تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,408 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,249,164 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,087,662 |
نمادپردازی در رمان های سیمین دانشور | ||
پژوهشهای ادب عرفانی | ||
مقاله 4، دوره 1، شماره 3، مهر 1386، صفحه 63-86 اصل مقاله (263.18 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
حسینعلی قبادی* 1؛ علی نوری2 | ||
1دانشیار دانشگاه تربیت مدرس | ||
2دانشجوی دکتری دانشگاه تربیت مدرس | ||
چکیده | ||
نماد ابزاری است که برخی از نویسندگان افزون بر انعکاس امور درونی و ذهنی و حالات روانی و عاطفی خود،آن را برای زیبا و مؤثرتر کردن وعمق بخشیدن به آثارشان و نیزگریز از فشار سانسور حکومتهای استبدادی، به کار میگیرند. سیمین دانشور به عنوان یکی از نویسندگان برجسته معاصر، آثار ارزندهای آفریده است که با اقبال خوانندگان رو بهرو شده و جایگاه ویژهای را برای او رقم زدهاند؛ بویژه سه رمان او، سووشون، جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان جزو پرخوانندهترین و جذابترین رمانهای امروز به شمار میآیند. مسأله مورد بررسی در این جستار، وجوه و ابعاد نمادپردازی در رمانهای سیمین دانشور وتحلیل تحولات نمادپردازی او از زمان انتشار سووشون(1348) تا زمان انتشار ساربان سرگردان(1380) با تأکید بر همین سه اثر است. دانشور در این رمانها در بیشینه عناصر داستانی اعم ازشخصیت، زبان، حوادث و زمان و مکان نمادپردازی کرده است. به طور کلی، سیر نمادپردازی دانشور از«سووشون» تا« ساربان سرگردان»،سیری است از سادگی و استواری و روشنی، به غموض و پیچیدگی. | ||
کلیدواژهها | ||
دانشور؛ رمان؛ سووشون؛ جزیره سرگردانی؛ ساربان سرگردان؛ نمادپردازی | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه مسألة اصلیای که نگارندگان در صدد کشف وتبیین آن هستند، سیرتحولات و دگرگونیها و فراز و فرود و سطح وعمق جنبهها و جلوههای نمادین و نیز رگههای مشترک نماد پردازی در آثار دانشور است. این سه اثر از آن رو برگزیده شد که اولاً دورهای طولانی را از دوران آغازین قدرت نویسندگی دانشور تا امروز در بر می گیرد و جوهره تمام اندیشه ها و انگیزه ها و مطالعات و تجربیات او را در خود دارد؛ و تقریبا هر چه در این سه اثر کاویده و یافته شود، قابل تسرّی به آثار دیگر او نیز هست: «چون که صد آید، نود هم پیش ماست». ثانیاً در رمان، بهتر میتوان بازیهای زبان و معنا را بررسید و اسرار اندیشه و تجلیات آن را واکاوید؛ گرچه داستان کوتاه از آن جهت که فشرده است، بمراتب بیشتر از رمان، نمادین تواند بود. دربارة نماد و رمز (Symbol) در اینجا تنها به تعریفی بسنده میکنیم که اجماع نسبی صاحبنظران را با خود همراه داشته، بر وجوه مشترک تعاریف متعدد متکی باشد. 1 نماد، عبارت است از واژه، ترکیب، تصویر، شیء، حالت و رفتاری که بدون قرارداد و براساس زمینههای متشابه یا متداعی، در آنِِِ واحد علاوه بر معنای نخستین و ظاهری خود، دستِ کم، بر یک معنای دیگر نیز دلالت میکند– که لزوماً تنها معنای ثانویه و مجازی آن نخواهد بود و امکان تغییر، حذف و یا جایگزینی با معانی دیگر هم وجود دارد– مانند آب که نماد زندگی است؛ و نماد دانش، قدرت، نرمی و روانی (سستی)؛ ودر عین حال، نماد عالم معنا، حقیقت و جز آن نیز هست. این تعریف کلی، در ادبیات هم کم و بیش پذیرفته است و نیاز چندانی به تعریف جداگانه نیست؛ چنانکه پورنامداریان در مقایسة نماد و صور خیال، در عین قایل شدن قرابت زیاد بین آنها، نماد را متمایز میداند و در تبیین شباهت و تفاوت آنها چنین میگوید: «رمز تا آنجا که بر معنایی غیر از معنی ظاهری دلالت میکند-یعنی معنی مجازی دارد- به عنوان یکی از صور خیال در ردیف استعاره قرار میگیرد و چون علاوه بر معنی مجازی، ارادة معنی حقیقی و وضعی آن هم امکان پذیر است، باز به عنوان نوعی از صور خیال یک کنایه است، اما از آنجا که به علت عدم قرینه، معنی مجازی آن در یک بعد و یک سطح از تجربههای ذهنی و عینی و به طور کلی فرهنگی انسان محدود و متوقف نمیماند، از صور خیال جدا میشود و از نظر ابهام، از استعاره و کنایه در میگذرد و در حدی بالاتر از آنها قرار میگیرد.... رمز گاهی بعد از تفسیر و توجیه صور خیال مطرح میشود؛ یعنی بیانی که خود دارای صورتهایی از خیال است، ممکن است در ورای این تصویرها بیان رمزی نیز باشد (پورنامداریان،1375: 33). در ادبیات داستانی معاصر فارسی، بیشتر از هر عامل دیگری، ضرورت گریز ازفشار حکومتهای استبدادی و سانسور دستگاه حاکم، عامل نمادگرایی بوده است؛ گرچه در دورههای آزادی نسبی قلم و بیان، عوامل دیگری نیز چه مستقل و مستقیم و چه تحت تأثیر عارفان و ادیبان گذشته و حتی تحت تاثیر نویسندگان و شاعران سمبولیست اروپایی و امریکایی، عامل نمادپردازی نویسندگان بودهاند و در دوران اخیر نیز، گرایش نویسندگان به ابهام و پیچیدگی زبانی و ساختاری در این امر مؤثر بوده است. نمادگرایی در ادبیات داستانی معاصر، ویژگیها و وجوه دیگری نیز دارد؛ از جمله: - در دورههایی که حکومت بیشتر بر روشنفکران و اهل قلم فشار آورده و قدرت سانسور بیشتر شده، نمادگرایی بیشتر بوده است؛ مثلاً در دورة حکومت رضاخان و دیکتاتوری رضاخانی، آثاری چون سه قطره خون، سگ ولگرد و بوف کور نوشته شده اند؛ یا در اختناق پس ازکودتای 28مرداد32، آثاری چون ملکوت، یکلیا و تنهایی او، اسرارگنج درة جنی، ن والقلم و نفرین زمین خلق شده اند؛ که البته تأثیر مکتب سمبولیسم نیز در این دوره آشکار است. - عوامل اساطیری و مذهبی، کم وبیش در نماد پردازی در داستانهای قبل از انقلاب مؤثر بوده اند. - پس از پیروزی انقلاب اسلامی،عوامل دیگری نیز مطرح میشوند؛چنانکه هم موضوعات عرفانی و مذهبی، هم موضوعات اساطیری و هم دلایل فنی و ادبی در نمادپردازی آشکارا دیده میشوند.
