
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,713 |
تعداد مقالات | 14,041 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,964,875 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,600,552 |
جایگاه فن مناظره در شاهنامه فردوسی | ||||||||||||||||||||||||||||
پژوهشهای ادب عرفانی | ||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 8، دوره 2، شماره 1، خرداد 1387، صفحه 151-164 اصل مقاله (146.67 K) | ||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||
غلامعلی فلاح* | ||||||||||||||||||||||||||||
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت معلم تهران. | ||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||
حکیم فرزانه طوس در پردازش و سرایش حماسه بیهمال خویش که برخی آن را داستان بلند و واحدی میدانند، از گونههای گفتاری مختلفی چون گفتگو و مناظره بهره جسته است. اگرچه مناظرههای این اثر، اصلاً با گفتگوها از حیث بسامد و اسلوب قابل قیاس نیست؛ اما در این مقال برآنیم تا جایگاه و اهمیت مناظره را با تحلیل نمونههای آن در شاهنامه بررسی و تبیین کنیم. بعد از تعریف مناظره از منظرهای گوناگون و اشاره به منشأ اولیه آن در متون ادبی قبل از اسلام، دو مناظره: «مانی و موبد» و «موبد و مزدک» شاهنامه بررسی و تحلیل شده است و در پایان روشن شده که مناظرههای شاهنامه با مناظرههای پنجگانهای که اسدی طوسی در تغزل و تشبیب قصاید مدحی استفاده کرده، کاملاً متفاوت است و نیز با برخی مثنویهای تمثیلی سدههای بعد. فردوسی با سرایش این مناظرهها توانسته هم فضای دینی استبدادزده تحت سیطره موبدان را ـ که هر صدایی غیر از صدای خود را برنمیتابد ـ به تصویر بکشد و هم این دقیقه را خاطرنشان کند که این اسلوب، مربوط به فرهنگ و جامعه تکصدایی است؛ در حالی که گفتگو ویژه فرهنگ و جوامع چندصدایی است. | ||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||
فردوسی؛ مناظره؛ شاهنامه؛ گفتگو؛ اسدی طوسی | ||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||
درآمد اگر با نگاهی ژرف و شامل به شاهنامه بنگریم، کل این اثر حماسی را با همة تنوعها و تکثرهایش میتوان داستانی پیوسته و تودرتو به شمار آورد و همه رویدادهای به ظاهر پراکنده پادشاهیهای گوناگون را رویدادهای داستان پادشاهی ایران، و قهرمانان رنگارنگ بخشهای مختلف آن را دگردیسی انسان ایرانی دانست، با بنمایة بنیادی تقابل میان خیر و شر و نیک و بد. حکیم فرزانه طوس و پردازنده این داستان بلند ـ که خود برای اثرش هویت و شخصیتی قایل بوده و در آن به چشم داستانی واحد مینگریسته است1ـ برای پردازش و سرایش داستانهای اثرِ بیهمال خود، از گونههای مختلفی مانند دیالوگ، مونولوگ، نیایش، رجزخوانی، نامهنگاری، مرثیهخوانی و از جمله مناظره بهره جسته است (سرامی، 1368: 6). در شاهنامه طرفین گفتگو برای خود موضعی معین و عقیده و بینشی مشخص دارند که آن را کوتاه، دقیق و بدون زواید بیان میکنند و ما از خلال این گفتگوها، با اخلاق و رفتار، شخصیت و اندیشه و آرزوها و آلام اشخاص داستان آشنا میشویم؛ در حالی که در منظومههای شاعران دیگر، به استثنای فخرالدین گرگانی و تا حدودی نظامی، صنایع و تشبیهات جالب و بدیع استفاده میشود، ولی هویت اشخاص پنهان میماند (خالقیمطلق، 1381: 111-115). البته، بسامد مناظرههای شاهنامه در قیاس با گونههای دیگر گفتاری، از جمله گفتگوهای آن، بسیار اندک است و شاید بسامد بالای گفتگوها در شاهنامه از آن رو باشد که بنیاد هستی انسان بر گفتگو استوار است و در همین گفتگوست که زبان حقیقتاً فعلیت پیدا میکند و گوهر آن که همان اندیشه است، نمود مییابد. در زبان است که انسان همواره هستی را میجوید و زبان در این حالت برای انسان چیزی نیست جز کوشش او در رسیدن به خویشتن و شرط وجودی او، و در یک کلام خانة هستی انسان است (احمدی، 1381: 722-723). از همینرو، آثار فلسفی یونان مبتنی بر گفتگوست؛ از جمله آثار سقراط و افلاطون. در گذشتة فرهنگی ما نیز این شگرد جایگاه والایی داشته است و میدانیم که شمار گفتگوهای شاهنامه بمراتب افزونتر از مناظرههای آن است، چون مناظره، برخلاف گفتگو که مربوط به عصر عقلانیت است، از آنِ فرهنگ عصر استبداد و انحطاط است، چه در این شگرد زبانی، مانند گفتگو طرفِ دیگر مورد پذیرش نیست و در آن، نتیجه از پیش تعیینشده است و اگر جدالی هم صورت میگیرد، جنبة صوری دارد. در مناظره طرفین دعوا به برحق بودن خویش ایمان دارند و هر یک میخواهند دیگری را منکوب کنند و در نهایت حقانیت خود را اثبات نمایند. از همین روست که این شگرد زبانی سخت مورد بیمهری حکیم طوس واقع شده است؛ در حالی که مقلدان حکیم طوس و شاعرانی چون اسدی طوسی از این فن بسیار بهره بردهاند. در این مقال سعی بر آن است تا شگرد مناظره در شاهنامه فردوسی کند وکاو و جایگاه این فن در قیاس با گفتگو تبیین گردد. بنابراین، ابتدا این فن را تعریف کرده، سپس اشارهای اجمالی به پیشینة تاریخی آن خواهیم نمود. پس از آن، مناظرههای موجود در شاهنامه را ارزیابی خواهیم کرد. 2ـ مناظره چیست؟ مناظره، مصدر باب مفاعله و در لغت، به معنی نظیر کسی یا چیزی گردیدن، مباحثه، مجادله و گفتگو کردن است و در اصطلاح به گفتگوهایی اطلاق میشود که عموماً میان اهل علم و متکلمان و اصحاب ملل و نحل دربارة مسائل اعتقادی و غیراعتقادی انجام میگرفته است؛ یا «عبارت از توجه متخاصمین در اثبات نظر خود در مورد حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها برای اظهار و روشنکردن حق و صواب است و بالاخره مناظره بحث باشد در مسائل مختلف فیه و ایراد نظیر بالنظیر و مقابل بالمقابل و آن، یا مأخوذ از نظیر است یا از نظر است و یا به معنی توجه نفس است در معقولات یا به معنی مقابله است» (سجادی، 1341: 580). در قرون وسطی در مغرب زمین نیز مناظره (debate) نوعی فن ادبی در موضوعات مختلف مانند مسائل دینی، اخلاقی، سیاسی و عشقی به شمار میرفته (وهبه، 1979: 214). با توسع در معنی آن، به سخنگویی و استدلال دو کس دربارة چیزی نیز اطلاق میشده است، تا صواب و حقیقت دربارة آن چیز از میانه پدیدار شود و غلبة یک طرف مسلم گردد. در اصطلاح ادبی، مناظره «شعری را گویند که در آن شاعر از زبان دو یا چند شخصیت که در مقابل یکدیگر قرار میگیرند، سخن بگوید و صفات هر یک را از زبان آنها بیان کند تا سرانجام برتری یکی از آنها اثبات شود. معمولاً شاعر با مقابلة دو عنصر متضاد و مخالف و طرح گفتگو و مباحثههای آنها قصد اثبات نظریهای فلسفی یا نتیجهای اخلاقی را دارد. مباحثهکنندهها اغلب انسان هستند یا اشیاء و جانوران یا مفاهیم انتزاعی از قبیل عقل، اقبال، ثروت که در قالب شخصیتهای انسانی در برابر یکدیگر قرار میگیرند و گاه هر کدام از آنها مظهر و نشانة طرز تفکر یا عقیدهای است. از این جهت، مناظره را نوعی تمثیل و گاه یکی از انواع استعاره دانستهاند2» (میرصادقی، 1376: 254). 