تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,651 |
تعداد مقالات | 13,405 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,241,766 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,084,621 |
ضد قهرمان در شاهنامه و منظومههای پهلوانی ایران | ||||||||||||||||
پژوهشهای ادب عرفانی | ||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 1، شماره 4، دی 1386، صفحه 39-60 اصل مقاله (241.27 K) | ||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||
هادی یوسفی* 1؛ محمود مدبّری2؛ محمدرضا صرفی2؛ یحیی طالبیان3 | ||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان | ||||||||||||||||
2دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان | ||||||||||||||||
3استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان | ||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||
مقاله حاضر به منظور بررسی چهره ضد قهرمانان در حماسههای ملّی ایران، به شیوه کتابخانهای نوشته شده است و یافتههای پژوهش به شکل توصیفی و تحلیلی ارائه شدهاند. آنچه در حماسههای ایرانی حایز اهمیّت فراوان است، جدال دو نیروی خیر و شرّ است. قهرمانان تجلّیگاه همه صفات و خصایل پسندیده هستند و ضد قهرمانان جلوهگاه صفات و ویژگیهای اهریمنی؛ از این رو ضد قهرمانان گاه با انگیزه های نفسانی، و گاه به منظور کاستن قدرت، توانایی و شایستگی قهرمانان، با آنها درگیر میشوند. این گفتار به بررسی ضد قهرمانان درحماسه های ملّی ایرانیان اختصاص یافته، از نظر «نوع» آنها را در چهار دسته اصلی: انسانی، حیوانی، طبیعی و ماوراء طبیعی جای داده و از نظر «کنش» و نقشی که در متن وقایع به عهده دارند، در یازده دسته: اصلی، مشاور، سپهدار، جدالگر، اغواگر، یاریگر، متّحد، راهنما، صوری، عاشق و ابزاری طبقهبندی نموده است. سپس ویژگیها، زیر مجموعهها و تعاریف هر دسته با مصداقهای آن ارائه شده است. | ||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||
حماسه؛ شخصیّت؛ ضد قهرمان؛ قهرمان | ||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||
مقدمه داستان عرصة تزاحم، تقابل و توافق شخصیّتهایی است که با نقش آفرینیهای خود بسیاری از اندیشهها، افکار و عواطف را عینیّت میبخشند. بنابراین، میتوان گفت: «شخصیّت محوری است که تمامیّت قصّه بر مدار آن میچرخد» ( براهنی، 1362: 242) و به همین دلیل، ما از طریق شخصیّت گاه لایههای پنهان زندگی در اجتماعی پر از دغدغه را به تماشا مینشینیم (رمان)، و گاه بنیان اندیشهها و تفکّرات گذشتگان را از بن جان در مییابیم ( حماسه). چنانکه حماسة ملّی ایران با تمامی داستانهایش تبیین کنندة جدال دیرپای عناصر خیر و شرّ است؛ «دو بن که همواره در حال ستیز و کارزارند و پهنای گیتی و زمینة زندگی آدمی عرصه این نبرد و میدان این کارزار» ( سرکاراتی، 1378: 96) داستانهایی که در آنها ارزشهایی چون نیکی و بدی، نام و ننگ و داد و بیداد و یا بنیادهای خاصّ روانی، چون: مهر و کین، دلیری و جبونی، هر کدام یا مجموعهای از آنها در نهایت به صورت یل و پهلوانی تجسّم پیدا میکند (همان:79). شایان ذکر است که اگرچه قهرمانان و ضد قهرمانان عرصة حماسه، عنوان شخصیّت داستانی را دارا هستند، اما بین آنها با آنچه که در رمان و دربارة شخصیّتهای آن مطرح است، تفاوتی اساسی وجود دارد. این تفاوتها خود حاصل شیوة نگرش حماسه و رمان به جهان است؛ به این معنا که نگرش حماسه به جهان، نگرشی کلّی است که در آن، امور خرد و جزوی جایی ندارند و با توجّه به این خصیصه، «شخصیّت های مطرح در داستانهای حماسی، نمونههایی کلّی از سرگذشت و مظاهر کلّی هستند که با داشتن خصایل نیک و بد انسانی، به دو گروه خدایی با همة خصایل پسندیده و گروه اهریمنی با همة رذالتها و پستیها و پلیدیها تقسیم میشوند و درگیری این دو گروه باعث پدید آمدن ماجراهای قصّههای حماسی و افسانه است» (میرصادقی، 1366: 389). علاوه براین، تضاد خود به خود بین این دو نیرو، نیروی خیر [قهرمان] و نیروی شرّ[ضد قهرمان]، فرصتی بینظیر جهت مشاهدة شرّ در همة پیچیدگیها و چندگانگی آن برای خواننده فراهم می آورد ( پرین، 1378: 43)؛ در حالی که نگرش رمان به جهان جزیی است و این جزیینگری حاصل جدا شدن جهان بینی انسان از جهانبینی قهرمانی، و وارد شدن خصوصیات عاطفی و درونی و تجزیه و تحلیلها برای اوّلین بار و در اواخر قرن هفده در ادبیّات است ( میر صادقی، 1366: 389). ریشة این تغییر نگرش را میتوان در نظام ارزشی مسیحیّت به طور کلّ، و پروتستانتیسم به طور خاصّ جستجو کرد ( محمودیان، 1382: 42- 45). شایان ذکر است که اگرچه این شخصیّتها در بادی امر به صورتی کلّی جلوهگری میکنند، اما بررسی و شکافتن لایههای مختلف و دقّت در آنها این حقیقت را آشکار می سازد که آنها در عین کلّی بودن تنوّعی چشمگیر دارند. این تنوّع تا بدانجاست که می توان آنها را از زوایای مختلف طبقهبندی و تعریف کرد. براین اساس و با توجّه به اهمیّت عناصر اهریمنی [ ضد قهرمانان] هم از نظر میزان حضور در داستانهای حماسی و سهم عمدة آنها در پیدایش این داستانها، و هم از نظر تنوّع وچند گانگی آنها، در این مقاله که خلاصهای از پژوهشی بزرگتر است، ضد قهرمانان در حماسههای ملّی ایران بررسی و از دو دیدگاه کلّی و جزیی براساس دو معیار «نوع» و «کنش» تقسیم و طبقهبندی شدهاند، و برای دستههای مشخّص و مجزّا تعریفهایی ارائه گردیده است. شایان ذکر است که در تقسیمبندی ضد قهرمانان براساس کنش، ممکن است به دلیل موقعیّتهای مختلف داستانی جا به جاییهایی در نقش ضد قهرمانان صورت گیرد؛ مثلاً شخصیّتی که در آغاز ضد قهرمان اصلی و یا سپهدار است، در جایی دیگر جدالگر، یاریگر و... باشد و یا