تحلیل نمادپردازی در رمانهای دانشور سیمین دانشور (1300-شیراز) نخستین زن رمان نویس ایرانی 2 و یکی از برجستهترین رماننویسان ایران است. گذشته از آثاری که در زمینة زیباییشناسی نوشته و آثاری که ترجمه کرده 3، نخستین اثر او مجموعه داستان «آتش خاموش» است که شانزده داستان کوتاه را در خود جای داده، نخستین و تنها چاپ آن در سال 1327 رقم خورد وهیچ گاه تجدید چاپ نشد. تولد سیمین دانشور به عنوان یک داستان نویس را باید همزمان با انتشار مجموعة دوم او «شهری چون بهشت» دانست. در واقع، در این مجموعة ده داستانی و بویژه به تعبیر گلشیری (1363: 206 و 207)، در داستانهای «شهری چون بهشت» و «صورتخانه» میتوان حاصل سالها تحقیق و تمرین او را بعینه دید.این مجموعه، نخستین بار در سال 1340 منتشر شد. اما اوج شهرت دانشور، حاصل نخستین رمان او «سووشون» (1348)است؛ گرچه هم مجموعه داستانهای «به کی سلام کنم» (1359) و «از پرندههای مهاجر بپرس» (1376) و هم رمانهای به هم پیوستة «جزیرة سرگردانی» (1372) و «ساربان سرگردان» (1380) بر دامنه اعتبار و شهرت او افزوده است. رمان سووشون تا سال 1380، پانزده بار تجدید چاپ شده و تنها چاپ پانزدهم آن در 33000 نسخه منتشر شده است؛ و این تعداد در قیاس با شمارگان آثار نویسندگان دیگر، گویای اقبال روزافزون به این رمان است که خود میتواند حاکی از موفقیت نویسنده در درک و انتقال درست مسائل جامعه به مخاطبان خود باشد. «سووشون» به فتح سین، در تیرماه سال 1348- دو ماه قبل از مرگ جلال آل احمد- و در 304 صفحه منتشر شد. زمان داستان، دهة بیست و مکان آن، شیراز است. شخصیتهای مهم آن، یوسف(مالک جوان وتحصیلکرده)، زری(همسر یوسف)، ابوالقاسم خان(برادر یوسف)، فاطمه (خواهر یوسف)، خسرو وهرمز(فرزندان یوسف و ابوالقاسم) وعزت الدوله (زن اشرافی و خواهر خوانده فاطمه) هستند. روایت رمان با زاویه دیدبیرونی، به شیوة دانای کل است که گاه دانای کل مطلق وگاه محدود به ذهن زری است؛ و درفصلهای6و8 و17 از زاویة دید درونی وشیوة تکگویی استفاده شده است. خلاصة داستان: در جشن عقدکنان دختر حاکم شیراز، سرجنت زینگر،افسر انگلیسیـ که قبلاً فروشندة چرخهای خیاطی سینگر بودهـ میکوشد تا یوسف، روشنفکر و مالک شیرازی، را راضی کند تا محصول املاک خود را برای مصرف ارتش انگلیسـ که در جنگ جهانی دوم دچار کمبود آذوقه شدهـ به آنان بدهد. یوسف که دو سال است از این کار طفره رفته، باز هم نمیپذیرد و مصمم است که محصولش را به مردم قحطی زدة شیراز بدهد. وساطت برادرش ابوالقاسم خان که خود همه ساله، محصولش را به انگلیسیها میفروشد، نیز سودی نمیبخشد. سرانجام نیز یوسف به توطئة انگلیسیها کشته میشود و همسر آگاه و فرزانه اش، در مراسم تشییع جنازة او ترس و احتیاط را کنار میگذارد و مراسم را به راهپیمایی شکوهمندی تبدیل می کند. شهر به حالت تعطیل در میآید ونیروهای دولتی از تشییع جنازه جلوگیری میکنند و زری و خواهر یوسف و ابوالقاسم خان مجبور میشوند جنازة یوسف را شبانه به خاک بسپارند. موضوع اصلی سووشون، توصیف و روایت اوضاع نابهنجار اجتماعی و تسلط بیگانگان بر کشور در سالهای جنگ جهانی دوم است، با زمینه خانواده مقاوم و مردم دوست و سنتی ایرانی. میتوان گفت رمانی رئالیستی است با ساختاری منسجم و محکم؛ اما در عین حال از جنبههای نیرومند سمبولیستی و رمانتیستی و حتی سوررئالیستی خالی نیست. 4 راوی رمان «سووشون»، دانای کل است و حوادث داستان را به ترتیب توالی زمانی نقل میکند. دانشور با استفاده از قدرت کمنظیر خود در روایت داستان و گنجاندن توأمان فرهنگ و اندیشه و زبان ایرانی و فنون و ابزارهای داستاننویسی غربی در آن، همراه با مبانی فکری، فلسفی، مذهبی، عرفانی و جلوههای اساطیری و تاریخی ایران کهن و ایران اسلامی، توانسته است بافتهای هزار رنگ و قشنگ، در عین استحکام ساخت و جزالت زبان و بیان و قدرت جذب و تاثیر بسازد که روز به روز زیباتر و گیراتر میشود. در این خصوص، بویژه گونهای نمادپردازی عمودی و تلفیق شگفت و نمادین اسطورة ایرانی سیاوش (نماد پاکی، زنهارداری، راستگویی، زیبایی و مقاومت در برابر بدی و عنصر اهریمنی)با اسطورة حضرت یوسف(ع) در متون اسلامی (نماد عصمت،اخلاص، صداقت، جمال ومقاومت در برابر شر و انحراف ) و یوسف ( نماد شجاعت، راستگویی و مقاومت معاصر ایرانی در برابر تجاوزعنصر شر و استعمار انگلیس) مثال زدنی است. «جزیرة سرگردانی»، در شهریورماه سال 1372 منتشر شد. شخصیتهای مهم آن، هستی، توران، سلیم، مراد، عشرت، سیمین، استاد مانی وگنجور هستند. روایت، بیشتر با زاویه دید بیرونی به شیوة دانای کل (سوم شخص)محدود به ذهن هستی و در مواردی، با زاویه دید درونی به شیوة تکگویی وبعضاً جریان سیال ذهن، بیان شده است. خلاصة داستان: هستی، فرزند یکی از دوستداران کشته شدة مصدق، در سالهای اول دهة پنجاه، در خانة توران، مادربزرگِ پدریاش که زنی مؤمن، فرهنگی و طرفدار سنت است زندگی میکند. با مادرش،عشرت، که پس از مرگ پدر هستی با مردی درباری و ثروتمند ازدواج کرده نیز بیارتباط نیست. هستی دانشجوی هنر است. او هم در زندگی فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و هم در زندگی شخصی و خانوادگی و حتی در ایمان و عقیده، کاملاً سرگردان است و مدام با افراد متعددِ متخالف و در عین حال همکاری چون توران، عشرت، مراد، سلیم، سیمین و استاد مانی سروکار دارد. او در کوران مبارزات روشنفکری، خواب وحشتناکی میبیند و در پی آن، روز به روز بر سرگردانیاش افزوده میشود؛ تا اینکه سرانجام، با ازدواج با سلیم، به آرامش میرسد و این آرامش در رؤیای او که در آخر داستان آمده، منعکس می شود. موضوع اصلی جزیرة سرگردانی، بیان اوضاع آشفتة سیاسی و اجتماعی ایران در دهة پنجاه و تسلط بیگانگان بر کشور در آن سالهاست، با زمینة حیرت و سرگشتگی روشنفکران و مبارزان سیاسی و تردید آنها بین عرفان اسلامی و آراء مارکسیستی. جزیرة سرگردانی، رمانی مدرن است با همة ویژگیهای آثار مدرن، مانند شیوة جریان سیال ذهن، زمان غیر خطی و مدوّر، کولاژ و تداعیهای مکرر و با ساختاری پیچیده اما منسجم؛ با این حال، مواردی از کاربرد تمهیدات و تکنیکهای پسامدرن (پاینده،1385 :59-86) مانند پرداختن به هستیشناسی به عنوان عنصر غالب، بینظمی زمانی در روایت رویدادها، درهم آمیختگی واقعیت و خیال، حضور گاه و بیگاه نویسنده-هم به عنوان شخصیتی داستانی و هم به عنوان خود نویسنده- و مواردی از این دست هم در آن دیده میشود (پاینده،،1382 :32-38.) و همچنین، سرشار از اشارات نمادین است. 5 «ساربان سرگردان»، در شهریورماه سال 1380ش منتشر شد. شخصیتهای مهم آن، هستی، توران، سلیم، مراد، عشرت، سیمین، استاد مانی، طوطک وگنجور هستند. روایت بیشتر با زاویه دید بیرونی به شیوة دانای کل(سوم شخص)محدود به ذهن هستی و در مواردی، با زاویه دید درونی به شیوة تکگویی وبعضاً به شیوة جریان سیال ذهن، بیان شده و حوادث داستان بدون رعایت ترتیب وتوالی زمانی آمده است. خلاصة داستان: هستیـ که در داستان پیشین سرانجام با سلیم ازدواج کرده و ظاهراً به آرامشی رسیده بودـ بر اثر دخالت خانوادة سلیم و به خواست خود او، از سلیم جدا میشود و سرانجام با مرادـ که همراه او دستگیر و در جزیرة سرگردانی گرفتار میشود ـ ازدواج میکند. ازدواج آنها به دیدار طوطک با هستی میانجامد و در بحبوحة انقلاب، صاحب فرزند میشوند که نام همفکر مبارزشان مرتضی را بر او می نهند.