تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,640 |
تعداد مقالات | 13,343 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,957,478 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,987,761 |
مشکل پیوستهنویسی و امتیاز نزدیکنویسی در املای ترکیبات فارسی | ||
پژوهشهای ادب عرفانی | ||
مقاله 4، دوره 4، شماره 3، آبان 1389، صفحه 85-108 اصل مقاله (346.23 K) | ||
نویسنده | ||
رضا روحانی* | ||
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کاشان | ||
چکیده | ||
خط فارسی از دشواریهایی دارد که آسان کردن آن دشواریها بر عهده همه اهل نظر؛ بویژه دوستداران حقیقی آن است. نویسنده در گفتار حاضر، به یکی از این موارد، یعنی مشکل پیوستهنویسی در املای ترکیبات فارسی پرداخته است. در ابتدا، با اشاره به تاریخچه و نظریات مشهور درباره جدانویسی و پیوستهنویسی ترکیبات و با نقل و تلخیص آخرین آرای نظریهپردازان خط و ویرایش، به طور ویژه به نقد و بررسی دستور خط فرهنگستان درباره املای ترکیبات نیز پرداختهایم. ضمن اشاره به فواید و امتیازات جدانویسی در قیاس با پیوستهنویسی و چندگونهنویسی، آن شیوه را ضروری و کارگشا میانگاریم، و پیشنهاد میکنیم که کلمات مرکب و برخی پسوندها و پیشوندهای مشهور غیر از ترکیبات بسیطگونه که برای تشخیص آنها نیز ملاک و معیاری دارد، جدانویسی و نزدیکنویسی گردد. در انتهای گفتار نیز مواردی از ترکیبات مشهور، به شیوه پیشنهادی، عرضه شده است. | ||
کلیدواژهها | ||
خط فارسی؛ ترکیبات فارسی؛ نقد پیوستهنویسی؛ امتیازات جدانویسی | ||
اصل مقاله | ||
مقدمهحدود هزار و دویست سال است که خط کنونی فارسی، 1 میراثی بزرگ از فکر و فرهنگ و فضیلت پارسیان را به دوش کشیده است. 2 این خط و زبان زنده، مثل هر خط و زبان دیگر، علاوه بر توانمندیها، مزیتها و زیباییها، از ناتواناییها، دشواریها و بیماریهایی رنج میبرد 3 که نیازمند چارهاندیشی و درمان است؛ بویژه آنکه برخی ضرورتها و نیازمندیهای تازة ما در این روزگار، باعث برجستگی و بزرگی آن مشکلات و کمبودها شده و در نتیجه تسریع در چارهاندیشی و بازاندیشی را موجب شده است. در این مقال، قصد نداریم که از توانمندیها یا ناتواناییهای بالفعل یا بالقوه این خط و زبان سخنی بگوییم. 4 سخن اصلی ما، ترجیح جدانویسی کلمات مرکب یا ترکیبات فارسی، و شیوة نگارش آن در خط فارسی است. زبان فارسی زبانی ترکیبی است و واژهپردازیهای تازه در آن، بیشتر به کمک ترکیب کلمات بسیط و یا به کمک وندها(پسوندها، پیشوندها و میانوندها) و یا ترکیب واژهها با حروف انجام میگیرد، البته برخی کلمات (اسمها و صفتها) نیز از مادة ماضی یا مضارع فعل ساخته میشوند که برخی دستورنویسان آن را «مشتقات فعل» میخوانند(خانلری، 1366: 169). این امکانات واژهسازی، متأسفانه، چنانکه بایسته و شایسته است، مورد استفاده اهل زبان قرار نمیگیرد، هرچند که در این میان، تلاش اهالی فرهنگستان و مترجمان و نویسندگان بزرگ را که دغدغهای جز زنده نگهداشتن و توانمند کردن زبان فارسی ندارند، نباید نادیده انگاشت. با این حال، میتوان با استفادة روشمند از ترکیبسازی و به فعلیت رساندن تواناییهای بالقوة دیگر زبان و به تَبَعِ آن، توانمند کردن زبان مکتوب، یعنی خط و نگارش فارسی، آن را همچون کاخی سرفراز، همچنان سرزنده و سرپا نگاه داشت و از هجوم و گزند واژگان غیر پارسی که امروزه دیگر نه مثل باد و باران که مثل سیل و صاعقه میآیند، پاس داشت و در امان گرفت. آشوری، معتقد است که «برخورد با زبان و مسائل آن همیشه هیجانانگیز است و این هیجان از آنجاست که هر کس تعلّق ذاتی و حقیقی به زبان خویش دارد و زبان او جهان اوست و درازا و پهنا و ژرفایی جهان او برابر با درازا و پهنا و ژرفای زبان اوست و هر دستکاری و دگرگونی در زبان، جهان او را دستکاری و دگرگون میکند...» (آشوری، 1375: 98) به پیروی از این قول ایشان، میافزایم که خط هر کس نیز که زبان دیگر، یعنی زبان نوشتاری اوست، عبارت از جهان اوست که بحث و برخورد و دگرگونیاش، میتواند هیجانانگیز باشد. اما گزیر و گریزی نیز از این هیجانهای چالشخیز مخالفتانگیز دیده نمیشود؛ زیرا امروزه «ما دیگر نه با یک مشت متن ادبی سر و کار داریم که تنها گروهی ادیب و شاعر با آنها کار داشته باشند؛ گروهی که خواندنِ خطهای دشوار و آسان گرفتن دشواریهای خط، جزء هنرها و چیرگیهای ادیبانة ایشان باشد؛ بلکه امروز این خط و زبان، برای نگارش کتاب و آموزش درس در دهها رشتة علمی و فنی به کار میرود و کاربرد آن برای همة امور زندگی روزانه ابزاری ضروری برای زندگانی امروزه است. در نتیجه، روشنی خط و زبان و آسانخوانی خط از آن جهت ضروری است که زبان و خط در این زمینهها میباید هرچه کاراتر و سادهتر و کمزحمتتر به کار آیند و خود مشکلی در میانه نباشند، بلکه وسایلی کارآمد باشند برای رساندنِ اطلاعات و دانشها در هر حوزة علمی و فنی و اداری و جز آنها» (همان، 175). در این گفتار، بهطور ویژه، در نظر داریم، شیوههای نگارش ترکیبات فارسی را، به اجمال، معرفی، نقد و بررسی کنیم، و شیوهای را که درستتر و مستدلتر میپنداریم، خدمت دستاندرکاران امر نگارش و ویرایش عرضه داریم، باشد که در نهایت، و بعد از نقد و داوریهای اهل نظر، مورد پسند و پذیرش ایشان قرار گیرد.