برعکس. در آغاز بحث ناگزیر از تعریف شخصیّت (Character) که ضد قهرمان هم جزیی از آن محسوب میشود، هستیم: 1- شخصیّت یا کاراکتر ( Character) واژة کاراکتر از ریشة «Kharassein» یونانی کهن به معنی حکاکی کردن و عمیقاً خراش دادن، گرفته شده است، و به طرحهای منثور از تیپهای مختلف آدمها که در الگوی خاصّی گنجانده شده و گرد هم آمده بودند، اطلاق میگردید. این نوع نوشته [ طرحهای منثور] خود برگرفته از « کاراکترهای» تئوفراستوس ( 372 تا 287 ق. م) فیلسوف یونانی و شاگرد ارسطو بود ( براهنی، 1362: 249). ارسطو نخستین تعریف را که متناسب با تراژدی است ارائه کرده، مینویسد: «شخصیّت ماهیّت و طبیعت شرکت کننده در تراژدی را تعریف میکند» ( همان: 248) ارسطو شخصیّتهای نمایش را مقلّد اعمال و رفتار قهرمانان واقعی میداند و به همین خاطر آنها را به دو دستة خوب و بد تقسیم میکند. تقسیمبندی نمایش او نیز از یک دیدگاه مبتنی برهمین تقسیمبندی است؛ به این معنا که او تراژدی و حماسه را نمایشهایی میداند که دربارة زندگی مردمان برتر از مردمان واقعی است، و آثار کمدی از نظر او آنهایی هستند که زندگی افراد پستتر را به نمایش میگذارند ( عبدالهیان، 1381: 54). در کتب مختلف نیز شخصیّت تعریف شده است که به برخی از آنها اشاره میشود: « شخصیّت شبه شخصی است تقلید شده از اجتماع که بینش جهانی نویسنده بدان فردیّت و تشخص بخشیده است» ( براهنی، 1362: 249). هنری جیمز در مقالة «هنر داستان» مینویسد: « شخصیّت چیست جز تجلّی رویداد؟ و رویداد چیست جز ترسیم شخصیّت» ( مارتین، 1382: 84). توماشفسکی و بارت شخصیّت را جزء پیوستة روایت دانسته، تلویحاً گفتهاند: «شخصیّت چیزی نیست جز پارههای لفظی (ظاهر جسمانی، اندیشهها، جملهها و احساسات) که با نامی خاصّ به هم پیوندی سست یافتهاند ( همان: 86). شخصیّت در ادبیّات فرد ساخته شدهای است که مانند اشخاص حقیقی از ویژگیهایی برخوردار است و با این ویژگیها در داستان و نمایش ظاهر میشود ( داد، 1371: 177). هادی محمدی در کتاب روششناسی نقد ادبیّات کودکان آورده است: « شخصیّت از جملة عناصر کلیدی داستانی است؛ ادبیّات داستانی بیحضور شخصیّت مفهوم پیدا نمیکند... . در هر داستان این شخصیّت است که حالت پایدار نخستین را دگرگون میکند و موارد داستانی را به وجود میآورد ( محمدی، 1378: 173). با نگاهی به تعاریف مذکور، این نکته دریافته میشود که تعریفهای ارائه شده برای شخصیّت_ جز تعریف ارسطو_ به شخصیّت در رمان نظر دارند، در حالی که- همچنان که در مقدّمه اشاره شد- بین شخصیّت رمان و حماسه به خاطر تفاوت جهانبینی این دو پدیده داستانی، فرق اساسی وجود دارد. حال به طور مختصر به تعریف قهرمان و شخصیّت مقابل او؛ یعنی ضد قهرمان، که زیر مجموعة شخصیّت هستند، میپردازیم: 1-1. قهرمان: (Hero- Heroine) قهرمان که آن را شخصیّت اصلی یا « protagonist» نیز گفتهاند، در اثر ادبی به فردی گفته میشود، که در کانون توجّه ما قرار میگیرد» ( Abrams, 1971:128). قهرمانان با صفات برجسته و والای اخلاقی و با خصوصیّات تحسین برانگیز جسمی مشخّص میشوند (میرصادقی، 1377: 217). «در تراژدی در مجموع قهرمان، انسانی بهتر و برتر از انسان عادی است». ( داد، 1371: 240). کادن در تعریف قهرمان گفته است: « قهرمان در ادبیّات کلاسیک به صورت فردی تعریف شده است: قوی، بیپروا، شجاع و قادر به انجام اعمال ماجراجویانه و مختصّ قهرمانان» (کادن، 1380: 46). در کتاب تأملّی دیگر درباب داستان نیز آمده است: «به «شخصیّت محوری» داستان که با دیگر نیروهای داستان درگیر است- چه محبوب و چه منفور- «شخصیّت اصلی» میگوییم» (سلیمانی، 1369: 29). 1-2. ضد قهرمان: ( anti hero- anti heroine) تعاریفی که در منابع ادبیّات داستانی برای ضد قهرمان بیان شده است، حول دو محور اساسی میچرخد: در محور اوّل ضد قهرمان کاریکاتور قهرمان است، و در محور دوّم مخالف و معارض قهرمان. در ذیل به تعاریفی که در این زمینه و براساس این دو محور ارائه شده است، میپردازیم: در واژه نامة هنر داستاننویسی، ضد قهرمان فردی پنداشته شده است که فاقد خصوصیتهای قراردادی و محاسن و فضایلی است که قهرمان دارای آن است.. . این شخصیّتها غالباً خندهآور، دست و پا چلفتی، رقّت انگیز، افسرده، ناامید، مطرود، منزوی و غیر عادیاند و اغلب همدردی خواننده را نسبت به خود جلب میکنند و نباید آنها را با شخصیّت مخالف و شخصیّت شرّیر اشتباه گرفت ( میر صادقی، 1377: 196- 197). ضد قهرمان که آن را شخصیّت مخالف یا (antagonist) نیز نامیدهاند، شخصیّت شرّیری است که مخالف و معارض شخصیّت اصلی[ قهرمان] است ( داد، 1371: 181). در کتاب تاملّی دیگر در باب داستان تمام نیروهای درگیر با شخصیّت اصلی اعمّ از افراد واشیاء، رسوم و قراردادهای اجتماعی و خصلتهای خود شخص «نیروهای ناسازگار» نامیده شدهاند (سلیمانی، 1369: 29). «رقیب مهمّی که در تضاد با قهرمان قرار میگیرد، همان ضد قهرمان است.» (128:1971، Abrams) در کتاب فرهنگ اصطلاحات کادن ضد قهرمان آنتی تز و متضاد قهرمان در داستانهای کلاسیک خوانده شده است ( کادن، 1380: 46). در کتاب فنّ نمایشنامهنویسی نیز ضد قهرمان به این صورت تعریف شده است: هر کس که با قهرمان نمایش مخالفت ورزد، شخص مخالف نام دارد. او کسی است که جلو اقدامات مستبدانة قهرمان نمایش را میگیرد و قهرمان نمایش تمام قدرت، فکر، نیرنگ و خلاصه تمام قوای فعالة خود را بر ضد او به کار میبرد... . در هر نمایشنامه شخص مخالف هم مثل قهرمان باید قوی و در صورت لزوم به اندازة او بیباک و بیرحم باشد، و قهرمان و شخص مخالف باید دشمن سرسخت یکدیگر باشند ( اگری، 1383: 191- 192). در بررسی تعاریف مطرح شده در مورد ضد قهرمان، گرد آمدن آنها حول دو محور ارائه شده در آغاز مبحث، بخوبی