مراد توسط بچههای پایگاه مقاومت مسجد، دستگیر و با وساطت برادر هستی آزاد میشود.در سالهای جنگ تحمیلی نیز مراد،عاقبت میتواند هستی را متقاعد کند تا اجازه دهد او به جبهه برود وخود در منزل بماند و در بزرگ کردن مرتضی بکوشد. موضوع اصلی«ساربان سرگردان»، بیان اوضاع پیچیده و مبهم فرهنگی،سیاسی واجتماعی کشور در اواخر حکومت پهلوی وعلل و زمینههای پیروزی انقلاب، بینظمی اولیه در سالهای نخست پس ازپیروزی، ویرانگریهای جنگ تحمیلی و بحرانها وشرایط سخت حاصل ازجنگ و درعین حال،حماسه و ایثار رزمندگان اسلام است، با زمینة سرگردانی و بلاتکلیفی مقطعی جوانان و قراریافتن و سرزنده شدنِ نسبی آنان پس از پیروزی. این رمان هم مانند جزیرة سرگردانی، رمانی مدرن است؛ که در عین حال از جنبههای نیرومند پسامدرن نیز برخوردار است (پاینده،،1382 :32-38.)؛ با این حال، قدرت تأثیر و گیرایی رمانهای پیشین دانشور،بویژه سووشون را ندارد. در تمام بیست و سه فصل «سووشون»، فصول بیست گانة «جزیرة سرگردانی» وفصول دوازده گانة «ساربان سرگردان»، ساختار و نگاه و بیان نمادین پراکنده است و نمادهای این آثار چنان در اجزا و واحدهای ساختاری آنها تنیده شده است که کشف و استخراج آنها مستلزم تدقیق وتأنی بسیار است؛ و درمواضعی، نمادها –به تعبیر ویشر( Vischer)-چونان قند که در آب حل شود (کروچه،1381 :79) در کل اثر حل شدهاند و کار پژوهنده را بغایت دشوار و بلکه او را با دست نیافتنی بودن مقصود روبهرو میکنند؛ به این علت، ادعای نگارندگان کشف و استخراج همة جلوههای نمادگرایی در این آثار نیست؛ بلکه غرض نمایاندن رگهها و جلوههای اصلی نمادگرایانه و ارتباط و افتراق آنها در این سه اثر است. میتوان نمادپردازی در یک اثر را با توجه به انواع نماد، زمینههای نمادپردازی، شیوههای نمادپردازی و جز آن بررسی کرد. انواع نماد هم خود، از منظرهای مختلف، متفاوتند و از هرحیث، قابل طرح و بررسی هستند؛ مثلاً از نظر دایرة شمول: عام و خاص؛ کلی و جزئی؛ محدود و نامحدود؛ وفردی و اجتماعی؛ بر اساس موضوع؛ نمادهای دینی، اساطیری، اجتماعی، جنگ، صلح، ورزش،... و جز آن؛ از نظر شکلی: نماد های زبانی (اسمها و برخی فعلها و حرفها) ونمادهای تصویری ( تصاویر، اشکال هندسی و غیر هندسی، اجسام، صحنهها، فضاها، توصیفها)؛ از نظر کاربرد: شخصیتهای نمادین، زمان ومکان نمادین، تصاویر، توصیفها، اشیا، عناصر، جانوران وگیاهان نمادین و...(فروم،1378 :19-32و187-191و پورنامداریان، 1375 :8- 77 و ستاری،1384 :19-67). در این مقاله، از منظر موارد کاربرد نماد، رمانهای دانشور بررسی شده است. براین اساس، نمادگرایی در آثار یاد شده در چند بخش بررسی میشود: 1) نمادگرایی در شخصیتپردازی از این جهت، در رمان سووشون، بیشتر از همه میتوان به شخصیت «یوسف» اشاره کرد. «یوسف» هم به قرینه نامش، سخنانش ونیز صفت او،«صدیق» 6 و اعتراضاتش به خواستههای نامشروع مستر زینگر و وابستگان و نوکران او و نپذیرفتن ستم (صص 12، 16، 48-54، 118، 119و...)،هم به قرینةراستگویی(صفت صدیق) و جان بر سر پیمان نهادنش:«... من آدم سر راستی هستم، اگر سرم برود، اهل دروغ و دونک نیستم» (ص24) و هم به قرینه عباراتی چون «امشب شب سووشون است...»؛ و «ترا به روح یوسف قسم می دهم که گریه نکنی... برای سیاوش گریه میکردم» (ص 291)؛و «زری نگاهش کرد و یادش به حضرت زینب افتاد» (ص 292) و «اگر من چهارده سال با او زندگی کردم، میدانم که همیشه از شجاعت... از حق...» (ص 292) و «بگذارید مردم در مرگش نشان دهند حق با او بوده... بعلاوه، با مرگ او حق و حقیقت نمرده، دیگران هم هستند...» (ص294) و «انگار کن، اینجا کربلاست و امروز عاشوراست تو که نمیخواهی شمر باشی.» (ص 298)، «کسی گفت: یا حسین، و...» (ص 298) و «در خانهات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت» (ص 304) ونیز «همه شب حرف سیاوش را زدندو...» (ص 239) و تکرار تعبیر کربلای من همینجاست (148 و 304)، هم نماد امام حسین (ع) است که خود مظهر راستگویی، عدالتخواهی، حق طلبی، وفای به عهد، استقامت، ایثار و رنج دیدگی است؛ و هم نماد سیاوش که به گواهی شاهنامه، مظلومانه و در عین حق طلبی و پاکدامنی و رنج دیدگی کشته شد، و هم نماد پاکی و وارستگی و در عین حال زیبایی یوسف پیامبر (ع)؛ و حتی به قراینی از جمله فریادرسی مسیح و... (صص 236- 238)؛ نماد مهربانی و فریادرسی مسیح (ع) و به تعبیر خود دانشور، یوحنای شهید است. 7 از دیگر شخصیتهایی که یا نقش نمادین دارند، یا نام نمادین و یا هر دو، میتوان به این موارد اشاره کرد: - ملک رستم و ملک سهراب با اینکه در اوایل کار با بیگانگان همرایند، سرانجام با یوسف هماهنگ وهم پیمان میشوند و میتوان گفت خود نماد قهرمانی و مقاومت دلیرانه علیه ستم حکومت و بیگانگان هستند و در نام و رفتارشان جلوههایی ازویژگیهای دلیرانه و مردانه و آرمانخواهانه رستم و سهراب اساطیری متجلی است؛ گرچه یاغی حکومتند و از دست دولت گریزانند و برای شناسایی نشدن، چادر سر میکنند و یک جا نیز زری – هر چند از سر دلسوزی وخیرخواهی- ضمن تأیید سخن کنایه آمیزخان کاکا، به ملک رستم -که رمز مردانگی و قهرمانی است- خطاب میکند که «تو حرفهایش، این یک حرفش درست بود، خودتان را خیلی بیهوا نشان مردم دادهاید، و قسمش داد که: ما که رفتیم چادر نماز خدیجه را سر کنید و از در پشت باغ خودتان را به جای امنی برسانید» (ص295) و این جملات، با اینکه جنبه واقعگرایی داستان را تقویت میکند و فضای دهشتباری را که در آن مردان دلاور ایرانی مجبورند خود را بپوشانند بخوبی ترسیم میکند، از قدرت نمادین والقایی آن میکاهد. دیگر، خود زری یا زهرا که نماد زن آزادة ایرانی مسلمان است و پشت و پناه و یاور یوسف (سیاوش) و ممثل فرنگیس و نیز زنان شجاع ایرانی (ص33) و اهل کمک به فرودستان و دستگیری وسرکشی از بیماران و دیوانگان است. نامهایی چون خسرو و هرمز نیز به جلوههای نمادین اساطیر و شاهان ایرانی اشاره دارند(ص 36)؛ خسروِِِِِ یوسف،کیخسروِِ سیاوش را نیز متجلی میکند.