3ـ پیشینة تاریخی مناظره این شگرد ادبی، پیش از اسلام در فرهنگ و ادب ایرانی متداول بوده است و چنین مینماید که ایرانیان این نوع ادبی را که دارای خصوصیّت ادبیات شفاهی است، در ادوار قدیم از بینالنهرین اقتباس کردهاند؛ چه نمونههایی از آن در متون سومری اَکّدی دیده میشود. قدیمیترین مناظره موجود در فرهنگ ایران، مناظره موسوم به درخت آسوریک در زبان پهلوی اشکانی است که در آن درخت و بز به مباحثه و مجادله برمیخیزند تا ضمن توصیف فواید خود، طرف مقابل را تسلیم کنند؛ مثلاً نخل از فوایدی که میوة آن دربردارد یا بهرههایی که از چوب و برگ و الیاف آن میتوان برد، سخن میگوید و بز نیز از فواید خود مانند پوست، پشم و شیر سخن میراند که سرانجام این مبارزه، پیروزی بز بر نخل است. برخی این مناظره پر از مفاخره را تمثیلی از معارضة موجود میان دو جامعه دینی مختلف روزگار قدیم میدانند؛ یعنی بز نمایندة دین زردشتی است و نخل نمایندة دین کفر آیین آشوری ـ بابلی، که درخت در این آیین نقش مهمی دارد. برخی دیگر این مناظره را تمثیلی از تضاد میان زندگی دامداری ـ که بز نماد آن است ـ با زندگی متکی بر کشاورزی ـ که نخل نماد آن است ـ دانستهاند3 (تفضلی، 1377: 256-257). بهار ضمن بررسی دیوان پروین اعتصامی مینویسد: «این شیوه از قدیمالایام خاص ادبیات شمال و غرب ایران بوده، و در آثار پهلوی قبل از اسلام هم «مناظرات» دیده شده و در میان شعرای اسلامی نیز بیشتر «مناظرات» به شاعران آذربایجان و عراق اختصاص داشته است و قصاید اسدی طوسی که در «مناظره» است، مجموع آنها در آذربایجان ساخته شده» (بهار، 1371: 1/211). به نظر میرسد که از رهگذر همین مناظرهها میتوان به فضای دینی عصر ساسانی پی برد؛ فضایی که در آن استبداد شگرفی حاکم است و به صدایی غیر از صدای خود مجال ظهور و بروز نمیدهد. وجود چنین فضایی را متون تاریخی نیز تأیید میکند و این نکته نیز مؤیّد همان نظریهای است که مناظره را ژانر غالب دورههای استبدادی و فرهنگی تکصدایی میداند. این نوع مناظرات در فرهنگ ایرانی بعد از اسلام، بویژه بعد از عصر سامانی؛ یعنی بعد از عصر خردگرایی، نمود و ظهور بسیاری پیدا میکند. البته، هرمان اته اسدی طوسی را بانی فن مناظره میداند و در این باره مینویسد: «و عجب این که این نوع شعر در اشکال قدیمی خود با بعضی اشعار و تصانیف محلی فرانسه و انگلیس هم مشابه است، چندان که شخص تصور میکند شاید در دوره جنگهای صلیبی تأثیر شرق در غرب وقوع یافته باشد» (اته، 1337: 40). اسدی طوسی چندین مناظره خلق کرده و در هر یک از آنها دو سویه مناظره را تخیّل کرده و دلایل هر یک را بر ترجیح خود نسبت به دیگری آورده و سرانجام یکی را مجیب و دیگری را مجاب ساخته است؛ مناظرههایی مانند «آسمان و زمین»، «مغ و مسلم»، «نیزه و کمان» و «شب و روز»4 (صفا، 1378: 2/407). اسدی طوسی علاوه بر خلق گرشاسبنامه، در قصاید خویش سبک تازهای را ایجاد کرده است. شبلی نعمانی این نوآوری سبکی او را به خاطر مناظراتی میداند که از ایجادات خاص اوست که در آنها، دو چیز را با هم به مناظره انداخته، دلایل ترجیح هر کدام را ذکر میکند تا آنکه به مدح شاه، گریزی بزند (شبلی، 1335: 2/141). برخی محققان بر این باورند که این نوع مناظرهها در شعر دری بیسابقه بوده است و اسدی مناظرهگویی را از ادب پهلوی سرزمین جبال ایران اخذ کرده است5 (خالقیمطلق، 1356: 4). این سنت به وسیله ناصرخسرو، انوری، نظامی، مولوی، سعدی، حافظ و دیگر شاعران تداوم پیدا میکند و در جامعه استبدادزده و تکصدایی گسترش مییابد، چه در چنین فرهنگ و جامعة تکصدایی، جایی برای دیالوگ و گفتگو باقی نمیماند. بایسته یادآوری است که مضمون مطرح در اغلب این مناظرهها مسائل اخلاقی و اعتقادی است. بندرت در برخی از این مناظرهها، مانند «جدال سعدی با مدعی» به مناسبات اجتماعی جامعه به دو طبقة عهد شاعر پرداخته میشود. این مناظرهها، به استثنای مناظرات معدود فردوسی، در بدو امر بیشتر در قالب قصیده بوده و مشتمل بر گفتوگوی ساده میان دو عنصر متضاد که نقطة مقابل یکدیگرند، میشده است و شاعران از آن به صورت تمثیل برای بیان عقیده یا اثبات نظر خویش بهره میبردهاند؛ مانند گفتگوی موجود در «مناظره زاغ و باز» در دیوان عنصری، اما بعدها به ویژه در قصاید ابونصر علی بن احمد اسدی طوسی [در قرن پنجم] و امیر معزی [متوفی در قرن ششم] مناظره به جای تغزل و تشبیب و برای جلب توجه مستمع به کار میرفته؛ مانند مناظره «کلک و تیغ»که در صدر قصیدهای از امیر معزی در مدح سلطان آمده است (محجوب، 1345: 566). از سدة پنجم هجری قمری به بعد، سرودن مناظره در قالبهای دیگر شعری مانند قطعه و مثنوی و غزل رواج چشمگیری پیدا میکند و مقاصد شعری آن نیز گسترش مییابد. چنانکه مناظرههای ماندگاری را میتوان در آثار شاعران بزرگی چون سنایی، نظامی، سعدی و دیگران یافت که برای بیان معانی عرفانی و اجتماعی و اخلاقی به کار گرفته شده است (زرینکوب، 1381: 120). اما این فن در میان شاعران پایان دوره سبک عراقی و هندی چندان مورد توجه قرار میگیرد که به صورت ژانر غالب شعری درمیآید و مناظرههای متعددی به شکل منظومههای مستقل در قالب مثنوی از قرن نهم به بعد سروده میشود. از جمله منظومة «گوی و چوگان» اثر طالب جاجرمی، «ماه و خورشید» اثر خواجه مسعود قمی و مثنوی «بهاریة پیر و جوان» اثر میرزا محمدنصیر اصفهانی. هر چند مناظرهها در ادبیات بیشتر به شکل شعر است، اما بعضی مناظرههای منثور نیز وجود دارد؛ از جمله منظومه «سنّی و ملحد» و مناظرة «طبیب و منجّم» از مقامات حمیدی تألیف حمیدالدین ابوبکر بلخی و «جدال سعدی با مدعی» درگلستان سعدی (اته، 1337: 43-44). به هر صورت در مناظرههایی که در دورههای گوناگون ادبیات فارسی خودنمایی میکند، ابتدا شخصیتی به طرح سؤالی یا ارائه فرضیهای میپردازد که آن را باور و بر درستی آن اصرار دارد. سپس طرف مقابل مناظره به پاسخگویی پرداخته، نظر او را رد میکند و در نهایت شاعر به تأویل و تفسیر خود از این مناظره میپردازد. از همینرو، با آن که عنصر گفتگو در شاهنامه بسامد بالایی دارد، اما شمار مناظرههای این اثر حماسی اندک است، چه فضای طرح موضوعات بایستة مناظره کمتر است. با این همه، در شاهنامه فردوسی دو مناظرة نسبتاً کوتاه «مانی و موبد» و «موبد و مزدک» درخور تأمل است. 1) مناظرة مانی و موبد زردشتی: این مناظره نسبتاً کوتاه 35 بیتی، بخش کوچکی از قسمت پانزدهم داستان بلند پادشاهی شاپور ذوالاکتاف است که در شانزده بخش سروده شده است. کل این داستان 660 بیت است. یکی از حوادث مهم عهد این پادشاه ساسانی که پنجاه سال از پادشاهی وی سپری شده و در زمان خود بیهمال و حریف بوده، از این قرار است که مرد گویایی از چین میآید که زمین و زمینیان، چون او مصوّری هنوز به خود ندیدهاند و مانی نام اوست.