آشکار میگردد. از این رو می توان گفت اگر چه لاجوس اگری معیارهایی به تعریف خود افزوده است، اما هیچ یک از این تعاریف نتواسته است گسترة این حوزة معنایی را در برگیرد؛ و به عبارت دیگر جامع و مانع باشد. براین اساس، نگارنده کوشیده است تعریفی ارائه کند که باعث حصول و تحقّق این مهمّ گردد، و آن این تعریف که: «ضد قهرمان فرد، عنصر یا موجودی است که از نظر اندیشه، صفات، اعمال و رفتار در قطب منفی و نقطة مقابل قهرمان قرار دارد، و با او در تقابل و تضاد است». در پاسخ به این سؤال مقدّر که تعریف ارائه شده چگونه میتواند در برگیرندة هر دو دسته از تعاریف یاد شده در سطور قبل؛ یعنی شخصیّت مخالف و شخصیّت کاریکاتور قهرمان باشد، میتوان گفت که تقابل و تضاد ضد قهرمان با قهرمان میتواند به دو صورت عینی، ذهنی و یا هر دو باشد؛ که در نوع اوّل؛ یعنی وقتی که ضد قهرمان همان شخصیّت مخالف یا شرّیر است، تقابل و تضاد براساس هر دو وجه عینی و ذهنی و در سه حوزة اندیشه، صفات و اعمال است، و در نوع دوّم؛ یعنی زمانی که ضد قهرمان فردی مضحک و به دور از صفات قهرمانی است، این تضاد و تقابل بیشتر در عرصة صفات و ذهنی است، و عملاً تقابلی کرداری یا جدال و درگیری بین قهرمان وضد قهرمان وجود ندارد. شخصیّتها و بالطّبع ضد قهرمانان، در حماسه و رمان از نظر صفات، خصوصیات و عملکرد با هم متفاوتند، چون تحت تأثیر نگرش حاکم بر حماسه و رمان هستند، و«تفاوت میان حماسه و رمان... نه از تمایلات درونی نویسندگان آنها؛ بلکه از واقعیتهای تاریخی– فلسفیای ریشه میگیرد که با آن مواجه هستند» ( لوکاچ، 1381: 46)؛ نگرشی که در حماسه، کلّی گرایانه و آرمانی است و از فردیت در آن خبری نیست، و هر کس در هر گروه و دستهای تمامی خصایل و صفات آن را تمام و کمال دارد، و امکان جا به جایی و تغییر و تحوّل در موقعیّت افراد و پیوستن آنها به جناح مخالف وجود ندارد. به عبارت دیگر، همه چیز در آن در اوج کمال و یا در حضیض پستی است و از حدّ وسط خبری نیست؛ در حالی که رمان نگرشی جزیی دارد، و شخصیّت در آن با تمام ویژگیهای خود– خوب یا بد- ظاهر میشود، و بیشتر افراد، ماجراها و حوادث و... در حالتی تعادلی و تقریباً در حدّ وسط ساری و جاری هستند. براین مبنا، تقسیم و طبقهبندی شخصیّتها در حماسه دارای خطوطی روشنتر است و می توان آنها را به دو گروه مجزّا تقسیم کرد، که در تقابل با یکدیگر و پیش برندة داستان حماسی هستند. تقابل در حماسه نه تنها در شخصیّتها؛ بلکه در ابزار و وسایل جنگی، مرکبها، شیوة چینش و آرایش سپاه و بسیاری موارد دیگر مشهود است، «زیرا همه چیز در حماسه زندگی خود را زیست میکند و کمالش را از معنای درونی خویش پدید میآورد.» (همان: 59). 2- طبقه بندی ضد قهرمانان: ضد قهرمانان یا جناح شرّیران از دیدگاههای مختلف قابل طبقه بندی هستند. در این مقاله براساس دو معیار «نوع» و« کنش» به دستهبندی آنها پرداخته شده است. 2-1. دسته های ضد قهرمان براساس نوع: ضد قهرمانان از لحاظ «نوع» به چهار دستة اساسی تقسیم میشوند، که هر یک از آنها نیز دارای زیر مجموعههای خاصّ خود هستند، این چهار دسته عبارتند از: 2-1-1. ضد قهرمانان انسانی؛ 2-1-2. ضد قهرمانان حیوانی؛ 2-1-3. ضد قهرمان طبیعی؛ 2-1-4.ضد قهرمانان ماوراء طبیعی.
2-1-1. ضد قهرمانان انسانی: همچنان که از عنوان این مجموعه بر می آید، ضد قهرمانان این دسته شخصیّتهای انسانیای هستند که با انگیزههای مختلف؛ اعّم از زیاده خواهی، انتقامجویی، قدرتطلبی و... به مبارزه با قهرمان میپردازند، ودر بیشتر موارد شکست خورده، فراری یا کشته میشوند. البته، ممکن است گاه گاه پیروزیهایی هم توسط آنها کسب شود که مقطعی و گذراست، و سرانجام پیروزی از آن جناح خیر و نیکی خواهد بود، که ایران و قهرمانان ایرانی نمایندگان آن هستند. در زیر مجموعة ضد قهرمانان انسانی ما با دو زیر مجموعة مهّم روبه رو هستیم: ضد قهرمانان ایرانی و ضد قهرمانان انیرانی. 2-1-1-1. ضد قهرمانان ایرانی (airya) منظور از این دسته آن افرادی هستند که اگرچه در ظاهر به جناح خیر؛ یعنی ایران تعلّق دارند، باطن آنها براثر هواهای نفسانی انتقامجویی، زیادهخواهی، اغواگری ضد قهرمانان انیرانی و... به سوی اهریمن و اهریمنان گرایش پیدا کرده، به مقابله با قهرمان پرداختهاند؛ چنانکه دیو آز گرگین را به اغوای قهرمان، بیژن، واداشت، و حسّ انتقامجویی بهمن، او را به جنگ خاندان همیشه سربلند عرصة حماسه، خاندان رستم، کشاند. اغواگری افراسیاب به ترتیب در شاهنامه سهراب، و در جهانگیرنامه، جهانگیر را در مقابل پدرشان [ رستم] قرار داد. همچنین زیادهخواهی گشتاسب و حرص وطمع او به پادشاهی، فرزندش اسفندیار را به مبارزهای که سرانجام آن مرگ و نابودی بود، کشاند و نمونههای متعدّد دیگر. امّا نکته جالب این است که سرنوشت این ضد قهرمانان با سرنوشت ضد قهرمانان انیرانی تفاوتی اساسی دارد و آن، این که، اگرچه در این ماجراها نیز بر اثر موارد یاد شده، قهرمان و ضد قهرمان در برابر همدیگر قرار میگیرند؛ امّا جز در دو مورد؛ یعنی رستم واسفندیار و رستم و سهراب، در بقیة موارد تقابل ضد قهرمان و قهرمان، در اثر بازشناختن همدیگر و یا پشیمانی ضد قهرمان از کار خود، سرانجامی نیک پیدا میکند. چنانکه جهانگیر- که در قسمت نخست کتاب جهانگیرنامه، نقش ضد قهرمان دارد- با شناختن قهرمان [ زال]، هم پشت و متحّد علیه ضد قهرمان اصلی [افراسیاب] به مبارزه بر میخیزند. گرگین نیز پس از پشیمانی همراه قهرمان [رستم] برای نجات قهرمان در بند [بیژن] به توران میشتابد. 