الف. خلاصة آرای صاحب نظران دربارة شیوة نگارش ترکیباتدربارة شیوة نگارش ترکیبات در خط فارسی، نظرهای گوناگون و متنوعی داده شده که این مقاله امکان طرح همة آن نظرها و ورود در جزئیات و مواردشان را ندارد. با این حال، از یادکرد نظر برخی از صاحبنظران اصلی یا نظریات مشهور، و دستهبندی و داوری اجمالی دربارة آنها گزیری نیست. 1. احمد بهمنیار در مقدمة لغت نامة دهخدا ضمن مقاله ای با عنوان املای فارسی(!دهخدا، 1337: 148-177) دربارة شیوة نگارش کلمات مرکب می نویسند: «مرکب مزجی در حکم مفرد است و مانند یک کلمه تلفظ می شود و بنابراین در کتابت هم باید به صورت یک کلمه نوشته شود و از جدانوشتن دو جزوش جز در مواردی که در قاعده 44 ذکر می شود، خودداری باید کرد، مانند: خاکسار، گلستان، سنگلاخ، پیشگاه....؛ و مرکب وصفی و اضافی را مانند مرکب اسنادی جدا می نویسند، مگر در صورتی که ترکیب مقلوب باشد که متصل نویسند، مانند: کتابخانه...، صاحبدل، صاحبجاه و مرکب عطفی را هرگاه واوش محذوف باشد متصل نویسند، مانند: گفتگوی، جستجوی، رستخیز»(ص 175) ایشان در طبق قواعدی معتقدند که باید کلمات مرکب مجزا نوشته شود؛ از جمله: وقتی که کلمه دراز شود، وقتی که زشت و بدنما شود، وقتی که خواندنش دشوار گردد، وقتی که به سبب متصل نوشتن دو حروف همجنس پهلوی هم قرار گیرد و....(! همان) چنان که از جملات پیش گفته نیز بر می آید، ایشان پیوستهنویسی را جز در موارد خاص، بر جدانویسی ترجیح می نهاده است. 2. خلاصة نظر ادیب سلطانی، در کتاب درآمدی بر چگونگی شیوة خط فارسی، دربارة واژههای مرکب(و به تعبیر دیگر ایشان: همنهواژهها) این است که ایشان به «اصل رعایت حد و استقلال کلمه» اعتقاد دارند و مینویسند: «حد کلمه باید مشخص باشد: هجاهایی که کلمههای مستقل، چه بسیط، چه مرکب؛ یعنی مفهومهای معنائیک[سمانتیک] واحد میسازند، باید تا حد امکان سرهم نوشته و چاپ شوند...»(ادیب سلطانی، 1354، ص67). نظر ادیب سلطانی آن است که این نوع کلمات و غالب پیشوندها و پسوندها، پیوسته یا در موارد لزوم نزدیک به هم نوشته شوند و اما اگر در مواردی، مسائلی مانند دشواری در خواندن و نوشتن پیش آید و احتمال غلط چاپی زیاد شود یا شکل چاپی بیش از حد زشت و ناآشنا جلوه نماید(مثل زیاد شدن دندانهها و کلمات مرکب بیگانه و عربی)، جدانویسی و در عین حال بیفاصلهنویسی، ترجیح مییابد، مگر آنکه نقش دستوری مستقلی داشته باشند که فاصله آن باید یکفاصله باشد. باری در نظر ایشان، عموماً پیوستهنویسی ترجیح یافته و حتی علامت جمع «ها»، صفتهای تفضیلی و عالی «تر» و «ترین»، «بی»، «هم»، «هیچ»، «که»، و «چه»، - جز در مواردی خاص- توصیه به پیوستهنویسی شده است. این نکته و بلکه اعتراف جالب ادیب سلطانی- با همة دقتها و تلاشهای ذهنی و عملیای که در این کتاب دیده میشود – تأملبرانگیز است: «با همة آنچه گفته آمد، روشن است که گاه در عمل، انسان متحیر میماند که فلان واژة مرکب ظاهری یا واقعی را پیوسته باید نوشت یا جدا» (همان، 80). 5 3. شعار در مقدمه کتاب فرهنگ املائی (شعار،1360: 14-21) ضمن 19 شماره، قواعدی برای املای ترکیبات بیان داشته که البته تمایل اصلی ایشان را در پیوستهنویسی نشان می دهد. ایشان معتقد است: «عامل مهم در فصل و وصل اجزای ترکیب، با تمایلی که به اتصال بوده است، آسان نویسی و آسان خوانی است، و این امر در گذشته تا حدی رعایت می شده است... عامل دیگر شکل حروف است... اما اغلب انگیزة پیوستگی و جدایی، تنها کاربرد شایع ترکیب است، با تمایل به متصل نویسی» (همان، 9) در مقدمة همین کتاب(ص 12) نیز یکی از قواعد شش گانه برای اصلاح خط و یکنواخت کردن قواعد را انتخاب اشهر دانسته، و چون بسیاری از ترکیبات نیز به صورت پیوسته شهرت بیشتری داشته اند،( شاید بر اساس این قاعده)، برای اتصال ترکیبات اصالت بیشتری قایل شده و درنتیجه در فرهنگ خویش مصادیق متعددی برای آن ارائه داده اند. 4. نیساری در کتاب دستور خط فارسی، بحثی مفصّل دربارة خط فارسی و پیوستگی آن با زبان فارسی دارد. ایشان در گفتار هشتم این کتاب، درباره طرز نوشتن واژکها(پیشواژکها، میانواژکها و پسواژکها)، و در گفتار نهم درباره شیوة نوشتن کلمهها(و از جمله املای کلمات مرکب) بحث کردهاند. بنای این صاحبنظر در خصوص این نوع کلمات، جز در موارد استثنائی و ناگزیر، بر پیوستهنویسی است که با دلایلی نظر خود را تأیید کردهاند. ایشان ابتدا کلمه مرکب را تعریف میکنند و مینویسند: «کلمه مرکب فرایند ترکیب دو واژه یا بیشتر است با حصول این شرط که از ترکیب دو واژه، معنای شاخصی متفاوت با معنی مستقل هریک از اجزای ترکیب استنباط بشود»(نیساری، 1374، ص284) سپس کلمه مرکب را واجد دو مشخصه میداند: الف. میان اجزای آن کلمه مرکب در تلفظ درنگ واقع نشود، ب. در میانه آن ترکیب جزء دیگری را نتوان افزود.(! همان) به دنبال این مباحث و قبول فرضیة متصل نوشتن کلمات مرکب، جدانوشتن دو جزء کلمات مرکب را بیشتر «تابع مختصات اضطراری خط فارسی» میداند و به توضیح موارد آن در چهار تبصره میپردازند (!همان، 285-286) و چهار گروه را نیز با عنوان گروههای «استثنائی» اشاره میکنند. گروه استثنائی یک: وقتی که جزء دوم ترکیب کلمهای است که با یک واکه آغازمیگردد، مثل دانشآموز و غمانگیز. گروه استثنائی دو: کلمات مرکبی که در حالت اتصال آن لختی بیش از شش حرف تشکیل میگردد، مثل عقبنشینی، تنگچشمی. گروه استثنائی سه: ترکیباتی که حرف آخر جزء اول و حرف اول جزء دوم مشترک یا قریب المخرج و یا همشکل باشد، مثل آببها، توپبازی، صلحخواه. و گروه استثنائی چهار: کلمات مرکبی که ترکیب آنها به نوشتن بیش از سه دندانه متوالی منجر شود مثل چوبپنبه، و شیرینیپزی (همان، 286-287). از دیدگاه ایشان در نوشتن این کلمات باید فاصله میانلختی مراعات گردد نه میانکلمهای. البته ایشان در همین باره مینویسند: «رعایت این امر[فاصله میانلختی] مستلزم تأنی و تأمل در نوشتن است و منشعب ساختن قسمتی از توجه و تمرکز فکر به مسأله رعایت فرق فاصلههای میانلختی و میانکلمهای چه بسا ممکن است به هدف اصلی که نوشتن کلمات و عبارات به طور صحیح و کامل میباشد، لطمه بزند» (همان، 288). 6 5. سمیعی، در دو کتاب مستقل، درخصوص املای ترکیبات فارسی ابراز نظر کردهاند. یکی در شیوهنامة دانشنامة جهان اسلام و دیگری در کتاب نگارش و ویرایش که در هر کدام نظر جداگانهای ابراز داشتهاند. در کتاب اول، بیشتر معتقد به پیوستهنویسی و سرِهمکردن واژهها و علامات بودهاند - بهجز مواردی که با پیوستهنویسی، خواندن و نوشتن دشوار شود- برای نمونه، ایشان در شیوهنامه آوردهاند. «هر واحد صرفی، اعم از بسیط و مشتق و مرکب، یک کلمه شمرده میشود و اجزای آن سر هم یا نزدیک به هم (بدون فاصله میانکلمهای) نوشته میشوند. ملاک صوری در این مورد تکیه است، کلمة مرکب، هرچند شامل تکواژها یا واژههای متعدد است، یک تکیه بیش ندارد: رویهمرفته، یکباره، جوانمرد، کدامیک، هیچکدام..»