انتقادپذیری و شکیبایی ایلخانان دانستهاند؛ البته مدارای اعتقادی مغول و نوعی واقعگرایی در دستور کار ایلخانان نیز در این جهت بیتأثیر نبود؛ اما واقعیت این است که بدون وجود کارگزاران بلندنظری چون خاندان جوینی و خاندان فریومدی و دیگر حامیانی چون خواجه نصیر طوسی، امثال پوربهای جامی نمیتوانستند چنین بیپرده به شِکوِه از وضع نابسامان اقتصادی و نارضایتی اجتماعی عهد خویش بپردازند. با هر زمینهای، رویکرد انتقادی و واقعگرایی و جسارت پوربها، بههمراه آگاهی او از اوضاع اقتصادی و اجتماعی عصر خویش موجب شده است که شاعر خراسانی، مقام ممتازی را در تاریخ ادبیات پارسی از آن خود کند. این مقام ممتاز، حاصل جسارتی است که مدارای سیاسی موجود در اختیار وی نهاده است. اگر مدارای اخیر را ناشی از ظرفیت حاصل از بلندنظری خاندان جوینی یا واقعگرایی ایلخانان بدانیم؛ در اصلِ بحث که پوربها از مشی انتقادی پیروی کرده است، خللی وارد نمیشود. چنین رهیافتی، افق متفاوتی را پیشروی محقق امروزی تاریخ و ادبیات باز میکند و او را در فهم تبیینیتفسیری حیات اقتصادی و اجتماعی عهد ایلخانان یاری میکند.
پی نوشتها 1. دیوان پوربهای جامی را میلاد عظیمی در قالب رساله دکترا تصحیح کرده است؛ اما تاکنون به چاپ نرسیده است (نقل از: کتاب نیوز). 2. پوربها نقیضة شعر ظهیر گفت 3. فرمای تا به وجه کند مال من ادا 4. براساس نسخهای از دیوان پوربها که در اول رجب 1029ق، در حیدرآباد دکن استنساخ شده و نسخهای از کپی آن در موزة بریتیش و فیلمی از آن در کتابخانه مزکزی دانشگاه تهران موجود است، دیوان وی مشتمل بر سیونه قصیده، دوازده مقطعه، یک ترکیببند، مثنوی کارنامة اوقاف، دو غزل، هفتادوهفت رباعی و یک اختتامیه است ( پوربهای جامی، 1029: 1 تا90). غیر از اینها اشعار دیگری نیز از پوربها جامی در منابع تاریخی باقیمانده است (Minorsky, 1964: 275). 5. در قصیدة مغولیه که در مدح خواجه وجیهالدین زنگی فریومدی در چهلوهفت بیت سروده و به گزارش دولتشاه سمرقندی «در اصطلاح و لغت مغولی و بسیار مستعدانه گفته و برین نسق شعر در دواوین استادان کم...» است، ضمن نشاندادن تبحر و استادی خویش در عرصة شعر و ادب و دگرگونیهای زبانی، با سرایش ابیاتی، نگاه انتقادی خود را نشان داده است (دولتشاه سمرقندی، 1382: 182). ای کرده روح با لب لعل تو نوکری 6. در این ایام، کس دیگر نگوید هزل از این بهتر طبع لطیف من زسنایی و سوزنی 7. از نشانههای بیتوجهی دربارهای ایلخانان به شاعران: رکود شدید قالب قصیده؛ افول مدیحهسرایی؛ آوارگی شاعران؛ تنزل مقام اجتماعی آنها؛ پناهبردن گروهی از آنها به مناطق جنوبغربی و شرقی ایران. منتها به موازات رکود بازار قصیده و ستایشگری، موضوعات دیگری همچون اشعار عرفانی و غنایی زمینههای رشد پیدا کردند (ریپکا،1371: 567، 525 و526؛ اقبال، 1376: 530 و 531). 8. ز زخم زلزله زیر و زبر شدست چنانک 9. در این اشعار، این وجه از بینش خود را بهخوبی نشان میدهد و اثبات میکند که شاعری خردمند و آزاده است. شکر ایزد را که تا من بودهام 10. فکنده باز شر و شور در جهان قبچر | ||
مراجع | ||