2-1-1-2. ضد قهرمانان انیرانی« ana airya» « تقابل و ستیزة دوبن قدیم خیر و شّر در حماسة ملّی ایران به صورت تقابل و تضاد دو گروه نژادی متخاصم تظاهر پیدا کرده است که از آن دو، در روایات حماسی اوستا با نامهای «ایرانی و انیرانی anairya / airya) یاد شده است» ( سرکاراتی، 1378: 99). منظور از ضد قهرمانان انیرانی صرفاً تورانیان- که دشمن سرسخت و همیشگی ایران بودهاند- نیست؛ بلکه هر فرد و یا کشور بیگانهای را که درخارج از مرزهای ایران مستقیم یا غیر مستقیم به جدال و مبارزه با ایران و ایرانیان پرداخته، شامل میشود. در واقع «سرتاسر شاهنامه داستان رویارویی و برخورد ایرانیان و انیرانیان است که مطابق با برداشت ثنوی، از این دو، یکی همه نیک و خجسته و اهوارایی و دیگری نکوهیده و تباه و اهریمنی قلمداد شده است، و دشمنی و جنگ همیشگی بین این دو گروه متخاصم در شاهنامه انعکاسی است حماسی، از ستیزه و کارزار مداوم مظاهر نیکی و بدی در اساطیر دینی و همچنان که مطابق برداشت دینی فیروزی نهایی در پایان از آن اهورامزداست، در شاهنامه نیز جنگ ایران و توران در نهایت به فیروزی ایران می انجامد (همان: 99). ضد قهرمانان ایرانی در حماسههای ایران عبارتند از: تورانیان، چینیان، کُشانیان، رومیان، هندوان، اعراب و در بخش تاریخی شاهنامه، یونانیان و.... 2-1-1-2-1. تورانیان: توران و تورانیان به سرکردگی پشنگ، افراسیاب و قبل از آن دو سلم و تور و بعدها ارجاسب، یکی از دشمنان سرسخت ایرانیان در عرصة حماسه اند و اساساً دو گروه متخاصمی که در روایات حماسی اوستا ایرانی و انیرانی خوانده شدهاند، در شاهنامه با عناوین ایرانی و تورانی از آنها یاد شده است. در حماسة ملّی ایران همچنان که همة اقوام ایرانی درون مرزهای ایرانشهر و در چارچوب خوی و منش و نژاد ایرانی یگانه شدهاند، دشمنان ایران نیز به صورت قومی بیگانه که تورانیان نام دارند، و دیگر انیرانیان متّحد آنها هستند، معرفی شدهاند. خصومت دیرین و موروثی و ستیزه و دشمنایگی مداوم بین این دو قوم، در واقع زمینة اصلی حماسة ملّی ایران محسوب میشود ( همان: 99). نبرد و تقابل ایران و توران منحصر به شاهنامه نیست و در سایر آثار حماسی، از جمله: جهانگیرنامه، شهریار نامه و بانو گشسب نامه نیز نمودی چشمگیر دارد. از این لحاظ در میان ضد قهرمانان ایرانی، تورانیان در رتبة نخست مبارزه با ایران قرار دارند. آنها نه تنها خود به جنگهای دیریاز با ایرانیان دست یازیدهاند؛ بلکه با تطمیع و تهدید افراد و کشورهای دیگر، آنها را علیه ایران متحّد کرده، به نبردهای خونین کشاندهاند. 2-1-1-2-2. چینیان: دسته و گروه دیگری که همواره متّحد تورانیان بوده و در جنگهای متعدّد علیه ایران شرکت کردهاند، چینیان هستند. آنها چه با سپاه و وسایل جنگی و حمایت و پشتیبانی از ضد قهرمان اصلی [افراسیاب] و چه در جنگ تن به تن، در سلسله جنگهای تورانیان علیه ایرانیان حضوری بارز و چشمگیر دارند. در شاهنامه فغفورچین را در برابر قهرمان جدالگر [رستم] میبینیم و مبارزه آنها را به نظاره مینشینیم. علاوه بر این، کوش نامه نیز بیان ماجرای دیگری از تقابل چینیان با بازماندگان قهرمان کشته شده [جمشید] به سرکردگی کوش است، که ایرانشاه بن ابی الخیر آن را به نظم در آورده است. در گرشاسب نامه نیز تکین تاش چینی به مبارزه با نریمان میپردازد. 2-1-1-2-3. کشانیان [ کوشانیان]: کشانیان نیز از جملة انیرانیانی هستند که به عنوان ضد قهرمانی متّحد، همچون چینیان به سر کردگی کاموس کشانی در نبردهای تورانیان علیه ایرانیان شرکت کردهاند. داستان نبرد کاموس و اشکبوس کشانی با رستم در شاهنامه به قلم توانای فردوسی بیانگر این مسأله است. 2-1-1-2-4. رومیان: دستهای دیگر از انیرانیان متخاصم، رومیان هستند. در شاهنامه قیصر رومی را میبینیم، و در بهمن نامه سقلاب رومی. 2-1-1-2-5. هندوان: هندوها به عنوان ضد قهرمانان انیرانی هیچ گاه به ایران حمله نکرده، فقط در هنگام حملة ایرانیان به دفاع از خویش پرداختهاند.در گرشاسب نامه صفحات 71-121 به ماجرای نبردهای گرشاسب با هندوان اختصاص یافته است. کتایون دختر شاه هند، صور، نیز پس از این که با نارضایتی همسری قهرمان [بهمن] را میپذیرد، به او خیانت ورزیده، با معشوق اصلی خود [لوء لوء] علیه قهرمان دست به یکی میکند، و با اغوا کردن بهمن قصد برکناری از تاج و تخت، و کشتن او مینماید؛ امّا تلاش پارس پرهیزگار باعث ناکامی آنها میشود. بهمن پس ازنجات پیدا کردن از این ورطة خطرناک به مصر میرود و پس از پشت سر نهادن ماجراهای فراوان با دختر شاه مصر ازدواج میکند، و با یاری سپاهیان پدرزن خود موفّق میشود به اریکه قدرت بازگشته، ضد قهرمان [کتایون] را از میان بردارد. 2-1-1-2-6. اعراب: دستهای دیگر از ضد قهرمانان انیرانی اعراب هستند. ضحاک ماردوش نخستین آنهاست که پس از سپرده شدن قدرت از جانب ایرانیان به او، بنای ظلم و جور مینهد، و از همان تخت سلطنت به مبارزه با ایرانیان و بخصوص خانوادة قهرمان؛ یعنی جمشید و آبتین و فریدون برمیخیزد و در نهایت شکست میخورد. در بهمن نامه ما با هارون، شاه بغداد، رو به رو میشویم. همچنین بخت النصر، شاه شام، که به عنوان متحّد ضد- قهرمان اصلی [ بهمن]، به جدال با خاندان رستم میپردازد و عاد میشینه چشم در جهانگیر نامه نیز جزو همین دسته محسوب میگردد. خالد نیز از جملة ضد قهرمانان عرب است که با قهرمانان جدالگر [شرم زن، بانوگشسب و رستم تور] به مبارزه بر میخیزد. 2-1-1-2-7. دیوان مازندران: این گروه نیز از جمله ضد قهرمانان انیرانی هستند که در شاهنامه کاووس و سپس رستم به جنگ آنها میشتابند و آنها را سرکوب میکنند. در کوش نامه از آنها با عنوان سپاهان سرزمین بجّه ونوبی یاد میشود. علاوه بر این ضد قهرمانان، ضد قهرمانان انیرانی دیگری نیز در عرصة حماسه ملّی ظهور و بروز دارند، که از آن جملهاند: قاهر و گردبربری از بربرستان در جهانگیرنامه، سلمان بربری در بهمن نامه، کوشمار شاه قاقره، شاه قیروان و شاه طنجه در گرشاسب نامه و....