(سمیعی، 1376: 25). ایشان در آنجا حتی «تر» و «ترین»، و «ها»(نشانة جمع)، و مواردی مانند درصورتی که (حرف ربط)، درحالی که(حرف ربط)، همینکه(حرف ربط)، چنانچه(حرف ربط)، همچنانکه(حرف ربط)، آنچه(ضمیر مبهم)، آنکه(ضمیر مبهم) را نیز سرِ هم سفارش کرده بودند (! همان، 29-31). اما ایشان در کتاب نگارش و ویرایش که قاعدتاً آخرین آراء ایشان است، استنباطها و پیشنهادهای تازه و مناسبی ارائه کردهاند؛ بویژه که از اغلب مواردی که سرِهمنویسی را مجاز دانسته بودند، بازگشتهاند. خلاصة نظریات املائی ایشان را در اینجا میآوریم: جدانویسی «این» و «آن» از کلمة پس از خود جز در «آنچه». جدانویسی هموارة «همین» و «همان» از کلمة پس از خود. جدانویسی «بی»، مگر در «بیزار، بیخود، بیداد، بیراه، بیگانه». جدانویسی «تر» و «ترین»، مگر در: «بهتر، مهتر، کهتر». جدانویسی «چه» مگر در: «چرا، چگونه، آنچه، چنانچه، اینچه». جدانویسی «که» مگر در: «کان، کاین، کو، کاندر، کافتاب، کافتاد، کاسب». جدانویسی «ها» مگر در: «آنها»(صورت جمع ضمیر غایب او). جدانویسی «یک» مگر در: «یکتا، یکجا، یکدست، یکدفعه، یکدیگر، یکران، یکرنگ، یکرو، یکسان، یکسره، یکسو، یکشنبه، یکنواخت» جدانویسی و پیوستهنویسی «هم» در موارد مختلف. جدانویسی «هم» وقتی که در معنی قید و حرف ربط باشد، و در حالتهای همشهری، همپیمان، هممحله، همکلاس. و پیوستهنویسی در: همو، همین، همان، همچو، هموار/ همواره/ هماره، همگین، همانند، همگر، همتا، همپا، همدل، همگام (!همان، 203- 205). ایشان در کتاب اخیر خود به طور مستقل نیز به بحث ترکیبات پرداختهاند و بخشهایی از نظریاتشان چنین است: «مراد از ترکیبات واژههای مشتق(ترکیب به الحاق پیشوند یا پسوند یا هر دو) و واژههای مرکب(ترکیب عناصر قاموسی بسیط، مانند سیهچشم، یا عناصر قاموسی و عناصر مشتق، مانند شمعدانفروش، گلگونچهره) است» (سمیعی، 1378: 211) ایشان در ذیل واژههای مشتق میآورند: «پسوند پیوسته به جزء پیش از خود نوشته میشود: باغبان، باغچه، شمعدان، خدمتگار، آرایشگر، دانشمند، گلگون، دانشور، گوشواره...، شرمگین، کوهسار،...» (همان) و در ذیلِ واژههای مرکب آوردهاند: «در واژههای مرکب، اصل جدا نوشتنِ اجزای ترکیبی است» (همان، 212). سمیعی دربارة جدانویسی واژههای مرکب، بیست و یک دلیل- یا درست تر بگوییم امتیاز- ارائه کردهاند که در ذیل به هفت دلیل مهم ایشان اشاره و بقیه را به خوانندگان محترم ارجاع میدهم: «در واژههای مرکب، اصل جدا نوشتن اجزای ترکیبی است و دلایل آن به این شرح است: 1) در جدانویسی، صورت نوشتاری مستقل هر جزء حفظ میشود و آموزش و بازشناسی را آسان میسازد و در مراجعه به لغتنامه راهنماست:کتابخانه. 2) جدانویسی اجزای ترکیب را بروشنی نشان میدهد: آبکار. 3) در موارد بسیاری، کلمه با پیوستهنویسی شکل نوشتاری دراز و نامأنوس و احیاناً پردندانه پیدا میکند: عافیتطلبی، مصلحتبین.... 4) در حالتهایی که الگوی ترکیبی«صفت + صفت» باشد، جدانویسی منطقیتر است: نیکمرد، سمنسینه. 5) در حالتهایی که یک جزء صفت معمولی (از جمله مرخم) یا صفت فاعلی(از جمله مرّخم) باشد، جدانویسی منطقیتر است: اجلرسیده، دستدوز. 6) اگر یکی از اجزا فرنگی؛ بویژه مهجور باشد، چه بسا، در پیوستهنویسی، مرکب بسیط پنداشته شود، یا اجزای ترکیب شناخته نشوند: پاگوندار، میزانپلی کرده. 7) گاهی در پیوستهنویسی، اجزای ترکیب معلوم نمیشود و احیاناً ابهام معنایی پدید میآورد: پاکنام، پاکشلوار، بیکزاده، پاکرای»(همان، ص212-213). ایشان در انتهای بحث خود چند مورد را که باید پیوسته نوشت ذکر میکنند که غالب آن موارد- از دید نگارنده- پذیرفتنی است (! همان، 214، 215). 6. ایرج کابلی از کسانی است که در سالهای اخیر، دربارة املای فارسی، تتبعات ویژه و تازهای داشته است که برخی از تتبّعات و تأمّلات ایشان، پیشتر در مجلة آدینه منتشر شده بود. کابلی معتقد به «بیفاصلهنویسی» در ترکیبات فارسی است 7 و فوایدی را برای این کار و مشکلاتی را برای پیوستهنویسی برمیشمارند؛ از جمله می نویسند که «بیفاصلهنویسی، هم درست به قدرِ پیوستهنویسی، میتواند پیوندِ میانِ پارههایِ واژة مرکب را نشان دهد، بیآنکه دردسرهایِ پیوستهنویسی را داشته باشد»( کابلی، 1373، ص56). کابلی همچنین، بین واژهزایی و بیفاصلهنویسی نیز ارتباطی یافته است و آن دو را لازم و ملزوم هم دانسته و مینویسند که «نویسندگان فارسیزبان با پذیرش بیفاصلهنویسی خواهند توانست متناسب با مفهومهایی که در ذهن دارند، واژة ترکیبی بسازند و نگران بد خوانده شدن نوشتهشان هم نباشند» (همان). از دید او با شیوة بیفاصلهنویسی، شکل اصلی و آشنای پارههای ترکیب حفظ میشود، (مثل: کتابخوان، فریبشناسی) و به این شیوه، اجزای ترکیب مشخص خواهد شد و؛ بویژه در واژههای نو، فهم معنای اجمالی واژه نیز آسانتر خواهد شد، (مثل: حسامیزی: حسآمیزی، مینیابی: مینیابی، گسلشناسی:گسلشناسی، بیتناسب: بیتناسب)؛ و به قول او، با این کار، جرأت نویسندگان نیز در واژهسازی بیشتر میگردد(ر.ک: همان). 7-1. دستور خط فارسی فرهنگستان در دستور خط فرهنگستان که در سال 1380 صورت نهایی یافته و در سالی بعد از آن، منتشر و ابلاغ گشته، متأسفانه درخصوص املای ترکیبات، تصمیم قاطع و درستی اتخاذ نشده است. در رسالة مذکور، ذیل بحث ترکیبات، این سه فرض دربارة پیوستهنویسی و یا جدانویسی ترکیبات در زبان فارسی تصور شده است: «1. تدوین قواعدی برای جدانویسی همة کلمات مرکب و تعیین موارد استثنا؛ 2. تدوین قواعدی برای پیوستهنویسی همة کلمات مرکب و تعیین موارد استثنا؛ 3. تدوین قواعدی برای جدانویسی الزامی بعضی از کلماتِ مرکب و پیوستهنویسی بعضی دیگر و دادن اختیار درخصوص سایر کلمات به نویسندگان»(دستور خط فارسی، 1382: 38) که اعضای محترم فرهنگستان، فرض سوم را برگزیده و تنها موارد الزامی جدانویسی و پیوستهنویسی را معین کردهاند. 8 در اینجا، اجمالاً برخی از مصوّبات مهم و قابل بحث دستور خط فرهنگستان را که دربارة برخی پیشوندها و پسوندهای مشهور است و به بحث ما مربوط می شود، ذکر میکنیم و در دنبالة نوشتار، به نقد و بررسی و ارائه پیشنهاد دربارة آن موارد میپردازیم: جدانویسی هموارة «همین»، «همان» و «هیچ» از کلمة پس از خود. جدانویسی «چه» از کلمة پیش و پس از خود، مگر در: چرا، چگونه، چقدر، چطور، چسان، آنچه، چنانچه. جدانویسی «که» از کلمة پیش از خود، مگر در بلکه، آنکه، اینکه. جدانویسی «به» از کلمة پس از خود، مگر در وقتی که صفت بسازد(بخرد، بشکوه، بهنجار، بنام) و بای تأکید و بای زینت. جدانویسی «بی» از کلمة پس از خود، مگر در بیهوده، بیخود، بیراه، بیچاره، بینوا، بیجا. جدانویسی «تر» و «ترین» از کلمة پیش از خود، مگر در: بهتر، مهتر، کهتر، بیشتر، کمتر. جدانویسی و پیوستهنویسی «ها»(نشانه جمع) 9 و جدانویسی آن در موارد خاصی مانند: هرگاه که کلمه به «ها»ی غیر ملفوظ ختم شود: میوهها، خانهها؛ یا به «ها»ی ملفوظی ختم شود که حرف قبل از آن حرف ملفوظ باشد: سفیهها، فقیهها، پیهها؛ هرگاه «ها» بعد از کلمههاى بیگانة نامأنوس به کار رود: مرکانتیلیستها، پزیتیویستها، فرمالیستها؛ هرگاه بخواهیم اصل کلمه را برای آموزش یا برای برجستهسازی مشخص کنیم: کتابها، باغها، متمدنها، ایرانیها؛ هرگاه کلمه پردندانه (بیشاز سه دندانه) شود و یا به «ط» و «ظ» ختم شود: پیشبینیها، حساسیتها، استنباطها، تلفّظها و هرگاه جمع اسامى خاص مدّنظر باشد: سعدیها، فردوسیها، مولویها، هدایتها. جدانویسی واژههای مرکبی که یک جزءِ آن عدد است(پنجتن، هفتگنبد، هشتبهشت، نهفلک، دهچرخه)؛ به استثنای عدد یک، که بسته به مورد و با توجه به قواعد دیگر، با هر دو املا صحیح است(یکسویه/یکسویه، یکشبه/یکشبه، یکسره/یکسره، یکپارچه/یکپارچه). جدانویسی «هم» از کلمة پس از خود، مگر در چند مورد: کلمه بسیطگونه باشد: همشهری، همشیره...