همچنین نامهای «سیاوش» (صص 188 و 292) و... . در «جزیرة سرگردانی»و «ساربان سرگردان» نیز برخی شخصیتها نمادینند: 8 - «توران» نماد زنان آگاه و توانا و متعالی ایرانی است و نام او نیز ]مجازاً به علاقه تضاد[ همان ایران(مادرو وطن گرامی و ارزندهای) است که در طول تاریخ، فرزندان با ایمان، آگاه و شجاعی زاده و پرورده است که هر یک به نماد و اسطورة مردانگی و سرافرازی بدل شدهاند؛ مردانی چون تهمورث، هوشنگ، فریدون، ایرج، رستم، اسفندیار، سهراب، سیاوش، آرش؛ امیرکبیر، مدرس، میرزا کوچک خان، کاشانی، مصدق، آیت الله بروجردی، امام خمینی و… و زنانی چون تهمینه، رودابه، گرد آفرید و… - هستی، نماد سرگردانی جوانان ایرانی در دهههای چهل و پنجاه است که از طرفی دچار ایسمها و ایدههای متفاوت بودند؛ از طرفی سنتهای دینی و ملی را هم مفید و کارآمد و هم از جهاتی دست و پا گیر و تحکم آمیز میدیدند؛ و از دیگر سو، در عین اینکه غرب را عامل ویرانی و تباهی کشورهای شرقی و عقب مانده میدیدند، ته دل، صنعت پیشرفته و جامعه مدنی مردم سالار آنها را میستودند؛ از جهتی به افتخارات گذشته چشم داشتند و از جهتی همان گذشته را عامل ترس و تباهی و واپس ماندگی خود میدانستند. هستی نماد وجهه دیگری از زن ایرانی هم هست؛ عنصری که از سویی باید اختیار و تجربه لازم را برای پروردن فرزندان رشید کسب کند؛ از سویی خود نیازمند رسیدن به خودباوری است؛و از جهتی با اقتدار کامل جامعه مردسالار رو بهروست. هم حرفه هستی و هم عشرت، هم نماد ایران به تاراج رفته بر دست بیگانگان و نااهلان است و هم نماد زن جدید و تهی از فرهنگ و سنت و دین ایرانی است که چون پشتش خالی است و به هیچ پیشینه و سنتی متکی نیست، متزلزل و بد راه است؛ مگر آنکه به خویشتن خویش برگردد و زمانی که به خانة توران میرود، در واقع، به شکلی نمادین، از ابتذال توبه میکند و به اصل خویش باز میگردد. بازگشت او، در کنار حوادث نمادین دیگری مانند نمایشهایی که در خانه «موری»برپا میشود، احمد گنجور را نیز بیدار میکند. گنجور،نماد مردانِِ بیریشة درباری وایرانیان خودفروختهای است که-گرچه ظاهراً همة سنتهای ملی مانند نوروز را با تشریفات تمام برگزار میکنند- کاملاً غربزده شدهاند و همة اصالت وهویت وغیرت خویشتن را درباختهاند.موری نیز از این دسته است. - سیمین و نیز استاد مانی، نماد روشنفکران فرهیختهای هستند که با تمام وجود، فرهنگ و سنن ایرانی را دوست دارند و میکوشند این فرهنگ و سنتهای ارزشمند و دیرینه آن را در کنار آموزههای جدید درسی و فکری به جوانان بیاموزند.این نمادها با نامهای آشنای دیگری، چون: جلال، ملکی، مصدق و فاطمی برجستهتر میشوند. - مراد و سلیم ومرتضی، مظهر طبقهای دیگر از روشنفکرانند؛ کسانی که راه نجات کشور را تنها در مبارزة مسلحانه میبینند(1380: 79) و به رغم تحصیلات و نیز دانش و فرهنگی که از امثال سیمین و استاد مانی آموختهاند، روش آنان را ناکارآمد میدانند.اما از طرفی، سلیم نماد طیف دیگری نیز هست؛ طیف عرفانگرا وشیفتة معنویات و آموزههای عرفانی و دینی. - مسترکراسلی و سرادوارد هم نماد غرب و استعمارند و عاملان اصلی تبدیل ایران به جزیرة سرگردانی هستند. - طوطک– که چونان شخصیتی داستانی چند جا ظاهر میشود- نیز کاملاً نمادین است و نماد نفس مطمئنه و ناخودآگاه راوی و همة انسانهاست که تنها بر هنرمندان و انسانهای درونبین و خلاق ظاهر میشود. 2-نمادپردازی درصحنه آرایی وتوصیف در سووشون، وصف چشمان یوسف که زمرّدوار زینگر اژدهاصفت و دیوسار را میپایید (ص12)؛ متضمن اشارة نمادین به عقیدهای کهن و اساطیری است که بر اساس آن، راه دفع اژدها، همراه داشتن و استفاده از زمرد است؛ چنانکه مولانا میگوید: «گر اژدهاست بر ره، عشقی است چون زمرد/ از برق این زمرد هین دفع اژدها کن» (1363 :764). صحنة شعرخوانی مک ماهون و شعر او مبنی بر لزوم آبیاری درخت با خون (صص12-15)؛در این صحنه، اشاراتی به درختان شهر، ازجمله «سرو با آن آزادگی»، و نیز به«سرزمین آریاها» و«درختی که باید با خون آبیاری شود» و«طیارهای که اسباب بازی برای بچهها بریزد» شده است که همگی به گونهای نمادین،به وضع آن روز ایران ( در بحبوحة جنگ جهانی و زیر سلطة بیگانگان) و لزوم فداکاری و شهادت برای حفظ و حراست از آن اشاره میکنند. صحنههای ده و اعمال و رفتار و گفتههای خیالی زری و یوسف و زن چارقد سیاه و سوگواری یوسف(سیاوش) (صص 268-275) که موضوعات، ماجراها و اعمال و رفتارهای اساطیری، دینی و فرهنگی را تداعی میکند. در جزیرة سرگردانی و ساربان سرگردان:مثلاً خوابهای هستی در جزیره سرگردانی (صص 5، 6، 325 و 326) و در ساربان سرگردان (صص 193،201و 203) هستی، در رؤیای اول،دنیایی تیره و تار و مرگ زده میبیند و نمادها (سرزمین ناشناس،درختهای ناشناخته،برگهای سوخته،نقشهای کژدم و مار،گنجشکهای مرده و بال شکسته و...)،همه،تأویلی اینچنینی دارند، ولی در رؤیای دوم،برعکس است (جادة هموار،درختهای سروناز،استخرآت گلی، اسب قره قاشقا، کلید طلایی،آسمان بی ابر،پرنده،پرواز و...)؛که نمادهای سعادت و خوشبختیاند. صحنه جشن عیدنوروز در خانه آقای گنجور که خود مجموعه کاملی از نمادهای باستانی و ملی ایران است (صص115-137)، روز برفی و دیدار مراد و هستی و سخنان سهروردی درباب خیمه زدن سپهسالار عشق بر دل وخاصیت آزاد کنندگی عشق(ص176) که در عین حال، عشق مراد و هستی را تداعی میکند؛ و صحنة جزیرة سرگردانی(درکتاب جزیرة سرگردانی، صص201-203و در ساربان سرگردان، صص92-114و190-203 و232) که بیشتر از هرچیز دیگر، نماد کشور ایران در آن روزگار است. رفتارهای موری و بیژن، نابرادری هستی هم نمادین است. بیژن با بیگانهای چون پسیتا ازدواج میکند وشگفت آنکه نام فرزندشان را بکتاش میگذارند(نام مستعارمراد) که میتوان از آن به نمادِ بیاصل و نسب و اختلاطی بودن مبارزات تودهایها–که بکتاش مظهر آنهاست-تعبیر کرد. نمونههای دیگر: بساط سفرة عقد(ص7)، رقص زنها با مردهای بیگانه(ص11)، وصف محلة مردستان (ص18)، تصور و تصویر ذهنی زری در باب کارها و گفتههای یوسف در اتاق دوقلوها (ص17)، خواب خسرو و تعبیر آن (ص 96)، پاره کردن هندوانههای کال و زرد رنگ (ص 195)، وصف خوابهای زری (صص 238 و 239)،رفتارهای کلو(ص 236 و237)سخنان پیشکار یوسف(ص 254)وصحنة تشییع جنازة یوسف (صص288، 289، 291، 296، 300، 303 و 304) از سووشون، و ماجراها وصحنههای تلخ در شهر حلب (ص232)، آمدن جلال به اتاق سرد (ص264)وتوصیف حالات مراد و سلیم و هستی(ص316-326)و درحوضخانة سلیم(صص316-325) ونمایشهای خانة موری (صص198-257)، کابوس جزیره (صص 194-205) و.... از دو کتاب دیگر. 3- نمادپردازی در گفتگوها در بسیاری از گفتگوهای هر سه داستان، اشارات نمادین و حتی لحن نمادگرایانة حماسی، عاطفی، عرفانی، مذهبی و تاریخی فراوان است و بخش اعظم بار معنایی، عاطفی و فکری داستانها بر دوش گفتگوها و روایتهای نمادین است. از جملة این گفتگوها میتوان به گفتگوهای کوتاه یوسف و زری در آغاز داستان سووشون در مهمانی عقدکنان دختر حاکم در همان آغاز داستان (ص5)اشاره کرد:«یوسف تا چشمش به نان افتاد گفت:"گوساله ها چطور دست میرغضبشان را میبوسند! چه نعمتی حرام شده و آن هم در چه موقعی.."