2-1-2. ضد قهرمانان حیوانی: آن دسته از حیوانات وحشی که به مبارزه با قهرمان میپردازند. این ضد قهرمانان براساس کنشی که دارند، به سه دسته مجزّا تقسیم میشوند: 2-1-2-1. دستة اوّل حیواناتی که قهرمان به قصد شکار و یا دفع شرّ و ضرر و زیان آنها از سر مردم، به قلمرو آنان وارد میشود، و آنان نیز برای بقای وجود خود با قهرمان درگیر میشوند. شیرها در جهانگیرنامه و گرازها در شاهنامه از این نوعند، که به دست قهرمان از بین میروند. 2-1-2-2. دستة دوّم ضد قهرمانان حیوانی آنهایی هستند، که در مسیر رسیدن قهرمان به یک هدف مهم قرار گرفتهاند، و به عنوان آزمایندة میزان توانایی و دلیری قهرمان، در مرحلهای مشخّص با قهرمان درگیر میشوند. قهرمان با پیروزی بر آنها از یک مرحله به مرحلة بالاتر صعود میکند، و در نهایت به هدف اصلی خود میرسد. از نمونههای این نوعند: شیر و گرگ در ماجرای هفتخوانهای رستم و اسفندیار در شاهنامه. 2-1-2-3. دستة سوّم ضد قهرمانان حیوانی آنهایی هستند که در میدانهای جنگ براساس کارکرد و توانایی ای که دارند، به عنوان یک ضد قهرمان ابزاری برای حفاظت از سپاهیان در مقابل تیر دشمنان، پیشروی و تارو مار کردن سپاه قهرمان، ویران کردن دیوار و حصار شهرها و دژها و... از آنها بهرهبرداری میشود. فیلها در این دسته قرار میگیرند. آنها نه تنها در موارد یاد شده انجام وظیفه میکردند؛ بلکه گاه همچون جنگاوری قوی پنجه به قهرمان حمله میبردند؛ مثلاً در گرشاسب نامه پیل به گرشاسب حمله میکند و به دست قهرمان کشته میشود. در بهمن نامه نیز پیل به قهرمان [زال] حمله ور شده، به دست قهرمان کشته میشود. 2-1-3. ضد قهرمانان طبیعی: همچنان که از نام این دسته بر میآید، به ضد قهرمانانی اطلاق میشود که از عناصر و پدیدههای طبیعی هستند؛ پدیدههایی همچون، سرما، گرما، و عناصری همچون بیابان، کوه، ابر و.... این نوع ضد قهرمانان نیز به دو دسته مجزّا تقسیم میشوند: 2-1-3-1. دستة اوّل عناصری که در سر راه قهرمان قرار دارند، و همچون ضد قهرمانان حیوانی- که قبلاً درباره آن بحث شد- وسیلهای هستند برای آزمودن قهرمان، و مانعی در سر راه رسیدن او به هدف، که رسیدن به هدف اصلی مستلزم گذشتن از آنهاست. از این دستهاند: سرما و گرما در هفتخوان اسفندیار و گرما در هفتخوان رستم، در شاهنامه. در کوش نامه نیز آبتین پس از پشت سرنهادن دریاهای خطرناک- که مانعی جدّی بر سر راه او هستند- میتواند به ایران باز گردد. 3-1-3-2. دستة دوّم ضد قهرمانان طبیعی آنهایی هستند که به وسیله جادوان و اهریمنان و با انجام اعمال جادویی پدید میآیند، و قهرمان و سپاهیان او را دچار مشکل میکنند. از نمونة این مورد میتوان به سرمایی اشاره کرد که در جنگ هماون به وسیلة جادوگر تورانی، بازور، بر سپاه قهرمان چیره شده، باعث ناتوانی و کشته شدن آنها گردید. درجهانگیرنامه و در مسیر رفتن جهانگیر به سوی دژ جادوان نیز چند بار ابر و باد و سرما به وسیلة جادوگر بر آنها غالب میشود. 2-1-4. ضد قهرمانان ماوراء طبیعی: منظور از ضد قهرمانان ماوراء طبیعی آنهایی هستند که توانایی خارقالعاده دارند، و با این توانایی به انجام کارهایی میپردازند که از عهده موجودات انسانی خارج است. آنها را میتوان درچند دستة زیر خلاصه کرد: دیوان، جادوان، اژدهایان و حیوانات ماوراء طبیعی همانند: گرگ گویا، مارجوشا و.... 2-1-4-1. دیوان: این دسته از موجودات اهریمنی و ضد قهرمان در تمامی عرصة حماسه حضوری مستمرّ دارند، و پیوسته با اندیشهها و اعمال اهریمنی خود ایجاد درد سر مینمایند. آنها دارای تواناییهایی همچون دانستن خط و بنایی و زبانهای مختلف هستند. 2-1-4-2. جادوان: جادوان و جادوگران– که اکثر آنها نیز زن هستند- نیز بخشی از نیروهای اهریمنی حماسة ملّی ایران محسوب میشوند، که تواناییهایی فراوانی در زمینه انجام اعمال جادویی دارند. البته، شاید این دسته را از این نظر که دارای ماهیّتی انسانی با تواناییهای خارقالعاده هستند، بتوان در گروه ضد قهرمانان انسانی جای داد. 2-1-4-3. اژدهایان: این دسته با بنیادی اساطیری در حماسه ملّی حضوری چشمگیر دارند؛ به طوری که یکی از اعمال اصلی و مهمّ پهلوانی قهرمان، پیروزی او بر اژدهاست؛ اپیزودی که به شکلهای مختلف در حماسه تکرار میشود. 2-1-4-4. دستة چهارم حیواناتی هستند با ویژگیها و تواناییهای موجودات ماوراء طبیعی؛ از آن جملهاند: گرگ گویا و مار جوشا در فرامرزنامه، سیمرغ در شاهنامه و داستان هفتخوان اسفندیار. 2-2. دسته های ضد قهرمان براساس کنش و عملکرد: در این تقسیم بندی ما با یازده دسته ضد قهرمان روبه رو هستیم، که عبارتند از:
حال با توجّه به عناوین یاد شده، به تعریف یکایک ضد قهرمانان و ارائة مثال برای هر کدام میپردازیم:
2-2-1. ضد قهرمان اصلی: ضد قهرمان اصلی فردی است که از نظر اندیشه، صفات، اعمال و رفتار در نقطه مقابل و قطب منفی قهرمان قرار دارد. او همواره به خاطر کینه ای پایدار و با انگیزههای مختلف و به شیوههای گوناگون به مبارزه با قهرمان میپردازد، و جدال بین او و قهرمان جز با نابودی یکی از آن دو، پایان نخواهد پذیرفت. ضد قهرمان اصلی علاوه بر نقش خود میتواند در نقش ضد قهرمان سپهدار، اغواگر و جدالگر نیز ظاهر شده، علیه قهرمان اقدام نماید. افراسیاب در میان تورانیان و در شاهنامه، برزونامه، بانوگشسب نامه و جهانگیر نامه این نقش را به عهده دارد، و تا زمان کشته شدن او به دست کیخسرو در این نقش باقی میماند. همچنین ضحاک هنگام مبارزه با فریدون در شاهنامه، به طور مستقیم در نقش ضد قهرمان اصلی ظاهر میشود، و در کوش نامه به طور غیر مستقیم ایفا کنندة این نقش است. در بهمن نامه، بهمن ایفا کننده نقش ضد قهرمان اصلی است. 2-2-2. ضد قهرمان مشاور: فرد یا افرادی که در نبردهای مختلف ضد قهرمان اصلی علیه قهرمان، طرف مشورت او قرار میگیرند، و با ارائة طریق در شیوههای نبرد وسایر موارد به او یاری میرسانند، ضد قهرمان مشاور نامیده میشوند. در حماسه های ملّی ایران این نقش در وهلة اوّل به عهدة وزیران ضد قهرمانان است، و در مرحلة بعد بر عهدة بزرگان کشوری و لشکری. در شاهنامه و در میان تورانیان، پیران این مسؤولیت را به عهده دارد، و پس از او کسانی چون هومان و بارمان و گرسیوز و.... در کوش نامه وزیر کوش پیل دندان؛ [بِه مرد] این وظیفه را به عهده گرفته است. در ماجرای نبرد رستم با اسفندیار پشوتن، رایزن و مشاور ضد قهرمان جدالگر [اسفندیار] است و در رستم و سهراب، هومان و بارمان. ضد قهرمانان مشاور ممکن است در نقش و هیأت ضد قهرمان سپهدار و جدالگر نیز ایفای نقش نمایند. 