؛ جزء دوم تکهجایی باشد: همدرس، همسنگ، همکار، همراه؛ مواردی که جزء دوم با مصوت «آ» شروع شود: همایش، هماورد، هماهنگ(مگر هنگامی که همزه در ابتدای جزء دوم تلفظ شود: همآرزو، همآرمان) و نیز بر سر کلماتی که با «الف» یا «م» آغاز میشود: هماسم، هممرز، هممسلک. 7-2. فرهنگ املایی خط فارسی این کتاب که در عمل ذیلی مفصّل بر دستور خط فارسی، بویژه بخش ترکیبات آن به حساب میآید، توسط سرپرست «گروه دستور زبان و خطّ فارسی» فرهنگستان (علی اشرف صادقی) و یکی از همکارانش در سال 1385، برای رفع ابهام و تردید در املای خطّ فارسی مصوّب فرهنگستان تدوین شده است. در این کتاب مفصّل(619 صفحه) چنانکه از نام کتاب برمیآید، فهرستی الفبایی از املای کلمات فارسی، ظاهراً مطابق الگوی دستور خطّ فارسی مصوّب فرهنگستان،(با اندکی تجدید نظر) بدون آوانگاری و غالباً بدون تبیین درست علل انتخاب، و ترجیح یا عدم ترجیح املای کلمات، درج شده است. بیشترین مدخلهای ذکر شده در فرهنگ مورد بحث، در خصوص املای کلمات مرکب، (بویژه معرفی نوع فاصله در این نوع کلمات) است، در این باره، در مقدمه کتاب، ضمن اشاره به این نکته که «فرهنگستان در مورد املای کلمات مرکب راه میانه را برگزیده و کوشیده است تا فقط مواردی را که جدا یا پیوسته نوشتن آنها الزامی است، قاعدهمند سازد و شیوه نگارش باقی کلمات را به عهدة خود نویسندگان بگذارد»(صادقی و زندیمقدم، 1385: 9) در توجیه و تعلیل گردآوری این فرهنگ نوشته شده: به علت دشواری به خاطر سپردن تمام قواعد و وجود تردید در نگارش کلمات مرکب و مشتق و دواملایی و سه املایی «فرهنگستان چاره را در آن دید که دست به انتشار یک فرهنگ املایی مبتنی بر قواعد دستور خط فارسی بزند و املای کلماتی را که در این دستور به عهده سلیقه و ذوق نویسندگان گذاشته بود، تا آنجا که امکان دارد، بیشتر قاعدهمند سازد یا شیوه مرجّح خود را که در بسیاری موارد اختیار دو املاست- در آن بگنجاند» (همان، 9-10). چنانکه در مقدمه کتاب آمده، برای رفع مشکل در مواردی که املای آن کلمات مورد تردید فراهمکنندگان کتاب یا دیگران بود، کمیسیونی 6 نفره نیز به سرپرستی علی اشرف صادقی تشکیل شد که در 14 جلسه، کلمات مذکور مورد بررسی قرار گرفت. در این جلسات، ضمن حفظ کلّی اصول دستور خطّ فارسی، در مورد کلمات دو املایی(پیوسته و جدا)، نکته تازه (و امیدوارکننده) آن بود که «گرایش بیشتری به سوی جدانویسی وجود داشت، زیرا تشخیص داده شد که این شیوه با گرایش روز خطّ فارسی بیشتر همسوست. از سوی دیگر در آموزش به نوآموزان نیز از سهولت بیشتری برخوردار است» (همان، 11). از تازگیهای عجیب کتاب، که در جایی دیگر دیده نمیشود و با قواعد کلّی خطّ فارسی مورد قبول فرهنگستان - مثل قاعده سهولت نوشتن و سهولت آموزش قواعد و نیز قاعده فاصلهگذاری(دستور خط فارسی، 1382: 10)- ناهماهنگ است و خود دشواری تازهای در املا ایجاد میکند، معرفی نوعی فاصله تازه به اسم «نیمفاصله» با تعریفی تازه در نگارش کلمات است، در این کتاب سه نوع فاصله به این صورت معرفی شده است: 1. عدم فاصله(در مورد دو جزء کلمات مرکب) مثل باریکبین، آبازسرگذشته؛ 2. نیمفاصله (برای نوشتن ترکیبات متشکل از مضاف و مضافُالیه و موصوف و صفت) مثل آبِ آلوده، آبِ سیاه؛ و 3. یکفاصله(برای گروههای کلماتی) مثل ای خدا، این جهان(! صادقی و زندیمقدم، 1385: 11و12). در بخشی از مقدمه کتاب، اجمالاً نکاتی دربارة مندرجات فرهنگ ذکر شده، که در اینجا برای تکمیل بحث، به اهمّ موارد آن اشاره میشود: - در این کتاب از آوردن افعال مرکّب صرف نظر شده و در مورد فاصلهگذاری این قبیل افعال آمده است که از نیمفاصله(وقتی دو کلمه استقلال معنایی را حفظ کرده باشند، مثلِ کار کردن و غذا خوردن) و بدونِ فاصله( وقتی کلّ فعل یک واحد معنایی میسازد، مثلِ قلمگرفتن، و بهخاطرسپردن) استفاده شود. - در مورد کلمات مرکّب دواملایی، صورت نهادینه شده ترجیح یافته است،(مثلِ ترجیحِ دستمزد بر دستمزد، و دسترنج بر دسترنج). - ترجیح صورت جدای کلمات دو املایی که صورت پیوسته آنها کاربرد بیشتری داشته (مطابق قاعده دستور خط) و سپس ذکر صورت پیوسته(مثل تجارتخانه-تجارتخانه). - ترجیح جدانویسی کلمات مرکّب از مضاف و مضافالیهی که صورت پیوسته آنها رواج بیشتری داشته،(مثلِ آبلیمو که آبلیمو انتخاب اول قرار گرفته است). - کلمات نهادینه شدة اداری و صنفی که جزء دومشان تکهجایی است پیوسته،(مثلِ استاندار و آشپز) و بقیة موارد جدا یا دوگانهنویسی شده است(صافکار/صافکار؛ هتلدار/هتلدار). - کلمات مشتقّ یعنی کلمات مرکّب با پسوند، طبق دستور خط، پیوسته نوشته میشوند(با دو تبصره درباره پسوند وار و فام) و کلمات مشتقّ دشوارخوان با دو املا(مثلِ آیینمند/ آیینمند، آئینمند و پرستشگر/پرستشگر). - دوگانهنویسی(بدون فاصله و پیوستهنویسی) ترکیباتی که با عدد «یک» میآیند. 8. غلامحسین زاده در ضمن مقاله ای به نقد دستور خط فرهنگستان پرداخته، تمایل خویش را به پیوستهنویسی نشان داده است: «هرگاه در زبان، ترکیب یا کلمه مرکب جدیدی پدید آید، باید با آن کلمه نیز همانند یک کلمه رفتار شود... بنابراین با کلمه مرکب نیز باید همانند یک کلمه واحد در زبان رفتار کرد، یعنی باید آن را پیوسته نوشت، مگر اینکه یکی از استثناهای قاعده پیوستهنویسی کلمه های مرکب دربارة آن صدق کند»(غلامحسین زاده، 1379: 147) ایشان در ضمن مقاله پیشنهادهایی برای ساده کردن قواعد عرضه داشته اند؛ از جمله اینکه کلمه های مرکب پیوسته نوشته میشوند مگر در مواردی که: کلمه پردندانه و طولانی شود و یا جزء دو با «ا» آغاز شده باشد و یا جزء دوم با «آ» آغاز شده باشد و همزه در تلفظ کاملاً حذف نشده باشد، و در مواردی که دو حرف همجنس در کنار هم قرار گرفته باشند؛ البته در موارد تردید آمیز معتقدند که بهنر است کلمه را جدا بنویسیم (همان، 147). ایشان مطابق تمایل پیش گفته، معتقد است که دستور خط فرهنگستان اصل کلی و مسلّم پیوستهنویسی در کلمات مرکب را نادیده گرفته و سعی بیهوده ای کرده تا مصادیق پیوستهنویسی را توصیف نماید، از این رو نتیجه چنین مبهم و ناقص از کار درآمده است (همان، 148).