...زری تحسینش را فروخورد، دست یوسف را گرفت و با چشمهایش التماس کرد و گفت:"ترا خدا یک امشب بگذار ته دلم از حرفهایت نلرزد" و...». در این گفتگو، به گونهای نمادین، هم خشم و نفرت یوسف از حکومت به سبب ستم به مردم، آن هم در سال قحطی؛ و هم اضطراب و ترس همیشگی زری ونیز ترس و اضطراب دیرینة زن ایرانی از به خطر افتادن کیان خانوادهاش، نشان داده شده است. یا در جزیرة سرگردانی، مثلاً وقتی مادر هستی به او میگوید:«هستی فنجانت را وارونه کن فال ترا بگیرم»، می گوید «من فالم را خودم میگیرم»(ص23)؛ که اشارهای است نمادین به مطالبی از این دست که «من آیندهام را خودم رقم میزنم»؛ و نمیخواهم به سلیقة تو ازدواج کنم. یا در ساربان سرگردان،برای نمونه، آنچه طوطک به هستی میگوید، پیام ناخودآگاه اوست که از حیرانی هستی نگران است و میکوشد تا در لحظاتی که هستی در اوج پریشانی است، او را به آرامش و ثبات رأی رهنمون شود. نمونههای دیگر:، گفتگوی کوتاه یوسف و خان کاکا (ص16)، گفتگوهای دیگر زری و یوسف (صص17، 18، 26، 30، 129-131، 192،195و...)،گفتگوی سه جانبه ملک رستم، ملک سهراب و یوسف (صص43-54) و در جزیرة سرگردانی و ساربان سرگردان، گفتگوهای طولانی و مکرر بین هستی و مراد؛ هستی و سلیم؛ هستی و مراد و سلیم؛ و هستی و بیژن(صص25- 45،72-107،162-197 و نیز تکگوییهای هستی (صص46،49،59-61،67،68..) و تکگویی سلیم (صص 7-15 ساربان سرگردان)و جز آن. 4- نمادپردازی زبانی 9 (واژگان،ترکیبهاوتعبیرات وذکر اشیاء و حوادث نمادین) در هر سه رمان، بویژه در سووشون؛ از عنوان رمان گرفته تا واژه ها،ترکیبات و تعابیری مثل فارسی مدان (ص 49)، «آتش بر سر خودم هست» (ص51) که هم کنایی است و هم نماد آشفتگی اوضاع و خشم درون یوسف است؛ عبارت «قول رستم را قبول دارم» (ص 52،) حاوی اشارهای نمادین به راستی و رادی و زنهار داری «رستم»های ایرانی که هم خود نماد رستم دستان هستند، نیز هست. همچنین،این نمونهها: «مک ماهون آهی کشید و گفت: «کی طیارهای خواهد ساخت که برای مردهای غمگین تسلا بریزد» (ص 67) و «ما در تمام عمرمان بچه هایی هستیم که به اسباب بازیهایمان دل خوش کردهایم و وای به روزی که دلخوشیهایمان را از ما میگیرند، یا نمیگذارند به دلخوشیهایمان برسیم. بچههایمان، مادرهایمان، فلسفههایمان... و مذهبمان...» (ص 67). مرجان.... در رختخواب نشست و گفت «می ترسم. مار!» (ص 71)و« عروسکهای برنجی دور منقل که این طور دستشان به دست همدیگر است... هنوز آخ نگفته. هنوز همان سی ودو تاست» (ص 71) که میتواند تعبیر روانکاوانه دندان باشد که دیدن تعداد کامل و سالم آنها در خواب، دلیل سلامت است و اگر دندانی بیفتد یا بشکند، تعبیر به مرگ یکی از بستگان میشود.10 گرچه نزد روانکاوان، تعبیر رؤیا این گونه نیست و مبتنی بر تحلیل رؤیاهای متعدد است (یونگ،1377 :156-235) و نام اسب خسرو، «سحر»، که تقابلی نمادین با نام اسب خسرو پرویز، «شبدیز»دارد و نامش و بازگشتش به نزد خسرو خبر از صبح میدهد:گرچه پس ازخون دل خوردن وشهید دادن. و جملاتی چون: «خوشا خونی که یک شب ازش بگذرد...(ص 249) و کربلای من همین جاست (ص 249) و «شهید من همین جاست... کربلا بروم چه کنم؟ (ص 304) و «امشب شب سووشون است. فردا روز سوگ است (ص 270) و درهم آمیزی شگفت و نمادین داستان سیاوش و ماجرای قتل او و آنچه در کربلا رخ داد و یاحسین و یاعلی گفتن سیاوش و جز آن و استحاله این ترکیب شگفت در ذهن زری به هیات یوسف؛ پرسش او از خود یوسف –که اکنون زنده شده- و گریه زری بر سیاوش –که اکنون در ذهن او هم امام حسین (ع) است، هم یوسف و هم شاید همه شهیدان و قهرمانان و مظلومان. (صص 271-273). روز کشته شدن یا به تعبیر ملک رستم، شهادت یوسف که در داستان، 29 مرداد آمده و مجازاً منظور 28 مرداد است که خود نماد خفقان است. باغ صدو بیست و چهار هزار متری نیز نماد بهشت است، باغی که صدو بیست و چهار هزار پیغمبر انسانها را به آن وعده دادهاند و در عین حال، نماد ایران آبادی است که روشنفکران وعده میدادند و دست کم آروزی هر ایرانی است(صص 105-107). در جزیرة سرگردانی: ابرها بدجنسی کردند و روی خورشید را پوشانیدند (ص 104). خانه توران خانم نیز، نماد اصل و مظهر اصالت زن ایرانی است. تابلوهای نقاشی سیمین و آثار معماری مراد، هم نمادینند؛ بویژه تابلوی که هستی از درخت پربار ترنج در محاصرة درختان دیوبار کشیده (ص 197) و معماری حوضخانه سلیم- که مراد آن را طراحی کرده و ساخته است. و تعابیر نمادین حاکی از حیرت و سرگردانی 11 : نام رمان (جزیره سرگردانی)، وصف جزیره و نیز تعابیری مثل «من قاطی پاطی هستم. گاهی فکر میکنم چپ انسان دوستم و هوادار خلیل ملکی و گاهی فکر میکنم به قدرت تحرک مذهب معتقدم و پیرو جلال آلاحمد، یا به قول شما به دینامیزم مذهبی...» (87) و نیز جایی که بیژن رانندگی و هستی او را راهنمایی میکند: «... به موازات تپه پیچید. بالا رفت- پایین آمد- عقب زد- جلو رفت- به راست- به چپ- مستقیم- پیچ- پیچ در پیچ- سرازیری- سربالایی- عاقبت توقف کرد. دست روی فرمان ماشین زد و گفت: حالا به کلی گم شدیم.» (ص173) و در ساربان سرگردان: مثلاً این عبارت: «اما زمان واقعی از تحمل و دروننگری به دست میآید. باید رابطه حواس را با دنیای اطراف خود قطع کرد و به حالت مکاشفه...»(ص 100)؛ نمونههای دیگر:در سووشون: «غلام آب را هدایت کرد رو به درختهای نارون وخانة بچهها را آب گرفت.»(ص81) و زمرد (ص8) نماد ابزار دفع خطر و «نارنج» و «ترنج» و «کاج» و «سرو» که بترتیب نماد دوشیزگی ونیز بروبار، زنانگی و زایندگی و سر سبزی وجاودانگی و استواری اند. 12 همچنین باغ ( نماد کشور) و انواع درختها، بارها در سووشون آمده است؛ از جمله، بهار نارنج (ص 26)،باغ (ص46)، سرو و نارنج (ص 12)، نارنج و ترنج (صص64و 240) ونارنجستان (62 و 177)،کاج(102)،نارون(ص26) و در جزیرة سرگردانی: حیرت وسرگردانی که از صفحه 5 شروع می شود وتا آخرین صفحه، بویژه در وجود هستی حضور دارد؛ نارنج و ترنج (صص 46، 239 ،240 و 326) و سیب و انار و سنجد و... (صص 115-135) و درخت (صص 5، 8)، درخت چه کنم (ص 162) و ماهی (صص 67 و 131) درخت ترنج (صص 197) و اشارات مکرر به نامهای اسطورهای و مذهبی ازجمله محمد(ص)، موسی، یعقوب، یوسف و... (ص 47-63)و... و در ساربان سرگردان: سرگردانی وحیرت فزاینده و فراگیر در کل رمان؛ نارنج وترنج (صص 22، 33) زمرد(ص 21)،اسب قره قاشقا(ص21) برف و بوران (ص 21) چشمه (ص 22)، قیچی (ص 22)، قلعهای که هفت سال درش بسته شده (صص 22 و 24«کویر که عین دریا پیچ و شکن دارد، تابدار و موجدار است» (ص 93)؛ درخت گز و طوفان کویر (صص 95 و 96) شعر نمادین «مرگ رؤیا» (صص 102 - 104)، تشبیه مراد به ماهی(ص 104)؛طوطک و کارها و گفتههای او (صص 131-135و 154-156،218و219) و آب(بویژه در صفحه 80 که آشکارا نماد زندگی خوانده شده) و گنجشک و کلاغ (صص 80و214) و طوطی (صص 116 و 117) و سایبان درست کردن از بیرق انگلیس در جزیرة سرگردانی (صص 93-97) بار نمادین دارد. 5- نماد پردازی در زمان و مکان در سووشون این مکانها کم وبیش نمادینند: باغ یکصد وبیست وچهار هزار متری(صص105-107) که نماد ایران آرمانی است؛ آن گونه که در آرزوها و رؤیاهای ما هست و آن گونه که روشنفکران ونیز برخی حاکمان وعده میدادند. مشرق ومغرب وآسمان و زمین و پستوی آسمان (صص227-235) تداعیگر اکناف عالم و کشورهای مختلف روی کرة زمین است. در جزیرة سرگردانی و ساربان سرگردان هم، جزیرةسرگردانی(صص251و252کتاب اول وصص93-108 و131و136کتاب دوم)که نماد ایران در عصر پهلوی و نیز نماد سرگردانی جوانان ایران در آن عصراست؛خانة توران (صص5-7،24-38،44-46کتاب اول وصص142-170و177-180کتاب دوم)که نماد ایران سنتی وسنتهای ایرانی اصیل و بویژه زن راستین واصیل ایرانی است؛ خانه سیمین(صص49-65 و261-265 وصص218و219 کتاب دوم) و خانه استاد مانی (صص66-72 کتاب اول)نماد جامعة روشنفکری وپایگاه فرهنگی وهنری کشور؛شهر حلب(صص212-218و232-236 کتاب اول وصص275به بعد درکتاب دوم) نماد تودة رنج دیده مردم که آغازگران انقلاب نیز بودند؛ و اماکن زیارتی ونیز مجلس تعزیه(صص190-194کتاب اول وص274 کتاب دوم) نماد مذهب ومعنویت و... نمادینند. در ورای خط سیر ظاهری این داستانها، خطی غبارآلود و کهکشان وار و گاه روشن و خیرهکننده به چشم می خورد، که پیشتر جزئیات آن را کاویدیم و در اینجا این دو سیر کلی را نشان میدهیم تا ضمن توجه به نمادهای منتشر و گاه متراکم در این آثار، در این نمادها گم هم نشویم و در عین حال، به راز استواری ساختار این داستانها در عین ژرفی و پرمعنایی پی ببریم: در سووشون، سطح ظاهری داستان کاملاً رئالیستی است: بحبوحة جنگ جهانی است و انگلیسیها که خود با آلمانها در جنگند، تمام ایران را در دست گرفتهاند؛ تا جایی که آذوقة اصلی مردم قحطی زده و رنجدیدة ایران را از چنگ آنها در میآورند و به سربازان و اسبان خود میدهند. حکومت هم همه قدرتش را در هموار کردن راه ستم و تجاوز بیگانگان بر مملکت به کار بسته است. در این حال، مردی تنها–که تحصیلکرده وروشنفکرنیز هست، برمیخیزد ودر برابر آنها قدعلم میکند؛او را از بین میبرند(شهیدش می کنند) اما جنازه او اول زری ترسیده و نگران را بر میانگیزد و سپس همه مردم شهر –شیراز- راکه خود نماد همه ملت ایران است. گرچه کسانی هم تیر میخورند و به مصائبی گرفتار میشوند. اما در باطن، وجهة نمادین اثر، روی می نماید و ناگفته ها و گفته های بسیاری از تاریخ دراز دامن این سرزمین کهن، به صحرا میافتد؛ در این لایه، از اساطیر آریایی و مهری و زردشتی گرفته تا پهلوانانی، مانند: رستم و سهراب و سیاوش و فریدون و ایرج، و اسطورههای اسلامی و شیعی مانند پیامبر اکرم(ص)، امام حسین(ع)وعاشورای حسینی،وزینب (که زری ازجهاتی نماد اوست) و قاسم(ع)و... روی می نمایند؛که همگی در جبهه نور و روشنی وحقیقت ایستادهاند ودرمقابل آنها جبهه ظلمت و تیرگی و تباهی لشکر آراسته است و از ظلمت و اهریمن تباهکار وظلمانی گرفته تا افراسیاب و اسکندر و چنگیز و تیمور و پرتغال و انگلیس و روس(تا آن زمان) در این جبهه گرد آمدهاند. در این لایه، سیاوش و یحیی (ع) و امام حسین (ع) و یوسف یکی میشوند و یوسف با ایستادگی و راستی و شهادتش، خود در این بزرگان استحاله میشود، لذا عزاداری او،هم نوعی سووشون است وهم گونهای عاشورا. یوسف خود نماد همة مردان مرد و مبارزان راستین دفاع از فرهنگ و دین، و زنانی چون زری هم –که در این خاک مقدس کم نیستند، نماد زنان گمنام و قهرمان ایرانی هستند که در آن واحد، همسر، کدبانو، مادر و مربی خانهاند و از کار و وظایف شرعی و میهنی و اجتماعی خود نیز غافل نیستند؛ گرچه شخصیتپردازی زیبای دانشور در یک دوجا معیوب است؛ از جمله زری–که زنی مسلمان و معتقد و مؤمن است، به نامحرمان دست میدهد (صص 222، 265 و 284). این زن، با همة ترسی که بتدریج بر اثر مسؤولیتهای سنگین و دقت در انجام درست و کامل این وظایف گوناگون و نیز حفظ تمامیت خانواده و آسایش آن و از جهاتی بر اثر تحکم نظام مردسالار به او در او ایجاد شده، سرانجام بر اثر اعجاز خون سیاوش (یوسف) همه ترسهایش محو میشود و یکباره قهرمانی بینظیر میشود که خود اسطورهای جدید است. دانشور در ساختن این دو اسطوره (یوسف و زری)، با مهارت تمام از ترکیب اوصاف اساطیر دینی و اسلامی و زردشتی و اساطیر ملی سود جسته است و منصفانه باید گفت که این اسطورهها در عین ملموس بودن و داشتن جنبه واقعگرایانه و عینی، از جلوههای گستردة تاریخ ایران و باورهای دینی و فرهنگی این مرز و بوم سرشارند و آیینه تمام نمای بیشینة زنان و مردان فرزانه، پاکدامن، شجاع و دلیر ایران هستند. دیگرانی نیز -گرچه کماند- در این مسیرند و الگوی نسل بعد در مبارزه علیه استعمار، مانند فتوحی و سید محمد و مجید. نمادهای منفی و شخصیتهای منفی نمادین نیز، مانند نمونههای عینی شان کم نیستند؛ ابوالقاسم خان نماد خائنان به ایران است: شغاد را به یاد میآورد و سرداران داریوش و حاکم شیراز در زمان کریم خان و ابوالقاسم گروسی در عهد قاجار، و تمام کسانی را که با خیانت به این ملت و آرمانهای دینی وملی آن وخود شیرینی و چاپلوسی در برابر بیگانگان، به مقام ومکنت وآلاف والوف رسیدند تداعی میکند؛ چنانکه دیگرانی نیز مانندحمید، عزت الدوله، میرزا حنا ساب و حاکم شیراز به نوعی در آن مسیرند. حاکم شیراز دست زن انگلیسی را میبوسد (ص 10). اشیاء، مکانها و توصیفات نمادین نیز،به طور عمده جریان این مبارزة نمادین دو جبهة روشنی وتاریکی را تقویت میکنند. موضوع دیگری که در لایه نمادین این داستان بسیار پررنگ و متکرراست، نظام مردسالار خانواده وجامعة ایران است و رنجهای فراوانی که زن ایرانی با همة شایستگی-خواسته وناخواسته- درچنین نظامی متحمل میشود.