2-2-3. ضد قهرمان سپهدار: ضد قهرمانی که وظیفه لشکرکشی و هدایت سپاهیان ضد قهرمان اصلی را بر عهده دارد، و به عنوان سپهسالار لشکر در شیوه صف آرایی لشکر، شیوه مبارزه، تعیین و فرستادن ضد قهرمان جدالگر به میدان قهرمان جدالگر و گزارش دادن به ضد قهرمان اصلی به ایفای نقش میپردازد. در میان دشمنان سرسخت ایرانیان؛ یعنی تورانیان در اکثر موارد پیران و گاه گاهی هومان، بارمان، شیده و گرسیوز، و در برخی موارد خود ضد قهرمان اصلی [افراسیاب] این وظیفه را به انجام میرساند. اگرچه ضد قهرمان سپهدار بندرت به جدال مستقیم با قهرمان میپردازد؛ امّا در برخی موارد هم در نقش ضد قهرمان جدالگر ظاهر میشود، و ممکن است سپهدار سپاه نیز باشد؛ چنان که اسفندیار هم ضد قهرمان جدالگر است و هم سپهدار. در بهمن نامه پشوتن نقش سپهسالاری را بر عهده دارد. در کوش نامه، کوش سپهسالار و ضد قهرمان جدالگر لشکر خود است، در جهانگیر نامه نیز افراسیاب ایفا کنندة این نقش است. 2-2-4. ضد قهرمان جدالگر: فرد، عنصر یا موجودی را که براساس انگیزههای درونی و فردی، یا به دستور ضد قهرمان سپهدار یا ضد قهرمان اصلی مستقیماً به نبرد با قهرمان میپردازد، ضد قهرمان جدالگر گویند. این نوع ضد قهرمان در حماسه بیشترین تعداد را به خود اختصاص داده است؛ به طوری که بدون وجود آنها میتوان گفت داستانی حماسی وجود نخواهد داشت. از جملة این نوع در شاهنامه میتوان به ضحاک، دیوان، سهراب، اسفندیار؛ در بهمن نامه به لوء لوء، اردشیر، ماهیار؛ در کوش نامه به کوش، پیل دندان، بِه مرد؛ در بانوگشسب نامه به تمرتاش و در شهریار نامه به شهریار و غیره اشاره کرد. به طور کلی میتوان گفت، که ضد قهرمان جدالگر هر چهار نوع ضد قهرمان انسانی، حیوانی، طبیعی و ماوراء طبیعی را شامل میشود؛ با این توضیح که در شیوة مبارزه آنها با قهرمان تفاوتهایی وجود دارد. 2-2-5. ضد قهرمان اغواگر: ضد قهرمان اغواگر یا فریبنده فردی است که براساس انگیزه ها و خواسته های درونی و فردی خویش به فریب قهرمان و یا یاران خود میپردازد، و براساس فردی که توسط او فریفته میشود، به دو دسته کلّی تقسیم میگردد:
2-2-5-1. ضد قهرمان فریبندة قهرمان: این نوع ضد قهرمانان براساس اهدافی که از فریفتن قهرمان در نظر دارند، به سه دستة مشخّص تقسیم میشوند: اوّل فریفتن قهرمان با هدف فرستادن او به جنگ قهرمان دیگر؛ دوّم فریفتن قهرمان با هدف گرفتار کردن او دردام ضد قهرمان جدالگر؛ سوم فریفتن قهرمان با هدف اسیر کردن او. 2-2-5-1-1. ضد قهرمان فریبندة قهرمان نوع اوّل: هدف ضد قهرمان اغواگر در این نوع فریب قهرمان، و برانگیختن او به جدال و مبارزه با قهرمان دیگر است. یکی از نمونههای آن در شاهنامه سودابه است که با فریب قهرمان و همسر خود، کاووس، او را وادار به مبارزه با قهرمان [سیاوش] می نماید. پناه بردن قهرمان به ضد قهرمان اصلی [افراسیاب] و کشته شدن او نتیجة فریفتگاری این ضد قهرمان اغواگر است. 2-2-5-1-2. ضد قهرمان فریبندة قهرمان نوع دوّم: ضد قهرمانی که به خاطر انگیزههای درونی، قهرمان را فریفته، او را در دام ضد قهرمان میاندازد. گرگین در شاهنامه در این نقش عمل کرده است، او به دلیل حسادت به توانمندی قهرمان [بیژن] در کشتن گرازها، او را به تماشای زیبارویان تورانی تحریک نموده، با این کار بیژن را در دام ضد قهرمان اصلی [افراسیاب] گرفتار ساخت. سرانجام قهرمان پس از تحمّل مرارتهای فراوان در چاه و زندان افراسیاب، به وسیلة رستم رهایی پیدا کرد. شغاد نیز ضد قهرمانی فریبنده است که قهرمان [رستم] را با فریب در دام ضد قهرمان [شاه کابل] انداخت، و باعث مرگ او شد. 2-2-5-1-3. ضد قهرمان فریبندة قهرمان نوع سوّم: دراین نوع، ضد قهرمان علاوه بر این که فریبنده قهرمان است، جدالگر نیز هست؛ بدین معنا که او پس از فریب قهرمان، او را اسیر میکند. فرانگ در شهریارنامه، ضد قهرمان اغواگری است که شهریار را میفریبد و او را با نیرنگ به قصر خود کشانده، در چاهی که از پیش آماده کرده است، میاندازد و زندانی میکند. در برزونامه نیز سوسن رامشگر با فریب قهرمانان، آنها را مست و بیهوش کرده، به دست یار خود [پیلسم] میسپارد تا زندانی کند. زنان جادوگر در هفتخوان رستم و اسفندیار را نیز جزو این دسته میتوان قلمداد کرد. 2-2-5-2. ضد قهرمان فریبندة ضد قهرمان: در این نوع، ضد قهرمان اغواگر با فریب ضد قهرمانان دیگر و یاران خود، آنها را به جنگ با قهرمان تحریک و تحریض میکند. برای نمونه، گرسیوز در داستان سیاوش با فریفتن ضد قهرمان اصلی، افراسیاب، او را به جنگ قهرمان، و در نهایت کشتن او تحریک مینماید. افراسیاب نیز با تطمیع و اغوای سپاهیان خود در اکثر جنگها و با دادن وعدههای مختلف، سپاهیان و ضد قهرمانان جدالگر را به جنگ با قهرمان بر میانگیزد. 