ب. املای ترکیبات در دستور خطّ فارسی و دشواری های آن آرائی که از صاحبنظران و پژوهشگران خط فارسی، در بخش پیش نقل شد، تقریباً خلاصة همة آرای مهمّ و مطرح در خصوص املای ترکیبات فارسی است و اگر از کسان یا نهادهای دیگر، قولی به میان نیامد، از آن رو بود که در شیوههای املایی آنان در خصوصِ جدانویسی یا پیوستهنویسی، رأیی قابل ملاحظه و کاربردی که از تقلید و تکرار و گاه حتی رونویسی مبرّا باشد، پیدا نشد. به دنبال این مباحث، مناسب است که به نقد موارد پیشگفته پرداخته شود و برای رعایت اختصار، در این خصوص بیشتر و به طور ویژه به بررسی و نقد شیوة دستور خط فارسی بسنده گردد؛ چرا که اولاً، این دستور مبنایی رسمی و اجباری برای املای فارسی واقع شده و ثانیاً، فرهنگستان با پذیرش نظری چندگانه (جدانویسی، پیوستهنویسی، و دلبخواهینویسی) در املای ترکیبات فارسی، مجال و میدان وسیعتری را برای انتقاد باز کرده است؛ از این روست که بررسی و نقد دستور خط فارسی در این خصوص، به نوعی، بررسی و نقد شیوهها و آرای دیگران هم به حساب خواهد آمد، 10 هرچند که نقدی اجمالی باشد و گاه رنگ دردِدل گویی و گلایه به خود بگیرد: 1- فرهنگستان با قبول فرضی نو؛ اما غریب و مشکلآفرین در املای ترکیبات،(ذکر موارد الزامی جدانویسی و پیوستهنویسی و تعیین موارد استثنا، و اختیاردادن به نویسندگان در سایر موارد) دستور خود را در یاددهی و یادگیری به نوقلمان و نوآموزان دشوار کرده و آن را از هماهنگی داشتن و همگانی شدن(که از قواعد کلی املا و لازمه و قاعده هر دستوری است) محروم کرده است. 2- فرهنگستان با پذیرش املای دوگانه در خصوص برخی کلمات مرکب، مثلِ قبول دو املا برای برخی کلماتی که جزء دومشان تکهجایی است و نیز برخی کلمات مشتقّ و همچنین برای واژه «یک» در هنگام ترکیب(!همان، 23)، دستور خود را، دستِ کم در مواردی، از یکدستی و یکنواختی لازم دور کرده است. 3- فرهنگستان به جای آنکه نویسندگان را در پیوستهنویسی و جدانویسی کلمات و ترکیباتی که دربارة آنان اظهار نظر نکرده، آزاد بگذارد (! همان، 38)، میتوانست با قبول فرض اول- اصل گرفتن جدانویسی- فقط موارد معدودی را که نیاز به پیوستهنویسی داشته، مشخص سازد و با این کار، دستور خط را روشمندتر کند و تازگی و آسانی بخشد. البته برخی از اعضای محترم فرهنگستان در کتاب فرهنگ املایی، با گرایش بیشتر به جدانویسی، و قبولِ نظری گرایشِ عمومی جامعه به این شیوه و قبول آسانی تعلیم آن به نوآموزان، از یک سو قدمی در حلّ این مشکل برداشته؛ اما از سوی دیگر، با برخی ناهماهنگیها و تعجیلها و اظهارنظرهای تازه و گاه غیر علمی؛ بویژه در ابداع و معرفی فاصلهای تازه در نگارش کلمات(تفاوت نهادن بین بیفاصله و نیمفاصله)، در کار نگارش و ویرایش و آموزش قواعد آن گرهی تازه افکندهاند. 4- فرهنگستان همچنین میتوانست با تعمیمِ دلایلی که درخصوصِ موارد الزامی جدانویسی آورده، به موارد مشابه آن، قاعده و قانونی مبنی بر اصالت جدانویسی استنباط و استخراج کند و فقط موارد معدود و محدودی را که جنبة استثنا دارد، به عنوان پیوستهنویسی بیاورد. گفتنی است که موارد الزامی پیوستهنویسی در این دستور، شامل هشت مورد و موارد الزامی جدانویسی، بالغ بر پانزده مورد میشود؛ و از این رو؛ یعنی کثرت موارد الزامی در جدانویسی، مناسبتر و روشمندتر آن بود که جدانویسی در نوشتن ترکیبات، اصالت مییافت. 11 بنای دستور خط - چنانکه از نامش برمیآید یا چنانکه از رفتار فرهنگستان در امر و ابلاغ سایر موارد و مصوّبات برمیآید- قاعدتاً باید بر دستور و امر باشد. اما اعضای ارجمند آن سازمان، با اختیار دادن به نویسندگان، در برخی موارد پیشگفته، عملاً موجب کماعتنایی نویسندگان به مصوّبات املائی و یا کمارج کردن آنها شده، و بدین وسیله، پایة مصوّبات خود را از استحکام لازم به دور کرده است. به عبارت دیگر، دلبخواهی کردن برخی مصوّبات، راه را برای دلبخواهی کردن و از اعتبار انداختن مصوّبات دیگر دستور باز میکند و هدف قانونگذار را نقض میگرداند. 5- فرهنگستان در تصویب برخی بخشها، مثل بخش مربوط به ترکیبات، اصل میانهروی و محافظهکاری را به بهای بیروشی و ضابطهگریزی، برگزیده است؛ در صورتی که چندگانهنویسی در املا و زیادی موارد استثنا، آموزش را دشوار و سردرگمی نویسندگان و ویراستاران را افزون میکند. نکتة آخر آنکه شیوة دستور خط فرهنگستان که چند سالی از تصویب و ابلاغ آن میگذرد، هنوز چنان که باید توسط کاربران- بویژه دربارة ترکیبات- مورد پیروی قرار نگرفته است، چنانکه شیوة املا در بسیاری از انتشاراتیها؛ بویژه در برخی کتابهای درسی آموزش و پرورش که شمارگان میلیونی نیز دارد، با شیوة املای فرهنگستان تفاوتهایی دارد. با این وصف، پیروی از شیوة پیوستهنویسی یا چندگانهنویسی، عادت چند سالة برخی از دستاندرکاران امر نگارش و ویرایش و اغلب دانشآموزان را ویران میکند و آنان را به خانه بی پایة نخستین باز میگرداند.
ج. حلّ مشکل جدانویسی ترکیبات با فاصلة مجازی یا نیمفاصله از دید نگارنده، جدانویسی امتیازات زیادی بر پیوستهنویسی دارد که اندکی اشاره شد و مابقی در پی خواهد آمد. اما چارهای که برای حلّ مشکل جدانویسی میتوان اندیشید، به پیروی از نظر برخی صاحبنظران نگارش، آن است که مواردی را که گسستهنویسی ترکیبات که شامل اغلب موارد میشود، بر پیوستهنویسی رجحان دارد، با فاصلهای کم، یعنی نیمفاصله(: بیفاصلهنویسی/ نزدیکنویسی/ عدم فاصله) بنویسیم. 12 نوشتن ترکیبات با فاصلة کم؛ یعنی فاصلة میانحرفی یا درونکلمهای یا میانلختی، مشکل اصلی در جدانویسی کلمات مرکب و مشتق(و موارد مشابه) را که عبارت از خدشه وارد شدن به استقلال واحدهای صرفی و در نتیجه اشتباه و ابهام در فهم کلمات و عبارات و جملاتی که در آن واژههای ترکیبی به کار رفته است، بهیکباره میگشاید و نیز خط فارسی را از عوارض، دشواریها و ناخوشیهای پیوستهنگاری میرهاند.
د. امتیازات و دلایل جدانویسی در قیاس با پیوستهنویسی و چندگانهنویسی پذیرش اصل جدانویسی و در عین حال نزدیکنویسی، از فواید بسیاری برخوردار است که پیشتر مواردی را از قول سمیعی ذکر کردیم. در اینجا موارد دیگری را بیان میکنیم که احیاناً پیشتر گفته نشده و یا چنین بسطی نیافته است. 1. اصل قرار دادن این شیوه، آموختن و آموزاندن قواعد املا را همگانی و آسان میکند و اهل زبان و نگارش؛ بویژه نوقلمان و نوسوادان را از برخی سردرگمیهای موجود میرهاند. نیز با پذیرش این شیوه، دیگر نیازی به ردیف کردن فهرستی طولانی از استثناهایی که غالباً بیدلیل یا ذوقی است، وجود ندارد. با قبول اصل جدانویسی، موارد استثنا محدود و منحصر میگردد به مواردی که پیوستهنویسی ناگزیر باشد، مثل مواردی که با انجام جدانویسی، معنای ترکیب به ابهام و اشکال انجامد؛ یا مواردی که جداکردن ممکن نباشد و یا آنکه کلمه در زبان فارسی امروز و عموم اهل زبان، حالتی مزجی و یا بسیط یافته باشد و جز زباندانان از ریشهها و اشتقاقاتش باخبر نباشند، مثل دلبر، اردیبهشت، نانوا، امشب، پانصد، چلچراغ، کهربا، بهداشت، بهیار، گلاب، پایاب، دهخدا؛ و یا آنکه عَلَم باشد که در این صورت نیز عموم اهل زبان از ریشههای ترکیبیاش آگاهی ندارند و ترکیباتی بسیط جلوه میکنند، مثل ایلخان و ایرانشاه. 2. دربارة ترکیبات برساخته با وندها و حرفها نیز میتوان این قانون را تا حدودی تعمیم داد و حتیالمقدور، آن موارد را جدانویسی و نزدیکنویسی کرد. تفصیل این مورد را بعدتر خواهیم آورد. 3. کلمات و ترکیباتی که جدانویسی میشود، علاوه بر چشمنوازی، سهلخوانتراند، هرچند برای نویسندگان قدیمی، تغییر شیوة املایی مألوف، ممکن است، در آغاز چندان آسان و خوشنما نباشد. البته اگر شیوة جدانویسی را معمول، مصوّب و همگانی کنیم، این کمآشنایی و غرابت که در برخی موارد به چشم میآید، از میان خواهد رفت. 4. شیوة پیشنهادی نگارنده، با «قواعد کلی املا» که قانون مورد قبول و سفارش دستور خط فرهنگستان است سازگاری کاملی دارد، برخلاف شیوههای دیگر و شیوة فرهنگستان که در مواردی با آن قواعد متفاوت شده و حتی در تعارض و تقابل افتاده است. 13 5. روند رسمالخطنویسی از زمان فرهنگستان اول تا امروز، به قصد یکدست کردن املا و انفصال و استقلال بخشیدن به کلمات و ترکیبات فارسی بوده است؛ از این رو، اصالت قائل شدن برای جدانویسی، همراهی و هماهنگی با روندی طبیعی است که گریز و گزیری از آن نیست وگرنه سنت غالب کاتبان قدیم آن بوده است که وصل را بر فصل ترجیح نهند و یا آنکه به شیوههای متعدد و متنوعی کتابت کنند. سرهمنویسی شیوهای کهن به شمار میآید که امروزه مورد اقبال عموم و خصوص نیست؛ اما جدانویسی، راه و جریانی است که چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه زود و چه دیر، باید بدان راه درآییم و خود را با آن همراه و هماهنگ نماییم. 14 6. اصالت قائل شدن برای جدانویسی ترکیبات، ملاکی عمومی خواهد شد که دغدغه و تشویشِ خاطرِ کاربران و نویسندگان را در چگونگی نگارش موارد مشکل و مشکوک رفع میکند.
ه. املای برخی از واژههای ترکیبی به شیوة پیشنهادی نگارنده، شیوة اصلی خود را در نگارش ترکیبات فارسی، مبتنی بر جدانویسی میداند و در این بخش، میکوشد شیوة پیشنهادی خود را در املای برخی واژهها و ترکیباتی که درباره پیوستهنویسی و جدانویسیشان اختلاف نظر وجود دارد، نشان دهد. در ضمن امیدوار است که اهل نظر؛ بویژه اعضای محترم فرهنگستان، اگر مصلحت دانستند، به این شیوة املا نیز به دیدة اعتنا و انتقاد بنگرند، و بعد از تکمیل و تتمیم نواقص احتمالی، آن را قانونی و همگانی سازند. در شیوة پیشنهادی این موارد نیز مورد نظر بوده است: اولاً، برای آسانی آموزش و ایجاد یکدستی و یگانگی و زیبایی در املای واژههای ترکیبی، موارد استثنا حتی المقدور حذف شده و یا آنکه به حداقل ممکن کاهش یافته است. ثانیاً، در همة موارد مورد مناقشه و بحثانگیزی که پیشنهاد به جدانویسی شده، سعی شده با توصیه و تأکید بر رعایت فاصلة میانواژهای(نزدیکنویسی) استقلال کلمات نیز نشان داده شود تا در فهم و شناخت خوانندگان از واژهها، ابهام و اشکالی پیدا نگردد. ثالثاً، فقط مواردی در پیوستهنویسی مجاز دانسته شده است که بسیطگونهاند، یعنی ترکیباتی که عموم مردم همروزگار ما، آن واژهها را مرکب تلقی نمیکنند و گمان میبرند که واژهای بسیط است. رابعاً، پیشنهاد نگارنده قاعدتاًً شامل نثر مکتوب چاپی میشود و به املای ترکیبات در شعر فارسی و نوشتههای خصوصی و شخصی، قابل تسرّی و اجرا نیست.
1. فهرست املای برخی از واژهها و پیشوندها و پسوندهای مشهور از دید نگارنده دربارة واژهها، علامتها، پیشوندها و پسوندهای مشهور و پرکاربرد، فهرست پیشنهادهای نگارنده از این قرار است: - جدانویسی(نزدیکنویسی) «این» و «آن» از کلمة پس از خود در همه موارد. حتی در آنچه، آنکه و اینکه. - جدانویسی(نزدیکنویسی) «به» در اکثر موارد، حتی در واژة بههنجار و بهجز در واژههای بخرد و بشکوه و بای تأکید و بای زینت.(تقریباً مطابق شیوة فرهنگستان) - جدانویسی «بی»، مگر در واژههای بسیطگونة بیزار، بیخود، بیداد، بیراه، بیگانه(مطابق شیوة فرهنگستان). - جدانویسی(نزدیکنویسی) «تر» و «ترین» در همه موارد. حتی در واژههای بیشتر و کمتر، و نیز بهتر، مهتر و کِهتر که در زبان امروز کاربرد کمتری یافته و خود بهخود غرابت ظاهری آن کمتر شده است. - جدانویسی(نزدیکنویسی) «چه» در همه موارد، حتی در این واژهها: آنچه، چنانچه، اینچه، چهطور و چهسان، اما در واژة «چرا» و «چگونه» که حالت بسیط یافتهاند، لازم نیست. - جدانویسی «که» در همة موارد، حتی در بلکه، آنکه، اینکه. 15 - جدانویسی(نزدیکنویسی) «ها»(:علامت جمع) در همة موارد، حتی واژة آنها.(برخلاف نظر فرهنگستان که اختیار کار را – جز در موارد خاص- طور کلی به نویسندگان واگذارده است). - جدانویسی «هم» در اکثر موارد، بهجز در کلمات ترکیبی بسیطگونه مانندِ همو، همین، همان، همچو، هموار/ همواره/ هماره، همگین، همانند، همایش، هماورد، هماهنگ. - جدانویسی «همین» و «همان» و «هیچ»، از کلمة پس از خود، در همة موارد.(مطابق شیوة فرهنگستان). -جدانویسی «یک» در همة موارد ترکیبی، حتی در: «یکتا، یکجا، یکدست، یکدفعه، یکدیگر، یکرنگ، یکرو، یکسان، یکسره، یکسو، یکشنبه، یکنواخت». چنانکه دیدیم، در مورد املای پیشوندها، نظر نگارنده با نظر دستور خط فرهنگستان همسانی و نزدیکی زیادی دارد و مانند آن دستور بلکه بیشتر از آن، بنا را بر جدانویسی میگذارد. نگارنده همچنین دربارة املای پسوندها نیز جدانویسی(نزدیکنویسی) را مناسبتر میانگارد(برخلاف شیوة فرهنگستان) اما برای پرهیز از تغییر ناگهانی در املای کنونی، فعلاً فقط مواردی را پیشنهاد و توصیه به جدانویسی میکند که جدانویسی آن موارد، کم و بیش در برخی نوشتهها معمول و متداول باشد و این کار چندان ناآشنا و غریب ننماید. بنابراین دربارة پسوندها و واژههای پسوندداری که در این گفتار، بحثی مستقل دربارة املای آنها صورت نگرفته، 16 میتوان پذیرفت که به شیوة فرهنگستان عمل گردد و فقط در مواردی که واژة مذکور طولانی و نازیبا میشود، - بویژه واژههای پسوندی نو و معادلسازی شده- جدانویسی و نزدیکنویسی اصل باشد، مانند واژههایی با پسوند «گرا» و «گرایی» و «انگار» و «انگاری»(نیستگرا و نیستگرایی-تجربهگرا و../ انگار=نیستانگار و نیستانگاری)؛ پسوند«خواه» و «خواهی»(آزادیخواه و آزادیخواهی، جمهوریخواه و...)؛ پسوند «گری» (صفت+گری وحشیگری، مربیگری، یاغیگری؛ و پسوند «چی» (اسم+چی(اسم/صفت شغلی)پستچی، گاریچی، تلفنچی)؛ «آسا» (برقآسا-غولآسا-نهنگآسا).