او مدعی پیامبری میشود:
وی سرانجام به خدمت شاپور راه مییابد و از او در گسترش دین خویش مدد میجوید، شاه که خود از عهدة او برنمیآید، موبدان را به حضور فرا میخواند:
و از آنان میخواهد که با او به مناظره برخیزند. آنان موبد موبدان را برای مناظره با مانی پیشنهاد میکنند، لذا شاه:
مانی در این میان از جدال با موبد موبدان که به تصریح متون تاریخی، کرتیر موبد است6 درمیماند و از جدال با او ناتوان میشود. موبد موبدان خطاب به او داد سخن میدهد:
مانی کاملاً در برابر موبد عاجز میشود و حالت عجز و ناتوانی در چهره او هویدا میگردد. در این میان شهریار دستور میدهد او را بکشند و پوست از سرش بیرون کشند و در آن کاه بریزند و برای عبرتگرفتن دیگران بر دروازه شهر بیاویزند.
2) مناظره موبد و مزدک در این مناظره که در روزگار پادشاهی 43 ساله قباد اتفاق میافتد، بامداد یک روز، مزدک با دینپرستان خود به نزدیک شاه میآید و از او میخواهد در هامون با آنان دیدار کند. چون شمار آنها بسیار زیاد است، او نیز میپذیرد و دستور میدهد تخت او را به هامون ببرند، آنگاه مناظره آغاز میشود. مزدک به شاه زمین میگوید که چون بر دین ما نیستی، باید قول دهی که از راه بد سر بازگردانی و بر پنج دیو چیره شوی. شاه از این سخن مزدک متعجب و خشمگین میشود و چون از جدال با او درمیماند، از مزدک شش ماه فرصت میخواهد و از اصطخر، مهرآذر پارسی را به درگاه فرا میخواند تا در حضور او با مزدک به مناظره در باب درستی یا نادرستی دین بهی بپردازند. سرانجام مناظره میان این موبد و مزدک برگزار میشود. اما موبدان و درباریان از بیم مقبولیت مزدک، شاه را به کشتن او وامیدارند7. از این رو:
شایستة ذکر است که این مناظرهها میان دو فرد در یک موقعیت رو در رو رخ دهد و موقعیت گوینده و شنونده مرتباً میان این دو جابهجا میشود و گفتمانهای آنان تحت تأثیر مخاطبان و شنوندگان متنوع قرار میگیرد، اما در اینجا نه از جابهجایی مرتب موقعیت گوینده و شنونده خبری هست و نه از گفتمانهای ویژهای که تحت تأثیر مخاطبان باشد. شاید این همه از آن روست که حکیم طوس در دو مناظره مورد بحث و اغلبِ بخش تاریخی شاهنامه، به مثابه ناظمی جلوه میکند که رویدادها و وقایع تاریخی آن عهد را بر اساس اسناد تاریخی به رشته نظم میکشد و بر خلاف برخی از بخشهای پهلوانی شاهنامه از فرآیند تولید متن در آنها خبری نیست؛ چه فردوسی به دلیل عدم برخورداری از انگیزه قوی تولید متن از خلاقیتهای فردی خویش و از تعیّنات اجتماعی برای این مهم بهره نمیگیرد. از همین رو، از نشانهها و آثار مربوط به گفتمان خاص نیز در آن خبری نیست. همچنین حضور قهرمانان اصلی مناظرهها؛ یعنی مزدک و مانی که عامل اصلی این رویدادها هستند، بسیار کمرنگ است و گویا استبداد دینی موبدان که صدایی جز صدای خویش را برنمیتابند، چندان مجالی بدانها نمیدهد و میکوشد که نه تنها صدایشان را خاموش کند، بلکه آنها را به طور کامل نابود سازد. دقیقه دیگری که عدم استفادة فردوسی را از خلاقیت فردی خویش برای تولید متن تأیید میکند و بر ناظمبودن او صحه میگذارد، بهرهگیری بسیار اندک او از صورتهای خیال معمول شاهنامه، در این دو مناظره است و به کار گیری نقش ترغیبی زبان که باعث شده فردوسی متن مناظرة مانی و موبد را نقل نکند و تنها با دو بیت این مناظرة طولانی میان آن دو را به انجام رساند:
«متن مناظرة میان موبد و مزدک نیز بازگو نمیشود و فردوسی تنها به نقل آخرین انتقادات موبد به صورت پرسشهای سرزنشآلود میپردازد. چنان که میبینیم، هر دو مناظره محتوای دینی دارند و میان پیامبران نو و نمایندگان دین حاکم بر جامعه صورت میگیرند. یادآوری این نکته نیز ضروری است که این مناظرات بیرون از متن داستانهای شاهنامه گنجانده شدهاند» (سرامی، 1378: 344-345). فرجام سخن از آنچه گذشت، چنین برمیآید که مقصود از مناظره در شاهنامه، همان شگرد علم بدیع نیست که اسدی طوسی را بانی آن میدانند و شاعر از آن برای نسیب و تشبیب قصاید مدحیه خویش بهره میجسته است؛ بلکه همان گفتگوی بسته و محدودی است که عموماً میان اهل علم و متکلمان و اصحاب ملل و نحل دربارة مسائل اعتقادی و غیراعتقادی، جهت اثبات نظر خود در مورد حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها برای اظهار و روشنکردن حق و صواب در میگرفته است. از همین رو، در این مناظرهها که مربوط به بخش تاریخی شاهنامهاند، موبدان که پشتوانه سیاسی دارند، پیروز میدان مناظرهاند و طرف مقابل خود را درهم میکوبند. این همه، نشاندهنده فضای دینی عصر ساسانی است که در آن خودکامگی شگرف و شگفتی از سوی حاکمان و پادشاهان وقت و نمایندگان دین و دولت حاکم بوده و هر صدایی غیر از صدای موبدان را برنمیتافته و خفه میکرده است. سرکوب دو جریان و صدای دینی و اجتماعی متفاوت مانی و مزدک در این دو مناظره بیانگر همین واقعیت است. همچنین از مقایسه مناظرههای مربوط به بخش تاریخی، با گفتگوهای شاهنامه، بویژه گفتگوهای بخش پهلوانی آن، چنین برمیآید که ارزش ادبی، زبانی و هنری این دو بخش کاملاً متفاوت است، تا آنجا که گویی فردوسی در قسمت تاریخی شاهنامه و بویژه این مناظرهها، به کردار امانتداری رفتار کرده که این داستانها را به رشتة نظم درآورده است و منابع تاریخی موجود نیز این حقیقت را تأیید میکند، اما در گفتگوهای بخش پهلوانی چونان شاعری حکیم جلوه میکند. اگر از سر دقت و تأمّل به گفتگوی زیر بنگریم و آن را با مناظرههای قبلی مقایسه کنیم، این واقعیت بیشتر آشکار خواهد شد. گفتگوی رستم و اشکبوس:
پینوشتها 1. در این باره رجوع کنید به: از رنگ گل تا رنج خار، شکلشناسی قصههای شاهنامه، 101-103. مؤلف این اثر معتقد است: «شاهنامه طی طریق انسان از نیستی به نیستی است و شاید همین اتحاد مبدأ و منتها و دوری بودن درونی است که آغاز و فرجام این حماسه بزرگ را تا حد انطباق کامل به هم نزدیک کرده است». قهرمانان آن، انسانها در تجلیات گوناگون خویشاند و زمان و مکان آن سرای سپنجی و کردارهای آن آمدن و زیستن به نیکی و بدی و سرانجام گذشتن و گذاشتن نام نیک و بد و درونمایه این داستان بلند، هیچ و پوچ بودن کار این جهان و ناگزیری پناهیدن به جهانبان یگانه است. 2. کاشفی سبزواری مناظره را در شمار صناعت ادبی میداند و مینویسد: «مناظره در لغت با یکدیگر حجتآوردن باشد و در اصطلاح آن است که شاعر از زبان هر یک از آن دو چیز یا زیادت که با یکدیگر در مقام مناظرهاند، سخنی بگوید و صفاتی که متضمن بر تفضیل یکی و تحقیر دیگری باشد، برشمارد. این اسلوب سخن به نزدیک متکلمان نیک واقع است و شایع و در نظم و نثر جاری و مناظراتی که در میان جمادات و نباتات و مانند آن ایراد کرده شود، از قبیل استعاره تواند بود (بدایعالافکار فی صنایع الاشعار، 1369: 82-83). فروزانفر نیز در این باره مینویسد: «مناظره عبارت از آن است که دو تن در باب دو موضوع از روی نظر و استدلال بحث کنند و هر یک محاسن موضوعی که برگزیده و معایب موضوع مقابل را برشمارد و بر اثر این بحث و نظر فضیلت مطلوب خویش را ثابت و خصم را از جواب عاجز کند» (سخن و سخنوران، 1369: 449). 3. همچنین ر.