2-2-6. ضد قهرمان یاریگر: فرد، موجود یا افرادی را که در هنگام به خطر افتادن ضد قهرمان جدالگر در میدان مبارزه با قهرمان، به میدان تاخته، بدین وسیله امکان فرار ضد قهرمان جدالگر را از مهلکه فراهم میسازند، و در صورت کشته شدن ضد قهرمان جدالگر، به مبارزه با قهرمان میپردازند، ضد قهرمانان یاریگر میخوانند. در شاهنامه افراسیاب پس از مبارزه با رستم و گسسته شدن کمربند و برزمین افتادن او، به کمک سواران سپاه خود از مهلکه جان سالم به در میبرد. در بهمن نامه نیز پشوتن پس از مبارزه با فرامرزِ سام و کشته شدن اسبش، پیاده به پیکار با قهرمان میپردازد، و در شرایطی بسیار دشوار، با یاری سپاهیان ایران نجات پیدا میکند. همچنین رهّام پس از زخمی شدن به دست قهرمان [بانوگشسب]، توسط ضد قهرمان یاریگر؛ یعنی [پشوتن] رهایی پیدا میکند. در جهانگیر نامه ضد قهرمان جدالگر [گرزم] پس از کشته شدن اسبش بر زمین میافتد، و در هنگامی که قهرمان [بیژن] قصد کشتن او را میکند، توسط ضد قهرمانان یاریگر [سپاهیان تورانی] نجات پیدا میکند. 2-2-7. ضد قهرمان متّحد: به فرد یا افرادی که به خاطر تطمیع قهرمان، و یا از سرناچاری با ضد قهرمان اصلی علیه قهرمان، متحّد شده، او را با سپاه، ابزار و وسایل جنگی و یا از هر نظر دیگر- برای جدال با قهرمان و پیروز شدن او- یاری میرسانند، ضد قهرمان متحّد گفته میشود. همچنان که از تعریف ارائه شده بر میآید، ضد قهرمانان متحّد دو گونهاند: گونة اوّل آنهایی که ضد قهرمان اصلی آنها را به یاری طلبیده، براثر تطمیع قهرمان از بن جان به یاری او شتافتهاند و در مبارزات او علیه قهرمان حضوری مشخّص دارند؛ آنها حتّی گاه خود مستقیم با قهرمان جدالگر به مقابله بر میخیزند. در شاهنامه اشکبوس، کاموس کشانی و فغفور چین از جملة این ضد قهرمانانند. گونة دیگر، ضد قهرمانان به ظاهر متحّدند؛ به این معنا که اتحّاد بین آنها با ضد قهرمان اصلی نه از سر میل و رغبت؛ بلکه براساس اجبار و از روی ناچاری و ترس است. دوام این پیمان تا زمان قدرتمندی وحضور ضد قهرمان اصلی است، و در صورت عدم حضور ضد قهرمان اصلی و یا ضعف او پیمان نقض میگردد، و ضد قهرمان به ظاهر هم پیمان، خود یکی از یاران و پشتیبانان قهرمان میگردد. از این نوع است شاه ماچین، بهک، در کوش نامه، که گرچه به ظاهر با کوش علیه قهرمان جدالگر [آبتین] و حامی او [طیهور] هم پیمان شده بود، هنگام غیبت ضد قهرمان [کوش] و رفتن او به نزد ضد قهرمان اصلی [ضحاک] در ایران، با نوشتن نامهای به قهرمان، او را به حمله به سپاهیان ضد قهرمان تحریک کرد، و خود نیز در این کار متحّد و یاریگر او بود، و در نهایت جان خود را در این راه از دست داد. همچنین در بهمن نامه هنگامی که بهمن به تعقیب قهرمانان جدالگر، بانوگشسب و زربانو، می پردازد، برخی از حامیان قهرمان به ظاهر با او پیمان اتّحاد و یکدلی می بندند، در حالی که از درون ناراضی هستند، و متّحد شدن آنها با ضد قهرمان صرفاً از روی ناچاری و ترس است.
2-2-8. ضد قهرمان راهنما: ضد قهرمان جدالگری را که پس از مبارزه با قهرمان و گرفتار شدنش در بند او، با تهدید و ارعاب، قهرمان را در رسیدن به هدف اصلی و مورد نظر او یاری میرساند. ضد قهرمان اولاد در شاهنامه پس از مبارزه با قهرمان جداگر [رستم] در خوان ششم و اسیر شدن او به دست قهرمان با وعده و وعید و تهدید و ارعاب، قهرمان را به سوی مکان ضد قهرمان جدالگر [دیوسپید] راهنمایی میکند، ودر نهایت به حکمرانی مازندران میرسد. نمونه دیگر این نوع ضد قهرمان، گرگسار است که پیش از رفتن اسفندیار به سوی هفتخوان در جدال با قهرمان اسیر میشود، و با پیشگویی هفتخوان و خطرات آن برای قهرمان، و هدایت و راهنمایی او به سوی دژ ضد قهرمان جدالگر [ارجاسب]، قهرمان را یاری میکند و پس از طیّ هفتخوان در اثر خشم گرفتن قهرمان بر او، به دست اسفندیار کشته میشود. در جهانگیرنامه نیز دیو، قهرمان [جهانگیر] را در گشودن طلسم جمشید راهنمایی میکند، و به دست جهانگیر کشته میشود. در گرشاسب نامه نیز«زنگی» این نقش را برعهده میگیرد. 2-2-9. ضد قهرمان صوری: فردی که قصد مبارزه خصمانه با قهرمان را ندارد، بلکه جدال او با قهرمان ظاهری و با اهداف خاصّی از قبیل: آزمودن میزان توانایی قهرمان، اغفال دشمنان و فریب آنها و... صورت میگیرد. ضد قهرمانان صوری براساس هدفی که دارند، به دو دسته تقسیم میشوند: دستة اوّل ضد قهرمان صوری ای که قصد آزمودن توانایی قهرمان را دارد. رستم در بانوگشسب نامه با هدف گوشمالی دادن از یک سو، و ارزیابی و سنجش میزان توانایی دو فرزند خود [بانوگشسب و فرامرز] از سوی دیگر، با لباس و ظاهری مبدّل به مبارزه با قهرمانان میپردازد. در نهایت پاره شدن زره و خُود او باعث میشود که فرزندان پدر خود را باز شناخته، دست از جدال بردارند. در دستة دوّم، ضد قهرمان صوری و قهرمان جدالگر پس از بازشناختن همدیگر و رابطه خویشاوندی خود، با هدف دفع ضرر دشمنان و اغفال آنها، به مبارزهای صوری و ظاهری روی میآورند، که در آن هیچ خطری دو طرف مبارزه را تهدید نمیکند. از آن جمله است مبارزة جهانگیر و زال در جهانگیر نامه و مبارزة آذربرزین و عمّة او بانوگشسب در بهمن نامه. 2-2-10. ضد قهرمان عاشق: ضد قهرمانی که پس از دیدن قهرمان شیفته و عاشق او میشود. این عشق ممکن است پس از مبارزة ضد قهرمان و قهرمان، و یا در حالات دیگر پدید آید. مواردی که برای این نوع از ضد قهرمان می توان ذکر کرد، عبارتند از: عاشق شدن ضد قهرمان جدالگر، سهراب، بر قهرمان جدالگر، گردآفرید، پس از مبارزه آن دو و آشکار شدن رخسار قهرمان بر ضد قهرمان. نمونة دیگر شیفتگی ضد قهرمان سپهدار، شیده، بر قهرمان، بانوگشسب، پس از دیدن اوست، که در بانوگشسب نامه آمده است. همچنین در همین منبع و در ادامة این ماجرا عاشق شدن و خواستگاری کردن ضد قهرمان جدالگر، تمرتاش، از قهرمان، بانوگشسب، هنگام رفتن او به جنگ قهرمان از این نمونه است. نهایت این عشق به کشته شدن ضد قهرمان عاشق به دست قهرمان [بانوگشسب] میانجامد.