2. املای ترکیبات در این بخش دربارة املای انواع ترکیبات مثل صفات مرکب و صفات مشتقّ و اسمهای مرکب، اظهار نظر شده و در اینجا نیز، بیش از پیش، جدانویسی(نزدیکنویسی)، مرجّح دانسته شده است: - جدانویسی و نزدیکنویسی صفات مرکب و مشتقّ مثل: جوانمرد، سرخرو، خوشسیما، روشندل، سفیدبخت، مهماندوست، گلچهره، ماهرو، خوشفکر، روشنفکر، آبداده، آبدیده، آبشناس، آبسنج، آبکش، آبگون، خوبچهر، سرخروی، اینچنین، ریاضیدان، سخندان، حقوقدان، جغرافیدان، همزبان، بیآبرو، بیهمزبان، تلخوش، راهنما، دلگشا، خوشسیما، خوبرو، تندخو، خویشتندار، خودبین. (غیر از واژة «بیکار» که بسیطگونه است). - جدانویسی و نزدیکنویسی انواع اسمهای مرکب، مثل: ترکیبِ اسم + اسم: لاکپشت،کتابخانه، آبانبار، مهمانسرا، آبگوشت، کارنامه، دستمزد، دستمایه. (غیر از واژة «دامپزشک» که بسیط گونه است). ترکیب اسم + بن ماضی: صلاحدید، چشمداشت، دستبرد. ترکیب اسم + بن مضارع: آبکش، گلگیر، خطکش، قلمتراش، دستبند. البته نگارنده بهرغم مخالفت با پیشفرضهای دستور خط فارسی دربارة ترکیبات و مواردی که در بالا نقل شد، در برخی نیز نظر آن دستور (بویژه ص39 و 40) را در پیوستهنویسی پسندیده و مقبول میشمارد، از جمله دربارة ترکیبات مزجی یا بسیطگونهای مانندِ آبرو، الفبا، آبشار، گلاب، پساب، خوشاب، دستاس، آبزی، روشندل، آبشخور، آسیاب، رنگرز، کهربا و... که نزد اهل زبان – و نه زبانشناسان و ادیبان- کلمهای غیر مرکب جلوه میکنند و همچنین کلمات بهیار، بهروز، و بهنام که اگر جدانویسی شوند، به تعبیر دستور خط، التباس یا ابهام معنایی به وجود میآید، و به تعبیر درستتر، چون این کلمات نزد اهل زبان، کلماتی بسیط جلوه میکنند، بهتر است مانند کلماتِ بسیط، پیوسته نوشته شوند و همینطور است مواردی مانندِ استاندار، بخشدار، قالیشو، آشپز که امروزه، عموماً واژههایی بسیط تلقی میگردند.
و. نکات و پیشنهادهای کلّی و نهایی در اینجا مناسب است که به چند نکته و چند پیشنهاد که در متن گفتار بدان پرداخته نشده اشاره شود: 1. نگارنده چون به اصل جدانویسی و نزدیکنویسی در املای ترکیبات و برخی پیشوندها و پسوندها تمایل دارد، با هیچ مورد از موارد جدانویسی که توسط فرهنگستان و دیگر صاحبنظران مجرّب ارائه شده، مخالفتی ندارد، هرچند، برخی موارد را به رغم درست دانستن جدانویسی، عجالتاًً اصراری بر جداشدن ندارد و مناسب میداند که این مسیر، با تأنی و تأمل بیشتر و مرحله به مرحله پیش رود تا فرصتی برای پذیرش و همگانی شدن این شیوه فراهم آید. 2. این نکته پذیرفتنی مینماید که برای خط فارسی، هرگز نمیتوان شیوهای را ابداع و ابلاغ کرد که صد در صد علمی و مستند و در همة موارد با دلیل و مدرک باشد و مورد قبول همگان واقع گردد؛ اما دستکم میتوان شیوهای را پیشنهاد کرد و پذیرا بود که از سایر شیوهها آسانتر، همگانیتر و زیباتر باشد و با قواعد کلی املای خط نیز سازگاری بیشتری داشته باشد. از دیدگاه نگارنده، شیوة جدانویسی (و در عین حال نزدیکنویسی)، چنین مزایایی دارد و برخی از مشکلات کنونی و آینده این خط زیبا را رفع میکند. 3. نکتهای که نباید از یاد برد و توجه به آن در بازنگریهای مربوط به خط و زبان ضرورت دارد، این نکته است که هر شیوة املایی، تنها قراردادی است که اهل یک زبان در شیوة نوشتن و علامتگذاری به جهت آسانی ارتباط و نگارش به کار میگیرند و از این رو و با توجه به ضرورتهای نو زبانی و زمانی و نگارشی، دائماً قابل تجدید نظر و بازنگری است و از این رو، هر نوع سنّتگرایی و تعصّبی که دست و پاگیر باشد و شیوة املا را از آسانی و همگانی بودن دور سازد، شایسته و پذیرفتنی نخواهد بود. 4. پیشنهادهای پیشگفته، به زعم نگارنده، پیشنهادهایی معتدلانه و آیندهنگر به شمار میآید که به قصد گشودن یا کم کردن برخی دشواریهای خط فارسی ارائه گشته است 17 و اگر پذیرفته باشیم که جدانویسی، روی هم رفته بر پیوستهنویسی برتری دارد و برخی مشکلات املایی ما را میگشاید، باید جرأت و جسارت دگرگونی و تغییر را نیز پیدا کرد و با اندیشه و اعتدال، مقدّمات این کار را فراهم ساخت. 5. ضرورت دارد که به صورت دورهای- هر چند سال یکبار- توسط نهاد فرهنگستان که نگارنده آن را تنها نهاد رسمی و شایسته این کار می داند، با مشورت اهل نظر و دست اندرکاران مجرّب نگارش و ویرایش، درباره شیوة املا بازاندیشی صورت گیرد و مسیر این بازنگری نیز در جهت جدانویسی و آساننویسی بیشتر باشد. 6- به نظر نگارنده، اگر هنوز دربارة جدانویسی وندها و برخی کلمات و حرفها که به کلمه شکلی بسیطگونه یا مزجی میدهد، تردیدی وجود داشته باشد، دربارة جدانویسی و در عین حال بیفاصلهنویسی اجزای کلمات مرکب، تردید چندانی روا نیست و البته مواردی را که اهل نظر اطمینان دارند که با اقبال همگانی مواجه نمیشود، میتوان به بازنگریهای دورهای در آینده محوّل کرد. 7. مناسبتر آن است که شیوة نهایی دستور خط، برای جاافتادن و اجرایی شدن، نخست، در نهادها، ادارات، سازمانهای آموزش عمومی؛ بویژه آموزش و پرورش و دانشگاهها و رسانههای عمومی، رعایت گردد. با این کار، علاوه بر همگانی شدن آن، روز به روز، بر تعداد موافقان و کاربران آن اضافه خواهد گشت.
نتیجهگیری در انتها، و به عنوان جمعبندی، بیفایده نیست که به برخی از کوششهای تازه نویسنده در این گفتار اشاره شود: 1. نگارنده در گفتار حاضر، بعد از بیان پیشینه بحث و ذکر خلاصه آرای اهل نظر دربارة املای کلمات ترکیبی و نقد برخی از آن آرا، کوشیده است، ذهنیت و زمینهای فراهم کند که شیوة جدانویسی و نزدیکنویسی در املا و به طور ویژه در ترکیبات فارسی، مورد توجه و تأمل دوبارة اهل نظر و احیاناً قبول ایشان واقع شود. 2. اصل دانستن جدانویسی و نزدیکنویسی(یا بیفاصلهنویسی) ترکیبات و ذکر موارد الزامی پیوستهنویسی(بویژه درباره کلمات «وند» دار) تا در آینده و در صورت احساس نیاز، آن موارد استثنا نیز با قاعده جدانویسی همراه گردد. 3. حذف یا کاهش موارد استثنا در خصوص موارد جدانویسی و پیوستهنویسی. 4. جدانویسی و نزدیکنویسی بلا استثنای مواردی مانندِ "ها"ی علامت جمع، این و آن، تر و ترین، چه و که. 5. جدانویسی و نزدیکنویسی کلمات مرکب، بهجز موارد انگشتشماری که بسیطگونهاند و فعلاً تأکیدی بر جدانویسی آن موارد ضرورت نداشته است. 6. جدانویسی و نزدیکنویسی غالب کلمات و نشانههایی که دوگانهنویسی میشوند و یا کلمات و ترکیباتی که دربارة جدانویسی یا پیوستهنویسیشان تردیدی وجود داشته است. 7. ارائه ملاک و قاعدهای در پیوستهنویسی کلمات و ترکیبات در خط فارسی. از دید نگارنده فقط مواردی را میتوان حکم به پیوستهنویسی کرد که در زبان فارسی امروز و نزد عموم کاربران آن بسیط تلقی گردند و معمولاً در کاربردها و نگارش روزانه، توجهی به ریشة اشتقاقی و ترکیبی آن موارد صورت نگیرد. اما سایر موارد؛بویژه اغلب ترکیبات تازه را میتوان جدانویسی کرد.