نارنج و ترنجها وگل و درختهای فراوان متکرر در داستان در مواضعی گوناگون، نماد زن مادر دختر ایرانی هستند که همة کوشش او صلح و صفا و آرامش بخشیدن به جمع خانواده است، ولی هیچگاه خزان و سموم نامرادی و نیز بیارادگیاش، این امکان را چنانکه باید در دست او رها نمیکنند. جوانان و فرزندان این کشور هم که خسرو و هرمز نماینده و بلکه نماد آنها هستند، شدیداً در جریان الگوپذیری از قهرمانان و بزرگانی چون یوسف و فتوحی هستند؛ گو اینکه در این راه، از فرط ناپختگی به جریان مردسالار بپیوندند و امثال زری را برنجانند و موجبات اندوه او را فراهم سازند. با این حال، آنان به تسلط نسل پیش- که نماد سنت و جمود هستند و شور و آشوب و انقلاب و اعتراض را بر نمیتابند و هم ابوالقاسم خان و هم بیشتر زنان داستان نمایندة این نسلند- معترضند و از این حیث میتوان گونهای شکاف نسلها را در رفتار و گفتار آنان سراغ گرفت. بعد نمادین دیگر داستان که بر شانة بعد واقعگرایانة آن است، بیداد کردن فقر و بیماری اعم از بیماریهای مهلک جسمی همچون تیفوس وتب محرقه و بیماریهای متعدد روحی همچون پارانویا و و مانیا و سادیسم و جز آن (صص 101-108) و نیز مفاسد اخلاق است که خود از اوضاع آشفته ومهلک جامعه ایران آن روزگار خبرمیدهد. سطح ظاهری داستان: در جزیره سرگردانی، هستی و برادرش شاهین نوریان که پدرشان در جریان مبارزات دوره مصدق کشته و به تعبیری شهید شده، با مادر بزرگشان توران زندگی میکنند و البته، هستی با خانواده مادرش؛ توران، همسر او احمد گنجور، پسرش بیژن– که تازه از اروپا برگشته- و خدمتکارشان پسیتا هم ارتباط دارد. هستی که تحصیلکرده هنر است و در نقاشی و شعر دست دارد، از طرفی تحت تأثیر استادانش سیمین و مانی است؛ از سویی شیفتة اندیشهها و آرای مصدق و آلاحمد و ملکی است، و از جهتی نیز توران خانم را تکریم میکند و از لحاظی سر در پی مادرش، مامان عشی دارد؛ گاه اندیشههای دیگری نیز -که البته انشعاباتی از اندیشههای افراد یاد شده است- برای او مطرح میشود، مانند مراد (مبارز تودهای) و سلیم (مبارزعرفانگرا). همة جریان دو رمان، کشش و کوشش و گم و پیدا شدن هستی در میان این گرداب بیساحل و میان دو قطب حیرانی و سرگردانی است. هستی در این گرداب غوطه میخورد و هر لحظه به سویی متمایل میشود. در پایان جزیره سرگردانی، سرانجام کشش سلیم را نیرومندتر مییابد و به جذبه او کشیده میشود؛ اما در ساربان سرگردان، دوباره بر اثر سستی و از هم گسیختگی سلیم و تحکمخواهی او و اثرپذیری اش از وسوسههای اطرافیان خود، باز، مراد را در مییابد و هم از اوست که پس از پیروزی انقلاب به رهبری امام، صاحب فرزند میشود که نام مرتضی را بر او مینهد (همرزم و همفکر مراد که کشته شد). وجه نمادین: در جریان این دو رمان ضمن بیان سرگردانیها و تکاپوهای حیرتآمیز هستی که خود هم نماد جامعه ایران است و هم جوانان و روشنفکران، ازمسائلی چون وابستگی و بلکه سرسپردگی سران ایران به امریکا و انگلیس، اسراف و تبذیر، فسادهای سیاسی و مالی و اخلاقی و هرزگیهای عمال دولت، از اینکه ایران نه جزیرة ثبات- چنانکه شاه گفت- بلکه جزیرة سرگردانی است، و سرانجام از انقلاب، تحول ریشهای، اصلاحات، سوختن خشک و تر در آتش انقلاب (به زعم راوی)، جنگ تحمیلی و تجاوزگری صدام و شهادت و مجروح و اسیر شدن جوانان ایرانی، ایمان و جانفشانی رزمندگان اسلام، بینظمیهای موجود در جنگ و از تلاش زن و مرد در جبهه و پشت جبهه و… سخن به میان آمده است. جزیرة سرگردانی، هم نماد ایران عصر پهلوی است؛ بویژه در دهههای چهل و پنجاه و هم ایران در ادوار متعددی چون عصر مغول، تیمور و... . دانشور این نام را– با همة بار نمادین و استعاری آن- به طنز، در برابر تعبیر «جزیرة ثبات» شاه، بر رمان و به شکلی نمادین بر ایران نهاده است. مهمترین عوامل مؤثر بر نمادپردازی دانشور در رمانهای او عبارتند از: دانش وسیع دانشور در زمینه اساطیر وتاریخ ایران و تعلق خاطر او به این موضوعات که جلوهها و تأثیرات آن در هر سه رمان آشکار است؛ ناگزیری او از پوشیده و نمادین سخن گفتن بر اثر بیم از فشار حکومت و قدرت سانسور دستگاه حاکم؛ بویژه در رمان سووشون؛ اطلاعات عمیق وتأویلگرایانه دینی و نیزتسلط نسبی وگرایش او به اقتباس از متون دینی در هرسه رمان؛ آگاهی و علاقه او به متون منظوم و منثور عرفانی بویژه در جزیره سرگردانی؛تسلط او بر تاریخ هنر و آشنایی و تأثیرپذیری وی از شاعران و نقاشان و نویسندگان و موسیقیدانان مشهور فرانسوی، آلمانی، انگلیسی وامریکایی، از اُ.هِنری(O. Henry) گرفته تا ارنست همینگوی (E. Hemingway)وآندره ژید (A. Gide) و فمنیستهایی چون ویرجینیا ولف(V. Woolf)،بویژه در جزیرة سرگردانی و ساربان سرگردان؛ اقتضای فضای پیچیده و چند لایة جامعه، بویژه در دوران متأخر؛ و قوة شاعری نویسنده و گرایش درونی او به بیان پنهان و پوشیدة امور.
نتیجهگیری میتوان چنین نتیجه گرفت که دانشور چه در «سووشون» وچه در «جزیره سرگردانی» و «ساربان سرگردان»، در ورای واقعگرایی زیبا و برجسته خود، به گونهای طبیعی و در عین حال، درخشان، تأثیرگذار و جذاب نمادپردازی کرده واز این ابزار به بهترین وجهی در جهت هرچه ژرفتر وگستردهتر ساختن ابعاد و وجوه القایی اندیشهها و عواطف مورد نظرش سود جسته است. این نمادپردازی، در هر سه رمان او، هم در زبان و تعبیرات زبانی است و هم در نام شخصیتها، بسیاری از اشیا، حوادث و رویدادها، برخی توصیفات، شخصیت پردازیها، گفتگوها و حتی زمانها و مکانهاست. برخی از این نمادها در هر سه رمان مکرر آمدهاند و چونان رشتهای پنهان، هر سه رمان را به هم متصل کردهاند؛ از جمله نارنج و ترنج و بهار نارنج و سرو و کاج و سیب؛ اشاره به فقر و فساد و نابسامانی اجتماعی در هر سه رمان؛ و جملاتی نمادین با این مضمون که همه مردم ایران شاعرند و نیز اشاره به خورشید و ارباب آسمانی در دو رمان سووشون و ساربان سرگردان. نمادپردازی دانشور از «سووشون» تا ساربان سرگردان، به گونهای معنیدار، متغیر است؛ بدین معنی که در سووشون، واقعگرایی چنان برجسته و استوار است و نمادها چنان طبیعی در میان سطح روایی و واقعی پنهانند که آشکارا به چشم نمیآیند و لذا کمتر ابهامی در جریان زلال این داستان وجود دارد؛ با اینکه داستان یاد شده از بیشترین قدرت القا و تأثیرگذاری و در عین حال، از عمق و ژرفای خیره کنندهای برخوردار است و واژهها و عبارات و تصاویر و شخصیتهای نمادین و تأویل پذیر آن نیز کم نیستند؛ در حالی که در «جزیره سرگردانی» و بمراتب بیشتر از آن، در «ساربان سرگردان»، فراوانی و گوناگونی لایههای نمادین و استعاری، واقعیت داستان را کمرنگ کردهاند و فشردگی معانی در جملات و تعبیرات و اوصاف و حوادث، بر سراسر داستان، گرد ابهام پاشیده است و برای فهم مبهمات آن، نیاز به مطالعه گسترده تاریخ کهن و معاصر، عرفان، فلسفه، فلسفه هنر، نقد ادبی، سیاست و... احساس می شود. در مقایسه، می بینیم نام «سووشون» خواسته یا ناخواسته، جلوة روشن و یگانه و رنگ حماسی خود را بر رمان نخست -که تراویدة ذهن و قلم دانشور در دوران جوانی اوست- تابانده است؛ در حالی که سرگردانی که بخشی از نام هر دو رمان متأخر است، هم سرگردانی شخصیتها و فضای رمانها و هم آشفتگی فضای اجتماعی ایران را بازتابانده و هم تا حدودی سرگردانی قلم و سبک نویسنده را توجیه کرده است. در جنبة نمادین این آثار، با توجه به اشیا وجلوههای طبیعت و روابط وگفتارها و رفتارهای انسانهای هر داستان، مسائل و رویدادهای تاریخی، اجتماعی وسیاسی؛ آراء واندیشههای فلسفی؛عقاید مذهبی؛ باورهای عامیانه و نیز مسائل فلسفه هنر تداعی و تا حدودی تفسیر میشود. ابهامگرایی و نمادپردازی نویسنده در مواردی، بویژه در دو رمان جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان، ناشی از به کار بستن شگردهای پسامدرن در داستاننویسی است. الحمدُ لله اوّلاً وآخراً.