2-2-11. ضد قهرمان ابزاری: به افرادی اطلاق میگردد که صرفاً به منزله ابزاری در دست ضد قهرمان اصلی و سپهدار هستند، که در جهت مبارزه با قهرمان از آنان استفاده میشود. آنها هیچ گونه اختیاری از خود ندارند. سپاهیان را میتوان ضد قهرمانان ابزاری قلمداد کرد. ناگفته پیداست که این مبحث همة سپاهیان را شامل نمیشود، و افسران عالی رتبه- که مشاوران ضد قهرمانند وسپهدار و...- از این قاعده مستثنا هستند. این ضد قهرمانان پس از جدال با سپاه قهرمان و یا قهرمان جدالگر، و کشتن و کشته شدن، یا پیروز میشوند و به غنایمی دست پیدا میکنند، یا شکست خورده، فرار میکنند، و درحالت سوم تسلیم شده، زنهارخواهی میکنند.
نتیجهگیری نتایجی که از این پژوهش حاصل میگردد: 1- با دقّت در شخصیّتهای داستانهای حماسی میتوان آنها را براساس معیارهای مختلف طبقهبندی کرد. در این تحقیق طبقهبندی عناصر اهریمنی [ضد قهرمانان] براساس دو معیار «نوع» و «کنش» صورت پذیرفته است. از لحاظ «نوع» ضد قهرمانان به چهار دسته کلّی: ضد قهرمانان انسانی، حیوانی، طبیعی و ماوراء طبیعی تقسیم میشوند. هر کدام از این دستهها دارای زیر مجموعههای دیگری نیز هستند. از نظر «کنش» نیز ضد قهرمانان در یازده گروه: اصلی، مشاور، سپهدار، یاریگر، جدالگر،اغواگر، متّحد، راهنما، صوری، عاشق و ابزاری قابل تعریف و طبقهبندی هستند. 2- این پژوهش اگرچه صرفاً به عناصر شرّ، ضد قهرمانان، پرداخته است؛ امّا این دستهبندی جز در موارد اندک؛ مثلاً دستة ضد قهرمانان طبیعی، در سایر موارد قابلیّت تطبیق و انطباق با دستههای قهرمانان را- که عناصر خیر حماسههای ملّی هستند- داراست، و از این لحاظ میتواند یاریگر کسانی باشد که در این راه قدم میگذارند. | ||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||
1- ابن ابی الخیر، ایرانشاه. (1370). بهمن نامه، ویراستة رحیم عفیفی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اوّل. 2- ____________. (1377). کوش نامه، به کوشش جلال متینی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اوّل. 3- ابن یعقوب، عطاء ( عطائی رازی). (1382). برزونامه، به اهتمام سید محمّد دبیر سیاقی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اوّل. 4- اسدی طوسی، علی. (1354). گرشاسب نامه، به اهتمام حبیب یغمایی، تهران: کتابخانه طهوری، چاپ دوّم. 5- اگری، لاجوس. (1383). فن نمایشنامه نویسی، ترجمه مهدی فروغ، تهران: انتشارات نگاه. 6- بانوگشسب نامه. (1382). تصحیح روح انگیز کراچی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. چاپ اوّل. 7- براهنی، رضا. (1362). قصّه نویسی، تهران: نشر نو، چاپ سوّم. 8- پرین، لورانس. (1378). ادبیّات داستانی، ساختار، صدا و معنی، ترجمة حسن سلیمانی و فهیمه اسماعیل زاده، تهران: انتشارات رهنما. 9- داد، سیما. (1371). فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اوّل. 10- سرکاراتی، بهمن. (1378). سایه های شکار شده، تهران: نشر قطره، چاپ اوّل. 11- عبداللهیان، حمید. (1381). شخصیّت و شخصیّت پردازی در داستان معاصر، تهران: انتشارات « آن». 12- فرامرزنامه. (1382). به اهتمام مجید سرمدی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اوّل. 13- فردوسی، ابوالقاسم. (1384). شاهنامه فردوسی (از روی چاپ مسکو)، به کوشش سعید حمیدیان، تهران: نشر قطره، چاپ هفتم. 14- لوکاچ، جورج. (1381). نظریه رمان، ترجمه حسن مرتضوی، تهران: نشر قصّه. 15- مادح، قاسم.(1380). جهانگیرنامه، به کوشش سید ضیاء الدین سجادی، تهران: موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران. 16- مارتین، والاس. (1382). نظریه های روایت، ترجمة محمّد شهبا، تهران: انتشارات هرمس. 17- محمّدی، هادی. (1378). روش شناسی نقد ادبیّات کودکان، تهران: سروش. 18- محمودیان، محمّد رفیع. (1382). نظریه رمان، ویژگیهای رمان فارسی، تهران: نشر فرزان. 19- مختاری، عثمان. (1341). دیوان، به اهتمام جلال الدین همایی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 20- میر صادقی، جمال. (1366). ادبیّات داستانی، تهران: انتشارات شفا. 21- میر صادقی، جمال و میر صادقی، میمنت. (1377). واژه نامة هنر داستان نویسی، تهران: کتاب مهناز. 22- J. A. Cudden.(1380), A Dictionsry of Literary Terms, Tehran, Rahnama. 23- M. H. Abrams.(1971), A Glossary of Literary Terms, Holt Rine Hard Winston, Third Edition. | ||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,293 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,519 |