ک. اذکائی، پرویز: «منشأ مناظرههای ادبی (ایران باستان و میانرودان)، مجله گوهر گویا، س اول، شماره اول، بهار 1386: 63. 4. در باب مناظرههای اسدی ر.ک. مجمعالفصحا، 1/287 و مقدمة گرشاسبنامه اسدی طوسی، ده و یازده. 5. و نیز ر.ک. «منشأ مناظرههای ادبی»، صص 1-3. 6. در باب مانی و ارتباط او با شاپور و نقش کرتیر در قتل وی ر.ک. تاریخ مردم ایران قبل از اسلام، ج1/ 433-441 و نیز ر.ک. آفرینش و تاریخ، 518؛ الکامل، 1/266-267، کتاب مانی و دین او تألیف حسن تقیزاده: 482-485. 7. در این زمینه ر.ک. آفرینش و تاریخ: سلطنت قباد و ظهور مزدک، تألیف آرتور کریستین سن، ترجمه نصرالله فلسفی و احمد بیرشک، تهران 1320، و تاریخ مردم ایران قبل از اسلام، 1/ 477-485. | ||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||
1- ابناثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرم الشیبانی. (1989). الکامل فی التاریخ، حققه علی شیری. بیروت: داراحیاء التراث العربی. 2- اته، هرمان. (1337). تاریخ ادبیات فارسی، ترجمه رضازاده شفق. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 3- احمدی، بابک. (1381). هایدگر و تاریخ هستی، تهران: مرکز. 4- اذکائی، پرویز. (1386). «منشأ مناظرههای ادبی (ایران باستان و میانرودان)» مجله گوهرگویا، سال اول، شماره اول. 5- اسدی طوسی، حکیم ابونصرعلیبن احمد. (1377). گرشاسبنامه، به اهتمام حبیب یغمایی. تهران: بروخیم. 6- بهار، محمدتقی. (1371). مجموعه مقالات یا بهار و ادب فارسی، به کوشش محمد گلبن. تهران: امیرکبیر. 7- تفضلی، احمد. (1376). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، تهران: سخن. 8- تقیزاده، سیدحسن. (1335). مانی و دین او، تهران: چاپخانة مجلس. 9- خالقیمطلق، جلال. (1356) «دربارة اسدی طوسی»، مجلة دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد، ش4. 10- _________ .(1381). سخنهای دیرینه، به کوشش علی دهباشی. تهران: افکار. 11- سرّامی، قدمعلی. (1368). از رنگ گل تا رنج خار، شکلشناسی داستانهای شاهنامه. تهران: علمی و فرهنگی. 12- زرینکوب، عبدالحسین. (1368). تاریخ مردم ایران قبل از اسلام، تهران: امیرکبیر. 13- _____________ .(1381). شعر بیدروغ، شعر بینقاب، تهران: انتشارات علمی. 14- سجادی، سیدجعفر. (1341). فرهنگ علوم عقلی، تهران: ابنسینا. 15- شبلی نعمانی. (1335). شعر العجم؛ تاریخ شعرا و ادبیات ایران، ترجمة سید محمدتقی فخر داعی گیلانی. تهران: دنیای کتاب. 16- صفا، ذبیحالله. (1378). تاریخ ادبیات در ایران، تهران: فردوسی. 17- فردوسی، حکیم ابوالقاسم. (1965). شاهنامه، تصحیح علییف، برتلس، عثمانوف، مسکو. انتشارات دانش. 18- فروزانفر، بدیعالزمان. (1369). سخن و سخنوران، تهران: خوارزمی. 19- محجوب، محمدجعفر. (1345). سبک خراسانی در شعر فارسی، تهران: انتشارات دانشسرای عالی. 20- مقدسی، مطهربن طاهر. (1374). آفرینش و تاریخ، مقدمه، ترجمه و تعلیقات از محمدرضا شفیعیکدکنی. تهران: آگه. 21- میرصادقی، میمنت. (1376). واژهنامه هنر شاعری، تهران: کتاب مهناز. 22- واعظ کاشفی سبزواری، کمالالدین حسین. (1369). بدایعالافکار فی صنایعالاشعار، ویراسته و گزاردة میرجلالالدین کزازی. تهران: مرکز. 23- وهبه، مجدی و کاملالمهندس. (1979). معجمالمصطلحات العربیة فی اللغة و الادب، بیروت: مکتبة لبنان. 24- هدایت، رضاقلی خان .(1336). مجمع الفصحا، مظاهر مصفا، تهران: امیرکبیر. | ||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,484 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,224 |