کتابنامه الف. کتابها - اشپولر، برتولد، (1368)، تاریخ مغول در ایران، ترجمه محمود میرآفتاب، تهران: علمی فرهنگی، چ۳. - اقبالآشتیانی، عباس، (1376)، تاریخ مغول و اوایل عهد تیموری، تهران: نامک. - القلقشندی، احمدبنعلی، (1331)، صبحالاعشی فی صناعهالانشاء، المجلد الثامن، القاهره: المطبعه الامیریه. - جاجرمی، بدرالدینبنعمر، (744ق)، مونسالاحرار فی دقایق الاشعار، نسخه خطی به شماره فیلم 144ب، تهران: کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران. - براون، ادوارد، (1339)، تاریخ ادبیات ایران (از سعدی تا جامی)، ترجمه علیاصغر حکمت، ج 2، تهران: ابنسینا. - بهزادی اندوهجردی، حسین، (1382)، طنزپردازان ایران از آغاز تا پایان دورة قاجار، تهران: دستان. - پطروشفسکی، آ. ب، (1381)، اوضاع اجتماعی – اقتصادی ایران در دوره ایلخانان، در تاریخ ایران کمبریج، ترجمه حسن انوشه، ج5، تهران: امیر کبیر، چ۵. - پوربها، تاجالدین بن بهاءالدین، (1029)، دیوان، نسخه خطی به شماره فیلم 858، تهران: کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران. - جوینی، علاءالدین عطاملک، (1370)، تاریخ جهانگَشا، به سعی و اهتمام عبدالوهاب قزوینی، ج2، تهران: ارغوان، چ۴. - دولتشاه سمرقندی، (1382)، تذکرةالشعراء، به اهتمام و تصحیح ادوارد براون، تهران: اساطیر. - رشیدالدین فضلالله همدانی، (1362)، جامعالتواریخ، به کوشش بهمن کریمی، ج2، تهران: اقبال، چ۲. - رضوی، سیدابوالفضل، (1390)، شهر، سیاست و اقتصاد در عهد ایلخانان، تهران: امیرکبیر، چ۲. - ریپکا، یان، (1371)، شعرا و نثرنویسان اواخر عهد سلجوقی و دورة مغول، در تاریخ ایران کمبریج، ترجمه حسن انوشه، ج5، تهران: امیرکبیر، چ۲. - زرینکوب، عبدالحسین، (1375)، از گذشته ادبی ایران، تهران: الهدی. - سعدی، مصلحبنعبدالله، (1373)، کلیات سعدی، به تصحیح محمدعلی فروغی، تهران: طلوع. - صفا، ذبیحاله، (1378)، تاریخ ادبیات در ایران، (نسخه الکترونیکی)، ج3، تهران: فردوس، چ۸. - فرغانی، سیف، (10364)، دیوان اشعار، تصحیح ذبیحاله صفا، تهران: فردوسی، چ۲. - فصیحیخوافی، (1340)، مجمل فصیحی، تصحیح محمود فرخ، تهران: کتابفروشی باستان. - مستوفی، حمدالله، (1382)، تاریخ گزیده، بهاهتمام عبدالحسین نوایی، تهران: امیرکبیر، چ۳. - نخجوانی، محمدبنهندوشاه، (1967)، دستورالکاتب فی تعیینالمراتب، به سعی و اهتمام و تصحیح عبدالکریم اوغلیزاده، ج2، مسکو: دانش. - نصیرالدین طوسی، محمدبنمحمد، (2535)، رساله خواجه نصیر، در تاریخ شاهی قراختائیان، بهاهتمام و تصحیح محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران. - نفیسی، سعید، (1363)، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری، ج1، تهران: فروغی، چ۲. - وصّافالحضره، فضلاللهبنعبدالله، (1338)، تاریخ وصّاف الحضره، بهاهتمام محمدمهدی اصفهانی، تهران: کتابخانه ابنسینا و کتابخانه جعفری تبریز.
ب. مقالات - افشار، ایرج، (1339)، «کارنامة اوقاف»، فرهنگ ایران زمین، سال 8، شماره 8، 5 تا 22. - باقری، مهری، (1378)، «توضیح برخی از لغات و اصطلاحات مغولی در زبان و ادبیات فارسی»، نشریه زبان و ادبیاتدانشکده ادبیات و علومانسانی تبریز، شماره 171، سال42، 39 تا ۶۰.
ج. منابع غیر فارسی .Minorsky. V., (1964), Pur-I Baha And His Poems, In: Iranica, Twenty articles, vol. 115, Tehran: Publication of the Tehran University.
.Lane. G., (2003), Early Mongol Rule In Thirteenth- Century Iran, A Persian renaissance, London: by Routledge Curzon.
.Minorsky, V.,(1964), Pur-I Baha, s Mongol, ode, in: Iranica, Twenty articles, vol. 115, Tehran: Publication of the Tehran University.
.Minorsky, V.,(1964), Pur-I Baha And His Poems, In: Iranica, Twenty articles, vol. 115, Tehran: Publication of the Tehran University. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 828 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 710 |