پینوشتها 1- برای تحقیق بیشتر میتوان به این منابع مراجعه کرد: 1- C.S. Peirce, Collected papers (6v.), V. II, Cambridge, Mass., 1931-1935. 2- G .E. Cirlot , A Dictionary of symbols, translated by Jack Sage, Foreword by Herbert Read ,second edition ,London,1973,p.xxix 3- Cuddon, J. A. A dictionary of literary terms, New York, 1984, P. 671 نیز ر.ک: کارل گوستاو یونگ: انسان و سمبولهایش، ترجمة ابوطالب صارمی، تهران: امیر کبیر، چاپ اول، 1352، صص 22-24 و ترجمة محمود سلطانیه، صص 15 و 16 و تقی پورنامداریان ، رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی، تهران:علمی وفرهنگی چاپ چهارم، 1375،ص 5 و رضا سید حسینی، مکتبهای ادبی،ج 2، تهران:نگاه، چاپ یازدهم،1381، ص 583 و فرهاد ناظرزادة کرمانی، نمادگرایی در ادبیات نمایشی(2 جلد)، تهران:نگاه، چاپ دوم، 1381، ص583 . 2- البته پیش از او بانو امینه پاکروان رمانهایی به زبان فرانسه در ایران منتشر کرده بود.(پاینده،1382 :21). 3- آثار او عبارتند از شاهکارهای فرش ایران در دو جلد به فارسی و انگلیسی (با همکاری خانم نامی؛ مقالاتی درباب زیبایی شناسی که در مجلات مهرگان، علم و زندگی، کتاب ماه و اندیشه و هنر چاپ شده و مباحثی که در مجموعهای با عنوان «آثار و...»منتشر شده است؛ ترجمة سرباز شکلاتی ازبرناردشاو(1328)، کمدی انسانی ویلیام سارویان (1333)،همراه آفتاب از هارولد کورلندر(1337)، باغ آلبالو از چخوف(1347)،بنال وطن از آلن پتون(1351)، ماه عسل آفتابی:مجموعه قصه برای بزرگسالان(1362)و راز موفق زیستن از دیل کارنگی(1362)؛چهل طوطی(با همکاری جلال)(1351) و غروب جلال(1360). 4- ر.ک:حسینعلی قبادی، «تحلیل درونمایههای سووشون از نظر مکتبهای ادبی وگفتمانهای اجتماعی»،پژوهش زبان وادبیات فارسی (فصلنامه علمی-پژوهشی پژوهشکده علوم انسانی جهاد دانشگاهی)،دوره جدید، شماره سوم، پاییز و زمستان 1383، صص41-53 و علی تسلیمی،گزارههایی در ادبیات معاصر، تهران: اختران، چاپ اول، 1383، صص 165-169و محمد رفیع محمودیان، نظریه رمان و ویژگیهای رمان فارسی، تهران: فرزان، چاپ اول، 1382، صص182،202 ،213و 219. 5- ر.ک: علی تسلیمی، پیشین، صص165-169و محمد رفیع محمودیان، پیشین،صص82،202، 213و 219. 6- قرآن کریم، سورة یوسف، آیة51. 7- ر.ک:هوشنگ گلشیری،«گفتگو با سیمین دانشور»،مجله سفید،1366،صص174و175. 8- جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان را- چنان که دانشور گفته؛ دو جلد از یک داستان و مجموعه سه جلدی (تریلوژی)است- میتوان با هم و به عنوان یک رمان به هم پیوسته دید و بررسید. 9- این تعبیر را از تودوروف(Tz. Todorov) گرفتهایم.او نمادپردازی را دو نوع میداند: نوعِ زبانی (که در آن فقط زبان محمل نماد است)و نوع نازبانی (که در آن اشیا، تصاویر، فضاها، کردارها، حرکتها، حالتها، علامتها و...وسیله القای معانی نمادینند).ر.ک:تودوروف، تزوتان ، «نمادپردازی زبانی»، ترجمه مدیا کاشیگر، نافه، سال اول، ش1و 2، صص 9- 18. 10-رک:ابوالفضل کمالالدین جیشبن ابراهیم ، ابنسیرین، تعبیر خواب، تهران:مطبوعاتی حسینی، چاپ مکرر،1370، صص171-173. 11- ر.ک:حسین پاینده، گفتمان نقد، تهران: نشر روزگار، چاپ اول، ،1382،صص32-38. 12- ر.ک: هال، جیمز، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق وغرب،ترجمه رقیه بهزادی، تهران:فرهنگ معاصر، چاپ دوم،1383، صص279- 307.
| ||
مراجع | ||
1- بلخی،جلالالدین محمد.(1363). کلیات شمس تبریزی،به اهتمام بدیعالزمان فروزانفر، تهران: امیرکبیر، چاپ دهم. 2- پورنامداریان، تقی.(1375). رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی، تهران:علمی و فرهنگی، چاپ چهارم. 3- پاینده، حسین .(1382). گفتمان نقد، تهران :نشرروزگار، چاپ اول. 4-________ .(1385). نقد ادبی و دموکراسی، تهران: نیلوفر، چاپ اول. 5- تسلیمی، علی .(1383).گزارههایی در ادبیات معاصر، تهران: اختران، چاپ اول. 6- تودوروف،تزوتان: «نمادپردازی زبانی»، ترجمه مدیا کاشیگر، نافه، سال اول، ش1و 2، صص 9- 18. 7- دانشور، سیمین .(1380). سووشون، تهران: خوارزمی، چاپ پانزدهم. 8-_________.(1380). جزیره سرگردانی، تهران: خوارزمی، چاپ سوم. 9-_________.(1380). ساربان سرگردان، تهران: خوارزمی، جاپ اول. 10- ستاری،جلال.(1384). مدخلی بر رمزشناسی عرفانی، تهران: مرکز، چاپ دوم. 11- سید حسینی، رضا .(1381). مکتبهای ادبی،ج 2، تهران: نگاه، چاپ یازدهم. 12- فروم،اریک.(1378). زمان از یاد رفته،ترجمة ابراهیم امانت، تهران: فیروزه، چاپ ششم. 13- قبادی، حسینعلی .(1383). «تحلیل درونمایههای سووشون از نظر مکتبهای ادبی و گفتمانهای اجتماعی»، پژوهش، دورة جدید، شماره سوم، پاییزو زمستان. 14- کروچه، بندتو.(1381). کلیات زیباشناسی،ترجمه فؤاد روحانی، تهران: علمی و فرهنگی، چاپ پنجم. 15-گلشیری، هوشنگ.(1363). «جدال نقش با نقاش»، نقد آگاه، تهران: آگاه، چاپ اول. 16- محمودیان، محمدرفیع .(1382). نظریه رمان و ویژگیهای رمان فارسی، تهران: فرزان، چاپ اول. 17- ناظرزاده کرمانی، فرهاد .(1381). نمادگرایی در ادبیات نمایشی،(2 جلد)، تهران: نگاه، چاپ دوم. 18- هال، جیمز .(1383). فرهنگ نگارهای نمادها در هنرشرق وغرب، ترجمه رقیه بهزادی، تهران: فرهنگ معاصر، چاپ دوم. 19- یافه، آنیه لا.(1377). «نمادگرایی در هنرهای تجسمی»، انسان و سمبولهایش، کارل گوستاو یونگ، ترجمه محمود سلطانیه. 20- C.S. Peirce, Collected papers (6v.), V. II, Cambridge, Mass., 1931-1935. 21- Cuddon J. A. A dictionary of literary terms New York, 1984. 22- G.E. Cirlot, A Dictionary of symbols, translated by Jack Sage, Foreword by Herbert Read , second edition ,London,1973. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,561 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 844 |