پینوشتها 1. خط کنونی فارسی که بعد از ورود اسلام از خط معمول عربی برگرفته شده، به تعبیر استاد بهمنیار «از فروغ خطی است که عرب اندکی پیش از ظهور اسلام، از مردمان نیمه ایرانی حیره و انبار فراگرفتهاند»(به نقل از ادیب سلطانی، پانوشت ص240). 2. برای آشنایی با تاریخ خط فارسی؛ از جمله ! ادیب سلطانی، 1354، ص240-241. 3. برای آشنایی با دشواریها و ناتوانیهای خط فارسی و نظریات مختلف برای اصلاح آن: از جمله ! ادیب سلطانی، ص 240-250؛ خانلری،(زبانشناسی و زبان فارسی)1366، ص257-281؛ بهروز،1363 ص12-17؛ آشوری، 1375، ص 131-132 و 176؛ باطنی: 1363، ص 66-72؛ و سمیعی: 1378، ص191-194. 4. در همین زمینه، ! نیساری، 1374، ص 24. 5. ادیب سلطانی سپس نکته جالبی را از قول محمود شفیعی میآورد که قابل تأمل و درسگرفتنی است: «اگر با رعایت آنچه گفتیم و خواهیم گفت، گاهی در قطع و وصل کلمهیی مردّد بودید، اصل انفصال است. خطای جدا نوشتن کلمة مرکّب بسیار کمتر است از به هم پیوستن بیمورد و بیجهت کلمهها» ( ادیب سلطانی، 1354، ص80). 6. نیساری همچنین به نقد و ردّ نظر کسانی میپردازد که معتقد به بیفاصلهنویسی به معنای رعایت یک نوع فاصله نوع سوم(غیر از میانلختی و میانکلمهای)اند، او این نظر را نه تنها حلّال مشکل املای ترکیبات نمیداند؛ بلکه معتقد است که این کار نوعی بینظمی و یک بار اضافی در آرایش اجزای خط تحمیل میکند(همان، 289) و انجام این کار را در صورتی قابل طرح میدانند که شکل حروف با دخالت دادن پارهای دستکاریهای مربوط به اصلاح خط فارسی، از محدودة املای قراردادی فعلی فراتر برود و به طور مثال مقرر شود که همه حروف پیوسته در هر موقعیتی به یک شکل (و تنها به شکل کوچک) نوشته شود.(همان، ص290) 7. ظاهراً تعبیر «بیفاصلهنویسی»، برساخته ایشان است. 8. چنان که در جای دیگر- در مقالة «دستور خط فارسی در بوتة نقد»- آوردهام این سه فرض، و قبول فرض سوم، پیشتر از چاپ نهایی دستور خط به پیشنهاد و نقد گذاشته نشده بود و در دستور جدید نیز مبانی و دلایل پذیرش این فرض بروشنی بیان نشده است و روی هم رفته، از دید نگارنده، فرض اول علمیتر؛ یعنی روشمندتر و همگانیتر و مقبولتر به نظر میآید، فرض دوم نیز، خود به خود، فرضی کهن و منسوخ و یا حداقل کمطرفدار شده و جای طرح و بحث ندارد. اما قبول فرض سوم، نه تنها مشکلات نگارش ترکیبهای فارسی را کم نمیکند؛ بلکه میتواند بر حجم آن نیز بیفزاید. برای مثال، اختیار دادن به نویسنده ـ در غیر از مواردی که فصل و وصلشان الزامی معرفی شده ـ باعث سردرگمی بیشتری خواهد شد، درحالیکه یکی از نقشهای اصلی و متوقَّع از فرهنگستان، کم کردن اختلاف سلایق و تأکید بر یکسانسازی و یکنواختی است. 9. این تصمیم تازه اعضای محترم فرهنگستان، که از چاپ چهارم به بعد دستور خط فارسی اضافه شده، به علت اختیاری کردن کار و عدم اشاره به این نکتة کلیدی که در یک متن واحد نویسنده حق ندارد از دو صورت املائی برای نگارش «ها» استفاده کند، خود مشکل تازه ای را رقم زده است. 10. گفتنی است که یکی از دلایل و انگیزههای اصلی نگارنده در پرداختن به املای ترکیبات و دستهبندی و جمعبندی مطالب در این زمینه نیز، نقد و بررسی آرای موجود در دستور خط فارسی بوده است. 11. در تأیید این مطلب، قابل ذکر است که در مقدمة دستور خط(ص6) چنین میخوانیم: «در مواردی که برای قاعده استثنایی مقرّر گشته، فهرست بستة موارد به دست داده شده و یا خودِ استثنا به صورت قاعده درآمده است». با توجه به این نکته، اگر اعضای محترم فرهنگستان به قاعده شدن استثناها باور دارند، برای جدانویسی ترکیبات -که استثناهایش زیاد است- نیز میتوان قاعدهای مبنی بر جدانویسی استنباط کرد. 12. برای آشنایی بیشتر با نیمفاصله یا فاصلة میانواژهای یا درونکلمهای، ! دستور خط فارسی،1382، ص10؛ سمیعی، 1378، ص 202. 13. شرح این مطلب را در مقالهای دیگر(دستور خط فارسی در بوته نقد) بازگفتهام. 14. چنان که دست اندرکاران دستور خط فرهنگستان، به اذعان صادقی، گرایش به جدانویسی را تشخیص داده و آموزش آن به نوآموزان را آسان تر دانسته اند.(صادقی و زندی مقدم، 1385، ص11) 15. واژههای: کان، کاین، کو، کاندر، کافتاب، کافتاد، کاسب، که در شعر و نثر قدیم و یا زبان محاوره کاربرد دارند، از این قاعده مستثنایند. 16. جدانویسی کلمات پسوندداری مانند گلدان، گلزار، رخسار، همسان، دانشکده، دانشگاه، رفتگر، غمگین، دانشمند، غمناک، سوگوار، ماهواره، سخنور، و پیشوند، به رغم تازگی برخی از موارد، به علت زیادی کاربرد و بسیطگونگی و یا حالت اسم بسیط یافتن، هماکنون غریب مینماید، و از این رو، نگارنده فعلاً اصراری بر جدانویسی این موارد ندارد. 17. در مقابل این پیشنهاد، به برخی پیشنهادهای افراطی نیز در تاریخ خط و املا برمیخوریم که معتقد به انفصال تمام حروف فارسی در نگارش بودهاند، رجوع شود به منابعی که در یادداشت شمارة 3 ذکر شده است. | ||
مراجع | ||
منابع1- آشوری، داریوش .(1375). بازاندیشی زبان فارسی، تهران: مرکز، ویرایش دوم. 2- احمدی گیوی و انوری .(1367). دستور زبان فارسی، تهران: فاطمی، چاپ دوم. 3- ادیب سلطانی، میر شمسالدین .(1354). درآمدی بر چگونگی خط فارسی، تهران: امیرکبیر، چاپ اول. 4- باطنی، محمدرضا .(1363). زبان و تفکر، تهران: زمان، چاپ سوم. 5- بهروز، ذبیح .(1363). خط و فرهنگ، تهران: انتشارات فروهر، چاپ دوم. 6- بهمنیار، احمد .(1337). «املای فارسی» زیر نظر محمد معین، مقدمه لغت نامه دهخدا، تهران: دانشگاه تهران، ص 148-177. 7- دستور خط فارسی .(1382). مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی(نشر آثار)، چاپ دوم. 8- دستور خط فارسی .(1384). مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی(نشر آثار)، چاپ چهارم. 9- حافظ، شمسالدین محّمد .(1369). دیوان حافظ، تصحیح محمد قزوینی و قاسم غنی؛ تهران: زوّار. 10- خانلری، پرویز .(1366). دستور زبان فارسی، تهران: توس، چاپ دوم. 11------------ .(1366). زبانشناسی و زبان فارسی، تهران: توس، چاپ هشتم. 12- روحانی، رضا .(1387). «دستور خط فارسی در بوتة نقد»، خلاصة مقالات همایش علمی نکوداشت استاد احمد سمیعی، رشت: دانشگاه گیلان. 13- سمیعی، احمد .(1378). نگارش و ویرایش، تهران: سمت، چاپ اول. 14----------- .(1376). شیوهنامة جهان اسلام، تهران: بنیاد دایره المعارف اسلامی، چاپ سوم. 15- شعار، جعفر .(1360). فرهنگ املائی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 16- صادقی، علیاشرف، و زهرا زندیمقدم .( 1385). فرهنگ املایی خط فارسی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی(نشر آثار)، چاپ دوم. 17- غلامحسین زاده، غلامحسین .(1379). «نقد دستور خط فارسی»، مجلة علوم انسانی دانشگاه الزهرا، سال دهم، شمارة 34-35، ص 145-153. 18- کابلی، ایرج .(1373). « واژهزایی و بیفاصلهنویسی»، مجلة آدینه؛ شمارة97، ص 56. 19- نیساری، سلیم .(1374). دستور خط فارسی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، چاپ اول. 20- وحیدیان کامیار، تقی، غلامرضا عمرانی .(1382). دستور زبان فارسی، تهران: سمت، چاپ چهارم.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 12,657 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 657 |